محمدرضا اصلانی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: برخی خطوط با فاصله آغاز شدهاند متن دارای ویکیمتن نامتناظر |
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: متن دارای ویکیمتن نامتناظر |
||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
اصلانی در تجربه فرهنگی گستره و بزرگ خود، گوناگونی شگفتانگیزی از مهارتهای فکری و هنری را گرد آوردهاست. او در نیم دهه ۴۰، همزمان با آغاز به فعالیت رادیو تلویزیون ملی ایران همکاری خود را با این مؤسسه زیر نظر [[فریدون رهنما]] در فعالیتهای گرافیک و فیلمسازی آغاز کرد و از همان ابتدا در آثار خویش هم خبر از تأثیر گزاری اسطورهها و تاریخ ایران را نشان میداد و هم یک نوآوری کاملاً پیشتر از زمانه اش ؛ محمدرضا اصلانی اولین آرمِ سازمانِ تلوزیون ملّی ایران است. این همان دوره ای است که اصلانی بیشتر از سر تصادف از نقاشی به سوی سینما کشیده شد، در حالی که ادبیات و علاقه به آثار ادبی کهن ایرانی از نوجوانی با او بود. گرایش او به سینما همچون ادبیات از ابتدا رنگ و بویی بروشنی از عرفان داشت. در حقیقت، آشنایی او با فلسفه و هنر غرب که بسیار زود و از همان دوران جوانی انجام گرفت و او را با فلسفه اگزیستانسیالیستی، با سینمای موج نو فرانسه و هنر نقاشی کلاسیک ومدرن اروپایی آشنا کرد، با پیشینه آشنایی او با ادبیات کلاسیک ایران ترکیب شد و تا به امروز با او باقی ماند به صورتی که اثر این فرایند را بر تقریباً تمام کارهای وی میتوان دید. در سینمای اصلانی از نخستین فیلمش [[جام حسنلو]](۱۳۴۶)، فیلمی نمایش داده شده در [[سینماتک فرانسه]] و تحسین شده توسطِ [[هانری لانگ لوا]]؛ که در سال ۱۳۹۴ توسطِ فیلمساز دوباره ساخته شد، تا [[شطرنج باد]](۱۳۵۵)، [[چیغ]](۱۳۷۵) و تا واپسین فیلمهایش: [[تهران ، هنر مفهومی]](۱۳۸۷)و [[آتش سبز]] (۱۳۸۶)، یک خط منسجم فکری را در زمینه فلسفه، احساس شاعرانه و استفاده از سینما به مثابه ابزاری برای بیان فلسفی - شاعرانه میتوان مشاهده کرد. جایگاه اصلانی در فرهنگ و هنر ایران در طول پنجاه سال کار فعال او هرگز نه تنها قطع نشد بلکه یک پیوستار کامل را رقم زدهاست که گویای جایگاهی برای عاشق به فلسفه و احساس و زیباشناساسی است. این حسها را اصلانی از یک سو به فیلمهایش منتقل میکند و از سوی دیگر، با این کار گویی به دنبال آن نیز هست که هویتی بسازد که برای خمیر مایه آن از تاریخ و شعر و [[اسطورهشناسی]] ایرانی در عمیقترین معنای آن، بهره میگیرد؛ هویتی در خور ایرانی که به گمان او، امروز تاریخ وهویت خود را گم کردهاست. اما اصلانی این کار را با همان فاصله ای از خودباختگی در برابر غرب انجام میدهد که با دوری جستن از توهمات ملی گرایانهٔ سطحی. از این رو حتی هنگامی که وی به ساختن مجموعههایی برای تلویزیون نیز دست میزند همچون [[سمک عیار]](۱۳۵۳)، [[منطق الطیر]](۱۳۸۰) رد پای عرفان از یک سو و مدرنیسم روشنفکرانه و فلسفه غرب از سوی دیگر در کار او برجسته هستند. سینما و شعر اصلانی مخاطبان گسترده را هدف نمیگیرد؛ سینمای صنعتی را نفی نمیکند اما آن را کار خود نمیداند و در سینما هنری همچون نقاش یا شاعر، مستقل از جریاناتِ بدنه کار میکند. |
اصلانی در تجربه فرهنگی گستره و بزرگ خود، گوناگونی شگفتانگیزی از مهارتهای فکری و هنری را گرد آوردهاست. او در نیم دهه ۴۰، همزمان با آغاز به فعالیت رادیو تلویزیون ملی ایران همکاری خود را با این مؤسسه زیر نظر [[فریدون رهنما]] در فعالیتهای گرافیک و فیلمسازی آغاز کرد و از همان ابتدا در آثار خویش هم خبر از تأثیر گزاری اسطورهها و تاریخ ایران را نشان میداد و هم یک نوآوری کاملاً پیشتر از زمانه اش ؛ محمدرضا اصلانی اولین آرمِ سازمانِ تلوزیون ملّی ایران است. این همان دوره ای است که اصلانی بیشتر از سر تصادف از نقاشی به سوی سینما کشیده شد، در حالی که ادبیات و علاقه به آثار ادبی کهن ایرانی از نوجوانی با او بود. گرایش او به سینما همچون ادبیات از ابتدا رنگ و بویی بروشنی از عرفان داشت. در حقیقت، آشنایی او با فلسفه و هنر غرب که بسیار زود و از همان دوران جوانی انجام گرفت و او را با فلسفه اگزیستانسیالیستی، با سینمای موج نو فرانسه و هنر نقاشی کلاسیک ومدرن اروپایی آشنا کرد، با پیشینه آشنایی او با ادبیات کلاسیک ایران ترکیب شد و تا به امروز با او باقی ماند به صورتی که اثر این فرایند را بر تقریباً تمام کارهای وی میتوان دید. در سینمای اصلانی از نخستین فیلمش [[جام حسنلو]](۱۳۴۶)، فیلمی نمایش داده شده در [[سینماتک فرانسه]] و تحسین شده توسطِ [[هانری لانگ لوا]]؛ که در سال ۱۳۹۴ توسطِ فیلمساز دوباره ساخته شد، تا [[شطرنج باد]](۱۳۵۵)، [[چیغ]](۱۳۷۵) و تا واپسین فیلمهایش: [[تهران ، هنر مفهومی]](۱۳۸۷)و [[آتش سبز]] (۱۳۸۶)، یک خط منسجم فکری را در زمینه فلسفه، احساس شاعرانه و استفاده از سینما به مثابه ابزاری برای بیان فلسفی - شاعرانه میتوان مشاهده کرد. جایگاه اصلانی در فرهنگ و هنر ایران در طول پنجاه سال کار فعال او هرگز نه تنها قطع نشد بلکه یک پیوستار کامل را رقم زدهاست که گویای جایگاهی برای عاشق به فلسفه و احساس و زیباشناساسی است. این حسها را اصلانی از یک سو به فیلمهایش منتقل میکند و از سوی دیگر، با این کار گویی به دنبال آن نیز هست که هویتی بسازد که برای خمیر مایه آن از تاریخ و شعر و [[اسطورهشناسی]] ایرانی در عمیقترین معنای آن، بهره میگیرد؛ هویتی در خور ایرانی که به گمان او، امروز تاریخ وهویت خود را گم کردهاست. اما اصلانی این کار را با همان فاصله ای از خودباختگی در برابر غرب انجام میدهد که با دوری جستن از توهمات ملی گرایانهٔ سطحی. از این رو حتی هنگامی که وی به ساختن مجموعههایی برای تلویزیون نیز دست میزند همچون [[سمک عیار]](۱۳۵۳)، [[منطق الطیر]](۱۳۸۰) رد پای عرفان از یک سو و مدرنیسم روشنفکرانه و فلسفه غرب از سوی دیگر در کار او برجسته هستند. سینما و شعر اصلانی مخاطبان گسترده را هدف نمیگیرد؛ سینمای صنعتی را نفی نمیکند اما آن را کار خود نمیداند و در سینما هنری همچون نقاش یا شاعر، مستقل از جریاناتِ بدنه کار میکند. |
