محمد: تفاوت میان نسخهها
[نسخهٔ بررسیشده] | [نسخهٔ بررسیشده] |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
اعمال اجماع صفحه بحث + حذف مطالب تکراری که قبلا بحث شده بود برچسب: برگرداندهشده |
||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
'''محمّد بن عبداللّه'''<ref group="یاد">نام کامل به {{lang-ar|أَبُو الْقَاسِم مُحَمَّد بْن عَبْد الله بْن عَبْد المُطَّلِب بْن هَاشِم}}</ref> (حدود ۵۵۰ تا ۵۷۰ – ۶۳۲ یا بعد از ۶۳۴ میلادی) بنیانگذار و [[پیامبر]] [[اسلام]] است. [[مسلمان]]ان او را [[خاتمالانبیا|آخرین پیامبر]] در سلسلهٔ [[پیامبران در اسلام|پیامبران الهی]] و تحویلدهندهٔ [[قرآن]] میدانند. |
'''محمّد بن عبداللّه'''<ref group="یاد">نام کامل به {{lang-ar|أَبُو الْقَاسِم مُحَمَّد بْن عَبْد الله بْن عَبْد المُطَّلِب بْن هَاشِم}}</ref> (حدود ۵۵۰ تا ۵۷۰ – ۶۳۲ یا بعد از ۶۳۴ میلادی) بنیانگذار و [[پیامبر]] [[اسلام]] است. [[مسلمان]]ان او را [[خاتمالانبیا|آخرین پیامبر]] در سلسلهٔ [[پیامبران در اسلام|پیامبران الهی]] و تحویلدهندهٔ [[قرآن]] میدانند. |
||
[[منبعشناسی دوران آغازین اسلام|منابع تاریخی]] برای بازسازی سرگذشت محمّد، قرآن، یافتههای باستانی، منابع غیراسلامی معاصر او و [[سیره نبوی|روایات اسلامی]] هستند. جزئیات قابلاطمینان زندگی او بسیار کم هستند؛ در روایات اسلامی مثل [[حدیث|احادیث]]، بهطور مفصل به زندگیاش پرداخته شده اما برخی از محققان، به این علت که روایات اسلامی قرنها بعد از محمّد نوشته شدهاند، آنها را فاقد ارزش تاریخی میدانند. تاریخ تولد محمّد مشخص نیست؛ او در بازهای میان ۵۵۰ تا ۵۷۰ میلادی متولد |
[[منبعشناسی دوران آغازین اسلام|منابع تاریخی]] برای بازسازی سرگذشت محمّد، قرآن، یافتههای باستانی، منابع غیراسلامی معاصر او و [[سیره نبوی|روایات اسلامی]] هستند. جزئیات قابلاطمینان زندگی او بسیار کم هستند؛ در روایات اسلامی مثل [[حدیث|احادیث]]، بهطور مفصل به زندگیاش پرداخته شده اما برخی از محققان، به این علت که روایات اسلامی قرنها بعد از محمّد نوشته شدهاند، آنها را فاقد ارزش تاریخی میدانند. تاریخ تولد محمّد مشخص نیست؛ او در بازهای میان ۵۵۰ تا ۵۷۰ میلادی متولد شده است. از طفولیت و اوایل بزرگسالیاش جز اینکه به گفته قرآن یتیم بوده است و احتمالاً از قبیله بنی هاشم بوده و تجارت میکرده است، اطلاعات چندانی در دست نیست و تنها با نخستین آیات قرآن وارد تاریخ شده است. |
||
در [[سوره مکی|سورههایی که فرض میشود نخستین باشند]]، محمّد به اهل مکّه هشدار نزدیکی [[آخرالزمان]]، [[فرجامشناسی|پایان جهان]] و عذاب الهی میدهد اما آنها پیامش را نمیپذیرند و تقاضا میکنند این عذاب را بر ایشان نازل کند. محمّد که موفقیتی حاصل نکرده، با پیروانش به [[مدینه|یثرب]] (مدینه) [[هجرت محمد|هجرت]] و آنجا [[امت]] خود — که در آغاز شامل یهودیان و مسیحیان هم میشده — را تأسیس میکند. در مدینه، محمّد پیروانش را به [[جهاد]] علیه مکیان میخواند و پس از چند نبرد، موفق به [[فتح مکه|فتح مکّه]] میشود. در [[سوره مدنی|سورههای مدنی]]، هشدارهای آخرالزمانی کاهش یافتهاند، اما احادیثی مثل «[[حدیث دو انگشت]]» نشان میدهند محمّد کماکان در انتظار پایان جهان |
در [[سوره مکی|سورههایی که فرض میشود نخستین باشند]]، محمّد به اهل مکّه هشدار نزدیکی [[آخرالزمان]]، [[فرجامشناسی|پایان جهان]] و عذاب الهی میدهد اما آنها پیامش را نمیپذیرند و تقاضا میکنند این عذاب را بر ایشان نازل کند. محمّد که موفقیتی حاصل نکرده، با پیروانش به [[مدینه|یثرب]] (مدینه) [[هجرت محمد|هجرت]] و آنجا [[امت]] خود — که در آغاز شامل یهودیان و مسیحیان هم میشده — را تأسیس میکند. در مدینه، محمّد پیروانش را به [[جهاد]] علیه مکیان میخواند و پس از چند نبرد، موفق به [[فتح مکه|فتح مکّه]] میشود. در [[سوره مدنی|سورههای مدنی]]، هشدارهای آخرالزمانی کاهش یافتهاند، اما احادیثی مثل «[[حدیث دو انگشت]]» نشان میدهند محمّد کماکان در انتظار پایان جهان بوده است. در سورههای مکی محمد کاملاً انسانی با اوصاف بشری توصیف شده است و جایگاه او در سورههای مدنی بالاتر رفته است. از اقدامات محمّد در سالهای پایانی عمر، تدارک حمله به [[سرزمین مقدس|سرزمین مقدّس]] بوده؛ منابع غیراسلامی همعصر او چنین مینمایانند که محمّد شخصاً مهاجمان را رهبری کرده است، هر چند منابع اسلامی سعی در کمرنگکردن نقش او در این جنگ داشتهاند. محمّد حدود ده سال پس از هجرت، در سال ۶۳۲ یا بعد از سال ۶۳۴ میلادی [[مرگ محمد|درگذشت]]. |
||
محمّد در بستری تاریخی زیست که در آن انتظارات آخرالزمانی وجود داشت و [[مسیحی|مسیحیان]]، [[مزدیسنا|زرتشتیان]] و [[فرجامشناسی یهودی|یهودیان]] آن دوره تصور میکردند پایان جهان بهزودی میرسد. محمّد و جنبش دینی او نیز از بستر تاریخی خود جدا نبودهاند؛ هشدارِ نزدیکی یا حتی آغاز شدن [[فرجامشناسی اسلامی|آخرالزمان]]، بخش بزرگی از محتوای قرآن و احادیثِ قدیمی محمّد را تشکیل میدهد و منابع غیراسلامی معاصر او به وجههٔ آخرالزمانی جنبش محمّد گواهی دادهاند. نتیجتاً، برخی دانشوران محمّد را یک «واعظ آخرالزمانی» و اسلام نخستین را جنبشی با محوریت سرزمین مقدّس و [[اورشلیم]] محسوب کنند. در مقابل، گروهی از پژوهشگران او را [[اصلاحطلبی|مصلحی]] [[عملگرایی|عملگرا]] میدانند که از هشدارهای آخرالزمانی بهعنوان وسیلهای برای رسیدن به اهداف خود استفاده |
محمّد در بستری تاریخی زیست که در آن انتظارات آخرالزمانی وجود داشت و [[مسیحی|مسیحیان]]، [[مزدیسنا|زرتشتیان]] و [[فرجامشناسی یهودی|یهودیان]] آن دوره تصور میکردند پایان جهان بهزودی میرسد. محمّد و جنبش دینی او نیز از بستر تاریخی خود جدا نبودهاند؛ هشدارِ نزدیکی یا حتی آغاز شدن [[فرجامشناسی اسلامی|آخرالزمان]]، بخش بزرگی از محتوای قرآن و احادیثِ قدیمی محمّد را تشکیل میدهد و منابع غیراسلامی معاصر او به وجههٔ آخرالزمانی جنبش محمّد گواهی دادهاند. نتیجتاً، برخی دانشوران محمّد را یک «واعظ آخرالزمانی» و اسلام نخستین را جنبشی با محوریت سرزمین مقدّس و [[اورشلیم]] محسوب کنند. در مقابل، گروهی از پژوهشگران او را [[اصلاحطلبی|مصلحی]] [[عملگرایی|عملگرا]] میدانند که از هشدارهای آخرالزمانی بهعنوان وسیلهای برای رسیدن به اهداف خود استفاده کرده است. |
||
قرآن توسط پیروان محمّد به عنوان کلام وحی مکتوب |
قرآن توسط پیروان محمّد به عنوان کلام وحی مکتوب شده است و بههمراه احادیث و روایات مرتبط به او، منبع اصلی [[اسلام|شریعت اسلام]] هستند. مسلمانان محمّد را الگویی برای خود میدانند و روزهای منسوب به تولد و درگذشت او را گرامی میدارند. پس از مرگ او، پیروانش که بعدها «مسلمان» نام گرفتند، در خصوص [[جانشینی محمد|جانشینی]] او دچار اختلاف و به گروههای مختلفی از جمله [[اهل سنت]] و [[شیعه]] تقسیم شدند. [[محمد در فرهنگ و ادبیات اسلامی|محمّد در هنر و ادبیات اسلامی]]، نمود زیادی داشته است، از او نگارههای بسیاری کشیدهشده و اشعار فراوانی در وصفش سروده شده است. نزد مسیحیان [[قرون وسطی]]، محمّد بهعنوان مردی حیلهگر یا بتی که مسلمانان میپرستیدند یاد میشد؛ در قرنهای ۱۹ و ۲۰ میلادی، با نگارش کتابهای تحقیقی، چندی از دیدگاههای منفی جامعهٔ غرب نسبت به او کاهش پیدا کرد. زندگانی و اعمال محمّد همواره [[نقد محمد|مورد انتقاد]] برخی از غیرمسلمانان بوده است. |
||
== زمینهٔ تاریخی == |
== زمینهٔ تاریخی == |
||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
|تراز منبع=راست |
|تراز منبع=راست |
||
}} |
}} |
||
در آغاز قرن ششم میلادی، بسیاری در [[خاورمیانه]] و [[مدیترانه شرقی|جهان مدیترانه]] منتظر پایان جهان بودند{{sfn|Shoemaker|2018|pp=۱۸۰}} و جنبش دینی جدید محمّد در کنارهٔ این فضا (یا حتی بهعنوان بخشی از آن) شکل گرفت.{{sfn|Shoemaker|2018|pp=۶۵}} [[مسیحی|مسیحیان]]، [[یهودیان]] و [[مزدیسنا|زرتشتیان]] تصور میکردند که درحال زندگیکردن سالهای پایانی جهان هستند و دنیا با پیروزی نهایی یک امپراتوری زمینی به آخر خواهد رسید.{{sfn|Shoemaker|2018|pp=۱۸۰}} [[امپراتوری بیزانس|امپراتوری روم شرقی]] از آغاز قرن ششم فعالیتهایش در کرانهٔ [[دریای سرخ]] را افزایش داده بود که نتیجتاً در سیاست و دین محل زندگی محمّد تأثیر میگذاشت. همین زمان برای بسیاری از مسیحیان، آغاز ششمین هزاره از زمان خلقت به حساب میآمد. بر اساس باوری که ریشه در [[یهودیت|یهودیتِ]] اولیه داشت، جهان شش هزار سال به طول میانجامید. [[عیسی]] نیز در میانهٔ آخرین هزاره زاده شده بود؛ لذا، با آغاز قرن ششم، ایشان به انتظار پایان جهان نشستند. عدم نابودی دنیا انتظارات آخرالزمانی را از بین نبرد، بلکه تشدید کرد، چراکه تصور میکردند وارد «دورهٔ پایان جهان» شدهاند. [[محاصره اورشلیم (۶۱۴)|فتح اورشلیم]] توسط [[خسرو پرویز]] و بازپسگیری [[صلیب راستین]] توسط [[هراکلیوس]] این انتظارات را به اوج رساند.{{sfn|Shoemaker|2018|pp=۶۴–۶۵}} این جنگ و بیماریها، کشتارها و ویرانیهایی که به دنبالش |
در آغاز قرن ششم میلادی، بسیاری در [[خاورمیانه]] و [[مدیترانه شرقی|جهان مدیترانه]] منتظر پایان جهان بودند{{sfn|Shoemaker|2018|pp=۱۸۰}} و جنبش دینی جدید محمّد در کنارهٔ این فضا (یا حتی بهعنوان بخشی از آن) شکل گرفت.{{sfn|Shoemaker|2018|pp=۶۵}} [[مسیحی|مسیحیان]]، [[یهودیان]] و [[مزدیسنا|زرتشتیان]] تصور میکردند که درحال زندگیکردن سالهای پایانی جهان هستند و دنیا با پیروزی نهایی یک امپراتوری زمینی به آخر خواهد رسید.{{sfn|Shoemaker|2018|pp=۱۸۰}} [[امپراتوری بیزانس|امپراتوری روم شرقی]] از آغاز قرن ششم فعالیتهایش در کرانهٔ [[دریای سرخ]] را افزایش داده بود که نتیجتاً در سیاست و دین محل زندگی محمّد تأثیر میگذاشت. همین زمان برای بسیاری از مسیحیان، آغاز ششمین هزاره از زمان خلقت به حساب میآمد. بر اساس باوری که ریشه در [[یهودیت|یهودیتِ]] اولیه داشت، جهان شش هزار سال به طول میانجامید. [[عیسی]] نیز در میانهٔ آخرین هزاره زاده شده بود؛ لذا، با آغاز قرن ششم، ایشان به انتظار پایان جهان نشستند. عدم نابودی دنیا انتظارات آخرالزمانی را از بین نبرد، بلکه تشدید کرد، چراکه تصور میکردند وارد «دورهٔ پایان جهان» شدهاند – چنانکه [[پاپ گریگوری یکم|پاپ گرگوری کبیر]] ({{reign|۵۹۰|۶۰۴}}) پایان جهان را اعلام کرد.{{sfn|Shoemaker|2018|pp=۷۵}} [[محاصره اورشلیم (۶۱۴)|فتح اورشلیم]] توسط [[خسرو پرویز]] و بازپسگیری [[صلیب راستین]] توسط [[هراکلیوس]] این انتظارات را به اوج رساند.{{sfn|Shoemaker|2018|pp=۶۴–۶۵}} این جنگ و بیماریها، کشتارها و ویرانیهایی که به دنبالش آمد، با ایجاد فضایی بیثبات و جهانی دلهرهآور، منطقهٔ خاورمیانه و مدیترانه را آبستن پذیرش شومترین وعیدها و باشکوهترین وعدهها کرد؛ قیامهای موعودگرایانه از مشخصههای این عهد است.{{sfn|Amir-Moezzi|2019|pp=۹۴۵|ref=LeCoran2019}} |
||
زرتشتیانِ اواخر دورهٔ [[شاهنشاهی ساسانی|ساسانی]] نیز معتقد بودند جهان با پیروزی امپراتوری زمینی به پایان میرسد. ایشان، برخلاف مسیحیان، که روم را در نظر داشتند، برپایی حکومت الهی در زمین را سرنوشت مقدر ایران مییافتند.{{sfn|Shoemaker|2018|pp=۹۱}} فتوحات پادشاه ایران نقش اساسی در شکست [[اهریمن]] از [[اهورامزدا]] ایفا میکرد؛ نام یکی از منجیهای زرتشتی، [[بهرام ورجاوند|کِیبهرام]] بود. بر اساس ''[[زند وهمن یسن]]''، او پس از شکست ایران در سه نبرد، متولد و در سیسالگی بههمراه مردان پارسا از شرق و با درفشهای افراشته وارد ایرانزمین خواهد شد تا حکومت ایران را از نو در جهان برقرار کند. این انتظارات، بهناگه با [[خیزش بهرام چوبین|شورش بهرام چوبین]] در پایان قرن ششم (۵۹۰–۵۹۱) زنده شدند؛ بسیاری از هواداران [[بهرام چوبین|بهرام]]، او را پادشاه موعود یافتند.{{sfn|Shoemaker|2018|pp=۱۰۰–۱۰۵}} [[فهرست شاهنشاهان ساسانی|شاهان ساسانی]] نیز خود را وارثان این پیشگویی میدانستند؛ پایان هزاره بر اساس محاسبهٔ ساسانیان، سال ۶۵۹ میلادی بود و کیبهرام پیش از آن تاریخ میبایست دشمنان ایران را شکست میداد؛ لذا، تعجبآور نیست که اشرافزادهای به نام «بهرام» چوبین در سال ۵۹۰ میلادی و بعد از حملهٔ [[هپتالیان|هونهای سفید]] به ایران، سر به شورش برداشت و از انتظارات آخرالزمانی استفاده برد. چون خسرو پرویز او را کشت، بسیاری تصور کردند به غیبت رفته و روزی بازخواهد گشت.{{sfn|Shoemaker|2018|pp=۱۰۵–۱۱۰}} |
زرتشتیانِ اواخر دورهٔ [[شاهنشاهی ساسانی|ساسانی]] نیز معتقد بودند جهان با پیروزی امپراتوری زمینی به پایان میرسد. ایشان، برخلاف مسیحیان، که روم را در نظر داشتند، برپایی حکومت الهی در زمین را سرنوشت مقدر ایران مییافتند.{{sfn|Shoemaker|2018|pp=۹۱}} فتوحات پادشاه ایران نقش اساسی در شکست [[اهریمن]] از [[اهورامزدا]] ایفا میکرد؛ نام یکی از منجیهای زرتشتی، [[بهرام ورجاوند|کِیبهرام]] بود. بر اساس ''[[زند وهمن یسن]]''، او پس از شکست ایران در سه نبرد، متولد و در سیسالگی بههمراه مردان پارسا از شرق و با درفشهای افراشته وارد ایرانزمین خواهد شد تا حکومت ایران را از نو در جهان برقرار کند. این انتظارات، بهناگه با [[خیزش بهرام چوبین|شورش بهرام چوبین]] در پایان قرن ششم (۵۹۰–۵۹۱) زنده شدند؛ بسیاری از هواداران [[بهرام چوبین|بهرام]]، او را پادشاه موعود یافتند.{{sfn|Shoemaker|2018|pp=۱۰۰–۱۰۵}} [[فهرست شاهنشاهان ساسانی|شاهان ساسانی]] نیز خود را وارثان این پیشگویی میدانستند؛ پایان هزاره بر اساس محاسبهٔ ساسانیان، سال ۶۵۹ میلادی بود و کیبهرام پیش از آن تاریخ میبایست دشمنان ایران را شکست میداد؛ لذا، تعجبآور نیست که اشرافزادهای به نام «بهرام» چوبین در سال ۵۹۰ میلادی و بعد از حملهٔ [[هپتالیان|هونهای سفید]] به ایران، سر به شورش برداشت و از انتظارات آخرالزمانی استفاده برد. چون خسرو پرویز او را کشت، بسیاری تصور کردند به غیبت رفته و روزی بازخواهد گشت.{{sfn|Shoemaker|2018|pp=۱۰۵–۱۱۰}} |
||
ظاهراً، فتح اورشلیم توسط خسرو پرویز بر آتش انتظارات آخرالزمانی یهودیان |
ظاهراً، فتح اورشلیم توسط خسرو پرویز بر آتش انتظارات آخرالزمانی یهودیان دمیده است. بهگفتهٔ منابع مسیحی، ایرانیها مسیحیان را از اورشلیم بیرون و یهودیان را حاکم شهر کردند. یهودیان محتملاً در این دوره توسط شخصیتی [[مسیحا|مسیحایی]] رهبری میشدند و میتوانستند بر [[حرم شریف|کوه معبد]] قربانی کنند. متون آخرالزمانی یهودی این عهد، شکست رومیها و بازگشت [[سرزمین مقدس|سرزمین مقدّس]] به [[ابراهیم#دیدگاه تاریخی-انتقادی دربارهٔ روایت کتاب مقدس|فرزندان ابراهیم]] را آغاز آخرالزمان دانستهاند. در ''سِفر ئلییهو'' (تألیف آغاز قرن هفتم)، [[میکائیل]] خبر از ظهور پادشاه آرمیلوس میدهد که نبردهای آخرالزمان را پیروز خواهد شد. او پادشاهی ایرانی خواهد بود که پس از شکست آخرین پادشاه روم از او، مسیحا ظهور و معبد را برپا خواهد کرد. آرمیلوس ظاهراً همان [[ضدمسیح]] منابع مسیحی است.{{sfn|Shoemaker|2018|pp=۹۲–۹۴}} ''سِفر زروبابل'' متنی مشابه است که در آن، خدا [[زروبابل]] را به [[قسطنطنیه]] میبرد. آنجا، میکائیل خانهٔ کثافت ([[کلیسا]]) را نشانش میدهد و میگوید از نزدیکی [[شیطان]] با [[مریم]] فرزندی به نام آرمیلوس زاییده خواهد شد که با شکست پادشاه ایران سرور جهان میشود. مجسمهٔ مادرش (مریم) را از خانهٔ کثافت بیرون میبرد تا همهٔ ملل چون بتی بپرستندش. آرمیلوس سرانجام [[مسیح بن یوسف|مسیحای نسل یوسف]] را خواهد کشت، اما مسیحای [[سلسله داوود|نسل داوود]] با نفس مسیحاییاش شکستش خواهد داد. با نابودی رومیان، اسرائیل جای ایشان را خواهد گرفت و خدا معبد آسمانی را به زمین خواهد فرستاد تا عبادت و قربانی در سرزمین مقدّس برقرار شود.{{sfn|Shoemaker|2018|pp=۹۲–۹۴}} |
||
=== عربستان پیش از اسلام === |
=== عربستان پیش از اسلام === |
||
{{بیشتر|عربستان پیش از اسلام|جاهلیت}} |
{{بیشتر|عربستان پیش از اسلام|جاهلیت}} |
||
[[پرونده:British Museum Yemen 05.jpg|بندانگشتی|جایگزین=سنگ قبر زن جوانی به نام <!--ابر-->ابان<!--/ابر--> از [[عربستان پیش از اسلام]]. بالا گرفتن دست راست و خوشهٔ گندم در دست چپ، نشانهٔ باروری هستند.|سنگ قبر زن جوانی به نام <!--ابر-->ابان<!--/ابر--> از عربستان پیش از اسلام. بالا گرفتن دست راست و خوشهٔ گندم در دست چپ، نشانهٔ باروری هستند. بنگرید به [[دین و باروری]].]] |
[[پرونده:British Museum Yemen 05.jpg|بندانگشتی|جایگزین=سنگ قبر زن جوانی به نام <!--ابر-->ابان<!--/ابر--> از [[عربستان پیش از اسلام]]. بالا گرفتن دست راست و خوشهٔ گندم در دست چپ، نشانهٔ باروری هستند.|سنگ قبر زن جوانی به نام <!--ابر-->ابان<!--/ابر--> از عربستان پیش از اسلام. بالا گرفتن دست راست و خوشهٔ گندم در دست چپ، نشانهٔ باروری هستند. بنگرید به [[دین و باروری]].]] |
||
مطالب بیشماری در منابع اسلامی دربارهٔ [[عربستان پیش از اسلام]] وجود دارد، اما این مطالب دو قرن بعد از وقایع و توسط خارجیها نوشته شدهاند، بهصورت شفاهی منتقل میشدند و بنا به دلایل دینی و غیره دستخوش تحریف شدهاند. این منابع، آن عهد را «دورهٔ [[جاهلیت]]» نامیدهاند.{{sfn|Robin|2019|pp=۵۴|ref=LeCoran2019}} با این حال، یافتههای عظیم [[باستانشناسی]] از سال ۲۰۰۰ میلادی — که [[عربستان سعودی|دولت سعودی]] به باستانشناسان خارجی اجازهٔ کاوش داد — چشمانداز عربستان پیش از اسلام را تغییر دادهاند و تاریخ این دوره دیگر بر اساس از منابع اسلامی مطالعه نمیشود؛ بلکه این کتیبهها — که دقیق، معاصر و مصون از تحریف هستند — بیشترین اهمیت را دارند.{{sfn|Robin|2019|pp=۶۸–۶۹|ref=LeCoran2019}} گرچه هیچکدام از آثار اکتشافی به دورهٔ محمّد نسبت داده نشدهاند،{{sfn|Robin|2019|pp=۵۳–۵۴|ref=LeCoran2019}} اما کتیبهها، آثار و ابنیهٔ بسیاری از سالهای پیش از ۵۶۰ میلادی کشف شدهاند که نشانی از «جاهلیت» ندارند؛ در عوض، مشخص میکنند که عربستان قبل از اسلام متشکل از پادشاهیهای قدرتمند، [[شهرنشینی|جوامع شهرنشین]]، راههای تجاری و [[معماری]] غنی بوده و بسیاری از مردمش توانایی خواندن و نوشتن داشتهاند.{{sfn|Robin|2019|pp=۶۸–۶۹|ref=LeCoran2019}} یافتههای باستانی همچنین نشان میدهند ظاهراً واردات [[سرامیک|ظروف سرامیکی]] از سایر سرزمینها در قرن ششم میلادی متوقف |
مطالب بیشماری در منابع اسلامی دربارهٔ [[عربستان پیش از اسلام]] وجود دارد، اما این مطالب دو قرن بعد از وقایع و توسط خارجیها نوشته شدهاند، بهصورت شفاهی منتقل میشدند و بنا به دلایل دینی و غیره دستخوش تحریف شدهاند. این منابع، آن عهد را «دورهٔ [[جاهلیت]]» نامیدهاند.{{sfn|Robin|2019|pp=۵۴|ref=LeCoran2019}} با این حال، یافتههای عظیم [[باستانشناسی]] از سال ۲۰۰۰ میلادی — که [[عربستان سعودی|دولت سعودی]] به باستانشناسان خارجی اجازهٔ کاوش داد — چشمانداز عربستان پیش از اسلام را تغییر دادهاند و تاریخ این دوره دیگر بر اساس از منابع اسلامی مطالعه نمیشود؛ بلکه این کتیبهها — که دقیق، معاصر و مصون از تحریف هستند — بیشترین اهمیت را دارند.{{sfn|Robin|2019|pp=۶۸–۶۹|ref=LeCoran2019}} گرچه هیچکدام از آثار اکتشافی به دورهٔ محمّد نسبت داده نشدهاند،{{sfn|Robin|2019|pp=۵۳–۵۴|ref=LeCoran2019}} اما کتیبهها، آثار و ابنیهٔ بسیاری از سالهای پیش از ۵۶۰ میلادی کشف شدهاند که نشانی از «جاهلیت» ندارند؛ در عوض، مشخص میکنند که عربستان قبل از اسلام متشکل از پادشاهیهای قدرتمند، [[شهرنشینی|جوامع شهرنشین]]، راههای تجاری و [[معماری]] غنی بوده و بسیاری از مردمش توانایی خواندن و نوشتن داشتهاند.{{sfn|Robin|2019|pp=۶۸–۶۹|ref=LeCoran2019}} یافتههای باستانی همچنین نشان میدهند ظاهراً واردات [[سرامیک|ظروف سرامیکی]] از سایر سرزمینها در قرن ششم میلادی متوقف شده است؛ محتملاً در اثر توقف تجارت بهدلیل جنگ، بیماری و بلایای طبیعی؛ و همین موضوع منطقه را آبستن انتظارات [[آخرالزمان|آخرالزمانی]] کرده است.{{sfn|Robin|2019|pp=۵۴|ref=LeCoran2019}} |
||
از نظر دینی، این کشفیات منجر به نتایج مشابهی شدهاند: عربستان پیش از اسلام بخشی از [[مدیترانه شرقی|جهان یهودی-مسیحی مدیترانه]] |
از نظر دینی، این کشفیات منجر به نتایج مشابهی شدهاند: عربستان پیش از اسلام بخشی از [[مدیترانه شرقی|جهان یهودی-مسیحی مدیترانه]] بوده است. در واقع [[بتپرستی]] و پرستش خدایان باستانی حداقل از قرن چهارم میلادی — بیش از دو قرن پیش از محمّد — برافتاده بوده و [[حمیر|پادشاه حِمیَر]] حدوداً در سال ۳۸۰ میلادی به [[یهودیت]] گرویده است.{{sfn|Robin|2019|pp=۶۹–۷۰|ref=LeCoran2019}} قرآن خود به مسیحی-یهودی بودن مخاطبانش گواهی میدهد—از جمله حضور پررنگ شخصیتهای عهدین که طبیعتاً بتپرستان مخاطبان آنها نبودهاند—{{sfn|Amir-Moezzi|2019|pp=۹۴۶–۹۴۷|ref=LeCoran2019}} و هرگز به بتپرستیشان اشارهای نکرده است. در عین حال، در اعتقادات این یهودیان و مسیحیان عناصری از دین قدیم عرب وجود داشته که قرآن آن را در تعارض با توحید یافته و به همین دلیل «مُشرک» می نامدشان.{{sfn|Sinai|2017|pp=۶۷–۶۹}} بهگفتهٔ آلفرد-لویی د پرمار، تعلق محمّد به یکی از این فرقههای مسیحی-یهودی تقریباً قطعی است.{{sfn|Amir-Moezzi|2019|pp=۹۴۶–۹۴۷|ref=LeCoran2019}} اما اینکه محمّد به کدام فرقهٔ یهودی-مسیحی تعلق داشته، کاملاً مشخص نیست. امیرمعزّی از ترکیبی از فرقههای یهودی، [[سهگانهناباوری|فرقههای غیرتثلیثی مسیحیت]] (مثل [[نسطوری|نسطوریان]]، [[آریانیسم|آریانیان]] و غیره)، دگراندیشان [[مانویت|مانوی]] یا حتی آمیزهای از اینها را بهعنوان دین محمّد محتمل میداند.{{sfn|Amir-Moezzi|2019|pp=948, footnote|ref=LeCoran2019}} رهبر مجموعهٔ ایلاتی که قریش به آن تعلق داشته، احتمالاً خود مسیحی بوده و با روم شرقی روابط نزدیک داشته است.{{sfn|Robin|Tayran|2012|pp=۵۴۷}} خدایان سنگی فقط در منطقهٔ [[نبطیه|نَبَطیّه]] یافت شدهاند و در باقی مناطق، این تندیسها کارکرد عزاداری مردگان را داشتهاند. در [[عربستان جنوبی]]، خدایان بزرگ را با تختهای سلطنت خالی نمایش میدادند.{{sfn|Robin|2019|pp=۱۳۵–۱۳۶|ref=LeCoran2019}} با اطمینان میتوان گفت منابع اسلامی — که از بتپرستی در عربستان میگویند — دچار اشتباه شدهاند.{{sfn|Robin|2019|pp=۶۹–۷۰|ref=LeCoran2019}} در واقع، نویسندگان مسلمان حتی نمیدانستند [[خط عربی]] چگونه شکل گرفته؛ آنان از [[زید بن عدی]] در دربار [[خسرو پرویز]] بهعنوان مخترع خط عربی یاد میکنند، لیکن خط عربی حداقل ۱۵۰ سال قبل از محمّد در منطقهٔ [[نجران|نَجران]] استفاده میشده و در خدمت تبلیغات مسیحی بوده است. یا مثلاً [[گاهشماری هجری قمری|تقویم قمری]] امروزی — برخلاف روایت مسلمانان — در خارج از مکّه استفاده نمیشده و تقویم متفاوتی در نجران رایج بوده است.{{sfn|Robin|2019|pp=۶۹–۷۲|ref=LeCoran2019}} |
||
بعد از فتح [[شاهنشاهی هخامنشی]] توسط [[اسکندر مقدونی]] زبان و فرهنگ یونانی در منطقه رواج پیدا کرد، هرچند زبانهای [[خاور نزدیک|خاورمیانه]] و مراکز سنتی دینی جایگاهشان را از دست ندادند. [[مسیحیت]] در این شرایط به وجود آمد. تا [[سده ۱۴ (میلادی)|قرن چهارم]] میلادی دولت روم یک کلیسای رسمی مسیحیِ یونانیمآب ایجاد کرد و تلاش آنها برای تحمیل این مسیحیت بر مسیحیان غیریونانی زبان خاورمیانه، باعث مقاومت از جانب آنها شد؛ این مقاومت بیشتر از نظر دینی و بهخصوص دربارهٔ ماهیت شخص عیسی بود. با اختلافهای شکل گرفته، سرانجام سه [[مسیحیت سریانی|کلیسای سریانی]]، [[کلیسای کاتولیک قبطی|قبطی]] و [[کلیسای مشرق|مشرق]] شکل گرفتند. اعراب شمالی بهمرور پیرو مسیحیتِ کلیساهای خاورمیانه شدند؛ در شام [[غسانیان|غَسّانیان]] کلیسای سریانی و در بینالنهرین [[لخمیان|لَخمیان]] کلیسای مشرق را انتخاب کردند. کلیسای مشرق تقریباً در هر نقطهای که قدرت پادشاهان ایران میرسید، سکونتگاههای مسیحی ایجاد و کیش خود را تبلیغ میکرد. برخی از ساکنان عربستان نیز دین سنتی خود را حفظ کرده بودند. بهعلاوه، قبایل یهودی مثل [[بنیقریظه|بنیقُرَیظه]] نیز در آن منطقه زندگی میکردند. در یمن دینی یکتاپرستانه با محوریت خدایی به نام «رحمانان» وجود داشت. قرآن تعدادی از خدایان عرب را نام برده: [[لات (بت)|لات]]، [[عزی|عُزّیٰ]]، [[منات (بت)|مَنات]]، [[ود|وَدّ]]، [[هبل|هُبَل]]، سُواع، یَغوث و غیره.{{sfn|Abd al-Ḥalīm|۲۰۲۰|pp=۸۱–۹۲|ref=OxfordQuran}} |
بعد از فتح [[شاهنشاهی هخامنشی]] توسط [[اسکندر مقدونی]] زبان و فرهنگ یونانی در منطقه رواج پیدا کرد، هرچند زبانهای [[خاور نزدیک|خاورمیانه]] و مراکز سنتی دینی جایگاهشان را از دست ندادند. [[مسیحیت]] در این شرایط به وجود آمد. تا [[سده ۱۴ (میلادی)|قرن چهارم]] میلادی دولت روم یک کلیسای رسمی مسیحیِ یونانیمآب ایجاد کرد و تلاش آنها برای تحمیل این مسیحیت بر مسیحیان غیریونانی زبان خاورمیانه، باعث مقاومت از جانب آنها شد؛ این مقاومت بیشتر از نظر دینی و بهخصوص دربارهٔ ماهیت شخص عیسی بود. با اختلافهای شکل گرفته، سرانجام سه [[مسیحیت سریانی|کلیسای سریانی]]، [[کلیسای کاتولیک قبطی|قبطی]] و [[کلیسای مشرق|مشرق]] شکل گرفتند. اعراب شمالی بهمرور پیرو مسیحیتِ کلیساهای خاورمیانه شدند؛ در شام [[غسانیان|غَسّانیان]] کلیسای سریانی و در بینالنهرین [[لخمیان|لَخمیان]] کلیسای مشرق را انتخاب کردند. کلیسای مشرق تقریباً در هر نقطهای که قدرت پادشاهان ایران میرسید، سکونتگاههای مسیحی ایجاد و کیش خود را تبلیغ میکرد. برخی از ساکنان عربستان نیز دین سنتی خود را حفظ کرده بودند. بهعلاوه، قبایل یهودی مثل [[بنیقریظه|بنیقُرَیظه]] نیز در آن منطقه زندگی میکردند. در یمن دینی یکتاپرستانه با محوریت خدایی به نام «رحمانان» وجود داشت. قرآن تعدادی از خدایان عرب را نام برده: [[لات (بت)|لات]]، [[عزی|عُزّیٰ]]، [[منات (بت)|مَنات]]، [[ود|وَدّ]]، [[هبل|هُبَل]]، سُواع، یَغوث و غیره.{{sfn|Abd al-Ḥalīm|۲۰۲۰|pp=۸۱–۹۲|ref=OxfordQuran}} |
||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
{{نوشتار اصلی|منبعشناسی دوران آغازین اسلام}} |
{{نوشتار اصلی|منبعشناسی دوران آغازین اسلام}} |
||
{{جعبه گفتاورد |
{{جعبه گفتاورد |
||
|گفتاورد=یک قرن و نیم پیش [پژوهشگران] تصوّر میکردند محمّد شخصیتی است که «نور تاریخ» بر همهٔ ابعاد زندگیاش |
|گفتاورد=یک قرن و نیم پیش [پژوهشگران] تصوّر میکردند محمّد شخصیتی است که «نور تاریخ» بر همهٔ ابعاد زندگیاش تابیده است. امروزه اما او تقریباً به «معمایی کامل» تبدیل شده است. |
||
|عرض=300px |
|عرض=300px |
||
|حاشیه=3px |
|حاشیه=3px |
||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
=== قرآن === |
=== قرآن === |
||
[[قرآن]] قابلاطمینانترین منبع برای بازسازی زندگی محمّد است{{sfn|Buhl|Welch|1993|loc=Muḥammad}} که |
[[قرآن]] قابلاطمینانترین منبع برای بازسازی زندگی محمّد است{{sfn|Buhl|Welch|1993|loc=Muḥammad}} که توسط پیروان محمّد پس از مرگ او بهعنوان «کلام وحی» مکتوب شده است.{{sfn|Welch |Moussalli |Newby |2009}} دربارهٔ الحاقی بودن برخی از آیات و سورهها بحثهایی وجود دارد،{{sfn|Sinai|2017|loc=passim}} اما در مجموع اغلب پژوهشگران اتفاق نظر دارند بیشتر مطالب قرآن در قرن هفتم میلادی و در منطقهٔ [[حجاز]] شکل گرفتهاند{{sfn|Munt|2020|p=۹۹|ref=OxfordQuran}} و آزمایش رادیوکربن بر روی [[نسخههای خطی اولیه قرآنی|نسخههای خطی]] نشان میدهد که بخش بزرگی از آن در نیمهٔ دوم قرن هفتم میلادی (انتهای قرن اول هجری) وجود داشته است.{{sfn|Dye|2019|pp=۸۶۵|ref=LeCoran2019}} یکی از دیدگاههای رایج میان دانشوران این است که نسخهٔ نهایی قرآن تا دورهٔ خلافت [[عبدالملک بن مروان|عبدالملک بن مروان اموی]] (۶۸۵–۷۰۵ م) تکمیل شده و در این مدت همچنان بازنگری و ویراستاری میشده،{{sfn|Amir-Moezzi|2019|pp=۹۲۲|ref=LeCoran2019}} هرچند استدلالهایی در رد این دیدگاه نیز ارائه شده است، مثلاً عدم تعمیم دستور قرآن مبنی بر اطاعت از محمّد به دورهٔ بعد از مرگ او.{{sfn|Sinai|2017|pp=۴۶–۴۷}} |
||
در قرآن اطلاعات دقیقی از محل تولد، [[مرگ محمد|مرگ]]، [[همسران محمد|همسران]] و [[فرزندان محمد|فرزندان محمّد]] و اشارات صریحی به اتفاقات، افراد و تواریخ زندگی و دهههای آغازین از اعلام پیامبری او وجود ندارد{{sfn|Faizer|۲۰۰۳|loc=MUHAMMAD}} و تلاشی نمیکند که زندگینامهای از محمّد ارائه دهد.{{sfn|Sinai|2017|pp=۴۸–۴۹}} مطالب قرآن از چهار دستهٔ آخرالزمانی، احکام، مباحثات با دیگر ادیان و داستانهای پیامبران هستند.{{sfn|Munt|2020|p=۹۹|ref=OxfordQuran}} با وجود این، قرآن داستان دو شهر را نیز بازگو میکند: یکی مکانی مقدّس به نام «مسجد الحرام» یا «بیت العتیق» است که با «کعبه»، «درهٔ مکّه» یا «منطقهٔ بکه» ارتباط دارد. دیگری «المدینه» (شهر) یا «یثرب» نام دارد که مؤمنان پس از «اخراجشان» در آن سکونت گزیدهاند.{{sfn|Sinai|2017|pp=۴۹–۵۰}} این مکانها ممکن است با [[مکه|مکّه]] و [[مدینه|مدینهٔ]] منابع اسلامی یکسان نباشند{{sfn|Munt|2020|p=۱۰۱|ref=OxfordQuran}} و با تکیه به قرآن بهتنهایی نمیتوان موقعیت جغرافیاییشان را مشخص کرد.{{sfn|Sinai|2017|p=۵۰}} مسلمانان مطالب قرآن را به دو دستهٔ [[سوره مکی|مکی]] و [[سوره مدنی|مدنی]] تقسیم کردهاند. قرآنپژوهان معاصر این دستهبندی را نپذیرفتهاند،{{sfn|Amir-Moezzi|2019|pp=۹۴۰|ref=LeCoran2019}} اما مورد قبول است که برخی از [[فهرست سورههای قرآن|سورههای قرآن]] قبل از [[هجرت محمد|هجرت]] و برخی بعد از هجرت |
در قرآن اطلاعات دقیقی از محل تولد، [[مرگ محمد|مرگ]]، [[همسران محمد|همسران]] و [[فرزندان محمد|فرزندان محمّد]] و اشارات صریحی به اتفاقات، افراد و تواریخ زندگی و دهههای آغازین از اعلام پیامبری او وجود ندارد{{sfn|Faizer|۲۰۰۳|loc=MUHAMMAD}} و تلاشی نمیکند که زندگینامهای از محمّد ارائه دهد.{{sfn|Sinai|2017|pp=۴۸–۴۹}} مطالب قرآن از چهار دستهٔ آخرالزمانی، احکام، مباحثات با دیگر ادیان و داستانهای پیامبران هستند.{{sfn|Munt|2020|p=۹۹|ref=OxfordQuran}} با وجود این، قرآن داستان دو شهر را نیز بازگو میکند: یکی مکانی مقدّس به نام «مسجد الحرام» یا «بیت العتیق» است که با «کعبه»، «درهٔ مکّه» یا «منطقهٔ بکه» ارتباط دارد. دیگری «المدینه» (شهر) یا «یثرب» نام دارد که مؤمنان پس از «اخراجشان» در آن سکونت گزیدهاند.{{sfn|Sinai|2017|pp=۴۹–۵۰}} این مکانها ممکن است با [[مکه|مکّه]] و [[مدینه|مدینهٔ]] منابع اسلامی یکسان نباشند{{sfn|Munt|2020|p=۱۰۱|ref=OxfordQuran}} و با تکیه به قرآن بهتنهایی نمیتوان موقعیت جغرافیاییشان را مشخص کرد.{{sfn|Sinai|2017|p=۵۰}} مسلمانان مطالب قرآن را به دو دستهٔ [[سوره مکی|مکی]] و [[سوره مدنی|مدنی]] تقسیم کردهاند. قرآنپژوهان معاصر این دستهبندی را نپذیرفتهاند،{{sfn|Amir-Moezzi|2019|pp=۹۴۰|ref=LeCoran2019}} اما مورد قبول است که برخی از [[فهرست سورههای قرآن|سورههای قرآن]] قبل از [[هجرت محمد|هجرت]] و برخی بعد از هجرت نوشته شدهاند.{{sfn|Sinai|2017|pp=۱۲۴–۱۳۰}} |
||
با وجود این، دربارهٔ اینکه بتوان قرآن را منبعی دستِاول در ربط با زندگی محمّد یافت، اختلافاتی وجود دارد، چراکه اشاراتش به زندگی محمّد اندک، غیرمنسجم و گنگ هستند.{{sfn|Zeitlin|2007|pp=1–2}}{{sfn|Anthony|۲۰۲۰|pp=۲۵}}{{sfn|Munt|2020|p=۹۸|ref=OxfordQuran}} بهگفتهٔ ''[[دانشنامه اسلام|دانشنامهٔ اسلام]]،'' قرآن دربرگیرندهٔ اطلاعات نهان فراوانی از زندگانی محمّد است، اما کاربرد اصلی آن این نیست که «منبعی تاریخی» باشد.{{sfn|Buhl|Welch|1993|loc=Muḥammad}} از مهمترین دشواریها در درک قرآن، نبود منابع کافی و ابهامات پیرامون [[عربستان پیش از اسلام]] است که امکان مطالعهٔ تطبیقی و بررسی فضایی که [[اسلام]] به آن پاسخ میداد را سلب میکند. هیچ تاریخنگاری برای شرح فضای سیاسی، هیچ متن مقدّسی برای شرح فضای دینی و هیچ طوماری برای شرح اختلافات فرقهای پیش از اسلام، موجود نیست.{{sfn|Peters|1991|pp=۲۹۱–۲۹۳}} در حالی که برخی از مورخان برای درک تاریخ دینی این دوره، علاوه بر متن قرآنی، همچنان به منابع عربی متأخر نگاه میکنند، برخی دیگر تمایل دارند جستجوی خود را برای یافتن زمینه تاریخی با جستجو در جاهای دیگر در شبهجزیرهٔ عربستان یا حتی دورتر گسترش دهند.{{sfn|Munt|2020|pp= |
با وجود این، دربارهٔ اینکه بتوان قرآن را منبعی دستِاول در ربط با زندگی محمّد یافت، اختلافاتی وجود دارد، چراکه اشاراتش به زندگی محمّد اندک، غیرمنسجم و گنگ هستند.{{sfn|Zeitlin|2007|pp=1–2}}{{sfn|Anthony|۲۰۲۰|pp=۲۵}}{{sfn|Munt|2020|p=۹۸|ref=OxfordQuran}} بهگفتهٔ ''[[دانشنامه اسلام|دانشنامهٔ اسلام]]،'' قرآن دربرگیرندهٔ اطلاعات نهان فراوانی از زندگانی محمّد است، اما کاربرد اصلی آن این نیست که «منبعی تاریخی» باشد.{{sfn|Buhl|Welch|1993|loc=Muḥammad}} از مهمترین دشواریها در درک قرآن، نبود منابع کافی و ابهامات پیرامون [[عربستان پیش از اسلام]] است که امکان مطالعهٔ تطبیقی و بررسی فضایی که [[اسلام]] به آن پاسخ میداد را سلب میکند. هیچ تاریخنگاری برای شرح فضای سیاسی، هیچ متن مقدّسی برای شرح فضای دینی و هیچ طوماری برای شرح اختلافات فرقهای پیش از اسلام، موجود نیست.{{sfn|Peters|1991|pp=۲۹۱–۲۹۳}} در حالی که برخی از مورخان برای درک تاریخ دینی این دوره، علاوه بر متن قرآنی، همچنان به منابع عربی متأخر نگاه میکنند، برخی دیگر تمایل دارند جستجوی خود را برای یافتن زمینه تاریخی با جستجو در جاهای دیگر در شبهجزیرهٔ عربستان یا حتی دورتر گسترش دهند.{{sfn|Munt|2020|pp=۹۸–۹۹|ref=OxfordQuran}} بهجای آن، مقادیر معتنابهی شعر وجود دارد که استفاده و بررسی صحت آنها دشوار است.{{sfn|Peters|1991|pp=۲۹۱–۲۹۳}} لذا برخی از پژوهشگران استدلالهایی داشتهاند (مثلا روایت [[ولادت عیسی]] که گفته شده ریشه در کلیسایی در [[اورشلیم]] دارد) که قرآن یا بخشهایی از آن در فضایی خارج از حجاز و بعد از فتوحات اسلامی شکل گرفته است.{{sfn|Sinai|2017|pp=48}}{{sfn|Munt|2020|p=۱۰۰|ref=OxfordQuran}} با وجود این، [[نیکولای ساینای]] معتقد است احتمالش کم است این موضوع در مورد بخشهای بزرگی از قرآن به اثبات برسد.{{sfn|Sinai|2017|pp=۴۸}} |
||
=== منابع روایی اسلامی: احادیث و سیرههای نبوی === |
=== منابع روایی اسلامی: احادیث و سیرههای نبوی === |
||
{{نوشتار اصلی|صحت تاریخی محمد|صحت تاریخی قرآن}} |
{{نوشتار اصلی|صحت تاریخی محمد|صحت تاریخی قرآن}} |
||
روایات منابع اسلامی دربارهٔ محمّد قرنها بعد از مرگ او نوشته شدهاند و دارای تناقضات زیادی هستند. بسیاری از پژوهشگران اعتقاد دارند تقریباً هیچ چیزی که در منابع اسلامی نقل شده را نمیتوان صحیح دانست و باید به آنها به دیدهٔ شک نگریست.{{sfn|Shoemaker|2019|pp= |
روایات منابع اسلامی دربارهٔ محمّد قرنها بعد از مرگ او نوشته شدهاند و دارای تناقضات زیادی هستند. بسیاری از پژوهشگران اعتقاد دارند تقریباً هیچ چیزی که در منابع اسلامی نقل شده را نمیتوان صحیح دانست و باید به آنها به دیدهٔ شک نگریست.{{sfn|Shoemaker|2019|pp=۲۱۰|ref=LeCoran2019}}{{sfn|Donner|2010|pp=۵۱}} این دیدگاه نزد برخی از مسلمانان نیز وجود دارد.{{sfn|Campo|۲۰۰۹|loc=Muhammad}} در ویراست دوم ''دانشنامهٔ اسلام'' — بهعنوان مرجعِ نظر مرسوم پژوهشگران — سیرههای محمّد به لحاظ تاریخی عملاً «بیارزش» محسوب شدهاند.{{sfn|Shoemaker|2011||pp=۸۷}} شاید به نظر برسد حداقل بتوان صحت ترتیب وقایع را پذیرفت، اما دانشوران ترتیب وقایع زندگینامههای محمّد را یکی از ساختگیترین وجوه سیرهها میدانند.{{sfn|Shoemaker|2011||pp=۱۴}} بهعقیدهٔ [[فرد دانر|دانِر]]، ترتیب وقایع زندگی محمّد را ابنِشهاب زُهری رایج کرده، ولی [[استیون شومیکر|شومِیکِر]] میگوید نباید از نقش ابناسحاق هم گذشت.{{sfn|Shoemaker|2011||pp=۱۰۴–۱۰۳}} این منابع در ابتدا شفاهی بودند{{sfn|Anthony|2020|pp=۱۲۹}} و روند جمعآوری و تدوینشان از دورهٔ عبدالمَلِک بن مَروانِ اموی آغاز شده است.{{sfn|Amir-Moezzi|2019|pp=۹۵۵|ref=LeCoran2019}} در آنها گفته شده که همهٔ وقایع مهم زندگی محمّد در روز دوشنبه، ۱۲ ربیعالاول در سالهای مختلف روی دادهاند. برخی از روایات مهم نیز ظاهراً تلاشی برای تاریخمند کردن آیات قرآن یا تنظیم زندگینامهای بر اساس انتظارات مخاطبان از یک «پیامبر واقعی» باشند. احادیث و سیرهها محمّد را شخصی ایدئال مییابند که خصوصیات اخلاقی و رفتاریاش تاییدکنندهٔ عقاید اسلامیِ آغاز قرن دوم هجری است.{{sfn|Shoemaker|2019|pp=۲۰۷|ref=LeCoran2019}} هیچ سندی — مانند کتیبهها و نسخههای اصلی نامههای محمّد — وجود ندارد که کاملاً روایت زندگینامههای سنتی محمّد را تأیید کنند. فرد دانر و نیکولای ساینای با این توضیحات موافقاند، اما میگویند این بهمعنای رد کامل سیرههای محمّد نیست و گاه مطالب اولیه نیز یافت میشود.{{sfn|Donner|2010|pp=۵۱–۵۲}}{{sfn|Sinai|Watt |2023}} بهتعبیر [[سید حسین نصر]]، هرچند محققان [[اثباتگرایی|پوزیتیوست]]، احادیث شفاهی را معمولاً بیاعتبار میدانند، این احادیث نقشی اصلی را در فهم مسلمانان از محمّد ایفا میکند.{{sfn|Nasr|2005|loc=Muhammad}} |
||
مسلمانان [[نقد حدیث|اعتبار احادیث]] و روایات را بر اساس [[علم حدیث|اسناد و راویان]] میسنجند، ولی جعل اسناد و حدیث در دورهٔ اولیهٔ اسلام رایج |
مسلمانان [[نقد حدیث|اعتبار احادیث]] و روایات را بر اساس [[علم حدیث|اسناد و راویان]] میسنجند، ولی جعل اسناد و حدیث در دورهٔ اولیهٔ اسلام رایج بوده است. تا قرن دوم هجری، اسناد راویان را ذکر نمیکردند و در چنین دورهٔ متأخری، محتمل است زنجیرهٔ راویان ساختگی باشند.{{sfn|Shoemaker|2011||pp=۸۲–۸۳}} یکی از روشهای پژوهشگران معاصر برای محک اعتبار احادیث، «[[ملاک خجلت|ملاک خِجلت/انقطاع]]» نام دارد: بعید است مسلمانان مطلبی خلاف اعتقاداتشان جعل کنند و به محمّد نسبت دهند؛ لذا وقتی حدیثی با باورهای اسلام تناقض و تفاوت دارد اما در منابع اسلامی حفظ شده، احتمالاً واقعی است.{{sfn|Shoemaker|2011||pp=۱۶۳}} ممکن است نسخههای دیگری از روایات صدر اسلام — بهویژه مطالب مربوط به نزدیکی آخرالزمان — به دلیل ناسازگاری با اسلامِ قرن دوم هجری از بین رفته باشند. بهگفتهٔ [[دیوید کوک (مورخ)|دیوید کوک]]، شاید وقتی خلفای اولیه دیدند قیامت موعود محمّد نزدیک نیست و به تأسیس دولت نیاز است، در جریان روند ویرایش قرآن، باورهای آخرالزمانی مؤمنان اولیه را حفظ نکردند.{{sfn|Shoemaker|2011||pp=۲۶۸}} در نظر شومیکر، برخی از منابع مسیحی دورهٔ اموی نشان میدهند که مطالبشان را از سنت اسلامی وام گرفتهاند، حال آنکه تفاوتهای چشمگیری با سیرهها و احادیث کنونی دارند.{{sfn|Shoemaker|2011||pp=41, passim.}} احتمالاً در جمعآوری سیرهها و احادیث، از سنتهای مدنی و عراقی استفاده کردهاند و سنت [[شام (سرزمین)|شامی]] را به کناری گذاشتهاند.{{sfn|Shoemaker|2011||pp=64–67, passim}} بهعقیدهٔ [[مارکوس گراس]]، احتمالاً از زندگی ابومسلم خراسانی در تهیهٔ سیرههای نبوی بهعنوان الگوی اولیهٔ محمّد استفاده کردهاند. ابومسلم فرماندهٔ نظامی موفقی بوده که در جنگهای بزرگی حضور داشته که میتوانسته مبنای روایات جنگهای محمّد باشد. او دختری به نام فاطمه داشته که نوادگانش به دلیل نسل بردن از او برای خود جایگاهی سیاسی-دینی قائل بودند که شباهتهایی با [[فاطمه زهرا|فاطمه]] دختر محمّد دارد. همچنین ابومسلم جماعتی مخفی را رهبری میکرده که شبیه به «[[انصار]]» در سرگذشت محمّد هستند.{{sfn|Gross|2017|pp=۳۱۶|ref=RoutIslam2018}} |
||
=== منابع غیراسلامی === |
=== منابع غیراسلامی === |
||
در تعدادی از منابع غیراسلامی قرن هفتم میلادی به محمّد اشاره |
در تعدادی از منابع غیراسلامی قرن هفتم میلادی به محمّد اشاره شده است. اغلب این منابع چند دهه بعد از مرگ محمّد نوشته شدهاند اما تاریخ نگارششان بسیار قدیمیتر از منابع مسلمانان است و گواهی بر محمّد هستند که معتبر به نظر میرسد — لذا گرچه تعدادشان و اطلاعاتی که ارائه میکنند کم است، اما به پژوهشگران این احساس اطمینان را میدهند که محمّد بهطور کامل افسانهای محصول تخیلات مسلمانانِ قرون بعدی نبوده است. بلکه شخصی بدین نام وجود داشته و نوعی جنبش را رهبری میکرده است.{{sfn|Donner|2010|pp=۵۲–۵۳}} این منابع از ادیان و مناطق گوناگونی هستند. اغلب ریشهٔ [[مسیحیت|مسیحی]] دارند اما میانشان منابع [[یهودیت|یهودی]]، [[سامریگرایی|سامری]] و غیره نیز دیده میشود. این موضوع حائز اهمیت است، چراکه استقلال نسبی آنها را نشان میدهد و همچنین شاهدی است بر اینکه مرزهای دینی و جغرافیایی سدّی بر انتقال اطلاعات نبوده است. برخی از این مطالب غیراسلامی ممکن است نهایتاً از منابعِ مسلمانان صدر اسلام (یعنی مطالب قبل از احادیث و سیرههای نبوی موجود) وام گرفته شده باشند.{{sfn|Shoemaker|2011||pp=۱۹}} ''رویدادنامهٔ'' [[تئوفانس|تِئوفانِس]] — که در قرن نهم میلادی به زبان یونانی نوشته شده است — احتمالاً اولین اثر غیراسلامی است که از سیرههای نبوی بهعنوان منبع مطالب خود استفاده کرده است.{{sfn|Anthony|2020|pp=۷۴}} |
||
=== آثار باستانی === |
=== آثار باستانی === |
||
[[پرونده:First Umayyad gold dinar, Caliph Abd al-Malik, 695 CE.jpg|بندانگشتی|جایگزین=دینار طلای عبدالملک بن مروان اموی که بر روی آنها تصویر شخصی ایستاده دیده میشود. برخی این شخص را محمد میدانند.|دینار طلای عبدالملک بن مروان اموی. برخی شخص در تصویر را محمّد میدانند.]] |
[[پرونده:First Umayyad gold dinar, Caliph Abd al-Malik, 695 CE.jpg|بندانگشتی|جایگزین=دینار طلای عبدالملک بن مروان اموی که بر روی آنها تصویر شخصی ایستاده دیده میشود. برخی این شخص را محمد میدانند.|دینار طلای عبدالملک بن مروان اموی. برخی شخص در تصویر را محمّد میدانند.]] |
||
هیچ یافتهٔ باستانی از عربستان از زمان زندگی محمّد کشف |
هیچ یافتهٔ باستانی از عربستان از زمان زندگی محمّد کشف نشده است.{{sfn|Robin|2019|pp=۵۳–۵۴|ref=LeCoran2019}} بهروایت منابع اسلامی، بهدستور محمّد آیاتی از [[قرآن]] را بر روی [[پوست (نوشتافزار)|پوست]] یا [[سنگنوشته|سنگ]] حک کردند، لیکن در این زمینه نیز [[باستانشناسی|باستانشناسان]] مدرکی نیافتهاند.{{sfn|Gilliot|2006|pp=۴۱–۴۴|ref=CambQuran2007}} یک دهه بعد از [[مرگ محمد|مرگ محمّد]]، اسناد اسلامی-عربی پدیدار شدهاند که حاوی اشاراتی به افراد [[تاریخ اسلام|صدر اسلام]]، [[گاهشماری هجری قمری|تاریخ هجری]] و دعاهای اسلامی هستند، هر چند به محمّد اشارهای نکردهاند؛ مثلاً کتیبهای از [[مدینه]] میگوید: «بسم الله. من، زهیر، این را زمانی که [[عمر بن خطاب|عُمَر]] به سال ۲۴ درگذشت نوشتم.» این اسناد به محمّد نزدیک هستند، اما او را مستقیماً یاد نکردهاند. در واقع، اشارات به محمّد در کتیبهها و [[پاپیروس]]های اولیهٔ اسلامی کاملاً غایب است. نخستین موارد از دههٔ هفتاد و اشارههای مرسوم از قرن دوم هجری آغاز شدهاند. اولین مورد، سکههایی از [[بیشاپور]] و ضرب [[آل زبیر]] در [[فتنه دوم|سالهای ۶۶ تا ۶۹ هجری]] با نقش «بسم الله، محمّد رسولالله» هستند که نخستین مدرک از [[شهادتین]] نیز محسوب میشوند.<ref group="یاد">بخش دوم (لَا إِلٰهَ إِلَّا ٱللَّٰهُ) که از دهه هفتاد هجری در مدارک یافت شده، در آنها نوشته نشده است.</ref> بهعقیدهٔ [[شان آنتونی]]، هدف آل زبیر از گواهی به نبوت محمّد مشروعیتبخشی به ادعای [[خلافت|خلافتشان]] بوده است. در دههٔ هفتاد هجری، [[عبدالملک بن مروان |عبدالملک بن مروان اموی]]، بعد از شکست زبیریان، اصلاحات وسیعی در دستگاه خلافت اعمال کرد، از جمله در ضرب سکه. او نیز روی سکهها نام محمّد را درج میکرد. سکههای او مردی را نشان میدهند که برخی پژوهشگران، چون [[رابرت هویلند]]، او را محمّد میدانند، با این حال [[سکهشناسی|سکهشناسان]] این تعبیر را نپذیرفتهاند. بههرروی، نام محمّد از زمان همین خلیفه در کتیبهها بهوفور دیده شده است، از جمله در کتیبههای [[قبةالصخره]]. ظاهراً این بخشی از تلاش بنی امیه برای ایجاد وحدت اسلامی حول شخصیت محمّد بوده است. اشاره به محمّد در کتیبههای غیررسمی نیز از همین زمان رایج شده است.{{sfn|Anthony|2020|pp=۲۶–۳۶}} |
||
== نام و نسب == |
== نام و نسب == |
||
خط ۱۰۰: | خط ۱۰۰: | ||
* {{متن قرآن|و آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند و به آنچه بر محمد نازل آمده گرویدهاند -[که] آن خود حق [و] از جانب پروردگارشان است- [خدا نیز] بدیهایشان را زدود و حال [و روز]شان را بهبود بخشید.|سوره=۴۷|آیه=۲}} |
* {{متن قرآن|و آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند و به آنچه بر محمد نازل آمده گرویدهاند -[که] آن خود حق [و] از جانب پروردگارشان است- [خدا نیز] بدیهایشان را زدود و حال [و روز]شان را بهبود بخشید.|سوره=۴۷|آیه=۲}} |
||
* {{متن قرآن|محمّد پدر هیچیک از مردان شما نیست، ولی فرستاده خدا و خاتم پیامبران است؛ و خدا همواره بر هر چیزی داناست.|سوره=۳۳|آیه=۴۰}} |
* {{متن قرآن|محمّد پدر هیچیک از مردان شما نیست، ولی فرستاده خدا و خاتم پیامبران است؛ و خدا همواره بر هر چیزی داناست.|سوره=۳۳|آیه=۴۰}} |
||
* {{متن قرآن|محمد پیامبر خداست؛ و کسانی که با اویند، بر کافران، سختگیر [و] با همدیگر مهربانند.|سوره=۴۸|آیه=۲۹}}</ref>{{sfn|Déclais|۲۰۰۶|loc=Names of the Prophet}} رایجترین نام پیامبر اسلام است. با وجود این، میان تاریخپژوهان دربارهٔ معنای لغتِ «محمّد» که در قرآن به کار رفته و اینکه واقعاً نام پیامبر این دین |
* {{متن قرآن|محمد پیامبر خداست؛ و کسانی که با اویند، بر کافران، سختگیر [و] با همدیگر مهربانند.|سوره=۴۸|آیه=۲۹}}</ref>{{sfn|Déclais|۲۰۰۶|loc=Names of the Prophet}} رایجترین نام پیامبر اسلام است. با وجود این، میان تاریخپژوهان دربارهٔ معنای لغتِ «محمّد» که در قرآن به کار رفته و اینکه واقعاً نام پیامبر این دین بوده است یا نه، اختلافنظر وجود دارد. او در سورهای دیگر «احمد» خطاب شده است.{{sfn|Abd al-Ḥalīm|۲۰۲۰|pp=۹۸|ref=OxfordQuran}} بهگفتهٔ ''تاریخ اسلام جدید کمبریج''، نام محمّد — با توجه به معنای آن — احتمالاً به دورهٔ پس از اعلام پیامبری او تعلق دارد.{{sfn|Robinson|2011|p=۱۸۴}} [[هارتویگ هرشفلد]] معتقد است ارجاعات به نام محمّد در قرآن الحاقی هستند و بعداً اضافه شدهاند.{{sfn|Shoemaker|2011||pp=۱۵۵}} پیامبرِ قرآنی هیچگاه به صورت دوم شخص «محمد» نامیده نشده است. قرآن او را با اسامی چون ''نبی''، ''رسول''، ''طاها،'' ''مصطفی''، ''عبدالله''، ''حبیبالله''، ''ذکرالله''، ''امین''، ''سراج''، ''منیر''، ''هدی''، ''غیاث''، ''بشیر''، ''نذیر''، ''مذکر''، ''شهید'' و ''مبشر''<ref group="یاد">نبی: پیامبر؛ رسول: فرستاده؛ طاها: تطهیر کننده، پاک و راهنما؛ یاسین: مرد کمال؛ مصطفی: برگزیده؛ عبدالله: بندهٔ عالی خدا؛ حبیبالله: محبوب خدا؛ ذکرالله: یادآور خدا؛ امین: مورد اعتماد؛ سراج: روشنگر راه راست؛ منیر: روشنگر جهان؛ هدی: رهنمای حقیقت؛ غیاث: یاریکننده؛ بشیر: هشداردهنده؛ نذیر: یادآور؛ مذکر: تذکّردهنده؛ شهید: گواه؛ مبشر: حامل خبر خوش</ref> خطاب کرده است. او در قرآن در آیات ۷۳:۱ و ۷۴:۱، ''مزمّل'' و ''مدثر'' — به معنی «جامه بهخود پیچیده» — خوانده شده است.{{sfn|Rubin|۲۰۰۶|loc=Muhammad}}{{sfn|Nasr|2005|loc=Muhammad}} |
||
قرآن در سورهٔ احزاب،<ref group="قرآن">{{متن قرآن|محمّد پدر هیچیک از مردان شما نیست، ولی فرستاده خدا و خاتم پیامبران است. و خدا همواره بر هر چیزی داناست.|سوره=۳۳|آیه=۴۰}}</ref> محمّد را «[[خاتمالانبیا|خاتمالنبیین]]» به معنای «مُهرِ پیامبران» میخواند.{{sfn|Ernst|2004|pp=۸۰}} ارتباط خاتم/مهر با نبوت، در منابع یهودی، مسیحی و مانوی نیز دیده میشود و در این منابع اصطلاحی به معنای «تأیید کننده» یا «محقق کننده» نبوت است، ولی هیچگاه به معنای «پایانِ نبوت» |
