غزل
قالبهای شعر فارسی |
---|
بحر طویل • ترجیعبند • ترکیببند • تکبیت • چهارپاره • دوبیتی • رباعی • سهگانی • غزل • قصیده • قطعه • مثنوی • مستزاد • مسمط |
غزل در ادب فارسی به قالبی از شعر سنتی فارسی میگویند. در قالب غزل که معمولاً بین ۴ تا ۱۲ بیت دارد، مصراع اول بیت نخست با مصراعهای زوج هم قافیه است. موضوع اصلی غزل بیان عواطف و احساسات، ذکر زیبایی و کمال معشوق و شکوه از روزگار است. بیتهای غزل فارسی از لحاظ مضمون دارای استقلالاند. در آخرین بیت غزل، شاعر نام شعری یا تخلص خود را میآورد و بهترین بیت آن را شاه بیت یا بیت الغزل میگویند.
معرفی[ویرایش]
در معنی[ویرایش]
![]() |
معنای غزل را در ویکیواژه، واژهنامهٔ آزاد، ببینید. |
غزل واژهای است با ریشه عربی. این واژه اسم و مصدر ثلاثی مجرد است، که معناهای متفاوت اما شبیه به هم دارد. «سخن گفتن با زنان»، «عشقبازی»، «حکایت کردن از جوانی»، «محبت ورزیدن» و «وصف زنان» از معناهای این واژه در زبان عربی است.[۱] سیروس شمیسا، واژه سرود را معادل تقریبی فارسی برای غزل عنوان کردهاست؛ چنان که سرود هم دارای مضمونی عاشقانه بوده و با موسیقی یا دست کم آواز خوانده میشدهاست.[۲] غزل در شعر حافظ به معنای مترادف آواز هم به کار رفتهاست.[۳]
در اصطلاح[ویرایش]
در شعر فارسی، استفاده از اصطلاح غزل، سابقه دیرینهای دارد. به گفته شمیسا، قدما، غالباً غزل را در معنای شعری عاشقانه و ملحون (توام با موسیقی) به کار میبردهاند. ممکن است قالب چنین اشعاری، قطعه، رباعی یا چند بیت از یک قصیده (همان که امروزه تغزل گفته میشود) بوده باشد. علاوه بر این، شمس قیس، ادیب قرن هفتم هجری، (علاوه بر عاشقانه و ملحون بودن) قید دیگری را هم لحاظ میکند که رعایت وزن رباعی در این قسم از شعر است. با این حال، به نظر شمیسا، این قید تقریبا از همان ابتدا کنار گذشته شدهاست. جلالالدین همایی، اطلاق غزل به این دست از شعرها را تا سده پنجم هجری غالب میداند و معتقد است که غزل از اوایل قرن ششم، آرامآرام تغییر معنا داده و به معنای امروزی خود نزدیک شدهاست.[۴]
امروزه غزل در اصطلاح شعری به قالبی مشخص از شعر، متشکل از چند بیت (معمولاً هفت بیت) متحدالوزن اطلاق میشود که مصراع اول بیت نخست آن با مصراعهای زوج همقافیه است. بسیار رایج است که شاعر در آخرین بیت غزل، نام شاعرانه یا تخلص خود را بیاورد. شمیسا، نمونه کامل غزل فارسی را غزلهای سعدی و حافظ دانستهاست.[۵] همایی، تعداد بیتهای یک غزل را پنج تا دوازده بیت میداند که گاهی تا پانزده بیت و حتی نوزده بیت هم میرسد. وی اطلاق نام غزل بر شعری با کمتر از سه بیت را شایسته نمیداند و غزلی با سه تا چهار بیت را «غزل ناتمام» مینامد.[۶]
غزل، بیشتر محتوای عاشقانه دارد. اما ممکن است از غزل برای بیان مضمونهای اخلاقی و معرفتی هم استفاده شود. در یک غزل، ممکن است تنوع مطلب وجود داشته باشد. به گفته همایی، در غزل از عبارتهای خشن و ناهموار نباید استفاده کرد تا به لطافت و ظرافت آن صدمه وارد نشود.[۷]
پیشزمینه[ویرایش]
