خداناباوری: تفاوت میان نسخهها
←براهین وجودی: اشتباهات اصلاح شد برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از برنامهٔ همراه ویرایش با برنامهٔ اندروید |
افزودن مطلب برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{تغییرمسیر|آتئیست}} |
{{تغییرمسیر|آتئیست}} |
||
{{نوارکناری بیخدایی}}{{نوارکناری بیدینی}}{{خدا}}'''خداناباوری'''<ref>برابر فارسی واژۀ «آتئیست»، «خداناباور» است و نه «ناخداباور»؛ زیرا «ناخداباور»، یعنی کسی که به ناخدا، باور دارد. (شیدای سمنانی، مهرداد/انصاری سمنانی، مهدی، [[هزاران جستار و نکته... دربارۀ نویسندگی و ویرایش]])</ref>، '''بیخدایی''' یا '''آتئیسم'''<ref>[[دستور خط فارسی]] (مصوّب فرهنگستان زبان و ادب فارسی)، جدول شمارۀ ۳ (راهنمای کتابت همزه)، چاپ نهم ۱۳۸۹.</ref> {{به انگلیسی|Atheism}}، در گستردهترین معنا، ''فقدان'' [[باور دینی|باور]] به [[وجود خدا]] است.<ref>*{{Cite encyclopedia |first=Kai |last=Nielsen |authorlink=Kai Nielsen |encyclopedia=[[Encyclopædia Britannica]] |title=Atheism |url=http://www.britannica.com/EBchecked/topic/40634/atheism |year=۲۰۱۰ |accessdate=۲۰۱۰-۰۲-۰۱ |quote=Atheism, in general, the critique and denial of metaphysical beliefs in God or spiritual beings.... Instead of saying that an atheist is someone who believes that it is false or probably false that there is a God, a more adequate characterization of atheism consists in the more complex claim that to be an atheist is to be someone who rejects belief in God for the following reasons (which reason is stressed depends on how God is being conceived)...}} |
{{نوارکناری بیخدایی}}{{نوارکناری بیدینی}}{{خدا}}'''خداناباوری'''<ref>برابر فارسی واژۀ «آتئیست»، «خداناباور» است و نه «ناخداباور»؛ زیرا «ناخداباور»، یعنی کسی که به ناخدا، باور دارد. در واقع این اعتقاد به اعتقاد نداشتن به ماورا که شامل ادیان ، خدا یا خدایان ، اخرت ، کارما و ... نیز گفته میشود . (شیدای سمنانی، مهرداد/انصاری سمنانی، مهدی، [[هزاران جستار و نکته... دربارۀ نویسندگی و ویرایش]])</ref>، '''بیخدایی''' یا '''آتئیسم'''<ref>[[دستور خط فارسی]] (مصوّب فرهنگستان زبان و ادب فارسی)، جدول شمارۀ ۳ (راهنمای کتابت همزه)، چاپ نهم ۱۳۸۹.</ref> {{به انگلیسی|Atheism}}، در گستردهترین معنا، ''فقدان'' [[باور دینی|باور]] به [[وجود خدا]] است.<ref>*{{Cite encyclopedia |first=Kai |last=Nielsen |authorlink=Kai Nielsen |encyclopedia=[[Encyclopædia Britannica]] |title=Atheism |url=http://www.britannica.com/EBchecked/topic/40634/atheism |year=۲۰۱۰ |accessdate=۲۰۱۰-۰۲-۰۱ |quote=Atheism, in general, the critique and denial of metaphysical beliefs in God or spiritual beings.... Instead of saying that an atheist is someone who believes that it is false or probably false that there is a God, a more adequate characterization of atheism consists in the more complex claim that to be an atheist is to be someone who rejects belief in God for the following reasons (which reason is stressed depends on how God is being conceived)...}} |
||
*{{Cite encyclopedia |title=Atheism |first=Paul |last=Edwards |authorlink=Paul Edwards (philosopher) |publisher=MacMillan Reference USA (Gale)|editor=Donald M. Borchert |origyear=۱۹۶۷ |year=۲۰۰۵ |edition=۲nd |encyclopedia=[[Encyclopedia of Philosophy|The Encyclopedia of Philosophy]] |volume=Vol. ۱ |page=۳۵۹ |isbn=0028657802 | ISBN 13=۹۷۸۰۰۲۸۶۵۷۸۰۶ |quote=On our definition, an 'atheist' is a person who rejects belief in God, regardless of whether or not his reason for the rejection is the claim that 'God exists' expresses a false proposition. People frequently adopt an attitude of rejection toward a position for reasons other than that it is a false proposition. It is common among contemporary philosophers, and indeed it was not uncommon in earlier centuries, to reject positions on the ground that they are meaningless. Sometimes, too, a theory is rejected on such grounds as that it is sterile or redundant or capricious, and there are many other considerations which in certain contexts are generally agreed to constitute good grounds for rejecting an assertion.}}(page 175 in 1967 edition)</ref> خداناباوری در معنایی کم تر گسترده، ''رد کردن'' این اعتقاد است که [[الوهیت|خدایی]] وجود دارد.<ref name="RoweRoutledge">{{cite encyclopedia |
*{{Cite encyclopedia |title=Atheism |first=Paul |last=Edwards |authorlink=Paul Edwards (philosopher) |publisher=MacMillan Reference USA (Gale)|editor=Donald M. Borchert |origyear=۱۹۶۷ |year=۲۰۰۵ |edition=۲nd |encyclopedia=[[Encyclopedia of Philosophy|The Encyclopedia of Philosophy]] |volume=Vol. ۱ |page=۳۵۹ |isbn=0028657802 | ISBN 13=۹۷۸۰۰۲۸۶۵۷۸۰۶ |quote=On our definition, an 'atheist' is a person who rejects belief in God, regardless of whether or not his reason for the rejection is the claim that 'God exists' expresses a false proposition. People frequently adopt an attitude of rejection toward a position for reasons other than that it is a false proposition. It is common among contemporary philosophers, and indeed it was not uncommon in earlier centuries, to reject positions on the ground that they are meaningless. Sometimes, too, a theory is rejected on such grounds as that it is sterile or redundant or capricious, and there are many other considerations which in certain contexts are generally agreed to constitute good grounds for rejecting an assertion.}}(page 175 in 1967 edition)</ref> خداناباوری در معنایی کم تر گسترده، ''رد کردن'' این اعتقاد است که [[الوهیت|خدایی]] وجود دارد.<ref name="RoweRoutledge">{{cite encyclopedia |
||
|url=http://books.google.ca/books?id=lnuwFH_M5o0C&pg=PA530&lpg=PA530&dq=atheism+routledge&source=bl&ots=D7oHkocuKE&sig=IOLNADKE-9gpnREO-S8QJfJft3g&hl=en&ei=3kpQS8_sBYyQtgOKltGKCA&sa=X&oi=book_result&ct=result&resnum=7&ved=0CB8Q6AEwBg#v=onepage&q=atheism%20routledge&f=false |first=William L. |last=Rowe |authorlink=William L. Rowe |encyclopedia=[[Routledge Encyclopedia of Philosophy]] |title=Atheism |year=۱۹۹۸ |editor=Edward Craig |accessdate=۲۰۱۰-۰۲-۰۱ | isbn=9780415073103 | publisher=Taylor & Francis |
|url=http://books.google.ca/books?id=lnuwFH_M5o0C&pg=PA530&lpg=PA530&dq=atheism+routledge&source=bl&ots=D7oHkocuKE&sig=IOLNADKE-9gpnREO-S8QJfJft3g&hl=en&ei=3kpQS8_sBYyQtgOKltGKCA&sa=X&oi=book_result&ct=result&resnum=7&ved=0CB8Q6AEwBg#v=onepage&q=atheism%20routledge&f=false |first=William L. |last=Rowe |authorlink=William L. Rowe |encyclopedia=[[Routledge Encyclopedia of Philosophy]] |title=Atheism |year=۱۹۹۸ |editor=Edward Craig |accessdate=۲۰۱۰-۰۲-۰۱ | isbn=9780415073103 | publisher=Taylor & Francis |
نسخهٔ ۶ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۱۵:۵۰
بخشی از یک مجموعه درباره |
خداناباوری |
---|
بخشی از سریها |
بیدینی |
---|
بخشی از سلسله مقالات در مورد: |
خداباوری |
---|
خداناباوری[۱]، بیخدایی یا آتئیسم[۲] (به انگلیسی: Atheism)، در گستردهترین معنا، فقدان باور به وجود خدا است.[۳] خداناباوری در معنایی کم تر گسترده، رد کردن این اعتقاد است که خدایی وجود دارد.[۴] در معنایی حتی محدودتر، خداناباوری، بهطور مشخص، این موضع است که هیچ خدایی وجود ندارد.[۵] خداناباوری، در تقابل با خداباوری است[۶] که در کلیترین شکل، این اعتقاد است که حداقل یک خدا وجود دارد.[۷][۸]
واژهشناسی
ریشه واژهشناختی واژه آتئیسم در زبان انگلیسی، پیش از قرن ۵ قبل از میلاد، از واژه یونانی atheos (به یونانی: ἄθεος)، سرچشمه گرفتهاست که به معنای بیخدا(یان) است. این واژه در گذشته، با دلالت ضمنی منفی، در اطلاق به کسانی به کار رفته که به خدایانی بیباور میشدند که در جامعه، در سطح گسترده، مورد پرستش قرار میگرفتهاند. با گسترش آزادی اندیشه و پرسشگری شکگرایانه و در پی آن، انتقادات روزافزون از دین، کاربرد این اصطلاح، محدودتر و هدفمند شد. نخستین افرادی که بهطور رسمی، خود را با واژه «بیخدا» تعریف میکردند، در قرن هجدهم بودند.
براهین بیخدایی، گستردهاند و گستره وسیعی از استدلالهای فلسفی، اجتماعی و تاریخی را دربر میگیرند. استدلالها برای عدم باور به خدای ماوراءالطبیعه بهشمار نبود شواهد تجربی، مسئله شر، برهان وحیهای متناقض و اختفای الهی است. با وجود اینکه بسیاری بیخدایان فلسفههای سکولار را برگزیدهاند، برای بیخدایی هیچ ایدئولوژی یا مسلک فکری و رفتاری واحدی وجود ندارد. بسیاری بیخدایان بر این باورند که بیخدایی، نسبت به خداباوری، یک جهانبینی بهینهتر است، در نتیجه بار اثبات بر دوش بیخدایان نیست که ثابت کنند خدا وجود ندارد، بلکه بر دوش خداباوران است که برای باور خود دلیل بیاورند.[۹]
در فرهنگ غربی، غالباً، بیخدایان را منحصراً بیدین یا مادهباور میپندارند؛[۱۰] در حالی که در برخی نظامهای ایمانی نیز، بیخدایی، وجود داشتهاست؛ از جمله در ادیان خداناباوری چون آیین جین، برخی اشکال آیین بودا که از باور به خدایان حمایت نمیکنند،[۱۱] و شاخههایی از آیین هندو که بیخدایی را موضعی صادق اما نامناسب برای رشد معنوی انسان میدانند.[۱۲]
به این دلیل بیخدایی مفاهیم گوناگونی دارد، تعیین شمار دقیق بیخدایان کار دشواری است.[۱۳] بر اساس یکی از برآوردها در حدود ۲٫۳٪ جمعیت جهان بیخدا هستند، در حالی که ۱۱٫۹٪ از توصیف بیدین برای خود استفاده میکنند. طبق آماری دیگر، بیشترین میزان کسانی که خود را بیخدا معرفی میکنند در کشورهای غربی هستند و آن هم به میزانهای مختلف، که از درصدهای تک رقمی کشورهایی چون لهستان، رومانی و قبرس آغاز شده[۱۴]؛ و به ۸۵٪ در سوئد (۱۷٪ بیخدا)، ۸۰٪ در دانمارک، ۷۲٪ در نروژ و ۶۰٪ در فنلاند میرسد.[۱۳] تا ۶۵٪ ژاپنیها خودشان را بیخدا، ندانمگرا یا بیاعتقاد میدانند.[۱۳] طبق گزارش مرکز تحقیقات پیو، از میان کسانی که وابستگی به دینی ندارند و خود را «بدون دین» میدانند، ۲٪ جمعیت آمریکا خود را «بیخدا» میدانند. بر پایه یک آمارگیری جهانی در سال ۲۰۱۲، ۱۳٪ شرکتکنندگان خود را بیخدا دانستهاند.[۱۵]
تعاریف و تمایزها
نویسندگان در مورد بهترین تعریف و طبقهبندی برای خداناباوری با هم اختلاف نظر دارند،[۱۶] به این شکل که برای چه موجودات فراطبیعی صادق است، که آیا خود یک ادعای مستقل است یا صرفاً فقدان آن است، و آیا نیازمند رد آگاه و صریح است. بیخدایی سازگار با ندانمگرایی دانسته شدهاست[۱۷][۱۸] [۱۹][۲۰][۲۱][۲۲][۲۳] و همچنین در تقابل با آن در نظر گرفته شدهاست.[۲۴][۲۵][۲۶] انواع دستهبندیها برای تمیز اشکال بیخدایی وجود دارند.
محدوده
یکی از دلایلی که بر سر تعریف بیخدایی ابهام و اختلاف وجود دارد نبودن تعاریف مورد توافق عام دربارهٔ واژگانی چون الوهیت و خدا است. کثرت و تنوع مفاهیم خدا و الوهیتها منجر به ایدههای مختلف در کاربرد بیخدایی میگردد. برای مثال، رومیان باستان، مسیحیان را متهم به بیخدایی میکردند زیرا مسیحیان، خدایان پگان را پرستش نمیکردند. به تدریج، اینطور استفاده از دور خارج شد، زیرا خداباوری به عنوان باوری فراگیر برای هر نوع باور به الوهیت بهکار رفت.[۲۷]
با توجه به طیف وسیعی از پدیدههایی که رد میشوند، بیخدایی میتواند تقابل با هر چیزی چون وجود یک خدا، وجود هر گونه مفاهیم معنوی، فراطبیعی یا متعالی در باورهایی چون بودیسم، هندوئیسم، جینیسم و تائویسم را شامل شود.[۲۸]
صریح و ضمنی
تعاریف بیخدایی، بسته به درجه اهمیتی که فرد برای ایده خدایان قائل میشود تا بیخدا محسوب گردد، متفاوت است. گاهی، بیخدایی به سادگی نبود اعتقاد به وجود خدایان تعریف میشود. چنین تعریف گستردهای، نوزادان و کسانی که تا بهحال در معرض ایدههای خداباورانه قرار نگرفتهاند را شامل میشود. در سال ۱۷۲۲، بارون دولباخ در این باره گفتهاست «تمام کودکان بیخدا متولد میشوند؛ هیچ ایدهای نسبت به خدا ندارند.».[۲۹] بهطور مشابه، جرج اچ. اسمیت (۱۹۷۹) پیشنهاد میکند: «انسانی که با خداباوری آشنا نشده باشد بیخدا است زیرا به وجود خدا اعتقاد ندارد. این دستهبندی کودکانی که ظرفیت درک موضوع را داشته باشند ولی تابهحال از این مسائل بیاطلاع بودهاند را هم شامل میشود. این حقیقت که چنین کودکی به خدا اعتقاد ندارد او را واجد شرایط بیخدا بودن میکند.»[۳۰] اسمیت برای توضیح این مسئله اصطلاح بیخدایی ضمنی را ابداع کردهاست که اشاره به «فقدان عقیده خداباورانه بدون رد آگاهانه آن» دارد، و اصطلاح بیخدایی صریح را برای تعریف مفهوم عامتر ناباوری آگاهانه بهکار بردهاست. ارنست نیگل با این دستهبندی بیخدایی اسمیت که آن را «فقدان خداباوری» دانسته مخالفت کردهاست، و تنها بیخدایی صریح را «بیخدایی» به معنای واقعی دانستهاست.[۳۱]
مثبت و منفی
فیلسوفانی چون آنتونی فلو[۳۲] و مایکل مارتین[۲۷] تمایزی میان بیخدایی مثبت (قوی/سخت) و بیخدایی منفی (ضعیف/نرم) قائل شدهاند. بیخدایی مثبت، تأکید صریح و روشن این است که خدایان وجود ندارند. بیخدایی منفی تمام انواع دیگر نا-خداباوری را شامل میشود. بر اساس این دستهبندی، هر کسی که خداباور نیست یا بیخدای مثبت است یا منفی. اصطلاحات قوی و ضعیف جدید هستند، درحالیکه اصطلاحات منفی و مثبت منشأ قدیمیتری دارند، و به معنای کمی متفاوت در ادبیات فلسفی و متکلمان کاتولیک به کار رفتهاند.[۳۳] بر اساس این مرزبندی بیخدایی، اکثر ندانمگرایان بیخدا بهشمار میآیند.
