پرش به محتوا

سید روح‌الله خمینی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
[نسخهٔ بررسی‌نشده][نسخهٔ بررسی‌نشده]
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Ibn abi babash (بحث | مشارکت‌ها)
←‏شخصیت و اخلاق: ابن ابی باباش.....کمی انصاف و انسانیت هم خوبه
خط ۳۲۹: خط ۳۲۹:
== خمینی از نگاه دیگران ==
== خمینی از نگاه دیگران ==
=== شخصیت و اخلاق ===
=== شخصیت و اخلاق ===
[[رابرت مک‌نیل]] روزنامه‌نگار آمریکایی که در نوفل لوشاتو (آذر ۱۳۵۷) با خمینی مستقیماً مصاحبه کرده بود، درباره آرامش شخصیت وی چنین گفته بود: «انگار تمام اعضای بدنش با حداقل نیروی ممکن کار می‌کردند، به غیر از مغزش آن هم زمانی که باید حرف می‌زد. آرام‌ترین و بی‌حرکت‌ترین انسانی بود که تا به حال دیده بودم... آرامش محض و اطمینان خاطر کامل داشت.»<ref>[http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2015/02/150204_u01-maneil-khomeini پشت صحنه مصاحبه پی‌بی‌اس با آیت‌الله خمینی ] بی‌بی‌سی فارسی، ۵ فوریه ۲۰۱۵ (۱۶ بهمن ۱۳۹۳)</ref>

[[عباس میلانی]] می‌نویسد که خمینی، انسانی سخت کینه‌توز بود. هیچ توهینی یا بی‌نزاکتی به خود را فراموش نمی‌کرد.<ref>میلانی، عباس. نگاهی به شاه. تورنتو: پرشین سیرکل، ۱۳۹۲. شابک ISBN ۹۷۸–۰–۹۹۱۸۹۶۴–۰–۰، ص ۵۲۴</ref> [[یرواند آبراهامیان]] با ذکر هفت دلیل،‌ می‌نویسد که بر خلاف تبلیغات رسانه‌های غربی و باور عامیانه، خمینی بنیادگرا و افراطی نبود بلکه عوام‌فریب و پوپولیست بود.<ref>{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =Abrahamian| نام =Ervand| پیوند نویسنده =یرواند آبراهامیان| عنوان =Khomeinism|فصل=Fundamentalism or Populism?| سال =۱۹۹۳| ناشر =Berkeley: California University Press|مکان = | شابک =0520085035| صفحه =۱۳-۱۷| پیوند =http://publishing.cdlib.org/ucpressebooks/view?docId=ft6c6006wp&chunk.id=d0e419&toc.depth=1&toc.id=d0e419&brand=ucpress| تاریخ بازبینی =۴/۱۱/۲۰۱۴|زبان=en}}</ref>
[[عباس میلانی]] می‌نویسد که خمینی، انسانی سخت کینه‌توز بود. هیچ توهینی یا بی‌نزاکتی به خود را فراموش نمی‌کرد.<ref>میلانی، عباس. نگاهی به شاه. تورنتو: پرشین سیرکل، ۱۳۹۲. شابک ISBN ۹۷۸–۰–۹۹۱۸۹۶۴–۰–۰، ص ۵۲۴</ref> [[یرواند آبراهامیان]] با ذکر هفت دلیل،‌ می‌نویسد که بر خلاف تبلیغات رسانه‌های غربی و باور عامیانه، خمینی بنیادگرا و افراطی نبود بلکه عوام‌فریب و پوپولیست بود.<ref>{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =Abrahamian| نام =Ervand| پیوند نویسنده =یرواند آبراهامیان| عنوان =Khomeinism|فصل=Fundamentalism or Populism?| سال =۱۹۹۳| ناشر =Berkeley: California University Press|مکان = | شابک =0520085035| صفحه =۱۳-۱۷| پیوند =http://publishing.cdlib.org/ucpressebooks/view?docId=ft6c6006wp&chunk.id=d0e419&toc.depth=1&toc.id=d0e419&brand=ucpress| تاریخ بازبینی =۴/۱۱/۲۰۱۴|زبان=en}}</ref>



نسخهٔ ‏۱ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۳۷

سید روح‌الله خمینی
پرونده:Portrait of Imam Khomeini.jpg
اطلاعات شخصی
زاده
سید روح‌الله مصطفوی موسوی خمینی
سید روح‌الله مصطفوی (شناسنامه)

۱ مهر ۱۲۸۱
۲۰ جمادی‌الثانی ۱۳۲۰
۲۴ سپتامبر ۱۹۰۲
خمین، ایران
آرامگاهبهشت زهرا تهران
همسر(ان)خدیجه ثقفی
فرزندانپسران: مصطفی و احمد
دختران: زهرا، صدیقه و فریده
امضا[[پرونده:پرونده:IMZA-Khomainy.jpg|128x80px|alt=|class=skin-invert|امضای سید روح‌الله خمینی]]
وبگاه

سیّد روح‌الله مصطفوی (زادهٔ ۱ مهر ۱۲۸۱ - درگذشتهٔ ۱۳ خرداد ۱۳۶۸) مشهور به سید روح‌الله موسوی خمینی، آیت الله خمینی و در میان طرفدارانش به «امام خمینی»، اولین رهبر و اولین ولی فقیه نظام جمهوری اسلامی ایران بود. او از مراجع تقلید شیعه بود که انقلاب ۱۳۵۷ ایران را رهبری کرد و در پی به نتیجه رسیدن آن، پس از اعلام نتیجه انتخابات تعیین نظام انقلاب، نظام جمهوری اسلامی ایران را بنیان گذارد و تا پایان عمرش رهبر ایران ماند. از او بیش از چهل کتاب در زمینه‌های اخلاق، فقه، عرفان، فلسفه، حدیث، شعر و تفسیر به جای مانده که بیشترِ آن‌ها را پیش از انقلاب ایران نگاشته‌است.[۱] در زمان حکومت محمدرضا پهلوی، یک بار به‌دلیل سخنرانی خطاب به شاه در عاشورای سال ۱۳۴۲، ۱۰ ماه زندانی شد و بار دیگر به‌دلیل سخنرانی علیه قانون کاپیتولاسیون در سال ۱۳۴۳، ۱۵ سال تبعید گردید. او دوران تبعیدش را نزدیک به یک سال در ترکیه، سپس عراق، و در پایان، برای چند ماه در فرانسه گذراند. وی در دوران تبعید، پیگیر اوضاع سیاسی ایران بود و با ارسال پیام و اعلامیه از دور، اسلام‌گرایان و مخالفان نظام شاهنشاهی را رهبری می‌کرد و در این دوران به تدوین نظریهٔ ولایت فقیه پرداخت.[نیازمند منبع]
او ۱۶ روز پس از این‌که محمدرضا پهلوی ایران را ترک کرد، در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ روانهٔ ایران شد و در ۲۲ بهمنِ همان سال، انقلاب به رهبری او به پیروزی رسید. متداول‌ترین لقب او آیت‌الله خمینی است، اما در درون ایران، به‌خصوص بین طرفدارانش، به‌صورت امام خمینی از او یاد می‌شود. وی به‌عنوان امضا از "روح‌اللَّه الموسوی الخمینی" استفاده می‌کرد.[۲]

دههٔ حکمرانی خمینی همراه با افزایش مداوم قدرت طرفدارانش، حذف گروه‌های مخالف (معمولاً خشونت‌آمیز و به‌رغم مقاوت آنها)، افزایش اِعمال کنترل‌های ایدئولوژیکی و رفتاری بر مردم بود.[۳][۴] او پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، پوشش حجاب اسلامی را برای بانوان اجباری کرد؛ صدها نفر از وابستگان حکومت شاهنشاهی ایران را اعدام نمود. همچنین، به فرمان او و با هدف تصفیهٔ دانشگاه‌ها از «استادان و دانشجویان ضدانقلاب»، که به «انقلاب فرهنگی» مشهور شد، بسیاری از دانشجویان و استادان چپ، لیبرال و بهایی از دانشگاه‌ها اخراج شدند[۵] و بسیاری از متحدان پیشینِ خود را سرکوب یا اعدام کرد.[۶] خمینی با وجود مخالفت زیاد ملتش، ایران را درگیر جنگی هشت‌ساله با عراق نمود.[۴] در تابستان سال ۱۳۶۷ بیش از ۳٬۰۰۰ نفر از زندانیان سیاسی به «حکم حکومتی» او در زندان‌ها اعدام شدند.[۶][۷]

در طول زمامداری او، انتظار همگانی برای آزادی و برابری اجتماعیِ بیشتر نسبت به زمان شاه برآورده نشد و تعدادی برنامه‌های موفق اجتماعی به اجرا درآمد.[۸] به فرمان او کمیتهٔ امداد، جهاد سازندگی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نهضت سوادآموزی، سازمان بسیج مستضعفین، و شورای عالی انقلاب فرهنگی تشکیل شد.

درهنگام مرگ در خرداد ۱۳۶۸، خمینی دولتی نسبتاً قوی، اما با مشکلات عظیم در زمینه‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاست خارجی به ارمغان گذاشت.[۹]

آیت‌الله خمینی را اغلب یک روحانی سنتی می‌دانند، ولی او درواقع ازلحاظ نظریهٔ سیاسی و استراتژیِ پوپولیستیِ مذهب‌گرای خود، نوآور مهمی در ایران بود.[۱۰]

کودکی و نوجوانی

شناسنامه سید روح‌الله مصطفوی معروف به سید روح‌الله خمینی

اطلاع چندانی در مورد دوران کودکی او در دست نیست. این ابهام سبب شده‌است که داستان‌های گوناگونی در مورد آن ذکرشود. زندگی‌نامه‌های خمینی معمولاً یا تذکره‌ای هستند که او را تجلی مسیح زمان نشان می‌دهند که با هدایت الهی زمینه ساز عصری جدید شد یا هجونامه‌هایی هستند که او را رهبری عوام فریب، با سوادی اندک و عاری از هرگونه اخلاقیات و تشنه قدرت معرفی می‌کنند.[۱۱]

نسب خمینی

خمینی در خانواده‌ای به دنیا آمد که سابقه فعالیت‌های دینی و مذهبی در آن به قرن‌ها قبل برمی‌گشت. آن‌ها «سید موسوی» بودند، به این معنی که نسب‌شان به محمد – پیامبر اسلام – و از طریق دختر او فاطمه و نیز به موسی کاظم – هفتمین امام شیعیان – برمی‌گشت.[۱۲][۱۳] خاندان خمینی ابتدا ساکن شهر نیشابور بودند، اما در اواسط قرن یازدهم هجری برای ترویج مذهب و نیز راهنمایی امور دینی جامعهٔ بزرگ شیعیان هند، راهی شمال این کشور و شهر لکنو واقع در ناحیهٔ اوده شدند. در این منطقه قوانین اسلام و شیعهٔ دوازده‌امامی که از زمان صفویان دین و مذهب رسمی ایران به حساب می‌آمد، برقرار بود.[۱۳] در آنجا، آن‌ها ساکن شهر کوچکی به نام کینتور شده و آغاز به رسیدگی به امور دینی شیعیان آن ناحیه کردند. مشهورترین عضو این خاندان میرحامد حسین موسوی، نویسندهٔ کتاب عبقات الانوار فی مناقب الائمةالاطهار بود.[۱۴][۱۲][۱۵]

سید احمد موسوی هندی پدر بزرگ سید روح‌الله، در کینتور به دنیا آمد. او که از هم‌دوره‌های میرحامد حسین محسوب می‌شد، در اواسط قرن سیزدهم هجری، لکنو و کشور هند را ترک کرده و راهی نجف شد. سید احمد موسوی هندی به دعوت بزرگان خمین تصمیم به اقامت در خمین و به‌عهده گرفتن مسئولیت رسیدگی به امور دینی مردم آن منطقه گرفت.[۱۶]

خانواده و کودکی

سید مصطفی پدر خمینی، روحانی.[۱۶][۱۷] و مجتهد ساکن خمین بود[۱۸][۱۹] حاصل ازدواج سید مصطفی با هاجر، دو فرزنددختر بنام مولودآغا خانم و فاطمه و سه فرزندپسر به نام‌های مرتضی، نورالدین و روح‌الله بود.[۱۶] روح‌الله آخرین فرزند این خانواده بود. سید مصطفی در اسفند ۱۲۸۱ خورشیدی (ذی‌الحجه ۱۳۲۰ قمری) و در پنج‌ماهگی روح‌الله، در مسیر خمین به اراک مورد حمله قرار گرفت و با اصابت چند گلوله به ناحیه کتف و کمر کشته شد و جنازه وی به نجف منتقل و درآنجا دفن شد.[۲۰] روح‌الله موسوی خمینی، اول مهرماه ۱۲۸۱ خورشیدی (۲۴ سپتامبر سال ۱۹۰۲ میلادی) در شهر خمین بدنیا آمد. علت کشته شدن پدر خمینی در هاله‌ای از ابهام می‌باشد. منابع طرفدار خمینی، ایادی رضاشاه را عامل قتل پدرش می‌دانند. اما به نظر می‌رسد که این داستان صرفاً هدفی سیاسی داشته باشد زیرا رضا شاه بیست و دو سال بعد از کشته شدن پدر خمینی به پادشاهی رسید. خمینی توسط سه زن بزرگ شد. دایه او که خاور نام داشت، مادرش و عمه‌اش. مادر و عمه او در موج اپیدمی آنفلوآنزای اسپانیایی و وبا که در سال ۱۲۹۷ خورشیدی ایران را فرا گرفت درگذشتند. چیز زیادی از دوران کودکی او نمی‌دانیم.[۱۱]

احمد خمینی در مورد دوران کودکی پدرش گقته‌است:

پدرم خیلی شیطان بود. مثلاً ایشان هر دو دستش شکسته، یک پایش شکسته، صورتش چند جایش شکسته و اینها همه در اثر بازی‌ها و شیطنت‌هایی بوده که آن موقع می‌کرده. ایشان (روح‌الله خمینی) گفته‌است: برادر من آقای پسندیده خیلی تمیز بود و به قدری تمیز و مؤدب بود که وقتی بزرگترها او را می‌دیدند از الاغ پیاده می‌شدند. اما من نزدیکی‌های شب یکی باید بیاید لای آشغال‌ها، لای خاک و گل‌ها و توی جوی‌ها مرا پیدا کند و ببرد.[۲۱]

خمینی در نوجوانی و آغاز جوانی تحصیلات ابتدایی و مقدماتی خود را در مکتب محلی و سپس مدرسه‌ای در خمین گذراند.

