جنبش مشروطه ایران
جنبش مشروطه، جنبش مشروطهخواهی یا جنبش مشروطیت، مجموعه کوششها و رویدادهایی در نظر و عمل است که برای مشروط کردن قدرت حاکمیت، نهادینه سازی آزادی سیاسی، برقراری عدالت قضایی و حکومت قانون آغاز شد و برای تثبیت این آرمان ها و رفع مشکلات آن ها به مدت چند سال در ایران ادامه پیدا کرد.
این جنبش از ماجرای به چوب بستن تجار شروع شد و نخست تأسیس «عدالتخانه» را مدنظر قرار داد. مرحله اول، موسوم به انقلاب مشروطه، منجر به امضای فرمان مشروطه به دست مظفرالدین شاه قاجار در ۱۳ مرداد ۱۲۸۵ شد. سپس، تلاش ها تا دوره محمدعلی شاه قاجار برای تبدیل حکومت استبدادی به حکومت مشروطه ادامه یافت و منجر به تشکیل مجلس شورای ملی و تصویب نخستین قانون اساسی کشور ایران شد. پس از آنکه محمدعلی شاه قاجار مجلس را به توپ بست و مشروطه خواهان را سرکوب نمود، مرحله دوم جنبش درگرفت. سپس مشروطه خواهان محمدعلی شاه را شکست دادند و تبعید کردند و فرزندش احمدشاه را به تخت نشاندند.
جنبش مشروطهخواهی تا تثبیت حکومت قانون و رفع مشکلات آن، تا چند سال پس از فرمان مشروطه نیز ادامه پیدا کرد. در طی این مدت درگیری های میان دو حزب اصلی مشروطه خواه، دموکرات ها انقلابیون و اعتدالیون عامیون به انسجام و استحکام جنبش آسیب زد و منجر به تشکیل دولت های متزلزل و ضعیف گردید. در نهایت، در پی انتصاب مورگان شوستر، روسیه تزاری به ایران التیماتوم داد و مجلس مدتی تعطیل شد. این رخداد به همراه حوادث مربوط به ایران در جنگ اول جهانی جنبش را بشدت تضعیف کرد، به طوری که در جای جای کشور شورش و جنگ داخلی و قحطی و بیماری بروز نمود و در اثر آن جنبش مشروطه زوال یافت.
واژهشناسی[ویرایش]
مشروطه ترجمه واژه کنستیتوسیون فرانسوی است. اما ریشه آن دقیقا معلوم نیست. عبدالهادی حائری آن را کلمهای عربی از مصدر شرط و تقیزاده و رضازاده شفق آن را برگرفته از کلمه فرانسوی le charte به معنی منشور دانستهاند. دهخدا معتقد است که مشروطه به معنای حکومت قانون، نه در عربی و نه در فارسی متداول نبوده و به وسیله ترکان عثمانی وارد فارسی شدهاست. بعضی از رجال دوران قاجار مانند سعدالدوله و صادق آقا تبریزی، مشروطه را ترجمهای نادرست میدانستند و ترجیح میدادند از همان لفظ کنستیتوسیون استفاده کنند.[۲۰]
تاریخنگاری و منبعشناسی[ویرایش]
منابع تاریخی در مورد مشروطه را میتوان به سه دسته تقسیمبندی کرد؛ کتابهایی که در زمان وقوع مشروطه نوشته شدهاند، کتابهایی که آنها را سالها بعد از دوران مشروطه، معاصران مشروطه نوشتهاند و کتابهایی که آنها را تاریخپژوهانِ پس از مشروطه نوشتهاند.[۲۱]
تاریخ بیداری ایرانیان کتابی است از ناظمالاسلام کرمانی که در زمان وقوع انقلاب مشروطه نوشته شدهاست. او نوشتن یادداشتهای روزانه را از بهمن ۱۲۸۳؛ یعنی یک سال قبل از انقلاب مشروطه شروع کرد و این کار را تا مرداد ۱۲۸۸ ادامه داد. این یادداشتها ابتدا به صورت پاورقی در نشریه کوکب و چند سال بعد به صورت کتاب منتشر شد.[۲۲] نویسنده ارتباط نزدیکی با سید محمدصادق طباطبایی داشت و به همین دلیل، منبع مهمی در بیان اطلاعات دست اول از ملاقاتها، گفتارها و نظرات طباطبایی محسوب میشود. این کتاب همچنین منعکسکنندهی اختلافات و جناحبندیهای درونی میان روحانیان دوران مشروطه است. از این کتاب، دو تصحیح وجود دارد که یکی از آنها را علیاکبر سعیدی سیرجانی انجام دادهاست.[۲۳]
تاریخ انقلاب آذربایجان و بلوای تبریز کتابی است از محمدباقر ویجویهای که از مشروطهخواهان تبریز بود. در این کتاب شرحی از رویدادهای محاصره تبریز آمدهاست.[۲۴] همچنین اعلامیههایی که شیخ فضلالله نوری در رد مشروطه در بین مردم تهران توزیع میکرد نیز بعدها به صورت کتاب لوایح آقا شیخ فضلالله منتشر شد.[۲۵]
همچنین کتابهایی هم هست که نویسندگان غیرایرانی در دوران مشروطه نوشتهاند که مشهورترینِ آنها کتاب نارنجی (وزارت خارجه روسیه)، کتاب آبی (وزارت خارجه انگلیس)، تاریخ مشروطیت ایران (ادوارد براون) و اختناق ایران (مورگان شوستر) اند.[۲۶]
سی سال پس از انقلاب مشروطه، احمد کسروی که در زمان وقوع رویدادهای مشروطهخواهی، نوجوان بود، به فکر نوشتن کتابی افتاد و تاریخ مشروطه را بنویسد.[۲۷] تاریخ مشروطه ایران به قلم کسروی، یکی از کتابهایی است که به سبب استفاده از روایتهای شفاهی و مشاهدات نویسنده شهرت یافتهاست. این کتاب علاوه بر این حاوی تحلیلهای نویسنده است. نویسنده در این کتاب نگاه ویژهای به رویدادهای تبریز در دوران مشروطه دارد.[۲۸] کسروی علاوه بر این، در کتاب تاریخ هجده سالهٔ آذربایجان نیز به وقایع مشروطیت پرداختهاست.
مجموعه هفت جلدی تاریخ انقلاب مشروطه، نوشته مهدی ملکزاده فرزند ملکالمتکلمین، یکی از منابع تحقیقاتی در این مورد است که به اندازه تاریخ مشروطه ایران و تاریخ بیداری ایرانیان مورد توجه قرار نگرفتهاست. نویسنده آن، طرفدار حزب دموکرات بودهاست.[۲۹] دو کتاب دیگری که بیشتر به وقایع آذربایجان پرداختهاند، قيام آذربايجان و ستارخان نوشته اسماعیل امیرخیزی و قيام آذربايجان در انقلاب مشروطيت ايران نوشته کریم طاهرزاده بهزاد هستند. امیرخیزی از نزدیکان ستارخان بود و در نبردهای مربوط به محاصره تبریز در کنار او حضور داشت. طاهرزاده هم عضو تشکیلات مجاهدان مشروطه بود که روایتش از محاصره ده ماهه تبریز، همراه با جزئیات است.[۳۰]
هر نسل از تاریخنگاران مشروطه به جنبه خاصی از این رویداد توجه داشتهاند. توجه ادوارد براون، که یک پژوهشگر لیبرال بود، به دستاوردهای دموکراتیک ملت ایران در مقایسه با غرب معطوف بود، اما به تفاوتهای مذهبی و ایدئولوژیک مشروطهخواهان نپرداخت، هرچند به آن واقف بود. احمد کسروی، روایتی همدلانه با سازمانهای انقلابی و بهخصوص، مشروطهطلبان تبریز ارائه کرد، که خود متاثر از عقاید سوسیال دموکراتیک بودند. برخلاف براون، کسروی به رویاروییهای علمای مخالف مشروطه با مشروطهخواهان روشنفکر پرداخت، اما به دگراندیش و دگرباور بودن مشروطهخواهان رادیکال اشاره نکرد. ملکزاده و دولتآبادی هم از بیم تعصبات مذهبی، وابستگیهای محرمانه مذهبی و ایدئولوژیک رهبران مشروطه را فاش نکردند.[۳۱]
از دهه ۱۳۳۰ به بعد، با ظهور پژوهشگران تاریخ، آثاری در زمینه تاریخ مشروطه خلق شد که جنبه تحلیلی داشتند و «صرفاً» به بیان رویدادها نمیپرداختند. یکی از این پژوهشگران، فریدون آدمیت است که آثار متعددی در این زمینه دارد و از بسیاری منابع دست اول چاپی یا خطی را برای نخستین بار در آثارش مورد بررسی قرار دادهاست.[۳۲] رحیم رئیسنیا و باقر مومنی در آثار خود با دیدگاه طبقاتی چپگرایانه به جنبههای اقتصادی و اجتماعی جنبش مشروطه پرداختهاند.[۳۳]
احمد اشرف، رویکرد تاریخنگاران مشروطه را به دو دسته کلی «موافقان مشروطه» و «مخالفان مشروطه» تقسیمبندی کردهاست که هر کدام از این دو دسته، خود به دو دسته فرعی تقسیم میشوند. به نظر وی، اغلب تاریخنگاران مشهور مشروطه، مانند ناظمالاسلام کرمانی، یحیی دولتآبادی، مهدی ملکزاده، احمد کسروی و فریدون آدمیت، راویان آزادیخواه و لیبرالِ طرفدار مشروطهاند. اما مشروطه، طرفداران سوسیالیستی هم دارد که آن را یک انقلاب بورژوازی بر علیه نظام فئودالی میدانند. این عده معتقدند که این انقلاب، به نتایج مورد نظر خود مبنی بر براندازی روابط فئودالی، به طور کامل فایق نشد، اما راه را برای رشد مناسبات سرمایهداری در دورههای بعدی فراهم کرد. باقر مومنی، در زمره این تاریخنگاران است.[۳۴] تاریخنگاران مخالف مشروطه هم عمدتاً به دو دسته محافظهکاران سیاسی و محافظهکاران مذهبی تقسیم میشوند. محافظهکاران سیاسی، مانند محمود محمود و ابراهیم صفایی، مشروطه را محصول توطئه انگلستان میدانند که از طریق نفوذ این کشور در روشنفکران و روحانیان کشور پیش رفته و اقتدار ملی ایران را هدف گرفتهاست. محافظهکاران مذهبی هم اغلب با شیخ فضلالله نوری همداستانند که مشروطه را مخالف شرع اسلام میدانست و «مشروعه»؛ یعنی حکومت اسلام را شایسته میدید. هر دو گرفه مخالف، مشروطه را دستپخت انگلیسیها میدانند، اما محافظهکاران سیاسی، روحانیان را، و محافظهکاران مذهبی، روشنفکران را بازیگردان انگلیسیها قلمداد قلمداد میکنند.[۳۵]
سرچشمهها[ویرایش]
فکر آزادی[ویرایش]