||
انتقادی که اصلانی دائماً نسبت به تاریخ فرهنگ ما در دوران مدرن دارد، نیز در همین است که این تاریخ یا بهتر بگوییم این نا-تاریخ از ده ۱۳۴۰، به شدت تحت تأثیر حوزه سیاسی به سوی تقویت کردن سلایق پیش پا افتاده و حتی یک لومپنیسم و ابتدال هدایت شدهاست، بدون آنکه فرصتی به هنر ارزشمند و عمیق برای عرضه اندام بدهد. در ابتدای انقلاب ۱۳۵۷، فیلم [[کودک و استثمار]] (۱۳۵۸–۱۳۶۰) یکی از بهترین نمونههای فیلم مستند است که رویکردهای انسان گرایانه و عدالت خواهانه اصلانی در آن به خوبی مشهود است. سینمای اصلانی و کمتر از آن شعر و فلسفه او به صورت گستردهای در ادبیاتی که وی به صورت مستقیم از خلال انتشار کتابهایش به ویژه مهمترینِ آنها [[دگر خوانی سینمای مستند]] ، منتشر کرده قابل دنبال کردن است و شاید بتوان گفت که او از جمله نادرفیلمسازانی است که به حضور رسانه ای در قالب اندیشمندانه و در متون روشنفکرانه اهمیت بسیار زیادی میدادهاست. تجربه اصلانی به مثابه ناشر در [[نشر نقره]] در دهه ۱۳۶۰ ، بدون شک در این زمینه مؤثر بودهاست. در سالِ 1394 ، گوهینامه ی هنری درجه 1 (معادل دکتری) توسط وزارت فرهنگ و هنرِ اسلامی به وی اعطا شد. |
انتقادی که اصلانی دائماً نسبت به تاریخ فرهنگ ما در دوران مدرن دارد، نیز در همین است که این تاریخ یا بهتر بگوییم این نا-تاریخ از ده ۱۳۴۰، به شدت تحت تأثیر حوزه سیاسی به سوی تقویت کردن سلایق پیش پا افتاده و حتی یک لومپنیسم و ابتدال هدایت شدهاست، بدون آنکه فرصتی به هنر ارزشمند و عمیق برای عرضه اندام بدهد. در ابتدای انقلاب ۱۳۵۷، فیلم [[کودک و استثمار]] (۱۳۵۸–۱۳۶۰) یکی از بهترین نمونههای فیلم مستند است که رویکردهای انسان گرایانه و عدالت خواهانه اصلانی در آن به خوبی مشهود است. سینمای اصلانی و کمتر از آن شعر و فلسفه او به صورت گستردهای در ادبیاتی که وی به صورت مستقیم از خلال انتشار کتابهایش به ویژه مهمترینِ آنها [[دگر خوانی سینمای مستند]] ، منتشر کرده قابل دنبال کردن است و شاید بتوان گفت که او از جمله نادرفیلمسازانی است که به حضور رسانه ای در قالب اندیشمندانه و در متون روشنفکرانه اهمیت بسیار زیادی میدادهاست. تجربه اصلانی به مثابه ناشر در [[نشر نقره]] در دهه ۱۳۶۰ ، بدون شک در این زمینه مؤثر بودهاست. در سالِ 1394 ، گوهینامه ی هنری درجه 1 (معادل دکتری) توسط وزارت فرهنگ و هنرِ اسلامی به وی اعطا شد. |
||
⚫ | محمد رضا اصلانی، یکی از شخصیتهای مورد پژوهش در پروژه انسانشناسی تاریخ فرهنگ مدرن ایران بودهاست و یک مصاحبه بسیار طولانی از او و چندین مصاحبه تصویری از وی در اختیار سایتِ انسانشناسی و فرهنگ است ؛ برای مشاهده صفحه محمد رضا اصلانی در پروژه انسانشناسی تاریخی فرهنگ ایران مدرن، میتوانید به لینک زیر مراجعه کنید: http://anthropology.ir/cultural-history/822 |
||
⚫ | |||
== چند نقل قول دربارهٔ محمدرضا اصلانی == |
== چند نقل قول دربارهٔ محمدرضا اصلانی == |
نسخهٔ ۲۴ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۰۷:۴۰
محمدرضا اصلانی (شاعر، سینماگر و هنرپژوه) متولد سال ۱۳۲۲ در رشت و فارغالتحصیل رشتهٔ نقاشی از دانشگاه هنرهای تزئینی (دانشگاه هنر فعلی) است ؛ وی بعد از فارغ التحصیل شدن از دوره ی دوساله ی سینما در وزارت فرهنگ و هنر (تشکیل شده در 1344-1345 ، به همّت و ریاستِ مصطفی فرزانه) به کارِ سینما پرداخت. اصلانی در تجربه فرهنگی گستره و بزرگ خود، گوناگونی شگفتانگیزی از مهارتهای فکری و هنری را گرد آوردهاست. او در نیم دهه ۴۰، همزمان با آغاز به فعالیت رادیو تلویزیون ملی ایران همکاری خود را با این مؤسسه زیر نظر فریدون رهنما در فعالیتهای گرافیک و فیلمسازی آغاز کرد و از همان ابتدا در آثار خویش هم خبر از تأثیر گزاری اسطورهها و تاریخ ایران را نشان میداد و هم یک نوآوری کاملاً پیشتر از زمانه اش ؛ محمدرضا اصلانی اولین آرمِ سازمانِ تلوزیون ملّی ایران است. این همان دوره ای است که اصلانی بیشتر از سر تصادف از نقاشی به سوی سینما کشیده شد، در حالی که ادبیات و علاقه به آثار ادبی کهن ایرانی از نوجوانی با او بود. گرایش او به سینما همچون ادبیات از ابتدا رنگ و بویی بروشنی از عرفان داشت. در حقیقت، آشنایی او با فلسفه و هنر غرب که بسیار زود و از همان دوران جوانی انجام گرفت و او را با فلسفه اگزیستانسیالیستی، با سینمای موج نو فرانسه و هنر نقاشی کلاسیک ومدرن اروپایی آشنا کرد، با پیشینه آشنایی او با ادبیات کلاسیک ایران ترکیب شد و تا به امروز با او باقی ماند به صورتی که اثر این فرایند را بر تقریباً تمام کارهای وی میتوان دید. در سینمای اصلانی از نخستین فیلمش جام حسنلو(۱۳۴۶)، فیلمی نمایش داده شده در سینماتک فرانسه و تحسین شده توسطِ هانری لانگ لوا؛ که در سال ۱۳۹۴ توسطِ فیلمساز دوباره ساخته شد، تا شطرنج باد(۱۳۵۵)، چیغ(۱۳۷۵) و تا واپسین فیلمهایش: تهران ، هنر مفهومی(۱۳۸۷)و آتش سبز (۱۳۸۶)، یک خط منسجم فکری را در زمینه فلسفه، احساس شاعرانه و استفاده از سینما به مثابه ابزاری برای بیان فلسفی - شاعرانه میتوان مشاهده کرد. جایگاه اصلانی در فرهنگ و هنر ایران در طول پنجاه سال کار فعال او هرگز نه تنها قطع نشد بلکه یک پیوستار کامل را رقم زدهاست که گویای جایگاهی برای عاشق به فلسفه و احساس و زیباشناساسی است. این حسها را اصلانی از یک سو به فیلمهایش منتقل میکند و از سوی دیگر، با این کار گویی به دنبال آن نیز هست که هویتی بسازد که برای خمیر مایه آن از تاریخ و شعر و اسطورهشناسی ایرانی در عمیقترین معنای آن، بهره میگیرد؛ هویتی در خور ایرانی که به گمان او، امروز تاریخ وهویت خود را گم کردهاست. اما اصلانی این کار را با همان فاصله ای از خودباختگی در برابر غرب انجام میدهد که با دوری جستن از توهمات ملی گرایانهٔ سطحی. از این رو حتی هنگامی که وی به