نقد قرآن: تفاوت میان نسخهها
←اتهام جنون: درخواست منبع برچسب: متن دارای ویکیمتن نامتناظر |
←اتهام جنون: کسی که بخونه قشنگ میفهمه که ما چی میکشیم از دست اینا، ابرابزار (با کمک آن را اثبات کن) |
||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
==== اتهام جنون ==== |
==== اتهام جنون ==== |
||
محمد امین در منابع اسلامی پیش از بعثت به راستگویی و درستکاری مشهور بود و پس از بعثت مطابق آیات قرآن ناباوران او را مجنون خواندند<ref name="sharehsobhani" /> به مفهوم جنزده اما در قرآن چیزی از اینکه او را دروغگو خوانده باشند گفته |
محمد امین در منابع اسلامی پیش از بعثت به راستگویی و درستکاری مشهور بود و پس از بعثت مطابق آیات قرآن ناباوران او را مجنون خواندند<ref name="sharehsobhani" /> به مفهوم جنزده اما در قرآن چیزی از اینکه او را دروغگو خوانده باشند گفته نشدهاست. بعدها هرگونه شک به محمد (همچون مجنون خواندن) و زیر سؤال بردن آیات قرآن به معنی کفر و حکم مرگ بود که در آیات قرآن به ویژه سورههای مدنی نیز به این موضوع بارها اشاره شدهاست.{{مدرک}} |
||
محمد پیش از بعثت به راستگویی و درستکاری مشهور بود و این در حالی ست که در آیه [[و ان یکاد]] و آیات دیگری از قرآن، از جمله سورههای حجر آیه ۶، سباء آیه ۸ و آیه ۴۶، صافات آیه ۳۶، دخان آیه ۱۴، طور آیه ۲۹، قلم آیه ۲ و ۵۱ و تکویر آیه ۲۲، دربارهٔ این میگوید که پس از بعثت و در زمان حیات محمد کسانی که به پیامبری او باور نداشتند به او مجنون میگفتند: |
محمد پیش از بعثت به راستگویی و درستکاری مشهور بود و این در حالی ست که در آیه [[و ان یکاد]] و آیات دیگری از قرآن، از جمله سورههای حجر آیه ۶، سباء آیه ۸ و آیه ۴۶، صافات آیه ۳۶، دخان آیه ۱۴، طور آیه ۲۹، قلم آیه ۲ و ۵۱ و تکویر آیه ۲۲، دربارهٔ این میگوید که پس از بعثت و در زمان حیات محمد کسانی که به پیامبری او باور نداشتند به او مجنون میگفتند: |
||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
اتهام جنون محمد به عقیده مسلمانان مردود است و استدلالهای متفاوتی را مطرح میکنند. [[جعفر سبحانی|آیتالله سبحانی تبریزی]] با توجه به اینکه مردم آن زمان محمد را تا پیش از بعثت، «محمد امین» میخواندند و تا پیش از [[هجرت]] حتی نامسلمانان امانتهای خود را به وی میسپردند، اتهام جنون را از جانب دشمنان محمد میداند<ref name="sharehsobhani">{{یادکرد وب | نشانی=http://www.shareh.com/persian/magazine/maktab_i/87/10/02.htm | عنوان=تهمت وحی نفسی به پیامبر اسلام | ناشر=مکتب اسلام | تاریخ=دی ۱۳۸۷ | نویسنده=[[جعفر سبحانی]] | پیوند بایگانی=https://web.archive.org/web/20150621060642/http://www.shareh.com/persian/magazine/maktab_i/87/10/02.htm | تاریخ بایگانی=21 ژوئن 2015}}</ref> هر چند که حصر اقتصادی محمد و یارانش توسط مردم مکه انجام شده بود. در روایات آمدهاست که محمد برای نصب حجر الاسود به عنوان حَکَم انتخاب شد و در اختلاف نظر قبایل چارهاندیشی کرد و به عقیده مسلمانان این نشانه مجنون نبودن محمد و تصدیق آیات قرآن است.<ref>{{یادکرد کتاب | نشانی=http://www.hawzah.net/Hawzah/Books/BookView.aspx?LanguageID=1&BookID=45310&BookArticleID=33257 | عنوان=تاریخ اسلام از آغاز تا هجرت | نویسنده=علی دوانی | صفحات=۷۷ و ۷۸}}</ref> |
اتهام جنون محمد به عقیده مسلمانان مردود است و استدلالهای متفاوتی را مطرح میکنند. [[جعفر سبحانی|آیتالله سبحانی تبریزی]] با توجه به اینکه مردم آن زمان محمد را تا پیش از بعثت، «محمد امین» میخواندند و تا پیش از [[هجرت]] حتی نامسلمانان امانتهای خود را به وی میسپردند، اتهام جنون را از جانب دشمنان محمد میداند<ref name="sharehsobhani">{{یادکرد وب | نشانی=http://www.shareh.com/persian/magazine/maktab_i/87/10/02.htm | عنوان=تهمت وحی نفسی به پیامبر اسلام | ناشر=مکتب اسلام | تاریخ=دی ۱۳۸۷ | نویسنده=[[جعفر سبحانی]] | پیوند بایگانی=https://web.archive.org/web/20150621060642/http://www.shareh.com/persian/magazine/maktab_i/87/10/02.htm | تاریخ بایگانی=21 ژوئن 2015}}</ref> هر چند که حصر اقتصادی محمد و یارانش توسط مردم مکه انجام شده بود. در روایات آمدهاست که محمد برای نصب حجر الاسود به عنوان حَکَم انتخاب شد و در اختلاف نظر قبایل چارهاندیشی کرد و به عقیده مسلمانان این نشانه مجنون نبودن محمد و تصدیق آیات قرآن است.<ref>{{یادکرد کتاب | نشانی=http://www.hawzah.net/Hawzah/Books/BookView.aspx?LanguageID=1&BookID=45310&BookArticleID=33257 | عنوان=تاریخ اسلام از آغاز تا هجرت | نویسنده=علی دوانی | صفحات=۷۷ و ۷۸}}</ref> |
||
مرگ خدیجه در زمانی رخ داد که [[بنی هاشم]] از جمله پیامبر و خدیجه در [[شعب ابیطالب]] در حصر اقتصادی بودند. تا آن زمان، محمد در بعثت و پیامبریاش قدرت حکومت اسلامی نداشت و همچنین تنها یک همسر داشت. |
مرگ خدیجه در زمانی رخ داد که [[بنی هاشم]] از جمله پیامبر و خدیجه در [[شعب ابیطالب]] در حصر اقتصادی بودند. تا آن زمان، محمد در بعثت و پیامبریاش قدرت حکومت اسلامی نداشت و همچنین تنها یک همسر داشت. |
||
گفته شدهاست که قرآن در زمان حیات پیامبر اسلام به صورت کامل نوشته نشد. {{مدرک}} اما بسیاری از محققان مسلمان مانند سید ابوالقاسم خوئی<ref>خوئی، البیان فی تفسیر القرآن، ص۲۵۲</ref> سید محمدباقر صدر<ref>صدر، المدرسة القرآنیة، ص۲۷۶</ref> سید محمدباقر حکیم<ref>حکیم، علوم القرآن، ص۱۰۱</ref> و سیدکمال حیدری<ref>حیدری، مفاصل الاصلاح فی الفکر الشیعی، ص۳۳</ref> معتقدند که قرآن در زمان پیامبر علاوه بر آنکه نوشته شده به صورت کتاب نیز تدوین شده بود. در برخی آیات قرآن و احادیث نیز از قرآن با نام «کتاب» یاد شدهاست. اگرچه در منابع متعدد برجسته شیعی و سنت بهطور مکرر هست که زمانی که [[عمر]] به در خانه [[علی]] حمله کرد تا آن را آتش بزنند، همه افراد داخل خانه بیرون آمدند مگر علی که گفت: من قسم خوردهام که در خانه بمانم تا قرآن را جمعآوری کنم.<ref>{{یادکرد وب | نشانی=http://jannatolhosein.ir/?p=2131 | عنوان=اسناد شهادت حضرت زهرا در کتاب اهل سنت | ناشر=جنت الحسین .ir | پیوند بایگانی=https://web.archive.org/web/20150408143328/http://jannatolhosein.ir/?p=2131 | تاریخ بایگانی=8 آوریل 2015}}</ref><ref>{{یادکرد وب | نشانی=http://www.shia-news.com/fa/news/30711/مروری-بر-وقایع-تلخ-و-مصایب-پس-از-شهادت-رسول-الله-صلی-الله-علیه-وآله-و-سلم | عنوان=مروری بر وقایع تلخ و مصایب پس از شهادت رسولالله (صلی الله علیه وآله و سلم) | ناشر=[[شیعهنیوز]] | پیوند بایگانی=https://web.archive.org/web/20180308190314/http://www.shia-news.com/fa/news/30711/مروری-بر-وقایع-تلخ-و-مصایب-پس-از-شهادت-رسول-الله-صلی-الله-علیه-وآله-و-سلم | تاریخ بایگانی=8 مارس 2018}}</ref> همینطور [[مصحف علی]] و [[مصحف عثمان]] که به عنوان اولین قرآنهای جمعآوری شده شناخته میشوند. در بین منتظران [[مهدی]] رایج است که قرآن در دست مهدی غائب است. |
|||
بین محققان از جمله خود مسلمانان همواره بر سر اینکه آیا محمد واقعاً بیسواد بودهاست یا نه اختلاف نظر وجود داشتهاست. {{مدرک}} قرآن محمد را امی خطاب کرده<ref>قرآن، [http://www.usc.edu/org/cmje/religious-texts/quran/verses/007-qmt.php%23007.157 7:157]</ref> و در آیه ۴۸ سوره عنکبوت گفتهاست «تو پیش از قرآن کتابی را تلاوت نکردی و ننوشتی که اگر اینچنین بود اهل باطلکننده به شک افتاده بودند». [[ویلیام مونتگومری وات]] این دیدگاه را اتخاذ میکند که امی به معنی عدم آشنایی محمد با متنهای مقدس در بین مردم بودهاست نه به معنی بیسواد بودن.<ref>{{یادکرد کتاب | عنوان=Bell's introduction to the Qur'an | ناشر=Univ. Press | نویسنده=Richard Bell (Revised and Enlarged by W. Montgomery Watt) | سال=1970 | صفحات=31 تا 51 | شابک=0852241712}}</ref><ref>{{یادکرد ژورنال | عنوان=Muhammad, the Illiterate Prophet: An Islamic Creed in the Quran and Quranic Exegesis | نویسنده=Sebastian Günther | ژورنال=Journal of Quranic Studies | شماره=4 | سال=2002 | صفحات=1 تا 26 | doi=10.3366/jqs.2002.4.1.1 | دوره=1}}</ref> نهایتاً قرآن توسط خلیفه سوم، [[عثمان بن عفان]] در قالب چند جلد [[مصحف عثمان]] جمعآوری گشت<ref name=BBCUthmanQuran>یان مک ویلیام (۲۰۰۶/۰۱/۰۵). [http://news.bbc.co.uk/2/hi/asia-pacific/4581684.stm "Tashkent's hidden Islamic relic"]. [[بیبیسی نیوز|BBC News]]. بازبینی در ۲۰۱۰/۰۵/۲۷.</ref> و همچنین در نوشتههای تاریخی صحبتهایی از [[مصحف علی]] نیز در میان است.<ref name="WattBell" /><ref name="BellANDWatt" /> |
|||
==== اسکیزوفرنی ==== |
==== اسکیزوفرنی ==== |
نسخهٔ ۸ مارس ۲۰۱۸، ساعت ۱۹:۰۶
نقد قرآن، شامل مجموعه ایرادها و تناقضهای قرآن میشود که توسط مخالفان یا منتقدان قرآن مطرح میشود. مسلمانان آیات این کتاب را نزول وحی الهی بر پیامبر اسلام و کلام خدا میدانند و به اعتقاد آنان قرآن معجزه جاوید پیامبر اسلام و آخرین و کاملترین کتاب آسمانی است؛[۱] و از سوی دیگر منتقدان با مطرح کردن نقدهایی در زمینههای تاریخی، علمی، جنبههای اخلاقی و همچنین تناقضات متن با خودش، وحیانی و الهی بودن آنرا، به چالش میکشند.[۲]
منتقدان میگویند «دلایل اثبات نبوت محمد و آسمانی بودن قرآن ضعیف و غیرقابل دفاع اند»، و همچنین وثاقت تاریخی متن قرآن را به چالش میکشند.[۱]
برای جستجوی سریع سوره در یافتن تناقضات قرآن و غیره در این مقاله از شماره سوره نیز استفاده شدهاست اگر سورهای شماره ندارد میتوانید از شماره ردیف فهرست سورههای قرآن یا این صفحه یا این صفحه استفاده نمایید.