دوره جوانی

جوانی سیّد روح‌الله خمینی را می‌توان از زمان مهاجرت او به حوزه علمیه اراک برای تحصیلات تکمیلی (آغاز سده چهارده خورشیدی) تا سن چهل سالگی وی (پایان دهه بیست) دانست.

تحصیلات

سید روح‌الله، نفر دوم سمت راست در جمع همدرسان

خمینی پس از تحصیلات مقدماتی خود در خمین به سال ۱۲۹۹ خورشیدی، برای تکمیل تحصیلات خود راهی اراک شد.[۲۲] او در آن‌جا وارد مدرسهٔ سپهدار شد.[۱۶] در آن سال‌ها اراک به دلیل حضور آیت‌الله عبدالکریم حائری یزدی به مرکز مهمی برای یادگیری علوم دینی تبدیل شده بود.[۲۳] یکسال بعد بدنبال مهاجرت آیت‌الله حائری به حوزه علمیه قم، خمینی نیز راهی این شهر شد.[۱۲][۲۴]

او بعد از گذراندن دورهٔ سطح، در درس خارج فقه و اصول عبدالکریم حائری یزدی شرکت کرد و پس از درگذشت حائری با آمدن آیت‌الله بروجردی به قم، در درس خارج او حضور پیدا کرد.[۲۵] در قم فلسفه را از میرزا علی اکبر حکیم یزدی و محمدرضا نجفی اصفهانی آموخت و نزد ابوالحسن رفیعی قزوینی علاوه بر فلسفه، ریاضیات و هیئت را نیز فراگرفت.[۲۶][۲۷][۱۶] در عرفان ابتدا از میرزا جواد ملکی تبریزی و سپس میرزا محمدعلی شاه‌آبادی بهره برد.[۲۵][۲۸]

ازدواج و خانواده

تصویر سید مصطفی خمینی در دوران کودکی (نفر سمت راست) که به اشتباه بعنوان تصویر پدرش سید روح‌الله مشهور شده است.

روح‌الله در سال ۱۳۰۸ هجری خورشیدی با خدیجه ثقفی دختر میرزا محمد ثقفی تهرانی ازدواج کرد.[۲۹][۳۰] برخلاف سنت رایج چند همسری و متعه در بین روحانیان آن زمان، خمینی هیچگاه همسر دیگری و متعه اختیار نکرد و برخلاف رسم آن زمان خمینی در امور منزل به همسرش کمک می‌کرد.[۱۱] حاصل این ازدواج، دو پسر و سه دختر به نام های مصطفی، احمد، زهرا، صدیقه و فریده بود.[۱۶]

تدریس

زمانی که آیت‌الله شاه‌آبادی در ۱۳۱۵، قم را به قصد تهران ترک کرد، خمینی جوان را جانشین خود در تدریس اخلاق کرد. کلاس‌های او علاوه برآن به جایی برای طرح نگرانی‌ها و دغدغه‌های مربوط به آن دوره نیز بود. حکومت پهلوی دستور داد که کلاس‌های درس او از مدرسهٔ فیضیه به مدرسهٔ کوچکی بنام مدرسه ملاصادق، منتقل شود. اما با سقوط رضاشاه در سال ۱۳۲۰، کلاس‌های درس دوباره به مکان قبلی خود بازگشت و با همان محبوبیت از سر گرفته شد. در حین تدریس اخلاق به جمع کثیری از مستمعین، خمینی شروع به تدریس فلسفه، به گروهی از طلبه‌های جوان کرد که در بین آن‌ها نام مرتضی مطهری و حسینعلی منتظری نیز دیده می‌شد که این طلاب بعدها از یاران او در نهضت بودند. وی در سال ۱۳۲۵، تدریس خارج فقه را با استفاده از کتاب «کفایة الاصول» آغاز کرد.[۱۲]

دوران مبارزات

خمینی در خودروی کرایه‌ای در حال عزیمت به مجلس درس (این عکس مدتها به اشتباه به دستگیری توسط ساواک نسبت داده می‌شد)

سال‌های آغازین زندگی در قم

خمینی در دههٔ ۱۳۱۰ به هیچ فعالیت سیاسی آشکاری دست نزد.[۶] با این‌که او با معدود علمایی که به‌صورت آشکار به اقدامات رضاشاه اعتراض می‌کردند، همدردی داشت اما هیچگاه آشکارا وارد صحنه اجتماعی نشد.[۶] عباس میلانی می‌نویسد که دوران رضا شاه، دوران محدودیت و عقب‌نشینی برای روحانیت بود و خمینی به مانند سایر روحانیون تنها برای بقا تلاش می‌کرد. با رفتن رضا شاه و شروع جنگ جهانی این فضا تغییر کرد. در این حوزه قم تحت نفوذ محمدحسین بروجردی بود که به عدم دخالت روحانیان در امور سیاسی اعتقاد داشت. خمینی به عنوان یک روحانی جوان با این رویه عمیقاً مخالف بود و بعنوان مخالفت مخفیانه به تدریس عرفان می‌پرداخت. هرچند تدریس عرفان در آن زمان در حوزه ممنوع بود. او همچنین بطور مخفیانه از نواب صفوی حمایت می‌کرد. او در هنگام تدریس روش مرسوم در قم که مباحثه بین طلاب بود را برنمی‌تافت. عباس میلانی می‌نویسد که خصوصیاتی مانند استبداد رای و قاطعیت که بعدها در زندگی سیاسی او می‌بینیم، در خمینی بعنوان یک معلم جوان هویدا است.[۱۱]

دوران آیت‌الله بروجردی

بعد از مرگ آیت‌الله حائری (۱۳۱۵)[۱۶] سید حسین طباطبایی بروجردی، که در آن سال‌ها ساکن همدان بود، به‌عنوان یک شخصیت علمی برجستهٔ آن زمان،[۱۲] به‌عنوان گزینهٔ مناسب ریاست حوزه در سال ۱۳۲۴، وارد قم شد و مورد استقبال قرار گرفت، و سرپرستی حوزه را بر عهده گرفت. ریاست بروجردی بر حوزه به‌مدت پانزده سال طول کشید. در این مدت تغییرات اساسی در ساختار حوزه به‌وجود آمد و تحولات بسیاری زیر نظر او رخ داد و استقبال از طرح اصلاح و نوسازی حوزه که از جمله اقدامات صورت گرفته در زمان ریاست او محسوب می‌شوند.[۱۶]

با این وجود پیشنهادهای خمینی درباره اصلاحات در حوزه[۳۱] نهایتاً از طرف بروجردی -علیرغم تمایل اولیه- عملی نشد.[۳۲]

خمینی در زمان ریاست بروجردی بر حوزه، بیشتر بر تدریس و آموزش متمرکز بود تا هرگونه فعالیت سیاسی. در آن زمان، او اصول و خارج فقه را آموزش می‌داد، شاگردانی را به دور خود جمع کرده‌بود که بعدها در فعالیت‌های سیاسی او که در پایان منجر به سقوط حکومت پهلوی شد، تبدیل به یاران اصلی او شدند. جز مرتضی مطهری و حسینعلی منتظری، جوانانی مانند محمدجواد باهنر و اکبر هاشمی رفسنجانی نیز از آن جمله بودند.[۱۲]

رابطه با دیگر چهره‌ها

رابطهٔ خمینی با شخصیت‌های مذهبی فعال آن دوران که به شکل آشکاری در حوزهٔ سیاست به مبارزه با اقدامات حکومت می‌پرداختند، نظیر آیت‌الله ابوالقاسم کاشانی و مجتبی نواب صفوی رهبر فدائیان اسلام، مقطعی و اکثراً بی‌ثمر بود. علت اصلی عدم تمایل او بر مبارزات مستقیم و صریح سیاسی در آن زمان به عقیدهٔ خاص او در این زمینه بازمی‌گشت. او معتقد بود که هرگونه جنبش مبارز و خواهان تغییرات می‌بایست توسط یک روحانی دینی هدایت شود. این در حالی بود که تأثیرگذارترین چهرهٔ این راه در آن زمان، محمد مصدق بود که فردی سکولار و ملی‌گرا محسوب می‌شد.[۱۲]

دعوت به کشتن احمد کسروی

سید روح‌الله خمینی در نامه‌ای سرگشاده ظاهراً خطاب به مردم و روحانیان با عنوان «بخوانید و به کار بندید» به تاریخ اردیبهشت ۱۳۲۳ خورشیدی، در پاسخ به کتاب جنجالی «شیعیگری؛ بخوانند و داوری کنند» از احمد کسروی، وی را «یک نفر تبریزی بی‌سروپا» خطاب کرد[۳۳] و از روحانیونی بود که «مسلمانان با غیرت» را به کشتن «این مرتد جاهل مفسدالارض» فراخواند.[۳۴]

انتقادات احمد کسروی از برخی عقاید مذهبی شیعه منجر به سوءقصد به وی از سوی روحانی ۲۱ ساله‌ای به نام سید مجتبی میرلوحی (نواب صفوی) در اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۲۴ شد.[۳۵] کسروی از این سوء قصد جان سالم بدر برد، اما گروهی از اعضای فدائیان اسلام در اسفند همان سال وی را هنگامی که در کاخ دادگستری تهران، به اتهامات توهین به مقدسات پاسخ می‌داد، به طرز فجیعی به قتل رساندند.[۳۶]

سید روح‌الله خمینی یک سال پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ ایران، در تفسیر سوره حمد به تمجید از «اطلاعات تاریخی» و «قلم کسروی» پرداخت.[۳۷][۳۸]

آغاز مخالفت‌ها با حکومت شاه

اولین حضور خمینی در سطح اجتماع چند سال بعد از شروع سلطنت محمد رضا پهلوی و در اوایل دهه چهل زندگی او بود. در سال ۱۹۴۴ خمینی بطور ناشناس کتاب کشف‌الاسرار را در مقابل کتاب اسرار هزار ساله بدون امضایی بر ضد کسانی نوشت که اصلاحات در شیعه را تبلیغ می‌نمودند. این کتاب از طرف روحانیت شیعه نوشته شد که با طرح ایده‌های اصلاحی به چالش کشیده شده بود. خمینی در این کتاب به کسانی ماند علی‌اکبر حکمی‌زاده روزنامه نگار، روحانی اصلاح طلب، محمدحسن شریعت سنگلجی و همچنین به کسانی مانند کسروی حمله نمود.[۶] این کتاب نشاندهنده موضع سنتی و سخت خمینی در برابر چالشگران روحانیت شیعه و همچنین مدرنیسم است. او در این کتاب حملات اصلاح طلبان را جزئی از نقشه امپریالیسم برای نابودی شیعه می‌دانست.[۶] روحیهٔ مبارزه‌طلبی و تمرد خمینی الهام‌بخش اولین اثر منتشرشده توسط او، یعنی کشف‌الاسرار (تهران، ۱۳۲۴ هجری شمسی) بود.[۳۹]

