ایمانوئل کانت
![]() | ||
شناسنامه | ||
---|---|---|
حیطه | فلسفه غربی | |
دوره | عصر روشنگری | |
مکتب | فلسفه | |
زادروز | ۲۲ آوریل ۱۷۲۴ | |
زادگاه | کونیگسبرگ، پروس (کالینینگراد کنونی در روسیه) | |
تاریخ مرگ | ۱۲ فوریه ۱۸۰۴ (۷۹ سال) | |
محل مرگ | کونیگسبرگ، پروس | |
دین | دئیست | |
امضا | ||
![]() | ||
ایمانوئل کانت (به آلمانی: Immanuel Kant) (زادهٔ ۲۲ آوریل ۱۷۲۴–درگذشتهٔ ۱۲ فوریه ۱۸۰۴) یک فیلسوف آلمانی در عصر روشنگری و تأثیرگذار در فلسفه جدید است. وی تجربه گرایی و عقلگرایی ابتدایی مدرن را در هم آمیخت، و تا به امروز تأثیر مهم وی در مابعدالطبیعه، معرفتشناسی، اخلاق، فلسفه سیاسی، زیباییشناسی و دیگر حوزهها ادامه دارد. ایده بنیادین «فلسفه نقدی» کانت به ویژه در نقدهای سهگانه وی «نقد عقل محض»، «نقد عقل عملی»، و «نقد قوه حکم»، «خودآیینی انسان» است. وی استدلال میکند که درک انسان، منشأ قوانین عمومی طبیعت است که تشکیل دهنده همه تجربه ماست؛ و عقل انسان است که قانون اخلاقی را به ما میدهد که این قانون، مبنای ما برای باور به خدا، آزادی، و جاودانگی است؛ بنابراین شناخت علمی، اخلاق و باور دینی متقابلاً سازگار و مورد اطمینانند زیرا همه آنها متکی به بنیان یکسان «خودآیینی» انسانند، که به علاوه، انسان براساس جهان نگری غایتشناسانه حکم تأملی، غایت نهایی طبیعت است.[۱] او همچنین یکی از فیلسوفان کلیدی روشنگری است و فلسفهٔ وی از اندیشههای مسلط بر نیمهٔ نخست سدهٔ نوزدهم است.[۲]
محتویات
زندگی[ویرایش]
ایمانوئل کانت به سال ۱۷۲۴ (میلادی) در کونیگسبرگ، مرکز پروس شرقی، در خانوادهای متوسط و مسیحی از مذهب متقدسان لوتری[۳] زاده شد.[۴]
نیاکان کانت، آلمانینژاد و خانواده پدرش اهل تیلزیت بودند. پدرش، یوهان گئورک کانت، سراج یا چرمکار معمولی با درآمدی ناچیز و مادرش، آنا رگینا رویتر، عضوی از همان صنف بود. کشیش خانواده کانت، فرانتس آلبرت شولتس، مدیر مدرسه فریدریش نیز بود. وی با پی بردن به نشانههای هوش استثنایی در دومین پسر خانواده معمولی کانت، برایش یک فرصت آموزشی را برنامهریزی کرد که برای بچههای طبقه اجتماعی والدینش نادر بود. کانت در این مدرسه، زبان لاتین و موضوعهای دیگر را به قدر کفایت آموخت تا اینکه در ۱۶ سالگی، (سال ۱۷۴۰م) وارد دانشگاه شد.[۵]
وی در دانشگاه کونیگسبرگ به تحصیل فلسفه و ریاضیات پرداخت و پس از دانشگاه چند سالی تدریس خصوصی میکرد. در سی و یک سالگی، در دانشگاه، مدرّس بدون حقوق رسمی[۶] شد؛ یعنی حقوق وی، به شهریهای وابسته بود که شاگردان میپرداختند و گاهی مجبور میشد بخشی از کتابهایش را برای جبران کسری عواید بفروشد.[۷] پانزده سال در این شغل حقیر باقی ماند و در این مدت دو بار تقاضای استادی کرد و هر دو دفعه رد شد. سر انجام در سال ۱۷۷۰ به مقام استادی منطق و فلسفهٔ مابعدالطبیعه در دانشگاه کونیگسبرگ نائل شد.[۴]
تنها تزیین خانهاش پرترهای از روسو بود. کانت بهطور منظم، ساعت ۵ صبح از خواب برمیخاست. صبحانهاش فنجانی چای و یک پیپ تنباکو بود. سپس برای درسگفتارهایش آماده میشد، که ۵ یا ۶ روز در هفته برگزار میشد، و آغازشان ساعت ۷ یا ۸ صبح (با توجه به تغییر ساعت فصلی) بود. سپس تا زمان ناهار به مطالعه و نوشتن ادامه میداد. با رفتن مهمانانش غالباً بر صندلی راحتی در اتاق نشیمن چرتی میزد. در ساعت ۵ بعد از ظهر، پیادهرویاش آغاز میشد که زمان آن بنا به قصه مشهور، چنان دقیق بود که زنان خانهدار کونیگسبرگ میتوانستند ساعتهایشان را با لحظهای که پروفسور کانت پشت پنجرههایشان قدم میزد تنظیم کنند. شبهای کانت غالباً با معاشرت در خانه دوستان میگذشت.[۸]
وی در ۱۲ فوریه ۱۸۰۴ میلادی درگذشت.[۹] در مراسم تشییع جنازه او، مردم از شهرهای مختلف آلمان گرد آمدند تا به مردی بزرگ ادای احترام نمایند. بر سنگ نوشتهٔ آرامگاه وی این جملات حک شدهاست: «دو چیز، هر چه مکررتر و ژرفتر به آنها میاندیشم، ذهنم را با شگفتی و هیبت باز هم تازهتر و فزایندهتری به خود مشغول میدارند: آسمان پر ستاره بر فراز من و قانون اخلاقی در درون من.»