قرآن در سورهٔ احزاب،<ref group="قرآن">{{متن قرآن|محمّد پدر هیچیک از مردان شما نیست، ولی فرستاده خدا و خاتم پیامبران است. و خدا همواره بر هر چیزی داناست.|سوره=۳۳|آیه=۴۰}}</ref> محمّد را «[[خاتمالانبیا|خاتمالنبیین]]» به معنای «مُهرِ پیامبران» میخواند.{{sfn|Ernst|2004|pp=۸۰}} ارتباط خاتم/مهر با نبوت، در منابع یهودی، مسیحی و مانوی نیز دیده میشود و در این منابع اصطلاحی به معنای «تأیید کننده» یا «محقق کننده» نبوت است، ولی هیچگاه به معنای «پایانِ نبوت» نبوده است.{{sfn|Powers|2011|p=۵۲}} برخی از پیروان اولیهٔ محمد خاتم الانبیاء را به همان معنای «تأییدکنندهٔ تورات و انجیل» تعبیر میکردند. تعبیر دیگر اسلامی نیز «آخرینِ پیامبران» بوده است. دیوید پاورز ظهور پیامبران دیگر مانند [[مختار ثقفی]] بعد از مرگ محمد را مسبب این تغییرِ معنا به حساب میآورد.{{sfn|Powers|2011|p=۵۲–۵۳}} سنوک هورگرونیه لقب «[[خاتمالانبیا|خاتم الانبیاء]]» را به معنای آخرین پیامبر و نشانهٔ اعتقاد پیروان محمّد به نزدیکی پایان جهان میداند.{{sfn|Shoemaker|2018|p=۵۶|ref=RoutIslam2018}} |
||
در منابع اسلامی گفته شده محمّد به «الامین» — به معنای قابلاعتماد — معروف بود.{{sfn|Campo|۲۰۰۹|loc=Muhammad}} به گفته ''دانشنامهٔ اسلام''، محتمل است «امین» نام واقعی محمد باشد، چون این نام در واقع مذکر «آمنه» — نام مادر محمد در منابع اسلامی —است.{{sfn|Buhl|Welch|1993|loc=Muḥammad}} مسلمانان معتقدند خدا به او «اسامی مقدّس» مختلفی بخشیده و «احمد» — به معنای مورد ستایشترین — را نام آسمانی و باطنی او میدانند. باور مفسران اسلامی طی قرون متمادی بر این |
در منابع اسلامی گفته شده محمّد به «الامین» — به معنای قابلاعتماد — معروف بود.{{sfn|Campo|۲۰۰۹|loc=Muhammad}} به گفته ''دانشنامهٔ اسلام''، محتمل است «امین» نام واقعی محمد باشد، چون این نام در واقع مذکر «آمنه» — نام مادر محمد در منابع اسلامی —است.{{sfn|Buhl|Welch|1993|loc=Muḥammad}} مسلمانان معتقدند خدا به او «اسامی مقدّس» مختلفی بخشیده و «احمد» — به معنای مورد ستایشترین — را نام آسمانی و باطنی او میدانند. باور مفسران اسلامی طی قرون متمادی بر این بوده است که وقتی [[عیسی]] از فرمانروایی [[فارقلیط]] در آینده سخن میراند، به احمد اشاره دارد.<ref group="قرآن">{{متن قرآن|و هنگامی را که عیسی پسر مریم گفت: «ای فرزندان اسرائیل، من فرستاده خدا به سوی شما هستم. تورات را که پیش از من بوده تصدیق میکنم و به فرستادهای که پس از من میآید و نام او «احمد» است بشارتگرم.» پس وقتی برای آنان دلایل روشن آورد، گفتند: «این سحری آشکار است.»|سوره=۶۱|آیه=۶}}</ref>{{sfn|Nasr|2005|loc=Muhammad}} «ابوالقاسم» [[کنیه|کنیهٔ]] اوست که بهمعنای «پدر قاسم» است و احتمالاً بهخاطر داشتن فرزندی به نام [[قاسم بن محمد|قاسم]] به او نسبت داده شده است.{{sfn|Campo|۲۰۰۹|loc=Muhammad}} |
||
=== نسب === |
=== نسب === |
||
[[پرونده:Birth of Muhammad from folio 44a of the Jami‘ al-tawarikh.jpg|بندانگشتی|چپ|یک نقاشی در کتاب [[جامعالتواریخ|''جامع التواریخ'']] متعلق به قرن چهاردهم میلادی، که تولد محمّد را ترسیم |
[[پرونده:Birth of Muhammad from folio 44a of the Jami‘ al-tawarikh.jpg|بندانگشتی|چپ|یک نقاشی در کتاب [[جامعالتواریخ|''جامع التواریخ'']] متعلق به قرن چهاردهم میلادی، که تولد محمّد را ترسیم کرده است.]]{{بیشتر|تبار محمد}} |
||
برای محمّد، هیچ نسبنامه یا شجرهنامهٔ مکتوبی گزارش |
برای محمّد، هیچ نسبنامه یا شجرهنامهٔ مکتوبی گزارش نشده است{{sfn|Varisco|1995|p=۱۴۷}} و [[تبار محمد|شجرهنامهٔ محمّد]] از دیدگاه تاریخی معلوم نیست؛ بلکه آنچه موجود است، داستانهایی بوده که بعدها به وجود آمده است.{{sfn|Buhl|Welch|1993|loc=Muḥammad}} [[دنیل مارتین واریسکو|واریسکو]] معتقد است که شجرهنامهٔ شخصیتهای برجسته، از جمله محمّد، وابسته به شرایط اجتماعی و سیاسی روز ساخته میشدند. او میگوید با فرض ۳۰ سال برای هر نسل در شجرهنامهٔ محمّد، عدنان میبایست ۶۳۰ سال پیش از محمّد زیسته باشد. اما در تاریخ عرب، پسر عدنان معاصر با [[نبوکدنصر دوم|بختالنصر]] (د ۵۶۲ قبل از میلاد) متصور میشود و بین تاریخ عرب و فرضیهٔ واریسکو، نزدیک به ۷۰۰ سال اختلاف است. او بر این باور است که شجرهنامهٔ محمّد، توسط گزارشکنندگان آن، مورد سانسور قرار گرفته و نام افرادی از میان آن برای صلاحدیدهای سیاسی و اجتماعی، حذف شده است.{{sfn|Varisco|1995|p=۱۴۷}} بهگزارش منابع اسلامی، پدر محمّد «[[عبدالله بن عبدالمطلب]]» و مادرش «[[آمنه بنت وهب]]» از خاندان [[بنیهاشم]] و از قبیلهٔ [[قریش]] بودند.{{sfn/fa|پاکتچی|۱۳۸۸|loc=اسلام}} بنیهاشم از خاندانهای برجسته در شهر مکّه بود.{{sfn|Buhl|Welch|1993|loc=Muḥammad}} بر اساس روایتی از محمّد، او دستور داده است که در ذکر شجرهنامهٔ او، از عدنان بالاتر نروند.{{sfn/fa|مرتضی عاملی|۱۴۲۶||p=۱۴۱}} منابع اسلامی، نسب مادر او را آمنه، بنت وهب بن عبدمناف بن زهرة بن کلاب گزارش کردهاند.{{sfn/fa|مرتضی عاملی|۱۴۲۶||p=۱۴۱}} |
||
{{نیاکان محمد}} |
{{نیاکان محمد}} |
||
خط ۱۲۲: | خط ۱۲۲: | ||
==== نخستین گزارشها ==== |
==== نخستین گزارشها ==== |
||
محمّد تنها با اعلام آغاز «[[وحی]]» قرآن وارد تاریخ میشود. کماکان، اطلاعات خیلی کمی وجود دارد و تنها منبع قدیمی موجود دربارهٔ آن، قرآن است. نه تنها اطلاعات ارائه شده از سوی قرآن کم است، بلکه ترتیب سورهها نیز مشخص نیست. سنت اسلامی، [[علق|سورهٔ عَلَق]] و [[مدثر|سورهٔ مُدَّثِّر]] را قدیمیترین سورههای قرآن میداند.{{sfn|Robinson|2011|pp=۱۸۴–۱۸۵}} سورهٔ علق با آیهٔ «بخوان به نام پروردگارت/نام پروردگارت را اعلام کن» آغاز میشود.{{sfn|Gilliot|2006|p=۴۱|ref=CambQuran2007}} منابع اسلامی روایت میکنند که محمّد در [[غار حرا]] به خواب رفته بود و [[جبرئیل]] بر او ظاهر شد و با خواندن قرآن فراخواندش. محمّد در آغاز بیتمایل توصیف شده اما در نهایت نظر او تغییر میکند.{{sfn|Munt|2020|p= |
محمّد تنها با اعلام آغاز «[[وحی]]» قرآن وارد تاریخ میشود. کماکان، اطلاعات خیلی کمی وجود دارد و تنها منبع قدیمی موجود دربارهٔ آن، قرآن است. نه تنها اطلاعات ارائه شده از سوی قرآن کم است، بلکه ترتیب سورهها نیز مشخص نیست. سنت اسلامی، [[علق|سورهٔ عَلَق]] و [[مدثر|سورهٔ مُدَّثِّر]] را قدیمیترین سورههای قرآن میداند.{{sfn|Robinson|2011|pp=۱۸۴–۱۸۵}} سورهٔ علق با آیهٔ «بخوان به نام پروردگارت/نام پروردگارت را اعلام کن» آغاز میشود.{{sfn|Gilliot|2006|p=۴۱|ref=CambQuran2007}} منابع اسلامی روایت میکنند که محمّد در [[غار حرا]] به خواب رفته بود و [[جبرئیل]] بر او ظاهر شد و با خواندن قرآن فراخواندش. محمّد در آغاز بیتمایل توصیف شده اما در نهایت نظر او تغییر میکند.{{sfn|Munt|2020|p=۹۸|ref=OxfordQuran}}{{sfn|Anthony|2020|p=۲۰۶}} این سبک داستانها، در ادبیات مسیحی بسیار به چشم میخورد. موردی بسیار شبیه به محمّد، چوپانی انگلیسی به نام کادمون از قرن هفتم میلادی است؛ او شبی در غاری به خواب میرود و فرشتهای بر او ظاهر میشود تا تقاضا کند برایش آواز بخواند. کادمون میگوید تواناییاش را ندارد اما به خواست خدا بهناگهان شروع به خواندن [[سرود روحانی|سرودهای روحانی]] میکند. حتی در داستانی قدیمیتر، [[آیسخولوس اسکندریه|آیسخولوس]]، [[نمایشنامهنویس|نمایشنامهنویس یونانی]] قرن دوم میلادی، در تاکستانی به خواب میرود و یکی از خدایان یونانی به نام [[دیونیسوس]] توانایی تنظیم نمایشنامههای [[تراژدیهای یونان|تراژدی]] را به او میآموزد.{{sfn|Anthony|2020|pp=204, 216, passim.}} |
||
در نظر محققان معاصر، خاصه [[آنگلیکا نویورت|آنگِلیکا نویوِرت]] و [[هریس بیرکلاند]]، سورهٔ علق با توجه به ساختار و محتوایش، اولین سورهٔ قرآن نیست، بلکه به میانهها یا اواخر دورهٔ مکّی تعلق دارد.{{sfn|Anthony|2020|p=۲۲۹}} قرآن مشخص نمیکند محمّد تا چقدر میتوانسته بخواند و بنویسد، ولی بیسوادی او یکی از عقاید مسلمانان است — که هدفش دفاع از محمّد در برابر اتهامات تقلید از [[مسیحیت|مسیحیان]] و [[یهودیان]] بوده است. در همان قرن هفتم [[سبئوس]]، تاریخنگار ارمنی، میگوید محمّد «بهخوبی از ''تاریخ موسی'' ([[تورات]]) آگاه بود.» و [[یوحنای دمشقی|یوحَنّای دمشقی]] (متوفی ۷۵۰ م) از آشناییاش با کتاب مقدس بهواسطهٔ راهبی [[آریانیسم|آریانی]] نوشته است. بههرروی، مشخص نیست واکنشها نسبت به اعلام پیامبری محمّد چگونه بوده است. بهگفتهٔ خودِ قرآن، مکّیان محمّد را جادوگر، شاعر و جنزده میدانستند.{{sfn|Sinai|2017|pp=۶۷–۶۹}} سنت اسلامی از [[ابوبکر]]، [[علی بن ابیطالب|علی]] و [[خدیجه]] بهعنوان اولین مؤمنان نام برده، اما بهعقیدهٔ رابینسون این گزارشها متأثر از وقایع پس از دورهٔ محمّد بودهاند.{{sfn|Robinson|2011|p=۱۸۶}} |
در نظر محققان معاصر، خاصه [[آنگلیکا نویورت|آنگِلیکا نویوِرت]] و [[هریس بیرکلاند]]، سورهٔ علق با توجه به ساختار و محتوایش، اولین سورهٔ قرآن نیست، بلکه به میانهها یا اواخر دورهٔ مکّی تعلق دارد.{{sfn|Anthony|2020|p=۲۲۹}} قرآن مشخص نمیکند محمّد تا چقدر میتوانسته بخواند و بنویسد، ولی بیسوادی او یکی از عقاید مسلمانان است — که هدفش دفاع از محمّد در برابر اتهامات تقلید از [[مسیحیت|مسیحیان]] و [[یهودیان]] بوده است. در همان قرن هفتم [[سبئوس]]، تاریخنگار ارمنی، میگوید محمّد «بهخوبی از ''تاریخ موسی'' ([[تورات]]) آگاه بود.» و [[یوحنای دمشقی|یوحَنّای دمشقی]] (متوفی ۷۵۰ م) از آشناییاش با کتاب مقدس بهواسطهٔ راهبی [[آریانیسم|آریانی]] نوشته است. بههرروی، مشخص نیست واکنشها نسبت به اعلام پیامبری محمّد چگونه بوده است. بهگفتهٔ خودِ قرآن، مکّیان محمّد را جادوگر، شاعر و جنزده میدانستند.{{sfn|Sinai|2017|pp=۶۷–۶۹}} سنت اسلامی از [[ابوبکر]]، [[علی بن ابیطالب|علی]] و [[خدیجه]] بهعنوان اولین مؤمنان نام برده، اما بهعقیدهٔ رابینسون این گزارشها متأثر از وقایع پس از دورهٔ محمّد بودهاند.{{sfn|Robinson|2011|p=۱۸۶}} |
||
بخشهای مکی قرآن، محمد را کاملاً انسانی و بدون قدرت ماوراء طبیعی نشان میدهد. مخالفانش مرتباً او را به انجام معجزه دعوت میکنند: «ما به تو ایمان نمیآوریم مگر چشمهٔ آبی از زمین جاری سازی.» (۱۷:۹۰) در پاسخ، قرآن به محمد دستور میدهد که بگو: «من فقط بشری مثل شما هستم» (۱۸:۱۱۰ و ۴۱:۶) و هنگامی که مخالفان او را به افشای [[علم غیب|عالم غیب]] دعوت کردند، قرآن به او دستور داد که بگوید «من غیب نمیدانم.» (۶:۵۰){{sfn|Esposito|۲۰۰۹}} |
|||
در برخی منابع اسلامی گفته شده رسالت محمّد از ۴۰سالگی او آغاز شد، اما این عدد نمادین به نظر میرسد. بهعقیدهٔ کنارد، محمّد ۴۰ساله معرفی شده چراکه این سن اوج قدرت جسمی و ذهنی در زندگی مردان محسوب میشده است. در نظر رابین، تقسیم زندگی محمّد به سه دورهٔ ۴۰—۱۰—۱۰ ساله، به تقلید از سرگذشت [[موسی]] در [[تورات]] انجام شده است. موسی در زمان اولین ملاقات با [[یهوه]]، ۸۰ساله بوده و در ۱۲۰سالگی مرده است؛ تنها طول عمر محمّد نسبت به موسی، نصف شده است. حتی در منابع اسلامی روایتی وجود دارد که عمر هر پیامبر، نصف پیامبران پیشین خواهد بود.{{sfn|Shoemaker|2011||pp=۱۰۳–۱۰۴}} |
در برخی منابع اسلامی گفته شده رسالت محمّد از ۴۰سالگی او آغاز شد، اما این عدد نمادین به نظر میرسد. بهعقیدهٔ کنارد، محمّد ۴۰ساله معرفی شده چراکه این سن اوج قدرت جسمی و ذهنی در زندگی مردان محسوب میشده است. در نظر رابین، تقسیم زندگی محمّد به سه دورهٔ ۴۰—۱۰—۱۰ ساله، به تقلید از سرگذشت [[موسی]] در [[تورات]] انجام شده است. موسی در زمان اولین ملاقات با [[یهوه]]، ۸۰ساله بوده و در ۱۲۰سالگی مرده است؛ تنها طول عمر محمّد نسبت به موسی، نصف شده است. حتی در منابع اسلامی روایتی وجود دارد که عمر هر پیامبر، نصف پیامبران پیشین خواهد بود.{{sfn|Shoemaker|2011||pp=۱۰۳–۱۰۴}} |
||
خط ۱۴۱: | خط ۱۳۹: | ||
}} |
}} |
||
محمد به عنوان یک «هشداردهنده» در سنت پیامبران پیشین، به مسئولیت بشر در مقابل خداوند تأکید داشت و پاداشهای بهشتی و عذاب جهنم را به آنها گوشزد میکرد.{{sfn|Robinson|2011|p=۱۸۷}} |
محمد به عنوان یک «هشداردهنده» در سنت پیامبران پیشین، به مسئولیت بشر در مقابل خداوند تأکید داشت و پاداشهای بهشتی و عذاب جهنم را به آنها گوشزد میکرد.{{sfn|Robinson|2011|p=۱۸۷}} |
||
مضمون اصلی نخستین سورههای مکّی اعلام [[روز حساب|حساب الهی]] برای رفتن به [[بهشت]] یا [[جهنم]] است که در [[روز قیامت]] و با سربرآوردن مردگان از خاک انجام میشود. شروع این [[رستاخیز]] با نابودی هولناک جهان (مثلا شکافته شدن آسمان و گشوده شدن زمین) آغاز میگردد.{{sfn|Sinai|2017|pp=۱۶۲–۱۶۴}} تجلی تأکید قرآن به نزدیکی بسیار زیاد آخرالزمان، در آیهٔ اول [[نحل|سورهٔ نحل]] دیده میشود که با فعل ماضی (أَتَی) میگوید «عذاب الهی فرارسیده است» و در آیهٔ ۷۹ هشدار میدهد که «رسیدن کار قیامت به یک چشمبهمزدنی یا کمتر از آن است.»{{sfn|Shoemaker|2011||p=۱۶۰}} جدا از آیات پراکنده، حداقل سی سورهٔ پایانی در [[فهرست سورههای قرآن|ترتیب فعلی سورهها]] — که دانشوران آنها را «قرآنِ آخرالزمانی» مینامند — دربارهٔ هشدار نزدیکی پایان جهان است. اصطلاح رایج قرآن برای آخرالزمان، «الساعَة» است، در لغت بهمعنای «همین لحظه.»{{sfn|Amir-Moezzi|2019|p=۹۴۳|ref=LeCoran2019}} قرآن زمان دقیق آخرالزمان را مشخص |
مضمون اصلی نخستین سورههای مکّی اعلام [[روز حساب|حساب الهی]] برای رفتن به [[بهشت]] یا [[جهنم]] است که در [[روز قیامت]] و با سربرآوردن مردگان از خاک انجام میشود. شروع این [[رستاخیز]] با نابودی هولناک جهان (مثلا شکافته شدن آسمان و گشوده شدن زمین) آغاز میگردد.{{sfn|Sinai|2017|pp=۱۶۲–۱۶۴}} تجلی تأکید قرآن به نزدیکی بسیار زیاد آخرالزمان، در آیهٔ اول [[نحل|سورهٔ نحل]] دیده میشود که با فعل ماضی (أَتَی) میگوید «عذاب الهی فرارسیده است» و در آیهٔ ۷۹ هشدار میدهد که «رسیدن کار قیامت به یک چشمبهمزدنی یا کمتر از آن است.»{{sfn|Shoemaker|2011||p=۱۶۰}} جدا از آیات پراکنده، حداقل سی سورهٔ پایانی در [[فهرست سورههای قرآن|ترتیب فعلی سورهها]] — که دانشوران آنها را «قرآنِ آخرالزمانی» مینامند — دربارهٔ هشدار نزدیکی پایان جهان است. اصطلاح رایج قرآن برای آخرالزمان، «الساعَة» است، در لغت بهمعنای «همین لحظه.»{{sfn|Amir-Moezzi|2019|p=۹۴۳|ref=LeCoran2019}} قرآن زمان دقیق آخرالزمان را مشخص نمیکند؛ چون مخالفان محمد زمانش را پرسیدند، قرآن در پاسخ میگوید: «بگو: فقط پروردگار من به آن علم دارد و تا زمان مناسب آن را آشکار نمیکند.» (۷:۱۸۷){{sfn|Esposito|۲۰۰۹}}<ref group="یاد">این آیه یادآوری سخنی از عیسی در [[انجیل متی]] (۲۴:۳۶) است: «پیش از اینکه این نسل بگذرد… آسمان و زمین زائل خواهد شد… ''امّا از روز و ساعت آن هیچکس اطّلاع ندارد، حَتَّی ملائکهٔ آسمان و پسر [انسان]، جز پدر من و بس.''»{{harv|Reynolds|2018|p=884}}</ref> تاکیدهای مکرر قرآن به فوریت آخرالزمان، سبب شده برخی از پژوهشگران محمّد را در واقع یک «واعظ آخرالزمانی» محسوب کنند. به گفتهٔ کاسانوا، محمّد و پیروانش نه تنها معتقد به نزدیکی آخرالزمان بودند، بلکه انتظار داشتند که دنیا پیش از مرگِ خود محمّد نابود شود.{{sfn|Shoemaker|2011||p=۱۷۸}} |
||
اینگونه که بسیاری از آیات مکّی قرآن نشان میدهند، برخی |
اینگونه که بسیاری از آیات مکّی قرآن نشان میدهند، ظاهراً برخی مخاطبان محمّد آخرالزمان را انکار میکردند؛ قرآن اینان را «مُکَذِّبون» نامیده و تفاوت روشنی میان مکذبون و کسانی که آخرالزمان را قبول داشتند اما نگران فوریت و نزدیکی آن نبودند قائل نمیشود.{{sfn|Sinai|2017|p=۱۶۴}} در پاسخ میگوید «نشانههای بسیار در آسمان و زمین هست که از آن رویگردانند.» ([[یوسف (سوره)|یوسف]]، آیه ۱۰۵) و «قیامت نزدیک شد و ماه دو پاره شد.» ([[قمر (سوره)|قمر]]، آیه ۱) دیوید کوک عقیده دارد این هشدارها به وقایع کیهانی در آن سالها اشاره دارد. او بهخصوص آیهٔ آغازین سورهٔ قمر را به پدیدار شدن [[دنبالهدار هالی]] در سال ۶۰۷ میلادی (چند سال پیش از اعلام پیامبری محمّد) مرتبط میداند. [[یوری روبین]] نیز وقوع [[ماهگرفتگی]] را برانگیزندهٔ چنین آیاتی مییابد.{{sfn|Shoemaker|2011||p=۱۶۱}} |
||
==== انتقادات محمد به مکیان ==== |
|||
علاوه بر انتقاد از آنان بابت نپذیرفتن آخرالزمان، قرآن به مشرکان انتقادات دیگری هم وارد میکند. یکی از اینها، خدا دانستن غیرخدا/فرشتگان و «دختر قائل شدن» برای خداست.{{sfn|Sinai|2017|pp=۶۷–۶۹}}{{sfn|Robinson|2011|p=۱۸۷}} مشرکان در دفاع میگویند «ما فقط آنان را میپرستیم تا نزد خدا شفاعتمان کنند.» (زمر ۳) و آیاتی مثل عنکبوت<sup>۶۱</sup> تردیدی باقی نمیگذارند که مشرکان خدای محمد (الله) را قبول داشتند. قرآن از برخی اعمال پرستشگونه چون تقدیم قربانی توسط مشرکان گزارش میکند. برخی از آیات قرآن فرض میکنند که مشرکان وجود «رسولان» الهی و کتاب مقدس مرتبط با موسی را تصدیق و شاید با الهام از شیوهٔ کتاب مقدس، خدایان واسطهٔ خود را فرشته قلمداد میکردند.{{sfn|Sinai|2017|pp=۶۷–۶۹}} انتقاد دیگری که در سورههای مکی متوجه مشرکان شده، «سوءاستفاده از ثروت» است.{{sfn|Robinson|2011|p=۱۸۷}} سورهٔ [[ماعون]] کسانی که «یتیم را میرانند و فقیر را غذا نمیدهند» با کسانی که آخرالزمان را انکار میکنند یکسان توصیف میکند.{{sfn|Sinai|2017|pp=۱۶۵}} |
|||
برخی آیات قرآن — خاصه [[اسراء]]<sup>۳۱</sup> و [[تکویر]]<sup>۸–۹</sup> — دربارهٔ کشتن نوزادان هستند؛ سورهٔ تکویر میگوید در آخرالزمان از دختر مدفون (در متن قرآن مشخص نیست این دختر زندهبهگور شده باشد) پرسیده میشود به چه گناهی کشته شد.{{sfn|Reynolds|2018|p=۸۸۸}} سورهٔ اسراء نیز فرمان میدهد نوزادان را از روی فقر نکشید.{{sfn|Reynolds|2018|p=۴۳۷}} به عقیدهٔ رابینسون، کشتن نوزادان دختر هنجار رایجی در منطقهٔ زندگی محمد بوده است.{{sfn|Robinson|2011|p=۱۸۷}} ولی براینر معتقد است اسراء<sup>۳۱</sup> بخشی از مجموعهٔ بزرگتر آیات ۲۲–۳۹ همان سوره است و این آیات نسخهٔ اسلامی [[ده فرمان]] موسی هستند ([[سفر لاویان]] ۱۸:۲۱ فرمان میدهد فرزندانتان را برای [[مولوخ]] نکشید).{{sfn|Reynolds|2018|p=۴۳۸}} آنگلیکا نویورت نیز اشاره به دخترِ مدفون را شبیه به شعری منسوب به [[افرایم سوری]]، شاعر [[مسیحیت سریانی|مسیحی سریانی]]، دربارهٔ رفتار کودک مدفونی با مادرش در آخرالزمان میداند:{{sfn|Reynolds|2018|p=۸۸۸}}{{گفتاورد|آنکه زنا میکند، باردار شده و میکُشد (سقط جنین) / تا [کودکش] این جهان را نبیند / کودک او را از دیدن آن جهان منع خواهد کرد / چه مادر مرگ به رَحِم خود آورده و [کودک] در تاریکی زمین دفن خواهد شد / پس کودک نیز برای مادر مرگ آورده، / مادر به تاریکی آن جهان خواهد رفت.|منسوب به [[افرایم سوری]]{{sfn|Reynolds|2018|p=۸۸۸–۸۸۹}}}} |
|||
==== هجرت ==== |
==== هجرت ==== |
||
به نوشتهٔ قرآن محمد ابتدا در حریم مقدسی (که فرض میشود مکه باشد) و ساکنان آن عمدتاً دربارهٔ روز قیامت و یگانگی خداوند تردید داشتند، اقامت داشت{{sfn|Sinai|2017|p=۵۱}} و قرآن را به عنوان آیات خدا را برایشان میخواند. با این حال مشرکان، |
به نوشتهٔ قرآن محمد ابتدا در حریم مقدسی (که فرض میشود مکه باشد) و ساکنان آن عمدتاً دربارهٔ روز قیامت و یگانگی خداوند تردید داشتند، اقامت داشت{{sfn|Sinai|2017|p=۵۱}} و قرآن را به عنوان آیات خدا را برایشان میخواند. با این حال مشرکان، مواعظ او و آخرالزمان را به عنوان «قصههای پیشینیان» رد کردند.{{sfn|Sinai|2017|p=۵۰, ۱۶۴}} درهرحال، پیداست محمّد در مکّه موفقیت زیادی حاصل نکرده است.{{sfn|Sinai|2017|p=۱۷۹}} بهگفتهٔ قرآن، کفّار نقشه میکشیدند محمّد را «بکشند» یا «اخراج» کنند.{{sfn|Sinai|2017|p=۵۰}} [[ولید صالح (اسلامپژوه)|ولید صالح]] میگوید در سورههای پایانی مکّه احساس ناامیدی دیده میشود؛ مثل [[هود (سوره)|سورهٔ هود]]<sup>۱۷</sup> که میگوید «بیشتر مردم باور نمیکنند.»{{sfn|Saleh|2016|loc=passim.}} به عقیدهٔ ساینای، چیزی که بیشتر از عدم موفقیت محمّد اعتبار او را زیر سؤال میبرده، فرا نرسیدن عذاب الهی موعود او بوده است. مشرکان حتی در سورهٔ هود به کنایه از محمّد درخواست میکنند این عذاب الهی را بر آنها نازل کند. برخی از سورههای پایانی مکّی تلاش میکنند دلیل این تأخیر را توضیح دهند؛ مثلاً سورهٔ هود<sup>۸</sup> پاسخ میدهد «اگر عذاب را به مدت کوتاهی به تأخیر اندازیم، خواهند گفت چه چیزی آن را بازداشت؟» و در [[یونس (سوره)|سورهٔ یونس]] گفته که ممکن است این عذاب تا بعد از مرگ محمّد به تأخیر افتاده باشد.{{sfn|Sinai|2017|pp=۱۷۹–۱۸۰}} ولید صالح معتقد است که باید [[هجرت محمد]] را در سایهٔ همین ناامیدی دید: هجرت به مدینه نه تنها یک عقبنشینی استراتژیک، بلکه فرصتی برای خروج از بنبست مکّه (یعنی عدم وقوع عذاب موعود) بوده است.{{sfn|Saleh|2016|pp=۱۰۷–۱۰۸ ,۱۱۳–۱۱۴}} در نظر نیکولای ساینای، محمّد و پیروانش هجرت به مدینه را مشابه هجرت [[ابراهیم]] و [[لوط]] به [[سرزمین موعود|ارض موعود]] میدیدند.{{sfn|Sinai|2017|p=۱۸۰}} |
||
مدت دورهٔ فعالیت محمّد در مکّه مشخص نیست. در روایت رسمی اسلامی، رسالت او ۲۰ ساله معرفی میشود که ده سال در مکّه و ده سال در مدینه بوده است. لیکن روایات اسلامی تناقضهای بسیار دارند؛ در برخی روایات سالهای پیامبری او بیش از ۲۰ سال به طول میانجامد، درحالی که گاه تلاش کردهاند — احتمالاً با انگیزهٔ اثبات برتری یک شهر — دورهٔ حضورش در مکّه یا مدینه از دیگری بیشتر باشد؛ مثلاً برخی روایات حاشیهای اسلامی مدت حضورش در مدینه را ۱۳ سال گفتهاند.{{sfn|Shoemaker|2011||pp=۱۰۴–۱۰۳}} |
مدت دورهٔ فعالیت محمّد در مکّه مشخص نیست. در روایت رسمی اسلامی، رسالت او ۲۰ ساله معرفی میشود که ده سال در مکّه و ده سال در مدینه بوده است. لیکن روایات اسلامی تناقضهای بسیار دارند؛ در برخی روایات سالهای پیامبری او بیش از ۲۰ سال به طول میانجامد، درحالی که گاه تلاش کردهاند — احتمالاً با انگیزهٔ اثبات برتری یک شهر — دورهٔ حضورش در مکّه یا مدینه از دیگری بیشتر باشد؛ مثلاً برخی روایات حاشیهای اسلامی مدت حضورش در مدینه را ۱۳ سال گفتهاند.{{sfn|Shoemaker|2011||pp=۱۰۴–۱۰۳}} |
||
=== بعد از هجرت === |
=== بعد از هجرت === |
||
از آغاز [[سوره مدنی|سورههای مدنی]]، سه تغییر مهم در دین قرآنی دیده میشود؛ نخست آنکه حس ناامیدی پایان دورهٔ مکّه، جای خود را به طلب کنشگری علیه مشرکان میدهد. دوم، درحالی که [[سوره مکی|سورههای مکی]] باور به [[آخرالزمان]] و [[توحید (اسلام)|توحید]] را کافی مییافتند، در سورههای مدنی جامعهٔ قرآنی خود را از [[مسیحی|مسیحیان]] و [[یهودیان]] متمایز میکند و نهایتاً، سومین تغییر این است که جایگاه محمّد در سورههای مدنی بالاتر رفته است.{{sfn|Sinai|2017|pp=۱۸۸–۱۸۹}} |
|||
تغییر رویکرد قرآن به رویارویی خشونتآمیز نظامی با مشرکان، در [[نساء|سورهٔ نساء]]<sup>۷۷</sup> دیده میشود. همان آیه مشخص میکند که برخی از پیروان محمّد تمایلی به برخورد خشونتبار با مشرکان نداشتهاند، اما این موضوع در نظر قرآن تغییری ایجاد نمیکند. بهعقیدهٔ ساینای، در این نقطه، خشونتِ نظامی مؤمنان علیه مشرکان، جایگزینِ بلایای آسمانی بهعنوان عذاب موعود میشود. |
تغییر رویکرد قرآن به رویارویی خشونتآمیز نظامی با مشرکان، در [[نساء|سورهٔ نساء]]<sup>۷۷</sup> دیده میشود. همان آیه مشخص میکند که برخی از پیروان محمّد تمایلی به برخورد خشونتبار با مشرکان نداشتهاند، اما این موضوع در نظر قرآن تغییری ایجاد نمیکند. بهعقیدهٔ ساینای، در این نقطه، خشونتِ نظامی مؤمنان علیه مشرکان، جایگزینِ بلایای آسمانی بهعنوان عذاب موعود میشود. در نظر دیوید مارشال، اینکه در سورههای مدنی داستانهای نزول عذاب الهی پیامبران پیشین روایت نشدهاند، بهوضوح به همین تغییر رویکرد قرآن — از بلایای طبیعی به خشونت نظامی — ارتباط دارد.{{sfn|Sinai|۲۰۱۷|pp=۱۸۱–۱۸۹}} |
||
به عقیدهٔ [[آلفورد ولش]] با وجود اقتداری که در آیات مدنی به محمد داده شده است، همچنان فروتنی و کمرویی او در این آیات به تصویر کشیده شده است از جمله در آیه: «ای مؤمنان، وارد خانه پیامبر نشوید، مگر اینکه برای صرف غذا به شما اجازه غذا داده شود [...] و هنگامی که غذای خود را تمام کردید، به سخنان بیهوده ننشینید، زیرا این کار برای پیامبر آزاردهنده است و از شما شرم میکند [که بیرونتان کند].» (۳۳:۵۳){{sfn|Esposito|۲۰۰۹}} سورهٔ [[بقره]]<sup>۹</sup> به محمد دو صفتِ مهربانی و رحمت نسبت میدهد. آیهٔ دیگری محمد را به عنوان اسوه برای مؤمنان توصیف میکند.{{sfn|Sinai|Watt |2023}} |
|||
==== ورود به یثرب ==== |
==== ورود به یثرب ==== |
||
[[پرونده:Muhammad 11.jpg|بندانگشتی|مینیاتوری عثمانی از محمد؛ آستینهای او بلند است تا دستانش دیده نشود.]]بهگفتهٔ قرآن، مؤمنان پس از اینکه بهدلیل «ایمانشان به خدا» از محلی که در آن ساکن بودند اخراج شدند، در [[مدینه|یثرب]] سکونت گزیدند.{{sfn|Sinai|2017|p=۵۰}} محمّد آنجا پایههای امت خود را بنا نهاد. مشخص نیست چرا کفار مدینه به آسانی به او ایمان آوردند، درحالیکه [[قریش]] در مکّه سخت با او مخالف بودهاند.{{sfn|Donner|2010|p=۵۲}} مایکل لکر، در تلاش برای قرار دادن هجرت محمّد در بستر وقایع [[دوران باستان متأخر]]، میگوید با توجه به همزمانی هجرت و [[جنگ شاهنشاهی ساسانی و امپراتوری بیزانس (۶۰۲–۶۲۸)|ضدحملهٔ هراکلیوس علیه ساسانیان]] — مهمترین قدرت سیاسی در عربستان — محتمل است رومیها محمّد را برای به قدرت رسیدن در مدینه یاری کرده باشند.{{sfn|Lecker|2008|p=۲۷۷}} در طول تاریخ معمولاً هر جا [[دولت]] منظم بوده ضرب [[سکه]] هم بوده، اما هیچ سکهای از دورهٔ حکومت محمّد پیدا نشده است.{{sfn|Gross|2018|p=۵۶|ref=RoutIslam2018}} |
[[پرونده:Muhammad 11.jpg|بندانگشتی|مینیاتوری عثمانی از محمد؛ آستینهای او بلند است تا دستانش دیده نشود.]]بهگفتهٔ قرآن، مؤمنان پس از اینکه بهدلیل «ایمانشان به خدا» از محلی که در آن ساکن بودند اخراج شدند، در [[مدینه|یثرب]] سکونت گزیدند.{{sfn|Sinai|2017|p=۵۰}} محمّد آنجا پایههای امت خود را بنا نهاد. مشخص نیست چرا کفار مدینه به آسانی به او ایمان آوردند، درحالیکه [[قریش]] در مکّه سخت با او مخالف بودهاند.{{sfn|Donner|2010|p=۵۲}} مایکل لکر، در تلاش برای قرار دادن هجرت محمّد در بستر وقایع [[دوران باستان متأخر]]، میگوید با توجه به همزمانی هجرت و [[جنگ شاهنشاهی ساسانی و امپراتوری بیزانس (۶۰۲–۶۲۸)|ضدحملهٔ هراکلیوس علیه ساسانیان]] — مهمترین قدرت سیاسی در عربستان — محتمل است رومیها محمّد را برای به قدرت رسیدن در مدینه یاری کرده باشند.{{sfn|Lecker|2008|p=۲۷۷}} در طول تاریخ معمولاً هر جا [[دولت]] منظم بوده ضرب [[سکه]] هم بوده، اما هیچ سکهای از دورهٔ حکومت محمّد پیدا نشده است.{{sfn|Gross|2018|p=۵۶|ref=RoutIslam2018}} |
||
همراهان محمّد، «[[مهاجرین]]» و یاران مدینهای او «[[انصار]]» نام گرفتند. قرآن مخالفان مدنی محمّد را «منافقون» لقب داده است.{{sfn|Donner|2010|p=۴۳}} در یثرب «[[اهل کتاب]]» ساکن بودند. قرآن بهصورت مستقیم اینان را یهودی نمینامد، اما در [[میثاق مدینه]] به قبایل یهودی اشاره شده و چند آیه نیز مستقیماً یهودیان را خطاب قرار میدهند.{{sfn|Sinai|2017|pp=۱۹۶–۱۹۷}} تقریباً همهٔ پژوهشگران وثاقت تاریخی میثاق مدینه را پذیرفتهاند. این متن با قرآن بیگانه است، اما در منابع اسلامی حفظ شده است. میثاق مدینه نشان میدهد که امّت محمّد — برخلاف اسلام قرون بعدی که نیازمند اعلام صریح ایمان بوده — یهودیان مدینه را هم ظاهراً بهعنوان بخشی از مؤمنان در بر میگرفته است، گرچه آنها جایگاهی فرودوست نسبت به تسلیمشدگان [مُسلِمون] داشتهاند. مرز میان دو گروه هنوز بهروشنی مشخص نبوده{{sfn|Robinson|2011|pp=۱۸۸–۱۸۹}} و ایمان به خدا و قیامت، تنها پیشنیاز حضور در این امّت بوده است.{{sfn|Shoemaker|2011||p=۲۰۷}} این سند همچنین قوانینی برای امّت تنظیم کرده و از آنها خواسته اختلافاتشان را به «خدا و محمّد» ارجاع دهند.{{sfn|Sinai|2017|p=۴۱}} تنش بیشتر در رابطهٔ محمّد و پیروانش با یهودیان، حضور مسیحیان در مدینه را نفی نمیکند.{{sfn|Sinai|2017|pp=۱۹۶–۱۹۷}} |
همراهان محمّد، «[[مهاجرین]]» و یاران مدینهای او «[[انصار]]» نام گرفتند. قرآن مخالفان مدنی محمّد را «منافقون» لقب داده است.{{sfn|Donner|2010|p=۴۳}} در یثرب «[[اهل کتاب]]» ساکن بودند. قرآن بهصورت مستقیم اینان را یهودی نمینامد، اما در [[میثاق مدینه]] به قبایل یهودی اشاره شده و چند آیه نیز مستقیماً یهودیان را خطاب قرار میدهند.{{sfn|Sinai|2017|pp=۱۹۶–۱۹۷}} تقریباً همهٔ پژوهشگران وثاقت تاریخی میثاق مدینه را پذیرفتهاند. این متن با قرآن بیگانه است، اما در منابع اسلامی حفظ شده است. میثاق مدینه نشان میدهد که امّت محمّد — برخلاف اسلام قرون بعدی که نیازمند اعلام صریح ایمان بوده — یهودیان مدینه را هم ظاهراً بهعنوان بخشی از مؤمنان در بر میگرفته است، گرچه آنها جایگاهی فرودوست نسبت به تسلیمشدگان [مُسلِمون] داشتهاند. مرز میان دو گروه هنوز بهروشنی مشخص نبوده{{sfn|Robinson|2011|pp=۱۸۸–۱۸۹}} و ایمان به خدا و قیامت، تنها پیشنیاز حضور در این امّت بوده است.{{sfn|Shoemaker|2011||p=۲۰۷}} این سند همچنین قوانینی برای امّت تنظیم کرده و از آنها خواسته اختلافاتشان را به «خدا و محمّد» ارجاع دهند.{{sfn|Sinai|2017|p=۴۱}} تنش بیشتر در رابطهٔ محمّد و پیروانش با یهودیان، حضور مسیحیان در مدینه را نفی نمیکند.{{sfn|Sinai|2017|pp=۱۹۶–۱۹۷}} رابینسون از منابع اسلامی دربارهٔ دلیل هجرت نقل میکند محمد در پاسخ به دعوت برای داوری بین دو قبیلهٔ یثربی تصمیم گرفت پیام خود را به این شهر برساند و مردمش و جنبش تغییرات اساسی در آن جامعه را رهبری کند. داوری موفق یکی از راههای رسیدن به مقام اجتماعی در این جامعه بوده است.{{sfn|Robinson|2011|pp=۱۷۴}} با این حال، رابینسون منابع اسلامی را نامعتبر و متعلق به قرنها بعد از مرگ محمد میداند.{{sfn|Robinson|2016|loc=‘A’isha, wife of the Prophet}} |
||
==== ازدواج با زینب بنت جحش و الغای فرزندخواندگی ==== |
==== ازدواج با زینب بنت جحش و الغای فرزندخواندگی ==== |
||
یکی از روایاتی که منابع اسلامی از دورهٔ حضور محمّد در مدینه نقل کردهاند و اسلامشناسان غربی نیز آن را تاریخی یافتهاند، ماجرای ازدواج محمّد با [[زینب بنت جحش]]، همسر [[زید بن حارثه|زید]] پسر |
یکی از روایاتی که منابع اسلامی از دورهٔ حضور محمّد در مدینه نقل کردهاند و اسلامشناسان غربی نیز آن را تاریخی یافتهاند، ماجرای ازدواج محمّد با [[زینب بنت جحش]]، همسر [[زید بن حارثه|زید]] پسر خواندهٔ محمّد، است. در سورهٔ احزاب<sup>۳۷–۴۰</sup> به این موضوع اشاره شده است. مطابق این روایت دربارهٔ این آیات، محمّد در سال اول هجری به خانهٔ زید رفت اما در نبود زید، همسرش زینب را در خانه تنها و نیمهبرهنه یافت. زینب برخاست تا بدن خود را بپوشاند و در همین زمان، محمّد ناخواسته عاشق او شد. اندکی بعد که زید از موضوع خبردار شد، به محمّد پیشنهاد داد که از زینب طلاق بگیرد تا محمد با زینب ازدواج کند. محمّد پیشنهاد زید را رد کرد اما سورهٔ احزاب<sup>۳۷</sup> اجازهٔ این ازدواج را به محمد داد:{{sfn|Powers|2011|pp=۲۸}}{{گفتاورد|(به خاطر بیاور) زمانی را که به آن کس که خداوند به او نعمت داده بود و تو نیز به او نعمت داده بودی میگفتی: «همسرت را نگاهدار و از خدا بپرهیز»؛ و در دل چیزی را پنهان میداشتی که خداوند آن را آشکار میکند؛ و از مردم میترسیدی در حالیکه خداوند سزاوارتر است که از او بترسی هنگامی که زید از آن زن جدا شد، ما او را به همسری تو درآوردیم تا مشکلی برای مؤمنان در ازدواج با همسران پسر خواندههایشان — بهویژه هنگامی که از اینان حاجت خویش را برآورند — نباشد؛ و فرمان خدا انجامشدنی است.{{sfn|Powers|2011|pp=۲۸}}|قرآن، سورهٔ احزاب}} |
||
در ادامه، رسم [[فرزندپذیری|فرزندخواندگی]] که [[عربستان پیش از اسلام|پیش از اسلام]] نیز نزد اعراب رایج بود، ملغی شد که در نظر محققان غربی، بیم محمّد از آنکه رابطهاش با زینب در دید مردم [[زنا با محارم|زنای محارم]] محسوب شود، مسببش بوده است. آیات ۴–۵ سورهٔ احزاب این موضوع بهصورت ضمنی آمده است: «خداوند… پسرخواندگانتان را فرزند شما مقرر نداشته است… ایشان را به نام پدرانشان بخوانید.» احزاب<sup>۴۰</sup> میگوید «محمّد پدر هیچیک از مردان شما نیست، ولی فرستاده خدا و خاتم پیامبران است.» این داستان تا پایان قرن اول هجری به گوش مسیحیان نیز رسیده بوده، چنانکه [[لئون سوم (امپراتور بیزانس)|لئون سوم]]، [[فهرست امپراتوران بیزانس|امپراتور روم شرقی]] ({{حک|۷۱۷|۷۴۱ م}})، در نامهای به [[عمر بن عبدالعزیز]]، [[فهرست خلفا و امرای اموی|خلیفهٔ اموی]] ({{حک|۹۹|۱۰۱ ه. ق}}/۷۱۷–۷۲۰ م)، میگوید محمّد زنی به نام «زدا» را اغفال کرده است.{{sfn|Powers|2011|pp=۲۸–۲۹}} به گفتهٔ امیره سنبل، لغو فرزندخواندگی در چارچوب تلاش قرآن برای ایجاد |
در ادامه، رسم [[فرزندپذیری|فرزندخواندگی]] که [[عربستان پیش از اسلام|پیش از اسلام]] نیز نزد اعراب رایج بود، ملغی شد که در نظر محققان غربی، بیم محمّد از آنکه رابطهاش با زینب در دید مردم [[زنا با محارم|زنای محارم]] محسوب شود، مسببش بوده است. آیات ۴–۵ سورهٔ احزاب این موضوع بهصورت ضمنی آمده است: «خداوند… پسرخواندگانتان را فرزند شما مقرر نداشته است… ایشان را به نام پدرانشان بخوانید.» احزاب<sup>۴۰</sup> میگوید «محمّد پدر هیچیک از مردان شما نیست، ولی فرستاده خدا و خاتم پیامبران است.» این داستان تا پایان قرن اول هجری به گوش مسیحیان نیز رسیده بوده، چنانکه [[لئون سوم (امپراتور بیزانس)|لئون سوم]]، [[فهرست امپراتوران بیزانس|امپراتور روم شرقی]] ({{حک|۷۱۷|۷۴۱ م}})، در نامهای به [[عمر بن عبدالعزیز]]، [[فهرست خلفا و امرای اموی|خلیفهٔ اموی]] ({{حک|۹۹|۱۰۱ ه. ق}}/۷۱۷–۷۲۰ م)، میگوید محمّد زنی به نام «زدا» را اغفال کرده است.{{sfn|Powers|2011|pp=۲۸–۲۹}} به گفتهٔ امیره سنبل، لغو فرزندخواندگی در چارچوب تلاش قرآن برای ایجاد نظامی اجتماعی جدید و منسجم قرار میگیرد که در آن [[خانواده هستهای]] جایگزین قبیلهگرایی شده است.{{sfn|Powers|2011|p=۳۱}} |
||
دیوید پاورز معتقد است آیات ۳۷–۴۰ سورهٔ احزاب بعد از مرگ محمد به قرآن افزوده شده و داستان دیدار او با زینب هم افسانهای است که در دهههای اولیهٔ اسلامی با الگوگیری از داستانهای |
دیوید پاورز معتقد است آیات ۳۷–۴۰ سورهٔ احزاب بعد از مرگ محمد به قرآن افزوده شده و داستان دیدار او با زینب هم افسانهای است که در دهههای اولیهٔ اسلامی با الگوگیری از داستانهای [[کتاب مقدس]] (خاصه [[داوود]] و [[بثشبع]]) و برای تثبیت اعتقاد آخرین پیامبر بودن محمد ایجاد شده است زیرا وجود فرزند ذکوری به نام «زید بن محمد» با این عقیده در تعارض بوده است؛ لذا این آیات و داستان میگویند زید در زمان مرگ محمد پسر و وارث او نبوده است. در نظر پاورز، عجیب است که در کنار امر به ازدواج با همسرِ زید، قرآن میگوید «محمد پدر هیچیک از مردان شما نیست»، حال آنکه محمد ممکن بوده از زینب (یا از [[ماریه]] که چند سال بعد [[ابراهیم بن محمد|ابراهیم]] را به دنیا آورد) صاحب پسری شود. در آخر، پاورز عقیده دارد بین آیات احزاب<sup>۳۷</sup> و نساء<sup>۲۳</sup> و نیز بین احزاب<sup>۶</sup> و احزاب<sup>۴۰</sup> تناقض وجود دارد.{{sfn|Powers|2011|pp=۶۸–۷۱}} |
||
==== محمّد و آخرالزمان، در مدینه ==== |
==== محمّد و آخرالزمان، در مدینه ==== |
||
خط ۲۳۱: | خط ۲۲۲: | ||
بر اساس تاریخنگاری مسلمانان، محمّد به سال [[عامالفیل]] — چهل سال قبل از بعثت — زاده شد. در روز ولادت او بین منابع شیعی و سنّی اختلاف است و بیشتر منابع شیعه، تاریخ ۱۷ و بیشتر منابع سنّی ۱۲ [[ربیعالاول]] را روز ولادت دانستهاند.{{sfn/fa|مرتضی عاملی|۱۴۲۶||p=۱۴۲}} منابع اسلامی، محل تولّد او را شهر [[مکه|مکّه]] در عربستان امروزی دانستهاند{{sfn|Faizer|۲۰۰۳|loc=MUHAMMAD}} و این نظر عموماً مورد پذیرش همگان است.{{sfn|Campo|۲۰۰۹|loc=Muhammad}} |
بر اساس تاریخنگاری مسلمانان، محمّد به سال [[عامالفیل]] — چهل سال قبل از بعثت — زاده شد. در روز ولادت او بین منابع شیعی و سنّی اختلاف است و بیشتر منابع شیعه، تاریخ ۱۷ و بیشتر منابع سنّی ۱۲ [[ربیعالاول]] را روز ولادت دانستهاند.{{sfn/fa|مرتضی عاملی|۱۴۲۶||p=۱۴۲}} منابع اسلامی، محل تولّد او را شهر [[مکه|مکّه]] در عربستان امروزی دانستهاند{{sfn|Faizer|۲۰۰۳|loc=MUHAMMAD}} و این نظر عموماً مورد پذیرش همگان است.{{sfn|Campo|۲۰۰۹|loc=Muhammad}} |
||
پیش از تولّد محمّد، پدرش [[عبدالله بن عبدالمطلب|عبدالله]]، درگذشت.{{sfn|Campo|۲۰۰۹|loc=Muhammad}} عبدالله— که بازرگان بود — در راه بازگشت از سفری تجاری شام بیمار شد و درگذشت.{{sfn/fa|پاکتچی|۱۳۸۸|loc=اسلام}} عبدالمطلب، پدربزرگ محمّد و بزرگخاندان قریش، محمّد را پس از تولّد طبق عادت مرسوم، به [[دایه]]ای به نام [[حلیمه سعدیه|حلیمه بنیسعد]] سپرد. او دو سال در قبیله سعد بن بکر — شاخهای از [[هوازن|قبیلهٔ هوازن]] — نزد حلیمه ماند. با وجود این، برخی از پژوهشگران غربی درستیِ تاریخی سپرده شدن محمّد به حلیمه را رد کردهاند.{{sfn|Watt|1986|loc=Ḥalima bint Abi Ḏẖu'ayb}} زمانیکه محمّد ۶ساله بود، بههمراه مادرش، [[آمنه بنت وهب|آمنه]]، و کنیزی به نام [[ام ایمن]] برای زیارت قبر عبدالله و دیدار از خویشاوندان، راهی [[یثرب]] شدند. آمنه در مسیرِ بازگشت، در محلی به نام «[[ابواء]]» درگذشت.{{sfn|Rodinson|2002|p=43}}{{sfn|Watt|1986|loc=Amina}} و پس از آن، عبدالمطلبِ ۸۰ساله، سرپرستی محمّد را بر عهده گرفت.{{sfn|Rodinson|2002|p=46}}{{sfn|Faizer|۲۰۰۳|loc=MUHAMMAD}} هر چند محمّد تحت سرپرستی عبدالمطلب — رهبر مکّه — قرار داشت، اما دوران یتیمی را با سختیهای فراوان سپری کرد. یتیم بودن محمّد از معدود موضوعهایی است که از میان مسائل زندگی محمّد در قرآن مورد اشاره قرار |
پیش از تولّد محمّد، پدرش [[عبدالله بن عبدالمطلب|عبدالله]]، درگذشت.{{sfn|Campo|۲۰۰۹|loc=Muhammad}} عبدالله— که بازرگان بود — در راه بازگشت از سفری تجاری شام بیمار شد و درگذشت.{{sfn/fa|پاکتچی|۱۳۸۸|loc=اسلام}} عبدالمطلب، پدربزرگ محمّد و بزرگخاندان قریش، محمّد را پس از تولّد طبق عادت مرسوم، به [[دایه]]ای به نام [[حلیمه سعدیه|حلیمه بنیسعد]] سپرد. او دو سال در قبیله سعد بن بکر — شاخهای از [[هوازن|قبیلهٔ هوازن]] — نزد حلیمه ماند. با وجود این، برخی از پژوهشگران غربی درستیِ تاریخی سپرده شدن محمّد به حلیمه را رد کردهاند.{{sfn|Watt|1986|loc=Ḥalima bint Abi Ḏẖu'ayb}} زمانیکه محمّد ۶ساله بود، بههمراه مادرش، [[آمنه بنت وهب|آمنه]]، و کنیزی به نام [[ام ایمن]] برای زیارت قبر عبدالله و دیدار از خویشاوندان، راهی [[یثرب]] شدند. آمنه در مسیرِ بازگشت، در محلی به نام «[[ابواء]]» درگذشت.{{sfn|Rodinson|2002|p=43}}{{sfn|Watt|1986|loc=Amina}} و پس از آن، عبدالمطلبِ ۸۰ساله، سرپرستی محمّد را بر عهده گرفت.{{sfn|Rodinson|2002|p=46}}{{sfn|Faizer|۲۰۰۳|loc=MUHAMMAD}} هر چند محمّد تحت سرپرستی عبدالمطلب — رهبر مکّه — قرار داشت، اما دوران یتیمی را با سختیهای فراوان سپری کرد. یتیم بودن محمّد از معدود موضوعهایی است که از میان مسائل زندگی محمّد در قرآن مورد اشاره قرار گرفته است. در اینباره خطاب به محمّد آمده است: «آیا ما تو را یتیم نیافتیم؟».<ref group="قرآن">{{متن قرآن|مگر نه تو را یتیم یافت، پس پناه داد؟|سوره=۹۳|آیه=۶}}</ref>{{sfn|Brockopp|2010|p=۲۸}}[[پرونده:Young Muhammad meets the monk Bahira - from Jami' al-Tavarikh.jpg|thumbnail|راست|نقاشی از ملاقات محمّد و [[بحیرا]]؛ (نقاشی در کتاب ''جامعالتواریخ'' متعلق به قرن ۱۴ میلادی)]] |
||
در ۸سالگیِ محمّد، عبدالمطلب نیز درگذشت و [[ابوطالب]]، عموی محمّد — که در آن هنگام نفوذ زیادی در مکّه داشت — سرپرستی محمّد را بر عهده گرفت.{{sfn|Rodinson|2002|p=46}}{{sfn/fa|پاکتچی|۱۳۸۸|loc=اسلام}} محمّد در ۱۲سالگی همراه ابوطالب با کاروانی به [[شام]] سفر کرد. در منابع اسلامی مانند ''[[سیره ابن اسحاق|سیرهٔ ابن اسحاق]]'' نقل |
در ۸سالگیِ محمّد، عبدالمطلب نیز درگذشت و [[ابوطالب]]، عموی محمّد — که در آن هنگام نفوذ زیادی در مکّه داشت — سرپرستی محمّد را بر عهده گرفت.{{sfn|Rodinson|2002|p=46}}{{sfn/fa|پاکتچی|۱۳۸۸|loc=اسلام}} محمّد در ۱۲سالگی همراه ابوطالب با کاروانی به [[شام]] سفر کرد. در منابع اسلامی مانند ''[[سیره ابن اسحاق|سیرهٔ ابن اسحاق]]'' نقل شده است که در این سفر با [[بحیرا|بَحیرا سرجیوس]] — [[راهب]]ی مسیحی — دیدار کرد و بشارت پیامبریش را از وی شنید.{{sfn/fa|ساواری|۱۳۴۹|p=۱۴}}{{sfn|Abel|1986|loc=Baḥirā}} بنابر گزارشی دیگر، محمّد در سفر دومش به شام توسط راهبی به نام نستور به پیامبریاش بشارت داده شد.{{sfn|Beverley|۲۰۰۶|loc=MUHAMMAD}} بهگزارش [[آلفورد ولش|ولش]]، داستانهای بسیاری در منابع اولیه در مورد محمّد از دوران کودکی تا زمان اعلام پیامبری موجود است که از دیدگاه تاریخی، قابلاطمینان نیستند؛ زیرا تصویر محمّد در این داستانها بسیار متفاوت با چهرهای است که قرآن از محمّد ارائه میدهد. این داستانها از دیدگاه تاریخی بیشتر برای بررسی چگونگی تلقی مسلمانان از پیامبر خود اهمیت دارند.{{sfn|Buhl|Welch|1993|loc=Muḥammad}} |
||
==== نوجوانی تا پیش از اعلام پیامبری ==== |
==== نوجوانی تا پیش از اعلام پیامبری ==== |
||
محمّد در دوران نوجوانی در [[جنگ فجار|جنگهای فِجار]] شرکت کرد؛ اگرچه گزارشها در جزئیات چگونگی شرکت او اختلاف نظر دارند.{{sfn|Fück|۱۹۹۳|loc=Fidjar}} مرتضی عاملی اما به حضور او در این جنگ، با دید تردید |
محمّد در دوران نوجوانی در [[جنگ فجار|جنگهای فِجار]] شرکت کرد؛ اگرچه گزارشها در جزئیات چگونگی شرکت او اختلاف نظر دارند.{{sfn|Fück|۱۹۹۳|loc=Fidjar}} مرتضی عاملی اما به حضور او در این جنگ، با دید تردید نگریسته است.{{sfn/fa|مرتضی عاملی|۱۴۲۶||p=۲۲۵}} سن او در هنگام بروز این جنگها ۱۴ تا ۲۸ سال بود.{{sfn|Fück|۱۹۹۳|loc=Fidjar}} پیمان [[حلفالفضول]] پس از جنگهای فِجار در خانهٔ عبدالله بن جَدعان میان برخی از قبایل قریش منعقد شد تا به عدالت پایبند باشند و جمعاً از ستمدیدگانی که قبیلهای در مکّه ندارند، حمایت کنند. محمّد نیز در حالی که بیستساله بود در این پیمان عضو شد.{{sfn|Pellat|1986|loc=Ḥilf al-Fuḍūl}} محمّد این پیمان را میستود و میگفت: اگر بار دیگر به این پیمان فراخوانده شود، به آن میپیوندد.{{sfn/fa|پاکتچی|۱۳۸۸|loc=اسلام}} منابع اسلامی میگویند محمّد هرگز تفکرات بتپرستی نداشت و بتپرستی نکرد.{{sfn|O'Connor|۲۰۰۹|p=۹}}[[پرونده:Mohammed kaaba 1315 wide.jpg|انگشتدان|250px|قدیمیترین مینیاتور از چهرهٔ محمّد، مربوط به ماجرای نصب حجرالاسود (متعلق به قرن ۱۴ میلادی در کتاب ''جامعالتواریخ'')]] |
||
محمّد در این دوران، گاه در حل اختلاف میان بزرگان شهر مداخله و راهکارهای عملی، جهت حلوفصل اختلافات ارائه میکرد.{{sfn/fa|ساواری|۱۳۴۹|pp=۱۶–۱۷}} مثلاً گفته شده یکی از موارد اختلافی نصب [[حجرالاسود]] — سنگ سیاه و مقدّسی در بنای کعبه — در مکانش بود که محمّد پیشنهاد داد تا پارچهای را آورده و هر قبیله بخشی از آن پارچه را گرفته و حجرالاسود را همگی تا محل نصب حمل نمایند.{{sfn|Campo|۲۰۰۹|loc=Muhammad}}{{sfn/fa|مرتضی عاملی|۱۴۲۶||pp=۲۶۱–۲۶۲}} بهگفتهٔ منابع اسلامی، امانتداری و وفاداری نیز از صفات برجستهٔ محمّد پیش از اسلام |
محمّد در این دوران، گاه در حل اختلاف میان بزرگان شهر مداخله و راهکارهای عملی، جهت حلوفصل اختلافات ارائه میکرد.{{sfn/fa|ساواری|۱۳۴۹|pp=۱۶–۱۷}} مثلاً گفته شده یکی از موارد اختلافی نصب [[حجرالاسود]] — سنگ سیاه و مقدّسی در بنای کعبه — در مکانش بود که محمّد پیشنهاد داد تا پارچهای را آورده و هر قبیله بخشی از آن پارچه را گرفته و حجرالاسود را همگی تا محل نصب حمل نمایند.{{sfn|Campo|۲۰۰۹|loc=Muhammad}}{{sfn/fa|مرتضی عاملی|۱۴۲۶||pp=۲۶۱–۲۶۲}} بهگفتهٔ منابع اسلامی، امانتداری و وفاداری نیز از صفات برجستهٔ محمّد پیش از اسلام بوده است و گاه او را «محمّد امین» میخواندند.{{sfn|Campo|۲۰۰۹|loc=Muhammad}} محمّد که مدتها بود دیگر سرمایهای برای بازرگانی نداشت، از سوی برخی سرمایهداران مکّه، از جمله [[خدیجه]]، استخدام شد تا بهنیابت از آنان به بازرگانی بپردازد. بیشترین مطالب در خصوص زندگانی تجاری محمّد در منابع اسلامی نیز مربوط به رابطهٔ تجاری او با خدیجه است. محمّد سفری به شام داشت و در این سفر از جانب خدیجه به قصد تجارت عازم بود. دیگر گزارشها دربارهٔ تجارت او، مربوط به سفری تجاری به بازار حَبَشه، اجرت او برای یکی از تجارتهایش و ادعای شراکت یکی از افراد بنیمخزوم در تجارت با محمّد است که البته هیچکدام به شغل مستمر تجارت اشاره ندارد.{{sfn|Anthony|۲۰۲۰|pp=۶۸–۶۹}} این سفر نیابتی و ازدواج در ۲۵سالگی محمّد عنوان شده است{{sfn/fa|مرتضی عاملی|۱۴۲۶||pp=۱۸۹}} و محمّد پس از همین سفر بود که نسبت به ازدواج با خدیجه اقدام کرد.{{sfn|Anthony|۲۰۲۰|p=۶۹}} با وجود این، در سیرهها و روایتهای گزارش شده از صحابه محمّد، او بهعنوان یک چوپان به تصویر کشیده شده است که در ازای دریافت پول، گوسفندان دیگران را به چرا میبرده است.{{sfn|Anthony|۲۰۲۰|pp=۶۵–۷۰}} از زندگانی او در این دوره اطلاعات بیشتری روایت نشده، جز اینکه به جهت رفتارهای ناپسند قومش ناخشنود بود و زمان زیادی را تنها در غار حرا میگذراند.{{sfn/fa|پاکتچی|۱۳۸۸|loc=اسلام}} گزارشهای منابع اسلامی بیان میکنند که محمّد هیچگاه از شبه جزیرهٔ عربستان خارج نشده است{{sfn|Anthony|۲۰۲۰|pp=۷۰}} |
||
==== بعثت و اعلام پیامبری ==== |
==== بعثت و اعلام پیامبری ==== |
||
بنابر برخی روایتهای اسلامی، محمّد پیش از [[مبعث|بعثت]]، هر سال چند هفته را در [[غار حرا]] به عبادت و تفکر |
بنابر برخی روایتهای اسلامی، محمّد پیش از [[مبعث|بعثت]]، هر سال چند هفته را در [[غار حرا]] به عبادت و تفکر میپرداخته است.{{sfn|Bogle|1998|pp=۶}} در یکی از شبهای سال ۱۳ ق. ه/۶۱۰ م که محمّد چهل ساله بود، [[جبرئیل]] — فرشتهٔ وحی در اسلام — در غار حرا بر محمّد ظاهر شد و سه مرتبه به او گفت: «إقرأ» — یعنی: بخوان! — و سپس [[آیه]]های ابتدایی [[سوره|سورهٔ]] [[علق]]<ref group="قرآن">{{متن قرآن|بخوان به نام پروردگارت که آفرید؛ که انسان را از خون بسته (علق) آفرید. بخوان که پروردگار بسیار بخشنده است، آن که با قلم آموزش داد. به انسان آموخت آنچه را که نمیدانست.|سوره=۹۶|آیه=۱–۵}}</ref> را برایش خواند.{{sfn|Lings|1983|pp=43–44}}{{sfn|Brockopp|2010|pp=۳۲}} [[رسول جعفریان]]، نویسندهٔ شیعه، معتقد است که قطعاً نخستین آیات نازل شده، آیات ابتدایی سورهٔ علق بوده است. سپس مدتی فاصلهٔ بین این آیات و آیات بعدی که به سورهٔ [[مدثر|مُدَّثِّر]] مربوط است، واقع میشود. اما اختلاف بین منابع زیاد است، بهطوریکه از سه روز تا سه سال ذکر شده است.{{sfn/fa|جعفریان|۱۳۸۲|pp=}} |
||
نزول نخستین آیات قرآن، در ماه [[رمضان]] صورت گرفت{{sfn|Newby|۲۰۰۲|loc=Muhammad b. 'Abdullaˆh}} و احتمالاً در هفدهم این ماه یا [[شب قدر]] بود که این اتفاق افتاد. البته، طبق روایت شیعی، بعثت به [[نبوت]] در ۲۷ ماه [[رجب (ماه)|رجب]] صورت |
