حمدالله مستوفی
حمدالله مستوفی | |
---|---|
نام اصلی | حمدالله مستوفی قزوینی |
زاده | ۶۸۰ هجری قمری قزوین |
محل زندگی | قزوین |
درگذشته | ۷۵۰ ه.ق ذکر شده قزوین |
زمینه کاری | جغرافیدان، مورخ، شاعر، نویسنده |
ملیت | ایرانی |
دوره | شاه شیخ ابواسحاق اینجو شاه شجاع مظفری |
سالهای فعالیت | قرن هشتم هجری قمری |
کتابها | تاریخ گزیده، نزهةالقلوب، ظفرنامه |
خواجه حَمْدُاللهِ بْنِ تاجالدّینْ ابوبَکْرِ بْنِ نَصْرِ مُسْتوفی قَزْوینی[یاد ۱] (۶۸۰ ه.ق قزوین – ۷۵۰ ه.ق قزوین)[۱] شناختهشده با نام حَمْدُاللهِ مُسْتوفی قَزْوینی صاحبمنصب، جغرافیدان، مورّخ و شاعر ایرانی[۲][۳][۴] قرن هشتم و اواخر عهد ایلخانی بود. او از خاندان مستوفیان قزوین است که از قدیمیترین قبایل قزوین بودند و مدتها تصدی حکومت آن شهر برعهده داشتند؛ برخی هم از مقامات و متصدیان مشاغل دیوانی بودهاند. پدر حمدالله نیز باعنوان «مستوفی» در دستگاه حکومتی ایلخانان خدمت میکرد. مستوفی نزد رشیدالدّین فضلالله همدانی تقرب داشت و بهواسطه او چندی حکومت ابهر، زنجان، طارم و استیفای مالیات آن ناحیه به وی واگذار شد. او غالباً بهشغل دبیری و دیوانی اشتغال داشت و مشتاق کسب اطلاعات تاریخی در مورد ایران و سایر نقاط جهان بود.
عمده زندگی و حیات ادبی مستوفی در دوران سلطنت اولجایتو، ابوسعید و شاهزادگان بعد از آنان بودهاست. دوره استیلای مغول مضاف بر انهدام آثار تمدنی و تنزل سطح علم و فرهنگ، یکی از دورههای روشن حیات عقلی ایران نیز بود. با وجود این، تألیفات نویسندگان قبل از این دوران هرگز با بعد از آن قابل مقایسه نیست. حمدالله از شُعرا و منشیان مطلع زبان فارسی بود و اغلب با فضلا و عالمان دستگاه رشیدالدّین فضلالله آمیزش و مباحثه داشت. پس از قتل رشیدالدّین، او بهپاس سابقه خدمتگزاری که نسبت به خاندان رشیدی داشت، در حلقه متقربین پسرش غیاثالدّین محمد داخل گردید. مستوفی نیز وقایعنامهای که یک تاریخ جهانی بود برای غیاثالدّین محمد مکتوب ساخت.
رشیدالدّین فضلالله همدانی نویسنده کتاب جامِعُالتَّواریخ یکی از مشوقان حمدالله برای نگارش آثارش بودهاست. حمدالله از خود سه اثر مهم تاریخی مرقوم فارسی به یادگار گذاشتهاست؛ کتاب تاریخِ گُزیده که خلاصه تاریخ جهان، ایران و اسلام است، نُزْهَةُالقُلوب که مفسر و شارح دانش جغرافیایی و یکی از اولین دانشنامههای فارسی بودهاست و ظَفَرنامه که منظومیست مشتمل بر هفتادوپنجهزار بیت بر وزن شاهنامه. آثار او از مهمترین مراجع استدراک وقایع و استنباط وضعیت حیات مردم در دوران دولت ایلخانیان هستند. حمدالله مستوفی در ۷۵۰ هجری قمری درگذشت و در محله پنبهریسه قزوین دفن شد. آرامگاه او بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست و از اماکن مورد احترام اهالی آن شهر بهحساب میآید.
دوران معاصر آن[ویرایش]
سیاست[ویرایش]
در اوایل سده هفتم هجری اقوام مغول بهرهبری چنگیزخان به سرزمین ایران حمله کردند. چنگیزخان پس از چندین سال جنگ با امپراتوری خوارزمشاهی، نهایتاً مجبور شد به سرزمین اصلی خویش مغولستان برگردد و ادامه فتوحات را بهعهده سردارانش بگذارد. بعد از مراجعت چنگیز به مغولستان، سرداران او بهاستعانت افراد ایرانی چون خاندان جوینی بهاداره امور پرداختند و فتوحات را در غرب کشور ادامه دادند. نزدیک به سیسال وضع سیاسی ایران بدین صورت ادامه داشت و بلاتکلیفی در کلیه شئون بهچشم میخورد که به دوره فترت معروف است. در این مدت، مغولان در شرق آسیا بهسرزمین چین دستیافتند و دولت خود را بهمرکزیت خانبالغ استحکام بخشیدند. سپس هولاکوخان را برای گسترش فتوحات مغول به غرب آسیا فرستادند. او مأمور به تأسیس حکومت ایلخانی، تأمین امنیت برای مغولان و برانداختن اسماعیلیان ایران و خلافت عباسی بود. هولاکو در اوایل ۶۵۴ هـ.ق از جیحون گذشت و پس از تصرف نواحی مختلف ایران، دولتهای محلی را که از پیش دستنشانده چنگیزخان و سرداران او بودند مطیع خود کرد. وی شهرستان مراغه آذربایجان را به پایتختی برگزید و خود را «ایلخان» نامید و دولت «ایلخانی» را بنیان نهاد.[۵]
حیات حمدالله مستوفی در زمان حکومت ایلخانیان بود بهخصوص اولجایتو و تا آخرین حاکم ایلخان ابوسعید ادامه داشت.[۶] هولاکوخان و جانشینان او جمعاً ۸۲ سال بر ایران حکومت کردند و این مدت در تاریخ ایران به دوره حکومت ایلخانان معروف است. این برهه یکی از ادوار پر تحول تاریخ ایران نیز است. در این دوره بود که خلافت بغداد برافتاد و تشیع و تصوف رو بهگسترش نهاد؛ همینطور مذاهب و ادیان مختلف، علیالخصوص مسیحیت با استفاده از فرصت پیشآمده در این سرزمین بهفعالیت پرداختند. ایلخانیان هم درپی انگیزههای سیاسی و اجتماعی خود به اسلام گرویدند. واپسین ایلخان مغول ابوسعید بدون اینکه از خود پسری برجای گذارد در ۷۳۶ هـ.ق بهخاطر افراط در عشرت و خوشگذرانی درگذشت و چون وارث قانونی دیگری برای نشستن بر تخت برجای نماندهبود، هریک از مدعیان حکومت و امیران خاندانهای مغول به بهانهای علم جنگ برافراشتند. در قلمرو وسیع ایلخانیان که مشتمل بر بخش اعظم آسیای صغیر و بینالنهرین، ماوراء ارس و خزر تا جزایر خلیج فارس (هرمز، کیش و بحرین)، جلگه سند، کوههای هندوکش و سرحد ماوراءالنهر بود، شورشها یکی پسازدیگری بهوقوع پیوست. این جنبشها که چیزی جز مبارزه قومی و قدرتطلبی نبود، سرانجام به پیدایش سلسلههای محلی و نظام ملوکالطوایفی انجامید.[۷] تجزیه ممالک ایلخانی آغاز گشت و حکومتهای آل جلایر، امرای چویانی، آل مظفر، آل اینجو، طغاتیموریان و امرای سربداری به میان آمدند. سلسلههایی که مقارن حمله مغول وجود داشتند یا در دوران حکومت ایلخانیان پدید آمدند بهمثابه سلغریان، ملوک شبانکاره فارس، اتابکان یزد، اتابکان لرستان، قرختائیان کرمان، آل کرت هرات و ملوک طبرستان با قبول ایلی باقیماندند. بعضیهم در دوره حکومت ایلخانیان منقرض و بعضی پساز سقوط به حکومت ادامه دادند. دوره حکومت این امارتها چندان طولانی نبود و قسمت بزرگی از عهد و تسلّط آنها در ضعف و زدوخورد با امرای دیگر میگذشت و مجموعاً وسایل مؤثری برای ادامه انحطاط مدنی ایران شمردهمیشدند و تنها در دوره قدرت خود فرصت دخالت در امور عمرانی، علمی و ادبی را حاصل میکردند.[۸]
تاریخچه زندگی[ویرایش]
حمدالله مستوفی قزوینی در ۶۸۰ ه.ق – ۱۲۸۱ مـ. در شهر قزوین واقع در عراق عجم، منطقهای منطبق بر غرب ایران دیده بهجهان گشود.[۹] خانواده او از اعراب بودند که نسبشان از حُرّ بن یَزید ریاحی متفرع است[۱۰] و در قرون نهم و دهم حاکمیت شهر را برعهده داشته و پس از ظهور غزنویان، بهعنوان محاسب مالی عالیرتبه خدمت کردند.[۱۱][۱۲] مستوفیان از دیرباز در قزوین ساکنشده و قبول مشاغل دیوانی کردندهبودند.[۱۳][۱۴] پدر حمدالله خود باعنوان مستوفی در دستگاه ایلخانان خدمت میکرد. جدّ چهاردهم او، ابومنصور کوفی در ۲۲۳ هـ.ق همراه با سپاهیانی بهحکومت قزوین منصوب شد و از آن پس خاندانشان در همان شهر باقیماند و مدّتها متصدی حکومت قزوین بودند.[۱۵] برادر حمدالله، فخرالدّین احمد از کُتّابوشُعرای عهد اولجایتو و ابوسعید بود و در دیوان مشاغلی داشتهاست.[۱۶] خانواده مستوفی از تعلیمات کافی در ادب، تاریخ و اطلاعات عمومی برخوردار بودند و ازهمین جهات امینالدّین نصرالله و فخرالدّین فتحالله، برادران دیگر حمدالله متصدی مشاغل دولتی و صاحب ثروت و دستگاه بودند.[۱۷] جدّ دوّم او، امینالدّین نصر، نخست مستوفی عراق بود که از آن زمان به بعد لقب این خاندان شد.[۱۸][۱۹][۲۰] امینالدّین نصر پس از ترک مقام، به اعتزال و اعتکاف رویآورد و پس از حمله مغولان به ایران و غارت قزوین در ۱۲۲۰ مـ. توسط آنها کشته شد.[۲۱][۲۲]