تحصیل ایرانیان در اروپا، از دوران عباس میرزا و قائم مقام فراهانی، شروع شد. ایرانیانی که به اروپا رفتند، اولین ایرانیانی بودند که با افکار آزادیخواهی و اصول حکومت ملی آشنا شدند.[۳۶] یکی از این افراد، میرزا صالح شیرازی بنیانگذار نخستین روزنامه و نخستین چاپخانه کتابهای فارسی در ایران است. او در سفرنامهای که نوشت، مشاهدات خود را درباره حکومت پارلمانی، قوانین، قضاوت، دانشگاه، بیمارستان و سایر زیرساختهای سیاسی، اقتصادی، صنعتی و اجتماعی در انگلیس شرح داد.[۳۷] او در سفرنامهاش، با اشاره به صنعتکار فقیری که حکومت انگلستان به مدت شش ماه تلاش میکرد او را از مغازه بیرون اندازد، اما موفق نمیشد، انگلستان را «ولایت آزادی» نامید که در آن از پادشاه تا گدا به یک نظام قانونی پایبندند و هرکس از آن تخطی کند، مجازات میشود.[۳۸] میرزا صالح همچنین در سفرنامه خود شرحی از انقلاب فرانسه آوردهاست که بررسیهای فریدون آدمیت نشان میدهد نخستین اشاره یک ایرانی به این رویداد تاریخی است.[۳۹]
با توسعه روابط خارجی ایران با کشورهای اروپایی، افراد مختلفی به کشورهای خارجی سفر کردند و پیشرفتهای این کشورها را از نزدیک مشاهده کردند. آنها در سفرنامهها و یادداشتهای خود شرح مشاهدات خود را نوشتند. در سال ۱۲۰۷ هیاتی از ایران عازم مسکو شد و از تاسیسات اجتماعی روسیه از جمله بیمارستانها، مدرسههای نظام، موسسههای علمی، دانشگاهها و کارخانهها بازدید کردند. ریاست این هیات را خسرو میرزا بر عهده داشت و میرزا تقی خان فراهانی (که هنوز جوان بود و به صدارت نرسیده بود) در این هیات حضور داشت. میرزا مصطفی خان منشی که دبیر هیات بود، شرح سفر را نوشتهاست.[۴۰]
ماحصل این برخوردها با دنیای غرب، تربیت شدن گروهی از نخبگان بودند که به اعتقاد آدمیت، سه تن از آنها؛ یعنی میرزا تقی خان فراهانی، میرزا حسین خان سپهسالار و میرزا ملکم خان و حلقه نزدیکان و پیروان آنها، تاثیر قابل توجهی در شروع اصلاحات در ایران و بیدار شدن ایرانیان داشتند.[۴۱]
بیداری ایرانیان[ویرایش]
احمد کسروی منشأ مشروطه را «بیداری ایرانیان» میداند. منظور کسروی از بیداری ایرانیان، وقوف آنها به عقبماندگی، ضعف در برابر کشورهای پیشرفته و اعتراض به حکومت استبدادی است. او در کتاب تاریخ مشروطه ایران شرح میدهد که پس از کشته شدن نادرشاه، روند تنزل ایران شروع شد، در حالی که غرب دگرگونیهای بزرگی را تجربه کرد؛ انقلاب فرانسه، پیروزیهای ناپلئون بناپارت، جنبش تودهها، اختراعات جدید، پیشرفتهای نظامی و غیره. دو قدرت بزرگ دنیا؛ یعنی انگلیس و روسیه در مرزهای شمالی و جنوبی ایران پدیدار شدند، اما در تمام جنگهایی که در زمان زمامداری شاهان قاجار با این دولتها درگرفت، سپاهیان ایران شکست خوردند و ایران بخشهایی از سرزمین خود را از دست داد. اگر چه اصلاحاتی به دست برخی نخستوزیران قاجار، مانند قائم مقام فراهانی، امیرکبیر و حسین سپهسالار شروع شد، اما این اصلاحات هم با برکناری آنها راه به جایی نبرد. در مرحله بعد، متفکرانی مانند سید جمالالدین اسدآبادی و میرزا ملکمخان به روشنگری توده مردم پرداختند و بالأخره جنبشهایی مانند جنبش تنباکو به عنوان اولین نشانههای بیداری ایرانیان پدیدار شد. کسروی چاپ روزنامهها و نشریات، انتشار کتابهایی مانند آثار عبدالرحیم طالبوف و زینالعابدین مراغهای، توسعه مدرسهها و علاقهمندی مردم به رویدادهای جهان را نشانههای این تحول فکری برمیشمارد. قبل از کسروی، ادوارد براون و ناظمالاسلام کرمانی هم ریشه مشروطه را بیداری ایرانیان دانسته بودند.[۴۲]
میرزا ملکمخان که در فرانسه با تشکیلات فراماسونری آشنا شده بود، در سال ۱۲۳۸ تشکیلاتی مخفی به نام فراموشخانه در ایران تاسیس کرد که بسیاری از اصلاحطلبان و دانشآموختگان دارالفنون به عضویت آن درآمدند. حتی ناصرالدین شاه در ابتدا نسبت به آن خوشبین بود و بعضی از شاهزادگان قاجار هم به عضویت آن درآمدند. هرچند که خیلی زود از گسترش دامنه اصلاحات بیمناک شد و ملکمخان را تبعید کرد.[۴۳]
در آستانه ورود به قرن بیستم، باکو، که یکی از شهرهای صنعتی روسیه تزاری بود، میزبان کارگران فصلی از آذربایجان ایران بود. در سال ۱۲۷۹ (۱۹۰۰ میلادی) در حدود یکصد هزار کارگر ایرانی در باکو اقامت داشتند که اغلب آنها دهقان و کارگر ساده بودند. روسیه در آن دوران کانون مبارزات کارگری بود و کارگران ایرانی نیز شاهد این حرکتهای سیاسی بودند و حتی در آن مشارکت میکردند. بعضی از این کارگران به فرقه اجتماعیون عامیون در باکو پیوسته بودند. آنها در مراجعت به ایران، حامل و نشردهنده ایدههای انقلابی بودند.[۴۴]
وقوع انقلاب ۱۹۰۵ در روسیه، الهامبخش انقلابها و جنبشهای مهمی در منطقه و جهان شد. حسن تقیزاده، سسیل اسپرینگ رایس (سفیر انگلیس در ایران)، ایوان آلکسیوویچ زینوویف (دیپلمات روس) و ادوارد براون از جمله افرادی هستند که بر ارتباط انقلاب ۱۹۰۵ روسیه و انقلاب مشروطه ایران تاکید کردهاند. تاثیر این انقلاب بر منطقه قفقاز روشن و عمیق بود و ایرانیانی که برای کار یا تجارت به این منطقه رفت و آمد داشتند، با آگاهی و روابطی که در آنجا به دست آوردند، توانستند در انقلاب مشروطه نقشآفرین باشند؛ چنان که در سالهای بعد، انقلابیون گرجی، آذری و ارمنی هم به کمک به مشروطهخواهان ایرانی آمدند.[۴۵]
ظهور طبقه متوسط[ویرایش]
آبراهامیان، شکلگیری دو نوع طبقه متوسط در ایران را در اواسط و اواخر قرن نوزدهم میلادی شرح میدهد: یکی طبقه متوسط سنتی که متشکل از تاجران بودند و ضمن حفظ پیوند با اقتصاد سنتی و ایدئولوژی اسلامی، بهواسطه ارتباط اقتصادی با دنیای بیرون، بهتدریج بر دردها و مشکلات مشترک خود واقف شدند؛ و دیگری، طبقه روشنفکر که بهدلیل تماس فکری و ایدئولوژیکی و ارتباط با نهادهای آموزشی مدرن و با پیدایش اندیشههای جدید و شغلهای جدید پدیدار شدند.[۴۶]
تنگنای اقتصادی[ویرایش]
ایران که در دوران صفوی در مرکز تجارت منطقه قرار داشت، با قدرت گرفتن قدرتهای اقتصادی اروپایی و روسیه، به تدریج به حاشیه بازار جهانی سرمایهداری رانده شد. با ورود شرکتهای تجاری خارجی، به جز چند تاجر بزرگ، بقیه تاجران عملاً به کارگزاران این شرکتها مبدل شدند. تجارت مواد خام کشاورزی مانند پنبه، برنج و تریاک، به دلیل تقاضای شرکتهای تجاری انگلیسی و روسی، رونق یافت و در عوض تجارت مصنوعات مانند پارچه و ابریشم از رونق افتاد. پیشهوران و تاجران خردهپا قدرت اقتصادی خود را از دست دادند و تاجران بزرگ هم به دلیل منفعتی که در صدور محصولات کشاورزی وجود داشت، به خرید زمینهای کشاورزی و کشت محصولات پرتقاضا روی آوردند. به همین دلیل، ایران که همیشه صادرکننده گندم و جو بود، در آغاز قرن بیستم میلادی، برای نخستین بار واردکننده این محصولات شد.[۴۷]
در نیمه دوم قرن نوزدهم، ناصرالدین شاه قاجار، امتیازات متعددی را به انگلیسیها و روسها واگذار کرد و حجم سرمایهگذاری خارجی در این بازه زمانی، از صفر به ۱۲ میلیون پوند رسید. درآمد حاصل از واگذاری این امتیازات و همچنین استقراضها، به مصارف مختلفی میرسید که یکی از آنها، هزینههای فراوان دربار سلطنتی و سفرهای شاه به اروپا بود. بخش مهم دیگری از این درآمدها برای مبارزه با تورم به کار میرفت که به دلایل مختلفی از جمله کاهش ارزش جهانی نقره ایجاد شده بود؛ از سال ۱۲۲۹ تا ۱۲۷۹، قیمتها ۶۰۰ درصد افزایش یافته بود.[۴۸] همچنین لغو امتیاز تنباکو، باعث شد دولت ایران برای پرداخت خسارت شرکت بریتانیایی، پانصد هزار پوند استرلینگ از بانک شاهی قرض بگیرد که نخستین استقراض بزرگ خارجی کشور محسوب میشد.[۴۹] همچنین در سالهای ۱۲۷۹ و ۱۲۸۱ دو وام ۲٬۴ و ۱ میلیون پوندی از روسیه اخذ شد که صرف بازپرداخت وام قبلی بریتانیا و سه سفر پرهزینه مظفرالدین شاه به اروپا شد. ایران همچنین متعهد شد که بدون تایید روسیه برای دریافت وام با کشوری وارد مذاکره نشود.[۵۰]
سالهای پس از ۱۲۷۰ خورشیدی، برای حکومت ایران، سالهای تشدید مشکلات اقتصادی بود. از یک سو تورم شدید باعث کاهش ارزش مالیات بر زمین شد و از سوی دیگر کاهش ارزش جهانیِ نقره، ارزش قران در برابر پوند استرلینگ را به شدت کاهش داد. این مشکلات، دربار ایران را وادار کرد که در سالهای ۱۲۷۹ و ۱۲۸۱ به ترتیب دو میلیون و یک میلیون پوند از دولت روسیه وام بگیرد. پادشاهی ایران که در پی افزایش درآمدهای خود بود، با استخدام ژوزف نوز توانست درآمدهای گمرکی خود را از ۲۰۰ هزار پوند استرلینگ در سال ۱۲۷۷ به ۶۰۰ هزار پوند در سال ۱۲۸۳ افزایش دهد.[۵۱] در سال ۱۲۸۴ خورشیدی، بحران اقتصادی، ایران را فرا گرفت. شیوع وبا، برداشت بدِ محصولات کشاورزی و از رونق افتادنِ تجارت در مناطق شمالی به دلیل وقوع جنگ روسیه و ژاپن و متعاقب آن، انقلاب روسیه، زمینهساز این بحران بود. قیمت مواد غذایی به سرعت افزایش یافت؛ چنان که در شهرهای تهران، تبریز، رشت و مشهد، در سهماههٴ نخست این سال، قند و شکر ۳۳ درصد و گندم ۹۰ درصد گرانتر شد، درآمد گمرک کاهش یافت و با درخواستهای دولت برای دریافت وامهای جدید موافقت نشد. دولت ناچار شد تعرفههای وضع شده بر بازرگانان را افزایش دهد و بازپرداخت دیون محلی را به تعویق اندازد. این نابسامانیها، به بروز اعتراضات عمومی منجر شد و نهایتاً به انقلاب مرداد ۱۲۸۵ و صدور فرمان مشروطیت انجامید.[۵۲]