با اینکه برای مثال، فیلسوفانی چون مارتین، ندانمگرایی را منتهی به بیخدایی منفی میدانند،[۱۸] برخی ندانمگرایان دیدگاه خود را متفاوت از بیخدایی میدانند،[نیازمند منبع] و آن را موجهتر از خداباوری یا بینیاز به اعتقاد راسخ همچون آن نمیدانند.[۳۴] گاهی این ادعا که داشتن دانش دربارهٔ وجود یا عدم وجود خدا غیرقابل دسترس است بیانگر این دانسته شده که بیخدایی چون خداباوری نیازمند جهش ایمانی است.[۳۵] [منبع نامعتبر؟] پاسخهای رایج بیخدا به این مدعی این است که گزارههای اثبات نشده ایمانی همان میزان از ناباوری را میطلبند که هر گزاره اثباتنشده دیگری میطلبد،[۳۶] و همچنین اثباتناپذیری وجود خدا به این مفهوم نیست که احتمال وجود و عدم وجود خدا یکسان است.[۳۷] در این باره، فیلسوف اسکاتلندی، جی. جی. سی. اسمارت استدلال میکند «گاهی اوقات کسی که در حقیقت بیخدا است شاید خود را عمیقاً ندانمگرا بداند، به دلیل اینکه یک شکگرایی فلسفی تعمیمیافتهٔ غیرمنطقی ممکن است مانع این شود که ما بگوییم، به جز حقایق ریاضی و منطق صوری، در واقع هیچ چیز دیگری را حقیقتاً نمیدانیم.»[۳۸] در نتیجه، برخی نویسندگان بیخدا از جمله ریچارد داوکینز ترجیح میدهند میان دیدگاه خداباور، ندانمگرا و بیخدا در یک طیف احتمال خداباورانه تفاوت قائل شوند.[۳۹]
تعریف به عنوان غیرممکن یا غیرضروری
تا قبل از سده هجدهم، وجود خدا تا حدی در جهان غرب پذیرفته شده بود که حتی احتمال بیخدایی واقعی زیر سؤال بود. این عقیده که نظریه فطرت خوانده میشود بر این است که تمام افراد از زمان تولد به خدا اعتقاد دارند؛ و این به شکلی دلالت به این دارد که بیخدایان بایستی در انکار به سر برند.[۴۰]
همچنین دیدگاه دیگری وجود دارد که معتقد است بیخدایان در شرایط سخت به سرعت خداباور میشوند. برای مثال؛ ادعاهای تغییر کیش در بستر مرگ، یا ضربالمثل در سنگرها بیخدایی نیست از این جمله هستند.[۴۱] با این حال، نمونههایی بر خلاف چنین ادعاهایی وجود داشتهاند، از جمله مواردی که در واقع «بیخدایان در سنگرها» حضور داشتهاند.[۴۲]
برخی بیخدایان خود واژه بیخدایی را غیرضروری میدانند. سم هریس در کتاب نامهای به ملت مسیحی نوشتهاست:
در واقع، بیخدایی واژهای است که نباید وجود داشته باشد. هیچکسی نیازی ندارد که خود را ناطالعبین یا غیرکیمیاگر بنامد. ما برای کسانی که شک دارند که هنوز الویس زندهاست یا فضاییها کهکشانها را طی کردهاند تا دامداران و گله آنها را دستمالی کنند، واژه اختصاصی نداریم. بیخدایی چیزی نیست به جز صداهایی که افراد معقول در مقابل باورهای ناموجه دینی بروز میدهند.[۴۳]
مفاهیم
گستردهترین تقسیمبندی میان انواع بیخدایی، نوع عملی و نظری آن است.
بیخدایی عملی
در بیخدایی عملی یا پرگماتیک، همچنین اپاتئیسم (خدانامهمدانی) نامیده شدهاست، افراد طوری زندگی میکنند که انگار هیچ خدایی وجود ندارد و پدیدههای طبیعی را بدون توسل به الهیات توضیح میدهند. طبق این جهانبینی وجود خدایان رد نمیشود ولی غیرضروری یا بیهوده تلقی میشود؛ خدایان نه دلیلی برای زندگی ارائه میدهند، و نه در زندگی روزمره تأثیری دارند.[۴۵] گونهای از بیخدایی عملی که در جامعه علمی وجود دارند طبیعتگرایی متافیزیکی است - «فرض ضمنی یا اتحاد طبیعتگرایی فلسفی در روش علمی با یا بدون قبول یا پذیرش کامل آن.»[۴۶]
بیخدایی عملی اشکال متفاوتی به خود میگیرد:
- عدم انگیزه دینی - اعتقاد به خدایان عمل اخلاقی، عمل دینی یا هر نوع عمل دیگری برنمیانگیزد؛
- حذف فعال مشکل خدایان و دین از پیگیریهای فکری و عملی؛
- بیتفاوتی - نبود هیچ گونه علاقه به موضوع خدایان یا دین؛ یا
- بیاطلاعی از مفهوم خدایان.[۴۷]
بیخدایی نظری
عدم نیاز به اقامه برهان
در طول قرنها، فلاسفهٔ خداباور، دلایلی برای اثبات وجود خدا آوردهاند. اکثر این دلایل به چهار ردهٔ اصلی هستیشناسی، کیهانشناسی، غائی و اخلاقی تقسیم میشوند. بهطور کلی، بیخدایان بر این باورند که این دلایل رد شدهاند. در دوره معاصر، برخی فلاسفه خداناباور چون برتراند راسل ارائه برهان در اثبات عدم وجود خدا را اصولاً ناممکن دانستند، و اشیای موهومی را مثال آوردند که رد کردنشان ممکن نیست، اما این ردناپذیری باعث نمیشود که باور به وجودشان موجه باشد. راسل در مقام تمثیل از اصطلاح قوری چای سماوی بهره جست. با استقبال از مفهوم قوری آسمانی، اژدها در گاراژ من توسط کارل سیگن،[۴۸] و هیولای اسپاگتی پرنده به وسیله بابی هندرسون مطرح شدند.
اما گروهی که از یک سو نظر راسل را مطلوبشان دیدند، و از سوی دیگر بی علاقه به ارائه برهان برای بیخدایی هم نبودند، درصدد جمع این دو خواسته برآمدند؛ و به این ترتیب اسب تکشاخ صورتی نامرئی زاده شد. اسبی که هرچند موهومی است، و بی اعتقادی به آن دلیل و برهان نیاز ندارد، اما به دلیل خود-متناقض بودن، قابل رد است. بر این اساس پلی میان تمثیل راسل و براهین منطقی اثبات عدم وجود خدا زده شد.
براهین وجودی
بیخدایی نظری (یا تئوریک) به اقامه براهین صریح علیه وجود خدایان میپردازد، و به براهین رایج خداباورانه مانند برهان نظم و شرطبندی پاسکال پاسخ میدهد. بیخدایی نظری معمولاً یک هستیشناسی است، بهطور دقیقتر یک هستیشناسی فیزیکی. تا کنون هیچ کدام از این براهین قادر به اثبات خداوند نبوده اند.
براهین معرفتشناختی
بیخدایی معرفتشناختی استدلال میکند که مردم نمیتوانند وجود خدا را بدانند یا تعیین کنند. پایه بیخدایی معرفتشناختی ندانمگرایی است، که اشکال مختلف به خود میگیرد. در فلسفه حلول، خدا از جهان جداییپذیر نیست، از جمله از ذهن فرد، و خودآگاهی هر فرد به این سوژه قفل شدهاست. طبق اینگونه ندانمگرایی، محدودیت دیدگاه، مانع هر گونه استنتاج عینی از باور به خدا به موضوع موجودیت خدا میشود. ندانمگرایی خردگرایانه کانت و روشنگری تنها دانشی که از عقلانیت آدمی سرچشمه گرفته باشد میپذیرند؛ اینگونه بیخدایی بر این است که از نظر اصولی خدایان شناختپذیر نیستند و در نتیجه نمیتوان به وجودشان پی برد. شکگرایی، بر اساس ایدههای هیوم ادعا میکند که قطعیت دربارهٔ هر موضوعی غیرممکن است، بنابراین فرد نمیتواند بهطور قطع بداند که خدا وجود دارد یا ندارد. هرچند، او بر این عقیده بود که چنان مفاهیم متافیزیکی غیرقابل مشاهدهای بایستی به عنوان «سفسطه و توهم» رد شوند.[۴۹] تخصیص ندانمگرایی به بیخدایی مورد مناقشهاست، و طبق برخی نظرات میتواند جهانبینی جداگانهای محسوب گردد.[۴۵]
دیگر براهین بیخدایی که میتوان تحت عناوین معرفتشناختی و هستیشناختی دستهبندی کرد، پوزیتویسم منطقی و خداناشناسدانی است، که واژگان پایهای چون «خدا» و عباراتی چون «خدا قادر مطلق است» را بدون معنی یا غیرمفهوم میدانند. ناشناختگرایی الهیاتی بر این باور است که عباراتی چون «خدا وجود دارد» بیانگر گزاره خاصی نیستند، و پوچ و بدون معنی شناختی هستند. استدلال شده که چنین افرادی هم در اشکال مختلف بیخدایی و هم ندانمگرایی قرار میگیرند. فیلسوفان ای.جی. آیر و تئودور ام. درینج هر دو دسته را رد میکنند، و معتقدند هر دو گروه (بیخدا و ندانمگرا) اینکه «خدا وجود دارد» یک گزاره مفهوم است را میپذیرند؛ و در عوض ناشناختگرایی را در یک دسته بهطور جداگانه طبقهبندی مینمایند.[۵۰][۵۱]
براهین متافیزیکی
بیخدایی متافیزیکی شامل تمام دکترینهایی است که معتقد به یگانهانگاری متافیزیکی (همگنی واقعیت) هستند. بیخدایی متافیزیکی ممکن است: الف) مطلق باشد -که انکار صریح وجود خدا و وابسته به یگانهانگاری مادهباور (تمام گرایشهای مادهگرا از دوران کهن تا عصر حاضر) است. ب) انکار ضمنی خدا در تمام فلسفههایی که، ضمن اینکه وجود یک مطلق را میپذیرند، معتقدند چنین مطلقی ویژگیهایی که به یک خدا نسبت داده میشود ندارد: از جمله تعالی، کاراکتر شخصیتی و یگانگی. بیخدایی نسبی با یگانهانگاری ایدئالیستی (همهخدایی، خدافراگیردانی، دادارباوری) پیوند داده شدهاست.[۵۲]
براهین منطقی
بیخدایی منطقی بر این است که انواع مفاهیم خدا مثل خدای شخصوار مسیحیت دارای ویژگیهای منطقاً غیرممکن هستنند. اینگونه بیخدایان براهین قیاسی علیه وجود خدا اقامه میکنند که مدعیاند بین برخی ویژگیهای خدا ناسازگاری وجود دارد؛ مانند کمال، وضعیت آفریدگاری، تغییرناپذیری، علم لایتناهی، حضور در همه جا، قادر مطلق، خیر اعلی، تعالی، شخصوارگی، غیرفیزیکی بودن، عدالت و رحمت.[۵۴]
بیخدایان تئودسی بر این باورند که جهان با تجاربی که در آن است نمیتواند با ویژگیهایی که معمولاً به خدا یا خدایان الهیدانان نسبت داده شده سازگار باشد. آنها استدلال میکنند که یک خدای عالم مطلق، قادر مطلق و خیر اعلی با جهانی که در آن شر و درد و رنج وجود دارد و مهر الهی از بسیاری افراد پنهان است همخوانی ندارد.[۵۵] برهانهای مشابهی به گوتاما بودا بنیانگذار بودیسم،[۵۶] اپیکور، هیوم و دیگران نسبت داده شدهاست. موارد دیگری همچون برهان طراحی ضعیف و برهان وحیهای متناقض را نیز میتوان کم و بیش در این حوزه دانست.