با وجود اینکه جدّشان توسط مغولها کشته شد، مستوفیها به آنها خدمت بسیار کردند و به شهرت دستیافتند. پسرعموی بزرگش فخرالدّین محمد مستوفی مدت کوتاهی وزیر ایلخانان بود و برادرش زینالدّین محمد نیز دستیار وزیر و مورّخ عالیه رشیدالدّین همدانی بود.[۲۳][۲۴][۲۵] فخرالدّین محمد و سعدالدّین مظفر مستوفی، پسرعموی دیگر حمدالله نیز در عهد امیر بوقا و برادرش امیر آروق در دیوان عراق مساند مهمی داشتهاند.[۲۶][۲۷] مستوفیان از جمله خاندانهای عراق عجم بودند که در زمان مغولان به شهرت رسیدند. در همین احوال، رقابت بین عراقیهای عجم و خراسانیها بهویژه مستوفیان و جوینیها بهسبب برتریجویی پدیدار شد که در آثار مستوفی نیز مشهود است و در برخی موارد ذکر احوال جوینیها محذوف گشتهاست.[۲۸][۲۹] فخرالدّین محمد و سعدالدّین مظفر مستوفی از جمله کسانی بودند که برای استیصال خاندان جوینی کوشش داشتند.[۳۰] شرفالدّین هارون پسر صاحبدیوان عراق در ۶۸۵ ه.ق امیر آروق را بهقتل سعدالدّین مظفر وا داشت، سعدالدّین در عراق بهقتل رسید و جسد او به قزوین بردهشد. برادرش فخرالدّین محمد بهسبب انتقام، امیر آروق را در همان سال بهقتل هارون تحریک کرد و پسر صاحبدیوان نیز در همان سال کشتهشد.[۳۱][۳۲] حمدالله مستوفی متقرب به رشیدالدّین فضلالله بود و از آغاز جوانی بهخدمات دیوانی اشتغال داشت و درصدد استمرار پیشه خاندانش در ۷۱۱ ه.ق ۱۳۱۱ مـ. بهعنوان حاکم و حسابدار مالی زادگاهش قزوین و سایر بخشهای همجوار از جمله ابهر، زنجان و طارم انتصاب یافت.[۳۳][۳۴][۳۵] او همینطور سفرهایی را به تبریز، بغداد، شیراز و اصفهان بهجهت ادای وظایف دیوانی و شغل استیفاء انجام داد.[۳۶][۳۷]
حمدالله از خواص و کُتّاب زبردست رشیدالدّین فضلالله بود[۳۸] و او را در ۷۱۱ ه.ق پس از قتل صاحبدیوان سعدالدّین ساوجی[یاد ۲] و استقلال در کارها، بر حکومت و استیفای مالیات آن مناطق برگماشت و برادرش زینالدّین محمد نیز در عهد آن، نایب دیوان وزارت بود.[۳۹] رشیدالدّین همدانی او را به این منصب ارتقاء داد و مسبب علاقه حمدالله به تاریخ شد، همینطور او را ترغیب به نوشتن ظفرنامه، مابعد شاهنامه فردوسی، در ۱۳۲۰ مـ. کرد.[۴۰][۴۱][۴۲] تجاربالامم فی اخبار ملوک العرب والعجم که برگردانی کهن از کتاب نهایةالارب فی اخبار الفرس و العرب است، مستوفی را مترجم خطاب کردهاست و باعث شد تا برخی از دانشمندان او را مترجم بدانند در صورتیکه چنین نمیباشد.[۴۳] حمدالله نیز از شُعرا و منشیان مطلع زبان فارسی و از علاقهمندان به وطن خود ایران بود؛ او از جوانی شوقی مفرط بهتحصیل اطلاعات تاریخی و مباحثه با فضلای معاصرش داشته و غالباً با آنها همصحبت میشد، علیالخصوص در دستگاه رشیدالدّین همدانی که مرکز اجتماع آنها بوده و او نیز تمتّع بسیار کرد.[۴۴] مستوفی در ۷۳۵ ه.ق، ۱۳۳۴ مـ. ظفرنامه، این اثر مشتمل بر ۷۵،۰۰۰ بیت را بهپایان رساند که تاریخ دوران اسلامی را تا عصر ایلخانان گزارش میدهد.[۴۵][۴۶][۴۷] پس از قتل رشیدالدّین فضلالله، حمدالله مستوفی بهحکم سابقه خدمتگزاری که نسبت به خاندان رشیدی داشت در سلک ملازمان پسرش غیاثالدّین محمد داخل شد.[۴۸] نخستین اثر مستوفی، تاریخ گزیده که پیشتر نیز در ۷۳۰ ه.ق، ۱۳۳۰ مـ. بهرشته تحریر درآمد، رویدادنامهای مشابه با ظفرنامه بود.[۴۹][۵۰][۵۱] رویدادنامهای که برای غیاثالدّین محمد، پسر رشیدالدّین مکتوب شد، یک تاریخ جهانی بود و وقایع پیامبران، جهان اسلام و پادشاهان پیش از اسلام ایران را روایت میکرد.[۵۲][۵۳] از زندگی مستوفی در اواخر حکومت ایلخانیان و بعد از قتل غیاثالدّین محمد در ۷۳۶ هـ.ق اطلاعی در دسترس نیست،[۵۴] جز اینکه او بین تبریز و بغداد سفر کردهاست، اما حیات او تا ۷۴۰ هـ.ق که سال تألیف نزهةالقلوب است، مسلّم است.[۵۵][۵۶]
مستوفی در ۷۴۰ ه.ق ۱۳۳۹ مـ. در ساوه ساکن بود و برای حاجی شمسالدّین زکریا، داماد غیاثالدّین محمد که وزیر حسن بزرگ جلایری ح. ۱۳۳۲ م. ۱۳۳۷ م. بود، اشتغال داشت. او سعی میکرد در اداره امور دیوانی اعانت کند اما عنقریب پس از عقبنشینی حسن جلایری به بغداد بهدلیل شکست از حسن کوچک چویانی کنار رفت. حمدالله در امر بازگشت مردد بود چراکه نمیدانست به زادگاهش قزوین بازگردد یا به جنوب ایران که ایمنتر بود نقل کند.[۵۷] او در نهایت تصمیم میگیرد برای کسب ثروت و منزلت بیشتر عازم شهر شیراز در جنوب ایران شود اما با استقبالی که در دربار امیرمسعودشاه آل اینجو ح. ۱۳۳۸ م. ۱۳۴۲ م. از او به عمل آمد از این جدیت منفعل و از عهد خویش صرفنظر کرد.[۵۸] با این اوصاف، او ده ماه دیگر در آنجا اقامت گزید تا اینکه به دلیل هرجومرجی که در طول مبارزه سلسله اینجو برای تاجوتخت بهوجود آمد،[۵۹] تصمیم به عزیمت گرفت.[۶۰] مستوفی پس از بازگشت به شمال، در شهرهای آوج، ساوه، کاشان و اصفهان مورد استقبال قرار گرفت و عاقبتالامر در پایان ۱۳۴۰ مـ. به قزوین مراجعت نمود. او در اشعار خود به بیماری و آشفتگیهایی که در این دوران متحملشده اشاره میکند و اینکه پس از جلب همدردی حامی ناشناس، احتمالاً حسن بزرگ، عافیت مییابد. اندر همین احوالات بود که مستوفی اثر جهانشارح و جغرافیایی نزهةالقلوب را به تمام میرساند.[۶۱][۶۲] او مسلماً بعد از ۷۴۰ هـ.ق یعنی در ۷۵۰ ه.ق ۱۳۳۹/۴۰ مـ. در قزوین درگذشت[۶۳][۶۴][۶۵] و در مقبرهای گنبدی شکل به خاک سپردهشد.[یاد ۳][۶۶]
آثار[ویرایش]
حمدالله مستوفی را باید یکی از مورّخان و نویسندگان برجسته سده ۸ هـ.ق / ۱۴ مـ. دانست. از مجموعه آثار او میتوان دریافت که وی، افزون بر دانش گسترده در تاریخ و جغرافیا، در نجوم و دانشهای طبیعی و ادبی هم دستی نیرومند داشتهاست.[۶۷] مؤلفات او جمعاً سه کتاب مرقوم فارسی بهنامهای تاریخ گزیده، ظفرنامه و نزهةالقلوب است که دو مزبور اوّل در بهر تاریخ و اثر عقبی در باب جغرافیا است.[۶۸][۶۹][۷۰]
جز اینها باید از دو کتاب دیگر نام برد که تألیف آنها به نحوی به حمدالله مستوفی منسوب شدهاست؛ نخست کتابی است با نام مفاخر التواریخ (مواخر التواریخ) که حاجی خلیفه از آن نامبرده و اظهار میکند که حمدالله این کتاب را در ۷۲۴ هـ.ق به زبان فارسی و در ۲۵ باب تألیف کردهبود؛ سپس تصریح میکند که ابواب و مطالب تاریخ گزیده افزونتر از مفاخر التواریخ است. از آنجا که تاکنون نسخهای از این کتاب شناسایی نشدهاست، نمیتوان درباره آن بهدرستی نظر داد اما بعید نیست که کتاب یادشده نسخه خُردترِ همان تاریخ گزیده باشد.[۷۱] تألیفات مستوفی نیز بهشرح ذیل است:
تاریخ گزیده[ویرایش]
تاریخِ گُزیده در ۷۳۰ هـ.ق ۱۳۳۰ مـ. تألیف شد و بهنام غیاثالدّین محمد فرزند رشیدالدّین فضلالله موشّح است.[۷۲] این نسک یک تاریخ جهانی و نخستین اثر مستوفی میباشد که منتخبی از جامعالتواریخ رشیدی است[۷۳] و از ادوار گوناگون و اقوام مختلف، وقایع پیامبران، جهان اسلام و پادشاهان پیش از اسلام ایران را روایت میکند.[۷۴][۷۵] ظفرنامه ناقص آنزمان تفهیم میکند که تحریر تاریخ گزیده براساس منابع قبلی بوده و مستوفی نیز بهطور کامل به آن اشاره کردهاست.[۷۶] تاریخ گزیده معلومات ارزشمند و نفیسی را پساز مرگ غازان خان پادشاه ایلخانی در ۷۰۳ هـ.ق ۱۳۰۴ مـ. بازگو میکند. همینطور داستانی سیاسی را شرح میدهد که با لحنی مثبت به پایانرسیده و غیاثالدّین محمد بهوزیری ایلخانان منصوب میگردد.[۷۷] تاریخ گزیده مشتمل است بر یک مقدمه و شش باب کههریک از ابواب منقسم از چند فصل است و در انتها یک خاتمه منظور است.[۷۸] باب اوّل و دوّم بهترتیب شارح تعیش پیغمبران و پادشاهان پیشاز اسلام میباشد و باب ماقبل آخر شامل شرح زندگی مشایخ، علما و شاعران ممتاز عرب و عجم است و بههمینچم باب واپسین درمورد قزوین که مولد و منشأ مؤلف است، گزارش میکند.[۷۹][۸۰] باب پنجم نیز همراه با اضافات از کتاب التدوین فی اخبار قزوین مأخوذ گشت.[۸۱][۸۲] با این همه، در سدههای اخیر این کتاب چندان مورد توجه ادبای ایرانی قرارنگرفته و شاید اگر مستشرقین توجهی بدین اثر نمینمودند همچنان در غفلت باقی میماند.[۸۳]
مستوفی در کتابش بیان میکند که این اثر را به استخراج از ۲۳ منبع کتابت کردهاست: سیرةالنبی ابن هشام، قصصالانبیاء تفسیر الثعبی، رساله قشیریه، تذکّرةالاولیاء عطّار، التدوین الرافعی، تجاربالامم ابن مسکویه، مشاربالتجارب، دیوانالنسب، تاریخ محمّد بن جریر طبری، تواریخ کبارالامم حمزه اصفهانی، تاریخ کامل ابن اثیر، زبدةالتواریخ ابوالقاسم کاشی، نظامالتواریخ قاضی بیضاوی، عیونالتواریخ ابوطالب الخازن بغدادی، کتابالمعارف ابن قتیبه دینوری، تاریخ جهانگشای عطاملک جوینی، کتابالیمینی ترجمةالعتبی ابوالشرف جرفادقانی، سیرالملوک نظامالملک، شاهنامه فردوسی، سلجوقنامه ظهیری نیشابوری، مجمع اربابالمسلک رکنالدین جوینی، استظهارالاخبار احمد دامغانی و جامعالتواریخ رشیدالدّین فضلالله همدانی.[۸۴]
ظفرنامه[ویرایش]
اثر ثانویه مستوفی منظومهایست مثنوی بهوزن بحر متقارب که ظَفَرْنامه[یاد ۴] نام دارد و متعاقب شاهنامه فردوسی است.[۸۵][۸۶][۸۷] نام آن بهصراط وام از کتاب فارسی میانه پیروزنامه مأخوذ گشت.[۸۸] مستوفی نیز آنرا ظفرنامه خواند و بیتی سرود که تقلید او از شاهنامه را آشکار میسازد.[یاد ۵][۸۹][۹۰] او در ۷۳۵ هـ.ق ۱۳۳۴ مـ. این اثر مشتمل بر ۷۵،۰۰۰ بیت را به سرانجام رساند که تاریخ دوران اسلامی را از زمان حیات محمّد بن عبدالله تا عصر ایلخانان، هنگام سلطنت ابوسعید مغول شرح میدهد.[یاد ۶][۹۱][۹۲][۹۳] حمدالله در ابتدای تاریخ گزیده، بهاین تألیف منظوم اشاره میکند[۹۴] ولی در آن هنگام بیشاز پنجاههزار بیت نگفتهبود و چندسال بعد بیستوپنجهزار بیت بهآن افزود.[۹۵] ظفرنامه به سه بخش منقسم است؛ بخش اوّل به عرب و بهقسم اسلامی، بخش دوّم به تاریخ عجم و احکام و بخش سوم متعلق به تاریخ مغول و سلطنتشان میباشد.[یاد ۷][۹۶] همینطور مستوفی ۱۰،۰۰۰ بیت آنرا به هریک از هفت قرنونیم هجرت بر طبق تقسیمات سالشماری بهنظم درآورده و ۲۵،۰۰۰ بیت آنرا به عرب، ۲۰،۰۰۰ بیت آنرا به عجم و ۳۰،۰۰۰ بیت آنرا به مغول اختصاص دادهاست.[۹۷] حمدالله بهگفته خودش وقتی شروع بهنوشتن ظفرنامه کرد چهلساله بود و پانزده سال را صرف کتابت آن کردهاست.[یاد ۸][۹۸]
درین نامه از هفتصد و چند سال | بگفتم حکایت ز هر گونه حال | |
سخن شد بهر صد ده اندر هزار | بهفتاد و پنج آمد آن را شمار |
قسمت اولیه این کتاب بهشدت تحت تأثیر جامعالتواریخ رشیدی است (مستوفی نیز بدان اشاره میکند) اما نسبت به تاریخ گزیده، وابستگی کمتری در آن مشهود است.[۹۹] همینطور از جهاتی به تاریخ منظوم معاصر، شاهنامه چنگیزی شمسالدین کاشانی شباهت دارد. صرفنظر از این، ظفرنامه منبع اولیه ویژهای برای سلطنت پادشاه ایلخانی اولجایتو ح. ۷۱۶–۷۰۳ هـ.ق ۱۳۱۶–۱۳۰۴ مـ. و جانشینش ابوسعید بهادرخان ح. ۷۳۶–۷۱۷ هـ.ق ۱۳۳۵–۱۳۱۶ مـ. است. ظفرنامه مستوفی اگرچه ازجهت مقام شِعری منزلت شاهنامه، گرشاسپنامه اسدی و بوستان سعدی را ندارد اما از نمونههای متوسط شعر فارسی است[۱۰۰] و چون مؤلف در ضبط وقایع، نام اشخاص و بلاد دقتداشته، از مهمترین منابع استنباط و فهم وقایع تاریخی خصوصاً از دوران استیلای مغول بهحساب میآید.[۱۰۱] اهمیت این اثر توسط مورّخ عهد تیموری، حافظ ابرو تصدیق گشت که بسیاری از مصداق آن را در ذیل جامعالتواریخ خود گنجاندهبود.[۱۰۲] ظفرنامه نیز بهمثابه تاریخ گزیده متصف به فرجام نیک است؛ زینباب مذکور است ابوسعید باموفقیت شورشی را سرکوب و بهدنبال آن صلح را برقرار کرد.[۱۰۳] بههمینچم مستوفی در آن، واقعه قتلعام شهر قزوین که مسقطالرأس او بوده را بهروشنی وصف میکند؛ اطلاعات او غالباً از جدّ اعلایش امینالدّین نصر مأخوذ گشت.[۱۰۴][۱۰۵]
وزین رو به قزوین سبتای بجنگ | در آمد بکردار غران پلنگ | |
بدانگه که شد شهر دریای خون | ده و هفت بودی ز ششصد فزون | |
ز شعبان گذر کرده بد هفت روز | که پیدا شد آن محنت و دود و سوز | |
در آنوقت بد حاکم آن دیار | مظفر لقب، مهتری نامدار | |
بحکم خلیفه در این شهره شهر | ز کار حکومت ورا بود بهر | |
چو لشکر در این مرز آمد بجنگ | ببستند دروازهها همچو سنگ | |
— دنباله خوانش رجوع به[۱۰۶] |
محتمل است بهدلیل حوادث آشفتهای که درخلال تلاشی ایلخانان بهمیان آمد، مستوفی اثر خود را پیش از موعد مکتوب به اتمام رساندهباشد. این امر زمانی مستعد تأیید میگردد که او بعداً نثری از ظفرنامه را نگاشت که در آن به مرگ ابوسعید و نابسامانیهای پس از او اشاره میکند.[۱۰۷] ظفرنامه را بسیار ارزنده دانستند زیرا گذشته از آنکه در قسمت سوّم که مختص تاریخ مغول است مطالب ارزشمندی ثبت شدهاست، از لحاظ وزن، قافیه، ضبط و تلفظ اسامی تاریخی مغولی غنی میباشد. از این کتاب بیشاز یک نسخه وجود ندارد و نسخه ۷۷۰ برگی که در موزه بریتانیا ضبطشده، در ۸۰۷ هـ.ق در شیراز استنساخ گردیدهاست.[۱۰۸]
نزهةالقلوب[ویرایش]
