فلسفه آمریکایی
![]() | بخش آغازین این مقاله ممکن است به خوبی چکیدهای از نکات کلیدی محتوای آن را بیان ندارد. |

فلسفه آمریکایی عبارت است از فعالیت، مجموعه نوشتهها و سنتهای فیلسوفان وابسته به ایالات متحده آمریکا. دائرة المعارف اینترنتی فلسفه تصریح میدارد درحالیکه فاقد «هستهٔ تعیینکننده ویژگیها است، فلسفه آمریکا با اینحال میتواند به عنوان انعکاسدهنده و شکلدهنده هویت جمعی آمریکا در طول تاریخ، ملت به حساب میآید».[۱]
قرن هفدهم[ویرایش]
سنت فلسفی آمریکا در وقت استعمارگریهای اروپا در جهان نوین آغاز شد. آمدن پیوریتنها در نیو انگلند، قدیمیترین فلسفه آمریکا را در سنت دینی (مشیتگرایی پیورتن) تشکیل داد و همچنین روی رابطه میان فرد و جامعه تأکید میکرد. این مسئله در اسناد اولیه استعمار همچون دستورها بنیادی کنتیکت (۱۶۳۹) و سازمان آزادی ماساچوست (۱۶۴۱) تسجیل یافتهاست.[۱]
متفکرانی همچو جان ونتروب (John Winthrop)، روی زندگی عمومی نسبت به خصوصی تأکید داشتند و معتقد بودند که اولی بر دومی ارجحیت دارد. درحالیکه، سایر نویسندگان مانند روگر ویلیامز (یکی از بنیانگذاران رود آیلند) باور داشتند که تسامح مذهبی نسبت به تلاش برای دستیابی همگرایی در جامعه بیشتر درست و صحیح است.[۲]
قرن هجدهم[ویرایش]
فلسفه آمریکا در قرن هجدهم را میتوان به دو بخش تقسیم کرد؛ بخش اول آن با الهیات کالوینیزم پیورتن اصلاح شده که از بیداریهای بزرگ و همچنین فلسفه طبیعی روشنگری تأثیر پذیرفتهاست. بخش دوم توسط فلسفه اخلاقی بومی روشنگری که در کالجهای آمریکا تدریس گردید.[۳] این موارد «در سالهای پرآشوب دهههای ۱۷۵۰ و ۱۷۷۰» به منظور «تشکیل فرهنگ فکری نوین برای ایالات متحده آمریکا» بهکار رفتند که باعث ظهور روشنگری اروپایی شد و این ایده با تفکر سیاسی پدران بنیانگذار (یا بنیانگذاران، گروهی از رهبران آمریکا بودند که مستعمرات سیزدهگانه را متحد کردند و جنگ استقلال طلبی از بریتانیای کبیر را رهبری مینمودند) مرتبط است.[۱][۴]
قرن هجده برخی از دانشمندان روشنگری همچون؛ دکارت، نیوتن، لاک، ولاستون و بارکلی را در خود داشت که شاهد مستعمره آمریکا از سوی بریتانیا بودند. دو آمریکایی اصلی؛ ساموئل جانسون و جاناتان ادواردز نخست تحت تأثیر این دانشمندان قرار گرفتند اما سپس ایدههای روشنگری خود را تطبیق کردند و گسترش دادند تا الهیات و فلسفه آمریکایی خود را بهبود بخشند. این دو، رهبران کنگرهگرایان پیورتن تعیین شدند که بسیار آموزههای جدید روشنگری را پذیرفتند و هر دو تحصیل یافته دانشگاه یل بودند. بارکلی روی آرمانگراها (ایدهآلیست) که رؤسای تأثیر گذار کالج شدند، تأثیر گذاشت.