جنگ قدرت در منطقه[ویرایش]
با آغاز قرن نوزدهم میلادی، مناسبات جدیدی در روابط بینالملل به وجود آمد که سرنوشت سیاسی و اجتماعی ایران را تحت تاثیر قرار داد. روسیه از شمال به خاک ایران حمله کرد و ناپلئون بناپارت هم تصمیم گرفت از طریق ایران به هند حمله کند. در مقابل، انگلستان هم میکوشید از مستعمرات خود در آسیا حفاظت کند. ایران تلاش میکرد آمادگی لازم را برای دفاع در برابر روسیه کسب نماید و از این رو گاهی به سمت فرانسه و گاهی به سمت انگلیس متمایل میشد. آنها هم هر گاه اختلافاتشان با روسیه تشدید میشد، از سر مصالح سیاسی خود سعی میکردند ایران را تقویت کنند؛ کارخانه تولید سلاح بسازند، به تشکیل ارتش منظم کمک کنند، نقشهبرداری نمایند، معدن اکتشاف کنند و به کارهایی از این قبیل مبادرت ورزند.[۵۳]
رویدادها[ویرایش]
انقلاب[ویرایش]
در ۲۱ آذر ۱۲۸۴ علاءالدوله، حاکم تهران در تلاش برای پایین آوردن قیمت شکر، دو تن از تاجران خوشنام را فلک کرد.[۵۴] با انتشار این خبر، صاحبان کسب و کار، مغازهها و کارگاهها را تعطیل کردند و در مسجد بازار گرد آمدند. دو هزار تن از کسبه و طلاب به رهبری سید محمد طباطبایی و سید عبدالله بهبهانی در حرم شاه عبدالعظیم بست نشستند و خواستههای خود را چنین اعلام کردند: برکناری حاکم تهران، برکناری نوز، اجرای شریعت و تاسیس عدالتخانه.[الف] دولت سرانجام پس از یک ماه تسلیم شد و معترضان در بازگشت به تهران، با استقبال جمعیت زیادی مواجه شدند که شعار میدادند «زنده باد ملت ایران». ناظمالاسلام کرمانی در خاطرات خود نوشتهاست که عبارت «ملت ایران» را تا پیش از آن در تهران نشنیده بود.[۵۶]
ناتوانی شاه در تأسیس عدالتخانه و برکناری نوز، زمینهٴ شروع دوبارهٴ اعتراضات را فراهم کرد. در محرم سال ۱۲۸۵، بهدنبال بازداشت واعظی که در حال سخنرانی علیه دولت بود، مرحله سوم اعتراضات شروع شد. گروهی از طلاب در مقر پلیس گرد آمدند و در پی درگیریها، یکی از طلاب به ضرب گلوله کشته شد. روز بعد، در حالی که جمعیت زیادی از تجار، اصناف و طلاب برای تشییع پیکر وی از بازار بهسوی مسجد جامع در حال حرکت بودند، درگیری دیگری بین قزاقها و معترضان رخ داد و بنا به گفتهٴ آبراهامیان، ۲۲ نفر کشته و بیش از ۱۰۰ نفر زخمی شدند. در پی این خشونتها، طباطبایی، بهبهانی و دیگر شخصیتهای مذهبی تهران را به مقصد قم ترک کردند و تعدادی از تاجران و روحانیان نیز در سفارت انگلستان در باغ قلهک بست نشستند. سفیر وقت انگلیس در یادداشتی به وزارت خارجه این کشور، شمار این عده را بیش از ۱۴ هزار نفر اعلام کرد.[۵۷] با پیوستن دانشجویان دارالفنون به بستنشینان، سخنرانیهای متعددی در مورد نظامهای مشروطه در اروپا انجام میشد[۵۸] و در پی توصیهٴ اعضایی که تحصیلات جدید داشتند، تاسیس مجلس شورای ملی جایگزین خواستهٴ اولیهٴ معترضان مبنی بر تاسیس عدالتخانه شد.[۵۹]
![]() |
متن مربوطه در ویکینبشته: فرمان مشروطیت |
دربار، نخست از پذیرش خواستهها سر باز زد، اما در نهایت، سه هفته پس از شروع تحصن در سفارت انگلیس، مظفرالدین شاه، فرمان مشروطیت را امضا کرد و مشیرالدوله را به نخستوزیری برگزید.[۶۰] تاریخ این رویداد، ۱۳ مرداد ۱۲۸۵ برابر با ۱۴ جمادی الثانی ۱۳۲۴ بود.[۶۱][۶۲]
تشکیل مجلس شورای ملی[ویرایش]
مجلس شورای ملی در ۱۴ مهر ۱۲۸۵[ب] افتتاح شد و تدوین پیشنویس قانون اساسی را با الگو قرار دادن قانون اساسی بلژیک و فرانسه آغاز کرد.[۶۳] نمایندگان مجلس میدانستند که محمدعلی میرزا، ولیعهد، مخالف مشروطه است و اگر به پادشاهی برسد، کار امضای قانون اساسی دشوار خواهد شد. بنابراین شتاب میکردند که تا پادشاهِ بیمار هنوز زنده است، کار را تمام کنند. آنها تلاش کردند این متن را به گونهای تنظیم کنند که برای شاه ناخوشایند و حقارتآمیز نباشد. بنابراین برخی از اصول آن شفاف نوشته نشد. در این قانون، از حقوق مردم سخن گفته نشد و جایگاه شاه و وزیران و وظایف آنان در مقابل مجلس مبهم باقی ماند. بر اساس این قانون، هر عهدنامهای بدون تصویب در مجلس اعتبار نداشت و مجلس تنها مرجع قانونگذاری در کشور شناخته میشد.[۶۴] بر اساس سند قانون اساسی، مجلس به عنوان نماینده مردم، مسوول و مرجع نهایی تصمیمگیری در مورد همه قوانین، مقررات، بودجه، قراردادها، وامها، امتیازات و انحصارات بود. هر دوره مجلس، دو سال تعیین شد و طی این دوره، بازداشت نمایندگان بدون اجازه مجلس غیرقانونی بود.[۶۵]
مظفرالدین شاه، نهایتاً در تاریخ ۸ دی ۱۲۸۵ قانون اساسی را امضا کرد، اما پنج روز بعد درگذشت و فرزندش محمدعلی شاه بر تخت نشست.[۶۶] او نمایندگان را به مراسم تاجگذاری دعوت نکرد و وزرای کابینه را به نادیده گرفتن مجلس تشویق میکرد و برای تضعیف مخالفان خود به اختلافات مذهبی و قومیتی در مناطق مختلف کشور دامن میزد.[۶۷] نخستین بار، مخبرالسلطنه، وزیر معارف پیشنهاد کرد که به جای مشروطه، از لفظ «مشروعه» استفاده شود. انتظار این بود که روحانیان مجلس با این پیشنهاد همراستا شوند و سایر نمایندگان شهامت مخالفت با آن را پیدا نکنند. اما ابتدا مشهدی باقر بقال و پس از او، دیگر نمایندگان مخالفت خود را اعلام کردند. در اعتراض به مخالفت مجلس با مشروعه، تعدادی از روحانیان تهران در حرم عبدالعظیم بست نشستند، اما حرکت آنان با اقبال مردم همراه نشد و بینتیجه پایان یافت. شاه مجبور شد بر مشروطه بودن حکومت خود صحه بگذارد.[۶۸]
مجلس اول، با دولت و دربار رویاروییهای جدی داشت. نمایندگان از مشیرالدوله، رئیس دولت میخواستند که بر اساس قانون اساسی، وزرای خود را به مجلس معرفی کند. سرانجام، هیات وزیران در روز ۱۴ بهمن به مجلس معرفی شدند، اما نه همه آنها. نمایندگان میخواستند بدانند آیا کامران میرزا وزیر جنگ و ژوزف نوز وزیر گمرکات هستند یا خیر. رئیس دولت برای این دو مقام کسی را به مجلس معرفی نکرده بود و از پاسخ طفره میرفت.[۶۹] با روی کار آمدن وزیر افخم به عنوان نخست وزیر جدید در فروردین ۱۲۸۵، باز هم اوضاع بر همان منوال بود؛ نامههای مجلس به وزرا بیپاسخ میماند و کامران میرزا با تصدی وزارت جنگ، در مقابل مجلس پاسخگو نبود.[۷۰] در مقابل، لایحه دولت برای استقراض از دولتهای خارجی با مخالفت مجلس همراه شد و بهجای آن، نمایندگان خواهان تشکیل بانک ملی شدند. مجلس بعضی از حاکمان و وزیران مستبد پرنفوذ مانند ظلالسلطان، آصفالدوله و کامران میرزا را برکنار کرد، نخستین بودجه متعادل را تنظیم کرد، حاکمان محلی را ملزم کرد که همه مالیات اخذشده را به خزانه دولت واریز کنند (و بخشی از آن را برای مصارف خود نگه ندارند) و تیول[پ] و تسعیر[ت] را غیرقانونی اعلام کرد.[۷۱]
با این حال، محافظهکاری آرامآرام بر مجلس حاکم شد و نمایندگان شور و حرارت آزادیخواهی اولیه را رها کردند. اگرچه نیروهای دولت و دربار بهطور پیوسته سعی در تضعیف مجلس داشتند، اما به اعتقاد کسروی، علت اصلی از دست رفتن صلابت مجلس، ضعف خود نمایندگان بود که از روحیه آزادیخواهی و استقلال کافی برخوردار نبودند؛ چنان که برخی از آنها با دربار رفت و آمد پیدا کردند و اخبار مجلس را به دربار میرساندند و بعضی هم با دولتهای خارجی ارتباط گرفتند. نمایندگان نتوانستند تدارکات لازم برای مقابله با اقدامات خشونتآمیز احتمالی طرفداران شاه در آینده را فراهم کنند و یا در بزنگاههای مهم تاریخی تصمیمگیری قاطعی داشته باشند.[۷۲] با آشکار شدن کاستیهای موجود در قانون اساسی، مجلس بر آن شد که برای قانون اساسی متممی به تهیه کند که بهانهای برای کشمکشهای بعدی شد.[۷۳]
تدوین متمم قانون اساسی[ویرایش]
قانون اساسی مشروطه به مواردی از قبیل آیین تشکیل و اداره جلسات مجلس، برگزاری انتخابات، تشکیل انجمنهای ایالتی و بلدیه در شهرها پرداخته بود و تصادم مستقیم یا غیرمستقیمی با مسائل فقهی و شرعی نداشت. اما متمم قانون اساسی، دربردارنده اصولی بود که از دیدگاه بعضی از روحانیان، با شریعت اسلام تضاد داشت. شیخ فضلالله نوری از جمله این مخالفان بود که علاوه بر این که قانونگذاری توسط بشر را ناقض احکام شریعت میدانست، بهصورت ویژه با اصول آزادی (اصل هشتم) و برابری (اصل بیستم) متمم قانون اساسی مخالفت میکرد. در این زمان برای نخستین بار، ضرورت انطباق دادن قوانین مجلس با اسلام سخن به میان آمد.[۷۴]
