عصر روشنگری
![]() | برای تأییدپذیری کامل این مقاله به منابع بیشتری نیاز است. لطفاً با توجه به شیوهٔ ویکیپدیا برای ارجاع به منابع با ارایهٔ منابع معتبر این مقاله را بهبود بخشید. مطالب بیمنبع را میتوان به چالش کشید و حذف کرد. |
![]() | این مقاله احتمالاً حاوی تحقیق دست اول است. |
تاریخ فلسفه |
---|
![]() |
بر پایهٔ تمدن و مکان |
بر پایه دین |
بر پایه دوره و زمان |
بر پایه افراد شاخص |
بر پایه مکتب |
بر پایه روش فلسفی |
![]() |
عصر روشنگری (Age of Enlightenment) که در فرانسوی Siècle des Lumières (قرن روشنگری) شناخته میشود، یک جنبش فلسفی بود که بر دنیای ایدهها و تفکرات اروپای قرن ۱۸ام چیره بود. اهداف اصلی متفکران روشنگری آزادی، پیشرفت، دلیل، مدارا، و پایان دادن به سوء استفاده از کلیسا و دولت بود.[۱][۲] در فرانسه، اساس آموزههای روشنفکران، (Lumières) آزادی فردی و مدارای مذهبی، در تقابل با پادشاهی مطلقه و تعصبات ثابت کلیسای کاتولیک روم بود.[۳] روشنگری با افزایش تجربه گرایی، دقت علمی و تقلیل گرایی، همراه با افزایش بازجویی از مذهب مشخص شده بود.[۴]
فلسفهٔ روشنگری فلسفه قرن هجدهم را شامل میشود. دیدرو، ولتر، روسو، مونتسکیو، کانت و ساد از فیلسوفان عصر روشنگریاند.
روشنگری اشاره به حرکت تاریخی روشنفکریِ است که دنبالهرو دکارت و مدافع عقل به عنوان مبنای سیستم زیباییشناسی معتبر، اخلاق، حکومت و منطق بوده و به فیلسوفان اجازه میدهد حقیقت قابل مشاهده را در جهان به دست آورند.[۵]
عصر روشنگری دوران آزاداندیشی است. البته این آزاداندیشی هنوز به معنای تحقق عملی آزادی و کسب حقوق شهروندی نیست، بلکه دوران پاشیدن بذر اندیشه و معرفت و دوران آمادگی برای رهایی خویشتن از طریق معرفت و شناخت است.
خاستگاه[ویرایش]
روشن اندیشی در واقع واکنشی است در برابر شیوهٔ تفکر دیگری که پیش از آن در اروپا رایج بود. در اوایل قرن هفدهم که زمینهٔ انقلاب علمی اروپا فراهم میشد دو مرجع مقتدر بر فضای فرهنگی اروپای غربی حکومت میکردند. اول احکام متون مسیحی، که کلیسای کاتولیک خود را نگهبان و مفسر آن میدانست. کلیسا حتی تاریخ بشر، طب، فیزیک و بسیاری از پدیدهها و علوم طبیعی را بر اساس کتاب مقدس تبیین مینمود و به هیچ شخص یا مقام دیگری اجازه اظهارنظر نمیداد. بدین ترتیب هرگونه نظریه برخاسته از مشاهده علمی و تجربی که مخالف با آموزههای کلیسا بود، تکفیر میگردید. از آن جمله میتوان به برخورد قاطع کلیسا با گالیله اشاره کرد. دوم ادبیات کلاسیک، آثار نویسندگان یونان و روم باستان، که در جنبش رنسانس (نوزایی فرهنگ) از نو کشف شده بود و گروه انسان گرایان(اومانیستها) خوانندگان و ستایندگان آن بودند. این دو مرجع از بسیاری جهات معارض هم بودند و میان پیروانشان نبرد سختی جریان داشت، ولی هردو در یک موضوع با هم مشابهت داشتند، و آن نوعی برداشت تاریخی بدبینانه بود، به این معنی که هردو تاریخ تمدن بشری را نوعی سیر نزولی و انحطاطی تصور میکردند، سیری که از گذشتهٔ دور طلایی آغاز میشد و به وضع نابهنجار و بد کنونی میرسید. انسان گراها با استفاده از ادبیات و فرهنگ روم و یونان باستان به اتکای فر و شکوه دوران سپری شده به کلیسای کاتولیک حمله میکردند و کلیسای کاتولیک نیز از فلسفه ارسطو یاری میجست و به مصاف انسان گراها میرفت که هردو میراث باستان بود.