برجستهترین و واپسین اثر مستوفی نُزْهَةُالْقُلوبْ است که عملاً تنها مرجع تقریر جغرافیا و اقدامات دوران ایلخانان است.[۱۰۹] این کتاب یک منبع حیاتی در مورد دولت، تجارت، زندگی اقتصادی، نزاعات فرقهای، استیفای مالیات و سایر مباحث مشابه است.[۱۱۰][۱۱۱] نزهةالقلوب پنجسال بعد از ظفرنامه، مقارن با ۷۴۰ هـ.ق و اوقات اختلال و هرجومرج پساز مرگ ابوسعید تألیف گشتهاست.[۱۱۲] مستوفی بهمانند تاریخ گزیده و ظفرنامه، تخصص در این عرصه را نفی میکند و بیان میدارد که بهواسطه ترغیب مصاحبین این اثر را تألیف کردهاست. او همینطور بهسبب عدم وجود منبع جغرافیایی به زبان فارسی، کتابش را به فارسی تألیف نمود، چراکه اغلب منابع جغرافیایی در مورد ایران (مانند تألیفات ابوزید بلخی و ابن خردادبه) به زبان عربی بودند.[۱۱۳][۱۱۴][۱۱۵] نزهةالقلوب مشتمل بر یک مقدمه، سه مقاله و یک خاتمه میباشد که مقاله سوّم مهمترین آن است. مقاله اوّل در ذکر تکوین موالید، ثلثه معادن، نبات و حیوان است که خود سه مرتبه دارد؛ مقاله دوّم در ذکر انسان میباشد که بر دو گونه است و مقاله سوّم نیز که بر شرح صفت بلدان، ولایات و بقاع است بر چهار قسمت استوار میباشد.[۱۱۶][۱۱۷] در مقاله سوّم که قسمت جغرافیایی آن است، مؤلف از حرمین شریفین و بیتالمقدس سخن میگوید و جغرافی ایران، عراق و آسیای صغیر را مشروح میسازد.[۱۱۸] همینطور ضمیمهای در جغرافیای طبیعی ایران بهآن الحاقشده که بیانکننده ممالکی است در جوار ایران که هرگز تحت سلطنت ایران نبودهاند.[۱۱۹][۱۲۰] خاتمه آن نیز در باب عجایب عالم بالاخص ایران است. این کتاب از لحاظ علم جغرافیا و اوضاع و احوال ممالک ایران در قرون وسطی دارای قدر و قیمت شایانی نیز است.[۱۲۱]
نزهةالقلوب سهم قابلتوجهی در کمک به تاریخ ملی نژادی ایران داشتهاست.[۱۲۲] مستوفی نیز بهطورقابلملاحظهای از واژه «ایران» در تألیفات خود استعمال کردهاست.[۱۲۳][۱۲۴] از زمان سقوط شاهنشاهی ساسانی در ۶۵۱ مـ.، آرمان ایران یا ایرانزمین (ایرانشهر) بهعنوان یک ماهیت سیاسی از بین رفت. با این حال، این آرمان در جایگاه اصلی از باور ملی ایرانیان باقی ماند و گهگاه در آثار مردم نیز از آن یاد شدهاست.[۱۲۵][۱۲۶] همینطور با ظهور دولت ایلخانی حیات این آرمان تجدید شد.[۱۲۷] بهگفته مورّخ مدرن پیتر جکسون، دلیل این تجدید حیات سقوط خلافت عباسی در ۱۲۵۸ مـ. و «بیحقوقی نسبی اسلام سیاسی» بود.[۱۲۸] مستوفی سرحدات ایران را در شرق از رود سند تا خوارزم و ماوراءالنهر، و در غرب تا بیزانس و بلاد شام را منطبق با قلمرو شاهنشاهی ساسانی میداند.[۱۲۹][۱۳۰] او همینطور استانهای ایران را در بیست باب شرح میدهد: عراق (عراق عرب) یا «قلب ایرانشهر»، عراق عجم، آران، مغان، شروان، گرجستان، بیزانس، ارمنستان، ربیعه، کردستان، خوزستان، فارس، شبانکاره، کرمان، مکران، هرمز، نیمروز، خراسان، مازندران، قومس، طبرستان و گیلان.[۱۳۱] این شیوه مفهومسازی تاریخ و جغرافیای ایران از قرن سیزدهم توسط مورّخان دیگر مورد تقلید قرار گرفتهاست.[۱۳۲]
مستوفی نیز منابعی را تعداد میکند که از مستخرجات آن درجهت تألیف استعمال کردهاست: صورالاقالیم ابوزید بلخی، التبیان احمد بن عبدالله، المسالک و الممالک عبدالله بن خردادبه، جهاننامه محمد بن نجیب، طبقات همدانی محمد بن سعد الواقدی، عجایبالمخلوقات زکریا بن محمد قزوینی، آثارالبلاد و اخبارالعباد قزوینی، فارسنامه ابن بلخی، ذکر ولایت کرمان ناصرالدین منشی کرمانی، عجائبالبحر امام علی بن عیسی الحرانی، آثار الباقیه عن القرون الخالیه ابوریحان بیرونی خوارزمی، کتابالتفهیم ابوریحان بیرونی، ارشاد حافظ خلیل قزوینی، رساله ملکشاهی در وصف ممالک منظور ملکشاه، تاریخ اصفهان عبدالرحمن بن محمد اصفهانی، رسالة السنجریه فی الکائنات العنصریه عمر بن سهلان ساوجی، عجائبالاخبار، معجمالبلدان ابوعبدالله یاقوت حموی، تحفةالغرایب، صورالکواکب ابوالحسن صوفی، تاریخ مغرب و اخلاق ناصری و تنسیقنامه ایلخانی نصیرالدین طوسی.[۱۳۳]
عقیده مذهبی[ویرایش]
مستوفی در تاریخ گزیده شرح مفصلی از تاریخ دوازده امام ارائه میدهد، همینطور در نزهةالقلوب به تفصیل مناطق شیعی ایران میپردازد[۱۳۴][۱۳۵] که مسبب این شد تا او را «شیعه» بدانند.[۱۳۶] با این حال، او از شیعیانی مانند سعدالدّین ساوجی که او را رافضی میخواند و همچنین از امیر شیعه حاجی دلقندی که او را بهخاطر حذف سه خلیفه اول در خطبه محکوم کرد، بیزاری میجست. ایرانشناس بریتانیایی چارلز ملویل با توجه به مذهب غالب آن زمان قزوین و مسلک رشیدالدّین فضلالله، احتمال میدهد که او یک «سنی شافعی» بودهباشد.[۱۳۷]
آرامگاه[ویرایش]
مقبره حمدالله مستوفی در نیمه شرقی شهر قزوین، در محله پنبهریسه قرار دارد و به «گنبد دراز» معروف است. آرامگاهِ او که محل توجّه مستشرقین و جهانگردان است از نظر قدمت و بنای گنبد اهمیت خاصی دارد. ساختمان آن مربوط به اواخر دوره مغول و از بدایع صنعتی آن، همان وضع ساختمان گنبد است که با مهارتِ هنری کثیرالاضلاع منتظم مبدل به دایره گردیده و بر آن مخروط کاملی تعبیه شدهاست.[۱۳۸] بنای برجی شکل آرامگاه ساختهشده از آجر، در میانه محوطهای به مساحت بیش از ۱،۳۰۰ مـ. قرار دارد. پلان بنا به شکل مربع، به ابعاد ۸۰/ ۶ متر است و فضای داخلی آن به ضلع ۳۰/ ۴ متر، در بالا توسط ۴ سکنج، نخست تبدیل به هشتضلعی، سپس شانزدهضلعی، و در نهایت مدور شدهاست. گنبد بنا رُک دوپوش است. تیزه گنبد داخلی ۹۰/ ۸ متر و رأس مخروط گنبد خارجی، دارای ارتفاعی نزدیک به ۱۶ متر است. در حال حاضر، درِ آرامگاه چوبیِ جدید است که پس از مرمت بنا نصب گردیدهاست. در قسمت بالای لنگۀ اول، جمله «لا الٰه الا الله الملک الحق المبین» و در لنگه دیگر جمله «محمد رسول الله الصادق البارّ الامین» کندهکاری شدهاست. قسمت پایین درها نیز دارای منبتکاری است. درِ اصلی آرامگاه منبتکاری است که یک لنگه آن از میانرفته و لنگه دیگر برای حفاظت بیشتر به موزه ملی ایران انتقال دادهشدهاست.[۱۳۹][۱۴۰] در مقابلِ ورودیِ آرامگاه، پلههایی قرار گرفتهاست که به سرداب میرود. فضای سرداب نیز چهارضلعی است و حدود ۹ مـ. مساحت دارد. داخل بنای آرامگاه دارای ازارهای از کاشی فیروزهای است و در زیر پایههای گنبد کتیبهای به خط نسخ گچبریشده حاوی سوره دهر (۷۶) است که در ضمن تعمیر، آنرا رنگ زدهاند. در حدود سال ۱۳۱۰ شـ، در زمان فرمانداری اعتمادالدوله صدری، عدهای از مردم علاقهمند، دیواری پیرامون محوطه آرامگاه کشیدند و تعمیرات مختصری نیز انجام دادند.[۱۴۱]
با توجه به ارزشهای فرهنگی و هنری، بنای آرامگاه در ۲۰/ ۱۱/ ۱۳۱۸ شـ. به شماره ۳۳۲ در فهرست آثار ملی بهثبت رسید. پس از ثبت، در ۱۳۱۹ شـ. وزارت فرهنگ با کمک وزارت کشور، آرامگاه را بهصورت کنونی مرمت اساسی کرد؛ بدین ترتیب، نمای خارجی گنبد که آجری بود، با کاشی پوشش شد؛ مقرنس پای گنبد که غالباً ریخته بود، مرمت شد و زیر مقرنس، کتیبهای از کاشی لاجوردی، به خط نستعلیق نصب گردید. متن کتیبه کاشی، حاوی شرح حال و تألیفات حمدالله مستوفی و تهیهکننده متن کتیبه نصرتالله مشکوٰتی مدیر تعمیر ابنیه تاریخی وقت است؛ در پایان کتیبه نیز تاریخ مرمت آرامگاه، مهرماه هزاروسیصدونوزده خورشیدی ثبت شدهاست.[۱۴۲]
نشر آثار[ویرایش]
در باب تاریخ گزیده[ویرایش]