در سال ۱۲۸۶ یک جریان ضد مشروطه، به رهبری فضلالله نوری فعالیت خود را شروع کرد که مخالف پارلمان و مدافع اسلام بود. آنها به اصول قانون اساسی و متمم آن، مخصوصاً اصولی که به برابری همه گروههای دینی و گسترش صلاحیت دادگاههای غیرشرعی اشاره داشت، معترض بودند و آنها را مخالف اسلام میدانستند. آنها انجمنی تشکیل دادند و با محمدعلی شاه همنوا شدند. اگرچه بعضی از آنها انگیزههای مادی یا شخصی داشتند، اما برخی نیز مشروطه را بدعتی ناشایست در اسلام میدیدند. در سال ۱۲۸۷، نوری که جایگاه علمی و فقهی خود را بالاتر از بهبهانی و طباطبایی میدانست، آشکارا از شاه طرفداری کرد و روزنامهنگاران و مراجع تقلید مشروطهخواه را تکفیر نمود.[۷۵]
تصویب متمم قانون اساسی، اختلاف اصلی شاه و مجلس هم بود. مجلس با الگوبرداری از قانون اساسی بلژیک، بندهایی به قانون اساسی اضافه کرد که اختیارات شاه را به شدت محدود میکرد و در مقابل به مجلس اختیارات وسیعی میداد؛ از جمله عزل نخستوزیر یا هر یک از وزیران و تصویب سالیانهٴ همهٴ هزینههای نظامی. شاه از امضای آن سر باز زد و بر مبنای قانون اساسی آلمان، اصلاحات دیگری را پیشنهاد داد که که مخالفت جدی مردم درنقاط مختلف ایران را به همراه داشت.[۷۶] اعتراض و اعتصاب شهرهای مختلف ایران از جمله تهران، تبریز، کرمانشاه، اصفهان، شیراز، مشهد، رشت و بندر انزلی شکل گرفت و امینالسلطان نیز به دست یک صراف تبریزی کشته شد. شاه در نهایت عقب نشینی و قانون اساسی را مهر کرد و ناصرالملک، سیاستمدار لیبرال را به نخستوزیری برگزید. او برای اثبات حمایت خود از مشروطه، به عضویت مجمع آدمیت درآمد.[۷۷]
واقعه میدان توپخانه[ویرایش]
اگرچه مخالفت محمدعلیشاه با مشروطه، عملاً راه به جایی نبرد و شاه ناگزیر به تسلیم در مقابل مجلس شد، اما اختلاف در بین نمایندگان مجلس و طیفهای مختلف سیاسی و مذهبی، آرامآرام نمایان شد. لیبرالها در مجلس طرحها و پیشنهادهایی را مطرح میکردند که با مخالفت میانهروها مواجه میشد. از جملهٴ این طرحها، اصلاح نظام انتخاباتی بود که در آن کاهش میزان پیششرط دارایی برای مشارکت در انتخابات و بازتوزیع کرسیهای نمایندگی در سطح ایالات و حق انتخاب نماینده برای اقلیتهای مذهبی پیشنهاد شده بود.[۷۸] نشریاتی مانند صور اسرافیل و حبلالمتین به مخالفت با دخالت روحانیان در سیاست پرداختند که اعتراض محافظهکاران و برخی از میانهروها را در پی داشت. آنها این گروه را ضد دین معرفی میکردند. بهموازات، نارضایتی طبقات فرودست از مجلس نیز افزایش مییافت؛ چون شرایط نامناسب اقتصادی تداوم داشت و مجلس نیز بهواسطهٴ حمایت از بازار آزاد، توجهی به کاهش مالیاتها و کنترل قیمتها نداشت. بودجهٴ مصوب مجلس که هزینههای دربار را به شدت کاهش داده بود، نارضایتی شاهزادگان و طبقات اشراف را نیز برانگیخت.[۷۹]
در آذر ۱۲۸۶، شیخ فضلالله نوری از مردم دعوت کرد تا برای دفاع از اسلام در برابر «مشروطهطلبان کافر» در میدان توپخانه تجمع کنند. جمعیت زیادی در این اجتماع شرکت کردند که به گزارش آبراهامیان، عمدهٴ آنان را طلاب و روحانیون، درباریان و مستخدمان، دهقانان اراضی سلطنتی ورامین، کارگران سادهٴ بازار تهران و شاغلان رده پایین قصر سلطنتی تشکیل میدادند. شیخ فضلالله در این گردهمایی سخنرانی کرد و «برابری» را یک بدعت خارجی خواند. اجتماعکنندگان برای حمله به مجلس آماده میشدند، اما در مقابل، جامعهٴ اصناف برای دفاع از مشروطه، اعلام اعتصاب عمومی کرد و به گفتهٴ آبراهامیان، بیش از ۱۰۰ هزار نفر برای دفاع از مجلس داوطلب شدند. در نهایت محمدعلی شاه عقبنشینی کرد و با سوگند دوباره به قانون اساسی مشروطه، از طرفداران خود خواست که پراکنده شوند.[۸۰]
سوء قصد به محمدعلی شاه[ویرایش]
در ۹ اسفند ۱۲۸۶، هنگامی که محمدعلی شاه در حال عبور از خیابانهای تهران بود، دو بمب دستی به سمت اتومبیل شاه پرتاب شد. اگرچه چند نفر از همراهان شاه و چند رهگذر کشته شدند، اما شاه آسیبی ندید. به دستور شاه، چند نفر از مظنونان دستگیر و در کاخ گلستان زندانی و بازجویی شدند. اما چند نفر از نمایندگان مجلس آن را مصداق دخالت در امور اجرایی کشور دانستند. آنها وزیر عدلیه، رئیس نظمیه و رئیس محکمه را به دلیل پذیرفتن این حکم شاه مقصر دانستند و این در حالی بود که شاه جان خود را در خطر میدید.[۸۱] در پی بروز بحران سیاسی، احتشامالسلطنه در اواخر فروردین ۱۲۸۷ از ریاست مجلس و نظامالسلطنه در ۱۲ اردیبهشت از ریاست دولت کنارهگیری کردند. شاه، بدون در نظر گرفتن نظر مجلس، احمد مشیرالسلطنه را مامور تشکیل کابینه کرد.[۸۲] پس از این وقایع، جلسات مجلس بهطور نامنظم برگزار میشد و جمعی از افراد بانفوذ در خانه عضدالملک، ایلخان قاجار، گرد آمدند تا نگرانی خود را از اوضاع کشور ابراز کنند. دامنه این گردهمایی آرامآرام گسترش پیدا کرد و آنان خواستار عزل و اخراج امیربهادر، شاپشال و جمعی دیگر از نزدیکان شاه شدند و تهدید کردند که تداوم این وضعیت میتواند تداوم حکومت خاندان قاجار را به خطر اندازد.[۸۳]
به توپ بستن مجلس[ویرایش]
در ۱۴ خرداد ۱۲۸۷ محمدعلی شاه به باغشاه رفت؛ جایی در بیرون از شهر که استحکامات مناسبی داشت و بر خلاف کاخ گلستان، در قلب شهر و در دسترس نبود.[۸۴] چندی بعد، محمدعلی شاه بیانیهای را با عنوان «راه نجات و امیدواری ملت» منتشر کرد و در آن خواستار اجرای قانون مطبوعات، فراهم شدن نظامنامهای برای انجمنها و خروج تعدادی از مشروطهخواهان از کشور شد. او در این بیانیه ضمن تاکید بر این که حکومت ایران، مشروطه است، تصریح کرد که با «مفسدان» و کسانی که از حدود خود خارج شوند، برخورد جدی صورت خواهد گرفت.[۸۵]
در روز ۱ تیر، محمدعلی شاه طی اطلاعیهای در تهران و سایر شهرها حکومت نظامی اعلام کرد.[۸۶] در روز دوم تیر ۱۲۸۷[ث] نیروهای نظامی و عرادههای توپ به سمت مجلس حرکت کردند و در نهایت درگیری شروع شد. بهانه اصلی این لشکرکشی، پناهنده شدن چند نفر از روزنامهنگاران و واعظان آزادیخواه از جمله ملکالمتکلمین، سید جمال واعظ، میرزا جهانگیرخان شیرازی و سیدمحمدرضا مساوات بود.[۸۷] با پیروزی قوای دولتی، نیروهای آزادیخواه تحت تعقیب قرار گرفتند. میرزا ابراهیم تبریزی، شیخ احمد روحالقدس، ملک المتکلمین، میرزا جهانگیرخان، سید جمالالدین واعظ و قاضی ارداقی دستگیر، شکنجه و کشته شدند. در شهرهای دیگر مانند انزلی و اردبیل هم مشروطهخواهان شاخص شکنجه و اعدام شدند. عده دیگری نیز به کشورها یا سفارتخانههای خارجی پناه بردند یا به نحوی پنهان شدند. دفاتر روزنامهها و انجمنها در هم شکسته و غارت شد. محمدعلی شاه اعلام کرد که به مشروطه وفادار است و تا سه ماه آینده، مجلس جدیدی را ترتیب خواهد داد.[۸۸]
جنگ داخلی[ویرایش]
ناخشنودی از تعطیلی مجلس و اقدامات محمدعلی شاه، باعث ناآرامیهای گسترده در شهرهای مختلف ایران شد. داوطلبان مسلح در تبریز، اصفهان، رشت و چند شهر دیگر آماده مقابله با شاه شدند. شدیدترین درگیریها، در تبریز روی داد. انجمن ایالتی تبریز، در غیاب مجلس شورای ملی، خود را «دولت موقت آذربایجان» نامید. مرکز غیبی با روشنفکران ارمنی ائتلاف کرد و ضمن تماس با سوسیالدموکراتهای باکو، یکصد داوطلب مسلح قفقازی را در اختیار گرفت. داوطلبان مسلح تبریزی هم که عموماً از طبقات تحصیلکردهٴ محلهٴ شیخی بودند، تحت رهبری ستارخان و باقرخان متشکل شدند. ستارخان، کدخدای محلهٴ امیرخیز و باقرخان کدخدای محلهٴ خیابان در تبریز بودند. مشروطهخواهان مناطقی از تبریز، عموماً محلههای متوسط مانند شیخی و امیرخیز را تصرف کردند و در مقابل، امام جمعه محلی نیز طرفداران محمدعلی شاه را متشکل نمود و با حمایت قبایل شاهسون در مناطق فقیرنشین مانند سرخاب سنگربندی کردند.[۸۹] روحانیان محافظهکار، برای همراه کردن تودههای فقیر جامعه، آنها را نسبت به لیبرالها بدبین میکردند. بدین ترتیب، محلات طبقه متوسطنشین تبریز به سنگر مشروطهخواهان و مناطق فقیرنشین آن، به سنگر مخالفان مشروطه تبدیل شد. بعد از این که مشروطهخواهان توانستند در مهر ۱۲۸۸ کل شهر را تصرف کنند،[۹۰] تحت محاصره ٴ روستاییان و شاهسونها قرار گرفتند.[۹۱] در آذربایجان، در پی بسته شدن راه تبریز - جلفا، و محاصره کامل تبریز از طرف قوای شاه، گرسنگی و قحطی هولناکی بر مردم روی آورد و کار بر آزادی خواهان سخت شد.[نیازمند منبع] در اوایل ربیعالثانی سال ۱۳۲۷ ه.ق (اردیبهشت ۱۲۸۸ ه.خ) دولتهای روس و انگلیس موافقت کردند که قشون روس به بهانه شکستن خط محاصره و حمایت از اتباع بیگانه، و رساندن خواربار به آنان وارد تبریز شود. با ورود سپاهیان روس محاصره تبریز شکست و نیروهای شاه از شهر دور شدند.[نیازمند منبع]
