پرش به محتوا

زبان مازندرانی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
مازَنْدَرانی
مازَنی، تَبَری، تَپوری، مازرونی
مازِرونی نوشته شده به دبیره نستعلیق
زبان بومی درایران
استان مازندران،[۱][۲] استان گلستان،[۳][۴][۵][۶] استان گیلان[۷][۸][۹] استان سمنان[۱۰][۱۱][۱۲][۱۳]، استان تهران[۱۴][۱۵][۱۶][۱۷][۱۸][۱۹][۲۰] استان البرز[۲۱][۲۲] و استان قزوین
منطقهساحل جنوبی دریای مازندران
شمار گویشوران
ناشناخته (۵ تا ۶ میلیون[۲۳] اشاره‌شده ۱۹۹۳)
گویش‌ها
طبری
گرگانی کهن †
گیلکی مازندرانی
تاتی مازندرانی
الفبای پهلوی (تاریخی)[۲۴]
الفبای فارسی
وضعیت رسمی
تنظیم‌شده توسطدانشکده زبان‌شناسی دانشگاه مازندران
کدهای زبان
ایزو ۳–۶۳۹یکی از:

mzn – زبان مازندرانی

srz – گویش شهمیرزادی
مناطقی که گویشوران مازندرانی (تبری) دارد.

زبان مازَنْدَرانی (کوتاه شده: مازَنی)[۲۵] یا زبان تَبَری(طبری)[۲۶] یا زبان تَپوری[۲۷] (به مازندرانی: تَوِری، مازِرونی، تاتی، گلکی، گالشی[۲۸][۲۹][۳۰]) نام یکی از زبان‌های ایرانی شمال‌غربی[۳۱] است که در گروه زبان‌های کاسپین قرار دارد و ریشه در زبان تبری کهن دارد.[۳۲] این گروه شامل زبان‌های تالشی، گیلکی، طبری، تاتی، هرزندی و سمنانی می‌باشد و از دید تاریخی جزء شاخه شمال‌غربی زبان‌های ایرانی بوده و در ارتباط با زبان مادی و زبان پهلوی اشکانی است.[۳۳][۳۴] به‌ باور زبان‌شناسان گیلکی زبان خواهر مازندرانی است و نزدیکترین زبان از دید دستوری به این زبان است.[۳۵] زبان مازندرانی نزدیک به پنج میلیون گویشور دارد.[۳۶] مردم مازندران به شعرهای آوازی خود تَوِری می‌گویند.[۳۷]

زبان تبری در سده‌های ششم و هفتم هجری (سده یازدهم و دوازدهم میلادی) به جایگاه زبان ادبی دست یافته بود ولی امروزه دارای رسم‌الخط ویژه‌ای نیست.[۳۸] روزی این زبان رقیب اصلی زبان فارسی دری بود و می‌رفت تا زبان رسمی ایرانیان شود و تنها بخاطر ناپایداری فرمانروایی‌های محلی، نبود فرمانروایی توانمند و پیدایش و چیرگی فرمانروایی‌های محلی در خراسان، نتوانست چیرگی خود را بپذیرند؛ چرا که زبان فرمانروایان بود.[۳۹][۴۰] فارسی و تبری تنها زبان‌های زنده از خانوادهٔ زبان‌های ایرانی هستند که آثاری با پیشینه هزار ساله دارند و به جز مازندرانی، هیچ زبان دیگری از زبان‌های ایرانی شمال غربی دارای ادبیات نوشته‌شده هزار ساله نیست.[۴۱]

امروزه زبان مازندرانی در بخشی بزرگی از استان مازندران گفتگو می‌شود که از غرب به استان گیلان، از جنوب غرب به استان قزوین، از شرق به قسمت‌های غربی استان گلستان، از جنوب شرقی به قسمت‌های شمالی استان سمنان و از جنوب به قسمت‌های شمالی استان تهران و استان البرز بسته می‌شود.[۴۲][۴۳][۴۴][۴۵]

نام زبان

[ویرایش]

نام تاریخی زبان

[ویرایش]

مردم مازندران در درازای تاریخ زبان خود را تبری و مازندرانی نامیده‌اند و برای خود یک فرهنگ تبری جدا از دیگر اقوام در نظر می‌گرفتند. مردم مازندران به شعرهای آوازی خود تَبَری و ' تَوری"می‌گویند.[۳۷][۴۶] در درازای تاریخ در تمام اسناد و منابع تاریخی زبان اهالی مازندران به طبری و مازندرانی معروف بوده‌است. در جدول زیر نام زبان مردم مازندران در درازای تاریخ آورده شده‌است.[۴۷]

نام زبان مردم مازندران در طول تاریخ
شماره تاریخ نگارش نام زبان مردم مازندران نام منبع نویسنده
۱ ۳۷۵ قمری زبان طبرستان أحسن التقاسيم في معرفة الإقليم عبدالله مقدسی ،۱۳۸۵، ص۳۶۸
۲ ۳۷۸ قمری زبان طبری تاریخ قم حسن بن محمد قمی، ۱۳۶۱، ص۲۲۶
۳ ۳۸۳ قمری زبان طبرستان تاریخنامه طبری ابوعلی بلعمی، ۱۳۸۰، ص۵۲۶
۴ ۴۷۵ قمری زبان طبری قابوس نامه عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر ،۱۳۶۴، ص۹۸
۵ ۴۹۵ قمری زبان کوهی نوروزنامه خیام نیشابوری، ۱۳۸۵، ص۸۰
۶ ۵۰۰ قمری زبان طبری تحفة القرائب حاسب طبری، ۱۳۹۱، ص۱۶۲
۷ ۶۰۷ قمری زبان طبرستان مرزبان نامه سعدالدین وراوینی، ۱۳۷۶، ص۱۰
۸ ۶۱۳ قمری زبان طبری تاریخ طبرستان ابن اسفندیار، ۱۳۶۶، ج ۲، ص ۱۱۵
۹ ۸۰۵ قمری زبان طبری تاریخ رویان اولیالله آملی، ۱۳۱۳، ص۸۵–۱۱۱
۱۰ ۸۱۸ قمری زبان مازندرانی جامع الألحان عبدالقادر مراغی، ۱۳۸۸، ص۳۷۷
۱۱ ۸۹۲ قمری زبان طبری، زبان مازندرانی تاریخ طبرستان و رویان و مازندران ظهیرالدین مرعشی، ۱۳۱۶، ص۱۵-۱۶-۱۹-۲۱-۲۷-۸۶-۸۷-۱۱۹-۲۳۵-۳۴۸-۴۳۹
۱۲ ۱۰۲۷ قمری زبان مازندرانی سفرنامه پیترو دلاواله پیترو دلاواله، ۱۳۸۰، ص۶۰۳
۱۳ ۱۰۴۴ قمری زبان مازندرانی، لغت مازندران تاریخ مازندران ملاشیخعلی گیلانی، ۱۳۵۲، ص۹۴
۱۴ ۱۰۷۵ قمری زبان مازندرانی تاریخ خاندان مرعشی مازندران میرتیمور مرعشی، ۱۳۵۶، ص۱۰–۳۶۴
۱۵ ۱۰۷۸ قمری لغت مازندران، لغت طبرستان تحفة المونین حکیم مؤمن تنکابنی، ص۳۷-۳۸-۷۲-۱۶۲-۲۲۵
۱۶ ۱۲۶۰ قمری زبان مازندری، زبان تبری، پهلوی تبرستانی انجمن آرای ناصری رضا قلی خان هدایت طبرستانی، ۱۳۳۸، ص۱۰۶-۱۱۷-۱۱۸-۱۵۴-۱۷۶-۲۷۴-۳۲۴-۳۶۰-۳۹۸-۴۱۵-۴۴۹-۵۹۰
۱۷ ۱۲۶۰ قمری لفظ پهلوی، زبان پهلوی ریاض العارفین رضا قلی خان هدایت طبرستانی، ص۵۵
۱۸ ۱۲۶۴ قمری مازندرانی نصاب طبری امیر تیمور قاجار ساروی، ۱۳۶۱، ص۵
۱۹ ۱۸۴۲ میلادی گویش مازندرانی ترانه‌های محلی ساکنان کرانه‌های جنوبی دریای خزر الکساندر خودزکو، ۱۳۵۴، ص۱۶–۲۴
۲۰ ۱۲۷۶ قمری مازندرانی سفرنامه استرآباد و مازندران و گیلان میرزا ابراهیم، ۱۳۵۵، ص۱۲۱-۱۳۵-۱۳۹-۱۹۷
۲۱ ۱۸۵۹ میلادی زبان محلی مازندرانی سفرنامهٔ شمال چارلز فرانسیس مکنزی، ۱۳۵۹، ص۶۷
۲۲ ۱۸۶۰ میلادی مازندرانی سفرنامه ملگونف به سواحل جنوبی دریای خزر گریگوری ملگونف، ۱۳۶۴، ص۹۲–۴۵
۲۳ ۱۲۸۲ قمری زبان مازندرانی سفرنامه ناصرالدین شاه ناصرالدین شاه، ۱۳۴۹، ص۱۳۸-۱۴۰-۱۵۷
۲۴ ۱۲۸۳ قمری زبان مازندرانی کنزالأسرار مازندرانی امیر پازواری، ۱۳۴۹، ص۱۷–۱۸
۲۵ ۱۲۸۸ قمری زبان طبری مجمع الفحصا رضا قلی خان هدایت طبرستانی، ۱۳۴۰، ص۱۱۰۳
۲۶ ۱۲۹۹ قمری زبان مازندرانی سفرنامه میرزا محمد مهندس میرزا محمد مهندس، ۱۳۹۰، ص۴۲۳
۲۷ ۱۳۲۴ قمری زبان مازندرانی مرآت الوقایع مظفری عبدالحسین خان سپهر، ۱۳۶۸، ص۱۵۳
۲۸ ۱۳۳۱ قمری زبان مازندرانی سفر مازندران و وقایع مشروطه غلامحسین افضل الملک، ۱۳۷۳، ص۱۲۹
۲۹ ۱۳۴۴ قمری زبان مازندرانی مازندران و استرآباد رابینو، ۱۳۴۳، ص۳۶-۳۹-۱۲۶

نخستین اشاره‌ها به زبان طبرستان در سرآمدهای جغرافیایی نخستین سده‌های هجری نوشته شده است. محمد بن احمد شمس‌الدین المقدسی جغرافی‌دان قرن چهارم هجری در کتاب احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم آورده‌است: لِسانٌ قومِس و جُرجان مُتَقارِبانِ یَستَمِعونَ اِلها یَقولونَ هاده و هاکِن و لهٌ حَلاوَةٌ و لِسانُ اَهلِ طبرستانَ مُقارِبٌ لَها الّی فی عَجَلِهِ یعنی زبان کومش و گرگان بهم نزدیک است و می‌گویند هاده و هاکِن [«بِده» و «بِکُن»] و آن را شیرینی است و زبان مردم طبرستان بدان‌ها نزدیک است تفاوت ندارد، مگر آنکه در آن شتاب است.[۴۸] همچنین در جهان‌نامه، متن جغرافیایی از سال ۶۰۵ هجری، آمده‌است: اهل طبرستان سخن به تعجیل گویند و شتابزده باشند. کیفیت شتاب در زبان کنونی اقوام طبری نیز شنیده می‌شود.[۴۸]

نام گونه های زبان مازندرانی

[ویرایش]

زبان طبری یا مازندرانی با توجه به گونه زندگی، سبک زندگی و شرایط اقلیمی در میان گویشوران با نام های گوناگونی شناخته می شود و همه طبری زبانان از یک نام خاص استفاده نمی کنند. نام گونه های زبان مازندرانی به بیان زیر می باشند:[۴۹][۵۰]

  1. طبری: نام طبری کهن ترین نام زبان مازندرانی می‌باشد که همچنان توسط بخشی از مازندرانی ها استفاده میگردد. این نام توسط نویسندگان طبرستان و مازندران از قرن چهارم تا به امروزه استفاده میشود. نام طبری برگرفته از نام قوم طبری میباشد. قوم طبری به تیره های همچون مازرونی، گلک (گیلک)، گالش، تات، کتول، الیکایی (الکایی) و طالقانی تقسیم میشوند. واژه طبری توسط بومیان مازندران بگونه تبری یا توری گفته میشود.
  2. مازندرانی: نام مازندرانی دومین نام کهن این زبان هست که از قرن ششم قمری تا به امروز استفاده میگردد. مازرونی ها بخشی از قوم طبری میباشند که زبان خود را مازرونی می‌نامند. واژه مازندرانی توسط بومیان مازندران بگونه مازرونی گفته میشود.
  3. گلکی: نام گلکی یکی از نام های رایج این زبان میباشد که از قرن سیزدهم قمری استفاده میگردد. گلک یا گیلک بخشی از قوم طبری میباشند که گویش خود را گلکی یا گیلکی مینامند. واژه گلک یا گیلک در زبان طبری به معنای دهقان و روستایی و یکجانشین میباشد.
  4. گالشی: نام گالشی یکی از نام های رایج این زبان میباشد که از قرن سیزدهم قمری توسط بخشی از کوهنشین های مازندران استفاده میشود. گالش ها بخشی از قوم طبری میباشند که گویش خود را گالِشی مینامند. گالش ها در کوهستان های مازندران سکونت دارند. واژه گالش در زبان طبری به معنای کوهنشین و دامدار میباشد.
  5. تاتی: نام تاتی یکی از نام های رایج زبان طبری میباشد که از قرن سیزدهم توسط کوهنشین‌های شرق مازندران از منطقه هزارجریب تا سدن رستاق کردکوی استفاده میشود. تات های مازندران بخشی از قوم طبری میباشند که گویش خود را تاتی می‌نامند. تات در زبان طبری به معنای روستایی میباشد با این حال این واژه در ادبیات به معنای عجم و غیر ترک میباشد.
  6. کتولی: نام کتولی یکی از نام های رایج زبان طبری میباشد که از قرن هشتم توسط سکنه شهرستان علی‌آباد استفاده میشود. کتول ها بخشی از قوم طبری میباشند که گویش خود را کتولی مینامند. کتول ها در شهرستان علی آباد و شهرستان گرگان سکونت دارند.
  7. الیکایی: نام الیکایی یا الکایی یکی از نام های رایج زبان طبری میباشد که از قرن نهم توسط سکنه آرادان و گرمسار استفاده میشود. الیکایی ها بخشی از قوم طبری می‌باشند که گویش خود را اَلیکایی می‌نامند.
  8. طالقانی: نام طالقانی یکی از نام های رایج زبان طبری میباشد که از قرن سیزدهم توسط سکنه طالقان استفاده میشود. طالقانی ها بخشی از قوم طبری میباشند که گویش خود را طالقونی مینامند.

تقسیم‌بندی تاریخی زبان طبری

[ویرایش]

زبانشناسان زبان طبری را برحسب زمان و ژانر به سه دوره باستان (کهن)، میانه و نو تقسیم نموده‌اند:[۵۱]

  1. طبری باستان (کهن): این دوره از پادشاهی فیروز ساسانی تا روی کار آمدن حکومت مرعشیان را در بر می‌گیرد و به جز یک نمونه پیش از اسلام بقیه اشعار مربوط به پس از اسلام هستند و عمده آثار این دوره مربوط به قرن چهارم تا هفتم می‌باشند که مشتمل بر اشعار شاعران عصر اسپهبدان طبرستان است. همچنین گویش گرگانی قدیم که عبدالله مقدسی از آن به عنوان زبانی بسیار نزدیک به مازندرانی یاد می‌کند مربوط به این دوره می‌باشد. بخش قابل توجهی از آثار این دوره برای طبری‌زبانان قابل فهم می‌باشد.
  2. طبری میانه: این دوره از حکومت مرعشیان تا صفویه را در بر می‌گیرد و عمده آثار این دوره مربوط به قرن هفتم تا نهم می‌باشد و مشتمل بر ترجمه قرآن مجید و مقامات حریری است. همچنین گویش استرآبادی قدیم که بسیار به مازندرانی نزدیک می‌باشد مربوط به این دوره می‌باشد. اکثر آثار این دوره برای طبری‌زبانان قابل درک می‌باشد.
  3. طبری نو: این دوره از حکومت صفویه تا قاجار را در بر می‌گیرد و عمده آثار مربوط به قرن نهم تا دوازدهم می‌باشد و مشتمل بر کنزالاسرار امیر پازواری و اشعار طالب آملی در عهد صفویه و اشعار رضا خراتی کجوری در عهد زندیه و چند اثر مربوط به عهد قاجار همچون ترجمه طوفان البکا می‌باشد. زبان طبری فعلی با طبری این دوره یکی می‌باشد و برای گویشوارن مازندرانی کاملاً قابل فهم است. ادبیات مازندرانی پس از قاجار ادامهٔ این دوره می‌باشد.

اشعار مربوط به کنزالاسرار به دو دسته طبری شرق مازندران و طبری غرب مازندران تقسیم می‌شود.

طبقه‌بندی

[ویرایش]

زبان مازندرانی به شاخۀ شمال غربی یا میانه زبان‌های ایرانی تعلق دارد و در کنار گیلکی، تالشی و گروه گویش‌های پیرامون سمنان گروه زبان‌های کاسپین را تشکیل می‌دهد.[۴۲][۵۲] گیلکی زبان خواهر مازندرانی در این گروه زبانی است.[۵۳] نظامی از مرزهای همگویی متشکل از پیشامازندرانی، نیای گویش‌های پیرامون مازندران (به جز سمنان)، پیشا هرزندی در شمال آذربایجان و دیملی در شرق آناتولی پیشنهاد شده‌است. به هر روی به دلیل نفوذ شدید ایرانی جنوب غربی، بسیاری از مشخصه‌های میانی در مازندرانی تنها به‌طور پراکنده تداوم یافته‌است. در دوره‌های اخیر، شکوفایی اقتصادی این استان و نزدیکی آن به تهران، فارسی‌سازی آن را تشدید کرده: سیل شدید واژگان، حروف اضافه، و حتی وام گرفتن تکواژها. با وجود نفوذ عظیم فارسی، بسیاری از عناصر بومی در برابر فارسی سازی مقاومت کرده‌اند. مازندرانی همچنان یک زبان حرف اضافه پسین دارای یک نظام صرف ضمایر شخصی مانده. افعال آن نه تنها در بن و بخش پایانی بلکه در وجه دستوری و زمان با فارسی تضاد دارند. واژگان به تنهایی مازندرانی را نسبت به فارسی به‌طور متقابل نامفهوم می‌کند. با وجود همسایگی سکنی گزیدگان ترکمن، اثر مستقیم ترکی بر مازندرانی بسیار مختصر است. وام‌ها از روسی قابل توجه است، که در زمان حضور روسیه در مازندران در قرن نوزدهم رخ داده.[۴۲][۵۲]

تاریخچه

[ویرایش]
پراکندگی مردم مازندرانی در استان‌های ایران[نیازمند منبع]

در کتاب انتخابات البهیه به نقل از کتاب مسالک الممالک اصطخری در باب زبان مازندرانی آمده‌است: طبرستان زمینی هامون است و کشاورزی کنند و ستور دارند و زبانی دارند نه تازی نه پارسی و بومی هستند که دیگر دیلمان زبان ایشان را ندانند و تا روزگار حسن بن زید(۲۵۰–۲۷۰) مردم طبرستان و دیلمان کافر بودند.[۴۳] مقدسی در قرن چهارم می‌نویسد: زبان مردم گرگان و قومس باهم قرابت دارد و مردم آنجا «ه» را زیاد به کار می‌برند و می‌گویند «هاکن» و «هاده» و زبان مردم طبرستان بدان نزدیک است مگر آنکه در آن عجله و شتابناکی هست. زبان مردم دیلم پیچیده و برعکس است و گیلانیان «خ» را زیاد استعمال کنند.[۴۴]

قلمرو تاریخی این زبان با جغرافیای تاریخی آن تفاوت چشمگیر ندارد. چنانچه حدود العالم حد خاوری زبان طبری را دیوار تمیشه می‌داند که در فراسوی آن لوترای استراباد و فارسی گرگانی رواج داشت. لیکن حدود باختری زبان طبری ظاهراً قدری غربی تر از دامنه امروزین آن بوده و تا ملاط که کیائیان گیلان بر آن فرمان می‌راندند، دامن می‌گسترده‌است.[۵۴] همچنین شمس‌الدین مقدسی گویش گرگان و طبرستان را نزدیک به هم می‌داند[۵۵] و گویش استرآبادی که تا قرن هفدهم در استرآباد (گرگان فعلی) گویش می‌شد به شدت به زبان مازندرانی شباهت دارد.

الکساندر خوجکو (۱۸۰۴–۱۸۸۱) زبانشناس، خاورشناس و شاعر لهستانی ساکن در روسیه سه بار تمام طول مازندران و گیلان پیمود و با این دو زبان و ادبیات محلی آن آشنایی پیدا کرد و برخی اشعار محلی مازندرانی و گیلکی را در کتاب خود (نمونه‌های شعر عامه در ایران) آورده‌است. به گفتهٔ خوجکو مرز زبانی گیلکی و طبری به شرح زیر می‌باشد:[۵۶]

  1. گیلکی: گیلکی در گیلان از دینه چال (شرق رضوانشهر) تا دهانه پل رود (غرب کلای چای) صحبت می‌شود.
  2. مازندرانی: مازندرانی از دهانه پل رود (شرق کلای چای) تا قره سو (رودی که از رامیان سرچشمه می‌گیرد و وارد ترکمن صحرا شده و به بندر ترکمن ختم می‌شود) که سر حد ایرانیان با ترکمنان یموت است صحبت می‌شود؛ بنابراین در این دوره زبان مازندرانی محدوده غرب رامیان تا شرق کلای چای را در بر می‌گیرد.

پراکندگی

[ویرایش]
نقشه زبان‌های خانواده زبان‌های کاسپین

زبان مازندرانی تنها در کشور ایران تکلم می‌شود.[۵۷] پراکندگی این زبان در نیمه شمالی این کشور است و به جز استان مازندران که نام این زبان از آن گرفته شده در استان‌های گلستان، سمنان، تهران و البرز نیز در میان برخی مردم بومی آن مناطق رواج دارد. پاره‌ای از ایل‌های کوچ‌نشین که در شمال ایران به سر می‌برند نیز مازندرانی‌زبان هستند.[۵۸] زبان مازندرانی (تبری)، زبان کرانه‌های جنوبی دریای مازندران، دامنه‌های شمالی البرز و بخش گسترده‌ای از شمال ایران بوده‌است که بالغ برشش میلیون نفر[۵۹] از جمعیت کشورمان را در برمی گیرد.[۶۰] زبان مازندرانی، زبان بومی مازندرانی‌ها، یعنی ساکنان اصلی استان‌های مازندران، گلستان، و مناطق شمالی استان‌های سمنان، تهران و البرز است.