در ایران باستان، شعر و موسیقی همراه با هم بودند و اصولا به تعبیر سیروس شمیسا، «شاعری با خنیاگری و رامشگری در هم آمیخته بودهاست.» شاعران اغلب، نوازندگی هم میدانستند و اشعار خود یا دیگران را با نوای موسیقی میخواندند. این سنت در سدههای نخست اسلامی نیز ادامه داشت.[۸] در شعر این شاعران به واژه غزل اشاره شدهاست که به اعتقاد شمیسا اشاره به شعر آمیخته با موسیقی است و نه فرمی از شعر که امروزه به عنوان غزل شناخته میشود. به همین جهت در بعضی از فرهنگها، غزلسرا به معنی و یا کنایه از مطرب به کار رفته است.[۹]
به گفته شمیسا، غزل در عربی هم به مضمون عاشقانه شعرها اطلاق میشود و قالب شعری مشخصی نیست. مثلا به قصیدههای عاشقانه، غزل میگویند. تغزل به معنای قصیدههای عاشقانه در دوران پیش از ظهور اسلام و همچنین در دوران اموی در بین اعراب رواج داشت. از این رو به اعتقاد شفیعی کدکنی، غزل ابتکار شاعرانه ایرانیان است.[۱۰]
پیدایش[ویرایش]
تا قبل از قرن ششم هجری، شکل شعری غزل بسیار نادر است و انگشتشمار غزلهایی که یافت میشود، در صورت و معنی با غزل به عنوان یک فرم شاعری تفاوتهایی دارند. آنها زبانی ساده دارند و به سبک خراسانی سروده شدهاند. مضمون آنها اگرچه عاشقانه، اما بسیار ساده و ابتدایی است و صرفاً به عشق زمینی و مادی پرداختهاند. در این دوره، به جای غزل، تغزل رواج داشت که هویتی مستقل نداشت و غزلی بود که در ابتدای قصیده میآمد. شاعر در تغزل، به وصف معشوق یا طبیعت و ابراز عشق میپرداخت و سپس با استفاده از یکی دو بیت، موضوع را عوض میکرد و به موضوع اصلی؛ یعنی مدح گریز میزد. به یکی دو بیتی که شاعر برای رهایی از موضوع تغزل و وارد شدن به مدح استفاده میکرد، تخلص گفته میشد و این معنای ضمنی را در بر داشت که شاعر با استفاده از آن، از موضوع حاشیهای خلاصی مییابد. تغزل به ابتدای قصیده اضافه میشد تا شعر را لطیفتر کند و ممدوح به شعر توجه بیشتری نشان دهد.[۱۱]
تغزلهای اولیه، رنگ و بوی واقعگرایانه داشتند. چون یکی از مضمونهای رایج، سرودن در مورد برده (غلام و کنیز) بود، شاعر خود را در مقام بالاتری از معشوق قرار میداد و جایگاه والا و دستنیافتنی معشوق، که در شعرهای متاخرتر دیده میشود و یکی از تفاوتهای بزرگ غزل و تغزل است، به مرور زمان به دست آمدهاست.[۱۲] همچنین تغزل معمولاً اتحاد معنا داشتهاند و ممدوح یا مخاطب میتوانسته سیر واقعهای را که شاعر نقل کرده، به وضوح دنبال کند.[۱۳] تغزل معمولاً بیانگر وصال و شادکامی بود و لحن شادی داشت که به تدریج در غزل، به لحن غمگینانه و بیان هجران گرایید.[۱۴]
به اعتقاد شمیسا، در تغزلهایی با توصیف معشوق، فرخی و در تغزل در وصف طبیعت، منوچهری سرآمد بودهاند.[۱۵]
یک نظریه متداول در پیدایش غزل، که شمیسا آن را استوارترین نظریه درباره پیدایش غزل میشمارد، این است که سرمنشاء غزل، تغزل است. به اعتقاد وی، در قرن ششم، بازار مدح کساد شد و مدح در دربار شاهان خریداری نداشت و از این رو، قسمت مدح قصیده عملاً سروده نمیشد و شاعران به سرودن قسمت عاشقانه، اکتفا میکردند. به اعتقاد شمیسا، مهمترین گواه اعتبار این نظریه، وجود بیت تخلص در غزل است. در قصیده، بیت (یا بیتهای) تخلص در میانه قصیده قرار میگرفت، ولی وقتی شاعران از سرودن قسمت مدح صرف نظر کردند، در انتهای غزل قرار گرفت. به اعتقاد شمیسا، احتمال زیادی وجود دارد که غزلهای اولیهای که در دیوان شاعران قبل از قرن ششم وجود دارد نیز، بخش تغزل یک قصیده بوده باشند که بخش مدح آن در اثر گذشت زمان از بین رفته و یا شاعر با بعد از آماده کردن آن، فرصتی برای تکمیل بخش مدح نیافته باشد.[۱۶]