روایتهای تقلیل گرایانه از دین
فیلسوفانی مانند لودویگ فویرباخ و زیگموند فروید استدلال کردهاند که خدا و دیگر باورهای دینی اختراعات انسانی هستند، که برای پرکردن انواع نیازها و خواستههای روانشناختی و احساسی ساخته شدهاند. این دیدگاه بوداییها هم هست.[۵۷] کارل مارکس و فریدریش انگلس که تحت تأثیر کارهای فویرباخ بودند، استدلال کردند اعتقاد به خدا و دین کارکردهای اجتماعی دارند، و توسط کسانی که قدرت را در دست دارند برای کنترل قشر کارگر استفاده میشوند. بر اساس میخائیل باکونین، «ایده خدا به معنی کنارهگیری عقل انسان و عدالت اوست؛ و در سلب آزادی بشر قاطعترین است، و لزوماً در تئوری و عمل به بردگی بشر میانجامد.» او کلام قصار معروف ولتر که اگر خدا نبود باید آن را اختراع میکردیم، برعکس نمود و عنوان کرد: «اگر خدا واقعاً وجود دارد، باید او را برکنار کنیم.»[۵۸]
فلسفههای بیخدا
بیخدایی ارزششناختی یا سازنده، وجود خدا را به نفع «مطلقیت والاتر» مثل انسانیت رد میکند. اینگونه از بیخدایی حامی انسانیت به عنوان سرچشمه مطلق اخلاقیات و ارزشهاست، و به افراد اجازه میدهد که مشکلات را بدون توسل به خدا حل نمایند. بر خلاف این دیدگاه، یکی از انتقادهای رایج از بیخدایی این بودهاست که -انکار وجود خدا منجر به نسبیگرایی اخلاقی میشود، و در نتیجه ما را بدون بنیاد اخلاقی باقی میگذارد،[۵۹] یا اینکه منجر به زندگی بیمعنی و تیرهروز میگردد.[۶۰] بلز پاسکال در کتاب تأملات خود برای این دیدگاه استدلال کردهاست.[۶۱]
فیلسوف فرانسوی ژان پل سارتر خود را به عنوان نمایندهای برای «اگزیستانسیالیسم بیخدا» معرفی نمود.[۶۲] او کمتر نگران رد وجود خدا بود و بیشتر درصدد این بود که «انسان نیاز دارد… خود را بازیابد و درک کند که هیچ چیزی نمیتواند او را از خودش نجات دهد، حتی اثبات معتبر وجود خدا.»[۶۳] سارتر گفتهاست که نتیجه فرعی بیخدایی او این است که «اگر خدا وجود ندارد، حداقل یک موجود وجود دارد که در او وجود بر ماهیت مقدم است، موجودی که قبل از اینکه توسط هیچ مفهومی تعریف شود وجود دارد… این موجود انسان است.»[۶۲] پیامد عملی این شکل از بیخدایی توسط سارتر اینطور بیان شده که چون هیچ قانون پیشینی یا ارزش مطلقی برای استناد در مورد آنچه در رفتار انسان حاکمیت دارد وجود ندارد، انسانها «محکوم» هستند تا آن را برای خودشان بسازند، و از این لحاظ «انسان» مسئول مطلق هر کاری است که انجام میدهد.[۶۴]
دیدگاه دین اسلام
جعفر سبحانی فقیه و فیلسوف شیعی در نوشتاری نسبت به خداناباوری پاسخ داده و به این فلسفه ایراداتی را وارد کرد. یک فیزیکدان اگر بخواهد با دریافتهای خود، وجود ماوراء طبیعت را نفی کند، به سان جنینی است که در رحم مادر، خارج رحم را انکار کند و بگوید: آسمان و زمین و دریا و اقیانوسی وجود ندارد. جهان و شرق و غرب آن، همین رحم است که من در آن پرورش مییابم؛ ولی این قضاوت از او پذیرفته نیست و به همین روی، وقتی پردهها از میان رفت و دیده به جهان گشود، از قضاوت خود، نادم و پشیمان میشود و عالم دیگری را میبیند، که در آن زمان در عقل او نمیگنجید، چه نیکو میگوید شاعره نغز سخن:
مرغک اندر بیضه چون گردد پدید گوید اینجا بس فراخ است و سپید
عاقبت کان حصن سخت از هم شکست عالمیبیند بسی بالا و پست
گه پرد آزاد در کهسارها گه چرد سرمست در گلزارها[۶۵]
سبحانی همچنین به برتراند راسل و شبه او اینچنین پاسخ دادهاست: جناب راسل بین دو مسئله خلط کردهاست:
- هر پدیدهای پدید آورنده دارد.
- هر موجودی پدید آورنده دارد.
آنکه صحیح است، همان گزاره اولی است که موضوع آن پدیده است، یعنی چیزی که نبوده و بعداً پدید آمدهاست که البته نیاز به پدید آورنده دارد.
و اما دومی کاملاً غلط است، زیرا موضوع گزاره (موجود)، اعم از پدیده و غیرپدیده است، چیزی که اصلاً مسبوق به عدم نبوده و به اصطلاح ازلی بودهاست، نمیتوان برای آن پدید آورندهای اندیشید وگرنه دچار تناقض میشویم، زیرا اگر قدیم است پس پدید آورنده ندارد و اگر علتی دارد، پس قدیم نیست، بلکه حادث است.[۶۵]
هشت دسته براهین اثبات وجود خدا به حصر استقرایی عبارتند از:
- دسته اول: براهین وجودی یا وجود شناختی یا هستی شناختی (Ontological Argument)
- دسته دوم: براهین وجوب و امکان یاعلت اولی یا جهان شناختی (Cosmological Argument)
- دسته سوم: براهین غایت شناختی (Teological Argument)
- دسته چهارم: براهین درجات کمال
- دسته پنجم: برهان از راه حوادث و تجارب خاص
- دسته ششم: براهین اخلاقی (Moral Argument)
- دسته هفتم: برهان اجماع عام یا فطرت
- دسته هشتم: براهین احتمالات (Probability Argument).[۶۶]
بیخدایی، دین و اخلاقیات
ارتباط با جهانبینیها و رفتار اجتماعی
جامعهشناس فیل زاکرمن با تحلیل تحقیقات علوم اجتماعی در مورد سکولاریته و ناباوری، به این نتیجه رسیدهاست که رفاه اجتماعی با بیدینی ارتباط مستقیم دارد. نتایج او، به ویژه در مورد بیخدایی در ایالات متحده به این صورت است:[۶۷][۶۸]
- در مقایسه با افراد مذهبی در آمریکا، «بیخدایان و افراد سکولار» کمتر ملیگرا، متعصب، یهودستیز، نژادپرست، جزمگرا، قومگرا، ذهن بسته و اقتدارگرا هستند.
- در ایالتهای آمریکا که بیشترین میزان بیخدا را دارند میزان قتل کمتر از حد متوسط است. در ایالتهایی که بیشترین میزان مذهبیها را دارند میزان قتل بیشتر از حد متوسط است.
بیخدایی و بیدینی
افراد بیخدا معمولاً بیدین در نظر گرفته میشوند، ولی برخی فرقهها در داخل ادیان بزرگ هم وجود خدای شخصوار و خالق را رد میکنند.[۶۹] در سالهای اخیر، برخی فرقههای مذهبی خاص شاهد افزایش شمار پیروان آشکارا بیخدا شدهاند، از جمله بیخدایی یهودی یا اومانیستی[۷۰][۷۱] و بیخدایی مسیحی.[۷۲][۷۳][۷۴]
بیخدایی مثبت، در دقیقترین تعریف، متضمن هیچ باوری خارج از عدم باور به خدا نیست؛ به عنوان مثال؛ بیخدایان میتوانند اعتقادات معنوی مختلف داشت باشند. به همین دلیل، بیخدایان ممکن است باورهای اخلاقی مختلف داشته باشند، طیف گستردهای از جهانیگرایی اخلاقی در انسانگرایی که معتقد است کدهای اخلاقی بایستی بهطور یکنواخت برای تمام انسانها صدق کنند، تا پوچگرایی اخلاقی که معتقد است اخلاقیات بیمعنی است، را در بر میگیرند.[۷۵]
فیلسوفانی چون ژرژ باتای، اسلاوی ژیژک[۷۶] و الن دو باتن[۷۷] استدلال نمودهاند که بیخدایان باید به عنوان عملی جسورانه، دین را باز پس بگیرند، دقیقاً به این علت که دین بدون ضمانت در انحصار خداباوران قرار نداشته باشد.
فرمان الهی در مقابل اخلاقیات
اگرچه طبق بدیهی گرایی فلسفی معمای ائوتوفرون افلاطون، نقش خدایان در تعیین خوب و بد، غیرضروری و اختیاری دانسته شده، این برهان که اخلاقیات باید ناشی از خدا باشد و اخلاقیاتی که از خدا حاصل نشده باشد نمیتواند وجود داشته باشد، یکی از بحثهای دائمی فلسفی و سیاسی بودهاست.[۷۸][۷۹][۸۰] احکام اخلاقی مثل «قتل بد است» به عنوان قوانین الهی تلقی میشوند، که نیازمند قاضی و قانونگذار الهی است. اگرچه، بسیاری از بیخدایان استدلال میکنند که درنظرگرفتن اخلاقیات به صورت قانونی یک مقایسه نادرست است، و اخلاقیات رابطهای مثل رابطه میان قانون و قانونگذار ندارد.[۸۱] فریدریش نیچه معتقد به اخلاقیات مستقل از خداباوری بود، و اظهار نمود که اخلاقیات مبتنی بر خدا «حقیقتی دربردارد تنها اگر خدا حقیقی باشد - با توجه به [بودن یا نبودن] ایمان به خدا میایستد یا فرو میریزد.»[۸۲][۸۳][۸۴]
سیستمهای اخلاقی هنجاری وجود دارند که نیازمند اصول و قواعد رسیده از جانب خدا نیستند. از جمله آنها، اخلاق فضیلتگرا، قرارداد اجتماعی، اخلاق کانتی، فایدهگرایی و عینیگرایی هستند. سم هریس، نسخه اخلاقی (قانونسازی اخلاقی) پیشنهاد داده که در آن این تنها یک مسئله فلسفی نیست، بلکه میتواند به صورت معنیداری توسط علم اخلاق صورت گیرد. هر نوع سیستم علمی اینچنینی بایستی به نقدهای مغالطه طبیعتگرایانه نیز پاسخگو باشد.[۸۵]
فیلسوفانی چون سوزان نیمن[۸۶] و جولیان بگینی[۸۷] مدعیاند رفتار کردن اخلاقی تنها به خاطر دستور الهی به معنای واقعی رفتار اخلاقی نیست، بلکه تنها اطاعت کورکورانهاست. بگینی استدلال میکند که بیخدایی پایه و اساس بهتری برای اخلاقیات دارد، زیرا پایه اخلاقی خارج از دستورهای دینی برای ارزیابی دستورهای اخلاقی لازم است -برای اینکه برای مثال قادر به تشخیص باشیم که «نباید دزدی کرد» غیراخلاقی است حتی اگر دستورهای دینی فرد به او نیاموزند- و در نتیجه، بیخدایان این مزیت را دارا هستند که بیشتر متمایل به چنین ارزیابیهایی هستند.[۸۸] فیلسوف معاصر بریتانیایی، مارتین کوهن نمونههای تاریخی شکنجه و بردهداری که توسط کتاب مقدس تأیید میشدهاند را ذکر نموده و نتیجهگیری کرده که دستورهای دینی پیرو رسوم سیاسی و اجتماعی هستند نه برعکس آن. او همچنین اشاره میکند که این مسئله در فیلسوفانی که به ظاهر بیطرف و عینی هستند نیز وجود دارد.[۸۹]
خطرهای دین
برخی بیخدایان صاحبنام از جمله برتراند راسل، کریستوفر هیچنز، دنیل دنت، سم هریس و ریچارد داوکینز، با استناد به آنچه جنبههای مضر آموزهها و اعمال دینی میدانند به انتقاد از ادیان پرداختهاند.[۹۰] معمولاً بیخدایان به مباحثه با مدافعان دین پرداخته، و بر سر این که آیا ادیان منفعت خالصی برای افراد و جامعه دارند، بحث میکنند.
یکی از برهانهایی که دین را مضر میداند توسط بیخدایانی چون سم هریس ارائه میشود که معتقدند، تکیه ادیان غربی بر روی حاکمیت الهی منجر به اقتدارگرایی و دگماتیسم میشود.[۹۱] بیخدایان همچنین به دادههایی استناد میکنند که بیانگر ارتباطی میان بنیادگرایی دینی و دین بیرونی (وقتی دین به خاطر منافع پنهان بهکار میرود)[۹۲] و اقتدارگرایی، جزمگرایی و تعصب است.[۹۳] اینطور استدلالها، در کنار رویدادهای تاریخی به عنوان شواهدی برای خطرات دین مانند جنگهای صلیبی، تفتیش عقاید، تعقیب جادوگران، حملات تروریستی و غیره ذکر میشوند و از آنها به عنوان پاسخی به کارکردهای مثبت دین استفاده میشود.[۹۴] در پاسخ به این اتهامها، مؤمنان از بیخدایی دولتی در نقاطی چون شوروی و کشتارهای دستهجمعی آنها مثال میآورند.[۹۵][۹۶] در پاسخ به این، بیخدایانی چون سم هریس و ریچارد داوکینز اظهار میکنند، که جنایات آن رژیمها نه به علت بیخدایی بلکه به خاطر پیروی از مارکسیسم جزمگرا بودهاست، و هرچند افرادی چون استالین و مائو بیخدا بودهاند ولی اعمالشان را به نام بیخدایی انجام ندادهاند.[۹۷][۹۸]
ریشهشناسی
در یونان باستان صفت آتئوس ἄθεος به معنی بیخدا بود. استفاده اولیه این واژه تقریباً بار سرزنشی به معنی بیدینی یا خدانشناسی داشت. در سده ۵ پیش از میلاد، این واژه کاربرد خاصتری یافت که به معنی قطع روابط با خدایان یا انکار وجود خدایان بود. ترجمه مدرن آتئوس بیشتر معنی «بیخدایانه» میدهد. به عنوان اسم انتزاعی ἀθεότης (آتئوستس) برابر بیخدایی است. سیسرون این واژه را از یونانی به لاتین به صورت atheos نویسهگردانی کرد. این واژه در منازعههای میان مسیحیان اولیه و هلنیستها استفاده فراوان داشت که هر کدام از دو گروه به عنوان صفتی تحقیرآمیز، دیگری را به آن متهم میکرد.[۱۰۰]
بیخدا برای اولین بار در فرانسوی به صورت athée پیش از atheism انگلیسی به معنی «کسی که منکر یا ناباور به وجود خداست» در ۱۵۶۶ مورد استفاده قرار گرفت.[۱۰۱][۱۰۲] آتئیست (بیخدا) به عنوان برچسبی برای عمل بیخدایانه از اوایل ۱۵۷۷ بهکار رفتهاست.[۱۰۳] واژه آتئیسم در انگلیسی از فرانسوی athéisme گرفته شده که نخستین بار در ۱۵۸۷ در انگلیسی هم بهکار رفتهاست.[۱۰۴] واژگان مشابه آن ساخته شدند، برای مثال واژگان دئیست[۱۰۵] در ۱۶۲۱، تئیست[۱۰۶] در ۱۶۶۲، دئیسم[۱۰۷] در ۱۶۷۵ و تئیسم[۱۰۸] در ۱۶۷۸ به وجود آمدند. واژه تئیسم (خداباوری) در تضاد با دئیسم (دادارباوری) بهکار میرفت.
کارن آرمسترانگ مینویسد «در سدههای ۱۶ و ۱۷، واژه آتئیست هنوز بهطور انحصاری به مفهوم جدلآمیز به کار میرفت… واژه آتئیست یک توهین تلقی میشد و هیچکس خوابش هم نمیدید که خود را آتئیست بنامد.»[۱۰۹] در اواسط سده ۱۷ هنوز تصور میشد که عدم باور به خدا غیرممکن است.[۱۱۰]
استفاده از واژه آتئیسم (بیخدایی) برای توصیف عقاید خود اولین بار در اواخر سده ۱۸ در اروپا اتفاق افتاد، و بهطور خاص برای عدم اعتقاد به خدای توحیدی ادیان ابراهیمی بود.[۱۱۱] در سده ۲۰، جهانیسازی به گسترش مفهوم این واژه به ناباوری به تمام خدایان کمک کرد؛ اگرچه هنوز در جامعه غربی آتئیسم بهطور ساده به مفهوم «ناباوری به خدا» است.[۲۷]
تاریخ
اگرچه اصطلاح بیخدایی ریشه در سده ۱۶ در فرانسه دارد،[۱۰۴] ایدههایی که امروزه بتوان آنها را بیخدایانه دانست از دوره ودایی و کلاسیک باستان وجود داشتهاند.