آثار نخستین[ویرایش]
همه آثار منتشره وی قبل از ۳۰ سالگی، در باب علوم طبیعی بودند؛ دربارهٔ موضوعهایی در فیزیک لایبنیتسی، اخترشناسی، زمینشناسی، شیمی.[۱۰] وی بنیانگذار رشته «جغرافیای طبیعی» (امروزه «علوم زمین») شناخته میشود. کارهای وی در این زمینه به «تاریخ طبیعی عمومی و نظریه آسمانها» منتهی شد. در این مقاله وی برای نخستین بار فرضیه سحابیها را دربارهٔ منشأ منظومه شمسی مطرح کرد؛ ولی ناتوانی مالی برای انتشارش، سبب پنهان ماندن آن شد و عملاً برای سالها ناشناخته ماند تا اینکه لاپلاس اساساً همان فرضیه را با تفصیل ریاضی بیشتری مطرح کرد.[۱۱]
وی همچنین در سال ۱۷۵۵ درگیر تأملات نقادانه فلسفی دربارهٔ بنیادهای شناخت و اصول اولیه مابعدالطبیعه ولفی در رساله ای لاتینی شد: شرحی جدید دربارهٔ اصول اولیه شناخت مابعدالطبیعی. اولین بیان دربارهٔ برخی از اندیشههای خاص کانت پیرامون موضوعهایی مثل علیت و تعامل ذهن-بدن و استدلالهای مابعدالطبیعه سنتی برای وجود خدا، در این رساله یافت میشود.[۱۱]
مخاطبان فلسفی گستردهتر در ۱۷۶۲ جذب آثار کانت شدند؛ هنگامی که مقاله وی با عنوان «در باب تمایز اصول الهیات طبیعی و اخلاق»، جایزه دوم را در یک مسابقه برد و به همراه مقاله برنده در ۱۷۶۴ منتشر شد و تمجیدهای درخور توجهی را از موزس مندلسزون که جایزه اول را برده بود، دریافت کرد.[۱۲]
آثار بنیادین[ویرایش]
پس از انتشار مقاله معروف خود با عنوان «دربارهٔ صور و اصول جهان محسوس و معقول» که در سال ۱۷۷۰ منتشر شده، بیش از ده سال نوشتهٔ مهمی در زمینهٔ فلسفه منتشر نکرد.[۱۳]
در سال ۱۷۸۱، چاپ نخست نقد عقل محض منتشر شد و استقبال اولیه از این کتاب سخت برای کانت ناامیدکننده بود. مندلسون اعلام کرد که قادر به تعقیب استدلالهای کانت نیست و «ناتوانی عصبی» او را از هرگونه «کار سنگین» بازمیدارد؛ ولی تنها چند سال بعد اهمیت نقد عقل محض آشکار و تصدیق شد.[۷]
ترتیب آثار دوره انقلابی در اندیشه کانت چنین است:[۱۴]
- نقد عقل محض (۱۷۸۱)
- تمهیدات (۱۷۸۳)
- پاسخی به این پرسش: روشنگری چیست؟ (۱۷۸۴)
- بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق (۱۷۸۵)
- مبادی مابعدالطبیعی اولیه علوم طبیعی (۱۷۸۶)
- نقد عقل عملی (۱۷۸۸)
- نقد قوه حکم (۱۷۹۰)
- دین در محدوده عقل تنها (۱۷۹۳)
- به سوی صلح جاودانه (۱۷۹۵)
- مابعدالطبیعه اخلاق (۱۷۹۷)
- انسانشناسی از دیدگاه عملی (۱۷۹۸)
کانت و زرتشت[ویرایش]
کانت در سالهای پایانی عمر به اندیشههای زرتشت (پیامبر ایرانی) علاقهمند شد. او نام زرتشت را در عنوانهای دو اثر خود در ۱۸۰۲ آوردهاست:
- زرتشت با چکیدهٔ فلسفهٔ او تحت یک اصل.