انتظار منتقدان از قرآن
"به اعتقاد عالمان اسلام، فلسفهٔ وحی و نبوت این است که علم و دانش و عقل آدمی در کشف بسیاری از حقایق مربوط به مبدا و معاد و فلسفهٔ آفرینش و معنای سعادت و نحوهٔ رسیدن به آن - که دغدغههای اصلی و بنیادین بشر را تشکیل میدهند - ناتوان است و بنابراین کتابهای آسمانی (خصوصا قرآن) برای پاسخ گویی به همین پرسشها و دغدغهها آمدهاند. بسیار خوب، اما این پیش فرض، انتظارات ما از قرآن - به عنوان آخرین و کاملترین کتاب آسمانی که البته مأموریتی جهانی و ابدی نیز دارد - بالا میبرد. توقع ما این است که …"[۳]
- به جای پرداختن به مسائل جزیی و پیش پا افتاده و بیاهمیت یا مقطعی و محلی (Local)، به مسائل اصلی و بنیادین بشریت بپردازد و موضوعات حساس و سرنوشت ساز و کلان را مطرح کند و بینش جهانی داشته باشد
- به گونهای فصیح، بلیغ و به عبارت دقیق تر: گویا و رسا و بدون کوچکترین ابهام و ایهامی سخن بگوید تا قابل برداشتها و تفسیرهای ضد و نقیض نباشد.[۳]
- نقصهایی نیز هستند همچون در قرآن حرفی از برف یا درخت زده نشده است (اشاره به موقعیت جغرافیایی عربستان بیابانی) و برای مثال قطع شاخه درختان یا خود درختان به عنوان عملی ناپسند در قرآن مطرح نشده در حالی که جهان به عربستان خلاصه نمیشود.
تناقض و انتقاد
از دیدگاه منتقدان مجموعه آیات نه تنها با هم هماهنگ نیستند، بلکه در بعضی موارد یکدیگر را نقض میکنند.[۴][۵][۶] اما برخی مراجع مسلمان منکر وجود هرگونه تناقضی در قرآن هستند و تناقض را ناشی از نفهمیدن معنای واقعی آیه یا ناآشنایی با مفاهیم و علوم قرآنی میدانند.[۷][۸] همچنین عبدالکریم سروش میگوید که کلامالله پنداشتن خود کتاب قرآن که آن را مخلوق خود محمد نپندارید شما را در شرایطی سخت و لاینحل دربارهٔ مسائل اخلاقی در قرآن قرار خواهد داد،[۹] نظر مشابهی که سم هریس دربارهٔ تندروی اسلامی ناشی از برداشت تحتالفظی از قرآن دارد[۱۰] و ایاد جمالالدین نیز این نوع تندرویهای اخلاقی در بنیادگرایی اسلامی را مخالف پیام محمد میداند.[۱۱]
تناقضات
منتقدان موارد متعددی از تناقضات قرآن را مطرح کردهاند[۱۲][۱۳] مانند حرام بودن یا نبودن شراب،[۱۴] شیطانی بودن شراب در آیه ۹۰ سوره مائده (سوره ۵) و آیه ۲۱۹ بقره (سوره ۲) و رودهایی از شراب که در بهشت جاری هستند در آیه ۱۵ سوره محمد (سوره ۴۷) و آیات ۲۲ تا ۲۵ سوره المطففین (سوره ۸۳) و این سؤال پرسیده شدهاست که چطور شراب شیطانی به بهشت راه یافتهاست.[۱۳] آن گروه از مسلمانانی که قرآن را تفسیر مینمایند مانند مکارم شیرازی مخالف هر گونه تناقض در قرآن هستند و دیگران را به تفسیر به رأی متهم میکنند، و میگویند که تفسیر به رای تفسیری بر خلاف موازین علم لغت برای «تطبیق دادن آن بر پندارها و خیالات باطل و تمایلات شخصی و گروهی» است.[۱۵] برخی از این تناقضات با پاسخهایی از طرف برخی مراجع اسلامی متفاوت با عنوان شبهه همراه بودهاند.[۷][۸] برخی از تناقضات مطرح شده توسط منتقدان عبارتند از:
- مدت زمان خلقت آسمان و زمین:[۶][۱۳][۱۶] در سوره الاعراف(۷) آیه ۵۴، سوره یونس(۱۰) آیه ۳، سوره هود(۱۱) آیه ۷ و سوره الفرقان(۲۵) آیه ۵۹ آفرینش زمین و آسمان (در برخی تفاسیر آکادمیک انگلیسی زبان بهشت، سپهر یا آسمان[۱۷]) ۶ روز بیان شدهاست اما در سوره فصلت(۴۱) آیات ۹ تا ۱۲ جمع روزهایی که الله برای خلقت زمین و آسمان به آنها اشاره میکند ۸ روز است. از طرفی مدت زمان خلقت زمین که آیه ۹ فصلت میگوید ۲ روز و آیه ۱۰ میگوید ۴ روز.[۶] مراجع مسلمان میگویند که خلقت زمین در سوره فصلت ۴ روز بوده که با ۲ روز آسمان نتیجه ۶ روز باشد اما آیه ۹ خلقت زمین را ۲ روز عنوان کردهاست و نه ۴ روز.[۶][۸] برخی دیگر از مراجع مسلمان با استناد به آیات دیگر قرآن که روزهای الله را با طول متفاوت برای انسان عنوان کرده این روزها را به دوره تفسیر میکنند و میگویند که طول این روزها در سورههای مختلف متفاوت بودهاست اما از طرف دیگر در سوره بقره(۲) آیه ۱۱۷ گفته شدهاست که جهان به صورت آنی خلق میشود و نه طی چند روز یا دوره بسیار بلند زمانی در گذشته: «خدا میگوید که باش پس میباشد»[۱۳] اما دربارهٔ این بحث بسیار کهن خلقت جهان ملاصدرا در نظریه حرکت جوهری میگوید که خدا ذات جهان را دم به دم خلق میکند هرچند که با خلقت طی چند دوره طولانی متفاوت است. زکریای رازی گفته است که «اگر خداوند خالق جهان است، چرا پیش از خلق جهان جهان را خلق نکرد؟» (اشاره به موضوع تغییر حکمت تصمیمات خدا طی زمان).[۱۸] عبدالکریم سروش در کتاب نهاد ناآرام جهان که آن را پیرامون حرکت جوهری نگاشته مینویسد: «عظمت و اهمیت کشف و ابتکار نظریه حرکت جوهری… به هیچ روی کمتر از اهمیت.. دو کشف عظیم علمی در سراسر تاریخ علم و اندیشه (یعنی دو نظریه جاذبه عمومی نیوتن و نسبیت عام آلبرت اینشتین) نیست»[۱۹]
- ترتیب خلقت زمین و آسمان: در سوره بقره(۲) آیه ۲۹ اول زمین آفریده شدهاست سپس آسمان اما در سوره النازعات(۷۹) آیه ۲۷ تا ۳۰ اول آسمان آفریده شدهاست سپس زمین.[۱۳][۲۰]
- چسباندن یا جدا کردن: در سوره فصلت(۴۱) آیه ۱۱ میگوید زمین و آسمان از هم جدا بودند و بعد به هم گرویدند اما در سوره الانبیا(۲۱) آیه ۳۰ میگوید که آنها ابتدا یکی بودند و بعداً از یکدیگر جدا شدند.[۶][۱۳]
- انسان از چه ساخته شد:[۱۳]
- گرفتن روح در زمان مرگ: سوره السجده(۳۲) آیه ۱۱ میگوید فرشته مرگ روح را میگیرد اما سوره محمد(۴۷) آیه ۲۷ میگوید فرشتگان میگیرند و سوره الزمر(۳۹) آیه ۴۲ میگوید الله است که روح را از انسانها هنگام مرگ میگیرد.[۱۳]
- در سوره حج(۲۲) آیه ۴۷ و سوره سجده(۳۲) آیه ۵ روزهای الله برابر ۱۰۰۰ سال بشر است اما در سروه العروج(۷۰)(که به المعارج یا سئلسائل نیز مشهور است) آیه ۴ روزهای الله برابر ۵۰۰۰۰ سال بشر است.[۶][۱۳]
- الله و تخت او: الله از رگ گردن به انسان نزدیکتر است (سوره ق(۵۰) آیه ۱۶) و در عین حال بر روی تختش نشسته است (سوره الحدید(۵۷) آیه ۴) تختی که روی آب بنا شدهاست (سوره هود(۱۱) آیه ۷) و در عین حال بقدری دور است که رسیدن به او بین ۱۰۰۰ و ۵۰۰۰۰ سال طول میکشد (سوره السجده(۳۲) آیه ۵، سوره المعارج(۷۰) آیه ۴).[۱۳]
- تعداد فرشتگان مریم: سوره آل عمران(۳) آیات ۴۲ و ۴۵ دربارهٔ باردار شدن مریم از چندین فرشته صحبت میکند اما سوره مریم(۱۹) آیات ۱۷ تا ۲۱ تنها از یک فرشته صحبت میکند.[۱۳]
- دستههای روز قیامت: در سوره الواقعه(۵۶) آیه ۷ ادعا میشود که در روز قیامت مردم به سه دسته میشوند اما در سوره البلد(۹۰) آیات ۱۸ و ۱۹، سوره الزلزله(۹۹) آیات ۶ و ۷ تنها دو گروه.[۱۳]
- نابودی قوم عاد: در سوره القمر(۵۴) آیه ۱۹ اشاره شدهاست که الله برای نابودی قوم عاد یک روز لازم داشت اما در سوره فصلت(۴۱) آیه ۱۶ و سوره الحاقه(۶۹) آیه ۶ به ۷ شبانه روز اشاره شدهاست.[۱۳]
- ریشه بیچارگی کجاست: آیا شر و مصیبت از طرف شیطان است (سوره ص(۳۸) آیه ۴۱)؟ از خود ماست (سوره النسا(۴) آیه ۷۹)؟ یا از طرف الله (سوره النسا(۴) آیه ۷۸)؟[۱۳]
- رحمتالله چقدر است: الله رحمت را بر خود مقرر کردهاست (سوره الانعام(۶) آیه ۱۲) هرچند بعضی از اشخاص را هرچند که میتواند هدایت نمیکند (سوره الانعام(۶) آیه ۳۵، سوره ابراهیم(۱۴) آیه ۴).[۱۳]
- آیا در بهشت بازجویی خواهد بود یا نه: از یکدیگر سؤال نخواهند کرد (سوره المومنون(۲۳) آیه ۱۰۱)، اما همچنان در یک پرس و جوی دو جانبه شرکت خواهند کرد (سوره الطور(۵۲) آیه ۲۵) و از یکدیگر سؤال خواهند کرد (سوره الصافات(۳۷) آیه ۲۷).[۱۳]
- ناقص یا با جزئیات کامل: قرآن در جاهایی ادعا میکند که کامل است و تمامی جزئیات را دارا میباشد و هیچ چیز باقی نماندهاست که در آن نباشد (سوره الانعام(۶) آیه ۳۸، سوره الانعام(۶) آیه ۱۱۴، سوره یوسف(۱۲) آیه ۱۱، سوره النحل(۱۶) آیه ۸۹ و…) اما چیزهای بسیاری هستند که قرآن آنها را ناتمام باقی میگذارد، برای مثال مسئله شراب و شبهات موجود در قرآن.[۱۳]
- پرستش یک خدا یا یک خدای دیگر: به محمد دستور میدهد که به ناباوران بگوید، شما چیزی را نمیپرستید که من میپرستم (سوره الکافرون(۱۰۹) آیه ۳) هرچند سورههای دیگر در قرآن بطور مشخص اشاره میکنند که آن ناباوران در واقع خدایی را پرستش میکنند که همان الله است.[۱۳][۲۱]
- شفاعت کردن یا شفاعت نکردن: قرآن در مورد اینکه آیا در روز آخرت شفاعتی وجود خواهد داشت یا نه دچار تناقض میشود، در سوره البقره(۲) آیه ۱۲۲ و ۱۲۳، سوره الانفطار(۸۲) آیات ۱۸ و ۱۹ و… میگویند شفاعتی وجود ندارد اما سوره النجم(۵۳) آیه ۲۶، سوره الزخرف(۴۳) آیه ۸۶، سوره سبأ(۳۴) آیه ۲۳، سوره طه(۲۰) آیه ۱۰۹ و البته هر دو این پاسخها را میتوان با احادیث مختلف پشتیبانی کرد.[۱۳]
و موارد متعدد دیگری مانند بردهداری از کنیز و غلام که در آیات متعدد قرآن هم تأیید شده است[۱۱][۲۲][۲۳][۲۴] هم برعکس به آزاد کردن آنان توصیه شده.[۲۴]
استدلالهای ضعیف قرآن