پیشاز همه مستشرق فرانسوی باربیه دومنار در ژورنال آزیاتیک سری پنج جلد دهم، باب ششم این کتاب یعنی قسمتهای مربوط به قزوین را (بدون فصل اوّل یعنی احادیث و اخبار) به فرانسه ترجمه و در ۱۸۵۷ مـ. انتشار داد. تقریباً پنجاهسال پساز او ادوارد براون انگلیسی فصل ششم (فصل باب شعرای ایران) را بعد از مقابله با هشت نسخه نسبتاً معتبر دیگر در اکتبر ۱۹۰۰ و ژانویه ۱۹۰۱ مـ. در نشریه انجمن همایون آسیایی بهچاپ رساند. در همین احوال، مستشرق فرانسوی ژول گانتین باب چهارم (تاریخ سلاطین اسلامی ایران) را به فرانسوی ترجمه و همراه با اصل فارسی بهسال ۱۹۰۳ مـ. در پارس انتشار داد. اما تا سال ۱۹۱۰ مـ. متن فارسی و کامل تاریخ گزیده همچنان بهصورت خطّی باقی ماندهبود تا اینکه در آن سال براون نسخهای نسبتاً قدیمی را در نظر گرفت و از روی آن چاپی عکسی تهیه نمود. این نسخه که مربوط به ۸۵۷ هـ.ق بود از متعلقات عبدالعلی میرزا پسر فرهاد میرزا پسر عباس میرزای نایبالسلطنه بود و خطّ او که بعضی نکات را در حاشیه کتاب توضیح دادهاست هنوز باقی است اما نسخه مغلوطی بوده و سقطات فراوان دارد. ادوارد براون نیز بهاتفاق نیکلسن خلاصهای از تاریخ گزیده همراه با حواشی وتوضیحات کافی، به انگلیسی ترجمهکرده و بهسال ۱۹۱۳ مـ. در لیدن بهچاپ رساند. در ایران عبدالحسین نوایی بهسال ۱۳۳۶ چاپ ارزشمندی از آن را در تهران بهعمل آورد.[۱۴۳][۱۴۴]
در باب نزهةالقلوب[ویرایش]
قسمتهای مربوط به عراق، عراق عرب، آذربایجان، مغان، آران، شروان و گرجستان توسط مستشرق فقید فرانسوی شارل شفر در جزو ضمائم سیاستنامه بهسال ۱۸۹۷ مـ. در پاریس منتشر شد؛ همینطور بخشهای مربوط به مازندران، قومس و گیلان را مستشرق روسی برنهارد دورن در جلد چهارم کتاب Mohammadaniche Quellen بهسال ۱۸۵۸ مـ. در سنپطرزبورگ منتشر نمود. قسمت جغرافیایی (قسمت سوّم) آنرا نیز ایرانشناس فقید انگلیسی گای لسترنج با مقابله با چند نسخه دیگر بهصورت بیستوسومین کتاب از نشریات اوقاف گیب در ۱۹۱۵ مـ. منتشر ساخت و بلافاصله به ترجمه انگلیسی آن مبادرت ورزید. گای لسترنج قبل از چاپ اثرش در تألیف دیگر خود بهنام ممالک خلافت شرقی نیز از آن بهره بردهبود. بخش مربوط به حیوانات آن نیز توسط جی استفانسون بهسال ۱۹۲۸ مـ. در لندن چاپ شد. در ایران بخش مربوط به جغرافیای آن توسط محمد دبیرسیاقی پس از مقابله با چند نسخه دیگر و از روی متن چاپی اروپایی در اسفند ۱۳۳۶ بهطبع رسید. علاوه بر این، تمام مطالب کتاب توسط میرزا محمد شیرازی ملقب به ملکالکتاب در ۱۳۱۱ هـ.ق بهصورت چاپ سنگی در بمبئی منتشر گشت که نسخه مغلوطی است.[۱۴۵][۱۴۶][۱۴۷][۱۴۸]
تبارنامه[ویرایش]
شجرهنامه مستوفیان براساس مندرجات حمدالله مستوفی چنین است:[۱۴۹]
حُرِّ بْنِ یَزید ریاحی جدّ اعلی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اَبینَصْر اوّلین ملقّب مستوفی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
حَمْد | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نَصْر | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سِیْفُالدّین یوسُف | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سَعْدُالدّین حَسَنْ | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اَمینُالدّین نَصْر معاصر سلاجقه عراق | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
عِزُّالدّین خواجه | زِیْنُالدّین حَمْد | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ناصِرِالدّین اَبوبَکْر | تاجِالدّین اَبوبَکْر | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فَخْرِالدّین محمّد وزیر و حاکم روم | زِیْنُالدّین محمّد نایب دیوان وزارت | حَمْدُالله مُسْتوفی مؤلف | |||||||||||||||||||||||||||||||||||
یادداشت[ویرایش]
- ↑ در کلیه نسخ قدیمی نام مستوفی بهصورت «حمد» ذکر شدهاست و نه حمدالله. در یک نسخه که در حدود قرن دهم نگاشتهشده و در کتابخانه ایاصوفیه استانبول ضبط است نام وی و پدرش چنین نقل شدهاست: «حمد بن ابیبکر بن حمد بن نصر مستوفی قزوینی» و بعد در نسخه دیگری از کتابخانه فوقالذکر، صرفنظر از اختلاف ترتیب نسب بدان صورت «حمد بن محمد بن ابیبکر بن حمد بن نصر المستوفی» یاد شدهاست. در هر دو عنوان، نام وی و جدّش حمد مرقوم است. مستوفی، «شرح حال مؤلف و خاندانش»، تاریخ گزیده، یا.
- ↑ خواجه سعدالدّین ساوجی از همکاران رشیدالدّین فضلالله بود که با تحرک و دسیسه علیشاه گیلانی از مقام فرو افتاد و بهقتل رسید. گیلانی فوراً جایگزین او شد و دسیسهای ناثمر علیه رشیدالدّین طراحی نمود که دامنگیر خویش گشت. براون، تاریخ ادبی ایران از سعدی تا جامی، ۹۸–۹۹.
- ↑ از اشعار ظفرنامه در مورد سخنان کیقباد:همایی، تاریخ ادبیات ایران، ۲۵۳.
چنین گفت اصل کیان کیقباد که خلقند مزدور و شه اوستاد بکار جهان گشته کاری گران کنند هر یکی کوششی اندر آن نه آنرا برین و نه این را بر آن ستم کرد باید بکار جهان که چون بر یکی زان برانند زور بر آید از آن هر دو یکبار شور - ↑ دکتر ریو شاعر و مترجم فقید بریتانیایی، ظفرنامه را بهتفصیل وصف میکند و مینویسد: از قدر و قیمت تاریخی آن کتاب نباید بههیچوجه غافل بود، مخصوصاً که مؤلف نسبت به بیان وقایع و تواریخ ایام بسیار دقت کردهاست. براون، تاریخ ادبی ایران از سعدی تا جامی، ۱۳۸.
- ↑ حمدالله مستوفی نیز گفتهاست:صفا، حماسهسرایی در ایران، ۳۵۵.
ظفرنامه کن نام این نامه را بدین تازه کن رسم شهنامه را - ↑ تاریخ اتمام آن در تقاویم دیگر مطابق ۱۶۴۴ اسکندری و ۷۰۲ یزدگردی نیز است. همینطور مستوفی گفتهاست:
ز هجرت شده هفصدوسیوپنج بر از رنج این نامهام بود گنج ز اسکندری از هزار اینزمان چلوچاروششصد فزون سالیان ز شه یزدگردی دو بر هفتصد فزون گشته شد رهنمایم خرد کتاب ظفرنامه کردم تمام ز ما بر پیمبر درود و سلام - ↑ مستوفی نیز در این باب سروده است:صفا، حماسهسرایی در ایران، ۳۵۵.
کتاب نخستین ز کار عرب پدید آمده نکتههای عجب به اسلامی آن را لقب آمده چو اسلام از اهل عرب آمده کتاب دوم شرح حال عجم در او گشته پیدا ز بیش و ز کم به احکام آن را نهادم بنام چو بر حکم دین آن دول شد تمام کتاب سیوم آمده از مغول فروزنده چون از چمن برگ گل به سلطانی آمد من آن را خطاب چو دارد به سلطان دین انتساب - ↑ ماحصل پانزده سال رنج، هفتادوپنجهزار بیت سروده است که بیستوپنجهزار بیت آن بهقسم اسلامی، بیستهزار بیت بهقسم احکام و سیهزار بیت بهقسم سلطانی متعلق است.و ایضاً جمیع حکایات و سرگذشتهای اعراب و مغولان در آن مشروح است.
کشیدم در این پانزده سال رنج بگفتم سخن پانزده بار پنج عرب بیستوپنج و عجم بیستهزار مغول سیهزار آمد اندر شمار ز تازیک و از سروران مغول بجستم حکایت ز جزو ز کل
پانویس[ویرایش]
- ↑ همایی، تاریخ ادبیات ایران، ۲۵۲–۲۵۳.
- ↑ Spuler, “Ḥamd Allāh Mustawfī Ḳazwīnī”, Encyclopaedia of Islam, 122.
- ↑ Hillenbrand, Turkish Myth and Muslim Symbol, 97.
- ↑ Komaroff, Beyond the Legacy of Genghis Khan, 94.
- ↑ نبئی، «پیشگفتار»، اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران در قرن هشتم هجری، ۱۱.
- ↑ صفا، حماسهسرایی در ایران، ۳۵۴–۳۵۵.
- ↑ نبئی، «پیشگفتار»، اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران در قرن هشتم هجری، ۱۲.
- ↑ صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۱۷–۱۸.
- ↑ صدریافشار، شرح احوال و معرفی آثار مورخان و جغرافیدانان ایران، ۱۳۹.
- ↑ مستوفی، «مقدمه»، نزهةالقلوب ویراست بخش جغرافیایی، ۱۴.
صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۱۲۷۶.