مراد از طبری یا مازندرانی زبانی است که در هامون و کوهستان مازندران درواقع میان گرگان و گیلان رواج دارد. حد جنوبی مازندرانی از مرزهای استان کنونی درمی‌گذرد و در مسیر جاده تهران به فیروزکوه و دماوند می‌رسد و تا لواسان و رودبار قصران و گچسر به فاصله یک تیغه کوه از شهر تهران پیش می‌رود. گویش شهمیرزاد در شهرستان مهدیشهر سمنان نیز از جنس مازندرانی است. سامان لهجه‌های مازندرانی را از خاور به باختر چنین بیان می‌توان نمود: بهشهر (هامون) و چهاردانگه (کوهستان)، ساری و دودانگه، علی‌آباد و سوادکوه، بابل و بندپی، آمل و لاریجان، نور و کجور، چالوس و کلار.[۶۱]

در خصوص مرز غربی زبان مازندرانی نظرات مختلفی توسط زبان‌شناسان ابراز شده است.

به گفتۀ حبیب برجیان محدودۀ جغرافیایی فعلی مازندرانی‌زبانان از دشت‌های گرگان در شرق تا مرز گیلان امتداد دارد. گستره جنوبی نواحی که اکثریت به زبان مازندرانی سخن می‌گویند، تا حدودی ناشناخته است و این زبان فراتر از رشته کوه البرز، شامل سوادکوه، فیروزکوه و دماوند می‌شود و تمام مسیر جنوب به حومه تهران در شمیرانات، لواسانات، رودهن و غیره را در بر می‌گیرد. روستای ولاترو استان البرز که گویش آن توسط لامبتون (۱۹۳۸) ضبط شده‌است نیز گویشی از زبان مازندرانی می‌باشد. در حاشیه جنوب شرقی مازندران، مجموعه ای از شهرها دراطراف شهر سمنان مانند سنگسر (مهدیشهرسرخه، لاسجرد، افتر وجود دارد که گویش آن دارای خصوصیات مشترک قابل توجهی با زبان مازندرانی است به خصوص گویش شهمیرزادی که گونه ای از زبان مازندرانی است.[۴۲][۵۲] استیلو حد غربی زبان مازندرانی را تا چالوس می‌داند و گویش منطقه کلاردشت، تنکابن و رامسر را حالت انتقالی بین گیلکی و مازندرانی می‌داند[۴۲][۵۲] حبیب برجیان (به نقل از استیلو ۲۰۰۱) مرز زبان مازندرانی را از دشت گرگان در شرق تا رودخانه چالوس در غرب ذکر کرده‌است و گویش منطقه کلار و تنکابن (بخش غربی رویان تاریخی) که در مرزهای استان مازندران قرار دارند را به دلیل اینکه گویشوران آن درک متقابل پایین نسبت به گویشوران زبان گیلکی و زبان مازندرانی دارند به عنوان سومین گروه از زبان‌های کاسپین تعیین شده‌است.[۵۳] رودیگر اشمیت گویش بومی منطقه تنکابن را گویشی از زبان مازندرانی معرفی می‌کند.[۶۲] به گفته حبیب برجیان امروزه نمی‌توان مرز مشخصی میان زبان‌های طبری و گیلکی تعیین کرد؛[۶۳] زبان مازندرانی در حرکت به سوی غرب، تدریجاً با گیلکی تلفیق می‌شود. گویش بین تنکابن و کلاردشت، انتقالی بین مازندرانی و گیلکی است، و به دلیل تفاوت‌های شکل و لغات، قابلیت فهم متقابل آن با گیلکی و مازندرانی محدود است.[۴۲][۵۲] ایضاً گویش رامسری نیز گویشی انتقالی میان دو زبان است.[۶۳] برخی زبان‌شناسان زبان مازندرانی را در شرق استان گیلان رایج می‌دانند،[۷][۶۴] به‌طوری که حسین وثوقی گویش چابکسر[۸] را مازندرانی می‌داند و بهرام فره وشی زبان‌شناس و متخصص زبان‌های ایرانی، گویش منطقه لاهیجان را گونه‌ای میانه مازندرانی و گیلکی می‌داند،[۶۵][۶۶] ولی در ایرانیکا گویش بین منطقه تنکابن تا کلاردشت به عنوان گویش میانی گیلکی و مازندرانی در نظر گرفته شده‌است[۶۷] و گلاتولوگ تا رامسر را مازندرانی در نظر گرفته‌است.[۶۸] به گفتهٔ منیژه یوحنایی حوزه گستردگی زبان مازندرانی از شرق تا گرگان از جنوب تا شهمیرزاد، سنگسر، فیروزکوه، دماوند، لواسانات و مناطق شمالی امامزاده داوود و طالقان و از غرب تا تنکابن است.[۶۹]

زبان مازندرانی در خارج از حوزه جغرافیای سیاسی مازندران در شهرها و روستاهای استان‌های مجاور، مانند نوکنده، بندرگز، کردکوی، و گرگان تا علی‌آباد کتول در استان گلستان، منطقه قصران داخل (شهرستانک، میگون، لالان، اوشان، فشم، آهار، گرمابدر، شمشک، دربندسر، آسارا) و گچسر و ولاترو و روستاهای سرشاخه‌های اصلی رودخانه‌های جاجرود و کرج و مناطق شمالی کوه‌های امامزاده داوود و طالقان و منطقه دماوند (شامل نواحی کوهستانی شهر دماوند، رودهن و بومهن) تا فیروزکوه، قزوان چای و زرین‌دشت و سیمین‌دشت در حاشیهٔ حبله رود از استان تهران و مناطق پرور، چاشم و شهمیرزاد و عشایر الیکایی گرمسار و آرادان در استان سمنان گویش می‌شود.[۴۵] شایان ذکر است که این زبان و گویش فارسی خراسانی تاثیراتی بر روی یکدیگر گذاشته اند.

به‌طور کلی حوزه گستردگی زبان مازندرانی از شمال به دریا خزر، از شرق تا گرگان (گلستان)، از جنوب تا منطقه شهمیرزاد، سنگسر، فیروزکوه، دماوند، لواسانات، کوه‌های امامزاده داوود و طالقان و از غرب تا تنکابن است.[۷۰][۷۱]

این زبان در

  1. استان مازندران، از شرق تا گلوگاه. مرز غربی آن توسط زبان‌شناسان مورد اختلاف است. استیلو حد غربی زبان مازندرانی را تا چالوس می‌داند و گویش منطقه کلاردشت، تنکابن و رامسر را حالت انتقالی بین گیلکی و مازندرانی می‌داند[۴۲][۵۲] و رودیگر اشمیت گویش بومی منطقه تنکابن را گویشی از زبان مازندرانی معرفی می‌کند.[۶۲] و گلاتولوگ تا رامسر را مازندرانی می‌داند[۶۸] برخی تا شرق گیلان و چابکسر را مازندرانی می‌دانند[۷][۸][۷۱][۷۲] بهرام فره وشی زبان‌شناس و متخصص زبان‌های ایرانی، گویش منطقه لاهیجان را گونه‌ای میانه مازندرانی و گیلکی می‌داند.[۶۵][۶۶]
  2. استان گلستان در مناطقی مانند بندرگز، کردکوی، گرگان، علی‌آباد کتول و به‌صورت پراکنده در سایر مناطق استان
  3. استان سمنان مناطقی مانند شهمیرزاد، شاهرود، گرمسار، دامغان، کلاته رودبار، آرادان، دیباج، مجن، کهن آباد، خطیرکوه، فولاد محله، فروان، چاشم، رامه، قالیباف و چهارطاق
  4. مناطق شرقی و شمالی استان تهران مانند فیروزکوه، دماوند، رودهن، بومهن، رودبار قصران شمیرانات و لواسان
  5. مناطق شمالی استان البرز مانند طالقان، ولاترو، شلنک، لانیز، همه جا و شهرستانک
  6. همچنین در بین برخی از ایلات و عشایر همچون الیکایی، بختیاری، قشقایی و عرب میش مست در آرادان، گرمسار و ورامین رواج دارد. گویش الیکایی رایج‌ترین زبان در شهرستان آرادان می‌باشد.[۷۳]

گلاتولوگ زبان مازندرانی را به شش گویش زیر تقسیم نموده است.[۷۴]

  1. کاسپین مرکزی: شامل گونه‌های کلارستاقی، کلاردشتی، تنکابنی و رامسری
  2. گالشی
  3. گچسری
  4. مازندرانی شرقی
  5. مازندرانی غربی
  6. ولاترو

لهجه‌ها

[ویرایش]
نقشهٔ زبانی استان مازندران [نیازمند منبع]

بررسی کارشناسانه در جلگه‌ها و سپس نواحی کوهستانی موجب شناسایی دوازده لهجه مختلف در مازندران شده‌است:[۷۵]

  1. منطقه علی‌آباد کتول: شامل نواحی روستایی کوهستانی شمال شاهوار و مناطقی چون کتول، پیچک محله، محمودآباد، فاضل آباد و جلگه‌های غیرترکمن‌نشین بلوک استارآباد قدیم.
  2. منطقه کردکوی: شامل هزار جریب شرقی، شاه کوه زیارت، بالاجاده، رادکان، گز شرقی و غربی و روستاهای غیر ترکمن‌نشین از زنگی محله گرگان و چهاردانگه تا گلوگاه.
  3. منطقه بهشهر: شامل چهاردانگه هزارجریب از سورتی تا کیاسر و روستاهای مناطق جلگه‌ای از گلوگاه، شاه کیله تا انتهای منطقه قره طغان و رودخانه نکارود.
  4. منطقه ساری: شامل چهاردانگه از کیاسر تا کوهستان‌های دودانگه، جلگه‌های مابین میان دورود و جلگه‌های مناطق غربی تجن رود تا جویبار.
  5. منطقه قائمشهر: شامل مناطق کوهستانی فیروزکوه، سوادکوه و روستاهای جلگه‌ای حد فاصل بین کیاکلا، جویبار و روستاهای کوهپایه‌ای بیشه سر.
  6. منطقه بابل: از مناطق کوهستانی چلاو آمل تا بندپی، امامزاده حسن در سمت غربی آلاشت و نواحی جلگه‌های حد فاصل فریدونکنار، بابلسر، بهنمیر، کیاکلا تا روستاهای کوهپایه‌ای کهنه خط، گنج افروز و بابل کنار.
  7. منطقه آمل: از کوهستان‌های بندپی تا چلاو، لاریجانات، نمارستاق و کلارستاق آمل تا حوالی امامزاده هاشم و جلگه‌های دو سمت هراز، دشت‌سر و محمودآباد و کوهپایه‌ها و جلگه‌های جاده چمستان، میان آمل و نور.
  8. منطقه نور و نوشهر: شامل بخشی از روستاهای بیرون بشم، کجور، محال ثلاث و جلگه‌های حد فاصل سرخ رود تا رودخانه چالوس.
  9. چالوس و تنکابن شرقی: شامل مناطق کلارباستانی، برخی از روستاهای کوهپایه‌ای منطقه بیرون بشم ولنگا و نواحی جلگه‌ای از آب چالوس و عباس‌آباد و رودخانه نشتا به مرکزیت عباس‌آباد.
  10. تنکابن مرکزی: شامل لهجه‌های دوهزاری و سه هزاری و خرم‌آبادی و گلیجانی چالکش یعنی حدفاصل آب نشتا تا آب شیرود.
  11. منطقه قصران باستانی: شامل مناطق اوشان، فشم، شمشک، دیزین، گاجره و روستاهای کوهپایه‌ای توچال تا مناطق غربی رودخانه جاجرود.
  12. منطقه دماوند: شامل نواحی کوهستانی شهرستان دماوند، رودهن، بومهن تا فیروزکوه.[۷۶]

قصران باستانی

[ویرایش]

زبان عمومی مردم قصران لهجه‌ای از زبان باستانی پهلوی رازی است که زبان مازندرانی و اندکی عربی بدان درآمیخته و از زبان دری نیز در قرون اسلامی تأثیر یافته‌است، و هر چه از ری به مازندران نزدیکتر شوند بر میزان لهجهٔ مازندرانی به همان نسبت افزوده می‌شود، چنان‌که در لهجهٔ میگون و شمشک و دربندسر و لالان و زایگان و روته و گرمابدر و شهرستانک[۷۷] همچنین آبنیک و امامه[۷۸] لهجهٔ مازندرانی غلبه دارد. آن لمبتون در کتاب Three Persian Dialects در سال ۱۹۳۸ به بررسی گویش ولاترو/ولایت‌رود که جزو گویش‌های منطقه قصران می‌باشد، پرداخته‌است.[۷۹] گیتی دیهیم در کتاب بررسی خرده‌گویش‌های منطقهٔ قصران به انضمام واژه‌نامهٔ قصرانی آورده‌است: البته زبان رایج در لالان مانند اوشان، فشم، میگون و لواسان، کاملاً تاتی نیست و زبان مازندرانی بسیار در آن نفوذ یافته‌است. گویش مردم لالان به گویش روستاهای امامه، زایگان، آبنیک، گرمابدر، میگون و شمشک در قصران بسیار نزدیک است. نفوذ مازندرانی در زبان تاتی قصران به این دلیل است که قصران در گذشته تحت حاکمیت طبرستان قرار داشته اما در تقسیمات کشوری معاصر جزو استان تهران محسوب می‌شود.[۷۸]حسین کریمان در جلد دوم کتاب قصران کوهسران آورده‌است :منطقه قصران باستانی شامل مناطق اوشان، فشم، شمشک، گاجره و روستاهای کوهپایه‌ای توچال تا مناطق غربی رودخانه جاجرود. زبان عمومی مردم قصران لهجه‌ای از زبان باستانی پهلوی است که زبان طبری یا مازندرانی، که از ریشهٔ زبانهای دیرین ایرانی است، و عربی و اندکی ترکی، بدان درآمیخته و از زبان دری نیز در قرون اسلامی تأثیر یافته‌است، و هر چه از ری به مازندران نزدیک تر شوند بر میزان لهجهٔ مازندرانی به همان نسبت افزوده می‌شود، چنان‌که در لهجهٔ میگون و شهرستانک و لالان و زایگان و روته و گرمابدر و شمشک و دربندسر لهجهٔ مازندرانی غلبه دارد.[۱۵]

گویش‌ها

[ویرایش]

به اعتقاد ایرج سام هیچ جای دنیا جز مازندران، زبانی با گویشورهای متفاوت ندارد. وی در گفتگو با مهر با اشاره به وجود زبان کتولی یا مازنی در مازندران، آن را یکی از خاص‌ترین و ویژه‌ترین زبان‌های ایران دانست و گفت: در هیچ جای دنیا، جز مازندران یک‌زبان با گویشورهای متفاوت وجود ندارد، در غرب مازندران به دلیل برخورد با قوم گیلان، گویش رامسر، مازندرانی محسوب می‌شود و متفاوت با گویش تنکابن است و از سوی دیگر زبان کلاردشت، کلارستاق و چالوس نیز باهم متفاوت است و در دو سوی رودخانه چالوس، یکسو قوم کجوری‌ها وجود دارد که زبانش با زبان چالوس متفاوت است، همچنین زبان بابل با آمل یا قائم‌شهر و سوادکوه یا زبان ساروی‌ها با بهشهر، نکا و شرق مازندران تفاوت بسیاری دارد.[۸۰]

گالش‌هایی که در کوهستان مازندران زندگی میکنند به گویش گالشی از زبان مازندرانی سخن می‌گویند. زبانی که گالش‌ها در مازندران به آن زبان گالشی می‌گویند با زبانی که گالش‌های گیلان در شرق گیلان به آن گالشی می‌گویند متفاوت می‌باشد.[۲۸] متن زیر به گویش گالشی منطقه دودانگه ساری می‌باشد:[۸۱]

فارسی معیار گویش گالشی مازندران گویش گالشی مازندران (لاتین)
بنده علی خورشیدیان، گالش هستم. من عرض کنم امسال نود سال دارم. رضا قلدر آمد از دست احمدشاه پادشاهی را گرفت و او را راهی خارج کرد. من پانزده سال داشتم حالا حساب کن. بَندِ علی خورشیدیان، گالِش هَسِمه. مِن اَرز هاکِنم امسال نود دارِمبه. رضا قُلدُر بیَموئه احمدشا دَس جِه شایی رِ بَیته وِرِ رایی هاکِرده خارجه. مِن پُنزَ سال داشتِمه اِسا حساب هاکِن. bande ali xoršidiân, gâleš hasseme. men arz hâkenem emsâl naved dârembe. reza qoldor biamue ahmad šâ-e das-je šâi-re baite o vere râi hâkerde xâreje. men ponza sâl dâšteme esâ hesâb hâken.

این گویش از زبان طبری در بخش شهمیرزاد در شهرستان مهدیشهر استان سمنان گویش می‌شود[۱۲][۱۳][۸۲][۸۳].[۸۴][۸۵][۸۶][۸۷][۸۸][۸۹][۹۰]

دیباجی

[ویرایش]

دیباجی گویش مردم شهر دیباج است که در ۵۳ کیلومتری شمال شهرستان دامغان در استان سمنان واقع است. پژوهشگران زبان‌شناس دیباجی را از گویش‌های حاشیه دریای خزر می‌دانند. گویش دیباجی علی‌رغم داشتن شباهت‌هایی با گویش‌های مجاور خود بویژه نواحی شمالی، تفاوت‌هایی نیز با آنها دارد. پژوهشگران زبان‌شناس با توجه به قرابت خاص گویش دیباجی با گونه‌های مازندرانی به لحاظ صرفی و نحوی، گویش دیباجی یکی را از گونه‌های مازندرانی می‌دانند.[۹۱][۹۲][۹۳]

گویش افتری گویشی از خانواده زبان‌های کومشی می‌باشد که توسط مردم روستای اَفتَر (هَفدَر)، از توابع شهرستان سرخه، استان سمنان صحبت می‌شود که همچون گویش سنگسری تحت تأثیر زبان مازندرانی (طبری) قرار دارد.[۹۴]

گویش گرگانی کهن یکی از گویش‌های زبان مازندرانی است که درگذشته در شهر گرگان بدان صحبت می‌شده‌است. دانشنامه ایرانیکا گویش گرگانی را گویشی از زبان مازندرانی یا گویشی بسیار نزدیک به آن می‌داند.[۳] این گویش هم‌اکنون منقرض شده‌است.[۹۵] لغت‌نامه دهخدا نیز گویش قدیم گرگانی را جزوی از زبان مازندرانی دانسته و تصریح کرده‌است که هنوز هم در گرگان و روستاهای اطراف گرگان گویشوران زبان مازندرانی زندگی می‌کنند.[۹۵]

بسیاری از نوشته‌های حروفیان به این گویش بوده‌است.[۹۵] به نظر می‌رسد گویش گرگانی در جرجان قدیم (شهری در نزدیکی گنبد) گویش می‌شده‌است و در استرآباد (گرگان فعلی) گویش استرآبادی گویش می‌شده که هردو گویش به زبان مازندرانی شباهت داشتند و چند قرن پیش منقرض شده‌اند.[۹۶]

نقشهٔ زبانی استان گلستان [نیازمند منبع]

گویش طبری استرآبادی یا طبری گرگانی گویشی از زبان مازندرانی[۳] است که درحال‌حاضر در شهرستان گرگان گویش می‌شود.[۹۷] گویش طبری استرابادی زبان بومیان آبادی‌های دهستان استرآباد جنوبی، دهستان انجیرآب، دهستان روشن آباد و همچنین زبان بخش عمده ای از مردم شهر گرگان است. همچنین گویش کتولی که زبان بومیان شهرستان علی‌آباد کتول هست به همراه گویش طبری استرابادی در آبادی‌های دهستان استرآباد شمالی و دهستان قرق رایج هست.[۹۸] زیارت، اصفهان‌کلاته، لمسک، زنگی محله گرگان[۹۹] و کلاجان قاجار نمونه ای از آبادی‌های طبری زبان شهرستان گرگان هستند. به گزارش گلستان ما به نقل از سرویس سیاسی رادکانا: مردم غرب گرگان به زبان مازندرانی صحبت کرده و فرهنگ آنها بیشتر به سمت گلوگاه، بهشهر و بندرگز نزدیک است. در این خطه از گرگان یعنی غرب گرگان جمعیت زیادی زندگی می‌کنند که نزدیک به ۴۰ هزار نفر می‌توانستند در سال ۹۴ رای بدهند.[۱۰۰]

گویش زیارتی یا طبری زیارتی[۱۰۱] گویشی از زبان مازندرانی می‌باشد که در روستا زیارت واقع در جنوب شهرستان گرگان استان گلستان گویش می‌شود.[۱۰۲] گویشی که گالش[۱۰۳] در زیارت گفته می‌شود می‌توان آن را نوعی مازندرانی توصیف کرد که تحت تأثیر سنگین زبان فارسی است. تأثیر فارسی را می‌توان در تمام سطوح مورفوسیناکس و همچنین در واژگان مشاهده کرد. با این حال، گویش زیارتی هنوز هویت مازندرانی خود را حفظ کرده‌است، که می‌توان به ویژه در سیستم فعل مشاهده کرد.[۱۰۴]

گویش کتولی یکی از گویش‌های زبان طبری است که در علی‌آباد کتول و دشت کمالان در استان گلستان گویش می‌شود.[۴] از مهم‌ترین محله‌هایی که در شهرستان علی‌آباد کتول به گویش کَتولی صحبت می‌کنند: محله خارکلاته، محله علی‌آباد و روستاهای آلوستان پیچک محله کتول، مزرعه کتول و محمدآباد کتول و برفتان و شیرنگ و سنگدوین… می‌باشد.
موسیقی مقامی کتول: چاربیده (چهاربیته) کَله کَش، نی بید (نِی بیت) منظومه عاشقانه طالب (مشترک با مازندران) و منظومه حماسی عباس گالش (مشترک با منطقه ملک)

گویش فیروزکوهی[۱۰۵] یا گویش سِلیَری گویشی از زبان مازندرانی[۱۰۶] است که توسط بومیان فیروزکوه و آبادی‌های شهرستان فیروزکوه گویش می‌شود.