به گفته برخی منتقدان همچون حجتالله نیکویی قرآن در موارد متعددی استدلالهای ضعیفی را بیان کردهاست:
"قرآن در موارد متعددی برای اثبات مدعیات خود (و یا توجیه بعضی احکام شرعی) دلایل ضعیفی آورده است و همین مرا به شک میاندازد که مگر ممکن است خدایی عالم و حکیم چنین استدلالهای ضعیفی را بیاورد. ..."[۲۵]
- آیه ۱۰۳ سوره نحل، در رفع این شبهه که بسیاری از کافران و مشرکان اعتقاد داشتند که محمد آیات قرآن را از افراد دیگری میآموزد و برای مردم بیان میکند.[۲۵]
- آیه ۲۲ سوره ۲۱ یا انبیاء، دلیل آوری برای توحید[۲۶]
- آیات ۳۷ تا ۴۰ سوره ۷۵ یا قیامه و همچنین آیه ۵ سوره ۲۲ یا حج، دلیل آوری برای قدرت خدا در زنده کردن مردگان[۲۷]
- آیه ۱۱ سوره ۴۹ یا حجرات (در نهی تمسخر)،[۲۸]
- آیه ۱۰۸ سوره ۶ یا انعام (در نهی ناسزاگویی مؤمنان به مشرکان یا خدایان مشرکان)،[۲۸]
- آیه ۳۷ سوره ۱۷ یا اسراء (در نهی از راه رفتن بر روی زمین با نخوت و تکبر و خودپسندی)[۲۹]
- آیه ۲۵۸ سوره ۲ یا بقره، این که خدای حقیقی کیست در مناظره بین ابراهیم و پادشاه وقت[۳۰]
- آیه ۲۸۲ سوره بقره، در استدلال آیه برای توجیه این که چرا شهادت دو زن معادل شهادت یک مرد است[۳۱]
انتقادات اخلاقی، ستم و بیعدالتی در قرآن
مواردی متعدد توسط منتقدان قرآن مطرح شده است،[۱۲][۳۲][۳۳] که برخی از فیلسوفان یا روحانیون نواندیش دینی مانند عبدالکریم سروش یا سید ایاد جمالالدین این موارد را مطابق اخلاقیات تمدن مدرن امروزی جهان نمیدانند و سروش با اشاره به «خوانش اخلاقی تاریخی»، قرآن را نیازمند خوانش رؤیا و خوابگزاری مطرح میکند.[۳۴][۳۵][۳۶][۳۷] همچنین وی این مسائل اخلاقی مورد انتقاد در قرآن را در مواردی دورهای و رویدادی مطرح میکند که نباید در عصر حاضر به آن آیات عمل شود،[۹] و میگوید که محمد از خدا پرتر بوده و قرآن مخلوق خود محمد است بر اساس ارتباطی که بواسطه عالم رؤیا با خدایش داشتهاست و میگوید که کلامالله پنداشتن خود کتاب قرآن شما را در شرایطی سخت و لاینحل دربارهٔ مسائل اخلاقی قرار خواهد داد[۹] که مشابه نظر سم هریس دربارهٔ ممکن بودن اسلام میانهرو و دوری از تندروی اسلامی که ناشی از برداشت تحتالفظی از قرآن میباشد است.[۱۰] ایاد رئوف جمالالدین روحانی شیعه سکولار عراقی، نماینده ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۰ مردم شهر ناصریه در مجلس عراق که در دوران رژیم بعث ۱۶ سال از تبعید خود را در ایران و در حوزه علمیه قم گذراند و از منتقدان شدیدالحن نظام جمهوری اسلامی است، دربارهٔ ضرورت انسانی و دینی جدایی دین از حکومت علاوه بر نفاق در دوران حکومت پیامبر اسلام که منجر به نزول سوره مدنی منافقون شد میگوید که تأیید بردهداری در قرآن و اسلام و توهین به غیر مسلمانان عامل مهم دیگری برای ضرورت جدایی دین از بنیاد حکومت مدنی و مردمی بر پایه دموکراسی است.[۱۱][۲۱] برخی از موارد غیراخلاقی قرآن عبارتند از:
- در مورد زنان و خانواده سوره نساء (سوره ۴) آیه ۲ و ۳ (تعدد زوجات: «اگر بیم دارید که در کار یتیمان عادل نباشید، از بین زنان هرچه پسندیدید دودو و سهسه و چهارچهار نکاح کنید و اگر بیم آن دارید که بین زنان عادل نباشید فقط با یک زن یا تمامی زنانی که مالک آنها شدهاید (کنیز) نکاح کنید») و آیه ۳۴ همان سوره (کتک زدن زنان)،[۳۸][۳۸] و سوره بقره (سوره ۲) آیه ۲۲۳ که زنان را کشتزار مردان خطاب کردهاست.
- بردهداری از زنان اسیر: آیه ۲۴ نساء (زنان شوهردار بر شما حرام شدهاند مگر آنان که با نیروی خودتان مالک شدهاید)[۳۸] و سوره مومنون (سوره ۲۳) آیه ۱ تا ۶ (مؤمنان رستگار شدند آنان که شرمگاه خود را نگاه میدارند جز بر همسران یا کنیزان خویش که در نزدیکی با آنان مورد ملامت قرار نمیگیرند).[۳۸] حوزه علمیه قم دربارهٔ آیه ۲۴ سوره نساء اینگونه گفته است که زن یا مرد، کوچک یا بزرگ در صورتی که علیه نظام اسلامی قیام کرده باشند و تسلیم نشده باشند در صورتی که زنده اسیر شوند امام مسلمان میتواند آنها را در قبال گرفتن فدیه آزاد کند یا آنها را به بردگی بگیرد و به مالکیت مجاهدان مسلمان درآورد از این رو مجاهد مسلمان به حکم امام خودش میتواند با زن محاربی که حتی شوهر داشته باشد نکاح کند.[۳۹][۴۰]
- سوره مائده (سوره ۱۶) آیه ۳۸:[۳۸]«و مرد و زن دزد را به سزای آنچه کردهاند دستشان را به عنوان کیفری از جانب خدا ببرید و خداوند توانا و حکیم است.»
- سوره نحل آیه ۷۵ و ۷۶، تبعیض بین مردان در اسلام با تأیید بردهداری با مقایسه شخص کر و لال با بنده زرخرید و اینکه برده را ناتوان عنوان کردهاست[۲۲][۲۳] که برخی مسلمانان آن را به عنوان ناتوانی برده در قیاس با خرید و فروش برده پیش از اسلام قیاس کردهاند[۴۱] ولی آیه مستقیم از تبعیض بین بنده زرخرید با صاحبش صحبت کرده که در اسلام نیز این خرید و فروش ادامه یافت حتی کودکان صغیر.[۱۱] البته قرآن به آزاد کردن برده نیز توصیه کردهاست که این موضوع نیز به عنوان تناقض دیگری در قرآن توسط منتقدان مطرح شدهاست.[۲۴] «اللّهُ برده زرخریدی را مثال میزند که هیچ قدرتی ندارد، و کسی را که از جانب خویش رزق نیکویش دادهایم و در نهان و آشکارا انفاق میکند آیا این دو برابرند؟ سپاس برای خداست، بلکه بیشترشان نمیدانند(۷۵) و اللّهُ دو مرد را مثال میزند که یکی گنگ (کر و لال) است و بر هیچ چیز توانی ندارد و باری بر دوش مولای خود است و به هر سو که او را بفرستد هیچ فایدهای ندارد، آیا این مرد با آن کس که مردم را به عدل فرمان میدهد و خود بر راه راست میرود برابر است؟ (۷۶)
گروههای بنیادگرای اسلامی بر بردهداری تأکید میکنند و مسلمانان غیر بنیادگرا بر اینکه قرآن مخالف بردهداری است و بر اینکه بردهداری پیام محمد پیامبر اسلام نبوده است اما در همان سالهای ۴۱ تا ۱۳۲ پس از هجرت محمد، سرداری مسلمان از تونس یک میلیون پسربچه و ۳۰۰ هزار دختربچه ۵ و ۶ ساله را در دمشق پایتخت خلافت امویان به بردگی میفروشد و امروزه همچنان بنیادگرایانی مانند داعش نماز میخوانند و با نام الله سر میبرند، مردم را آواره و بردهفروشی میکنند و مسلمانان غیر بنیادی چون جمالالدین این را مخالف پیام محمد میدانند.[۱۱] - سوره احزاب (سوره ۳۳) آیه ۵۰(تأیید بردهداری):[۳۸] «زنانی که مهرشان را دادهای و آن زنانی که به نیروی خود مالک شدهای و دخترعموها و دختر عمهها و دختر داییها و دختر خالههای تو که با تو مهاجرت کردهاند و زن مؤمنی که خود را به نبی بخشیده باشد بر تو حلال کردیم که هرگاه نبی اراده کند نکاح کند این حکم ویژه توست و نه دیگر مؤمنین که میدانیم برای زوجهایشان و آن زنانی که به توان و نیروی آنان تصاحب شدهاند چه حکمی کردهایم که بر تو حرجی نباشد.»
- سوره توبه (سوره ۹) آیه ۱۲۳:[۳۸] «ای کسانیکه ایمان آوردهاید، کافرانی که نزد شمایند را بکشید. تا در شما درشتی و شدت را بیابند؛ و بدانید که خداوند با پرهیزکاران است.»
- سوره مائده (سوره ۵) آیه ۳۳:[۳۸] «سزای کسانی که با [دوستداران] خدا و پیامبر او میجنگند و در زمین به فساد میکوشند جز این نیست که کشته شوند یا بر دار آویخته گردند یا دست و پایشان در خلاف جهت یکدیگر بریده شود یا از آن سرزمین تبعید گردند این رسوایی آنان در دنیاست و در آخرت عذابی بزرگ خواهند داشت.»
- سوره التوبه (سوره ۹) آیه ۲۸:[۳۲][۳۸] «ای کسانی که ایمان آوردهاید، مشرکان نجسند و از سال بعد نباید به مسجد الحرام نزدیک شوند، و اگر از بینوایی میترسید، خدا اگر بخواهد به فضل خوش بینیازتان خواهد کرد. زیرا خدا دانا و حکیم است.»
- سوره التوبه (سوره ۹) آیه ۲۹:[۳۲][۳۸] «کسانی را از اهل کتاب که به خدا و روز قیامت ایمان نمیآورند و چیزهایی را که خدا و پیامبرش حرام کردهاست بر خود حرام نمیکنند و دین حق را نمیپذیرند بکشید، تا آنگاه که به دست خود در عین مذلت جزیه بدهند.»
- سوره الانفال (سوره ۸) آیه ۱۲:[۳۲][۳۸] «و آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان وحی کرد: من با شمایم. شما مؤمنان را به پایداری وادارید. من در دلهای کافران بیم خواهم افکند. بر گردنهایشان بزنید و انگشتانشان را قطع کنید.»
- سورهُ توبه (سوره ۹) آیه ۵:[۳۸] «پس چون ماههای حرام به سر آمد آنگاه مشرکان را هر جا یافتید به قتل رسانید؛ و آنها را دستگیر و محاصره کنید؛ و هر سو در کمین آنها باشید. چنانچه توبه کردند و نماز به پای داشتند و زکات دادند پس از آنها دست بدارید؛ که خدا آمرزنده و مهربان است.»
- سوره توبه (سوره ۹) آیه ۱۲ تا 14:[۳۸] «اگر پس از بستن پیمان، سوگند خود شکستند و در دین شما طعن زدند، با پیشوایان کفر قتال کنید که ایشان را رسم سوگند نگه داشتن نیست، باشد که از کردار خود بازایستند.»
- سوره بقره(۲) آیه ۱۹۱:[۳۸] «هرجا که آنها را بیابید بکشید و از آنجا که شما را راندهاند، برانیدشان، که فتنه از قتل بدتر است؛ و در مسجد الحرام با آنها مجنگید مگر آنکه با شما بجنگند؛ و چون با شما جنگیدند بکشیدشان که این است پاداش کافران.»