در قرن شانزده پیش از طرح نظریهٔ جدید کرهٔ زمین مرکز جهان تصور میشد. با آن که قارهها کم و بیش معلوم شدهاند و مرزهای بیرونی با نقشهٔ جغرافیا مطابقت میکند، اما تصور از دیگران در این مرزها تغییر نکردهاست. آنچه از دیگر ملتها گفته و شنیده میشود غالباً خیال و افسانه است. از تمدنهای کهن ایران، مصر، هند و چین اطلاعی در دست نیست، اگر هم به دست میآید اینطور تعبیر میشود که این است نمونه وضع و حالی که محروم ماندگان از فیض و رحمت خدای مسیحیت دچارش میشوند. انسان گراها هم تمدنهای یونان و روم باستان را تنها سرمشق زندگی میشناسند و بیرون از این دایره معیاری برای سنجش تمدن و فرهنگ در دست ندارند.
ساختار اجتماعی هم بازماندهٔ سنتهای کهن قرون وسطی است. جامعه به سه مرتبهٔ سَروران دینی یا روحانیان، اشراف و عوام یا بورژوا تقسیم میشود. در رأس این سلسله مراتب مقام سلطنت قرار دارد که ساختار اجتماعی را برپا نگه میدارد. ارادهٔ پادشاه نمایندهٔ مقولات اساسی حق حاکمیت و عقل و عدالت است، و لذا مقید به هیچ شرطی نیست. حق حاکمیت نه از جانب جامعه بلکه برحسب ارادهٔ الهی در شخص پادشاه تجسم یافتهاست.
در عرصهٔ امور قضایی و حقوقی تا اواخر قرن هفدهم کمابیش همان راه و رسم قرون وسطی برقرار است. غرض از تعقیب و محاکمهٔ مجرم مجازات است، نه دفاع از بقا و نظم جامعه؛ به همین دلیل شدت مجازات بیش از حتمیت آن منظور میشود. محیط زندانها هولناک و شکنجه دادن متهم درگرفتن اعتراف امری است عادی؛ صِرف اعتراف هم دلیل جرم شناخته میشود. اعلام اتهام اجباری نیست، اختیارات قضات نامعین و نامحدود است، در احکام آنها تناقض به چشم میخورد، نفوذ و قدرت صاحبان مقامات دولتی و کلیسایی در تخفیف و تشدید مجازات تأثیر کلی دارد. مأموران و ضابطان قانون میان متهم و مجرم فرقی نمیگذارند. مجازات اعدام برای نه تنها جرائم عمده بلکه برای بعضی جرائم جزئی معمول است.
دیوانگی و بیماری روانی را نشانهٔ تسلیم شدن به تلقینات شیطان یا دچار آمدن به لعنت الهی میشناسند؛ و دیوانگان و روانیان را مستوجب مجازات میدانند.