نظریات دیگری نیز در این زمینه وجود دارد. یوسف براگینسکی و عبدالغنی میرزایف اعتقاد دارند که منشاء غزل، شعرهای عامیانه است و شبلی نعمانی معتقد است غزل از تشبیت یا نسیب در قصیدههای عربی وارد فارسی شدهاست. یان ریپکا همه احتمالات فوق را مد نظر قرار میدهد و عنوان میکند که درستی یا نادرستی این احتمالات، روشن نیست.[۱۷]
شمیسا غزلی با مطلع «مرا به جان تو سوگند و صعب سوگندی/که هرگز از تو نگردم نه بشنوم پندی» از شهید بلخی را نخستین غزل فارسی میداند. وی همچنین غزلی با مطلع «زهی فزوده جمال تو زیب و آرا را/شکسته سنبل زلف تو مشک سارا را» از رودکی را نخستین غزل فارسی واجد بیت تخلص تلقی میکند.[۱۸] در دوره سامانی همچنین از ابواسحاق جویباری، ابوطاهر خسروانی، ابوشعیب هروی، معروفی، کسایی مروزی، دقیقی، قمری جرجانی، منجیک ترمذی، رابعه بنت کعب و منطقی رازی غزلهای معدودی بر جای ماندهاست. در دوره غزنوی نیز غزلهایی از عیوقی، فرخی، عنصری، منوچهری، قطران و مسعود سعد موجود است.[۱۹]
رواج[ویرایش]
در قرن ششم هجری، سلجوقیان به حکومت رسیدند. بر خلاف سامانیان و غزنویان که اعتبار زیادی برای شاعران قائل بودند و در مقابل مدح، پاداش هنگفت میدادند، بعضی امیران سلجوقی حتی سواد هم نداشتند و پاداش کمی برای شعر و مدح در نظر میگرفتند.[۲۰] در این دوره اگرچه بازار قصیده هنوز داغ بود، اما از بخشش سخاوتمندانه ممدوحان خبری نبود. در این دوره، شاعران اندک اندک در شعرهای خود به مذمت شعر و شاعری پرداختند و از اقبال خود گلایه کردند. شاعران در مدح خود از امیر یا پادشاه، هدیههای کمارزش مانند اسب و جو و لباس میخواستند و گاه بیباکانه، او را به هجو تهدید میکردند. البته همه این ترفندها از تلاش شاعران برای امرار معاش سرچشمه میگرفت.[۲۱] علاوه بر این، رواج صوفیگری و همچنین رواج زبان و معارف عربی باعث شد به سرایش غزل روی آورند چون در نبود ممدوحی برای مدح، مضمونهای عرفانی مورد توجه قرار گرفته بود و قصیده، بنا به نظر شمیسا، قالب مناسبی برای پرداختن به چنین مضمونهایی نبود.[۲۲] به نظر او، از آنجا که مضمونهای عرفانی، تعبیر و تفسیری عاشقانه داشتند، غزل برای این نوع شعر، فرم مناسبتری به شمار میآمد.[۲۳] در این دوره، غزل از تغزل مستقل شد، اما هنوز با اوج خود فاصله داشت. زبان شعر هنوز نرم نشده و معشوق هنوز به مقام شامخ و دستنیافتنی خود نرسیده بود.[۲۴]
در قرن ششم، در ابتدا شاعرانی مانند خاقانی، انوری و ظهیر، که در اصل قصیدهسرا بودند، تعداد قابل توجهی شعر در قالب غزل نیز سرودند. اما بعد، شاعرانی مانند سنایی و عطار پیدا شدند که توجه اصلیشان به غزل بود. در این قرن، سبک خراسانی افول کرد و شاعران به سبک عراقی روی آوردند.[۲۵] شمیسا سنایی را نخستین شاعری میداند که با جدیت به غزل پرداخت. وی همچنین سنایی را نخستین شخصی میداند که برای اولین بار معانی صوفیانه را به قالبهای مختلف شعری، از جمله غزل وارد کرد. با این حال، شمیسا معتقد است که شعر سنایی گاهی تصنعی به نظر میرسد و کلامش در شعر به صورت عادی و طبیعی روان نشدهاست. وی معتقد است که لفظ غزلهای سنایی، همچنان شبیه به تغزلهای قدیمی است.[۲۶] همایی نیز سنایی را نخستین شاعری قلمداد میکند که «به سبک معمول فعلی غزل ساخته» و در غزلیاتش تخلص هم داشتهاست.