ریشهیابی اشکالات
خوانش رؤیا از آیات قرآن
نواندیش دینی، عبدالکریم سروش چنین مطرح کردهاست که آیات قرآن حاصل رؤیای محمد بودهاند و تشریح کردهاست که محمد به عنوان یک مخلوق از خدا پرتر بوده و ریشه آیات قرآن از درون خود محمد و بواسطه عالم رؤیا بودهاست از این رو آیات قرآن را نیازمند خوابگزاری میداند و نه تفسیر.[۳۴][۳۵] کسانی که با سروش مخالفت کردند عالم رؤیا خواندن منشأ قرآن را به مفهوم باز شدن راه برای دروغ خواندن قرآن میدانستند. وی در پاسخ آنها گفت که «اگر وحی نبی را حجت میدانید رؤیای او را نیز حجت بدانید».[۳۴][۳۵] در برنامه پرگار سروش در مناظرهای دوجلسهای با منتقد مخالف خودش عبدالعلی بازرگان، کسی که حامی دیدگاه تفسیری و مخالف رؤیا خواندن قرآن است، اینچنین مطرح کرد که با خوانش رؤیا از آیات قرآن، تناقضات و موارد انتقادات اخلاقی در قرآن توجیه میشوند. او با تأیید اینکه مطابق گفتههای تمام مورخان محمد در زمان وحی «دچار احوال نامتعارفی میشد چیزی شبیه خواب بلکه سنگینتر از خواب» قرآن را نیازمند خوابگزاری دانست.[۳۴][۳۵]
اتهام جنون
محمد امین در منابع اسلامی پیش از بعثت به راستگویی و درستکاری مشهور بود و پس از بعثت مطابق آیات قرآن ناباوران او را مجنون خواندند[۴۲] به مفهوم جنزده اما در قرآن چیزی از اینکه او را دروغگو خوانده باشند گفته نشدهاست. بعدها هرگونه شک به محمد (همچون مجنون خواندن) و زیر سؤال بردن آیات قرآن به معنی کفر و حکم مرگ بود که در آیات قرآن به ویژه سورههای مدنی نیز به این موضوع بارها اشاره شدهاست.[نیازمند منبع]
محمد پیش از بعثت به راستگویی و درستکاری مشهور بود و این در حالی ست که در آیه و ان یکاد و آیات دیگری از قرآن، از جمله سورههای حجر آیه ۶، سباء آیه ۸ و آیه ۴۶، صافات آیه ۳۶، دخان آیه ۱۴، طور آیه ۲۹، قلم آیه ۲ و ۵۱ و تکویر آیه ۲۲، دربارهٔ این میگوید که پس از بعثت و در زمان حیات محمد کسانی که به پیامبری او باور نداشتند به او مجنون میگفتند:
وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ ﴿۵۱﴾ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ ﴿۵۲﴾
و همانا نزدیک است کافران هنگامی که قرآن را میشنوند، با [نگاهها و] چشمهایشان تو را به زمین بزنند و میگویند: او مجنون است؛ حال آنکه قرآن [یا پیامبر] جز اندرزی برای جهانیان نیست.
اتهام جنون محمد به عقیده مسلمانان مردود است و استدلالهای متفاوتی را مطرح میکنند. آیتالله سبحانی تبریزی با توجه به اینکه مردم آن زمان محمد را تا پیش از بعثت، «محمد امین» میخواندند و تا پیش از هجرت حتی نامسلمانان امانتهای خود را به وی میسپردند، اتهام جنون را از جانب دشمنان محمد میداند[۴۲] هر چند که حصر اقتصادی محمد و یارانش توسط مردم مکه انجام شده بود. در روایات آمدهاست که محمد برای نصب حجر الاسود به عنوان حَکَم انتخاب شد و در اختلاف نظر قبایل چارهاندیشی کرد و به عقیده مسلمانان این نشانه مجنون نبودن محمد و تصدیق آیات قرآن است.[۴۳]
مرگ خدیجه در زمانی رخ داد که بنی هاشم از جمله پیامبر و خدیجه در شعب ابیطالب در حصر اقتصادی بودند. تا آن زمان، محمد در بعثت و پیامبریاش قدرت حکومت اسلامی نداشت و همچنین تنها یک همسر داشت.
گفته شدهاست که قرآن در زمان حیات پیامبر اسلام به صورت کامل نوشته نشد. [نیازمند منبع] اما بسیاری از محققان مسلمان مانند سید ابوالقاسم خوئی[۴۴] سید محمدباقر صدر[۴۵] سید محمدباقر حکیم[۴۶] و سیدکمال حیدری[۴۷] معتقدند که قرآن در زمان پیامبر علاوه بر آنکه نوشته شده به صورت کتاب نیز تدوین شده بود. در برخی آیات قرآن و احادیث نیز از قرآن با نام «کتاب» یاد شدهاست. اگرچه در منابع متعدد برجسته شیعی و سنت بهطور مکرر هست که زمانی که عمر به در خانه علی حمله کرد تا آن را آتش بزنند، همه افراد داخل خانه بیرون آمدند مگر علی که گفت: من قسم خوردهام که در خانه بمانم تا قرآن را جمعآوری کنم.[۴۸][۴۹] همینطور مصحف علی و مصحف عثمان که به عنوان اولین قرآنهای جمعآوری شده شناخته میشوند. در بین منتظران مهدی رایج است که قرآن در دست مهدی غائب است.
بین محققان از جمله خود مسلمانان همواره بر سر اینکه آیا محمد واقعاً بیسواد بودهاست یا نه اختلاف نظر وجود داشتهاست. [نیازمند منبع] قرآن محمد را امی خطاب کرده[۵۰] و در آیه ۴۸ سوره عنکبوت گفتهاست «تو پیش از قرآن کتابی را تلاوت نکردی و ننوشتی که اگر اینچنین بود اهل باطلکننده به شک افتاده بودند». ویلیام مونتگومری وات این دیدگاه را اتخاذ میکند که امی به معنی عدم آشنایی محمد با متنهای مقدس در بین مردم بودهاست نه به معنی بیسواد بودن.[۵۱][۵۲] نهایتاً قرآن توسط خلیفه سوم، عثمان بن عفان در قالب چند جلد مصحف عثمان جمعآوری گشت[۵۳] و همچنین در نوشتههای تاریخی صحبتهایی از مصحف علی نیز در میان است.[۵۴][۵۵]
اسکیزوفرنی
سم هریس نویسنده آمریکایی، عصبشناس و از هواداران شکگرایی علمی در مناظره با کریس هجز، میگوید محمد در آن زمان به اسکیزوفرنی مبتلا شدهاست که ادعای محمد دربارهٔ اینکه قرآن توسط فرشته مقرب و برتر، جبرئیل بر او دیکته شده باشد را روشن میکند.[۵۶][۵۷] وی میگوید بر اساس احادیث اگر کسی بگوید که محمد به بیماری اسکیزوفرنی مبتلا بود او در اسلام باید کشته شود و این شرحی از یک دین میانه رو نیست.[۱۰][۵۷][۵۸] هریس میگوید اسلام میانهرو نیز امکانپذیر است و تندروی اسلامی ناشی از برداشت تحت الفظی وحی از قرآن بدون بررسی بودهاست،[۱۰] که مشابه نظر عبدالکریم سروش است دربارهٔ اینکه کلامالله پنداشتن قرآن شما را در شرایطی سخت و لاینحل در مسائل اخلاقی قرار خواهد داد[۹] و اینکه قرآن مخلوق خود محمد و حاصل ارتباط وی در عالم رؤیا بودهاست (مطابق تمام منابع اسلامی «احوال نامتعارفی عمیقتر از خواب»).[۳۴][۳۵] هریس مبحثی از احادیث مطرح میکند که میگوید:
با توجه به احادیث اگر یک مسلمان تصمیم بگیرد که دیگر مسلمان نباشد، او باید کشته شود. اگر کسی جرات کرده و نظری را دربارهٔ قرآن بیان کند که آن را یک کتاب عادی از یک دین افسانهای مطرح کند یا اینکه بگوید محمد یک اسکیزوفرنیک بوده، او نیز باید کشته شود. لازم به گفتن نیست که تمایل به کشتن مردم برای جرمهای خیالی همچون ارتداد و کفرگویی شرحی از میانهروی مذهبی نیست.[۱۰]
شخصی که به اسکیزوفرنی مبتلا شود با وجود توهمات دیداری و شنیداری همچنان میتواند برای مثال گلدوزی کند یا در دانشگاه تدریس کند مانند جان فوربز نش که برنده جایزه نوبل اقتصاد شد اما در ۳۰ سالگی به اسکیزوفرنی مبتلا شده بود و اطرافیانش مدتها متوجه واقعی نبودن شخصیتهای خیالی او نشدند. محمد در ۴۰ سالگی مدعی شد که جبرئیل بر او نازل میشود. برخی او را که به امین مشهور بود مجنون خواندند و برخی به او ایمان آوردند.
در احادیث شیعه و سنت
در نهج البلاغه علی به عبدالله بن عباس پیش از جنگ نهروان توصیه میکند که با استناد به قرآن مناظره نکند:[۵۹]
با آنها به قرآن مناظره مکن، زیرا قرآن دو پهلو است. تو چیزی میگویی و آنها چیزی در جوابت میگویند، بلکه با آنها به سنت (پیامبر) مناظره کن که راه گریز نیابند.
أبی هریرة از محمد روایت میکند:[۶۰] جدال در قرآن کفر است.
علی میرفطروس با استناد به حدیث فوق از محمد و همچنین آیات قرآن،[آیه ۱][آیه ۲] صراحت (شفاف و واضح بودن) قرآن را به چالش کشیده و میگوید: دوران خلافت عمر آنچنان سخت و پرخشونت بود که کسی جرئت کوچترین اعتراضی نداشت. در این دوره نیز شکنجه و سرکوب کسانی که به اسلام و آیت قرآن اعتراض یا تردید داشتند رواج داشت بطوریکه در زمان عمر حتی گفتگو از تفسیر قرآن نیز ناروا بود.[۶۱][۶۲]
ناسخ و منسوخ
قرآن در جواب طعنه زنان میگوید: هر آیهای را نسخ کنیم یا آن را به [دست] فراموشی بسپاریم بهتر از آن یا مانندش را میآوریم مگر ندانستی که خدا بر هر کاری تواناست.[آیه ۳] چون آیهای را به جای آیه دیگر بیاوریم و خدا به آنچه به تدریج نازل میکند داناتر است میگویند جز این نیست که تو دروغبافی [نه] بلکه بیشتر آنان نمیدانند. بگو آن را روح القدس از طرف پروردگارت به حق فرود آورده تا کسانی را که ایمان آوردهاند استوار گرداند و برای مسلمانان هدایت و بشارتی است[آیه ۴]
ابن وراق در اینباره میگوید: میبینیم که تئوری نسخ آیه، چگونه دانشمندان و نویسندگان را از گرفتاریهای وابسته به تضادها و نا همگونیهای متون قرآن نجات میدهد. با این وجود متن و روان آیههای مکی و مدنی و تفاوت آشکارشان با یکدیگر نمیتواند مدافعان اسلام را به گونه کامل به ساحل نجات برساند. زیر آیههای مکی که در آغاز ادعای پیامبری محمد نازل شده، همه حکایت از بردباری و شکیبایی و تحمل اندیشهها و کردار دیگران را دارد و آیههای مدنی که در زمان فرمانروایی محمد نازل شده، همه از کشتن و نابود کردن و گردن زدن و قطع عضو میزنند. بدین ترتیب، آیههایی که کشتن و نابود کردن (برای مثال، آیه ۵ سوره توبه[آیه ۵]) را فرمان میدهند، آیههای با مضمون بردباری و صبر و تحمل اندیشهها و کردار دیگران را پند میدهد را نسخ میکند[۶۳]
سید محمدحسین طباطبایی در المیزان ذیل بحث نسخ آیات بیان میدارد که نسخ آیات از جنس تناقض احکام نیست بلکه از نوع تکمیل است. به عنوان مثال میگوید:
آیه: فاعفوا و اصفحوا حتی یاتی اللّه بامره،[۶۴] ترجمه: فعلاً عفو کنید و نادیده بگیرید تا خداوند امر خود را بفرستد، که بهروشنی میفهماند: حکم عفو و گذشت دائمی نیست و بزودی حکمی دیگر میآید، که بعدها بصورت حکم جهاد آمد؛ و مانند حکم زنان بدکاره که فرموده: فامسکو هن فی البیوت، حتی یتوفیهن الموت او یجعل اللّه لهن سبیلا،[۶۵] ترجمه: ایشان را در خانهها حبس کنید تا مرگشان برسد یا خدا راهی برایشان معین کند، که باز بهوضوح میفهماند حکم حبس موقتی است و همینطور هم شد و آیه شریفه با آیه تازیانه زدن به زناکاران نسخ گردید، پس جمله: «حتی یاتی اللّه بامره[۶۶]» در آیه اول و جمله «او یجعل اللّه لهن سبیلا[۶۷]» در آیه دوم خالی از این اشعار نیستند که حکم آیه موقتی است و بزودی دستخوش نسخ خواهند شد.»[۶۸]
به گفته او «از نظر آیه نامبرده نسخ باعث نمیشود که خود آیت نسخ شده بکلی از عالم هستی نابود گردد، بلکه حکم در آن عمرش کوتاه است، چون به وضعی وابستهاست که با نسخ، آن صفت از بین میرود.»[۶۹]