در رشت، گروهی به رهبری یپرمخان، یک کمیتهٴ مخفی به نام ستار تشکیل دادند و با سوسیالدموکراتها و داشناکهای سوسیالیست و ناسیونالیست قفقاز ارتباط برقرار کردند. یپرم پس از تصرف رشت، با حمایت محمدولی تنکابنی، نیروهای خود را به سمت تهران به حرکت درآورد.[۹۲] در اصفهان نیز پس از اتحاد صمصامالسلطنه، ایلخان بختیاری و سردار اسعد بختیاری، نیروهای داوطلب به سمت تهران حرکت کردند.[۹۳] این رویدادها، مردم شهرهای دیگر را نیز برانگیخت و در برخی از شهرها از جمله کرمانشاه و مشهد، حاکمان سلطنتطلب را دستگیر یا اخراج کردند.[۹۴]
فتح تهران[ویرایش]
با به هم پیوستن نیروهای مشروطهخواه شمال و جنوب در نزدیکی تهران، مواضع طرفداران شاه به شدت تضعیف شد و بانکهای خارجی نیز از اعطای اعتبار بیشتر به نیروهای قزاق خودداری کردند. به گزارش دیوید فریزر، افسر انگلیسی، شاه میکوشید برای تامین مالی، جواهرات سلطنتی را به فروش برساند. اما بانکهای خارجی از بیم مشروطهخواهان از پذیرش آن خودداری میکردند. این در حالی بود که اشراف طرفدار محمدعلی شاه هم ذخایرشان را خرج کرده بودند و برای حمایت مالی از شاه، در مضیقه قرار گرفته بودند. بسیاری از این اشراف و درباریان به سفارت عثمانی گریختند. بازار تهران اعتصاب دیگری را ساماندهی کرد و بسیاری از سران فراری مشروطه، دوباره سازماندهی نیروهای مشروطه را شروع کردند. با ورود نیروهای مشروطهخواه در ۲۲ تیر ماه به تهران، نیروهای طرفدار محمدعلی شاه پراکنده شدند و خودِ شاه هم به سفارت روسیه پناهنده شد.[۹۵]
در این موقع نیروی روس، از انزلی وارد شده بود، به قزوین رسیده بود و اردوی انقلابی را از پشت سر تهدید میکرد.[نیازمند منبع] نیروهای مجاهدین گیلان و بختیاری در ۱ رجب ۱۳۲۷ (۲۸ تیر ۱۲۸۸/۱۹ ژوئیه ۱۹۰۹) وارد تهران شدند و شاه و اطرافیانش به سفارت روس پناه بردند. انقلابیون مجلس عالی تشکیل دادند و محمدعلی شاه را از سلطنت خلع کردند و ولیعهد او احمد میرزا را به تخت نشاندند و علیرضاخان عضدالملک رئیس ایل قاجار به نیابت سلطنت او برگزیده شد. بار دیگر مجلس شورای ملی تشکیل شد و ظاهراً دوره استبداد به پایان آمد و مشروطه خواهان پیروز شدند.[نیازمند منبع]
تشکیل مجلس دوم شورای ملی[ویرایش]
مشروطه و قانون بار دیگر در کشور ایران به پا گشت. اما پیش از آنکه به ثمر برسد کسانی به نام رجال، رشته کارها را از دست آزادی خواهان در ربودند و قانون و آزادی را در گهواره خفه کردند[نیازمند منبع] و هنگامی فدائیان و جانبازان واقعی آزادی به مطلب پی بردند که بسیار دیر شده بود.[نیازمند منبع]
مجلس دوم در ۲۵ آبان ۱۲۸۸ یک سال پس از بسته شدن مجلس اول، با حضور شاه جوان گشایش یافت. در هنگام گشایش مجلس نگرانی از ماندن سپاهیان روس در کشور و اینکه وعده آشکار دادهاند که هرچه زودتر به این تشویش و نگرانی پایان دهند، در بیانات رسمی دولت انعکاس یافت، ولی این نیروها همچنان باقیماندند و هر روز فساد تازهای بر پا کردند. مجلس که بیشتر اعضای آن اشراف و خوانین بودند، در سراسر دوره تشکیل خود کاری انجام نداد. انقلاب مشروطیت ایران، اگرچه ضربه سنگین خود را بر پیکر استبداد وارد کرد و مجلس و قانون را در کشور برقرار ساخت، ولی از زمینداری داخلی و دولتهای خارجی شکست خورد.[نیازمند منبع]
دولت مستوفی الممالک، که پس از سپهدار به روی کار آمده بود، در مرداد ۱۲۸۹ به دستیاری نیروهای بختیاری و یپرمخان، یکی از افراد حزب داشناک که ریاست پلیس را داشت، آخرین دسته فدائیان را خلع سلاح کرد و از رئیسجمهور آمریکا، خواست که فردی را برای بازسازی خرابیهای مالی به ایران گسیل دارد. مورگان شوستر، که مرد کاردانی بود، در اردیبهشت ۱۲۹۰ با هیئت مستشاران مالی آمریکایی وارد ایران شد و با به دست آوردن اختیارات ویژه به کار پرداخت.[نیازمند منبع]
کارشکنیها همچنان ادامه داشت. روسها محمد علی شاه برکنار شده را دوباره به ایران برگرداندند تا مجلس را از کار و کوشش بازداشته و سازمان شوستر را براندازند. شاه برکنار شده ناگهان در گمش تپه (پهلوی دژ کنونی) پای به خشکی نهاد و با دستهای از ترکمانان به تهران یورش برد. اما چون مردم و مجلس و سران آزادی هم آواز بودند، همه این خیالات نقش بر آب شد و در پائیز سال ۱۲۹۰ ه.خ نیروی محمد علی میرزا درهم شکست و او باز به روسیه گریخت.[نیازمند منبع]
در میانه زد و خورد ملی گرایان با اردوی محمد علی شاه و در هنگامی که به نظر میرسید کار او یکسره شده و چارهای جز فرار ندارد، روس و انگلیس یک باره پرده از اهداف نهانی خود برداشته و انگلستان واحدهای هندی را برای گرفتن بخشهای مهم جنوبی ایران در بندر بوشهر پیاده کرد و حتی دستور گرفتن اصفهان (در منطقه روسی) و شیراز و بوشهر (در منطقه بیطرف) را به این واحدها داد. روسیه نیز سپاهیان دیگری به ایران آورد و به بهانه شگفتآور حمایت از زمینهای شعاع السلطنه نیروی خود را از رشت تا قزوین پیش آورد.[نیازمند منبع]
نهادهای مدنی[ویرایش]
انجمنهای ایالتی و ولایتی[ویرایش]
انجمنهای ایالتی و ولایتی، بر اساس قانون، بازوی حکومت مشروطه در مناطق مختلف کشور بودند که وظیفه داشتند در اداره امور به حاکم منطقه کمک کنند و بر دریافت مالیاتها نظارت نمایند. اما در چند ایالت، انجمنها به صورت یک وزنه سیاسی درآمدند و عملاً نماینده و جانشین مجلس شورای ملی در منطقه خود شدند. انجمن ایالتی آذربایجان، یکی از این انجمنها بود که در همه امور جزئی و کلی شهر تبریز و تا حدودی کل ایالت مداخله داشت. انجمن ایالتی گیلان نیز منطقه خود را کاملاً تحت نظارت داشت.[۹۶]
انجمنها[ویرایش]
داغ شدن فعالیتهای سیاسی، فعال شدن احزاب و تشکلهای سیاسی را به همراه داشت؛ چنان که در پایتخت، بیش از ۳۰ انجمن سیاسی با منشاء صنفی یا قومی پدیدار شدند. «انجمن آذربایجانیها» با بیش از سه هزار عضو، بزرگترینِ این انجمنها به رهبری حیدر عمواوغلی بود.[۹۷] این انجمن را آزادیخواهان با هدف ترویج اندیشههای آزادیخواهانه و ایجاد پایگاههای دفاعی شکل دادند که به مرور به محل گردهمایی آزادیخواهان تندرو تبدیل شد و روحانیانی مانند ملکالمتکلمین و سید جمال واعظ و روزنامهنگارانی مانند میرزا جهانگیرخان شیرازی، سیدمحمدرضا مساوات و علیاکبر دهخدا به عضویت این انجمن درآمدند. در شهرهای دیگر نیز انجمنهایی شکل گرفتند؛ از جمله انجمن ابوالفضل در رشت و انجمن حقیقت در تبریز. اما دایره نفوذ این انجمنها اغلب محلی بود و بر وقایع پایتخت اثر چندانی نداشتند.[۹۸]
فعالیت اصلی انجمنها در پایتخت، سیاسی بود؛ برگزاری جلسات سخنرانی، انتشار نشریات و برگزاری اجتماعات از جمله فعالیتهای انجمنها بود. آنها در مقاطع حساس، طرفداران خود را در میدان بهارستان گرد میآوردند و نمایندگان و وزیران را تحت فشار قرار میدادند، نمایندگان آنها در جلسات مجلس شرکت میکردند و گاهی با مداخله در مباحث نمایندگان یا وزیران، باعث اخلال در کار مجلس میشدند. اما پشتیبان اصلی مجلس، همین انجمنها بودند که در مواقع حساس و بحرانی از آن پشتیبانی میکردند.[۹۹]
نشریات[ویرایش]
فعالیت نشریات نیز در این دوره رونق گرفت و تعداد آنها از ۶ عنوان، به بیش از ۱۰۰ عنوان رسید. از جمله نشریات پرطرفدار در این دوره، مساوات، صور اصرافیل، روحالقدس و ندای وطن بودند.[۱۰۰]
جریانهای سیاسی و مذهبی[ویرایش]
مشروعهخواهان[ویرایش]
با تاسیسِ نخستین مجلسِ قانون گذاری و تصویبِ قانونِ اساسی، دور تازه ای از جدال میانِ طرفدارانِ نظامِ سنتِ قدمایی و جبهه گسترده هوادارانِ تجددخواهی آغاز شد. در واقع با پیروزی جنبش مشروطه خواهی، سامانِ نظامِ سنتی بر هم خورد و حضور مفاهیم نوآیین از قلمرو اندیشه به واقعیت های اجتماعی و سیاسی ایران انتقال پیدا کرد، و بسیاری از این مفاهیمِ نوآیین هیچ نسبتی با سامانِ نظامِ سنتِ قدمایی نداشت.[۱۰۱] در این زمان، حُریت یا آزادی، برابری و قانون از مهم ترین مفاهیمی بودند که مشروعهخواهان به آنها بدبین بودند. از این رو، پس تصویب قانون مشروطه، و به ویژه پس از وفات مظفرالدین شاه و به تخت نشستن محمدعلیشاه، شیخ فضل الله نوری علم مخالفت با مشروطه برافراشت و در کنار شاهِ ناخرسند از مجلس، ایستاد. در گوشه و کنار ایران نیز طرفداران شیخ علنا مشروطه خواهان را تکفیر کرده و حُریت و مساوات را کلمات خبیثه خوانده بودند. با این همراهی مشروعه خواهان و استبداد، مشروطه در تهران سرکوب گشت. عکس العمل شیخ فضل الله به عنوان یکی از مهمترین مخالفان مشروطیت در ابتدا در برابر بیانات مشروطه خواهان چنین است: «...اما قانونی که فرمودید وضع خواهد شد اولاً قانون ما در هزار و سیصد و اندی سال قبل نوشته و به ما داده شده بر فرض که امروز بخواهند قانونی بنویسند باید مطابقه بر قرآن محمد و شریعت احمدی داشته باشد اگر از من میشنوید لفظ آزادی را بردارید که عاقبت این حرف ما را مفتضح خواهد کرد و دیگر اینکه فرمودید برای شرع نیز حدودی خواهد بود این را نیز بدانید که برای شرع حدی نیست»[۱۰۲][۱۰۳]