[۲۷] شمیسا غزل سنایی را «قصیده-غزل» مینامد که واسطی است بین قصیده و غزل. معشوق در غزل سنایی آرام آرام جایگاه والای خود را پیدا میکند و کفه ترازو در این قصیده-غزلها به نفع غزل سنگین میشود. شاعران زیادی بعد از سنایی، از سبک او تقلید کردند، اما با این حال شعرهای او منحصربفرد باقی ماند.[۲۸] از سنایی به بعد، غزل در دو مسیر مختلف تکامل پیدا کرد؛ یکی غزل عاشقانه و دیگر، غزل عارفانه. شمیسا این دو مسیر را به ترتیب، مسیر لفظ و مسیر معنا مینامد و معتقد است که دو مسیر کاملاً مستقل نیستند؛ بلکه بر یکدیگر تاثیر متقابل داشتهاند.[۲۹]
انوری با آن که شهرتش در سرایش قصیده است، اما به تحول غزل هم کمک کردهاست. او زبان غزل را به زبان محاوره نزدیک کرد و برای نخستین بار، در آثار اوست که لطافت غزلی مشاهده میشود؛ چنان که تمایز غزلهای او از تغزل در قصیدههایش آشکارتر از سنایی است.[۳۰] علاوه بر این او از شگردهایی مانند پرسش و پاسخ در غزل استفاده کرد که مورد توجه شاعران بعد از خودش قرار گرفت. او در غزلهایش به عشق زمینی میپردازد و از پیمانشکنی و جفاکاری گلایه میکند.[۳۱] به عقیده فروزانفر، همین سبک انوری است حدود صد سال بعد به صورت متکاملتری در زبان سعدی متجلی میشود.[۳۲]
خاقانی، دیگر قصیدهسرای این دوره است که به سرایش غزل پرداخت. او هم هم در مضمون غزل نوآوریهایی داشت و هم از نظر به کار گرفتن زبان، ترکیبات و استعارهها پیشگام بود. شاعران زیادی از جمله مولوی، سعدی و حافظ از او تاثیر پذیرفتهاند.[۳۳]
در شاخه غزلهای عرفانی، عطار تحول ایجاد کرد. او در بیان مفاهیم عرفانی از سنایی و در روانی کلام از انوری الهام گرفته بود، شیوهای را شروع کرد که بعداً در غزل خواجو و حافظ به اوج رسید؛ سبکی که در آن عرفان و عشق با هم آمیخته میشوند. با این حال، عطار به معنا توجه بیشتری داشت تا لفظ و به اعتقاد شمیسا، وسواسی که در کاربرد عبارتها و آرایهها از غزلسرایان بزرگ دیده میشود، در شعرهای او به چشم نمیخورد.[۳۴] فروزانفر غزلیات عطار را به سه دسته تقسیم میکند: غزلهای عادی در وصف زلف و خط و خال معشوق، غزلهای عرفانی در وصف و بیان مراحل سلوک عرفانی و قلندریات در تخریب نفس و پذیرش بدنامی.[۳۵]
اوج[ویرایش]
غزل در قرن هفتم، که با حمله و حکومت مغولان مقارن است، به اوج رسید. چون با حمله مغول، نظام اداری و اجتماعی ایران از هم گسیخت و ادبیات هم از این تغییرات متاثر شد. میتوان آثار این نابسامانیها را در شعرهای شاعران سدههای هفتم و هشتم هجری مشاهده کرد. بازار کساد مدح یکسره تعطیل شد و با رواج هرچه بیشتر صوفیگری، استفاده از فرم غزل رایجتر شد. شاعران توجه زیادی به لفظ و آرایههای ادبی و وزنها و قافیههای دشوار پیدا کردند و توجه به معنا کمتر شد. از آنجا که نظام درباری فروریخت، به جای امیران و درباریان، مردم مخاطب شعر قرار گرفتند. حدیث نفس و گلایه از جور زمان، مضمون متداولی برای غزلهای این دوره بود. در قرن هفتم، با عطار، مولوی و عراقی، مضمون عاشقانه و عارفانه را در غزل در هم آمیختند و طرز نوینی در غزل ابداع کردند.[۳۶]