درگذشت آیت‌الله بروجردی و تغییر رویه آیت‌الله خمینی

به گفته حمید الگار پس از مرگ بروجردی (۱۳۴۰) خمینی به عنوان یکی از جانشینان بروجردی برای رهبری مطرح شد. از نشانه‌های این ظهور انتشار کتاب‌هایی در فقه و از جمله توضیح المسائل بود.[یادداشت ۱] طولی نکشید که خمینی به عنوان مرجع تقلید جمع کثیری از شیعیان ایران شناخته شد.[۴۰] اما به گفته عباس میلانی، پس از مرگ بروجردی، هرچند خمینی از مدرسان تأثیر گذار حوزه بود و مورد علاقه روحانیان نسل جوان بود اما بطور قطع هم سطح سایر مراجع تثبیت شده قم نبود.[۴۱]

مخالفت با اصلاح قانون انتخابات

بر طبق قانون اصلاح انتخابات، برای به رسمیت شناختن اقلیت قابل توجه زردشتی، یهودی، مسیحی و بهایی ایران، بجای شرط «سوگند به قرآن» تنها از واژه سوگند خوردن به یک «کتاب» استفاده شده بود.[۴۲] این موضوع مخالفت شدید روحانیان را به همراه داشت. در این میان خمینی طبق یک اقدام خارج عرف دو بار مستقیماً به شاه نامه نوشت. در نامه اول خمینی چنین نوشت:

بسم الله الرحمن الرحیم

حضور مبارک اعلیحضرت همایونی پس از اهدای تحیت و دعا، به طوری که در روزنامه‌ها منتشر است، دولت در انجمنهای ایالتی و ولایتی، «اسلام» را در رای دهندگان و منتخبین شرط نکرده؛ و به زنها حق رای داده است؛ و این امر موجب نگرانی علمای اعلام و سایر طبقات مسلمین است. بر خاطر همایونی مکشوف است که صلاح مملکت در حفظ احکام دین مبین اسلام و آرامش قلوب است. مستدعی است امر فرمایید مطالبی را که مخالف دیانت مقدسه و مذهب رسمی مملکت است از برنامه‌های دولتی و حزبی حذف نمایند تا موجب دعاگویی ملت مسلمان شود.

الداعی: روح‌الله الموسوی

و در نامه دوم خمینی شاه را از خشم مسلمانان برحذر نمود.

با افزایش فشار به حکومت شاه، سرانجام شاه و دولت از شرط سوگند خوردن به کتاب عقب‌نشینی کردند و دولت نیز به صورت رسمی آن را اعلام کرد.[۴۳] خمینی که تا این زمان کمتر در خارج از حلقه روحانیان شناخته شده بود. در راس نویسندگان نامه‌ای قرار گرفت که این پیروزی را به رهبران مذهبی سراسر کشور تبریک گفته‌بود.[۴۴]

مخالفت با طرح انقلاب سفید

در دی‌ماه ۱۳۴۱ طرحی جدید توسط شاه با عنوان «انقلاب سفید» یا «انقلاب شاه و میهن» با اصولی شش‌گانه اعلام شد.[۳۱] معروف‌ترین بند این اصول شش‌گانهٔ انقلاب سفید، الغای رژیم ارباب و رعیتی بود.[۱۶] شاه در دی‌ماه ۱۳۴۱ اصول شش‌گانهٔ اصلاحات خود را اعلام کرد و از مردم درخواست کرد که به پای صندوق‌ها آمده و به‌آن رأی بدهند.[۴۰] خمینی این اصلاحات را بیش از هر چیز به سود شاه و سلطنت او و زمینه برای نفوذ بیشتر آمریکا و اسرائیل به ایران می‌دانست.[۱۶] بنابراین او در نشست علمای قم، خواهان تحریم رفراندوم شد.[۴۰]

شاه وارد قم شد تا نظر موافق علمای دین در مورد برنامه‌های خود را بگیرد.[۴۰] سرانجام این رفراندوم انجام شد و رسانه‌های دولتی خبر از تصویب آن با اکثریت آراء دادند.[۴۵]

به دنبال آن، خمینی مردم ایران را به مبارزه منفی علیه حکومت فراخواند و شاه را به تمکین در برابر اسلام و علماء.[۴۶] شاه نیز در ۲۳ اسفند آن سال در سخنانی تند، کسانی را که رفراندوم را تحریم کرده بودند به سرکوب و شدت عمل تهدید کرد. متقابلاً خمینی، طی بیانیه‌ای نوروز سال جدید، یعنی ۱۳۴۲ را عزای عمومی اعلام کرد.[۴۰] او در این بیانیه از انقلاب سفید شاه به «انقلاب سیاه» تعبیر کرد و آن‌را هم‌سو با اهداف آمریکا و اسرائیل دانست.[۳۱]

حادثهٔ مدرسهٔ فیضیه

روز دوم فروردین سال ۱۳۴۲، مصادف با ۲۵ شوال ۱۳۸۳ هجری قمری، سالگرد شهادت جعفر صادق و مطابق معمول، مجالس بسیاری به همین مناسبت در قم برگزار شده بود. منزل خمینی در محلهٔ «یخچال قاضی» نیز مملو از عزاداران بود، شماری از ماموران مخفی با لباس شخصی نیز در جمعیت درصدد راه‌اندازی اغتشاش و هیاهو در مجلس بودند.[۱۶] خمینی، متوجه حضور مشکوک آنها شد؛ و از طریق یکی از روحانیان هشدار داد که برای سخنرانی در حرم فاطمه معصومه حاضر خواهد شد اینکار موجب دفع اهداف اغتشاشگرانه ماموران شد.[۱۶]

عصر همان روز به دعوت آیت‌الله گلپایگانی، مجلسی در مدرسهٔ فیضیه برگزار شد. ماموران مذکور در اواسط سخنرانی، وارد شدند و طلاب را مورد حمله قرار دادند. زد و خورد بین طلاب و مامورین مخفی شدت گرفت. در این هنگام، نیروهای مسلح وارد درگیری شدند و گروه بسیاری از طلاب را زخمی و مجروح کردند.[۱۲][۱۶]

در زمان حمله به فیضیه، خمینی برای حضور در مدرسه به راه افتاد، اما حاضران او را از این تصمیم منصرف کردند.[۱۶] خمینی همانجا در یک سخنرانی شخص شاه به‌عنوان عامل اصلی جنایت و هم‌پیمان با آمریکا و اسرائیل یاد می‌کند و از سکوت علمای قم و نجف و دیگر کشورهای اسلامی گلایه می‌کند و می‌گوید:[۴۰][۳۱] «امروز سکوت، همراهی با دستگاه جبار است.» روز بعد، خمینی بیانیه‌ای را با عنوان «شاه‌دوستی یعنی غارتگری»[۳۱] منتشر کرد که در تاریخ انقلاب جایگاه ویژه‌ای دارد. در این اعلامیه، او به محاکمهٔ حکومت شاه پرداخت و «تقیه» را در آن شرایط حرام دانست.[۴۷][۴۸]

پس از این وقایع، شاه خدمت نظام وظیفه را برای طلاب جوان الزامی کرد. این کار، یعنی برتن کردن لباس نظامی و خدمت زیر پرچم شاهنشاهی برای طلاب مخالف بسیار دشوار و سخت بود. اما خمینی پیکی به سربازخانه‌ها فرستاد و از طلاب درخواست کرد که «تزلزل به خود راه ندهند» و «از این فرصت برای تقویت جسم و روح خود استفاده کنند.»[۱۶] خمینی در چهلم حادثهٔ فیضیه، دولت آن زمان را محکوم کرد که به فرمان آمریکا و اسرائیل، خواهان از ریشه‌برکندن اسلام است و خود را مصمم به مبارزه با این امر نشان داد.[۴۰]

سخنرانی روز عاشورا و دستگیری

سخنرانی علیه شاه ۱۳ خرداد ۴۲

در فاصلهٔ میان حادثهٔ مدرسهٔ فیضیه و آغاز ماه محرم، یعنی ۲ فروردین تا ۴ خرداد ۱۳۴۲، مبارزات خمینی در قالب صدور اعلامیه‌های متعدد بود.[نیازمند منبع] اما با آغاز ماه محرم، اعتراضات رفته‌رفته به یک قیام تبدیل شد.[۴۰]

ساعت ۳ بامداد ۱۵ خرداد، چند مامور در تاریکی شب و پس از محاصرهٔ بیت خمینی، به درون خانه ریختند و او را[۳۱] دستگیر کرده و ابتدا به بازداشتگاه باشگاه افسران[۳۱] و س‍پس غروب روز بعد، به زندان قصر واقع در تهران بردند.[۴۰]

واقعه ۱۵ خرداد

بعد از انتقال خمینی به تهران، خبر دستگیری او ابتدا در قم و سپس در شهرهای دیگر به سرعت پیچید و واکنش‌هایی را به‌دنبال داشت. مردم در تهران، قم، شیراز، مشهد و ورامین به خیابان‌ها ریختند و شعارهایی نظیر «یا مرگ یا خمینی» سردادند. این قیام‌ها توسط نیروهای امنیتی سرکوب شد.[۴۰] تظاهرات تا دو روز بعد از ۱۵ خرداد نیز ادامه یافت و ۳۲ نفر در این تظاهرات کشته شدند.[۴۹][۵۰] قیام ۱۵ خرداد یکی از مهم‌ترین حوادث سال‌های منتهی به انقلاب اسلامی محسوب می‌شد و موجب شد که بسیاری از علما سکوت خود را بشکنند و به نهضت خمینی بپیوندند.[۴۰]

این‌طور به نظر می‌رسید که حکومت تصمیم داشت خمینی را پس از محاکمه اعدام کند.[۵۱] تا این‌که اعلامیه‌ای به امضای علما و مراجع و به ابتکار حسینعلی منتظری و امضای مهاجرین تهیه و منتشر شده‌بود، به صراحت مرجعیت خمینی را تایید کرده و بعد از بیان شمول قانون مراجع و مصونیت خمینی از حکم اعدام، خواهان آزادی او شده بود.[۵۲][۱۶] سرانجام پس از اعتراضات زیاد خمینی با اسکان در منزل یکی از متدینین در تهران از زندان آزاد شد.[۱۶] و صبح روز ۱۹ فروردین ۱۳۴۳، بدون اطلاع قبلی[۳۱] و پس از دو ماه زندان و مراقبت به قم برگردانده‌شد.

مبارزه با کاپیتولاسیون و آغاز دوران تبعید

طبق این طرح ایران همانند ۳۸ کشور دیگر در دنیا مانند کشورهای عضو پیمان ناتو به مستشاران نظامی آمریکا اجازه می‌داد که همچون دیپلمات‌ها و کارمندان اداری و فنی سفارتخانه‌ها از مصونیتها و معافیتهایی که در کنوانسیون وین به امضا رسیده بود برخوردار باشند.[۵۳] در همین راستا، کابینهٔ علم لایحه‌ای را به مجلس سنا برد که در اصطلاحات سیاسی به آن کاپیتولاسیون می‌گویند. این قانون که برای تمام مستشاران نظامی مصونیت قضایی و سیاسی در حوزه خدمت نظامی ایجاد می‌کرد، در تاریخ ۱۴ مهر ۱۳۴۳ در مجلس شورای ملی به تصویب رسید.[۵۴] مجلهٔ داخلی مجلس شورا، پس از گذشت چند روز از تصویب لایحه به دست خمینی رسید و او متن کامل سخنرانی‌ها و گفتگوهایی که میان نمایندگان مجلس و رئیس دولت ردوبدل شده‌بود را مطالعه کرد.[۵۵] خمینی تصمیم گرفت در ۴ آبان ۴۳، که آن سال مصادف با سال‌روز میلاد فاطمه دختر محمد نیز بود، برای مردم سخنرانی کرده و دربارهٔ لایحهٔ کاپیتولاسیون با آن‌ها صحبت کند.[۳۱]

شاه این‌بار تصمیم گرفت خمینی را به خارج از کشور تبعید کند.[۱۶] سحرگاه روز سیزده آبان گروهی مامور اعزامی از تهران وی را دستگیر و مستقیماً راهی فرودگاه مهرآباد کردند.[۴۰] او در آن‌جا با یک فروند هواپیمای نظامی، به آنکارا انتقال داده‌شد. پس از تبعید خمینی موجی از اعتراض‌ها در قالب تظاهرات در تهران، تعطیلی طولانی‌مدت درس حوزه‌ها و ارسال طومارها و نامه‌ها به سازمان‌های بین‌المللی و مراجع تقلید به‌راه افتاد.[۳۱]

خمینی در سال‌های تبعید

پرونده:Hassan Rouhani in Nofel Loshato.jpg
سید روح‌الله خمینی در هنگام نماز جماعت. سید محمود دعایی و حسن روحانی از یاران وی در صف اول. پاریس، نوفل لو شاتو، ۱۳۵۷[۵۶]

