محمدشاه
![]() | این نوشتار کامل نیست. |
![]() ![]() | |
---|---|
![]() محمدشاه قاجار در ۳۹ سالگی، اثر صنیعالملک | |
دوران | ۱۲۱۳ تا ۱۲۲۷ سومین شاه از دودمان قاجار |
نام کامل | محمدمیرزا |
زادروز | ۱۴ دی ۱۱۸۶ |
زادگاه | تبریز، آذربایجان، ایران |
درگذشت | ۱۴ شهریور ۱۲۲۷ (۶ شوال ۱۲۶۴ ه.ق) (۴۲ سال) |
محل درگذشت | تجریش، شمال تهران، ایران |
آرامگاه | قم، ایران |
پیش از | ناصرالدینشاه |
پس از | فتحعلیشاه |
همسران | مهد علیا خدیجهخانم چهریقی زینبخانم افشار ارومی اُقلبیگه سالور بلورخانم |
پدر | عباسمیرزا |
مادر | گلین خانم |
فرزندان | ناصرالدین میرزا، عباس میرزا، محمدتقی میرزا، عبدالصمد میرزا، عزتالدوله، عزیزالدوله، عفتالدوله، احترامالدوله |
امضا | ![]() |
شاهان | |
عنوان آقامحمدخان |
دورهٔ سلطنت ۱۱۶۱-۱۱۷۶ |
نخستوزیرهای مشهور | |
حاج ابراهیم کلانتر | |
چهرههای سرشناس | |
عباس میرزا نایب السلطنه | |
رویدادهای مهم | |
قرارداد آخال | |
جنبش مشروطه | |
قیام تنباکو | |
محمدشاه قاجار (۱۴ دی ۱۱۸۶ تبریز – ۱۴ شهریور ۱۲۲۷ تجریش) نوهٔ فتحعلیشاه و فرزند عباسمیرزا و سومین شاه از دودمان قاجار در ایران بود. محمدشاه تا پیش از رسیدن به تاج و تخت، محمدمیرزا نامیده میشد و معروف به ولیعهد ثانی بود. دوران کودکی و ولیعهدی محمدشاه در تبریز سپری شد. او در کودکی مادرش را از دست داد و عباسمیرزا او را به حاجی میرزا آقاسی سپرد.
محتویات
اوایل زندگی[ویرایش]
محمد میرزا پسر ارشد شاهزاده عباس میرزا و پسر بیست و پنجمش بود. مادرش دختر میرزا محمدخان قاجار دولو بود.[۱] به منظور تحقق بخشیدن به آرزوها و خواستههای آقامحمدخان قاجار و همچنین به دلیل علاقه داشتن عباس میرزا به بنیانگذار قاجاریه و پیشنهاد فتحعلی شاه، نام پسرش را محمد نهاد.[۲] فتحعلی شاه برای برقراری پیوند ازدواج همبستگی میان خانواده سلطنتی و جناحهای رقیب خاندان قاجار، محمدمیرزا را از تبریز به تهران فرا خواند تا با دختر امیر قاسم خان قوانلو، ملک جهان خانم که بعدهامهدعلیا لقب گرفت، فراخوانده گشت.[۳] این عروسی در ذوالقعده سال ۱۲۳۴ قمری برابر با سپتامبر ۱۸۱۹ برگزار گشت. فرزندان محمدمیرزا از ملک جهان چندن زنده نمیماندند و تنها فرزندان محمدمیرزا از وی ناصرالدین میرزا (که بعدها ولیعهد و سپس شاه ایران گشت) و عزت الدوله بود (که به ازدواج امیرکبیر اولین صدراعظم ناصرالدین شاه رسید).[۴]
محمد میرزا در کودکی و جوانی، به عنوان یک پسر کم حرف و ترسو و خجالتی که جاه طلبی سیاسی در خود نداشت ظاهر میشود. او در تبریز تحت آموزش سنتی مرسوم آن زمان قرار میگیرد و در خوشنویسی و خطاطی مهارتی بی نظیر کسب میکرد. با این حال، سطح دانش و علم او در مقایسه با برادران دیگرش به ویژه جهانگیر میرزا و فرهاد میرزا که تحت آموزش دو قائم مقام (میرزا عیسی و بعد پسرش میرزا ابوالقاسم که بعدها صدراعظم شد) قرار گرفتند که در کاتبی و علوم دیگر سرآمد شدند و پسران دیگر عباس میرزا زیر نظر تربیت این دو از دوستداران ادبیات و حکمت شدند. از سال ۱۸۲۴، درویشی به نام حاجی میرزا آغاسی به معلمی چندین تن از فرزندان عباس میرزا منصوب گشت و به زودی به معلمی محمدمیرزا منصوب شد که توسط او محمد میرزا کاملاً تحت تأثیر عقاید درویشان و صوفیان قرارگرفت و میل به گوشنه نشینی گرفت، گرچه بعدها ابوالقاسم قائم مقام فراهانی وزیر مستبدش سعی در محو کردن عقاید صوفیانه اش برآمد اما او آنچنان دلسپرده و فدایی اندیشه درویشی شده بود که کامیاب نگشت.