گویش دماوندی گویشی از زبان‌های ایرانی شمال غربی و زیرمجموعه حاشیه دریای خزر و زیر شاخه گویش‌های فارسی-مازندرانی[۱۰۷] است که در شهرستان دماوند استان تهران و بخش ایوانکی استان سمنان گویش می‌شود.[۱۰۸] این گویش همچون دیگر گویش‌های فارسی-مازندرانی با زبان مازندرانی قرابت زیادی دارد. در شمال شهر دماوند، به فاصله دو یا سه کیلومتر از مرکز شهر، گویش مازندرانی رایج است؛ اما درجنوب شهر تا شعاع ۳۰ کیلومتری لهجه‌های گویش دماوندی رواج دارد.[۱۰۹]

گویش طبری دماوندی گویشی از زبان مازندرانی می‌باشد که در تمام نواحی کوهستانی شهرستان دماوند و پردیس را در بر می‌گیرد.[۵۲] در محلات شمالی شهر دماوند تا سه کیلومتری مرکز شهر همچون دشتبان، دشتک، دشتمزار، چشمه‌علا، مشا، احمدآباد و اوره به زبان مازندرانی[۱۱۰] صحبت می‌شود. همچنین روستاهایی که در مسیر گردنه‌های گدوک و امامزاده هاشم و اطراف آنها واقع شده‌اند همگی به زبان مازندرانی صحبت می‌کنند. از مسیر گدوک: کهنک در منتهی‌الیه شرقی دماوند، آرو، روستاهای دشت کوه شامل: یهر، لی پشت، دهنار، مومج و هویر و سیدآباد درپنجاه کیلومتری گدوک و روستاهای جنوبی آن: کلاک، مشهد ویدره و از مسیر امامزاده هاشم: دهستان آبعلی شامل: مبارک‌آباد، آبعلی، قائم محله، سادات محله، کریتون، جورد، وسکاره و ایراء همگی به زبان مازندرانی صحبت می‌کنند.[۱۱۱] شهرهایی که طبری دماوندی در آن رایج هستند از قبیل زیر هستند:

  1. دماوند: در شمال شهر دماوند، به فاصله دو یا سه کیلومتر از مرکز شهر، گویش مازندرانی رایج است؛ اما درجنوب شهر تا شعاع ۳۰ کیلومتری لهجه‌های گویش دماوندی رواج دارد.[۱۰۹]
  2. رودهن: بومیان قدیمی شهر رودهن به زبان مازندرانی صحبت می‌کنند.
  3. بومهن: بومیان قدیمی شهر رودهن به زبان مازندرانی صحبت می‌کنند.
  4. آّبعلی: تمامی ساکنان شهر آبعلی به زبان مازندرانی صحبت می‌کنند.

گویش طبری رویانی

[ویرایش]

طبری رویانی یکی از کهن‌ترین گویش‌های زبان مازندرانی است که در نواحی غربی طبرستان گویش می‌شد که خود به دو لهجهٔ طبری کلارستاقی و طبری کجوری تقسیم می‌شود. منطقه رویان کهن از نواحی غربی طبرستان بوده‌است که شامل شهرستان‌های نور، نوشهر، چالوس، کلاردشت (کلار)، طالقان، عباس‌آباد (لنگا)، تنکابن و رامسر (سختسر) می‌شده‌است و گاهی مرز غربی آن تا رودسر (هوسم) ادامه می‌یافت مردم رویان کهن به زبان طبری و گویش طبری رویانی که زبان اسپهبدان طبرستان نیز بود سخن می‌گفتند.[۷۵]

طبری کجوری: لهجه طبری کجوری شاخه ای از گویش طبری رویانی است که در شهرستان‌های نور و نوشهر و نواحی شرقی شهرستان چالوس گویش می‌شود.

گویش کلارستاق: لهجه طبری کلارستاقی شاخه ای از گویش طبری رویانی است که در شهرستان‌های چالوس، کلاردشت، عباس‌آباد و همچنین نواحی شرقی تنکابن همچون نشتارود گویش می‌شود.[۱۱۲] در کتاب راهنمای زبان‌های ایرانی که به ویراستاری رودیگر اشمیت منتشر شده، گویش بومی مناطق از چالوس تا خود تنکابن (گویش منطقه کلارستاق) گویشی از زبان مازندرانی می‌باشد[۶۲] وبگاه گلاتولوگ گویش کلارستاق و گویش کلاردشت را گویش‌هایی از زبان مازندرانی می‌داند.[۱۱۳][۱۱۴]حبیب برجیان گویش مناطق کجور و کلار را از لهجه‌های زبان مازندرانی می‌داند.[۱۱۵] ایران کلباسی گویش کلاردشت و تنکابن را گونه ای از زبان مازندرانی می‌داند.[۱۱۶] در دانشنامه ایرانیکا با استناد به دونالد استیلو آمده: گویش‌های بومی حاشیه دریای خزر که در منطقه کلارستاق رایج‌اند، به همراه گویش منطقه تنکابن را شاید نتوان به‌طور دقیق به عنوان مازندرانی یا گیلکی دسته‌بندی کرد. گویش‌های بین منطقه تنکابن تا کلاردشت به عنوان گویش میانی بین گیلکی و مازندرانی در نظر گرفته می‌شوند و حالت انتقالی دارند. تفاوت‌های واژگانی و دستوری با مازندرانی و گیلکی سبب شده که قابلیت فهم متقابل بین این گویش با آن‌ها کاهش یابد. برای همین گویش‌های منطقه تنکابن تا کلاردشت شاید باید به عنوان یک گروه زبانی سوم مستقل در منطقه خزر[۶۷] و یک گروه زبانی مجزا درون پیوستار گفتاری در طول مناطق ساحلی و ارتفاعات کرانهٔ خزر در نظر گرفته شوند. این گروه از رود چالوس در شرق تا رامسر در غرب را شامل می‌شود و توسط دونالد استیلو به عنوان زبان حاشیه دریای خزر مرکزی تعیین شده‌است، هرچند که داده‌های زبانی موجود برای این گروه پیشنهادی کم است.[۱۱۷] زبان گیلکی به دو گویش غربی (بیه پس) و شرقی (بیه پیش) تقسیم می‌شود و گاه دو گویش دیلمی_اشکوری و گویش بینابین چابکسری_تنکابنی معروف است هم به این فهرست اضافه می‌شوند.[۱۱۸] زبان مازندرانی زبانی است که در استان مازندران و قسمت‌هایی از استان‌های گلستان، سمنان، تهران و البرز رایج است. مازندرانی استان مازندران به سه گویش غربی، مرکزی و شرقی تقسیم می‌شود. گویش طبری چالوس (کلارستاقی) جز گویش غربی مازندرانی محسوب می‌شود. گویش مازندرانی غربی در محدوده میان چالوس و تنکابن گویش می‌شود.[۱۱۹]

مردمان مناطق قصران باستانی شامل مناطق تجریش میگون، لالان، زایگان، روته، گرمابدر، شمشک، دربندسر، شهرستانک، اوشان، فشم، آبنیک، امامه، ایرا، وسکاره، جورد، آردینه و غیره به این گویش صحبت می‌کردند.[۱۵][۵۸][۷۷][۷۸] اما امروزه به سبب مهاجرت اقوام از نقاط مختلف کشور در سال‌های گذشته، جز تعداد معدودی از بومی‌های قدیمی، اکثریت اعم از بومی و غیر بومی به فارسی معمول با لهجه تهرانی سخن می‌گویند و نسل جدید دیگر به لهجه قدیم تکلم نمی‌کند. دانشنامه ایرانیکا درباب زبان بومیان منطقه قصران آورده‌است که باید به دو بخش تقسیم شود. زبان بومیان شمال و شمال شرق منطقه بخش درونی قصران نزدیکی بسیار زیادی به زبان مازندرانی دارد. گویش منطقه جنوبی از اوشان در مرکز تا جیرود و تجریش در جنوب شمیران گونه ای فارسی-مازندرانی است و ویژگی‌های زبان‌های حاشیه دریای خزر را دارد[۱۶]

الیکایی لهجه ای از زبان مازندانی است که توسط اقوام طبری‌تبار الیکایی گویش می‌شود. این ایل طبری‌تبار در قدیم به صورت عشایری زندگی می‌کردند. اقوام الیکایی درمناطق گرمسار،مجن ،آرادان، ورامین، فیروزکوه، دماوند، شمیرانات، چالوس و نوشهر زندگی می‌کنند.[۷۳]

گویش پروری

[ویرایش]

دانشنامه تبرستان و مازندران ذیل گویش پروری چنین نقل نموده‌است، لهجه پروری شاخه ای از زبان تبری است.[۱۲۰] این گویش در پرور در مهدیشهر سمنان و بین ایل پرور گویش می‌شود.

بومیان لواسان و بیشتر آبادی‌ها بخش لواسانات به گویش لواسانی صحبت می‌کنند با این حال برخی آبادی‌های لواسان همچون همچون ایرا و وسکاره به زبان مازندرانی صحبت می‌کنند.[۱۲۱] گویش لواسانی زیر مجموعهٔ گویش‌های فارسی-مازندرانی می‌باشد. دانشنامه ایرانیکا درباب زبان مردم لواسان آورده‌است: مردم لواسان زبان بومی آمیخته‌ای از زبان فارسی و زبان‌های حاشیه دریای خزر دارند که نزدیک به زبان مازندرانی در روستاهای جنوب شرق لواسان چون وسکاره و ایرا می‌باشد[۱۲۲]

گویش طبری تهران (گویش تجریشی)

[ویرایش]

لهجه قدیمی یا بومی تهرانی گویش‌هایی از زبان مازندرانی یا زبان راجی بوده‌است. در این باره گارنیک آساتوریان می‌افزاید:زبان فارسی نیز، زبان هیچ‌یک از اقوام و خرده‌فرهنگ‌های ایرانی نیست. درواقع باید گفت «فارس» کسی است که زبان یا گویش محلی خود را فراموش کرده‌است و به زبان معیار سخن می‌گوید. حتی مردم ورامین و ونک نیز که نزدیک تهران هستند، در گذشته‌ای نه‌چندان دور زبان‌های خود را داشته‌اند که ظاهراً نزدیک به طبری بوده‌است یا مردم قم، جاسب، نراق و… به زبان راجی صحبت می‌کرده‌اند. زبان مردم تهران در ۱۵۰ یا ۲۰۰ سال پیش، مازنی یا زبان راجی بوده‌است[۱۲۳]. اهالی تهران صاحب زبان نبودند. پژوهشگران تهران قدیم را به سه بخش زبانی تقسیم کرده‌اند. تهران از جنوب به شهر ری و زبان راجی در آنجا می‌رسید. به گفته استادان زبان فارسی، از ویژگی‌های زبان راجی استفاده از حرف اضافه بوده و گویشوران منطقه جنوب تهران که با این گویش تکلم می‌کردند، برای مثال از حرف اضافه «ها» بجای حرف «ب» استفاده می‌کردند به‌طوری که به «بگیرید» «هاگیرید» و به «بگرفتیم» «هاگرفتیم» می‌گفتند. لهجه شمیرانی یا تجریشی در منطقه شمال تهران رواج داشته‌است. آن دسته از از اهالی تهران که در محدوده ونک و شمیران سکونت داشتند به دلیل مجاورت با استان مازندران لهجه مازندرانی داشتند. والنتین ژوکوفسکی خاورشناس و زبان‌شناس روس اواخر قرن ۱۹ میلادی در سفری که به ایران داشت در حوالی شمیران با گویش تجریشی آشنا شده و در آثارش به این گویش اشاره می‌کند؛ گویشی که شباهت بسیاری با گویش مازندرانی دارد. تا امروز در محدوده‌هایی از جمله سرآسیاب دولاب، شاه عبدالعظیم و… هنوز هم افرادی با لهجه شمرانی صحبت کنند؛ لهجه‌ای که ملایم شده گویش مازنی است. گویشی از لهجه تاتی نیز در منطقه غرب تهران رواج داشته‌است. مناطق شرقی تهران از دیرباز بیابان بوده‌است و گویش خاصی در آن مناطق تا سمنان رواج نداشته‌است[۱۷].

گویش کرجی گویشی از زبان‌های ایرانی شمال غربی و زیرمجموعه زبان‌های حاشیه دریای خزر و زیرشاخه گویش‌های فارسی-مازندرانی[۱۰۷] می‌باشد که در شهرستان کرج از دهستان آدران تا شهر کرج، شهرستان فردیس و شهرستان ساوجبلاغ گویش می‌شود. این گویش در افعال و واژگان به زبان مازندرانی شباهت دارد.[۱۲۴]

در البرز مرکزی و غربی (الموت و طالقان) گروه غیر مهاجر گیلک و مازندرانی در برابر عشایر مقاومت کرده و در ارتفاعات البرز زبان مازندرانی و گیلکی غالب است.[۱۲۵] به عقیده صاحب نظران گویش مردم طالقان به دو دسته مازندرانی و طالقانی تقسیم می‌شود. روستاهایی که بین جوستان و کوه‌های کندوان قرار گرفته‌اند به لهجه مازندرانی سخن می‌گویند. از جوستان به سمت باختر به به مازندرانی با لهجه طالقانی سخن می‌گویند.[۲۲] به گفته اعظام الوزاره زبان اهل طالقان مرکب است از لهجه و لسان قزوینی و طبرستانی چون با این دو ولایت همسایگی و مجاورت دارند و از هر دو سمت وضع تکلم و تلفظ خود را اقتباس نموده‌است.[۱۲۶] به عقیده زبانشناسان گویش طالقانی[۱۲۷] مرز انتقال گویش حاشیه دریای خزر، تاتی و فارسی می‌باشد.به عقیده حبیب برجیان شهمیرزاد، قصران و ساوجبلاغ، طالقان و الموت و کلاردشت و تنکابن یا کاسپی مرکزی گونه‌های زبانی پیرامون مازندران محسوب می‌شوند. این پژوهشگر زبان طبری علاوه بر زبان، رسوم مشترک را هم دیگر ویژگی ساکنان حوزه زبان کاسپی دانست و گفت: آیین تیرماه سیزده شو از ویژگی‌های مشترک گیلان و مازندران است. مردم طالقان و الموت هم از این جشن سخن می گفتند[۱۲۸].در کتاب استان‌شناسی البرز چاپ وزارت آموزش و پرورش، گویش مناطقی از کرج و طالقان، ساوجبلاغ شبیه به مازندرانی عنوان است[۱۲۹] به گفته حبیب برجیان گویش طالقانی گونه ای از گویش های شبهه طبری می باشد[۱۲۸].گویش طبری طالقانی گویشی از زبان مازندرانی و زیر مجموعه گویش کلارستاقی می‌باشد که به گویش مردم شهرستان چالوس شباهت دارد و برخی ویژگی‌های نحوی آن به گویش‌های مازندرانی گونه همچون شمیرانی شباهت دارد.[۱۳۰] آبادی‌های بالا طالقان همچون گته ده، اسکان، دهدر، درا پی، گرآب، ناریان، مهران، خیکان و پراچان به گویش طبری طالقانی گویش می‌کنند.به گفته منیژه یوحنایی حوزه گستردگی زبان مازندرانی از شرق تا گرگان از جنوب تا شهمیرزاد، سنگسر، فیروزکوه، دماوند، لواسانات و مناطق شمالی امامزاده داوود و طالقان و از غرب تا تنکابن است.[۱۳۱]

گویش‌های طالقان به دو دسته طالقانی و طبری طالقانی تقسیم می‌شود:[۲۱][۲۲]

  1. گویش طالقانی: این گویش از جوستان به غرب و در تمام آبادی‌ها پایین طالقان میان طالقان و کنارود گویش می‌شود.[۱۳۲] این گویش از گونه گویش های تبری گونه می‌باشد.
  2. طبری طالقانی: این گویش از کندوان تا جوستان گویش می‌شود و اکثر آبادی بالا طالقان به جز جوستان را درمی‌گیرد.این گویش زیر مجموعه زبان طبری(مازندرانی)می باشد.

گویش ولاترویی یا گویش ولایت‌رودی[۱۳۳] گویشی از زبان مازندرانی می‌باشد[۴۲] که در محدوده روستای ولایت‌رود تا گچسرشهرستان کرج استان البرز گویش می‌شود این گویش با گویش‌های شمرونی و کجوری نزدیکی بسیار دارد.[۱۳۴]

گویش‌های طبری گونه یا گویش‌های تَبَروید (Tabaroid) به گویش‌هایی از زبان مازندرانی گفته می‌شود که تحت تأثیر زبان فارسی قرار دارند. این گویش‌ها که در ناحیه جنوبی البرز مرکزی محدوده جاجرود، بخش رودبار قصران شمیرانات، بخش آسارا کرج و پایین طالقان گویش می‌شوند گونه ای از زبان طبری می‌باشند که با مقادیر مختلفی با زبان فارسی ترکیب شده‌اند.[۱۳۵] همچنین گویش بالا طالقان گویشی از زبان طبری می‌باشد که با گویش کلارستاقی در ارتباط است. به گفتهٔ حبیب برجیان در دامنه جنوبی رشته کوه البرز طیف وسیعی از لهجه‌های ترکیبی وجود دارند که می‌توانند به دو گروه تقسیم شوند: گروه نخست گویش‌های طبری هستند که تحت تأثیر زبان فارسی هستند که اصطلاحاً به آن گویش تبروید گفته می‌شود و گروه دوم گویش‌های فارسی هستند که تحت تأثیر زبان طبری هستند و به نوعی مرز انتقال دو زبان طبری و فارسی محسوب می‌شوند که اصطلاحاً به آن گویش فارسی طبری گفته می‌شود.

گویش فارسی-مازندرانی یا گویش فارسی-طبری (Perso-Tabaric Dialects) گویشی انتقالی بین زبان فارسی و مازندرانی می‌باشد این گویش در محدوده شهر دماوند، پایین جاجرود و منطقه لواسانات شمیرانات صحبت می‌شود.[۱۳۶] به گفتهٔ حبیب برجیان در دامنه جنوبی رشته کوه البرز طیف وسیعی از لهجه‌های ترکیبی وجود دارند که می‌توانند به دو گروه تقسیم شوند: گروه نخست گویش‌های طبری هستند که تحت تأثیر زبان فارسی هستند که اصطلاحاً به آن گویش تبروید گفته می‌شود و گروه دوم گویش‌های فارسی هستند که تحت تأثیر زبان طبری هستند و به نوعی مرز انتقال دو زبان طبری و فارسی محسوب می‌شوند که اصطلاحاً به آن گویش فارسی طبری گفته می‌شود.

تاریخ زبان

[ویرایش]

زبان مازندرانی را می‌توان زبان دوم مذهب زیدی در سده‌های هشتم و نهم دانست از آن دوران کتب فراوانی بجای مانده که با توجه به آن‌ها می‌توان این زبان را پس از فارسی با قدمت‌ترین زبان ایرانی دانست که نگارش ادبی تاریخی دارد. از کتب زیدی باقی مانده که به زبان‌های مازندرانی و عربی نگاشته شده می‌توان به چند تفسیر زیدی قرآن مانند: تفسیر کتاب الله (قرن ۹)، تفسیر مغنیسا (قرن۹)، تفسیر قرآن سورتچی (قرن۷)، و همچنین کتابی دربارهٔ مذهب زیدی به نام الابانه (قرن۹) به عربی و مازندرانی توسط ابوجعفر محمد بن یغوب هوسمی نگاشته شده همچنین کتبی مانند: دوم مشیخ زیدی (قرن۹)، سوم مشیخ زیدی (قرن۹)، مقامات الحریری (قرن۷)، الکفایه (قرن۹)، قصیده طنطرانیه (قرن۹) و چند کتاب دیگر به طبری نگاشته شده‌اند.

همچنین زبان مازندرانی با لهجهٔ گرگانی از زبان‌های مقدس فرقهٔ حروفی که یکی از فرقه‌های صوفی ایران است اشاره کرد. کتاب‌های محبت نامه، جاودان نامه و نوم نامه نوشتهٔ ملا فضل‌الله نعیمی استرآبادی از مهم‌ترین و با ارزش‌ترین کتب عرفانی و ادبی به زبان مازندرانی با گویش گرگانی است که متعلق به قرن هشتم هجری است. بخشی از آثار قدیمی که یا به مازندرانی نگاشته شده یا بخش‌هایی از آن مازندرانی است: ۱. تفسیر قران سورتچی (قرن۷) ۲. مقامات الحریری (قرن۷) ۳. تاریخ تبرستان (قرن۷) ۴. جاودان نامه (قرن۸) ۵. نوم نامه (قرن۸) ۶. محبت نامه (قرن۸) ۷. الکفایه (قرن۹) ۸. الابانه (قرن۹) ۹. تفسیر کتاب الله (قرن۹) ۱۰. تفسیر مغنیسا (قرن۹) ۱۱. دوم مشیخ زیدی (قرن۹) ۱۲. سوم مشیخ زیدی (قرن۹) ۱۳. قصیده طنطرانیه (قرن۹) ۱۴. اشعار امیر پازواری (قرن۹) نویسندگان مسالک و ممالک در نخستین قرن‌های اسلامی در ذیل گفتار دیلمان و طبرستان از این گویش یاد می‌کنند. ابوعبدالله مقدسی می‌گوید: «زبان کومش و گرگان به هم نزدیک است. ها بکار می‌برند و می‌گویند هاکن و هاده و آن را حلاوتی‌ست، و زبان مردم طبرستان بدانها نزدیک است مگر در آن شتاب است».[۱۳۷] از این‌گونه نوشته‌ها فقط پیداست که گویش طبری را در قرن‌های نخستین اسلامی بازشناخته‌اند ولی از آنچه در ادامه می‌آید می‌توان دریافت که به این گویش نوشته‌ها و شعرهایی بوده که امروز پاره‌ای از آن‌ها به ما رسیده‌است. این نام‌ها و نوشته‌های اندک نشان می‌دهد که چون طبرستان پس از برافتادن شاهنشاهی ساسانی مدت‌ها از دایره نفوذ خلافت بیرون بوده و چندین قرن حکومت محلی داشته این گویش دارای سنت ادبی شده و این سنت پس از برافتادن آن حکومت‌ها از میان رفته‌است.[۱۳۸]

  1. مرزبان نامه از اسپهبد مرزبان بن رستم (سدهٔ چارم) که متن طبری آن از دست رفته و دو ترجمه فارسی از آن به جا مانده‌است.
  2. نیکی نامه دیوان شعر همین اسپهبد که ابن اسفندیار در تاریخ طبرستان از آن به عنوان «دستور نظم طبرستان» یاد کرده‌است.
  3. باوند نامه تاریخ طبرستان به شعر بوده که در میانهٔ سده‌های پنجم و ششم گرد آورده بودند.
  4. شکره در نوروزنامه خیام از آن نام برده شده‌است.