ساختن مجموعههایی برای تلویزیون نیز دست میزند همچون سمک عیار(۱۳۵۳)، منطق الطیر(۱۳۸۰) رد پای عرفان از یک سو و مدرنیسم روشنفکرانه و فلسفه غرب از سوی دیگر در کار او برجسته هستند. سینما و شعر اصلانی مخاطبان گسترده را هدف نمیگیرد؛ سینمای صنعتی را نفی نمیکند اما آن را کار خود نمیداند و در سینما هنری همچون نقاش یا شاعر، مستقل از جریاناتِ بدنه کار میکند. انتقادی که اصلانی دائماً نسبت به تاریخ فرهنگ ما در دوران مدرن دارد، نیز در همین است که این تاریخ یا بهتر بگوییم این نا-تاریخ از ده ۱۳۴۰، به شدت تحت تأثیر حوزه سیاسی به سوی تقویت کردن سلایق پیش پا افتاده و حتی یک لومپنیسم و ابتدال هدایت شدهاست، بدون آنکه فرصتی به هنر ارزشمند و عمیق برای عرضه اندام بدهد. در ابتدای انقلاب ۱۳۵۷، فیلم کودک و استثمار (۱۳۵۸–۱۳۶۰) یکی از بهترین نمونههای فیلم مستند است که رویکردهای انسان گرایانه و عدالت خواهانه اصلانی در آن به خوبی مشهود است. سینمای اصلانی و کمتر از آن شعر و فلسفه او به صورت گستردهای در ادبیاتی که وی به صورت مستقیم از خلال انتشار کتابهایش به ویژه مهمترینِ آنها دگر خوانی سینمای مستند ، منتشر کرده قابل دنبال کردن است و شاید بتوان گفت که او از جمله نادرفیلمسازانی است که به حضور رسانه ای در قالب اندیشمندانه و در متون روشنفکرانه اهمیت بسیار زیادی میدادهاست. تجربه اصلانی به مثابه ناشر در نشر نقره در دهه ۱۳۶۰ ، بدون شک در این زمینه مؤثر بودهاست. در سالِ 1394 ، گوهینامه ی هنری درجه 1 (معادل دکتری) توسط وزارت فرهنگ و هنرِ اسلامی به وی اعطا شد. محمد رضا اصلانی، یکی از شخصیتهای مورد پژوهش در پروژه انسانشناسی تاریخ فرهنگ مدرن ایران بودهاست و یک مصاحبه بسیار طولانی از او و چندین مصاحبه تصویری از وی در اختیار سایتِ انسانشناسی و فرهنگ است ؛ برای مشاهده صفحه محمد رضا اصلانی در پروژه انسانشناسی تاریخی فرهنگ ایران مدرن، میتوانید به لینک زیر مراجعه کنید: http://anthropology.ir/cultural-history/822
چند نقل قول دربارهٔ محمدرضا اصلانی
به گزارش روابط عمومی جشنواره بینالمللی سینما حقیقت، اکبر عالمی در ابتدای آیین رونمایی از کتاب «دگر خوانی سینما مستند» پنج شنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۴ در سالن شماره ۳ سینما فلسطین، گفت: «اگر فرانسویها به ژان کوکتو هنرشناس و فیلمساز خلاق خود میبالند بنده به عنوان معلمی که ۴۲ سال در دانشگاه تدریس کردهام به محمدرضا اصلانی مینازم که بدون اغراق برای اینجانب اقیانوس خرد و تفکر است.» وی با بیان اینکه اگر بخواهی فیلم بسازی، سخن بگویی و عقل و خرد خود را ارتقاء دهی باید خوب ببینی و بشنوی، افزود: «اصلانی از جمله هنرمندانی ایرانی است که تمام این خصیصهها را دارد.» این استاد دانشگاه ادامه داد: «کتاب اصلانی هیچ شباهتی با کتابهای دیگری که تا به حال خوانده و در دانشگاه درس دادهام، ندارد. تنوع حیرتانگیز در صفحات و فصلهای کتاب نشان میدهد او از هیچ منبع خارجی ای حتی به اندازه یک کلمه، استفاده نکردهاست.» عالمی در ادامه به شاگردان اصلانی اشاره کرد و گفت: «سرمایههای واقعی ایران نه گاز است، نه نفت و نه چیزهای شبیه به آن، بلکه سرمایه واقعی ما شاگردان استاد اصلانی و جوانان با فکر هستند که آینده کشور به دست آنها ساخته خواهد شد.»
به گزارش خبرنگار سینمایی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، در مراسم بزرگداشت محمدرضا اصلانی که شامگاه ۲۱ دیماه ۱۳۹۲ در خانه هنرمندان برگزار شد، مجید سرسنگی مدیرعامل خانه هنرمندان از محمدرضا اصلانی به عنوان چهرهٔ فرهیخته و خلاق یاد کرد و برگزاری این برنامه را در خانه هنرمندان به عنوان ادای دینی به پاس یک عمر تلاشهای هنری و فرهنگی این فیلمساز و شاعر توصیف کرد. در این مراسم خسرو سینایی متنی را خطاب به محمدرضا اصلانی خواند و تصریح کرد: صحبت دربارهٔ محمدرضا اصلانی به شناخت بسیاری نیاز دارد و برای اینکه سطحی سخن نگویم مجدداً برخی از آثار این فیلمساز را دیدم. این کارگردان یادآور شد: در ۵۰ سال اخیر دور و نزدیک از هم کار کردهایم. نخستینبار چهل سال پیش در یکی از اتاقهای تدوین وزارت فرهنگ و هنر سابق، محمدرضا اصلانی را دیدم که با همراهی منوچهر طیاب در کار ساختن نخستین اثرش بود. در واقع اولینبار محمدرضا اصلانی ریتم کُند را در سینمای ایران مطرح کرد و بعدها به نام دیگران ثبت شد. بنده به محمدرضا اصلانی احترام میگذارم زیرا هر بار که شاهد رفتار این هنرمند و آثارش بودم هیچگاه دانش، شعور و سلیقه مخاطب را دست کم نگرفتهاست. این سینماگر با تشریح و تعریف «فن و ایگو»، همچنین رابطهٔ آنها تصریح کرد: محمدرضا اصلانی از آن دست سینماگرانی است که از فن و مهارتهای سینما و هنری برای تبیین ایگ؛ و و فردیتش بهره میگرفت. ایگو همواره ایشان را به عنوان کسی میشناختم که ذهن و ضمیر خویش را از تاریخ، ادبیات، فلسفه انباشتهاست و بازتاب این همه فهم و دانش در فیلمها و دیگر آثارش به وضوح دیده میشود، از این رو معتقدم مخاطب ناگزیر است که با دقت و تأمل بیشتری آثار اصلانی را دنبال کند. وی ادامه داد:متأسفانه در روزگاری که بسیاری خوشحالاند، از شناخت ژان لوک گدار اما خود را بینیاز از شناخت محمدرضا اصلانی میدانند که پنجاه سال است کار میکند، اینجای تأسف دارد. به اعتقاد بنده تنها گناه محمدرضا اصلانی این بود که همرنگ جماعت نشد و تسلیم سلیقههای نازل بازار نشد و همواره با حفظ استقلال کار خودش را کرد. خسرو سینایی در بخش دیگری از صحبتهایش با یاد کردن از فیلمهای «شطرنج باد»، «چیق»، «آتش سبز» به طرح دیدگاههایش دربارهٔ این آثار از محمدرضا اصلانی پرداخت و تصریح کرد: وقتی که اصلانی فیلم «تهران هنر مفهومی» را ساخت بنده به او غبطه خوردم و از خودم پرسیدم، چرا چنین فیلمی را نساختم، البته هرگز حسادت نکردم. سالها فکر میکردم فیلمی بلند بسازم که چون اثری موسیقایی باشد و اصلانی در این فیلم به آن ایده دست پیدا میکند.