سید محمد جواد غروی در کتاب آدم از نظر قرآن معتقد است که نسخ در آیات کتاب خدا نیست و آن را موهن مقام إلهی و مغایر علم خداوند میداند. وی آیه ما ننسخ من آیه او ننسها… را متضمن ادیان پیشین و آیات کون میشمارد یعنی قرآن، ادیان قبل از خود را نسخ نموده و همچنین هر پدیدهای وقتی در اثر مرور زمان از بین برود یا از کار بیفتد، مثل آن یا بهتر از آن ساخته میشود و این سنت إلهی است و معنای نسخ، جز این نیست.[۷۰]
معجزه بودن قرآن
علی دشتی در کتاب ۲۳ سال معجزه بودن قرآن را از دو جنبهٔ لفظ و محتوا قابل بررسی دانسته است. به این دو جنبه اصطلاحاً اعجاز لفظی و اعجاز محتوایی میگویند. بسیاری دانشوران[نیازمند منبع] سدههای آغازین پس از اسلام به اعجاز لفظی قرآن قائل نبودند. بلکه ادعای اعجاز لفظی قرآن با گذشت زمان و افزایش تعصبها مطرح شد. مثلاً ابراهیم نظام، یکی از این افراد، در نفی اعجاز لفظی قرآن میگوید «نظم قرآن و کیفیت ترکیب جملههای آن معجزه نیست و سایر بندگان خدا میتوانند نظیر یا حتی بهتر از آن بیاورند». در همین راستا ابوالعلاء معری مترسل بزرگ عرب منشئات خود را برتر از قرآن دانسته است. اثبات اعجاز محتوایی قرآن از اعجاز لفظی هم مشکلتر است. چرا که مطلب چشمگیر تازهای که دیگران نگفته باشند یا دستور اخلاقی نابی که بدیع جلوه کند در قرآن نیامدهاست. داستانهایش اغلب از داستانهای یهودیان و ترسایان اخذ شدهاست و همین انتقادی بود که خود دشمنان محمد هم در مکه در آن زمان به وی کردند و داستانهای قرآن را اساطیرالاولین خواندند. چندان که یکی از مخالفان محمد در مقام انتقاد از وی گفت که قصههایی از اسفندیار میداند که از داستانهای محمد دلکشتر است. حتی احکام و شرایعی که در قرآن آمدهاست همه در دینهای دیگر سابقه میدارد یا ادامهٔ آداب و سنن عربی جاهلیاست. (جز زکات و جهاد. این دو را معلول تشکیل حکومت از سوی محمد دانستهاند و بدون لشکر و پول کار چنان حکومتی پیش نمیرفت) تعدادی از این احکام و شرایع با گذشت زمان تغییر کردهاست و حتی به فراخور حالوروز محمد حکمهای متضاد صادر شدهاست. این حکمهای متضاد برای مسائل واحد در فقه اسلامی با عنوان ناسخ و منسوخ مطرح است. مسئلهٔ ناسخ و منسوخ از وجوهیاست که منقدان در اثبات بشری بودن قرآن بر میشمرند.[۷۱] البته مصطفی حسینی طباطبائی در کتاب خود با عنوان «خیانتی درگزارش تاریخ» به اثبات این مطلب میپردازد که کتاب ۲۳ سال معجونی است از تحریف کتب تاریخ، قرآن و تفسیر و سیره و جز اینها و به عنوان نمونه مدعای این کتاب مبنی بر اینکه ابوالعلاء معری منشئات خود را برتر از قرآن دانسته است را رد نموده به رسالة الغفران او استناد میکند که در آنجا میگوید: «کتابی که محمد آورده با اعجاز خود همه را مغلوب ساختهاست»[۷۲]
درونمایه قرآن
به گفته توبی لستر هنگامی که یک خوانندهٔ آشنا به نوشتارهای ابراهیمی قرآن را میخواند در مییابد که درونمایهٔ آن عموماً همان مطالب و داستانهایی است که در آن نوشتارها آمدهاست.[۷۳] کریگ وین معتقد است قرآن سرشار از اشتباهات و تناقضات تاریخی و علمی است. علاوه بر آن الله و کتاب خدا بعضاً یا عموماً برخی رفتارهای ناپسند همچون دروغگویی، دزدی، نیرنگ، فریب و حیلهگری، بردهداری، تجاوز جنسی، زجر، شکنجه و تروریسم را مجاز میشمارند.[۷۴] چارلز تری مینویسد بدون تردید میتوان گفت نخستین اثری که از خواندن قرآن در ذهن خواننده آن مینشیند آنست که محمد، اصول و موازین اسلام را از یهودیان حجاز آموختهاست. اصول و احکامی که برگههای ابتدایی قرآن را پرکردهاست عبارتند از روز قیامت، بهشت و دوزخ، کتاب آسمانی، وحی به وسیله فرشته، مزایای پیروی از امور مذهبی و غیره، که بگونهای کامل از نوشتارهای مقدس کلیمیها و یهودیان گرفته شدهاست.[۷۵]
در مقابل، دیگر متفکرین نیز نظرات دیگری ارائه دادهاند. هانری کربن میگوید: «اگر اندیشهٔ محمد خرافی بود و اگر وحی او وحی الهی نبود، هرگز جرأت نمیکرد بشر را به علم دعوت کند. هیچیک از افراد بشر و هیچ شیوهٔ تفکری به اندازهٔ محمد و قرآن، انسان را به دانش دعوت نکردهاند، تا آنجا که در قرآن، نهصد و پنجاه بار از علم، فکر و عقل سخن به میان آمدهاست».[۷۶]
ارزش ادبی قرآن
تئودور نلدکه، پدر علم مطالعات قرآنی در اروپا، ضمن قابل شمردن ارزش بلاغی قرآن، قرآن را از نظر زیبا حسیک به هیچ روی اثر تراز اولی به حساب نمیآورد. از نظر نلدکه محمد به هیچ وجه در سبکْ استاد نیست و این تعصب مسلمانان است که یک تولید معیوب ادبی را تا حد شاهکاری بیبدیل بالا بردهاند. از نظر نلدکه اگر قرآن بینقص از آب درآمده بود حقاً آن را میشد معجزه شمرد. چون تا پیش از قرآن اثر قابلی در نثر عربی تولید نشده بود و هرچه بود به شعر بود. از این رو از دید یک ناباور بر محمد نمیتوان خرده گرفت که چرا نثری که تولید کردهاست معیوب است چرا که کارهای آغازین هیچوقت بینقص نیست.[۷۷] نلدکه در این عقیده تنها نیست. همهٔ مستشرقان تا اواسط قرن بیستم، نظیر نیکلسن و شوالی، همانند نلدکه قرآن را از نظر ادبی بیدقت، پراشتباه، ناقص و ملال آور میدانستند. بگفته استفان وایلد، استاد دانشگاه بن، اینگونه قضاوتها از متن ادبی قرآن عموماً هم توسط اعراب مسیحی و هم محققان مسلمان رد میشوند.[۷۸] انتساب «قطعه، قطعه بودن» و «عدم پیوستگی» متن قرآن در نوشتارهای مستشرقین بعدی تا به امروز نیز تکرار شدهاست.[۷۹]
لزلی هزلتون، نویسنده معروف آمریکایی-انگلیسی که بعضی از آثار او در لیست پرفروشترینها قرار دارند علل عدم درک مستشرقین از زیبایی قرآن را به انتظار نادرست آنها از این کتاب مربوط میداند.[۸۰] او معتقد است قرآن بیشتر از اینکه یک کتاب خواندنی -مانند کتابهای پر فروش دنیا- باشد، یک کتاب شنیدنی است.
ارزش ادبی داستانهای قرآن
نلدکه معتقد است داستانهای قرآن که برای عبرت آورده شدهاست از نظر ادبی چنگی به دل نمیزند. شخصیتهای پیامبرانش کپیبرداری از شخصیت محمد است و همه به سان محمد سخن میگویند و با مخالفان مشابهی طرفند. حتی در جایی نوح قوم خود را از پرستش خدایان باطلی نهی میکند (با ذکر نام این خدایان) که خدایانیاند که عربهای زمان محمد میپرستیدند نه خدایان قوم نوح.[۸۱] در توضیح آیه ۲۳ سوره نوح که چرا قرآن مشرکین عرب را از پرستش خدایان زمان نوح بر حذر میدارد برخی مفسران گفتهاند بتهای قوم نوح یعنی ود، سواع، یغوث، یعوق و نسر -که بر گرفته از شخصیتهای حقیقی زمان نوح با همین نامها بودند[۸۲]- پس از طوفان تا مدتها زیر خاک ماندند تا اینکه اعراب آنها را بیرون آوردند و خود به پرستش آنها روی آوردند.[۸۳]
پس عجیب نیست که در نزد مشرکان قریش این قصهها به اندازهٔ داستانهای رستم و اسفندیار جالب نبود[نیازمند منبع]. داستانهای اخیر را نذربن حارث با مکیان بازمیگفت و آنها را در سفرهای تجاریاش به ایران آموخته بود. محمد به قدری از رقابت پیش آمده با نذر خشمگین بود که هنگامی که نذر در جنگ بدر اسیر شد به وی رحم نکرد و بکشتش. در حالی که در موارد دیگر هموطنان را بخشوده بود.[۷۷]
صحت تاریخی
از دید مسلمانان، مفسرین اهل سنت بصورت تاریخی همواره معتقد به صحت تاریخی قرآن بوده به این معنی که آیات قرآنی که در امروزه در دست ما است دقیقاً همان چیزی است که محمد بیان کردهاست و هیچگونه تغییری اعم از حذف یا اضافه در آن صورت نگرفتهاست.[۸۴][۸۵] البته اهل سنت بصورت سنتی سه طریق اصلاح را پذیرفتهاست: با استناد به آیاتی مانند رعد ۳۹ یا اعلی ۶–۷ تفاسیر سنتی اهل سنت پذیرفتهاند که خود خدا ممکن است باعث بشود که محمد برخی از آیات را فراموش کند یا حتی آیاتی از قرآن را حذف کند (مقایسه کنید با تفاسیر شیعه مانند تفسیر المیزان که این موضوع را نمیپذیرند). دیگر اینکه ممکن است برخی از آیات قرآن جایگزین آیات دیگر شده باشند (ناسخ و منسوخ). اما علاوه بر اینها برخی از علمای اهل سنت هم معتقد بودند که تحت نظارت جبرئیل، محمد برخی از آیات را که به او وحی شده بود را در قرآن قرار ندادهاست.[۸۶]
از نظر تاریخشناسی، بگفته ویلیام مونتگمری وات و ریچارد بل، اگر هرگونه تغییری از طریق اضافه کردن، حذف کردن، یا تغییر متن اتفاق افتاده بود، تقریباً با قطعیت جدال درمیگرفت، ولی رد و نشانی کمی از جدال مشاهده میکنیم. خیلی از افراد مذهبی تر مسلمان رفتار عثمان را توهین آمیز یافتند و او نهایتاً بسیار غیرمحبوب شد، اما عموماً اتهام تحریف قرآن در لیست اتهامات او قرار نگرفته و هیچوقت نکته اصلی نبودهاست. البته دیدگاه شیعه وجود داشته که بخشهایی از قرآن که به علی و خاندان او اشاره داشته از قرآن حذف شدهاند. اما این اتهام به همان اندازه به عثمان وارد شده که به دو خلیفه اول، که قرآن اولین بار تحت نظارت آنها فرض شدهاست که جمع شده، نیز وارد شدهاست. بگفته وات و بل، این ادعا بر پایه دلایل اعتقادی بوده و برای مورخین مدرن جذابیتی ندارد.[۵۴][۵۵]
عدم تعلق سورهٔ فاتحه به قرآن
سورهٔ فاتحه امروزه در صدر قرآن جای گرفتهاست. محتوای این سوره تماماً دعایی است و آکنده از راز و نیاز با خداست. پس از نظر منتقدان کلام خدا نیست وانگهی کلام کسیاست که با خدا سخن میگوید (طبعاً محمد).[۸۷] برای نمونه در بندهایی از سوره آمدهاست «تنها تو را پرستیم و تنها از تو یاری میجوییم. به راه راستمان هدایت کن.» این سوره در شماری از نسخههای قرآن نبود. مثلاً عبدالله بن مسعود از کاتبان وحی و حافظان قرآن این سوره و دو سورهٔ معوذتین را کلام خدا نمیداند.[۸۸] تفصیل ماجرا اینکه بر اساس برخی روایات هنگام تدوین قرآن اختلافی بین صحابه در مورد اینکه آیا سورهٔ فاتحه از اول قرار بوده که در مصحف قرآن قرار بگیرد یا نه رخ داد. عبدالله بن مسعود با قرار دادن سوره فاتحه (و دو سورهٔ معوذتین) در مصحف مخالف بود زیرا میگفت که سوره فاتحه به هیچ جای خاصی از قرآن تعلق ندارد و اگر بخواهد آن را در مصحف قرار دهد باید آن را در اول هر بخش از قرآن تکرار کند.[۸۹][۹۰] برخی از دانشوران با این استدلال که این سوره با لفظ «قل» شروع نمیشود آن را متعلق به قرآن ندانستهاند.[۹۱] در مقابل مفسرین قرآن معتقدند «خدایتعالی در این سوره به بنده خود یاد میدهد که چگونه حمدش گوید، و چگونه سزاوار است ادب عبودیت را در مقامی که میخواهد اظهار عبودیت کند، رعایت نماید».[۹۲] رسول جعفریان به دو دلیل روایاتی که در باب تفاوتهای مصحف ابن مسعود با قرآن فعلی نقل شدهاند را نادرست میداند:[۹۳] (۱) برخی بزرگان اهل سنت مانند فخر رازی و ابن حزم نسبت دادن این روایت به ابن مسعود را ناروا دانستهاند. (۲) عاصم روایتش از قرآن را از ابن مسعود گرفته و معوذتین در قرآن عاصم آورده شدهاند.