نزول نخستین آیات قرآن، در ماه [[رمضان]] صورت گرفت{{sfn|Newby|۲۰۰۲|loc=Muhammad b. 'Abdullaˆh}} و احتمالاً در هفدهم این ماه یا [[شب قدر]] بود که این اتفاق افتاد. البته، طبق روایت شیعی، بعثت به [[نبوت]] در ۲۷ ماه [[رجب (ماه)|رجب]] صورت گرفته است.{{sfn/fa|مرتضی عاملی|۱۴۲۶||pp=۲۹۰}}{{sfn/fa|جعفریان|۱۳۸۲|pp=}} بهعقیدهٔ جعفریان، احتمالاً بعثت پیش از دریافت آیات بود. در خصوص حالات محمّد در زمان نخستین دریافت وحی، مطالبی توسط سیرهنویسان نقل شده است که عمدتاً به [[عایشه]] میرسد.{{sfn/fa|جعفریان|۱۳۸۲|pp=}} پس از ماجرای اولین ملاقات محمّد با فرشتهٔ وحی، او دچار تزلزل شد و در اینکه وحی را دریافت کرده یا آنکه دچار تسخیر جنّیان شده است، مردد بود؛ تا آنکه آیات بعدی و همینطور مشورت با [[ورقة بن نوفل|وَرَقة بن نَوفل]] و سخنان [[خدیجه]]، به او اطمینان داد که آنچه دریافت کرده است، وحی بوده است.{{sfn|Campo|۲۰۰۹|loc=Muhammad}} |
||
برپایهٔ روایتهای اسلامی، خدیجه زن محمّد نخستین کسی بود که به پیامبری او ایمان آورد. از [[ابوبکر]] دوست نزدیک محمّد، [[علی |
برپایهٔ روایتهای اسلامی، خدیجه زن محمّد نخستین کسی بود که به پیامبری او ایمان آورد. از [[ابوبکر]] دوست نزدیک محمّد، [[علی]] پسرعموی دهسالهٔ او و پسرخواندهاش [[زید بن حارثه|زَید بن حارِثه]] بهعنوان اولین مردان مؤمن نام برده شده است.{{sfn/fa|شهیدی|۱۳۷۹|pp=۴۱}}{{sfn/fa|پاکتچی|۱۳۸۸|loc=اسلام}} بنابر گزارش [[ابن اسحاق]]، [[محمد بن عمر واقدی|واقدی]] و روایتی از [[جعفر صادق]]، محمّد تا سه سال، [[دین]] تازهٔ خود را پنهانی تبلیغ میکرد.{{sfn/fa|جعفریان|۱۳۸۲|pp=}}{{sfn|Guillaume|1955|pp=117}}{{sfn/fa|شهیدی|۱۳۷۹|pp=۴۱–۴۲}} پس از ۳ سال، دعوت علنی آغاز شد. هنگامی که [[آیه انذار|آیهٔ انذار]]<ref group="قرآن">{{متن قرآن|و خاندان خویشاوندت را هشدار ده!|سوره=۲۶|آیه=۲۱۴}}</ref> ابلاغ شد، محمّد خویشاوندان نزدیکش در بنیهاشم شامل فرزندان عبدالمطلب را که ۴۵ نفر میشدند، دعوت کرد{{sfn|Al-Mubarakpuri|2002|pp=۹۸–۱۰۱}} و آنها را به دینش دعوت کرد و از این میان، تنها [[علی]] که ۱۳ سال داشت، پاسخ داد. سپس محمّد گفت: «این [علی]، برادر، وصی و جانشین من در میان شماست. به او گوش فرا دهید و از او پیروی کنید.» اما، حاضران وی را ریشخند کردند. پس از این دیدار برخی از زنان بنیهاشم نیز اسلام آوردند.{{sfn/fa|جعفریان|۱۳۸۲|pp=}}{{sfn|Glassé|Smith|2003|pp=۳۹}} پس از دعوت عشیره، هنگامی که محمّد مطمئن شد ابوطالب در برابر بزرگان قریش از او پشتیبانی میکند، بالای [[کوه صفا و مروه|کوه صفا]] رفت و مردم را فراخواند و سپس دربارهٔ توحید — یگانگی خدا — و باور به الله، پیامبری و روز رستاخیز با آنها سخن گفت.{{sfn|Al-Mubarakpuri|2002|pp=۵۳, ۹۸–۱۰۱}} مدتی بعد، آیه نازل شد: «پس آنچه را بدان مأموری، آشکار کن و از مشرکان روی برتاب که ما شرِ ریشخندگران را از تو برطرف خواهیم کرد.»<ref group="قرآن">{{متن قرآن|فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ، إِنَّا کَفَیْنَاکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ|سوره=۱۵|آیه=۹۴–۹۵}}</ref>{{sfn/fa|شهیدی|۱۳۷۹|pp=۴۱–۴۲}}{{sfn|Brown|2009|pp=56}}{{sfn|Guillaume|1955|pp=۱۱۷}} |
||
[[پرونده:Kaba in art.jpg|بندانگشتی|قدیمیترین نقاشی از [[کعبه]]، نگارگری شده در حاشیهٔ سندی منسوب به محمّد، مشهور به [[آشتینامه محمد|آشتینامهٔ محمّد]]]] |
[[پرونده:Kaba in art.jpg|بندانگشتی|قدیمیترین نقاشی از [[کعبه]]، نگارگری شده در حاشیهٔ سندی منسوب به محمّد، مشهور به [[آشتینامه محمد|آشتینامهٔ محمّد]]]] |
||
در آغاز دعوت بیشترِ اهل مکّه محمّد را نادیده گرفتند، شماری او را مسخره کردند و برخی هم پیرو او شدند. کسانی که به محمّد ایمان آوردند را میتوان به ۳ گروه اصلی دستهبندی کرد: برادران جوان و فرزندانِ بازرگانان بزرگ مکّه، افرادی که موقعیت اجتماعی دستاولشان را در قبیلهشان از دست داده بودند و نمیتوانستند آن را دوباره به دست آورند، و نهایتاً افراد ضعیف در مکّه، بهویژه خارجیها.{{sfn/fa|شهیدی|۱۳۷۹|pp=۴۹}}{{sfn|Holt|Lambton|Lewis|1977|pp=۳۶}} تا سال چهارم بعد از بعثت سیرهنویسان حدود ۲۸ نفر از مردان را ذکر کردهاند که مسلمان شدهاند. در سه سال نخستین، دعوتِ محمّد بیتوجه به عقاید مشرکان بود و قریش نیز با او دشمنی نکرد. نگرانی مکّیان از آن نبود که کسی از آیین شان به [[مسیحیت]] یا اسلام بگرود،{{sfn/fa|جعفریان|۱۳۸۲|pp=}} آنها نگران بودند که نظام ارزشی و قبایلیشان مورد تردید قرار گیرد{{sfn|Faizer|۲۰۰۳|loc=MUHAMMAD}} یا درآمد پرسود آنان از زیارتهای مذهبی، لطمه ببیند.{{sfn|Campo|۲۰۰۹|loc=Muhammad}}{{sfn|Holt|Lambton|Lewis|1977|pp=۳۶}} بهگفتهٔ [[محمد بن سعد بن منیع|ابن سعد]] و [[ابن هشام]]، آغاز دشمنیها و مخالفتها با محمّد، پس از گفتن آیههایی که در آن نیاکان بتپرست اهل مکّه و پرستش بتها محکوم شده بودند،{{sfn|Peters|1994|pp=169}}{{sfn/fa|شهیدی|۱۳۷۹|pp=۴۵}} و بهگفتهٔ برخی دیگر از همان آغاز تبلیغ همگانی بود.{{sfn|Rubin|loc=Quraysh}} |
در آغاز دعوت بیشترِ اهل مکّه محمّد را نادیده گرفتند، شماری او را مسخره کردند و برخی هم پیرو او شدند. کسانی که به محمّد ایمان آوردند را میتوان به ۳ گروه اصلی دستهبندی کرد: برادران جوان و فرزندانِ بازرگانان بزرگ مکّه، افرادی که موقعیت اجتماعی دستاولشان را در قبیلهشان از دست داده بودند و نمیتوانستند آن را دوباره به دست آورند، و نهایتاً افراد ضعیف در مکّه، بهویژه خارجیها.{{sfn/fa|شهیدی|۱۳۷۹|pp=۴۹}}{{sfn|Holt|Lambton|Lewis|1977|pp=۳۶}} تا سال چهارم بعد از بعثت سیرهنویسان حدود ۲۸ نفر از مردان را ذکر کردهاند که مسلمان شدهاند. در سه سال نخستین، دعوتِ محمّد بیتوجه به عقاید مشرکان بود و قریش نیز با او دشمنی نکرد. نگرانی مکّیان از آن نبود که کسی از آیین شان به [[مسیحیت]] یا اسلام بگرود،{{sfn/fa|جعفریان|۱۳۸۲|pp=}} آنها نگران بودند که نظام ارزشی و قبایلیشان مورد تردید قرار گیرد{{sfn|Faizer|۲۰۰۳|loc=MUHAMMAD}} یا درآمد پرسود آنان از زیارتهای مذهبی، لطمه ببیند.{{sfn|Campo|۲۰۰۹|loc=Muhammad}}{{sfn|Holt|Lambton|Lewis|1977|pp=۳۶}} بهگفتهٔ [[محمد بن سعد بن منیع|ابن سعد]] و [[ابن هشام]]، آغاز دشمنیها و مخالفتها با محمّد، پس از گفتن آیههایی که در آن نیاکان بتپرست اهل مکّه و پرستش بتها محکوم شده بودند،{{sfn|Peters|1994|pp=169}}{{sfn/fa|شهیدی|۱۳۷۹|pp=۴۵}} و بهگفتهٔ برخی دیگر از همان آغاز تبلیغ همگانی بود.{{sfn|Rubin|loc=Quraysh}} |
||
خط ۲۵۱: | خط ۲۴۲: | ||
افزایش شمار پیروان محمّد باعث شد که او خطری برای قبیلههای منطقه و حاکمان شهر بشود. بازرگانان نیرومند مکّه به قصد سازش، به محمّد پیشنهاد دادند که اگر دست از تبلیغ بردارد به او اجازهٔ ورود به حلقهٔ درونی بازرگانان را بدهند و موقعیتش را با ازدواجی پرسود تثبیت کنند. اما محمّد این پیشنهادها را نپذیرفت.{{sfn|Holt|Lambton|Lewis|1977|pp=۳۶}} منابع اسلامی مفصلاً آزار و اذیت محمّد و یارانش را به ثبت رساندهاند.{{sfn|Buhl|Welch|1993|loc=Muḥammad}} مسلمانان در ابتدا تا حدی میتوانستند آزادانه نماز بخوانند. اما بهتدریج با مخالفت مشرکان مکّه مواجه شدند و مجبور شدند مخفیانه عبادت کنند. بهخصوص پس از درگیری [[سعد بن ابیوقاص|سعد بن ابیوَقّاص]] با یکی از مشرکان که منجر به شکستن سر وی توسط سعد شد، آنها آزادی خود را از دست دادند و حتی محمّد و گروهی از پیروانش مجبور شدند در خانهٔ [[ارقم بن ابیارقم]] بر روی کوه صفا مخفی شوند. شیوهٔ آزار مسلمانان بستگی به جایگاه قبیلهای آنها داشت؛ مثلاً گفته شده [[سمیه بنت خیاط|سمیّه]] که به نخستین زن [[شهید]] اسلام شهرت دارد، بردهٔ [[ابوجهل|عمرو بن هشام]]، معروف به ابوجهل، بود. او با نیزهٔ اربابش به این دلیل که نمیخواست از اسلام برگردد، کشته شد. [[بلال حبشی|بِلال حبشی]]، یک مسلمان بردهٔ دیگر، بهدست اربابش [[امیه بن خلف|امیة بن خلف]] شکنجه میشد تا دست از اسلام بردارد.{{sfn|Brockopp|loc=Slaves and Slavery}}{{sfn|Arafat|1986|loc=Bilāl b. Rabāḥ}} در این زمان، محمّد شخصاً بهجز فحاشی، از دیگر اشکال آزار و اذیت جسمانی در امان بود؛ زیرا تحت پشتیبانی بنیهاشم بود.{{sfn|Watt|1953|pp=۷۶}}{{sfn|Peters|1994|pp=۱۷۲}} |
افزایش شمار پیروان محمّد باعث شد که او خطری برای قبیلههای منطقه و حاکمان شهر بشود. بازرگانان نیرومند مکّه به قصد سازش، به محمّد پیشنهاد دادند که اگر دست از تبلیغ بردارد به او اجازهٔ ورود به حلقهٔ درونی بازرگانان را بدهند و موقعیتش را با ازدواجی پرسود تثبیت کنند. اما محمّد این پیشنهادها را نپذیرفت.{{sfn|Holt|Lambton|Lewis|1977|pp=۳۶}} منابع اسلامی مفصلاً آزار و اذیت محمّد و یارانش را به ثبت رساندهاند.{{sfn|Buhl|Welch|1993|loc=Muḥammad}} مسلمانان در ابتدا تا حدی میتوانستند آزادانه نماز بخوانند. اما بهتدریج با مخالفت مشرکان مکّه مواجه شدند و مجبور شدند مخفیانه عبادت کنند. بهخصوص پس از درگیری [[سعد بن ابیوقاص|سعد بن ابیوَقّاص]] با یکی از مشرکان که منجر به شکستن سر وی توسط سعد شد، آنها آزادی خود را از دست دادند و حتی محمّد و گروهی از پیروانش مجبور شدند در خانهٔ [[ارقم بن ابیارقم]] بر روی کوه صفا مخفی شوند. شیوهٔ آزار مسلمانان بستگی به جایگاه قبیلهای آنها داشت؛ مثلاً گفته شده [[سمیه بنت خیاط|سمیّه]] که به نخستین زن [[شهید]] اسلام شهرت دارد، بردهٔ [[ابوجهل|عمرو بن هشام]]، معروف به ابوجهل، بود. او با نیزهٔ اربابش به این دلیل که نمیخواست از اسلام برگردد، کشته شد. [[بلال حبشی|بِلال حبشی]]، یک مسلمان بردهٔ دیگر، بهدست اربابش [[امیه بن خلف|امیة بن خلف]] شکنجه میشد تا دست از اسلام بردارد.{{sfn|Brockopp|loc=Slaves and Slavery}}{{sfn|Arafat|1986|loc=Bilāl b. Rabāḥ}} در این زمان، محمّد شخصاً بهجز فحاشی، از دیگر اشکال آزار و اذیت جسمانی در امان بود؛ زیرا تحت پشتیبانی بنیهاشم بود.{{sfn|Watt|1953|pp=۷۶}}{{sfn|Peters|1994|pp=۱۷۲}} |
||
[[پرونده:Mohammed MichelBaudier.jpg|بندانگشتی|پرتره محمد از میشل بودیه، فرانسه، قرن هفدهم|جایگزین=پرتره سیاه و سفید محمد با کلاه بزرگ و ریش بلند|راست]] |
[[پرونده:Mohammed MichelBaudier.jpg|بندانگشتی|پرتره محمد از میشل بودیه، فرانسه، قرن هفدهم|جایگزین=پرتره سیاه و سفید محمد با کلاه بزرگ و ریش بلند|راست]] |
||
در سال ۸ ق. ه/۶۱۵ م، برخی از پیروان محمّد به [[اتیوپی|حبشه]] هجرت کردند و تحت پشتیبانی [[آرماه|نَجاشی]] — پادشاه مسیحی حبشه — در آن جا ساکن شدند.{{sfn|Buhl|Welch|1993|loc=Muḥammad}} این سفر که از ترس و آزار مکّیان نسبت به مسلمان صورت گرفت، به اولین هجرت اسلامی مشهور شد.{{sfn|Campo|۲۰۰۹|loc=Muhammad}} برآورد جعفریان آن است که تا سال ۸ ق. ه، حدود صد نفر مسلمان شده بودند.{{sfn/fa|جعفریان|۱۳۸۲|pp=}} ابن سعد به دو هجرت مجزا اشاره میکند. بهگفتهٔ وی اکثرِ مهاجرینِ گروهِ اول، پیش از هجرت مسلمانان به مدینه، به مکّه بازگشتند در حالی که گروهِ دوم، در بازگشتی مستقیم، به مدینه رفتند. ابن هشام و طبری اما از یک مهاجرت به سمت حبشه سخن میگویند. بر اساس نامهٔ معروف عُروه، اکثر مهاجران پس از قویتر شدن اسلام — به دنبال اضافه شدن [[عمر بن خطاب|عمر]] و [[حمزة بن عبدالمطلب|حمزه]] به جمع مسلمانان — به شهر خود بازگشتند. در عین حال داستانی کاملاً متفاوت با عنوان «[[غرانیق|غَرانیق]]» در مورد دلیل بازگشت مهاجران حبشه به مکّه بیان |
در سال ۸ ق. ه/۶۱۵ م، برخی از پیروان محمّد به [[اتیوپی|حبشه]] هجرت کردند و تحت پشتیبانی [[آرماه|نَجاشی]] — پادشاه مسیحی حبشه — در آن جا ساکن شدند.{{sfn|Buhl|Welch|1993|loc=Muḥammad}} این سفر که از ترس و آزار مکّیان نسبت به مسلمان صورت گرفت، به اولین هجرت اسلامی مشهور شد.{{sfn|Campo|۲۰۰۹|loc=Muhammad}} برآورد جعفریان آن است که تا سال ۸ ق. ه، حدود صد نفر مسلمان شده بودند.{{sfn/fa|جعفریان|۱۳۸۲|pp=}} ابن سعد به دو هجرت مجزا اشاره میکند. بهگفتهٔ وی اکثرِ مهاجرینِ گروهِ اول، پیش از هجرت مسلمانان به مدینه، به مکّه بازگشتند در حالی که گروهِ دوم، در بازگشتی مستقیم، به مدینه رفتند. ابن هشام و طبری اما از یک مهاجرت به سمت حبشه سخن میگویند. بر اساس نامهٔ معروف عُروه، اکثر مهاجران پس از قویتر شدن اسلام — به دنبال اضافه شدن [[عمر بن خطاب|عمر]] و [[حمزة بن عبدالمطلب|حمزه]] به جمع مسلمانان — به شهر خود بازگشتند. در عین حال داستانی کاملاً متفاوت با عنوان «[[غرانیق|غَرانیق]]» در مورد دلیل بازگشت مهاجران حبشه به مکّه بیان شده است.{{sfn|Buhl|Welch|1993|loc=Muḥammad}} بر پایهٔ این داستان، محمّد هنگام خواندن سورهٔ [[نجم (سوره)|نجم]]، دو آیه را که شیطان به وی القا کرده بود خواند. با رسیدن خبر این ماجرا به مسلمانان هجرت کرده به حبشه، برخی از آنها قصد بازگشت به مکّه را کردند.{{sfn|Ahmed|loc=Satanic Verses}} تقریباً همهٔ مسلمانان قرون بعد این داستان را ساختگی دانسته و رد میکردند.{{sfn|Nasr|2005|loc=Muhammad}} |
||
در سال ۶ ق. ه/۶۱۷ م، رهبران [[بنو مخزوم|مَخزوم]] و [[بنیعبدشمس|بَنو عبدِشمس]]، دو خاندان مهم قریش، خاندان بنیهاشم که رقیب تجاریشان بودند را تحت محاصرهٔ اجتماعی و اقتصادی قرار دادند.{{sfn|Buhl|Welch|1993|loc=Muḥammad}} آنها پیمانی نوشتند تا بر اساس آن، با خاندان عبدالمطلب ازدواج و معامله نکنند و این پیمان را بر کعبه آویختند. محمّد بههمراه خاندانش نیز به درهای مشهور به شعب ابیطالب رفتند.{{sfn/fa|پاکتچی|۱۳۸۸|loc=اسلام}} هدف از این محاصره فشار بر بنیهاشم برای عدم نگهبانی از جان محمّد بود. این محاصره سه سال به طول انجامید، اما در پایان بهعلت عدم تحقق اهدافش، شکست خورد.{{sfn|Momen|1987|pp=4}}{{sfn|Peters|2003|pp=۹۶}}{{sfn/fa|شهیدی|۱۳۷۹|pp=۵۳}} بعد از سه سال، موریانهها پیماننامه را از بین بردند و قریشان پذیرفتند که مخالفانشان را رها کنند.{{sfn/fa|پاکتچی|۱۳۸۸|loc=اسلام}} بهگفتهٔ [[آلفورد ولش]] در ''[[دانشنامه اسلام|دانشنامهٔ اسلام]]''، ممکن است که آن بخش از داستان که در آن بنی هاشم مجبور شده به محله خودشان — [[شعب ابیطالب]] — رفته و از تجارت و ازدواج با آنها خودداری کند، اغراق شدهباشد و قرآن برخلاف سیرههای پیامبر دربارهٔ این داستان سکوت |
در سال ۶ ق. ه/۶۱۷ م، رهبران [[بنو مخزوم|مَخزوم]] و [[بنیعبدشمس|بَنو عبدِشمس]]، دو خاندان مهم قریش، خاندان بنیهاشم که رقیب تجاریشان بودند را تحت محاصرهٔ اجتماعی و اقتصادی قرار دادند.{{sfn|Buhl|Welch|1993|loc=Muḥammad}} آنها پیمانی نوشتند تا بر اساس آن، با خاندان عبدالمطلب ازدواج و معامله نکنند و این پیمان را بر کعبه آویختند. محمّد بههمراه خاندانش نیز به درهای مشهور به شعب ابیطالب رفتند.{{sfn/fa|پاکتچی|۱۳۸۸|loc=اسلام}} هدف از این محاصره فشار بر بنیهاشم برای عدم نگهبانی از جان محمّد بود. این محاصره سه سال به طول انجامید، اما در پایان بهعلت عدم تحقق اهدافش، شکست خورد.{{sfn|Momen|1987|pp=4}}{{sfn|Peters|2003|pp=۹۶}}{{sfn/fa|شهیدی|۱۳۷۹|pp=۵۳}} بعد از سه سال، موریانهها پیماننامه را از بین بردند و قریشان پذیرفتند که مخالفانشان را رها کنند.{{sfn/fa|پاکتچی|۱۳۸۸|loc=اسلام}} بهگفتهٔ [[آلفورد ولش]] در ''[[دانشنامه اسلام|دانشنامهٔ اسلام]]''، ممکن است که آن بخش از داستان که در آن بنی هاشم مجبور شده به محله خودشان — [[شعب ابیطالب]] — رفته و از تجارت و ازدواج با آنها خودداری کند، اغراق شدهباشد و قرآن برخلاف سیرههای پیامبر دربارهٔ این داستان سکوت کرده است.{{sfn|Buhl|Welch|1993|loc=Muḥammad}} در سال ۴ ق. ه/۶۱۹ م، هم خدیجه همسر محمّد و هم عمویش ابوطالب، درگذشتند.{{sfn|Faizer|۲۰۰۳|loc=MUHAMMAD}}{{sfn|Buhl|Welch|1993|loc=Muḥammad}}{{sfn|Campo|۲۰۰۹|loc=Muhammad}} با درگذشت ابوطالب که رهبری خاندان بنی هاشم را به دست داشت، رهبری این خاندان به [[ابولهب]] — دشمن دیرینهٔ محمّد — سپرده شد. اگرچه محمّد در سالهای پایانی حضورش در مکّه، هنوز پیروان اندکی به دست میآورد، اما در کل تلاشهای او در مکّه شکست خورده بودند. محمّد برای یافتن یک پشتیبان و دعوت به اسلام، به [[طائف]] — از شهرهای نزدیک مکّه — رفت، اما موفق نشد و مورد حمله و آزار مردم آن شهر نیز قرار گرفت؛ بنابراین ناچار به بازگشت به مکّه شد.{{sfn|Momen|1987|pp=4}}{{sfn|Buhl|Welch|1993|loc=Muḥammad}} |
||
==== اسراء و معراج ==== |
==== اسراء و معراج ==== |
||
{{اصلی|معراج}} |
{{اصلی|معراج}} |
||
[[پرونده:Muhammad 1514.jpg|بندانگشتی|چپ|مینیاتوری از محمّد، سوار بر [[براق|بُراق]] در شب معراج. (نسخهای از [[بوستان سعدی]] متعلق به سال ۱۵۱۴ م)]] |
[[پرونده:Muhammad 1514.jpg|بندانگشتی|چپ|مینیاتوری از محمّد، سوار بر [[براق|بُراق]] در شب معراج. (نسخهای از [[بوستان سعدی]] متعلق به سال ۱۵۱۴ م)]] |
||
بر پایه منابع اسلامی، محمّد در بین سالهای ۲ تا ۳ ق. ه{{sfn|Taher|1997|pp=۱۹۳}} شبی به واسطهٔ [[براق|حیوانی بالدار]]، سفری از مکّه به [[مسجدالاقصی]] |
بر پایه منابع اسلامی، محمّد در بین سالهای ۲ تا ۳ ق. ه{{sfn|Taher|1997|pp=۱۹۳}} شبی به واسطهٔ [[براق|حیوانی بالدار]]، سفری از مکّه به [[مسجدالاقصی]] داشته است که به «اِسراء» شناخته میشود و پس از آن سفری به نام «[[معراج]]» از [[مسجدالاقصی]] به آسمان داشته است.{{sfn|Campo|۲۰۰۹|loc=Muhammad}}{{sfn/fa|مرتضی عاملی|۱۴۲۶||pp=۹۱}} محمّد در این سفر از [[بهشت]] و [[جهنم]] بازدید و با پیامبران پیش از خود گفتوگو کرده است، پس از آن نیز با دستور [[نماز (اسلام)|نمازهای پنجگانه]] به مکّه بازگشته است.{{sfn|Campo|۲۰۰۹|loc=Muhammad}} فردریک کولبی میگوید هیچکدام از آیات قرآن از داستان سفر محمّد به آسمانها پشتیبانی نمیکند.{{sfn|Colby|2008|pp=۲۲–۲۶}} مسلمانان در [[۲۷ رجب]] «لیلة الاسراء و المعراج» را جشن میگیرند. بنا به نظر بیشتر [[تفسیر قرآن|مفسران مسلمان]]، آیههای آغازین سورهٔ [[اسراء]]{{sfn|Donzel|1994|pp=269}}{{sfn|Glassé|Smith|2003|pp=۳۴۶}} و آیاتی از سورهٔ [[نجم (سوره)|نجم]] به این واقعه اشاره دارند.{{sfn/fa|مرتضی عاملی|۱۴۲۶||pp=۱۰۴}}{{sfn|Beverley|۲۰۰۶|loc=MUHAMMAD}} |
||
==== بیعت عَقَبه و هجرت محمّد ==== |
==== بیعت عَقَبه و هجرت محمّد ==== |
||
خط ۲۷۴: | خط ۲۶۵: | ||
یکی از نخستین کارهای محمّد پس از هجرت که برای حل شکایتهای درازمدت قبیلههای گوناگونِ مدینه صورت گرفت، مکتوبکردن سندی بود که به «[[میثاق مدینه]]» شهرت یافت. این موافقتنامه، «فرمی از اتحاد یا فدراسیون» را میان ۸ قبیلهٔ مدینه و مهاجران مسلمان از مکّه برقرار میکرد که در آن حقوق و وظیفههای هر شهروند و چگونگی رابطههای میان گروههای گوناگون مشخص شده بود.{{sfn|Holt|Lambton|Lewis|1977|pp=39}}{{sfn|Esposito|1998|pp=۱۷}} این پیمان، مفهوم ساختار اجتماعی «[[امت|امّت]]» را بهعنوان اجتماعی یکسان از مؤمنان تعریف میکند که دربردارندهٔ یهودیان نیز میشد؛ اما غیریکتاپرستان مدینه را در بر نمیگرفت.{{sfn|Esposito|2002|pp=80}}{{sfn|Neusner|Sonn|Brockopp|2000|pp=۲۱۹}} پیمان مدینه به یهودیان مدینه در ازای وفاداری سیاسی به مسلمانان، حق استقلال فرهنگی و مذهبی میداد. ساختار اجتماعی که در قانون اساسی مدینه تعریف شدهبود، ظاهری مذهبی داشت اما ملاحظههای عملی نیز در آن انجام شدهبود و به شکل گستردهای قانونهای قدیمی قبیلهای عربها را پاس میداشت.{{sfn|Buhl|Welch|1993|loc=Muḥammad}} این پیمان، قبیلهها را مسئول رفتار اعضایشان میدانست.{{sfn|Esposito|2002|pp=۸۰}} محمّد همچنین برای ایجاد پیوند بین مهاجرین و انصار، پیمان برادری بین آنها وضع کرد.{{sfn/fa|پاکتچی|۱۳۸۸|loc=اسلام}} |
یکی از نخستین کارهای محمّد پس از هجرت که برای حل شکایتهای درازمدت قبیلههای گوناگونِ مدینه صورت گرفت، مکتوبکردن سندی بود که به «[[میثاق مدینه]]» شهرت یافت. این موافقتنامه، «فرمی از اتحاد یا فدراسیون» را میان ۸ قبیلهٔ مدینه و مهاجران مسلمان از مکّه برقرار میکرد که در آن حقوق و وظیفههای هر شهروند و چگونگی رابطههای میان گروههای گوناگون مشخص شده بود.{{sfn|Holt|Lambton|Lewis|1977|pp=39}}{{sfn|Esposito|1998|pp=۱۷}} این پیمان، مفهوم ساختار اجتماعی «[[امت|امّت]]» را بهعنوان اجتماعی یکسان از مؤمنان تعریف میکند که دربردارندهٔ یهودیان نیز میشد؛ اما غیریکتاپرستان مدینه را در بر نمیگرفت.{{sfn|Esposito|2002|pp=80}}{{sfn|Neusner|Sonn|Brockopp|2000|pp=۲۱۹}} پیمان مدینه به یهودیان مدینه در ازای وفاداری سیاسی به مسلمانان، حق استقلال فرهنگی و مذهبی میداد. ساختار اجتماعی که در قانون اساسی مدینه تعریف شدهبود، ظاهری مذهبی داشت اما ملاحظههای عملی نیز در آن انجام شدهبود و به شکل گستردهای قانونهای قدیمی قبیلهای عربها را پاس میداشت.{{sfn|Buhl|Welch|1993|loc=Muḥammad}} این پیمان، قبیلهها را مسئول رفتار اعضایشان میدانست.{{sfn|Esposito|2002|pp=۸۰}} محمّد همچنین برای ایجاد پیوند بین مهاجرین و انصار، پیمان برادری بین آنها وضع کرد.{{sfn/fa|پاکتچی|۱۳۸۸|loc=اسلام}} |
||
محمّد که در ابتدا بهجهت یگانهپرستی یهودیان، به پذیرش اسلام از جانب آنان امید داشت، پس از دریافت پاسخ منفی آنان در پذیرش اسلام، در تمایز بین امّت خود و یهود کوشید. تغییر قبله از جانب [[اورشلیم]] به کعبه، از این اقدامات قلمداد |
محمّد که در ابتدا بهجهت یگانهپرستی یهودیان، به پذیرش اسلام از جانب آنان امید داشت، پس از دریافت پاسخ منفی آنان در پذیرش اسلام، در تمایز بین امّت خود و یهود کوشید. تغییر قبله از جانب [[اورشلیم]] به کعبه، از این اقدامات قلمداد شده است.{{sfn|Faizer|۲۰۰۳|loc=MUHAMMAD}}{{sfn|Beverley|۲۰۰۶|loc=MUHAMMAD}} علاوه بر این، تشریع دیگر احکام شرعی پس از هجرت، همچنان ادامه داشت.{{sfn|Campo|۲۰۰۹|loc=Muhammad}} محمّد برای تبلیغ اسلام، مبلغانی را نیز به قبایل مختلف و نامههایی را به سران کشورهای همسایه ارسال میکرد.{{sfn/fa|پاکتچی|۱۳۸۸|loc=اسلام}} او پس از ورود به مدینه، اقدام به بنای مسجد نمود.{{sfn|Campo|۲۰۰۹|loc=Muhammad}} او در زمینی که خریداری یا به نقلی هدیه گرفته بود، مسجدی را بنا کرد.{{sfn/fa|مرتضی عاملی|۱۴۲۶||pp=۷۷}} بنابر گزارش منابع اسلامی، زنان و خود محمّد نیز در ساخت این مسجد همراهی کردند.{{sfn/fa|مرتضی عاملی|۱۴۲۶||pp=۹۳}} روایتهای اسلامی گزارش کردهاند که ارسال نامهای از جانب قریشیان مکّه، برای تحریک [[اوس]] و [[خزرج]] علیه محمّد، از وقایع صورت گرفته در سال دوم ه.ق است. پس از رسیدن خبر ارسال نامهٔ قریش، محمّد طی مذاکرهای، آنان را از اقدامشان منصرف کرد.{{sfn/fa|مرتضی عاملی|۱۴۲۶||pp=۲۶۹}} |
||
==== پیکارها با مکّه ==== |
==== پیکارها با مکّه ==== |
||
خط ۲۸۵: | خط ۲۷۶: | ||
{{اصلی|فتح مکه|محمد پس از فتح مکه}} |
{{اصلی|فتح مکه|محمد پس از فتح مکه}} |
||
محمّد پیمان صلحی با یکی از زیرشاخههای قبیله [[بنیخزاعه]] بست.{{sfn|Kister|1986|loc=Ḵẖuzā'a}} قبیله بنیخزاعه روابط دوستانهای با محمّد داشت در حالی که دشمنش، قبیله [[بنیبکر]] با مکیان اتحاد داشت. خاندانی از بنیبکر شبانه به بنیخزاعه یورش میبرند و تعدادی از آنها را میکشند.{{sfn|Khan|1998|pp=274}}{{sfn|Lings|1983|pp=۲۹۱}} اهل مکّه، متحدانشان را با فراهم کردن اسلحه، کمک و طبق برخی از منابع، تعداد کمی از اهل مکّه نیز در این جنگ شرکت میکنند. این اقدام، مقدماتی را برای فسخ صلح حدیبیه که تا پیش از آن دو سال پایدار بود، فراهم میآورد. پس از این واقعه، محمّد پیغامی به مکّه فرستاد و در آن سه شرط را مشخص میکند و از اهل مکّه میخواهد تا یکی را بپذیرند. شروط این بود که اهالی مکّه خونبهای کسانی که از قبیله بنیخزاعه کشته شدهاند را بدهد، یا اتحادشان با بنیبکر را برهم بزنند، یا پیمان حدیبیه را منسوخ اعلام کنند. پاسخ مکّه این بود که آنها فقط شرط آخر را میپذیرند.{{sfn|Khan|1998|pp=۲۷۴–۲۷۵}} اما کمی بعد به اشتباه خود پی بردند و ابوسفیان را فرستادند که پیمان حدیبیه را احیا کند؛ ولی محمّد درخواستشان را نپذیرفت و نیروهای خود را برای جنگ با مکّه آماده کرد.{{sfn|Lings|1983|pp=۲۹۲}} در سال ۸ ه.ق/۶۳۰ م، محمّد با نیروی بسیار زیادی که گفته میشود ۱۰٬۰۰۰ نفر بودند، به سمت مکّه حرکت کرد و با حداقل کشتار، کنترل مکّه را به دست گرفت.{{sfn|Watt|1956|pp=66}}{{sfn|Campo|۲۰۰۹|loc=Muhammad}} محمّد بخشش عمومی برای تمامی رفتارهای گذشته و توهینها به اهل مکّه داد، به جز ده زن و مرد که او را مورد تمسخر قرار داده بودند و در شعرها و آوازهایشان به او ناسزا گفته بودند. او برخی از این افراد را نیز بعداً بخشید.{{sfn|Rodinson|2002|pp=۲۶۱}} اکثر اهل مکّه مسلمان شدند و محمّد متعاقباً نسبت به شکستن تمامی بتهای درون کعبه اقدام کرد.{{sfn|Peters|2003|pp=۲۴۰}} با فتح مکّه، ابوسفیان — رهبر قریشیان مکّه — و همسرش هند، مسلمان شدند.{{sfn|Faizer|۲۰۰۳|loc=MUHAMMAD}} یکی از دلایل فتح آسان مکّه، تغییر مذهب ابوسفیان عنوان |
محمّد پیمان صلحی با یکی از زیرشاخههای قبیله [[بنیخزاعه]] بست.{{sfn|Kister|1986|loc=Ḵẖuzā'a}} قبیله بنیخزاعه روابط دوستانهای با محمّد داشت در حالی که دشمنش، قبیله [[بنیبکر]] با مکیان اتحاد داشت. خاندانی از بنیبکر شبانه به بنیخزاعه یورش میبرند و تعدادی از آنها را میکشند.{{sfn|Khan|1998|pp=274}}{{sfn|Lings|1983|pp=۲۹۱}} اهل مکّه، متحدانشان را با فراهم کردن اسلحه، کمک و طبق برخی از منابع، تعداد کمی از اهل مکّه نیز در این جنگ شرکت میکنند. این اقدام، مقدماتی را برای فسخ صلح حدیبیه که تا پیش از آن دو سال پایدار بود، فراهم میآورد. پس از این واقعه، محمّد پیغامی به مکّه فرستاد و در آن سه شرط را مشخص میکند و از اهل مکّه میخواهد تا یکی را بپذیرند. شروط این بود که اهالی مکّه خونبهای کسانی که از قبیله بنیخزاعه کشته شدهاند را بدهد، یا اتحادشان با بنیبکر را برهم بزنند، یا پیمان حدیبیه را منسوخ اعلام کنند. پاسخ مکّه این بود که آنها فقط شرط آخر را میپذیرند.{{sfn|Khan|1998|pp=۲۷۴–۲۷۵}} اما کمی بعد به اشتباه خود پی بردند و ابوسفیان را فرستادند که پیمان حدیبیه را احیا کند؛ ولی محمّد درخواستشان را نپذیرفت و نیروهای خود را برای جنگ با مکّه آماده کرد.{{sfn|Lings|1983|pp=۲۹۲}} در سال ۸ ه.ق/۶۳۰ م، محمّد با نیروی بسیار زیادی که گفته میشود ۱۰٬۰۰۰ نفر بودند، به سمت مکّه حرکت کرد و با حداقل کشتار، کنترل مکّه را به دست گرفت.{{sfn|Watt|1956|pp=66}}{{sfn|Campo|۲۰۰۹|loc=Muhammad}} محمّد بخشش عمومی برای تمامی رفتارهای گذشته و توهینها به اهل مکّه داد، به جز ده زن و مرد که او را مورد تمسخر قرار داده بودند و در شعرها و آوازهایشان به او ناسزا گفته بودند. او برخی از این افراد را نیز بعداً بخشید.{{sfn|Rodinson|2002|pp=۲۶۱}} اکثر اهل مکّه مسلمان شدند و محمّد متعاقباً نسبت به شکستن تمامی بتهای درون کعبه اقدام کرد.{{sfn|Peters|2003|pp=۲۴۰}} با فتح مکّه، ابوسفیان — رهبر قریشیان مکّه — و همسرش هند، مسلمان شدند.{{sfn|Faizer|۲۰۰۳|loc=MUHAMMAD}} یکی از دلایل فتح آسان مکّه، تغییر مذهب ابوسفیان عنوان شده است. پس از فتح مکّه، محمّد ترجیح داد تا خانه خود را در مدینه نگهدارد.{{sfn|Campo|۲۰۰۹|loc=Muhammad}} |
||
==== فتح عربستان و فراسوی آن ==== |
==== فتح عربستان و فراسوی آن ==== |
||
خط ۲۹۵: | خط ۲۸۶: | ||
{{اصلی|حجةالوداع|رویداد غدیر خم}} |
{{اصلی|حجةالوداع|رویداد غدیر خم}} |
||
در پایان سال [[۱۰ (قمری)|دهم]] ه.ق/[[۶۳۲ (میلادی)|۶۳۲]] م، محمّد آخرین حج زندگانی خود و اولین حج [[حج تمتع|تمتع]] را انجام داد{{sfn|Campo|۲۰۰۹|loc=Muhammad}}{{sfn|Faizer|۲۰۰۳|loc=MUHAMMAD}} و از این طریق تمام جزئیات مراسم حج را به پیروانش تعلیم داد.{{sfn|Buhl|Welch|1993|loc=Muḥammad}} در راه بازگشت محمّد و مسلمانان به مدینه و در بین راه، محمّد به صورت ناگهانی به مدت سه روز در محلی به نام [[غدیر خم]] توقف کرد و با جمعکردن حجاج، خطبهای خواند و در آن جمله «هر که من مولای اویم، پس این [[ |
در پایان سال [[۱۰ (قمری)|دهم]] ه.ق/[[۶۳۲ (میلادی)|۶۳۲]] م، محمّد آخرین حج زندگانی خود و اولین حج [[حج تمتع|تمتع]] را انجام داد{{sfn|Campo|۲۰۰۹|loc=Muhammad}}{{sfn|Faizer|۲۰۰۳|loc=MUHAMMAD}} و از این طریق تمام جزئیات مراسم حج را به پیروانش تعلیم داد.{{sfn|Buhl|Welch|1993|loc=Muḥammad}} در راه بازگشت محمّد و مسلمانان به مدینه و در بین راه، محمّد به صورت ناگهانی به مدت سه روز در محلی به نام [[غدیر خم]] توقف کرد و با جمعکردن حجاج، خطبهای خواند و در آن جمله «هر که من مولای اویم، پس این [[علی]] مولای اوست» را با بلندکردن دست علی در برابر جمعیت گفت. واژهٔ «مولا» در عربی به دو معنای «دوست» و «رهبر» است.{{sfn|Grewal|2006|pp=۲۸۱}} شیعیان بر این باورند که این عبارت، گواهی روشن بر اثبات امامت و جانشینی علی پس از محمّد است؛ اما در مقابل، اهل سنت یا منکر این واقعه شدهاند یا آن را دلیلی بر امامت نمیدانند.{{sfn/fa|زریاب|زرینکوب|۱۳۸۰|loc=علی}} اهل سنت معتقدند که عدهای از تقسیم غنایم در [[سریه علی بن ابیطالب (یمن)|اردوکشی به یمن]] که توسط علی انجام شد، ناراضی بودند و محمّد در پاسخ به آنها علی را دوست خویش معرفی کرد تا ناخشنودی آنان را فرونشاند.{{sfn/fa|جعفری|۱۳۷۲|pp=۳۴–۳۷}} |
||
=== درگذشت === |
=== درگذشت === |
||
{{اصلی|مرگ محمد}} |
{{اصلی|مرگ محمد}} |
||
محمّد چند ماه پس از [[حجةالوداع]] در روز دوشنبهای، سخت بیمار شد تا جایی که نمیتوانست از خانه بیرون رود و بنابر گزارشهایی از منابع سنّی، [[ابوبکر]] به جای او نماز خواند.{{sfn|Madelung|1997|pp=24–27}}{{sfn|Ṭabarī| |
محمّد چند ماه پس از [[حجةالوداع]] در روز دوشنبهای، سخت بیمار شد تا جایی که نمیتوانست از خانه بیرون رود و بنابر گزارشهایی از منابع سنّی، [[ابوبکر]] به جای او نماز خواند.{{sfn|Madelung|1997|pp=24–27}}{{sfn|Ṭabarī|۱۹۹۰|pp=۱۷۹}} بنابر روایتی — مشهور به [[حدیث قلم و کاغذ|ماجرای قلم و دوات]] — در منابع اسلامی، محمّد قصد داشت تا در بستر بیماری، وصیتی بنویسد، اما توسط عمر به هذیانگویی متهم شد.{{sfn/fa|مرتضی عاملی|۱۴۲۶||pp=۲۷۴}} در ''دانشنامه اسلام''، بیماری محمّد، تب معمولی توصیف شده است که به جهت فشارهای روحی و جسمی، تشدید شدهبود.{{sfn|Buhl|Welch|1993|loc=Muḥammad}} بر اساس گزارشهایی در منابع اسلامی، محمّد بارها توسط مخالفان مکی و یهودیاش مورد ترورهای ناموفق قرار گرفته بود.{{sfn/fa|مرتضی عاملی|۱۴۲۶||pp=۱۴۵–۱۴۶}} مرتضی عاملی با بررسی روایتهای گزارششده در سیرهها و منابع شیعه و سنّی، دو دیدگاه کلی در این خصوص را مبنی بر مسموم شدن محمّد به دست توطئهای یهودی یا به دست همسرانش را مطرح عنوان میکند. در منابع سنّی، روایتهایی از [[عایشه]]، [[ابوهریره]]، [[انس بن مالک]] و دیگران، در مورد مسموم شدن محمّد توسط یهودیان خیبر و در منابع شیعی، روایتهایی از [[حسن مجتبی]] و [[جعفر صادق]] دربارهٔ مسموم شدن محمّد توسط دو زن از [[همسران محمد|همسران محمّد]]، گزارش شدهاند.{{sfn/fa|مرتضی عاملی|۱۴۲۶||pp=۱۵۱–۱۵۴ و ۱۷۷–۱۷۸}} |
||
محمّد چند روزی بیماری را تحمل کرد تا آنکه{{sfn|Buhl|Welch|1993|loc=Muḥammad}} در نهایت به سال ۶۳۲ م در خانه عایشه (در مدینه) درگذشت.{{sfn|Newby|۲۰۰۲|loc=Muhammad b. 'Abdullaˆh}}{{sfn|Beverley|۲۰۰۶|loc=MUHAMMAD}} منابع در تاریخ درگذشت او دچار اختلاف هستند.{{sfn|Shoemaker|2011||pp=۱۰۴}} منابع سنّی مذهب، ماه درگذشت محمّد را ربیعالاول دانستهاند و منابع شیعی، روز ۲۸ صفر را گزارش کردهاند.{{sfn/fa|مرتضی عاملی|۱۴۲۶||pp=۳۴۳ و ۳۴۶}} بیشتر منابع دانشنامهای، تاریخ مرگ او را ۸ ژوئن ۶۳۲، مصادف با ۱۰ ربیعالاول ۱۱ ه.ق عنوان |
محمّد چند روزی بیماری را تحمل کرد تا آنکه{{sfn|Buhl|Welch|1993|loc=Muḥammad}} در نهایت به سال ۶۳۲ م در خانه عایشه (در مدینه) درگذشت.{{sfn|Newby|۲۰۰۲|loc=Muhammad b. 'Abdullaˆh}}{{sfn|Beverley|۲۰۰۶|loc=MUHAMMAD}} منابع در تاریخ درگذشت او دچار اختلاف هستند.{{sfn|Shoemaker|2011||pp=۱۰۴}} منابع سنّی مذهب، ماه درگذشت محمّد را ربیعالاول دانستهاند و منابع شیعی، روز ۲۸ صفر را گزارش کردهاند.{{sfn/fa|مرتضی عاملی|۱۴۲۶||pp=۳۴۳ و ۳۴۶}} بیشتر منابع دانشنامهای، تاریخ مرگ او را ۸ ژوئن ۶۳۲، مصادف با ۱۰ ربیعالاول ۱۱ ه.ق عنوان شده است.{{sfn|Campo|۲۰۰۹|loc=Muhammad}}{{sfn|Buhl|Welch|1993|loc=Muḥammad}}{{sfn|Beverley|۲۰۰۶|loc=MUHAMMAD}} سن او در هنگام درگذشت، ۶۳ سال عنوان شده است.{{sfn/fa|پاکتچی|۱۳۸۸|loc=اسلام}} |
||
[[پرونده:Green dome, Masjid e Nabawi, Medina, KSA.jpg|بندانگشتی|[[مسجدالنبی|مسجد النبی]]، محل دفن منسوب به محمد]] |
[[پرونده:Green dome, Masjid e Nabawi, Medina, KSA.jpg|بندانگشتی|[[مسجدالنبی|مسجد النبی]]، محل دفن منسوب به محمد]] |
||
مرتضی عاملی گزارش میکند که منابع اسلامی در محل دفن محمّد، اختلاف دارند؛ بر طبق روایتی، |
مرتضی عاملی گزارش میکند که منابع اسلامی در محل دفن محمّد، اختلاف دارند؛ بر طبق روایتی، علی، و بنابر وصیت محمّد، جسدش را در اتاقی که درآن درگذشت، دفن کرد. با وجود این، منابعی از دفن محمّد در [[بقیع]] یا [[مسجدالحرام]] گزارشهایی را نقل کردهاند.{{sfn/fa|مرتضی عاملی|۱۴۲۶||pp=۱۰۳}} بر مدفن او امروزه گنبد سبزی قرار دارد.{{sfn|Campo|۲۰۰۹|loc=Muhammad}} نقل است که چون محمّد درگذشت، عدهای مانند [[عمر بن خطاب]] مردن او را باور نداشتند؛ اما ابوبکر به منبر رفته و مرگ محمّد را با استناد به سوره [[آل عمران]]<sup>۱۴۴</sup> حتمی عنوان میکند.{{sfn|Shoemaker|2011||pp=۱۷۹–۱۸۷}} به گزارش منابع اسلامی، [[عباس بن عبدالمطلب|عباس]]، [[فضل بن عباس]]، [[قثم بن عباس]]، [[اسامه بن زید]] و یک غلام نیز در مراسم غسل و کفن پیامبر شرکت داشتند و به علی در این امر کمک کردند. با وجود این، مرتضی عاملی این گزارشها را با واقع مطابق نمیداند و به آنها خدشه وارد میکند و مدعی است علی، به تنهایی پیامبر را غسل و تدفین کرد.{{sfn/fa|مرتضی عاملی|۱۳۸۸|pp=۲۶–۳۰}} مادلونگ نیز افراد شرکت کننده در این مراسم را علی، عباس و دو پسرش، فضل و قثم، و بردهٔ آزادشدهٔ پیامبر و زید گزارش میکند.{{sfn|Madelung|1997|pp=۲۳}} به گزارشی دیگر غران — برده آزاد شده محمّد — به همراه [[طلحه]] و [[زبیر بن عوام|زبیر]] و جمعی از صحابهٔ محمّد در مراسم خاکسپاری او حاضر بودند.{{sfn|Veccia Vaglieri|1986|loc=ʿAlī b. Abī Ṭālib}} |
||
== جانشینی محمّد == |
== جانشینی محمّد == |
||
{{اصلی|جانشینی محمد}} |
{{اصلی|جانشینی محمد}} |
||
با مرگ محمّد، جامعه اسلامی برای تعیین جانشین او دچار اختلاف شد. به عقیده [[ریزوی فایزر]]، این مشکل به جهت عدم صراحت پیامبر اسلام به جانشین خود |
با مرگ محمّد، جامعه اسلامی برای تعیین جانشین او دچار اختلاف شد. به عقیده [[ریزوی فایزر]]، این مشکل به جهت عدم صراحت پیامبر اسلام به جانشین خود بوده است. با وجود این، شیعیان بر این باورند که محمّد در غدیر خم، به صراحت از [[علی ابن ابی طالب]] به عنوان جانشین خویش یاد کرده است و در مقابل اهل سنت این مراسم را برای آشتی دادن علی با کسانی میدانست که از علی خوششان نمیآمد.{{sfn|Faizer|۲۰۰۳|loc=MUHAMMAD}} به گفته [[محمود ایوب]] و فرد دانر، اینکه محمّد ظاهراً موفق نشده برای خودش جانشینی تعیین کند و قرآن هم در این زمینه سکوت کرده، احتمالاً به انتظارات آخرالزمانی او مرتبط است؛ از آنجا که قرار بوده جهان هر لحظه به پایان برسد و نابود شود، اساساً مسائل بلندمدتی مثل جانشینی بیاهمیت میشوند، زیرا محمّد انتظار نداشته پیروانش عمری درازتر از خودش داشته باشند.{{sfn|Shoemaker|2011|p=۱۷۸}} در نظر رابینسون، یکی از احتمالات این است که محمد با توجه به اعتقادش به نزدیکی آخرالزمان، مأموریت خود را پایان یافته میدیده و به همین دلیل برای خویش جانشینی تعیین نکرده، ولی او همچنین میگوید شواهد برای چنین دیدگاهی ضعیف است و میتوان این احتمال را هم در نظر گرفت که محمد که جنبش خود را سست مییافته و برای همین جانشینی مشخص نکرده تا قویترین فرد به این مقام برسد.{{sfn|Robinson|2016|loc=Muhammad, the Prophet}} |
||
جمعی از مسلمانان از جمله گروهی از [[انصار]] و [[مهاجرین]] در [[سقیفه بنیساعده|سقیفه بنی ساعده]] گرد هم آمدند تا خلیفه بعدی را تعیین کنند. در این میان انصار از [[سعد بن عباده]] حمایت میکردند، اما مهاجران این را نپذیرفتند و خود را از لحاظ خویشاوندی نزدیکتر به محمّد میدانستند.{{sfn|Poonawala|Kohlberg|1985|loc=ʿAlī b. Abī Ṭāleb}} عمر بن خطاب، ابوبکر را به عنوان جانشین در سقیفه نامزد کرد و بقیه، حمایت خود را افزودند و ابوبکر به عنوان اولین خلیفه مسلمین انتخاب شد. [[اسماعیل پوناوالا|پوناوالا]] مینویسد تاریخنگاران مسلمان اتفاق نظر دارند که بحران موجود در این برهه، توسط سه تن از مهاجران مشهور به نامهای [[ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] و [[ابوعبیده جراح]] برطرف شد. آنان انصار را جمع و مقدمات نصب ابوبکر را فراهم کردند. حسادت بین دو قبیلهٔ مهم انصار به نام [[اوس]] و [[خزرج]] و عدم فعالیت [[بنیهاشم]] در تبلیغ نظرشان، موفقیت این سه تن را تسهیل نمود.{{sfn|Holt|Lambton|Lewis|1977|pp=57}}{{sfn|Madelung|1997|pp=26–27, 30–43 and 356–60}}{{sfn|Lapidus|2002|pp=۳۲}} در میان مهاجرین، عدهای نیز به رهبری علی معتقد بودند. [[زبیر بن عوام|زبیر]]، [[طلحه]]، [[عباس بن عبدالمطلب|عباس]]، [[مقداد بن اسود|مقداد]]، [[سلمان فارسی|سلمان]]، [[ابوذر غفاری|ابوذر]] و [[عمار یاسر|عمار]]، علی را وارث مشروع محمّد میدانستند.{{sfn|Poonawala|Kohlberg|1985|loc=ʿAlī b. Abī Ṭāleb}} این انتخاب باعث اختلاف بین هواداران ابوبکر و طرفداران علی شد. طرفداران علی قائل بودند که علی توسط شخص محمّد به جانشینی منصوب |
جمعی از مسلمانان از جمله گروهی از [[انصار]] و [[مهاجرین]] در [[سقیفه بنیساعده|سقیفه بنی ساعده]] گرد هم آمدند تا خلیفه بعدی را تعیین کنند. در این میان انصار از [[سعد بن عباده]] حمایت میکردند، اما مهاجران این را نپذیرفتند و خود را از لحاظ خویشاوندی نزدیکتر به محمّد میدانستند.{{sfn|Poonawala|Kohlberg|1985|loc=ʿAlī b. Abī Ṭāleb}} عمر بن خطاب، ابوبکر را به عنوان جانشین در سقیفه نامزد کرد و بقیه، حمایت خود را افزودند و ابوبکر به عنوان اولین خلیفه مسلمین انتخاب شد. [[اسماعیل پوناوالا|پوناوالا]] مینویسد تاریخنگاران مسلمان اتفاق نظر دارند که بحران موجود در این برهه، توسط سه تن از مهاجران مشهور به نامهای [[ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] و [[ابوعبیده جراح]] برطرف شد. آنان انصار را جمع و مقدمات نصب ابوبکر را فراهم کردند. حسادت بین دو قبیلهٔ مهم انصار به نام [[اوس]] و [[خزرج]] و عدم فعالیت [[بنیهاشم]] در تبلیغ نظرشان، موفقیت این سه تن را تسهیل نمود.{{sfn|Holt|Lambton|Lewis|1977|pp=57}}{{sfn|Madelung|1997|pp=26–27, 30–43 and 356–60}}{{sfn|Lapidus|2002|pp=۳۲}} در میان مهاجرین، عدهای نیز به رهبری علی معتقد بودند. [[زبیر بن عوام|زبیر]]، [[طلحه]]، [[عباس بن عبدالمطلب|عباس]]، [[مقداد بن اسود|مقداد]]، [[سلمان فارسی|سلمان]]، [[ابوذر غفاری|ابوذر]] و [[عمار یاسر|عمار]]، علی را وارث مشروع محمّد میدانستند.{{sfn|Poonawala|Kohlberg|1985|loc=ʿAlī b. Abī Ṭāleb}} این انتخاب باعث اختلاف بین هواداران ابوبکر و طرفداران علی شد. طرفداران علی قائل بودند که علی توسط شخص محمّد به جانشینی منصوب شده است و بنابراین مقام خلافت باید از آن وی باشد.{{sfn|Holt|Lambton|Lewis|1977|pp=57}}{{sfn|Madelung|1997|pp=26–27, 30–43 and 356–۶۰}} علاوه بر آن، [[طبری]] در تاریخ خود نقل کرده است که گروهی از مخالفان ابوبکر از جمله زبیر در خانهٔ [[فاطمه زهرا|فاطمه]] گرد آمدند و عمر با تهدید به آتش زدن خانه، آنها را بیرون کشاند. علی بعداً مکرر میگفت که اگر چهل یاور داشت قیام میکرد.{{sfn|Madelung|1997|pp=۴۳}} [[لئورا وچا ولیری]] در ''[[دانشنامه اسلام]]'' معتقد است که ماجرای [[رویداد خانه فاطمه زهرا|رویدادهای خانه فاطمه زهرا]]، هرچند ممکن است با توضیحات اضافی همراه باشد، اما از جهت وقوع تاریخی قابل انکار نیست.{{sfn|Veccia Vaglieri|1986|loc=Fatima}} به نوشته پوناوالا علی و بنیهاشم تا قبل از درگذشت فاطمه — نزدیک به ۶ ماه — از بیعت با ابوبکر سر باز زدند. علی بر روی حقش پافشاری ننمود، چرا که تمایل نداشت امت نوپای اسلام دچار کشمکش گردد.{{sfn|Poonawala|Kohlberg|1985|loc=ʿAlī b. Abī Ṭāleb}} |
||
به تدریج نهاد [[خلافت]] پدید آمد که در خارج از جهان اسلام معادلی نداشت. خلیفه از منزلت رهبری و حق گزینش زمامداران برخوردار بود. انتصاب به خلافت نوعی قرارداد بود که تعهدات متقابلی را بین خلیفه و اتباع وی پدیدمیآورد.{{sfn|Holt|Lambton|Lewis|1977|pp=۵۷–۵۸}} فوریترین کار ابوبکر، رسیدگی به شورشهای قبایل عرب در جنگهایی که مورخان مسلمان بعدی نام «[[جنگهای ارتداد]]» بر آن نهادند، بود. کار فوری دیگر لشکرکشی به سمت امپراتوری روم شرقی به دلیل شکست پیشین مسلمانان بود.{{sfn|Esposito|1998|pp=۳۵–۳۶}} پس از ابوبکر، به ترتیب [[عمر بن خطاب]]، [[عثمان بن عفان]] و [[علی بن ابیطالب|علی بن ابیطالب]] به خلافت رسیدند که به [[خلفای راشدین]] مشهور شدند. پس از آنان حکومت به [[امویان|بنی امیه]] و سپس به [[خلافت عباسی|بنی عباس]] رسید. امویان آندلس، [[خلافت فاطمیان|فاطمیان]]، [[حفصیان]]، [[مرینیان]] و برخی دیگر از حکومتها نیز خود را جانشین محمّد میدانستند.{{sfn|Donzel|1994|pp=۶۰}} |
به تدریج نهاد [[خلافت]] پدید آمد که در خارج از جهان اسلام معادلی نداشت. خلیفه از منزلت رهبری و حق گزینش زمامداران برخوردار بود. انتصاب به خلافت نوعی قرارداد بود که تعهدات متقابلی را بین خلیفه و اتباع وی پدیدمیآورد.{{sfn|Holt|Lambton|Lewis|1977|pp=۵۷–۵۸}} فوریترین کار ابوبکر، رسیدگی به شورشهای قبایل عرب در جنگهایی که مورخان مسلمان بعدی نام «[[جنگهای ارتداد]]» بر آن نهادند، بود. کار فوری دیگر لشکرکشی به سمت امپراتوری روم شرقی به دلیل شکست پیشین مسلمانان بود.{{sfn|Esposito|1998|pp=۳۵–۳۶}} پس از ابوبکر، به ترتیب [[عمر بن خطاب]]، [[عثمان بن عفان]] و [[علی بن ابیطالب|علی بن ابیطالب]] به خلافت رسیدند که به [[خلفای راشدین]] مشهور شدند. پس از آنان حکومت به [[امویان|بنی امیه]] و سپس به [[خلافت عباسی|بنی عباس]] رسید. امویان آندلس، [[خلافت فاطمیان|فاطمیان]]، [[حفصیان]]، [[مرینیان]] و برخی دیگر از حکومتها نیز خود را جانشین محمّد میدانستند.{{sfn|Donzel|1994|pp=۶۰}} |
||
خط ۳۱۷: | خط ۳۰۸: | ||
{{اصلی|همسران محمد}} |
{{اصلی|همسران محمد}} |
||
{{جعبه گفتاورد |
{{جعبه گفتاورد |
||
|گفتاورد=ای پیامبر! همسرانت را بر تو حلال داشتهایم، [یعنی] آنانکه مهرشان را دادهای، [[ملک یمین|آنانکه دست راستت صاحب |
|گفتاورد=ای پیامبر! همسرانت را بر تو حلال داشتهایم، [یعنی] آنانکه مهرشان را دادهای، [[ملک یمین|آنانکه دست راستت صاحب شده است]]، آنانکه خدا به عنوان غنیمت جنگی به تو بخشیده، و دختر عموهایت و دختر عمههایت و دختر داییهایت و دختر خالههایت که با تو هجرت کردهاند، و زنان مؤمنی که خود را به پیامبر میبخشند و پیامبر مایل به ازدواج با ایشان است. این خاص توست و نه سایر مؤمنان.{{sfn|Stowasser|۲۰۰۶|loc=Wives of the Prophet|p=۵۱۴}} |
||
|عرض=300px |
|عرض=300px |
||
|حاشیه=3px |
|حاشیه=3px |
||
خط ۳۲۴: | خط ۳۱۵: | ||
|تراز منبع=چپ |
|تراز منبع=چپ |
||
}} |
}} |
||
قرآن گاهی به مسائل خانوادگی محمد پرداخته،{{sfn|Gilliot|2006|p=۴۱|ref=CambQuran2007}} ولی هیچکدام از زنان محمد را به نام |
قرآن گاهی به مسائل خانوادگی محمد پرداخته،{{sfn|Gilliot|2006|p=۴۱|ref=CambQuran2007}} ولی هیچکدام از زنان محمد را به نام نخوانده است. قرآن از زنان او به عنوان «امهات المومنین» به معنای «مادران مؤمنان» یاد و برای آنها محدودیتهای پوشش—که در منابع بعدی به تمام زنان مسلمان تعمیم داده شد{{sfn|Madigan|2006|p=۹۳}}—و ممنوعیت ازدواج بعد از مرگ محمد اعمال کرده است.{{sfn|Schimmel|۱۹۸۴|p=۱۶}}{{sfn|Anthony|۲۰۲۰|pp=۱۲۷–۱۲۸}} در منابع اسلامی بعدی گفته شده که محمّد سیزده{{sfn|Freyer Stowasser|loc=Wives of the Prophet}} یا چهارده زن و کنیز داشته است{{sfn|Faizer|۲۰۰۳|loc=MUHAMMAD}} و در هنگام درگذشت محمّد، نه نفر از همسرانش در قید حیات بودند.{{sfn|Freyer Stowasser|loc=Wives of the Prophet}} منابع در اینکه [[ماریه|ماریهٔ قِبطیّه]]{{sfn/fa|ایوب|۲۰۰۶|p=۱۱۸}} و [[ریحانه بنت زید]] از همسران محمّد بودهاند یا از [[کنیز|کنیزان]] او، دچار اختلافند.{{sfn|Schöller|loc=Banù al-QurayΩa}} محمّد از حکم شرع اسلام مبنی بر حداکثر چهار همسر برای هر مرد مسلمان، استثناء شده بود که در منابع اسلامی دلایل مختلفی برای آن ذکر شده است.{{sfn/fa|حسینی سمنانی|۱۳۸۳|loc=خصائص النبی}} |
||
بر اساس روایت اسلامی، محمّد در سن ۲۵ سالگی، با [[خدیجه]] که سنّی بین ۲۸ تا ۴۵ سال داشت، ازدواج کرد.{{sfn|Awde|2000|p=۱۰}} بنابر قول مشهور، خدیجه پیش از ازدواج با محمّد دو بار ازدواج کرده بود و از آن مردان صاحب دو پسر و یک دختر شده بود.{{sfn/fa|شهیدی|۱۳۹۴|pp=۲۱–۲۳}} با وجود این، برخی از مورخان مسلمان چون [[ابن شهرآشوب]] او را [[باکرگی|باکره]] دانستهاند.{{sfn/fa|محمودپور|۱۳۸۳|loc=خدیجه}} گفته شده محمّد تا خدیجه زنده بود، همسر دیگری نگرفت.{{sfn|Bullough|Shelton|Slavin|1998|p=119}}{{sfn|Reeves|2003|p=۴۶}} بر اساس روایات اهل سنت، پس از درگذشت خدیجه در سال سوم پیش از هجرت، [[خوله بنت حکیم]] به محمّد پیشنهاد کرد که با [[سوده بنت زمعه|سوده]] یا با [[عایشه]] ازدواج کند. محمّد از خوله خواست تا هر دو را خواستگاری کند.{{sfn/fa|عبید|۱۴۲۱|pp=۷۰–۷۱}} در خصوص سن عایشه در هنگام ازدواج، بین منابع اختلافاتی گزارش |
بر اساس روایت اسلامی، محمّد در سن ۲۵ سالگی، با [[خدیجه]] که سنّی بین ۲۸ تا ۴۵ سال داشت، ازدواج کرد.{{sfn|Awde|2000|p=۱۰}} بنابر قول مشهور، خدیجه پیش از ازدواج با محمّد دو بار ازدواج کرده بود و از آن مردان صاحب دو پسر و یک دختر شده بود.{{sfn/fa|شهیدی|۱۳۹۴|pp=۲۱–۲۳}} با وجود این، برخی از مورخان مسلمان چون [[ابن شهرآشوب]] او را [[باکرگی|باکره]] دانستهاند.{{sfn/fa|محمودپور|۱۳۸۳|loc=خدیجه}} گفته شده محمّد تا خدیجه زنده بود، همسر دیگری نگرفت.{{sfn|Bullough|Shelton|Slavin|1998|p=119}}{{sfn|Reeves|2003|p=۴۶}} بر اساس روایات اهل سنت، پس از درگذشت خدیجه در سال سوم پیش از هجرت، [[خوله بنت حکیم]] به محمّد پیشنهاد کرد که با [[سوده بنت زمعه|سوده]] یا با [[عایشه]] ازدواج کند. محمّد از خوله خواست تا هر دو را خواستگاری کند.{{sfn/fa|عبید|۱۴۲۱|pp=۷۰–۷۱}} در خصوص سن عایشه در هنگام ازدواج، بین منابع اختلافاتی گزارش شده است.{{sfn|Anthony|۲۰۲۰|p=۱۱۵}} در این میان برخی منابع سن او را ۶ سال و برخی بیش از ۱۷ سال گزارش کردهاند.{{sfn/fa|تقیزاده داوری|۱۳۸۷|pp=۹۲–۹۳}} برخی منابع اسلامی او را تنها همسر باکره محمّد میدانند.{{sfn|Schimmel|۱۹۸۴|p=۱۶}} در بین سالهای دوم تا چهارم ه. ق، محمّد با [[ام سلمه]] و پس از آن با [[حفصه]] و سپس با [[زینب بنت خزیمه]] ازدواج کرد.{{sfn/fa|مرتضی عاملی|۱۴۱۹|pp=۲۴۴–۲۵۲}} در سال پنجم، محمّد با [[زینب بنت جحش]]، سال ششم با [[جویریه بنت حارث|جویره]]،{{sfn/fa|ایوب|۲۰۰۶|pp=۶۹ و ۸۶}} و در سال ششم تا هفتم با [[ام حبیبه]]،{{sfn/fa|مرتضی عاملی|۱۴۱۹|p=۳۱۵}} [[صفیه بنت حیی بن اخطب|صفیه]] و [[میمونه بنت حارث|میمونه]] ازدواج نمود.{{sfn/fa|عبید|۱۴۲۱|p=۱۱۰}} [[ماریه]] را فرمانروای [[مصر]] به محمّد هدیه داده بود و [[کنیز]] شد.{{sfn|Awde|2000|p=۱۰}} [[ریحانه بنت زید|ریحانه]] نیز دیگر کنیز محمّد بود که پس از نبرد [[بنیقریظه]] به عقد محمّد درآمد.{{sfn/fa|ایوب|۲۰۰۶|p=۱۱۷}} مورخینی چون [[ابوعبدالله حاکم نیشابوری|حاکم نیشابوری]] و [[محمد بن سعد بن منیع|ابن سعد]] تا ۹ همسر دیگر را به محمّد نسبت میدهند{{sfn/fa|ابوالقاسمزاده|کاظمنژاد|۱۳۸۵|loc=علل تعدّد همسران پیامبر}} که عبارتند از: «عالیه بنت ظَبیان، قَتیله بنت قَیس، خَولَه بنت هُذَیل، لَیلیٰ بنت خُطَیْم، فاطمه بنت شُرَیْح، هِند بنت یزید، اَسماء بنت نُعمان، سَنا بنت صَلت و زنی از بنیغِفار».{{sfn/fa|قرافی|۱۹۹۴|p=۳۸}}{{sfn/fa|حاکم نیشابوری|۱۹۹۰|pp=۴–۵}} |