ادیان اولیه هندی
مکاتب بیخدا در افکار اولیه هندی یافت میشوند و در تاریخ دین ودائی وجود داشتهاند.[۱۱۲] در میان شش مکتب ارتدکس فلسفه هندو، قدیمیترین آن که سامخیا است خدا را نپذیرفتهاست، و مکتب میماسا نیز مفهوم خدا را رد نمودهاست.[۱۱۳] مکتب مادهباور و بیخدایانه کارواکا که ریشه در سده شش قبل از میلاد در هند دارد، صریحترین مکتب بیخدایانه در فلسفه هندی (مشابه مکتب کورنائیان در یونان) است. این شاخه از فلسفه هندی به علت مخالفت با اقتدار وداها، مخالف با باور عمومی پنداشته شده، و در نتیجه جز شش مکتب ارتدکس هندو نیست؛ ولی از لحاظ وجود اندیشههای مادهباور در داخل هندوئیسم جالب توجه است.[۱۱۴] چترجی و داتا معتقدند که آنچه از فلسفه کارواکا باقیمانده پراکندهاست، و بیشتر دانستهها در مورد آن از انتقادهای باقیمانده از مکاتب دیگر است تا از کارواکا به عنوان سنتی زنده.
سایر فلسفههای هندی که بیخدایانه در نظر گرفته میشوند شامل سامخیای کلاسیک و پوروا میماسا هستند. ردکردن خدای خالق و شخصوار در هند، در جینیسم و بودیسم نیز مشاهده شدهاست.[۱۱۵]
کلاسیک باستان
بیخدایی در غرب ریشه در فلسفهٔ پیشاسقراطی در یونان باستان دارد، ولی تا اواخر عصر روشنگری به شکل متمایز خود درنیامده بود.[۱۱۶] دیاگوراس در سده ۵ قبل از میلاد نخستین بیخداً نامیده شدهاست[۱۱۷] و سیسرون در کتاب در باب طبیعت خدایان از او یاد نمودهاست.[۱۱۸] اتمگرایانی چون دموکریت سعی در توضیح جهان به صورت کاملاً ماتریالیستی و بدون توسل به نیروهای ماوراءالطبیعه و معنوی کردند. کریتیاس، ادیان را ساخته بشر میدید و معتقد بود برای ترساندن مردم برای دنبالهروی از دستور اخلاقی ساخته شدهاند.[۱۱۹] پرودیکوس نیز اظهارات آشکارا بیخدایانه در آثار خود دارد. فیلودموس دربارهٔ پرودیکوس گزارش نموده که او معتقد بوده «خدایان باورهای عامه نه وجود دارند نه میفهمند، بلکه انسان بدوی، [از روی تحسین، خدا میداند] میوههای زمین و هر چیزی که باعث به وجود آمدنش شدهاست.» پروتاگوراس گاهی بیخدا تلقی شده، ولی بیشتر عقاید ندانمگرایانه داشتهاست. وی اظهار نموده «در مورد خدایان، من قادر به کشف آن نیستم که آیا وجود دارند یا ندارند، یا به چه شکل هستند، زیرا که موانع بسیاری برای دانستن وجود دارد، از جمله ابهام موضوع و کوتاهی عمر بشر.»[۱۲۰] در سده ۳ قبل از میلاد، فیلسوفان یونانی تئودوروس اهل سرینه[۱۱۸][۱۲۱] و استراتو اهل لمپساکوس[۱۲۲] به وجود خدا اعتقاد نداشتند.
سقراط (۴۷۱–۳۹۹ ق. م) در ذهنیت عمومی آتنیها، به فلسفه پیشاسقراطی گرایش داشت که به دنبال توضیح طبیعی وقایع و رد توضیح الهی پدیدهها بود. هرچند، چنین تعابیری دقیق نبودهاند، اندیشههای او در نمایش کمیک آریستوفانس به نام ابرها تصویر شدهاند، و او بعدها به اتهام بیتقوایی و اغفال ذهن جوانان محاکمه و اعدام شد. گفته شده در محاکمه سقراط، او اتهام بیخدا بودنش را انکار کرده و عالمان همدورهاش نیز دلیل اندکی برای شک در این مدعا داشتهاند.[۱۲۳][۱۲۴]
اوهمروس (۳۳۰–۲۶۰ ق. م) این دیدگاه را منتشر ساخت که خدایان تنها حاکمان خدا انگار شدهاند، آنها در واقع فاتحان و بنیانگذاران گذشتهاند، و فرقهها و مذاهب در حقیقت تداوم پادشاهیهای ازدسترفته و ساختارهای سیاسی قبلی بودهاند.[۱۲۵] هرچند او به معنای دقیق بیخدا نبود، اوهمروس بعدها متهم به «گسترش بیخدایی در سطح زمین با نابود کردن خدایان» شد.[۱۲۶]
شخصیت مهم دیگر در تاریخ بیخدایی، اپیکور (۳۰۰ ق. م) بود. او با استفاده از ایدههای دموکریت و اتمگرایان، فلسفهای ماتریالیستی بنا نهاد که در آن جهان توسط قوانین احتمالات بدون نیاز به مداخله الهی اداره میشد. اگرچه او بر این باور بود که خدایان وجود دارند، وی معتقد بود که آنها علاقهای به زندگی انسان ندارند. هدف روش اپیکوری، دستیابی به آرامش خاطر بود و یکی از راههای آن رو کردن ترس از خشم خدا به عنوان باوری غیرمنطقی است. اپیکوریان زندگی پس از مرگ را نیز منکر میشدند و نیازی به ترس از عذاب الهی بعد از مرگ نمیدیدند.[۱۲۷]
فیلسوف رومی، سکستوس امپریکوس بر این عقیده بود که فرد بایستی قضاوت دربارهٔ تمام باورها را به حال تعویق بگذارد، که این نوعی شکگرایی موسوم به پایرونیسم بود. این دیدگاه بر این بود که هیچ چیزی ذاتاً بد نیست، و آتاراکسیا (آرامش ذهن) با تعلیق قضاوت حاصل میشود. آثار نسبتاً حجیم باقیمانده از او تأثیر بهسزایی در فیلسوفان بعدی گذاشتهاست.[۱۲۸]
مفهوم بیخدا در طول دوران کلاسیک تغییر یافتهاست. برای مثال، مسیحیان اولیه از جانب غیرمسیحیان بیخدا انگاشته میشدند زیرا به خدایان پگان اعتقاد نداشتند.[۱۲۹] در طول امپراتوری روم، مسیحیان به خاطر انکار وجود خدایان رومی و به ویژه نپرستیدن امپراتور اعدام میشدند. وقتی مسیحیت تحت حاکمیت تئودئوس اول در سال ۳۸۱ دین دولتی شد، کفرگویی جرمی قابل مجازات گردید.[۱۳۰]
اوایل قرون وسطی تا رنسانس
نحله فکری افکار بیخدایانه در اروپا طی قرون وسطای اولیه و قرون وسطی کمیاب بود (تفتیش عقاید قرون وسطی را ببینید)؛ در عوض، مابعدالطبیعه، دین و الهیات عقاید غالب در این دوره بودند.[۱۳۱] با این حال، جنبشهایی طی این دوره به وجود آمدند که دارای عقاید هتدرودوکس در مورد خدای مسیحیت بودند؛ از جمله دیدگاههای خلاف باور عمومی دربارهٔ طبیعت، تعالی و دانستنی بودن خدا ارائه شدند. افراد و گروههایی مانند جوهانس اسکوتوس اریجینا، دیوید دینانت، املریک بنا و برادران روح آزاد دارای دیدگاه مسیحی به همراه گرایشهای پانتئیستی بودند. نیکولاس کوزا معتقد به نوعی ایمانگرایی بود که آن را دوکتا ایگنورنتیا (جهل آموخته) مینامید، و بر طبق آن، خدا ماورای دستهبندی انسانی قرار داشته، و دانش ما دربارهٔ خدا محدود به حدس و گمان دانسته میشد. ویلیام اکام، با مطرح نمودن محدودیتهای نامگرایانه دانش بشری، الهامبخش جنبشهای ضدمتافیزیکی شد. وی اظهار نمود که جوهره الهی با شهود یا عقل انسان قابل شناخت نیست. پیروان اوکام، مانند ژان میرکوری و نیکلاس اوترکوری این دیدگاهها را بسط دادند. این جدایی میان ایمان و خرد، الهیدانان بعدی مانند جان وایکلیف، یان هوس و مارتین لوتر را تحت تأثیر قرار داد.[۱۳۱]
رنسانس زمینه بخش گسترش اندیشه آزاد و پرسشگری شکگرایانه شد. افرادی چون لئوناردو دا وینچی به آزمایشگرایی به عنوان روشی برای توضیح پدیدهها روی آوردند و با استدلالهای اتوریته دینی مقابله کردند. از دیگر منتقدان دین و کلیسا در این دوره میتوان به نیکولو ماکیاولی، بنوانتور د پریه و فرانسوا رابله اشاره نمود.[۱۲۸]
اوایل دوره مدرن
رنسانس و اصلاحات شاهد تشدید تعصبات مذهبی بودند. از جمله رویدادهای این دوره، نظامهای جدید دینی، جناحبندیها، هواخواهیهای جهان کاتولیک و ظهور فرقههای تندروی پروتستان مانند کالونیستها بود. این رقابتها منجر به گسترش دامنه وسیعی از گمانهزنیهای فلسفی و الهیاتی گردید. بخش بزرگی از این گمانهزنیها بعدها به گسترش جهانبینی شکگرایانه دینی انجامید.
انتقاد از مسیحیت در سدههای ۱۷ و ۱۸ میلادی رو به فزونی گذاشت، به ویژه در فرانسه و انگلستان، که به نظر معاصران در آنها ناآرامیهای دینی وجود داشت. برخی متفکران پروتستان از جمله تامس هابس، فلسفههای ماتریالیستی و شکگرایانه نسبت به وقایع ماوراءالطبیعه را پیش رو گذاشتند، و افرادی چون فیلسوف یهودی-هلندی باروخ اسپینوزا، مشیت الهی را رد کرده و نوعی طبیعتگرایی پاننتئیستی را پیش رو نهادند. تا اواخر سده ۱۷، دئیسم توسط بسیاری روشنفکران مانند جان تولند (مبدع واژه "پانتئیست") پشتیبانی میشد.
اولین فرد آشکارا بیخدا، ماتیاس کنوتزن منتقد آلمانی دین بود که در سه نوشته در ۱۶۷۴ آن را اظهار نمود.[۱۳۲] به دنبال او دو نویسنده صریحاً بیخدای دیگر، کژیمرژ ویشتنرسنکی فیلسوف یسوعی سابق لهستانی و ژان ملیه کشیش فرانسوی آمدند.[۱۳۳] در ادامهٔ این روند در طول سده ۱۸، دیگر متفکران آشکارا بیخدا اعلام وجود کردند؛ از جمله بارون دولباخ، ژاک آندره نژون، و دیگر ماتریالیستهای فرانسوی.[۱۳۴]
فیلسوف اسکاتلندی دیوید هیوم، معرفتشناسی شکگرا که برپایهٔ تجربهگرایی بود را بنیانگذاری کرد. همچنین فلسفهٔ ایمانوئل کانت پایهٔ امکانپذیری دانش مابعدالطبیعه را زیر سؤال برد. هر دو فیلسوف، پایههای مابعدالطبیعه الهیات طبیعی را تضعیف کردند و براهین کلاسیک وجود خدا را مورد انتقاد قرار دارند. با این حال آنها خود بیخدا نبودند.
انقلاب فرانسه، بیخدایی و ضد روحانیگری را از سالنها خارج نموده و به حوزه عمومی وارد کرد. بارون دولباخ چهرهای برجسته در روشنگری فرانسوی بود. او به خاطر بیخداییاش و نوشتههای فراوان علیه دین، مشهورترین آنها سیستم طبیعت (۱۷۷۰) و همچنین مسیحیت پردهبرداشتهشده شناخته شدهاست. یکی از اهداف اصلی انقلاب فرانسه بازنگری و فرمانبرداری روحانیت از دولت تحت قانون اساسی مدنی روحانیت بود. تلاش برای اجرای آن موجب خشونتهای ضد روحانیگری و اخراج بسیاری از روحانیون از فرانسه شد. وقایع پر هرج و مرج سیاسی در پاریس انقلابی منجر به این شد که گروهی از رادیکالها به نام ژاکوبینها در ۱۷۹۳ قدرت را در دست بگیرد و دورهای موسوم به دوران ترور آغاز شود. ژاکوبینها دادارباور بودند و کالت وجود عالی را دین رسمی فرانسه کردند. برخی اطرافیان بیخدای ژاک رنه ابر درصدد آن برآمدند کالت خرد را جایگزین کنند، که نوعی شبه دین بیخدایانه بود که در آن الهه خرد وجود داشت. هر دو جنبش، به اجبار مسیحیتزدایی فرانسه کمک کردند. کالت خرد بعد از سه سال، وقتی رهبر آن ژاک ابر با گیوتین توسط ژاکوبینها گردن زده شد به پایان رسید. آزار و اذیت ضد روحانیگری با عکسالعمل ترمیدور پایان یافت.
عصر ناپلئونی سکولاریزاسیون جامعه فرانسه را نهادینه کرد، و به امید تشکیل یک جمهوری انعطافپذیر به صدور انقلاب به شمال ایتالیا پرداخت. در سده ۱۹، بیخدایان در انقلابهای سیاسی-اجتماعی از جمله در تحولات ۱۸۴۸ در یگانگی ایتالیا و رشد جنبش جهانی سوسیالیستی نقش داشتند.
در نیمه دوم سده ۱۹، بیخدایی تحت تأثیر فیلسوفان حامی خردگرایی و آزاداندیشی حضور قابل توجهی یافت. بسیاری از فیلسوفان آلمانی در این دوره وجود خدایان را منکر شده و منتقد ادیان بودند؛ از جمله لودویگ فویرباخ، آرتور شوپنهاور، ماکس اشتیرنر، کارل مارکس و فریدریش نیچه.[۱۳۵]
از ۱۹۰۰
بیخدایی در سده بیستم، به ویژه به صورت بیخدایی عملی در بسیاری از جوامع به پیش رفت. اندیشههای بیخدایانه در طیف گستردهای از فلسفهها حضور یافت از جمله؛ اگزیستانسیالیسم، عینیگرایی، انسانگرایی سکولار، پوچگرایی، آنارشیسم، پوزیتویسم منطقی، مارکسیسم، فمینیسم،[۱۳۶] و جنبشهای عمومی علمی و خردگرایی.