مقدمات ریزش این جهان بینی با به وجود آمدن جنبش رنسانس در قرن شانزدهم فراهم شد. رنسانس گرچه دربرداشت تاریخی قرون وسطی تغییری به وجود نیاورد، اما در شکستن جزمیت و ترویج شکاکیت مؤثر بود، آنها در مجادلات خویش با اهل کلیسا غالباً از شیوه شکاکان و سوفسطاییان یونان باستان کمک میگرفتند، که میگفتند در امر کسب دانش، به ویژه امور بشری، هرگز به حقیقت مطلق نمیتوان رسید، چنانکه در همه جا و همه زمانها معتبر باشد. این مجادلات وحدت آهنین کلیسای کاتولیک را در هم شکست و بسیاری از استعدادهای برجسته را که پیش از آن جذب کلیسا میشدند به زمینهٔ تازهٔ علوم طبیعی سوق داد.[۶]
قرن هفدهم قرن ریزش بنای تاریک جهان بینی قدیم و روشن شدن فضای طبیعت است. منبع این روشنایی تازه عقل انسانی است. شیوه استدلال عقلی و قرار دادن عقل به عنوان یکی از منابع مشروعیت و تعیین قانون که از سوی دکارت مطرح شده بود، بنای مستحکم و استبدادی کلیسا و سلطنت را در قرون بعد فروریخت و تغییر دیدگاه نسبت به علوم طبیعی که به جای الاهیات و آموزههای کلیسا ریاضی را مبنای تحلیل قرار داد هم یکی دیگر از دستآوردهای دکارت بود که نقشی تعیینکننده در دوران خردگرایی و در ادامهٔ آن عصر روشنگری داشت.[۷]
با الهام از انقلاب در فیزیک که با قانون حرکت نیوتن آغاز شد، متفکران روشنگری استدلال داشتند که تفکر روشمند مشابه آن میتواند در همهٔ شکلهای فعالیتهای بشر به کار بسته شود. از این رو عصر روشنگری به انقلاب علمی پیوند یافتهاست. برای هردو، حرکت تجربهگرایی، خرد، علم و عقلانیت اهمیت داشت.
سردستگان روشنگران باور داشتند که آنها جهان را که سالها در زیر سنتهای مشکوک، نابخردی، موهومپرستی و استبداد عصر تاریکی (قرون وسطی) بودهاست به پیشرفت سوق خواهند داد. حرکت روشنگری به ظهور چهارچوب روشنفکرانه انقلاب آمریکا و انقلاب فرانسه، حرکت استقلال طلبانهٔ کشورهای آمریکای لاتین و قانون اساسی مشروطه ۳ ماه مه ۱۷۹۱ لهستان کمک کرد و منجر به ترقی لیبرالیسم کلاسیک، مردم سالاری و سرمایهداری شد.
عصر روشنگری همزمان است با بالندگی سبک باروک و عصر کلاسیک در موسیقی و دورهٔ کلاسیک جدید در هنر، که توجه امروزی به عنوان یکی از سرمشقهای جنبشهای در عصر مدرن را میطلبید.
عصر روشنگری به عنوان یک حرکت فقط در آلمان، فرانسه، بریتانیا و اسپانیا روی داد اما به زودی به دیگر جاها گسترش یافت. بسیاری از به وجود آورندگان آمریکا سخت تحت تأثیر آرمانهای دورهٔ روشنگری به خصوص در مذهب، اقتصاد و حوزهٔ دولتداری قرار داشتند.
روشننگری چیست؟[ویرایش]
این پرسشی است که یک کشیش پروتستان در شماره دسامبر ۱۷۸۳ میلادی ژورنال ماهانه برلین (Berlinische Monatsschrift) در مخالفت با نکاح عرفی و دفاع از تزویج کلیسایی (= شرعی) مطرح ساخت. وی در پانوشت مقاله اش این پرسش چالشگرانه را پیش کشیدهاست که: «به راستی روشننگری چیست؟»
به این پرسش مهم که در تاریخ فلسفه نتایجی ثمربخش و ژرف بر جای نهاد تاکنون پاسخهای زیادی داده شدهاست. نخستین کسی که به این پرسش پاسخ میدهد موزس مندلسزون بود که در شماره سپتامبر ۱۷۸۴ میلادی برلینیشه موناتسشریفت در مقالهای زیر عنوان «معنای روشننگر ساختن چیست؟» به آن مقاله پاسخ میگوید.