تحریکات خمینی بر ضد نظام حاکم بر ایران سرانجام به تبعید او منجر شد. او ابتدا برای چند ماه در ترکیه بسر برد و سپس از آنجا به نجف رفت. در آنجا برای مدت چهارده سال به تدریس پرداخت و به آرامی نیروهایش را ساماندهی می‌کرد. سلسله سخنرانی‌هایی که او در پایان دهه شصت میلادی انجام داد را می‌توان مبانی جمهوری اسلامی دانست. دوران اقامت او در نجف بعد از اعتراضاتی که بدنبال چاپ مقاله‌ای در روزنامه اطلاعات علیه او پایان یافت. در آن زمان صدام حسین تصمیم گرفت که خمینی را از عراق اخراج کند. خمینی پس از اخراج از عراق به فرانسه رفت.[۱۱]

در ایران بتدریج شخصیت‌ها و چهره‌های بسیاری در کنار احزاب و گروه‌های مختلف، تبعیت خود را نسبت به خمینی اعلام می‌کردند. مدتی بعد از تبعید او، گروهی به نام هیأت موتلفهٔ اسلامی شکل گرفت که هستهٔ اصلی آن در تهران بود.[۴۰] در اویل دهه پنجاه شمسی خمینی توانست حامیانی در میان روشنفکران سکولار بیابد. جلال آل احمد و علی شریعتی از مهمترین افرادی بودند که با نوشته‌ها و سخنرانی هایشان زمینه را برای پذیرش داخلی خمینی بعنوان رهبر جنبش دمکراتیک بر ضد شاه هموار نمودند.[۵۷] تبعید خمینی به فرانسه با نظر مساعد شاه انجام شد. شاه چنین می‌پنداشت که ژورنالیسم شفاف غرب به روشن شدن مواضع خمینی و به حاشیه رانده شدن او منجر می‌شود. به نوشته عباس میلانی محاسبات شاه در این مورد اشتباه از کار درآمد. خمینی در پاریس ردای یک لیبرال پوشید. او اعلام کرد که در بازگشت به ایران به قم خواهد رفت و نقشی در قدرت نخواهد داشت. او اعلام کرد که تنها قصد دارد در قم در کسوت یک روحانی به امور معنوی مقلدان خود بپردازد.[۱۱] در آن زمان کتاب‌های خمینی برای دو دهه در ایران ممنوع بود و به همین دلیل هم برای مردم مشکل بود که ایدئولوژی واقعی خمینی را درک کنند. در دوران اولیه مبارزه، خمینی هیچ تلاشی برای پنهان کردن ایده‌های خلاف دمکراسی خود نکرد. اما در چند ماه پیش از انقلاب خمینی کوچکترین اشاره‌ای به مواضع مخالف پیشین خود در قبال اصلاح اراضی، حق رای زنان و ولایت فقیه ننمود.[۵۸] با وجود توصیه مشاورانش خمینی در پاریس از هرگونه مصالحه با شاه خوداری نمود و جز به سقوط شاه رضایت نداد. این امر در کوتاه زمانی صورت پذیرفت. بعد از رفتن شاه، خمینی به مانند قهرمانی به ایران بازگشت. چند روز بعد و در زمانی که ارتش شاه اعلام بی طرفی نمود او به این هدف خود دست یافت.[۱۱]

خمینی و انقلاب

خمینی در سال‌های آغازین پس از پیروزی انقلاب

خمینی در طول دوران تبعید با ارسال نوارهای سخنرانی به رهبری فکری انقلاب می‌پرداخت و سرانجام پس از ۱۴ سال در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ از فرانسه به ایران بازگشت.

ده روز بعد به دنبال شکست گارد شاهنشاهی، آخرین سنگر مقاومت نیروهای شاهنشاهی شکسته شد و انقلاب ایران به طور رسمی پیروز گردید و او به عنوان رهبر این انقلاب زمام امور را در دست گرفت. این ده روز، دههٔ فجر نامیده می‌شود و هر ساله جشن‌های دولتی در این ایام برگزار می‌شود.

پس از انقلاب، در ۱۲ فروردین همه‌پرسی نظام جمهوری اسلامی در ایران برای تعیین نوع حکومت برگزار گردید. این رفراندم اولین مورد رویارویی بین خمینی و سایر نیروهای انقلابی بود.[۵] چهره‌های لیبرال‌تر روحانیون مانند طالقانی و شریعتمداری به همراه گروه‌هایی مانند جبهه ملی و بازرگان موافق وجود چندین گزینه انتخابی برای رفراندم بودند. اما سرانجام به فرمان خمینی مردم تنها می‌توانستند بین گزینه جمهوری اسلامی در مقابل نظام سلطنتی انتخاب کنند.[۵]

با وجود آنکه آزادی بیان یکی از محورهای اعتراضات زمان انقلاب بود، به زودی معلوم شد که این آزادی بیان شامل انتقاد از نظام نمی‌شود. هرکسی که به مخالفت برمی‌خواست و یا علیه اعمال کمیته‌های انقلاب اسلامی سخنی می‌گفت قربانی همان کمیته‌های انقلاب می‌شد.[۵] به طور آشکاری شیفتگی مردم نسبت به نظام روز به روز کاهش می‌یافت بطوری که ۲۰۴۰۰۰۰۰ شرکت کننده در رفراندم ۱۲ فروردین به چهارده میلیون در اولین انتخابات ریاست جمهوری اسلامی در ژانویه ۱۹۸۰ کاهش یافت و این تعداد شرکت کننده در اولین انتخابات مجلس شورای ملی در مارس ۱۹۸۰ به شش میلیون و صدهزار نفر رسید.[۵]

سید روح‌الله خمینی، بازرگان و بنی‌صدر

بعد از بازگشت به ایران هر کسی که حرفی متفاوت با خمینی می‌زد یا مخالفتی با او می‌کرد به مانند ناکثین با او برخورد می‌شد. یعنی کسانی مانند طلحه و زبیر و یا عایشه که در زمان خلافت علی، بعد از بیعت با او، به مخالفت با علی پرداختند. اتهام معمول برای کسانی که در دادگاه‌های انقلاب دوران خمینی به اعدام محکوم می‌شدند «مفسد فی الارض» بود: اتهامی مبهم و غیرقابل تعریف از نظر کیفری با بار لغوی قرآنی بسیار سنگین.[۵۹]

پس از پیروزی انقلاب ۵۷ روح‌الله خمینی و طرفدارانش به تدریج برخی از چهره‌های اصلی انقلاب را حکومت حذف کردند یا به حاشیه راندند. مانند مهدی بازرگان اولین نخست وزیر ایران پس از انقلاب، ابوالحسن بنی صدر اولین رییس جمهور ایران، حسینعلی منتظری قائم مقام رهبری، محمدکاظم شریعتمداری مرجع تقلید شیعه، عباس امیرانتظام سخنگوی دولت موقت و صادق قطب زاده رییس صدا و سیما. همچنین به مانند سایر انقلاب‌ها ائتلاف گروه‌ها و احزابی که در سرنگونی شاه مشارکت داشتند دیری نپایید. در دوران رهبری خمینی، گروه‌های مخالف حذف شدند که این حذف اغلب به صورت خشونت آمیز و با وجود مقاوت این گروه‌ها بود. از جمله این گروه‌ها می‌توان مجاهدین خلق، جبهه ملی، حزب توده، فدائیان خلق اکثریت و اقلیت، حزب پیکار و ... را نام برد.[۶۰]

خمینی مهدی بازرگان را به سِمت نخست وزیر دولت موقت انتخاب کرده بود. اما در کنار این دولت رسمی کمیته‌های انقلاب اسلامی شکل گرفت که عملاً دولتی در سایه بود و دولت بازرگان کنترلی بر آن نداشت.[۵] پس از انقلاب ایران به فرمان سید روح‌الله خمینی، برای محاکمه مقامات نظام شاهنشاهی پهلوی، صادق خلخالی به عنوان حاکم شرع دادگاههای انقلاب منصوب شد.[۶۱] کمیته‌های انقلاب در هر شهری تشکیل شد. صدها نفر در اویل انقلاب اعدام شدند. این اعدام‌ها بعضی بخاطر جرایم ناچیز و حتی گاهی بدون محاکمه انجام می‌شد.[۵]

پس از بازرگان، ابوالحسن بنی‌صدر که از حلقه نزدیکان او در پاریس بود به ریاست جمهوری رسید. هر چند خمینی در ابتدا حامی بنی صدر بود به مرور حمایت خمینی به انتقاد خمینی از بنی صدر تبدیل شد و سرانجام بنی صدر از ریاست جمهوری خلع شد.[۵]

در فروردین سال ۱۳۶۰ در پی انقلاب فرهنگی ایران، به فرمان خمینی دانشگاه‌ها بسته شد و به دنبال آن کسانی که به ظن نظام، اسلامی نبودند و یا سوابق راضی کننده‌ای در قبل از انقلاب نداشتند از دانشگاه‌ها اخراج شدند. همچنین دانشگاه‌ها از چپگرایان و بهایی‌ها اعدام شدند. در همان زمان حجاب در ایران اجباری شد و حزب‌الله به هر زنی که در خیابان حجاب مناسب نداشت حمله می‌کرد.[۵]

روابط خمینی با روحانیان برجسته قم و مشهد در سالهای ۶۱ و ۶۲ به تیرگی گرایید. علمای برجسته مشهد مانند شیرازی و قمی در بهار سال ۱۳۶۱ در سخنرانی‌های خود چندین مورد به رژیم انقلابی حمله کردند. همچنین روحانیانی مانند آیت‌الله زنجانی، بهاءالدین محلاتی و شیخ علی تهرانی به انتقاد از خمینی، جمهوری اسلامی و ایده ولایت فقیه پرداختند. در قم شریعتمداری و گلپایگانی علیه استیلای جمهوری اسلامی موضع گرفتند. هرچند سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی سعی کرد موضعی خنثی بگیرد. با اعلام خمینی مبنی بر اینکه وجوهات اسلامی باید به امام جمعه‌های منتصب او پرداخت شود، ضربه اقتصادی سختی به مراجع مستقل خورد و آنها دیگر نمی‌توانستند با جمع‌آوری وجوهات طلبه‌های دینی و کارهای خیریه خود را تامین مالی نمایند.[۵]

با تمام این مخالفت‌ها در سطح روحانیان که بعضاً مانند شریعتمداری از نظر دینی برجسته‌تر از خمینی بودند و همچنین در میان انقلابیون منتقد، خمینی به دلایل چندی توانست خود را به عنوان رهبر حکومت اسلامی در ایران بقبولاند. امین سیکل این دلایل را نام می‌برد:[۶۲]

  1. خمینی پیش از همه روحانیان هم دوره‌اش صحبت از تشکیل حکومت اسلامی در ایران کرده بود.[۶۲]
  2. شخصیت اسرار آمیز خمینی: بیشتر مردم ایران او را به عنوان چهره‌ای مبارز علیه شاه می‌شناختند. اما به اندازه کافی در مورد او و افکارش نمی‌دانستند تا خمینی را به طور انتقادی مورد ارزیابی قرار دهند.[۶۲]
  3. شخصیت کاریزماتیک خمینی که او را از سایرین متمایز می‌کرد.[۶۲]
  4. نبود رهبری در سطح خمینی در میان مخالفان سکولار و مذهبی خمینی[۶۲]
  5. فراست سیاسی خمینی و قدرت او در به حرکت درآوردن توده مردم.[۶۲]

در مارس ۱۹۸۰ خمینی قانون حمایت خانواده را لغو کرد و حجاب زنان را اجباری نمود. هر چند بعد از تظاهرات پرشمار زنان مخالف در اسفند ۵۷، خمینی موقتاً عقب‌نشینی کرد، اما در ماه ژوئیه پوشش اسلامی را در ادارات دولتی اجباری نمود و یک سال بعد نیز مجلس بقیهٔ زنان را موظف به این کار کرد.[۶۳]

شروع جنگ ایران و عراق تا سال ۱۳۶۷

عراق در ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ به ایران حمله کرد چرا که صدام حسین گمان می‌کرد که ایران در این زمان ضعیف و آسیب پذیر است و اقلیت عرب‌های خوزستان او را در جنگ یاری خواهند نمود. اما اشتباه محاسباتی صدام و جنگ باعث اتحاد ایرانیان و به غلیان درآمدن آمیزه‌ای از احساسات ملی و شیعی شد. جنگ ایران و عراق باعث تقویت بسیج و سپاه پاسداران و خمینی شد. در وضعیت اضطراری جنگ، طرفداران خمینی سرکوب داخلی را افزایش دادند و برای مثال روزنامه مجاهدین را تعطیل کردند.[۶۴] تا پاییز ۱۳۵۹ (۱۹۸۰) طرفداران خمینی کنترل تمام نهادهای حکومتی به جز ریاست جمهوری و چند وزارت کلیدی را در دست گرفته بودند.[۶۵] در این زمان خمینی دستور داد که مساله گروگان‌گیری کارکنان سفارت آمریکا که به انزوای سیاسی ایران و تحریم‌های آمریکا انجامیده بود باید حل شود. مذاکرات پنهانی بین ایران و آمریکا انجام شد و توافقات حاصل شد. اما گروگان‌ها با تأخیر و کمی بعد از آنکه جیمی کارتر دفتر ریاست جمهوری را در ۲۰ ژانویه ترک کرد آزاد نمودند.[۶۶] ایران موفق شد اراضی اشغالی را از عراق پس بگیرد و در تابستان ۱۹۸۲ با امید حمایت از شیعیان عراق، جنگ را به داخل خاک عراق کشانید.[۶۷] مهمترین واقعه سیاست خارجی در نیمه دهه هشتاد میلادی، ماجرای ایران-کنترا بود.