به گزارش ایسنا، در مراسم بزرگداشت محمدرضا اصلانی که شامگاه ۲۱ دیماه ۱۳۹۲ در خانه هنرمندان برگزار شد، محمدرضا درویشی از دوستان و همکاران اصلانی از این هنرمند به عنوان فیلمساز، شاعر، نویسنده، مترجم، متفکر و روشنفکر یاد کرد و در بخشهای دیگری از صحبتهایش با برشمردن خصلتها و ویژگیهای روشنفکر تأکید کرد: محمدرضا اصلانی در شمار معدود روشنفکرهایی است که تمرکز و تعمق خاصی در جهان خیال و واقعیت دارد. او در پنجاه سال کار هنریاش بر لبه تیغ این جهان لغزنده حرکت کردهاست. او در بخش دیگری از صحبتهایش با مرور بر مفهوم مجاز و حقیقت در آموزههای فرهنگ عرفانی ایران دربارهٔ فیلم «تهران هنر مفهومی» تصریح کرد: اصلانی در این فیلم پی باز تولید شهر نیست بلکه سعی میکند صورتهای مجازی و بازتابهای تهران را در آینهها دنبال کند و از رهگذر این تلاش مخاطب را به چالش میکشد و این منظر و نگاهی که تقابل مجاز و حقیقت را پیش میکشد نه فقط تفکر محمدرضا اصلانی بلکه یک جهانبینی ریشهدار در حکمت و عرفان ایرانی است.
به گزارش ایسنا، در مراسم بزرگداشت محمدرضا اصلانی که شامگاه ۲۱ دیماه ۱۳۹۲ در خانه هنرمندان برگزار شد، محمدعلی سپانلو گفت: دربارهٔ شخصیت پیچیده و خلاق محمدرضا اصلانی میتوان بسیار سخن گفت. نیم قرن از آشنایی ما میگذرد، نیم قرن پیش محمدرضا اصلانی با نخستین کتابش به تهران آمد و آلاحمد دربارهٔ آن اثر مقاله نوشت. این شاعر با مروری بر زمینههای فرهنگی، تربیتی این فیلمساز تصریح کرد: محمدرضا اصلانی در آن سالهایی که فیلم «سمک عیار» را در تلویزیون ساخت علیرغم اینکه، تلویزیون محدودیتهای خاص خودش را داشت و دارد اما به تلویزیون باج نداد و آنچه را که میخواست خلق کرد و این ویژگی در همهٔ فعالیتهای هنری، ادبی اصلانی دیده میشود. به اعتقاد بنده کاری را که اصلانی پنجاه سال پیش شروع کرد حالا زبان بخشی از سینمای نسل جوانتر شدهاست و همانطور که آندره مارلو میگفت باید داستانهایی نوشته شود تا آیندگان براساس آنها زندگی کنند؛ به معنایی این اتفاق و تأثیر سینمای اصلانی بر جوانترها دیده میشود. در بخشهایی دیگر بنده اما فکر میکنم که جامعه ایرانی بیشتر مثل رمانهای اسماعیل فصیح زندگی میکند. تفکر هنری، فلسفی در ذهن و آثار اصلانی در هم آمیختهاست وبیجهت نیست که برنامهٔ بزرگداشتش عنوان کاشف از یاد رفتهها گرفتهاست. سپانلو به تجربه همکاریاش با اصلانی در فیلم «تهران هنر مفهومی» پرداخت و تصریح کرد: محمدرضا اصلانی گفتار فیلم را بر اساس شعرهای انتخابی از بنده تنظیم کرد و معتقدم که اصلانی در این فیلم نگاهی خلاقانه دارد و اثری ماندگار را خلق کردهاست.
سینمای اصلانی یا بهتر است بگویم تجربه هستی شناختی اصلانی در قالب سینما، شاید بیشتر از هر کارگردانی که میشناسم، تجربه ای ساختار گرایانه است و فیلمهایش هرچند رسالههای فلسفی – شاعرانه هستند، اما شکل و محتوایی دارند که به قول لوی استروس گویی برای یک پارتیسیون ارکستر نوشته شده باشند. فیلمهای اصلانی بر اساس روایت چند صدایی پیش میرود که هم در تصاویر، هم در موسیقی و هم در صدا به یک موسیقی جند صدایی یا پولی فونیک شباهت دارد. وقتی بسیاری از تک خوانیهای آتش سبز یا تهران هنر مفهومی را میشنویم، گویی در حال شنیدن قطعه ای در قالب یک فوگ چند صدایی از باخ هستیم. یک قطعه پولی فونیک که میتواند مهیب، هراس آور، مأیوس کننده همچون در تهران هنر مفهومی باشد، یا لطیف و پر احساس همچون در آتش سبز. اما این لایههای متعددی که برهم مینشینند. این تصاویری که به یکدیگر ختم میشوند تا در یکدیگر آغاز شوند. همگی گویای تجربه ای بی مانند هستند که برای من سینمای اصلانی را تبدیل به نوعی ساختار بسیار پیچیده از ترکیب خودآگاهی و ناخودآگاهی در معنای لاکانی این رویکرد، میان نقاشی، سینما، شعر، فلسفه و موسیقی، میکند؛ بنابراین باز هم سئوال خود را تکرار میکنیم که ایا اصلانی فیلم میسازد یا فیلم را تجربه میکند؛ که برایم پاسخ بدون شک در دومین گزاره است. (منبع: http://anthropology.ir/article/31098.html)
آثار سینمایی
- (۱۳۴۶) جام حسنلو و داستان کسی که میپرسد / فیلمنامه نویس و کارگردان (به تهیهکنندگی فریدون رهنما)
- (۱۳۴۸) بَدبَده و داستان پسری که میپرسد / فیلمنامه نویس و کارگردان (بر اساس داستانی از حسین رسائل)
- (۱۳۴۹) غربت الغربیه / فیلمنامه نویس و کارگردان
- (۱۳۵۰) جامع فهرج / فیلمنامه نویس و کارگردان
- (۱۳۵۰) جامع تاریخانه / فیلمنامه نویس و کارگردان
- (۱۳۵۰) سوزن بان / فیلمنامه نویس (کارگردان: منوچهر طیاب)
- (۱۳۵۱) میراث باستانی / فیلمنامه نویس و کارگردان
- (۱۳۵۱) سوی شهر خاموش / فیلمنامه نویس (کارگردان: منوچهر طیاب)
- (۱۳۵۱) اون شب که بارون اومد / نویسندهٔ گفتار فیلم (کارگردان: کامران شیردل)
- (۱۳۵۱) صبح روز چهارم / فیلمنامه نویس (کارگردان: کامران شیردل)
- (۱۳۵۲) تنگنا / فیلمنامه نویس (کارگردان: امیر نادری)
- (۱۳۵۲) مغولها / فیلمنامه نویس (کارگردان: پرویز کیمیاوی)
- (۱۳۵۲) چنین کنند حکایت / فیلمنامه نویس و کارگردان (بر اساس داستانی از اسماعیل نوری اعلا - نویسندگان همکار: کامران شیردل و مهرداد فخیمی)