||
=== فرزندان === |
=== فرزندان === |
||
مطابق روایات اسلامی، از سیزده همسر محمّد، فقط خدیجه و ماریه از او صاحب فرزند شدند.{{sfn|Powers|2011|p=۸}} بنابر روایتی از ابن کثیر در ''[[البدایة و النهایة|بدایة و النهایه]]''، محمّد دربارهٔ خدیجه به عایشه میگوید: «خدا از خدیجه به من فرزند عطا کرد، در حالی که زنانم برایم اولادی نیاوردند…»{{sfn/fa|ایوب|۲۰۰۶|p=۴۹}} بنابر گزارشها، محمّد از ازدواج با خدیجه صاحب دو پسر — که در کودکی درگذشتند — و چهار دختر شد.{{sfn|Encyclopaedia Britannica|۲۰۰۶|pp=۷۹۷–۷۹۹}}{{sfn|Campo|۲۰۰۹|loc=Muhammad}} [[ماریه|ماریه قبطیه]] نیز برای محمّد فرزند پسری به نام [[ابراهیم بن محمد|ابراهیم]] آورد.{{sfn|Awde|2000|p=۱۰}} در بسیاری از [[حدیث|احادیث]] منسوب به محمّد، مانند احادیث منقول توسط [[ابن ماجه]]، [[محمد بخاری|محمّد البخاری]] و غیره، از ابراهیم به عنوان «نبی بن نبی» (پیامبر پسر پیامبر) یاد شده و از قول محمّد روایت شده اگر ابراهیم نمیمرد، بعد از مرگ پدرش به پیامبری میرسید. به عقیدهٔ برخی دانشوران نظیر فرایدمن، تاریخ مرگ ابراهیم در روایات اسلامی را قبل از مرگ محمّد قرار دادهاند تا با باور به [[ختمیت وحی]] تعارضی نداشته باشد.{{sfn|Powers|2011|pp=۵۶–۵۷}} در خصوص تعداد دختران محمّد، منابع به اتفاق، چهار دختر به نامهای [[فاطمه زهرا|فاطمه]]، [[زینب بنت محمد|زینب]]، [[رقیه بنت محمد|رقیه]] و [[ام کلثوم بنت محمد|امکلثوم]] را یاد کردهاند. در بین منابع سیره نویسی، اختلافی در خصوص اینکه سه دختر رقیه، امکلثوم و زینب، دختران حقیقی محمّدند یا آنکه محمّد، پدرخوانده آنان محسوب میشود، گزارش |
مطابق روایات اسلامی، از سیزده همسر محمّد، فقط خدیجه و ماریه از او صاحب فرزند شدند.{{sfn|Powers|2011|p=۸}} بنابر روایتی از ابن کثیر در ''[[البدایة و النهایة|بدایة و النهایه]]''، محمّد دربارهٔ خدیجه به عایشه میگوید: «خدا از خدیجه به من فرزند عطا کرد، در حالی که زنانم برایم اولادی نیاوردند…»{{sfn/fa|ایوب|۲۰۰۶|p=۴۹}} بنابر گزارشها، محمّد از ازدواج با خدیجه صاحب دو پسر — که در کودکی درگذشتند — و چهار دختر شد.{{sfn|Encyclopaedia Britannica|۲۰۰۶|pp=۷۹۷–۷۹۹}}{{sfn|Campo|۲۰۰۹|loc=Muhammad}} [[ماریه|ماریه قبطیه]] نیز برای محمّد فرزند پسری به نام [[ابراهیم بن محمد|ابراهیم]] آورد.{{sfn|Awde|2000|p=۱۰}} در بسیاری از [[حدیث|احادیث]] منسوب به محمّد، مانند احادیث منقول توسط [[ابن ماجه]]، [[محمد بخاری|محمّد البخاری]] و غیره، از ابراهیم به عنوان «نبی بن نبی» (پیامبر پسر پیامبر) یاد شده و از قول محمّد روایت شده اگر ابراهیم نمیمرد، بعد از مرگ پدرش به پیامبری میرسید. به عقیدهٔ برخی دانشوران نظیر فرایدمن، تاریخ مرگ ابراهیم در روایات اسلامی را قبل از مرگ محمّد قرار دادهاند تا با باور به [[ختمیت وحی]] تعارضی نداشته باشد.{{sfn|Powers|2011|pp=۵۶–۵۷}} در خصوص تعداد دختران محمّد، منابع به اتفاق، چهار دختر به نامهای [[فاطمه زهرا|فاطمه]]، [[زینب بنت محمد|زینب]]، [[رقیه بنت محمد|رقیه]] و [[ام کلثوم بنت محمد|امکلثوم]] را یاد کردهاند. در بین منابع سیره نویسی، اختلافی در خصوص اینکه سه دختر رقیه، امکلثوم و زینب، دختران حقیقی محمّدند یا آنکه محمّد، پدرخوانده آنان محسوب میشود، گزارش شده است. در خصوص فرزندان پسر نیز منابع اتفاق نظر دارند که ابراهیم و [[قاسم بن محمد|قاسم]] دو فرزند محمّد هستند. [[ابن اسحاق]] علاوه بر این دو، [[طاهر بن محمد|طاهر]] را نیز دیگر فرزند محمّد و خدیجه گزارش کرده است. اما زبیر بن بکار، فرزند دیگری را به نام عبدالله به فرزندان محمّد و خدیجه میافزاید و معتقد است چون پس از اسلام به دنیا آمده است به او لقب طاهر و طیب را دادهاند. با وجود این، در حدیث از [[جعفر صادق]]، امام ششم [[شیعه دوازدهامامی|شیعیان امامیه]]، فرزندان پسر محمّد از خدیجه، سه تن با نامهای عبدالله، قاسم و طاهر گزارش شدهاند. به گزارش ابن اسحاق، تمام فرزندان محمّد غیر از ابراهیم در عصر جاهلیت و پیش از اسلام به دنیا آمده و در همان عصر از دنیا رفتند.{{sfn/fa|تقیزاده داوری|۱۳۸۷|pp=۲۹۳–۲۹۴}} نسل محمّد از طریق فاطمهٔ زهرا ادامه یافت که بهعنوان ''شریف'' یا ''[[سادات|سید]]'' شناخته میشوند. آنها بهعنوان تنها نسل بازمانده از محمّد، مورد احترام [[شیعه]] و [[سنی|سنّی]]اند. شیعیان [[حسن مجتبی|حسن]]، [[حسین بن علی|حسین]] و فرزندان از نسل حسین را [[امامت|امام]] و جانشین برحق محمّد میدانند.{{sfn|Nasr|2012|loc=ʿAlī}} |
||
{{شجرهنامه اطرافیان محمد}} |
{{شجرهنامه اطرافیان محمد}} |
||
خط ۳۴۱: | خط ۳۳۲: | ||
=== اسلام و اصلاحات سیاسی === |
=== اسلام و اصلاحات سیاسی === |
||
{{اصلی|اسلام|اصلاحات در صدر اسلام}} |
{{اصلی|اسلام|اصلاحات در صدر اسلام}} |
||
اسلام — به معنای پذیرش [[الله]] به عنوان [[خدا]] و پایبندی به آن — [[دین|آئینی]] است که ریشه در جنبش دینی محمّد دارد. محمّد، امت خود را به خواندن روزانه [[نماز (اسلام)|پنج نوبت نماز]] موظف کرده بود. «مسلمانان» نامی است که از زمان عبدالملک بن مروان بر روی پیروان محمّد گذاشتند.{{sfn|Amir-Moezzi|2019|pp=۹۲۶|ref=LeCoran2019}} کلمات «اسلام» و «مسلمان» در قرآن به کار رفتهاند، اما قرآن معمولاً پیروان محمّد را «مؤمنان» |
اسلام — به معنای پذیرش [[الله]] به عنوان [[خدا]] و پایبندی به آن — [[دین|آئینی]] است که ریشه در جنبش دینی محمّد دارد. محمّد، امت خود را به خواندن روزانه [[نماز (اسلام)|پنج نوبت نماز]] موظف کرده بود. «مسلمانان» نامی است که از زمان عبدالملک بن مروان بر روی پیروان محمّد گذاشتند.{{sfn|Amir-Moezzi|2019|pp=۹۲۶|ref=LeCoran2019}} کلمات «اسلام» و «مسلمان» در قرآن به کار رفتهاند، اما قرآن معمولاً پیروان محمّد را «مؤمنان» نامیده است.{{sfn|Donner|2010|pp=۵۷}} اگرچه منابع اسلامی بعدی میگویند محمّد و پیروانش از ابتدا «مسلمان» نامیده میشدند، اما به گفتهٔ دانر، «مسلمان» در معنای قرآنی با «مسلمان» به معنای پیرو دین اسلام متفاوت است.{{sfn|Donner|2010|pp=۷۱}} آیاتی مثل [[حجرات]]<sup>۱۴</sup> نشان میدهند «مؤمن» و «مسلم» معنای یکسانی نداشتهاند و «ایمان» از «اسلام» برتر محسوب شده است.{{sfn|Donner|2010|pp=۵۸}} نظر به قرآن، از جملهٔ اعتقادات مؤمنان باور به [[یکتاپرستی|وحدانیت خدا]]، روز قیامت، وحی، نبوت و [[فرشته|فرشتگان]] بوده است. تمام این اصول در خاورمیانهٔ آن زمان شناخته شده بودند، اما در قرآن معنای مشخصی گرفتهاند. با این حال، هیچ دلیلی وجود ندارد که تصور شود مؤمنان در زمان محمّد خودشان را پیرو دین جدیدی محسوب میکردهاند. به بیان دیگر، برخی از مؤمنان میتوانستند مسیحی (غیر تثلیثی) یا یهودی بوده باشند و سورهٔ [[آل عمران]]<sup>۱۹۹</sup> هم این را تأیید میکند.{{sfn|Donner|2010|pp=۶۱–۷۰}} |
||
به عقیدهٔ محمّدعلی امیرمعزی، نخستین مدارک از محمّد به عنوان [[پیامبر]] دینی مستقل از یهودیت و مسیحیت اولین بار در زمان عبدالملک بن مروان—و با هدف سلطه بر عقاید مردم و نهایتاً سلطهٔ سیاسی—پدیدار شدهاند.{{sfn|Kohlberg|Amir-Moezzi|2009|pp=۲۱–۲۲}} دانر میگوید [[شهادتین]] در آغاز فقط حاوی شهادت به یگانگی خدا بوده و شهادت به نبوت محمّد بعداً به عنوان بخشی از همین تحولات به آن اضافه |
به عقیدهٔ محمّدعلی امیرمعزی، نخستین مدارک از محمّد به عنوان [[پیامبر]] دینی مستقل از یهودیت و مسیحیت اولین بار در زمان عبدالملک بن مروان—و با هدف سلطه بر عقاید مردم و نهایتاً سلطهٔ سیاسی—پدیدار شدهاند.{{sfn|Kohlberg|Amir-Moezzi|2009|pp=۲۱–۲۲}} دانر میگوید [[شهادتین]] در آغاز فقط حاوی شهادت به یگانگی خدا بوده و شهادت به نبوت محمّد بعداً به عنوان بخشی از همین تحولات به آن اضافه شده است.<ref group="یاد">سلیمان بشیر در منابع اسلامی اولیه حتی نسخهای از شهادتین را یافته که از عیسی یاد میکند. {{harv|Shoemaker|2011|pp=۲۰۶–۲۱۲|lang=en}}</ref> در نظر شومیکر، با ظهور هویت متمایز اسلامی در زمان عبدالملک نیاز به جمعآوری قرآن احساس شد تا نقش [[کتاب آسمانی|کتاب مقدّس]] مستقل اسلام در مقایسه با [[تورات]] و [[عهد جدید|اناجیل]] را داشته باشد. اینکه [[یوحنای دمشق]]ی—یکی از مقامات مسیحی دولت اموی—پیروان محمّد را فرقه ای مسیحیِ [[بدعت|بدعت گذار]] محسوب کرده را باید در واقع به عنوان شاهدی بر ماهیت اسلامِ نخستین دید.{{sfn|Shoemaker|2011||pp=۲۰۶–۲۱۲}} |
||
مورخانی مانند وات، رابینسون و اسپوزیتو، توافق نظر دارند که اصلاحات اجتماعی اسلام، جامعه عرب موجود را در حوزههایی همچون [[رفاه|امنیت اجتماعی]]، ساختار [[خانواده]]، [[بردهداری]]، [[حقوق زنان]]، [[حقوق کودکان|کودکان]] و [[حقوق اقلیتها|اقلیتهای قومی]] بهبود بخشید.{{sfn|Lewis|1998|pp=}}{{sfn|Watt|1961|pp=234}}{{sfn|Robinson|2004|pp=21}}{{sfn|Esposito|1998|loc=Ak̲h̲lāḳ}}{{sfn|Gallagher|pp=}} به گفتهٔ [[برنارد لوئیس|لوئیس]]، «اسلام از همان ابتدا اختلافهای طبقاتی و مزیتهای طبقه اشرافی را رد کرد و روشی را برگزید که در آن ورود به شغلهای مختلف برای افراد مستعد باز بود.»{{sfn|Lewis|1998|pp=}} |
مورخانی مانند وات، رابینسون و اسپوزیتو، توافق نظر دارند که اصلاحات اجتماعی اسلام، جامعه عرب موجود را در حوزههایی همچون [[رفاه|امنیت اجتماعی]]، ساختار [[خانواده]]، [[بردهداری]]، [[حقوق زنان]]، [[حقوق کودکان|کودکان]] و [[حقوق اقلیتها|اقلیتهای قومی]] بهبود بخشید.{{sfn|Lewis|1998|pp=}}{{sfn|Watt|1961|pp=234}}{{sfn|Robinson|2004|pp=21}}{{sfn|Esposito|1998|loc=Ak̲h̲lāḳ}}{{sfn|Gallagher|pp=}} به گفتهٔ [[برنارد لوئیس|لوئیس]]، «اسلام از همان ابتدا اختلافهای طبقاتی و مزیتهای طبقه اشرافی را رد کرد و روشی را برگزید که در آن ورود به شغلهای مختلف برای افراد مستعد باز بود.»{{sfn|Lewis|1998|pp=}} |
||
خط ۳۴۹: | خط ۳۴۰: | ||
=== قرآن و سنت === |
=== قرآن و سنت === |
||
{{اصلی|قرآن|حدیث}} |
{{اصلی|قرآن|حدیث}} |
||
[[قرآن]] کتابی است که محمّد، آن را از جانب خدا معرفی میکرد. این کتاب مهمترین و اولین منبع مسلمان <!--ابر-->در برداشت<!--/ابر--> احکام شرعی است{{sfn|Campo|۲۰۰۹|loc=Muhammad}} و مسلمانان آن را «معجزه» و «سند اثبات پیامبری» محمّد میدانند.{{sfn|Peters|2003|pp=۱۲–۱۳}} دربارهٔ جمعآوری قرآن، روایت رسمی [[سنی|اهل سنت]] این است که قرآن بی کم و کاست تا زمان [[عثمان بن عفان|عثمان]] تدوین شده بود و مصحفهای موازی از بین رفته بودند.{{sfn|Amir-Moezzi|2019|pp=۹۲۱|ref=LeCoran2019}} با این حال، [[روش تاریخی-انتقادی|پژوهشهای نقادانهٔ]] یک قرن و نیم اخیر از سوی [[اسلامشناسی|اسلامشناسان]] دربارهٔ روند شکلگیری قرآن، تصویر بسیار پیچیدهتری به دست میدهد. به گفتهٔ [[محمدعلی امیرمعزی|امیرمعزی]]، در متن قرآن نشانههای ویراستاری طولانی مدت دیده میشود و تثبیت آن تا زمان خلافت [[عبدالملک بن مروان |عبدالملک بن مروان اموی]] به طول |
[[قرآن]] کتابی است که محمّد، آن را از جانب خدا معرفی میکرد. این کتاب مهمترین و اولین منبع مسلمان <!--ابر-->در برداشت<!--/ابر--> احکام شرعی است{{sfn|Campo|۲۰۰۹|loc=Muhammad}} و مسلمانان آن را «معجزه» و «سند اثبات پیامبری» محمّد میدانند.{{sfn|Peters|2003|pp=۱۲–۱۳}} دربارهٔ جمعآوری قرآن، روایت رسمی [[سنی|اهل سنت]] این است که قرآن بی کم و کاست تا زمان [[عثمان بن عفان|عثمان]] تدوین شده بود و مصحفهای موازی از بین رفته بودند.{{sfn|Amir-Moezzi|2019|pp=۹۲۱|ref=LeCoran2019}} با این حال، [[روش تاریخی-انتقادی|پژوهشهای نقادانهٔ]] یک قرن و نیم اخیر از سوی [[اسلامشناسی|اسلامشناسان]] دربارهٔ روند شکلگیری قرآن، تصویر بسیار پیچیدهتری به دست میدهد. به گفتهٔ [[محمدعلی امیرمعزی|امیرمعزی]]، در متن قرآن نشانههای ویراستاری طولانی مدت دیده میشود و تثبیت آن تا زمان خلافت [[عبدالملک بن مروان |عبدالملک بن مروان اموی]] به طول انجامیده است.{{sfn|Amir-Moezzi|2019|pp=۹۲۲|ref=LeCoran2019}} در نظر شومیکر، شواهد [[زبانشناسی]] لهجهٔ قرآن را به [[عربی شامی|سرزمین شام]] یا ممالک عربِ [[امپراتوری بیزانس|روم شرقی]] در اوایل [[فتوحات مسلمانان|دورهٔ فتوحات]]—در مقایسه با [[عربی حجازی|حجازی]] قبل از فتوحات—شبیهتر مینمایانند.{{sfn|Shoemaker|2022|loc=The Qur’an and the Dialects of Late Ancient Arabia}} به تعبیر [[چیس اف. رابینسون|رابینسون]]، دولت عثمان اساساً منابع لازم برای تثبیت قرآن را نداشته است.{{sfn|Shoemaker|2011||pp=۱۴۹}} حتی پذیرش همین متن—[[مصحف عثمان]]/حکومتی—از سوی همهٔ مسلمانان، خاصه [[شیعه|شیعیان]]، قرنها زمان برده است. باور به تحریف قرآن، از خشونتهای متناوب پس [[مرگ محمد|مرگ محمّد]] تا پایان قرن سوم هجری جدا نیست. این وقایع شخصیتهای تاریخ اسلام و عقاید ایشان را در برابر یکدیگر قرار میدادند و انگیزهٔ دستکاری قرآن را فراهم میکردند؛ مثلاً، شیعیان معتقد بودند قرآن از سوی مخالفان [[علی بن ابیطالب|علی]] تحریف شده است؛ لذا حداقل تا قرن چهارم هجری، مصحفهای دیگری—از جمله [[مصحف علی]] و مصحف عبدالله بن مسعود—که تفاوتهای شگرفی با مصحف حکومتی داشتهاند، رایج بودهاند.{{sfn|Amir-Moezzi|2019|pp=۹۲۱–۹۲۸|ref=LeCoran2019}} |
||
سنت حاوی اعمال و گفتههایی است که به محمّد نسبت داده شده و از مسائلی مانند عقاید و آداب مذهبی، بهداشت شخصی و دفن مردگان گرفته تا سؤالات فلسفی مانند عشق میان انسانها و خدا را شامل میشود. مسلمانان به محمّد به عنوان الگو مینگرند<ref group="قرآن">{{متن قرآن|قطعاً برای شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقی نیکوست: برای آن کس که به خدا و روز بازپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد میکند.|سوره=۳۳|آیه=۲۱}}</ref> و سنت او تأثیر زیادی در [[فرهنگ اسلامی]] |
سنت حاوی اعمال و گفتههایی است که به محمّد نسبت داده شده و از مسائلی مانند عقاید و آداب مذهبی، بهداشت شخصی و دفن مردگان گرفته تا سؤالات فلسفی مانند عشق میان انسانها و خدا را شامل میشود. مسلمانان به محمّد به عنوان الگو مینگرند<ref group="قرآن">{{متن قرآن|قطعاً برای شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقی نیکوست: برای آن کس که به خدا و روز بازپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد میکند.|سوره=۳۳|آیه=۲۱}}</ref> و سنت او تأثیر زیادی در [[فرهنگ اسلامی]] گذاشته است. بسیاری از آداب مذهبی مانند نماز، روزه و حج، در سنت یافت میشود ولی در ظاهر قرآن یافت نمیشوند.{{sfn|Nasr|2005|loc=Muhammad}} احادیثی که از او گزارش شده است در موضوعات معنوی، اخلاقی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی است و مرزبندیهای مشخصی را برای مسلمانان رقم زده است.{{sfn|Campo|۲۰۰۹|loc=Muhammad}} در دوره حکومت [[عمر بن عبدالعزیز]] دستور داده شد تا تمام سخنان محمّد به صورت مکتوب، ثبت گردند و بعدها تمام اعمالی که از محمّد گزارش میشد، همچون سخنش مورد استناد فقیهان مسلمان قرار گرفت.{{sfn|Faizer|۲۰۰۳|loc=MUHAMMAD}} در مورد اهمیت و مورد استناد بودن سنت محمّد برای برداشت استنباط احکام شرعی، اختلافی بین [[فهرست فرق و مذاهب اعتقادی اسلام|فرقههای اسلامی]] وجود ندارد.{{sfn|Campo|۲۰۰۹|loc=Muhammad}} |
||
== در هنر، فرهنگ و ادبیات اسلامی == |
== در هنر، فرهنگ و ادبیات اسلامی == |
||
{{اصلی|محمد در فرهنگ و ادبیات اسلامی}} |
{{اصلی|محمد در فرهنگ و ادبیات اسلامی}} |
||
[[پرونده:Mohammad Image2.jpg|انگشتدان|چپ|ایستاده|[[نگاره محمد|نگارهای منسوب به محمّد]] که او را در دوران نوجوانی به تصویر |
[[پرونده:Mohammad Image2.jpg|انگشتدان|چپ|ایستاده|[[نگاره محمد|نگارهای منسوب به محمّد]] که او را در دوران نوجوانی به تصویر کشیده است. (ریشه این نگاره عکسی است که بین سالهای ۱۹۰۴ و ۱۹۰۶ از جوانی [[تونس]]ی)]] |
||
=== در هنر === |
=== در هنر === |
||
برخلاف ادیانی مثل [[مسیحیت]]، [[هنر اسلامی|هنرهای اسلامی]] بهطور اکید، [[تمثال (دین)|غیر شمایلی]] بوده و مسلمانان از به تصویر کشیدن الله و محمّد، منع شدهاند. البته محمّد در هنرهای اسلامی به اشکال دیگری حضور |
برخلاف ادیانی مثل [[مسیحیت]]، [[هنر اسلامی|هنرهای اسلامی]] بهطور اکید، [[تمثال (دین)|غیر شمایلی]] بوده و مسلمانان از به تصویر کشیدن الله و محمّد، منع شدهاند. البته محمّد در هنرهای اسلامی به اشکال دیگری حضور داشته است. اسامی او، به خصوص «محمّد»، به صورت [[خوشنویسی در جهان اسلام|خوشنویسی]] در سرتاسر جهان اسلام مثل مساجد بهچشم میخورد. همچنین [[نگارگری ایرانی|مینیاتورهای ایرانی]]، [[نگارگری ترکی|ترکی]] و [[نگارگری مغولی|مغولی]] بسیاری وجود دارد که پیکر محمّد در آنها ترسیم و صورت او اغلب مخفی یا محو و در هالهای از نور ترسیم شده است.{{sfn|Nasr|2005|loc=Muhammad}} معجزات او از موضوعهای مینیاتورهای اسلامی است.{{sfn|Schimmel|1993|loc=Muḥammad: The Prophet in popular Muslim piety}} عبارت «محمّد رسولالله» به صورت کتیبه و نقوش، بخشی از [[هنر اسلامی]] را شکل داده است. در ادوار مختلف، هنرمندان اسلامی، به نمادپردازی نام محمّد اقدام کردهاند. طرح [[شمسه (تذهیب)|شمسه]] در برخی منابع اسلامی به عنوان نماد محمّد گزارش شده است. هنرمندان [[خراسان|خراسانی]]، اولین نقوش شمسه را با نگارش نام محمّد شکل دادهاند.{{sfn/fa|خزایی|۱۳۸۷|loc=شمسه؛ نقش حضرت محمد (ص)}} |
||
=== در ادبیات === |
=== در ادبیات === |
||
اسلام پس از ظهورش بلافاصله در [[شعر عربی]] بازتاب یافت. اشعاری از دوران محمد گزارش شده، ولی احتمالاً مربوط به آن دوران نیستند و احتمال جعل در آنها وجود دارد. کهنترین شعر در موضوع اسلام، به اعشی، شاعر دوران محمّد، منسوب است که در شعر او تنها به «محمّد» و «نبی» اشاره |
اسلام پس از ظهورش بلافاصله در [[شعر عربی]] بازتاب یافت. اشعاری از دوران محمد گزارش شده، ولی احتمالاً مربوط به آن دوران نیستند و احتمال جعل در آنها وجود دارد. کهنترین شعر در موضوع اسلام، به اعشی، شاعر دوران محمّد، منسوب است که در شعر او تنها به «محمّد» و «نبی» اشاره شده است.{{sfn/fa|آذرنوش|۱۳۸۸|loc=تأثیر اسلام در ادبیات ملل مسلمان}} اشعار منسوب به حسان بن ثابت در وصف محمد، بخشی از منابع مسلمانان برای ادراک محمّد به حساب میآیند. موضوع این اشعار ستایش محمّد، وصف اوصاف او و گزارش [[فهرست غزوههای محمد|جنگهای محمّد]] است.{{sfn|Schimmel|۱۹۸۴|pp=۹}} |
||
حجم قابل توجهی از ادبیات اسلامی به شرح فضایل محمّد اختصاص |
حجم قابل توجهی از ادبیات اسلامی به شرح فضایل محمّد اختصاص یافته است.{{sfn|Campo|۲۰۰۹|loc=Muhammad}} زندگینامه او در اشعار و ادبیات تمام مناطق مسلمان رسوخ کرده است؛ شعرهای عامیانهٔ بسیاری دربارهٔ محمّد و معجزههای او سروده شده است. موضوع شقالقمر از موضوعهای مورد علاقه در ادبیات هندی است.{{sfn|Schimmel|1993|loc=Muḥammad: The Prophet in popular Muslim piety}} معراج نیز بهطور گستردهای در ادبیات اسلامی و [[نگارگری ایرانی|مینیاتورهای ایرانی]] — که به «[[معراجنامه (نگارگری)|معراجنامه]]» معروفند — بهکار رفته است.{{sfn|Glassé|Smith|2003|pp=۳۴۶}} روابط او با حیوانات و سخن گفتن با آنها از موضوعاتی است که در ادبیاتهای اسلامی مورد توجه قرار گرفته است. داستان ضمانت آهو توسط او و سخن گفتن با زنبور از جمله این قصص هستند. در داستانها و شعرهای اسلامی محمد نور اولیهٔ خلقت نامیده شده است.{{sfn|Schimmel|1993|loc=Muḥammad: The Prophet in popular Muslim piety}} در ادبیات مسلمانان، محمّد نمادی منحصر به فرد از یک سیاستمدار، قهرمان انقلابی و یک استراتژیست نظامی درخشان است.{{sfn|Campo|۲۰۰۹|loc=Muhammad}} از محمّد در آهنگها و اشعار مختلفی تمجید شده است.{{sfn|Campo|۲۰۰۹|loc=Muhammad}} جلوه محمّد در اشعار فارسی، تا پیش از مشروطه، عمدتاً در موضوعهای بعثت، معراج و حوادث زندگانی و سخنان او خلاصه میشد. فردوسی، نظامی، مولوی و غیره وقایع زندگی محمّد را به شعر درآوردهاند. پس از انقلاب مشروطه و همزمان با تغییراتی در نوع نگرش به شعر و ادبیات فارسی، شعر معاصر از ترسیم عوالم ماورایی به سمت جوهرههای زمینی سوق داده شد. این عصر، محمّد را در چهار بعد مدحی، حادثهای، روایتی و تصویری مورد توجه قرار دادهاند.{{sfn/fa|بزرگ بیگدلی|صادقی|۱۳۸۶|loc=بازتاب شخصیت پیامبر در شعر معاصر فارسی}} |
||
=== در فرهنگ اسلامی === |
=== در فرهنگ اسلامی === |
||
خط ۳۷۲: | خط ۳۶۳: | ||
=== در دین اسلام === |
=== در دین اسلام === |
||
نبوت محمّد در منابع اسلامی، با واقعه [[شرح صدر]] آغاز |
نبوت محمّد در منابع اسلامی، با واقعه [[شرح صدر]] آغاز شده است که بر اساس آن، دو فرشته یا انسان قلب محمّد را از سینه او خارج و پاک کردند.{{sfn|Campo|۲۰۰۹|loc=Muhammad}} با گذشت زمان، حرمت و جایگاه محمّد در باورهای اسلامی به عنوان فردی مقدّس بالا رفته است و مقامات مسلمان برای حفظ یاد او، اقدامات متعددی داشتهاند.{{sfn|Faizer|۲۰۰۳|loc=MUHAMMAD}} محمّد از تقدس ویژهای نزد مسلمانان برخوردار است؛{{sfn|Schimmel|۱۹۸۴|pp=۵}} اکسیم رودینسون در اینباره گزارش میکند که در قسطنطنیه، ۲ تار مو از محمّد یافت شده است که در چهل کیسه که هر کدام در دیگری قرار داده شده است، نگهداری میشود.{{sfn|Beverley|۲۰۰۶|loc=MUHAMMAD}} شیعیان محمّد را علاوه بر مقام پیامبری، به جهت پدر بودن برای امامان خویش نیز، میستایند. محمّد به همراه دخترش فاطمه، دو نوهاش حسن و حسین و داماداش علی، یکی از پنج تن آل عباست. تمام فرقههای صوفی نیز طریقت خود را به محمّد میرسانند. به عقیده مسلمانان، اولین چیزی که خداوند خلق کرده است، محمّد بوده است.{{sfn|Campo|۲۰۰۹|loc=Muhammad}} مسلمانان محمّد را اغلب خاموش، همواره با تبسم، خوشبو و پاکیزه و سادهزیست توصیف کردهاند.{{sfn/fa|پاکتچی|۱۳۸۸|loc=اسلام}} در منابع اسلامی توصیفاتی از چهره و ظاهر محمّد هم وجود دارد. ''طبقات'' ابن سعد به علی نسبت میدهد که «قد رسولالله نه بلند بود و نه کوتاه. انگشتانش کلفت و سرش بزرگ بود. چهرهاش سرخ و زیبا، و چشمانش سیاه و مژگانش بلند بودند. گردنش مانند مجسمه نقرهای [درخشان] بود.»{{sfn|Hazleton|2020|pp=۲۱۲}} |
||
با وجود گستردگی فرقههای اسلامی، هر فرقه دیدگاه خاص خود را نسبت به محمّد دارد. این تنشها بین [[شیعه]] و [[سنی|سنّی]]، نمود بیشتری دارد.{{sfn|Beverley|۲۰۰۶|loc=MUHAMMAD}} به صورت تاریخی میان مسلمانان، در مورد انجام [[گناهان کبیره (اسلام)|گناه کبیره]] یا [[گناهان صغیره (اسلام)|صغیره]] توسط محمّد، ماهیت آن در صورت پذیرش خطاپذیری، در دوران قبل یا بعد از تبلیغش اختلاف نظر وجود |
با وجود گستردگی فرقههای اسلامی، هر فرقه دیدگاه خاص خود را نسبت به محمّد دارد. این تنشها بین [[شیعه]] و [[سنی|سنّی]]، نمود بیشتری دارد.{{sfn|Beverley|۲۰۰۶|loc=MUHAMMAD}} به صورت تاریخی میان مسلمانان، در مورد انجام [[گناهان کبیره (اسلام)|گناه کبیره]] یا [[گناهان صغیره (اسلام)|صغیره]] توسط محمّد، ماهیت آن در صورت پذیرش خطاپذیری، در دوران قبل یا بعد از تبلیغش اختلاف نظر وجود داشته است. به عنوان مثال [[حنبلی]]ها معتقد بودهاند که محمّد تنها [[عصمت]] در انتقال وحی داشته ولی خود از گناه مصون نبوده است. متکلمان شیعه، همچون [[هشام بن حکم]]، [[شیخ صدوق]]، [[شیخ مفید]]، [[سید مرتضی علمالهدی|سید مرتضی]]، نظرات مختلفی دربارهٔ جزئیات عصمت پیامبران داشتهاند. غیر از شیعیان، معتزله نیز از طرفداران عصمت محمّد هستند. بهطور کلی در اینکه آیا محمّد میتوانسته به صورت آگاهانه مرتکب گناه صغیره بشود یا خیر، اختلاف وجود دارد.{{sfn|Madelung|1993|loc=Iṣma}} |
||
[[پرونده:Surat_47_Muhammad_ayah_9-15_folio.jpg|راست|بندانگشتی|نسخه خطی از آیات ۹ تا ۱۵ [[محمد (سوره)|سوره محمّد]]، متعلق به قرن ۹ میلادی]] |
[[پرونده:Surat_47_Muhammad_ayah_9-15_folio.jpg|راست|بندانگشتی|نسخه خطی از آیات ۹ تا ۱۵ [[محمد (سوره)|سوره محمّد]]، متعلق به قرن ۹ میلادی]] |
||
==== در قرآن ==== |
==== در قرآن ==== |
||
{{اصلی|محمد در قرآن}} |
{{اصلی|محمد در قرآن}} |
||
پایههای فهم مسلمانان از محمّد، در قرآن ریشه دارد. قرآن محمّد را در ردیف سایر پیامبران گزارش میکند اما او را به صفت «خاتم الانبیا»، ممتاز میکند. بنابر این عقیده، پس از او کسی به پیامبری مبعوث نخواهد شد. در قرآن محمّد به «اُمّی» نیز خطاب |
پایههای فهم مسلمانان از محمّد، در قرآن ریشه دارد. قرآن محمّد را در ردیف سایر پیامبران گزارش میکند اما او را به صفت «خاتم الانبیا»، ممتاز میکند. بنابر این عقیده، پس از او کسی به پیامبری مبعوث نخواهد شد. در قرآن محمّد به «اُمّی» نیز خطاب شده است که توسط عموم مسلمانان به بیسوادی محمّد تعبیر میشود. قرآن محمّد را الگویی پسندیده برای دیگران عنوان میکند.{{sfn|Campo|۲۰۰۹|loc=Muhammad}} بر اساس آیههایی از قرآن همچون آیهٔ ۸۰ سورهٔ نساء، اطاعت از محمّد، اطاعت از خداست.{{sfn|Schimmel|۱۹۸۴|p=۱۶}} در قرآن، چهرهای تقریباً عادی از محمّد به تصویر کشیده شده است و سخنی بهصراحت از عصمت محمّد گزارش کردهباشد، وجود ندارد. بلکه چند آیه به استغفار او از گناهانش اشاره دارد.{{sfn|Beverley|۲۰۰۶|loc=MUHAMMAD}} سورهٔ [[عبس]] او را به خاطر بی اعتنایی به مردی نابینا و پرداختن به فردی بینیاز سرزنش میکند.{{sfn|Sinai|Watt|2023}} |
||
⚫ | قرآن از مخالفان محمد نقل میکند که اعتبار نبوی خود را با معجزه نشان ده. در پاسخ، قرآن به محمد دستور میدهد از هرگونه تظاهر به «در اختیار داشتن گنجینههای خدا»، «علم غیب» یا فرشته بودن خودداری کند<ref group="یاد">آیه 50 سوره [[انعام (سوره)|انعام]] را ببینید.</ref> و صرفاً به عنوان یک «انذارکننده» توصیف شده است.<ref group="یاد">آیه دوم سوره [[هود (سوره)|هود]] را ببنید</ref>{{sfn|Sinai|Watt|2023}} |
||
قرآن تأکید میکند که محمد، مانند فرستادگان پیشین خدا، یک انسان فانی است.<ref group="یاد">قرآن آیات 40:55، 47:19 و 48:2</ref> آیات سوره [[عبس]] او را به خاطر بی اعتنایی به یک مرد نابینا و پرداختن به یک فرد بینیاز سرزنش میکند.{{sfn|Sinai|Watt|2023}} |
|||
⚫ | آیات آغازین سورهٔ [[فتح (سوره)|فتح]]<ref group="قرآن">{{متن قرآن|تا خداوند از گناه گذشته و آینده تو درگذرد و نعمت خود را بر تو تمام گرداند و تو را به راهی راست هدایت کند.|سوره=۴۸|آیه=۲}}</ref> خطاب به محمّد میگویند گناهان پیشین تو را بخشیدیم و گناهان آینده تو را نیز خواهیم بخشید.{{sfn|Mohammed|2014|pp=۱۵}} نام محمّد چهار مرتبه در قرآن آمده است اما موضوع بیشتر آیات قرآن خود اوست. در قرآن محمّد بهصورت فرستادهٔ خدا و مورد احترام یاد شده است و از پیروان محمّد خواسته شده است که بدون اجازه به خانهٔ او وارد نشوند و درگوش او در جمع سخن نگویند.{{sfn|Beverley|۲۰۰۶|loc=MUHAMMAD}} سورهٔ [[بقره]]<sup>۹</sup> به محمد دو صفتِ مهربانی و رحمت نسبت میدهد. آیهٔ دیگری محمد را به عنوان اسوه برای مؤمنان توصیف میکند.{{sfn|Sinai|Watt |2023}} |
||
⚫ | قرآن از مخالفان محمد نقل میکند که |
||
⚫ | آیات آغازین سورهٔ [[فتح (سوره)|فتح]]<ref group="قرآن">{{متن قرآن|تا خداوند از گناه گذشته و آینده تو درگذرد و نعمت خود را بر تو تمام گرداند و تو را به راهی راست هدایت کند.|سوره=۴۸|آیه=۲}}</ref> خطاب به محمّد میگویند گناهان پیشین تو را بخشیدیم و گناهان آینده تو را نیز خواهیم بخشید.{{sfn|Mohammed|2014|pp=۱۵}} نام محمّد چهار مرتبه در قرآن |
||
[[پرونده:Mohammed receiving revelation from the angel Gabriel.jpg|بندانگشتی|یک مینیاتور از محمّد، در حال دریافت وحی (نقاشی روی پارچه، متعلق به قرن ۱۴ میلادی)]] |
[[پرونده:Mohammed receiving revelation from the angel Gabriel.jpg|بندانگشتی|یک مینیاتور از محمّد، در حال دریافت وحی (نقاشی روی پارچه، متعلق به قرن ۱۴ میلادی)]] |
||
==== معجزههای محمّد ==== |
==== معجزههای محمّد ==== |
||
{{اصلی|معجزات محمد}} |
{{اصلی|معجزات محمد}} |
||
در قرآن — [[اسراء|سورهٔ اسراء]] — وقتی مخالفان محمّد از او طلب میکنند معجزهای انجام دهد، به آنها میگوید که محمّد معجزهای غیر از قرآن نخواهد آورد.{{sfn|Sells|2001|pp=۱۷۶–۱۷۷}} با این حال در منابع اسلامی قرون بعدی، معجزات بسیاری مثل [[شقالقمر]]، [[معراج]] و غیره به محمّد منسوب شده که در قرآن اشارهٔ صریحی به آنها |
در قرآن — [[اسراء|سورهٔ اسراء]] — وقتی مخالفان محمّد از او طلب میکنند معجزهای انجام دهد، به آنها میگوید که محمّد معجزهای غیر از قرآن نخواهد آورد.{{sfn|Sells|2001|pp=۱۷۶–۱۷۷}} با این حال در منابع اسلامی قرون بعدی، معجزات بسیاری مثل [[شقالقمر]]، [[معراج]] و غیره به محمّد منسوب شده که در قرآن اشارهٔ صریحی به آنها نشده است.{{sfn|Colby|2008|pp=۲۲–۲۶}} |
||
=== در سایر ادیان === |
=== در سایر ادیان === |
||
{{جستار|محمد در کتاب مقدس}} |
{{جستار|محمد در کتاب مقدس}} |
||
[[بابیه|بابیان]] و [[بهائیت|بهائیان]] معتقدند که دین جدید آنها، دین محمّد را [[نسخ (تفسیر)|نسخ]] |
[[بابیه|بابیان]] و [[بهائیت|بهائیان]] معتقدند که دین جدید آنها، دین محمّد را [[نسخ (تفسیر)|نسخ]] کرده است. به عقیده آنان، محمّد آخرین پیامبر دورهٔ سابق و یکی از [[مظهر ظهور|مظاهر ظهور]] است.{{sfn/fa|سجادی|۱۳۸۸|loc=بابیه}}{{sfn/fa|صدری|۱۳۸۳|loc=بهائیت}} در باور [[گورو نانک]] — بنیانگذار [[آیین سیک|آئین سیک]] — محمّد نماینده خدای برتر هندوها، [[برهمن]] است.{{sfn|Teed|1992|pp=۴۲۴}} [[مورمونها]] نیز او را دریافتکننده نور خدا و حقایق اخلاقی و به عنوان یکی از رهبران بزرگ دینی در جهان میدانند.{{sfn|Toronto|۲۰۰۰|loc=A Latter-day Saint Perspective on Muhammad}} به باور برخی از مسلمانان، در کتب [[دینهای ابراهیمی|ادیان ابراهیمی]] پیشین، چون [[تورات]] و [[انجیل]]، تولد محمّد پیشبینی شده است. به باور آنها [[پاران|کوه پاران]] که در ''[[سفر تثنیه]]'' به درخشش خداوند در آن به گفتهٔ موسی اشاره شده است، همان مکّه است و مقصود موسی، تولد محمّد بوده است. همچنین ایشان معتقدند در انجیل، عیسی تولد محمّد را پیشبینی کرده است و لفظ «پریقلیطوس» یا «[[فارقلیط|فارقلیطا]]» در انجیل به محمّد اشاره دارد.{{sfn/fa|دشتی رحمتآبادی|۱۳۶۸|loc=سیمای محمد در تورات و انجیل}} به نوشته [[سید محمود طالقانی|محمود طالقانی]]، روحانی شیعه، مسلمانان معتقد به ذکر نام و مشخصات محمّد در کتابهای پیش از خود هستند و قرآن نیز در آیه ۱۵۷ سوره [[اعراف (سوره)|اعراف]]<ref group="قرآن">{{متن قرآن|نام محمد را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته مییابند|سوره=۷|آیه=۱۵۷}}</ref> به این موضوع اشاره کرده است. این در حالی است که یهودیان و مسیحیان چنین موضوعی را نمیپذیرند. همچنین وی سبب هجرت اقوامی از یهود، به سرزمین حجاز و سکونت در دهکدهٔ گمنام و بینشان یثرب را همین پیشبینیها و پیشگوییها میداند. او آیهٔ ۸۹ سورهٔ بقره<ref group="قرآن">{{متن قرآن|و هنگامی که از جانب خداوند کتابی که مؤید آنچه نزد آنان است برایشان آمد، و از دیرباز [در انتظارش] بر کسانی که کافر شده بودند پیروزی میجستند؛ ولی همین که آنچه [که اوصافش] را میشناختند برایشان آمد، انکارش کردند. پس لعنت خدا بر کافران باد.|سوره=۲|آیه=۸۹}}</ref> را دربارهٔ امید و انتظار اولیه و سپس کفر اهل کتاب به محمّد و دین جدید وی دانسته است.{{sfn/fa|فهیم کرمانی|۱۳۴۶|loc=مقدمه}} |
||
[[پرونده:Gagarin_PropovedMagometGRM.jpg|چپ|بندانگشتی|317x317پیکسل|نقاشی «موعظه محمّد» اثر [[گریگوری گاگارین]] (۱۸۴۰–۱۸۵۰) نقاشی روسی]] |
[[پرونده:Gagarin_PropovedMagometGRM.jpg|چپ|بندانگشتی|317x317پیکسل|نقاشی «موعظه محمّد» اثر [[گریگوری گاگارین]] (۱۸۴۰–۱۸۵۰) نقاشی روسی]] |
||
در نوشتههای [[مسیحی]] [[قرون وسطی|سدههای میانه]] است که با شیوه جدلی محمّد را به عنوان خارج از دین یا حتی [[ضدمسیح]] تصویر |
در نوشتههای [[مسیحی]] [[قرون وسطی|سدههای میانه]] است که با شیوه جدلی محمّد را به عنوان خارج از دین یا حتی [[ضدمسیح]] تصویر کرده است. به نوشته نصر، آثار محققان غربی مدرن که از سده ۱۸ به بعد تألیف شده است دسته دیگری از آثار است که رویکردی تاریخیتر به موضوع دارند، متأثر از مکاتب فلسفی و کلامی مدرن غرب هستند و پیامبری محمّد را رد میکنند. این نوشتهها بیشتر بر جنبهها و عوامل انسانی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی توجه دارند نه امور دینی، اعتقادی و روحانی. تنها در اواخر سده بیستم نویسندگان غربی روشهای علمی مدرن غربی را با یکدلی نسبت به موضوع مطالعه تلفیق کردند و بهخصوص به واقعیتهای دینی و روحانی درگیر در مطالعه زندگی محمّد توجه کردند.{{sfn|Nasr|2005|loc=Muhammad}} |
||
=== در فرهنگ غرب === |
=== در فرهنگ غرب === |
||
{{اصلی|محمد در فرهنگ غرب}} |
{{اصلی|محمد در فرهنگ غرب}} |
||
در قرون وسطی، محمّد در تصور عمومی غربیها، بت یا خدای مسلمانان پنداشته میشد. پس از [[اصلاحات پروتستانی]]، تصور غرب از محمّد تغییر کرد، و در نگاه عمومی آنان به محمّد، به شخص متقلب، مکار و خودخواهی تبدیل شد. نوشتههای غربی از قرن ۱۸ میلادی به بعد، تحلیلهای تاریخیتری از محمّد ارائه میکردند که عموماً ادعای پیامبری او را رد میکرد. این نوشتهها آغشته به فلسفه غربی و تأثیرپذیرفته از الهیاتی بود که نویسندگان این اثرها به آنها اعتقاد داشتند. بسیاری از این مطالعات بر پایه تحقیقات تاریخی بنا میشدند و توجه بیشتری به عوامل انسانی، تاریخی، اقتصادی و سیاسی در مقایسه با عوامل مذهبی، الهی یا روحانی داشتند.{{sfn|Nasr|2005|loc=Muhammad}}{{sfn|Noth|Ehlert|۱۹۸۶|loc=Muḥammad: The Prophet's image in Europe and the West}} در طول قرن ۱۸ و اوایل قرن ۱۹ که محققان غربی به تحقیق در منابع کهن عربی مشغول شدند، فریبکار دانستن محمد در آثاری چون «دربارهٔ قهرمان» از [[توماس کارلایل]]، تا حد زیادی کمرنگ شد. این تغییر دیدگاه با آغاز مطالعات مدرن در قرن ۱۹ در آثاری چون «محمد چه چیزی از یهودیت به عاریت گرفت؟» اثر [[آبراهام گایگر]] و ''تاریخ قرآن'' اثر [[تئودور نلدکه]] رنگ دیگری گرفت. در این دوره، محمد بیش از اینکه بدعتگذار و فریبکار دیده شود، مصلحی صادق و مشتاق محسوب میشد و بدین طریق راه برای مطالعه علمی جدید محمد به عنوان یک قهرمان تاریخی و به قرآن به عنوان سند مهم تجارب دینی بشر هموار شد.{{sfn|Sinai|Watt |2023}}{{sfn|Schimmel|۱۹۸۴|pp=۵}} ویلیام مونتگمری وات و [[ریچارد بل]] معتقد به صداقت کامل و حسن نیت محمد هستند.{{sfn|Watt|Bell|1995|p=۱۸}} البته صداقت کامل البته لزوماً درستی را ایجاب نمیکند؛ محمّد ممکن است آنچه در ضمیر ناخودآگاهش |
در قرون وسطی، محمّد در تصور عمومی غربیها، بت یا خدای مسلمانان پنداشته میشد. پس از [[اصلاحات پروتستانی]]، تصور غرب از محمّد تغییر کرد، و در نگاه عمومی آنان به محمّد، به شخص متقلب، مکار و خودخواهی تبدیل شد. نوشتههای غربی از قرن ۱۸ میلادی به بعد، تحلیلهای تاریخیتری از محمّد ارائه میکردند که عموماً ادعای پیامبری او را رد میکرد. این نوشتهها آغشته به فلسفه غربی و تأثیرپذیرفته از الهیاتی بود که نویسندگان این اثرها به آنها اعتقاد داشتند. بسیاری از این مطالعات بر پایه تحقیقات تاریخی بنا میشدند و توجه بیشتری به عوامل انسانی، تاریخی، اقتصادی و سیاسی در مقایسه با عوامل مذهبی، الهی یا روحانی داشتند.{{sfn|Nasr|2005|loc=Muhammad}}{{sfn|Noth|Ehlert|۱۹۸۶|loc=Muḥammad: The Prophet's image in Europe and the West}} در طول قرن ۱۸ و اوایل قرن ۱۹ که محققان غربی به تحقیق در منابع کهن عربی مشغول شدند، فریبکار دانستن محمد در آثاری چون «دربارهٔ قهرمان» از [[توماس کارلایل]]، تا حد زیادی کمرنگ شد. این تغییر دیدگاه با آغاز مطالعات مدرن در قرن ۱۹ در آثاری چون «محمد چه چیزی از یهودیت به عاریت گرفت؟» اثر [[آبراهام گایگر]] و ''تاریخ قرآن'' اثر [[تئودور نلدکه]] رنگ دیگری گرفت. در این دوره، محمد بیش از اینکه بدعتگذار و فریبکار دیده شود، مصلحی صادق و مشتاق محسوب میشد و بدین طریق راه برای مطالعه علمی جدید محمد به عنوان یک قهرمان تاریخی و به قرآن به عنوان سند مهم تجارب دینی بشر هموار شد.{{sfn|Sinai|Watt |2023}}{{sfn|Schimmel|۱۹۸۴|pp=۵}} ویلیام مونتگمری وات و [[ریچارد بل]] معتقد به صداقت کامل و حسن نیت محمد هستند.{{sfn|Watt|Bell|1995|p=۱۸}} البته صداقت کامل البته لزوماً درستی را ایجاب نمیکند؛ محمّد ممکن است آنچه در ضمیر ناخودآگاهش بوده است را با وحی الهی اشتباه گرفته باشد.{{sfn|Watt|1961|pp=۲۳۱}} به گفتهٔ [[آلفورد ولش]] دلیل تأثیر زیاد محمّد و موفقیت او اعتقاد خدشهناپذیر او به مأموریتش بود.{{sfn|Buhl|Welch|1993|loc=Muḥammad}} |
||
=== نظریهٔ افسانه بودن محمد === |
=== نظریهٔ افسانه بودن محمد === |
||
{{اصلی|مکتب اسلامشناسی تجدیدنظرطلبانه}} |
{{اصلی|مکتب اسلامشناسی تجدیدنظرطلبانه}} |
||
یکی از مکاتب اسلامشناسی غربی، موسوم به «[[مکتب اسلامشناسی تجدیدنظرطلبانه|مکتب تجدیدنظرطلبانه]]»، قرائت متفاوتی از ظهور اسلام دارد.{{sfn|Gross|2017|pp=۳۱۱–۳۱۵|ref=RoutIslam2018}} [[پاتریشا کرون]] سرشناسترین اسلامشناسِ شکاک است.{{sfn|Anthony|2020|p=۳}} دیدگاه مورخان مذکور بر این واقعیت استوار است که هیچ اثری از محمد، مثل سکه و کتیبه، در یافتههای معاصر او وجود ندارد. فولکر پوپ، به عنوان مثال، میگوید اولین سکههای «اسلامی» از سال ۶۴۱ و همزمان با مرگ [[هراکلیوس]] هستند. تاریخ هجرت، همان تاریخ پیروزی هراکلیوس و دست نشاندگان عربش بر ساسانیان است؛ لذا «سال اعراب» در منابع سریانی (هجرت) در واقع زمانی بوده که این اعراب خودمختار شدند. رابرت کار، هجرت را از ریشهٔ «[فرزندان] [[هاجر]]» (اعراب) میداند که بعداً معنای «مهاجرت» به آن داده شده، ولی در اصل به همان معنی «سال اعراب» سریانی |
یکی از مکاتب اسلامشناسی غربی، موسوم به «[[مکتب اسلامشناسی تجدیدنظرطلبانه|مکتب تجدیدنظرطلبانه]]»، قرائت متفاوتی از ظهور اسلام دارد.{{sfn|Gross|2017|pp=۳۱۱–۳۱۵|ref=RoutIslam2018}} [[پاتریشا کرون]] سرشناسترین اسلامشناسِ شکاک است.{{sfn|Anthony|2020|p=۳}} دیدگاه مورخان مذکور بر این واقعیت استوار است که هیچ اثری از محمد، مثل سکه و کتیبه، در یافتههای معاصر او وجود ندارد. فولکر پوپ، به عنوان مثال، میگوید اولین سکههای «اسلامی» از سال ۶۴۱ و همزمان با مرگ [[هراکلیوس]] هستند. تاریخ هجرت، همان تاریخ پیروزی هراکلیوس و دست نشاندگان عربش بر ساسانیان است؛ لذا «سال اعراب» در منابع سریانی (هجرت) در واقع زمانی بوده که این اعراب خودمختار شدند. رابرت کار، هجرت را از ریشهٔ «[فرزندان] [[هاجر]]» (اعراب) میداند که بعداً معنای «مهاجرت» به آن داده شده، ولی در اصل به همان معنی «سال اعراب» سریانی بوده است. لغت «مسلمان» هرگز در منابع مسیحیِ معاصر ظهور اسلام یافت نشده و اینان را «هاجریون» یا «بنی اسماعیل» نامیدهاند. ریموند دکین معتقد است بنی عباس در واقع شاخهای از امویان بودند که برای ساخت شجرهنامهٔ خود، «محمد» و «علی» را جعل کردند، ولی این دو در اصل چیزی غیر از شخصیتهای مسیحیِ [[گنوسیسم|گنوسی]] نبودند. این نظریات معمولاً در جریان اصلی اسلامشناسی لحاظ نمیشوند.{{sfn|Gross|2017|pp=۳۱۱–۳۱۵|ref=RoutIslam2018}} |
||
== نقد محمّد == |
== نقد محمّد == |
||
{{اصلی|نقد محمد}} |
{{اصلی|نقد محمد}} |
||
{{همچنین|نقد اسلام|نقد قرآن}} |
{{همچنین|نقد اسلام|نقد قرآن}} |
||
یکی از انتقادهایی که در جامعهها و قشرهای گوناگون به محمد گرفته میشود، تعدد همسرهای او |
یکی از انتقادهایی که در جامعهها و قشرهای گوناگون به محمد گرفته میشود، تعدد همسرهای او بوده است که آن را ناشی از «[[شهوت|شهوتپرستی]]» میدانند.{{sfn|Esposito|1998|pp=۱۷–۱۸}} همچنین محمّد بهصورت استثنائی از حکم کلی ممنوعیت ازدواج با بیش از چهار زن، معاف شده بود.{{sfn|Faizer|۲۰۰۳|loc=MUHAMMAD}} او معمولاً توسط غیرمسلمانان، بهویژه در اروپا و آمریکای شمالی، مورد نقد قرار گرفته است. مقامات کلیسای لاتین قرون وسطی اغلب او را جادوگر و پیامبر دروغینِ تشنهٔ قدرت و لذتطلب میدانستند. صلیبیون محمّد را بهعنوان یک بتپرست به تصویر میکشیدند. [[دانته آلیگیری|دانته آلیگری]] — شاعر مشهور ایتالیایی — محمّد را مستحق جهنمی که مخصوص بدعتگذاران است میداند. این دیدگاهِ قرونوسطایی تا به امروز نیز ادامه داشته است. از او در برخی آثار جدلی، بهعنوان [[ضدمسیح]] نیز یاد شده است.{{sfn|Campo|۲۰۰۹|loc=Muhammad}} این تحلیلها در دورهٔ معاصر، بعضاً تحت فشارهای ایدئولوژیک یا در اثر مسائلی چون تروریسم اسلامی و ترس از اسلام بوده است.{{sfn|Beverley|۲۰۰۶|loc=MUHAMMAD}} |
||
[[علی دشتی]]، منتقد اسلام، محمّد را یک انسان عادی میداند که قرآن، ساخته اوست. بهعقیدهٔ او، ضعف محمّد در برابر زنان، یک خصیصهٔ شخصی است و نباید در ارزیابی رهبری او لحاظ شود. او همچنین جنگ محمّد با یهودیان و مکّیان را برای رسیدن به اهدافش ضروری میدانست. دشتی در نهایت، محمّد را انسانی خارقالعاده ترسیم میکند که نگران همنوعهایش |
[[علی دشتی]]، منتقد اسلام، محمّد را یک انسان عادی میداند که قرآن، ساخته اوست. بهعقیدهٔ او، ضعف محمّد در برابر زنان، یک خصیصهٔ شخصی است و نباید در ارزیابی رهبری او لحاظ شود. او همچنین جنگ محمّد با یهودیان و مکّیان را برای رسیدن به اهدافش ضروری میدانست. دشتی در نهایت، محمّد را انسانی خارقالعاده ترسیم میکند که نگران همنوعهایش بوده است.{{sfn|Faizer|۲۰۰۳|loc=MUHAMMAD}} پال والکر، مورّخ غربی، معتقد است که در قرآن و احادیث به محمّد گناه و خطاهای مختلفی نسبت داده شده و مسلمانان اولیه نیز ظاهراً چنین برداشتی داشتهاند؛ والکر معتقد است که دیدگاه خطاناپذیر بودن محمّد، ابتدا توسط شیعیان به محمّد نسبت داده شده است.{{sfn|Walker|۲۰۰۲|loc=Impeccability}} [[فاطمه مرنیسی]]، جامعهشناس مراکشی، معتقد است که محمّد با تمام تلاشهایش نتوانست برابری زن و مرد را در جامعهٔ اسلامی به ارمغان آورد که البته آن را ناشی از فضای جنگزدهٔ صدر اسلام میداند.{{sfn|Faizer|۲۰۰۳|loc=MUHAMMAD}} |
||
اغلب مسلمانان مخالف نمایاندن تصویر چهرهٔ محمّد هستند.{{sfn|Schimmel|۱۹۸۴|pp=۴}} چاپ [[جنجال کاریکاتورهای محمد در یولاندز پستن|کاریکاتورهای محمّد]] در روزنامهٔ [[یولاندز-پستن]] در سال [[۲۰۰۵]] م واکنشهای تندی را در میان مسلمانان به دنبال داشت. تظاهرکنندگان در [[هندوستان]] و [[پاکستان]] پرچم دانمارک و چندین [[کلیسا|کلیسای مسیحیان]] را آتش زدند، در خیابانها با [[قمه]] تعدادی از مسیحیان را مورد حمله قرار دادند، یک مسیحی را داخل تیوپ لاستیکی پر از نفت به آتش کشیدند و در پی به آتش کشیدن کنسولگری [[ایتالیا]] در [[بنغازی]] [[لیبی]]، ۹ نفر کشته شدند. در [[ایالات متحده آمریکا|آمریکا]]، [[نروژ]]، [[آلمان]]، [[فرانسه]] و برخی دیگر از کشورهای [[اروپا]]یی، به نشان همبستگی با یولاندز-پُستن، کاریکاتورها را چاپ کردند.{{sfn|Dawkins|2006|pp=۲۴–۲۵}} به تصویر کشیدن محمّد در داستانی با عنوان ''[[آیات شیطانی]]'' در رمانی از [[سلمان رشدی]] نیز اعتراضهایی را به همراه |
اغلب مسلمانان مخالف نمایاندن تصویر چهرهٔ محمّد هستند.{{sfn|Schimmel|۱۹۸۴|pp=۴}} چاپ [[جنجال کاریکاتورهای محمد در یولاندز پستن|کاریکاتورهای محمّد]] در روزنامهٔ [[یولاندز-پستن]] در سال [[۲۰۰۵]] م واکنشهای تندی را در میان مسلمانان به دنبال داشت. تظاهرکنندگان در [[هندوستان]] و [[پاکستان]] پرچم دانمارک و چندین [[کلیسا|کلیسای مسیحیان]] را آتش زدند، در خیابانها با [[قمه]] تعدادی از مسیحیان را مورد حمله قرار دادند، یک مسیحی را داخل تیوپ لاستیکی پر از نفت به آتش کشیدند و در پی به آتش کشیدن کنسولگری [[ایتالیا]] در [[بنغازی]] [[لیبی]]، ۹ نفر کشته شدند. در [[ایالات متحده آمریکا|آمریکا]]، [[نروژ]]، [[آلمان]]، [[فرانسه]] و برخی دیگر از کشورهای [[اروپا]]یی، به نشان همبستگی با یولاندز-پُستن، کاریکاتورها را چاپ کردند.{{sfn|Dawkins|2006|pp=۲۴–۲۵}} به تصویر کشیدن محمّد در داستانی با عنوان ''[[آیات شیطانی]]'' در رمانی از [[سلمان رشدی]] نیز اعتراضهایی را به همراه داشته است.{{sfn|Campo|۲۰۰۹|loc=Muhammad}} خمینی فتوای قتلش را داد و در اوت ۲۰۲۲ مسلمانی با [[حمله با چاقو به سلمان رشدی|چاقو به او حمله]] و زخمیاش کرد.{{sfn|Root et al|2022}} |
||
== توضیحات == |
== توضیحات == |
||
خط ۶۰۰: | خط ۵۹۰: | ||
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=ابن هشام|نام=|عنوان=السیرة النبویة|پیوند نویسنده=ابن هشام}} (اثر ابن اسحاق (م۱۵۱ق–۷۶۸م) که توسّط ''[[ابن هشام]]'' (م۲۱۳ق) گردآوری و مطالبی به آن افزوده شد) |
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=ابن هشام|نام=|عنوان=السیرة النبویة|پیوند نویسنده=ابن هشام}} (اثر ابن اسحاق (م۱۵۱ق–۷۶۸م) که توسّط ''[[ابن هشام]]'' (م۲۱۳ق) گردآوری و مطالبی به آن افزوده شد) |
||
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=واقدی|نام=محمد بن عمر|عنوان=المغازی|پیوند نویسنده=واقدی|ترجمه=محمود مهدوی دامغانی|شابک=۹۷۸-۹۶۴-۰۱-۸۱۰۹-۶|زبان=}} |
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=واقدی|نام=محمد بن عمر|عنوان=المغازی|پیوند نویسنده=واقدی|ترجمه=محمود مهدوی دامغانی|شابک=۹۷۸-۹۶۴-۰۱-۸۱۰۹-۶|زبان=}} |
||
⚫ | |||
{{پایان پانویس}} |
{{پایان پانویس}} |
||
== پیوند به بیرون == |
|||
⚫ | |||
{{چپچین}} |
|||
* [https://web.archive.org/web/20060612062303/http://www.usc.edu/dept/MSA/fundamentals/prophet/ About the Prophet Muhammad (University of Southern California)] {{نشان زبان|en}} |
|||
* [http://www.pbs.org/muhammad Muhammad: Legacy of a Prophet — PBS Site] {{نشان زبان|en}} |
|||
{{پایان چپچین}} |
|||
{{جعبه آغازی}} |
{{جعبه آغازی}} |
||
خط ۶۲۶: | خط ۶۱۰: | ||
{{S-new}} |
{{S-new}} |
||
{{S-ttl|عنوان=[[خاتمالانبیا]]|سالها=۶۳۲–۶۱۰}} |
{{S-ttl|عنوان=[[خاتمالانبیا]]|سالها=۶۳۲–۶۱۰}} |
||
{{S-aft|بعد=[[علی |
{{S-aft|بعد=[[علی]]|به عنوان=[[امام]]}} |
||
{{S-off}} |
{{S-off}} |
||
{{S-new}} |
{{S-new}} |
نسخهٔ ۴ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۲۹
محمد | |
---|---|
زادهٔ | نامشخص؛ بازهای میان ۵۵۰ تا ۵۷۰ میلادی[۱] مکه، حجاز |
درگذشت | ۶۳۲ یا بعد از ۶۳۴ میلادی شیعه: ۲۸ صفر ۱۱ هجری (۲۸ مه ۶۳۲) سنی: ۱۲ ربیعالاول ۱۱ هجری (۱۰ ژوئن ۶۳۲) |
آرامگاه | مسجد النبی، مدینه |
دیگر نامها | کنیه: ابوالقاسم ر.ک. نامها و عناوین محمد |
شناختهشده برای | بنیانگذار و پیامبر اسلام |
پیش از | ر. ک. جانشینی محمد |
همسر(ها) | فهرست کامل |
فرزندان | فهرست کامل |
والدین | عبدالله بن عبدالمطلب (پدر) آمنه بنت وهب (مادر) |
خویشاوندان | ر. ک. #خانواده |
محمّد بن عبداللّه[یاد ۱] (حدود ۵۵۰ تا ۵۷۰ – ۶۳۲ یا بعد از ۶۳۴ میلادی) بنیانگذار و پیامبر اسلام است. مسلمانان او را آخرین پیامبر در سلسلهٔ پیامبران الهی و تحویلدهندهٔ قرآن میدانند.