بازتاب خرافات جاهلی در قرآن
خرافات جاهلی در قرآن
از قرآن انتقاد شدهاست که بر اوهام و خرافات عرب جاهلی صحه گذاشتهاست.{ دو نمونه در اینجا قابل ذکر است. یکی اعتقاد به جن است؛ و دیگری سحر و چشمزخم. علی دشتی در بیست و سه سال مینویسد: «جای شگفت نیست که عربهای قرن ششم میلادی بهرهای کافی از اوهام داشته باشند؛ ولی شگفت این است که هر دو موضوع در قرآن منعکس شده باشد. آن هم به صورت ایجابی و مانند یک امر واقع»[۹۴] بهویژه موضوع جن ممکن است برای باورمندان عقلگرا هضمش دشوار باشد. در قرآن بیش از ده بار به جنیان اشاره شدهاست؛ و حتی سورهای به این نام در قرآن هست. پس نمیتوان به آسانی با تأویل و توجیه قضیه را فیصله داد. مثلاً در آیه ۲۸ سورهٔ جن گفته شدهاست که چند نفر از جنیان پس از شنودن بندهایی از قرآن به قدری متأثر شدند که اسلام آوردند. علی دشتی با ذکر این مورد و چند مورد مشابه میگوید: آیا آمدن این مطالب «در کتابی که آن را کلام خدا میگویند آن هم از طرف شخصی که بر ضد خرافات و عادات جاهلانهٔ قوم خود قیام کردهاست و در مقام اصلاح فکر و اخلاق آنها برآمدهاست موجب تأمل و حیرت نمیشود؟»[۹۵]
البته سحر (نیروی خارق عادت به مدد عفریتها) در تورات و انجیل هم آمده و محدود به عقاید عرب زمان پیامبر اسلام نبوده است.[۹۶]
رسوم اعراب در قرآن
در میان قبایل اعراب و قریش رسومی وجود داشت که محمد نیز بعداً دقیقاً همان رسوم را در اسلام اجرا نمود. اینها به این شرح است:[۹۷][۹۸]
- عدم ازدواج با زن پدر. خدا نیز فرمود زنانی را که پدرتان گرفته شما نگیرید.
- صدقه دادن یک پنجم از گنجی که یافت میشود: خدا نیز فرمود که بدانید آنچه غنیمت به چنگ آورید یک پنجم آن مال خداست.
- عبدالمطلب خونبها را صد شتر قرار داد و مورد مشابه آن در قرآن.
- دور طواف کعبه نزد قریش تعداد مشخصی نداشت، عبدالمطلب دستور داد هفت مرتبه دور کعبه بگردند. خدا نیز در قرآن همین حکم را قرار داد.
- عبدالمطلب آب چاه زمزم را وقف حاجیان کرد و اسم آنرا سقایةالحجان (آبدان حاجیان) گذاشت. خداوند نیز در قرآن همین کار را کرد.
ابزار و آلت دست بودن برای خواستههای محمد
ابن وراق به نقل از کائناتی مینویسد: این محمد است که در سلسله مراتب دینی بالاتر از همه و حتی الله قرار میگیرد، به گونهای که الله در ساختار اسلام نقش درجه دوم پیدا میکند و در واقع در خدمت پیامبر و نماینده خود در میآید. الله، دیگر موجودی بالاتر و والاتر از همه نیست، که هر چیزی باید در راه خدمت به او فدا شود، بلکه الله موجود توامند و یکتائی است که در خدمت هدفهای سیاسی پیامبر در میآید، راه را برای پیروزیهای جنگی او هموار میکند، او را در هنگام شکستهای جنگی دلداری و تسکین میدهد. مشکلاتِ تشکیل یک امپراطوری بزرگ را برای فرمانروائی بر افراد بشر از سر راه او برمیدارد و موانعی را که در راه رسیدن به هدفهای سیاسی و دنیوی او وجود دارد، برایش هموار میکند… (الله) مشکلات محمد را با آیه هائی که به سودش نازل میکند، بر طرف میسازد. اشتباهاتش را هموار میکند؛ لغزشهایش را مشروع جلوه میدهد و در مقام یک خدای ستمگر، وحشی و غیراخلاقی سامی، تحقق غریزههای ددمنشانه پیامبرش را تشویق میکند[۹۹]
قرآن به مسائلی پرداختهاست که ممکن است در دیدهٔ منتقد بس حقیر جلوه کند. از آن جملهاست: مسائل خصوصی محمد یا آنِ زنان وی یا نزاعهای لفظی وی با مخالفانش. آمدن چنین مطالبی در قرآن دون شأن کتابی دانسته شدهاست که بنا به ادعا کتاب هدایت بشر در همه اعصار است.[۱۰۰] واکنش عمومی مسلمانان به این دست از انتقادات این است که در همهٔ آیهها آموزههایی است که مؤمنان را به کار میآید. در زیر چند مورد از این مسائل که به انتقاد از قرآن انجامیدهاست ذکر میشود:
کینهٔ محمد از ابولهب
ابولهب که عموی محمد بود از مخالفان وی در مکه هم بهشمار میآمد. درگیریهای محمد با وی و استخفافهایی که محمد از وی میدید به کینهٔ محمد از وی انجامیده بود. این کینه به صورت سورهای (سورهٔ مسد) در قرآن بازتاب یافتهاست و در آن حتی از طعنه به همسر ابولهب خودداری نشدهاست. این سوره که محتوایش دشنام و طعنهزدن به ابولهب است، به قول علی دشتی، «از حیث موضوع قابل انتساب به پروردگار عالم نیست… از ساحت کبریای آفرینندهٔ جهان و قادر مطلق دور است که به یک عرب نادانی دشنام دهد و نفرین کند و زن او را حمالةالحطب بنامد.»[۸۷]
مسلمانان این آیات را نیز مانند دیگر آیات دارای آموزههایی میدانند. از ۴ آیه سوره مسد مانند دیگر آیات تعالیم فلسفی اسلامی گوناگون و زیادی برداشت شدهاست.[۱۰۱] محسن قرائتی در تفسیر نور مینویسد: از آیات این سوره حداقل ۱۰ پیام برداشت میشود: ۱- اعلام برائت از نااهلان جزء دین است. «تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَبٍ» ۲- کیفر توهین به مقدسات، لعن و نفرین ابدی است. «تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَبٍ» ۳- باید برای نابودی کامل کفر دعا کنیم. «یَدا» (قطع شدن دو دست نشانه بینتیجه ماندن تلاشهاست) («تَبَّتْ» از ریشه «تب» به معنای خسران و هلاکت است و مراد از «ید» در آیه، دستِ ظاهری نیست، بلکه کنایه از وسیله قدرت و تلاش انسان است؛ بنابراین معنای آیه چنین است که تلاشهای ابولهب به هدر رفت و بینتیجه ماند، و او گرفتار زیان و خسارت شد) ۴- پاسخ مخالفان را مثل خودشان بدهید. در پاسخ آنان که به پیامبر گفتند: «تبا لک» خداوند فرمود: «تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَبٍ» ۵- در نظام مکتبی، ضابطه بر رابطه مقدم است. (ابولهب عموی پیامبر بود) ۶- مال و ثروت، یکی از ابزارهای مخالفان انبیاست. «ما أَغْنی عَنْهُ مالُهُ وَ ما کَسَبَ» (ابولهب سرمایه داری بود که ثروتش را برای محو اسلام هزینه کرد) ۷- بدتر از فساد تکرار آن است. «حَمَّالَةَ» ۸- در برابر قهر الهی نه ثروت کارایی دارد و نه هر چیز که در اثر تلاش به دست آید، خواه ثروت باشد یا مقام و عنوان و حکومت و شهرت. «ما أَغْنی عَنْهُ مالُهُ وَ ما کَسَبَ» ۹- قهر الهی نسبت به ستمگران دور نیست. «سَیَصْلی» ۱۰- اشرافیّت دنیا، همراه با تحقیر آخرت است. «فِی جِیدِها حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ»[۱۰۲]
پسر نداشتن محمد
محمد باوجود داشتن زنان بسیار هرگز صاحب پسری نشد که به بلوغ برسد. همهٔ پسرانش در کودکی بمردند. اهمیتِ داشتن فرزند ذکور در جامعهٔ مردسالار عربستان صدر اسلام بر کسی پوشیده نیست. پس از مرگ دو تن از پسران محمد، عاص بن وائل سرکوفتی به محمد زد و ورا ابتر (دمبریده) خواند. سورهٔ کوثر پاسخیاست که محمد از زبان خدا به وی میدهد.[۱۰۳] در بند پایانی سوره گفتهاست که هر که تو را طعن میکند خود دم بریدهاست. یکیبهدوی قادر متعال با عربی نادان آن هم در کتاب هدایت بشر، انتقاد برانگیختهاست.[۱۰۴]
مسلمانان این ۳ آیه را نیز مانند دیگر آیات دارای آموزههایی میدانند. برای نمونه از دید شیعه آیه نخست تنها آیه درمورد فاطمهاست و شأن نزول آن مقام بالای کوچکترین دختر محمد است. آیه دوم هم که خدا دستور شکرگزاری و قربانی کردن را به پیامبر میدهد،[آیه ۶] نمونهای از مخالفت اسلام با فرهنگ آن زمان است که پسران را بزرگ میشمردند و دختران را زنده بگور نیز میکردند. آیه سوم هم به نوبه خود از پیشگوییهای قرآن بهشمار میرود.[۱۰۵][۱۰۶]
مسائل همسران محمد
بخش مدنی قرآن آکندهاست از مطالب مربوط به نزاعهای میان محمد و همسرانش یا نزاعها، حسادتها و رقابتهای همسران محمد میان خود.[نیازمند منبع] وجود کشمکشهای خصوصی چیز تازه یا عجیبی نیست. آنچه شگفت تواند بود انعکاس این مسائل در کتاب هدایت بشریاست.[۱۰۷] البته مسلمانان مطرح شدن این مسائل در قرآن را دارای حکمتهایی میدانند.