- (۱۳۵۳) مش اسماعیل / فیلمنامه نویس و کارگردان
- (۱۳۵۳) سریال سمک عیار / فیلمنامه نویس و کارگردان (براساس رمان «سمک عیار» نوشتهٔ فرامرز پسر خداداد پسر عبدالله الکاتب الارجانی در سدهٔ ششم هجری)
- (۱۳۵۴) ابوریحان بیرونی / فیلمنامه نویس و کارگردان
- (۱۳۵۴) مرثیه / فیلمنامه نویس (کارگردان: امیر نادری)
- (۱۳۵۵) باغ سنگی / فیلمنامه نویس(کارگردان: پرویز کیمیاوی)
- (۱۳۵۵) شطرنج باد / فیلمنامه نویس و کارگردان
- (۱۳۵۸–۱۳۵۹) کودک و استثمار / فیلمنامه نویس و کارگردان
- (۱۳۷۵) چیغ / فیلمنامه نویس و کارگردان
- (۱۳۷۵) دلِ جهان / فیلمنامه نویس و کارگردان
- (۱۳۷۶–۱۳۷۷) سریال غبار نور / فیلمنامه نویس و کارگردان
- (۱۳۷۸) واقعه کربلا به روایت تاریخ طبری / فیلمنامه نویس و کارگردان
- (۱۳۸۰) سریال منطق الطیر / فیلمنامه نویس و کارگردان
- (۱۳۸۵) خاطرات یک ۷۵ ساله / فیلمنامه نویس و کارگردان
- (۱۳۸۶) آتش سبز / فیلمنامه نویس و کارگردان
- (۱۳۸۹) دستهای هگمتانه / فیلمنامه نویس و کارگردان
- (۱۳۹۰) گنج روان / فیلمنامه نویس (مشترک با امین اصلانی) و تهیهکننده (کارگردان: امین اصلانی)
- (۱۳۹۰) تهران: هنر مفهومی / فیلمنامه نویس و کارگردان
- (۱۳۹۲) باد بر باغ نظر / فیلمنامه نویس (کارگردان: پویان کاظمی)
- (۱۳۹۷) خانهای به وسعت آگاهی / فیلمنامه نویس و کارگردان
- (۱۳۹۸) درخت بنفش / فیلمنامه نویس (مشترک با امین اصلانی اقتباسی از داستانِ «درخت بنفش» نوشته ی سودابه فضائلی) (کارگردان: امین اصلانی)
تالیفات منتشر شده
- (۱۳۴۴) دفتر شعر: شبهای نیمکتی، روزهای باد / نشر تهران
- (۱۳۵۴) دفتر شعر: بر تفاضل دو مغرب /
- (۱۳۵۷) دفتر شعر: سوگنامهٔ سالهای ممنوع / شرکت انتشارات زردیس
- (۱۳۷۸–۱۳۸۹) آراء و نظریات سینمایی: دگرخوانیِ سینمایِ مستند / نشر رونق؛ مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی
شامل: طرح و تشریح ماهیت فلسفی، ادبی و زیبایی شناختی سینما است. «دگرخوانی» پس از کتاب «واقعیت گرایی فیلم» نوشته فریدون رهنما به سال ۱۳۵۰، دومین کتاب تألیفی به قلم یک سینماگر ایرانی است که به تفکر و بازاندیشی در بنیانهای نظری سینما میپردازد.
- (۱۳۹۱) مجموعهٔ شعر: بنفشتر از خود با خیایانهای خاموش / نشر مروارید
- (۱۳۹۷) گفتگو با محمدرضا اصلانی: هستیِ آیینه (به اهتمام آرش سنجابی) / نشر اختران شامل: مجموعهٔ گفت و گو دربارهٔ کارنامه و آراء و نظرات هنری محمدرضا اصلانی
- (۱۳۹۸) منظومهٔ بلند شعر: هزار باده هزار باد در هزارههای شب تو بر تو/ نشر رشدیه.
در زمینهٔ شعر
جامعهٔ هنری ایران در ابتدا محمدرضا اصلانی را با اشعارش شناخت.[۱] او از شاعران فعال و مطرح موج نویی دههٔ چهل بود که اشعارش امیدی در میان هواداران شعر مدرن برانگیخته بود. اصلانی از جمله کسانی بود که بعدها بیانیهٔ شعر حجم - شکل بهسامانرسیدهٔ موج نو - را تحت نظر یدالله رؤیایی امضاء کرد.[۲]
محمدرضا اصلانی از استعدادهای درخشان موج نو و یکی از شاعران تأثیرگذار بر این جریان است. «شبهای نیمکتی، روزهای باد» (۱۳۴۴) در شرایطی منتشر شد که هنوز جسارت چاپ و پخش این نوع شعر معمول نبود. سه سال پیشتر، احمدرضا احمدی با چاپ مجموعه شعر «طرح» در پانصد نسخه این جریان را شروع کرده بود. پیوستن فروغ فرخزاد و سهراب سپهری به جریان موج نو هرچند بدون تأیید بود اما شاکلهٔ زیباییشناسی آثار آنان را تغییر داده بود.[۳]
محمدرضا اصلانی طبق طبقهبندی اسماعیل نوریعلاء از شعر موج نو از نثرگرایان اصیل موج نو بود و شعرش از همان خصوصیات عمومی موج نو برخوردار بود.[۴]
با این وجود، اصلانی یک شاعر محفلی نبود و چندان ارتباطی هم با این گروه نداشت؛ هرچند که دوستشان داشت. در حقیقت، اصلانی با گروهی از دانشجویان دانشکدهٔ هنرهای تزئینی همراه بود و سپس هم جدا شدند؛ در حقیقت همین گروه بودند که کتاب «شبهای نیمکتی، روزهای باد» را منتشر کردند. این افراد مهدی سحابی، حسین رسائل، منوچهر صفرزاده، فرشید ملکی و قدسی قاضی نور بودند.[۵] به گفتهٔ اصلانی: «نفری صد تومان گذاشتند و این کتاب منتشر شد».[۱] طرح جلد «شبهای نیمکتی، روزهای باد» هم از مهدی سحابی بود و این برای اولینبار بود که نوشتهٔ نام کتاب، تبدیل به گرافیک جلد میشد. در آن زمان کتابی نبود که چنین طرح جلدی داشته باشد.[۱]
او که در دانشکدهٔ هنرهای تزئینی بهجای آشنایی با هر نوع هنر کلاسیک، مستقیم به نقاشی مدرن پرداخته بود، به مطالعهٔ کتابهای هنر مدرن پرداخت و با آشنایی با معماری مدرن به مفهوم بافتها حساس گشته و چنین نگاهی به جهان مسئلهٔ وی شد.[۱] چیزی که برای وی در آن زمان مسئله بود، علاوه بر ایماژیستهای انگلیسی و فرانسوی، پلاستیسیته تصویر بود. وی روی این مسئله کار میکرد که یک تصویر چگونه میتواند یک فضای ملموس بصری ایجاد کند.[۱]
زبان شعر اصلانی هرچند جاهایی پهلو به شعر احمدی و فرخزاد میزد اما بیان تازه، شفاف و رویکرد به گزارههای خبری و بیانی خاص، او را یک سوپر موجنویی میکرد. در واقع موج نوییها همچون کاندینسکی معتقد بودند سبک هر نقاش (اینجا شاعر) برحسب سودایی و ضرورتی باطنی که در وجود خود حس میکند تعیین میشود.[۶]
