محمدحسین نظیری نیشابوری: تفاوت میان نسخهها
جز ویرایش 31.59.101.71 (بحث) به آخرین تغییری که لادن توسل انجام داده بود واگردانده شد |
←منابع: دیوان نظیری |
||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
== نمونه اشعار == |
== نمونه اشعار == |
||
{{شعر}} |
{{شعر}} |
||
{{ب|یادت به خیر باد که در گریههای گرم|شوقی که از خودم برهانی |
{{ب|یادت به خیر باد که در گریههای گرم|شوقی که از خودم برهانی نهاده ای}} |
||
{{ب|ارزان مکن |
{{ب|ارزان مکن کرشمه ی خوبی که در دلم|ذوقی که بیش از آن نتوانی نهاده ی}} |
||
{{پایان شعر}} |
{{پایان شعر|سید علی عشق آزادی=}} |
||
{{شعر}} |
{{شعر}} |
||
{{ب|فلک مزدور ایمای تو باشد|نوازد هر که را رای تو باشد}} |
{{ب|فلک مزدور ایمای تو باشد|نوازد هر که را رای تو باشد}} |
||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
{{ب|دو عالم نقد جان در دست دارند|به بازاری که سودای تو باشد}} |
{{ب|دو عالم نقد جان در دست دارند|به بازاری که سودای تو باشد}} |
||
{{ب|گل صد رنگ میروید از آن خاک|که دُردی نوش صهبای تو باشد}} |
{{ب|گل صد رنگ میروید از آن خاک|که دُردی نوش صهبای تو باشد}} |
||
{{ب|کدورت نیست کاخ |
{{ب|کدورت نیست کاخ سینه ای را|که راهش بر تماشای تو باشد}} |
||
{{ب|نهایت نیست طومار دلی را|که عنوانش تمنای تو باشد...}} |
{{ب|نهایت نیست طومار دلی را|که عنوانش تمنای تو باشد...}} |
||
{{پایان شعر}} |
{{پایان شعر}} |
نسخهٔ ۱۴ اوت ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۰۳
محمدحسین نظیری نیشابوری (درگذشته ۱۰۲۱ه. ق/۱۶۱۲م) از شاعران مؤلف و صاحب سبک تاریخ شعر پارسی بهشمار میرود که بر جریانات شعری معاصر و بعد از خود تأثیری عمیق نهاد.
او خالق این بیت بسیار معروف است که به صورت ضربالمثل درآمده:
جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را
درس معلم ار بود زمزمهٔ محبتی | جمعه به مکتب آورد طفل گریزپای را |
زندگینامه
محمدحسین نظیری نیشابوری، در نیمهٔ دوم سده دهم (قمری) در نیشابور متولد شد. وی پس از گذراندن تحصیلات، به شاعری روی آورد و برای آزمودن طبع، به کاشان که از مراکز مهم شعر پارسی در آن روزگار و محل تجمع شاعران سبک وقوع بود روی آورد و در چند مجلس طرح شعر بر شاعران معتبر سبک وقوع پیروز شد و سپس عازم هند گردید. همزمان با حکومت سلاطین صفوی در ایران که به سبب اولویتهای سیاسی و نظامی، به شعر غیرایدئولوژیک توجه چندانی نداشتند، سلاطین گورکانی هند در شبه قارهٔ هند به حمایت گسترده از علم و ادب و هنر ایرانی پرداخته بودند و دربار آنان و دربارهای محلی امرایشان، مرکز تجمع بیشترین تعداد دانشمندان، صنعتگران، هنرمندان و ادب پیشگان ایرانی و ایرانی مآب شده بود. نظیری نیز با پیوستن به دربار جهانگیر (ح. ۱۰۱۴–۱۰۳۷ ه.ق./۱۶۰۵–۱۶۲۷ م.) امپراتور گورکانی هند و سپس بارگاه سپهسالار او خانخانان به ثروتی افسانهای دست یافت و مهمترین شاهکارهایش را در سالهای اقامت در هند آفرید تا آنکه به سال ۱۰۲۱ قمری در شهر آگره در اوج ثروت، شهرت، حرمت و محبوبیت درگذشت.