سال‌های پایانی

خمینی تا پایان عمر قاطعیت و تغییر ناپذیری خود را حفظ نمود. او با پایان دادن به جنگ با صدام که به طور مداومی نارضایتی مردم را افزایش می‌داد مخالفت می‌کرد. تنها زمانی که ورق جنگ در سال آخر آن برگشت و نیروی‌های آمریکایی هواپیمای مسافربری ایران را سرنگون کردند خمینی به تعبیر خود «جام زهر را نوشید» و آتش‌بس را پذیرفت.[۶] در این زمان دیگر آرزوی وی برای سرنگونی صدام دست نیافتنی بود. هرچند خمینی در ابتدا قطع نامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل متحد مبنی بر آتش‌بس بین ایران و عراق را رد کرده بود، در اواسط تیر ماه سال ۱۳۶۷ که علی اکبر رفسنجانی که به تازگی جای علی خامنه‌ای را به عنوان فرمانده جنگ گرفته بود خمینی را راضی نمود که امیدی به ادامه این جنگ نیست و خمینی سرانجام با پذیرش قطع نامه موافقت کرد.[۶]

در اولین روز سال ۱۹۸۹ میلادی (۱۱ دی ۱۳۶۷) نامه سید روح‌الله خمینی به گورباچف را عبدالله جوادی آملی، محمدجواد لاریجانی و مرضیه حدیدچی دباغ به نمایندگی از سوی خمینی، به میخائیل گورباچف آخرین دبیرکل حزب کمونیست شوروی تسلیم کردند. رهبر ایران در این نامه نسبت به مرگ کمونیسم هشدار داد.[۶۸]

در سال ۱۳۶۷ و ۶۸ خمینی که پایان حیاتش نزدیک به نظر می‌رسید، اقدامات متعددی برای ضعیف کردن مخالفان احتمالی و قدرت دولت و طرفدارانش انجام داد. در ژانویه ۱۹۸۸ و در پی اختلافات مداوم مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان، خمینی دستور تشکیل مجمع تشخیص مصلحت را صادر کرد. به دنبال اعتراضات حسینعلی منتظری و اختلافات پیش آمده، در ماه فروردین ۱۳۶۸ خمینی دستور تشکیل مجلس خبرگان را صادر نمود و از آنها خواست که با منتظری مذاکره کنند و عملاً به منتظری اعلام نمودند که استعفایش مورد قبول واقع گرفته است.[۶۹] در آوریل سال ۱۹۸۹ خمینی، خامنه‌ای را مامور به سرپرستی هیات بازنگری قانون اساسی کرد زیرا در مواجهه با شرایطی که هیچ‌یک از مراجع عظما به طور کامل ایده ولایت فقیه را قبول نداشتند، باید تاکید موجود بر صلاحیت مذهبی فقیه را تعدیل می‌کرد. در این زمان شورایی که بخشی منصوب خمینی و بخشی منتخب مجلس بود، بازنگری قانون اساسی ایران را به‌عهده گرفت. در این بازنگری پست نخست وزیری حذف شد و اختیارات ولی فقیه با جزییات بیشتری تعریف شد.[۷۰]

اعدام زندانیان سیاسی ۱۳۶۷

در تابستان ۱۳۶۷ به دنبال فرمان خمینی هزاران زندانی سیاسی در زندانهای جمهوری اسلامی طی محاکماتی سرپایی اعدام گردیدند. از این اعدام‌ها به عنوان کشتاری در تاریخ ایران یاد می‌شود که شدت خشونت در آن در تاریخ معاصر ایران بی‌سابقه‌است.[۷۱] این اعدام پس از درهم شکستن حمله سازمان مجاهدین در روزهای پایانی جنگ ایران و عراق بود. با وجود اعتراض شدید جانشین خمینی، منتظری، با حکم حکومتی خمینی بیش از سه هزار زندانی سیاسی که دوران محکومیت قضایی خود را گذرانده بودند یا در حال گذراندن بودند اعدام شدند.[۶]

خمینی دلیل خود را برای صدور دستور اعدام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷، طی نامه‌ای چنین بیان کرد:

«از آنجا که منافقین خائن به هیچ وجه به اسلام معتقد نبوده و هر چه می‌گویند از روی حیله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها از اسلام ارتداد پیدا کرده‌اند، با توجه به محارب بودن آنها و جنگ کلاسیک آنها در شمال و غرب و جنوب کشور با همکاری‌های حزب بعث عراق و نیز جاسوسی آنها برای صدام علیه ملت مسلمان ما و با توجه به ارتباط آنان با استکبار جهانی و ضربات ناجوانمردانهٔ آنان از ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی تاکنون، کسانی که در زندان‌های سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و می‌کنند، محارب و محکوم به اعدام می‌باشند.»[۷۲]

فتوای قتل سلمان رشدی

در اواخر سال ۱۳۶۷ خمینی فتوای کشتن سلمان رشدی را صادر کرد زیرا سلمان رشدی کتاب آیات شیطانی را نوشته بود. به گفته نیکی کدی، در این زمان خمینی تازه بیرون آمده از ناکامی جنگ با عراق، کوشید تا تصویر خود به عنوان رهبر اسلام پیکارجو را زنده کند. بسیاری از مسلمانان اعتبار چنین فرمانی، توسط یک روحانی شیعه علیه یک مسلمان سنی و تبعه یک کشور خارجی را زیر سوال بردند. این اقدام باعث شد تا وجهه ایران در بین کشورهای غیر مسلمان بسیار مخدوش شود و به تلاش‌های خامنه‌ای و رفسنجانی برای بهبود روابط و از سرگیری پیوندهای اقتصادی با غرب و کشورهای غربی پایان داد.[۷۳]

برنارد لوئیس نویسنده کتاب «بحران اسلام» عقیده دارد کتاب آیات شیطانی یک کتاب ادبی و تخیلی بوده و اظهار تردید می‌کند که روح‌الله خمینی با وجود کهولت سن این کتاب ۵۰۰ صفحه‌ای را خوانده باشد. وی صدور فتوای کشتن سلمان رشدی را تخلف آشکار خمینی از قوانین اسلام می‌داند و می‌افزاید: «بر طبق قوانین اسلام باید به متهم فرصت دفاع از خود داده شود و نمی‌توان بدون محاکمه برای کسی حکم صادر کرد».[۷۴]

اگرچه پس از مدتی سلمان رشدی در بیانیه‌ای از اینکه موجب ناراحتی پیروان اسلام شده ابراز تاثر و افسوس کرد اما خمینی بر فتوای خود تاکید کرد و گفت:

حتی اگر سلمان رشدی اصلاح شده و مردی دیندار شود بر هر مسلمانی واجب است که از جان و مال خود بگذرد و او را به جهنم بفرستد.[۷۵]

درگذشت

پرونده:Khomeini-shrine.JPG
آرامگاه سید روح‌الله خمینی.
در سال نخست احداث آرامگاه، مبلغی بالغ بر ۲ میلیارد دلار از بودجه برای احداث مراکز فرهنگی و زیارتی کنار مقبره اختصاص یافت.[۷۶]

علت اصلی مرگ سید روح‌الله خمینی «ایست قلبی» اعلام شد، بنا به گفته محمدحسین خوشنویس، عضو گروه پرستاری از آیت‌الله خمینی، «او در یک‌ماهه آخر حیات به سرطان معده مبتلا شده بود و پس از دومین مرتبه تزریق داروی شیمی درمانی، دچار سکته وسیع قلبی شد و درگذشت.»[۷۷]

حسن عارفی، سرپرست گروه پزشکی رهبر پیشین ایران، در مصاحبه‌ای با یکی از نشریات چاپ ایران[۷۸] گفت که «بیماری سرطان معده آیت‌الله خمینی زمانی آشکار شد که او اعلام کرد: اجابت مزاجش به شدت تیره است».[۷۹]

وی در اواخر شب، ۱۳ خرداد سال ۱۳۶۸، (۳ ژوئن ۱۹۸۹) برابر با ۲۴ شوال ۱۴۰۹، در ساعت ۲۲ و ۲۰ دقیقه در سن ۸۶ سالگی درگذشت.[۸۰]

حواشی تشیع جنازه

مراسم تشییع وی در روز ۱۶ خرداد برگزار و همان‌روز در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد[۳۱] که امروزه محل آرامگاه وی می‌باشد. مراسم تشییع وی دارای رکورد گینس بزرگترین تشییع جنازه جهان است که بنا یر گزارش‌های رسمی در ایران ده میلیون و بنا به گزارش رسانه‌های غربی دو میلیون نفر در آن شرکت کردند.[۸۱]

در جریان تشیع جنازه ی وی به علت هجوم جمعیت کفن وی پاره میشود. تصویر این لحظه توسط عبدالحسینی که مشغول به عکس برداری از مراسم بود ضبط می‌شوند. [۸۲] [۸۳] [۸۴]

دیدگاههای خمینی

اسلام ناب یا اسلام ناب محمدی

اسلام ناب یا اسلام ناب محمدی اصطلاحی است که توسط سید روح‌الله خمینی به عنوان نقطه مقابل اسلام آمریکایی مطرح شد.[۸۵]

سیاست و اجتماع

خمینی در سخنانی پیشنهاد برخی گروه‌های سیاسی مبنی بر نوع حکومتی که باید در ایران ایجاد شود را رد نموده و هیچ‌یک از عناوین «جمهوری»، «جمهوری دمکراتیک»، «جمهوری اسلامی دمکراتیک» را نپذیرفته و گفته بود «فقط جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر، ما نباید از کلمه دمکراتیک استفاده کنیم که غربی است و ما آن را نمی‌خواهیم.»[۸۶] خمینی همچنین در مصاحبه با اوریانا فالاچی در اوایل انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷، در پاسخ به سوألی درباره تیرباران زنی که مرتکب زنای محصنه شده و کشتن مردان همجنسگرا، گفت که کشتن این افراد شبیه بریدن انگشت افراد مبتلا به قانقاریا می‌باشد که باعث جلوگیری از نفوذ بیماری به سراسر بدن می‌شود.[۸۷]

درباره حق رای زنان، خمینی در آغاز مخالف قانونی شدن حق رای زنان بود. او به همراه آیت‌الله کاشانی از کسانی بودند که با اعطای حق رای به زنان در پیش‌نویس لایحه انتخابات در دوران نخست وزیری مصدق مخالفت کردند. در ۶ آبان ۱۳۴۱ نیز در جمع تعدادی از کاسبان بازار تهران اعلام کرد که «از ۱۰ میلیون نفر جمعیت زن ایران، فقط یک صد نفر زن هرجایی مایل هستند که این کار بشود». با این حال بعدها مخالفتش با حق رای زنان را به دلیل شرایط خفقان سیاسی حاکم بر ایران دانست و گفت که در جایی که مردان هم حق واقعی رای ندارند حق رای زنان ابزار سیاسی است.[۸۸]

وعده‌های سیاسی

خمینی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ پس از تصرف رادیو توسط انقلابیون در بیانیه‌ای با تقدیر از عقب‌نشینی و عدم دخالت ارتش در امور سیاسی، از مردم خواست از خرابکاری و اخلال‌گری و حمله به سفارتخانه‌ها جلوگیری کنند و نوشت «به امرای ارتش اعلام می‌کنم که در صورت جلوگیری از تجاوز ارتش، پیوستن آنان به ملت و دولت قانونی ملی اسلامی، ما آنان را از ملت و ملت را از آنان می‌دانیم و مانند برادران با آنان رفتار می‌نماییم.»[۸۹] و در همان شب شورای عالی ارتش شاهنشاهی در جلسه‌ای با شرکت تقریباً تمامی فرماندهان عالی‌رتبه خود و بدون هیچ مخالفتی پشتیبانی کامل خود از خواسته‌های ملت را اعلام کرد.[۹۰]

اما تنها ساعاتی پس از آن عده‌ای از سران حکومت پهلوی از جمله سرلشکر منوچهر خسروداد فرمانده هوانیروز، سپهبد مهدی رحیمی رئیس شهربانی کل، سرلشکر رضا ناجی (سرلشکر) اولین فرماندار نظامی ایران و تیمسار نعمت نصیری رئیس سابق ساواک در مدرسه رفاه به حکم صادق خلخالی اعدام شدند.[۹۱][۹۲]