- زرتشت: خِرَد فیزیکی همراه با خِرد اخلاقی-عملی او در یک آمیختگیِ برونگرایانه.[۱۵]
فلسفهٔ کانت[ویرایش]

کانت در فلسفهٔ خود در پی پاسخگویی به سه پرسش اساسی است: نخست اینکه چه چیز را میتوان دانست (نقد عقل محض)؟ دوم اینکه چه باید کرد (نقد عقل عملی)؟ و سوم اینکه چه امید و انتظاری میتوان داشت؟[۱۶]
پیشزمینهٔ فلسفی[ویرایش]
وی از هیوم، روسو و لایبنیتز تأثیرپذیری زیادی داشت و بر فلاسفه بعد از خود مانند هگل، و کل جریان ایدئالیسم آلمانی نیز تأثیر زیادی بر جای گذاشت. از او نقل شده که «هیوم مرا از خواب دگماتیسم بیدار کرد.» معروف است که وقتی کانت کتاب امیل روسو را به دست گرفت، حتی گردش روزانهٔ خود را هم کنار گذاشت چراکه میخواست کتاب را یکمرتبه تمام کند.[۴]
معرفتشناسی[ویرایش]
برای شروع معرفتشناسی کانت باید گفت معرفتشناسی شاخهای از فلسفه است که به عنوان نظریه چیستی معرفت و راههای حصول آن تعریف میشود. مثلاً از کجا و چگونه متوجه شویم مطلبی درست است و ریشه شناخت ما از کجا میآید؟
در اصل این مسئله معرفتشناسی مهمترین بخش از فلسفه مدرن بعد از لاک به حساب میآید که تمام موفقیتهای مکتب تجربه گرایی در انگلستان در این زمینه است. یکی از بزرگترین تجربه گرایان و فلاسفه تاریخ بریتانیا و هم دوره کانت، دیوید هیوم کسی که تجربهگرایی را به اوج خود رساند.[۱۷] یک روز کانت مشغول خواندن بزرگترین اثر هیوم یعنی تحقیق در فاهمه انسانی بود که اعلام کرد که :از خواب جزم اندیشانه (متعصبانه) اش بیدار شدهاست.[۱۸] پس کانت نوعی نگاه متعادل و بینابینی یا سنتزی در برخورد با دو مشرب مسلط آن زمان، یعنی فلسفه قاره و فلسفه انگلستان در پیش گرفت و همین نگاه به وی امکان داد تا به دور از حب و بغضهای رایج در میان پیروان این دو مشرب امکان تلفیق و ترکیب آنها را فراهم سازد و سنتز یا برابر نهاد دیگری ارائه کند که نام او را در عرصهٔ نظام فلسفی جهان و فلسفه کلاسیک آلمان به اوج افتخار برساند. یکی از میراثهای اساسی به جای مانده از دستگاه فکری و تحلیلی کانت مبادرت به فراهم ساختن بستر نقد به عنوان یکی از بسترهای چالشبرانگیز در عرصهٔ فلسفهٔ مدرن اروپاست. او همانند تجربه گرایان معتقد بود که ابتدائاً باید به قوهٔ شناخت پرداخت و محدودیتها و تواناییهای آن را معلوم کرد و این بستر را با تدوین سه اثر مهم که بعدها به صورت آثار کلاسیک فلسفهٔ مدرن و ایدئالیسم آلمانی درآمدند پی میگیرد؛ یعنی در قالب نقد عقل محض و دوم نقد عقل عملی و سوم نقد قوه حکم یا نقد داوری.
|
او یازده سال چیزی منتشر نکرد تا نقد عقل محض را به اتمام رساند در سال ۱۷۸۱ بزرگترین شاهکار فلسفی خود و یکی از بهترین آثار فلسفی تاریخ بشر در کنار کتاب جمهور از افلاطون و اخلاق از اسپینوزا.[۱۹] به این ترتیب، وی با ترکیب این دو مشرب روند تکامل فلسفه را متحول ساخت و مسیر آن را دگرگون کرد. در این راه او دو حرکت یا گام اساسی را در پیش گرفت. او در کتابش:
- با تأکید بر قوت و توانمندی این ادعای تجربهگرایی که تجربهٔ حسی تنها منبع شناخت و منشأ تمام آرا و اندیشههای انسان بهشمار میرود ولی نتیجهگیری بدبینانهٔ آن را قبول نداشت که نمیتوان این آرا و اندیشهها را توجیه نمود و علت یا عللی برای آنها اقامه کرد.
- از سوی دیگر، این ادعای عقلگرایی را نیز قبول نداشت که حقایق واقع دربارهٔ مسئلهٔ وجود یا عدم پدیدهها و اشیا تنها به مدد عقل قابل شناسایی است. میتوان حرکت کانت را خروج عقلگرایی و ایدئالیسم از بنبستهای کور آن دانست.[۲۰]
راهحل پیشنهادی کانت برای این مسئله که چگونه حکم ترکیبی پیشین دربارهٔ ممکن است آنست که به جای آنکه فرض کنیم اشیاء اصلند و ذهن ما ادراک خود را تابع حقیقت آنها میکند، فرض کنیم که ذهن ما اشیاء را بر ادراک خود منطبق میسازد؛ بنابراین موضوع ناممکن است که بدانیم ادراک ذهن ما با حقیقت اشیاء منطبق هست یا نه. کانت این استدلال را انقلاب کوپرنیکی خود میخواند.[۲۱] در کتاب نقد عقل عملی نیز که در ۱۷۸۸ تألیف شد به تحقیق در خصوص مابعدالطبیعه یعنی شناخت مسایلی چون وجود خدا، جاودانه بودن روح، جبر و اختیار انسان، ضرورت آزادی و نظایر آنها پرداختهاست.