از آثار نظم و نثر طبری قرون چهارم تا نهم هجری، تنها ابیات و عباراتی پراکنده در لابلای سطور قابوس نامه، تاریخ طبرستان ابن اسفندیار، تاریخ رویان اولیاءالله آملی و تاریخ طبرستان و رویان و مازندران ظهیرالدین مرعشی بر جای مانده‌است. همه این آثار را صادق کیا بررسی کرده و داوود منشی زاده کار او را دنبال کرده‌است (نیز رجوع کنید: هَمِّر، ۱۹۱۳؛ بهار، ۱۳۱۶؛ ادیب طوسی، ۱۳۳۲؛ عمادی، ۱۳۵۹).

همچنین شش دوبیتی طبری در میان برگه‌های نسخه‌ای خطی از دیوان نظامی گنجوی، محفوظ در کتابخانه ملی پاریس، الحاق شده که محمد قزوینی آن‌ها در «مسائل پاریسیه» ی خود ضبط کرده‌است (افشار، ۱۳۸۳) و نیز چهار بیت طبری در جامع الالحان عبدالقادر مراغی ثبت است. (صادقی، ۱۳۷۳). افزون بر این‌ها مفردات و ترکیبات طبری قدیم را در جای جای تاریخ مازندران شیخ علی گیلانی (سدهٔ یازدهم)، تحفة المؤمنین حکیم مؤمن تنکابنی (سدهٔ یازدهم)، فرهنگ انجمن آرای ناصری، فرهنگ آنندراج و … می‌توان یافت. عموم اینگونه لغات شامل نام گیاهان و جانوران و خوراک و پوشاک و اصطلاحات مدنی و جغرافیایی است (کیا، ۱۳۲۶؛ عمادی، ۱۳۶۲؛ صمدی، ۱۳۷۲؛ قاسمی، ۱۳۸۳).[۱۴۱]

جدول زیر[۱۴۲] فهرستی از آثار طبری کهن بازمانده‌است، شامل اشعار و عبارات و کلمات پراکنده. غالب اشعار منسوب به امرا و بزرگان طبرستان در موضوع رزم و بزم و شکار و طبیعت و مهر و کین و پیمان است.

شماره اختصار گوینده؛ موضوع اندازه قرن منبع مطالعات انجام شده
۱ پیروجه دربارهٔ علی پیروزه ۱ بیت ۴ ابن اسفندیار، ج ۱، ص ۱۳۷، ترجمه، ص ۸۷ بهار؛ کیا، ۱۳۲۷؛ منشی زاده
۲ مسته دیواره‌وز یا مسته‌مرد؛ دو قطعه ۹ بیت ۴ ابن اسفندیار، ج ۱، ص ۱۳۹، ترجمه، ص ۸۸ کسروی؛ بهار؛ کیا، ۱۳۲۷؛ ادیب طوسی؛ منشی زاده
۳ کاووس عنصرالمعالی کیکاووس، دوبیتی دربارهٔ از جان گذشتن در میدان رزم ۲ بیت ۵ کیکاووس، بکوشش نفیسی؛ ترجمه، ص ۸۷ کیا، ۱۳۲۷؛ ادیب طوسی، منشی زاده، عمادی، ۱۳۵۹
۴ خورشید اسپهبد خورشید ممطیر، دوبیتی در سوختن کوشک باذن قاضی ۲ بیت ۶ ابن اسفندیار، ج ۱، ص ۱۰۸، ترجمه، ص ۶۱؛ اولیاءالله، بکوشش خلیلی، ص ۹۷؛ ظهیرالدین، بکوشش شایان، ص ۴۳ کسروی؛ کیا، ۱۳۲۷؛ منشی زاده
۵ باربد باربد جریر طبری؛ تک بیت ناظر به دو یابوی شاه ۱ بیت ۶ ابن اسفندیار، ج ۱، ص ۱۱۳، ترجمه، ص ۶۵؛ اولیاءالله، بکوشش ستوده، ص ۱۳۴؛ ظهیرالدین، بکوشش دارن، ص ۶۵ بهار؛ کیا، ۱۳۲۷؛ ادیب طوسی
۶ گرده گرده بازو؛ دوبیتی در رنجوری خویش ۲ بیت ۶ ابن اسفندیار، ج ۲، ص ۱۱۵؛ ظهیرالدین، بکوشش شایان، ص ۱۷۷ کیا، ۱۳۲۷؛ منشی زاده
۷ ساری شاعران ساری؛ بیت در وصف مُجیر ۱ بیت ۶ ابن اسفندیار، ج ۲، ص ۹۷ کیا، ۱۳۲۷؛ منشی زاده
۸ آمله عباراتی به سبک ادب ساسانی از زبان آمله دختر اشتاد افسانه‌ای ۳ عبارت ؟ ابن اسفندیار، ج ۱، ص ۷۰، ترجمه، ص ۲۴؛ ظهیرالدین، بکوشش دارن، ص ۲۷ کیا، ۱۳۲۷
۹ سام ابواعمرو؛ بیت در اژدها کشیِ سام ۱ بیت ۶؟ ابن اسفندیار، ج ۱، ص ۸۹، ترجمه، ص ۴۱ بهار، اقبال، کیا، ۱۳۲۷؛ منشی زاده
۱۰ معینی ابراهیم معینی؛ دوبیتی حاوی یک بیت از نیکی‌نومه ۲ بیت ۶؟ ابن اسفندیار، ج ۱، ص ۱۳۷، ترجمه، ص ۸۶ کیا، ۱۳۲۷؛ منشی زاده
۱۱ هجیم قاضی هجیم؛ بخشی از ملمع بلند فارسی درآمیخته به کلمات و عبارات عربی و طبری؛ در حدود ۱۸ مصراع طبری خالص دارد ۳۲ بیت ۶؟ ابن اسفندیار، ج ۱، ص ۱۳۴، ترجمه، ص ۸۳ کیا، ۱۳۲۷؛ مؤید
۱۲ قطب قطب رویانی؛ ترجیع بندی در سه بند ۱۴ بیت ۷ ابن اسفندیار، ترجمه، ص ۲۶۰؛ اولیاءالله، بکوشش خلیلی، ص ۱۱۱؛ ظهیرالدین، بکوشش دارن، ص ۸۶ کسروی؛ کیا، ۱۳۲۷، منشی زاده
۱۳ امیرعلی امیر علی؛ مطلع مرثیهٔ ترجیع بند ۱ بیت ۷ اولیاءالله، بکوشش ستوده، ص ۱۶۶ کیا، ۱۳۲۷
۱۴ امیر افراسیاب کیا افراسیاب چلاوی؛ دو دوبیتی ۴ بیت ۸ نسخه Supple. Pres. ۱۸۱۷ در کتابخانهٔ ملی پاریس، به نقل از قزوینی در «مسائل پاریسیه»، ص ۱۸۳–۱۸۱ قزوینی، برجیان
۱۵ داوود امیر داوود یک دوبیتی ۲ بیت ۸ نسخه Supple. Pres. ۱۸۱۷ در کتابخانهٔ ملی پاریس، به نقل از قزوینی در «مسائل پاریسیه»، ص ۱۸۳–۱۸۱ قزوینی، برجیان
۱۶ حسن حسن کیا؛ سه دوبیتی ۶ بیت ۸ نسخه Supple. Pres. ۱۸۱۷ در کتابخانهٔ ملی پاریس، به نقل از قزوینی در «مسائل پاریسیه»، ص ۱۸۳–۱۸۱ قزوینی، برجیان
۱۷ عظیم میر سید عبدالعظیم؛ دو دوبیتی ۴ بیت ۹ ظهیرالدین، بکوشش شایان، ص ۲۹۳–۲۹۲؛ کنزالاسرار، ج ۲، ص ۷۰ کیا، ۱۳۲۷، منشی زاده
۱۸ ظهیر ۱ عبارات طبری در «تاریخ طبرستان و رویان و مازندران» ۵ جمله ۹ ظهیرالدین، بکوشش دارن، ص ۲۳۵، ۳۷۶، ۴۱۳، ۴۳۹ کیا، ۱۳۲۷
۱۹ جامع دو دوبیتی ۴ بیت ۹ نسخه‌های خطی «جامع الالحان عبدالقادر مراغی، بنقل از صادقی، ۱۳۷۱ صادقی، ۱۳۷۱
۲۰ شیخ علی ضربالمثلی در حمله تیمور ۱ جمله ۱۱ ملا شیخ علی، ص ۵۶ عمادی، ۱۳۶۲
۲۱ اسفندیار کلمات و ترکیبات طبری در «تاریخ طبرستان» ۷ ابن اسفندیار، جاهای مختلف کیا، ۱۳۲۷
۲۲ اولیاء کلمات و ترکیبات طبری در «تاریخ رویان» ۸ اولیاءالله، جاهای مختلف
۲۳ ظهیر ۲ کلمات و ترکیبات طبری در «تاریخ طبرستان و رویان و مازندران» ۹ ظهرالدین، جاهای مختلف کیا، ۱۳۲۷

ادبیات مازندرانی

[ویرایش]
صفحه‌ای از کنزالاسرار، امیر پازواری این کتاب را به طبری نوشته‌است.

در دهه‌های اخیر تعداد مطالب ادبی چاپ شده به مازندرانی، که بیشتر به صورت شعر است، در حال رشد بوده و تلاش‌هایی شده تا امثال، و لغات گونه‌های مختلف جمع‌آوری شود. رادیو مازندران از زمان تأسیس خود در دهه ۱۹۶۰ میلادی، بخشی از برنامه‌های خود را به مازندرانی پخش می‌کند. به هر روی توجه ادبی مازندرانی‌ها به زبان خود به اندازه همسایگان غربی شان در گیلان نیست و بسیار کمتر از گروه‌های دارای هویت قوی قومی-زبانی از جمله کردها و بلوچ‌ها است.[۴۲][۵۲]

نیما و زبان طبری

[ویرایش]

دغدغه اصلی نیما یوشیج حفظ و احیای زبان طبری بود، او در نامه‌ها و دست نوشته‌هایش و همچنین در مقدمه دفتر روجا، به این دغدغه اشاره می‌کند. وی در نامه‌هایی که به برادرش می‌نویسد، سه بار از وی می‌خواهد که کتاب تاریخ طبرستان و دیوان امیر پازواری را برایش تهیه کرده و ارسال کند. مهم‌ترین گام نیما در راه زنده نگاه داشتن زبان طبری، سرودن اشعار طبری در مجموعه ای با نام روجا است.[۱۴۳] نیما در یکی از دوبیتی‌های خود این چنین به دلبستگی اش به زبان تبری اشاره می‌کند:

کوُ چوُ مُنِ خاخوُرِ مُنی نیکتاءُ خواهر کوچکم نیکتا است
برارِ مُنی لادُبن که وی یکتاءُ تنها برادرم نامش لادبن است
تَبَری مُنی می گپ، مُنِ گواءُ شعرهای تبری من، گواه من است
کِجهٔ گپ دی‌یَر بوتمُ سواءُ در کجای حرف‌هایم دیگر غیر از این گفتم
(روجا)

نیما در این دوبیتی به داشته‌ها و دلبستگی‌های خود اشاره می‌کند. او در بیت اول به دلبستگی زمینی یعنی برادر و خواهرش اشاره می‌کند و در بیت دوم به دلبستگی وجودی‌اش یعنی شعر و زبان تبری اشاره می‌کند. زبانی که شاید برخی از ادبا و شاعران مازندرانی به راحتی از داشتن و گفتن آن خرسند نباشند، بلکه برخی از آنها از هر فرصتی استفاده می‌کند تا طبری بودن خود و سخن گفتن به زبان طبری را انکار کنند. اما نیما آنهایی را انکار می‌کند که مدعی بودند نیما زادبوم (سرزمین) و زبان خود را فراموش کرده‌است. ولی نیما مدعی است نه تنها زبان مادری خود را فراموش نکرده‌است که اتفاقاً همین شعرهایی که به زبان تبری سروده گواه دلبستگی او به زبان تبری است. نیما زبان تبری را بخشی از افتخار و علاقه خود معرفی می‌کند و حتی برای آنکه دیگران را قانع کند به نوعی از آنها می‌خواهد که دلیل بیاورند که او کجا گفته‌است که اهل تبرستان نیست و به زبان زبان تبری حرف نمی‌زند.[۱۴۴]

ترجمه‌هایی به زبان طبری

[ویرایش]

ادبیات طبریِ گرگانی

[ویرایش]

بخشی از ادبیات طبری را گویش گرگانی تشکیل می‌دهد[۱۴۵] که کتاب‌هایی مانند محبت نامه،[۱۴۶] نوم نامه،[۱۴۷] جاودان نامه،[۱۴۸] محرم نامه، و لغت نامه ای به نام لغت‌استرآبادی به این گویش نگاشته شده‌اند که صادق کیا از روی این متون واژه‌نامه گرگانی را تهیه کرد.

  • جاودان نامه:

سَبب چه بی که عیسی واتِی که با شِمِه هر چه واتِن به اشاره واتِن(طبری امروزی:سبب چه بی‌یه که عیسی باته که با شِما هر چه باتمِه به اشاره باتمه/فارسی:سبب چه بود که عیسی گفت که با شما هر چه گفتم به اشاره گفتم)

  • نوم نامه:

واتِی که هَنِه کو تِنِ زمین سِرخ بو(طبری امروزی:باته که ونِه که تِنِ زمین سِرخ بوئه/فارسی:گفت که باید که زمینَت سرخ باشد)

  • محبت نامه:

اکه واتِی چون قیامت ورسه(طبری امروزی:اون که باته چون قیامت ورسه/فارسی:انکه گفت چون قیامت برسد)[۱۴۹]

اشعار طبری در قابوس نامه

[ویرایش]

عنصرالمعالی کیکاووس در قابوس نامه اشعاری به زبان طبری (مازندرانی) نیز سروده‌است که این گویش در قرن چهارم گویش متداول گرگان قدیم بوده‌است. بیت زیر نمونه ای از اشعار طبری عنصرالمعالی در قابوس نامه می‌باشد.[۱۴۰][۱۵۰]

چنین گونه دونا که بوین هر زونه به گور خته نخسه اون کس به خونه

اثرات متقابل طبری و سایر زبان‌ها

[ویرایش]

طبری و فارسی

[ویرایش]

تقریباً تمامی پژوهشگران بر این اعتقاد هستند که دیو سپید یا ارجنگ دیو نامی اصیل از ادبیات و زبان مازندرانی است و ریشه فارسی ندارد و خود کلمه دیو نیز ریشه مازندرانی دارد و سپس به زبان فارسی راه یافت.[۱۵۱]

در ایران مدرن، برخی از شرکت‌ها و محصولات محبوب مانند Rika (پسر) یا Kija (دختر) وجود دارند که نام خود را از کلمات طبری گرفته‌اند.[۱۵۲]

طبری و ترکمنی

[ویرایش]

در زبان ترکمنی برخی از وام‌واژه‌های مازندرانی وجود دارد.[۱۵۳]

وضعیت امروزی زبان مازندرانی

[ویرایش]

در گزارش یونسکو، زبان مازندرانی جزء زبان‌های در خطر مرگ نیست.[۱۵۴][۱۵۵][۱۵۶] اما فعالان محلی در مازندران می‌گویند این زبان در خطر مرگ است.[۱۵۷][۱۵۸] یک پژوهشگر زبان مازندرانی[کدام؟] نسبت به خطر نابودی این زبان کهن دارای ریشه هندو-اروپائی هشدار داد و گفت که بر اساس نتایج یک تحقیق ۶۰ درصد خانواده‌های مازندرانی در جمع خانوادگی هم به زبان فارسی مکالمه می‌کنند. محمد صالح ذاکری در نشستی با موضوع «آیندهٔ زبان مازندرانی» افزود: «رغبت نداشتن خانواده‌های مازندرانی برای آموزش زبان بومی به فرزندانشان، مهم‌ترین علت به خطر افتادن زبان مازندرانی است.» وی محدود شدن حوزه کاربرد، تأثیر زبان‌های دیگر و دلسردی و نداشتن اعتماد به نفس کاربران در استفاده از زبان مادری را از دیگر عوامل تهدیدکننده این زبان برشمرد. ذاکری با بیان اینکه نگرش مثبتی به زبان مازندرانی در خانواده‌ها وجود ندارد، گفت: «این نگرش منفی در دختران بیشتر از پسران و در کودکان و نوجوانان بیشتر از بزرگسالان است.»[۱۵۹]

ترجمه‌هایی از عربی به مازندرانی[۱۶۰]

[ویرایش]

آنچه میراث مکتوب طبری را از دیگر زبان‌ها ممتاز می‌سازد وجود چندین ترجمه از قرآن کریم و ترجمه‌ای از مقامات حریری است. روشی که در عموم این آثار اختیار شده ترجمهٔ کلمه به کلمه در زیر هر سطر از متن عربی‌ست و عیبش آن است که استخراج نحو زبان مقصد (طبری) را دشوار می‌سازد.

  • نسخه قرآن کتابخانهٔ لژ بزرگ اسکاتلند

خوشبختانه نسخه قرآن اسکاتلند از دسترس زبانشناس برجسته‌ای چون لارنس پائول الول ساتن بیرون نبوده‌است. وی در سال ۱۹۶۳، در بررسی جامع این ترجمه میان سطری نسخه قرآن محفوظ در کتابخانهٔ لژ بزرگ اسکاتلند، زمان آن را در حدود سده دوازدهم هجری/ هجدهم میلادی و زبانش را از حوزهٔ گویشی دریای خزر برآورد می‌کند گو اینکه برخی ویژگی‌های گویشی آن نه گیلکی‌ست نه مازندرانی. از ۱۷۰۰ لغت مندرج در متن ۶۰۰ فقره محلی و باقی فارسی است. مطالعه الول ساتن تطور تاریخی صامتها، صرف، نحو و واژگان را در بر می‌گیرد.[۱۶۱]

  • ترجمه طبری مقامات حریری

ترجمه مقامات الحریری در نسخه‌ای در کتابخانهٔ ملک تهران نگهداری می‌شود و دارای ۱۸۹ برگ است. صادق کیا(۱۳۲۳) در ارزیابی کوتاهی ترجمه را از اوایل قرن هفتم برآورد کرده اما فضل‌الله پاکزاد(۱۳۸۴) در مطالعه‌ای که از شش مقامهٔ نخست متن به عمل آورده تاریخی قدیمی‌تر از قرن نهم و دهم هجری برای آن قائل نمی‌شود.

  • نسخه قرآن خاندان سورتیجی

ترجمهٔ دیگری از قرآن در خاندان سورتیجی در شهر ساری نگهداری می‌شود و داری ۲۵۰ برگ است. متن حاوی نیمه دوم قرآن منهای سوره‌های کوتاه آخر است و حدوداً بیش از یک سوم کتاب آسمانی را در بر می‌گیرد و زبان ترجمه به زبان مقامات الحریری نزدیک است؛ بنابراین قدمت آن ممکن است به سدهٔ هفتم هجری برسد. به عنوان مثال آیه‌ای از قرآن بدین صورت ترجمه شده‌است:

«یا ایها النّاس اِتّقوا ربّکُم انّ زلزله السّاعه شییٌ عظیم» ای مردمون بترسین شما خیا را کی زمین‌لرز قیومتی جیش وزرک
  • دو نسخه قرآن کتابخانهٔ مجلس

نسخه‌های خطی دو ترجمه طبری قرآن در کتابخانهٔ مجلس نگهداری می‌شود: یکی به شماره ۱۲۲۷۸ در ۳۱۸ برگ با عنوان «تفسیر قرآن با ترجمه طبری جلد اول» و دیگری به شماره ۱۷۹۸۲ در ۳۸۸ برگ با عنوان «تفسیر قرآن از سورهٔ مریم تا آخر با ترجمهٔ فارسی و طبری کهن» که در ذیل بررسی می‌شود.

در تصویر، سورهٔ قدر قرآن به همراه ترجمهٔ طبری کهن
در تصویر، سورهٔ کوثر قرآن به همراه ترجمهٔ طبری کهن

ترجمه زیدی قرآن کریم به زبان طبری[۱۶۲]

[ویرایش]

از آثار ارزشمند طبری قدیم ترجمه‌ای است از قرآن کریم از سورهٔ مریم تا آخر با ترجمه فارسی و طبری کهن که به شماره ۱۷۹۸۲ در کتابخانه مجلس نگهداری می‌شود. شهاب‌الدین حسینی نجفی مرعشی پشت جلد کتاب می‌نویسد: «آنچه به نظر حقیر آمد پس از ملاحظهٔ بسیار مختصر: در حواشی آیات شریفه تفسیری است ملتقط از کشاف، بیضاوی، تفسیر ناصر کبیر از ائمهٔ زیدیهٔ جد مادری سید مرتضی، تفسیر ابواسحاق ثعلبی، تفسیر سُدّی و کسی که تفسیر به امر او نوشته شد اسمش ملاحاجی پسر فقیه مازندرانی دیلمی از اعلام زیدیه می‌باشد. آنچه به نظر حقیر می‌رسد تفسیر تألیف علامه بحّاثه شیخ مجدالدین مازندرانی است از اعلام زیدیه که در حدود سنه ۷۰۰ فوت شد (والعم عندالله). نفاست نسخه از حیث قدم و مشتمل بودن بر لغات مازندرانی ست و علاوه مشتمل است بر کلمات بعضی از علما زیدیه در تفسیر آیات شریفه قرآن»

به عنوان مثال در ترجمه سوره کوثر آمده‌است:

  • «إنّا أعطَیناکَ الکَوثَرَ» اما ترا هادائیم یا محمد (ص) وهشتی خونی چشمه
  • «فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانحَر» نماج بکن، تی خیا شکر بجار دنی بره، دیم هاقبله کن، قربان بکن
  • «إنَّ شانِئَکَ هوَ الأَبتَرُ» که ترا بزا نوم بوسته اونه

آثار سده نوزدهم میلادی[۱۶۳]

[ویرایش]

آثاری که تا کنون یاد شد، گرچه طبری یا خویشاوندی نزدیک است، غالباً ناقص و ناخواناست و سیمای زبان را به‌درستی نشان نمی‌دند و برای مازندرانیان معاصر به‌درستی مفهوم نیست. نخستین آثاری که زبان طبری را تمام و کمال به ما عرضه می‌دارد مربوط به نیمه اول سدهٔ نوزدهم میلادی است. این آثار حاکی از آن است که در دویست سال اخیر مازندرانی دستخوش دگرگونی مهمی نشده‌است.