میراث و جایگاه او
از نظیری نیشابوری دیوانی مشتمل بر انواع گوناگون شعر بر جا مانده که همه در حد کمالند[نیازمند منبع] و به استناد این اشعار متنوع، میتوان نظیری را از شاعران جامع در ادب پارسی و از آخرین بقایای چنین شاعرانی دانست.[نیازمند منبع] وی در انواع و قالبهای گوناگون شعر، استاد بود[نیازمند منبع] اما برتری انحصاری او که مورد توجه شاعران دیگر بود، در غزل تجلی یافته[نیازمند منبع] و با توجه به همین غزلیات است که برخی منتقدان و از جمله شبلی نعمانی او را از انبیای شعر پارسی دانستهاند و شاعرانی چون صائب تبریزی مقام خود را فروتر از نظیری دانستهاند. شگرد انحصاری نظیری در غزل، ارائهٔ تصویری مفاهیم انتزاعی و مخصوصاً عواطف و احساسات بشری است و چون جوهرهٔ غزل نیز همین احساسات و عواطف است، غزل نظیری، بدل به روایت ملموس و آشنای ملتهبترین و نازکترین عواطف و احساسات گردیده به گونهای که خوانندگان، بهسرعت و در سرحد شدت، با دنیای عواطف گرم و تپندهٔ نظیری پیوند میخورند.
برتریهای فنی غزل نظیری، ثروت او که خود نتیجهٔ برتریهای شعر وی است و نیز محبوبیت شخصی نظیری موجب تقلید وسیع شاعران معاصر و مابعد نظیری از غزلیات وی شد به گونهای که نظیری را بدل به شاعری با تأثیر عمیق بر شعر پارسی معاصر و مابعد خود ساخت و حتی آنچه امروز جریان بازگشت ادبی خوانده میشود و عکسالعمل شعر پارسی داخل ایران در برابر افراطگریهای اواخر سبک هندی بود، چیزی نیست جز بازگشت به شگردهای غزل نظیری نیشابوری و تعدادی دیگر از شاعران قرنهای دهم و یازدهم هجری، هرچند که به رغم موفقیت غزلهای نظیری، نمونههای تقلیدشده از او در دوران بازگشت ادبی، به سبب فقدان اصالت، چندان موفق از آب در نیامد.
نمونه اشعار
یادت به خیر باد که در گریههای گرم | شوقی که از خودم برهانی نهاده ای | |
ارزان مکن کرشمه ی خوبی که در دلم | ذوقی که بیش از آن نتوانی نهاده ی |
فلک مزدور ایمای تو باشد | نوازد هر که را رای تو باشد | |
شود مجروح مغز استخوانم | سر خاری چو در پای تو باشد | |
نیازارم ز خود هرگز دلی را | که میترسم در او جای تو باشد | |
حریفی کز خرد بازیچه سازد | نگاه کارفرمای تو باشد | |
دو عالم نقد جان در دست دارند | به بازاری که سودای تو باشد | |
گل صد رنگ میروید از آن خاک | که دُردی نوش صهبای تو باشد | |
کدورت نیست کاخ سینه ای را | که راهش بر تماشای تو باشد | |
نهایت نیست طومار دلی را | که عنوانش تمنای تو باشد... |
چه خوش است از دو یکدل سر حرف باز کردن | سخن گذشته گفتن گلهی دراز کردن | |
نه چنان گرفتهای جا به میان جان شیرین | که توان تو را و جان را ز هم امتیاز کردن |
منابع
- آتشکدهٔ آذر (۷۳۸–۷۱۱/ ۲)
- ایضاحالمکنون (۵۳۴/ ۱)
- حماسهسرایی در ایران (۳۵۷)
- تاریخ ادبیات ایران، براون (۱۶۸/ ۴)
- تاریخ ادبیات در ایران (۹۱۶–۸۹۷/ ۵)
- تاریخ نظم و نثر (۴۲۹)
- تذکرهٔ روز روشن (۸۴۱–۸۳۷)
- تذکرهٔ میخانه (۸۰۰–۷۸۵)
- دائرةالمعارف فارسی (۳۰۴۱–۳۰۴۰/ ۲)
- الذریعه (۱۲۱۳/ ۹)
- ریاضالعارفین (۲۳۷–۲۳۶)،
- ریحانه (۲۱۷–۲۱۶/ ۶)،
- سرو آزاد (۲۶–۲۴)،
- فرهنگ ادبیات فارسی (۵۱۵–۵۱۴)،
- سخنوران (۹۴۶–۹۴۵)،
- کاروان هند (۱۴۵۶–۱۴۴۹/ ۲)
- کلمات الشعراء (۱۷۹)،
- گنج سخن (۷۶–۶۴/ ۳)،
- لغتنامه (ذیل/ نظیری نیشابوری)،
- مجمعالخواص (۲۲۰–۲۱۹)،