در کتاب اصلانی، خاصیت موسیقایی شعر نیمایی پسزده شده بود و نوسانات عاطفی شعر احمدی را نیز نداشت. او زبانِ روزمره را به صورتِ کولاژ ؛ وارده شعرش(و ادبیات فارسی) کرده است ؛ اما اشکال شاعران دیگر این جریان را نداشت؛ یعنی پایانبندیهای بهجا و فکرشده داشت؛ سطرهای دچار احساسات و عواطف یک نوع اندیشهٔ خودکار زبانی نمیشد و شعر در یک کمپوزیسیون نقاشانه شکل میگرفت.[۷]
با چاپ کتاب او، شاعرانی چون اخوان ثالث نوکلاسیسیزم تلقی میشدند و شرایطی فراهم شد تا صدها شاعر در نیمهٔ دوم دههٔ ۴۰ از مانع شعر در مطبوعات بگذرند. با این حال، در شرایطی که اغلب شاعران موج نو در نوعی خودانگیختگی و جنون میسرودند، او به تئوری دست میبرد و اعلام سواد میکرد. تمام قواعد یک حرکت مدرن در این کتاب مهیا بود: تبدیل ایماژهای فردی به جمعی، گریز از عاشقانهسرایی که در موج نو غالباً تبدیل به رمانتیسیسمی سطحینگر میشد و دوری از کلاسیسیزم زبانی (هرچند که از این آخری، در شعرهای بعدتر خود عدول کرد). تعقل او در نقاشی (دانشجوی دانشکده هنرهای تزئینی بود) سبب شد تا حالت سوژه را به جای کلمه با تصویر ارائه دهد. یعنی همچون ایماژیستها با یک تصویر، موقعیتهای مجرد ایجاد میکرد.[۸]
آدمهای نسل او (مثل دوستانش: حسین رسائل، منوچهر صفرزاده، مهدی سحابی) با لذات فلسفه به ادبیات و هنر آمده بودند. در نتیجه، هرچند بهتنهایی ناکام شدند، اما هر یک پازلی از جامعهای ساختند که بعدتر اساس مدرنیسم در فرهنگ ایرانی شد.[۹]
اصلانی نخستینبار بود که در یک کتاب شعر، به جای بازی با کلمهها (که نزد احمدی سابقه داشت) بازی با گزارهها را معمول کرد. یعنی علاوه بر رویکردی سمبولیست و ایماژیست ، به مثابه ی امرِ تمثیلی از بریده ی اخبار استفاده کرد و با ایجاد یک سیر ایماژیناسیون، شعر میساخت. این نوع سرایش از فرایند اجتماعی جامعهای میآمد که در آستانهٔ دهه ۴۰ به علت گریز از سنت، به مدرنیته پناه برده بود. در نتیجه چون مدرنیسم تنها یک پناه بود، گهگاه سنت نیز در کار این کسان خاصیتی تلفیقی ایجاد میکرد. نوع چینش شعرها، کاغذ خاص و طرح جلد آن از روایتی جدید میآمد.[۱۰]
شعر او به علت تغییرات تیپولوژیک نیمهٔ دوم دههٔ ۴۰، همچون شعر بیژن الهی، بهرام اردبیلی، محمود شجاعی و پرویز اسلامپور برای سالها به محاق رفت. یعنی ادبیات تودهای، در دههٔ ۵۰ تبدیل به ادبیات سیاسی شد و موجنوییها که مخالف تودهای و سیاسیشدن شعر بودند، به راه دیگری رفتند.[۱۱]
اصلانی بعدتر از شعر به سینمای موج نو رفت. نیمهٔ اول دههٔ ۵۰ (۱۳۵۴) در کتاب «بر تفاضل دو مغرب» جریان موج نو را ناامید کرد و در «سوگنامهٔ سالهای ممنوع» (۱۳۵۷) بهطور کلی از بوطیقای کتاب نخست خود سر باز زد.[۱۲] طرح جلد مجموعه شعر دوم اصلانی «بر تفاضل دو مغرب» طرح سنتیای از در مسجد کبود یزد است.[۱] او خود معتقد است:
اما گروهی که به عنوان شعر موج نو میشناسند، دو سال بعد از این کتاب شکل گرفت. ما در سال ۴۵ با نام «موج نو» مواجه شدیم. این شعرها محصول سالهای ۴۱ تا ۴۳ است. بهار ۴۴ کتاب «شبهای نیمکتی…» منتشر شد. من اصلاً فکر نمیکردم کار مدرنی انجام میدهم. اصلاً مسخرهاست که آدم فکر کند که میخواهد کار مدرنی انجام دهد. کار خودم را انجام میدادم و به همین دلیل هم کتاب دوم من، با کتاب اول متفاوت است. اصلاً این حرف که چون این سبک را پیدا کردهام به آن بچسبم و فقط در این زمینه کار کنم، به نحوی بیوجهاست. مسئله این است که تو به چه مسیری میروی و این مسیر کجاست. من اصلاً پایبند به هیچ دستاوردی نیستم. این دستاوردها میتوانند افزوده شوند. اما نمیتوانند تثبیت شوند. این اتفاق باز هم نوعی دگماتیسم یا سنتگرایی است. من سعی میکنم هر لحظه نکتهٔ نویی را پیدا کنم و یک لحظه توقف هم بیمعنی است. مسئله این است که من چگونه میتوانم یک جریان حرکتی را در خودم شکل دهم. مهمترین مسئله این است که با خود صادق باشیم. به خارج از خود متعهد بودن، معنا ندارد. چون وقتی این مجموعه منتشر شده، خارج از من است. حالا چون به من گفتهاند شاعر موج نو، من باید به آن متعهد باشم؟ من این مجموعه را به عنوان یک جوشش درونی و البته وابسته به تمام عناصر یک تفکر مدرن منتشر کردهام. این تفکر مدرن نه به یک دانش نقاشانه، بلکه به یک تفکر نقاشانه وابستهاست. نقاشی فقط یک هنر نیست؛ نقاشی نوعی جهانبینی است. نقاشی جهان را به یک متن بصری تبدیل میکند. این یک نوع تفکر است. آنچه که کاندینسکی میگوید که نور چگونه با شدت رنگها و تضاد رنگها و تخالف و حتی شدت هماهنگی رنگها میتوانی جهان آفرینی کنی. نه این که از جهان تقلید کنی. در عین حال برای ما مطرح بود که شعر فقط احساسگرایی نیست.[۱۳]
با این حال، چند شعر از «شبهای نیمکتی، روزهای باد» از بهترینهای شعر موج نو در ادبیات معاصر ایران قلمداد میشود. او خود در یکی از موفقترین اشعار این کتاب (و یکی از بهترین شعرهای شعر نوین) با عنوان «اگر نمیفروختیم ـ اگر نمیفروختم» گفت: باش/ باغی باش/ در ترکیدن/ و من/ از این فراز به سخره گرفته/ آرام سوت میزنم.[۱۴] انتشار سه مجموعه شعر «شبهای نیمکتی، روزهای باد» (۱۳۴۴)، «بر تفاضل دو مغرب» (۱۳۵۴) و «سوگنامهٔ سالهای ممنوع» (۱۳۵۷) همراه با دو منظومهٔ بلند که در آن سالها در جنگ طرفه منتشر شده بود و همچنین شعرهای کوتاهی که تا کنون به چاپ نرسانده از جمله فعالیتهای وی در عرصهٔ شعر معاصر است.[۱۵]