  • نصاب طبری

یادگار پر و پیمان این عصر نصابی است که امیر تیمور قاجار ساروی مشهور به امیر مازندرانی، در عهد محمد شاه قاجار سرود. در این اثر ۸۵۳ لغت مازندرانی و برابر فارسی هرکدام در چند بحر عروض به رشته نظم کشیده شده‌است. این لغات را صادق کیا از روی سه نسخه استخراج کرده و در واژه‌نامهٔ طبری(۱۳۲۷) تنظیم نموده‌است.

  • کوشش‌های خاورشناسان

آثار دیگر مازندرانی از سدهٔ نوزدهم مرهون کوشش‌های خاورشناسان و کنجکاوی جهانگردان است: الکساندر خوجکو(۱۸۴۲)، ایلیا برزین(۱۸۵۳)، گریگوری والریانویچ ملگنوف(۱۸۶۱٬۶۸)، برنهارد دارن(۱۸۶۲٬۷۵)، ژاک دمورگان(۱۹۰۴) در تألیفات خویش مقدار قابل توجهی لغات و اصطلاحات و عبارات و اشعار مازندرانی ثبت کرده‌اند.

در اینجا باید از متون منثور مازندرانی نیز یادکرد که به توصیهٔ اروپائیان نوشته شده یا از فارسی ترجمه شده‌است:

  1. ترجمه بخشی از طوفان البکاء (برزین ۱۸۵۳، ج۲، ص ۷۲–۷۹)
  2. ترجمه چندین حکایت فارسی، از جمله حکایات گلستان سعدی (دارن ۱۸۶۰٬۶۶، ج۲، ص ۱–۱۲۲)
  3. روایتی از حادثهٔ معروف به شیخ طبرسی در نزدیکی بارفروش (دارن ۱۸۶۵)
  4. دو روایت در مورد آمل و بارفروش به تاریخ ۱۳۰۷ هجری قمری (مورگان ۱۹۰۴، ص ۲۴۸–۷۶۰)
  • دیوان امیر پازواری

این دیوان مجموعه‌ای از دو بیتی‌های طبری منسوب به شاعری به نام «امیر پازواری» است که «برنهارد دارن» شرق‌شناس روسی به یاری محمد شفیع مازندرانی، در سال ۶–۱۸۶۰ میلادی تحت عنوان کنز الاسرار در سن پطرزبورگ با برگردان پارسی چاپ کرده‌است.

تفاوت زبان مازندرانی و زبان فارسی

[ویرایش]
نقشهٔ مناطق دارای زبان‌های کناره دریای مازندران برپایه گستره دهستان‌های ایران. کشیده شده بدست جهاد سازندگی در سال ۱۹۸۶ میلادی.

زبان مازندرانی در همهٔ سطوح ساختاری سه‌گانه: آوایی، واژگانی و نحوی ویژگی‌هایی دارد که آن را از زبان فارسی معیار امروزی متمایز می‌سازد.

اختلاف آوایی ساختواژی

[ویرایش]
فارسی معیار مازندرانی فارسی معیار مازندرانی
شب šō آب ō
خواب تاب
پدر piyer مادر mār
دار/درخت dār دختر detær
خوک xi باران vāreš

اختلاف واژگانی

[ویرایش]
فارسی معیار مازندرانی فارسی معیار مازندرانی
قاشق چوبی/کفچه kæče بشقاب (دوری) duri
مرغ kerk خروس telā
گردو æğuz قابلمه láve
گنجشک mičkā قدم (گام) šāb
قابلمه læve طویله kelom
عمیق (ژرف) jol عریان، خشک و خالی tisā
کُند lāš کُند و بیخیال reg
لاکپشت kavez ملخ bājkāk
بادمجان vingum شعله bal

نحو

[ویرایش]

ساختمان عبارات در زبان مازندرانی، بر خلاف برخی از زبان‌های ایرانی دیگر مانند فارسی معیار، به صورت «هسته آخر» بوده و مضافٌ‌الیه و صفت در ابتدای ترکیب می‌آیند در صورتی که ساختمان اسمی فارسی معیار به صورت «هسته اول» است و مضافٌ‌الیه و صفت پس از آن می‌آیند.

فارسی معیار مازندرانی (بهشهری)
اسب سفید espe æsb
دختر زیبا qæšenge kijâ
دختر بسیار زیبا xæle qæšenge kijâ
دختر زیبای من me qæšenge kijâ

آواشناسی زبان مازندرانی

[ویرایش]

زبان مازندرانی دارای ۱۲ واکه ساده می‌باشد.[۱۶۴] علاوه بر واکه‌های ساده در زبان مازندرانی از واکه‌های مرکب که از پیوستن چند واکه ساده به یکدیگر شکل می‌گیرد استفاده می‌شود.[۱۶۵] در برخی گویش‌های مازندرانی ۹ و برخی ۱۰ و برخی ۱۲ واکه ساده شناسایی شده‌است.[۱۶۶]

ردیف مازندرانی مازندرانی به لاتین آوانگاری مثال توضیحات
۱ آ ā [ɑ] امآ (emā) ما، جآ (jā) از، آمئی (āmī) عمو پسین گرد باز (آ)
۲ ˇ (ˆ) ə [ʔ] جˆر (jər) زیر، سˇر (sər) بی‌حس، هآکˆنه (hākəne) بکند میانی خنثی (صدای بسیار کوتاه بین ” اَ ” و ” اِ ” که اصطلاحاً به آن “شواً می‌گویند)
۳ اَ (ئَ) a [æ] جَر (jar) انبوه شاخه‌ها، سَر (sar) کله پیشین گسترده باز (اَ)
۴ اِ (ئِ و ه) e [e] جِر (jer) ته، جِر (jer) پایین (ساری)، سِر (ser) سیر، پِل (pel) پُل پیشین گسترده کوتاه نیم بسته (اِ کوتاه)
۵ ئِ (ائِ) ē [:e] جئِر (jēr) پاره، پئِل (pēl) هوای شرجی، بوئِردم (buērdem) رفتم (کتول)، شوپئِ (šūpē) شب پایی پیشین گسترده کشیده نیم بسته (اِ کشیده)
۶ اُ (ئُ) o [o] جُر (jor) جوی، کُته (kote) بچه پسین گرد کوتاه نیم بسته (اُ کوتاه)
۷ اُو (ئُو) ō [:o] یوُر (yōr) بیرون، اُوشون (ōšun) آنها (الیکایی)، تئُو (tō) تو (نوشهر)، دئُورئوُم (dōrūm) چرخ گرفتن پسین گرد کشیده نیم بسته (اُ کشیده)
۸ او (و) u [u] جور (jur) بالا، دو (du) دوغ، او (u) آب، تور (tur) تور پسین گرد کوتاه بسته
۹ وُ (ئوُ) ū [:u] جوُر (jūr) مانند، توُ (tū) تب، دوُ (dū) دود، توُر (tūr) تبر، لوُ (lū) لب، شوُ (šū) شب پسین گرد کشیده بسته (او کشیده)
۱۰ ی (ای) i [i] جیر (jir) پایین دست، گیرمه (girme) می‌گیرم پیشین گسترده کوتاه بسته
۱۱ ئی (ای) ī [:i] بئییه (baīye) شد، جئیر (jīr) پایین، تئیل (tīl) گل، مئی (mī) مو پیشین گسترده کشیده بسته (ای کشیده)
۱۲ ی y [ʏ] دئییه (daīye) بود (ساری)، دوئییه (davīya) بود (نوشهر)، دبئییه (dabīya) بود (کلاردشت) نیم مصوت میان کامی آوایی (ی، یا)

اعداد

[ویرایش]

اعداد مازندرانی[۱۶۷] با اعداد دیگر زبان‌های هندواروپایی از یک ریشه می‌باشد.[۱۶۸] در جدول زیر اعداد مازندرانی و معادل آن ذکر شده‌است.[۱۶۹]

مازندرانی(لاتین) فارسی اوستایی هندی فارسی (لاتین) سوئدی انگلیسی یونانی تالشی
(tâ)ya(tâ)/a یک aevâ ek yek ett one oinos i
(tâ)de دو dvâ du du två two dyo
(tâ)se سه θeri tin seh tre three tries se
(tâ)čâr چهار čâθwâr čâr čâhâr fyra five tettâres ču
(tâ)penj پنج âšpančâ pânč panj fem five pente penj
(tâ)šiš شش xšvaš sas(čhah) šeš sex six hex šâš
(tâ)hef هفت haptâ saptâ(sât) haft sju seven heptâ hâft
(tâ)heš هشت aštâ astau(at) hašt åtta eight okto hašt
(tâ)ne نه navâ naua(no) noh nio nine enneâ nav
(tâ)da ده âdasâ dasâ(das) dah tio ten dekâ

دستور زبان

[ویرایش]

ضمیر

[ویرایش]

در مازندرانی ضمیر سه حالت دارد: فاعلی، مفعولی و ملکی.

ضمیر ۱ مفرد ۲ مفرد ۳ مفرد ۱ جمع ۲ جمع ۳ جمع
فاعلی، ساری[۱۷۰] men te ve emâ šemâ vešun
مفعولی، ساری mere tere vere emâre šemâre vešunre
ملکی، ساری me te vene ame šeme vešune
فاعلی، چالوس[۱۷۱] men to ve amâ šomâ vešon
مفعولی، چالوس mene/mere tere vere amâre šomâre vešonre
ملکی، چالوس me te ve ame šeme vešone
فاعلی، کلاردشت[۱۷۲][۱۷۳] men to un/on amâ šomâ ušon
مفعولی، کلاردشت mene tere une/vere amâre šomâre ušone
ملکی، کلاردشت me te une/ve ame šeme ušone
فاعلی، شهمیرزاد[۱۷۴] mo to/tu ü/o h-ama šamâ ošan
مفعولی، شهمیرزاد mar-a tar-a/ter ür-a hamira šamira ošanra
ملکی، شهمیرزاد me to/te e hami šami ošene
فاعلی، تنکابنی mon to vi amâ šomâ ušân
مفعولی، تنکابنی mere tere vere amere šemere ušâne
ملکی، تنکابنی mi ti vi ami šimi ušane
فاعلی، الیکایی[۱۷۵] men/a tu vi amâ šemâ ōšun/unâhân
مفعولی، الیکایی meyre teyre veyre ameyre šemeyre ōšunre
ملکی، الیکایی mey tey veyne amey šemey ōšune/unâhâne
فاعلی،طبری طالقانی men te ve emâ šemâ vešun/ešon
مفعولی،طبری طالقانی mere tere vere emâre šemâre vešunre
ملکی،طبری طالقانی mi ti vi emei šemei vešuni
فاعلی،گویش طالقانی men to u šemâ ošan
مفعولی،گویش طالقانی mene/mere tere ure mâre šemâre ošane
ملکی،گویش طالقانی mi/meni ti uyi mâyi šemayi ošani

شناسه (قائمشهر)

[ویرایش]

در زبان فارسی دو دسته شناسه داریم: گذشته و حال. اما در زبان طبری سه دسته شناسه داریم: گذشته، حال ساده و حال التزامی.[۱۷۶] (نمونه زیر بر اساس گویش قائمشهری تنظیم شده‌است)

۱. گذشته:

  • بن ماضی ساده: -ba-pet = پخت
  • بن ماضی استمراری: -pat = می‌پخت
گذشته ۱ مفرد ۲ مفرد ۳ مفرد ۱ جمع ۲ جمع ۳ جمع
شناسه eme i e emi eni ene

۲. حال ساده:

  • بن مضارع اخباری: -paj = می‌پزد
حال ساده ۱ مفرد ۲ مفرد ۳ مفرد ۱ جمع ۲ جمع ۳ جمع
شناسه embe eni ene embi enni enne

۳. حال التزامی:

  • بن مضارع التزامی: -ba-pej = بپزد
حال التزامی ۱ مفرد ۲ مفرد ۳ مفرد ۱ جمع ۲ جمع ۳ جمع
شناسه em i e im in en

شناسه (چالوس)

[ویرایش]

در زبان فارسی دو دسته شناسه داریم: گذشته و حال. اما در زبان طبری سه دسته شناسه داریم: گذشته، حال ساده و حال التزامی.[۱۷۷] (نمونه زیر براساس گویش چالوس صرف شده‌است)

۱. گذشته:

  • بن ماضی ساده: _buārd = رفت
  • بن ماضی استمراری: _še_ma = می‌رفت
گذشته ۱ مفرد ۲ مفرد ۳ مفرد ۱ جمع ۲ جمع ۳ جمع
شناسه پس از همخوان eme i e emi enni enne
شناسه پس از واکه me i mi nni nne
شناسه پس از واکه (ی) yame ya yami yanni yanne

۲. حال ساده:

  • بن مضارع اخباری: _še = می‌رود
حال ساده ۱ مفرد ۲ مفرد ۳ مفرد ۱ جمع ۲ جمع ۳ جمع
شناسه پس از همخوان eme ni ne emi enni enne
شناسه پس از واکه me ni ne mi nni nne

۳. حال التزامی:

  • بن مضارع التزامی: _buār = برود
حال التزامی ۱ مفرد ۲ مفرد ۳ مفرد ۱ جمع ۲ جمع ۳ جمع
شناسه پس از همخوان am i e im in an
شناسه پس از واکه m y ym yn n
شناسه پس از واکه (ی) yam yey ye yeym yeyn yan

شناسه (کلاردشت)

[ویرایش]

در زبان فارسی دو دسته شناسه داریم: گذشته و حال. اما در زبان طبری سه دسته شناسه داریم: گذشته، حال ساده و حال التزامی.[۱۷۸] (نمونه زیر براساس گویش کلاردشت صرف شده‌است)

۱. گذشته:

  • بن ماضی ساده: _ba_berd = برد
  • بن ماضی استمراری: _bard = می‌بَرد
گذشته ۱ مفرد ۲ مفرد ۳ مفرد ۱ جمع ۲ جمع ۳ جمع
شناسه پس از همخوان eme i e emi enni enne
شناسه پس از واکه me i e mi nni nne
شناسه پس از واکه (ی) yame ya yami yanni yanne

در جدول زیر افعال خوردن (boxordan)، آمدن (bimân) و دیدن (badiyân) در زمان گذشته صرف شده‌اند.

گذشته ۱ مفرد ۲ مفرد ۳ مفرد ۱ جمع ۲ جمع ۳ جمع
شناسه پس از همخوان baxordeme baxordi baxorde baxordemi baxordenni baxordenne
شناسه پس از واکه bimâme bimâi bimâe bimâmi bimânni bimânne
شناسه پس از واکه (ی) badiyame badi bidiya badiyami badiyanni badiyanne

۲. حال ساده:

  • بن مضارع اخباری: _bar = می‌بُرد
حال ساده ۱ مفرد ۲ مفرد ۳ مفرد ۱ جمع ۲ جمع ۳ جمع
شناسه پس از همخوان eme ni ne emi enni enne
شناسه پس از واکه me ni ne mi nni nne

در جدول زیر افعال خوردن (boxordan) و خواستن (bexâysan) در زمان حال صرف شده‌اند.

حال ساده ۱ مفرد ۲ مفرد ۳ مفرد ۱ جمع ۲ جمع ۳ جمع
شناسه پس از همخوان xoreme xorni xorne xoremi xorenni xorenne
شناسه پس از واکه xâyme xâyni xâyne xâymi xâynni xâynne

۳. حال التزامی:

  • بن مضارع التزامی: _ba_ber = ببرد
حال التزامی ۱ مفرد ۲ مفرد ۳ مفرد ۱ جمع ۲ جمع ۳ جمع
شناسه پس از همخوان am i e im in an
شناسه پس از واکه m y e ym yn n
شناسه پس از واکه (ی) yam yey ye yeym yeyn yan

در جدول زیر افعال خوردن (boxordan)، رفتن (beyšan) و آمدن (bimân) در زمان حال التزامی صرف شده‌اند.

حال التزامی ۱ مفرد ۲ مفرد ۳ مفرد ۱ جمع ۲ جمع ۳ جمع
شناسه پس از همخوان baxoram baxori baxore baxorim baxorin baxoran
شناسه پس از واکه bašom bašoy bašoe bašoym bašoyn bašon
شناسه پس از واکه (ی) biyam biyey biye biyeyem biyeyn biyan

شناسه (شهمیرزاد)

[ویرایش]

در زبان فارسی دو دسته شناسه داریم: گذشته و حال. اما در زبان طبری سه دسته شناسه داریم: گذشته، حال ساده و حال التزامی.[۱۷۹](نمونه زیر بر اساس گویش شهمیرزاد تنظیم شده‌است)

۱. گذشته:

  • بن ماضی ساده: ba-xord = خورد
  • بن ماضی استمراری: mo_xord = می‌خورد
گذشته ۱ مفرد ۲ مفرد ۳ مفرد ۱ جمع ۲ جمع ۳ جمع
شناسه ema i a emi eni ena

۲. حال ساده:

  • بن مضارع اخباری: xor = می‌خورد
حال ساده ۱ مفرد ۲ مفرد ۳ مفرد ۱ جمع ۲ جمع ۳ جمع
شناسه emma eni ena emmi enni enna

۳. حال التزامی:

  • بن مضارع التزامی: -ba-xor = بخور
حال التزامی ۱ مفرد ۲ مفرد ۳ مفرد ۱ جمع ۲ جمع ۳ جمع
شناسه am i a im in an

صرف فعل (قائمشهر)

[ویرایش]

در جدول زیر فعل گرفتن (baiten) بر اساس گویش قائمشهری در زمان‌های مختلف صرف می‌شود. برای منفی کردن این فعل در زمان‌های: گذشته ساده، گذشته کامل، گذشته التزامی، گذشته کامل التزامی و حال التزامی n جایگزین b در ابتدای فعل می‌شود و در زمان‌های گذشته استمراری و حال ساده na جایگزین g در ابتدای فعل می‌گردد بنابراین نفی زمان‌های گذشته ساده و گذشته استمراری یک صورت دارد. همچنین دو زمان گذشته و حال در حال انجام حالت منفی ندارند.

زمان/شخص ۱ مفرد ۲ مفرد ۳ مفرد ۱ جمع ۲ جمع ۳ جمع
گذشته ساده baiteme baiti baite baitemi baiteni baitene
گذشته کامل bait-bime bait-bi bait-bie bait-bimi bait-bini bait-bine
گذشته التزامی bait-buem bait-bui bait-bue bait-buim bait-buin bait-buen
گذشته التزامی کامل bait-bi-bum bait-bi-bui bait-bi-bu bait-bi-buim bait-bi-buin bait-bi-buen
گذشته استمرای giteme giti gite gitemi giteni gitene
گذشته در حال انجام daime-giteme daii-giti daie-gite daimi-gitemi daini-giteni daine-gitene
حال ساده/آینده girembe girni girne girembi girenni girenne
حال در حال انجام darme-girembe dari-girni dare-girne darmi-girembi darni-girenni darne-girenne
حال التزامی bairem bairi baire bairim bairin bairen
آینده xâmbe bairem xâni bairi xâne baire xâmbi bairim xânni bairin xânne bairen

صرف فعل (چالوس)

[ویرایش]

در جدول زیر فعل رفتن (buārden) بر اساس لهجه چالوس در زمان‌های مختلف صرف می‌شود.[۱۷۷]

زمان/شخص ۱ مفرد ۲ مفرد ۳ مفرد ۱ جمع ۲ جمع ۳ جمع
گذشته ساده buārdeme buārdi buārde buārdemi buārdenni buārdenne
گذشته کامل buārde-biyame buārde_bi buārde_biya buārde-biyami buārde-biyanni buārde-biyanne
گذشته التزامی buārde-bum buārde-buy buārde-buye buārde-buym buārde-buyn buārde-bun
گذشته التزامی کامل buārde-bi-bum buārde-bi-buy buārde-bi-buye buārde-bi-buym buārde-bi-buyn buārde-bi-bun
گذشته استمراری še_ma_me še_ma_i še_ma še_ma_mi še_ma_nni še_ma_nne
گذشته در حال انجام dar-šemame dar-šemai dar-šema dar-šemami dar-šemanni dar-šemanne
حال ساده/آینده šeme šeni šene šemi šenni šenne
حال در حال انجام dar-šeme dar-šeni dar-šene dar-šemi dar-šenni dar-šenne
حال التزامی buāram buāri buāre buārim buārin buāran
حال التزامی xāyme buāram xāyni buāri xāyne buāre xāymi buārim xåynni buāri xāynne buāran

در جدول زیر فعل آمدن (bimān) بر اساس لهجه چالوس در زمان‌های مختلف صرف می‌شود.[۱۸۰]

زمان/شخص ۱ مفرد ۲ مفرد ۳ مفرد ۱ جمع ۲ جمع ۳ جمع
گذشته ساده bimāme bimāi bimā bimāmi bimānni bimānne
گذشته کامل bimā-biyame bimā_bi bimā_biya bimā-biyami bimā-biyanni bimā-biyanne
گذشته التزامی bimā-bum bimā-buy bimā-buye bimā-buym bimā-buyn bimā-bun
گذشته التزامی کامل bimā-bi-bum bimā-bi-buy bimā-bi-buye bima-bi-buym bimā-bi-buyn bimā-bi-bun
گذشته استمراری e_ma_me e_ma_i e_ma e_ma_mi e_ma_nni e_ma_nne
گذشته در حال انجام dar_emame dar_emai dar_ema dar_emami dar_emanni dar_emanne
حال ساده/آینده eme eni ene emi enni enne
حال در حال انجام dar_eme dar_eni dar_ene dar_emi dar_enni dar_enne
حال التزامی biyem biyey biye biyeym biyeyn biyen
آینده xāyme biyem xāyni biyey xāyne biye xāymi biyeym xāynni biyeyn xāynne biyen

صرف فعل (کلاردشت)