در اینجا چند نمونه از کشمکشهای خانوادگی-خصوصی اهل بیت پیغامبر اسلام —که در قرآن بازتاب یافتهاست— آورده میشود:
ماجرای ماریه
روزی ماریهٔ قبطی به دیدن محمد در خانهٔ حفصه (از زنان دیگر محمد) میآید. محمد و ماریه همانجا در بستر حفصه به خفتوخیز مشغول میشوند. در این اثناء حفصه که در خانه نبود در میرسد. فریاد اعتراضش بلند میشود. کار بالا میگیرد. پس محمد، در واکنش به قضیه، ماریه را بر خود حرام میکند؛ ولی بعدها از تصمیم خود عدول میکند — احتمالاً یا چون محمد ماریه را بسیار دوست داشتی یا چون ماریه بس اندوهگین شده بود[۱۰۷]— و در توجیه کار خود آیهای چند بر زبان میراند و دو زن دیگر را [عایشه و حفصه دختران عمر و ابوبکر را] تهدید میکند (سورهٔ تحریم).[۱۰۸] چکیدهٔ آیات چنین است: پیغامبرا! چرا از بهر دلخوشی زنانت حلال خدای را بر خویش حرام میکنی… خدا راه سوگندشکستن را برایتان باز گذاشتهاست… چون پیغامبر با برخی زنانش رازی در میان نهاد همین که زنی این سخن با دیگری بازگفت خدا فرستادهاش را از بهری از آن بیاگاهانید… پس بهتر است شما دو زن [عایشه و حفصه] توبه کنید همانا کژدل گشتهاید. وگر پیغامبر طلاقتان دهد امید است که خدا همسرانی بهتر از شما ورا دهد: مؤمن و پاکیزه و … کالُم و دوشیزه.[آیه ۷] این آیاتی که پشت سر هم در دفاع از محمد آورده شدهاست به قول دشتی شخص را به شگفتی میاندازد که یک مسئلهٔ شخصی و خانوادگی و گفتگوی زن و شوهر در قرآن مطرح میشود.[۱۰۷]
زینب بنت حجش
روزی محمد برای دیدار پسر خواندهاش زید، رهسپار خانه او شد. زید با زینب بنت حجش، دختر عموی محمد که زن بسیار زیبائی بود ازدواج کرده بود. در آنروز زید در خانه نبود و زینب که کم و بیش نیمه لخت بود، در را بروی محمد باز کرد و او را به درون خانه فراخواند. زیبائی زینب از بدن نیمه لختش آشکار شده بود و محمد را در جا میخکوب کرد. پس از لختی سکوت، محمد اظهار داشت: «فتبارک الله الحسن الخالقین» سپس در حالیکه مشاهده زیبائی زینب، محمد را به خود آورده بود، خانه زید را ترک کرد. هنگامی که زید به خانه برگشت و زینب رویداد رخ داده را به اطلاعش رساند، زید یکسره نزد محمد رفت و اظهار داشت که میل دارد زنش را طلاق دهد. اما محمد مخالفت کرده و گفت: «از الله بترس و همسرت را نگه دار». زید که درک کرده بود عشق زینب در دل محمد خانه کردهاست، او را طلاق داد ولی محمد از ترس سرزنش مردم، هنوز در ازدواج با زینب تردید داشت. علاوه بر آن در سنت عرب، پسرخوانده با پسر تفاوتی نمیکرد و عربها ازدواج با همسر پسرخوانده را ازدواج با محارم بهشمار میآوردند؛ ولی بنابر رسم معمول همیشگی، آیه هایی[آیه ۸] از طرف الله به محمد وحی شد و به او جرأت داد تا این هنجار را نقض کند. بطوریکه در روزی که محمد در خانه عایشه بود، به گونهای ناگهانی وارد یکی از غش و ضعفهای هنگام وحی گردید. هنگامی که از آن حالت بیرون آمد، اظهار داشت: «چه کسی نزد زینب خواهد رفت و به او شادباش خواهد گفت، زیرا، الله ازدواج او را با من تجویز کردهاست»[۱۰۹]
اما طبق روایت انس، زید به قصد شکایت از زینب به نزد محمد رفت. نه به قصد پیش قدم شدن برای ازدواج زینب با محمد. محمد او را به ترس از خدا و نگهداشتن زنش نصیحت کرد.[۱۱۰]
داستان ازدواج پیامبر اسلام با زینب بنت حجش با تمام صراحتی که قرآن در این مسئله و هدف این ازدواج به خرج داده و آنرا شکستن یک سنت جاهلی در ارتباط با ازدواج با همسر مطلقه فرزندخوانده معرفی کرده باز مورد بهرهبرداری سوء جمعی از دشمنان اسلام گردیده است، آنها خواستهاند از آن یک داستان عشقی بسازند که شخصیت محمد را با آن آلوده کنند و احادیث مشکوک یا مجعولی را در این زمینه دستاویز قرار دادهاند.[۱۱۱]
از جمله اینکه نوشتهاند: هنگامی که پیامبر برای حالپرسی زید به خانه او آمد همینکه در را گشود چشمش به جمال زینب افتاد، و گفت: سبحان الله خالق النور تبارک الله احسن الخالقین !: (منزه است خداوندی که خالق نور است و جاوید و پر برکت است خدائی که احسن الخالقین میباشد) و این جمله را دلیلی بر علاقه محمد به زینب گرفتهاند. در حالی که شواهد روشنی - قطع نظر از مسئله نبوت و عصمت - در دست است که این افسانهها را تکذیب میکند. نخست اینکه: زینب دختر عمه پیامبر بود و در محیط خانوادگی تقریباً با او بزرگ شده بود، پیامبر شخصاً او را برای زید خواستگاری کرد، و اگر زینب جمال فوقالعادهای داشت و فرضاً جمال او جلب توجه محمد را کرده بود نه جمالش امر مخفی بود و نه ازدواج با او قبل از این ماجرا مشکلی داشت، بلکه با توجه به اینکه زینب هیچگونه تمایلی برای ازدواج با زید نشان نمیداد بلکه مخالفت خود را صریحاً، بیان کرد، و کاملاً ترجیح میداد همسر پیامبر شود بطوریکه وقتی پیامبر به خواستگاری او برای زید رفت خوشحال شد زیرا تصور میکرد محمد او را برای خود خواستگاری میکند، اما بعداً با نزول آیه قرآن و امر به تسلیم در برابر فرمان خدا و پیامبر تن به ازدواج با زید داد. با این مقدمات چه جای این توهم که او از چگونگی زینب با خبر نباشد؟ و چه جای این توهم که تمایل ازدواج با او را داشته باشد و نتواند اقدام کند؟ دیگر اینکه هنگامی که زید برای طلاق دادن همسرش زینب به پیامبر مراجعه مینماید پیامبر بارها او را نصیحت میکند و مانع این طلاق میشود، این خود شاهد دیگری بر نفی آن افسانهها است. از سوی دیگر قرآن با صراحت هدف این ازدواج را بیان کرده تا جائی برای گفتگوهای دیگر نباشد. از سوی چهارم در آیات فوق خواندیم که خدا به پیامبر میگوید: در ماجرای ازدواج با همسر مطلقه زید جریانی وجود داشت که پیامبر از مردم میترسید در حالی که باید از خدا بترسد. از دیدگاه مسلمانان مسئله ترس از خدا نشان میدهد که این ازدواج به عنوان یک وظیفه انجام شده که باید به خاطر پروردگار ملاحظات شخصی را کنار بگذارد تا یک هدف مقدس الهی تأمین شود، هر چند به قیمت انتقاد منتقدان و متهم ساختن محمد تمام گردد.[۱۱۲]
خدا در قرآن
خدای محمد در خدمت محمد
در سیرهٔ محمد موارد بسیاری مذکور است که ممکن است ذهن نقاد را به این نتیجه برساند که محمد از قرآن به عنوان ابزاری برای پیشبرد نظر شخصی استفاده کردهاست و خواستههای نفسانی خود را در ظرف کلام خدا به اطرافیان تحمیل کردهاست. از همین رو بودهاست که عایشه در مقام انتقاد از محمد گفتهاست «میبینم که پروردگارت به انجام خواستههایت [=هواهای نفسانی] میشتابد.».[۱۱۳] این قضیه بخصوص در زمینهٔ تمتع محمد از زنان نمود بیشتری مییابد. قرآن مشحون است از حکمهایی که تمتعهای محمد از زنان را به انحای مختلف حلال میشمرد و همان تمتعها را بر دیگران حرام. گفتهٔ بالا از عایشه هم در یکی از همین ماجراها (بخشیدن ام شریک دوسیه خویشتن را به محمد) بر زبان رانده شدهاست.
در مقابل آیاتی هم هستند که از این نظر منعهایی جدی برای او قایل میشوند:
لا یحِلُّ لَک النِّساءُ مِن بَعْدُ وَ لا أَن تَبَدَّلَ بهِنَّ مِنْ أَزْوَجٍ وَ لَوْ أَعْجَبَک حُسنهُنَّ: بعد از آنچه برایت شمردیم، دیگر هیچ زنی برایت حلال نیست، و نیز حلال نیست که همسرانت را به همسری دیگر مبدل کنی، هر چند که از کمال وی خوشت آید.[آیه ۹]
نسبت دادن صفات بشری به خدا
از قرآن انتقاد شدهاست که اوصاف و تفاصیلی که از خدا در قرآن آمدهاست گاه جنبهٔ کاملاً بشری مییابد. این خدا در قرآن خشم میکند، حیله میکند، غضب میکند، دوستی میکند و …. این افعال و حالات که به نظر یک منتقد عارضشدنش بر شخص ناشی از ضعف روح و نیازمندی آدمیاست در قرآن به طرز زنندهای به چشم میخورد. پس منتقد چنین نتیجه تواند گرفت که صفات و عکسالعملهای خداوند با روحیات محمد آمیختهاست.[۱۱۴]
البته در مقابل آیاتی که تشابهاتی بین انسان و خدا میآورند دسته دیگری از آیات وجود دارند مانند «لیس کمثله شیء» شوری /۱۱ (یعنی هیچ چیز مثل خدا نیست) و «لایدرکه الابصار» انعام/ ۱۰۳(یعنی چشمها قادر به دیدن او نیستند) که به اصطلاح به تنزیه خدا میپردازند. ابن عربی عارف قرن ششم و هفتم بر این اساس دیدگاه معروفی دارد که از آن به «تنزیه در عین تشبیه» یاد میشود. او شناخت خدا را با جمع بین تشبیه و تنزیه ممکن و هر یک از تشبیه و تنزیه را به تنهایی ناکافی میداند.[۱۱۵] از نظر علی بن ابیطالب «خداوند عقلها و خردها را بر چگونگی و تحدید صفات خودآگاه نکرد لکن هرگز آنها را از مقدار لازم معرفت خود، محجوب نساخت».[۱۱۶]
قرآن و حقوق بشر
در روایات تاریخی
کشتن نوجوانی به احتمال کفر در آینده
در داستان موسی و خضر، خضر جوانی را میکشد:
[موسی و خضر] رفتند تا به پسری رسیدند. [خضر] او را کشت. موسی گفت: آیا جان پاکی را بیآنکه مرتکب قتلی شده باشد میکشی؟ مرتکب کاری زشت گردیدی…[خضر گفت] اما آن پسر، پدر و مادرش مؤمن بودند، ترسیدیم که آن دو را به عصیان و کفر دراندازد. خواستم تا در عوض او پروردگارشان چیزی نصیبشان سازد به پاکی بهتر از او و به مهربانی نزدیک تر از او.[آیه ۱۰]
منتقدان درباب این آیه معتقدند که مجموعه قوانین کیفری دنیای مدرن، مجازات کودکان نابالغ را نمیپذیرند. همچنین هیچ فردی را نمیتوان به احتمال آنکه ممکن است در آینده مرتکب جرم شود، مجازات کرد. مجازات به جرم ارتکابی تعلق میگیرد، نه جرم ناکرده.[۱۱۷]
در مقابل بیان میشود خضر مأموریتش در نظام تکوین و موسی مأموریتش در نظام تشریع است و به همین دلیل این دو با هم جمع شدنی نیستند. در نظام تشریع که همه پیامبران نماینده آن هستند، هیچکس از جمله خود این پیامبران مجاز به انجام اعمالی مشابه اعمال خضر -همچون کشتن یک انسان بی گناه به احتمال انجام کار نادرست در آینده- نیست[۱۱۸].