تهرانی، طبقات اعلام الشیعه، ۶۳–۶۴.
اقبال آشتیانی، تاریخ مغول از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری، ۵۲۳.
براون، تاریخ ادبی ایران از سعدی تا جامی، ۱۲۵.
مستوفی، «شرح حال مؤلف و خاندانش»، تاریخ گزیده، هـ. - ↑ مستوفی، تاریخ گزیده، ۷۹۴–۷۹۵.
صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۱۲۷۶–۱۲۷۷. - ↑ Melville, “Ḥamd-Allāh Mostawfi”, Encyclopædia Iranica, 631–634.
- ↑ همایی، تاریخ ادبیات ایران، ۲۵۲.
- ↑ اقبال آشتیانی، تاریخ مغول از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری، ۵۲۳.
- ↑ صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۱۲۷۶–۱۲۷۷.
- ↑ اقبال آشتیانی، تاریخ مغول از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری، ۵۲۳.
- ↑ صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۱۲۷۷.
- ↑ مستوفی، تاریخ گزیده، ۸۱۲.
مستوفی، «مقدمه»، نزهةالقلوب ویراست بخش جغرافیایی، ۲۱، ۲۳. - ↑ Melville, “Ḥamd-Allāh Mostawfi”, Encyclopædia Iranica, 631–634.
- ↑ Spuler, “Ḥamd Allāh Mustawfī Ḳazwīnī”, Encyclopaedia of Islam, 122.
- ↑ مستوفی، «مقدمه»، نزهةالقلوب ویراست بخش جغرافیایی، ۱۴.
اقبال آشتیانی، تاریخ مغول از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری، ۵۲۳.
براون، تاریخ ادبی ایران از سعدی تا جامی، ۱۲۵.
مستوفی، «تألیفات حمدالله مستوفی»، تاریخ گزیده، یج. - ↑ Melville, “Ḥamd-Allāh Mostawfi”, Encyclopædia Iranica, 631–634.
- ↑ براون، تاریخ ادبی ایران از سعدی تا جامی، ۱۲۶.
مرتضوی، مسائل عصر ایلخانان، ۵۵۹.
مستوفی، «مقدمه»، نزهةالقلوب ویراست بخش جغرافیایی، ۱۴. - ↑ Melville, “Ḥamd-Allāh Mostawfi”, Encyclopædia Iranica, 631–634.
- ↑ Spuler, “Ḥamd Allāh Mustawfī Ḳazwīnī”, Encyclopaedia of Islam, 122.
- ↑ اقبال آشتیانی، تاریخ مغول از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری، ۵۲۳.
- ↑ آقسرایی، تاریخ سلاجقه یا مسامرة الاخبار و مسایرة الاخیار، ۱۴۸–۱۵۰.
- ↑ Lane, Nomads as Agents of Cultural Change, 190.
- ↑ Jackson, The Mongols and the Islamic World, 275.
- ↑ اقبال آشتیانی، تاریخ مغول از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری، ۵۲۳.
- ↑ اقبال آشتیانی، تاریخ مغول از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری، ۵۲۳.
- ↑ مستوفی، «شرح حال مؤلف و خاندانش»، تاریخ گزیده، ح.
- ↑ براون، تاریخ ادبی ایران از سعدی تا جامی، ۱۲۶.
همایی، تاریخ ادبیات ایران، ۲۵۲.
خیری، دانشمندان نامی اسلام، ۲۱۲.
مستوفی، «مقدمه»، نزهةالقلوب ویراست بخش جغرافیایی، ۱۴.
اقبال آشتیانی، تاریخ مغول از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری، ۵۲۳.
صدریافشار، شرح احوال و معرفی آثار مورخان و جغرافیدانان ایران، ۱۳۹.
- ↑ Melville, “Ḥamd-Allāh Mostawfi”, Encyclopædia Iranica, 631–634.
- ↑ Spuler, “Ḥamd Allāh Mustawfī Ḳazwīnī”, Encyclopaedia of Islam, 122.
- ↑ صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۱۲۷۷.
- ↑ مستوفی، «مقدمه»، نزهةالقلوب ویراست بخش جغرافیایی، ۲۳.
- ↑ خیری، دانشمندان نامی اسلام، ۲۱۲.
- ↑ اقبال آشتیانی، تاریخ مغول از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری، ۵۲۳.
- ↑ مرتضوی، مسائل عصر ایلخانان، ۴۴۴.
- ↑ Melville, “Ḥamd-Allāh Mostawfi”, Encyclopædia Iranica, 631–634.
- ↑ Spuler, “Ḥamd Allāh Mustawfī Ḳazwīnī”, Encyclopaedia of Islam, 122.
- ↑ انزابینژاد و کلانتری، تجاربالامم فی اخبار ملوک العرب والعجم، ۱۹.
- ↑ اقبال آشتیانی، تاریخ مغول از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری، ۵۲۴.
مستوفی، «مقدمه»، نزهةالقلوب ویراست بخش جغرافیایی، ۱۴.
خیری، دانشمندان نامی اسلام، ۲۱۲. - ↑ مستوفی، «مقدمه»، نزهةالقلوب ویراست بخش جغرافیایی، ۱۵.
- ↑ Melville, “Ḥamd-Allāh Mostawfi”, Encyclopædia Iranica, 631–634.
- ↑ Spuler, “Ḥamd Allāh Mustawfī Ḳazwīnī”, Encyclopaedia of Islam, 122.
- ↑ اقبال آشتیانی، تاریخ مغول از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری، ۵۲۴.
صدریافشار، شرح احوال و معرفی آثار مورخان و جغرافیدانان ایران، ۱۴۰.
صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۱۲۷۷.
همایی، تاریخ ادبیات ایران، ۲۵۲.
خیری، دانشمندان نامی اسلام، ۲۱۲. - ↑ همایی، تاریخ ادبیات ایران، ۲۵۳.
مستوفی، «مقدمه»، نزهةالقلوب ویراست بخش جغرافیایی، ۱۴–۱۵. - ↑ Melville, “Ḥamd-Allāh Mostawfi”, Encyclopædia Iranica, 631–634.
- ↑ Spuler, “Ḥamd Allāh Mustawfī Ḳazwīnī”, Encyclopaedia of Islam, 122.
- ↑ Melville, “Ḥamd-Allāh Mostawfi”, Encyclopædia Iranica, 631–634.
- ↑ مستوفی، تاریخ گزیده، ۹–۱۴.
- ↑ اقبال آشتیانی، تاریخ مغول از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری، ۵۲۴.
- ↑ صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۱۲۷۷.
- ↑ Melville, “Ḥamd-Allāh Mostawfi”, Encyclopædia Iranica, 631–634.
- ↑ Melville, “Ḥamd-Allāh Mostawfi”, Encyclopædia Iranica, 631–634.
- ↑ Melville, “Ḥamd-Allāh Mostawfi”, Encyclopædia Iranica, 631–634.
- ↑ زرکوب شیرازی، شیرازنامه، ۱۰۵–۱۰۶.
- ↑ Melville, “Ḥamd-Allāh Mostawfi”, Encyclopædia Iranica, 631–634.
- ↑ Melville, “Ḥamd-Allāh Mostawfi”, Encyclopædia Iranica, 631–634.
- ↑ Spuler, “Ḥamd Allāh Mustawfī Ḳazwīnī”, Encyclopaedia of Islam, 122.
- ↑ صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۱۲۷۷.
همایی، تاریخ ادبیات ایران، ۲۵۳.
رضازاده شفق، تاریخ ادبیات ایران، ۳۵۴.
خیری، دانشمندان نامی اسلام، ۲۱۲، ۲۱۴.
تهرانی، طبقات اعلام الشیعه، ۶۳.
بغدادی، هديةالعارفين اسماء المؤلفين وآثار المصنفين، ۱۱۰.
صدریافشار، شرح احوال و معرفی آثار مورخان و جغرافیدانان ایران، ۱۴۰. - ↑ Spuler, “Ḥamd Allāh Mustawfī Ḳazwīnī”, Encyclopaedia of Islam, 122.
- ↑ Lane, Nomads as Agents of Cultural Change, 190.
- ↑ Melville, “Ḥamd-Allāh Mostawfi”, Encyclopædia Iranica, 631–634.
- ↑ رضایینسب و پرهیزکاری، «حمدالله مستوفی»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ براون، تاریخ ادبی ایران از سعدی تا جامی، ۱۲۶–۱۲۷.
- ↑ مستوفی، «مقدمه»، نزهةالقلوب ویراست بخش جغرافیایی، ۱۴.
- ↑ اقبال آشتیانی، تاریخ مغول از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری، ۵۲۴–۵۲۵.
- ↑ رضایینسب و پرهیزکاری، «حمدالله مستوفی»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ براون، تاریخ ادبی ایران از سعدی تا جامی، ۱۲۷، ۷۶.
صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۱۲۷۷.
مرتضوی، مسائل عصر ایلخانان، ۵۶۰، ۵۶۱–۵۶۲.
مستوفی، «مقدمه»، نزهةالقلوب ویراست بخش جغرافیایی، ۱۴.
اقبال آشتیانی، تاریخ مغول از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری، ۳۵۱، ۴۹۱، ۵۲۴.
صدریافشار، شرح احوال و معرفی آثار مورخان و جغرافیدانان ایران، ۱۴۰. - ↑ همایی، تاریخ ادبیات ایران، ۲۵۳.
رضازاده شفق، تاریخ ادبیات ایران، ۳۵۴.
مرتضوی، مسائل عصر ایلخانان، ۳۷۹–۳۸۰.
جوینی، تاریخ جهانگشای، ۴. - ↑ Melville, “Ḥamd-Allāh Mostawfi”, Encyclopædia Iranica, 631–634.
- ↑ براون، تاریخ ادبی ایران از سعدی تا جامی، ۱۲۹–۱۳۰.