[ویرایش]

در جدول زیر فعل بردن (baberden) بر اساس لهجه کلاردشت در زمان‌های مختلف صرف می‌شود. برای منفی کردن این فعل در زمان‌های: گذشته ساده، گذشته کامل، گذشته التزامی، گذشته کامل استمراری n جایگزین b در ابتدای فعل می‌شود و در زمان‌های: حال ساده، گذشته استمراری و حال التزامی n در ابتدای فعل اصلی می‌آید.[۱۸۱]

زمان/شخص ۱ مفرد ۲ مفرد ۳ مفرد ۱ جمع ۲ جمع ۳ جمع
گذشته ساده baberdeme baberdi baberde baberdemi baberdenni baberdenne
گذشته کامل baberde-biyame baberde_bi baberde_biya baberde-biyami baberde-biyanni baberde-biyanne
گذشته التزامی baberde-bum baberde-buy baberde-buye baberde-buym baberde-buyn baberde-bun
گذشته التزامی کامل baberde-bi-bum baberde-bi-buy baberde-bi-buye baberde-bi-buym baberde-bi-buyn baberde-bi-bun
گذشته استمراری bar_imi_yame bar_imi bar_imi_ya bar_imi_yami bar_imi_yanni bar_imi_yanne
گذشته در حال انجام dabiyame-barimiyame dabi-barimi dabiya-barimiya dabiyami-barimiyami dabiyanni-barimiyamnni dabiyanne-barimiyanne
حال ساده/آینده barme barni barne baremi barenni barenne
حال در حال انجام darme-bareme dari-barni dare-barne darmi-baremi darni-barenni darne-barenne
حال التزامی baberam baberi babere baberim baberin baberan
آینده xâyme baberam xâyni baberi xâyne babere xâymi baberim xâynni baberin xâynne baberan

صرف فعل (شهمیرزاد)

[ویرایش]

جدول زیر فعل خوردن (baxordan) بر اساس گویش شهمیرزادی[۱۸۲] در زمان‌های مختلف صرف می‌شود. برای منفی کردن این فعل در زمان‌های: گذشته ساده، گذشته کامل، گذشته التزامی، گذشته کامل، گذشته کامل التزامی، حال التزامی n جایگزین b در ابتدای فعل می‌شود و در زمان‌های: حال ساده، گذشته استمراری، حال در حال انجام و گذشته در حال انجام ne در ابتدای فعل اصلی می‌آید.[۱۷۹]

زمان/شخص ۱ مفرد ۲ مفرد ۳ مفرد ۱ جمع ۲ جمع ۳ جمع
گذشته ساده baxordema baxordi baxorda baxordemi baxordeni baxordena
گذشته کامل baxorde-bema baxorde-bi baxorde-bia baxorde-bemi baxorde-beni baxorde-bena
گذشته التزامی baxorde-bam baxorde-bi baxorde-bo baxorde-bim baxorde-bin baxorde-ben
گذشته التزامی کامل baxorde-bi-bam baxorde-bi-bi baxorde-bi-bo baxorde-bi-bim Baxorde-bi-bin baxorde-bi-ben
گذشته استمراری moxordema moxordi moxorda moxordemi moxordeni moxordena
گذشته در حال انجام davema-moxordema davi-moxordi dava-moxorda davemi_moxordemi daveni moxordeni davena moxordena
حال ساده/آینده xoremma xoreni xorena xoremmi xorenni xorenna
حال در حال انجام darma-xoremma dari-xoreni dara-xorena darmi-xoremmi darni xorenni darna xorenna
حال التزامی baxoram baxori baxora baxorim baxorin baxoran
آینده نوع اول vana baxoram vana baxori vana baxora vana baxorim vana baxorin vana baxoran
آینده نوع دوم xâmma baxoram xâni baxori xâna baxora xâmmi baxorim xânni baxorin xânna baxoran

ماضی نقلی

[ویرایش]

برخی از محققان بر این باورند که در زبان مازندرانی ساخت ماضی نقلی وجود ندارد و گویشوران از ساخت گذشتهٔ ساده به جای آن استفاده می‌کنند. اما شواهد نشان می‌دهند که ماضی نقلی در این زبان به دو شیوه، با بهره‌گیری از جایگاه تکیهٔ اولیه و قید، ساخته می‌شود.[۱۸۳] (داده‌های پژوهشی حاضر از منطقه بابلکنار گردآوری گردیده‌است)

  • اگر تکیهٔ اولیه بر روی پیشوند فعلی باشد، ساخت گذشته ساده‌است.
او آن کار را کرد vә unta kar-rә ‘hæ-kәrdә
بچه خوابید væčә ‘ba-xәtә
ناهار خوردم čašt ‘bæ-xәrdәmә
من چشمم را بستم mәn šә čәš-(r)ә ‘dæ-vәssәmә
دخترم برنج را باد داد (خاکش را جدا کرد) mә kija/dәtәr dunә-rә ‘hә-patә
  • چنانچه تکیهٔ اولیه بر روری هجای اول فعل قرار گیرد، ساخت ماضی نقلی خواهد بود.
او آن کار را کرده‌است ve unta kar-(r)ә ha-‘kәrdә
بچه خوابیده‌است (اکنون در خواب است) væčә ba-‘xәtә
ناها خورده‌ام čašt bæ-‘xәrdәmә
من چشمم را بسته‌ام mәn šә čәš-(r)ә dæ-‘vәssәmә
دخترم برنج را باد داده‌است mә kija/dәtәr dunә-rә hә-‘patә
  • همچنین در زبان مازندرانی فعل ماضی نقلی با افزودن فعل کمکی [dâr] (در گویش آمل dây و در گویش شهمیرزاد dâ) به فعل ماضی ساخته می‌شود.[۱۸۴]
فعل شدن ۱ مفرد ۲ مفرد ۳ مفرد ۱ جمع ۲ جمع ۳ جمع
ماضی نقلی (ساری) bazu dârme bazu dârni bazu dârne bazu dârmi bazu dârnni bazu dârnne
ماضی نقلی (آمل) bazu dâyme bazu dâyni bâzu dâyne bâzu dâymi bâzu dâynni bazu dâynne
فارسی معیار گویش ساروی
تو برای چه بچه ات را زده‌ای te četi vesse še vače re bazu dârni
تو برای چه بچه ات را زدی te četi vesse še vače re bazui
فارسی معیار گویش ساروی
من این کتاب را صحافی کرده‌ام men in ketâb re sahhâfi hâkord dârme
من این کتاب را صحافی کردم men in ketâb re sahhâfi hâkordeme

این ساختار در اشعار کهن طبری همچون دیوان امیر پازواری نیز دیده می‌شود.

کس ونه که مه پیغوم باوه او رهمن نقره دکرد دارمه ته یاسه مو ره

کس می‌باید پیغام مرا به او بگوید

من موی چون یاس تو را نقره گرفته‌ام

ته که سرخه گل ولگ ره جومه داریورازنه مه دل ره صید کرده داری

تو که از برگ گل سرخ لباس داری

می‌برازد که دل مرا صید کرده‌ای

تکیه در افعال پیشوندی

[ویرایش]

برخی افعال مازندرانی در زمان حال ساده پیشوند خود را حفظ می‌نمایند این در حالی است که اصولاً پیشوند از هسته فعل حذف می‌شود.[۱۸۵]

  • برخی افعال در زمان حال ساده با پیشوند و بدون پیشوند.
فارسی فعل با پیشوند فعل بدون پیشوند
می‌توانم batumme tumme
می‌کنم hākemme kemme
می‌پوشم bapušemme pušemme
می‌افتم dakafemme kafemme
  • اگر تکیهٔ اولیه بر روی پیشوند فعلی باشد، فعل حال ساده منفی می‌گردد.
فارسی معیار گویش فیروزکوهی
او نمی‌تواند از آن درخت بالا برود ‘bæ-tunnә un dārə lū būrə
  • چنانچه تکیهٔ اولیه بر روی هجای اول فعل قرار گیرد، فعل حال ساده مثبت می‌گردد.
فارسی معیار گویش فیروزکوهی
او می‌تواند از آن درخت بالا برود bæ-‘tunnә un dārə lū būrə
  • فعل مثبت بدون پیشوند.
فارسی معیار گویش فیروزکوهی
او می‌تواند از آن درخت بالا برود t‘unnә un dārə lū būrə
  • فعل منفی بدون پیشوند.
فارسی معیار گویش فیروزکوهی
او نمی‌تواند از آن درخت بالا برود næ-‘tunnә un dārə lū būrə

نشانه نکره

[ویرایش]

اسم نکره در زبان مازندرانی با چندین نشانه همراه هست.

  • در زبان مازندرانی نشانه نکره[i] یک نشانهٔ پر رنگ هست. این نشانه بعد از اسامی مختوم به صامت به همین شکل ظاهر می‌گردد اما پس از اسم‌هایی که به یک مصوت ختم شده باشند همراه با واج میانجی ای آشکار می‌شود که معمولاً به صورت نکره[e] قابل تشخیص است. نشانهٔ مذکور هم پس از اسم مفرد می‌آید و هم جمع و یک نشانه پسایند است. (نمونه زیر براساس گویش چالوس تنظیم شده‌است)[۱۸۶]
فارسی معیار مازندرانی (لهجه چالوس)
اسبی سر پل گیر کرده‌است asbi pel-e sar gir hākurde
فارسی معیار مازندرانی (لهجه چالوس)
دختری آمد kijaei bimā
فارسی معیار مازندرانی (لهجه چالوس)
مردانی داشتند می‌آمدند mardakuni dar- emanne
  • نشانه دیگر در زبان مازندرانی برعکس نشانه [i] یک نشانه پیشین است که در گویش چالوس (کلارستاقی) بصورت [ya,ye] و [yattā] می‌باشد که برابر با [yek] در زبان فارسی است. نشانه مذکور در گویش رامسری بصورت [ye] و در گویش ساروی (شرق مازندران) به شکل [attā] و [yattā] و در گویش رشت (گویش غرب گیلان) به شکل [i] و [itā] می‌باشد. (نمونه زیر براساس گویش چالوس تنظیم شده‌است)[۱۸۶]
فارسی معیار مازندرانی (لهجه چالوس)
روزی پیش من می‌آیی ye ruz me var eni
فارسی معیار مازندرانی (لهجه چالوس)
یک زن دارد می‌آید yattā zanā dar- ene
فارسی معیار مازندرانی (لهجه چالوس)
یک شب باید بروم پیش حسن ya šu veni buāram hasane var
  • نشانهٔ نکره [i] و دیگر شکل یا شکل‌های آن، گاه همراه با نشانهٔ نکرهٔ دیگر، یعنی [ya] , [ye] و [yattā] برای یک اسم به کار گرفته می‌شوند و به کمک یکدیگر نشانهٔ ترکیبی به وجود می‌آورند. (نمونه زیر براساس گویش چالوس تنظیم شده‌است)[۱۸۷]
فارسی معیار مازندرانی (لهجه چالوس)
یک روز باید پیش تو بیایم ya ruzi veni biyam te var
فارسی معیار مازندرانی (لهجه چالوس)
جایی او را دیده‌ام ya jaei vere baiyamme
  • در زبان مازندرانی هم صفت‌های مبهمی چون [hič] ، [har] و غیره می‌توانندبا همراهی [i] یا بدون آن، اسم را نکره کند. (نمونه زیر بر اساس گویش چالوس تنظیم شده‌است)[۱۸۷]
فارسی معیار مازندرانی (لهجه چالوس)
هر دختری دختر من نمی‌شود

har kijāei me kijā navune

فارسی معیار مازندرانی (لهجه چالوس)
هیچ درختی وجود ندارد hič dari da-niye

نشانه جمع

[ویرایش]

در زبان مازندرانی از نشانه‌های [on]،[šon] ,[kon]،[ât] و [ville] برای جمع استفاده می‌شود.[۱۸۸]

  • از نشانهٔ [on] فقط برای اسم جاندار استفاده می‌شود.
پسرها rikâ on
دخترها kijâ on
پدر بزرگ‌ها gate piyar on
بچه‌ها vače on
فارسی معیار مازندرانی (لهجه چالوس)
پسرها داشتند می‌رفتند rikâon dar šemanne
  • از نشانهٔ [šon] برای اسامی جاندار و غیر جاندار استفاده می‌شود.
پسرها rikâ šon
دخترها kijâ šon
زن‌ها zenâ šon
مردها mardi šon
پدر بزرگ‌ها gate piyar šon
مورچه‌ها malije šon
گردوها âqoz šon
فارسی معیار مازندرانی (لهجه چالوس)
پسرها دارند می‌روند rikâšon dar šenne
  • از نشانهٔ [kon] برای اسامی جاندار و غیر جاندار استفاده می‌شود.
پله‌ها pelle kon
زن‌ها zenâ kon
مردها marde kon
فارسی معیار مازندرانی (لهجه چالوس)
از پله‌ها بالا رفتم pellekon je jur buārdeme
  • از نشانهٔ [ât] به‌صورت محدود استفاده می‌شود.
ده‌ها deh ât
فارسی معیار مازندرانی (لهجه چالوس)
پسرم به ده‌های آنها دارد می‌رود me rikâ ošone dehât dar šene
  • از نشانهٔ [ville] به‌صورت محدود استفاده می‌شود.
بچه‌ها vače ville
فارسی معیار مازندرانی (لهجه چالوس)
بچه‌ها در شهر شما هستند vačeville šeme šahre dele darene

رنگ

[ویرایش]

نام رنگ‌ها در زبان مازندران (طبری) و معادل آن در زبان فارسی:[۱۸۹]

شماره زبان فارسی زبان مازندرانی (زبان طبری) تلفظ به زبان مازندرانی (زبان طبری) با آوای صوتی
۱ سفید اِسپه/اِسبه espe/esbe
۲ سیاه سیو siyu/siyo
۳ آبی کئو kahu/kau
۴ آبی سیر کِتَر ketar
۵ قهوه ای خِری xeri
۶ قهوه ای تیره رَش raš
۷ قهوه ای روشن آغوزی/جُزی aquzi/jozi
۸ سبز سَوز/سَز savz/saz
۹ نخودی شِه‌وا ševā
۱۰ بنفش ونوش/ونوشی vanuš/vanuši
۱۱ صورتی دیمی dimi
۱۲ طوسی کپوری kapuri
۱۳ نقره ای کنفی kanafi
۱۴ زرد کرند/زردی karend/zardi
۱۵ طلایی زری zari
۱۶ سرخ سِرخ serx
۱۷ قرمز آل/جیگ/قَرمِز āl/jig/qarmez
۱۸ خاکستری کِلینی/کَلِنی kelini/kaleni
۱۹ شنی/ماسه‌ای وازی vāzi
20 نارنجی کَرِبا Kareba

نمونه واژگان

[ویرایش]

شماری از واژه‌های مازندرانی در سه گویش کلاردشتی، گرگانی و قائمشهری با برابر گیلکی و فارسی و انگلیسی آن در اینجا به الفبای فونتیک بین‌المللی آوانویسی شده‌است:

مازندرانی (لهجه گرگان) مازندرانی (لهجه قائمشهر) مازندرانی (لهجه کلاردشت)[۱۹۰] گیلکی (لهجه رشت) فارسی فارسی آوانویسی شده انگلیسی
dim dim dim dim روی/چهره/دیم ruy/čehreh face
vače/kote vače vače zay کودک/بچه kudæk/bæčé Child
piyer piyer piyar per پدر pedær Father
ši piyer ši piyer ši piyar mərdə per پدرشوهر pedær šohar Father-in-law
kijâ/deter kijâ/deter kijâ/detar kor دختر doxtær Girl/Daughter
rikâ/peser rikâ/peser rikâ/pesar rey/ri پسر pesær Boy/Son
kerg kerk kerk kark مرغ خانگی morgh khanegi Hen
guw guw gow gäb گاو gāv Cow
melije/molije melije malije murjâne مورچه murčé Ant
kangoli kangeli kangoli garzak زنبور zanbur Bee
zerzem/asel maqez zezem asel mehaz siftâl زنبور عسل zanbure asal Honey Bee
bâmeši bameši pičâ/bameši piča/piche گربه/پیشی gorbe/piši Cat
jikâ mičkâ miškâ čičini گنجشک gonješk Sparrow
lalembâz/jerjer lalembâz lalebâz čičilâs سنجاقک sanjâqak Damselfly
mâčkol mâčkel mâčkol čičir مارمولک mârmolak Lizard
estekâ hestekâ hessekâ xâš استخوان estexân Bone
areskini/zangiče elaskin/bâlkin bâleskin ašpe آرنج ârenj Elbow
zemun/geder zemun/geder zamon zəmat زمان zaman Time
estâre/roojâ esâre/roojâ esâre/setâre kiĵi/setarə ستاره setare Star
nesum/sâyne nesum/sâyne nesum/sâye nesä/saye سایه saye Shadow
jur jur jur buĵor / jor بالا bāla Up
gat/gad gat gat pilə=pila بزرگ bozorg Big
vene vene/her vene/eštehâ vastån اشتها یا میل ešteha یا meyl Appetite
bašendesten bašendiyen bašeniyan/barixtan šondån/fotan ریختن مایعات rixtan e mayeāt Bottling

نمونه صرف افعال

[ویرایش]

شماری از صرف افعال مازندرانی در سه گویش کلاردشتی، گرگانی و قائمشهری با برابر گیلکی و فارسی و انگلیسی آن در اینجا به الفبای فونتیک بین‌المللی آوانویسی شده‌است:

مازندرانی (لهجه گرگان) مازندرانی (لهجه قائمشهر) مازندرانی (لهجه کلاردشت)[۱۹۱] گیلکی (لهجه رشت) فارسی فارسی آوانویسی شده انگلیسی
embe eme eme ayem می آیم mi_âyam I come
biamome bemome bimâme bamam آمدم âmadam I came
vimbe vime vime dinam میبینم mi-binam I see
badime badime badiyame bidiyam دیدم didam I saw
šumbe šume šume šam می روم mi-ravam I go
burdeme/bašime burdeme/bašime buârdeme/bašiyame bošam رفتم raftam I went
ešembe ešeme ešeme fanderam نگاه می کنم negah mi-konam I look
hârešime hârešime/bešime bešiyame fanderasam نگاه کردم negah kardam I looked
vetembe veteme veteme kanam می کَنم mi-kanam I dig
buteme buteme buteme bakandam کَندم kandam I dug
elembe/ešeme eleme eleme naham می گذارم mi-gozâram I put
bešteme/belesteme bešteme bešteme banam گذاشتم gozâštam I put
girembe girme girme giram می گیرم mi-giram I take
bahiteme baiteme baiteme bigiftam گرفتم gereftam I took
gombe geme gome goyam می گویم mi-goyam I say
bahoteme baoteme boteme bogoftam گفتم goftam I said
kombe keme kome konam می کُنم mi-konam I do
hâkordeme hâkerdeme hâkordeme bokodam کردم kardam I did
dembe deme deme fadəm می دهم mi-daham I give
hâdâme hedâme hâdâme fadam دادم dâdam I gave
hasteme haseme haseme esam هستم hastam Iam
bime bime biyame besam بودم bodam I was
angembe angeme angeme egedam می اندازم mi-andâzam I throw
dingume dingume dingume/bingume begedam انداختم andâxtam I threw

واژگان باستانی در زبان مازندرانی

[ویرایش]

یکی از ویژگی‌های زبان مازندرانی این است که بسیاری از واژه‌های کهن ایرانی میانه (ساسانی، اشکانی و سکایی) و ایرانی باستان (پارسی باستان، اوستا و سکایی) را بدون تغییر اساسی در صورت و معنی در خود حفظ نموده‌است. علت این امر به عقیده مورخان و متخصصان این است که سرزمین مازندران (طبرستان) از نفوذ و تسلط اعراب به دور بوده‌است. این واژه‌ها در فارسی معیار امروزی یا اصلاً وجود ندارند یا دچار تحول و دگرگونی زیادی شده‌اند. این واژه‌ها در جدول زیر آورده شده‌اند:[۱۹۲][۱۹۳]

مازندرانی ایرانی میانه و باستان فارسی
armeĵi armištzi جوجه تیغی
ešnāfe ešnošeh عطسه
ašon ašahin دیشب
alleh aluh عقاب
bāmši bānšaov گربه
pitakale putak kala جغد
taši taši خارپشت
ketār ketār چونه/پوزه
ars خرس
bašәnniyan pašan čitan پایین ریختن
ande and آنقدر
berme barmak گریه

جستارهای وابسته

[ویرایش]