هر دو در راستای توسعه فلسفه سیاسی آمریکا و کارهای پدران بنیانگذار تأثیر گذاشتند. ولی ادواردز الهیات پیورتن اصلاح شده خود را مبتنی بر نظریه کالوینیست قرار داد، درحالیکه جانسون به مذهب اسقفی انگلیکن (کلیسای انگلستان) تغییر عقیده داد و سپس فلسفه جدید اخلاقی آمریکاییاش را مبتنی بر مذهب طبیعی ویلیم ولاستون بنا کرد. در پایان قرن، رئالیزم عقل سلیم اسکاتلندی مکتبهای بومی این دو رقیب را در نصاب تعلیمی فلسفه کالج در کالجهای آمریکا تعویض کرد؛ تا وقوع جنگی داخلی، فلسفه حاکم در دانشگاههای آمریکا باقی ماند.[۵]
ظهور عصر روشنگری در آمریکا[ویرایش]
صد سال نخست تعلیم و تربیت کالج در مستعمرات آمریکا در نیوانگلند تحت حاکمیت الهیات پیورتن ویلیام ایمز و «روشهای منطقی قرن شانزدهم پتروس راموس قرار داشت».[۶] سپس در سال ۱۷۱۴، کمک ۸۰۰ جلد کتاب از سوی انگلستان که توسط جیریمیاح دامر (Jeremiah Dummer)، نماینده مستعمره انگلیس به دانشگاه ییل رسید.[۷] این کتابها حاومی موضوعاتی بودند که به «آموزش جدید» شناخته شدند و در برگیرنده آثار و کارهای نویسندگان چون لاک، دکارت، نیوتن، بویل، شکسپیر و سایر نویسندگان عصر روشنگری بودند که نزد استادان و فارغ التحصیلان کالجهای یل و هاروارد پیورتن معروف نبودند.
ساموئل جانسون، دانشجوی ۱۸ ساله اهل گیلفورد، کنتیکت که کتاب «پیشرفت علم» اثری از فرانسیس بیکن را پیدا نموده و خوانده بود، نخست این کتابها را باز کرد و مطالعه نمود. جانسون در زندگینامهاش نوشتهاست: «همه اینها مانند سیل در اراضی خشک وبی حاصل بودند» و او «خود را مانند شخصی پیدا کرد که از نور تاریک به یکبارگی در برابر نور کامل آفتاب قرار گرفتهاست».[۸] او حالا آنچه را که در دانشگاه ییل آموخته بود «هیچ چیز نبود ولی تارهای عنکبوت آموزشگاهی معدود سیستمهای انگلیسی و هالندی به سختی در جادهها حاکمیت میکنند».[۹]
سپس جانسون در سال ۱۷۱۶ به عنوان استاد در دانشگاه یل تعیین شد. او به تدریس نصاب تعلیمی روشنگری در این مکان علمی آغاز کرد. همین بود که روشنگری در آمریکا اینگونه شروع شد. یکی از دانشجو او برای مدت کوتاهی جاناتان ادواردز ۱۵ ساله بود. این دو دانشجو مستعد دانشگاه یل در آن وقت که هر یکی از آنها متفکر برجسته و سپس رئیس کالج شدند، مشکل اساسی «ناسازگاریها میان آموزش قدیم و جدید را برای مردم آشکار ساختند.[۱۰] ولی هر کدام درباره موضوعات جبر در برابر اختیار، گناه نخستین در برابر جستجوی خوشبختی، پایبندی به تقوا و تعلیم و تربیت اطفال دیدگاه کاملاً متفاوتی داشتند.
کالوینیزم اصلاح شده[ویرایش]
جاناتان ادواردز را «مهمترین و اصلیترین الهیدان فلسفی آمریکایی» محسوب میکنند.[۱۱] او به دلیل موعظه و تبلیغهای پرانرژیاش همچو «گناهکاران در دستان خدای خشمگین» (که گفته میشود نخستین بیداری بزرگ را آغاز کرد) معروف شد. ادواردز روی «سلطه مطلق خدا و زیبایی تقدس خدا» تأکید میکرد.[۱۱] او همچنین سعی مینمود افلاطونیزم مسحیت را با معرفتشناسی تجربهگرایی در تبانی با فیزیک نیوتنی متحد سازد. ادواردز عمیقاً تحت تأثیر جورج بارکلی که خود یک شخص تجربهگرا بود، قرار گرفت و او اهمیت موارد غیرمادی را برای ایجاد تجربه انسانی از اسقف بارکلی بهدستآورد.