منابع تاریخی برای بازسازی سرگذشت محمّد، قرآن، یافتههای باستانی، منابع غیراسلامی معاصر او و روایات اسلامی هستند. جزئیات قابلاطمینان زندگی او بسیار کم هستند؛ در روایات اسلامی مثل احادیث، بهطور مفصل به زندگیاش پرداخته شده اما برخی از محققان، به این علت که روایات اسلامی قرنها بعد از محمّد نوشته شدهاند، آنها را فاقد ارزش تاریخی میدانند. تاریخ تولد محمّد مشخص نیست؛ او در بازهای میان ۵۵۰ تا ۵۷۰ میلادی متولد شده است. از طفولیت و اوایل بزرگسالیاش جز اینکه به گفته قرآن یتیم بوده است و احتمالاً از قبیله بنی هاشم بوده و تجارت میکرده است، اطلاعات چندانی در دست نیست و تنها با نخستین آیات قرآن وارد تاریخ شده است.
در سورههایی که فرض میشود نخستین باشند، محمّد به اهل مکّه هشدار نزدیکی آخرالزمان، پایان جهان و عذاب الهی میدهد اما آنها پیامش را نمیپذیرند و تقاضا میکنند این عذاب را بر ایشان نازل کند. محمّد که موفقیتی حاصل نکرده، با پیروانش به یثرب (مدینه) هجرت و آنجا امت خود — که در آغاز شامل یهودیان و مسیحیان هم میشده — را تأسیس میکند. در مدینه، محمّد پیروانش را به جهاد علیه مکیان میخواند و پس از چند نبرد، موفق به فتح مکّه میشود. در سورههای مدنی، هشدارهای آخرالزمانی کاهش یافتهاند، اما احادیثی مثل «حدیث دو انگشت» نشان میدهند محمّد کماکان در انتظار پایان جهان بوده است. در سورههای مکی محمد کاملاً انسانی با اوصاف بشری توصیف شده است و جایگاه او در سورههای مدنی بالاتر رفته است. از اقدامات محمّد در سالهای پایانی عمر، تدارک حمله به سرزمین مقدّس بوده؛ منابع غیراسلامی همعصر او چنین مینمایانند که محمّد شخصاً مهاجمان را رهبری کرده است، هر چند منابع اسلامی سعی در کمرنگکردن نقش او در این جنگ داشتهاند. محمّد حدود ده سال پس از هجرت، در سال ۶۳۲ یا بعد از سال ۶۳۴ میلادی درگذشت.
محمّد در بستری تاریخی زیست که در آن انتظارات آخرالزمانی وجود داشت و مسیحیان، زرتشتیان و یهودیان آن دوره تصور میکردند پایان جهان بهزودی میرسد. محمّد و جنبش دینی او نیز از بستر تاریخی خود جدا نبودهاند؛ هشدارِ نزدیکی یا حتی آغاز شدن آخرالزمان، بخش بزرگی از محتوای قرآن و احادیثِ قدیمی محمّد را تشکیل میدهد و منابع غیراسلامی معاصر او به وجههٔ آخرالزمانی جنبش محمّد گواهی دادهاند. نتیجتاً، برخی دانشوران محمّد را یک «واعظ آخرالزمانی» و اسلام نخستین را جنبشی با محوریت سرزمین مقدّس و اورشلیم محسوب کنند. در مقابل، گروهی از پژوهشگران او را مصلحی عملگرا میدانند که از هشدارهای آخرالزمانی بهعنوان وسیلهای برای رسیدن به اهداف خود استفاده کرده است.
قرآن توسط پیروان محمّد به عنوان کلام وحی مکتوب شده است و بههمراه احادیث و روایات مرتبط به او، منبع اصلی شریعت اسلام هستند. مسلمانان محمّد را الگویی برای خود میدانند و روزهای منسوب به تولد و درگذشت او را گرامی میدارند. پس از مرگ او، پیروانش که بعدها «مسلمان» نام گرفتند، در خصوص جانشینی او دچار اختلاف و به گروههای مختلفی از جمله اهل سنت و شیعه تقسیم شدند. محمّد در هنر و ادبیات اسلامی، نمود زیادی داشته است، از او نگارههای بسیاری کشیدهشده و اشعار فراوانی در وصفش سروده شده است. نزد مسیحیان قرون وسطی، محمّد بهعنوان مردی حیلهگر یا بتی که مسلمانان میپرستیدند یاد میشد؛ در قرنهای ۱۹ و ۲۰ میلادی، با نگارش کتابهای تحقیقی، چندی از دیدگاههای منفی جامعهٔ غرب نسبت به او کاهش پیدا کرد. زندگانی و اعمال محمّد همواره مورد انتقاد برخی از غیرمسلمانان بوده است.
زمینهٔ تاریخی
باورهای آخرالزمانی در قرون ششم و هفتم میلادی
وقت تمام شد، و ملکوت خدا نزدیک است. توبه کرده و به انجیل ایمان بیاورید.[۲]
عهد جدید، انجیل مرقس، ۱:۱۵
در آغاز قرن ششم میلادی، بسیاری در خاورمیانه و جهان مدیترانه منتظر پایان جهان بودند[۳] و جنبش دینی جدید محمّد در کنارهٔ این فضا (یا حتی بهعنوان بخشی از آن) شکل گرفت.[۴] مسیحیان، یهودیان و زرتشتیان تصور میکردند که درحال زندگیکردن سالهای پایانی جهان هستند و دنیا با پیروزی نهایی یک امپراتوری زمینی به آخر خواهد رسید.[۳] امپراتوری روم شرقی از آغاز قرن ششم فعالیتهایش در کرانهٔ دریای سرخ را افزایش داده بود که نتیجتاً در سیاست و دین محل زندگی محمّد تأثیر میگذاشت. همین زمان برای بسیاری از مسیحیان، آغاز ششمین هزاره از زمان خلقت به حساب میآمد. بر اساس باوری که ریشه در یهودیتِ اولیه داشت، جهان شش هزار سال به طول میانجامید. عیسی نیز در میانهٔ آخرین هزاره زاده شده بود؛ لذا، با آغاز قرن ششم، ایشان به انتظار پایان جهان نشستند. عدم نابودی دنیا انتظارات آخرالزمانی را از بین نبرد، بلکه تشدید کرد، چراکه تصور میکردند وارد «دورهٔ پایان جهان» شدهاند – چنانکه پاپ گرگوری کبیر (حک. ۵۹۰–۶۰۴) پایان جهان را اعلام کرد.[۵] فتح اورشلیم توسط خسرو پرویز و بازپسگیری صلیب راستین توسط هراکلیوس این انتظارات را به اوج رساند.[۶] این جنگ و بیماریها، کشتارها و ویرانیهایی که به دنبالش آمد، با ایجاد فضایی بیثبات و جهانی دلهرهآور، منطقهٔ خاورمیانه و مدیترانه را آبستن پذیرش شومترین وعیدها و باشکوهترین وعدهها کرد؛ قیامهای موعودگرایانه از مشخصههای این عهد است.[۷]
زرتشتیانِ اواخر دورهٔ ساسانی نیز معتقد بودند جهان با پیروزی امپراتوری زمینی به پایان میرسد. ایشان، برخلاف مسیحیان، که روم را در نظر داشتند، برپایی حکومت الهی در زمین را سرنوشت مقدر ایران مییافتند.[۸] فتوحات پادشاه ایران نقش اساسی در شکست اهریمن از اهورامزدا ایفا میکرد؛ نام یکی از منجیهای زرتشتی، کِیبهرام بود. بر اساس زند وهمن یسن، او پس از شکست ایران در سه نبرد، متولد و در سیسالگی بههمراه مردان پارسا از شرق و با درفشهای افراشته وارد ایرانزمین خواهد شد تا حکومت ایران را از نو در جهان برقرار کند. این انتظارات، بهناگه با شورش بهرام چوبین در پایان قرن ششم (۵۹۰–۵۹۱) زنده شدند؛ بسیاری از هواداران بهرام، او را پادشاه موعود یافتند.[۹] شاهان ساسانی نیز خود را وارثان این پیشگویی میدانستند؛ پایان هزاره بر اساس محاسبهٔ ساسانیان، سال ۶۵۹ میلادی بود و کیبهرام پیش از آن تاریخ میبایست دشمنان ایران را شکست میداد؛ لذا، تعجبآور نیست که اشرافزادهای به نام «بهرام» چوبین در سال ۵۹۰ میلادی و بعد از حملهٔ هونهای سفید به ایران، سر به شورش برداشت و از انتظارات آخرالزمانی استفاده برد. چون خسرو پرویز او را کشت، بسیاری تصور کردند به غیبت رفته و روزی بازخواهد گشت.[۱۰]
ظاهراً، فتح اورشلیم توسط خسرو پرویز بر آتش انتظارات آخرالزمانی یهودیان دمیده است. بهگفتهٔ منابع مسیحی، ایرانیها مسیحیان را از اورشلیم بیرون و یهودیان را حاکم شهر کردند. یهودیان محتملاً در این دوره توسط شخصیتی مسیحایی رهبری میشدند و میتوانستند بر کوه معبد قربانی کنند. متون آخرالزمانی یهودی این عهد، شکست رومیها و بازگشت سرزمین مقدّس به فرزندان ابراهیم را آغاز آخرالزمان دانستهاند. در سِفر ئلییهو (تألیف آغاز قرن هفتم)، میکائیل خبر از ظهور پادشاه آرمیلوس میدهد که نبردهای آخرالزمان را پیروز خواهد شد. او پادشاهی ایرانی خواهد بود که پس از شکست آخرین پادشاه روم از او، مسیحا ظهور و معبد را برپا خواهد کرد. آرمیلوس ظاهراً همان ضدمسیح منابع مسیحی است.[۱۱] سِفر زروبابل متنی مشابه است که در آن، خدا زروبابل را به قسطنطنیه میبرد. آنجا، میکائیل خانهٔ کثافت (کلیسا) را نشانش میدهد و میگوید از نزدیکی شیطان با مریم فرزندی به نام آرمیلوس زاییده خواهد شد که با شکست پادشاه ایران سرور جهان میشود. مجسمهٔ مادرش (مریم) را از خانهٔ کثافت بیرون میبرد تا همهٔ ملل چون بتی بپرستندش. آرمیلوس سرانجام مسیحای نسل یوسف را خواهد کشت، اما مسیحای نسل داوود با نفس مسیحاییاش شکستش خواهد داد. با نابودی رومیان، اسرائیل جای ایشان را خواهد گرفت و خدا معبد آسمانی را به زمین خواهد فرستاد تا عبادت و قربانی در سرزمین مقدّس برقرار شود.[۱۱]
عربستان پیش از اسلام
مطالب بیشماری در منابع اسلامی دربارهٔ عربستان پیش از اسلام وجود دارد، اما این مطالب دو قرن بعد از وقایع و توسط خارجیها نوشته شدهاند، بهصورت شفاهی منتقل میشدند و بنا به دلایل دینی و غیره دستخوش تحریف شدهاند. این منابع، آن عهد را «دورهٔ جاهلیت» نامیدهاند.[۱۲] با این حال، یافتههای عظیم باستانشناسی از سال ۲۰۰۰ میلادی — که دولت سعودی به باستانشناسان خارجی اجازهٔ کاوش داد — چشمانداز عربستان پیش از اسلام را تغییر دادهاند و تاریخ این دوره دیگر بر اساس از منابع اسلامی مطالعه نمیشود؛ بلکه این کتیبهها — که دقیق، معاصر و مصون از تحریف هستند — بیشترین اهمیت را دارند.[۱۳] گرچه هیچکدام از آثار اکتشافی به دورهٔ محمّد نسبت داده نشدهاند،[۱۴] اما کتیبهها، آثار و ابنیهٔ بسیاری از سالهای پیش از ۵۶۰ میلادی کشف شدهاند که نشانی از «جاهلیت» ندارند؛ در عوض، مشخص میکنند که عربستان قبل از اسلام متشکل از پادشاهیهای قدرتمند، جوامع شهرنشین، راههای تجاری و معماری غنی بوده و بسیاری از مردمش توانایی خواندن و نوشتن داشتهاند.[۱۳] یافتههای باستانی همچنین نشان میدهند ظاهراً واردات ظروف سرامیکی از سایر سرزمینها در قرن ششم میلادی متوقف شده است؛ محتملاً در اثر توقف تجارت بهدلیل جنگ، بیماری و بلایای طبیعی؛ و همین موضوع منطقه را آبستن انتظارات آخرالزمانی کرده است.[۱۲]
از نظر دینی، این کشفیات منجر به نتایج مشابهی شدهاند: عربستان پیش از اسلام بخشی از جهان یهودی-مسیحی مدیترانه بوده است. در واقع بتپرستی و پرستش خدایان باستانی حداقل از قرن چهارم میلادی — بیش از دو قرن پیش از محمّد — برافتاده بوده و پادشاه حِمیَر حدوداً در سال ۳۸۰ میلادی به یهودیت گرویده است.[۱۵] قرآن خود به مسیحی-یهودی بودن مخاطبانش گواهی میدهد—از جمله حضور پررنگ شخصیتهای عهدین که طبیعتاً بتپرستان مخاطبان آنها نبودهاند—[۱۶] و هرگز به بتپرستیشان اشارهای نکرده است. در عین حال، در اعتقادات این یهودیان و مسیحیان عناصری از دین قدیم عرب وجود داشته که قرآن آن را در تعارض با توحید یافته و به همین دلیل «مُشرک» می نامدشان.[۱۷] بهگفتهٔ آلفرد-لویی د پرمار، تعلق محمّد به یکی از این فرقههای مسیحی-یهودی تقریباً قطعی است.[۱۶] اما اینکه محمّد به کدام فرقهٔ یهودی-مسیحی تعلق داشته، کاملاً مشخص نیست. امیرمعزّی از ترکیبی از فرقههای یهودی، فرقههای غیرتثلیثی مسیحیت (مثل نسطوریان، آریانیان و غیره)، دگراندیشان مانوی یا حتی آمیزهای از اینها را بهعنوان دین محمّد محتمل میداند.[۱۸] رهبر مجموعهٔ ایلاتی که قریش به آن تعلق داشته، احتمالاً خود مسیحی بوده و با روم شرقی روابط نزدیک داشته است.[۱۹] خدایان سنگی فقط در منطقهٔ نَبَطیّه یافت شدهاند و در باقی مناطق، این تندیسها کارکرد عزاداری مردگان را داشتهاند. در عربستان جنوبی، خدایان بزرگ را با تختهای سلطنت خالی نمایش میدادند.[۲۰] با اطمینان میتوان گفت منابع اسلامی — که از بتپرستی در عربستان میگویند — دچار اشتباه شدهاند.[۱۵] در واقع، نویسندگان مسلمان حتی نمیدانستند خط عربی چگونه شکل گرفته؛ آنان از زید بن عدی در دربار خسرو پرویز بهعنوان مخترع خط عربی یاد میکنند، لیکن خط عربی حداقل ۱۵۰ سال قبل از محمّد در منطقهٔ نَجران استفاده میشده و در خدمت تبلیغات مسیحی بوده است. یا مثلاً تقویم قمری امروزی — برخلاف روایت مسلمانان — در خارج از مکّه استفاده نمیشده و تقویم متفاوتی در نجران رایج بوده است.[۲۱]
بعد از فتح شاهنشاهی هخامنشی توسط اسکندر مقدونی زبان و فرهنگ یونانی در منطقه رواج پیدا کرد، هرچند زبانهای خاورمیانه و مراکز سنتی دینی جایگاهشان را از دست ندادند. مسیحیت در این شرایط به وجود آمد. تا قرن چهارم میلادی دولت روم یک کلیسای رسمی مسیحیِ یونانیمآب ایجاد کرد و تلاش آنها برای تحمیل این مسیحیت بر مسیحیان غیریونانی زبان خاورمیانه، باعث مقاومت از جانب آنها شد؛ این مقاومت بیشتر از نظر دینی و بهخصوص دربارهٔ ماهیت شخص عیسی بود. با اختلافهای شکل گرفته، سرانجام سه کلیسای سریانی، قبطی و مشرق شکل گرفتند. اعراب شمالی بهمرور پیرو مسیحیتِ کلیساهای خاورمیانه شدند؛ در شام غَسّانیان کلیسای سریانی و در بینالنهرین لَخمیان کلیسای مشرق را انتخاب کردند. کلیسای مشرق تقریباً در هر نقطهای که قدرت پادشاهان ایران میرسید، سکونتگاههای مسیحی ایجاد و کیش خود را تبلیغ میکرد. برخی از ساکنان عربستان نیز دین سنتی خود را حفظ کرده بودند. بهعلاوه، قبایل یهودی مثل بنیقُرَیظه نیز در آن منطقه زندگی میکردند. در یمن دینی یکتاپرستانه با محوریت خدایی به نام «رحمانان» وجود داشت. قرآن تعدادی از خدایان عرب را نام برده: لات، عُزّیٰ، مَنات، وَدّ، هُبَل، سُواع، یَغوث و غیره.[۲۲]
مسئلهٔ تاریخنگاری زندگی محمّد
یک قرن و نیم پیش [پژوهشگران] تصوّر میکردند محمّد شخصیتی است که «نور تاریخ» بر همهٔ ابعاد زندگیاش تابیده است. امروزه اما او تقریباً به «معمایی کامل» تبدیل شده است.
استیون شومیکر، قرآنِ مورخان[۲۳]
منابع زندگانی محمّد چهار دستهاند: ۱) قرآن، ۲) کتیبهها، اسناد و یافتههای باستانی، ۳) منابع معاصر یا نیمهمعاصر غیراسلامی به زبانهای ارمنی، یونانی و سریانی و ۴) منابع روایی اسلامی به عربی که حدیث و سیره (یا سیره المَغازی) نامیده میشوند. سه گروه نخست محصول صد سالهٔ اول از زمان حیات و مرگ محمّد هستند. احادیث و سیرهها اما در نظر تعداد زیادی از پژوهشگران، بازگوکنندهٔ حوادث واقعی زندگی محمّد نیستند، بلکه نشان میدهند که مسلمینِ اعصار بعدی چگونه پیامبرشان را به خاطر میآوردند؛ خاصه آنکه قدیمیترین اثر مکتوبی که حاوی چنین مطالبی باشد، به بازهای ۱۵۰ تا ۲۵۰ ساله بعد از مرگ محمّد تعلق دارد و حتی قدیمیترین احادیث و سیرههای موجود نیز مملو از مباحث کلامی و گاه افسانهای هستند.[۲۴]
قرآن
قرآن قابلاطمینانترین منبع برای بازسازی زندگی محمّد است[۲۵] که توسط پیروان محمّد پس از مرگ او بهعنوان «کلام وحی» مکتوب شده است.[۲۶] دربارهٔ الحاقی بودن برخی از آیات و سورهها بحثهایی وجود دارد،[۲۷] اما در مجموع اغلب پژوهشگران اتفاق نظر دارند بیشتر مطالب قرآن در قرن هفتم میلادی و در منطقهٔ حجاز شکل گرفتهاند[۲۸] و آزمایش رادیوکربن بر روی نسخههای خطی نشان میدهد که بخش بزرگی از آن در نیمهٔ دوم قرن هفتم میلادی (انتهای قرن اول هجری) وجود داشته است.[۲۹] یکی از دیدگاههای رایج میان دانشوران این است که نسخهٔ نهایی قرآن تا دورهٔ خلافت عبدالملک بن مروان اموی (۶۸۵–۷۰۵ م) تکمیل شده و در این مدت همچنان بازنگری و ویراستاری میشده،[۳۰] هرچند استدلالهایی در رد این دیدگاه نیز ارائه شده است، مثلاً عدم تعمیم دستور قرآن مبنی بر اطاعت از محمّد به دورهٔ بعد از مرگ او.[۳۱]
در قرآن اطلاعات دقیقی از محل تولد، مرگ، همسران و فرزندان محمّد و اشارات صریحی به اتفاقات، افراد و تواریخ زندگی و دهههای آغازین از اعلام پیامبری او وجود ندارد[۳۲] و تلاشی نمیکند که زندگینامهای از محمّد ارائه دهد.[۳۳] مطالب قرآن از چهار دستهٔ آخرالزمانی، احکام، مباحثات با دیگر ادیان و داستانهای پیامبران هستند.[۲۸] با وجود این، قرآن داستان دو شهر را نیز بازگو میکند: یکی مکانی مقدّس به نام «مسجد الحرام» یا «بیت العتیق» است که با «کعبه»، «درهٔ مکّه» یا «منطقهٔ بکه» ارتباط دارد. دیگری «المدینه» (شهر) یا «یثرب» نام دارد که مؤمنان پس از «اخراجشان» در آن سکونت گزیدهاند.[۳۴] این مکانها ممکن است با مکّه و مدینهٔ منابع اسلامی یکسان نباشند[۳۵] و با تکیه به قرآن بهتنهایی نمیتوان موقعیت جغرافیاییشان را مشخص کرد.[۳۶] مسلمانان مطالب قرآن را به دو دستهٔ مکی و مدنی تقسیم کردهاند. قرآنپژوهان معاصر این دستهبندی را نپذیرفتهاند،[۳۷] اما مورد قبول است که برخی از سورههای قرآن قبل از هجرت و برخی بعد از هجرت نوشته شدهاند.[۳۸]
با وجود این، دربارهٔ اینکه بتوان قرآن را منبعی دستِاول در ربط با زندگی محمّد یافت، اختلافاتی وجود دارد، چراکه اشاراتش به زندگی محمّد اندک، غیرمنسجم و گنگ هستند.[۳۹][۴۰][۴۱] بهگفتهٔ دانشنامهٔ اسلام، قرآن دربرگیرندهٔ اطلاعات نهان فراوانی از زندگانی محمّد است، اما کاربرد اصلی آن این نیست که «منبعی تاریخی» باشد.[۲۵] از مهمترین دشواریها در درک قرآن، نبود منابع کافی و ابهامات پیرامون عربستان پیش از اسلام است که امکان مطالعهٔ تطبیقی و بررسی فضایی که اسلام به آن پاسخ میداد را سلب میکند. هیچ تاریخنگاری برای شرح فضای سیاسی، هیچ متن مقدّسی برای شرح فضای دینی و هیچ طوماری برای شرح اختلافات فرقهای پیش از اسلام، موجود نیست.[۴۲] در حالی که برخی از مورخان برای درک تاریخ دینی این دوره، علاوه بر متن قرآنی، همچنان به منابع عربی متأخر نگاه میکنند، برخی دیگر تمایل دارند جستجوی خود را برای یافتن زمینه تاریخی با جستجو در جاهای دیگر در شبهجزیرهٔ عربستان یا حتی دورتر گسترش دهند.[۴۳] بهجای آن، مقادیر معتنابهی شعر وجود دارد که استفاده و بررسی صحت آنها دشوار است.[۴۲] لذا برخی از پژوهشگران استدلالهایی داشتهاند (مثلا روایت ولادت عیسی که گفته شده ریشه در کلیسایی در اورشلیم دارد) که قرآن یا بخشهایی از آن در فضایی خارج از حجاز و بعد از فتوحات اسلامی شکل گرفته است.[۴۴][۴۵] با وجود این، نیکولای ساینای معتقد است احتمالش کم است این موضوع در مورد بخشهای بزرگی از قرآن به اثبات برسد.[۴۴]
منابع روایی اسلامی: احادیث و سیرههای نبوی
روایات منابع اسلامی دربارهٔ محمّد قرنها بعد از مرگ او نوشته شدهاند و دارای تناقضات زیادی هستند. بسیاری از پژوهشگران اعتقاد دارند تقریباً هیچ چیزی که در منابع اسلامی نقل شده را نمیتوان صحیح دانست و باید به آنها به دیدهٔ شک نگریست.[۲۳][۴۶] این دیدگاه نزد برخی از مسلمانان نیز وجود دارد.[۴۷] در ویراست دوم دانشنامهٔ اسلام — بهعنوان مرجعِ نظر مرسوم پژوهشگران — سیرههای محمّد به لحاظ تاریخی عملاً «بیارزش» محسوب شدهاند.[۴۸] شاید به نظر برسد حداقل بتوان صحت ترتیب وقایع را پذیرفت، اما دانشوران ترتیب وقایع زندگینامههای محمّد را یکی از ساختگیترین وجوه سیرهها میدانند.[۴۹] بهعقیدهٔ دانِر، ترتیب وقایع زندگی محمّد را ابنِشهاب زُهری رایج کرده، ولی شومِیکِر میگوید نباید از نقش ابناسحاق هم گذشت.[۵۰] این منابع در ابتدا شفاهی بودند[۵۱] و روند جمعآوری و تدوینشان از دورهٔ عبدالمَلِک بن مَروانِ اموی آغاز شده است.[۵۲] در آنها گفته شده که همهٔ وقایع مهم زندگی محمّد در روز دوشنبه، ۱۲ ربیعالاول در سالهای مختلف روی دادهاند. برخی از روایات مهم نیز ظاهراً تلاشی برای تاریخمند کردن آیات قرآن یا تنظیم زندگینامهای بر اساس انتظارات مخاطبان از یک «پیامبر واقعی» باشند. احادیث و سیرهها محمّد را شخصی ایدئال مییابند که خصوصیات اخلاقی و رفتاریاش تاییدکنندهٔ عقاید اسلامیِ آغاز قرن دوم هجری است.[۵۳] هیچ سندی — مانند کتیبهها و نسخههای اصلی نامههای محمّد — وجود ندارد که کاملاً روایت زندگینامههای سنتی محمّد را تأیید کنند. فرد دانر و نیکولای ساینای با این توضیحات موافقاند، اما میگویند این بهمعنای رد کامل سیرههای محمّد نیست و گاه مطالب اولیه نیز یافت میشود.[۵۴][۵۵] بهتعبیر سید حسین نصر، هرچند محققان پوزیتیوست، احادیث شفاهی را معمولاً بیاعتبار میدانند، این احادیث نقشی اصلی را در فهم مسلمانان از محمّد ایفا میکند.[۵۶]
مسلمانان اعتبار احادیث و روایات را بر اساس اسناد و راویان میسنجند، ولی جعل اسناد و حدیث در دورهٔ اولیهٔ اسلام رایج بوده است. تا قرن دوم هجری، اسناد راویان را ذکر نمیکردند و در چنین دورهٔ متأخری، محتمل است زنجیرهٔ راویان ساختگی باشند.[۵۷] یکی از روشهای پژوهشگران معاصر برای محک اعتبار احادیث، «ملاک خِجلت/انقطاع» نام دارد: بعید است مسلمانان مطلبی خلاف اعتقاداتشان جعل کنند و به محمّد نسبت دهند؛ لذا وقتی حدیثی با باورهای اسلام تناقض و تفاوت دارد اما در منابع اسلامی حفظ شده، احتمالاً واقعی است.[۵۸] ممکن است نسخههای دیگری از روایات صدر اسلام — بهویژه مطالب مربوط به نزدیکی آخرالزمان — به دلیل ناسازگاری با اسلامِ قرن دوم هجری از بین رفته باشند. بهگفتهٔ دیوید کوک، شاید وقتی خلفای اولیه دیدند قیامت موعود محمّد نزدیک نیست و به تأسیس دولت نیاز است، در جریان روند ویرایش قرآن، باورهای آخرالزمانی مؤمنان اولیه را حفظ نکردند.[۵۹] در نظر شومیکر، برخی از منابع مسیحی دورهٔ اموی نشان میدهند که مطالبشان را از سنت اسلامی وام گرفتهاند، حال آنکه تفاوتهای چشمگیری با سیرهها و احادیث کنونی دارند.[۶۰] احتمالاً در جمعآوری سیرهها و احادیث، از سنتهای مدنی و عراقی استفاده کردهاند و سنت شامی را به کناری گذاشتهاند.[۶۱] بهعقیدهٔ مارکوس گراس، احتمالاً از زندگی ابومسلم خراسانی در تهیهٔ سیرههای نبوی بهعنوان الگوی اولیهٔ محمّد استفاده کردهاند. ابومسلم فرماندهٔ نظامی موفقی بوده که در جنگهای بزرگی حضور داشته که میتوانسته مبنای روایات جنگهای محمّد باشد. او دختری به نام فاطمه داشته که نوادگانش به دلیل نسل بردن از او برای خود جایگاهی سیاسی-دینی قائل بودند که شباهتهایی با فاطمه دختر محمّد دارد. همچنین ابومسلم جماعتی مخفی را رهبری میکرده که شبیه به «انصار» در سرگذشت محمّد هستند.[۶۲]
منابع غیراسلامی
در تعدادی از منابع غیراسلامی قرن هفتم میلادی به محمّد اشاره شده است. اغلب این منابع چند دهه بعد از مرگ محمّد نوشته شدهاند اما تاریخ نگارششان بسیار قدیمیتر از منابع مسلمانان است و گواهی بر محمّد هستند که معتبر به نظر میرسد — لذا گرچه تعدادشان و اطلاعاتی که ارائه میکنند کم است، اما به پژوهشگران این احساس اطمینان را میدهند که محمّد بهطور کامل افسانهای محصول تخیلات مسلمانانِ قرون بعدی نبوده است. بلکه شخصی بدین نام وجود داشته و نوعی جنبش را رهبری میکرده است.[۶۳] این منابع از ادیان و مناطق گوناگونی هستند. اغلب ریشهٔ مسیحی دارند اما میانشان منابع یهودی، سامری و غیره نیز دیده میشود. این موضوع حائز اهمیت است، چراکه استقلال نسبی آنها را نشان میدهد و همچنین شاهدی است بر اینکه مرزهای دینی و جغرافیایی سدّی بر انتقال اطلاعات نبوده است. برخی از این مطالب غیراسلامی ممکن است نهایتاً از منابعِ مسلمانان صدر اسلام (یعنی مطالب قبل از احادیث و سیرههای نبوی موجود) وام گرفته شده باشند.[۶۴] رویدادنامهٔ تِئوفانِس — که در قرن نهم میلادی به زبان یونانی نوشته شده است — احتمالاً اولین اثر غیراسلامی است که از سیرههای نبوی بهعنوان منبع مطالب خود استفاده کرده است.[۶۵]
آثار باستانی
هیچ یافتهٔ باستانی از عربستان از زمان زندگی محمّد کشف نشده است.[۱۴] بهروایت منابع اسلامی، بهدستور محمّد آیاتی از قرآن را بر روی پوست یا سنگ حک کردند، لیکن در این زمینه نیز باستانشناسان مدرکی نیافتهاند.[۶۶] یک دهه بعد از مرگ محمّد، اسناد اسلامی-عربی پدیدار شدهاند که حاوی اشاراتی به افراد صدر اسلام، تاریخ هجری و دعاهای اسلامی هستند، هر چند به محمّد اشارهای نکردهاند؛ مثلاً کتیبهای از مدینه میگوید: «بسم الله. من، زهیر، این را زمانی که عُمَر به سال ۲۴ درگذشت نوشتم.» این اسناد به محمّد نزدیک هستند، اما او را مستقیماً یاد نکردهاند. در واقع، اشارات به محمّد در کتیبهها و پاپیروسهای اولیهٔ اسلامی کاملاً غایب است. نخستین موارد از دههٔ هفتاد و اشارههای مرسوم از قرن دوم هجری آغاز شدهاند. اولین مورد، سکههایی از بیشاپور و ضرب آل زبیر در سالهای ۶۶ تا ۶۹ هجری با نقش «بسم الله، محمّد رسولالله» هستند که نخستین مدرک از شهادتین نیز محسوب میشوند.[یاد ۲] بهعقیدهٔ شان آنتونی، هدف آل زبیر از گواهی به نبوت محمّد مشروعیتبخشی به ادعای خلافتشان بوده است. در دههٔ هفتاد هجری، عبدالملک بن مروان اموی، بعد از شکست زبیریان، اصلاحات وسیعی در دستگاه خلافت اعمال کرد، از جمله در ضرب سکه. او نیز روی سکهها نام محمّد را درج میکرد. سکههای او مردی را نشان میدهند که برخی پژوهشگران، چون رابرت هویلند، او را محمّد میدانند، با این حال سکهشناسان این تعبیر را نپذیرفتهاند. بههرروی، نام محمّد از زمان همین خلیفه در کتیبهها بهوفور دیده شده است، از جمله در کتیبههای قبةالصخره. ظاهراً این بخشی از تلاش بنی امیه برای ایجاد وحدت اسلامی حول شخصیت محمّد بوده است. اشاره به محمّد در کتیبههای غیررسمی نیز از همین زمان رایج شده است.[۶۷]
نام و نسب
نام و القاب
نام عربی «محمّد» (در یونیکد: ﷴ) بهمعنای «قابلستایش» یا «ستوده»، که چهار بار در قرآن تکرار شده،[قرآن ۱][۶۸] رایجترین نام پیامبر اسلام است. با وجود این، میان تاریخپژوهان دربارهٔ معنای لغتِ «محمّد» که در قرآن به کار رفته و اینکه واقعاً نام پیامبر این دین بوده است یا نه، اختلافنظر وجود دارد. او در سورهای دیگر «احمد» خطاب شده است.[۶۹] بهگفتهٔ تاریخ اسلام جدید کمبریج، نام محمّد — با توجه به معنای آن — احتمالاً به دورهٔ پس از اعلام پیامبری او تعلق دارد.[۷۰] هارتویگ هرشفلد معتقد است ارجاعات به نام محمّد در قرآن الحاقی هستند و بعداً اضافه شدهاند.[۷۱] پیامبرِ قرآنی هیچگاه به صورت دوم شخص «محمد» نامیده نشده است. قرآن او را با اسامی چون نبی، رسول، طاها، مصطفی، عبدالله، حبیبالله، ذکرالله، امین، سراج، منیر، هدی، غیاث، بشیر، نذیر، مذکر، شهید و مبشر[یاد ۳] خطاب کرده است. او در قرآن در آیات ۷۳:۱ و ۷۴:۱، مزمّل و مدثر — به معنی «جامه بهخود پیچیده» — خوانده شده است.[۷۲][۵۶]
قرآن در سورهٔ احزاب،[قرآن ۲] محمّد را «خاتمالنبیین» به معنای «مُهرِ پیامبران» میخواند.[۷۳] ارتباط خاتم/مهر با نبوت، در منابع یهودی، مسیحی و مانوی نیز دیده میشود و در این منابع اصطلاحی به معنای «تأیید کننده» یا «محقق کننده» نبوت است، ولی هیچگاه به معنای «پایانِ نبوت» نبوده است.[۷۴] برخی از پیروان اولیهٔ محمد خاتم الانبیاء را به همان معنای «تأییدکنندهٔ تورات و انجیل» تعبیر میکردند. تعبیر دیگر اسلامی نیز «آخرینِ پیامبران» بوده است. دیوید پاورز ظهور پیامبران دیگر مانند مختار ثقفی بعد از مرگ محمد را مسبب این تغییرِ معنا به حساب میآورد.[۷۵] سنوک هورگرونیه لقب «خاتم الانبیاء» را به معنای آخرین پیامبر و نشانهٔ اعتقاد پیروان محمّد به نزدیکی پایان جهان میداند.[۷۶]
در منابع اسلامی گفته شده محمّد به «الامین» — به معنای قابلاعتماد — معروف بود.[۴۷] به گفته دانشنامهٔ اسلام، محتمل است «امین» نام واقعی محمد باشد، چون این نام در واقع مذکر «آمنه» — نام مادر محمد در منابع اسلامی —است.[۲۵] مسلمانان معتقدند خدا به او «اسامی مقدّس» مختلفی بخشیده و «احمد» — به معنای مورد ستایشترین — را نام آسمانی و باطنی او میدانند. باور مفسران اسلامی طی قرون متمادی بر این بوده است که وقتی عیسی از فرمانروایی فارقلیط در آینده سخن میراند، به احمد اشاره دارد.[قرآن ۳][۵۶] «ابوالقاسم» کنیهٔ اوست که بهمعنای «پدر قاسم» است و احتمالاً بهخاطر داشتن فرزندی به نام قاسم به او نسبت داده شده است.[۴۷]
نسب
برای محمّد، هیچ نسبنامه یا شجرهنامهٔ مکتوبی گزارش نشده است[۷۷] و شجرهنامهٔ محمّد از دیدگاه تاریخی معلوم نیست؛ بلکه آنچه موجود است، داستانهایی بوده که بعدها به وجود آمده است.[۲۵] واریسکو معتقد است که شجرهنامهٔ شخصیتهای برجسته، از جمله محمّد، وابسته به شرایط اجتماعی و سیاسی روز ساخته میشدند. او میگوید با فرض ۳۰ سال برای هر نسل در شجرهنامهٔ محمّد، عدنان میبایست ۶۳۰ سال پیش از محمّد زیسته باشد. اما در تاریخ عرب، پسر عدنان معاصر با بختالنصر (د ۵۶۲ قبل از میلاد) متصور میشود و بین تاریخ عرب و فرضیهٔ واریسکو، نزدیک به ۷۰۰ سال اختلاف است. او بر این باور است که شجرهنامهٔ محمّد، توسط گزارشکنندگان آن، مورد سانسور قرار گرفته و نام افرادی از میان آن برای صلاحدیدهای سیاسی و اجتماعی، حذف شده است.[۷۷] بهگزارش منابع اسلامی، پدر محمّد «عبدالله بن عبدالمطلب» و مادرش «آمنه بنت وهب» از خاندان بنیهاشم و از قبیلهٔ قریش بودند.[۷۸] بنیهاشم از خاندانهای برجسته در شهر مکّه بود.[۲۵] بر اساس روایتی از محمّد، او دستور داده است که در ذکر شجرهنامهٔ او، از عدنان بالاتر نروند.[۷۹] منابع اسلامی، نسب مادر او را آمنه، بنت وهب بن عبدمناف بن زهرة بن کلاب گزارش کردهاند.[۷۹]
سرگذشت محمّد از دیدگاه تاریخی
قبل از هجرت
سالهای آغازین
از تولد، کودکی و اوایل بزرگسالی محمّد تقریباً هیچ اطلاعی در دست نیست. بهگفتهٔ منابع اسلامی، او در «عامالفیل» (سال فیل) متولد شده است؛ سالی که بهگفتهٔ این منابع، مکّه در معرض حملهٔ سپاه فیلهای ابرهة بن صباح قرار داشته است. قرآن اشارههای مبهمی به «اصحاب فیل» کرده،[۱] اما ارتباط آن به حملهٔ ابرهه محل تردید است.[۸۰] سیرههای محمّد عامالفیل را بهطور معمول برابر با سال ۵۷۰ میلادی گزارش کردهاند (البته تاریخهای دیگری هم روایت شده[۸۱] و تا قرن دوم هجری، میان روایات اسلامی از سال تولد محمّد بیش از ۸۵ سال اختلاف است)،[۵۰] لیکن منابع بسیار معتبر ادبی و کتیبههای تاریخی نشان میدهند که حملهٔ ابرهة در دههٔ ۵۵۰ میلادی — دو دهه قبل از تاریخ روایت شده — رخ داده است؛ نتیجتاً، اگر ارتباط میان تولد محمد و حملهٔ ابرهة حفظ شود، باید میلاد محمد را بیست سال به عقب برد.[۸۲] همچنین، فیلهای آفریقایی به سختی آموزش میبینند و آخرین اشاره به استفادهٔ نظامی از آنها از قرن اول پیش از میلاد است.[۸۳] بهعقیدهٔ رابینسون، جدا از سایر افسانههایی که منابع اسلامی دربارهٔ آغاز زندگی محمّد گزارش کردهاند، اینکه محمّد از طایفهٔ بنیهاشم از قبیلهٔ قریش بوده، محتمل مینماید.[۸۲] در سورهٔ ضحی۶ گفته شده «مگر نه یتیمت یافت و پناهت داد؟» که توسط اسلامشناسان غربی به عنوان مدرکی بر یتیم بودن محمد در کودکی تعبیر شده است.[۸۴]
دربارهٔ شغل محمّد، دو منبع غیراسلامی از قرن هفتم میلادی — تاریخ سِبِئوس به ارمنی (دههٔ ۶۶۰ میلادی) و رویدادنامهٔ یعقوب اِدِسایی به سُریانی (۶۹۲ م)— او را تاجر نامیدهاند. یعقوب ادسایی میگوید محمّد [پیش از به قدرت رسیدن/هجرت] برای تجارت به شام سفر میکرد. اسلامشناسان معمولاً تاجر بودن او را میپذیرند.[۸۵] در قدیمیترین منابع اسلامی موجود، مانند حدیثی به نقل از ابن شهاب زهری، محمّد نه تاجر، بلکه مانند پیامبران کتاب مقدس چوپان معرفی شده است.[یاد ۴][۸۶]
نخستین گزارشها
محمّد تنها با اعلام آغاز «وحی» قرآن وارد تاریخ میشود. کماکان، اطلاعات خیلی کمی وجود دارد و تنها منبع قدیمی موجود دربارهٔ آن، قرآن است. نه تنها اطلاعات ارائه شده از سوی قرآن کم است، بلکه ترتیب سورهها نیز مشخص نیست. سنت اسلامی، سورهٔ عَلَق و سورهٔ مُدَّثِّر را قدیمیترین سورههای قرآن میداند.[۸۷] سورهٔ علق با آیهٔ «بخوان به نام پروردگارت/نام پروردگارت را اعلام کن» آغاز میشود.[۸۸] منابع اسلامی روایت میکنند که محمّد در غار حرا به خواب رفته بود و جبرئیل بر او ظاهر شد و با خواندن قرآن فراخواندش. محمّد در آغاز بیتمایل توصیف شده اما در نهایت نظر او تغییر میکند.[۴۱][۸۹] این سبک داستانها، در ادبیات مسیحی بسیار به چشم میخورد. موردی بسیار شبیه به محمّد، چوپانی انگلیسی به نام کادمون از قرن هفتم میلادی است؛ او شبی در غاری به خواب میرود و فرشتهای بر او ظاهر میشود تا تقاضا کند برایش آواز بخواند. کادمون میگوید تواناییاش را ندارد اما به خواست خدا بهناگهان شروع به خواندن سرودهای روحانی میکند. حتی در داستانی قدیمیتر، آیسخولوس، نمایشنامهنویس یونانی قرن دوم میلادی، در تاکستانی به خواب میرود و یکی از خدایان یونانی به نام دیونیسوس توانایی تنظیم نمایشنامههای تراژدی را به او میآموزد.[۹۰]
در نظر محققان معاصر، خاصه آنگِلیکا نویوِرت و هریس بیرکلاند، سورهٔ علق با توجه به ساختار و محتوایش، اولین سورهٔ قرآن نیست، بلکه به میانهها یا اواخر دورهٔ مکّی تعلق دارد.[۹۱] قرآن مشخص نمیکند محمّد تا چقدر میتوانسته بخواند و بنویسد، ولی بیسوادی او یکی از عقاید مسلمانان است — که هدفش دفاع از محمّد در برابر اتهامات تقلید از مسیحیان و یهودیان بوده است. در همان قرن هفتم سبئوس، تاریخنگار ارمنی، میگوید محمّد «بهخوبی از تاریخ موسی (تورات) آگاه بود.» و یوحَنّای دمشقی (متوفی ۷۵۰ م) از آشناییاش با کتاب مقدس بهواسطهٔ راهبی آریانی نوشته است. بههرروی، مشخص نیست واکنشها نسبت به اعلام پیامبری محمّد چگونه بوده است. بهگفتهٔ خودِ قرآن، مکّیان محمّد را جادوگر، شاعر و جنزده میدانستند.[۱۷] سنت اسلامی از ابوبکر، علی و خدیجه بهعنوان اولین مؤمنان نام برده، اما بهعقیدهٔ رابینسون این گزارشها متأثر از وقایع پس از دورهٔ محمّد بودهاند.[۹۲]
در برخی منابع اسلامی گفته شده رسالت محمّد از ۴۰سالگی او آغاز شد، اما این عدد نمادین به نظر میرسد. بهعقیدهٔ کنارد، محمّد ۴۰ساله معرفی شده چراکه این سن اوج قدرت جسمی و ذهنی در زندگی مردان محسوب میشده است. در نظر رابین، تقسیم زندگی محمّد به سه دورهٔ ۴۰—۱۰—۱۰ ساله، به تقلید از سرگذشت موسی در تورات انجام شده است. موسی در زمان اولین ملاقات با یهوه، ۸۰ساله بوده و در ۱۲۰سالگی مرده است؛ تنها طول عمر محمّد نسبت به موسی، نصف شده است. حتی در منابع اسلامی روایتی وجود دارد که عمر هر پیامبر، نصف پیامبران پیشین خواهد بود.[۹۳]
محمّد و آخرالزمان، در مکّه
هشدار صریح قرآن دربارهٔ پایان جهان؛ الآزِفَة در لغت به معنای «درحال اتفاق افتادن» است.[۹۴]
سورهٔ نجم، آیهٔ ۵۷
محمد به عنوان یک «هشداردهنده» در سنت پیامبران پیشین، به مسئولیت بشر در مقابل خداوند تأکید داشت و پاداشهای بهشتی و عذاب جهنم را به آنها گوشزد میکرد.[۹۵] مضمون اصلی نخستین سورههای مکّی اعلام حساب الهی برای رفتن به بهشت یا جهنم است که در روز قیامت و با سربرآوردن مردگان از خاک انجام میشود. شروع این رستاخیز با نابودی هولناک جهان (مثلا شکافته شدن آسمان و گشوده شدن زمین) آغاز میگردد.[۹۶] تجلی تأکید قرآن به نزدیکی بسیار زیاد آخرالزمان، در آیهٔ اول سورهٔ نحل دیده میشود که با فعل ماضی (أَتَی) میگوید «عذاب الهی فرارسیده است» و در آیهٔ ۷۹ هشدار میدهد که «رسیدن کار قیامت به یک چشمبهمزدنی یا کمتر از آن است.»[۹۷] جدا از آیات پراکنده، حداقل سی سورهٔ پایانی در ترتیب فعلی سورهها — که دانشوران آنها را «قرآنِ آخرالزمانی» مینامند — دربارهٔ هشدار نزدیکی پایان جهان است. اصطلاح رایج قرآن برای آخرالزمان، «الساعَة» است، در لغت بهمعنای «همین لحظه.»[۹۴] قرآن زمان دقیق آخرالزمان را مشخص نمیکند؛ چون مخالفان محمد زمانش را پرسیدند، قرآن در پاسخ میگوید: «بگو: فقط پروردگار من به آن علم دارد و تا زمان مناسب آن را آشکار نمیکند.» (۷:۱۸۷)[۹۸][یاد ۵] تاکیدهای مکرر قرآن به فوریت آخرالزمان، سبب شده برخی از پژوهشگران محمّد را در واقع یک «واعظ آخرالزمانی» محسوب کنند. به گفتهٔ کاسانوا، محمّد و پیروانش نه تنها معتقد به نزدیکی آخرالزمان بودند، بلکه انتظار داشتند که دنیا پیش از مرگِ خود محمّد نابود شود.[۹۹]
اینگونه که بسیاری از آیات مکّی قرآن نشان میدهند، ظاهراً برخی مخاطبان محمّد آخرالزمان را انکار میکردند؛ قرآن اینان را «مُکَذِّبون» نامیده و تفاوت روشنی میان مکذبون و کسانی که آخرالزمان را قبول داشتند اما نگران فوریت و نزدیکی آن نبودند قائل نمیشود.[۱۰۰] در پاسخ میگوید «نشانههای بسیار در آسمان و زمین هست که از آن رویگردانند.» (یوسف، آیه ۱۰۵) و «قیامت نزدیک شد و ماه دو پاره شد.» (قمر، آیه ۱) دیوید کوک عقیده دارد این هشدارها به وقایع کیهانی در آن سالها اشاره دارد. او بهخصوص آیهٔ آغازین سورهٔ قمر را به پدیدار شدن دنبالهدار هالی در سال ۶۰۷ میلادی (چند سال پیش از اعلام پیامبری محمّد) مرتبط میداند. یوری روبین نیز وقوع ماهگرفتگی را برانگیزندهٔ چنین آیاتی مییابد.[۱۰۱]
هجرت
به نوشتهٔ قرآن محمد ابتدا در حریم مقدسی (که فرض میشود مکه باشد) و ساکنان آن عمدتاً دربارهٔ روز قیامت و یگانگی خداوند تردید داشتند، اقامت داشت[۱۰۲] و قرآن را به عنوان آیات خدا را برایشان میخواند. با این حال مشرکان، مواعظ او و آخرالزمان را به عنوان «قصههای پیشینیان» رد کردند.[۱۰۳] درهرحال، پیداست محمّد در مکّه موفقیت زیادی حاصل نکرده است.[۱۰۴] بهگفتهٔ قرآن، کفّار نقشه میکشیدند محمّد را «بکشند» یا «اخراج» کنند.[۳۶] ولید صالح میگوید در سورههای پایانی مکّه احساس ناامیدی دیده میشود؛ مثل سورهٔ هود۱۷ که میگوید «بیشتر مردم باور نمیکنند.»[۱۰۵] به عقیدهٔ ساینای، چیزی که بیشتر از عدم موفقیت محمّد اعتبار او را زیر سؤال میبرده، فرا نرسیدن عذاب الهی موعود او بوده است. مشرکان حتی در سورهٔ هود به کنایه از محمّد درخواست میکنند این عذاب الهی را بر آنها نازل کند. برخی از سورههای پایانی مکّی تلاش میکنند دلیل این تأخیر را توضیح دهند؛ مثلاً سورهٔ هود۸ پاسخ میدهد «اگر عذاب را به مدت کوتاهی به تأخیر اندازیم، خواهند گفت چه چیزی آن را بازداشت؟» و در سورهٔ یونس گفته که ممکن است این عذاب تا بعد از مرگ محمّد به تأخیر افتاده باشد.[۱۰۶] ولید صالح معتقد است که باید هجرت محمد را در سایهٔ همین ناامیدی دید: هجرت به مدینه نه تنها یک عقبنشینی استراتژیک، بلکه فرصتی برای خروج از بنبست مکّه (یعنی عدم وقوع عذاب موعود) بوده است.[۱۰۷] در نظر نیکولای ساینای، محمّد و پیروانش هجرت به مدینه را مشابه هجرت ابراهیم و لوط به ارض موعود میدیدند.[۱۰۸]
مدت دورهٔ فعالیت محمّد در مکّه مشخص نیست. در روایت رسمی اسلامی، رسالت او ۲۰ ساله معرفی میشود که ده سال در مکّه و ده سال در مدینه بوده است. لیکن روایات اسلامی تناقضهای بسیار دارند؛ در برخی روایات سالهای پیامبری او بیش از ۲۰ سال به طول میانجامد، درحالی که گاه تلاش کردهاند — احتمالاً با انگیزهٔ اثبات برتری یک شهر — دورهٔ حضورش در مکّه یا مدینه از دیگری بیشتر باشد؛ مثلاً برخی روایات حاشیهای اسلامی مدت حضورش در مدینه را ۱۳ سال گفتهاند.[۵۰]
بعد از هجرت
از آغاز سورههای مدنی، سه تغییر مهم در دین قرآنی دیده میشود؛ نخست آنکه حس ناامیدی پایان دورهٔ مکّه، جای خود را به طلب کنشگری علیه مشرکان میدهد. دوم، درحالی که سورههای مکی باور به آخرالزمان و توحید را کافی مییافتند، در سورههای مدنی جامعهٔ قرآنی خود را از مسیحیان و یهودیان متمایز میکند و نهایتاً، سومین تغییر این است که جایگاه محمّد در سورههای مدنی بالاتر رفته است.[۱۰۹] تغییر رویکرد قرآن به رویارویی خشونتآمیز نظامی با مشرکان، در سورهٔ نساء۷۷ دیده میشود. همان آیه مشخص میکند که برخی از پیروان محمّد تمایلی به برخورد خشونتبار با مشرکان نداشتهاند، اما این موضوع در نظر قرآن تغییری ایجاد نمیکند. بهعقیدهٔ ساینای، در این نقطه، خشونتِ نظامی مؤمنان علیه مشرکان، جایگزینِ بلایای آسمانی بهعنوان عذاب موعود میشود. در نظر دیوید مارشال، اینکه در سورههای مدنی داستانهای نزول عذاب الهی پیامبران پیشین روایت نشدهاند، بهوضوح به همین تغییر رویکرد قرآن — از بلایای طبیعی به خشونت نظامی — ارتباط دارد.[۱۱۰]
ورود به یثرب
بهگفتهٔ قرآن، مؤمنان پس از اینکه بهدلیل «ایمانشان به خدا» از محلی که در آن ساکن بودند اخراج شدند، در یثرب سکونت گزیدند.[۳۶] محمّد آنجا پایههای امت خود را بنا نهاد. مشخص نیست چرا کفار مدینه به آسانی به او ایمان آوردند، درحالیکه قریش در مکّه سخت با او مخالف بودهاند.[۱۱۱] مایکل لکر، در تلاش برای قرار دادن هجرت محمّد در بستر وقایع دوران باستان متأخر، میگوید با توجه به همزمانی هجرت و ضدحملهٔ هراکلیوس علیه ساسانیان — مهمترین قدرت سیاسی در عربستان — محتمل است رومیها محمّد را برای به قدرت رسیدن در مدینه یاری کرده باشند.[۱۱۲] در طول تاریخ معمولاً هر جا دولت منظم بوده ضرب سکه هم بوده، اما هیچ سکهای از دورهٔ حکومت محمّد پیدا نشده است.[۱۱۳]
همراهان محمّد، «مهاجرین» و یاران مدینهای او «انصار» نام گرفتند. قرآن مخالفان مدنی محمّد را «منافقون» لقب داده است.[۱۱۴] در یثرب «اهل کتاب» ساکن بودند. قرآن بهصورت مستقیم اینان را یهودی نمینامد، اما در میثاق مدینه به قبایل یهودی اشاره شده و چند آیه نیز مستقیماً یهودیان را خطاب قرار میدهند.[۱۱۵] تقریباً همهٔ پژوهشگران وثاقت تاریخی میثاق مدینه را پذیرفتهاند. این متن با قرآن بیگانه است، اما در منابع اسلامی حفظ شده است. میثاق مدینه نشان میدهد که امّت محمّد — برخلاف اسلام قرون بعدی که نیازمند اعلام صریح ایمان بوده — یهودیان مدینه را هم ظاهراً بهعنوان بخشی از مؤمنان در بر میگرفته است، گرچه آنها جایگاهی فرودوست نسبت به تسلیمشدگان [مُسلِمون] داشتهاند. مرز میان دو گروه هنوز بهروشنی مشخص نبوده[۱۱۶] و ایمان به خدا و قیامت، تنها پیشنیاز حضور در این امّت بوده است.[۱۱۷] این سند همچنین قوانینی برای امّت تنظیم کرده و از آنها خواسته اختلافاتشان را به «خدا و محمّد» ارجاع دهند.[۱۱۸] تنش بیشتر در رابطهٔ محمّد و پیروانش با یهودیان، حضور مسیحیان در مدینه را نفی نمیکند.[۱۱۵] رابینسون از منابع اسلامی دربارهٔ دلیل هجرت نقل میکند محمد در پاسخ به دعوت برای داوری بین دو قبیلهٔ یثربی تصمیم گرفت پیام خود را به این شهر برساند و مردمش و جنبش تغییرات اساسی در آن جامعه را رهبری کند. داوری موفق یکی از راههای رسیدن به مقام اجتماعی در این جامعه بوده است.[۱۱۹] با این حال، رابینسون منابع اسلامی را نامعتبر و متعلق به قرنها بعد از مرگ محمد میداند.[۱۲۰]
ازدواج با زینب بنت جحش و الغای فرزندخواندگی
یکی از روایاتی که منابع اسلامی از دورهٔ حضور محمّد در مدینه نقل کردهاند و اسلامشناسان غربی نیز آن را تاریخی یافتهاند، ماجرای ازدواج محمّد با زینب بنت جحش، همسر زید پسر خواندهٔ محمّد، است. در سورهٔ احزاب۳۷–۴۰ به این موضوع اشاره شده است. مطابق این روایت دربارهٔ این آیات، محمّد در سال اول هجری به خانهٔ زید رفت اما در نبود زید، همسرش زینب را در خانه تنها و نیمهبرهنه یافت. زینب برخاست تا بدن خود را بپوشاند و در همین زمان، محمّد ناخواسته عاشق او شد. اندکی بعد که زید از موضوع خبردار شد، به محمّد پیشنهاد داد که از زینب طلاق بگیرد تا محمد با زینب ازدواج کند. محمّد پیشنهاد زید را رد کرد اما سورهٔ احزاب۳۷ اجازهٔ این ازدواج را به محمد داد:[۱۲۱]
(به خاطر بیاور) زمانی را که به آن کس که خداوند به او نعمت داده بود و تو نیز به او نعمت داده بودی میگفتی: «همسرت را نگاهدار و از خدا بپرهیز»؛ و در دل چیزی را پنهان میداشتی که خداوند آن را آشکار میکند؛ و از مردم میترسیدی در حالیکه خداوند سزاوارتر است که از او بترسی هنگامی که زید از آن زن جدا شد، ما او را به همسری تو درآوردیم تا مشکلی برای مؤمنان در ازدواج با همسران پسر خواندههایشان — بهویژه هنگامی که از اینان حاجت خویش را برآورند — نباشد؛ و فرمان خدا انجامشدنی است.[۱۲۱]
— قرآن، سورهٔ احزاب