در هنگام استبداد صغیر، شیخ فضل الله بیانیه ای در رد مشروطیت می نویسد و در آن دربارۀ مفهوم برابری می گوید که: «ای بیشرف و ای بی غیرت! ببین صاحب شرع برای این که تو منتحل به اسلامی، برای تو شرف مقرر فرموده و امتیاز داده تو را و تو خودت از خودت سلب امتیاز میکنی و میگویی: من باید با مجوس و ارمنی و یهودی برادر و برابر باشم؟» در همین بیانیه او با «ضلالت نامه» خواندنِ قانون اساسی میگوید که «مملکت اسلامیه مشروطه نخواهد شد زیرا که محال است با اسلام، حکم مساوات.»[۱۰۴][۱۰۵]
مسلمانان مشروطهخواه[ویرایش]
در مقابل مشروعهخواهان، سه مرجع مسلم شیعیان که به مراجع ثلاث معروف هستند، یعنی آخوند خراسانی، عبدالله مازندرانی و میرزا حسین تهرانی جذب اندیشه های روشنفکران و رجال اصلاح طلب شده و از پشتیبانان اصلی انقلاب مشروطه بودند. آنها با نوشتن تلگراف ها و پیام هایی مردم را به مبارزه برای رسیدن به مشروطیت تشویق میکردند. در همین حال، محمد حسین غروی نائینی، با نوشتن رساله ای در باب فلسفۀ سیاسی در تشیع، به دفاعِ نظری از مشروطه و آنگونه که خود میگوید برای بیداری ایرانیان و زدودن استبداد و حکومت استبدادی از ایران برخواست. این رساله به نامِ تنبیه الامه و تنزیه المله، مورد تأیید محمدکاظم خراسانی و عبدالله مازندرانی نیز قرار گرفت. نائینی در این رساله با گفتن اینکه اسلام دیانتِ آزادی است، مخالفت اسلام با کسب دانش را رد کرده و مشروعیت حکومت در زمان غیبت را منوط به تدوین قانون اساسی، تشکیل مجلس شورای ملی و نظارت مجتهدین بر قوانین مجلس میداند. برای این امر، او در این کتاب نظریه ای را مطرح میکند که بعدا به منطقۀ فراغِ شرع معروف میشود. از این رو نائینی با بسط این نظریه، یعنی سعی در ایجاد حوزۀ قانونگذاری در خارج از دایره شریعت برای رفع تعارض میان قانونگذاری مجلس و شریعت، تلاش فراوانی برای نشان دادن عدم ِتعارضِ اسلام با دنیای جدید، دفاع و تثبیت نظری انقلاب مشروطه، و همچنین پاسخ به ایرادات مخالفانِ مشروعه خواهِ مشروطه، به ویژه شیخ فضل الله نوری انجام داد.[۱۰۶]
نائینی در تنبیه الامه و تنزیه المله با نقد غیر مستقیم شیخ فضل الله و طرفداران او، مشروطه را بیدارباش و تحفه ای که از غرب آمده می داند که حالا بسیاری از روحانیان که درگیر استبداد دینی شده اند سعی می کنند تا آن را ضد حکومت اسلام و امام زمان جلوه دهند. او اشکال کار را در دور دست های تاریخ می داند از وقتی بنی امیه و معاویه بنای سلطنت استبدادی را نهادند و علمای درباری به توجیه قصر و کاخ سبز معاویه پرداختند و بعدها با تداوم سلطنتِ استبدادی و عادت شدن این نوع حکمرانی و همراهی روحانیان، اینگونه به نظر رسید که اسلام و حکمرانی همین است و آنچه در دوره کوتاه صدر اسلام مشاهده شد به فراموشی رفت. از نظر او کار به جایی رسید که علمای شیعه، شاه را با معصوم اشتباه گرفتند و هر اعتراضی به شاه مستبد را محاربه با امام زمان دانستند. نائینی در اینباره از نامه های برخی آخوندها و ردیف کردن آیات و روایات برای علمای نجف می گوید و اینکه چگونه آنها میخواستند از مراجع حکم تکفیر مشروطه خواهان را بگیرند.[۱۰۷]
بابیهای ازلی[ویرایش]
در دوران قاجار، بابیها تحت سرکوب و تعقیب بودند و به همین علت وابستگی مذهبی خود را مخفی میکردند. دیگران هم، در صورت مطلع بودن، تمایلی به افشای نقش فعالان بابیهای ازلی نداشتند. بنابراین تاریخنگاران از میزان تعلق فعالان مشروطهخواه به این فرقه گزارش دقیقی ندادهاند. ادوارد براون از میرزا جهانگیر خان صور اسرافیل و ملکالمتکلمین، که در واقعه به توپ بستن مجلس کشته شدند، به عنوان فعالان ازلی نام برده، اما به نام دیگران اشاره نکردهاست؛ چون به گفته خودش، در آن زمان هنوز زنده بودهاند.[۱۰۸]
به اعتقاد ژانت آفاری، عده قابل توجهی از سران مشروطه، در واقع ناراضیان مذهبی بودند که گرایش خود به فراماسونری، بابیه، بهاییت و سوسیالیسم را مخفی میکردند. بسیاری از آنها مانند سید جمال واعظ و ملکالمتکلمین به عنوان خطیب و واعظ فعالیت میکردند و با اتکا به سنتهای اسلامی سعی میکردند مردم و روحانیان را با عقاید جدید همراه کنند. به اعتقاد آفاری، در موارد بسیاری، علمای سنتگرا از گرایش فکری این افراد مطلع بودند، اما تا زمانی که ظاهر اسلامی رعایت میشد و تعارض منافع پیش نمیآمد، عکسالعملی نشان نمیدادند.[۱۰۹]
شخصیتهای برجسته دیگری که در آن دوران فعال بودند از این اتهام بی نصیب نماندند مانند سید جمال الدین حسینی اسدآبادی، آقا شیخ هادی نجمآبادی و شیخ رضا کرمانی و سید جمال واعظ و این تهدیدی بود تا صدای مخالفی از کسی شنیده نشود. در مقابل، دفاع عملی علمای بزرگ حوزههای تهران و نجف از آنان، تأثیر این توطئه را خنثی میکرد.[۱۱۰]
سیدمقداد نبوی، در کتاب تاریخ مکتوم تلاش کردهاست نقش بابیهای ازلی در مشروطه را با اتکا به اسناد تاریخی، بازخوانی کند. به نظر وی، بابیان حکومت قاجار را بازگشت حکومت بنیامیه میدانستند و به همین دلیل شرحی از اقدامات مفصل آنان برای تضعیف این حکومت برمیشمارد؛ از جمله تلاش برای ترور ناصرالدین شاه، همراهی با میرزا ملکم خان برای تاسیس فراموشخانه، تلاش برای بر تخت نشاندن ظلالسلطان، همراهی با سیدجمالالدین اسدآبادی در جنبش اتحاد اسلامی، همراهی با تاسیس مدارس جدید و در نهایت پیوستن به جنبش مشروطه.[۱۱۱]
وقایع منتهی به انقلاب مشروطه فصل جدیدی در زندگی یحیی دولتآبادی و برادر کوچکترش علی محمد گشود. آنان در میان اولین اعضای حلقهای کوچک ولی اثرگذار از معتقدین ازلی بودند که جمال الدین واعظ اصفهانی و ملک المتکلمین را نیز شامل میشد.[۱۱۲] افکار شیخ محمد منشادی یزدی که گفته میشد از شاخه ازلی است در او و جمال الدین واعظ اصفهانی و ملک المتکلمین تأثیر داشتهاست.[۱۱۳] در سال ۱۳۰۹ به تهران آمد و مدرسههای سادات و ادب را بنیان نهاد. وی با توجه به تحصیلاتش در مکتبخانهها و شناخت آنها از نزدیک، در تأسیس مدارس جدید کوشش فراوان نمود و برای آموزش و پرورش در ایران زحمتهای فراوان کشید که تأسیسات مدارس، مدیریت و نوشتن و نشر کتاب های درسی ابتدائی از آن جمله هستند. بعد از خلع محمدعلی شاه در دوره دوم مجلس از طرف مردم کرمان به مجلس رفت. درجنگ اول همانند بسیاری از رجال دیگر کشور مهاجرت کرد. در دوره پنجم مجدداً نماینده مجلس شد و در همین مجلس یکی از پنج نمایندهای بود که با انقراض قاجاریه و پیدایش سلطنت پهلوی، به دلیل واهمه از ایجاد دیکتاتوری جدید مخالفت کرد. سالها ساکن اروپا بود و در تمام مدتی که در اروپا زندگی میکرد سرپرستی محصلان ایرانی آن دوران را از جانب وزارت فرهنگ وقت به عهده داشت.[۱۱۴]
در عین حال خود دولتآبادی انتساب خانوادهاش را به آئین بابی در کتاب خود رد میکند و چون اتهام بابی در آن زمان مذموم بود، دربار و ظلالسلطان و روحانیان قشری آن اتهام را علیه آزادی خواهان و مشروطه طلبان بکار میبردند.[۱۱۵]
علیمحمد فرهوشی از بابیان (پیرو سید علی محمد باب) دولتآباد اصفهان بود.[۱۱۶][۱۱۷] او در سال ۱۳۱۳ ق همراه با جمعی از پیروان میرزا یحیی صبح ازل به قبرس رفت تا با او دیدار کند.[۱۱۶][۱۱۷] فره وشی یکی از فعالان سیاسی عصر قاجار بود و در تکاپوهای مشروطه خواهی نیز دست داشت. او در حدود سن ۸۶ سالگی، گزارشی از تکاپوهای هم مسلکان خویش به نام «آزاد مردانی که مشعل مشروطیت را برافروختند» را نگاشت.[۱۱۸]
بهاییها[ویرایش]
به عقیده اکبر ثبوت، بر خلاف بابیهای ازلی، بهاییان در دستگاه محمدعلی شاه نفوذ داشتند و برای سرکوب مشروطهخواهان به شاه کمک میکردند.[۱۱۹]
ادبیات مشروطه[ویرایش]
بازتاب جهانی[ویرایش]

الهام و بازآفرینی[ویرایش]
بزرگداشت[ویرایش]
جستارهای وابسته[ویرایش]
یادداشتها[ویرایش]
- ↑ تهرانی خواستههای معترضان را هشت مورد گزارش کردهاست: «اول عزل علاءالدوله از حکومت طهران، دوم عودت میرزا محمدرضای کرمانی از رفسنجان به کرمان، سوم عزل مسیو نُز، چهارم الغای امتیاز اصغر گاریچی از راه قم، پنجم برگرداندن تولیت مدرسه مروی به آشتیانی، ششم عودت موقوفاتی که توقیف از طرف شده به متصدیان اولیه، هفتم موقوف کردن تومان دهشاهی کسر از مواجب و مستمریات، هشتم معدلتخانه که مرجع تظلم عمومی باشد.»[۵۵]
- ↑ برابر با ۱۸ شعبان ۱۳۲۴ و ۷ اکتبر ۱۹۰۶
- ↑ واگذاری مدتدار زمین به اشخاص با فرمان شاه
- ↑ پرداخت نقدی مالیات جنسی به خزانه دولت توسط حاکمان
- ↑ برابر با ۲۳ جمادیالاول ۱۳۲۶ و ۲۳ ژوئن ۱۹۰۸
پانویس[ویرایش]
- ↑ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۹۸.