روح‌الله خمینی قبل از انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ وعده‌هایی در خصوص برابری زنان و مردان و آزادی مطبوعات[۹۳] به مردم ایران داده بود. همچنین او در تاریخ ۱۰ اسفندماه ۱۳۵۷ در سخنرانی که در روز ورود به شهر قم انجام داد، از اهداف انقلاب به تحویل دادن سرمایه ملی به مردم و مجانی کردن آب، برق و اتوبوس برای مستمندان اشاره کرده بود.[۹۴]

[بخشی از سخنرانی ۱۰ اسفندماه ۱۳۵۷ در شهر قم:] تمام کمیته‌هایی که در تمام اطراف ایران هست موظفند که آنچه به دست آمد از مخازن ایران، هر چه که اینها بردند و مخفی کردند و اتباع آنها بردند و مخفی کردند، آنها را که به دست آمده‌است. به بانکی که شماره‌اش را بعد تعیین می‌کنم تحویل بدهند که برای کارگرها، برای مستضعفین، برای بینوایان، هم‌خانه بسازند، هم زندگی آنها را مرفه کنند. ما علاوه بر اینکه زندگی مادی شما را می‌خواهیم مرفه بشود، زندگی معنوی شما را هم می‌خواهیم مرفه باشد. شما به معنویات احتیاج دارید. معنویات ما را بردند اینها. دلخوش نباشید که مسکن فقط بسازیم، آب و برق را مجانی می‌کنیم برای طبقه مستمند، اتوبوس را مجانی می‌کنیم برای طبقه مستمند، دلخوش به این مقدار نباشید، معنویات شما را، روحیات شما را عظمت می‌دهیم[۹۴]

همچنین بخشی از سخنرانی او در بهشت زهرا پس از انقلاب ۵۷ به صورت سانسور شده در رسانه‌های ملی پخش می‌گردد.[۹۵]

ولایت فقیه

سید روح‌الله خمینی در پرواز ایرفرانس به سوی ایران. در صندلی کناری وی، صادق قطب‌زاده نشسته است[۹۶] که چندی پس از پیروزی انقلاب به اتهام «کوشش برای ترور خمینی» اعدام شد.[۹۷]

خمینی ایده «ولایت فقیه» را ابتدا طی یک سری سخنرانی در اوایل دهه هفتاد میلادی مطرح کرد. هر چند در آن زمان عده کمی در داخل و خارج ایران این ایده را جدی گرفتند. خود خمینی تا روزهای آخر سلطنت شاه ایران پیش بینی نمی‌کرد که روزی رهبر و سکاندار کشور ایران شود. بعلاوه نه او و نه هیچ‌یک از حلقه یاران نزدیک او تجربه عملی سیاسی و کشورداری نداشتند؛ بنابراین هیچگاه خمینی تا پیش از ورود به ایران در صدد بسط این نظریه و تبیین راهبردهای عملی این نظریه برای بکار گیری آن برنیامد.[۹۸] در سالهای ۱۳۵۶-۵۷ و در دوران انقلاب، در مصاحبه‌هایی متعددی که خمینی با رسانه‌ها داشت بارها اعلام داشت که نه او و نه هیچ از یک علما قدرت را در دست نخواهند داشت. همچنین هیچگاه در این دوران و اوایل پیروزی انقلاب اشاره‌ای به ولایت فقیه نکرد.[۹۹]

در اولین پیشنویس قانون اساسی بعد از انقلاب که توسط کمیته‌ای انتصابی تهیه شده بود. اشاره‌ای به ولایت فقیه نشده بود و اختیار علما فراتر از قانون اساسی مشروطه نبود. خمینی در ابتدا تمایل به قبول این پیش‌نویس و به همه‌پرسی گذاشتن آن داشت. اما بخاطر فشار هر دو طیف سکولار و مذهبی، بررسی بیشتر این پیشنویس به یک مجلس خبرگان انتخابی محول شد. در طی بررسی‌های این مجلس، اصل ولایت فقیه به عنوان اصل چهارم قانون اساسی گنجانده شد و قدرت فوق‌العاده‌ای به خمینی داده شد.[۱۰۰]

طبق تعریف وبگاه مجلس خبرگان، ولایت از ریشه ولی است. تعریف فقهی آن از جمله در کتب مربوط به نظریه ولایت فقیه؛ امارت و سلطنت بر جان و مال و امور دیگری و اولویت تصمیمات او نسبت به مولی (ولایت شونده) است.[۱۰۱]

خمینی و اقتصاد

برای خمینی توسعه وسیله بود نه هدف نهایی. هدف از توسعه در نظر او، بوجود آوردن یک «امت اسلامی» واقعی بود.[۱۰۲]

در هنگام مرگ خمینی، درآمد سرانه ایران ۴۰ درصد افت کرده بود و اتکا به نفت و خودکفایی در کشاورزی کشور در بدترین وضع خود در طول زمان بود.[۱۰۳] هنگامی که پس از مرگ سید روح‌الله خمینی، علی اکبر هاشمی رفسنجانی دولت را در دست گرفت. اقتصاد ایران بمانند «کشتی غرق‌شده» بود. با وجود چهار برابر شدن قیمت نفت تولید ناخالص ملی ایران به سطح ۲۱ سال قبل برگشته بود. یعنی حتی به چند سال قبل از انقلاب و زمانی که ایران رشد اقتصادی خوبی را شاهد بود. در کنار این بازدهی نیروی کار نیز در وضع بدی بود.[۱۰۴]

تئوری توطئه

در پارانویای خمینی، اقلیت‌های مذهبی، به‌ویژه یهودی‌ها، نشانۀ شومی و نحسی، شناخته می‌شوند. او یهودی‌ها را متهم به تحریف اسلام، ارائه تفسیر غلط از قرآن، آزار و زندانی کردن روحانیون، طرفدارای از ماتریالیسم تاریخی، تحریک و راه‌اندازی انقلاب سفید، تمجید از عاملان کشتار 1963 میلادی، کنترل وسایل ارتباط جمعی و البته کنترل و اقتصاد جهان کرد. او یهودی‌ها را جاسوس و ستون پنجم امپریالیسم می‌دانست. به آنها به عنوان قدرتی واقعی که در پشت توطئه‌های امپریالیسم قرار دارند، نگاه می‌کرد: «هدف واقعی آنها، تشکیل دولت یهود است». او اضافه می‌کرد که اگر به این هدف می‌رسیدند، خطرناک بود، چون یهودی‌ها مردمانی پرانرژی و زیرکی هستند. خمینی همچنین بهائیت را به عنوان یک «توطئه براندازانه» محکوم کرد و گفت که در اصل به وسیلۀ بریتانیا بناگذاری شده، اما حالا به وسیلۀ اسرائیل و آمریکا کنترل می‌شود. او می‌گفت «همانگونه که شوروی حزب توده را کنترل می‌کند، ریگان هم از بهائی‌ها حمایت می‌کند. بهائیت یک مذهب نیست، بلکه یک سازمان مخوف است که برای براندازی جمهوری اسلامی، توطئه‌چینی می‌کند.[۱۰۵]

دیدگاه خمینی راجع به فرار مغزها

خمینی موضع گیری تندی برابر پدیده ی فرار مغزها داشت و ارزشی برای خروج چهره های علمی از کشور قائل نبود چراکه باور داشت این اشخاص اصلا دارای بار علمی نبودند چراکه در غیر اینصورت اقدام به خروج از کشور خودشان نمیکردند. در صحیفه امام به نقل از وی پیرامون فرار مغزها با لحن خود وی چنین نوشته شده است: «می‌گویند مغزها فرار کردند! بگذار فرار کنند. جهنم که فرار کردند این مغزها! مغزهای علمی نبودند این مغزها، مغزهای خیانتکار بودند، و الّا کسی از مملکت خودش فرار می‌کند به امریکا؟! از مملکت خودش فرار می‌کند به انگلستان و زیرِ سایه انگلستان می‌خواهد زندگی بکند؟ پیوند می‌کند با بختیار و امثال بختیار که مملکت ما را به تباهی کشیدند؟ این مغزها بگذار فرار بکنند، بهتر که فرار می‌کنند! غصه نخورید برای اینها، برای اینها که کشته شده‌اند غصه نخورید این قدرها.»[۱۰۶]

خمینی و عرفان

گذشته از رهبری سیاسی و جایگاه فقهی، سید روح‌الله خمینی همچنین از جوانی در عرفان نیز دارای تبحر بود. عرفان گونه‌ای از شناخت شهودی است که توسط ابن عربی بنیانگذارده و توسط سایر عرفای اسلامی همچون مولوی ادامه یافت. او همچنین تبیین کننده نمونه‌های بنیادین عرفان شیعی نیز بود.[۱۰۷]

خمینی از شاگردان عرفانی آیت‌الله شاه آبادی و ملکی تبریزی بوده و از وی اشعار و آثار متعدد عرفانی باقی‌مانده است. بعضی صاحبنظران معتقدند اندیشه نظام سیاسی اسلامی توسط وی علاوه بر شالوده فقهی - فلسفی اندیشه های وی با باورهای عرفان اجتماعی وی نیز پیوند دارد.

خمینی از نگاه دیگران

شخصیت و اخلاق

رابرت مک‌نیل روزنامه‌نگار آمریکایی که در نوفل لوشاتو (آذر ۱۳۵۷) با خمینی مستقیماً مصاحبه کرده بود، درباره آرامش شخصیت وی چنین گفته بود: «انگار تمام اعضای بدنش با حداقل نیروی ممکن کار می‌کردند، به غیر از مغزش آن هم زمانی که باید حرف می‌زد. آرام‌ترین و بی‌حرکت‌ترین انسانی بود که تا به حال دیده بودم... آرامش محض و اطمینان خاطر کامل داشت.»[۱۰۸]

عباس میلانی می‌نویسد که خمینی، انسانی سخت کینه‌توز بود. هیچ توهینی یا بی‌نزاکتی به خود را فراموش نمی‌کرد.[۱۰۹] یرواند آبراهامیان با ذکر هفت دلیل،‌ می‌نویسد که بر خلاف تبلیغات رسانه‌های غربی و باور عامیانه، خمینی بنیادگرا و افراطی نبود بلکه عوام‌فریب و پوپولیست بود.[۱۱۰]

در نگاه انور سادات

انور سادات رئیس جمهور اسبق مصر خمینی را یک دیوانه روانی نامسلمان و دشمن مصالح ایران قلم داد کرد و مخالفت خود را با جمهوری تازه تأسیس وقت اسلامی به روشنی بیان ساخت [۱۱۱][۱۱۲][۱۱۳]

آثار

آثار سید روح‌الله خمینی عبارتند از: [۱۱۴][۱۱۵][۱۱۶][۱۱۷][۱۱۸][۱۱۹]

نثر و کتاب‌شناسی

اشعار

چند روز پس از درگذشت وی اولین شعر او که غزلی با مضامین عرفانی بود، توسط فرزندش دراختیار نشریات قرار گرفت و بالافاصله بازتاب بین‌المللی یافت. این غزل توسط ویلیام چیتیک به انگلیسی ترجمه و در هفته نامه سیاسی هنری نیو ریپابلیک منتشر شد. شائول بخاش در روزنامه نیویورک تایمز آنرا ستود و بسیار برجسته و قابل توجه دانست. .[۱۲۰] از وی مجموعه اشعاری به جا مانده که در قالب دیوان او (دیوان امام) پس از مرگش انتشار یافت.