منابع

[ویرایش]
  1. Iran Provinces
  2. Tabari is the mother tongue of Three to Four million people in the province of mazandaran, حبیب برجیان. , “Two Mazandarani Texts from the Nineteenth Century,” columbia university libraries pp38
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ GORGĀNI DIALECT in Encyclopædia Iranica =,
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ میردیلمی، سیدضیاء، تاریخ کتول، ناشر مؤلف، ص ۲۸ و ۲۱.
  5. نصری اشرافی، جهانگیر (۱۳۷۷). واژه‌نامه بزرگ تبری. به کوشش حسین صمدی و سید کاظم مداح و کریم الله قائمی و علی اصغر یوسفی نیا و محمود داوودی درزی و محمد حسن شکوری و عسکری آقاجانیان میری و ابوالحسن واعظی و ناصر یداللهی و جمشید قائمی و فرهاد صابر و ناعمه پازوکی. تهران: اندیشه پرداز و خانه سبز. ص. صفحات ۲۷ و ۳۰ جلد اول. شابک ۹۶۴۹۱۱۳۱۵۰.
  6. اشمیت، رودیگر (١٣٨٢). راهنمای زبان‌های ایرانی. به کوشش ترجمه زیر نظر حسن رضایی باغ بیدی. تهران: انتشارات ققنوس. ص. صفحه ۴۹۰ جلد دوم. شابک ۹۶۴-۳۱۱-۴۸۸-۰. زبان طبری در بین رشته کوه‌های البرز و کرانه‌های جنوب شرقی دریای خزر مورد استفاده قرار می‌گیرند: ساری، بابل، آمل، تنکابن، شاهی، چالوس، همچنین در چندین روستای رشته کوه‌های البرز مانند ولاترو در شمال تهران و شهمیرزاد در سی کیلومتری شمال سمنان. زبان طبری یکی از معدود زبان است که از سنت ادبی کهن برخوردار است (طبری، گرگانی، دیوان امیر پازواری)
  7. ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ میردهقان، مهین‌ناز؛ مهمانچیان ساروی، شیرین. «آرایش واژگانی در جملات خبری گویش آتنی (ساروی) در چارچوب نظری بهینگی». پرتال جامع علوم انسانی.
  8. ۸٫۰ ۸٫۱ ۸٫۲ حسین، وثوقی (۱۳۷۱). «زبان و گویش معیار» (PDF). مقالات زبانشناسی. ۸ (۹): ۲۰.
  9. نصفت، مرتضی. «فراوانی زبان‌ها و لهجه‌های مردم ایران». پرتال جامع علوم انسانی.
  10. اشمیت، رودیگر (١٣٨٢). راهنمای زبان‌های ایرانی. به کوشش ترجمه زیر نظر حسن رضایی باغ بیدی. تهران: انتشارات ققنوس. ص. صفحه ۴۹۰ جلد دوم. شابک ۹۶۴-۳۱۱-۴۸۸-۰. زبان طبری در بین رشته کوه‌های البرز و کرانه‌های جنوب شرقی دریای خزر مورد استفاده قرار می‌گیرند: ساری، بابل، آمل، تنکابن، سوادکوه، قائم شهر، چالوس، همچنین در چندین روستای رشته کوه‌های البرز مانند ولاترو در شمال تهران و شهمیرزاد در سی کیلومتری شمال سمنان. زبان طبری یکی از معدود زبان‌هایی است که از سنت ادبی کهن برخوردار است (طبری، گرگانی، دیوان امیر پازواری)
  11. «در نواحی شمالی شهرستان مهدیشهر مناطقی چون شهمیرزاد و روستاهای این بخش مانند (فولاد محله، چاشم و …)، به دلیل مجاورت به استان مازندران با اندک تغییری به زبان مازندرانی سخن می‌گویند». سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی استان سمنان.
  12. ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ «پیشینه تاریخی سمنان (زبان در استان سمنان)». وبسایت وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات. بایگانی‌شده از اصلی در ۲۶ ژوئیه ۲۰۲۰. دریافت‌شده در ۲۷ اوت ۲۰۱۹.
  13. ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ «معرفی استان سمنان (زبان در استان سمنان)». وبسایت استانداری سمنان. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۷ ژوئن ۲۰۱۹. دریافت‌شده در ۱۸ ژوئیه ۲۰۱۹.
  14. The natives of Lavāsānāt are of Caspian stock and the local vernacular is a blend of Persian and Caspian, approaching Tabari in the southeastern villages of Irā and Veskāra, Giti Deyhim and EIr. , “LAVĀSĀN,” Encyclopædia Iranica, online edition
  15. ۱۵٫۰ ۱۵٫۱ ۱۵٫۲ کریمان، حسین (۱۳۸۶). قصران (کوهسران). تهران: وزیری (کالینگور). ص. جلد دوم صفحه ۷۵۸. شابک ۹۷۸۹۶۴۵۲۸۱۰۱۲.
  16. ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ the region can be divided into two linguistic zones: (1) The vernaculars of the north and southeast of Inner Qaṣrān show high degrees of affinity with Ṭabari (Māzandarāni) but with a substantial blend of Persian vocabulary and grammar; they are thus coined as ‘Ṭabaroid’ (Borjian, 1913b). (2) The southern dialects, from Ušān in the middle course of the Upper Jājrud southward to Tajriš in Šemirān, are given the appellation ‘Perso-Tabaric’ on the grounds that they are akin to Persian, while carrying a thick Caspian stratum, Giti Deyhim and EIr. , “QAṢRĀN,” Encyclopædia Iranica, online edition
  17. ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ «بررسی لهجه تهرانی در گفتگو با پژوهشگران تاریخ پایتخت و زبان‌شناسان». همشهری آنلاین.
  18. «نگاهی به مسئله «زبان و قومیت» در ایران/گفتگو با گارنیک آساطوریان». روزنامه شرق.
  19. «یک میلیون طبرستانی در تهران هستند». تابناک.
  20. «یک و نیم میلیون طبرستانی پایتخت‌نشین شدند». ایرنا.
  21. ۲۱٫۰ ۲۱٫۱ «در گفتگو با مهر عنوان شد: مدیر کل میراث فرهنگی استان البرز:استان البرز کانون تمرکز لهجه‌ها و گویش‌ها از سراسر کشور». وبگاه خبرگزاری مهر.
  22. ۲۲٫۰ ۲۲٫۱ ۲۲٫۲ «زبان مردم طالقان فارسی و مازندرانی و لهجه آنها تاتی می‌باشد». وبگاه سازمان حفاظت محیط زیست استان البرز. بایگانی‌شده از اصلی در ۲۱ ژوئیه ۲۰۱۶. دریافت‌شده در ۱۹ مارس ۲۰۲۰.
  23. [۱], archiveed, “اتنولوگ(2020),”
  24. اسماعیل مهجوری: تاریخ فرهنگ ساری، نشریه فرهنگ ساری، بی تا، بی جا، ۱۳۳۹.
  25. هومند، نصرالله (۱۳۶۹). پژوهشی در زبان تبری مازندرانی همراه با علائم زبانشناسی و اشعاری از رضا خراتی. نشر دانش. ص. ۵.
  26. حبیب برجیان. «تحوّلاتِ تاریخیِ زبانِ طبری». پژوهش‌های زبانی-ادبی قفقاز و کاسپین. مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی.
  27. عمادی، اسدالله (۱۳۹۹). زبان مازندرانی (تبری)، از دوران باستان تا امروز. نشر شلفین. ص. ۱۵.
  28. ۲۸٫۰ ۲۸٫۱ یوسفی، سعیدرضا (۱۴۰۰). «نقد و بررسی فصل پنجم از کتاب جامع زبان‌ها و زبان‌شناسی آسیای غربی: رویکردی منطقه‌ای با عنوان «منطقهٔ کاسپین و جنوب آذربایجان: کاسپین و تاتی»» (PDF). پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه‌های علوم انسانی. ۲۱ (۱): ۳۹۷.
  29. Borjian، Habib (۲۰۱۷). «Is there continuity between Gilaki and Mazandarani?» (PDF). First North American Conference in Iranian Linguistics (NACIL 1): ۲۷–۳۰. دریافت‌شده در ۹ سپتامبر ۲۰۲۳.
  30. سبزعلیپور، جهاندوست. «ساری». مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی. دبا. دریافت‌شده در ۱۶ مارس ۲۰۲۴.
  31. BORJIAN, HABIB (2010). "Rev. : Etymological Dictionary of the Iranian Verb". Journal of the Royal Asiatic Society (به انگلیسی): 2.
  32. آقاگل‌زاده، فردوس (۱۳۹۵). زبان مازندرانی (طبری) توصیف زبان‌شناختی (تحقیقی میدانی - اطلس زبانی). نشر دانشگاه تربیت مدرس. ص. ۳.
  33. DIMLĪ in Encyclopædia Iranica = Linguistic position of Dimlī. After their migration in the Middle Ages, for almost a millennium the Dimlīs had no direct contact with their closest linguistic relatives. Nevertheless, their language has preserved numerous isoglosses with the dialects of the southern Caspian region, and its place in the Caspian dialect group of Northwest Iranian is clear. The Caspian dialects comprise Ṭālešī, Harzan(d)ī, Gūrānī, Gīlakī, Tabari, and some dialects in Tātī-speaking areas and in the area around Semnān. Historically the Caspian dialects belong to the “Northwest Iranian group of languages” and are related to Parthian (see Windfuhr). The isoglosses are of historical phonetic, morphological, and lexical order, Garnik Asatrian
  34. in Variations of the language of "Pahalvi" are still spoken among Iranians.The Kurds of Iran as well as many Kurds of Turkey and Iraq speak variations of Pahlavi. Turks cannot understand Kurdish and require interpreters to communicate with Kurds who speak Sorani and/or Kurmanjii (variations of Pahalvi amongst Kurds). The people of northern Iran speak variations of Pahalvi as well - Mazandarani and Gilani for example. Baluchi in southeast Iran also has Pahlavi elements (e.g. Ahsen "Iron" or "Eisen" in English and Ahsan in Pahlavi - "Ahsen" is not "Iron" in Turkish), By Dr. Kaveh Farrokh
  35. برجیان، حبیب. «کاهش توجه به زبان مازندرانی در قرن بیستم». ایرنا. دریافت‌شده در ۱۹ دسامبر ۲۰۲۰.
  36. اکبرپور، جعفر (۱۳۸۹). «سنجش دگرگونی تاریخی برخی از واج‌های سمنانی با مازندرانی بهشهری و فارسی نوی معیار». همایش بین‌المللی گویش‌های مناطق کویری ایران: ۳۳۰.
  37. ۳۷٫۰ ۳۷٫۱ عمادی، اسدالله (۱۳۹۹). زبان مازندرانی (تبری)، از دوران باستان تا امروز. نشر شلفین. ص. ۳۴.
  38. احمد رمضانی واسوکلایی. دانشنامه ایران‌زمین، «طبری[پیوند مرده]".
  39. عمادی، اسدالله (۱۳۷۱). شعر امروز مازندران. ساری: فرهنگ‌کده. ص. ۱۴.
  40. قاسمی، علیرضا؛ به کوشش انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه گیلان (۱۳۷۷). سیری در زبان و شعر مازندرانی. رشت: انتشارات دانشگاه گیلان. ص. ۲.
  41. برجیان، حبیب (۱۳۹۹). «تحوّلاتِ تاریخیِ زبانِ طبری». پژوهش‌های زبانی-ادبی قفقاز و کاسپین: ۱۳–۳۵. دریافت‌شده در ۱۹ اوت ۲۰۲۳.
  42. ۴۲٫۰ ۴۲٫۱ ۴۲٫۲ ۴۲٫۳ ۴۲٫۴ ۴۲٫۵ ۴۲٫۶ ۴۲٫۷ ۴۲٫۸ BORJIAN, HABIB (2004). "Mazandaran: Language and People (The State of Research)". Yerevan State University (به انگلیسی): 295. doi:10.1163/1573384043076045.
  43. ۴۳٫۰ ۴۳٫۱ برزگر، اردشیر (۱۳۸۸). تاریخ طبرستان. ص. ۱۰۲.
  44. ۴۴٫۰ ۴۴٫۱ عمادی حائری، محمد (۱۳۸۸). «تفسیر کتاب الله، ابوالفضل بن شهردویر دیلمی ـ مقدمه نسخه برگردان». مرکز پژوهش کتابخانه: ۱۳–۱۴.
  45. ۴۵٫۰ ۴۵٫۱ حسینی، سید قاسم (۱۳۹۶). «بررسی فرایند «تکرار» در مازندرانی». زبانها و گویشهای ایرانی (ویژه نامه نامه فرهنگستان) (۷): ۱۶۶.
  46. اکبرپور، جعفر (۱۳۹۴). گنجینه گویش های ایرانی استان مازندران. انتشارات فرهنگستان زبان و ادب فارسی.
  47. ذاکری، محمد صالح (۱۳۹۸). گوهر هاکوپیان، پرستو مروستی، ویراستار. پژوهش‌های زبانی-ادبی قفقاز و کاسپین، چرا مازندرانی‌ها زبان خود را گیلکی می‌نامند. مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی (مرکز پژوهش‌های ایرانی و اسلامی). ص. ۳۶.
  48. ۴۸٫۰ ۴۸٫۱ برجیان، جبیب؛ ایرانی، اکبر؛ کیانفر، جمشید؛ نورانی نژاد، ستایش (۱۳۸۸). «متون طبری». آینه میراث فصلنامه ویژه نقد کتاب، کتاب‌شناسی، واطلاع رسانی در حوزه متون. دوره جدید ضمیمه شماره ۱۵: صفحه ۱۱.
  49. نصری اشرفی، جهانگیر (۱۳۹۹). جعفر شجاع کیوانی، ویراستار. دانشنامهٔ تبرستان و مازندران جلد پنجم. نشرنی = ۵۵.
  50. آقاگل‌زاده، فردوس (۱۳۹۵). زبان مازندرانی (طبری) توصیف زبان‌شناختی (تحقیقی میدانی - اطلس زبانی). نشر دانشگاه تربیت مدرس. ص. ۶-۷.
  51. حبیب برجیان، متون طبری، ۹.
  52. ۵۲٫۰ ۵۲٫۱ ۵۲٫۲ ۵۲٫۳ ۵۲٫۴ ۵۲٫۵ ۵۲٫۶ ۵۲٫۷ حبیب برجیان، طبرستان زبان و مردم، ۲۹۵.
  53. ۵۳٫۰ ۵۳٫۱ Borjian, Habib. "Mazandarani: A typological survey". Essays on Typology of Iranian Languages, edited by Alireza Korangy and Behrooz Mahmoodi-Bakhtiari, Berlin, Boston: De Gruyter Mouton, 2019, pp. 79-101. https://doi-org.wikipedialibrary.idm.oclc.org/10.1515/9783110604443-005
  54. برجیان، حبیب (۱۳۸۸). متون طبری. تهران: آینه میراث صاحب امتیاز مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب. ص. ۱۰. شابک ۱۵۶۱-۹۴۰۰ مقدار |شابک= را بررسی کنید: length (کمک).
  55. برجیان، حبیب (۱۳۸۸). محبوبه محمدی، ویراستار. متون طبری. آینهٔ میراث = ۱۱.
  56. برجیان، حبیب (۱۳۸۸). محبوبه محمدی، ویراستار. متون طبری. آینهٔ میراث = ۱۶۶.
  57. [https://iranicaonline.org/articles/iran-vi2-documentation = The “Caspian dialects” are spoken between the Caspian Sea and the Alborz, Gilaki in the west in the province of Gilān (q.v.), notably in Rašt, and Māzanderāni (with transitional forms; see GILAKI) and related dialects in the east in the province of Māzanderān and as far south as the southern valleys of the Alborz, north of Tehran (Ve-lātruʾi) and still farther to the east (Šāhmerzādi). Older dialects in Ṭabarestān and Gorgān are known from quotations (see Monchi-Zadeh, 1969). The term “Tabari” is often found used in the sense of “Māzanderāni.” Māzandarāni has an old literary tradition, including the poets Ṭāleb Āmoli (1586-1626; Maṯnawi, ed. Gudarzi, 1376 Š./1997, in vocalized Persian script) and Amir Pāzvāri (12th/18th century[?]; see Dorn and Schafy, 1860-66; Grundriss I/2, p. 346; Ṣaffāri, 1347 Š. /1968-69; Amir Pāzvāri, ed. Rujā, [1369 Š./1990]; Nayestāni, 1376 Š. /1997). Kiā (1316 Y. /1947) is an edition of a Neṣāb-e ṭabari, compiled under Moḥammad Shah Qājār (r. 1834-48). The poet Nimā Yušij (1274-1338 Š. /1895-1951) wrote poetry in Ṭabari dialect (ed. ʿAẓimi, Tehran, 1381 Š. /2002). Collections of contemporary Gilaki poetry include those by Moḥammad-qoli Ṣadr Eškavari (1376 Š. /1997) and Mojtabā Ruḥāni Mendij (1379 Š. /2000). The first important publications were those of Zhukovskiĭ (1888: Šāhmarzādi) and, later, Christensen (1930: Gilaki; 1935: Šāhmarzādi) and Lambton (1938). For bibliography to date, see Osnovy III/2 and CLI, p. 312. Recent publications include Jahāngiri (2003: Gilaki); Rādmard (1382 Š. /2003: Gāleši, gramm. sketch, gloss. , text samples). On Māzanderāni: Partovi Āmoli (1358 Š. /1979 (glossaries, idioms, dobaytis), Najafzāda Bārforuš (1368 Š. /1989: gramm. sketch, gloss.), Humand (1369 Š. /1990, 1380 Š. /2001: poetry), Qoṣayri (1371 Š. /1992: songs), Ḥejāzi Kenāri (1374 Š. /1995: etymological glossary), Šokri (1374 Š. /1995: Sāri, gramm. sketch, text samples, gloss.), Yoshie (1996: Sāri), Kalbāsi (1376 Š. /1997: Kalārdašti from Rudbārak), Yazdān-panāh Lamuki (1376 Š. /1997: proverbs), ʿEmrān (1382 Š. /2003: Āmol, riddles and proverbs), Raḥimiān (ed. , 1383 Š. /2004: Rāmsar). The dictionary edited by Naṣri Ašrafi (1381 Š. /2002) contains vocabulary from the dialects of ʿAbbāsābād, Āmol, Bābol, Behšahr, Katul, Kord-kuy, Nowšahr, Sāri, Qāʾem-šahr, Tonokābon, etc. (in part compared with Pahlavi)
  58. ۵۸٫۰ ۵۸٫۱ دانشنامه ایرانیکا به زبان انگلیسی صفحه مربوط به قصران http://www.iranicaonline.org/articles/qasran
  59. http://www.mazandnume.com/fullcontent/12255/واژگان-روسی-در-زبان-مازندرانی-(تبری)/
  60. «نسخه آرشیو شده». بایگانی‌شده از اصلی در ۱ اكتبر ۲۰۲۰. دریافت‌شده در ۲۳ مه ۲۰۲۰. تاریخ وارد شده در |archive-date= را بررسی کنید (کمک)
  61. برجیان، حبیب (۱۳۸۸). متون طبری. تهران: آینه میراث صاحب امتیاز مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب. صص. ۱۰ و ۱۱. شابک ۱۵۶۱-۹۴۰۰ مقدار |شابک= را بررسی کنید: length (کمک).
  62. ۶۲٫۰ ۶۲٫۱ ۶۲٫۲ اشمیت، رودیگر (١٣٨٢). راهنمای زبان‌های ایرانی. به کوشش ترجمه زیر نظر حسن رضایی باغ بیدی. تهران: انتشارات ققنوس. ص. صفحه ۴۹۰ جلد دوم. شابک ۹۶۴-۳۱۱-۴۸۸-۰.
  63. ۶۳٫۰ ۶۳٫۱ برجیان، متون طبری، ۱۰.
  64. رشیدی، مریم. «بررسی ساخت واژی چندگانه در زبان مازندرانی». پرتال جامع علوم انسانی.
  65. ۶۵٫۰ ۶۵٫۱ فره وشی، بهرام. «زبانها و گویش‌های ایرانی / بهرام فره وشی». مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی. دریافت‌شده در ۵ اوت ۲۰۲۰.
  66. ۶۶٫۰ ۶۶٫۱ فره وشی، بهرام. «زبانها و گویش‌های ایرانی». پرتال جامع علوم انسانی. دریافت‌شده در ۵ اوت ۲۰۲۰.
  67. ۶۷٫۰ ۶۷٫۱ https://iranicaonline.org/articles/gilan-x
  68. ۶۸٫۰ ۶۸٫۱ https://glottolog.org/resource/languoid/id/rams1234
  69. یوحنایی، منیژه (۱۳۷۸). «تحلیل ساختارهای دو مفعولی در زبان طبری» (PDF). مجموعه مقالات نختسن هم‌اندیشی گویش‌شناسی ایران: ۶۳۷.
  70. هومند، نصرالله (۱۳۶۹). پژوهشی در زبان تبری (مازندرانی). انتشارات دانش. ص. ۷، ۸.
  71. ۷۱٫۰ ۷۱٫۱ ابراهیمی کیاپی، هادی؛ عامریان، فاطمه (۱۳۹۵). «راهکارهای مقابله با موانع کاربرد زبان‌های محلی و شکل‌گیریی هویت قومی در شبکه‌های استانی صدا و سیما» (PDF). ۱ (۱): ۱۶۱.
  72. یوحنایی، منیژه (۱۳۷۸). «تحلیل ساختارهای دو مفعولی در زبان طبری» (PDF). مجموعه مقالات نختسن هم‌اندیشی گویش‌شناسی ایران: ۶۳۷.
  73. ۷۳٫۰ ۷۳٫۱ گویش الیکایی، علیرضا شاه حسینی، انتشارات بوستان اندیشه، سمنان، 1384
  74. https://glottolog.org/resource/languoid/id/maza1291
  75. ۷۵٫۰ ۷۵٫۱ واژه‌نامه بزرگ تبری، گروه پدید آورندگان به سرپرستی: جهانگیر نصراشرفی و حسین صمدی، سال 1377، جلد اول، ص 31
  76. = The dictionary edited by Naṣri Ašrafi (1381 Š./2002) contains vocabulary from the dialects of ʿAbbāsābād, Āmol, Bābol, Behšahr, Katul, Kord-kuy, Nowšahr, Sāri, Qāʾem-šahr, Tonokābon, etc. (in part compared with Pahlavi)
  77. ۷۷٫۰ ۷۷٫۱ قصران (کوهساران)، حسین کریمیان، جلد دوم، ص 758
  78. ۷۸٫۰ ۷۸٫۱ ۷۸٫۲ دیهیم گیتی، کتاب «بررسی خرده‌گویش‌های منطقه قصران»، ۱۳۸۴، چاپ اول، نشر فرهنگستان زبان و ادب فارسی.
  79. Lambton, Ann K. S. , Three Persian Dialects, London 1938
  80. ««تهرانیزه شدن» زبان و ادبیات مازندران/ تنوع گویش‌ها و فرهنگ‌ها».
  81. BORJIAN, HABIB (2008). "The Last Galesh Herdsman: Ethno-Linguistic Materials from South Caspian Rainforests". Iranian Studies (به انگلیسی). 41 (3): 383.
  82. اشمیت، رودیگر (١٣٨٢). راهنمای زبان‌های ایرانی. به کوشش ترجمه زیر نظر حسن رضایی باغ بیدی. تهران: انتشارات ققنوس. ص. صفحه ۴۹۰ جلد دوم. شابک ۹۶۴-۳۱۱-۴۸۸-۰. گویش‌های مازندرانی در بین رشته کوه‌های البرز و کرانه‌های جنوب شرقی دریای خزر مورد استفاده قرار می‌گیرند: ساری، بابل، آمل، تنکابن، شاهی، چالوس، همچنین در چندین روستای رشته کوه‌های البرز مانند ولاترو در شمال تهران و شهمیرزاد در سی کیلومتری شمال سمنان. گویش مازندرانی یکی از معدود گویش‌هایی است که از سنت ادبی کهن برخوردار است (طبری، گرگانی، دیوان امیر پازواری)