- ↑ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۹۸.
- ↑ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۹۸.
- ↑ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۹۸.
- ↑ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۹۸.
- ↑ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۰۶.
- ↑ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۰۴.
- ↑ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۰۸.
- ↑ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۰۸.
- ↑ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۰۶.
- ↑ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۰۶.
- ↑ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۲۳.
- ↑ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۱۶.
- ↑ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۱۶.
- ↑ Berberian, Houri (2001). Armenians and the Iranian Constitutional Revolution of 1905–1911. Westview Press. pp. 116–117. ISBN 978-0-8133-3817-0.
- ↑ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۲۰.
- ↑ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۲۰.
- ↑ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۲۰.
- ↑ Jack A. Goldstone. The Encyclopedia of Political Revolutions Routledge, 29 apr. 2015 ISBN 1-135-93758-3 p 245
- ↑ قیصری، «روشنفکران در دوره مشروطه»، روشنفکران ایران در قرن بیستم (از مشروطیت تا پایان سلطنت)، ۳۶.
- ↑ دارالشفایی، «نگاهی به تاريخ نگاری مشروطه - قسمت اول»، بیبیسی فارسی.
- ↑ دارالشفایی، «نگاهی به تاريخ نگاری مشروطه - قسمت اول»، بیبیسی فارسی.
- ↑ مختاری، ۹ کتابی که باید درباره مشروطه بخوانیم.
- ↑ دارالشفایی، «نگاهی به تاريخ نگاری مشروطه - قسمت اول»، بیبیسی فارسی.
- ↑ دارالشفایی، «نگاهی به تاريخ نگاری مشروطه - قسمت اول»، بیبیسی فارسی.
- ↑ دارالشفایی، «نگاهی به تاريخ نگاری مشروطه - قسمت اول»، بیبیسی فارسی.
- ↑ دارالشفایی، «نگاهی به تاريخ نگاری مشروطه - قسمت اول»، بیبیسی فارسی.
- ↑ مختاری، ۹ کتابی که باید درباره مشروطه بخوانیم.
- ↑ دارالشفایی، «نگاهی به تاريخ نگاری مشروطه - قسمت اول»، بیبیسی فارسی.
- ↑ دارالشفایی، «نگاهی به تاريخ نگاری مشروطه - قسمت اول»، بیبیسی فارسی.
- ↑ آفاری، «مقدمه»، انقلاب مشروطه ایران ۱۹۰۶-۱۹۱۱ (۱۲۸۵-۱۲۹۰)، ۱۸-۱۹.
- ↑ دارالشفایی، «نگاهی به تاريخ نگاری مشروطه - قسمت دوم»، بیبیسی فارسی.
- ↑ دارالشفایی، «نگاهی به تاريخ نگاری مشروطه - قسمت دوم»، بیبیسی فارسی.
- ↑ اشرف، «پیشگفتار: چهار روایت از انقلاب مشروطه»، ایراننامه، ۳۶۴-۳۶۳.
- ↑ اشرف، «پیشگفتار: چهار روایت از انقلاب مشروطه»، ایراننامه، ۳۶۴-۳۶۵.
- ↑ آدمیت، «فصل دوم»، فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت، ۲۳-۲۴.
- ↑ آدمیت، «فصل دوم»، فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت، ۲۷-۲۵.
- ↑ آدمیت، «فصل دوم»، فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت، ۲۸-۲۷.
- ↑ آدمیت، «فصل دوم»، فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت، ۳۶-۳۵.
- ↑ آدمیت، «فصل دوم»، فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت، ۳۸.
- ↑ آدمیت، «فصل دوم»، فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت، ۴۴.
- ↑ یزدانی، کسروی و تاریخ مشروطه ایران، ۴۶-۴۸.
- ↑ آفاری، «فصل اول: از وابستگی تا مقاومت»، انقلاب مشروطه ایران ۱۹۰۶-۱۹۱۱ (۱۲۸۵-۱۲۹۰)، ۴۶.
- ↑ آفاری، «فصل اول: از وابستگی تا مقاومت»، انقلاب مشروطه ایران ۱۹۰۶-۱۹۱۱ (۱۲۸۵-۱۲۹۰)، ۴۱.
- ↑ آفاری، «فصل دوم: طوفان انقلاب»، انقلاب مشروطه ایران ۱۹۰۶-۱۹۱۱ (۱۲۸۵-۱۲۹۰)، ۶۱.
- ↑ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۶۵-۶۶.
- ↑ آفاری، «فصل اول: از وابستگی تا مقاومت»، انقلاب مشروطه ایران ۱۹۰۶-۱۹۱۱ (۱۲۸۵-۱۲۹۰)، ۳۸-۳۶.
- ↑ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۷۲-۷۳.
- ↑ آفاری، «فصل اول: از وابستگی تا مقاومت»، انقلاب مشروطه ایران ۱۹۰۶-۱۹۱۱ (۱۲۸۵-۱۲۹۰)، ۵۴.
- ↑ آفاری، «فصل اول: از وابستگی تا مقاومت»، انقلاب مشروطه ایران ۱۹۰۶-۱۹۱۱ (۱۲۸۵-۱۲۹۰)، ۵۶.
- ↑ Martin، CONSTITUTIONAL REVOLUTION ii. Events.
- ↑ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۰۳–۱۰۴.
- ↑ آدمیت، «فصل دوم»، فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت، ۲۲-۲۳.
- ↑ Martin، CONSTITUTIONAL REVOLUTION ii. Events.
- ↑ تهرانی، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ۱۵۴.
- ↑ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۰۵.
- ↑ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۰۵–۱۰۸.
- ↑ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۰۸.
- ↑ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۰۸–۱۰۹.
- ↑ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۰۹.
- ↑ یزدانی، مجاهدان مشروطه، ۵۳.
- ↑ اتحادیه، «نخستین دهه انقلاب مشروطه ایران (۱۳۲۴ - ۱۳۳۴ ق)»، ایراننامه، ۳۷۵.
- ↑ اتحادیه، «نخستین دهه انقلاب مشروطه ایران (۱۳۲۴ - ۱۳۳۴ ق)»، ایراننامه، ۳۷۵.
- ↑ یزدانی، «فصل دوم»، کودتاهای ایران، ۶۶-۶۷.
- ↑ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۱۳.
- ↑ یزدانی، «فصل دوم»، کودتاهای ایران، ۶۶-۶۷.
- ↑ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۱۳–۱۱۴.
- ↑ یزدانی، «فصل دوم»، کودتاهای ایران، ۷۱.
- ↑ یزدانی، «فصل دوم»، کودتاهای ایران، ۶۸-۶۷.
- ↑ یزدانی، «فصل دوم»، کودتاهای ایران، ۷۱.
- ↑ یزدانی، کسروی و تاریخ مشروطه ایران، ۶۱-۶۰.
- ↑ یزدانی، کسروی و تاریخ مشروطه ایران، ۶۵-۶۲.
- ↑ یزدانی، «فصل دوم»، کودتاهای ایران، ۷۱.
- ↑ سوری و شریعتی مزینانی، «بررسی پیامد خواسته و ناخواسته پروژهی مشروعسازی متمم قانون اساسی در مشروطه اول»، رهیافتهای سیاسی و بینالمللی، ۱۵۰.
- ↑ فوران، «اصلاحات، شورش، انقلاب، کودتا»، مقاومت شکننده، ۲۷۸-۲۷۹.
- ↑ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۱۴–۱۱۵.
- ↑ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۱۶.
- ↑ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۱۸.
- ↑ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۱۸–۱۱۹.
- ↑ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۲۰–۱۲۱.
- ↑ یزدانی، «فصل دوم»، کودتاهای ایران، ۹۷.
- ↑ یزدانی، «فصل دوم»، کودتاهای ایران، ۹۹.
- ↑ یزدانی، «فصل دوم»، کودتاهای ایران، ۱۰۰-۱۰۱.
- ↑ یزدانی، «فصل دوم»، کودتاهای ایران، ۱۰۱.
- ↑ یزدانی، «فصل دوم»، کودتاهای ایران، ۱۰۱-۱۰۲.
- ↑ یزدانی، «فصل دوم»، کودتاهای ایران، ۱۰۷.
- ↑ یزدانی، «فصل دوم»، کودتاهای ایران، ۱۰۸.
- ↑ یزدانی، «فصل دوم»، کودتاهای ایران، ۱۱۱-۱۱۰.
- ↑ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۲۳.
- ↑ یزدانی، مجاهدان مشروطه، ۱۰۹.
- ↑ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۲۴-۱۲۵.
- ↑ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۲۵.
- ↑ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۲۵-۱۲۶.
- ↑ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۲۶.
- ↑ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۲۶-۱۲۷.
- ↑ یزدانی، «فصل دوم»، کودتاهای ایران، ۷۲-۷۳.
- ↑ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۱۰–۱۱۱.
- ↑ یزدانی، «فصل دوم»، کودتاهای ایران، ۷۴-۷۳.
- ↑ یزدانی، «فصل دوم»، کودتاهای ایران، ۷۴-۷۵.
- ↑ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۱۰–۱۱۱.
- ↑ سید جواد طباطبائی، مبانی نظریه مشروطهخواهی: تأملی دربارهٔ ایران، بخش دوم از جلد دوم، فصل هفتم: نظریهٔ مشروعهخواهی اهل دیانت.
- ↑ «مشروطیت | موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی». mashrootiat.pchi.ir. بایگانیشده از اصلی در ۹ آوریل ۲۰۱۶. دریافتشده در ۲۰۲۰-۰۲-۱۲.
- ↑ رهبر، محمد (۲۰۱۹-۰۵-۰۱). «کتابهای صد سال اخیر ایران؛ تنبیهالامه نائینی، صدایی متفاوت از حوزه برای آزادی ایران». BBC News فارسی. دریافتشده در ۲۰۲۰-۰۲-۱۲.
- ↑ زرگرینژاد، غلامحسین، رسایل مشروطیت، جلد نخست، صص 265، 266 و 267
- ↑ دشتی، حجت الاسلام ابراهیم منهاج. «بیانیه مرحوم شیخ فضل الله نوری در رد مشروطیت». مورخان. دریافتشده در ۲۰۲۰-۰۲-۱۸.