به گفته سیروس شمیسا، غزل با ظهور سعدی به اوج زبانی خود رسید. بیان سعدی زیبا و روان و سهل و ممتنع بود. واژگان پرکاربرد و همه فهم به کار میبرد و به معنا هم توجه کافی داشت. او هم فراق و هم وصال را دستمایه غزل قرار داد، حال آن که شاعران بعد از او، چندان در مورد وصال نسرودند. سخن او از عرفان خالی نبود و اگرچه به خامی معنای صوفیانه غزلهای سنایی نبود، اما به عرفان پخته مولوی و عطار هم نمیرسید. به گفته شمیسا، غزل سعدی متضمن معانی عشقی لطیف است، اما چاشنی اندرز و عبرت و تصوف را هم در بر دارد. زبان ساده سعدی باعث شد که غزلیات او در بین مردم عادی رواج زیادی پیدا کند. سعدی الهامبخش شاعران بعد از خود نیز بود؛ شاعرانی چون امامی هروی، مجد همگر، همام تبریزی، امیرخسرو دهلوی، حسن دهلوی، خواجوی کرمانی و حافظ.[۳۷]
در این دوره، مولوی، که خود مراحل سلوک عرفانی را پشت سر گذاشته بود، شرح سفر روحانی خود را در غزلیاتش منعکس کرد. بنا به گزارش شمیسا، مدارکی در دست است که او بسیاری از غزلیات خود را نه در کنج عزلت و در جدال با الفاظ، بلکه به صورت زنده و فیالبداهه و در مجالس رقص و سماع و در حالت وجد سرود. از این رو زبان رسمی ادبی در شعرهای او دچار نوسان و نقصان است که به عنوان یکی از ویژگیهای غزل مولوی شناخته میشود و باعث شدهاست که آثار او، به تعبیر شمیسا، سرشار از عناصر موسیقایی و مضمونهای نو و باروح باشد. شعر مولوی به گفته شمیسا مملو از وزنها، قافیهها و ترکیبات بدیع است. به گفته همایی، او در بیشتر غزلهایش از بحرها و وزنهایی مانند هزج و رزج استفاده کرد که برای مجالس سماع و دستافشانی مناسب بود.[۳۸]
در قرن هشتم، خواجوی کرمانی عشق و تصوف را در غزل خود در هم آمیخت و شیوهای پدید آورد که بعداً مورد توجه حافظ قرار گرفت. او زبانی ساده و روان داشت و در سرایش غزل گاهی از قافیههای دشوار، ردیفهای طولانی و وزنهای نادر استفاده کردهاست.[۳۹] اوج روش خواجو، در غزلیات حافظ، که همعصر و همنشین او بود، دیده میشود. به گفته شمیسا، غزل حافظ آشناترین غزل برای مخاطب خاص و عام است. او توجه زیادی به شاعران پیشین و همعصر خود داشت و بسیاری از مضمونها را از آنها اقتباس میکرد، اما آن را با طبع شاعرانه خود پرورش میداد و شعرهایی که به این ترتیب سروده میشد، اغلب از نمونه اصلی برجستهتر بود. به گفته شمیسا، غزل هم در معنا و هم در لفظ، در آثار حافظ به اوج رسید.[۴۰] به نظر خانلری، مشخصه شعر او ایهام است.[۴۱] حافظ در شعر خود، ممدوح و معشوق را با هم یکی کرد و از این رو، مدحهای او که به فرم غزل است، در ظاهر، ماهیت خود را آشکار نمیکند.[۴۲]
پس از حافظ، یعنی از اوایل قرن نهم، تا قرن نهم، شاعران برای سرودن غزل به سبک عراقی همچنان در تلاش بودند، اما توفیقی حاصل نمیشد؛ چون غزل عاشقانه در شعر سعدی، غزل عارفانه در غزل مولوی و غزل تلفیقی در شعر حافظ به اوج رسیده بود. این بنبست زمینهساز ظهور سبک هندی بود.[۴۳]
انواع غزل[ویرایش]
این نوشتار به هیچ منبع و مرجعی استناد نمیکند. |
- غزل عاشقانه: انوری این نوع را جانی تازه بخشید و سعدی آن را به کمال رساند؛ و در دوران معاصر حسین منزوی چهره شاخص غزل عاشقانه است.
- غزل عارفانه: سنایی غزنوی غزل عارفانه را شکل داد. عطار نیشابوری، مولوی بلخی، فخرالدین عراقی غزل عرفانی را رشد و تکامل بخشیدند. اوج غزل عارفانه در کار مولانا است؛ و شاخصترین چهرهٔ غزل عرفانی سدههای اخیر وحدت کرمانشاهی در عصر مشروطه است.