در ادامه، رسم فرزندخواندگی که پیش از اسلام نیز نزد اعراب رایج بود، ملغی شد که در نظر محققان غربی، بیم محمّد از آنکه رابطهاش با زینب در دید مردم زنای محارم محسوب شود، مسببش بوده است. آیات ۴–۵ سورهٔ احزاب این موضوع بهصورت ضمنی آمده است: «خداوند… پسرخواندگانتان را فرزند شما مقرر نداشته است… ایشان را به نام پدرانشان بخوانید.» احزاب۴۰ میگوید «محمّد پدر هیچیک از مردان شما نیست، ولی فرستاده خدا و خاتم پیامبران است.» این داستان تا پایان قرن اول هجری به گوش مسیحیان نیز رسیده بوده، چنانکه لئون سوم، امپراتور روم شرقی (حک. ۷۱۷ – ۷۴۱ م)، در نامهای به عمر بن عبدالعزیز، خلیفهٔ اموی (حک. ۹۹ – ۱۰۱ ه. ق/۷۱۷–۷۲۰ م)، میگوید محمّد زنی به نام «زدا» را اغفال کرده است.[۱۲۲] به گفتهٔ امیره سنبل، لغو فرزندخواندگی در چارچوب تلاش قرآن برای ایجاد نظامی اجتماعی جدید و منسجم قرار میگیرد که در آن خانواده هستهای جایگزین قبیلهگرایی شده است.[۱۲۳]
دیوید پاورز معتقد است آیات ۳۷–۴۰ سورهٔ احزاب بعد از مرگ محمد به قرآن افزوده شده و داستان دیدار او با زینب هم افسانهای است که در دهههای اولیهٔ اسلامی با الگوگیری از داستانهای کتاب مقدس (خاصه داوود و بثشبع) و برای تثبیت اعتقاد آخرین پیامبر بودن محمد ایجاد شده است زیرا وجود فرزند ذکوری به نام «زید بن محمد» با این عقیده در تعارض بوده است؛ لذا این آیات و داستان میگویند زید در زمان مرگ محمد پسر و وارث او نبوده است. در نظر پاورز، عجیب است که در کنار امر به ازدواج با همسرِ زید، قرآن میگوید «محمد پدر هیچیک از مردان شما نیست»، حال آنکه محمد ممکن بوده از زینب (یا از ماریه که چند سال بعد ابراهیم را به دنیا آورد) صاحب پسری شود. در آخر، پاورز عقیده دارد بین آیات احزاب۳۷ و نساء۲۳ و نیز بین احزاب۶ و احزاب۴۰ تناقض وجود دارد.[۱۲۴]
محمّد و آخرالزمان، در مدینه
آخرالزمان به سراغ شما آمده است، و من [به مثال این دو انگشت] به همراه آن فرستاده شدهام.[۱۲۵]
برخی از احادیث و روایات قدیمی نشان میدهند که محمّد در دورهٔ حضورش در مدینه همچنان در انتظار آخرالزمان بوده است. بهروایت حدیثی موجود در طبقات ابن سعد، «محمّد به همراه آخرالزمان فرستاده شده تا شما را از مجازات شدید نجات دهد.» در حدیثی منسوب به او از تاریخ مصر مقریزی، محمّد میگوید «ظهور من و آخرالزمان مرتبطند. بهراستی که آخرالزمان اندکی پیش از من فرارسیده است.» همین موضوع در حدیث «دو انگشت» نیز به چشم میخورد. طبری در تلاش برای تطبیق حدیث دو انگشت با تأخیر قیامت، میگوید از آنجایی که انگشت سبّابه یک چهاردهم کوتاهتر از انگشت وسط است، با فرض طول کلّ جهان که به زعم طبری هفت هزار سال بوده است، نتیجه میگیرد که محمد قصد داشته نشان دهد قیامت پانصد سال پس از او فرا میرسد. طبری در حدیث دیگری نقل میکند که به هنگام غروب، درحالی که تنها بخش کوچکی از خورشید دیده میشد، محمّد به پیروانش میگوید «از این دنیا، همانقدر باقی مانده که از خورشید.» در حدیثی دیگر، از محمّد پرسیده میشود که آخرالزمان چه زمانی میرسد؟ و او با اشاره به جوانترین فرد حاضر، پاسخ میدهد «اگر این مرد جوان تا بزرگسالی زنده بماند، تا پیش از پیری آن را خواهد دید.» در حدیث دیگری که در طبقات ابن سعد موجود است، محمّد در زمان ساخت اولین مسجد مدینه، به کارگران میگوید که به جای ساخت سقفی مستحکم، از چوب استفاده کنند، چراکه آخرالزمان زودتر از تکمیل کار خواهد رسید. بهگفتهٔ شومیکر این احادیث معتبرند، چراکه بعید مینماید که مسلمانان نسلهای بعدی از قول او پیشگوییهای اشتباهی جعل کرده باشند.[۱۲۶]
محمّد و مسیحا
با وجود انتظارات آخرالزمانی او، در قرآن گفته نشده که محمّد آمدن مسیحا — منجی آخرالزمانی ادیان مسیحی و یهودی — را اعلام کرده است. لیکن آموزههای یعقوب که حدوداً سال ۶۳۴ میلادی و چند سال بعد از مرگ محمّد نوشته شده، میگوید نزد «ساراسِنها» (اعراب) پیامبری ظهور کرده که خبر از آمدن مسیحا داده است.[۱۲۷] این اثر متنی مسیحی علیه یهودیان است و از قول فردی به نام ابراهیم که خود یهودی است، در توصیف محمّد نوشته شده: «یهودیان میگفتند پیامبری ظهور کرده است، با ساراسنها میآید و آمدن مسیحا را مژده میدهد.»[۱۲۸] «[لیک] سخت جستوجو کردم، و از آنان که او را به چشم دیدهاند شنیدم، که حقیقتی در این پیامبرنما نیست، مگر ریختن خونِ آدمی. در واقع، او میگوید کلیدهای بهشت را در دست دارد، که غیرممکن است.»[۱۲۹] بهطور مشابه، رموز ربی شمعون بن یوحای، متنی آخرالزمانی یهودی که حاوی مطالبی از اوایل قرن هفتم است، تأیید میکند که برخی از یهودیان (احتمالا یهودیان پیرو محمّد) ظهور محمّد را نشانهٔ تحقق آخرالزمان یهودی و او را منادیِ مسیحا یافتهاند.[۱۳۰] در این اثر، فرشتهای به شمعون بن یوحای وحی میکند که محمّد همان شترسوار موعود اشعیاست[یاد ۶] که پیش از الاغسوار [مسیحا] خواهد آمد و اسرائیل را از اسارت اشرار (یعنی رومیها) رهایی خواهد بخشید.[۱۳۱]
بهگفتهٔ کاسانوا، عدم اشارهٔ قرآن — به عنوان متنی آخرالزمانی — به آمدن مسیحا امری حیرتآور است و دلیلی غیر از حذف آیات مسیحایی توسط خلفا نمیتوانسته داشته باشد، چراکه محتوای آخرالزمانی قرآن به آن ظاهری شیعی میداده است.[۱۸] بهتعبیر شومیکر، محتملا یهودیان، انتظارات آخرالزمانی محمّد و پیروانش را به دید خود — که منتظر بازگشت مسیحا بودند — تفسیر کردهاند، لیکن او این احتمال که محمّد هم معتقد به ظهور شخصیتی مسیحایی بوده را منتفی نمیداند.[۱۳۲] در سورهٔ رعد۷ از دو نفر صحبت شده است: «تو [محمّد] فقط هشداردهندهای، و هر قومی را راهنمایی هست.» به عبارت دیگر، نقش محمّد در وقایع آخرالزمان جز هشدارِ پیوستن به آن راهنما [شخصیت مسیحایی] نبوده است.[۱۳۳] در نظر امیرمعزّی، محمّد محتملاً عقیده داشته که عیسی، همان مسیحا (المسیح) و منجی آخرالزمان بوده، چنانکه در قرآن نیز اصطلاح «المسیح عیسی» سه بار به کار رفته است.[۱۳۴] در سورهٔ زخرف۵۷–۶۱ گفته شده که عیسی[یاد ۷] نشانهٔ قیامت است و بهعقیدهٔ شومیکر، ممکن است آن شخصی که محمّد در انتظارش بوده، ظهور دوم عیسی باشد.[۱۳۵] باری، برخی از پیروان محمّد، علی بن ابیطالب را «مسیحای دوم» میدانستند و کلینی، محدّث شیعه، در حدیثی منسوب به محمّد میگوید: «یا علی، در تو شباهتی به عیسی بن مریم است.» ذات مسیحایی علی — بهعنوان منجی، زندهکنندهٔ مردگان و داوریکنندهٔ آخرالزمان — در خطبهای منسوب به خود او که شبیه به بابهای ۱۰:۳۰[یاد ۸] و ۱۴:۱۱[یاد ۹] انجیل یوحَنّاست، دیده میشود:[۱۳۴]
منم آنکه در روز کیفر، کیفر دهد… منم آن ندا که ساکنان قبرها را بیرون میآورد… منم خداوندگار روز قیامت… منم خالق، منم مخلوق… منم زندهکنندهٔ مردگان… منم آنکه از زبان عیسی سخن گوید. منم مهدیِ (منجی) این عصر. منم مسیح، منم مسیح ثانی، منم عیسای زمان، منم خداوندگار میزان… منم علی، منم اعلی.[یاد ۱۰]
— خطبه منسوب به علی بن ابیطالب[۱۳۶]
پیکارها
قرآن میگوید کفار پس از اخراج مؤمنان، به آنها اجازه نمیدادند به محل عبادت مکّه وارد شوند. ظاهراً این مسئله منجر به درگیری نظامی میان دو گروه شده است، چراکه به نبردی در مناطقی مثل «بَدر» و «حُنَین» اشاره کرده است. سورهٔ احزاب}۹–۲۷ محاصرهٔ نظامی مدینه توسط ائتلافی از دشمنان را روایت میکند که نهایتاً ناموفق بوده است. سورهٔ بقره۱۹۱ صراحتاً مؤمنان را دعوت میکند که «هر کجا که بر آنان دست یافتید، بکشیدشان و آنان را از همانجا که شما را راندهاند، برانید… و در مسجدالحرام با آنان کارزار نکنید.» نتیجهٔ این برخوردهای نظامی پیروزی مؤمنان بوده است. سورهٔ فتح۲۷ میگوید که «بهراستی خدا رؤیای پیامبرش را محقق کرد. در امن و امان وارد مسجدالحرام شوید» و از آنها میخواهد که موهای سر خود را بتراشند. با وجود این، سورهٔ مائده۲ چنان مینمایاند که گویی کفار همچنان در زمان زیارت مؤمنان از مسجدالحرام، آنجا حاضر بودهاند. سرانجام در آیات ۷–۲۲ و ۲۸ سورهٔ توبه تسلط کامل مؤمنان بر مسجدالحرام اعلام میشود و کسانی که برای خدا شریکی قائل هستند را از ورود به آن منع میکند.[۳۶] محمد پس از فتح مکه همچنان از ایمان نیاوردن کافران عذاب میکشد: «ای رسول، کسانی که در کفر شتاب میکنند، تو را اندوهگین نکنند.» (۵:۴۱)[۹۸]
محمّد و سرزمین مقدّس
و چنانکه گفته شد، با او [محمد] که ایمان و اعتقادمان به او بود، و با پاهایی برهنه، تنی لخت و عور، بدون زره، نیرو و سلاح، [از شبهجزیره] بیرون شدیم تا با بزرگترین دولتها، قدرتمندترین ملل، ایران و روم، پیکار کنیم.
متن فوق، از قرن اول هجری، ظاهراً حضور محمد در فتوحات مسلمانان را تأیید میکند[۱۳۷]
آنگونه که در احادیث و سیرههای اسلامی اشاره شده، محمّد به سال ۶۳۲ م و دو سال پیش از آغاز فتوحات اسلامی در خاورمیانه و شمال آفریقا در سال ۶۳۴ م، درگذشته است.[۱۳۸] لیکن حداقل یازده منبع غیراسلامی از قرون هفتم و هشتم میلادی که از ادیان و مناطق گوناگونی هستند، چنین مینمایانند که مؤمنان مهاجم، توسط محمّد رهبری میشدهاند و او بوده که پیروانش را در زمان ورود به سرزمین مقدّس فرماندهی میکرده است — درحالیکه بنا به منابع اسلامی، محمّد دو یا سه سال قبل از این واقعه میبایست در مدینه مرده باشد. هیچ منبعی تا قبل از نوشتهشدن نخستین زندگینامهٔ محمّد توسط ابن اسحاق (حدود ۷۵۰ م)، وجود ندارد که زنده بودن محمّد در زمان آغاز فتوحات را منکر شده یا به مرگ محمّد در مدینه اشاره کرده باشد. در نظر شومیکر، محتمل نیست که یازده منبع مستقل از یکدیگر اشتباه یکسانی را مرتکب شده باشند؛ لذا این منابع مطالب خود را باید از مسلمانان صدر اسلام گرفته باشند.[۱۳۹] مثلاً رویدادنامهٔ خوزستان (تألیف ح. ۶۶۰ م)، دربارهٔ جنگ مؤمنان با ساسانیان هنگام اشاره به فرماندهان دو سپاه، یزدگرد را پادشاه و رستم را فرمانده ارتش ساسانیان معرفی کرده، و سپس از فرماندهٔ مؤمنان چنین میگوید: «و خداوند فرزندان اسماعیل را چون ریگهای ساحل علیه ایشان [ایرانیان] برانگیخت، که رهبرشان محمّد بود.»[۱۴۰] در تاریخ پِطریارکهای اسکندریه (تألیف ح. قبل از ۷۱۷ م) چنین آمده است:
و چند روز بعد، مردی از میان اعراب، از مکه و اطراف آن، به نام محمّد، برخاست که بتها را برانداخت و خدای یگانه را برپا داشت، لذا میگویند محمّد پیامبر خداست. قوم او [محمّد] در تن — نه در شریعت — مختون بودند و به جنوب، به سمت جایی که کعبه مینامند، عبادت میکنند. و او مالک دمشق و سوریه شد، از اردن گذشت و آنجا را به ویرانی کشید. و خداوند رومیان را در مقابلش تنها گذاشت، چراکه ایشان در دین فساد میکردند.[۱۴۱]
در منابع اسلامی، اشارات پراکندهای از حملات نظامی مؤمنان به فلسطین در زمان زندگی محمّد وجود دارد، از جمله نبرد موته با روم شرقی در سپتامبر ۶۲۹ م.[یاد ۱۱] با وجود این، گفته نشده که محمّد شخصاً آنها را رهبری کرده است. در نظر فرد دانر، موته بخشی از سیاست محمّد برای رسیدن به اورشلیم بوده، چراکه با توجه به نزدیکی پایان جهان در نظر محمّد، او بهتر میدیده که اورشلیم را در آن لحظه زیر سلطهٔ خود داشته باشد. نبرد تبوک در سوریه، روایتی دیگر از منابع اسلامی از حمله به سرزمین مقدّس است. این بار اما منابع اسلامی مانند ابن اسحاق، گفتهاند که محمّد شخصاً (بههمراهی ۳۰ هزار نفر، بهروایت واقدی و بلاذری) این حمله را فرماندهی میکرده است. با وجود این، ادامهٔ روایت چنین است که او تا عقبه در اردن پیشروی کرده، در راه همهٔ دشمنان بدون جنگ به او تسلیم شدند و سپس — بهطور عجیبی و به جای پیشروی در خاک روم شرقی برای فتح سرزمین مقدّس — به مدینه بازگشته است.[۱۴۲]
دانشوران معاصر بر این نظرند که زندگینامههای محمّد بهتقلید از زندگی موسی نوشته شدهاند؛ لذا در نظر شومیکر، ممکن است نویسندگان اسلامی با هدف ایجاد شباهت بین مرگ محمّد و مرگ موسی — موسی قبل از رسیدن به سرزمین مقدّس/ارض موعود میمیرد و در فتح آن مشارکتی ندارد — ارتباط میان محمّد و فتح سرزمین مقدّس را از بین برده باشند. بهروایت ابن اسحاق، محمّد در راه بازگشت به مدینه دقیقاً همان معجزهای که باعث شد موسی از ورود به سرزمین مقدّس منع شود — بیرون کشیدن آب از سنگ (سفر اعداد، ۲۰:۱۲) — را تکرار میکند. نهایتاً، باورهای متفاوتی که مسلمانان اعصار بعد در مقایسه با محمّد نسبت به نزدیکی آخرالزمان و جغرافیای مقدّس داشتهاند، میتوانسته یکی از دلایل تلاش آنها برای حذف محمّد از روایت فتح سرزمین مقدّس باشد.[۱۴۳]
محوریت سرزمین مقدّس در اسلامِ نخستین، در روایت تاریخ سبئوس هم دیده میشود. بهگفتهٔ سبئوس، گروهی از یهودیان اندکی قبل از اسلام در عربستان ساکن شدند و تلاش کردند بنیاسماعیل (اعراب) را به دین خود وارد کنند، اما موفقیتی حاصل نکردند. مدتی بعد، محمّد از بنیاسماعیل ظهور کرد و به مردم خود گفت: «خدا این سرزمین را تا ابد به ابراهیم و فرزندانش وعده داد. آن زمان او اسرائیل را دوست میداشت. اینک شما فرزندان ابراهیم هستید و خدا از طریق شما وعده را محقق میگرداند. خدای ابراهیم را یکدل دوست بدارید و پیش روید و سرزمینتان را صاحب شوید… چراکه خدا با شماست.»[۱۴۴] هویلند این سخنان محمّد را یادآور آیهٔ ۲۷ سورهٔ احزاب مییابد: «خدا شما [مؤمنان] را وارث سرزمین اهل کتاب و سرزمینی که هنوز در آن پا نگذاشتهاید قرار داده است.»[۱۴۵] سبئوس در روایت فتح سرزمین مقدّس توسط بنیاسماعیل حرفی از حضور محمّد نزده، اما به مرگ او هم اشارهای نکرده است.[۱۴۴]
محمّد و یهودیان
قرآنِ مکّی در مجموع دیدگاه مثبتی به یهودیان دارد.[۱۴۶][۱۴۷] در ابتدای ورود محمّد به مدینه، احتمالاً پیروانش برخی رسومات یهودی را فرا گرفتند. سورهٔ بقره۱۴۲–۱۵۰ به مؤمنان فرمان میدهد به سمت مکّه عبادت کنند و این قبلهٔ جدید، جایگزین قبلهٔ قبلی ایشان میشود که نام آن در قرآن نیامده است. بهگفتهٔ منابع اسلامی، قبلهٔ پیشین مؤمنان — بهرسم یهودیان — اورشلیم بوده است. در همان سوره، به مؤمنان گفته شده مثل «پیشینیان» — احتمالاً یهودیان مدینه — روزه بگیرند. دستور قرآن به نماز در روز جمعه، به رسومات یهودی در روز قبل از شبات شبیه مینماید. برخلاف آیات مکّی که محمّد را هشداردهندهای به سوی مشرکان معرفی میکنند، سورهٔ مائده۱۹ میگوید او به سوی اهل کتاب نیز فرستاده شده است. روند جدایی و تمایز مؤمنان از اهل کتاب، در آیاتی که به الوهیت عیسی انتقاد میکنند، دیده میشود. قرآن آنها را متهم به تحریف کتب پیامبرانشان کرده[یاد ۱۲] و میگوید یهودیان عزیر (عزرا؟) را میپرستند؛ البته در منابع یهودی مطلبی در این زمینه وجود ندارد.[۱۴۸] بهگفتهٔ قرآن، رهبران آنها سیم و زر میاندوزند (توبه، ۳۴) اما محمّد اهل کتاب را از قیود سنگین نجات خواهد داد (اعراف، ۱۵۷).[۱۴۹] برخلاف سورههای مکی، سورههای مدنی محمّد را برابر با (یا حتی برتر از) عیسی و موسی نمایاندهاند؛ سوره نساء میگوید پیروی از محمّد، پیروی از خداست.[۱۵۰] رابطهٔ محمّد با یهودیان در سیرهها و احادیث هم بازتاب پررنگی داشته است.[۱۵۱]
درگذشت
تاریخ مرگ محمّد در قرآن یافت نمیشود. تمام منابع اسلامی از زمان سیرهٔ ابن اسحاق تاریخی برابر با سال ۶۳۲ میلادی را برای سال درگذشت او گزارش کردهاند، اما با توجه به منابع غیراسلامی قرن اول ه. ق، محمّد حداقل تا سالهای ۶۳۴–۶۳۵ م زنده بوده است. سال هجرت در سکههای عربی-ساسانی صدر اسلام — بر اساس گاهشماری یزدگردی — ظاهراً برابر ۶۲۴–۶۲۵ م است؛ لذا اگر محمّد ۱۰ سال بعد از هجرت زندگی کرده باشد، او در ۶۳۴–۶۳۵ م مرده است. از سویی، پایپروسی از سال ۶۴۳ به «سال بیست و دو» اشاره کرده است؛ بر این اساس، تقویمی با مبدأ ۶۲۱–۶۲۲ م مورد استفاده بوده است. این نشان میدهد مسلمانان از زمان صدر اسلام بر سر تاریخ هجرت و مرگ محمّد بعد از فتح فلسطین، اختلاف داشتهاند.[۱۵۲] منابع اسلامی زمان آغاز فتوحات را سال ۶۳۴ م میدانند. بهگفتهٔ پاتریشا کرون و مایکل کوک، تاریخنگاری اسلامی زمان مرگ محمّد را دو سال به عقب برده است. شومیکر، عدم وقوع آخرالزمان قبل از مرگ محمّد و در نتیجهٔ آن تغییر ماهیت اسلام از جنبشی آخرالزمانی به دینی آیندهمحور را انگیزه ایجاد این تغییر در منابع اسلامی دربارهٔ زمان و مکان مرگ محمّد میداند؛ اگر محمّد هر لحظه انتظار پایان جهان را داشته — یا بهگفتهٔ فرد دانر و دیوید کوک انتظارات آخرالزمانی او محرک فتوحات مسلمانان بوده — با گذشت سالها از مرگ او و تحقق نیافتن وعدهٔ پایان جهان، دین اسلام که بر امپراتوری عظیمی حاکم بوده، به تغییر در خاطرهٔ مرگ مؤسسش نیاز داشته، چراکه اسلامِ نخستین جنبشی آخرالزمانی با محوریت اورشلیم و سرزمین مقدّس بوده است.[۱۵۳] نیکلای ساینای میگوید رد کردن نظریهٔ کرون و کوک دربارهٔ تغییر در تاریخ مرگ محمّد دشوار است، اما به همان اندازه محتمل است که در واقع زمان آغاز لشکرکشیها را دو سال به جلو بردهاند و محمّد خود قبل از مرگش در سال ۶۳۲ میلادی بخشی از حملات را سازماندهی کرده است.[۱۳۸]
آیهٔ ۱۴۴ سورهٔ آل عمران[قرآن ۴] بهطور صریحی به احتمال مرگ یا کشتهشدن محمّد در آینده اشاره کرده است.[۱۵۴][۱۵۵] بهگفتهٔ شومیکر، هرچند به نظر میرسد این آیه مسئلهٔ مرگ محمّد پیش از رسیدن آخرالزمان را تأیید کرده باشد، اما نزد اسلامشناسان دربارهٔ الحاقیبودن آن به قرآن بحثهایی وجود داشته است. بر اساس روایتی از سیرهٔ ابن اسحاق، بعد از مرگ محمّد، عُمَر بن خطّاب مردن او را منکر شد؛ وقتی ابوبکر از گفتهٔ عمر آگاهی یافت، به مسجد رفت و آیهٔ ۱۴۴ آل عمران را خواند. ابن اسحاق میافزاید گویی هیچکس تا به آن روز این آیه را نشنیده بود.[یاد ۱۳] شومیکر معتقد است این داستان، قویاً نشان میدهد آیه الحاقی است و برای تأیید اصالت آن، ساخت چنین داستان عجیبی ضروری بوده است. بهعقیدهٔ کاسانوا، اینجا مسئلهٔ «زمان» مرگ محمّد — و نه جاودانگی او —[یاد ۱۴] است که باعث این پریشانیها شده، زیرا پیروانش انتظار نداشتند او قبل از رسیدن آخرالزمان بمیرد. در روایتی از ابن شهاب زهری، عمر در توجیه انکار مرگ محمّد میگوید «او [محمّد] تصور میکرد که آخرینِ ما خواهد بود [که میمیرد].» در نظر شومیکر، این داستان بسیار قدیمی است، زیرا محتمل نیست نویسندگان متأخر، پیشگویی اشتباهی را برای محمّد جعل کرده باشند.[۱۵۴]
از طرفی، نیکلای ساینای الحاقیبودن آیه را محتمل نمیداند. او میگوید به احتمال مرگ محمّد در آیات دیگری[یاد ۱۵] هم اشاره شده و قرآن گفته تنها خدا مشخص میکند که محمّد تا قیامت زنده بماند یا قبلش بمیرد.[۱۵۵] داستان انکار مرگ محمّد توسط عمر نسخهٔ دیگری هم دارد که مادلونگ آن را حتی قدیمیتر از داستان اول مییابد؛ در این داستان عباس، عموی محمّد، است که به عمر یادآوری میکند که جنازهٔ محمّد شروع به گندیدن کرده و باید دفن شود.[یاد ۱۶] منابع مسیحی اولیه نیز مطلب مشابهی دربارهٔ بو گرفتن جنازهٔ محمّد نقل کردهاند. شومیکر میگوید اگر در زمان ساختهشدن داستان عباس، آیهٔ ۱۴۴ وجود میداشت، او نیز میتوانست به جای اشاره به بو گرفتن جنازه، آیه را برای عمر قرائت کند.[۱۵۴]
سرگذشت محمّد به روایت اسلامی
در مکّه
گاهشمار زندگی محمد در مکه | |
---|---|
رویدادهای زندگی محمد در مکه | |
۵۶۹ | مرگ عبدالله (پدر) |
۵۷۰–۵۷۱ | تولد محمد |
۵۷۶ | مرگ آمنه (مادر) |
۵۷۸ | مرگ عبدالمطلب (پدربزرگ و سرپرست) |
۵۸۳ | سفر تجاری به شام |
۵۹۵ | ازدواج با خدیجه |
۶۰۵ | تولد فاطمه زهرا (به روایت اهل سنت) |
۶۱۰ | بعثت و شروع نبوت |
۶۱۳ | دعوت عشیره و آغاز دعوت علنی و عمومی |
۶۱۴ | آغاز آزار مسلمانان توسط مردم مکه |
۶۱۵ | تولد فاطمه زهرا (به روایت شیعه) هجرت گروهی از مسلمانان به حبشه |
۶۱۶ | آغاز محاصره بنیهاشم در شعب ابیطالب |
۶۱۹ | پایان محاصره بنی هاشم در شعب ابیطالب سال اندوه: مرگ ابوطالب و خدیجه |
۶۲۰ | اسراء و معراج |
۶۲۱ | پیمان عقبه اول (بیعت النساء) |
۶۲۲ | پیمان عقبه دوم (بیعت الحرب) مهاجرت مسلمانان به یثرب |
تولد و کودکی
بر اساس تاریخنگاری مسلمانان، محمّد به سال عامالفیل — چهل سال قبل از بعثت — زاده شد. در روز ولادت او بین منابع شیعی و سنّی اختلاف است و بیشتر منابع شیعه، تاریخ ۱۷ و بیشتر منابع سنّی ۱۲ ربیعالاول را روز ولادت دانستهاند.[۱۵۶] منابع اسلامی، محل تولّد او را شهر مکّه در عربستان امروزی دانستهاند[۳۲] و این نظر عموماً مورد پذیرش همگان است.[۴۷]
پیش از تولّد محمّد، پدرش عبدالله، درگذشت.[۴۷] عبدالله— که بازرگان بود — در راه بازگشت از سفری تجاری شام بیمار شد و درگذشت.[۷۸] عبدالمطلب، پدربزرگ محمّد و بزرگخاندان قریش، محمّد را پس از تولّد طبق عادت مرسوم، به دایهای به نام حلیمه بنیسعد سپرد. او دو سال در قبیله سعد بن بکر — شاخهای از قبیلهٔ هوازن — نزد حلیمه ماند. با وجود این، برخی از پژوهشگران غربی درستیِ تاریخی سپرده شدن محمّد به حلیمه را رد کردهاند.[۱۵۷] زمانیکه محمّد ۶ساله بود، بههمراه مادرش، آمنه، و کنیزی به نام ام ایمن برای زیارت قبر عبدالله و دیدار از خویشاوندان، راهی یثرب شدند. آمنه در مسیرِ بازگشت، در محلی به نام «ابواء» درگذشت.[۱۵۸][۱۵۹] و پس از آن، عبدالمطلبِ ۸۰ساله، سرپرستی محمّد را بر عهده گرفت.[۱۶۰][۳۲] هر چند محمّد تحت سرپرستی عبدالمطلب — رهبر مکّه — قرار داشت، اما دوران یتیمی را با سختیهای فراوان سپری کرد. یتیم بودن محمّد از معدود موضوعهایی است که از میان مسائل زندگی محمّد در قرآن مورد اشاره قرار گرفته است. در اینباره خطاب به محمّد آمده است: «آیا ما تو را یتیم نیافتیم؟».[قرآن ۵][۱۶۱]
در ۸سالگیِ محمّد، عبدالمطلب نیز درگذشت و ابوطالب، عموی محمّد — که در آن هنگام نفوذ زیادی در مکّه داشت — سرپرستی محمّد را بر عهده گرفت.[۱۶۰][۷۸] محمّد در ۱۲سالگی همراه ابوطالب با کاروانی به شام سفر کرد. در منابع اسلامی مانند سیرهٔ ابن اسحاق نقل شده است که در این سفر با بَحیرا سرجیوس — راهبی مسیحی — دیدار کرد و بشارت پیامبریش را از وی شنید.[۱۶۲][۱۶۳] بنابر گزارشی دیگر، محمّد در سفر دومش به شام توسط راهبی به نام نستور به پیامبریاش بشارت داده شد.[۱۶۴] بهگزارش ولش، داستانهای بسیاری در منابع اولیه در مورد محمّد از دوران کودکی تا زمان اعلام پیامبری موجود است که از دیدگاه تاریخی، قابلاطمینان نیستند؛ زیرا تصویر محمّد در این داستانها بسیار متفاوت با چهرهای است که قرآن از محمّد ارائه میدهد. این داستانها از دیدگاه تاریخی بیشتر برای بررسی چگونگی تلقی مسلمانان از پیامبر خود اهمیت دارند.[۲۵]
نوجوانی تا پیش از اعلام پیامبری
محمّد در دوران نوجوانی در جنگهای فِجار شرکت کرد؛ اگرچه گزارشها در جزئیات چگونگی شرکت او اختلاف نظر دارند.[۱۶۵] مرتضی عاملی اما به حضور او در این جنگ، با دید تردید نگریسته است.[۱۶۶] سن او در هنگام بروز این جنگها ۱۴ تا ۲۸ سال بود.[۱۶۵] پیمان حلفالفضول پس از جنگهای فِجار در خانهٔ عبدالله بن جَدعان میان برخی از قبایل قریش منعقد شد تا به عدالت پایبند باشند و جمعاً از ستمدیدگانی که قبیلهای در مکّه ندارند، حمایت کنند. محمّد نیز در حالی که بیستساله بود در این پیمان عضو شد.[۱۶۷] محمّد این پیمان را میستود و میگفت: اگر بار دیگر به این پیمان فراخوانده شود، به آن میپیوندد.[۷۸] منابع اسلامی میگویند محمّد هرگز تفکرات بتپرستی نداشت و بتپرستی نکرد.[۱۶۸]
محمّد در این دوران، گاه در حل اختلاف میان بزرگان شهر مداخله و راهکارهای عملی، جهت حلوفصل اختلافات ارائه میکرد.[۱۶۹] مثلاً گفته شده یکی از موارد اختلافی نصب حجرالاسود — سنگ سیاه و مقدّسی در بنای کعبه — در مکانش بود که محمّد پیشنهاد داد تا پارچهای را آورده و هر قبیله بخشی از آن پارچه را گرفته و حجرالاسود را همگی تا محل نصب حمل نمایند.[۴۷][۱۷۰] بهگفتهٔ منابع اسلامی، امانتداری و وفاداری نیز از صفات برجستهٔ محمّد پیش از اسلام بوده است و گاه او را «محمّد امین» میخواندند.[۴۷] محمّد که مدتها بود دیگر سرمایهای برای بازرگانی نداشت، از سوی برخی سرمایهداران مکّه، از جمله خدیجه، استخدام شد تا بهنیابت از آنان به بازرگانی بپردازد. بیشترین مطالب در خصوص زندگانی تجاری محمّد در منابع اسلامی نیز مربوط به رابطهٔ تجاری او با خدیجه است. محمّد سفری به شام داشت و در این سفر از جانب خدیجه به قصد تجارت عازم بود. دیگر گزارشها دربارهٔ تجارت او، مربوط به سفری تجاری به بازار حَبَشه، اجرت او برای یکی از تجارتهایش و ادعای شراکت یکی از افراد بنیمخزوم در تجارت با محمّد است که البته هیچکدام به شغل مستمر تجارت اشاره ندارد.[۱۷۱] این سفر نیابتی و ازدواج در ۲۵سالگی محمّد عنوان شده است[۱۷۲] و محمّد پس از همین سفر بود که نسبت به ازدواج با خدیجه اقدام کرد.[۱۷۳] با وجود این، در سیرهها و روایتهای گزارش شده از صحابه محمّد، او بهعنوان یک چوپان به تصویر کشیده شده است که در ازای دریافت پول، گوسفندان دیگران را به چرا میبرده است.[۱۷۴] از زندگانی او در این دوره اطلاعات بیشتری روایت نشده، جز اینکه به جهت رفتارهای ناپسند قومش ناخشنود بود و زمان زیادی را تنها در غار حرا میگذراند.[۷۸] گزارشهای منابع اسلامی بیان میکنند که محمّد هیچگاه از شبه جزیرهٔ عربستان خارج نشده است[۱۷۵]
بعثت و اعلام پیامبری
بنابر برخی روایتهای اسلامی، محمّد پیش از بعثت، هر سال چند هفته را در غار حرا به عبادت و تفکر میپرداخته است.[۱۷۶] در یکی از شبهای سال ۱۳ ق. ه/۶۱۰ م که محمّد چهل ساله بود، جبرئیل — فرشتهٔ وحی در اسلام — در غار حرا بر محمّد ظاهر شد و سه مرتبه به او گفت: «إقرأ» — یعنی: بخوان! — و سپس آیههای ابتدایی سورهٔ علق[قرآن ۶] را برایش خواند.[۱۷۷][۱۷۸] رسول جعفریان، نویسندهٔ شیعه، معتقد است که قطعاً نخستین آیات نازل شده، آیات ابتدایی سورهٔ علق بوده است. سپس مدتی فاصلهٔ بین این آیات و آیات بعدی که به سورهٔ مُدَّثِّر مربوط است، واقع میشود. اما اختلاف بین منابع زیاد است، بهطوریکه از سه روز تا سه سال ذکر شده است.[۱۷۹]
نزول نخستین آیات قرآن، در ماه رمضان صورت گرفت[۱۸۰] و احتمالاً در هفدهم این ماه یا شب قدر بود که این اتفاق افتاد. البته، طبق روایت شیعی، بعثت به نبوت در ۲۷ ماه رجب صورت گرفته است.[۱۸۱][۱۷۹] بهعقیدهٔ جعفریان، احتمالاً بعثت پیش از دریافت آیات بود. در خصوص حالات محمّد در زمان نخستین دریافت وحی، مطالبی توسط سیرهنویسان نقل شده است که عمدتاً به عایشه میرسد.[۱۷۹] پس از ماجرای اولین ملاقات محمّد با فرشتهٔ وحی، او دچار تزلزل شد و در اینکه وحی را دریافت کرده یا آنکه دچار تسخیر جنّیان شده است، مردد بود؛ تا آنکه آیات بعدی و همینطور مشورت با وَرَقة بن نَوفل و سخنان خدیجه، به او اطمینان داد که آنچه دریافت کرده است، وحی بوده است.[۴۷]
برپایهٔ روایتهای اسلامی، خدیجه زن محمّد نخستین کسی بود که به پیامبری او ایمان آورد. از ابوبکر دوست نزدیک محمّد، علی پسرعموی دهسالهٔ او و پسرخواندهاش زَید بن حارِثه بهعنوان اولین مردان مؤمن نام برده شده است.[۱۸۲][۷۸] بنابر گزارش ابن اسحاق، واقدی و روایتی از جعفر صادق، محمّد تا سه سال، دین تازهٔ خود را پنهانی تبلیغ میکرد.[۱۷۹][۱۸۳][۱۸۴] پس از ۳ سال، دعوت علنی آغاز شد. هنگامی که آیهٔ انذار[قرآن ۷] ابلاغ شد، محمّد خویشاوندان نزدیکش در بنیهاشم شامل فرزندان عبدالمطلب را که ۴۵ نفر میشدند، دعوت کرد[۱۸۵] و آنها را به دینش دعوت کرد و از این میان، تنها علی که ۱۳ سال داشت، پاسخ داد. سپس محمّد گفت: «این [علی]، برادر، وصی و جانشین من در میان شماست. به او گوش فرا دهید و از او پیروی کنید.» اما، حاضران وی را ریشخند کردند. پس از این دیدار برخی از زنان بنیهاشم نیز اسلام آوردند.[۱۷۹][۱۸۶] پس از دعوت عشیره، هنگامی که محمّد مطمئن شد ابوطالب در برابر بزرگان قریش از او پشتیبانی میکند، بالای کوه صفا رفت و مردم را فراخواند و سپس دربارهٔ توحید — یگانگی خدا — و باور به الله، پیامبری و روز رستاخیز با آنها سخن گفت.[۱۸۷] مدتی بعد، آیه نازل شد: «پس آنچه را بدان مأموری، آشکار کن و از مشرکان روی برتاب که ما شرِ ریشخندگران را از تو برطرف خواهیم کرد.»[قرآن ۸][۱۸۴][۱۸۸][۱۸۳]
در آغاز دعوت بیشترِ اهل مکّه محمّد را نادیده گرفتند، شماری او را مسخره کردند و برخی هم پیرو او شدند. کسانی که به محمّد ایمان آوردند را میتوان به ۳ گروه اصلی دستهبندی کرد: برادران جوان و فرزندانِ بازرگانان بزرگ مکّه، افرادی که موقعیت اجتماعی دستاولشان را در قبیلهشان از دست داده بودند و نمیتوانستند آن را دوباره به دست آورند، و نهایتاً افراد ضعیف در مکّه، بهویژه خارجیها.[۱۸۹][۱۹۰] تا سال چهارم بعد از بعثت سیرهنویسان حدود ۲۸ نفر از مردان را ذکر کردهاند که مسلمان شدهاند. در سه سال نخستین، دعوتِ محمّد بیتوجه به عقاید مشرکان بود و قریش نیز با او دشمنی نکرد. نگرانی مکّیان از آن نبود که کسی از آیین شان به مسیحیت یا اسلام بگرود،[۱۷۹] آنها نگران بودند که نظام ارزشی و قبایلیشان مورد تردید قرار گیرد[۳۲] یا درآمد پرسود آنان از زیارتهای مذهبی، لطمه ببیند.[۴۷][۱۹۰] بهگفتهٔ ابن سعد و ابن هشام، آغاز دشمنیها و مخالفتها با محمّد، پس از گفتن آیههایی که در آن نیاکان بتپرست اهل مکّه و پرستش بتها محکوم شده بودند،[۱۹۱][۱۹۲] و بهگفتهٔ برخی دیگر از همان آغاز تبلیغ همگانی بود.[۱۹۳]
افزایش محاصره و آزار مکیان و هجرت مسلمانان به حبشه
افزایش شمار پیروان محمّد باعث شد که او خطری برای قبیلههای منطقه و حاکمان شهر بشود. بازرگانان نیرومند مکّه به قصد سازش، به محمّد پیشنهاد دادند که اگر دست از تبلیغ بردارد به او اجازهٔ ورود به حلقهٔ درونی بازرگانان را بدهند و موقعیتش را با ازدواجی پرسود تثبیت کنند. اما محمّد این پیشنهادها را نپذیرفت.[۱۹۰] منابع اسلامی مفصلاً آزار و اذیت محمّد و یارانش را به ثبت رساندهاند.[۲۵] مسلمانان در ابتدا تا حدی میتوانستند آزادانه نماز بخوانند. اما بهتدریج با مخالفت مشرکان مکّه مواجه شدند و مجبور شدند مخفیانه عبادت کنند. بهخصوص پس از درگیری سعد بن ابیوَقّاص با یکی از مشرکان که منجر به شکستن سر وی توسط سعد شد، آنها آزادی خود را از دست دادند و حتی محمّد و گروهی از پیروانش مجبور شدند در خانهٔ ارقم بن ابیارقم بر روی کوه صفا مخفی شوند. شیوهٔ آزار مسلمانان بستگی به جایگاه قبیلهای آنها داشت؛ مثلاً گفته شده سمیّه که به نخستین زن شهید اسلام شهرت دارد، بردهٔ عمرو بن هشام، معروف به ابوجهل، بود. او با نیزهٔ اربابش به این دلیل که نمیخواست از اسلام برگردد، کشته شد. بِلال حبشی، یک مسلمان بردهٔ دیگر، بهدست اربابش امیة بن خلف شکنجه میشد تا دست از اسلام بردارد.[۱۹۴][۱۹۵] در این زمان، محمّد شخصاً بهجز فحاشی، از دیگر اشکال آزار و اذیت جسمانی در امان بود؛ زیرا تحت پشتیبانی بنیهاشم بود.[۱۹۶][۱۹۷]
در سال ۸ ق. ه/۶۱۵ م، برخی از پیروان محمّد به حبشه هجرت کردند و تحت پشتیبانی نَجاشی — پادشاه مسیحی حبشه — در آن جا ساکن شدند.[۲۵] این سفر که از ترس و آزار مکّیان نسبت به مسلمان صورت گرفت، به اولین هجرت اسلامی مشهور شد.[۴۷] برآورد جعفریان آن است که تا سال ۸ ق. ه، حدود صد نفر مسلمان شده بودند.[۱۷۹] ابن سعد به دو هجرت مجزا اشاره میکند. بهگفتهٔ وی اکثرِ مهاجرینِ گروهِ اول، پیش از هجرت مسلمانان به مدینه، به مکّه بازگشتند در حالی که گروهِ دوم، در بازگشتی مستقیم، به مدینه رفتند. ابن هشام و طبری اما از یک مهاجرت به سمت حبشه سخن میگویند. بر اساس نامهٔ معروف عُروه، اکثر مهاجران پس از قویتر شدن اسلام — به دنبال اضافه شدن عمر و حمزه به جمع مسلمانان — به شهر خود بازگشتند. در عین حال داستانی کاملاً متفاوت با عنوان «غَرانیق» در مورد دلیل بازگشت مهاجران حبشه به مکّه بیان شده است.[۲۵] بر پایهٔ این داستان، محمّد هنگام خواندن سورهٔ نجم، دو آیه را که شیطان به وی القا کرده بود خواند. با رسیدن خبر این ماجرا به مسلمانان هجرت کرده به حبشه، برخی از آنها قصد بازگشت به مکّه را کردند.[۱۹۸] تقریباً همهٔ مسلمانان قرون بعد این داستان را ساختگی دانسته و رد میکردند.[۵۶]
در سال ۶ ق. ه/۶۱۷ م، رهبران مَخزوم و بَنو عبدِشمس، دو خاندان مهم قریش، خاندان بنیهاشم که رقیب تجاریشان بودند را تحت محاصرهٔ اجتماعی و اقتصادی قرار دادند.[۲۵] آنها پیمانی نوشتند تا بر اساس آن، با خاندان عبدالمطلب ازدواج و معامله نکنند و این پیمان را بر کعبه آویختند. محمّد بههمراه خاندانش نیز به درهای مشهور به شعب ابیطالب رفتند.[۷۸] هدف از این محاصره فشار بر بنیهاشم برای عدم نگهبانی از جان محمّد بود. این محاصره سه سال به طول انجامید، اما در پایان بهعلت عدم تحقق اهدافش، شکست خورد.[۱۹۹][۲۰۰][۲۰۱] بعد از سه سال، موریانهها پیماننامه را از بین بردند و قریشان پذیرفتند که مخالفانشان را رها کنند.[۷۸] بهگفتهٔ آلفورد ولش در دانشنامهٔ اسلام، ممکن است که آن بخش از داستان که در آن بنی هاشم مجبور شده به محله خودشان — شعب ابیطالب — رفته و از تجارت و ازدواج با آنها خودداری کند، اغراق شدهباشد و قرآن برخلاف سیرههای پیامبر دربارهٔ این داستان سکوت کرده است.[۲۵] در سال ۴ ق. ه/۶۱۹ م، هم خدیجه همسر محمّد و هم عمویش ابوطالب، درگذشتند.[۳۲][۲۵][۴۷] با درگذشت ابوطالب که رهبری خاندان بنی هاشم را به دست داشت، رهبری این خاندان به ابولهب — دشمن دیرینهٔ محمّد — سپرده شد. اگرچه محمّد در سالهای پایانی حضورش در مکّه، هنوز پیروان اندکی به دست میآورد، اما در کل تلاشهای او در مکّه شکست خورده بودند. محمّد برای یافتن یک پشتیبان و دعوت به اسلام، به طائف — از شهرهای نزدیک مکّه — رفت، اما موفق نشد و مورد حمله و آزار مردم آن شهر نیز قرار گرفت؛ بنابراین ناچار به بازگشت به مکّه شد.[۱۹۹][۲۵]
اسراء و معراج
بر پایه منابع اسلامی، محمّد در بین سالهای ۲ تا ۳ ق. ه[۲۰۲] شبی به واسطهٔ حیوانی بالدار، سفری از مکّه به مسجدالاقصی داشته است که به «اِسراء» شناخته میشود و پس از آن سفری به نام «معراج» از مسجدالاقصی به آسمان داشته است.[۴۷][۲۰۳] محمّد در این سفر از بهشت و جهنم بازدید و با پیامبران پیش از خود گفتوگو کرده است، پس از آن نیز با دستور نمازهای پنجگانه به مکّه بازگشته است.[۴۷] فردریک کولبی میگوید هیچکدام از آیات قرآن از داستان سفر محمّد به آسمانها پشتیبانی نمیکند.[۲۰۴] مسلمانان در ۲۷ رجب «لیلة الاسراء و المعراج» را جشن میگیرند. بنا به نظر بیشتر مفسران مسلمان، آیههای آغازین سورهٔ اسراء[۲۰۵][۲۰۶] و آیاتی از سورهٔ نجم به این واقعه اشاره دارند.[۲۰۷][۱۶۴]
بیعت عَقَبه و هجرت محمّد
در صدر اسلام، افرادِ بسیاری بهقصد بازرگانی یا بهجا آوردن حج به مکّه سفر میکردند. محمّد از این موقعیت برای یافتن خانهای تازه برای خود و پیروانش، استفاده کرد. پس از چندین گفتوگویِ ناموفق، در صحبت با شماری از اهالی یَثرِب — که بعدها مدینه خوانده شد — نتایجی حاصل شد.[۲۵] از دیگر سو، مردم یثرب اختلافهای شدید داخلی داشتند که تصمیم گرفتند با توجه به روشهای منصفانه و صادقانه محمّد، از او تقاضا کنند تا بهعنوان قاضی و داور در میان آنان زندگی کند.[۳۲] گروهی ۱۲ نفره، به سال ۲ ق. ه/۶۲۰ م از یثرب عازم مکّه شدند تا با محمّد در این خصوص گفتوگو کنند.[۲۰۸] آنان با محمّد پیمانی بستند که به «پیمان عقبهٔ اول» شهرت یافت. محمّد سپس مصعب بن عمیر را به یثرب فرستاد تا برای آنها قرآن بخواند و اسلام را بیاموزد.[۲۰۹] اینچنین بود که کسانی تقریباً از همهٔ قبیلههای مدینه، به آیین اسلام گرویدند، تا آنجا که در سال بعد، ۷۵ مسلمان از مدینه برای حج و دیدار محمّد به مکّه آمدند و شبانه و پنهانی با محمّد پیمان دومی به نام «پیمان دوم عقبه» یا «پیمان جنگ» بستند.[۲۱۰] در این بیعت، اهالی مدینه ملزم شدند تا همانطور که از زنان و فرزندانشان پشتیبانی میکنند، از محمّد نیز پشتیبانی کنند.[۲۵] پس از پیمان دوم عقبه، محمّد پیروانش در مکّه را تشویق به مهاجرت به یثرب کرد. قریش تلاش کرد تا از خروج یاران محمّد از مکّه جلوگیری کند؛ اما تقریباً همهٔ مسلمانان موفق به ترک مکّه شدند.[۲۱۱]
نتیجتاً قریشیان برای کشتن محمّد نقشه کشیدند. محمّد به کمک علی که در بستر وی خوابید، کسانی که نگهبانش بودند را گمراه کرد و پنهانی بههمراه ابوبکر از شهر بیرون رفت.[۲۱۲][۷۸] بهاینترتیب محمّد در سال ۱ ه.ق/۶۲۲ م و سیزده سال پس از آغاز پیامبری خود، به مدینه — یک واحهٔ کشاورزیِ بزرگ — هجرت کرد.[۲۵] بعدها این هجرت، مبدأی تاریخ مسلمانان شد. مدینه تا پیش از هجرت محمّد «یثرب» نامیده میشد و پس از این هجرت «مدینةُ النَّبی» یا بهاختصار «مدینه» خوانده شد.[۲۱۳][۷۸] در اندیشهٔ اسلامی، این هجرت، آغاز دورهٔ اسلامی و پایان دورهٔ جاهلیت در نظر گرفته میشود.[۳۲]
محمّد در مدینه
گاهشمار زندگی محمد در مدینه | |
---|---|
رویدادهای زندگی محمد در مدینه | |
۶۲۲ (آغاز) | مهاجرت به مدینه (هجرت محمد) |
۶۲۳ | آغاز حمله مسلمانان به کاروانها «سریه» سریه الکدر |
۶۲۴ | نبرد بدر: مسلمانان به مکهایها حمله کردند نبرد السویق، غنیمت گرفتن مسلمانان از ابوسفیان شکست و تبعید بنیقینقاع توسط مسلمانان حمله به ذی عمرو ترور خالد بن سفیان، ابو رافع بن ابی الحُقَیْق، کعب بن اشرف، ابو عفک و عصماء بنت مروان |
۶۲۵ | غزوه احد: مکیهایها مسلمانان را شکست میدهند تلفات سنگین گروهای بن عمرو و رجیع اعزامی از طرف محمد نبرد حمرا اسد، مسلمانان توانستند دشمنشان را بترسانند و از حمله منصرفشان کنند تبعید بنی نظیر توسط مسلمانان پس از نبرد بنی نظیر نبردهای نجد، بدر و دومه الجندل |
۶۲۷ | نبرد احزاب غزوه بنیقریظه، محاصره موفق بنیقریظه |
۶۲۸ | صلح حدیبیه، دسترسی به کعبه موفقیت مسلمانان در تصرف پناهگاه خیبر |
۶۲۹ | نخستین سفر حج حمله به امپراتوری روم شرقی و شکست مسلمانان: غزوه مؤته |
۶۳۰ | تصرف مکه توسط مسلمانان نبرد حنین، پیروزی مسلمانان نبرد طائف، در ماه شوال روی داد و مسلمانان پیروز شدند |
۶۳۱ | تسلط بر بیشتر شبهجزیره عربستان |
۶۳۲ | حمله به غسانیان: نبرد تبوک آخرین حج محمد درگذشت در ۸ ژوئن |
بنیاننهادن ساختار سیاسی اجتماعی نو
یکی از نخستین کارهای محمّد پس از هجرت که برای حل شکایتهای درازمدت قبیلههای گوناگونِ مدینه صورت گرفت، مکتوبکردن سندی بود که به «میثاق مدینه» شهرت یافت. این موافقتنامه، «فرمی از اتحاد یا فدراسیون» را میان ۸ قبیلهٔ مدینه و مهاجران مسلمان از مکّه برقرار میکرد که در آن حقوق و وظیفههای هر شهروند و چگونگی رابطههای میان گروههای گوناگون مشخص شده بود.[۲۰۸][۲۱۴] این پیمان، مفهوم ساختار اجتماعی «امّت» را بهعنوان اجتماعی یکسان از مؤمنان تعریف میکند که دربردارندهٔ یهودیان نیز میشد؛ اما غیریکتاپرستان مدینه را در بر نمیگرفت.[۲۱۵][۲۱۶] پیمان مدینه به یهودیان مدینه در ازای وفاداری سیاسی به مسلمانان، حق استقلال فرهنگی و مذهبی میداد. ساختار اجتماعی که در قانون اساسی مدینه تعریف شدهبود، ظاهری مذهبی داشت اما ملاحظههای عملی نیز در آن انجام شدهبود و به شکل گستردهای قانونهای قدیمی قبیلهای عربها را پاس میداشت.[۲۵] این پیمان، قبیلهها را مسئول رفتار اعضایشان میدانست.[۲۱۵] محمّد همچنین برای ایجاد پیوند بین مهاجرین و انصار، پیمان برادری بین آنها وضع کرد.[۷۸]
محمّد که در ابتدا بهجهت یگانهپرستی یهودیان، به پذیرش اسلام از جانب آنان امید داشت، پس از دریافت پاسخ منفی آنان در پذیرش اسلام، در تمایز بین امّت خود و یهود کوشید. تغییر قبله از جانب اورشلیم به کعبه، از این اقدامات قلمداد شده است.[۳۲][۱۶۴] علاوه بر این، تشریع دیگر احکام شرعی پس از هجرت، همچنان ادامه داشت.[۴۷] محمّد برای تبلیغ اسلام، مبلغانی را نیز به قبایل مختلف و نامههایی را به سران کشورهای همسایه ارسال میکرد.[۷۸] او پس از ورود به مدینه، اقدام به بنای مسجد نمود.[۴۷] او در زمینی که خریداری یا به نقلی هدیه گرفته بود، مسجدی را بنا کرد.[۲۱۷] بنابر گزارش منابع اسلامی، زنان و خود محمّد نیز در ساخت این مسجد همراهی کردند.[۲۱۸] روایتهای اسلامی گزارش کردهاند که ارسال نامهای از جانب قریشیان مکّه، برای تحریک اوس و خزرج علیه محمّد، از وقایع صورت گرفته در سال دوم ه.ق است. پس از رسیدن خبر ارسال نامهٔ قریش، محمّد طی مذاکرهای، آنان را از اقدامشان منصرف کرد.[۲۱۹]
پیکارها با مکّه
متعاقب مهاجرت مسلمانان به مدینه، اهالی مکّه اموال آنها را مصادره کردند.[۲۲۰][۲۲۱] بهدلیل اینکه مهاجرین در مدینه از نظر اقتصادی تحت فشار بودند و هیچ شغل خالی برای آنها نبود که مشغول به کار شوند، آنها جهت ارتزاق، شروع به یورش به کاروانهای اهل مکّه کردند. این حرکت باعث شروع جنگ مسلحانه بین اهل مکّه و مدینه شد.[۲۲۲][۲۲۳] این حملات بهوسیلهٔ تداخل در بازرگانی مکّیان، آنان را تحت فشار قرار داد و به مسلمانان اجازهٔ کسب ثروت، قدرت و قدر و منزلت میداد در حالی که آنها به سمت هدف نهاییشان یعنی تهییج کردن مکّه به تسلیم در مقابل دین جدید نزدیک میکرد.[۲۲۴][۲۲۵] محمّد نیز در این میان آیات ۳۹ و ۴۰ سورهٔ حج را برای مسلمانان خواند که در آنها اجازهٔ استفاده از نیروی نظامی صادر میشد.[۲۲۶][۲۲۷] بعدها محمّد تصمیم برای حمله به یکی از کاروانهای مکّه گرفت، سپس اهل مکّه در پاسخ به حملات مسلمانان، سپاهی فراهم آوردند ولی در نبرد شکل گرفته که غَزوهٔ بَدر مشهور شد، شکست خوردند. یک سال بعد قریش در جنگی دیگر با نام غزوهٔ اُحُد، مسلمانان را شکست داد و محمّد نیز در آن زخمی شد، ولی چون قریش خود را بهاندازهٔ کافی قوی نمیدید، تا مدینه پیشروی نکردند و عقبنشینی کردند. در ۵ ه.ق/آوریل ۶۲۷ م قریش با ۱۰٬۰۰۰ تن به مدینه حمله کرد؛ اما بهسبب وجود خَندَق گردِ مدینه، سپاه قریش — پس از ۴۰ روز — ناامید شد و عقبنشینی کرد.[۲۲۸][۷۸] در خلال این جنگها، بهعلت همدستی سه قبیله از یهودیان با مشرکان با وجود تعهد قبلی مبنی بر عدم خیانت، بین مسلمانان و این سه قبیله اختلاف و درگیری پیشآمد. دو قبیلهٔ بنیقَینُقاع و بنینَضیر تبعید و قبیلهٔ بنیقُرَیظه حذف شدند.[۷۸][۲۲۹] در سال ششم قبیلهٔ بنی مصطلق که بر ضد محمّد تجمع کرده بودند، توسط سپاه اسلام شکست خورد. پس از آن، اکثر نواحی مکّه با مسلمانان همپیمان بودند و تنها نگرانی محمّد، مکّه بود.[۷۸]
صلح حُدَیبیّه