اخلاق[ویرایش]
کانت معتقد بود که ارادهٔ خیر و حسن نیت تنها مفهوم ذاتاً خوب است[۲۲] و معنی حسن نیت، انجام وظیفه است، تنها دلیل موجه برای ادای وظیفه همان وظیفه بودن آن است و هیچ دلیل دیگری نباید داشته باشد، و اگر کسی از ترس مجازات یا به امید پاداش ادای وظیفه کند، تکلیف خود را انجام ندادهاست. کانت در این زمینه گفتهاست: «من خواب میدیدم و میپنداشتم که زندگی تمتع است چون بیدار شدم دیدم وظیفه است.»[۲۳] تکلیف عملی است که شخص برای متابعت از قاعدهٔ کلی انجام میدهد. به عبارتی دیگر تکلیف احترام به قانون است.[۲۴] قاعدهٔ اخلاقی اصلی کانت این است که شخص باید همواره چنان عمل کند که گویی شیوهٔ عمل او قانون فراگیر طبیعت خواهد شد و همواره و همهوقت قانون کلی خواهد بود.[۲۳] قاعدهٔ اساسی دیگر در فلسفهٔ کانت بیان میکند که انسان غایت فی نفسه است و باید با هر انسانی، خواه خود و خواه دیگران به عنوان غایت رفتار کرد نه وسیلهٔ رسیدن به هدف.[۲۵]
زیباییشناسی[ویرایش]
بخشی درباره ایمانوئل کانت |
ایمانوئل کانت |
---|
![]() |
آثار مهم |
|
افراد |
|
موضوعات مرتبط |
اگر کار مهم فلسفی کانت میانجیگری میان تقابل «عقلگرایی» و «تجربهگرایی» یا فراروی از آن دانسته شود، تنها قلمروی از فلسفه که در آن وی وظیفه خودش را دقیقاً در این حدود میفهمد زیباییشناسی است. وی راه حلهای عقل گرایان و تجربه گرایان دربارهٔ احکام ذوق را ناپذیرفتنی میداند و میگوید راه حل قانعکننده برای مسئله ذوق باید هنجاری بودن اصیل چنین احکامی یا ضرورت و اعتبار کلی آنها برای همه سوژهها را با سوبژکتیویته ذاتیشان ترکیب کند. یعنی این احکام بدانچه خشنود یا ناخشنود میکنند مربوط میشوند نه به هرگونه ویژگی عینی که موجب لذت یا الم میشود.[۲۶]
حکم ذوق متضمن چیزی است که کانت «بازی آزاد» خیال و فاهمه در رابطه متقابل مینامد. مقصود از آزاد بودن، آن است که خیال تابع هیچ مفهوم از فاهمه نیست. این بازی آزاد، سبب هماهنگی دو قوه میشود و هر دو را جان میبخشد و سوژه، فعالیت ثمربخش هر یک از قوای ما را به شکل احساس لذت، تجربه میکند. این احساس لذت در نظریه کانت، لذت زیبایی شناختی یا تجربه زیبایی است. حکم زیبایی شناختی مقابل، یعنی دربارهٔ زشتی یک چیز، هنگامی است که تصور، فاهمه را از درک دادههای خیال بازمیدارد، به طوری که قوای ما نمیتوانند همکاری بی مخمصه ای داشته باشند.[۲۷]
لذت زیبایی شناختی به نحو کلی انتقالپذیر است و چون ما موجودهایی اجتماعی هستیم که از توانایی ارتباط برقرار کردن با همنوعانمان لذت میبریم، به لذت جنب و جوش متقابل قوا، لذت اجتماعی بودن نیز افزوده میشود - لذت داشتن احساسهایی که به نحو کلی انتقالپذیر و با دیگران شرکتپذیرند.[۲۸]
آزادی اراده[ویرایش]
در مورد مسئلهٔ آزادی اراده، کانت قائل به مختار بودن و ارادهٔ آزاد انسان است. او معتقد است که این موضوع به برهان و استدلال نیازی ندارد[۲۹] و عقل محض در تحلیل این مسئله عاجز است. او وجود انسان را شامل وجه طبع و عقل میداند. طبع انسان مربوط به طبیعت است و تابع علیت و جبری، اما عقل انسان از جملهٔ معقولات است و زمانی نیست. پس هنگامی که انسان از عقل خود پیروی کند و تکالیف خود را انجام دهد، محکوم ارادهٔ خود یعنی آزاد خواهد بود.[۳۰]
کانت به اندازه اسلاف فیلسوف پیشین خود در فکر اثبات و استقرار آزادی اراده بود، ولی چون از دشواریهایی که در این راه در پیش رو داشت آگاه بود نوشت: «از آنجا که پیوند ناگسستنی رویدادها (پدیدهها) قانون تغییرناپذیر طبیعت است، اگر رویدادها واقعاً و مطلقاً حقیقت داشته باشند آزادی اراده ممتنع است؛ لذا فیلسوفانی که در این مسئله به عقیده عموم بگروند هرگز نخواهند توانست دو مفهوم طبیعت و آزادی را سازگار سازند.»[۳۱]
آزادی[ویرایش]
از دیدگاه کانت، آزادی مادامی که با آزادی هر فرد دیگر، بتواند در چارچوب یک قانون عمومی برقرار باشد، تنها حق اولیهای است که به هر انسانی به دلیل انسان بودنش تعلق دارد. کانت همهٔ دیگر اصلهای حقوق بشری مانند برابری و استقلال انسان را از همین اصل بنیادین آزادی مشتق میکند. کانت در فلسفهٔ سیاسی خود، نه تنها آخرین پیوندهای میان اندیشهٔ سیاسی دوران جدید و دورانهای پیش از آن را بهطور قطعی میگسلد، بلکه فراتر از آن، مفهوم حق طبیعی عصر روشنگری را به گونهای پیگیر رادیکالیزه میکند.