- ↑ Melville, “Ḥamd-Allāh Mostawfi”, Encyclopædia Iranica, 631–634.
- ↑ Melville, “Ḥamd-Allāh Mostawfi”, Encyclopædia Iranica, 631–634.
- ↑ براون، تاریخ ادبی ایران از سعدی تا جامی، ۱۳۰.
صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۱۲۷۸.
مستوفی، «مقدمه»، نزهةالقلوب ویراست بخش جغرافیایی، ۱۵. - ↑ براون، تاریخ ادبی ایران از سعدی تا جامی، ۱۳۰–۱۳۱، ۱۳۴–۱۳۵.
صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۱۲۷۷–۱۲۷۸.
همایی، تاریخ ادبیات ایران، ۲۵۳.
خیری، دانشمندان نامی اسلام، ۲۱۳.
اقبال آشتیانی، تاریخ مغول از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری، ۵۲۴. - ↑ Melville, “Ḥamd-Allāh Mostawfi”, Encyclopædia Iranica, 631–634.
- ↑ رافعی، التدوین فی اخبار قزوین، ۴۰–۴۶.
- ↑ مستوفی، تاریخ گزیده، ۷۷۳–۷۷۶، ۷۸۰–۷۸۲.
- ↑ مستوفی، «تألیفات حمدالله مستوفی»، تاریخ گزیده، یز.
- ↑ براون، تاریخ ادبی ایران از سعدی تا جامی، ۱۲۷–۱۲۹.
- ↑ براون، تاریخ ادبی ایران از سعدی تا جامی، ۱۳۷–۱۳۸.
همایی، تاریخ ادبیات ایران، ۲۵۳.
صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۱۲۷۸.
اقبال آشتیانی، تاریخ مغول از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری، ۵۲۴.
مستوفی، «مقدمه»، نزهةالقلوب ویراست بخش جغرافیایی، ۱۵.
جوینی، تاریخ جهانگشای، ۴.
تهرانی، طبقات اعلام الشیعه، ۶۳.
صدریافشار، شرح احوال و معرفی آثار مورخان و جغرافیدانان ایران، ۱۴۰.
مرتضوی، مسائل عصر ایلخانان، ۵۵۹.
ریپکا، تاریخ ادبیات ایران از دوران باستان تا قاجاریه، ۲۴۰.
خیری، دانشمندان نامی اسلام، ۲۱۲.
مستوفی، «تألیفات حمدالله مستوفی»، تاریخ گزیده، یب. - ↑ Melville, “Ḥamd-Allāh Mostawfi”, Encyclopædia Iranica, 631–634.
- ↑ Spuler, “Ḥamd Allāh Mustawfī Ḳazwīnī”, Encyclopaedia of Islam, 122.
- ↑ Kamola, Making Mongol History, 166.
- ↑ صفا، حماسهسرایی در ایران، ۳۵۵.
- ↑ صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۱۲۷۹.
- ↑ براون، تاریخ ادبی ایران از سعدی تا جامی، ۱۳۷–۱۳۸.
همایی، تاریخ ادبیات ایران، ۲۵۳.
رضازاده شفق، تاریخ ادبیات ایران، ۳۵۴.
صفا، حماسهسرایی در ایران، ۳۵۴.
خیری، دانشمندان نامی اسلام، ۲۱۲–۲۱۳.
اقبال آشتیانی، تاریخ مغول از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری، ۵۲۴.
مستوفی، «مقدمه»، نزهةالقلوب ویراست بخش جغرافیایی، ۱۵.
صدریافشار، شرح احوال و معرفی آثار مورخان و جغرافیدانان ایران، ۱۴۰.
ریپکا، تاریخ ادبیات ایران از دوران باستان تا قاجاریه، ۲۴۰.
مستوفی، «تألیفات حمدالله مستوفی»، تاریخ گزیده، یب. - ↑ Melville, “Ḥamd-Allāh Mostawfi”, Encyclopædia Iranica, 631–634.
- ↑ Spuler, “Ḥamd Allāh Mustawfī Ḳazwīnī”, Encyclopaedia of Islam, 122.
- ↑ مستوفی، «مقدمه»، نزهةالقلوب ویراست بخش جغرافیایی، ۱۵.
- ↑ صفا، حماسهسرایی در ایران، ۳۵۵.
مرتضوی، مسائل عصر ایلخانان، ۵۶۱–۵۶۲.
مستوفی، «تألیفات حمدالله مستوفی»، تاریخ گزیده، یب. - ↑ صفا، حماسهسرایی در ایران، ۳۵۵.
همایی، تاریخ ادبیات ایران، ۲۵۳.
صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۱۲۷۹. - ↑ جوینی، تاریخ جهانگشای، ۴.
- ↑ براون، تاریخ ادبی ایران از سعدی تا جامی، ۱۳۸.
صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۱۲۷۹.
صفا، حماسهسرایی در ایران، ۳۵۶.
تهرانی، طبقات اعلام الشیعه، ۶۳.
اقبال آشتیانی، تاریخ مغول از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری، ۵۲۴.
مستوفی، «مقدمه»، نزهةالقلوب ویراست بخش جغرافیایی، ۱۵.
صدریافشار، شرح احوال و معرفی آثار مورخان و جغرافیدانان ایران، ۱۴۰.
مستوفی، «تألیفات حمدالله مستوفی»، تاریخ گزیده، یب. - ↑ Melville, “Ḥamd-Allāh Mostawfi”, Encyclopædia Iranica, 631–634.
- ↑ همایی، تاریخ ادبیات ایران، ۲۵۳.
- ↑ اقبال آشتیانی، تاریخ مغول از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری، ۵۲۴–۵۲۵.
- ↑ Melville, “Ḥamd-Allāh Mostawfi”, Encyclopædia Iranica, 631–634.
- ↑ Melville, “Ḥamd-Allāh Mostawfi”, Encyclopædia Iranica, 631–634.
- ↑ براون، تاریخ ادبی ایران از سعدی تا جامی، ۱۳۸.
- ↑ مستوفی، «مقدمه»، نزهةالقلوب ویراست بخش جغرافیایی، ۱۵.
- ↑ براون، تاریخ ادبی ایران از سعدی تا جامی، ۱۳۹.
مستوفی، نزهةالقلوب، ۱۶–۱۷.
مستوفی، «تألیفات حمدالله مستوفی»، تاریخ گزیده، یج. - ↑ Melville, “Ḥamd-Allāh Mostawfi”, Encyclopædia Iranica, 631–634.
- ↑ مستوفی، «مقدمه»، نزهةالقلوب ویراست بخش جغرافیایی، ۱۵.
صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۱۲۸۰.
صفا، حماسهسرایی در ایران، ۳۵۷.
مرتضوی، مسائل عصر ایلخانان، ۵۶۱.
براون، تاریخ ادبی ایران از سعدی تا جامی، ۱۳۸.
صدریافشار، شرح احوال و معرفی آثار مورخان و جغرافیدانان ایران، ۱۴۰.
مستوفی، «تألیفات حمدالله مستوفی»، تاریخ گزیده، یب. - ↑ براون، تاریخ ادبی ایران از سعدی تا جامی، ۱۴۰.
- ↑ Spuler, “Ḥamd Allāh Mustawfī Ḳazwīnī”, Encyclopaedia of Islam, 122.
- ↑ صدریافشار، شرح احوال و معرفی آثار مورخان و جغرافیدانان ایران، ۱۴۱.
- ↑ براون، تاریخ ادبی ایران از سعدی تا جامی، ۱۴۰.
اقبال آشتیانی، تاریخ مغول از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری، ۵۲۵.
همایی، تاریخ ادبیات ایران، ۲۵۳.
صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۱۲۷۸.
رضازاده شفق، تاریخ ادبیات ایران، ۳۵۴.
تهرانی، طبقات اعلام الشیعه، ۶۳.
مستوفی، «مقدمه»، نزهةالقلوب ویراست بخش جغرافیایی، ۱۷.
مستوفی، «تألیفات حمدالله مستوفی»، تاریخ گزیده، یو. - ↑ براون، تاریخ ادبی ایران از سعدی تا جامی، ۱۴۰.
مستوفی، «مقدمه»، نزهةالقلوب ویراست بخش جغرافیایی، ۱۷.
مستوفی، «تألیفات حمدالله مستوفی»، تاریخ گزیده، ید. - ↑ Melville, “Ḥamd-Allāh Mostawfi”, Encyclopædia Iranica, 631–634.
- ↑ Melville, Persian Historiography: A History of Persian Literature, 165.
- ↑ مستوفی، «مقدمه»، نزهةالقلوب ویراست بخش جغرافیایی، ۲۸–۳۲.
- ↑ بغدادی، هديةالعارفين اسماء المؤلفين وآثار المصنفين، ۱۱۰.
- ↑ خیری، دانشمندان نامی اسلام، ۲۱۳.
- ↑ براون، تاریخ ادبی ایران از سعدی تا جامی، ۱۴۲.
- ↑ مستوفی، «مقدمه»، نزهةالقلوب ویراست بخش جغرافیایی، ۱۸، ۲۸.
- ↑ براون، تاریخ ادبی ایران از سعدی تا جامی، ۱۴۲.
اقبال آشتیانی، تاریخ مغول از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری، ۵۲۵.
مستوفی، «مقدمه»، نزهةالقلوب ویراست بخش جغرافیایی، ۱۸.
مستوفی، «تألیفات حمدالله مستوفی»، تاریخ گزیده، ید. - ↑ Ashraf, Iranian identity iii. Medieval Islamic period, 507–522.
- ↑ Melville, Iran After the Mongols, 42.
- ↑ Melville, Persian Historiography: A History of Persian Literature, 166.
- ↑ Melville, Iran After the Mongols, 42.
- ↑ Ashraf, Iranian identity iii. Medieval Islamic period, 507–522.
- ↑ Melville, Iran After the Mongols, 42.
- ↑ Jackson, The Mongols and the Islamic World, 325.