اگرچه محمّد قبلاً آیاتی که دستور انجام حج را میدادند را تحویل داده بود، مسلمانان آن را بهخاطر دشمنی قریش انجام نداده بودند. در ماه شوال ۶ ه.ق/۶۲۸ م، محمّد بههمراه ۱۴۰۰ تن از پیروانش جهت انجام حج عُمره به سمت مکّه رفتند.[۲۳۰] قریش با شنیدن نزدیکشدن مسلمانان به مکّه، ۲۰۰ سوار را فرستاد که آنها را متوقف کنند. محمّد با طی مسیر صعبالعبورتری، آنها را دور زد و به حدیبیه، در حومهٔ شهر مکّه رسید.[۲۳۱][۲۳۲] مذاکرات با مکّه شروع شد و فرستادگانی بین دو طرف ردوبدل شد. در نهایت پیمان صلحی بهمدت ۱۰ سال بین دو طرف منعقد شد که به «صلح حدیبیه» شهرت یافت.[۳۲][۲۳۲][۷۸][۲۳۳][۲۲۸] آورده این قرارداد برای مسلمانان، به رسمیت شناخته شدن از نظر سیاسی و مذهبی توسط مکّیان بود.[۳۲][۲۳۰] مفاد اصلی قرارداد این بود که طرفین دشمنیها را کنار بگذارند و محمّد سال بعد بتواند برای حج به مکّه بیاید و همچنین اگر کسی از اهل مکّه به مدینه رفت، به مکّه بازگردانده شود ولی نه بالعکس، و قبایل آزاد خواهند بود که با محمّد یا با قریش در پیمان باشند.[۲۳۴] در ابتدای امر، برخی مسلمانان از این صلح، ابراز ناخشنودی کردند، اما بعدها آن را لازمهٔ گسترش اسلام دیدند.[۷۸] محمّد با استفاده از مفاد این قرارداد توانست قلعهٔ یهودیان خیبر را نیز طی غزوهای فتح کند.[۳۲] این پیماننامه، محمّد را در فتح آسانتر مکّه نیز کمک کرد.[۲۳۵]
فتح مکّه و پس از آن
محمّد پیمان صلحی با یکی از زیرشاخههای قبیله بنیخزاعه بست.[۲۳۶] قبیله بنیخزاعه روابط دوستانهای با محمّد داشت در حالی که دشمنش، قبیله بنیبکر با مکیان اتحاد داشت. خاندانی از بنیبکر شبانه به بنیخزاعه یورش میبرند و تعدادی از آنها را میکشند.[۲۳۷][۲۳۸] اهل مکّه، متحدانشان را با فراهم کردن اسلحه، کمک و طبق برخی از منابع، تعداد کمی از اهل مکّه نیز در این جنگ شرکت میکنند. این اقدام، مقدماتی را برای فسخ صلح حدیبیه که تا پیش از آن دو سال پایدار بود، فراهم میآورد. پس از این واقعه، محمّد پیغامی به مکّه فرستاد و در آن سه شرط را مشخص میکند و از اهل مکّه میخواهد تا یکی را بپذیرند. شروط این بود که اهالی مکّه خونبهای کسانی که از قبیله بنیخزاعه کشته شدهاند را بدهد، یا اتحادشان با بنیبکر را برهم بزنند، یا پیمان حدیبیه را منسوخ اعلام کنند. پاسخ مکّه این بود که آنها فقط شرط آخر را میپذیرند.[۲۳۹] اما کمی بعد به اشتباه خود پی بردند و ابوسفیان را فرستادند که پیمان حدیبیه را احیا کند؛ ولی محمّد درخواستشان را نپذیرفت و نیروهای خود را برای جنگ با مکّه آماده کرد.[۲۴۰] در سال ۸ ه.ق/۶۳۰ م، محمّد با نیروی بسیار زیادی که گفته میشود ۱۰٬۰۰۰ نفر بودند، به سمت مکّه حرکت کرد و با حداقل کشتار، کنترل مکّه را به دست گرفت.[۲۴۱][۴۷] محمّد بخشش عمومی برای تمامی رفتارهای گذشته و توهینها به اهل مکّه داد، به جز ده زن و مرد که او را مورد تمسخر قرار داده بودند و در شعرها و آوازهایشان به او ناسزا گفته بودند. او برخی از این افراد را نیز بعداً بخشید.[۲۴۲] اکثر اهل مکّه مسلمان شدند و محمّد متعاقباً نسبت به شکستن تمامی بتهای درون کعبه اقدام کرد.[۲۴۳] با فتح مکّه، ابوسفیان — رهبر قریشیان مکّه — و همسرش هند، مسلمان شدند.[۳۲] یکی از دلایل فتح آسان مکّه، تغییر مذهب ابوسفیان عنوان شده است. پس از فتح مکّه، محمّد ترجیح داد تا خانه خود را در مدینه نگهدارد.[۴۷]
فتح عربستان و فراسوی آن
پانزده روز پس از فتح مکّه،[۷۸] محمّد متوجهٔ تهدید نظامی از سوی قبایل هوازن که در حال جمعآوری لشکری بزرگ بودند شد. هوازن دشمنان قدیمی قریش بودند. قبیله ثقیف که در شهر طائف زندگی میکردند نیز به دلیل کاهش وجهه قریش در منطقه، سیاستی ضد مکی اتخاذ کرد.[۲۴۴] محمّد با همکاری تازه مسلمانان مکّه،[۳۲] هر دوی این قبایل را در غزوه حنین شکست داد.[۲۵] در سال دهم هجری، قبیلهٔ ثقیف نمایندگانی به مدینه فرستادند تا خود را تسلیم محمّد کرده و اسلام را بپذیرند. خیلی از بادیهنشینان نیز جهت امن بودن از حملات محمّد و همچنین بهرهبردن از غنایم جنگی به اسلام گرویدند. البته بادیهنشینان آدابی مغایر با آداب اسلام داشتند و میخواستند که استقلال، منش اخلاقی و سنن اجدادی خود را حفظ کنند؛ بنابراین محمّد فقط از آنها طلب پیمان نظامی و سیاسی کرد که بر اساس آن بادیهنشینان حاکمیت مدینه را پذیرفتند و متعهد شدند که به مسلمانان یا متحدان آنها حمله نکنند، و زکات — نوعی مالیات اسلامی — را پرداخت نمایند.[۲۴۵]
از سوی دیگر، از سال پنجم هجری، محمّد لشکرکشی به سمت شام را آغاز کرد. طبق روایات تاریخی مسلمانان، محمّد از سال ۶ و ۷ هجری نامههایی را برای سران حکومتهای همسایه شامل هراکلیوس، امپراتور بیزانس، نجاشی شاه حبشه، خسرو پرویز شاهنشاه ساسانی و چند تن دیگر فرستاد و آنها را دعوت به دین اسلام کرد. اما همگی این دعوت را رد کردند (دربارهٔ جعلی بودن نامهها، بنگرید به نامههای محمّد به سران کشورها#بررسی تاریخی).[۲۴۶] نخستین هدف در فراسوی عربستان، دومة الجندل در میانه راه مدینه و دمشق بود. در سال نهم هجری، وی خالد بن ولید را با سپاهی به آن سو فرستاد که دومةالجندل و تبوک را فتح کرد.[۲۴۶] در همان سال، محمّد به سمت تبوک، در شمال عربستان، لشکرکشی کرد. دلیل این امر شکست قبلی سپاه مسلمانان در جنگ موته در برابر امپراتوری روم شرقی و همچنین گزارشهایی مبنی بر برخورد دشمنانه با مسلمانان بود. اگرچه درگیریای در تبوک رخ نداد، ولی برخی از شیخهای قبایل آن ناحیه، خود را تابع محمّد اعلان کردند.[۲۴۵] در نهایت سال دهم، سال پیوستن قبایل مختلف عربستان به اسلام بود؛ به طوری که این سال را «سنة الوفود» نامیدند. محمّد در همین سال، پیمانی نیز با مسیحیان نجران داشت.[۷۸]
حجةالوداع
در پایان سال دهم ه.ق/۶۳۲ م، محمّد آخرین حج زندگانی خود و اولین حج تمتع را انجام داد[۴۷][۳۲] و از این طریق تمام جزئیات مراسم حج را به پیروانش تعلیم داد.[۲۵] در راه بازگشت محمّد و مسلمانان به مدینه و در بین راه، محمّد به صورت ناگهانی به مدت سه روز در محلی به نام غدیر خم توقف کرد و با جمعکردن حجاج، خطبهای خواند و در آن جمله «هر که من مولای اویم، پس این علی مولای اوست» را با بلندکردن دست علی در برابر جمعیت گفت. واژهٔ «مولا» در عربی به دو معنای «دوست» و «رهبر» است.[۲۴۷] شیعیان بر این باورند که این عبارت، گواهی روشن بر اثبات امامت و جانشینی علی پس از محمّد است؛ اما در مقابل، اهل سنت یا منکر این واقعه شدهاند یا آن را دلیلی بر امامت نمیدانند.[۲۴۸] اهل سنت معتقدند که عدهای از تقسیم غنایم در اردوکشی به یمن که توسط علی انجام شد، ناراضی بودند و محمّد در پاسخ به آنها علی را دوست خویش معرفی کرد تا ناخشنودی آنان را فرونشاند.[۲۴۹]
درگذشت
محمّد چند ماه پس از حجةالوداع در روز دوشنبهای، سخت بیمار شد تا جایی که نمیتوانست از خانه بیرون رود و بنابر گزارشهایی از منابع سنّی، ابوبکر به جای او نماز خواند.[۲۵۰][۲۵۱] بنابر روایتی — مشهور به ماجرای قلم و دوات — در منابع اسلامی، محمّد قصد داشت تا در بستر بیماری، وصیتی بنویسد، اما توسط عمر به هذیانگویی متهم شد.[۲۵۲] در دانشنامه اسلام، بیماری محمّد، تب معمولی توصیف شده است که به جهت فشارهای روحی و جسمی، تشدید شدهبود.[۲۵] بر اساس گزارشهایی در منابع اسلامی، محمّد بارها توسط مخالفان مکی و یهودیاش مورد ترورهای ناموفق قرار گرفته بود.[۲۵۳] مرتضی عاملی با بررسی روایتهای گزارششده در سیرهها و منابع شیعه و سنّی، دو دیدگاه کلی در این خصوص را مبنی بر مسموم شدن محمّد به دست توطئهای یهودی یا به دست همسرانش را مطرح عنوان میکند. در منابع سنّی، روایتهایی از عایشه، ابوهریره، انس بن مالک و دیگران، در مورد مسموم شدن محمّد توسط یهودیان خیبر و در منابع شیعی، روایتهایی از حسن مجتبی و جعفر صادق دربارهٔ مسموم شدن محمّد توسط دو زن از همسران محمّد، گزارش شدهاند.[۲۵۴]
محمّد چند روزی بیماری را تحمل کرد تا آنکه[۲۵] در نهایت به سال ۶۳۲ م در خانه عایشه (در مدینه) درگذشت.[۱۸۰][۱۶۴] منابع در تاریخ درگذشت او دچار اختلاف هستند.[۲۵۵] منابع سنّی مذهب، ماه درگذشت محمّد را ربیعالاول دانستهاند و منابع شیعی، روز ۲۸ صفر را گزارش کردهاند.[۲۵۶] بیشتر منابع دانشنامهای، تاریخ مرگ او را ۸ ژوئن ۶۳۲، مصادف با ۱۰ ربیعالاول ۱۱ ه.ق عنوان شده است.[۴۷][۲۵][۱۶۴] سن او در هنگام درگذشت، ۶۳ سال عنوان شده است.[۷۸]
مرتضی عاملی گزارش میکند که منابع اسلامی در محل دفن محمّد، اختلاف دارند؛ بر طبق روایتی، علی، و بنابر وصیت محمّد، جسدش را در اتاقی که درآن درگذشت، دفن کرد. با وجود این، منابعی از دفن محمّد در بقیع یا مسجدالحرام گزارشهایی را نقل کردهاند.[۲۵۷] بر مدفن او امروزه گنبد سبزی قرار دارد.[۴۷] نقل است که چون محمّد درگذشت، عدهای مانند عمر بن خطاب مردن او را باور نداشتند؛ اما ابوبکر به منبر رفته و مرگ محمّد را با استناد به سوره آل عمران۱۴۴ حتمی عنوان میکند.[۱۵۴] به گزارش منابع اسلامی، عباس، فضل بن عباس، قثم بن عباس، اسامه بن زید و یک غلام نیز در مراسم غسل و کفن پیامبر شرکت داشتند و به علی در این امر کمک کردند. با وجود این، مرتضی عاملی این گزارشها را با واقع مطابق نمیداند و به آنها خدشه وارد میکند و مدعی است علی، به تنهایی پیامبر را غسل و تدفین کرد.[۲۵۸] مادلونگ نیز افراد شرکت کننده در این مراسم را علی، عباس و دو پسرش، فضل و قثم، و بردهٔ آزادشدهٔ پیامبر و زید گزارش میکند.[۲۵۹] به گزارشی دیگر غران — برده آزاد شده محمّد — به همراه طلحه و زبیر و جمعی از صحابهٔ محمّد در مراسم خاکسپاری او حاضر بودند.[۲۶۰]
جانشینی محمّد
با مرگ محمّد، جامعه اسلامی برای تعیین جانشین او دچار اختلاف شد. به عقیده ریزوی فایزر، این مشکل به جهت عدم صراحت پیامبر اسلام به جانشین خود بوده است. با وجود این، شیعیان بر این باورند که محمّد در غدیر خم، به صراحت از علی ابن ابی طالب به عنوان جانشین خویش یاد کرده است و در مقابل اهل سنت این مراسم را برای آشتی دادن علی با کسانی میدانست که از علی خوششان نمیآمد.[۳۲] به گفته محمود ایوب و فرد دانر، اینکه محمّد ظاهراً موفق نشده برای خودش جانشینی تعیین کند و قرآن هم در این زمینه سکوت کرده، احتمالاً به انتظارات آخرالزمانی او مرتبط است؛ از آنجا که قرار بوده جهان هر لحظه به پایان برسد و نابود شود، اساساً مسائل بلندمدتی مثل جانشینی بیاهمیت میشوند، زیرا محمّد انتظار نداشته پیروانش عمری درازتر از خودش داشته باشند.[۹۹] در نظر رابینسون، یکی از احتمالات این است که محمد با توجه به اعتقادش به نزدیکی آخرالزمان، مأموریت خود را پایان یافته میدیده و به همین دلیل برای خویش جانشینی تعیین نکرده، ولی او همچنین میگوید شواهد برای چنین دیدگاهی ضعیف است و میتوان این احتمال را هم در نظر گرفت که محمد که جنبش خود را سست مییافته و برای همین جانشینی مشخص نکرده تا قویترین فرد به این مقام برسد.[۲۶۱]
جمعی از مسلمانان از جمله گروهی از انصار و مهاجرین در سقیفه بنی ساعده گرد هم آمدند تا خلیفه بعدی را تعیین کنند. در این میان انصار از سعد بن عباده حمایت میکردند، اما مهاجران این را نپذیرفتند و خود را از لحاظ خویشاوندی نزدیکتر به محمّد میدانستند.[۲۶۲] عمر بن خطاب، ابوبکر را به عنوان جانشین در سقیفه نامزد کرد و بقیه، حمایت خود را افزودند و ابوبکر به عنوان اولین خلیفه مسلمین انتخاب شد. پوناوالا مینویسد تاریخنگاران مسلمان اتفاق نظر دارند که بحران موجود در این برهه، توسط سه تن از مهاجران مشهور به نامهای ابوبکر و عمر و ابوعبیده جراح برطرف شد. آنان انصار را جمع و مقدمات نصب ابوبکر را فراهم کردند. حسادت بین دو قبیلهٔ مهم انصار به نام اوس و خزرج و عدم فعالیت بنیهاشم در تبلیغ نظرشان، موفقیت این سه تن را تسهیل نمود.[۲۶۳][۲۶۴][۲۶۵] در میان مهاجرین، عدهای نیز به رهبری علی معتقد بودند. زبیر، طلحه، عباس، مقداد، سلمان، ابوذر و عمار، علی را وارث مشروع محمّد میدانستند.[۲۶۲] این انتخاب باعث اختلاف بین هواداران ابوبکر و طرفداران علی شد. طرفداران علی قائل بودند که علی توسط شخص محمّد به جانشینی منصوب شده است و بنابراین مقام خلافت باید از آن وی باشد.[۲۶۳][۲۶۴] علاوه بر آن، طبری در تاریخ خود نقل کرده است که گروهی از مخالفان ابوبکر از جمله زبیر در خانهٔ فاطمه گرد آمدند و عمر با تهدید به آتش زدن خانه، آنها را بیرون کشاند. علی بعداً مکرر میگفت که اگر چهل یاور داشت قیام میکرد.[۲۶۶] لئورا وچا ولیری در دانشنامه اسلام معتقد است که ماجرای رویدادهای خانه فاطمه زهرا، هرچند ممکن است با توضیحات اضافی همراه باشد، اما از جهت وقوع تاریخی قابل انکار نیست.[۲۶۷] به نوشته پوناوالا علی و بنیهاشم تا قبل از درگذشت فاطمه — نزدیک به ۶ ماه — از بیعت با ابوبکر سر باز زدند. علی بر روی حقش پافشاری ننمود، چرا که تمایل نداشت امت نوپای اسلام دچار کشمکش گردد.[۲۶۲]
به تدریج نهاد خلافت پدید آمد که در خارج از جهان اسلام معادلی نداشت. خلیفه از منزلت رهبری و حق گزینش زمامداران برخوردار بود. انتصاب به خلافت نوعی قرارداد بود که تعهدات متقابلی را بین خلیفه و اتباع وی پدیدمیآورد.[۲۶۸] فوریترین کار ابوبکر، رسیدگی به شورشهای قبایل عرب در جنگهایی که مورخان مسلمان بعدی نام «جنگهای ارتداد» بر آن نهادند، بود. کار فوری دیگر لشکرکشی به سمت امپراتوری روم شرقی به دلیل شکست پیشین مسلمانان بود.[۲۶۹] پس از ابوبکر، به ترتیب عمر بن خطاب، عثمان بن عفان و علی بن ابیطالب به خلافت رسیدند که به خلفای راشدین مشهور شدند. پس از آنان حکومت به بنی امیه و سپس به بنی عباس رسید. امویان آندلس، فاطمیان، حفصیان، مرینیان و برخی دیگر از حکومتها نیز خود را جانشین محمّد میدانستند.[۲۷۰]
خانواده
همسران
ای پیامبر! همسرانت را بر تو حلال داشتهایم، [یعنی] آنانکه مهرشان را دادهای، آنانکه دست راستت صاحب شده است، آنانکه خدا به عنوان غنیمت جنگی به تو بخشیده، و دختر عموهایت و دختر عمههایت و دختر داییهایت و دختر خالههایت که با تو هجرت کردهاند، و زنان مؤمنی که خود را به پیامبر میبخشند و پیامبر مایل به ازدواج با ایشان است. این خاص توست و نه سایر مؤمنان.[۲۷۱]
سورهٔ احزاب، آیهٔ ۵۰
قرآن گاهی به مسائل خانوادگی محمد پرداخته،[۸۸] ولی هیچکدام از زنان محمد را به نام نخوانده است. قرآن از زنان او به عنوان «امهات المومنین» به معنای «مادران مؤمنان» یاد و برای آنها محدودیتهای پوشش—که در منابع بعدی به تمام زنان مسلمان تعمیم داده شد[۲۷۲]—و ممنوعیت ازدواج بعد از مرگ محمد اعمال کرده است.[۲۷۳][۲۷۴] در منابع اسلامی بعدی گفته شده که محمّد سیزده[۲۷۵] یا چهارده زن و کنیز داشته است[۳۲] و در هنگام درگذشت محمّد، نه نفر از همسرانش در قید حیات بودند.[۲۷۵] منابع در اینکه ماریهٔ قِبطیّه[۲۷۶] و ریحانه بنت زید از همسران محمّد بودهاند یا از کنیزان او، دچار اختلافند.[۲۷۷] محمّد از حکم شرع اسلام مبنی بر حداکثر چهار همسر برای هر مرد مسلمان، استثناء شده بود که در منابع اسلامی دلایل مختلفی برای آن ذکر شده است.[۲۷۸]
بر اساس روایت اسلامی، محمّد در سن ۲۵ سالگی، با خدیجه که سنّی بین ۲۸ تا ۴۵ سال داشت، ازدواج کرد.[۲۷۹] بنابر قول مشهور، خدیجه پیش از ازدواج با محمّد دو بار ازدواج کرده بود و از آن مردان صاحب دو پسر و یک دختر شده بود.[۲۸۰] با وجود این، برخی از مورخان مسلمان چون ابن شهرآشوب او را باکره دانستهاند.[۲۸۱] گفته شده محمّد تا خدیجه زنده بود، همسر دیگری نگرفت.[۲۸۲][۲۸۳] بر اساس روایات اهل سنت، پس از درگذشت خدیجه در سال سوم پیش از هجرت، خوله بنت حکیم به محمّد پیشنهاد کرد که با سوده یا با عایشه ازدواج کند. محمّد از خوله خواست تا هر دو را خواستگاری کند.[۲۸۴] در خصوص سن عایشه در هنگام ازدواج، بین منابع اختلافاتی گزارش شده است.[۲۸۵] در این میان برخی منابع سن او را ۶ سال و برخی بیش از ۱۷ سال گزارش کردهاند.[۲۸۶] برخی منابع اسلامی او را تنها همسر باکره محمّد میدانند.[۲۷۳] در بین سالهای دوم تا چهارم ه. ق، محمّد با ام سلمه و پس از آن با حفصه و سپس با زینب بنت خزیمه ازدواج کرد.[۲۸۷] در سال پنجم، محمّد با زینب بنت جحش، سال ششم با جویره،[۲۸۸] و در سال ششم تا هفتم با ام حبیبه،[۲۸۹] صفیه و میمونه ازدواج نمود.[۲۹۰] ماریه را فرمانروای مصر به محمّد هدیه داده بود و کنیز شد.[۲۷۹] ریحانه نیز دیگر کنیز محمّد بود که پس از نبرد بنیقریظه به عقد محمّد درآمد.[۲۹۱] مورخینی چون حاکم نیشابوری و ابن سعد تا ۹ همسر دیگر را به محمّد نسبت میدهند[۲۹۲] که عبارتند از: «عالیه بنت ظَبیان، قَتیله بنت قَیس، خَولَه بنت هُذَیل، لَیلیٰ بنت خُطَیْم، فاطمه بنت شُرَیْح، هِند بنت یزید، اَسماء بنت نُعمان، سَنا بنت صَلت و زنی از بنیغِفار».[۲۹۳][۲۹۴]
فرزندان
مطابق روایات اسلامی، از سیزده همسر محمّد، فقط خدیجه و ماریه از او صاحب فرزند شدند.[۲۹۵] بنابر روایتی از ابن کثیر در بدایة و النهایه، محمّد دربارهٔ خدیجه به عایشه میگوید: «خدا از خدیجه به من فرزند عطا کرد، در حالی که زنانم برایم اولادی نیاوردند…»[۲۹۶] بنابر گزارشها، محمّد از ازدواج با خدیجه صاحب دو پسر — که در کودکی درگذشتند — و چهار دختر شد.[۲۹۷][۴۷] ماریه قبطیه نیز برای محمّد فرزند پسری به نام ابراهیم آورد.[۲۷۹] در بسیاری از احادیث منسوب به محمّد، مانند احادیث منقول توسط ابن ماجه، محمّد البخاری و غیره، از ابراهیم به عنوان «نبی بن نبی» (پیامبر پسر پیامبر) یاد شده و از قول محمّد روایت شده اگر ابراهیم نمیمرد، بعد از مرگ پدرش به پیامبری میرسید. به عقیدهٔ برخی دانشوران نظیر فرایدمن، تاریخ مرگ ابراهیم در روایات اسلامی را قبل از مرگ محمّد قرار دادهاند تا با باور به ختمیت وحی تعارضی نداشته باشد.[۲۹۸] در خصوص تعداد دختران محمّد، منابع به اتفاق، چهار دختر به نامهای فاطمه، زینب، رقیه و امکلثوم را یاد کردهاند. در بین منابع سیره نویسی، اختلافی در خصوص اینکه سه دختر رقیه، امکلثوم و زینب، دختران حقیقی محمّدند یا آنکه محمّد، پدرخوانده آنان محسوب میشود، گزارش شده است. در خصوص فرزندان پسر نیز منابع اتفاق نظر دارند که ابراهیم و قاسم دو فرزند محمّد هستند. ابن اسحاق علاوه بر این دو، طاهر را نیز دیگر فرزند محمّد و خدیجه گزارش کرده است. اما زبیر بن بکار، فرزند دیگری را به نام عبدالله به فرزندان محمّد و خدیجه میافزاید و معتقد است چون پس از اسلام به دنیا آمده است به او لقب طاهر و طیب را دادهاند. با وجود این، در حدیث از جعفر صادق، امام ششم شیعیان امامیه، فرزندان پسر محمّد از خدیجه، سه تن با نامهای عبدالله، قاسم و طاهر گزارش شدهاند. به گزارش ابن اسحاق، تمام فرزندان محمّد غیر از ابراهیم در عصر جاهلیت و پیش از اسلام به دنیا آمده و در همان عصر از دنیا رفتند.[۲۹۹] نسل محمّد از طریق فاطمهٔ زهرا ادامه یافت که بهعنوان شریف یا سید شناخته میشوند. آنها بهعنوان تنها نسل بازمانده از محمّد، مورد احترام شیعه و سنّیاند. شیعیان حسن، حسین و فرزندان از نسل حسین را امام و جانشین برحق محمّد میدانند.[۳۰۰]
میراث
اسلام و اصلاحات سیاسی
اسلام — به معنای پذیرش الله به عنوان خدا و پایبندی به آن — آئینی است که ریشه در جنبش دینی محمّد دارد. محمّد، امت خود را به خواندن روزانه پنج نوبت نماز موظف کرده بود. «مسلمانان» نامی است که از زمان عبدالملک بن مروان بر روی پیروان محمّد گذاشتند.[۳۰۱] کلمات «اسلام» و «مسلمان» در قرآن به کار رفتهاند، اما قرآن معمولاً پیروان محمّد را «مؤمنان» نامیده است.[۳۰۲] اگرچه منابع اسلامی بعدی میگویند محمّد و پیروانش از ابتدا «مسلمان» نامیده میشدند، اما به گفتهٔ دانر، «مسلمان» در معنای قرآنی با «مسلمان» به معنای پیرو دین اسلام متفاوت است.[۳۰۳] آیاتی مثل حجرات۱۴ نشان میدهند «مؤمن» و «مسلم» معنای یکسانی نداشتهاند و «ایمان» از «اسلام» برتر محسوب شده است.[۳۰۴] نظر به قرآن، از جملهٔ اعتقادات مؤمنان باور به وحدانیت خدا، روز قیامت، وحی، نبوت و فرشتگان بوده است. تمام این اصول در خاورمیانهٔ آن زمان شناخته شده بودند، اما در قرآن معنای مشخصی گرفتهاند. با این حال، هیچ دلیلی وجود ندارد که تصور شود مؤمنان در زمان محمّد خودشان را پیرو دین جدیدی محسوب میکردهاند. به بیان دیگر، برخی از مؤمنان میتوانستند مسیحی (غیر تثلیثی) یا یهودی بوده باشند و سورهٔ آل عمران۱۹۹ هم این را تأیید میکند.[۳۰۵]
به عقیدهٔ محمّدعلی امیرمعزی، نخستین مدارک از محمّد به عنوان پیامبر دینی مستقل از یهودیت و مسیحیت اولین بار در زمان عبدالملک بن مروان—و با هدف سلطه بر عقاید مردم و نهایتاً سلطهٔ سیاسی—پدیدار شدهاند.[۳۰۶] دانر میگوید شهادتین در آغاز فقط حاوی شهادت به یگانگی خدا بوده و شهادت به نبوت محمّد بعداً به عنوان بخشی از همین تحولات به آن اضافه شده است.[یاد ۱۷] در نظر شومیکر، با ظهور هویت متمایز اسلامی در زمان عبدالملک نیاز به جمعآوری قرآن احساس شد تا نقش کتاب مقدّس مستقل اسلام در مقایسه با تورات و اناجیل را داشته باشد. اینکه یوحنای دمشقی—یکی از مقامات مسیحی دولت اموی—پیروان محمّد را فرقه ای مسیحیِ بدعت گذار محسوب کرده را باید در واقع به عنوان شاهدی بر ماهیت اسلامِ نخستین دید.[۳۰۷]
مورخانی مانند وات، رابینسون و اسپوزیتو، توافق نظر دارند که اصلاحات اجتماعی اسلام، جامعه عرب موجود را در حوزههایی همچون امنیت اجتماعی، ساختار خانواده، بردهداری، حقوق زنان، کودکان و اقلیتهای قومی بهبود بخشید.[۳۰۸][۳۰۹][۳۱۰][۳۱۱][۳۱۲] به گفتهٔ لوئیس، «اسلام از همان ابتدا اختلافهای طبقاتی و مزیتهای طبقه اشرافی را رد کرد و روشی را برگزید که در آن ورود به شغلهای مختلف برای افراد مستعد باز بود.»[۳۰۸]
قرآن و سنت
قرآن کتابی است که محمّد، آن را از جانب خدا معرفی میکرد. این کتاب مهمترین و اولین منبع مسلمان در برداشت احکام شرعی است[۴۷] و مسلمانان آن را «معجزه» و «سند اثبات پیامبری» محمّد میدانند.[۳۱۳] دربارهٔ جمعآوری قرآن، روایت رسمی اهل سنت این است که قرآن بی کم و کاست تا زمان عثمان تدوین شده بود و مصحفهای موازی از بین رفته بودند.[۳۱۴] با این حال، پژوهشهای نقادانهٔ یک قرن و نیم اخیر از سوی اسلامشناسان دربارهٔ روند شکلگیری قرآن، تصویر بسیار پیچیدهتری به دست میدهد. به گفتهٔ امیرمعزی، در متن قرآن نشانههای ویراستاری طولانی مدت دیده میشود و تثبیت آن تا زمان خلافت عبدالملک بن مروان اموی به طول انجامیده است.[۳۰] در نظر شومیکر، شواهد زبانشناسی لهجهٔ قرآن را به سرزمین شام یا ممالک عربِ روم شرقی در اوایل دورهٔ فتوحات—در مقایسه با حجازی قبل از فتوحات—شبیهتر مینمایانند.[۳۱۵] به تعبیر رابینسون، دولت عثمان اساساً منابع لازم برای تثبیت قرآن را نداشته است.[۳۱۶] حتی پذیرش همین متن—مصحف عثمان/حکومتی—از سوی همهٔ مسلمانان، خاصه شیعیان، قرنها زمان برده است. باور به تحریف قرآن، از خشونتهای متناوب پس مرگ محمّد تا پایان قرن سوم هجری جدا نیست. این وقایع شخصیتهای تاریخ اسلام و عقاید ایشان را در برابر یکدیگر قرار میدادند و انگیزهٔ دستکاری قرآن را فراهم میکردند؛ مثلاً، شیعیان معتقد بودند قرآن از سوی مخالفان علی تحریف شده است؛ لذا حداقل تا قرن چهارم هجری، مصحفهای دیگری—از جمله مصحف علی و مصحف عبدالله بن مسعود—که تفاوتهای شگرفی با مصحف حکومتی داشتهاند، رایج بودهاند.[۳۱۷]
سنت حاوی اعمال و گفتههایی است که به محمّد نسبت داده شده و از مسائلی مانند عقاید و آداب مذهبی، بهداشت شخصی و دفن مردگان گرفته تا سؤالات فلسفی مانند عشق میان انسانها و خدا را شامل میشود. مسلمانان به محمّد به عنوان الگو مینگرند[قرآن ۹] و سنت او تأثیر زیادی در فرهنگ اسلامی گذاشته است. بسیاری از آداب مذهبی مانند نماز، روزه و حج، در سنت یافت میشود ولی در ظاهر قرآن یافت نمیشوند.[۵۶] احادیثی که از او گزارش شده است در موضوعات معنوی، اخلاقی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی است و مرزبندیهای مشخصی را برای مسلمانان رقم زده است.[۴۷] در دوره حکومت عمر بن عبدالعزیز دستور داده شد تا تمام سخنان محمّد به صورت مکتوب، ثبت گردند و بعدها تمام اعمالی که از محمّد گزارش میشد، همچون سخنش مورد استناد فقیهان مسلمان قرار گرفت.[۳۲] در مورد اهمیت و مورد استناد بودن سنت محمّد برای برداشت استنباط احکام شرعی، اختلافی بین فرقههای اسلامی وجود ندارد.[۴۷]
در هنر، فرهنگ و ادبیات اسلامی
در هنر
برخلاف ادیانی مثل مسیحیت، هنرهای اسلامی بهطور اکید، غیر شمایلی بوده و مسلمانان از به تصویر کشیدن الله و محمّد، منع شدهاند. البته محمّد در هنرهای اسلامی به اشکال دیگری حضور داشته است. اسامی او، به خصوص «محمّد»، به صورت خوشنویسی در سرتاسر جهان اسلام مثل مساجد بهچشم میخورد. همچنین مینیاتورهای ایرانی، ترکی و مغولی بسیاری وجود دارد که پیکر محمّد در آنها ترسیم و صورت او اغلب مخفی یا محو و در هالهای از نور ترسیم شده است.[۵۶] معجزات او از موضوعهای مینیاتورهای اسلامی است.[۳۱۸] عبارت «محمّد رسولالله» به صورت کتیبه و نقوش، بخشی از هنر اسلامی را شکل داده است. در ادوار مختلف، هنرمندان اسلامی، به نمادپردازی نام محمّد اقدام کردهاند. طرح شمسه در برخی منابع اسلامی به عنوان نماد محمّد گزارش شده است. هنرمندان خراسانی، اولین نقوش شمسه را با نگارش نام محمّد شکل دادهاند.[۳۱۹]
در ادبیات
اسلام پس از ظهورش بلافاصله در شعر عربی بازتاب یافت. اشعاری از دوران محمد گزارش شده، ولی احتمالاً مربوط به آن دوران نیستند و احتمال جعل در آنها وجود دارد. کهنترین شعر در موضوع اسلام، به اعشی، شاعر دوران محمّد، منسوب است که در شعر او تنها به «محمّد» و «نبی» اشاره شده است.[۳۲۰] اشعار منسوب به حسان بن ثابت در وصف محمد، بخشی از منابع مسلمانان برای ادراک محمّد به حساب میآیند. موضوع این اشعار ستایش محمّد، وصف اوصاف او و گزارش جنگهای محمّد است.[۳۲۱]
حجم قابل توجهی از ادبیات اسلامی به شرح فضایل محمّد اختصاص یافته است.[۴۷] زندگینامه او در اشعار و ادبیات تمام مناطق مسلمان رسوخ کرده است؛ شعرهای عامیانهٔ بسیاری دربارهٔ محمّد و معجزههای او سروده شده است. موضوع شقالقمر از موضوعهای مورد علاقه در ادبیات هندی است.[۳۱۸] معراج نیز بهطور گستردهای در ادبیات اسلامی و مینیاتورهای ایرانی — که به «معراجنامه» معروفند — بهکار رفته است.[۲۰۶] روابط او با حیوانات و سخن گفتن با آنها از موضوعاتی است که در ادبیاتهای اسلامی مورد توجه قرار گرفته است. داستان ضمانت آهو توسط او و سخن گفتن با زنبور از جمله این قصص هستند. در داستانها و شعرهای اسلامی محمد نور اولیهٔ خلقت نامیده شده است.[۳۱۸] در ادبیات مسلمانان، محمّد نمادی منحصر به فرد از یک سیاستمدار، قهرمان انقلابی و یک استراتژیست نظامی درخشان است.[۴۷] از محمّد در آهنگها و اشعار مختلفی تمجید شده است.[۴۷] جلوه محمّد در اشعار فارسی، تا پیش از مشروطه، عمدتاً در موضوعهای بعثت، معراج و حوادث زندگانی و سخنان او خلاصه میشد. فردوسی، نظامی، مولوی و غیره وقایع زندگی محمّد را به شعر درآوردهاند. پس از انقلاب مشروطه و همزمان با تغییراتی در نوع نگرش به شعر و ادبیات فارسی، شعر معاصر از ترسیم عوالم ماورایی به سمت جوهرههای زمینی سوق داده شد. این عصر، محمّد را در چهار بعد مدحی، حادثهای، روایتی و تصویری مورد توجه قرار دادهاند.[۳۲۲]
در فرهنگ اسلامی
مسلمانان از قرن دوازدهم میلادی، روز «میلاد محمّد» را جشن میگیرند؛ این جشنها بعدها توسط محافظهکاران دینی، محکوم به بدعت شد. همچنین مدفن منسوب به او، زیارتگاه حاجیانی است که به مدینه وارد میشوند. صلوات بر محمّد، از رسوم مسلمانان است که به عقیدهٔ آنان، سبب جلب شفاعت محمّد در رستاخیز میشود.[۴۷][۳۲۳]
دیدگاهها
در دین اسلام
نبوت محمّد در منابع اسلامی، با واقعه شرح صدر آغاز شده است که بر اساس آن، دو فرشته یا انسان قلب محمّد را از سینه او خارج و پاک کردند.[۴۷] با گذشت زمان، حرمت و جایگاه محمّد در باورهای اسلامی به عنوان فردی مقدّس بالا رفته است و مقامات مسلمان برای حفظ یاد او، اقدامات متعددی داشتهاند.[۳۲] محمّد از تقدس ویژهای نزد مسلمانان برخوردار است؛[۳۲۴] اکسیم رودینسون در اینباره گزارش میکند که در قسطنطنیه، ۲ تار مو از محمّد یافت شده است که در چهل کیسه که هر کدام در دیگری قرار داده شده است، نگهداری میشود.[۱۶۴] شیعیان محمّد را علاوه بر مقام پیامبری، به جهت پدر بودن برای امامان خویش نیز، میستایند. محمّد به همراه دخترش فاطمه، دو نوهاش حسن و حسین و داماداش علی، یکی از پنج تن آل عباست. تمام فرقههای صوفی نیز طریقت خود را به محمّد میرسانند. به عقیده مسلمانان، اولین چیزی که خداوند خلق کرده است، محمّد بوده است.[۴۷] مسلمانان محمّد را اغلب خاموش، همواره با تبسم، خوشبو و پاکیزه و سادهزیست توصیف کردهاند.[۷۸] در منابع اسلامی توصیفاتی از چهره و ظاهر محمّد هم وجود دارد. طبقات ابن سعد به علی نسبت میدهد که «قد رسولالله نه بلند بود و نه کوتاه. انگشتانش کلفت و سرش بزرگ بود. چهرهاش سرخ و زیبا، و چشمانش سیاه و مژگانش بلند بودند. گردنش مانند مجسمه نقرهای [درخشان] بود.»[۳۲۵]
با وجود گستردگی فرقههای اسلامی، هر فرقه دیدگاه خاص خود را نسبت به محمّد دارد. این تنشها بین شیعه و سنّی، نمود بیشتری دارد.[۱۶۴] به صورت تاریخی میان مسلمانان، در مورد انجام گناه کبیره یا صغیره توسط محمّد، ماهیت آن در صورت پذیرش خطاپذیری، در دوران قبل یا بعد از تبلیغش اختلاف نظر وجود داشته است. به عنوان مثال حنبلیها معتقد بودهاند که محمّد تنها عصمت در انتقال وحی داشته ولی خود از گناه مصون نبوده است. متکلمان شیعه، همچون هشام بن حکم، شیخ صدوق، شیخ مفید، سید مرتضی، نظرات مختلفی دربارهٔ جزئیات عصمت پیامبران داشتهاند. غیر از شیعیان، معتزله نیز از طرفداران عصمت محمّد هستند. بهطور کلی در اینکه آیا محمّد میتوانسته به صورت آگاهانه مرتکب گناه صغیره بشود یا خیر، اختلاف وجود دارد.[۳۲۶]
در قرآن
پایههای فهم مسلمانان از محمّد، در قرآن ریشه دارد. قرآن محمّد را در ردیف سایر پیامبران گزارش میکند اما او را به صفت «خاتم الانبیا»، ممتاز میکند. بنابر این عقیده، پس از او کسی به پیامبری مبعوث نخواهد شد. در قرآن محمّد به «اُمّی» نیز خطاب شده است که توسط عموم مسلمانان به بیسوادی محمّد تعبیر میشود. قرآن محمّد را الگویی پسندیده برای دیگران عنوان میکند.[۴۷] بر اساس آیههایی از قرآن همچون آیهٔ ۸۰ سورهٔ نساء، اطاعت از محمّد، اطاعت از خداست.[۲۷۳] در قرآن، چهرهای تقریباً عادی از محمّد به تصویر کشیده شده است و سخنی بهصراحت از عصمت محمّد گزارش کردهباشد، وجود ندارد. بلکه چند آیه به استغفار او از گناهانش اشاره دارد.[۱۶۴] سورهٔ عبس او را به خاطر بی اعتنایی به مردی نابینا و پرداختن به فردی بینیاز سرزنش میکند.[۵۵] قرآن از مخالفان محمد نقل میکند که اعتبار نبوی خود را با معجزه نشان ده. در پاسخ، قرآن به محمد دستور میدهد از هرگونه تظاهر به «در اختیار داشتن گنجینههای خدا»، «علم غیب» یا فرشته بودن خودداری کند[یاد ۱۸] و صرفاً به عنوان یک «انذارکننده» توصیف شده است.[یاد ۱۹][۵۵] آیات آغازین سورهٔ فتح[قرآن ۱۰] خطاب به محمّد میگویند گناهان پیشین تو را بخشیدیم و گناهان آینده تو را نیز خواهیم بخشید.[۳۲۷] نام محمّد چهار مرتبه در قرآن آمده است اما موضوع بیشتر آیات قرآن خود اوست. در قرآن محمّد بهصورت فرستادهٔ خدا و مورد احترام یاد شده است و از پیروان محمّد خواسته شده است که بدون اجازه به خانهٔ او وارد نشوند و درگوش او در جمع سخن نگویند.[۱۶۴] سورهٔ بقره۹ به محمد دو صفتِ مهربانی و رحمت نسبت میدهد. آیهٔ دیگری محمد را به عنوان اسوه برای مؤمنان توصیف میکند.[۵۵]
معجزههای محمّد
در قرآن — سورهٔ اسراء — وقتی مخالفان محمّد از او طلب میکنند معجزهای انجام دهد، به آنها میگوید که محمّد معجزهای غیر از قرآن نخواهد آورد.[۳۲۸] با این حال در منابع اسلامی قرون بعدی، معجزات بسیاری مثل شقالقمر، معراج و غیره به محمّد منسوب شده که در قرآن اشارهٔ صریحی به آنها نشده است.[۲۰۴]
در سایر ادیان
بابیان و بهائیان معتقدند که دین جدید آنها، دین محمّد را نسخ کرده است. به عقیده آنان، محمّد آخرین پیامبر دورهٔ سابق و یکی از مظاهر ظهور است.[۳۲۹][۳۳۰] در باور گورو نانک — بنیانگذار آئین سیک — محمّد نماینده خدای برتر هندوها، برهمن است.[۳۳۱] مورمونها نیز او را دریافتکننده نور خدا و حقایق اخلاقی و به عنوان یکی از رهبران بزرگ دینی در جهان میدانند.[۳۳۲] به باور برخی از مسلمانان، در کتب ادیان ابراهیمی پیشین، چون تورات و انجیل، تولد محمّد پیشبینی شده است. به باور آنها کوه پاران که در سفر تثنیه به درخشش خداوند در آن به گفتهٔ موسی اشاره شده است، همان مکّه است و مقصود موسی، تولد محمّد بوده است. همچنین ایشان معتقدند در انجیل، عیسی تولد محمّد را پیشبینی کرده است و لفظ «پریقلیطوس» یا «فارقلیطا» در انجیل به محمّد اشاره دارد.[۳۳۳] به نوشته محمود طالقانی، روحانی شیعه، مسلمانان معتقد به ذکر نام و مشخصات محمّد در کتابهای پیش از خود هستند و قرآن نیز در آیه ۱۵۷ سوره اعراف[قرآن ۱۱] به این موضوع اشاره کرده است. این در حالی است که یهودیان و مسیحیان چنین موضوعی را نمیپذیرند. همچنین وی سبب هجرت اقوامی از یهود، به سرزمین حجاز و سکونت در دهکدهٔ گمنام و بینشان یثرب را همین پیشبینیها و پیشگوییها میداند. او آیهٔ ۸۹ سورهٔ بقره[قرآن ۱۲] را دربارهٔ امید و انتظار اولیه و سپس کفر اهل کتاب به محمّد و دین جدید وی دانسته است.[۳۳۴]
در نوشتههای مسیحی سدههای میانه است که با شیوه جدلی محمّد را به عنوان خارج از دین یا حتی ضدمسیح تصویر کرده است. به نوشته نصر، آثار محققان غربی مدرن که از سده ۱۸ به بعد تألیف شده است دسته دیگری از آثار است که رویکردی تاریخیتر به موضوع دارند، متأثر از مکاتب فلسفی و کلامی مدرن غرب هستند و پیامبری محمّد را رد میکنند. این نوشتهها بیشتر بر جنبهها و عوامل انسانی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی توجه دارند نه امور دینی، اعتقادی و روحانی. تنها در اواخر سده بیستم نویسندگان غربی روشهای علمی مدرن غربی را با یکدلی نسبت به موضوع مطالعه تلفیق کردند و بهخصوص به واقعیتهای دینی و روحانی درگیر در مطالعه زندگی محمّد توجه کردند.[۵۶]
در فرهنگ غرب
در قرون وسطی، محمّد در تصور عمومی غربیها، بت یا خدای مسلمانان پنداشته میشد. پس از اصلاحات پروتستانی، تصور غرب از محمّد تغییر کرد، و در نگاه عمومی آنان به محمّد، به شخص متقلب، مکار و خودخواهی تبدیل شد. نوشتههای غربی از قرن ۱۸ میلادی به بعد، تحلیلهای تاریخیتری از محمّد ارائه میکردند که عموماً ادعای پیامبری او را رد میکرد. این نوشتهها آغشته به فلسفه غربی و تأثیرپذیرفته از الهیاتی بود که نویسندگان این اثرها به آنها اعتقاد داشتند. بسیاری از این مطالعات بر پایه تحقیقات تاریخی بنا میشدند و توجه بیشتری به عوامل انسانی، تاریخی، اقتصادی و سیاسی در مقایسه با عوامل مذهبی، الهی یا روحانی داشتند.[۵۶][۳۳۵] در طول قرن ۱۸ و اوایل قرن ۱۹ که محققان غربی به تحقیق در منابع کهن عربی مشغول شدند، فریبکار دانستن محمد در آثاری چون «دربارهٔ قهرمان» از توماس کارلایل، تا حد زیادی کمرنگ شد. این تغییر دیدگاه با آغاز مطالعات مدرن در قرن ۱۹ در آثاری چون «محمد چه چیزی از یهودیت به عاریت گرفت؟» اثر آبراهام گایگر و تاریخ قرآن اثر تئودور نلدکه رنگ دیگری گرفت. در این دوره، محمد بیش از اینکه بدعتگذار و فریبکار دیده شود، مصلحی صادق و مشتاق محسوب میشد و بدین طریق راه برای مطالعه علمی جدید محمد به عنوان یک قهرمان تاریخی و به قرآن به عنوان سند مهم تجارب دینی بشر هموار شد.[۵۵][۳۲۴] ویلیام مونتگمری وات و ریچارد بل معتقد به صداقت کامل و حسن نیت محمد هستند.[۳۳۶] البته صداقت کامل البته لزوماً درستی را ایجاب نمیکند؛ محمّد ممکن است آنچه در ضمیر ناخودآگاهش بوده است را با وحی الهی اشتباه گرفته باشد.[۳۳۷] به گفتهٔ آلفورد ولش دلیل تأثیر زیاد محمّد و موفقیت او اعتقاد خدشهناپذیر او به مأموریتش بود.[۲۵]
نظریهٔ افسانه بودن محمد
یکی از مکاتب اسلامشناسی غربی، موسوم به «مکتب تجدیدنظرطلبانه»، قرائت متفاوتی از ظهور اسلام دارد.[۳۳۸] پاتریشا کرون سرشناسترین اسلامشناسِ شکاک است.[۳۳۹] دیدگاه مورخان مذکور بر این واقعیت استوار است که هیچ اثری از محمد، مثل سکه و کتیبه، در یافتههای معاصر او وجود ندارد. فولکر پوپ، به عنوان مثال، میگوید اولین سکههای «اسلامی» از سال ۶۴۱ و همزمان با مرگ هراکلیوس هستند. تاریخ هجرت، همان تاریخ پیروزی هراکلیوس و دست نشاندگان عربش بر ساسانیان است؛ لذا «سال اعراب» در منابع سریانی (هجرت) در واقع زمانی بوده که این اعراب خودمختار شدند. رابرت کار، هجرت را از ریشهٔ «[فرزندان] هاجر» (اعراب) میداند که بعداً معنای «مهاجرت» به آن داده شده، ولی در اصل به همان معنی «سال اعراب» سریانی بوده است. لغت «مسلمان» هرگز در منابع مسیحیِ معاصر ظهور اسلام یافت نشده و اینان را «هاجریون» یا «بنی اسماعیل» نامیدهاند. ریموند دکین معتقد است بنی عباس در واقع شاخهای از امویان بودند که برای ساخت شجرهنامهٔ خود، «محمد» و «علی» را جعل کردند، ولی این دو در اصل چیزی غیر از شخصیتهای مسیحیِ گنوسی نبودند. این نظریات معمولاً در جریان اصلی اسلامشناسی لحاظ نمیشوند.[۳۳۸]
نقد محمّد
یکی از انتقادهایی که در جامعهها و قشرهای گوناگون به محمد گرفته میشود، تعدد همسرهای او بوده است که آن را ناشی از «شهوتپرستی» میدانند.[۳۴۰] همچنین محمّد بهصورت استثنائی از حکم کلی ممنوعیت ازدواج با بیش از چهار زن، معاف شده بود.[۳۲] او معمولاً توسط غیرمسلمانان، بهویژه در اروپا و آمریکای شمالی، مورد نقد قرار گرفته است. مقامات کلیسای لاتین قرون وسطی اغلب او را جادوگر و پیامبر دروغینِ تشنهٔ قدرت و لذتطلب میدانستند. صلیبیون محمّد را بهعنوان یک بتپرست به تصویر میکشیدند. دانته آلیگری — شاعر مشهور ایتالیایی — محمّد را مستحق جهنمی که مخصوص بدعتگذاران است میداند. این دیدگاهِ قرونوسطایی تا به امروز نیز ادامه داشته است. از او در برخی آثار جدلی، بهعنوان ضدمسیح نیز یاد شده است.[۴۷] این تحلیلها در دورهٔ معاصر، بعضاً تحت فشارهای ایدئولوژیک یا در اثر مسائلی چون تروریسم اسلامی و ترس از اسلام بوده است.[۱۶۴]
علی دشتی، منتقد اسلام، محمّد را یک انسان عادی میداند که قرآن، ساخته اوست. بهعقیدهٔ او، ضعف محمّد در برابر زنان، یک خصیصهٔ شخصی است و نباید در ارزیابی رهبری او لحاظ شود. او همچنین جنگ محمّد با یهودیان و مکّیان را برای رسیدن به اهدافش ضروری میدانست. دشتی در نهایت، محمّد را انسانی خارقالعاده ترسیم میکند که نگران همنوعهایش بوده است.[۳۲] پال والکر، مورّخ غربی، معتقد است که در قرآن و احادیث به محمّد گناه و خطاهای مختلفی نسبت داده شده و مسلمانان اولیه نیز ظاهراً چنین برداشتی داشتهاند؛ والکر معتقد است که دیدگاه خطاناپذیر بودن محمّد، ابتدا توسط شیعیان به محمّد نسبت داده شده است.[۳۴۱] فاطمه مرنیسی، جامعهشناس مراکشی، معتقد است که محمّد با تمام تلاشهایش نتوانست برابری زن و مرد را در جامعهٔ اسلامی به ارمغان آورد که البته آن را ناشی از فضای جنگزدهٔ صدر اسلام میداند.[۳۲]
اغلب مسلمانان مخالف نمایاندن تصویر چهرهٔ محمّد هستند.[۳۴۲] چاپ کاریکاتورهای محمّد در روزنامهٔ یولاندز-پستن در سال ۲۰۰۵ م واکنشهای تندی را در میان مسلمانان به دنبال داشت. تظاهرکنندگان در هندوستان و پاکستان پرچم دانمارک و چندین کلیسای مسیحیان را آتش زدند، در خیابانها با قمه تعدادی از مسیحیان را مورد حمله قرار دادند، یک مسیحی را داخل تیوپ لاستیکی پر از نفت به آتش کشیدند و در پی به آتش کشیدن کنسولگری ایتالیا در بنغازی لیبی، ۹ نفر کشته شدند. در آمریکا، نروژ، آلمان، فرانسه و برخی دیگر از کشورهای اروپایی، به نشان همبستگی با یولاندز-پُستن، کاریکاتورها را چاپ کردند.[۳۴۳] به تصویر کشیدن محمّد در داستانی با عنوان آیات شیطانی در رمانی از سلمان رشدی نیز اعتراضهایی را به همراه داشته است.[۴۷] خمینی فتوای قتلش را داد و در اوت ۲۰۲۲ مسلمانی با چاقو به او حمله و زخمیاش کرد.[۳۴۴]
توضیحات
قرآن
- ↑ متن آیاتی که نام محمد را شامل میشود:
- و محمد، جز فرستادهای که پیش از او [هم] پیامبرانی [آمده و] گذشتند، نیست. آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، از عقیده خود برمیگردید؟ و هر کس از عقیده خود بازگردد، هرگز هیچ زیانی به خدا نمیرساند، و به زودی خداوند سپاسگزاران را پاداش میدهد.[۳–۱۴۴]
- و آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند و به آنچه بر محمد نازل آمده گرویدهاند -[که] آن خود حق [و] از جانب پروردگارشان است- [خدا نیز] بدیهایشان را زدود و حال [و روز]شان را بهبود بخشید.[۴۷–۲]
- محمّد پدر هیچیک از مردان شما نیست، ولی فرستاده خدا و خاتم پیامبران است؛ و خدا همواره بر هر چیزی داناست.[۳۳–۴۰]
- محمد پیامبر خداست؛ و کسانی که با اویند، بر کافران، سختگیر [و] با همدیگر مهربانند.[۴۸–۲۹]
- ↑ محمّد پدر هیچیک از مردان شما نیست، ولی فرستاده خدا و خاتم پیامبران است. و خدا همواره بر هر چیزی داناست.[۳۳–۴۰]
- ↑ و هنگامی را که عیسی پسر مریم گفت: «ای فرزندان اسرائیل، من فرستاده خدا به سوی شما هستم. تورات را که پیش از من بوده تصدیق میکنم و به فرستادهای که پس از من میآید و نام او «احمد» است بشارتگرم.» پس وقتی برای آنان دلایل روشن آورد، گفتند: «این سحری آشکار است.»[۶۱–۶]
- ↑ و محمد، جز فرستادهای که پیش از او [هم] پیامبرانی [آمده و] گذشتند، نیست. آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، از عقیده خود برمیگردید؟ و هر کس از عقیده خود بازگردد، هرگز هیچ زیانی به خدا نمیرساند، و به زودی خداوند سپاسگزاران را پاداش میدهد.[۳–۱۴۴]
- ↑ مگر نه تو را یتیم یافت، پس پناه داد؟[۹۳–۶]
- ↑ بخوان به نام پروردگارت که آفرید؛ که انسان را از خون بسته (علق) آفرید. بخوان که پروردگار بسیار بخشنده است، آن که با قلم آموزش داد. به انسان آموخت آنچه را که نمیدانست.[۹۶–۱–۵]
- ↑ و خاندان خویشاوندت را هشدار ده![۲۶–۲۱۴]
- ↑ فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ، إِنَّا کَفَیْنَاکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ[۱۵–۹۴–۹۵]
- ↑ قطعاً برای شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقی نیکوست: برای آن کس که به خدا و روز بازپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد میکند.[۳۳–۲۱]
- ↑ تا خداوند از گناه گذشته و آینده تو درگذرد و نعمت خود را بر تو تمام گرداند و تو را به راهی راست هدایت کند.[۴۸–۲]
- ↑ نام محمد را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته مییابند[۷–۱۵۷]
- ↑ و هنگامی که از جانب خداوند کتابی که مؤید آنچه نزد آنان است برایشان آمد، و از دیرباز [در انتظارش] بر کسانی که کافر شده بودند پیروزی میجستند؛ ولی همین که آنچه [که اوصافش] را میشناختند برایشان آمد، انکارش کردند. پس لعنت خدا بر کافران باد.[۲–۸۹]
یادداشتها
- ↑ نام کامل به عربی: أَبُو الْقَاسِم مُحَمَّد بْن عَبْد الله بْن عَبْد المُطَّلِب بْن هَاشِم
- ↑ بخش دوم (لَا إِلٰهَ إِلَّا ٱللَّٰهُ) که از دهه هفتاد هجری در مدارک یافت شده، در آنها نوشته نشده است.