وقتی آرای آزاداندیشانه روسو در انقلاب کبیر فرانسه به بار نشست، کانت از شادی گریست، احساسی که در جامعه محافظه کار آلمانی و اخلاق تا حدی سیاست گریزش مغایرت داشت. کانت در بین فیلسوفان مدرن کمتر به سیاست و فلسفه سیاسی توجه میکرد.[۳۲] همچنین کانت میگویید اثبات اینکه موجودات عاقل آزاد و مختار هستند، به طریق نظری برای عقل انسان غیرممکن است. پس نمیتوان اثبات کرد که آزادی امکان ندارد. قانون اخلاقی ما را به فرض آن مجبور میکند و لذا مجاز میداند که ان را فرض نماییم. قانون اخلاقی از این رو ما را مجبور به فرض آن مینماید که مفهوم آزادی و مفهوم اصل اعلای اخلاق آنچنان از یکدیگر لاینفک و متحد هستند که میتوان آزادی عملی را به عنوان استقلال اراده از هر چیزی غیر از قانون اخلاقی تعریف کرد؛ و به واسطهٔ این علاقهٔ لاینفک گفت شده قانون اخلاقی آزادی را مفروض میدارد. در ادامه کانت میگوید:اینکه انسان نسبت به عمل واحد از لحاظ نابرابریها و ذوات معقول آزاد و از لحاظ تجربی موجب و مجبور است چندان ساده و آسان نیست ولی کانت با توجه به مقدماتی که تمهید کرده چارهای جز اتخاذ این نظر را ندارد.[۳۳]
مذهب[ویرایش]
از نظر کانت اخلاق مستلزم دین نیست یعنی انسان برای شناختن تکلیف خود خدا را به عنوان شارع کل که باید مورد رحمت واقع شود بدانیم. اما به خدا حرمت گذاشتن چه معنی دارد؟ معنی آن این است که قانون اخلاقی را رعایت کنیم و برای ادای تکلیف عمل کنیم. به عبارت دیگر کانت برای آداب دینی دعا و اظهار عبودیت و پرستش چه فردی و چه جمعی ارزش زیادی قائل نبود. نظر او در اینباره در عبارت معروف او خلاصه شده که میگوید: هر چیزی غیر از طریق سلوک اخلاقی که انسان خیال میکند برای ترضیهٔ خود انجام دهد توهم دینی و عبادت کاذب خداوند است.[۳۴]
خدا و بقای نفس[ویرایش]
کانت برهانی در جهت اثبات وجود خداوند ارائه میکند که به برهان اخلاقی مشهور است. او استدلال میکند که عقل عملی حکم میکند که انسان وظیفه دارد به دنبال خیر تام باشد. خیر تام شامل فضیلت کامل و سعادت کامل است. هم چنین عقل عملی حکم میکند که هر وظیفهای تنها در صورتی بر عهدهٔ مکلف است که از عهدهٔ آن برآید و مهیا کردن شرایط جهان خارج برای رسیدن به خیر استعلایی، از عهدهٔ انسان خارج است. پس باید خالقی در طبیعت این هماهنگی را برقرار سازد که همان خداست. این نوع استدلال ابداع کانت است چرا که پیشینیان از اثبات وجود خداوند تعهد اخلاقی را نتیجه میگرفتند اما کانت مسیر عکس را میپیماید.[۳۵] در مورد بقای نفس نیز کانت استدلالی مشابه میآورد و میگوید که نفس انسان خود را مکلف مییابد که به سوی کمال و سعادت و خیر تام حرکت کند اما در این دنیا عقل پایبند تمایلات و طبع است و سعادت و خیر تام با هم به دست نمیآیند، پس میتوان امیدوار بود پس از مرگ درجهانی که این تباین میان عقل و طبع وجود نداشته باشد به کمال برسد.[۳۶]
انتقادات[ویرایش]
هگل از کانت به خاطر تفکر انتزاعی و تلاش در جهت شناخت پیش از شناخت یافتن انتقاد میکند و این کار را مثل خودداری از تن به آب زدن پیش از شنا آموختن میداند.