پوزیتویسم منطقی و علمگرایی راه را برای نئوپوزیتویسم، فلسفه تحلیلی، ساختارگرایی و طبیعتگرایی باز کردند. نئوپوزیتویسم و فلسفه تحلیلی، خردگرایی کلاسیک و متافیزیک را به دور انداخته و به دفاع از تجربهگرایی و نامگرایی معرفتشناسانه پرداختند. طرفدارانی چون برتراند راسل به تاًکید وجود خدا را رد نمودند. لودویگ ویتگنشتاین در آثار اولیه خود سعی در جداسازی زبان متافیزیکی و ماوراءالطبیعه از گفتمان عقلانی کرد. ای. جی. آیر تحقیق ناپذیری و بیمعنی بودن گزارههای دینی را با استناد به علوم تجربی مطرح نمود. بهطور مشابه، ساختارگرایی لوی-استروس خاستگاه زبان دینی را ناخودآگاه انسان و بدون معنای متعالی دانست. جی. ان. فیندلی و جی. جی. سی. اسمارت استدلال نمودند که وجود خدا منطقاً ضروری نیست. طبیعتگرایان و یگانهانگاران ماتریالیستی همچون جان دیویی، جهان طبیعی را منشاً همه چیز دانسته و وجود خدا یا جاودانگی را رد کردند.[۳۸][۱۳۷]
سده ۲۰ام همچنین شاهد پیشرفتهای سیاسی بیخدایی بود، که در نتیجه تفسیر آثار مارکس و انگلس انجام گرفت. بعد از انقلاب ۱۹۱۷ روسیه، آموزش دینی توسط حکومت ممنوع اعلام شد. با اینکه قانون اساسی اتحاد جماهیر شوروی در ۱۹۳۶ آزادی برقراری سرویسهای دینی را تضمین کرده بود، حکومت شوروی تحت سیاستهای بیخدایی حکومتی استالین، آموزش و پرورش را موضوع خصوصی نمیدانست؛ و آموزش دینی را غیرقانونی نموده و کمپینهایی برای متقاعد کردن مردم، گاهی با توسل به زور برای ترک دین به راه انداخت.[۱۳۸][۱۳۹][۱۴۰][۱۴۱][۱۴۲] بسیاری دولتهای کمونیستی دیگر نیز با دین به مخالفت برخاسته و بیخدایی حکومتی را اجبار کردند؛[۱۴۳] از جمله حکومتهای آلبانی،[۱۴۴][۱۴۵][۱۴۶] و در حال حاضر چین،[۱۴۷][۱۴۸] کره شمالی[۱۴۸][۱۴۹] و کوبا.[۱۴۸][۱۵۰]
در سال ۱۹۶۶، مجله تایم در شمارهای مشهور پرسید: «آیا خدا مرده است؟»[۱۵۱] این در جواب جنبشهای الهیات مرگ خدا بود، که به این مسئله استناد میکرند که نیمی از مردم دنیا در کشورهایی زندگی میکنند که در آنها حکومتهای ضد دینی بر سر کار هستند، و به نظر میرسید میلیونها نفر در آفریقا، آسیا و آمریکای مرکزی از وجود خدای واحد بیاطلاعاند.[۱۵۲]
در سال ۱۹۶۷، دولت آلبانیایی تحت حکومت انور خوجه بستن تمام نهادهای دینی در این کشور را اعلام کرد، و آلبانی را اولین حکومت رسماً بیخدا در دنیا اعلام نمود،[۱۵۳] اگرچه دین در آلبانی در ۱۹۹۱ به حال اول بازگشت. این رژیمها موجب افزایش تصورات منفی از بیخدایی شدند، به ویژه در نقاطی چون ایالات متحده آمریکا که در آن احساسات ضدکمونیستی قوی بود. این در حالی بود که بسیاری بیخدایان برجسته نیز ضدکمونیست بودند.[۱۵۴]
از زمان سقوط دیوار برلین، شمار رژیمهایی که به صورت فعال ضد دین باشند به شدت کاهش یافتهاست. در سال ۲۰۰۶، تیموتی شاه در فوروم پیو اشاره کرد: «در سراسر جهان روندی در میان گروههای دینی عمده به وجود آمده که در آن جنبشهای خدامحور و ایمان محور در حال تجربه افزایش اعتماد به نفس هستند و بر جنبشها و ایدئولوژیهای سکولار تأثیر میگذارند.»[۱۵۵] با این حال، گرگوری اس. پاول و فیل زاکرمن این را یک افسانه دانسته و معتقدند وضعیت واقعی بسیار پیچیدهتر و ظریفتر از اینهاست.[۱۵۶]
وقوع حوادث تروریستی ۹/۱۱ با انگیزه دینی، موفقیت نسبی مؤسسه دیسکاوری در آمریکا برای تغییر برنامه درسی علوم برای افزودن ایدههای آفرینشگرا، و پشتیبانی جورج دبلیو بوش از این ایدهها در سال ۲۰۰۵، همگی دست به دست هم منجر به انتشار کتابهایی پرفروش توسط بیخدایان برجستهای چون سم هریس، دنیل دنت، ریچارد داوکینز، ویکتور استنجر و کریستوفر هیچنز در آمریکا و در سطح جهانی شدند.[۱۵۷]
یک آمارگیری در سال ۲۰۱۰ نشان داد کسانی که خود را بیخدا یا ندانمگرا میدانند بهطور متوسط اطلاعات بیشتری نسبت به پیروان ادیان بزرگ دربارهٔ دین دارند. ناباوران در پرسشهایی که دربارهٔ اصول ادیان پروتستان و کاتولیک بود امتیاز بیشتری کسب کردند. تنها مورمونها و یهودیان به اندازه بیخدایان و ندانمگرایان اطلاعات دینی داشتند.[۱۵۸]
خداناباوری نو
خداناباوری نو نامی است که توسط برخی به جنبشی در اوایل سده ۲۱ اطلاق میگردد، که در آن نویسندگان بیخدا از این دیدگاه حمایت میکنند که «دین نبایستی صرفاً تحمل شود، بلکه باید با آن مقابله شود، مورد انتقاد قرار بگیرد و هر جا که آثارش نفوذ کرد بایستی با استدلال منطقی افشا شود.»[۱۵۹] این جنبش معمولاً با افرادی چون ریچارد داوکینز، دنیل دنت، سم هریس، کریستوفر هیچنز و ویکتور استنجر پیوند خوردهاست.[۱۶۰][۱۶۱] بسیاری کتابهایی که به فهرست پرفروشترینها راه یافتند از این نویسندگان بین سالهای ۲۰۰۴ و ۲۰۰۷ منتشر شدهاند که پایهٔ بسیاری از مباحث بیخدایی نو را تشکیل میدهند.[۱۶۱] انجمن ایرانیان بی خدا که در سال ۱۳۹۲ شکل گرفت قصد دارد توجه را نسبت به مشکلات و خطرات موجود برای ترک دین در ایران به خصوص بی خدایان جلب کند.
جمعیتشناسی
به گزارش گاردین در سال ۲۰۱۴ تعداد افراد بیدین از تعداد مسیحیان در انگلستان و ولز پیشی گرفت و اکنون مسیحیان در اقلیت هستند. [۱۶۲]
در ایران
در سال ۲۰۱۲ میلادی، مارکوس لاتون روزنامهنگار آلمانی در نشریه دی تسایت گزارش مفصلی دربارهٔ رواج آتئیسم در ایران نوشت و بیان داشت، آتئیسم در ایران با خطر مجازات مرگ روبروست اما همه ساله ایرانیان بیشتری خود را به عنوان بیدین معرفی میکنند ولی به شکلی غیرعلنی. لاتون در گزارش خود با دانشجویانی مصاحبه کرده که با مطالعه آثار نیچه، شوپنهاور و فروید و همچنین ریچارد داوکینز و کریستوفر هیچنز و کتابهای ممنوعه در قالب کتابهای الکترونیکی (ایبوک) کیندل با دیدگاههایی روبرو شدهاند که باعث شده به تدریج از روایت رسمی ایدئولوژی و مذهب رایج فاصله بگیرند.[۱۶۳]
در گزارش سال ۲۰۱۲ لاتون، از فیسبوک فارسی کانون اگنوستیکها و آتئیستهای ایران نام برده و از این مسئله حیرتزده شده که ۲۷ هزار نفر این صفحه را لایک کردهاند. تعداد لایکهای این صفحه که در گزارش لاتون ذکر شده اکنون با گذشت حدود ۶ سال به حدود ۱۹۹ هزار نفر رسیده و به عبارت دیگر هفت برابر افزایش پیدا کردهاست.[۱۶۳]
فیلیپ کرینبروک معتقد است که ارائه نسخهای از دین بر پایه بمباران تبلیغاتی و پروپاگاندای شبانهروزی، بسیاری از ایرانیان را از اسلام دور کردهاست. به گفته کرینبروک، برخی از ایرانیان نیاز معنوی خود را در این کشاکش با باور به آموزههای زرتشت و حتی بودیسم جستجو کردهاند و تعجبی ندارد که در این بین عدهای نیز ایمان به وجود خدا را از دست داده و خود را آتئیست بنامند.[۱۶۳]
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ برابر فارسی واژۀ «آتئیست»، «خداناباور» است و نه «ناخداباور»؛ زیرا «ناخداباور»، یعنی کسی که به ناخدا، باور دارد. در واقع این اعتقاد به اعتقاد نداشتن به ماورا که شامل ادیان ، خدا یا خدایان ، اخرت ، کارما و ... نیز گفته میشود . (شیدای سمنانی، مهرداد/انصاری سمنانی، مهدی، هزاران جستار و نکته... دربارۀ نویسندگی و ویرایش)
- ↑ دستور خط فارسی (مصوّب فرهنگستان زبان و ادب فارسی)، جدول شمارۀ ۳ (راهنمای کتابت همزه)، چاپ نهم ۱۳۸۹.
- ↑ *Nielsen, Kai (2010). "Atheism". Encyclopædia Britannica. Retrieved 2010-02-01.
Atheism, in general, the critique and denial of metaphysical beliefs in God or spiritual beings.... Instead of saying that an atheist is someone who believes that it is false or probably false that there is a God, a more adequate characterization of atheism consists in the more complex claim that to be an atheist is to be someone who rejects belief in God for the following reasons (which reason is stressed depends on how God is being conceived)...
- Edwards, Paul (2005) [۱۹۶۷]. "Atheism". In Donald M. Borchert (ed.). The Encyclopedia of Philosophy. Vol. Vol. ۱ (۲nd ed.). MacMillan Reference USA (Gale). p. ۳۵۹. ISBN 0028657802.
On our definition, an 'atheist' is a person who rejects belief in God, regardless of whether or not his reason for the rejection is the claim that 'God exists' expresses a false proposition. People frequently adopt an attitude of rejection toward a position for reasons other than that it is a false proposition. It is common among contemporary philosophers, and indeed it was not uncommon in earlier centuries, to reject positions on the ground that they are meaningless. Sometimes, too, a theory is rejected on such grounds as that it is sterile or redundant or capricious, and there are many other considerations which in certain contexts are generally agreed to constitute good grounds for rejecting an assertion.
{{cite encyclopedia}}
:|volume=
has extra text (help); Unknown parameter|ISBN 13=
ignored (help)(page 175 in 1967 edition)
- Edwards, Paul (2005) [۱۹۶۷]. "Atheism". In Donald M. Borchert (ed.). The Encyclopedia of Philosophy. Vol. Vol. ۱ (۲nd ed.). MacMillan Reference USA (Gale). p. ۳۵۹. ISBN 0028657802.
- ↑ Rowe, William L. (1998). "Atheism". In Edward Craig (ed.). Routledge Encyclopedia of Philosophy. Taylor & Francis. ISBN 9780415073103. Retrieved 2010-02-01.
As commonly understood, atheism is the position that affirms the nonexistence of God. So an atheist is someone who disbelieves in God, whereas a theist is someone who believes in God. Another meaning of "atheism" is simply nonbelief in the existence of God, rather than positive belief in the nonexistence of God. …an atheist, in the broader sense of the term, is someone who disbelieves in every form of deity, not just the God of traditional Western theology.
- ↑ religioustolerance.org's short article on Definitions of the term "Atheism" suggests that there is no consensus on the definition of the term. Simon Blackburn summarizes the situation in The Oxford Dictionary of Philosophy: "Atheism. Either the lack of belief in a god, or the belief that there is none". Most dictionaries (see the OneLook query for "atheism") first list one of the more narrow definitions.
- Runes, Dagobert D.(editor) (1942 edition). Dictionary of Philosophy. New Jersey: Littlefield, Adams & Co. Philosophical Library. ISBN 0064634612. Retrieved 2010-02-01.
(a) the belief that there is no God; (b) Some philosophers have been called "atheistic" because they have not held to a belief in a personal God. Atheism in this sense means "not theistic". The former meaning of the term is a literal rendering. The latter meaning is a less rigorous use of the term though widely current in the history of thought
{{cite book}}
:|first=
has generic name (help); Check date values in:|year=
(help) – entry by Vergilius Ferm
- Runes, Dagobert D.(editor) (1942 edition). Dictionary of Philosophy. New Jersey: Littlefield, Adams & Co. Philosophical Library. ISBN 0064634612. Retrieved 2010-02-01.
- ↑ "Definitions: Atheism". Department of Religious Studies, University of Alabama. Retrieved 2010-04-23.
- ↑ Oxford English Dictionary, Second Edition
- ↑ "Merriam-Webster Online Dictionary". Retrieved 2010-04-23.
- ↑ (Stenger 2007، صص. 17–18), citing Parsons, Keith M. (1989). God and the Burden of Proof: Plantinga, Swinburne, and the Analytical Defense of Theism. Amherst, New York: Prometheus Books. ISBN 978-0-87975-551-5.
- ↑ Cline, Austin (2005). "Buddhism and Atheism". about.com. Retrieved 2006-10-21.
- ↑ Kedar, Nath Tiwari (1997). Comparative Religion. Motilal Banarsidass. pp. ۵۰. ISBN 8120802934.
- ↑ Chakravarti, Sitansu (1991). Hinduism, a way of life. Motilal Banarsidass Publ. p. ۷۱. ISBN 9788120808997.
- ↑ ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ ۱۳٫۲ Zuckerman, Phil (2007). Martin, Michael T (ed.). The Cambridge Companion to Atheism. Cambridge, England: Cambridge University Press. p. 56. ISBN 978-0-521-60367-6. OL 22379448M. Retrieved 2011-04-09.
- ↑ Zuckerman, Phil (2007). Martin, Michael T (ed.). The Cambridge companion to atheism. Cambridge, England: Cambridge University Press. p. 51. ISBN 0-521-84270-0.
- ↑ "Religiosity and Atheism Index" (PDF). Zürich: WIN/GIA. 27 July 2012.