نمونه‌ای از غزلیّات
من به خال لبت، ای دوست! گرفتار شدم چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم
فارغ از خود شدم و کوسِ اناالحق بزدم همچو منصور خریدار سر دار شدم
غم دلدار، فکنده‌است به جانم شرری که به جان آمدم و شهرهٔ بازار شدم
در میخانه گشایید به رویم، شب و روز که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم
جامهٔ زهد و ریا کندم و بر تن کردم خرقهٔ پیر خراباتی و هشیار شدم
واعظ شهر که از پند خود آزارم داد از دم رِند می‌آلوده، مددکار شدم
بگذارید که از بتکده یادی بکنم من که با دست بت میکده بیدار شدم

تصویرپردازی

سینما

در سال ۱۹۸۸ در فیلم کمدی اسلحه عریان با نام اصلی The Naked Gun - From the Files of Police Squad بازیگر آمریکایی چارلز گراردای در نقش روح‌الله خمینی ظاهر شد.[۱۲۱] این فیلم با اعتراض جمهوری اسلامی مواجه شد. در صحنه‌ای از این فیلم شخصیت اصلی داستان فرانک ربین که یک کارآگاه است به بازیگر نقش خمینی سیلی می‌زند.[۱۲۲]

بهروز افخمی نیز در فیلمی به نام فرزند صبح زندگی خمینی را به تصویر می‌کشد که بخش عمده فیلم مربوط به دوران پیش از هفت سالگی است. مراحل تهیه این فیلم تاکنون بارها به دلایل مختلف به تعویق اقتاده‌است.[۱۲۳]

موزه

در موزه‌ای موسوم به خانه مومی در ایالت تگزاس آمریکا تندیس مومی روح‌الله خمینی در کنار جوزف استالین و آدولف هیتلر در زمره بدترین انسان‌ها قرار گرفته است.[۱۲۴]

اهانت‌ها

موضوع اهانت به خمینی چندین بار در ایران انجام شده و جنجال برانگیخته‌است. قانون مجازات اسلامی ایران در همین راستا اهانت به وی را جرم تلقی کرده و مستوجب شش ماه تا دو سال حبس دانسته‌است.[۱۲۵]

در ۲۲ دی ۱۳۸۱ روی روزنامه حیات نو کاریکاتوری تاریخی مربوط به سال ۱۹۳۷ را چاپ کرد که شباهت تصویر رئیس دیوان عالی آمریکا در آن زمان، با خمینی موجب توقیف این روزنامه شد.[۱۲۶][۱۲۷]

در جریان تظاهرات روز دانشجو در سال ۸۸ نیز بحران پدید آمده بر سر نمایش تصاویری از پوستر پاره شده خمینی از سوی تلویزیون دولتی ایران بار دیگر فضای سیاسی این کشور را به شدت ملتهب کرد و به دامنه برخوردها و مجادلات لفظی، ابعاد کم سابقه‌ای بخشید.[۱۲۸]

مسدودسازی موقت اینستاگرام

خرداد ماه سال ۹۴ حساب کاربری خمینی در اینستاگرام که شامل تصاویر کمتر منتشر شده وی است چند روز پیش از بیست و ششمین سالگرد درگذشت او (۱۴ خرداد، چهارم ژوئن) به دنبال گزارش شدن آن از سوی کاربران این سایت، توسط اینستاگرام مسدود شد. بعد از آن، حساب دیگری برای وی ایجاد شد تا جای آن را بگیرد اما حساب قبلی روز اول ژوئن مجدداً فعال شد. یکی از سخنگویان اینستاگرام در ایمیلی که به مونیتورینگ سایت خبری بی‌بی‌سی فرستاد پیرامون این موضوع چنین گفت: «ما برای اشتباهی که رخ داد بسیار متأسفیم. ما گاهی در بررسی گزارش‌هایی که از کاربران دریافت می‌کنیم دچار اشتباه می‌شویم و در این مورد به اشتباه این حساب را مسدود کردیم. ما به محض اینکه مطلع شدیم این حساب را دوباره فعال کردیم و محتوای آن را برگرداندیم.»[۱۲۹]

نگارخانه

جستارهای وابسته

یادداشت‌ها

  1. به گفته آبراهامیان توضیح المسائل آیت‌الله خمینی در سال ۱۹۶۱ میلادی (۱۳۳۹-۱۳۴۰ خورشیدی) در نجف چاپ شد.Abrahamian, Khomeinism, p. 10