- غزل تلفیقی: در سده هفت و هشت هجری جریانی پدیدار شد که معانی و مضامین عارفانه و عاشقانه را در هم آمیخت. غزل اوحدی مراغهای، خواجوی کرمانی، عماد فقیه کرمانی، سلمان ساوجی و کاملترین نوع غزل در شعر حافظ است. حافظ پایهگذار این نحله را خواجو کرمانی میداند و خود را پیرو ایشان چنانکه گفتهاست :استاد سخن سعدیست نزد همهکس اما / دارد غزل حافظ طرز غزل خواجو
- غزل قلندری: در این نوع غزل شاعر به وصف رندی، تظاهر به باده پرستی، لاابالی گری، طعن و کنایه به صوفیان و زاهدان ظاهر پرست میپردازد. نمونه این شعر در آثار سنایی غزنوی، خاقانی. عطار نیشابوری فخرالدین عراقی، سعدی، عبید زاکانی و حافظ یافت میشود.
- غزل مضمون: این نوع به غزل سبک هندی مشهور است. در این نوع بیشتر همت شاعر، صرف یافتن مضمونهای تازه میشود. صائب تبریزی، طالب آملی، سلیم تهرانی و کلیم کاشانی از مشاهیر این شیوهاند. به زعم برخی منتقدین بهویژه شاعران دوره بازگشت برخی شاعران ایرانی و هندی این نوع غزل را، به سبب افراط در نازکخیالی و تخیلات عجیب به سوی بیمعنایی و ذهنیتهای غیرقابل فهم سوق دادهاند اما برخی نیز این شیوه را به علت نزدیکی جریانات شعر معاصر به اینگونه پیچیدهنویسی الهامبخش شعرای معاصر بهویژه در سبکهای آوانگارد شعر موج نو، شعر حجم و شعر دیگر میدانند. از بزرگترین شعرای سبک هندی میتوان از: جلال اصفهانی، غنی کشمیری و بیدل دهلوی نام برد، که اعتبار بیدل دهلوی در بین پارسیهای تاجیکستان و افغانستان شبیه به اعتبار حافظ در بین پارسیزبانان ایران است.
- غزل سیاسی-وطنی: محتوای آن مسائل حاد اجتماعی است. از جمله برخی آثار عارف قزوینی، فرخی یزدی، ابوالقاسم لاهوتی، غلامرضا قدسی و هوشنگ ابتهاج
- غزل نو: این نوع غزل تحت تأثیر شعر نو پدید آمد. مشخصههای این نوع غزل، زبان تازه و امروزی، غلبه تصاویر جدید و نو، وزنهای عروضی تازه و وحدت محتوا است. نمونه برجستۀ این نوع غزل را در آثار منوچهر نیستانی، سیمین بهبهانی، حسین منزوی و محمد علی بهمنی میتوان یافت. از شاخههای مطرح در غزل نو میتوان به غزل فرم، غزل روایی، غزل مینیمال،[۴۴] غزل پستمدرن و… اشاره کرد.
تاریخچه[ویرایش]
نخستین غزلهای فارسی (در قرن چهارم و پنجم هجری) در مجالس بزم و شادی، همراه با موسیقی خوانده میشدهاست. بعضی عقیده دارند که، اصطلاح غزل و تغزل در دوران اوایل شعر فارسی تنها به بیتهای مقدمه قصیدهها اطلاق میشدهاست. در آثار باقیمانده از رودکی و شهید بلخی و دقیقی طوسی نمونههایی از غزل کامل و مستقل یافت میشود. در اواخر قرن پنجم، غزل به تدریج جای بیشتری در دیوان شاعران به خود اختصاص داد، بهطوری که حتی شاعران قصیده سرایی همچون خاقانی یا شاعران منظومه سرایی چون نظامی نیز، به سرودن غزل دست زدند. اما با ظهور سنایی، که شاعری عارف بود، نوعی خاص از غزل به وجود آمد، که به «غزل عارفانه» معروف شد. این نوع از غزل را عطار، مولوی و فخرالدین عراقی به کمال رساندند. بدین ترتیب دو شاخۀ جداگانۀ غزل عاشقانه و غزل عارفانه مشخص شد. بر اثر رواج اصطلاحات اهل تصوف در میان شاعران، غزلهای بسیاری سروده شد که در آنها رنگ هر دو نوع غزل دیده میشود و در