زمان آغاز جنگهای ایران و روس ناشی از اعلام جهاد توسط علمای شیعه، محمدمیرزا توسط پدرش با عده ای سپاه متشکل از خواجه وندیها و عبدالمالکیها به گنجه برای محافظت از دژ آنجا فرستاد شد. او در گنجه با امیرخان سردار (عموی مادری عباس میرزا) به جنگ با روسها رفت. امیرخان در نبرد کشته میشود و محمدمیرزا شکست سختی میبیند و عقبنشینی میکند. پس از فتوحاتش در خراسان (پاییز سال ۱۸۳۲)، عباس میرزا لشکری برای فتح هرات و شاید مرو تدارک میبیند و قصد داشت فرماندهی سپاه را به وی بدهد که مرگ عباس میرزا در مشهد اقداماتش را ناتمام گذاشت.
جانشینی[ویرایش]
در موقعیت پدرش عباس میرزا، در غیاب هیچگونه نظم جانشینی و اختیارات محدود شاه در این زمینه، محمدمیرزا به مدت طولانی در موقعیت خطرناکی قرار داشت. علی رقم اصرارهای دولت های اینگلیس و روسیه، فتحعلی شاه تا آخرین سالهای عمرش از اعلام رسمی وارث تاج و تختی محمدمیرزا خودداری کرد. محمدمیرزا حاکمیت پدرش را در آذربایجان و خراسان و فرماندهی قشون نظامی اش را به ارث برد، اما فتحعلی شاه حتی قصد خودرا درباره اعلام جاتشین نشان نمیداد و تصمیم نهایی را به دولت های انگلیس و روسیه سپرد.
روس ها اورا برای تعیین این منصب و همچنین پرداخت مبلغ قابل توجهی طبق قرارداد ترکمن چای، تحت فشار قراردادند و حتی تحدید کردند که گیلان را ضمیمه خاک خود میکنند. از آنجا که افراد زیادی مدعی سلطنت بودند، انگلیسی ها بیم داشتند شروع جنگی داخلی در ایران به رویارویی آنها با روسیه منجر شود. بری جلوگیری از اختلافات بین مدعیان، شاه یک شورا برای تایید نایب السلطنگی محمدمیرزا برگذار کرد و محمدمیرزا نایب السلطنه شد و بدین ترتیب آؤزوهای دو قدرت بزرگ روسیه و انگلیس برآورده شد.
قیام شاهزادگان[ویرایش]
بر اثر انتشار خبر فوت فتحعلی شاه، در پایتخت و دیگر ولایات شاهزادگان به اهدای سلطنت برخاستند. در تهران شاهزاده علی میرزا ظلالسلطان پسر دهم فتحعلی شاه، در فارس حسینعلی میرزا فرمانفرما به کمک برادرش حسنعلی میرزا شجاعالسلطنه هریک خود را پادشاه مستقل خواندند و بهنام خود خطبه و سکه ضرب کردند. بقیه شاهزادگان نیز در حوزه حکمرانی خود در انتخاب روشی که تبعیت آنان را از پادشاه وقت تعیین نماید، متحیر و سرگردان بودند و تا زمانی که محمدشاه با کوشش قائم مقام فراهانی به سلطنت رسید، هرج و مرج و کشمکش میان طرفداران محمد شاه و برادران وی در ایران مرکزی و جنوبی ادامه داشت.[۵]
حکومت نود روزه ظلالسلطان[ویرایش]
ظلالسلطان حکمران تهران هنگامی که خبر مرگ فتحعلی شاه در اصفهان را شنید، با شاهزادگان و حکام مرکزی ایران و عدهای از درباریان که در تهران بودند، همدست شد و خود را شاه خواند و با عنوان عادلشاه یا علیشاه ۹۰ روز سلطنت کرد.