- ↑ سید جواد طباطبائی، مبانی نظریه مشروطهخواهی: تأملی دربارهٔ ایران، بخش دوم جلد دوم، فصل نهم: میرزای نائینی و نظریهٔ مشروطیت ایران.
- ↑ محمدحسین نائینی (۱۳۸۷)، تنبیهالامة و تنزیهالملة، به کوشش روحالله حسینیان.، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
- ↑ آفاری، «فصل دوم: طوفان انقلاب»، انقلاب مشروطه ایران ۱۹۰۶-۱۹۱۱ (۱۲۸۵-۱۲۹۰)، ۶۹-۷۰.
- ↑ آفاری، «فصل اول: از وابستگی تا مقاومت»، انقلاب مشروطه ایران ۱۹۰۶-۱۹۱۱ (۱۲۸۵-۱۲۹۰)، ۴۳.
- ↑ محسن کمالیان. «گفتگویی با استاد خسروشاهی دربارهٔ آقا سید جمال الدین واعظ اصفهانی». دریافتشده در اول دسامبر ۲۰۱۴. تاریخ وارد شده در
|تاریخ بازبینی=
را بررسی کنید (کمک) - ↑ ربانی، «تاریخ مکتوم: فتح بابی در تاریخ مشروطه»، آینه پژوهش، ۵۸.
- ↑ ایرانیکا The events leading up to the Constitutional Revolution (1924-29/1906-11) opened a new chapter in the lives of Yaḥyā Dawlatābādī and his younger brother ʿAlī-Moḥammad (q.v.). They were among the early members of a small but influential revolutionary circle of Azalī persuasion, which also included Jamāl-al-Dīn Eṣfahānī and Malek-al-Motakallemīn, among others.
- ↑ دانشنامه ایرانیکاAn encounter with the ascetic Babi preacher Shaikh Moḥammad Manšādī Yazdī influenced him, as well as two other, later proponents of the Constitutional Revolution (q.v.), Naṣr-Allāh Beheštī (later Malek-al-Motakallemīn) and Jamāl-al-Dīn Wāʿeẓ Eṣfahānī.
- ↑ آن سه قبری که سینهشان را در پارک زرگنده شکافتند، علی خدایی، سکولاریسم نو، ۲۶ نوامبر ۲۰۱۲
- ↑ دولتآبادی، یحیی. حیات یحییانتشارات عطار چاپ تهران، جلد ۱ صفحات ۲۷، ۱۱۲،۳۱۸
- ↑ ۱۱۶٫۰ ۱۱۶٫۱ دولتآبادی، ناصر. فهرست زائران صبح ازل. ص. ۱.
- ↑ ۱۱۷٫۰ ۱۱۷٫۱ نبوی رضوی، سید مقداد (۱۳۹۳). «فروزندگان مشعل مشروطیت». تاریخ مکتوم. تهران: پردیس دانش. ص. ۱۸۵.
- ↑ نبوی رضوی، سید مقداد (۱۳۹۳). «فروزندگان مشعل مشروطیت». تاریخ مکتوم. تهران: پردیس دانش. ص. ۱۸۸.
- ↑ نامعلوم، «درمقابل جریان مشروطه خواهی با دو جریان مشروعه طلبی و بهاییت مواجهیم»، شفقنا.
![]() |
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به جنبش مشروطه ایران در ویکیگفتاورد موجود است. |
منابع[ویرایش]
- آبراهامیان، یرواند (۱۳۷۷). ایران بین دو انقلاب. ترجمهٔ احمد گلمحمدی؛ محمدابراهیم فتاحی ولیلایی. تهران: نشر نی. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۱۲-۳۶۳-۵.
- اتحادیه، منصوره (تابستان ۱۳۷۲). «نخستین دهه انقلاب مشروطه ایران (۱۳۲۴ - ۱۳۳۴ ق)». ایراننامه (۴۳). دریافتشده در ۱۶ دی ۱۳۹۹ – به واسطهٔ نورمگز.
- آدمیت، فریدون (۱۳۴۰). فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت. تهران: نشر تابان.
- اشرف، احمد (تابستان ۱۳۷۲). «پیشگفتار: چهار روایت از انقلاب مشروطه». ایراننامه (۴۳). دریافتشده در ۱۶ دی ۱۳۹۹ – به واسطهٔ نورمگز.
- آفاری، ژانت (۱۳۸۵). انقلاب مشروطه ایران ۱۹۰۶-۱۹۱۱ (۱۲۸۵-۱۲۹۰) [The Iranian Constitutional Revolution Evolution 1906-1911]. ترجمهٔ رضا رضایی. تهران: نشر بیستون. شابک ۹۶۴-۹۰۰۳۶-۸-۱.
- تهرانی (کاتوزیان)، محمدعلی (۱۳۷۹). مشاهدات و تحلیل اجتماعی و سیاسی از تاریخ انقلاب مشروطیت ایران. تهران: شرکت سهامی انتشار. شابک ۹۶۴-۳۲۵-۰۵۳-۹.
- دارالشفایی، بهمن. «نگاهی به تاريخ نگاری مشروطه - قسمت اول». بیبیسی فارسی. دریافتشده در ۲۵ آذر ۱۳۹۹.
- دارالشفایی، بهمن (۲ آگوست ۲۰۰۶). «نگاهی به تاريخ نگاری مشروطه - قسمت دوم». بیبیسی فارسی. دریافتشده در ۲۹ آذر ۱۳۹۹.
- ربانی، جعفر (مهر و آبان ۱۳۹۴). «تاریخ مکتوم: فتح بابی در تاریخ مشروطه». آینه پژوهش (۱۵۴). دریافتشده در ۲۶ دی ۱۳۹۹ – به واسطهٔ نورمگز.
- سوری، نرگس؛ شریعتی مزینانی، سارا (تابستان ۱۳۹۶). «بررسی پیامد خواسته و ناخواسته پروژهی مشروعسازی متمم قانون اساسی در مشروطه اول». رهیافتهای سیاسی و بینالمللی (۵۰). دریافتشده در ۲۶ فروردین ۱۳۹۹ – به واسطهٔ نورمگز.
- فوران، جان (۱۳۹۲) [۱۳۷۷]. مقاومت شکننده:تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سالهای پس از انقلاب اسلامی. ترجمهٔ احمد تدین. تهران: موسسه خدمات فرهنگی رسا. شابک ۹۶۴-۳۱۷-۳۵۸-۵.
- قیصری، علی (۱۳۹۳) [۱۳۸۹]. روشنفکران ایران در قرن بیستم (از مشروطیت تا پایان سلطنت). ترجمهٔ محمد دهقانی. تهران: انتشارات هرمس. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۶۳-۹۰۹-۹.
- مختاری، رضا (۱۶ مرداد ۱۳۹۸). «۹ کتابی که باید درباره مشروطه بخوانیم». خبرگزاری ایرنا. دریافتشده در ۱۲ آذر ۱۳۹۸.
- نامعلوم (۱۷ مرداد ۱۳۹۴). «درمقابل جریان مشروطه خواهی با دو جریان مشروعه طلبی و بهاییت مواجهیم». شفقنا. بایگانیشده از اصلی در ۵ اکتبر ۲۰۱۸.
- یزدانی، سهراب (۱۳۷۶). کسروی و تاریخ مشروطه ایران. تهران: نشر نی. شابک ۹۶۴-۳۱۲-۳۴۴-۸.
- یزدانی، سهراب (۱۳۸۸). مجاهدان مشروطه. تهران: نشر نی. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۱۸۵-۰۸۳-۰.
- یزدانی، سهراب (۱۳۹۶). کودتاهای ایران. تهران: نشر ماهی. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۲۰۹-۰۰۴-۴.
- کسروی، احمد. انقلاب مشروطه ایران.
- کسروی، احمد. تاریخ هجده ساله آذربایجان.
- صدرالدینی شیرازی، محمد هادی، مجتهدان مبارز، تهران، مزدک، ۱۳۹۴.
- سفری، محمدعلی. مشروطه سازان.
- آجودانی، ماشاالله. مشروطه ایرانی.
- سید جواد طباطبائی، مبانی نظریهٔ مشروطهخواهی: بخش دوم از جلد دومِ تأملی دربارهٔ ایران
- تاریخ بیداری ایرانیان.
- آریا انصاری شاه. محمدعلی
- Amanat, Abbas (1992). "CONSTITUTIONAL REVOLUTION i. Intellectual background". In Yarshater, Ehsan. Encyclopædia Iranica. VI/2. New York City: Bibliotheca Persica Press. pp. 163–176.
- Amir Arjomand, Said (1992). "CONSTITUTIONAL REVOLUTION iii. The Constitution". In Yarshater, Ehsan. Encyclopædia Iranica. VI/2. New York City: Bibliotheca Persica Press. pp. 187–192.
- Ettehadieh, Mansoureh (1992). "CONSTITUTIONAL REVOLUTION iv. The aftermath". In Yarshater, Ehsan. Encyclopædia Iranica. VI/2. New York City: Bibliotheca Persica Press. pp. 193–199.
- Ettehadieh, Mansoureh (1992). "CONSTITUTIONAL REVOLUTION v. Political parties of the constitutional period". In Yarshater, Ehsan. Encyclopædia Iranica. VI/2. New York City: Bibliotheca Persica Press. pp. 199–202.
- Martin, Vanessa (1992). "CONSTITUTIONAL REVOLUTION ii. Events". In Yarshater, Ehsan. Encyclopædia Iranica. VI/2. New York City: Bibliotheca Persica Press. pp. 176–187.
- Saʿīdī Sīrjānī, ʿAlī-Akabr (1992). "CONSTITUTIONAL REVOLUTION vi. The press". In Yarshater, Ehsan. Encyclopædia Iranica. VI/2. New York City: Bibliotheca Persica Press. pp. 202–212.
- Soroudi, Sorour (1992). "CONSTITUTIONAL REVOLUTION vii. The constitutional movement in literature". In Yarshater, Ehsan. Encyclopædia Iranica. VI/2. New York City: Bibliotheca Persica Press. pp. 212–216.
پیوند به بیرون[ویرایش]
![]() |
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ جنبش مشروطه ایران موجود است. |
- جدال بین علمای دورهٔ مشروطه بر سر «آزادی بیان و قلم»
- مصاحبه با عباس امانت، رادیو زمانه
- سده انقلاب مشروطه
- انقلاب مشروطه در دو گام
- خیزهای اجتماعی ایران تا انفجار انقلاب مشروطه
- انقلاب مشروطه
- اوضاع ایران در آستانه مشروطیت
- سازمان فراماسونری و نهضت مشروطیت
- سالگرد جنبش مشروطه
- سلسله قاجار: از آغاز تا پایان
- تاجگذاری محمدعلی شاه
- مشروطه ایرانی
- آجودانی، ماشاالله. مشروطه ایرانی
- چرا انقلاب مشروطیت در ایران ناکام ماندهاست؟
- چالش سنت و مدرنیته در ایران از انقلاب مشروطه تا ۱۳۲۰
- نیم نگاهی به اندیشههای نهضت مشروطیت و مشروطه خواهی
- ۱۰۰ سال پیش، مظفر الدین شاه قاجار فرمان مشروطیت را امضا کرد
- رسالهٔ مشروطه خواهی، یادنامهٔ روزنامهٔ شرق (در قالب HTML /در قالب PDF
- ویژه نامه مشروطه (ویژه نامه روزنامهٔ فارس)
- نیروهای اجتماعی مؤثر در انقلاب مشروطیت ایران