[۳۷] پس از کانت، هگل مدعی شد که خواسته نهایی دوران مدرن، این است که تفکر، تمام دانشها و ارزشهایش را آزادانه و به نحو خود مختار از عقل استخراج کند. علاوه بر این نباید هیچ پیش فرض غیر مستندی را دربارهٔ خودش بپذیرد. به هر حال جستجوی هگل برای یافتن یک علم منطق برون پیشفرض، منجر به این شد که نسبت به کفایت سازمانبندی مقولات کانتی برای تفکر شک کند. از آنجا که اندیشیدن به هستی اندیشیدن به شدن است مقولات تفکر هگلی با نظمی، ترادفی مرتب شدهاست. منظور کیفیت، کمیت، ویژگی، ماهیت وجود، جوهر علیت و نهایتاً عقل خود مختار میباشد. هگل از اینجا روشی برای نقد و بسط درون ذات ارائه میدهد که در آن هر مقولهٔ حقیقت را در قالب استعدادها و محدودیتهای تعین قبلی برای بالا بردن مرتبه آشکار میکند. این اصل «روح هر دانشی به راستی علمی است» نام دارد. هگل مانند کانت معتقد بود که اراده آزاد راستین ارادهای است که خودش و آزادی خودش را اداره کند. او فلسفه حقوقیش را در برابر فلسفه تکلیفی ای وضع میکند که به نظر او مانع از تخلفهایی مثل دزدی و قتل نمیشود. او در فلسفه حق اعلام میدارد که: «حق مطلق حق محّق بودن است». از اینجا هگل به این امر مطلق میرسد که: «شخص باش و دیگران را بسان شخص احترام کن.»[۳۸] از دیگر کسانی که به کانت نقد وارد میکند مارتین هایدگر است. دلمشغولی اصلی هایدگر پرسش از هستی و هستی شناختی بود. در ضمن این پیامد نیز ذهن او را مشغول کرده بود که اهمیت این پرسش در طول تاریخ هستی به فراموشی سپرده شدهاست. هایدگر معتقد بود که فلسفه کانت حول همان مبتلابهی میگردد که او با آن درگیرست. یعنی (هستی آنجا). این واژه به همان جایی اشاره دارد که موجود در آن رشد میابد و میتواند به چیزهایی دست یابد. این قول کانت «شیء فی نفسه» متفاوت از جلوه نیست، بلکه صرفاً همان چیزیست که از منظری دیگر به آن نگریسته شدهاست و هایدگر را تهییج میکرد. این سخن یعنی «شیء فی نفسه» قابل جدا شدن از آگاهی متناهی نیست.[۳۹]
هایدگر با این پرسش که علم به «شیء فی نفسه» چگونه حاصل میشود، متوجه اهمیت این استنتاج میشود که چگونه یک وجود متناهی که به خودی خود چیزی جز یک ذات نیست و وجودش وابسته پذیرشش است به دانش دست میابد، یعنی به آن جوهر، بیش از آنکه وجود داده شده باشد میرسد، بدون آنکه خود خالق آن باشد؟ به اینگونه است که هایدگر مسئله حکم تألیفی پیشینی کانت را دوباره صورت بندی میکند. به نظر هایدگر مسئله دانش همواره تکرار میشود.[۴۰]
نظر کانت درباره ی دین: از نظر کانت، اخلاق مستلزم دین نیست، یعنی انسان برای شناخت تکالیف خود محتاج مفهوم خدا نیست، و محرک نهایی عمل اخلاقی تکلیف فی حد ذاته است نه اطاعت از احکام الهی. در عین حال اخلاق مودی به دین می شود. « قانون اخلاقی از طریق مفهوم خیراعلا، به عنوان مقصود و غایت نهایی عقل عملی، مودی به دین یعنی به شناختن کلیه ی تکالیف به عنوان احکام الهی می شود، اما نه به عنوان ضامن اجرا، یعنی اوامر تحکمی یک اراده ی بیگانه که فی نفسه ممکن و مشروط اند، بلکه به عنوان قوانین ذاتی هر اراده ی آزاد فی نفسه، که با این همه باید آنها را اوامر یک موجود اعلا دانست.زیرا فقط از اراده ی کامل اخلاقی ( قدسی و خیر) و در عین حال قادر مطلق، و بالنتیجه فقط از طریق ائتلاف و سازگاری با این اراد است، که می توان امید به نیل عالیترین خیر را داشت. و قانون اخلاقی، تکلیف ما می داند که آن را نصب العین مساعی خود سازیم. دین حقیقی از نظر کانت عبارت از این است که « در تمام تکالیف خود خدا را به عنوان واضع کل قانون که باید مورد حرمت واقع شود بدانیم.».[41]
آثار[ویرایش]
- توضیح جدید دربارهٔ مبادی اولیه معرفت مابعدالطبیعی، سال ۱۷۵۵
- مونادشناسی فیزیکی، سال ۱۷۵۶
- تلاشی در جهت وارد کردن مفهوم کمیات منفی در فلسفه، سال ۱۷۶۳
- تنها اساس ممکن برای اثبات وجود خدا، سال ۱۷۶۳
- رویاهای یک بیننده ارواح که به رویاهای مابعدالطبیعه روشن شدهاست، سال ۱۷۶۳.
- دربارهٔ صورت و مبادی جهان محسوس و جهان معقول، سال ۱۷۷۰
- نقد عقل محض سال ۱۷۸۱، شناختشناسی و نقد مابعدالطبیعه.