حقیقت تلفیقی از این دو نوع است. غزلهای حافظ نمونه کامل غزل از این نوع است، که در آنها معانی و مضامین عاشقانه و عارفانه به هم آمیختهاست. با آنکه غزل پیوسته رنگ عاشقانه یا عارفانه داشتهاست، اما شاعرانی، از جمله سعدی و حافظ، گاه آن را برای مدح نیز به کار گرفتهاند. در غزلهای شاعران قرن چهارم تا ششم هجری، بیتهای غزل از نظر مضمون به هم پیوسته و نزدیک هستند، اما به تدریج این خصوصیت از بین رفت و هر بیت حاوی مضمون مستقلی شد. غزل که با حافظ به نقطه اوج خود رسیده بود، بعد از او رو به انحطاط گذاشت. در شعر مشروطیت، غزل همانند دیگر قالبهای شعری به کار بیان افکار و عقاید سیاسی و اجتماعی آمد. اما در دوران معاصر، غزل کم و بیش به معنی قدیمی خود که شعر عاشقانه باشد بازگشته است. به عنوان مثال، سیمین بهبهانی با به کار بردن وزنهای غیرمتداول، نوعی از غزل را که به «غزل نو» معروف شده رایج کردهاست.[۴۵] البته غزل نو، بهطور کلی عنوان سبکی در غزل است که از اوایل دههٔ چهل خورشیدی(۱۳۴۰ خورشیدی) به بعد در کار غزلسرایان پدید آمد و همان مرحلهٔ پس از سبک غزل نیوکلاسیک و طیف شهریار و دیگران است. در این گونه از غزل، شبکه کلامی و ساختار معنایی غزل با تأثیر گرفتن از نوسرایانی همچون نیما یوشیج و دیگر شاعران نوسرا دچار تحول اساسی شدهاست و میتوان همه گونه مفهوم و پرداخت اجتماعی، عشقی، سیاسی و حتی عرفانی را در آن یافت. غزل نو خود در دهه هفتاد به دو شاخه غزل نئوکلاسیک و غزل مدرن تقسیم شد که در شاخه غزل نئوکلاسیک چهرههایی چون حسین منزوی، محمدعلی بهمنی و قیصر امین پور را میتوان نام برد اما بعد از تحولی که سیمین بهبهانی در ریختمان غزل با آوردن اوزان جدید و لحن و دیالوگ انجام داد از نیمهٔ دوم دهه هفتاد چند جریان در متفاوت نویسی در غزل اعلام حضور کردند که غزل روایی (غزل-داستان)، غزل فرم (غزل سوررئال) غزل مینیمال و غزل پست مدرن مطرحترین آنهاست.[نیازمند منبع]
از چهرههای موفق غزل نو در هر دو شاخهٔ نئوکلاسیک و غزل مدرن میتوان به سیمین بهبهانی، حسین منزوی، محمدعلی بهمنی، منوچهر نیستانی، نوذر پرنگ، قیصر امین پور، محمد سعید میرزایی، سید مهدی موسوی، حامد ابراهیم پور ،حسن صادقی پناه و آرش آذرپیک اشاره کرد.[نیازمند منبع]
جستارهای وابسته[ویرایش]
پانویس[ویرایش]
- ↑ شمیسا، «فصل اول»، سیر غزل در شعر فارسی، ۱۱.
- ↑ شمیسا، «فصل اول»، سیر غزل در شعر فارسی، ۱۳.
- ↑ شمیسا، «فصل اول»، سیر غزل در شعر فارسی، ۲۶.
- ↑ شمیسا، «فصل اول»، سیر غزل در شعر فارسی، ۲۰-۲۵.
- ↑ شمیسا، «فصل اول»، سیر غزل در شعر فارسی، ۱۲.
- ↑ همایی، فنون بلاغت و صناعات ادبی، ۱۲۴.
- ↑ همایی، فنون بلاغت و صناعات ادبی، ۱۲۴-۱۲۵.
- ↑ شمیسا، «فصل اول»، سیر غزل در شعر فارسی، ۱۳.
- ↑ شمیسا، «فصل اول»، سیر غزل در شعر فارسی، ۱۷.
- ↑ شمیسا، «فصل اول»، سیر غزل در شعر فارسی، ۲۰.
- ↑ شمیسا، «فصل اول»، سیر غزل در شعر فارسی، ۳۶-۳۵.
- ↑ شمیسا، «فصل اول»، سیر غزل در شعر فارسی، ۴۴.
- ↑ شمیسا، «فصل اول»، سیر غزل در شعر فارسی، ۴۶.
- ↑ شمیسا، «فصل اول»، سیر غزل در شعر فارسی، ۵۱.
- ↑ شمیسا، «فصل اول»، سیر غزل در شعر فارسی، ۴۶.