پانویس

  1. آثار و نوشته‌ها. آخرین بازدید در ۹ اوت ۲۰۱۱
  2. http://www.imam-khomeini.ir/fa/k1/سرویس_های_اطلاع_رسانی/s10/امام_خمینی_و_انقلاب_اسلامی/n2305/شناسنامه_امام_خمینی_با_آرم_جمهوری_اسلامی
  3. Nikki R. Keddie, Modern Iran, 241.
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ John L. Esposito, Islam, Edition: Illustrated, Oxford University Press, 2003, ISBN 0-19-512559-2, 9780195125597, Pages
  5. ۵٫۰۰ ۵٫۰۱ ۵٫۰۲ ۵٫۰۳ ۵٫۰۴ ۵٫۰۵ ۵٫۰۶ ۵٫۰۷ ۵٫۰۸ ۵٫۰۹ An Intoroduction to Shi'i Islam, The History and Doctrines of Twelver Shi'ism, by Moojan Momen, Yale University Press, Page 289-99
  6. ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ ۶٫۳ ۶٫۴ ۶٫۵ ۶٫۶ ۶٫۷ ۶٫۸ -Said Amir Arjomand, After Khmoeini, Iran under his successors, Oxford University, pp. 18-30
  7. دادگاه نمادین اعدام‌های مخالفان سیاسی ایران در لندن، دقیقه 1:9.
  8. Nikki R. Keddie, Modern Iran, 241.
  9. Nikki R. Keddie, Modern Iran, 262.
  10. آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، نشر نی، چاپ اول، ۱۳۷۷، ص۵۹۱
  11. ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ ۱۱٫۲ ۱۱٫۳ ۱۱٫۴ ۱۱٫۵ ۱۱٫۶ Milani، Abbas (۲۰۰۸). Eminent Persians: the men and women who made modern Iran, 1941-1979. ج. دوم. Syracuse University Press. ص. ۱۲۱۱. شابک ۹۷۸۰۸۱۵۶۰۹۰۷۰.
  12. ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ ۱۲٫۲ ۱۲٫۳ ۱۲٫۴ ۱۲٫۵ ۱۲٫۶ ۱۲٫۷ «حیات فردی و خانوادگی».
  13. ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ Baqer Moin (1999), "The Orphan - Childhood in Khomein", Khomeini: Life of the Ayatollah (به انگلیسی), Victoria House, Bloomsbury Square, London WC1B 4DZ, 175 Fifth Avenue, New York NY 10010: I.B.Tauris & Co Ltd, p. 2{{citation}}: نگهداری CS1: موقعیت (link)
  14. "Khomeini Biography: Childhood And Early , 1902 to 1923" (به انگلیسی). rkhomeini.org. Retrieved 8 August 2011.
  15. حکیمی، محمدرضا (۱۳۶۲). میرحامد حسین. قم.
  16. ۱۶٫۰۰ ۱۶٫۰۱ ۱۶٫۰۲ ۱۶٫۰۳ ۱۶٫۰۴ ۱۶٫۰۵ ۱۶٫۰۶ ۱۶٫۰۷ ۱۶٫۰۸ ۱۶٫۰۹ ۱۶٫۱۰ ۱۶٫۱۱ ۱۶٫۱۲ ۱۶٫۱۳ ۱۶٫۱۴ ۱۶٫۱۵ ۱۶٫۱۶ ۱۶٫۱۷ رضا بابایی (۱۳۸۰). «کارنامه نور (زندگینامه امام خمینی)». دریافت‌شده در ۸ اوت ۲۰۱۱.
  17. برگرفته از سایت امام خمینی
  18. سیدعلی قادری (۱۳۷۹خمینی روح‌الله: زندگینامه امام خمینی براساس اسناد و خاطرات و خیال، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، شابک ۹۶۴ مقدار |شابک= را بررسی کنید: length (کمک) پارامتر |چاپ= اضافه است (کمک)
  19. «مروری بر تقویم زندگی حضرت امام خمینی (ره)». noorportal.net. سه‌شنبه ۱۲ بهمن ۱۳۸۹. دریافت‌شده در ۹ اوت ۲۰۱۱. از پارامتر ناشناخته |ماه= صرف‌نظر شد (کمک); تاریخ وارد شده در |تاریخ= را بررسی کنید (کمک)
  20. به شوق چشمه (کنکاشی در زندگی و نهضت امام خمینی)، مؤسسه قدر ولایت (۱۳۸۷)، ص ۱۵.
  21. Ahmad Khomeini interview
  22. Daniel Brumberg (2001), Reinventing Khomeini: The Struggle for Reform in Iran (به انگلیسی), Chicago: University of Chicago Press, p. 45
  23. Baqer Moin (1999), "In the Seminary: Student Years in Qom", Khomeini: Life of the Ayatollah (به انگلیسی), Victoria House, Bloomsbury Square, London WC1B 4DZ, 175 Fifth Avenue, New York NY 10010: I.B.Tauris & Co Ltd, p. 22{{citation}}: نگهداری CS1: موقعیت (link)
  24. «حدیث بیداری (زندگی نامه امام خمینی (س)) - امام خمینی در سنگر مبارزه و قیام». پایگاه اطلاع‌رسانی و خبری جماران. دریافت‌شده در ۱۱ اوت ۲۰۱۱.
  25. ۲۵٫۰ ۲۵٫۱ زمزم نور؛ زندگی نامه، آثار و ... امام خمینی، مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، تهران، چاپ نهم (۱۳۸۷)، ص ۹و۱۰.
  26. Baqer Moin (1999), "In Search of Perfection: Taking Refuge in Mysticism", Khomeini: Life of the Ayatollah (به انگلیسی), Victoria House, Bloomsbury Square, London WC1B 4DZ, 175 Fifth Avenue, New York NY 10010: I.B.Tauris & Co Ltd, p. 42{{citation}}: نگهداری CS1: موقعیت (link)
  27. Daniel Brumberg (2001), Reinventing Khomeini: The Struggle for Reform in Iran (به انگلیسی), Chicago: University of Chicago Press, p. 46
  28. مؤسسه فرهنگی قدر ولایت (۱۳۸۷زمزم نور: زندگینامه، آثار و برکات، خصوصیات و مواضع، جهت‌گیری و راه حضرت امام خمینی قدس سره، تهران، ص. ۱۰ - ۹، شابک ۹۶۴-۶۲۴۸-۷۴-۸ پارامتر |چاپ= اضافه است (کمک)
  29. برگرفته از سایت امام خمینی
  30. Amir Taheri (February 1986), The Spirit of Allah: Khomeini and the Islamic Revolution (به انگلیسی), Adler & Adler Publishers; First Edition. states edition, p. 1 - 90 page
  31. ۳۱٫۰۰ ۳۱٫۰۱ ۳۱٫۰۲ ۳۱٫۰۳ ۳۱٫۰۴ ۳۱٫۰۵ ۳۱٫۰۶ ۳۱٫۰۷ ۳۱٫۰۸ ۳۱٫۰۹ ۳۱٫۱۰ امام خمینی از ولادت تا رحلت سایت امام خمینی
  32. حمید انصاری (۱۳۸۶حدیث بیداری: نگاهی به زندگینامه آرمانی - علمی -سیاسی امام خمینی، تهران: موسسهٔ تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ص. صفحهٔ ۲۷ پارامتر |چاپ= اضافه است (کمک)
  33. نامه آیت‌الله خمینی؛ 'بخوانید و به کار بندید'، بی‌بی‌سی فارسی
  34. کناره‌گیری روشنفکری ایران از کسروی، بی‌بی‌سی فارسی
  35. گمانه‌ها در فتوای قتل کسروی، بی‌بی‌سی فارسی
  36. احمد کسروی، تجسم مدرنیته ایرانی با تناقض‌هایش، بی‌بی‌سی فارسی
  37. «سید روح‌الله خمینی: کسروی یک آدمی بود تاریخ نویس، اطلاعات تاریخی‌اش هم خوب بود، قلمش هم خوب بود؛ اما غرور پیدا کرد. »
  38. کناره‌گیری روشن‌فکری ایران از کسروی، بی‌بی‌سی فارسی
  39. Elmer Swenson. "Ayatollah Khomeini's Gems of Islamism" (به انگلیسی). Gems of Islamism. Retrieved 5 September 2011.
  40. ۴۰٫۰۰ ۴۰٫۰۱ ۴۰٫۰۲ ۴۰٫۰۳ ۴۰٫۰۴ ۴۰٫۰۵ ۴۰٫۰۶ ۴۰٫۰۷ ۴۰٫۰۸ ۴۰٫۰۹ ۴۰٫۱۰ ۴۰٫۱۱ ۴۰٫۱۲ Hamid Algar. "The Years of Struggle and Exile, 1962-1978" (به انگلیسی). The Institute for Compilation and Publicationof Imam Khomeini's Works (International Affairs Department). Retrieved 5 September 2011.
  41. Milani, The Shah, 14-27.
  42. Milani, The Shah, 18-15.
  43. Milani, The Shah, 18-15.
  44. Milani, The Shah, 19-15.
  45. محمدحسن رجبی (۱۳۶۹زندگینامهٔ سیاسی امام خمینی - جلد اول، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص. صفحهٔ ۱۸۳، شابک ۹۶۴-۶۱۹۶-۶۹-۴ مقدار |شابک= را بررسی کنید: checksum (کمک) پارامتر |چاپ= اضافه است (کمک)
  46. روح‌الله خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) پارامتر |عنوان= یا |title= ناموجود یا خالی (کمک)
  47. روح‌الله خمینی، کوثر - جلد اول، ص. صفحهٔ ۶۷
  48. روح‌الله خمینی (۱۳۶۱صحیفهٔ نور - جلد اول، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، ص. صفحهٔ ۳۹
  49. رضا معرب (پنج‌شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۳). «قیام ۱۵ خرداد». دانشنامهٔ رشد - شبکهٔ ملی مدارس. دریافت‌شده در ۹ آگوست ۲۰۱۱. از پارامتر ناشناخته |ماه= صرف‌نظر شد (کمک); تاریخ وارد شده در |تاریخ= را بررسی کنید (کمک)
  50. عماد الدین باقی، تولد یک انقلاب، 1382
  51. Muḥammad Ḥusayn Ḥusaynī Ṭihrānī, Muḥammad Ḥusayn Ṭabāṭabāʼī, Mohammad Hassan Faghfoory (2003), Kernel of the kernel: concerning the wayfaring and spiritual journey of the people of intellect (به انگلیسی), State University of New York Press, 90 State Street, Suite 700, Albany, NY 12207: State University of New York Press, Albany, p. Page 27, Khomeini was arrested by the government forces and the rumors of his upcoming execution spread... {{citation}}: نگهداری CS1: موقعیت (link) نگهداری یادکرد:نام‌های متعدد:فهرست نویسندگان (link)
  52. Baqer Moin (1999), "Arrest and Imprisonment - The Emergence of a Political Ayatollah", Khomeini: Life of the Ayatollah (به انگلیسی), Victoria House, Bloomsbury Square, London WC1B 4DZ, 175 Fifth Avenue, New York NY 10010: I.B.Tauris & Co Ltd, p. Page 114{{citation}}: نگهداری CS1: موقعیت (link)
  53. صورت جلسه مجلس شورای ملی، 21 مهر 1343
  54. صورت جلسه مجلس شورای ملی ۲۱ مهر ۱۳۴۳
  55. سیدحمید روحانی (۱۳۵۶بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی - جلد اول، تهران: احرار، ص. صفحهٔ ۷۰۸ پارامتر |چاپ= اضافه است (کمک)
  56. روحانی، حسن (۱۳۹۰). خاطرات دکتر حسن روحانی. ج. اول. تهران: مجمع تشخیص مصلحت نظام، مرکز تحقیقات استراتژیک. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۵۹۱۴-۸۰-۱. پارامتر |چاپ= اضافه است (کمک)
  57. Milani, The Shah, 378.
  58. Milani, The Shah, ؟ -15 to؟ -16.
  59. An Intoroduction to Shi'i Islam, The History and Doctrines of Twelver Shi'ism, by Moojan Momen, Yale University Press, Page 289-99
  60. Nikki R. Keddie, Modern Iran, 241-261.
  61. بی‌بی‌سی فارسی
  62. ۶۲٫۰ ۶۲٫۱ ۶۲٫۲ ۶۲٫۳ ۶۲٫۴ ۶۲٫۵ Saikal, The rise and fall of the shah, XXII.
  63. Nikki R. Keddie, Modern Iran, 257.
  64. Nikki R. Keddie, Modern Iran, 251.
  65. Nikki R. Keddie, Modern Iran, 263.
  66. Nikki R. Keddie, Modern Iran, 262.
  67. Nikki R. Keddie, Modern Iran, 258.
  68. متن کامل نامه تاریخی امام خمینی به گورباچف و پاسخ گورباچف، فارس نیوز
  69. Nikki R. Keddie, Modern Iran, 261.
  70. Nikki R. Keddie, Modern Iran, 261.
  71. Abrahamian, Ervand, Tortured Confessions, University of California Press, 1999, p.210
  72. عباس سلیمی نمین - مسعود رضائی، پاسداشت حقیقت، دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران، ص۱۴۷
  73. Nikki R. Keddie, Modern Iran, 262.
  74. Bernard Lewis's comment on Rushdie fatwa in The Crisis of Islam (2003) by Bernard Lewis, p.141-2
  75. Moin, Khomeini, (2000), p.284
  76. Khomeini's Tomb Attracts Pilgrims NEW YORK TIMES ,July ۸, ۱۹۹۰
  77. بیماری آیت‌الله خمینی چه بود و چگونه درگذشت، بی‌بی‌سی فارسی
  78. مجله علمی دانش روز که در تهران منتشر می‌شود.
  79. بیماری آیت‌الله خمینی چه بود و چگونه درگذشت، بی‌بی‌سی فارسی
  80. ... و آن روز قلب ملت از کار ایستاد سایت امام خمینی
  81. سایت رسمی رکوردهای گینس
  82. http://www.dana.ir/News/96129.html. پارامتر |عنوان= یا |title= ناموجود یا خالی (کمک)
  83. [www.balatarin.com/permlink/2011/6/3/2548209 www.balatarin.com/permlink/2011/6/3/2548209] مقدار |نشانی= را بررسی کنید (کمک). پارامتر |عنوان= یا |title= ناموجود یا خالی (کمک)
  84. http://aftaberey.com/عکس-لحظه-پاره-شدن-کفن-امام-در-ازدحام-جم.html/. پارامتر |عنوان= یا |title= ناموجود یا خالی (کمک)
  85. نظریه اسلام‌ ناب-اسلام آمریکایی
  86. "Khomeini's Kingdom Qum" (به انگلیسی). وبگاه Time (magazine). Monday, Mar. ۱۲, ۱۹۷۹. Retrieved 13 November 2008. {{cite web}}: Check date values in: |تاریخ= (help)
  87. "Life and Letters The Agitator Oriana Fallaci directs her fury toward Islam" (به انگلیسی). وبگاه The New Yorker. June ۵, ۲۰۰۶. Retrieved 13 November 2008.
  88. «مخالفان حق رای زنان؛ از آیت‌الله خمینی تا احزاب سیاسی». دویچه وله پارسی. ۲۵ ژانویه ۲۰۱۳. دریافت‌شده در ۲۷ ژانویه ۲۰۱۳.
  89. صحیفه نور جلد ۵
  90. امروز در تاریخ یکشنبه بیست و دوم بهمن ماه سال ۱۳۸۵ هجری شمسی، وب‌گاه آفتاب. ۲۲ بهمن ۱۳۸۵ بازدید: ۱۴ ژانویه ۲۰۰۹
  91. گزارش تصویری، روزنامه اعتماد. ۲۱ بهمن ۱۳۸۵، شماره ۱۳۲۸ بازدید: ۱۴ ژانویه ۲۰۰۹
  92. رادیو زمانه- حق حیات، آزادی و امنیت شخصی
  93. تأملی در قرائت امام از آزادی مطبوعات خبرگزاری فارس
  94. ۹۴٫۰ ۹۴٫۱ مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن - کتابخانه معارف اسلامی - صحیفه نور جلد ۵ - ۶
  95. آفتاب - چرا سخنرانی امام (ره) کامل پخش نمی‌شود؟
  96. آیت‌الله خمینی: هیچ احساسی از بازگشت به ایران ندارم، رادیو زمانه
  97. درگذشت تنها در عزت مانده از حلقه پاریس، بی‌بی‌سی فارسی
  98. Saikal, The rise and fall of the shah, XX.
  99. Nikki R. Keddie, Modern Iran, 240.
  100. Nikki R. Keddie, Modern Iran, 247.
  101. فصل اوّل: مفهوم و مقایسه ولایت فقیه، ولایت در فقه مفاهیم اساسی نظریه ولایت فقیه، دبیرخانه مجلس خبرگان
  102. Author Rodney Wilson Economic Development in the Middle East Issue 1 of Routledge Studies in Development Economics Series Edition illustrated Publisher Psychology Press, 1995 ISBN 0415125537, 9780415125536 Page 109
  103. Nikki R. Keddie, Modern Iran, 264.
  104. Said Amir Arjomand, After Khomeini: Iran under his successors, Oxford University Press, 2009, P. 56
  105. Abrahamian، The Paranoid Style in Iranian Politics، 111-131
  106. http://farsi.rouhollah.ir/library/sahifeh?volume=10&page=403. پارامتر |عنوان= یا |title= ناموجود یا خالی (کمک)
  107. G. Jestice، Holy People of the World: A Cross-Cultural Encyclopedia، ۴۷۵.
  108. پشت صحنه مصاحبه پی‌بی‌اس با آیت‌الله خمینی بی‌بی‌سی فارسی، ۵ فوریه ۲۰۱۵ (۱۶ بهمن ۱۳۹۳)
  109. میلانی، عباس. نگاهی به شاه. تورنتو: پرشین سیرکل، ۱۳۹۲. شابک ISBN ۹۷۸–۰–۹۹۱۸۹۶۴–۰–۰، ص ۵۲۴
  110. Abrahamian, Ervand (1993). "Fundamentalism or Populism?". Khomeinism (به انگلیسی). Berkeley: California University Press. p. ۱۳-۱۷. Retrieved 4/11/2014. {{cite book}}: Check date values in: |تاریخ بازبینی= (help)
  111. http://transcripts.cnn.com/TRANSCRIPTS/0603/26/lkl.01.html. پارامتر |عنوان= یا |title= ناموجود یا خالی (کمک)
  112. https://fa.wikipedia.org/wiki/انور_سادات#.D8.B1.D9.88.D8.A7.D8.A8.D8.B7_.D8.A8.D8.A7_.D8.A7.DB.8C.D8.B1.D8.A7.D9.86. پیوند خارجی در |title= وجود دارد (کمک)
  113. http://transcripts.cnn.com/TRANSCRIPTS/0603/26/lkl.01.html. پارامتر |عنوان= یا |title= ناموجود یا خالی (کمک)
  114. خانه کتاب. «فهرست كتاب های پديدآور: روح‌الله خمينی (ص۱)».
  115. خانه کتاب. «فهرست كتاب های پديدآور: روح‌الله خمينی (ص۲)».
  116. خانه کتاب. «فهرست كتاب های پديدآور: روح‌الله خمينی (ص۳)».
  117. خانه کتاب. «فهرست كتاب های پديدآور: روح‌الله خمينی (ص۴)».
  118. خانه کتاب. «فهرست كتاب های پديدآور: روح‌الله خمينی (ص۵)».
  119. خانه کتاب. «فهرست كتاب های پديدآور: روح‌الله خمينی (ص۶)».
  120. EDWIN McDOWELL (August ۱۴ ۱۹۸۹). "An Unexpected Khomeini Reveals Himself in a Poem" (به انگلیسی). New York Times. p. Arts. {{cite web}}: Check date values in: |تاریخ= (help)
  121. The Naked Gun - From the Files of Police Squad! (1988)وبگاه movies.yahoo
  122. Article: A welcome shot at `Naked Gun'
  123. «عکس‌هایی از ایفاگر نقش امام (ره) در «فرزند صبح»». وب‌گاه رسمی روزنامه آفرینش. ۱۳۸. دریافت‌شده در ۲۴ دی ۱۳۸۷.
  124. Oddball Texas
  125. قانون مجازات اسلامی ایران (مصوب ۱۳۷۵)، مادهٔ ۵۱۴: «هرکس به حضرت امام خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی رضوان ا۰۰۰ علیه و مقام معظم رهبری به نحوی از انحاء اهانت نماید به حبس از شش ماه تا دو سال محکوم خواهد شد.»
  126. علیرضا اشراقی با سپردن وثیقه آزاد شد روزنامه همشهری، صفحهٔ اجتماعی، ۲۰ اسفند ۱۳۸۱، شماره ۳۰۰۳
  127. «کاریکاتور روزولت در ایران بحران آفرید». بی‌بی‌سی فارسی. ۱ سپتامبر ۲۰۰۳.
  128. بی‌بی‌سی
  129. [www.bbc.com/persian/iran/2015/06/150608_iran_instagram_khomeyni_account www.bbc.com/persian/iran/2015/06/150608_iran_instagram_khomeyni_account] مقدار |نشانی= را بررسی کنید (کمک). پارامتر |عنوان= یا |title= ناموجود یا خالی (کمک)

منابع

منابع انگلیسی

  • Abrahamian, Ervand (1993). "The Paranoid Style in Iranian Politics". Khomeinism (به انگلیسی). Berkeley: California University Press. p. ۱۱۱–۱۳۱. Retrieved 4/11/2014. {{cite book}}: Check date values in: |تاریخ بازبینی= (help)
  • Milani, Abbas (2008). Eminent Persians: the men and women who made modern Iran, 1941-1979 (به انگلیسی). Vol. ۲. New York: Cyracuse University Press. pp. ۱۲۲۱.
  • Milani, Abbas (2011). The Shah (به انگلیسی). New York: Palgrave Macmillan.
  • Khomeinism: Essays on the Islamic Republic, Ervand Abrahamian, University of California Press,1993, ISBN 0-520-08173-0
  • Saikal, Amin (2009). The rise and fall of the shah (به انگلیسی). Princeton, New Jersey: Princeton University Press. pp. ۲۷۹.

پیوند به بیرون

الگو:شخصیت‌های جنگ سرد