- تمهیدات یا «مقدمهای بر هر مابعدالطبیعهٔ آینده که به عنوان یک علم عرضه شود»
- بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق
- نقد عقل عملی سال ۱۷۸۸، در باب اخلاق
- نقد قوه حکم سال ۱۷۹۰; در باب زیباییشناسی و غایتشناسی
- مابعدالطبیعهٔ اخلاق.
- دین در محدوده عقل تنها
- صلح پایدار
- انسانشناسی از دیدگاه عملی (۱۷۹۸)[۴۱]
- زرتشت: یا فلسفهٔ تامی تحت یک اصل
- زرتشت: یگانگی ایده و اخلاق
جستارهای وابسته[ویرایش]
پانویس[ویرایش]
- ↑ http://plato.stanford.edu/entries/kant
- ↑ تاریخ فلسفه، ویل دورانت، ترجمهٔ عباس زریاب خویی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ بیست و یکم، ۱۳۸۷، صفحهٔ ۲۲۹
- ↑ Lutheran Pietist; Pietism، پرهیزکاران، پارسایان، و متورعان هم ترجمه شده. فرقهای که مانند متودیستهای انگلیسی اصرار داشتند اصول و فروع دین باید به شدت اجرا گردد
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ تاریخ فلسفه، ویل دورانت، ترجمهٔ عباس زریاب خویی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ بیست و یکم، ۱۳۸۷، صفحهٔ ۲۳۶
- ↑ وود، آلن، کانت، ترجمه عقیل فولادی، تهران: نگاه معاصر، 1396، صص 31-32.
- ↑ Privatdozent
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ فلسفهٔ کانت، اشتفان کورنر، ترجمهٔ عزتالله فولادوند، انتشارات خوارزمی، چاپ سوم، ۱۳۸۹، صفحهٔ 382.
- ↑ وود، آلن، کانت، ترجمه عقیل فولادی، تهران: نگاه معاصر، 1396، صص 44-45.
- ↑ وود، آلن، کانت، ترجمه عقیل فولادی، تهران: نگاه معاصر، 1396، ص 59.
- ↑ وود، آلن، کانت، ترجمه عقیل فولادی، تهران: نگاه معاصر، 1396، ص 34.
- ↑ ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ وود، آلن، کانت، ترجمه عقیل فولادی، تهران: نگاه معاصر، 1396، ص 35.
- ↑ وود، آلن، کانت، ترجمه عقیل فولادی، تهران: نگاه معاصر، 1396، ص 36.
- ↑ مجتهدی ک. فلسفه در آلمان. تهران. پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. ۱۳۸۸. ص ۲۷۶
- ↑ Caygill, Howard, A Kant dictionary, Blackwell, 1997, pp. 423-427.
- ↑ http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/21873
- ↑ سیر حکمت در اروپا، محمدعلی فروغی، نشر هرمس، چاپ دوم، ۱۳۸۸، صفحهٔ ۵۰۹
- ↑ فلسفه به زبان آدمیزاد، فصل تاریخ فلسفه آشنایی با هیوم (hume in 90 minutes) ترجمه شهرام حمزهای نویسنده: پل استراترن (از استادان ریاضی یکی از دانشگاه بریتانیا)، چاپ علامه حلی، چاپ ۱۳۹۰
- ↑ آشنایی با کانت(kant in 90 minutes)ص۲۱ ترجمه شهرام حمزهای نویسنده: پل استراترن (از استادان ریاضی یکی از دانشگاه بریتانیا)، چاپ علامه حلی، چاپ ۱۳۹۰
- ↑ آشنایی با کانت (kant in 90 minutes) صص ۲۱ و ۲۲ ترجمه شهرام حمزهای نویسنده: پل استراترن (از استادان ریاضی یکی از دانشگاه بریتانیا)، چاپ علامه حلی، چاپ ۱۳۹۰
- ↑ کانت، ایمانوئل. نقد عقل محض.
- ↑ سیر حکمت در اروپا، محمدعلی فروغی، نشر هرمس، چاپ دوم، ۱۳۸۸، صفحهٔ ۴۶۳
- ↑ کانت، ایمانوئل. مبانی مابعدالطبیعه اخلاق.
- ↑ ۲۳٫۰ ۲۳٫۱ سیر حکمت در اروپا، محمدعلی فروغی، نشر هرمس، چاپ دوم، ۱۳۸۸، صفحهٔ ۵۰۱
- ↑ سیر حکمت در اروپا، محمدعلی فروغی، نشر هرمس، چاپ دوم، ۱۳۸۸، صفحهٔ ۵۰۰
- ↑ سیر حکمت در اروپا، محمدعلی فروغی، نشر هرمس، چاپ دوم، ۱۳۸۸، صفحهٔ ۵۰۴
- ↑ وود، آلن، کانت، ترجمه عقیل فولادی، تهران: نگاه معاصر، 1396، صص 257-258.
- ↑ وود، آلن، کانت، ترجمه عقیل فولادی، تهران: نگاه معاصر، 1396، صص 259-260.
- ↑ وود، آلن، کانت، ترجمه عقیل فولادی، تهران: نگاه معاصر، 1396، ص 260.