ظلالسلطان پس از اعلام سلطنت خود، دست به بذل و بخشش زد و عدهای از اوباش تهران را به نام سرباز به زور پول جمعآوری کرد و دستههای نظامی را که همراه فتحعلی شاه به اصفهان رفته بودند با فرمانده آنان، علینقی میرزا رکنالدوله پسر هشتم فتحعلی شاه، به پایتخت احضار کرد. وی فرمان ظلالسلطان را پذیرفت و با سپاه خود و کلیه ذخایر اثاثیه سلطنتی به تهران آمد و ضمن خدمتگزاری، بازوبند فتحعلی شاه را به ظلالسلطان تقدیم کرد و از طرف او نامههایی به حکام ولایات نوشت و امان را به قبول امر و فرمان ظلالسلطان خواند و فرمانهایی نیز به نام و امضای ظلالسلطان علیشاه به بعضی از ولایات صادر کرد. چند روز پس از این واقعه، ظلالسلطان یکی از محارم خود، محمد جعفر خان کاشی را به صدارت منصوب کرد و رکنالدوله را برای ملاقات با محمدمیرزا به تبریز روانه ساخت و ضمناً نامهایی به محمد میرزا نوشت و او را به قبول سلطنت خویش دعوت و در این نامه اظهار کرد که اگر محمدمیرزا با حکومت او موافقت کند، او را همچنان ولیعهد و حکمرانی تمامی آذربایجان را به او واگذار خواهد کرد. از طرف دیگر محمدمیرزا ولیعهد ایران که در زمان حیات پدرش عباس میرزا در لشکرکشیهای او شرکت داشت، در تبریز بود و پس از شنیدن خبر مرگ فتحعلی شاه به کمک میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی که یکی از رجال مبارز عهد بهشمار میآمد و مسئولیت تربیت ولیعهد را عهدهدار بود، درصدد جمع قوا برای تسخیر تهران و سرکوب ظلالسلطان و سایر مخالفین برآمد و چون دولت روسیه خواهان سلطنت محمدمیرزا بود، سفیر روس از تهران برای عرض تسلیت و تبریک پادشاهی محمدمیرزا به تبریز رفت و سفیر انگلیس نیز عازم تبریز گردید و چندتن از افسران انگلیسی را که دربار انگلستان با هیئتی برای تعلیم و تربیت سپاه ایران فرستاده بود، با خود به آذربایجان برد. قائم مقام با تمهید مقمه و بدون جنگ، ابتدا برادران محمدمیرزا یعنی جهانگیر میرزا و خسرو میرزا را در آذربایجان دستگیر و زندانی کرد. آنگاه از سپاهیانی که گردآورده بود، یک دسته را به همراهی راولینسن از افسران انگلیسی، قبلاً روانه تهران کرد و بقیه سپاه را برای حراست شاه در تبریز باقی گذاشت. دسته اول سپاه اعزامی از آذربایجان به محل سیادهن (تاکستان فعلی) در ۴۰ کیلومتری مغرب قزوین با ۱۵۰۰۰ تن سپاه اعزامی ظلالسلطان که به سرداری برادر خود امام ویردی میرزا ایلخانی برای تصرف زنجان و آذربایجان و تهدید محمدمیرزا روانه کرده بود، روبرو شد. پس از برخورد مختصری سپاه ظلالسلطان مبدل به یأس گردید و درصدد پوزش و عذرخواهی و جلب محبت محمدمیرزا برآمد. سرانجام محمدمیرزا در اوایل رمضان سال ۱۲۵۰ هجری به همراهی قائم مقام و رجال دربار خود و سفرای روس و انگلیس به پایتخت وارد شد و روز ۱۴ آن ماه تاجگذاری کرد و سلطنت ظلالسلطان پایان یافت.[۶]
سرکوب دیگر مدعیان[ویرایش]