  83. «در نواحی شمالی شهرستان مهدیشهر مناطقی چون شهمیرزاد و روستاهای این بخش مانند (فولاد محله، چاشم و …)، به دلیل مجاورت به استان مازندران با اندک تغییری به لهجه مازندرانی سخن می‌گویند». سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی استان سمنان. بایگانی‌شده از اصلی در ۲۶ ژوئیه ۲۰۲۰. دریافت‌شده در ۱۸ ژوئیه ۲۰۱۹.
  84. 2.2. Classification of Languages and Dialects in Previous ResearchThe Ethnologue1classifies Semnani (smy, 21099 speakers), Lasgerdi (lsa), Sangisari (sgr) and Sorkhei (sqo) as Semnani languages and designates the following lineage to this group: Semnani Northwestern Western Iranian Indo-Iranian Indo-European. Shahmirzadi is classified together with Gilaki and Mazandarani in the Caspian group2. Shahmirzadi: Christensen has three groups: 1) Semnani, 2) Sangesari and Sorkhei-Lazgerdi (which he regards to be similar to dialects between Kashan and Esfahan) and 3) Shamirzadi, similar to Mazandarani. The similarity between Shahmirzadi and Mazandarani has also been recognized by Hemmati3(1386 AH: 90) and Qasemi Shahmirzadi (1379 AH: 24), who points out that Shahmirzad has very close ties to Mazandaran because many inhabitants were born there and because it used to belong to the province of Mazandaran. He writes that people from Shahmirzad understand 90%of Mazandarani whereas they only understand 40%of the languages spoken in the region of Semnan.Hoseini in Hemmati (1386 AH: 89) investigates four small villages1on the border between Semnan and Mazandaran, thus shedding light on the transition. Sangesari: The independence of Sangesari to Shahmirzadi has been pointed out by Zukovskij (Windfuhr 1965: 4). The article Sangiseri languageascertains the independence of Sangesari from Sorkhei, Lasjerdi, Biabanaki and Aftari2. Aftari Sorkhei Lasjerdi:In his article AFTARin Encyclopaedia Iranica3 Windfuhr groups Aftari together with Sorkhei-Lasjerdi and relates all of them to Sangesari, Shahmirzadi and furthermore to Tabari/Mazandarani بایگانی‌شده در ۲۳ ژوئن ۲۰۲۱ توسط Wayback Machine, Alexander KolbitschM.A. , Uppsala University, SweedenMirjam KolbitschB.Sc. , Uppsala University, SweedenIn cooperation with University of Uppsala, Sweden & University of Sistan and Baluchestan, Iran , “The Thousand Accents Island: Languages and Dialects in the Township of Semnan” ,
  85. Alexander Kolbitsch and Mirjam Kolbitsch. 2010. The Thousand Accents' Island: Languages and Dialects in the Township of Semnan. In The First International Conference on Iran's Desert Area Dialects, 2288-2319. Semnan: Semnan University Press., Alexander Kolbitsch and Mirjam Kolbitsch 2010 , “” glottolog,
  86. kolbitsch، Alexander. «همایش بین‌المللی گویش‌های کویری – 1389». علم نت. دریافت‌شده در ۶ فوریه ۲۰۲۱.
  87. جعفری دهقی، محمود؛ خلیلی پور، نازنین؛ جعفری دهقی، شیما (۱۳۹۳). زبان‌ها و گویش‌های ایرانی (گذشته و حال). تهران: مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی. ص. ۲۶۱. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۶۳۲۶-۶۳-۴.
  88. برجیان، حبیب (۱۳۸۸). متون طبری. تهران: آینه میراث صاحب امتیاز مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب. ص. ۱۱. شابک ۱۵۶۱–۹۴۰۰ مقدار |شابک= را بررسی کنید: invalid character (کمک).
  89. نجفیان، آرزو؛ سراج، فرشته. «بررسی صیغگان فعل در لهجهٔ جلیزجندی زبان مازندرانی». وبگاه مرکز منطقه ای اطلاع‌رسانی علوم و فناوری. بایگانی‌شده از اصلی در ۸ مارس ۲۰۲۱. دریافت‌شده در ۱۰ مارس ۲۰۲۱.
  90. Shahmirzadi, glottolog. , “Mazandarani-Shahmirzadi” ,
  91. نقشبندی، شهرام؛ حاج عیدی، حوا. «چند فرایند واجی در گویش دیباجی». مجله علمی مطالعات زبانی و بلاغی دانشگاه سمنان. دریافت‌شده در ۹ مارس ۲۰۲۱.
  92. نقشبندی، شهرام؛ حاج عیدی، حوا. «چند فرایند واجی در گویش دیباجی». سامانه مدیریت نشریات علمی دانشگاه سمنان. دریافت‌شده در ۹ مارس ۲۰۲۱.
  93. نقشبندی، شهرام؛ حاج عیدی، حوا. «چند فرایند واجی در گویش دیباجی». پایگاه مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی. دریافت‌شده در ۹ مارس ۲۰۲۱.
  94. جعفری دهقی، محمود؛ خلیلی پور، نازنین؛ جعفری دهقی، شیما (۱۳۹۳). زبان‌ها و گویش‌های ایرانی (گذشته و حال). تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. ص. ۲۶۱. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۶۳۲۶-۶۳-۴.
  95. ۹۵٫۰ ۹۵٫۱ ۹۵٫۲ «حروفیان». لغت‌نامه دهخدا. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۸ اکتبر ۲۰۱۴. دریافت‌شده در ۱۴ اکتبر ۲۰۱۴.
  96. صادق کیا، واژه‌نامه گرگانی، ۴۱.
  97. «نسخه آرشیو شده». بایگانی‌شده از اصلی در ۱۹ ژوئیه ۲۰۱۹. دریافت‌شده در ۹ اوت ۲۰۱۹.
  98. واژه‌نامه بزرگ تبری، گروه پدید آورندگان به سرپرستی: جهانگیر نصراشرفی و حیسن صمدی، سال 1377، جلد اول، ص 31
  99. نصری اشرافی، جهانگیر (۱۳۷۷). واژه‌نامه بزرگ تبری. به کوشش حسین صمدی و سید کاظم مداح و کریم الله قائمی و علی اصغر یوسفی نیا و محمود داوودی درزی و محمد حسن شکوری و عسکری آقاجانیان میری و ابوالحسن واعظی و ناصر یداللهی و جمشید قائمی و فرهاد صابر و ناعمه پازوکی. تهران: اندیشه پرداز و خانه سبز. ص. ۳۰ جلد اول. شابک ۹۶۴۹۱۱۳۱۵۰.
  100. «اقبال مردم غرب گرگان به نبی هزارجریبی و سید سبحان حسینی». دریافت‌شده در ۱۳۹۴-۰۹-۱۰.
  101. عامریان، فاطمه: نقد و بررسی کتاب گالش‌ها در گذر زمان، پنج گفتگو از روستای گالش‌نشین زیارت. در مجله زبان و زبان‌شناسی. دوره و شماره: دوره ۱۱، شماره ۲۲، بهار و تابستان ۱۳۹۵، صص ۱۱۹–۱۳۰.
  102. گیتی شکری، ساختارهای گذشته و غیر گذشته در گویش مازندرانی گالش زیارت، ۱۹۹.
  103. کارینا جهانی، مستندسازی زبان و سبک زندگی گالش، ۲.
  104. https://elar.soas.ac.uk/Collection/MPI117075
  105. اصغر اسفندیار، گویش فیروزکوهی (روستای لزور)، ۱۱.
  106. ابهزاد خلیل‌زاده، سیری در گویش مردم فیروزکوه به انضمام کنایات، اشارات، ناسزاها، سوگندها و …، ۱۲.
  107. ۱۰۷٫۰ ۱۰۷٫۱ حبیب برجیان، گویشهای پارسی-تبری در منطقه انتقال زبان با مرز مازندران، ۱۹۵.
  108. الهه گل بستان، نظام صرف فعلی در گویش آهاری، ۱۲۱.
  109. ۱۰۹٫۰ ۱۰۹٫۱ دماوند نامه، گویش دماوندی.
  110. مهدی علمداری، گویش دماوندی، ۱۵.
  111. دماوند نامه، زبان و فرهنگ مازندرانی در کوهپایه‌های دماوند.
  112. «زبان مردم بومی چالوس مازندرانی است که به طبری کلارستاقی شهرت دارد». سایت استانداری مازندران فرمانداری چالوس. بایگانی‌شده از اصلی در ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۸. دریافت‌شده در ۲۰ اکتبر ۲۰۱۹.
  113. Dialect: Kalarestaqi, , “Dialect: Kalarestaqi” glottolog,
  114. Dialect: Kelardashti, , “Dialect: Kelardashti” glottolog,
  115. برجیان، حبیب (۱۳۸۸). متون طبری. تهران: آینه میراث صاحب امتیاز مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب. ص. ۱۱. شابک ۱۵۶۱–۹۴۰۰ مقدار |شابک= را بررسی کنید: invalid character (کمک).
  116. کلباسی، ایران (۱۳۸۳). «گذشته نقلی در لهجه‌ها و گویش‌های ایرانی». ویژه نامه نامه فرهنگستان (گویش‌شناسی) (۲): ۸۲.
  117. https://iranicaonline.org/articles/kalarestaq-2-restored
  118. دکتر فرزاد بختیاری مرکیه، تاریخ کنفرانس بین‌المللی =بررسی مسائل جاری زبان‌ها، گویش‌ها و زبانشناسی14_15، ۲.
  119. دکتر فرزاد بختیاری مرکیه، تاریخ کنفرانس بین‌المللی =بررسی مسائل جاری زبان‌ها، گویش‌ها و زبانشناسی14_15، ۱.
  120. نصری اشرفی، جهانگیر (۱۳۹۹). جعفر شجاع کیوانی، ویراستار. دانشنامهٔ تبرستان و مازندران جلد پنجم. نشرنی = ۷۵.
  121. حبیب برجیان، گویشهای پارسی-تبری در منطقه انتقال زبان با مرز مازندران، ۱۹۸.
  122. The natives of Lavāsānāt are of Caspian stock and the local vernacular is a blend of Persian and Caspian, approaching Māzandarāni in the southeastern villages of Irā and Veskāra, Giti Deyhim and EIr. , “LAVĀSĀN,” Encyclopædia Iranica, online edition
  123. «نگاهی به مسئله «زبان و قومیت» در ایران/گفتگو با گارنیک آساطوریان». وبسایت خبری تحلیلی آذری‌ها.
  124. رضا آقازاده، گویش کرجی، ۸۸.
  125. Linguistically the populations of the Alborz form part of the north Iranian group. The Persian language, which predominates on the central plateau east of Qazvīn, has only slightly penetrated the mountain zones, where two main language groups can be distinguished (B. Hourcade, “Le processus de la déprise rurale dans l’Elbourz de Téhéran [Iran,” Revue de géographie alpine 64/3, 1976, pp. 365-88). In the north and in the high valleys of the southern slope, languages of the Gīlakī and Māzandarānī type predominate, whereas farther south, in a broad zone that often encompasses the piedmont (Šemīrān, Semnān), dialects of the “Tātī,” “Fārsī Māzandarānī,” or “Semnānī” type are spoken. The sedentary nuclei of Gīlakīs or Māzandarānīs who have resisted the nomads and repopulated the whole range from the north slopes are numerous in the subarid central and western Alborz (Alamūt, Ṭālaqān, the Jāǰ-rūd valley, Lārīǰān, Fīrūz Kūh, Nūr) and in the basins at medium altitudes near the Caspian forest (Daylamān, Eškavar, Kalārdašt; de Planhol, Recherches, p. 37).
  126. اعظام الوزاره، خاطرات من یا روشن شدن تاریخ صد ساله، ۱۵۰.
  127. محمد داودی، محمدعلی منوچهری، جهاندوست سبزعلی پور، زبان تاتی و گویش طالقانی آن، ۳۰.
  128. ۱۲۸٫۰ ۱۲۸٫۱ www.irna.ir https://www.irna.ir/news/83385759/%DA%A9%D8%A7%D9%87%D8%B4-%D8%AA%D9%88%D8%AC%D9%87-%D8%A8%D9%87-%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%A7%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%82%D8%B1%D9%86-%D8%A8%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D9%85. دریافت‌شده در ۲۰۲۳-۰۹-۰۹. پارامتر |عنوان= یا |title= ناموجود یا خالی (کمک)
  129. «گویش طالقان شبیه به مازندرانی می باشد» (PDF).
  130. حبیب برجیان، گویشهای تبروید در البرز مرکزی: همگرایی زبانی بین طبری و فارسی، ۴۳۰.
  131. «زبان مازندرانی» (PDF).[پیوند مرده]
  132. Stilo, Donald L (2018). "The Caspian region and south Azerbaijan: Caspian and Tatic". The Languages and Linguistics of Western Asia. Germany: De Gruyter Mouton. ISBN 978-3-11-042608-3.
  133. BORJIAN, HABIB (2012). "The Dialects of Velātru and Gachsar: The Upper Karaj Valley in the Caspian-Persian Transition Zone". Published online by Cambridge University Press (به انگلیسی).
  134. برجیان، حبیب (۱۳۸۸). محبوبه محمدی، ویراستار. متون طبری، بررسی فعل در گویش ولاترو. آینهٔ میراث = ۲۶۰.
  135. BORJIAN, HABIB (2013). "The Tabaroid Dialects of South Central". Studia Iranica (به انگلیسی): 427.
  136. BORJIAN, HABIB (2013). ""Perso-Tabaric Dialects in the Language Transition Zone Bordering Mazandaran"". Studia Iranica (به انگلیسی): 195.
  137. احسن التّقاسیم فی معرفة الاقالیم، ص ۳۶۸
  138. واژه‌نامهٔ طبری، صادق کیا، انتشارات دانشگاه تهران، سال 1327، ص 10
  139. کیا، همان، سال 1327
  140. ۱۴۰٫۰ ۱۴۰٫۱ حبیب برجیان، متون طبری، تهران: میراث مکتوب، 1388، ص 13
  141. برجیان، همان، ص ۲۲
  142. برجیان، همان، ص 51
  143. «نیما یوشیج و زبان طبری». خبرگزاری مهر.
  144. جهان‌آرای، عادل (۱۳۹۷). ۵۰۰ روز با نیما: بررسی و تبیین اشعار تبری نیما یوشیج. انتشارات آرون. ص. ۱۷.
  145. عبدالباقی گولپینارلی، فهرست متون حروفیه، ۱۴.
  146. صادق کیا، واژه‌نامه گرگانی، ۳۶.
  147. صادق کیا، واژه‌نامه گرگانی، ۳۶–۲۳۷.
  148. صادق کیا، واژه‌نامه گرگانی، ۳۱–۴۲.
  149. صادق کیا، واژه‌نامه گرگانی، ۱۷۹.
  150. عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر بن قابوس بن وشمگیر بن زیار به تصحیح سعید نفیسی، نصیحت نامه (قابوس نامه)، ۸۷.
  151. «گرد فراموشی بر اسطوره‌ها و افسانه‌های مازندران - ایرنا». www.irna.ir. آبان ۱۳۹۸. دریافت‌شده در ۲۰۲۰-۱۲-۰۶.
  152. بهشهر, شهرداری. "شهرداری بهشهر". www.behshahr.ir. Archived from the original on 19 October 2013. Retrieved 23 September 2021.
  153. Nasri-Ashrafi, Jahangir-e (ed.). Farhang-e vāžegān-e Tabarī [A Dictionary of Tabari]. v. 5, p. 5, Tehran: Eḥyā’-ketāb”: 2002/1381 A.P. A comparative glossary containing lexical units from almost all major urban and rural centers of the region of the three provinces of Gilan, Mazandaran, and Golestan. Reviewed in Iran and the Caucasus, 2006, 10(2). Volume 4 contains a Persian-Mazanderani index of approximately 190 pp.  Volume 5 includes a grammar of the Mazanderani language.
  154. اطلس زبان‌های درخطر یونسکو
  155. https://www.khabaronline.ir/news/737198/موشن-گرافیک-گزارش-یونسکو-از-گویش-های-منقرض-شده-و-در-حال-انقراض
  156. «نسخه آرشیو شده». بایگانی‌شده از اصلی در ۹ نوامبر ۲۰۲۱. دریافت‌شده در ۹ نوامبر ۲۰۲۱.
  157. http://www.shomalnews.com/view/157617/زبان-مازنی-در-خطر-نابودی!/
  158. http://www.mazandnume.com/fullcontent/14179/چقدر-تا-انقراض-کامل-زبان-مازندرانی-باقی-مانده-است؟-/
  159. http://www.irna.ir/fa/News/82312952
  160. برجیان، همان، ص 14
  161. Elwell-Sutton, L. P. , "An eighteenth century (?) caspian dialect," Tehran (Univ. series no. 843), 1342/1963, pp. 110-140
  162. برجیان، همان، ص 105
  163. برجیان، همان، ص 16
  164. https://www.pinterest.com/pin/88453580160236944/
  165. هومند، نصرالله (۱۳۶۹). «دربارهٔ گویش مازندرانی (دنبالهٔ زبان تبری کهن)» (PDF). ۱ (۱): ۱۰–۲.
  166. پازوکی، معصومه (۱۳۸۹). «همایش بین‌المللی گویش‌های مناطق کویری ایران، تحلیل و مقایسهٔ گویش‌های سمنانی، سنگسری، افتری و الیکایی» (PDF). ۱ (۱): ۵۹–۶۰.
  167. شقاقی، ویدا؛ ولایی، مجید (۱۳۹۵). «بررسی اجزاء کلام در گویش مازندرانی شرقی و لهجه آملی». دانشکده ادبیات و زبان‌های خارجی: ۵۳.
  168. http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=اعداد+در+زبانهای+مختلف&SSOReturnPage=Check&Rand=0[پیوند مرده]
  169. یعقوبی، مهتاب؛ بشیرنژاد، حسن؛ اسدی، مسعود (۱۳۹۵). «کنفرانس بین‌المللی ادبیات و زبانشناسی، بررسی واژگان همریشه زبان انگلیسی و زبان مازندرانی» (PDF). ۱ (۱): ۸.
  170. گویش ساری (مازندرانی)، گیتی شکری، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، سال 1374، ص 75
  171. آقاگل‌زاده، فردوس (۱۳۹۵). زبان مازندرانی (طبری) توصیف زبان‌شناختی (تحقیقی میدانی - اطلس زبانی). نشر دانشگاه تربیت مدرس. ص. ۱۱۹.
  172. ثمره, یدالله. "تحلیل ساختاری فعل در گویش گیلکی کلاردشت" (PDF). ensani.ir.
  173. گویش کلاردشت (رودبارک)، ایران کلباسی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، سال 1376، ص 44
  174. راهنمای زبانهای ایرانی، رودریگر اشمیت، انتشارات ققنوس، سال 1388، جلد دوم، ص 504
  175. پازوکی، معصومه (۱۳۸۹). «تحلیل و مقایسه ی گویش های سمنانی، سنگسری، افتری و الیکایی» (PDF). همایش بین المللی گویش های مناطق کویری ایران: ۵۷۲.
  176. اشمیت، همان، ص 503
  177. ۱۷۷٫۰ ۱۷۷٫۱ دکتر فرزاد بختیاری مرکیه، تاریخ کنفرانس بین‌المللی بررسی مسائل جاری زبان‌ها، گویش‌ها و زبانشناسی14_15 گویش کلارستاقی چالوس، ۱٠.
  178. کلباسی، گویش کلاردشت (رودبارک)، ۹۱.
  179. ۱۷۹٫۰ ۱۷۹٫۱ https://www.thefreelibrary.com/The+Caspian+Language+of+Sahmirzad-a0597634823
  180. دکتر فرزاد بختیاری مرکیه، تاریخ کنفرانس بین‌المللی بررسی مسائل جاری زبان‌ها، گویش‌ها و زبانشناسی14_15 گویش کلارستاقی چالوس، ۱۱.
  181. کلباسی، گویش کلاردشت (رودبارک)، ۹۸–۹۳.
  182. نصری اشرافی، جهانگیر (١٣٧٧). واژه‌نامه بزرگ تبری. به کوشش حسین صمدی و سید کاظم مداح و کریم الله قائمی و علی اصغر یوسفی نیا و محمود داوودی درزی و محمد حسن شکوری و عسکری آقاجانیان میری و ابوالحسن واعظی و ناصر یداللهی و جمشید قائمی و فرهاد صابر و ناعمه پازوکی. تهران: اندیشه پرداز و خانه سبز. ص. صفحه ۳۱ جلد اول. شابک ۰-۵-۹۱۱۳۱-۹۶۴ مقدار |شابک= را بررسی کنید: checksum (کمک).
  183. نقش نحوی تکیهٔ اول در گویش مازندرانی، فردوس آقاگل‌زاده، مجله گویش‌شناسی، دوره چهارم، شماره اول و دوم، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، سال 1386، ص 33
  184. گیتی شکری، ماضی نقلی در گویش‌های مازندران و گیلان، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1377، ص 59-69
  185. نقش نحوی تکیهٔ اول در گویش مازندرانی، فردوس آقاگل‌زاده، مجله گویش‌شناسی، دوره چهارم، شماره اول و دوم، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، سال 1386، ص 40
  186. ۱۸۶٫۰ ۱۸۶٫۱ دکتر فرزاد بختیاری مرکیه، تاریخ کنفرانس بین‌المللی =بررسی مسائل جاری زبان‌ها، گویش‌ها و زبانشناسی14_15، ۱٠.
  187. ۱۸۷٫۰ ۱۸۷٫۱ دکتر فرزاد بختیاری مرکیه، تاریخ کنفرانس بین‌المللی =بررسی مسائل جاری زبان‌ها، گویش‌ها و زبانشناسی14_15، ۱١.
  188. کلباسی، گویش کلاردشت (رودبارک)، ۳۸.
  189. نصری اشرفی، جهانگیر (۱۳۹۹). جعفر شجاع کیوانی، ویراستار. دانشنامهٔ تبرستان و مازندران جلد چهارم. نشرنی =۵۱۴.
  190. کلباسی، گویش کلاردشت (رودبارک)، ۱٧۴_۲۷۲.
  191. کلباسی، گویش کلاردشت (رودبارک)، ۱٧۴_۲۷۲.
  192. دکتر محمدباقر نجفزاده بارفروش، واژه‌نامه مازندرانی، ۴۰.
  193. ژاله آموزگار، تاریخ اساطیری ایران، ۹۲.

پیوند به بیرون

[ویرایش]