دیدگاههای شعری
وی معتقد است که در آن زمان برای او و همنسلهایش اگزیستانسیالیسم و عدم دیالوگ، یک مسئلهٔ اساسی بود. به باور وی جهانی که به واسطهٔ عدم دیالوگ محکوم شد، نمیتواند خودش را مطرح کند. در آن زمان جهان عاشق نبود، خشمگین بود و این خشم به خودی خود در همهٔ همنسلهایش وجود داشت و به همین دلیل افرادی شورشی بودند. شورش علیه جامعه، دانشکده و همهچیز. او میگوید: «ما اصلاً رفتار عمومی نداشتیم. ما دیگر در بطن خانواده نبودیم، در بطن جامعه بودیم و به همین دلیل میتوانستیم تک باشیم. این تک بودن و تنها بودن و وجود داشتن یک اصل بنیادی بود و این وجود داشتن در شعر پیاده میشد؛ و این که کلمات چگونه بعد بصری ایجاد میکنند. در ادبیات ما کلمات بعد بصری ندارند. نه در نوولها و رمانها و نهدر شعرها».[۱]
وی معتقد است بعد بصری شعر تا قبل در کار دیگران تصویری در درون کلمات نیست بلکه در بیرون کلمهاست و از تصویری بیرون از کلمات گزارش میدهد. به همین دلیل تلاش کرد تا در آثار خود نشان دهد خود کلمه میتواند در درون خودش تصویر بسازد.[۱] او معتقد است:
با ساختن تصویر ما جهان دیگری میسازیم که با آن میتوانیم جهان را بفهمیم و جهان را در مقابل یک پرسش قرار میدهیم. این پرسش امری اساسی است. به همین دلیل در این شعرها هیچ وقت من اضافه تشبیهی ندارم. کلمات مستقل هستند و خودشان تصویر هستند، یا استعاره کمتر مطرح میشود. اینجا استقلال کلمات یک مسئلهٔ بنیادی است و با این استقلال کلمات است که زبان شروع به عیانکردن میکند. به جای اینکه عواطف عیان شود و در این استقلال کلمات هست که جهان پیدا میشود. آنجا یک اعتراف وجودی اتفاق میافتد. به این دلیل که زبان در وجود ماست.[۱۶]
او معتقد است لذت امری ضرورت نیست. لذت از دیدگاه وی در فهم لذتی هست. شناختن، مهمتر از لذت بردن است. در شناختن، لذت واقعی هست. وی معتقد است زبان در خودش نوعی ناخودآگاه جمعی دارد که باید آن را کشف کرد.[۱]
محمدرضا اصلانی در دههٔ ۴۰ حجم وسیعی از شعر فارسی را چه مدرنها و چه شعر کهن را میدانست. او در ۱۹ سالگی نصف دیوان حافظ را حفظ بود. در حالیکه همان زمان الیوت، آراگون میخواند؛ با این وجود، با موضوعات آنها درگیر نبود، او به ساختار و زبان آنها علاقهمند بود. از سال ۱۳۴۰ تا ۴۲ اصلانی تلاش کرد شاعرانگی را در روزمرگی کشف کند[۱] و این موضوع را در شعرش انعکاس داد.
فعالیت انتشاراتی
در دورهای بین سالهای ۱۳۶۲–۱۳۷۲ به کار انتشاراتی مشغول میشود و نشر نقره را بنا میگذارد. در دوران ناشریاش از چاپ دو کتاب با عنوان «شعر به دقیقهٔ اکنون»، مجموعههایی برگرفته از شعر معاصر، حمایت کرد.[۱] از جمله آثار چاپشده در نشر نقره میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- «ییچینگ، یا، کتاب تقدیرات: کهنترین کتاب حکمت و فالنامهٔ چینی»، آلفرد داگلاس، ۱۳۶۲[۱۷]
- «تاریخ تئاتر جهان»، اسکار گروس، براکت، ۱۳۶۳[۱۸]
- «صد سند از آلمان هیتلری: انگیزههای جنگ جهانی دوم»، سرویس اطلاعاتی آلمان، ۱۳۶۳[۱۹]
- «کتابشناسی نگارگری ایران: از آغاز تا هزار و سیصد و پنجاه و هفت خورشیدی؛ نقاشی…»، محمد گلبن، ۱۳۶۳[۲۰]
- «محاکمهٔ محاکمهگران: عاملان کشتار سیدحسن مدرس، فرخی یزدی، تقی ارانی، سردار اسعد بختیاری»، محمد گلبن، ۱۳۶۳[۲۱]
- «بودا (از مجموعهٔ فیلسوفان بزرگ)»، کارل یاسپرس، ۱۳۶۴[۲۲]
- «داستانهای رمی»، آلبرتو موراویا، ۱۳۶۴[۲۳]
- «سروانتس»، برونو فرانک، ۱۳۶۴[۲۴]
- «مجلس تماشاخانه: بهتربیتآوردن دختر تندخوی»، ویلیام شکسپیر، ۱۳۶۴[۲۵]
- «هزار پله به دریا ماندهاست»، احمدرضا احمدی، ۱۳۶۴[۲۶]
- «انقلاب فرانسه و رژیم پیش از آن»، آلکسی دو توکویل، ۱۳۶۵[۲۷]
- «تاریخ جمع قرآن کریم»، محمدرضا جلالی نائینی، ۱۳۶۵[۲۸]
- «شکسپیر در پرتو هنر عرفانی»، مارتین لینگز، ۱۳۶۵[۲۹]
- «شورش عشایری فارس: ۱۳۰۷–۱۳۰۹ ه. ش»، بابک بیات، ۱۳۶۵[۳۰]
- «هفت برگ گل از گلستانه: هفت خط شکستهنستعلیق»، علیاکبر گلستانه، ۱۳۶۵[۳۱]
- «تاریخ لوئی چهاردهم»، فرانسوا ولتر، ۱۳۶۶[۳۲]
- «خانهزاد»، ریچارد رایت، ۱۳۶۶[۳۳]
- «مجمعالبحرین»، داراشکوه بابری، محمدرضا جلالی نائینی، ۱۳۶۶[۳۴]
- «فارابی و سیر شهروندی در ایران»، محمدمنصور فلامکی، ۱۳۶۷[۳۵]
- «فتوح البلدان، احمدبن یحیی بلاذری، ۱۳۶۷[۳۶]
- «گزیدهٔ ریگودا: قدیمیترین سرودهای آریائی هند» ، [ویرایش ۲]، محمدرضا جلالی نائینی، ۱۳۶۷[۳۷]
- «افسانه سرزمین نیمروز»، محمود رهبر، ۱۳۶۸[۳۸]
- «شعر، به دقیقهٔ اکنون»، فیروزه میرزانی (گردآورنده)، ۱۳۶۸[۳۹]
- «همینگوی»، فرناندا پیوانو، ۱۳۶۸[۴۰]
- «گزیدهٔ سرودهای ریگودا» ، [ویرایش ۳]، محمدرضا جلالی نائینی، ۱۳۷۲[۴۱]
جستارهای وابسته
پینوشت
- ↑ ۱٫۰۰ ۱٫۰۱ ۱٫۰۲ ۱٫۰۳ ۱٫۰۴ ۱٫۰۵ ۱٫۰۶ ۱٫۰۷ ۱٫۰۸ ۱٫۰۹ ۱٫۱۰ خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب
<ref>
غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام:0
وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.). - ↑ جواهری گیلانی، تاریخ تحلیلی شعر نو، ۳: ۲۹۲.