از مدعیان که پس از ورود محمدمیرزا به تهران هنوز در مخالفت خود با وی باقی ماندند، مهمتر از همه حسینعلی میرزا فرمانفرما و حسنعلی میرزا شجاعالسلطنه حکمرانان فارس و کرمان بودند که با وحدت نظر و هماهنگی برای پیشبردن مقاصد خود میکوشیدند. قائم مقام برای احتراز از جنگ داخلی، سعی کرد که برادران و عموهای شاه را با حیله و نیرنگ به دام اندازد ولی دربارهٔ فرمانفرما و شجاعالسلطنه حیلههای او مؤثر نیفتاد و ناچار شاهزاده فیروز میرزا را با منوچهرخان معتمدالدوله و سر هنری لیندسی از افسران انگلیسی با ۵۰۰ سرباز و توپخانه کافی به فارس روانه کرد و چون خبر استقرار محمدشاه در تهران به گوش اطرافیان فرمانفرما رسیده بود، غالباً از ترس مجازات بعدی او را رها کردند و سرانجام فرمانفرما و شجاعالسلطنه نیز از کار افتادند و شجاعالسلطنه به امر محمدشاه کور و سپس زندانی شد. رفتار قائم مقام با سایر مدعیان سلطنت نیز بهتر از رفتاری که با شجاعالسلطنه کرد، نبود. بعضی از شاهزادگان مانند محمدتقی میرزا و شیخعلی میرزا ملقب به شیخالملوک حکام بروجرد و ملایر، به محض وصول دستور قائم مقام برای ابراز اطاعت به تهران رفتند و از مجازات رهایی یافتند ولی عدهٔ زیادی از شاهزادگان را قائم مقام زندانی دستگیر و ساخت و محمدشاه را از یک خطر بزرگی که در آغاز سلطنت او پیش آمده بود نجات داد و به پاداش این خدمات به مقام صدراعظمی ارتقاء یافت و محمدشاه زمام تمام امور کشور را به او سپرد.[۷]
صدارت قائم مقام فراهانی[ویرایش]
تحولات فرهنگی[ویرایش]
محمدشاه قاجار از اولین زمامداران ایرانی بود که به اعزام محصل به خارج برای یادگیری علوم جدید دست زد. در زمان پدرش عباس میرزا اولین دستگاه چاپ وارد ایران شد و نهضت ترجمه متون علمی و ادبی از زبانهای فرانسوی و انگلیسی به فارسی ادامه یافت. همچنین، نخستین مدارس اروپایی به سبک مدرن در زمان سلطنت این پادشاه در شهرهایی چون خوی، سلماس و اصفهان بهوجود آمد.[۸]
چشمپوشی از حاکمیت سلیمانیه[ویرایش]
در ۱۲۶۳ق/۱۲۲۶ش/۱۸۴۷م محمدشاه قاجار، به دنبال چهار سال گفتگو با دولت عثمانی که در ارزنة الروم در خاک عثمانی برگزار شد و سرپرستی گروه ایرانی با امیرکبیر بود، از حاکمیت ایران بر سلیمانیه (در عراق امروز) چشم پوشید و آن را به دولت عثمانی واگذار کرد. در برابر آن عثمانی نیز از ادعای مالکیت بر اروندرود و بندر خرمشهر و جزیرهٔ آبادان چشم پوشی کرد.[۹]
زمان حکومت در مقایسه با دیگر شاهان قاجار[ویرایش]
اعداد سال خورشیدی را نشان میدهند:

فرزندان[ویرایش]
ردیف | نام | تولد/وفات | نام مادر | تصویر | توضیحات |
---|---|---|---|---|---|
۱ | ناصرالدین شاه | ۲۵ تیر ۱۲۱۰/ ۱۲ اردیبهشت ۱۲۷۵ | مهدعلیا | ![]() |
ولیعهد محمدشاه و سپس شاه ایران |
۲ | عباس میرزا | ۶ آذر ۱۲۱۸/ ۲۵ فروردین ۱۲۷۶ | خدیجهخانم چهریقی | ![]() |
ملقب به مُلکآرا |
۳ | محمدتقی میرزا | ۱۲۱۹/ ۱۲۸۰ | زینبخانم افشار ارومی | ![]() |
ملقب به رکنالدوله حاکم فارس و خراسان جد خاندان رکنی قاجار |
۴ | عبدالصمد میرزا | ۱۳ اسفند ۱۲۲۲/ ۱۳۰۸ | اُقلبیگه سالور | ![]() |
ملقب به عزالدوله جد خاندان سالور |
۵ | عزتالدوله | ۱۲۱۱/ ۱۲۸۰ | مهدعلیا | ![]() |
ابتدا همسر امیرکبیر، سپس همسر میرزا کاظم خان نظامالملک (پسر میرزا آقاخان نوری) پس از او همسر یحیی خان مشیرالدوله و سپس همسر انوشیروان خان عینالملک شد. صاحب هشت فرزند بود، از جمله امالخاقان. |