همزمان کانت نیز با تعریفی مشهور در شمارهٔ دسامبر همان نشریه، بی اینکه بداند مندلسزون نیز به آن پرسش پاسخ گفته، مقاله مشهور خویش را با عنوان «در پاسخ به پرسش روشن نگری چیست؟» منتشر مینماید.
کانت مقاله خویش را با این جمله مشهور آغاز مینماید:
«روشننگری خروج آدمی است از نابالغیِ به تقصیرِ خویشتنِ خود؛ و نابالغی ناتوانی در به کار گرفتن فهم خویشتن است بدون هدایت دیگری.»[۸]
«دلیر باش در بهکار گرفتن فهم خویش! این است شعار روشننگری».[۹]
این شعار چکیدهٔ خوش بینیِ بنیادینی بود که مشوق بیشترِ متفکرانِ روشنگری بود.[۱۰]
افراد تأثیرگذار[ویرایش]
رنه دکارت-ولتر-باروخ اسپینوزا-جان لاک-دیوید هیوم-توماس هابز-مارتین لوتر-لرد هربرت آو چربری-پیر بل-آیزاک نیوتون-فردریک کبیر- دنیس دیدرو-توماس جفرسن-ژولین افروی دو لامتری-بارون هولباخ-ژان ژاک روسو-بنجامین فرانکلین-ماری آنتوانت-گوته-جان ویزلی-امانوئل کانت-مونتسکیو-آدام اسمیت-جوزف ادیسون-ریچارد استیل-کاترین کبیر
پانویس[ویرایش]
- ↑ Outram, Dorinda. Panorama of the Enlightenment. Getty Publications, 2006, p. 29.
- ↑ Milan Zafirovski, The Enlightenment and Its Effects on Modern Society (201) p 144
- ↑ "Siècle_des_Lumières". Larousse Encyclopedia on-line. Retrieved 4 October 2015.
- ↑ Gay, Peter (1996), The Enlightenment: An Interpretation, W. W. Norton & Company, ISBN 0-393-00870-3
- ↑ کتاب فلسفه روشنگری نوشته ارنست کاسیرر، فصل اول تا هفتم
- ↑ فلسفهٔ روشن اندیشی، نوشته ارنست کاسیرر، ترجمه نجف دریابندری، پیش گفتار مترجم، صص ۶–۱۵
- ↑ گفتار دکارت، نوشته محمدرضا عطایی، در دست انتشار
- ↑ کانت، ایمانوئل، در پاسخ به پرسش روشننگری چیست؟ در: ارهارد بار، روشننگری چیست؟ روشنییابی چیست؟ ترجمه سیروس آرینپور، تهران: آگاه، 1394، ص 33.
- ↑ روشن نگری چیست؟ گردآورنده: ارهارد بار، ترجمه سیروس آرینپور
- ↑ ادگار، اندرو و سج ویک، پیتر. مفاهیم بنیادی نظریههای فرهنگی. ترجمهٔ مهران مهاجر و محمد نبوی. اگه، ۱۳۸۷.
منابع[ویرایش]
- تاریخ فلسفه کاپلستون، جلد سوم
- فلسفه روشنگری، ارنست کاسیرر، ترجمه یدالله موقن
- فلسفه روشن اندیشی، ارنست کاسیرر، ترجمه نجف دریابندری
- گفتار دکارت، محمدرضا عطایی، در دست انتشار
- علیاکبر جعفری: عصر روشنگری، ادامه دوران رنسانس در شرایطی تازه
- روشن نگری چیست؟، گردآورنده: ارهارد بار، ترجمه سیروس آرینپور
- عصر روشنگری، جان ام. دان، ترجمهٔ مهدی حقیقت خواه
- همنشین بهار: عصر روشنگری The Age of Enlightenment
![]() |
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به عصر روشنگری در ویکیگفتاورد موجود است. |