- ↑ اسدی کیارس، «سهم موج نو از محمدرضا اصلانی»، روزنامهٔ اعتماد.
- ↑ جواهری گیلانی، تاریخ تحلیلی شعر نو، ۳: ۲۹۲.
- ↑ «دیدن جهان مرا منقلب میکند». فرارو. ۲۹ شهریور ۱۳۹۰. دریافتشده در ۲۰۱۸-۰۵-۱۳.
- ↑ اسدی کیارس، «سهم موج نو از محمدرضا اصلانی»، روزنامهٔ اعتماد.
- ↑ اسدی کیارس، «سهم موج نو از محمدرضا اصلانی»، روزنامهٔ اعتماد.
- ↑ اسدی کیارس، «سهم موج نو از محمدرضا اصلانی»، روزنامهٔ اعتماد.
- ↑ اسدی کیارس، «سهم موج نو از محمدرضا اصلانی»، روزنامهٔ اعتماد.
- ↑ اسدی کیارس، «سهم موج نو از محمدرضا اصلانی»، روزنامهٔ اعتماد.
- ↑ اسدی کیارس، «سهم موج نو از محمدرضا اصلانی»، روزنامهٔ اعتماد.
- ↑ اسدی کیارس، «سهم موج نو از محمدرضا اصلانی»، روزنامهٔ اعتماد.
- ↑ اصلانی و منصوری، «دیدن جهان مرا منقلب میکند»، روزنامهٔ اعتماد.
- ↑ اسدی کیارس، «سهم موج نو از محمدرضا اصلانی»، روزنامهٔ اعتماد.
- ↑ اسدی کیارس، «سهم موج نو از محمدرضا اصلانی»، روزنامهٔ اعتماد.
- ↑ اصلانی و منصوری، «دیدن جهان مرا منقلب میکند»، روزنامهٔ اعتماد.
- ↑ «ییچینگ، یا، کتاب تقدیرات، کهنترین کتاب حکمت و فالنامه چینی». سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران. دریافتشده در ۲۰۱۸-۰۵-۱۳.
- ↑ «تاریخ تئاتر جهان». سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران. دریافتشده در ۲۰۱۸-۰۵-۱۳. کاراکتر zero width joiner character در
|عنوان=
در موقعیت 8 (کمک) - ↑ «صد سند از آلمان هیتلری: انگیزههای جنگ جهانی دوم». سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران. دریافتشده در ۲۰۱۸-۰۵-۱۳.
- ↑ «کتابشناسی نگارگری ایران، از آغاز تا هزار و سیصد و پنجاه و هفت خورشیدی؛ نقاشی …». سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران. دریافتشده در ۲۰۱۸-۰۵-۱۳.
- ↑ «محاکمه محاکمهگران: عاملان کشتار سید حسن مدرس، فرخی یزدی، تقی ارانی، سردار اسعد بختیاری». سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران. دریافتشده در ۲۰۱۸-۰۵-۱۳.
- ↑ «بودا از مجموعه فیلسوفان بزرگ». سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران. دریافتشده در ۲۰۱۸-۰۵-۱۳.
- ↑ «داستانهای رمی». سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران. دریافتشده در ۲۰۱۸-۰۵-۱۳.
- ↑ «سروانتس». سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران. دریافتشده در ۲۰۱۸-۰۵-۱۳.
- ↑ «مجلس تماشاخانه: به تربیت آوردن دختر تندخوی». سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران. دریافتشده در ۲۰۱۸-۰۵-۱۳.
- ↑ «هزار پله به دریا ماندهاست». سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران. دریافتشده در ۲۰۱۸-۰۵-۱۳.
- ↑ «انقلاب فرانسه و رژیم پیش از آن». سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران. دریافتشده در ۲۰۱۸-۰۵-۱۳.
- ↑ «تاریخ جمع قرآن کریم». سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران. دریافتشده در ۲۰۱۸-۰۵-۱۳.
- ↑ «شکسپیر در پرتو هنر عرفانی». سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران. دریافتشده در ۲۰۱۸-۰۵-۱۳.
- ↑ «شورش عشایری فارس: ۱۳۰۷–۱۳۰۹ ه. ش». سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران. دریافتشده در ۲۰۱۸-۰۵-۱۳. کاراکتر zero width joiner character در
|عنوان=
در موقعیت 30 (کمک) - ↑ «هفت برگ گل از گلستانه هفت خط شکسته نستعلیق». سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران. دریافتشده در ۲۰۱۸-۰۵-۱۳.
- ↑ «تاریخ لوئی چهاردهم». سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران. دریافتشده در ۲۰۱۸-۰۵-۱۳.
- ↑ «خانهزاد». سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران. دریافتشده در ۲۰۱۸-۰۵-۱۳.
- ↑ «مجمعالبحرین». سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران. دریافتشده در ۲۰۱۸-۰۵-۱۳.
- ↑ «فارابی و سیر شهروندی در ایران». سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران. دریافتشده در ۲۰۱۸-۰۵-۱۳.
- ↑ «فتوح البلدان». سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران. دریافتشده در ۲۰۱۸-۰۵-۱۳.
- ↑ «گزیده ریگودا: قدیمیترین سرودهای آریائی هند». سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران. دریافتشده در ۲۰۱۸-۰۵-۱۳.
- ↑ «افسانه سرزمین نیمروز». سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران. دریافتشده در ۲۰۱۸-۰۵-۱۳.
- ↑ «شعر، به دقیقه اکنون». سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران. دریافتشده در ۲۰۱۸-۰۵-۱۳.
- ↑ «همینگوی». سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران. دریافتشده در ۲۰۱۸-۰۵-۱۳.
- ↑ «گزیده سرودهای ریگودا». سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران. دریافتشده در ۲۰۱۸-۰۵-۱۳.
منابع
- جواهری گیلانی، محمدتقی (۱۳۷۷). تاریخ تحلیلی شعر نو (ویراست دوم). تهران: نشر مرکز. شابک ۹۶۴-۳۰۵-۳۷۴-۱.
- اصلانی، محمدرضا (مصاحبهشونده)؛ منصوری، (مصاحبهکننده) مریم (۱۳۹۰). «دیدن جهان مرا منقلب میکند: گفتگو با محمدرضا اصلانی به بهانهٔ تجدید چاپ مجموعه اشعارش». روزنامهٔ اعتماد؛ صفحهٔ ادبیات (۲۲۶۵). بایگانیشده از اصلی در ۲۳ دسامبر ۲۰۱۱. دریافتشده در ۲۳ دسامبر ۲۰۱۱. از پارامتر ناشناخته
|ماه=
صرفنظر شد (کمک) - اسدی کیارس، داریوش (۱۳۹۰). «سهم موج نو از محمدرضا اصلانی». روزنامهٔ اعتماد؛ صفحهٔ ادبیات (۲۲۶۵). بایگانیشده از اصلی در ۲۳ دسامبر ۲۰۱۱. دریافتشده در ۲۳ دسامبر ۲۰۱۱. از پارامتر ناشناخته
|ماه=
صرفنظر شد (کمک)
پیوند به بیرون
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ محمدرضا اصلانی موجود است. |
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به محمدرضا اصلانی در ویکیگفتاورد موجود است. |