- ↑ "Atheism". Encyclopædia Britannica. 1911. Archived from the original on 2011-05-12. Retrieved 2011-04-09.
The term as generally used, however, is highly ambiguous. Its meaning varies (a) according to the various definitions of deity, and especially (b) according as it is (i.) deliberately adopted by a thinker as a description of his own theological standpoint, or (ii.) applied by one set of thinkers to their opponents. As to (a), it is obvious that atheism from the standpoint of the Christian is a very different conception as compared with atheism as understood by a Deist, a Positivist, a follower of Euhemerus or Herbert Spencer, or a Buddhist.
- ↑ Holland, Aaron. "Agnosticism",
{{cite book}}
: Missing or empty|title=
(help) in (Flynn 2007، ص. "It+is+important+to+note+that+this+interpretation+of+agnosticism" 34): "It is important to note that this interpretation of agnosticism is compatible with theism or atheism, since it is only asserted that knowledge of God's existence is unattainable." - ↑ ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ (Martin 2006، ص. 2): "But agnosticism is compatible with negative atheism in that agnosticism entails negative atheism. Since agnostics do not believe in God, they are by definition negative atheists. This is not to say that negative atheism entails agnosticism. A negative atheist might disbelieve in God but need not."
- ↑ (Martin 1990، صص. "compatible+with+negative+atheism" 467–468): "In the popular sense an agnostic neither believes nor disbelieves that God exists, while an atheist disbelieves that God exists. However, this common contrast of agnosticism with atheism will hold only if one assumes that atheism means positive atheism. In the popular sense, agnosticism is compatible with negative atheism. Since negative atheism by definition simply means not holding any concept of God, it is compatible with neither believing nor disbelieving in God."
- ↑ (Flint 1903، صص. "The+atheist+may+however+be" 49–51): "The atheist may however be, and not unfrequently is, an agnostic. There is an agnostic atheism or atheistic agnosticism, and the combination of atheism with agnosticism which may be so named is not an uncommon one."
- ↑ (Barker 2008، ص. "both+an+atheist+and+an+agnostic" 96): "People are invariably surprised to hear me say I am both an atheist and an agnostic, as if this somehow weakens my certainty. I usually reply with a question like, "Well, are you a Republican or an American?" The two words serve different concepts and are not mutually exclusive. Agnosticism addresses knowledge; atheism addresses belief. The agnostic says, "I don't have a knowledge that God exists." The atheist says, "I don't have a belief that God exists." You can say both things at the same time. Some agnostics are atheistic and some are theistic."
- ↑ Besant, Annie. "Why Should Atheists Be Persecuted?".
{{cite book}}
: Missing or empty|title=
(help) in (Bradlaugh 1884، صص. "The+Atheist+waits+for+proof+of+God" 185–186): "The Atheist waits for proof of God. Till that proof comes he remains, as his name implies, without God. His mind is open to every new truth, after it has passed the warder Reason at the gate." - ↑ Holyoake, George Jacob (1842). "Mr. Mackintosh's New God". The Oracle of Reason, Or, Philosophy Vindicated. 1 (23): 186.
On the contrary, I, as an Atheist, simply profess that I do not see sufficient reason to believe that there is a god. I do not pretend to know that there is no god. The whole question of god's existence, belief or disbelief, a question of probability or of improbability, not knowledge.
- ↑ "Atheism". Encyclopædia Britannica. 1911. Archived from the original on 2011-05-12. Retrieved 2011-04-09.
But dogmatic atheism is rare compared with the sceptical type, which is identical with agnosticism in so far as it denies the capacity of the mind of man to form any conception of God, but is different from it in so far as the agnostic merely holds his judgment in suspense, though, in practice, agnosticism is apt to result in an attitude towards religion which is hardly distinguishable from a passive and unaggressive atheism.
- ↑ (Nielsen 2011): "atheism, in general, the critique and denial of metaphysical beliefs in God or spiritual beings. As such, it is usually distinguished from theism, which affirms the reality of the divine and often seeks to demonstrate its existence. Atheism is also distinguished from agnosticism, which leaves open the question whether there is a god or not, professing to find the questions unanswered or unanswerable."
- ↑ "Atheism". Encyclopædia Britannica Concise. Merriam Webster. Retrieved 2011-12-15.
Critique and denial of metaphysical beliefs in God or divine beings. Unlike agnosticism, which leaves open the question of whether there is a God, atheism is a positive denial. It is rooted in an array of philosophical systems.
- ↑ ۲۷٫۰ ۲۷٫۱ ۲۷٫۲ Martin 2006.
- ↑ "Atheism as rejection of religious beliefs". Encyclopædia Britannica. Vol. 1 (15th ed.). 2011. p. 666. 0852294735. Archived from the original on 2011-05-12. Retrieved 2011-04-09.
- ↑ d'Holbach, P. H. T. (1772). Good Sense. Retrieved 2011-04-07.
- ↑ (Smith 1979، ص. 14).
- ↑ Nagel, Ernest (1959). "Philosophical Concepts of Atheism". Basic Beliefs: The Religious Philosophies of Mankind. Sheridan House.
I shall understand by "atheism" a critique and a denial of the major claims of all varieties of theism ... atheism is not to be identified with sheer unbelief ... Thus, a child who has received no religious instruction and has never heard about God, is not an atheist – for he is not denying any theistic claims. Similarly in the case of an adult who, if he has withdrawn from the faith of his father without reflection or because of frank indifference to any theological issue, is also not an atheist – for such an adult is not challenging theism and not professing any views on the subject.
reprinted in Critiques of God, edited by Peter A. Angeles, Prometheus Books, 1997. - ↑ (Flew 1976، صص. 14ff): "In this interpretation an atheist becomes: not someone who positively asserts the non-existence of God; but someone who is simply not a theist. Let us, for future ready reference, introduce the labels 'positive atheist' for the former and 'negative atheist' for the latter."
- ↑ Maritain, Jacques (1949). "On the Meaning of Contemporary Atheism". The Review of Politics. 11 (3): 267–280. doi:10.1017/S0034670500044168.
{{cite journal}}
: Unknown parameter|month=
ignored (help) - ↑ Kenny, Anthony (2006). "Why I Am Not an Atheist". What I believe. Continuum. ISBN 0-8264-8971-0.
The true default position is neither theism nor atheism, but agnosticism ... a claim to knowledge needs to be substantiated; ignorance need only be confessed.
- ↑ O'Brien, Breda (7 July 2009). "Many atheists I know would be certain of a high place in heaven". Irish Times. Archived from the original on 2011-05-20. Retrieved 2013-04-13.
- ↑ (Baggini 2003، صص. 30–34). "Who seriously claims we should say 'I neither believe nor disbelieve that the Pope is a robot', or 'As to whether or not eating this piece of chocolate will turn me into an elephant I am completely agnostic'. In the absence of any good reasons to believe these outlandish claims, we rightly disbelieve them, we don't just suspend judgement."
- ↑ (Baggini 2003، ص. 22). "A lack of proof is no grounds for the suspension of belief. This is because when we have a lack of absolute proof we can still have overwhelming evidence or one explanation which is far superior to the alternatives."
- ↑ ۳۸٫۰ ۳۸٫۱ Smart, J.C.C. (9 March 2004). "Atheism and Agnosticism". Stanford Encyclopedia of Philosophy. Retrieved 2013-04-13.
- ↑ Dawkins 2006, p. 50.
- ↑ Cudworth, Ralph (1678). The True Intellectual System of the Universe: the first part, wherein all the reason and philosophy of atheism is confuted and its impossibility demonstrated.
- ↑ See, for instance, "Atheists call for church head to retract slur". 3 September 1996. Archived from the original on 2011-05-15. Retrieved 2013-04-13.
- ↑ Lowder, Jeffery Jay (1997). "Atheism and Society". Archived from the original on 2011-05-22. Retrieved 2013-04-13.
- ↑ Harris 2006, p. "atheism"+is+a+term+that+should+not+even+exist.+No+one+ever+needs+to+identify+himself+as+a+"non-astrologer"+or+a+"non-alchemist."+We+do+not+have+words+for+people+who+doubt+that+Elvis+is+still+alive+or+that+aliens+have+traversed+the+galaxy+only+to#v=onepage&q=In%20fact,%20"atheism"%20is%20a%20term%20that%20should%20not%20even%20exist.%20No%20one%20ever%20needs%20to%20identify%20himself%20as%20a%20"non-astrologer"%20or%20a%20"non-alchemist."%20We%20do%20not%20have%20words%20for%20people%20who%20doubt%20that%20Elvis%20is%20still%20alive%20or%20that%20aliens%20have%20traversed%20the%20galaxy%20only%20to&f=false 51.
- ↑ Paul Henri Thiry, Baron d'Holbach, System of Nature; or, the Laws of the Moral and Physical World (London, 1797), Vol. 1, p. 25
- ↑ ۴۵٫۰ ۴۵٫۱ (Zdybicka 2005، ص. 20).
- ↑ Schafersman, Steven D. (February 1997). "Naturalism is an Essential Part of Science and Critical Inquiry". Conference on Naturalism, Theism and the Scientific Enterprise. Department of Philosophy, The University of Texas. Retrieved 2011-04-07. Revised May 2007
- ↑ (Zdybicka 2005، ص. 21).
- ↑ اصطلاح اژدها در گاراژ من، بر خلاف قوری سماوی و هیولای اسپاگتی پرنده، چندان واضح مطرح نشد، و از سخن سیگن برداشتهای دیگری نیز ممکن است.
- ↑ (Hume 1748، Part III): "If we take in our hand any volume; of divinity or school metaphysics, for instance; let us ask, Does it contain any abstract reasoning concerning quantity or number? No. Does it contain any experimental reasoning concerning matter of fact and existence? No. Commit it then to the flames: for it can contain nothing but sophistry and illusion."
- ↑ Drange, Theodore M. (1998). "Atheism, Agnosticism, Noncognitivism". Internet Infidels, Secular Web Library. Retrieved 2007-APR-07.
- ↑ Ayer, A. J. (1946). Language, Truth and Logic. Dover. pp. 115–116. In a footnote, Ayer attributes this view to "Professor H. H. Price".
- ↑ (Zdybicka 2005، ص. 19).
- ↑ Hume 1779.
- ↑ Various authors. "Logical Arguments for Atheism". The Secular Web Library. Internet Infidels. Retrieved 2013-04-13.
- ↑ Drange, Theodore M. (1996). "The Arguments From Evil and Nonbelief". Secular Web Library. Internet Infidels. Retrieved 2013-04-13.
- ↑ V.A. Gunasekara, "The Buddhist Attitude to God". Archived from the original on 2008-01-02. In the Bhuridatta Jataka, "The Buddha argues that the three most commonly given attributes of God, viz. omnipotence, omniscience and benevolence towards humanity cannot all be mutually compatible with the existential fact of dukkha."
- ↑ Walpola Rahula, What the Buddha Taught. Grove Press, 1974. Pages 51–52.
- ↑ Bakunin, Michael (1916). "God and the State". New York: Mother Earth Publishing Association. Archived from the original on 2013-04-13. Retrieved 2013-04-13.
- ↑ Gleeson, David (10 August 2006). "Common Misconceptions About Atheists and Atheism". American Chronicle. Archived from the original on 2012-12-04. Retrieved 2013-04-13.
{{cite web}}
: Italic or bold markup not allowed in:|publisher=
(help) - ↑ (Smith 1979، ص. 275). "Perhaps the most common criticism of atheism is the claim that it leads inevitably to moral bankruptcy."
- ↑ Pascal, Blaise (1669). Pensées, II: "The Misery of Man Without God".
- ↑ ۶۲٫۰ ۶۲٫۱ Sartre 2004, p. 127.
- ↑ Sartre 2001, p. 45.
- ↑ Sartre 2001, p. 32.
- ↑ ۶۵٫۰ ۶۵٫۱ http://www.khabaronline.ir/detail/155252/culture/religion
- ↑ http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa11961
- ↑ Zuckerman, Phil (2009). "Atheism, Secularity, and Well-Being: How the Findings of Social Science Counter Negative Stereotypes and Assumptions" (PDF). Sociology Compass. 3 (6): 949–971. doi:10.1111/j.1751-9020.2009.00247.x.
- ↑ Societies without God are more benevolent, The Guardian, September 2, 2010
- ↑ Winston, Robert (Ed.) (2004). Human. New York: DK Publishing, Inc. p. 299. ISBN 0-7566-1901-7.
Nonbelief has existed for centuries. For example, Buddhism and Jainism have been called atheistic religions because they do not advocate belief in gods.
- ↑ "Humanistic Judaism". BBC. 20 July 2006. Archived from the original on 2011-04-16. Retrieved 2013-04-13.
- ↑ Levin, S. (1995). "Jewish Atheism". New Humanist. 110 (2): 13–15.
{{cite journal}}
: Unknown parameter|month=
ignored (help) - ↑ "Christian Atheism". BBC. 17 May 2006. Retrieved 2013-04-13.
- ↑ Altizer, Thomas J. J. (1967). The Gospel of Christian Atheism. London: Collins. pp. 102–103. Retrieved 2013-04-13.
- ↑ Lyas, Colin (1970). "On the Coherence of Christian Atheism". Philosophy: the Journal of the Royal Institute of Philosophy. 45 (171): 1–19. doi:10.1017/S0031819100009578.
{{cite journal}}
: Unknown parameter|month=
ignored (help) - ↑ (Smith 1979، صص. 21–22)
- ↑ Slavoj Žižek: Less Than Nothing (2012)
- ↑ الن دو باتن: نویسنده کتاب دین برای بیخدایان (۲۰۱۲)
- ↑ (Smith 1979، ص. 275). "Among the many myths associated with religion, none is more widespread -or more disastrous in its effects—than the myth that moral values cannot be divorced from the belief in a god."
- ↑ In Dostoevsky's The Brothers Karamazov (Book Eleven: Brother Ivan Fyodorovich, Chapter 4) there is the famous argument that If there is no God, all things are permitted.: "'But what will become of men then?' I asked him, 'without God and immortal life? All things are lawful then, they can do what they like?'"
- ↑ For Kant, the presupposition of God, soul, and freedom was a practical concern, for "Morality, by itself, constitutes a system, but happiness does not, unless it is distributed in exact proportion to morality. This, however, is possible in an intelligible world only under a wise author and ruler. Reason compels us to admit such a ruler, together with life in such a world, which we must consider as future life, or else all moral laws are to be considered as idle dreams ..." (Critique of Pure Reason, A811).
- ↑ (Baggini 2003، ص. 38)
- ↑ Human Rights, Virtue, and the Common Good. Rowman & Littlefield. 1996. ISBN 978-0-8476-8279-9. Retrieved 2013-04-13.
That problem was brought home to us with dazzling clarity by Nietzsche, who had reflected more deeply than any of his contemporaries on the implications of godlessness and come to the conclusion that a fatal contradiction lay at the heart of modern theological enterprise: it thought that Christian morality, which it wished to preserve, was independent of Christian dogma, which it rejected. This, in Nietzsche's mind, was an absurdity. It amounted to nothing less than dismissing the architect while trying to keep the building or getting rid of the lawgiver while claiming the protection of the law.