- ↑ نبی: پیامبر؛ رسول: فرستاده؛ طاها: تطهیر کننده، پاک و راهنما؛ یاسین: مرد کمال؛ مصطفی: برگزیده؛ عبدالله: بندهٔ عالی خدا؛ حبیبالله: محبوب خدا؛ ذکرالله: یادآور خدا؛ امین: مورد اعتماد؛ سراج: روشنگر راه راست؛ منیر: روشنگر جهان؛ هدی: رهنمای حقیقت؛ غیاث: یاریکننده؛ بشیر: هشداردهنده؛ نذیر: یادآور؛ مذکر: تذکّردهنده؛ شهید: گواه؛ مبشر: حامل خبر خوش
- ↑ در حدیثی که صحیح البخاری به محمد نسبت داده، او میگوید «موسی، داوود و من به هنگام چوپانی گله به پیامبری برگزیده شدیم.» این حدیث از این نظر هم جالب توجه است که با روایت اقراء (وحی در غار حرا) تناقض دارد. (Anthony 2020, pp. 64–66)
- ↑ این آیه یادآوری سخنی از عیسی در انجیل متی (۲۴:۳۶) است: «پیش از اینکه این نسل بگذرد… آسمان و زمین زائل خواهد شد… امّا از روز و ساعت آن هیچکس اطّلاع ندارد، حَتَّی ملائکهٔ آسمان و پسر [انسان]، جز پدر من و بس.»(Reynolds 2018, p. 884)
- ↑ برو و دیدهبان را قرار بده تا آنچه را که بیند اعلام نماید، و چون فوج سواران جفت جفت و فوج الاغان و فوج شتران را بیند آنگاه به دقّت تمام توجّه بنماید. ۲۱:۶–۷
- ↑ یا قرآن؟ معنی به قرائت آیه بستگی دارد. اگر عِلم خوانده شود، آیه چنین است: «[هدف از وحی قرآن] خبر دادن از آمدن قیامت است.» اگر عَلَم خوانده شود، اینگونه تغییر میکند: «[عیسی] نشانهٔ قیامت است.» همچنین، آیات پیشین دربارهٔ عیسی هستند. امیرمعزی، آنتونی و شومیکر عیسی را قرائت نخستین این آیه میدانند. (Shoemaker 2021, p. ۴۲)
- ↑ من و پدر یکی هستیم.
- ↑ منم در پدر و پدر در من است.
- ↑ این خطبه را به طرق مختلف منابع شیعه دوازدهامامی و اسماعیلی هر دو نقل کردهاند. بنگرید به تحفه الملوک از سید جعفر کشفی دارابی بروجردی و مشارق انوار الیقین فی اسرار امیرالمؤمنین از حافظ البرسی.
- ↑ این تاریخ مشکوک به نظر میرسد. فلسطین تا دو ماه قبل تحت اشغال ساسانیان بوده و بازگشت نظامیان روم شرقی به منطقه با این سرعت بعید مینماید. (Shoemaker 2011, p. ۱۰۸)
- ↑ اتهامات قرآن به یهودیان شبیه به مطالب یهودستیزانه عهد جدید و متکلمان مسیحی است؛ مثلاً ۷: ۴۱٫۵۲ در اعمال رسولان میگوید یهودیان پیامبران را میکشند.
- ↑ متن ابن اسحاق به عربی: «... فوالله لکأن الناس لم یعلموا ان هذه الآیة نزلت…» (رک: بدایة و النهایة، ج ۵، ص ۲۴۲–۲۴۴)
- ↑ وایل و نلدکه این داستان را از منظر اعتقاد به جاودانگی محمد بررسی کردهاند
- ↑ آیات مد نظر اینها هستند:
۱۰:۴۶، ۱۳:۴۰، ۴۰:۷ و ۴۳:۴۱–۴۲ - ↑ متن عربی منسوب به ابنعباس: «... إن رسولالله یأسن کما یأسن البشر وإن رسولالله قد مات فادفنوا صاحبکم…» (ترجمه: جسد رسول خدا، همچون جسد باقی بشرها میگندد؛ و قطعاً رسول خدا مرده است؛ پس بیایید رفیقتان را دفن کنید…) (رک: کنزالعمال؛ حدیث ۱۰۹۰)
- ↑ سلیمان بشیر در منابع اسلامی اولیه حتی نسخهای از شهادتین را یافته که از عیسی یاد میکند. (Shoemaker 2011, pp. ۲۰۶–۲۱۲)
- ↑ آیه 50 سوره انعام را ببینید.
- ↑ آیه دوم سوره هود را ببنید
پانویس
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ Robinson 2011, p. 183.
- ↑ Fletcher-Louis 2011, pp. 2879–2880.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ Shoemaker 2018, pp. 180.
- ↑ Shoemaker 2018, pp. 65.
- ↑ Shoemaker 2018, pp. 75.
- ↑ Shoemaker 2018, pp. 64–65.
- ↑ Amir-Moezzi 2019, pp. 945.
- ↑ Shoemaker 2018, pp. 91.
- ↑ Shoemaker 2018, pp. 100–105.
- ↑ Shoemaker 2018, pp. 105–110.
- ↑ ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ Shoemaker 2018, pp. 92–94.
- ↑ ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ Robin 2019, pp. 54.
- ↑ ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ Robin 2019, pp. 68–69.
- ↑ ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ Robin 2019, pp. 53–54.
- ↑ ۱۵٫۰ ۱۵٫۱ Robin 2019, pp. 69–70.
- ↑ ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ Amir-Moezzi 2019, pp. 946–947.
- ↑ ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ Sinai 2017, pp. 67–69.
- ↑ ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ Amir-Moezzi 2019, pp. 948, footnote.
- ↑ Robin & Tayran 2012, pp. 547.
- ↑ Robin 2019, pp. 135–136.
- ↑ Robin 2019, pp. 69–72.
- ↑ Abd al-Ḥalīm 2020, pp. 81–92.
- ↑ ۲۳٫۰ ۲۳٫۱ Shoemaker 2019, pp. 210.
- ↑ Anthony 2020, pp. 2.
- ↑ ۲۵٫۰۰ ۲۵٫۰۱ ۲۵٫۰۲ ۲۵٫۰۳ ۲۵٫۰۴ ۲۵٫۰۵ ۲۵٫۰۶ ۲۵٫۰۷ ۲۵٫۰۸ ۲۵٫۰۹ ۲۵٫۱۰ ۲۵٫۱۱ ۲۵٫۱۲ ۲۵٫۱۳ ۲۵٫۱۴ ۲۵٫۱۵ ۲۵٫۱۶ ۲۵٫۱۷ ۲۵٫۱۸ ۲۵٫۱۹ ۲۵٫۲۰ ۲۵٫۲۱ ۲۵٫۲۲ Buhl & Welch 1993, Muḥammad.
- ↑ Welch, Moussalli & Newby 2009.
- ↑ Sinai 2017, passim.
- ↑ ۲۸٫۰ ۲۸٫۱ Munt 2020, p. 99.
- ↑ Dye 2019, pp. 865.
- ↑ ۳۰٫۰ ۳۰٫۱ Amir-Moezzi 2019, pp. 922.
- ↑ Sinai 2017, pp. 46–47.
- ↑ ۳۲٫۰۰ ۳۲٫۰۱ ۳۲٫۰۲ ۳۲٫۰۳ ۳۲٫۰۴ ۳۲٫۰۵ ۳۲٫۰۶ ۳۲٫۰۷ ۳۲٫۰۸ ۳۲٫۰۹ ۳۲٫۱۰ ۳۲٫۱۱ ۳۲٫۱۲ ۳۲٫۱۳ ۳۲٫۱۴ ۳۲٫۱۵ ۳۲٫۱۶ ۳۲٫۱۷ ۳۲٫۱۸ ۳۲٫۱۹ ۳۲٫۲۰ Faizer 2003, MUHAMMAD.
- ↑ Sinai 2017, pp. 48–49.
- ↑ Sinai 2017, pp. 49–50.
- ↑ Munt 2020, p. 101.
- ↑ ۳۶٫۰ ۳۶٫۱ ۳۶٫۲ ۳۶٫۳ Sinai 2017, p. 50.
- ↑ Amir-Moezzi 2019, pp. 940.
- ↑ Sinai 2017, pp. 124–130.
- ↑ Zeitlin 2007, pp. 1–2.
- ↑ Anthony 2020, pp. 25.
- ↑ ۴۱٫۰ ۴۱٫۱ Munt 2020, p. 98.
- ↑ ۴۲٫۰ ۴۲٫۱ Peters 1991, pp. 291–293.
- ↑ Munt 2020, pp. 98–99.
- ↑ ۴۴٫۰ ۴۴٫۱ Sinai 2017, pp. 48.
- ↑ Munt 2020, p. 100.
- ↑ Donner 2010, pp. 51.
- ↑ ۴۷٫۰۰ ۴۷٫۰۱ ۴۷٫۰۲ ۴۷٫۰۳ ۴۷٫۰۴ ۴۷٫۰۵ ۴۷٫۰۶ ۴۷٫۰۷ ۴۷٫۰۸ ۴۷٫۰۹ ۴۷٫۱۰ ۴۷٫۱۱ ۴۷٫۱۲ ۴۷٫۱۳ ۴۷٫۱۴ ۴۷٫۱۵ ۴۷٫۱۶ ۴۷٫۱۷ ۴۷٫۱۸ ۴۷٫۱۹ ۴۷٫۲۰ ۴۷٫۲۱ ۴۷٫۲۲ ۴۷٫۲۳ ۴۷٫۲۴ ۴۷٫۲۵ ۴۷٫۲۶ ۴۷٫۲۷ ۴۷٫۲۸ ۴۷٫۲۹ ۴۷٫۳۰ ۴۷٫۳۱ ۴۷٫۳۲ Campo 2009, Muhammad.
- ↑ Shoemaker 2011, pp. 87.
- ↑ Shoemaker 2011, pp. 14.
- ↑ ۵۰٫۰ ۵۰٫۱ ۵۰٫۲ Shoemaker 2011, pp. 104–103.
- ↑ Anthony 2020, pp. 129.
- ↑ Amir-Moezzi 2019, pp. 955.
- ↑ Shoemaker 2019, pp. 207.
- ↑ Donner 2010, pp. 51–52.
- ↑ ۵۵٫۰ ۵۵٫۱ ۵۵٫۲ ۵۵٫۳ ۵۵٫۴ Sinai & Watt 2023.
- ↑ ۵۶٫۰ ۵۶٫۱ ۵۶٫۲ ۵۶٫۳ ۵۶٫۴ ۵۶٫۵ ۵۶٫۶ ۵۶٫۷ Nasr 2005, Muhammad.
- ↑ Shoemaker 2011, pp. 82–83.
- ↑ Shoemaker 2011, pp. 163.
- ↑ Shoemaker 2011, pp. 268.
- ↑ Shoemaker 2011, pp. 41, passim..
- ↑ Shoemaker 2011, pp. 64–67, passim.
- ↑ Gross 2017, pp. 316.
- ↑ Donner 2010, pp. 52–53.
- ↑ Shoemaker 2011, pp. 19.
- ↑ Anthony 2020, pp. 74.
- ↑ Gilliot 2006, pp. 41–44.
- ↑ Anthony 2020, pp. 26–36.
- ↑ Déclais 2006, Names of the Prophet.
- ↑ Abd al-Ḥalīm 2020, pp. 98.
- ↑ Robinson 2011, p. 184.
- ↑ Shoemaker 2011, pp. 155.
- ↑ Rubin 2006, Muhammad.
- ↑ Ernst 2004, pp. 80.
- ↑ Powers 2011, p. 52.
- ↑ Powers 2011, p. 52–53.
- ↑ Shoemaker 2018, p. 56.
- ↑ ۷۷٫۰ ۷۷٫۱ Varisco 1995, p. 147.
- ↑ ۷۸٫۰۰ ۷۸٫۰۱ ۷۸٫۰۲ ۷۸٫۰۳ ۷۸٫۰۴ ۷۸٫۰۵ ۷۸٫۰۶ ۷۸٫۰۷ ۷۸٫۰۸ ۷۸٫۰۹ ۷۸٫۱۰ ۷۸٫۱۱ ۷۸٫۱۲ ۷۸٫۱۳ ۷۸٫۱۴ ۷۸٫۱۵ ۷۸٫۱۶ ۷۸٫۱۷ ۷۸٫۱۸ ۷۸٫۱۹ ۷۸٫۲۰ پاکتچی ۱۳۸۸، اسلام.
- ↑ ۷۹٫۰ ۷۹٫۱ مرتضی عاملی ۱۴۲۶، ص. ۱۴۱.
- ↑ Reynolds et al 2016, p. 434.
- ↑ Donner 2010, p. 40.
- ↑ ۸۲٫۰ ۸۲٫۱ Robinson 2011, pp. 183–184.
- ↑ Reynolds 2018, p. 929.
- ↑ Reynolds 2018, p. 913.
- ↑ Anthony 2020, pp. 60–62.
- ↑ Anthony 2020, pp. 64–66.
- ↑ Robinson 2011, pp. 184–185.
- ↑ ۸۸٫۰ ۸۸٫۱ Gilliot 2006, p. 41.
- ↑ Anthony 2020, p. 206.
- ↑ Anthony 2020, pp. 204, 216, passim..
- ↑ Anthony 2020, p. 229.
- ↑ Robinson 2011, p. 186.
- ↑ Shoemaker 2011, pp. 103–104.
- ↑ ۹۴٫۰ ۹۴٫۱ Amir-Moezzi 2019, p. 943.
- ↑ Robinson 2011, p. 187.
- ↑ Sinai 2017, pp. 162–164.
- ↑ Shoemaker 2011, p. 160.
- ↑ ۹۸٫۰ ۹۸٫۱ Esposito 2009.
- ↑ ۹۹٫۰ ۹۹٫۱ Shoemaker 2011, p. 178.
- ↑ Sinai 2017, p. 164.
- ↑ Shoemaker 2011, p. 161.
- ↑ Sinai 2017, p. 51.
- ↑ Sinai 2017, p. 50, 164.
- ↑ Sinai 2017, p. 179.
- ↑ Saleh 2016, passim..
- ↑ Sinai 2017, pp. 179–180.
- ↑ Saleh 2016, pp. 107–108 ,113–114.
- ↑ Sinai 2017, p. 180.
- ↑ Sinai 2017, pp. 188–189.
- ↑ Sinai 2017, pp. 181–189.
- ↑ Donner 2010, p. 52.
- ↑ Lecker 2008, p. 277.
- ↑ Gross 2018, p. 56.
- ↑ Donner 2010, p. 43.
- ↑ ۱۱۵٫۰ ۱۱۵٫۱ Sinai 2017, pp. 196–197.
- ↑ Robinson 2011, pp. 188–189.
- ↑ Shoemaker 2011, p. 207.
- ↑ Sinai 2017, p. 41.
- ↑ Robinson 2011, pp. 174.
- ↑ Robinson 2016, ‘A’isha, wife of the Prophet.
- ↑ ۱۲۱٫۰ ۱۲۱٫۱ Powers 2011, pp. 28.
- ↑ Powers 2011, pp. 28–29.
- ↑ Powers 2011, p. 31.
- ↑ Powers 2011, pp. 68–71.
- ↑ Shoemaker 2011, pp. 172.
- ↑ Shoemaker 2011, pp. 172–175.
- ↑ Amir-Moezzi 2019, pp. 948.
- ↑ Shoemaker 2021, pp. 39–40.
- ↑ Shoemaker 2021, pp. 37–38.
- ↑ Shoemaker 2011, pp. 27–33.
- ↑ Shoemaker 2021, pp. 139.
- ↑ Shoemaker 2021, pp. 41.
- ↑ Amir-Moezzi 2019, p. 952.
- ↑ ۱۳۴٫۰ ۱۳۴٫۱ Amir-Moezzi 2019, pp. 948–951.
- ↑ Shoemaker 2021, pp. 41–42.
- ↑ Amir-Moezzi 2019, pp. 951.
- ↑ Shoemaker 2011, pp. 63.
- ↑ ۱۳۸٫۰ ۱۳۸٫۱ Sinai 2017, p. 45.
- ↑ Shoemaker 2011, pp. 18–19.
- ↑ Shoemaker 2011, pp. 34–35.
- ↑ Shoemaker 2011, pp. 39–40.
- ↑ Shoemaker 2011, pp. 106–111.
- ↑ Shoemaker 2011, pp. 114–116.
- ↑ ۱۴۴٫۰ ۱۴۴٫۱ Shoemaker 2011, pp. 200–201.
- ↑ Hoyland 1997, p. 130.
- ↑ Sinai 2017, p. 197.
- ↑ Rubin 2006, passim.
- ↑ Bar-Asher 2019, p. 314.
- ↑ Sinai 2017, pp. 197–202.
- ↑ Sinai 2017, pp. 205–207.
- ↑ Rubin 2006, p. 29.
- ↑ Shoemaker 2011, pp. 102–105.
- ↑ Shoemaker 2011, pp. 195–199, passim..
- ↑ ۱۵۴٫۰ ۱۵۴٫۱ ۱۵۴٫۲ ۱۵۴٫۳ Shoemaker 2011, pp. 179–187.
- ↑ ۱۵۵٫۰ ۱۵۵٫۱ Sinai 2017, p. 52.
- ↑ مرتضی عاملی ۱۴۲۶، ص. ۱۴۲.
- ↑ Watt 1986, Ḥalima bint Abi Ḏẖu'ayb.
- ↑ Rodinson 2002, p. 43.
- ↑ Watt 1986, Amina.
- ↑ ۱۶۰٫۰ ۱۶۰٫۱ Rodinson 2002, p. 46.
- ↑ Brockopp 2010, p. 28.
- ↑ ساواری ۱۳۴۹، ص. ۱۴.
- ↑ Abel 1986, Baḥirā.
- ↑ ۱۶۴٫۰۰ ۱۶۴٫۰۱ ۱۶۴٫۰۲ ۱۶۴٫۰۳ ۱۶۴٫۰۴ ۱۶۴٫۰۵ ۱۶۴٫۰۶ ۱۶۴٫۰۷ ۱۶۴٫۰۸ ۱۶۴٫۰۹ Beverley 2006, MUHAMMAD.
- ↑ ۱۶۵٫۰ ۱۶۵٫۱ Fück 1993, Fidjar.
- ↑ مرتضی عاملی ۱۴۲۶، ص. ۲۲۵.
- ↑ Pellat 1986, Ḥilf al-Fuḍūl.
- ↑ O'Connor 2009, p. 9.
- ↑ ساواری ۱۳۴۹، صص. ۱۶–۱۷.
- ↑ مرتضی عاملی ۱۴۲۶، صص. ۲۶۱–۲۶۲.
- ↑ Anthony 2020, pp. 68–69.
- ↑ مرتضی عاملی ۱۴۲۶، صص. ۱۸۹.
- ↑ Anthony 2020, p. 69.
- ↑ Anthony 2020, pp. 65–70.
- ↑ Anthony 2020, pp. 70.
- ↑ Bogle 1998, pp. 6.
- ↑ Lings 1983, pp. 43–44.
- ↑ Brockopp 2010, pp. 32.
- ↑ ۱۷۹٫۰ ۱۷۹٫۱ ۱۷۹٫۲ ۱۷۹٫۳ ۱۷۹٫۴ ۱۷۹٫۵ ۱۷۹٫۶ جعفریان ۱۳۸۲.
- ↑ ۱۸۰٫۰ ۱۸۰٫۱ Newby 2002, Muhammad b. 'Abdullaˆh.
- ↑ مرتضی عاملی ۱۴۲۶، صص. ۲۹۰.
- ↑ شهیدی ۱۳۷۹، صص. ۴۱.
- ↑ ۱۸۳٫۰ ۱۸۳٫۱ Guillaume 1955, pp. 117.
- ↑ ۱۸۴٫۰ ۱۸۴٫۱ شهیدی ۱۳۷۹، صص. ۴۱–۴۲.
- ↑ Al-Mubarakpuri 2002, pp. 98–101.
- ↑ Glassé & Smith 2003, pp. 39.
- ↑ Al-Mubarakpuri 2002, pp. 53, 98–101.
- ↑ Brown 2009, pp. 56.
- ↑ شهیدی ۱۳۷۹، صص. ۴۹.
- ↑ ۱۹۰٫۰ ۱۹۰٫۱ ۱۹۰٫۲ Holt, Lambton & Lewis 1977, pp. 36.
- ↑ Peters 1994, pp. 169.
- ↑ شهیدی ۱۳۷۹، صص. ۴۵.
- ↑ Rubin, Quraysh.
- ↑ Brockopp, Slaves and Slavery.
- ↑ Arafat 1986, Bilāl b. Rabāḥ.
- ↑ Watt 1953, pp. 76.
- ↑ Peters 1994, pp. 172.
- ↑ Ahmed, Satanic Verses.
- ↑ ۱۹۹٫۰ ۱۹۹٫۱ Momen 1987, pp. 4.
- ↑ Peters 2003, pp. 96.
- ↑ شهیدی ۱۳۷۹، صص. ۵۳.
- ↑ Taher 1997, pp. 193.
- ↑ مرتضی عاملی ۱۴۲۶، صص. ۹۱.
- ↑ ۲۰۴٫۰ ۲۰۴٫۱ Colby 2008, pp. 22–26.
- ↑ Donzel 1994, pp. 269.
- ↑ ۲۰۶٫۰ ۲۰۶٫۱ Glassé & Smith 2003, pp. 346.
- ↑ مرتضی عاملی ۱۴۲۶، صص. ۱۰۴.
- ↑ ۲۰۸٫۰ ۲۰۸٫۱ Holt, Lambton & Lewis 1977, pp. 39.
- ↑ مرتضی عاملی ۱۴۲۶، صص. ۱۲۷–۱۲۹.
- ↑ Watt 1961, pp. 83.
- ↑ Peterson 2007, pp. 86–89.
- ↑ Momen 1987, pp. 5.
- ↑ Hitti 1973, pp. 33.
- ↑ Esposito 1998, pp. 17.
- ↑ ۲۱۵٫۰ ۲۱۵٫۱ Esposito 2002, pp. 80.
- ↑ Neusner, Sonn & Brockopp 2000, pp. 219.
- ↑ مرتضی عاملی ۱۴۲۶، صص. ۷۷.
- ↑ مرتضی عاملی ۱۴۲۶، صص. ۹۳.
- ↑ مرتضی عاملی ۱۴۲۶، صص. ۲۶۹.
- ↑ Douglas Crow 2005, pp. 154.
- ↑ Rahman 1979, pp. 21.
- ↑ Lewis 1993, pp. 44.
- ↑ Watt 1961, pp. 105.
- ↑ Watt 1961, pp. 105, 107.
- ↑ Lewis 1993, pp. 41.
- ↑ Palmer-Fernández 2004, pp. 208.
- ↑ Kelsay 1993, pp. 21.
- ↑ ۲۲۸٫۰ ۲۲۸٫۱ Lewis 1993, pp. 42.
- ↑ Neusner 2003, pp. 153.
- ↑ ۲۳۰٫۰ ۲۳۰٫۱ Britannica 2010, Pact of Al-Ḥudaybiyah.
- ↑ Lings 1983, pp. 249.
- ↑ ۲۳۲٫۰ ۲۳۲٫۱ Watt 1986, al-Ḥudaybiya.
- ↑ Bogle 1998, pp. 19.
- ↑ شهیدی ۱۳۷۹، صص. ۹۱.
- ↑ Anthony 2020, pp. 120.
- ↑ Kister 1986, Ḵẖuzā'a.
- ↑ Khan 1998, pp. 274.
- ↑ Lings 1983, pp. 291.
- ↑ Khan 1998, pp. 274–275.
- ↑ Lings 1983, pp. 292.
- ↑ Watt 1956, pp. 66.
- ↑ Rodinson 2002, pp. 261.
- ↑ Peters 2003, pp. 240.
- ↑ Watt 1961, pp. 207–208.
- ↑ ۲۴۵٫۰ ۲۴۵٫۱ Lewis 1993, pp. 43–44.
- ↑ ۲۴۶٫۰ ۲۴۶٫۱ Robinson 2011, pp. 192.
- ↑ Grewal 2006, pp. 281.
- ↑ زریاب و زرینکوب ۱۳۸۰، علی.
- ↑ جعفری ۱۳۷۲، صص. ۳۴–۳۷.
- ↑ Madelung 1997, pp. 24–27.
- ↑ Ṭabarī 1990, pp. 179.
- ↑ مرتضی عاملی ۱۴۲۶، صص. ۲۷۴.
- ↑ مرتضی عاملی ۱۴۲۶، صص. ۱۴۵–۱۴۶.
- ↑ مرتضی عاملی ۱۴۲۶، صص. ۱۵۱–۱۵۴ و ۱۷۷–۱۷۸.
- ↑ Shoemaker 2011, pp. 104.
- ↑ مرتضی عاملی ۱۴۲۶، صص. ۳۴۳ و ۳۴۶.
- ↑ مرتضی عاملی ۱۴۲۶، صص. ۱۰۳.
- ↑ مرتضی عاملی ۱۳۸۸، صص. ۲۶–۳۰.
- ↑ Madelung 1997, pp. 23.
- ↑ Veccia Vaglieri 1986, ʿAlī b. Abī Ṭālib.
- ↑ Robinson 2016, Muhammad, the Prophet.
- ↑ ۲۶۲٫۰ ۲۶۲٫۱ ۲۶۲٫۲ Poonawala & Kohlberg 1985, ʿAlī b. Abī Ṭāleb.
- ↑ ۲۶۳٫۰ ۲۶۳٫۱ Holt, Lambton & Lewis 1977, pp. 57.
- ↑ ۲۶۴٫۰ ۲۶۴٫۱ Madelung 1997, pp. 26–27, 30–43 and 356–60.
- ↑ Lapidus 2002, pp. 32.
- ↑ Madelung 1997, pp. 43.
- ↑ Veccia Vaglieri 1986, Fatima.
- ↑ Holt, Lambton & Lewis 1977, pp. 57–58.
- ↑ Esposito 1998, pp. 35–36.
- ↑ Donzel 1994, pp. 60.
- ↑ Stowasser 2006, p. 514, Wives of the Prophet.
- ↑ Madigan 2006, p. 93.
- ↑ ۲۷۳٫۰ ۲۷۳٫۱ ۲۷۳٫۲ Schimmel 1984, p. 16.
- ↑ Anthony 2020, pp. 127–128.
- ↑ ۲۷۵٫۰ ۲۷۵٫۱ Freyer Stowasser, Wives of the Prophet.
- ↑ ایوب ۲۰۰۶، ص. ۱۱۸.
- ↑ Schöller, Banù al-QurayΩa.
- ↑ حسینی سمنانی ۱۳۸۳، خصائص النبی.
- ↑ ۲۷۹٫۰ ۲۷۹٫۱ ۲۷۹٫۲ Awde 2000, p. 10.
- ↑ شهیدی ۱۳۹۴، صص. ۲۱–۲۳.
- ↑ محمودپور ۱۳۸۳، خدیجه.
- ↑ Bullough, Shelton & Slavin 1998, p. 119.
- ↑ Reeves 2003, p. 46.
- ↑ عبید ۱۴۲۱، صص. ۷۰–۷۱.
- ↑ Anthony 2020, p. 115.
- ↑ تقیزاده داوری ۱۳۸۷، صص. ۹۲–۹۳.
- ↑ مرتضی عاملی ۱۴۱۹، صص. ۲۴۴–۲۵۲.
- ↑ ایوب ۲۰۰۶، صص. ۶۹ و ۸۶.
- ↑ مرتضی عاملی ۱۴۱۹، ص. ۳۱۵.
- ↑ عبید ۱۴۲۱، ص. ۱۱۰.
- ↑ ایوب ۲۰۰۶، ص. ۱۱۷.
- ↑ ابوالقاسمزاده و کاظمنژاد ۱۳۸۵، علل تعدّد همسران پیامبر.
- ↑ قرافی ۱۹۹۴، ص. ۳۸.
- ↑ حاکم نیشابوری ۱۹۹۰، صص. ۴–۵.
- ↑ Powers 2011, p. 8.
- ↑ ایوب ۲۰۰۶، ص. ۴۹.
- ↑ Encyclopaedia Britannica 2006, pp. 797–799.
- ↑ Powers 2011, pp. 56–57.
- ↑ تقیزاده داوری ۱۳۸۷، صص. ۲۹۳–۲۹۴.
- ↑ Nasr 2012, ʿAlī.
- ↑ Amir-Moezzi 2019, pp. 926.
- ↑ Donner 2010, pp. 57.
- ↑ Donner 2010, pp. 71.
- ↑ Donner 2010, pp. 58.
- ↑ Donner 2010, pp. 61–70.
- ↑ Kohlberg & Amir-Moezzi 2009, pp. 21–22.
- ↑ Shoemaker 2011, pp. 206–212.
- ↑ ۳۰۸٫۰ ۳۰۸٫۱ Lewis 1998.
- ↑ Watt 1961, pp. 234.
- ↑ Robinson 2004, pp. 21.
- ↑ Esposito 1998, Ak̲h̲lāḳ.
- ↑ Gallagher.
- ↑ Peters 2003, pp. 12–13.
- ↑ Amir-Moezzi 2019, pp. 921.
- ↑ Shoemaker 2022, The Qur’an and the Dialects of Late Ancient Arabia.
- ↑ Shoemaker 2011, pp. 149.
- ↑ Amir-Moezzi 2019, pp. 921–928.
- ↑ ۳۱۸٫۰ ۳۱۸٫۱ ۳۱۸٫۲ Schimmel 1993, Muḥammad: The Prophet in popular Muslim piety.
- ↑ خزایی ۱۳۸۷، شمسه؛ نقش حضرت محمد (ص).
- ↑ آذرنوش ۱۳۸۸، تأثیر اسلام در ادبیات ملل مسلمان.
- ↑ Schimmel 1984, pp. 9.
- ↑ بزرگ بیگدلی و صادقی ۱۳۸۶، بازتاب شخصیت پیامبر در شعر معاصر فارسی.
- ↑ Schimmel 1984, pp. 144–145.
- ↑ ۳۲۴٫۰ ۳۲۴٫۱ Schimmel 1984, pp. 5.
- ↑ Hazleton 2020, pp. 212.
- ↑ Madelung 1993, Iṣma.
- ↑ Mohammed 2014, pp. 15.
- ↑ Sells 2001, pp. 176–177.
- ↑ سجادی ۱۳۸۸، بابیه.
- ↑ صدری ۱۳۸۳، بهائیت.
- ↑ Teed 1992, pp. 424.
- ↑ Toronto 2000, A Latter-day Saint Perspective on Muhammad.
- ↑ دشتی رحمتآبادی ۱۳۶۸، سیمای محمد در تورات و انجیل.
- ↑ فهیم کرمانی ۱۳۴۶، مقدمه.
- ↑ Noth & Ehlert 1986, Muḥammad: The Prophet's image in Europe and the West.
- ↑ Watt & Bell 1995, p. 18.
- ↑ Watt 1961, pp. 231.
- ↑ ۳۳۸٫۰ ۳۳۸٫۱ Gross 2017, pp. 311–315.
- ↑ Anthony 2020, p. 3.
- ↑ Esposito 1998, pp. 17–18.
- ↑ Walker 2002, Impeccability.
- ↑ Schimmel 1984, pp. 4.
- ↑ Dawkins 2006, pp. 24–25.
- ↑ Root et al 2022.
منابع
منابع فارسی و عربی
- آذرنوش، آذرتاش (۱۳۸۸). «تأثیر اسلام در ادبیات ملل مسلمان». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ابوالقاسمزاده، مجید؛ کاظمنژاد، مهری (۱۳۸۵). «کنکاشی دربارهٔ علل تعدّد همسران پیامبر (صلی الله علیه وآله)». معرفت (۱۰۸).
- الصلابی، علیمحمد (۲۰۰۹). السیرة النبویه عرض وقایع و تحلیل احداث (به عربی). قاهره: اقراء. شابک ۹۷۷-۶۱۱۹-۵۷-۳.
- باغستانی، اسماعیل (۱۳۸۳). «حفصه بنت عمر بن خطاب». دانشنامه جهان اسلام. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- بختیاری، شهلا؛ امیری، مونا (۱۳۹۶). «گونهشناسی معجزات پیامبر (ص) در کتاب شرف النبی واعظ خرگوشی» (PDF). جستارهای تاریخی (۱۵).
- بزرگ بیگدلی، سعید؛ صادقی، مریم (۱۳۸۶). «بازتاب شخصیت پیامبر در شعر معاصر فارسی». پژوهش زبان و ادبیات فارسی (نه): ۲۵۳–۲۸۰.
- پاکتچی، احمد (۱۳۸۸). «اسلام». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- تتوی، قاضی احمد (۱۳۸۲). تاریخ الفی (جلد اول). انتشارات علمی و فرهنگی. شابک ۹۶۴۴۴۵۲۷۳۹.
- جعفری، حسینمحمد (۱۳۷۲). تشیع در مسیر تاریخ. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
- جعفریان، رسول (۱۳۸۲). تاریخ سیاسی اسلام. ج. یکم. قم: دلیل ما. شابک ۹۶۴-۷۵۲۸-۴۲-۶.
- حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله (۱۹۹۰). المستدرک علی الصحیحین. بیروت: درالکتب العلمیه.
- حسینی سمنانی، بتول (۱۳۸۳). «خصائص النبی». دانشنامه جهان اسلام. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- خزایی، محمد (۱۳۸۷). «شمسه؛ نقش حضرت محمد (ص) در هنر اسلامی ایران». کتاب ماه هنر (صد و بیستم): ۵۶–۶.
- دشتی رحمتآبادی، غلامرضا (۱۳۶۸). «سیمای محمد (ص) در تورات و انجیل». مشکوة. مشهد (۲۲): ۱۲–۲۶.
- زریاب، عباس؛ زرینکوب، غلامحسین (۱۳۸۰). «علی». دایرةالمعارف فارسی. تهران: امیرکبیر. شابک ۹۶۴-۳۰۳-۰۴۶-۶.
- ساواری، م (۱۳۴۹). ستارهای که در مکه درخشید. ترجمهٔ عنایتالله شکیباپور. تهران: مؤسسه مطبوعاتی فرخی.
- سبحانی، جعفر (۱۳۸۵). فروغ ابدیت. قم: بوستان کتاب.
- سجادی، صادق (۱۳۸۸). «بابیه». دایرةالمعارف بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- شهیدی، سید جعفر (۱۳۹۴). زندگانی فاطمه زهرا (س). تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۷۶-۳۱۷-۵.
- صدری، محمود (۱۳۸۳). «بهائیت». دانشنامه جهان اسلام. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- عبید، منصور رفاعی (۱۴۲۱). امهات المومنین و سیدات اخریات. نصر: مکتبة الدار العربیة للکتاب.
- فهیم کرمانی، مرتضی (۱۳۴۶). ترجمه انجیل برنابا. محمود طالقانی. تهران.
- قرافی، شهابالدین احمد بن ادریس (۱۹۹۴). کتاب الذخیرة. بیروت: دارالغرب الاسلامی.
- کاظمبیگی، محمدعلی (۱۳۸۸). «ابوجهل». دایرةالمعارف بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- گذشته، ناصر (۱۳۸۸). «تعالیم و نهادهای اساسی اسلام». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- مرتضی عاملی، جعفر (۱۴۲۶). الصحیح من سیرة النبی الاعظم. قم: موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث.
- ایوب، سعید (۲۰۰۶). زوجات النبی (ص). بیروت: دارالهادی.
- تقیزاده داوری، محمود (۱۳۸۷). تصویر خانواده پیامبر در دائرةالمعارف اسلام. قم: شیعهشناسی.
- محمودپور، محمد (۱۳۸۳). «خدیجه». دانشنامه جهان اسلام. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- مرادی، عبدالحمید (۱۳۸۸). «خدیجه». دانشنامه بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- مرتضی عاملی، جعفر (۱۳۸۸). الصحیح من سیرة الامام علی علیه السلام. بیروت: مرکز الاسلامیه للدراسات. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۹۰۷۲۴-۵-۳.
- شهیدی، سید جعفر (۱۳۷۹). تاریخ تحلیلی اسلام. تهران: مرکز نشر دانشگاه تهران.
- طالقانی، سید محمود. مقدمه بر انجیل برنابا. نیایش.
- «محمّد (ص) در اروپا». وبگاه کتابخانهتخصصیتاریخاسلاموایران. ۲۱ مهر ۱۳۸۵. بایگانیشده از اصلی در ۱۹ اکتبر ۲۰۰۸. دریافتشده در ۲۴ مرداد ۱۳۸۷.
- «محمّد (ترجمه مقاله)». دانشنامه لیدن؛ به قلم یوری رویین. بایگانیشده از اصلی در ۱۴ ژوئیه ۲۰۱۱. دریافتشده در ۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۷.
- «ترجمه و نقد مقاله محمّد در دانشنامه بریتانیکا؛ با رویکرد تاریخی (ترجمهٔ محمدباقر معموری)». فصلنامه نامه تاریخ پژوهان؛ ش ۹–۸. بایگانیشده از اصلی در ۱۴ ژوئیه ۲۰۱۱. دریافتشده در ۲۴ مرداد ۱۳۸۷.
منابع انگلیسی و فرانسوی
- Abel, Armand (1986). "Baḥirā". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 1 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
- Abd al-Ḥalīm، Muḥammad (۲۰۲۰). The Oxford handbook of Qur'anic studies. Oxford: Oxford university press. شابک ۹۷۸۰۱۹۹۶۹۸۶۴۶.
- Ahmed, Shahab (2006). "Satanic Verses". Encyclopaedia of the Qur'an (به انگلیسی). Vol. 4.
- Arafat, W. (1986). "Bilāl b. Rabāḥ". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 1 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
- Anthony, Sean W (2020). Muhammad and the empires of faith (به انگلیسی). Oakland: University of California Press.
- Awde، Nicholas (۲۰۰۰). The New Cambridge History of Women in Islam: an anthology from the Qurān and Ḥadīths. Routledge. شابک ۰-۷۰۰۷-۱۰۱۲-۴.
- Barlas، Asma (۲۰۰۲). Believing Women in Islam: Unreading Patriarchal Interpretations of the Qur'an. University of Texas Press. شابک ۰-۲۹۲-۷۰۹۰۴-۸.
- Beverley, James A (2006). "MUHAMMAD". The Quran: an Encyclopedia (به انگلیسی). Vol. 1 (1rd ed.). New York: Routledge. p. 1310-1311.
- Britannica (2010). "Pact of Al-Ḥudaybiyah". Encyclopædia Britannica (به انگلیسی). Retrieved July 27, 2010.
- Bogle، Emory C. (۱۹۹۸). Islam: Origin and Belief. Texas University Press. شابک ۰-۲۹۲-۷۰۸۶۲-۹.
- Bowen، Wayne H. (۲۰۰۸). The history of Saudi Arabia. Greenwood Publishing Group. شابک ۰-۳۱۳-۳۴۰۱۲-۹.
- Boyce، Alex. «Prophet Mohammed». Minnesota State University. Mankato.
- Brockopp, .Jonathan E (2006). "Slaves and Slavery". Encyclopaedia of the Qur'an (به انگلیسی). Vol. 5.
- Brockopp، .Jonathan E (۲۰۱۰). The Cambridge Companion to Muhammad. Cambridge University Press. شابک ۹۷۸-۰-۵۲۱-۷۱۳۷۲-۶.
- Brown، .Daniel W (۲۰۰۳). A New Introduction to Islam. Blackwell Publishing Professional. شابک ۹۷۸-۰-۶۳۱-۲۱۶۰۴-۹.
- Brown، .Daniel W (۲۰۰۹). A New Introduction to Islam. John Wiley and Sons. شابک ۹۷۸-۱-۴۰۵۱-۵۸۰۷-۷.
- Bullough، .Vern L؛ Shelton، Brenda؛ Slavin، Sarah (۱۹۹۸). The Subordinated Sex: A History of Attitudes Toward Women. University of Georgia Press. شابک ۹۷۸-۰-۸۲۰۳-۲۳۶۹-۵.
- Campo, Juan E (2009). "Muhammad". In Melton, J. Gordon (ed.). Encyclopedia of Islam (به انگلیسی). New York: imprint of Infobase Publishing.
- Dawkins، Richard (۲۰۰۶). «A Deeply Religious Non-believer». The God delusion. Houghton Mifflin Harcourt. شابک ۰۶۱۸۶۸۰۰۰۴.
- Déclais, Jean-Louis (2006). "Names of the Prophet". Encyclopaedia of the Qur'an (به انگلیسی). Vol. 3.
- Donner، Fred (۱۹۹۸). Narratives of Islamic Origins: The Beginnings of Islamic Historical Writing. Darwin Press. شابک ۰-۸۷۸۵۰-۱۲۷-۴.
- Donzel، E. Van (۱۹۹۴). Islamic Desk Reference: compiled from the Encyclopaedia of Islam. ج. ۷. E. J. Brill. شابک ۹۷۸-۹۰-۰۴-۰۹۷۳۸-۴.
- Douglas Crow، Karim (۲۰۰۵). Facing one Qiblah: legal and doctrinal aspects of Sunni and Shi'ah Muslims. Pustaka Nasional Pte Ltd. شابک ۹۷۸-۹۹۷۱-۷۷-۵۵۲-۰.
- Encyclopaedia Britannica (۲۰۰۶)، Britannica Encyclopedia of world relegions، شابک ۹۷۸-۱-۵۹۳۳۹-۴۹۱-۲
- Encyclopaedia Americana (۲۰۰۶). Encyclopedia Americana. ج. ۱۹. Scholastic Library Publishing. شابک ۹۷۸-۰-۷۱۷۲-۰۱۳۹-۶.
- Encyclopaedia Britannica (۲۰۱۰). «Muhammad». Encyclopædia Britannica. دریافتشده در ژوئیه ۲۷, ۲۰۱۰.
- Ernst، Carl (۲۰۰۴). Following Muhammad: Rethinking Islam in the Contemporary World. University of North Carolina Press. شابک ۰-۸۰۷۸-۵۵۷۷-۴.
- Esposito، .John L (۱۹۹۸). Islam: The Straight Path. Oxford University Press. شابک ۰-۱۹-۵۱۱۲۳۳-۴.
- Esposito، .John L (۲۰۰۹). Muḥammad. Oxford University Press US.
- Esposito، .John L (۲۰۰۲). What everyone needs to know about Islam. Oxford University Press US. شابک ۹۷۸-۰-۱۹-۵۱۵۷۱۳-۰.
- Faizer, Rizwi (2003). "MUHAMMAD". In Martin, Richard C. (ed.). Encyclopedia of Islam & the Muslim World (به انگلیسی). New York: Thomson Gale.
- Freyer Stowasser, Barbara (2006). "Wives of the Prophet". Encyclopaedia of the Qur'an (به انگلیسی). Vol. 5.
- Fück, J.W (1993). "Fidjar". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی) (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
- Gallagher، Nancy. «Infanticide and Abandonment of Female Children». Encyclopedia of Women & Islamic Cultures.
- Glassé، Cyril؛ Smith، Huston (۲۰۰۳). The new Encyclopaedia of Islam. Rowman Altamira. شابک ۹۷۸۰۷۵۹۱۰۱۹۰۶.
- Guillaume، Alfred (۱۹۵۵). The Life of Muhammad. A Translation of Ishaq’s “Sirat Rasul Allah. Oxford: Oxford University Press. شابک ۰-۱۹-۶۳۶۰۳۳-۱.
- Hitti، Philip Khûri (۱۹۷۳). Capital cities of Arab Islam. University of Minnesota Press. شابک ۰-۸۱۶۶-۰۶۶۳-۳.
- Holt، P. M؛ Lambton، .Ann K. S؛ Lewis، Bernard (۱۹۷۷). The Cambridge History of Islam. Cambridge University Press. شابک ۹۷۸-۰-۵۲۱-۲۹۱۳۵-۴.
- Hooker، Richard (۱۹۹۶). «Muhammad, messenger of god». Washington State University.
- Khan، Majid Ali (۱۹۹۸). Muhammad The Final Messenger. New Delhi: Islamic Book Service. شابک ۸۱-۸۵۷۳۸-۲۵-۴.
- Kister, M.J. (1986). "Ḵẖuzā'a". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 5 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
- Kelsay، John (۱۹۹۳). Islam and War. Presbyterian Publishing Corporation. شابک ۹۷۸۰۶۶۴۲۵۳۰۲۸.
- Köchler، Hans (۱۹۸۲). The concept of monotheism in Islam and Christianity. International Progress Organization. شابک ۹۷۸-۳-۷۰۰۳-۰۳۳۹-۸.
- de Lamartine، Alphonse (۱۸۵۴). Historie de la Turquie. Paris.
- Lapidus, Ira (2002). A History of Islamic Societies (به انگلیسی) (2nd ed.). Cambridge University Press.
- Lewis، Bernard (۱۹۹۸). «Islamic Revolution». The New York Review of Books.
- Lewis، Bernard (۱۹۹۳). The Arabs in History. Oxford University Press. شابک ۰-۱۹-۲۸۰۳۱۰-۷.
- Lewis، Bernard (آوریل ۲۰۰۸). «The Last Prophet».
- Lings، Martin (۱۹۸۳). Muhammad: His Life Based on Earliest Sources. Inner Traditions International, Limited. شابک ۰-۸۹۲۸۱-۱۷۰-۶.
- Root، Jay؛ Gelles، David؛ Harris، Elizabeth A.؛ Jacobs، Julia (۲۰۲۲-۰۸-۱۲). «Salman Rushdie on Ventilator Hours After Being Stabbed in Western New York» (به انگلیسی). The New York Times. شاپا 0362-4331. دریافتشده در ۲۰۲۳-۰۳-۱۳.
- Madelung، Wilferd (۱۹۹۷). The Succession to Muhammad: A Study of the Early Caliphate. Cambridge University Press. شابک ۰-۵۲۱-۶۴۶۹۶-۰.
- Madelung, Wilferd (1993). "Iṣma". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 4 (2rd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. 182-184.
- Momen، Moojan (۱۹۸۷). An Introduction to Shi'i Islam: The History and Doctrines of Twelver Shiʻism. Yale University Press. شابک ۰-۳۰۰-۰۳۵۳۱-۴.
- Al-Mubarakpuri، Safi-ur-Rahman (۲۰۰۲). The sealed nectar: biography of the Noble Prophet. Darussalam. شابک ۹۷۸-۹۹۶۰-۸۹۹-۵۵-۸.
- Nasr، Seyyed Hossein (۲۰۱۲). «ʿAlī». Encyclopædia Britanica. دریافتشده در ۲۲ ژانویه ۲۰۱۹.
- Nasr، Seyyed Hossein (۲۰۰۵). «Muhammad». Encyclopædia Britanica. بایگانیشده از اصلی در ۲۹ مارس ۲۰۱۶.
- Sinai، Nicolai؛ Watt، William Montgomery (۲۰۲۳). «Muhammad». Encyclopædia Britanica.
- Neusner، Jacob؛ Sonn، Tamara؛ Brockopp، Jonathan E. (۲۰۰۰). Judaism and Islam in practice: a sourcebook. Routledge. شابک ۹۷۸-۰-۴۱۵-۲۱۶۷۳-۹.
- Neusner، Jacob (۲۰۰۳). God's rule: the politics of world religions. Georgetown University Press. شابک ۰-۸۷۸۴۰-۹۱۰-۶.
- Newby، Gordon Darnell (۲۰۰۲). «Muhammad b٫ 'Abdullaˆh». A Concise Encyclopedia of Islam. Oxford: Oneworld Publications.
- Nigosian، S. A. (۲۰۰۴). Islam: Its History, Teaching, and Practices. Indiana University Press. شابک ۰-۲۵۳-۲۱۶۲۷-۳.
- Noth, A.; Ehlert, Trude (1986). "Muḥammad: The Prophet's image in Europe and the West". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 1 (2rd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. ۳۷۷–۳۸۷.
- O'Connor, Frances (2009). History of Islam (به انگلیسی). newyork: The Rosen Publishing Group.
- Palmer-Fernández، Gabriel (۲۰۰۴). The encyclopedia of religion and war. Taylor & Francis. شابک ۹۷۸-۰-۴۱۵-۹۴۲۴۶-۱.
- Pellat, Ch. (1986). "Ḥilf al-Fuḍūl". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 3 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
- Peters، Francis Edward (۱۹۹۴). A Reader on classical Islam. Princeton University Press. شابک ۹۷۸-۰-۶۹۱-۰۰۰۴۰-۴.
- Peters, Francis E (2010). "The empire in Iraq, 763–861". Jesus and Muhammad: Parallel Tracks, Parallel Lives (به انگلیسی). Oxford University Press. pp. ۲۰۴–۲۰۵.
- Peters، Francis Edward (۲۰۰۳). Islam: A Guide for Jews and Christians. Princeton University Press. شابک ۰-۶۹۱-۱۱۵۵۳-۲.
- Peters، Francis Edward (۲۰۰۳). The Monotheists: Jews, Christians, and Muslims in Conflict and Competition. Princeton University Press. شابک ۰-۶۹۱-۱۱۴۶۱-۷.
- Peters، Francis Edward (۱۹۹۴). Muhammad and the Origins of Islam. SUNY Press. شابک ۰-۷۹۱۴-۱۸۷۶-۶.
- Peters، Francis Edward (۱۹۹۱). The Quest for Historical Muhammad. International Journal of Middle East Studies.
- Peterson، Daniel (۲۰۰۷). Muhammad, Prophet of God. Wm. B. Eerdmans Publishing Company. شابک ۰-۸۰۲۸-۰۷۵۴-۲.
- Pierree، Centlivre؛ Centlivres-Demont، Micheline (Spring ۲۰۰۶). «The Story of Picture Shiite Depictions of Muhammad». ISIM. Qom (۱۷): ۱۸–۱۹.
- Poonawala، I. K.؛ Kohlberg، E. (۱۹۸۵). «ʿAli b٫ Abi Ṭāleb». Encyclopædia Iranica. دریافتشده در ۲۲ ژانویه ۲۰۱۹.
- Donner, Fred M. (2010). Muhammad and the Believers at the Origins of Islam. Harvard University Press.
- Berg, Herbert (2018). Routledge Handbook on Early Islam. Routledge.
- Hoyland, Robert G. (1997). Seeing Islam as Others Saw It. The Darwin Press.
- Saleh, Walid A. (2016). Qurʾānic Studies Today. Routledge.
- Reynolds, Gabriel Said (2018). The Qurʾān and the Bible: Text and Commentary. Yale University Press.
- Azaiez, Mehdi; Reynolds, Gabriel S.; Tesei, Tommaso; Zafer, Hamza M. (2016). The Qur’an Seminar Commentary. de Gruyter.
- Stowasser, Barbara Freyer (2006). "Wives of the Prophet". Encyclopaedia of the Qur'an (به انگلیسی). Vol. 5.
- Powers, David S. (2011). Muhammad Is Not the Father of Any of Your Men: The Making of the Last Prophet. University of Pennsylvania Press.
- McAuliffe, Jane Dammen (2007). The Cambridge Companion to the Qur'an. Cambridge University Press.
- Shoemaker, Stephen J. (2021). A Prophet Has Appeared: The Rise of Islam Through Christian and Jewish eyes (به انگلیسی). Oakland, California: University of California Press.
- Shoemaker, Stephen J. (2022). Creating the Qur’an: A Historical-Critical Study (به انگلیسی). Oakland, California: University of California Press.
- Lecker، Michael (۲۰۰۸). Les Jafnides. Des rois arabes au service de Byzance. Editions de Boccard.
- Shoemaker, Stephen J. (2018). The Apocalypse of Empire: Imperial Eschatology in Late Antiquity and Early Islam (به انگلیسی). Philadelphia: University of Pennsylvania Press.
- Robinson, Chase F. (2016). Islamic Civilization in Thirty Lives: The First 1,000 Years (به انگلیسی). Oakland, California: University of California Press.
- Amir-Moezzi, Mohammad Ali (2019). Le Coran des historiens (به فرانسوی). Paris: Cerf.
- Rahman، Fazlur (۱۹۷۹). Islam. University Of Chicago Press. شابک ۰-۲۲۶-۷۰۲۸۱-۲.
- Ramadan، Tariq (۲۰۰۷). In the footsteps of the prophet. شابک ۹۷۸-۰۱۹۵۳۷۴۷۶۶.
- Reeves، Minou (۲۰۰۳). Muhammad in Europe: A Thousand Years of Western Myth-Making. NYU Press. شابک ۹۷۸-۰-۸۱۴۷-۷۵۶۴-۶.
- Robinson، Chase F. (۲۰۱۱). The New Cambridge History of Islam, Volume 1. ج. ۱. Cambridge University Press. شابک ۹۷۸۰۵۲۱۵۱۵۳۶۸.
- Robinson، David (۲۰۰۴). Muslim Societies in African History. Cambridge University Press. شابک ۰-۵۲۱-۵۳۳۶۶-X.
- Rodinson، Maxime (۲۰۰۲). Muhammad: Prophet of Islam. Tauris Parke Paperbacks. شابک ۱-۸۶۰۶۴-۸۲۷-۴.
- Rubin, Uri (2006). "Muhammad". Encyclopaedia of the Qur'an (به انگلیسی). Vol. 3.
- Schimmel، Annemarie (۱۹۸۴). And Muhammad Is His Messenger.
- Schimmel, Marco (2006). "Banù al-QurayΩa". Encyclopaedia of the Qur'an (به انگلیسی). Vol. 4.
- Sonbol، Amira. «Rise of Islam: ۶th to ۹th century». Encyclopedia of Women and Islamic Cultures.
- Stockwell، Foster (۲۰۰۴). A Sourcebook for Genealogical Research: Resources Alphabetically by Type and Location. McFarland. شابک ۹۷۸-۰-۷۸۶۴-۱۷۸۲-۷.
- Ṭabarī، Ismail K. Poonawala (۱۹۹۰). The last years of the Prophet. SUNY Press. شابک ۰-۸۸۷۰۶-۶۹۱-۷.
- Taher، Mohamed (۱۹۹۷). Encyclopaedic survey of Islamic culture. ج. ۱۰. Anmol Publications PVT. LTD. شابک ۹۷۸-۸۱-۷۴۸۸-۴۸۷-۹.
- Teed، Peter (۱۹۹۲). A Dictionary of Twentieth Century History. Oxford University Press. شابک ۰-۱۹-۲۱۱۶۷۶-۲.
- Sayeed، Asma (۲۰۱۰). «Ḥadīth». Encyclopædia Britannica. دریافتشده در ژوئیه ۲۷, ۲۰۱۰.
- Schimmel, Annemarie (1993). "MUHAMMAD: The Prophet in popular Muslim piety". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 7 (2rd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. ۳۷۶–۳۷۷.
- Shoemaker، Stephen J. (۲۰۱۱). The Death of a Prophet: The End of Muhammad’s Life and the Beginnings of Islam. Philadelphia: University of Pennsylvania Press. شابک ۹۷۸-۰-۸۱۲۲-۴۳۵۶-۷.
- Sinai، Nicolai (۲۰۱۷). The Qur’an: A historical-critical introduction. Edinburgh: Edinburgh University Press. شابک ۹۷۸-۰-۷۴۸۶-۹۵۷۸-۲.
- Toronto، James A. (اوت ۲۰۰۰). «A Latter-day Saint Perspective on Muhammad».
- Varisco، Daniel Martin (۱۹۹۵). «Metaphors and Sacred History: The Genealogy of Muhammad and the Arab "Tribe"». Anthropological Analysis and Islamic Texts (۶۸): ۱۳۹–۱۵۶.
- Veccia Vaglieri, Laura (1986). "ʿAlī b. Abī Ṭālib". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 1 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
- Veccia Vaglieri, Laura (1986). "Fatima". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی) (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
- Walker, Paul E. (2002). "Impeccability". In Archer, George; Boisliveau, Anne-Sylvie; Dost, Suleyman; Naguib, Shuruq (eds.). Encyclopaedia of the Qur'ān (به انگلیسی) (1rd ed.). Brill.
- Watt, William Montgomery (1986). "Āmina". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 1 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
- Watt, William Montgomery (1986). "Ḥalima bint Abi Ḏẖu'ayb". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 3 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
- Watt, William Montgomery (1986). "al-Ḥudaybiya". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 3 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
- Watt، William Montgomery (۱۹۶۱). Muhammad: Prophet and Statesman. Oxford University Press. شابک ۰-۱۹-۸۸۱۰۷۸-۴.
- Christian Robin; Salim Tayran (2012). "Soixante-dix ans avant l'Islam: l'Arabie toute entière dominée par un roi chrétien" (به فرانسوی). Vol. 156. Comptes rendus des séances de l'Académie des Inscriptions et Belles-Lettres.
- Watt، William Montgomery (۱۹۵۶). Muhammad at Medina. Oxford University Press. شابک ۰-۱۹-۵۷۷۳۰۷-۱.
- Watt، William Montgomery (۱۹۵۳). Muhammad at Mecca. Oxford University Press.
- Buhl, Frants; Welch, Alford T. (1993). "Muḥammad". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 7 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
- Wijdan، Ali (۱۹۹۹). «From the Literal to the Spiritual: The Development of Prophet Muhammad's Portrayal from 13th century Ilkhanid Miniatures to 17th century Ottoman Art». Proceedings of the 11th International Congress of Turkish Art (۷): ۱–۲۴.
- Zeitlin، Irving M (۲۰۰۷). The historical Muhammad. Polity. شابک ۰-۷۴۵۶-۳۹۹۸-۴.
- Welch, Alford T.; Moussalli, Ahmad S.; Newby, Gordon D. (2009). "Muḥammad". In John L. Esposito (ed.). The Oxford Encyclopedia of the Islamic World (به انگلیسی). Oxford: Oxford University Press.
منابع برای مطالعه بیشتر
- Ali, Wijdan. From the Literal to the Spiritual: The Development of Prophet Muhammad's Portrayal from 13th century Ilkhanid Miniatures to 17th century Ottoman Art. In Proceedings of the 11th International Congress of Turkish Art, eds. M. Kiel, N. Landman, and H. Theunissen. No. 7, 1–24. Utrecht, The Netherlands, August 23–28, 1999.
- Ishaq, Ibn; Guillaume, Alfred, ed. (2002). The Life of Muhammad: A Translation of Ibn Ishaq's Sirat Rasul Allah. Oxford University Press. ISBN 978-0-19-636033-1.
- Ramadan, Tariq (2007). In the Footsteps of the Prophet: Lessons from the Life of Muhammad. Oxford University Press. ISBN 0-19-530880-8.
- ابن هشام. السیرة النبویة. (اثر ابن اسحاق (م۱۵۱ق–۷۶۸م) که توسّط ابن هشام (م۲۱۳ق) گردآوری و مطالبی به آن افزوده شد)
- واقدی، محمد بن عمر. المغازی. ترجمهٔ محمود مهدوی دامغانی. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۰۱-۸۱۰۹-۶.
- السیرة النبویة، محمّد بن إسحاق (عربی )
محمّد شاخهای از قریش زادهٔ: ح. ۵۷۰ درگذشتهٔ: مه/ژوئن ۶۳۲
| ||
عنوانها در اسلام | ||
---|---|---|
پیشین: ؟ |
نبی ۶۳۲–۶۱۰ |
پایان نبوت |
پیشین: عیسی |
رسول ۶۳۲–۶۱۰ | |
اولوالعزم ۶۳۲–۶۱۰ | ||
عنوانهای سُنّی | ||
عنوان جدید | خاتمالانبیا ۶۳۲–۶۱۰ |
بدون جانشین |
عنوانهای شیعی | ||
عنوان جدید | خاتمالانبیا ۶۳۲–۶۱۰ |
پسین: علی به عنوان امام |
مناصب سیاسی | ||
عنوان جدید | حاکم امت ۶۳۲–۶۲۲ |
پسین: ابوبکر به عنوان خلیفه |
- محمد
- اسطورههای اسلامی
- اسلام
- افراد مقدس نزد شیعه دوازدهامامی
- اهالی سده ۶ (میلادی)
- اهالی سده ۷ (میلادی)
- اهالی مدینه
- اهالی مکه
- بنیانگذاران مذهب
- پنج تن آل عبا
- پیامبران اولوالعزم
- پیامبران در اسلام
- پیامبران عرب
- پیامبران
- تاجران عرب
- چهارده معصوم
- خاکسپاریها در مدینه
- درگذشتگان ۱۱ (قمری)
- درگذشتگان ۶۳۲ (میلادی)
- دیپلماتهای اهل عربستان سعودی
- رهبران مذهبی اسلامی
- رهبران مذهبی مسلمان سده ۷ (میلادی)
- زادگان دهه ۵۷۰ (میلادی)
- ژنرالهای عرب
- سیاستمداران عرب
- شخصیتهای قرآن
- عربهای سده ۶ (میلادی)
- عربهای سده ۷ (میلادی)
- عربهای مسلمان
- فرزندخواندگی توسط خویشاوندان
- فروشندگان سده ۷ (میلادی)
- قاضیهای سده ۷ (میلادی)
- قانونگذاران سده ۷ (میلادی) در آسیا
- قرآن
- قریش
- معجزهکنندگان
- مهاجرین
- نیکوکاران