ذهنیت غیرمادی متشکل از درک و اختیار است و این مسئله در چارچوب نیوتنی که به کتگوری اساسی میتافیزیکی مقاومت ادواردز مرتبط است، درک و تفسیر میگردد. هر ویژگی که یک شی داشته باشد، این مشخصات را دارد چون شی مقاومت میکند. مقاومت در نفس خود اعمال قدرت خداوند است و آن را میتوان در قوانین حرکت نیوتن مشاهده نمود. در این قانون آمدهاست که شی «مایل نیست» حالت حرکت فعلی خود را تغییر دهد؛ یک شی در حالت سکون همیشه در حالت سکون باقی خواهد ماند و یک شی در حال حرکت همیشه در حال حرکت باقی خواهد ماند.
هرچند ادواردز با استفاده از ایدههای روشنگری از فلسفه طبیعی، لاک، نیوتن و بارکلی، الهیات پیورتن را اصلاح کرد، اما بازهم یک جبرگرا باقی ماند. جاناتان ادواردز نیز آزادی اختیار را رد کرد و گفت که «ما طبق خواست خود میتوانیم انجام دهیم، ولی نمیتوانیم آنطوری که میخواهیم بخواهیم» طبق سخن ادواردز، نه کارهای نیک و نه هم عقیده برخاسته از خود باعث رستگاری میشود. ولی این رحمتِ بدون قید و شرط خداوند است که به مثابه تنها داور و قاضی طالع و بخت انسانها قرار گرفتهاست.
روشنگری[ویرایش]
درحالیکه سنت فلسفی آمریکا در قرن هفدهم و اوایل قرن هجدهم با موضوعات مذهبی و دلیل اصلاحطلبی راموس شناخته میشد، اما قرن هجدهم بیشتر شاهد اتکاء بر علوم و آموختن جدید عصر روشنگری، همراه با عقیده ایدهآلیستی در کمال پذیری انسان از طریق تدریس اخلاقیات فلسفه و اقتصاد لِسهفِر و تأکید جدید روی مسائل سیاسی بود.[۱۲]
ساموئل جانسون «بنیانگذار فلسفه آمریکایی»[۱۳] و «نخستین فیلسوف برجسته در مستعمرات آمریکا و نویسنده اولین کتاب درسی فلسفه نامیده میشود.[۱۴] او نه تنها در فلسفه و الهیات علاقهمند بود، بلکه در نظریههای آموزشی و در طرحهای طبقهبندی علم نیز تمایل داشت». ازینرو، او دایرة المعارفها را نوشت، نصاب تعلیمی کالج را طرح و ترتیب کرد و سیستمهای طبقهبندی کتابخانه را ایجاد نمود.[۱۵]
جستارهای وابسته[ویرایش]
منابع[ویرایش]
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ "American philosophy" at the Internet Encyclopedia of Philosophy Retrieved on May 24, 2009
- ↑ "Religious Tolerance" – Freedom: A History of US: PBS.com Retrieved September 9, 2009
- ↑ Hoeveler, J. David, Creating the American Mind:Intellect and Politics in the Colonial Colleges, Rowman & Littlefield, شابک ۹۷۸−۰۷۴۲۵۴۸۳۹۸, 2007, p. xi
- ↑ Hoeveler, p. xii
- ↑ Hoeveler, p. 127
- ↑ Ahlstrom, Sydney Eckman, A Religious History of the American People, Yale University Press, 1972, p. 295
- ↑ Ellis, Joseph J. , The New England Mind in Transition: Samuel Johnson of Connecticut, 1696–1772, Yale University Press, 1973, p. 34
- ↑ Schneider, Herbert and Carol, Samuel Johnson, President of King's College: His Career and Writings, Columbia University Press, 4 vols. , 1929, Volume I, p. 7
- ↑ Schneider, Volume I, p. 6.
- ↑ Ahlstrom, p. 296
- ↑ ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ Stanford Encyclopedia of Philosophy, "Jonathan Edwards," First published Tue Jan 15, 2002; substantive revision Tue Nov 7, 2006
- ↑ "American philosophy" at the Internet Encyclopedia of Philosophy Retrieved on May 24, 2009
- ↑ Walsh, James, Education of the Founding Fathers of the Republic: Scholasticism in the Colonial Colleges, Fordham University Press, New York, 1925, p. 185
- ↑ Routledge Encyclopedia of Philosophy, Ed. Edward Craig, Taylor & Francis, 1998, p. 124
- ↑ Fiering, Norman S. , "President Samuel Johnson and the Circle of Knowledge", The William and Mary Quarterly, Third Series, Vol. 28, No. 2 (Apr. , 1971), pp. 199–236