- ↑ The Blackwell Companion to Natural Theology. Wiley-Blackwell. 11 May 2009. ISBN 978-1-4051-7657-6. Retrieved 2013-04-13.
Morality "has truth only if God is truth–it stands or falls with faith in God" (Nietzche 1968, p. 70). The moral argument for the existence of God essentially takes Nietzche's assertion as one of its premises: if there is no God, then "there are altogether no moral facts."
- ↑ Victorian Subjects. Duke University Press. 1991. ISBN 978-0-8223-1110-2. Retrieved 2011-04-09.
Like other mid-nineteenth-century writers, George Eliot was not fully aware of the implications of her humanism, and, as Nietzsche saw, attempted the difficult task of upholding the Christian morality of altruism without faith in the Christian God.
- ↑ Moore, G. E. (1903). Principia Ethica. Archived from the original on 2011-05-14. Retrieved 2013-04-13.
- ↑ Susan Neiman (6 November 2006). Beyond Belief Session 6 (Conference). Salk Institute, La Jolla, CA: The Science Network.
- ↑ (Baggini 2003، ص. 40)
- ↑ (Baggini 2003، ص. 43)
- ↑ 101 Ethical Dilemmas, 2nd edition, by Cohen, M. , Routledge 2007, pp 184–5. (Cohen notes particularly that Plato and Aristotle produced arguments in favour of slavery.)
- ↑ (Harris 2005), (Harris 2006), (Dawkins 2006), (Hitchens 2007), (Russell 1957)
- ↑ Harris 2006a.
- ↑ Moreira-almeida, A. (2006). "Religiousness and mental health: a review". Revista Brasileira de Psiquiatria. 28 (3): 242–250. doi:10.1590/S1516-44462006005000006. PMID 16924349. Retrieved 2013-04-13.
{{cite journal}}
: Unknown parameter|coauthors=
ignored (|author=
suggested) (help) - ↑ See for example: Kahoe, R.D. (1977). "Intrinsic Religion and Authoritarianism: A Differentiated Relationship". Journal for the Scientific Study of Religion. 16 (2): 179–182. doi:10.2307/1385749. JSTOR 1385749.
{{cite journal}}
: Unknown parameter|month=
ignored (help) Also see: Altemeyer, Bob; Hunsberger, Bruce (1992). "Authoritarianism, Religious Fundamentalism, Quest, and Prejudice". International Journal for the Psychology of Religion. 2 (2): 113–133. doi:10.1207/s15327582ijpr0202_5. Retrieved 2013-04-13. - ↑ Harris, Sam (2005). "An Atheist Manifesto". Truthdig. Archived from the original on 2011-05-16. Retrieved 2013-04-13.
In a world riven by ignorance, only the atheist refuses to deny the obvious: Religious faith promotes human violence to an astonishing degree.
- ↑ John S. Feinberg, Paul D. Feinberg (4 November 2010). Ethics for a Brave New World. Stand To Reason. ISBN 978-1-58134-712-8. Retrieved 2013–04–13.
Over a half century ago, while I was still a child, I recall hearing a number of old people offer the following explanation for the great disasters that had befallen Russia: 'Men have forgotten God; that's why all this has happened.' Since then I have spend well-nigh 50 years working on the history of our revolution; in the process I have read hundreds of books, collected hundreds of personal testimonies, and have already contributed eight volumes of my own toward the effort of clearing away the rubble left by that upheaval. But if I were asked today to formulate as concisely as possible the main cause of the ruinous revolution that swallowed up some 60 million of our people, I could not put it more accurately than to repeat: 'Men have forgotten God; that's why all this has happened.'
{{cite book}}
: Check date values in:|accessdate=
(help) - ↑ Dinesh D'Souza. "Answering Atheist's Arguments". Catholic Education Resource Center. Retrieved 2013-04-13.
- ↑ Dawkins 2006, p. 291.
- ↑ 10 myths and 10 truths about Atheism Sam Harris
- ↑ The word αθεοι—in any of its forms—appears nowhere else in the هفتادگانی or the عهد جدید. Robertson, A.T. (1960) [1932]. "Ephesians: Chapter 2". Word Pictures in the New Testament. Broadman Press. Retrieved 2013-04-14.
Old Greek word, not in LXX, only here in N.T. Atheists in the original sense of being without God and also in the sense of hostility to God from failure to worship him. See Paul's words in Ro 1:18–32.
- ↑ Drachmann, A. B. (1977 ("an unchanged reprint of the 1922 edition")). Atheism in Pagan Antiquity. Chicago: Ares Publishers. ISBN 0-89005-201-8.
Atheism and atheist are words formed from Greek roots and with Greek derivative endings. Nevertheless they are not Greek; their formation is not consonant with Greek usage. In Greek they said atheos and atheotēs; to these the English words ungodly and ungodliness correspond rather closely. In exactly the same way as ungodly, atheos was used as an expression of severe censure and moral condemnation; this use is an old one, and the oldest that can be traced. Not till later do we find it employed to denote a certain philosophical creed.
{{cite book}}
: Check date values in:|year=
(help) - ↑ OED, Atheist
- ↑ Martiall, John (1566). "to%20entre#v=snippet&q=atheist&f=false A Replie to Mr Calfhills Blasphemous Answer Made Against the Treatise of the Cross. English recusant literature, 1558–1640. Vol. 203. Louvain. p. 51. Retrieved 2013-04-14.
- ↑ Hanmer, Meredith (1577). The auncient ecclesiasticall histories of the first six hundred years after Christ, written by Eusebius, Socrates, and Evagrius. London. p. 63. OCLC 55193813.
The opinion which they conceaue of you, to be Atheists, or godlesse men.
- ↑ ۱۰۴٫۰ ۱۰۴٫۱ Rendered as Athisme: de Mornay, Philippe (1587). A Woorke Concerning the Trewnesse of the Christian Religion: Against Atheists, Epicures, Paynims, Iewes, Mahumetists, and other infidels. Translated from French by Arthur Golding & Philip Sidney. London. pp. xx. 310.
Athisme, that is to say, vtter godlesnes.
{{cite book}}
: Unknown parameter|trans_title=
ignored (|trans-title=
suggested) (help) - ↑ Burton, Robert (1621). deist. The Anatomy of Melancholy. Part III, section IV. II. i. Retrieved 2013-04-14.
Cousin-germans to these men are many of our great Philosophers and Deists
- ↑ Martin, Edward (1662). "Five Letters". His opinion concerning the difference between the Church of England and Geneva [etc.] London. p. 45.
To have said my office..twice a day..among Rebels, Theists, Atheists, Philologers, Wits, Masters of Reason, Puritanes [etc.].
- ↑ Bailey, Nathan (1675). An universal etymological English dictionary. Retrieved 2013-04-14.
- ↑ "Secondly, that nothing out of nothing, in the sense of the atheistic objectors, viz. that nothing, which once was not, could by any power whatsoever be brought into being, is absolutely false; and that, if it were true, it would make no more against theism than it does against atheism.." Cudworth, Ralph. The true intellectual system of the universe. 1678. Chapter V Section II p.73
- ↑ Armstrong 1999.
- ↑ "17th Century History – Investigating Atheism". Investigatingatheism.info. Retrieved 2013-04-14.
- ↑ In part because of its wide use in monotheistic Western society, atheism is usually described as "disbelief in God", rather than more generally as "disbelief in deities". A clear distinction is rarely drawn in modern writings between these two definitions, but some archaic uses of atheism encompassed only disbelief in the singular God, not in polytheistic deities. It is on this basis that the obsolete term adevism was coined in the late 19th century to describe an absence of belief in plural deities.
- ↑ Pandian (1996). India, that is, sidd. Allied Publishers. p. 64. ISBN 978-81-7023-561-3. Retrieved 2013-04-13.
- ↑ Dasgupta, Surendranath (1992). A history of Indian philosophy, Volume 1. Motilal Banarsidass Publ. p. 258. ISBN 978-81-208-0412-8. Retrieved 2013-04-13.
- ↑ Sarvepalli Radhakrishnan and Charles A. Moore. A Sourcebook in Indian Philosophy. (Princeton University Press: 1957, Twelfth Princeton Paperback printing 1989) pp. 227–249. ISBN 0-691-01958-4.
- ↑ Joshi, L.R. (1966). "A New Interpretation of Indian Atheism". Philosophy East and West. 16 (3/4): 189–206. doi:10.2307/1397540. JSTOR 1397540.
- ↑ (Baggini 2003، صص. 73–74). "Atheism had its origins in Ancient Greece but did not emerge as an overt and avowed belief system until late in the Enlightenment."
- ↑ Solmsen, Friedrich (1942). Plato's Theology. Cornell University Press. p 25.
- ↑ ۱۱۸٫۰ ۱۱۸٫۱ ... nullos esse omnino Diagoras et Theodorus Cyrenaicus ... Cicero, Marcus Tullius: De natura deorum. Comments and English text by Richard D. McKirahan. Thomas Library, Bryn Mawr College, 1997, page 3. ISBN 0-929524-89-6
- ↑ "religion, study of". Encyclopædia Britannica. 2007. Retrieved 2013-04-15.
- ↑ Bremmer, Jan. "Atheism in Antiquity",
{{cite book}}
: Missing or empty|title=
(help) in (Martin 2006، صص. 12–13) - ↑ Diogenes Laërtius, The Lives and Opinions of Eminent Philosophers, ii
- ↑ Cicero, Lucullus, 121. in Reale, G. , A History of Ancient Philosophy. SUNY Press. (1985).
- ↑ Bremmer, Jan. "Atheism in Antiquity",
{{cite book}}
: Missing or empty|title=
(help) in (Martin 2006، صص. 14–19) - ↑ Brickhouse, Thomas C. (2004). Routledge Philosophy Guidebook to Plato and the Trial of Socrates. Routledge. p. 112. ISBN 0-415-15681-5.
{{cite book}}
: Unknown parameter|coauthors=
ignored (|author=
suggested) (help) In particular, he argues that the claim he is a complete atheist contradicts the other part of the indictment, that he introduced "new divinities". - ↑ Fragments of Euhemerus' work in Ennius' Latin translation have been preserved in Patristic writings (e.g. by Lactantius and Eusebius of Caesarea), which all rely on earlier fragments in Diodorus 5,41–46 & 6.1. Testimonies, especially in the context of polemical criticism, are found e.g. in Callimachus, Hymn to Zeus 8.
- ↑ Plutarch, Moralia—Isis and Osiris 23
- ↑ http://plato.stanford.edu/entries/epicurus/
- ↑ ۱۲۸٫۰ ۱۲۸٫۱ Stein, Gordon (Ed.) (1980). "The History of Freethought and Atheism". An Anthology of Atheism and Rationalism. New York: Prometheus. Retrieved 2007-APR-03.
- ↑ "Atheism" in the 1913 Catholic Encyclopedia.
- ↑ Maycock, A. L. and Ronald Knox (2003). Inquisition from Its Establishment to the Great Schism: An Introductory Study. ISBN 0-7661-7290-2.
- ↑ ۱۳۱٫۰ ۱۳۱٫۱ (Zdybicka 2005، ص. 4)
- ↑ Winfried Schröder, in: Matthias Knutzen: Schriften und Materialien (2010), p. 8. See also Rececca Moore, The Heritage of Western Humanism, Scepticism and Freethought (2011), calling Knutzen "the first open advocate of a modern atheist perspective" online here
- ↑ "Michel Onfray on Jean Meslier". William Paterson University. Retrieved 2013-04-15.
- ↑ d'Holbach, P. H. T. (1770). The System of Nature. Vol. 2. Retrieved 2013-04-15.
- ↑ Ray, Matthew Alun (2003). Subjectivity and Irreligion: Atheism and Agnosticism in Kant, Schopenhauer, and Nietzsche. Ashgate Publishing, Ltd. ISBN 978-0-7546-3456-0. Retrieved 2013-04-15.
- ↑ Overall, Christine (2006). "Feminism and Atheism". "Feminism+and+Atheism"&q="Feminism%20and%20Atheism" http://books.google.com/?id=tAeFipOVx4MC&pg=PA233&lpg=PA233&dq="Feminism+and+Atheism"&q="Feminism%20and%20Atheism". Retrieved 2013-04-15.
{{cite book}}
: Missing or empty|title=
(help) in (Martin 2006، صص. 233–246) - ↑ (Zdybicka 2005، ص. 16)
- ↑ Gerhard Simon (19 October 2009). Church, State, and Opposition in the U.S.S.R. University of California Press. ISBN 978-0-520-02612-4.
On the other hand the Communist Party has never made any secret of the fact, either before or after 1917, that it regards 'militant atheism' as an integral part of its ideology and will regard 'religion as by no means a private matter'. It therefore uses 'the means of ideological influence to educate people in the spirit of scientific materialism and to overcome religious prejudices..' Thus it is the goal of the C.P.S.U. and thereby also of the Soviet state, for which it is after all the 'guiding cell', gradually to liquidate the religious communities.
- ↑ Dimitry Pospielovsky (19 October 2009). The Orthodox Church in the History of Russia. St Vladimir's Seminary Press. ISBN 978-0-88141-179-9.
It might be expected that as a Christian leader, he would at least declare that a Christian could not vote for a party that preached and practiced genocide, whether racial or class-based , nor for a party whose ideology included a militant atheism aiming at liquidation of religion.
- ↑ Simon Richmond (19 October 2009). Russia & Belarus. BBC Worldwide. ISBN 978-1-74104-291-7.
Soviet 'militant atheism' led to the closure and destruction of nearly all the mosques and madrasahs (Muslim religious schools) in Russia, although some remained in the Central Asian states. Under Stalin there were mass deportations and liquidation of the Muslim elite.
- ↑ Tʻinatʻin Bočorišvili, William Sweet, Daniel R. Ahern (30 June 2005). Politics, ethics and challenges to democracy in 'new independent states'. Berghahn Books. ISBN 978-1-56518-224-0. Retrieved 2013-04-15.
During the past 150 years in Azerbaijan, Islam has experienced an ascendancy over the official Orthodoxy of the Russian Empire and, then, the state atheism of the Soviet Union.
{{cite book}}
: نگهداری یادکرد:نامهای متعدد:فهرست نویسندگان (link) - ↑ Russian postmodernism: new perspectives on post-Soviet culture. Berghahn Books. 1999. ISBN 978-1-57181-028-1. Retrieved 2013-04-15.
The seven decades of Soviet atheism, whether one calls it "mass atheism," "scientific atheism," "state atheism," was unquestionably a new phenomenon in world history.
- ↑ Baggini, Julian (Summer 2003). "The Perils of Atheism". 118 (2). New Humanist. Retrieved 2013-04-15ref=harv.
{{cite journal}}
: Cite journal requires|journal=
(help); Check date values in:|accessdate=
(help) Extract from his book Atheism: A Very Short Introduction (2003), Oxford University Press - ↑ William B. Simons, Rijksuniversiteit te Leiden (2001). The Constitutions of the Communist World. Springer. ISBN 978-0-8147-2214-5. Retrieved 2013-04-15.