- ↑ شمیسا، «فصل اول»، سیر غزل در شعر فارسی، ۵۴.
- ↑ شمیسا، «فصل اول»، سیر غزل در شعر فارسی، ۵۲-۵۱.
- ↑ شمیسا، «فصل اول»، سیر غزل در شعر فارسی، ۵۵.
- ↑ شمیسا، «فصل اول»، سیر غزل در شعر فارسی، ۵۶-۵۵.
- ↑ شمیسا، «فصل اول»، سیر غزل در شعر فارسی، ۶۷.
- ↑ شمیسا، «فصل اول»، سیر غزل در شعر فارسی، ۷۱.
- ↑ شمیسا، «فصل اول»، سیر غزل در شعر فارسی، ۷۲-۷۳.
- ↑ شمیسا، «فصل اول»، سیر غزل در شعر فارسی، ۷۳.
- ↑ شمیسا، «فصل اول»، سیر غزل در شعر فارسی، ۷۳.
- ↑ شمیسا، «فصل اول»، سیر غزل در شعر فارسی، ۷۳.
- ↑ شمیسا، «فصل اول»، سیر غزل در شعر فارسی، ۷۵.
- ↑ شمیسا، «فصل اول»، سیر غزل در شعر فارسی، ۷۷.
- ↑ شمیسا، «فصل اول»، سیر غزل در شعر فارسی، ۷۶.
- ↑ شمیسا، «فصل اول»، سیر غزل در شعر فارسی، ۷۸.
- ↑ شمیسا، «فصل اول»، سیر غزل در شعر فارسی، ۷۸.
- ↑ شمیسا، «فصل اول»، سیر غزل در شعر فارسی، ۷۹.
- ↑ شمیسا، «فصل اول»، سیر غزل در شعر فارسی، ۷۹.
- ↑ شمیسا، «فصل اول»، سیر غزل در شعر فارسی، ۱۰۰.
- ↑ شمیسا، «فصل اول»، سیر غزل در شعر فارسی، ۱۰۵.
- ↑ شمیسا، «فصل اول»، سیر غزل در شعر فارسی، ۱۰۶.
- ↑ شمیسا، «فصل اول»، سیر غزل در شعر فارسی، ۸۴-۸۵.
- ↑ شمیسا، «فصل اول»، سیر غزل در شعر فارسی، ۸٩-۸۷.
- ↑ شمیسا، «فصل اول»، سیر غزل در شعر فارسی، ۱۰۷-۱۰۹.
- ↑ شمیسا، «فصل اول»، سیر غزل در شعر فارسی، ۱۲۰.
- ↑ شمیسا، «فصل اول»، سیر غزل در شعر فارسی، ۱۳۲-۱۳۱.
- ↑ شمیسا، «فصل اول»، سیر غزل در شعر فارسی، ۱۳۴.
- ↑ شمیسا، «فصل اول»، سیر غزل در شعر فارسی، ۱۳۴.
- ↑ شمیسا، «فصل اول»، سیر غزل در شعر فارسی، ۱۴۲.
- ↑ آذرپیک، آرش، دوشیزه به عشق بازمی گردد، مجموعه غزل، دیباچه، کرمانشاه ۹۷.
- ↑ میرصادقی، میمنت. واژهنامه هنر شاعری: فرهنگ تفصیلی اصطلاحات فن شعر و سبکها و مکتبهای آن ، چاپ سوم، انتشارات کتاب مهناز، تهران، ۱۳۸۵.
منابع[ویرایش]
- شمیسا، سیروس (۱۳۷۰). سیر غزل در شعر فارسی. تهران: انتشارات فردوس.
- طاهری، قدرتالله (زمستان ۱۳۸۷). «اصالت تجربه در غزل های سنایی». پژوهشهای ادبی (۲۲). دریافتشده در ۳۱ خرداد ۱۴۰۱ – به واسطهٔ نورمگز.
- همایی، جلالالدین (۱۳۶۳). فنون بلاغت و صناعات ادبی. جلد اول. تهران: توس.
- آذربیک٬ آرش٬ ۱۳۹۷ دوشیزه به عشق باز میگردد٬ انتشارات دیباچه٬ شابک: ۱-۰۴-۶۲۸۱-۶۲۲-۹۷۸.
- واعظ کاشفی٬ ملاحسین٬ ۱۳۶۹ بدایعالافکار فی صنایعالاشعار٬ تصحیح میر جلالالدین کزازی٬ نشر مرکز٬ تهران.