- ↑ سیر حکمت در اروپا، محمدعلی فروغی، نشر هرمس، چاپ دوم، ۱۳۸۸، صفحهٔ ۵۰۵
- ↑ سیر حکمت در اروپا، محمدعلی فروغی، نشر هرمس، چاپ دوم، ۱۳۸۸، صفحهٔ ۵۰۸
- ↑ جینز، جیمز ه. فیزیک و فلسفه، ص37
- ↑ آشنایی با کانت (kant in 90 minutes) ص22 ترجمه شهرام حمزهای نویسنده: پل استراترن (از استادان ریاضی یکی از دانشگاه بریتانیا)، چاپ علامه حلی، چاپ ۱۳۹۰
- ↑ کاپلستون، فردریک. کانت صفحه 199 و 200.
- ↑ کانت نوشته فردریک کاپلستون صفحه 211و212
- ↑ سیر حکمت در اروپا، محمدعلی فروغی، نشر هرمس، چاپ دوم، ۱۳۸۸، صفحهٔ ۵۱۱
- ↑ سیر حکمت در اروپا، محمدعلی فروغی، نشر هرمس، چاپ دوم، ۱۳۸۸، صفحهٔ ۵۱۰
- ↑ پیتر سینگر، «هگل»، عزتالله فولادوند، ص ۱۰۴)
- ↑ کانت نوشته کریستوفر وانت ترجمه حمیدرضا ابک صفحه 161 و 167.
- ↑ کانت نوشته کریستوفر وانت ترجمه حمیدرضا ابک صفحه 164
- ↑ کانت نوشته کریستوفر وانت ترجمه حمیدرضا ابک صفحه 165
- ↑ http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/5513372
منابع[ویرایش]
- جینز، جیمز ه. فیزیک و فلسفه، ترجمه علی قلی بیانی، علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۸۱.
- فلسفه کانت، استفان کورنر، ترجمهٔ عزتالله فولادوند
- سیر حکمت در اروپا، محمد علی فروغی، جلد دوم، فصل هفتم: کانت
- تاریخ فلسفه، ویل دورانت، ترجمهٔ عباس زریاب خویی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ بیست و یکم، ۱۳۸۷، فصل ششم، کانت و فلسفهٔ اصالت معنی
- وبسایت دانشنامهٔ فلسفی استنفورد، مقالهٔ کانت
- وبسایت دانشنامهٔ بریتانیکا، مقالهٔ کانت
- آشنایی با کانت، پل استراترن، ترجمهٔ شهرام حمزهای، چاپ علامه حلی، چاپ ۱۳۹۰
- کانت چه میگوید؟
- ایمانوئل کانت متفکر و فیلسوفی دورانساز
- در بابِ فلسفه سیاسی کانت
- آژدو کیویچ، کازیمیرتز، ۱۳۵۶، مسائل و نظریات فلسفه، ترجمه منوچهر بزرگمهر، چاپ اول، تهران، مؤسسه انتشارات عملی دانشگاه صنعتی شریف.
- فردریک چارلز کاپلستون، 1389،تاریخ فلسفه از ولف تا کانت، مترجمان: اسماعیل سعادت و منوچهر بزرگمهر، شرکت انشارات علمی فرهنگی.
پیوند به بیرون[ویرایش]
![]() |
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به امانوئل کانت در ویکیگفتاورد موجود است. |
![]() |
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ ایمانوئل کانت موجود است. |
- ایمانوئل کانت
- اخلاق وظیفهگرا
- اخلاقگرایان اهل آلمان
- استادان دانشگاه کونیگسبرگ، پروس
- اعضای فرهنگستان علوم پروس
- انسانشناسان اهل آلمان
- اهالی آلمان با نژاد اسکاتلندی
- اهالی پروس خاوری
- اهالی پروس در سده ۱۸ (میلادی)
- اهالی کالینینگراد
- اهالی کونیگسبرگ، پروس
- ایدئالیسم آلمانی
- خردگرایان
- دانشآموختگان دانشگاه کونیگسبرگ
- درگذشتگان ۱۸۰۴ (میلادی)
- زادگان ۱۷۲۴ (میلادی)
- شناختشناسان
- فلسفه جنسیتگرایی
- فلسفه کانت
- فیلسوفان آلمانیزبان
- فیلسوفان آموزش و پرورش
- فیلسوفان اخلاق
- فیلسوفان ادبیات
- فیلسوفان اهل آلمان
- فیلسوفان تمایلات جنسی
- فیلسوفان دین
- فیلسوفان ذهن
- فیلسوفان سده ۱۸ (میلادی)
- فیلسوفان عصر روشنگری
- فیلسوفان علم
- فیلسوفان قارهای
- فیلسوفان قانون
- فیلسوفان مسیحی
- فیلسوفان منطق
- فیلسوفان هنر
- فیلسوفان طبیعی
- لوتریانهای اهل آلمان
- لیبرالهای کلاسیک اهل آلمان
- ملیگرایان اهل آلمان
- منطقدانان اهل آلمان
- ندانمگرایان اهل آلمان
- نویسندگان سده ۱۸ (میلادی) اهل آلمان
- نظریهپردازان سیاست اهل آلمان
- نظریهپردازان سیاست
- هستیشناسان