Article 37. The State recognizes no religion and supports and carries out atheist propaganda in order to implant a scientific materialist world outlook in people.
- ↑ Robert Elsie (2001). A Dictionary of Albanian Religion, Mythology, and Folk culture. New York University Press. ISBN 978-0-8147-2214-5. Retrieved 2013-04-15.
Article 37 of the Albanian constitution of 1976 stipulated, "The State recognizes no religion and supports and carries out atheist propaganda in order to implant a scientific materialist world outlook in people."
- ↑ Richard Felix Staar (1982). Communist Regimes in Eastern Europe. Hoover Institution. ISBN 978-0-8179-7692-7. Retrieved 2013-04-15.
By 1976 all places of worship had been closed. However, the regime has had to admit that religion still maintains a following among Albanians. In order to suppress religious life, the following article has been included in the 1976 constitution: "The state recognizes no religion and supports and carries out atheistic propaganda to implant the scientific materialistic world outlook in people" (Article 37). In its antireligious moves, the regime has gone so far as to order persons to change their names if they are of a religious origin.
- ↑ China in the 21st century. Oxford University Press. 16 April 2010. ISBN 978-0-19-539447-4. Retrieved 2013-04-15.
China is still officially an atheist country, but many religions are growing rapidly, including evangelical Christianity (estimates of how many Chinese have converted to some form of Protestantism range widely, but at least tens of millions have done so) and various hybrid sects that combine elements of traditional creeds and belief systems (Buddhism mixed with local folk cults, for example).
- ↑ ۱۴۸٫۰ ۱۴۸٫۱ ۱۴۸٫۲ The State of Religion Atlas. Simon & Schuster. 1993-12. Retrieved 2013-04-15.
Atheism continues to be the official position of the governments of China, North Korea and Cuba.
{{cite book}}
: Check date values in:|date=
(help) - ↑ World and Its Peoples: Eastern and Southern Asia. Marshall Cavendish. 2007-09. ISBN 978-0-7614-7631-3. Retrieved 2013-04-15.
North Korea is officially an atheist state in which almost the entire population is nonreligious.
{{cite book}}
: Check date values in:|date=
(help) - ↑ Freeing God's Children: The Unlikely Alliance for Global Human Rights. Rowman & Littlefield. 2006-09. ISBN 978-0-7425-4732-2. Retrieved 2013-04-15.
Cuba is the only country in the Americas that has attempted to impose state atheism, and since the 1960s onward its jails have been filled with pastors and other believers.
{{cite book}}
: Check date values in:|date=
(help) - ↑ TIME Magazine cover online. Apr 8, 1966. Retrieved 2007-04-17.
- ↑ "Toward a Hidden God". Time Magazine online. Apr 8, 1966. Retrieved 2007-04-17.
- ↑ Majeska, George P.; Bociurkiw, Bohdan R.; Strong, John W. (1976). "Religion and Atheism in the U.S.S.R. and Eastern Europe, Review". The Slavic and East European Journal. 20 (2): 204–206. doi:10.2307/305838. JSTOR 305838.
- ↑ Rafford 1987.
- ↑ "Timothy Samuel Shah Explains 'Why God is Winning'." 2006-07-18. The Pew Forum on Religion and Public Life. Retrieved 2011-04-07.
- ↑ Paul, Gregory (2007). "Why the Gods Are Not Winning". Edge. 209. Retrieved 2013-04-15.
{{cite journal}}
: Unknown parameter|coauthors=
ignored (|author=
suggested) (help) - ↑ (Landsberg 2010)
- ↑ Hooper, Simon. "The rise of the New Atheists". CNN. Archived from the original on 2010-04-08. Retrieved 2013-04-15.
- ↑ Gribbin, Alice (22 December 2011). "Preview: The Four Horsemen of New Atheism reunited". New Statesman. Retrieved 2013-04-15.
- ↑ ۱۶۱٫۰ ۱۶۱٫۱ Stenger 2009.
- ↑ http://www.theguardian.com/world/2016/may/23/no-religion-outnumber-christians-england-wales-study
- ↑ ۱۶۳٫۰ ۱۶۳٫۱ ۱۶۳٫۲ عرفان کسرائی، آیا آتئیسم در ایران در حال گسترش است؟، بیبیسی فارسی
منابع
- Armstrong, Karen (1999). A History of God. London: Vintage. ISBN 0-09-927367-5.
- Baggini, Julian (2003). Atheism: A Very Short Introduction. Oxford: Oxford University Press. ISBN 0-19-280424-3.
- Barker, Dan (2008). Godless: How an Evangelical Preacher Became One of America's Leading Atheists. New York: Ulysses Press. ISBN 978-1-56975-677-5. OL 24313839M.
- Bradlaugh, Charles (1884). The Atheistic Platform. London: Freethought Publishing.
{{cite book}}
: Unknown parameter|coauthors=
ignored (|author=
suggested) (help) - Dawkins, Richard (2006). The God Delusion. Bantam Press. ISBN 0-593-05548-9.
- Edwards, Paul (2005) [۱۹۶۷]. "Atheism". In Donald M. Borchert (ed.). Encyclopedia of Philosophy. Vol. Vol. 1 (2nd ed.). MacMillan Reference USA (Gale). p. 359. ISBN 978-0-02-865780-6.
{{cite encyclopedia}}
:|volume=
has extra text (help) - Flew, Antony (1976). The Presumption of Atheism, and other Philosophical Essays on God, Freedom, and Immortality. New York: Barnes and Noble.
- Flint, Robert (1903). Agnosticism: The Croall Lecture for 1887–88. William Blackwood and Sons. OL 7193167M.
- Flynn, Tom, ed. (25 October 2007). The New Encyclopedia of Unbelief. Prometheus Books. ISBN 978-1-59102-391-3. OL 8851140M http://books.google.com/books?id=YR4RAQAAIAAJ.
{{cite encyclopedia}}
: Missing or empty|title=
(help) - Harris, Sam (2005). The End of Faith: Religion, Terror, and the Future of Reason. W. W. Norton & Company.
- Harris, Sam (19 September 2006). Letter to a Christian Nation. Knopf. ISBN 978-0-307-27877-7. OL 25353925M.
- Harris, Sam (2006a). "The Myth of Secular Moral Chaos". Free Inquiry. ۲۶ (۳). ISSN ۰۲۷۲–۰۷۰۱. Retrieved 2011-04-09.
{{cite journal}}
: Check|issn=
value (help); Unknown parameter|month=
ignored (help) - Hitchens, Christopher (2007). god Is Not Great: How Religion Poisons Everything. Random House.
- Hume, David (1779). . London. OL 7145748M.
- Hume, David (1748). . London.
- Landsberg, Mitchell (28 September 2010). "Atheists, agnostics most knowledgeable about religion, survey says". Los Angeles Times. Archived from the original on 2011-05-11. Retrieved 2011-04-08.
- Martin, Michael (1990). Atheism: A Philosophical Justification. Philadelphia: Temple University Press. ISBN 978-0-87722-642-0. OL 8110936M. Archived from the original on 2011-05-19. Retrieved 2011-04-09.
- Martin, Michael, ed. (2006). The Cambridge Companion to Atheism. Cambridge: Cambridge University Press. ISBN 0-521-84270-0. OL 22379448M. Retrieved 2011-04-09.
- Nielsen, Kai (2011). "Atheism". Encyclopædia Britannica. Retrieved 2011-12-06.
- Rafford, R. L. (1987). "Atheophobia—an introduction". Religious Humanism. ۲۱ (۱): ۳۲–۳۷.
- Russell, Bertrand (1957). Why I am not a Christian, and other essays on religion and related subjects. Simon and Schuster.
- Sartre, Jean-Paul (2001) [۱۹۴۶]. "Existentialism and Humanism". In Priest, Stephen (ed.). Jean-Paul Sartre: Basic Writings. London: Routledge. p. ۴۵. ISBN 0-415-21367-3.
- Sartre, Jean-Paul (2004) [۱۹۴۶]. "An existentialist ethics". In Gensler, Harry J.; Spurgin, Earl W.; Swindal, James C. (eds.). Ethics: Contemporary Readings. London: Routledge. p. 127. ISBN 0-415-25680-1.
- Shermer, Michael (1999). How We Believe: Science, Skepticism, and the Search for God. New York: William H Freeman. ISBN 0-7167-3561-X.
{{cite book}}
: Cite has empty unknown parameter:|coauthors=
(help) - Smith, George H. (1979). Atheism: The Case Against God. Buffalo, New York: Prometheus Books. ISBN 0-87975-124-X. LCCN 79002726. OL 4401616M.
- Stenger, Victor J. (2007). God: The Failed Hypothesis—How Science Shows That God Does Not Exist. Amherst, New York: Prometheus Books. ISBN 978-1-59102-652-5.
- Stenger, Victor J. (22 September 2009). The New Atheism: Taking a Stand for Science and Reason. Prometheus. ISBN 1-59102-751-9. Retrieved 2009-07-23.
- Zuckerman, Phil, ed. (2010). Atheism and secularity. Santa Barbara, Calif. [u.a.]: Praeger. ISBN 978-0-313-35183-9.
- Zdybicka, Zofia J. (2005). "Atheism" (PDF). In Maryniarczyk, Andrzej (ed.). Universal Encyclopedia of Philosophy. Vol. ۱. Polish Thomas Aquinas Association. Retrieved 2011-04-09.
برای مطالعهٔ بیشتر
- Berman, David (1990). A History of Atheism in Britain: From Hobbes to Russell. London: Routledge. ISBN 0-415-04727-7.
- Buckley, M. J. (1990). At the Origins of Modern Atheism. New Haven, CT: Yale University Press. ISBN 0-300-04897-1.
- Flew, Antony (2005). God and Philosophy. Prometheus Books. ISBN 1-59102-330-0.
- Tom Flynn, ed. (2007). The New Encyclopedia of Unbelief. Buffalo, NY: Prometheus Books. ISBN 1-59102-391-2.
- Gaskin, J.C.A., ed. (1989). Varieties of Unbelief: From Epicurus to Sartre. •New York: Macmillan. ISBN 0-02-340681-X.
- Germani, Alan (15 September 2008). "The Mystical Ethics of the New Atheists". The Objective Standard. Glen Allen Press. ۳ (۳). Archived from the original on 2011-04-28. Retrieved 2011-04-09.
- Harbour, Daniel (2003). An Intelligent Person's Guide to Atheism. London: Duckworth. ISBN 0-7156-3229-9.
- Harris, Sam (2 October 2007). "The Problem with Atheism". The Washington Post. Archived from the original on 2011-05-24. Retrieved 2011-04-09.
- Howson, Colin (2011). Objecting to God. Cambridge: Cambridge University Press. ISBN 978-0-521-18665-0
- Jacoby, Susan (2004). Freethinkers: A History of American Secularism. Metropolitan Books. ISBN 978-0-8050-7442-0.
- Krueger, D. E. (1998). What is Atheism?: A Short Introduction. New York: Prometheus. ISBN 1-57392-214-5.
- Le Poidevin, R. (1996). Arguing for Atheism: An Introduction to the Philosophy of Religion. London: Routledge. ISBN 0-415-09338-4.
- Mackie, J. L. (1982). The Miracle of Theism: Arguments For and Against the Existence of God. Oxford: Oxford University Press. ISBN 0-19-824682-X.
- Maritain, Jacques (1953). The Range of Reason. London: Geoffrey Bles. ISBN B0007DKP00. Retrieved 2011-04-09.
{{cite book}}
: Check|isbn=
value: invalid character (help) - Martin, Michael (1990). Atheism: A Philosophical Justification. Philadelphia: Temple University Press. ISBN 0-87722-943-0. Archived from the original on 2011-05-19. Retrieved 2011-04-09.
- Michael Martin & Ricki Monnier, ed. (2003). The Impossibility of God. Buffalo, NY: Prometheus Books. ISBN 1-59102-120-0.
- Michael Martin & Ricki Monnier, ed. (2006). The Improbability of God. Buffalo, NY: Prometheus Books. ISBN 1-59102-381-5.
- McTaggart, John; McTaggart, Ellis (1930) [۱۹۰۶]. Some Dogmas of Religion (New ed.). London: Edward Arnold & Co. ISBN 0-548-14955-0.
- Nielsen, Kai (1985). Philosophy and Atheism. New York: Prometheus. ISBN 0-87975-289-0.
- Nielsen, Kai (2001). Naturalism and Religion. New York: Prometheus. ISBN 1-57392-853-4.
- Onfray, Michel (2007). Atheist Manifesto. New York: Arcade Publishing. ISBN 978-1-55970-820-3. Archived from the original on 2011-05-19. Retrieved 2011-04-09.
- Oppy, Graham (2006). Arguing about Gods. Cambridge University Press. ISBN 0-521-86386-4. Archived from the original on 2011-05-19. Retrieved 2011-04-09.
- Robinson, Richard (1964). An Atheist's Values. Oxford: Clarendon Press. ISBN 0-19-824191-7. Archived from the original on 2011-04-25. Retrieved 2011-04-09.
- Rosenberg, Alex (2011). The Atheist's Guide to Reality: Enjoying Life Without Illusions. New York: W. W. Norton & Co. ISBN 978-0-393-08023-0
- Russell, Paul (4 October 2005). "Hume on Religion". In Edward N. Zalta (ed.). Stanford Encyclopedia of Philosophy (Winter 2008 ed.). Metaphysics Research Lab. Retrieved 2011-04-09.
- Sharpe, R.A. (1997). The Moral Case Against Religious Belief. London: SCM Press. ISBN 0-334-02680-6.
- Thrower, James (1971). A Short History of Western Atheism. London: Pemberton. ISBN 0-301-71101-1.
- Walters, Kerry (2010). Atheism: A Guide for the Perplexed. New York: Continuum. ISBN 978-0-8264-2493-8
پیوند به بیرون
انگلیسی
- Atheism in The Internet Encyclopedia of Philosophy
- The New Atheists in The Internet Encyclopedia of Philosophy
- Investigating Atheism (University of Cambridge)
- Atheism در کرلی – Includes links to organizations and websites.
- Positive atheism: Great Historical Writings Historical writing sorted by authors.
- Religion & Ethics—Atheism at بیبیسی آنلاین.
- Secular Web library – Library of both historical and modern writings, a comprehensive online resource for freely available material on atheism.
- The Demand for Religion – A study on the demographics of Atheism by Wolfgang Jagodzinski (University of Cologne) and Andrew Greeley (University of Chicago and University of Arizona).
- Atheism at enotes.com
فارسی
- «خداباوری یا خداناباوری:کدام یک عقلانی است؟»
- «آیا خداوند عادل است؟» مناظرهٔ سروش دباغ و زهیر باقری نوعپرست
- وبگاه مقالات ریچارد داوکینز به زبان فارسی
- انجمن ایرانیان بیخدا
- وبگاه بیخدایان
- وبگاه درفش کاویانی
- وبگاه دهکده ایران