۶ | عزیزالدوله | ؟ /۱۳۱۸ یا ۱۳۱۹ قمری | خدیجهخانم چهریقی | او بنا به وصیت محمدشاه به ازدواج شاهزاده کیومرث میرزا عمیدالدوله درآمد و صاحب سه فرزند شد: تاجالدین میرزا، شعاعالدین میرزا و جمیلالدوله (عزیزالدوله ثانی). مدتی بعد طلاق گرفت و با معینالسلطنه ازدواج کرد. سرانجام از او نیز جدا شد.[۱۰] | |
۷ | عفتالدوله | ؟ /۱۳۱۰ قمری | بلورخانم از نوادگان زندیه | ابتدا با یوسفخان سرتیپ پسر خان بابا خان سردار ازدواج کرد. پس از او به ازدواج ابراهیمخان نظامالدوله درآمد.[۱۱] از همسر اول دختری یافت که پس از او ملقب به عفتالدوله شد و به ازدواج نظمالدوله خواجهنوری درآمد. از همسر دوم دارای یک دختر به نام طوبی شد که پیش از ازدواج درگذشت.[۱۲] | |
۸ | احترامالدوله | ؟ /۱۲۸۹ قمری | اُقلبیگه سالور | او را به همسری مؤتمنالدوله پسر میرزا سعیدخان انصاری دادند. از این ازدواج دو فرزند متولد شد: خانم بالا که پیش از ازدواج درگذشت و خانم شاهزاده که با عمادالسلطنه پسر عزالدوله ازدواج کرد.[۱۳] |
مرگ[ویرایش]
سرانجام محمدشاه قاجار در ۴۲ سالگی بعد از ۱۴ سال و ۳ ماه سلطنت در ششم شوال سال ۱۲۶۴ هجری قمری به بیماری نقرس درگذشت و در حرم فاطمه معصومه به خاک سپرده شد.
جستارهای وابسته[ویرایش]
منابع[ویرایش]
- ↑ Bamdād, Rejāl III, pp. 232-34 , correctly identified by Ebrahimnejad, p. 155
- ↑ Sepehr, II, p. 1
- ↑ Fasāʾi, ed. Rastgār, I, pp. 718-19, tr. Busse, p. 160; Sepehr, I, p. 186
- ↑ Amanat, 1997, pp. 25-26
- ↑ شمیم، ص ۱۱۸
- ↑ شمیم، ص ۱۱۸ تا ۱۲۰
- ↑ همان، ص ۱۲۰ تا ۱۲۱
- ↑ ناطق، هما، ایران در راهیابی فرهنگی (1848-1834)، لندن، مرکز چاپ و نشر پیام، 1988
- ↑ آدمیت، فریدون (۱۳۶۲). امیرکبیر و ایران. تهران: خوارزمی. صص. صص ۷۱-۱۵۴.
- ↑ روزنامه خاطرات عینالسلطنه، ج ۱۰، ص ۷۹۴۳
- ↑ روزنامه خاطرات عینالسلطنه، ج ۱۰، ص ۶۴۵ و ۵۰۹
- ↑ روزنامه خاطرات عینالسلطنه، ص۲۸۷۲
- ↑ روزنامه خاطرات عینالسلطنه، ص ۷۶۷۷–۷۶۷۸
![]() |
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ محمدشاه موجود است. |
- آزادمهر، شهباز، تاریخ ایران (از دیروز تا امروز)، انتشارات باربد، چاپ اول ۱۳۸۲ (صص ۴۹۰ تا ۴۹۷)
- تاریخ ایران و جهان ۲، نظری (رشته ادبیات و علوم انسانی)، چاپ هشتم ۱۳۸۷ (صص ۱۳۶ تا ۱۳۷)
- سایکس، سِر پرسی، تاریخ ایران (۲ جلد)، ترجمه سید محمدتقی فخرداعی گیلانی.
- نجفی، موسی و فقیه حقانی، موسی، تاریخ معاصر ایران، نشر آرما، چاپ اول ۱۳۹۰ (صص۶۹ تا ۷۵)
پادشاه پیشین: فتحعلیشاه قاجار |
محمدشاه قاجار شاهنشاه ایران ۱۸۳۴ – ۱۸۴۸ |
جانشین: ناصرالدین شاه قاجار |
- اهالی تبریز
- پادشاهان شاهنشاهی ایران
- حکمرانان آسیا در سده ۱۹ (میلادی)
- حکمرانان سده ۱۹ (میلادی) در خاورمیانه
- درگذشتگان ۱۲۲۷
- درگذشتگان ۱۲۶۴ (قمری)
- درگذشتگان ۱۸۴۸ (میلادی)
- دریافتکنندگان نشان آنای مقدس (سنت آنا)
- دریافتکنندگان نشان سنت اندرو
- زادگان ۱۱۸۶
- زادگان ۱۲۲۲ (قمری)
- زادگان ۱۸۰۸ (میلادی)
- شاهان اهل تبریز
- شاهان ایران
- شاهان قاجار
- مدفونان در حرم فاطمه معصومه