- ↑ Ashraf, Iranian identity iii. Medieval Islamic period, 507–522.
- ↑ Jackson, The Mongols and the Islamic World, 325.
- ↑ Ashraf, Iranian identity iii. Medieval Islamic period, 507–522.
- ↑ Ashraf, Iranian identity iii. Medieval Islamic period, 507–522.
- ↑ مستوفی، «مقدمه»، نزهةالقلوب ویراست بخش جغرافیایی، ۱۷–۱۸.
- ↑ مستوفی، تاریخ گزیده، ۱۹۲–۲۰۷.
- ↑ مستوفی، نزهةالقلوب ویراست بخش جغرافیایی، ۲۹–۱۰۶، ۱۳۰–۲۰۲.
- ↑ تهرانی، طبقات اعلام الشیعه، ۶۳–۶۴.
- ↑ Melville, “Ḥamd-Allāh Mostawfi”, Encyclopædia Iranica, 631–634.
- ↑ خیری، دانشمندان نامی اسلام، ۲۱۴.
- ↑ خیری، دانشمندان نامی اسلام، ۲۱۴.
- ↑ رضایینسب و پرهیزکاری، «حمدالله مستوفی»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ رضایینسب و پرهیزکاری، «حمدالله مستوفی»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ رضایینسب و پرهیزکاری، «حمدالله مستوفی»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ مستوفی، «تألیفات حمدالله مستوفی»، تاریخ گزیده، یح–یط.
- ↑ صدریافشار، شرح احوال و معرفی آثار مورخان و جغرافیدانان ایران، ۱۴۱.
- ↑ مستوفی، «مقدمه»، نزهةالقلوب ویراست بخش جغرافیایی، ۱۸–۱۹.
- ↑ صدریافشار، شرح احوال و معرفی آثار مورخان و جغرافیدانان ایران، ۱۴۱.
- ↑ خیری، دانشمندان نامی اسلام، ۲۱۳.
- ↑ مستوفی، «تألیفات حمدالله مستوفی»، تاریخ گزیده، یو–یز.
- ↑ مستوفی، «مقدمه»، نزهةالقلوب ویراست بخش جغرافیایی، ۲۲.
منابع[ویرایش]
- همایی، جلالالدین (۱۳۷۵). تاریخ ادبیات ایران. به کوشش ماهدخت بانو همایی. مؤسسه نشر هما؛ چاپخانه ستاره، قم.
- مستوفی، حمدالله (۱۳۳۶a). نزهةالقلوب: ویراست بخش جغرافیایی. به کوشش محمد دبیرسیاقی. کتابخانه طهوری؛ تهران، خیابان شاهآباد؛ اسفندماه ۱۳۳۶ خورشیدی.
- اقبال آشتیانی، عباس (۱۳۸۸). تاریخ مغول: از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری. مؤسسه انتشارات امیرکبیر. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۰۰-۰۶۳۶-۸.
- براون، ادوارد (۱۳۳۹). تاریخ ادبی ایران از سعدی تا جامی. ج. ۳. به کوشش علیاصغر حکمت. کتابخانه ابن سینا.
- مستوفی، حمدالله (۱۳۳۶b). تاریخ گزیده. به کوشش عبدالحسین نوایی. مؤسسه انتشارات امیرکبیر.
- زرکوب شیرازی، احمد (۱۳۵۰). شیرازنامه. به کوشش اسماعیل واعظ جوادی. تهران؛ انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.
- صفا، ذبیحالله (۱۳۳۴). حماسهسرایی در ایران. تهران؛ مؤسسه مطبوعاتی امیرکبیر؛ چاپ پیروز.
- نبئی، ابوالفضل (۱۳۷۵). اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران در قرن هشتم هجری: از سقوط ایلخانیان تا تشکیل تیموریان. انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد.
- صفا، ذبیحالله (۱۳۶۹). تاریخ ادبیات در ایران. ج. ۳. چاپخانه تابش، تهران: انتشارات فردوس؛ خیابان مجاهدین اسلام، شماره ۲۶۲.
- جوینی، عطاملک (۱۳۸۷). تاریخ جهانگشای. به کوشش محمد قزوینی. انتشارات هرمس؛ تهران، خیابان ولیعصر، بالاتر از میدان ونک، شماره ۲۴۹۳.
- صدریافشار، غلامحسین (۱۳۴۵). تاریخ در ایران: شرح احوال و معرفی آثار مورخان و جغرافیدانان ایران. چاپخانه بانک بازرگانی: کتابخانه ابن سینا.
- ریپکا، یان (۱۳۸۱). تاریخ ادبیات ایران از دوران باستان تا قاجاریه. به کوشش عیسی شهابی. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
- رضازاده شفق، صادق (۱۳۴۱). تاریخ ادبیات ایران. مؤسسه چاپ و انتشارات امیرکبیر.
- مرتضوی، منوچهر (۱۳۸۵). مسائل عصر ایلخانان. چاپ و صحافی: اول، چاوشگران نقش؛ تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ شماره ۱۰۳. شابک ۹۶۴-۶۰۵۳-۲۵-۴.
- خیری، محمود (۱۳۳۷). دانشمندان نامی اسلام. تهران، خیابان ناصرخسرو: مؤسسه مطبوعاتی عطایی.
- آقسرایی، محمود (۱۳۶۲). تاریخ سلاجقه یا مسامرة الاخبار و مسایرة الاخیار. به کوشش عثمان توران. چاپ رشدیه، انتشارات اساطیر.
- بغدادی، اسماعیل (۱۹۵۱). هديةالعارفين: اسماء المؤلفين وآثار المصنفين. ج. ۱. لبنان، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
- انزابینژاد، رضا؛ کلانتری، یحیی (۱۳۷۳). مقدمه بر تجاربالامم فی اخبار ملوک العرب والعجم. مشهد: انتشارات دانشگاه فردوسی ، شماره ۱۴۲.
- رافعی، عبدالکریم (۱۹۸۷). التدوین فی اخبار قزوین. به کوشش عزیزالله عطاردی. لبنان، بیروت: دار الکتب العلمیه.
- تهرانی، آقابزرگ (۲۰۰۹). طبقات اعلام الشیعه. ج. ۵. لبنان، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
- رضایینسب، زهرا؛ پرهیزکاری، مهرزاد (۱۳۹۸). «حمدالله مستوفی». در سید محمدکاظم موسوی بجنوردی. دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- Ashraf, Ahmad (2006). "Iranian identity iii. Medieval Islamic period". In Yarshater, Ehsan (ed.). Encyclopædia Iranica, Volume XIII/5: Iran X–Iraq V. New York, NY: Encyclopædia Iranica Foundation. pp. 507–522. ISBN 978-0-933273-93-1.
- Hillenbrand, Carole (2007). Turkish Myth and Muslim Symbol: The Battle of Manzikert. Edinburgh University Press. pp. 1–304. ISBN 9780748625727. JSTOR 10.3366/j.ctt1r2bzf. (نیازمند ثبتنام)
- Kamola, Stefan (2019). Making Mongol History Rashid al-Din and the Jamiʿ al-Tawarikh. Edinburgh University Press. ISBN 978-1474421423.
- Komaroff, Linda (2012). Beyond the Legacy of Genghis Khan. Brill. pp. 1–678. ISBN 9789004243408.
- Jackson, Peter (2017). The Mongols and the Islamic World: From Conquest to Conversion. Yale University Press. pp. 1–448. ISBN 9780300227284. JSTOR j.ctt1n2tvq0. (نیازمند ثبتنام)
- Lane, George (2014). "Persian Notables and the Families Who Underpinned the Ilkhanate". Nomads as Agents of Cultural Change. Perspectives on the Global Past. University of Hawaii Press. pp. 182–213. doi:10.1515/9780824847890-011. ISBN 9780824847890.
- Melville, Charles (2003). "Ḥamd-Allāh Mostawfi". In Yarshater, Ehsan (ed.). Encyclopædia Iranica, Volume XI/6: Ḥājj Sayyāḥ–Harem I. New York, NY: Encyclopædia Iranica Foundation. pp. 631–634. ISBN 978-0-933273-70-2.
- Melville, Charles (2012). Persian Historiography: A History of Persian Literature. Bloomsbury Publishing. ISBN 978-1845119119.
- Melville, Charles (2019). "Concepts of government and state formation in Mongol Iran". In Babaie, Sussan (ed.). Iran After the Mongols. Bloomsbury Publishing. pp. 1–320. ISBN 9781786736017.
- Spuler, B. (1971). "Ḥamd Allāh b. Abī Bakr b. Aḥmād b. Naṣr al-Mustawfī al-Ḳazwīnī". In Lewis, B.; Ménage, V. L.; Pellat, Ch. & Schacht, J. (eds.). The Encyclopaedia of Islam, New Edition, Volume III: H–Iram. Leiden: E. J. Brill. OCLC 495469525.
پیوند به بیرون[ویرایش]
- اهالی ایران در سده ۱۴ (میلادی)
- اهالی قزوین
- تاریخنگاران اهل ایران
- تاریخنگاران سده ۱۴ (میلادی)
- جغرافیدانان اسلام در قرون وسطی
- جغرافیدانان سده ۱۴ (میلادی)
- جغرافیدانان فارسیزبان دوران قرون وسطی
- خاکسپاریها در قزوین
- درگذشتگان ۱۳۴۹ (میلادی)
- درگذشتگان ۷۵۰ (قمری)
- درگذشتگان سده ۱۴ (میلادی)
- زادگان ۱۲۸۱ (میلادی)
- زادگان ۶۸۰ (قمری)
- شاعران ایران بزرگ
- شاعران سده ۱۴ (میلادی) اهل ایران
- شاعران فارسیزبان سده ۸ (قمری)
- شاعران مرد اهل ایران
- مردم شاهنشاهی ایلخانی
- نویسندگان مرد اهل ایران
- خاکسپاریها در ایران