کشتن تمام افراد قوم پس از کشتن یک شتر
در قرآن گفته شده الله تمام قوم ثمود را پس از آنکه یکی از آنان شتر صالح را میکشد، نابود کردهاست:
ما آن ماده شتر را برای آزمایششان میفرستیم. پس مراقبشان باش و صبر کن و به آنها بگوی که آب میانشان تقسیم شده. نوبت هر که باشد او به سر آب میرود. یارشان را ندا داد و او شمشیر بر گرفت و آن را پی کرد. عذاب و بیمدادنهای من چگونه بود؟ ما برای آنها یک آواز سهمناک فرستادیم. پس همانند علفهای خشک آغل گوسفند شدند.[آیه ۱۱]
علیبن ابیطالب در این خصوص میگوید که قطعاً یکی از آنان شتر را کشتهاست، ولی به دلیل سکوت همراه با رضایت، خدا همه آنان را نابود کرد.[۱۱۹] در جایی دیگر از قرآن این داستان تکرار شدهاست:
حال آنکه پیامبر خدا به آنان [قوم ثمود] گفته بود این شتر خداوند است، او و بهره آبش را رعایت کنید، سپس او را دروغزن شمردند و آن [شتر] را پی کردند، آنگاه پروردگارشان آنان را به گناهشان، به یکسان نابود ساخت و از عاقبت کارش نترسید[آیه ۱۲]
مخالفان در مورد این داستان معتقدند این مجازات به هیچوجه با جرم ارتکابی تناسب ندارد. حتی مدافعان حقوق حیوانها، کسی را به دلیل کشتن یک شتر نمیکشند، چه رسد به نابودی کل مردمی که این فرد از آنها بودهاست.[۱۱۷] این ادعای مخالفین در حالی است که قرآن خود به صراحت گفته این شتر، شتری معمولی نبوده، بلکه آیه (معجزه) الهی بودهاست[آیه ۱۳] و.[آیه ۱۴] همچنین قرآن عذاب الهی را پس از هشدار نسبت به آزار شتر میداند[آیه ۱۵] و کشتن آنرا با فعل جمع به تمامی آن قوم نسبت میدهد[آیه ۱۶] و عذاب را نیز به ظالمین آن قوم منحصر میکند.[آیه ۱۷]
خشونت در قرآن
از لحاظ تاریخی، در زمان محمد، درجهٔ خشونتِ آیاتی که محمد بیان میکرد با گسترش اسلام افزایش مییافت. اولین آیاتی که مسلمانان را به خشونتی نسبی دعوت میکرد هنگامی بود که در زمان دومین پیمان عقبه بیان شد. در این آیات (سوره حج آیات ۴۱–۳۹) برای اولین بار حق حمل سلاح و دفاع به مسلمانان داده شد. اما حکم بعدی با قاطعیت بیشتری ابلاغ شد. در سال دوم هجری حکم دوم در مدینه در حالی صادر شد که به مسلمانان هشدار داده شده بود که اندازه را نگه دارند و در اقدام به جنگ پیشی نجویند: «با کسانی که با شما جنگ میکنند، در راه خدا بجنگید و تعدی مکنید زیرا خدا تعدی کنندگان را دوست ندارد.»[آیه ۱۸] بتدریج که برتری مسلمانان بر دیگران آشکارتر شد آن لحن نسبتاً ملایم آیههای قبلی جای خود را به احکام سختتر و خشمگینتر داد و دیری نپایید که به حالت کاملاً خشن و آشتیناپذیر درآمد: «دوست دارند همچنان که خود به راه کفر میروند شما نیز کافر شوید، تا برابر گردید پس با هیچیک از آنان دوستی مکنید تا آنگاه که در راه خدا مهاجرت کنند و اگر سر باز زدند در هر جا که آنها را بیابید بگیرید و بکشید و هیچیک از آنها را به دوستی و یاری برمگزینید.»[آیه ۱۹][۱۲۰]
- «پس در راه خدا کارزار کن، تو عهدهدار کسی جز خود نیستی و مؤمنان را نیز [به کارزار جنگ] تشویق کن، چه بسا خداوند بلای کافران را [از شما] بگرداند و عذاب الهی سختتر و خداوند سختگیرتر است»[آیه ۲۰]
- «و خداوند کافران را در عین غیظ و غضبشان بازگرداند، که هیچ کامی نیافتند، و خداوند در کارزار مؤمنان را حمایت و کفایت کرد، و خداوند توانای پیروزمند است؛ و آن عده از اهل کتاب را که از آنان پشتیبانی کردند، از برج و باروهاشان فرود آورد و در دلشان هراس افکند، چندانکه گروهی از ایشان را کشتید و گروهی را به اسارت گرفتید؛ و زمینها و خانههایشان را در اختیار شما گذاشت و (همچنین) زمینی را که هرگز در آن گام ننهاده بودید و خداوند بر هر چیزی قادر است.»[آیه ۲۱]
به عقیده منتقدان، این موارد و چندین مورد دیگر نشان میدهد که الله در قرآن بطور واضحی خشونت میورزد. الله قدرتمندترین است و جلوی قدرت ناباوران را میگیرد. الله زمینها، خانهها و دیگر وسایل دارای ارزش ناباوران را میگیرد و آنها را به وفاداران خود میدهد. در قرآن تقریباً در هر سوره از خشم و غضب الله یاد میشود. در برابر این غضب مسلمانان تشویق میشوند بسیاری کارها را انجام دهند؛ منجمله به خدا و پیامبرش ایمان بیاورند[آیه ۲۲] یا دشمنان را به قتل برسانند.[آیه ۲۳] خشونت الله یا تهدیدات الله به خشونت، اغلب منشأ خشونتهایی میشود که توسط مسلمانان به واسطه خشنودی اراده الله انجام میشود.[۱۲۱]
علاوه بر اینکه در اکثر سورههای قرآن از جنگ با دشمنان الله یاد شدهاست، در بسیاری از سورهها خشم الله و به تبع آن ترس از خشم الله نیز ذکر شدهاست. به نظر میرسد محمد نیز همانند متیو (نگارنده انجیل متی) نمیتوانسته مردمی را تصور کند که تنها بر پایه اخلاقیات و بدون ترس از بارگاه الهی کارهایی که وی مد نظرش بوده انجام دهند. الله نیز در قرآن محمد همانند انجیل بهطور مداوم از مجازاتهایی منجمله «عذابی سهمگین» و «بلایی دردناک» سخن میگوید.[۱۲۱]
به خطر انداختن جان به خاطر الله، در قرآن شدیداً تمجید شدهاست و برای آن پاداشهای فراوانی در آخرت وعده داده شدهاست. الله زندگی در دنیا را معمولاً بیارزش قلمداد میکند: «و زندگی دنیا چیزی جز بازیچه و لهو نیست و پرهیزگاران را سرای آخرت بهتر است آیا به عقل نمییابید؟»[آیه ۲۴] «ای کسانی که ایمان آوردهاید، چیست که چون به شما گویند که برای جنگ در راه خدا بسیج شوید، گویی به زمین میچسبید؟ آیا به جای زندگی اخروی به زندگی دنیا راضی شدهاید؟ متاع این دنیا در برابر متاع آن دنیا جز اندکی هیچ نیست»[آیه ۲۵] و از طرفی برای کشتهشدگان در راستای امور خواستهشده ارزش زیادی قائل شدهاست. الله معتقد است که مردگان بعد از مرگ دوباره زنده میشوند: «هر آینه تنها آنان که میشنوند میپذیرند و مردگان را خدا زنده میکندو سپس همه به نزد او «بازگردانده» میشوند: «تنها کسانی [دعوت تو را] اجابت میکنند که گوش شنوا دارند و [اما] مردگان را خداوند زنده خواهد کرد سپس به سوی او بازگردانیده میشوند.»[آیه ۲۶] از این بین، برای این کشتهشدگان، الله پاداش ویژهای در نظر گرفتهاست: «خدا از مؤمنان جانها و مالهایشان را خرید، تا بهشت از آنان باشد، در راه خدا جنگ میکنند، چه بکشند یا کشته شوند وعدهای که خدا در تورات و انجیل و قرآن دادهاست به حق بر عهده اوست و چه کسی بهتر از خدا به عهد خود وفا خواهد کرد؟ بدین خرید و فروش که کردهاید شاد باشید که کامیابی بزرگی است.»[آیه ۲۷] در این بهشت ذکر شده، وصف شدهاست که اعراب خواهند توانست در باغها و چشمهسارهایی، انواع طعام (غذاها) و میوهها را بخورند و با دختران باکره مرتب سکس داشته باشند.[آیه ۲۸][۱۲۱] موارد ابراز خشونت در قرآن را میتوان به صورت زیر دستهبندی کرد:
تهدید به مجازات در جهنم
در ذهن یک مسلمان هیچ خدایی نیست مگر خدای محمدی که فرستاده اوست. تمام اصول زیستن نیز بر پایه درست بودن این ادعا است. اما برای کسانی که به این اصل و دیگر اصول ارائه شده در قرآن (همچون آخرین پیامبر بودن محمد، قیامت و…) اعتقاد نداشته باشند جهنم در نظر گرفتهشدهاست: «و[لی] کسانی که کافر شوند، و آیات خدا را تکذیب کنند آنانند که اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود»،[آیه ۲۹]«بگو: چه میبینید، اگر عذاب خدا به ناگاه یا آشکارا بر شما فرود آید، آیا جز ستمکاران هلاک میشوند؟ ما پیامبران را جز برای مژده دادن یا بیم کردن نفرستادهایم پس هر کس، که ایمان آورد و کار شایسته کند، بیمناک و محزون نمیشود؛ و به کسانی که آیات ما را تکذیب کردهاند، به کیفر نافرمانیشان، عذاب خواهد رسید.»[آیه ۳۰][۱۲۱] منتقدان معتقدند روح خشونتورزی در جایجای قرآن به چشم میخورد. بهطور مثال قرآن در مورد نحوه مجازات ناباوران در جهنم میگوید: «آنان را که به آیات ما کافر شدند به آتش خواهیم افکند هر گاه پوست تنشان کامل برشته شود پوستشان را از نو دهیم، تا عذاب خدا را بچشند خدا پیروزمند و حکیم است.»[آیه ۳۱][۱۲۱]
مجازاتهای تاریخی در گذشته
محمد در قرآن مهمترین شخص و آخرین نفر از میان چندین پیامبر فرستاده شده معرفی میشود. الله عنوان میکند که چندین ملل مختلف پیش از محمد را نابود کردهاست به این دلیل که از دستورها و هشدارهای او اطاعت نکردهبودند: «آیا ندیدهاند که پیش از آنها چه مردمی را هلاک کردهایم؟ مردمی که، درزمین مکنتشان داده بودیم، آنچنان مکانی که به شما ندادهایم؛ و برایشان از آسمان بارانهای پی در پی فرستادیم و رودها از زیر پایشان روان ساختیم آنگاه به کیفر گناهانشان هلاکشان کردیم و پس از آنها مردمی دیگر پدیدآوردیم.»[آیه ۳۲] «چه بسا قریههایی که مردمش را به هلاکت رسانیدیم، و عذاب ما شب هنگام یا آنگاه که به خواب نیمروزی فرورفته بودند به آنان در رسید.»[آیه ۳۳][۱۲۱]
قرآن در چندین نمونه از داستانهای متون قدیمیتر مذهبی را همچون داستان ابراهیم تکرار میکند. اغلب داستانهای اینچنینی بر مجازاتهای الله تأکید میکنند یا در مورد خشونت او سخن میگویند و در نهایت مردم را به ترسیدن از الله وامیدارند. «فرعون در میان مردمش ندا داد که: ای قوم من، آیا پادشاهی مصر و این، جویباران که از زیر پای من جاری هستند از آن من نیستند؟ آیا نمیبینید؟ آیا من بهترم یا این مرد خوار ذلیل که درست سخن گفتن نتواند؟ چرا دستهایش را به دستبندهای طلا نیاراستهاند؟ و چرا گروهی از فرشتگان همراهش نیامدهاند؟ پس قوم خود را گمراه ساخت تا از او اطاعت کردند، که مردمی تبهکار بودند. چون ما را به خشم آوردند، از آنها انتقام گرفتیم و همگان را غرقه ساختیم. آنان را در شمار گذشتگان و داستان برای آیندگان کردیم.»[آیه ۳۴] شکست خوردن جالوت از داوود در قرآن به الله نسبت داده شده و به طرز مذهبیمأبانهای نقل میشود: «چون با جالوت و سپاهش رو به رو شدند، گفتند: ای پروردگار ما، بر ما شکیبایی ببار و ما را ثابت قدم گردان و بر کافران پیروز ساز. پس به خواست خدا ایشان را بشکستند و داود جالوت را بکشت و خدا به، او پادشاهی و حکمت داد، و آنچه میخواست به او بیاموخت و اگر خدا بعضی از مردم را به وسیله بعضی دیگر دفع نمیکرد، زمین تباه میشد، ولی خدا بر جهانیان فضل و کرم خویش را ارزانی میدارد.»[آیه ۳۵][۱۲۱]
خشونت علیه دیگر ادیان و «دشمنان
گرچه آیاتی در قرآن یافت میشود که تحمل دیگر ادیان را توصیه میکند و مثلاً از عدم اجبار در دین سخن میگویند اما این گونه آیات کاملاً در برابر آیاتی در قرآن که خشونت علیه دیگر ادیان را ترویج میکنند ناچیز بهشمار میآیند.[نیازمند منبع] آیاتی که تماماً با روحیه جنگی و تئوری جنگ منطبق است: «هر جا که آنها را یافتید بکشیدشان و از آنجا که شما را راندهاند، برانیدشان، که فتنه از قتل بدتر است و در مسجدالحرام با آنها مجنگید، مگر آنکه با شما بجنگند و چون با شما جنگیدند بکشیدشان، که این است پاداش کافران.»[آیه ۳۶] به عقیده منتقدان، مشکل قرآن نه تنها تناقض آیات در جنگ و صلح است بلکه فراوانی بیش از حد آیاتی است که به خشونت با هدف رضای خدا، جنگجویی و سازشناپذیری جنبهٔ قانونی دادهاست. [نیازمند منبع] خشونت در راه الله در قرآن هم عادلانه فرض شدهاست و هم توسط الله یا محمد بر مسلمانان تکلیف شدهاست: «جنگ بر شما مقرر شد، در حالی که آن را ناخوش دارید، شاید چیزی را ناخوش بدارید و در آن خیر شما باشد و شاید چیزی را دوست داشته باشید و برایتان ناپسند افتد خدا میداند و شما نمیدانید.»[آیه ۳۷] در قرآن همواره جبهه جنگ بین دو طرف بصورت خوبی (ما) و شر (دیگران) تقسیمبندی میشود: «آنان که ایمان آوردهاند، در راه خدا میجنگند، و آنان که کافر شده، اند در راه شیطان. پس با هواداران شیطان قتال کنید که مکر شیطان ناچیز است»[آیه ۳۸] در قرآن مسیحیان، یهودیان [نیازمند منبع] و «مشرکان» با برخوردهای سختی منجمله خشونتهای عادلانه فرضشده مواجه میشوند: «و چون ماههای حرام به پایان رسید، هر جا که مشرکان را یافتید بکشید و، بگیرید و به حبس افکنید و در همه جا به کمینشان نشینید اما اگر توبه کردند و نماز خواندند و زکات دادند، از آنها دست بردارید، زیرا خدا آمرزنده و مهربان است.»[آیه ۳۹] در قرآن جنگیدن از جانب الله پاداش به همراه دارد و خودداری از جنگکردن تنبیهات شدیدی را در پی خواهد داشت.[۱۲۱]
قرآن و پیروان دیگر ادیان
قرآن و یهودیان
در تمام آیات مکی، قرآن در همهٔ موارد مؤیّدِ خط فکر اعتقادی یهودیان و مسیحیان است. اولین نشانههای اصطکاک با یهودیان در قرآن در سال دوم هجرت آغاز میشود در حالی که مسیحیان همچنان مورد تأیید و حتی ستایش قرار میگیرند. بعداً بنا به دلایلی بتدریج در آیهها نشانههای انتقادیای به یهودیان نمایان میشود.[آیه ۴۰] یهودیان به رباخواری (بر خلاف دستورها تورات)[آیه ۴۱] و به دستکاری در کتاب مقدس خود از طریق حذف برخی از قسمتهای آن[آیه ۴۲] متهم میشوند و بابت خطاهای گذشتهٔ خود مورد نکوهش قرار میگیرند[آیه ۴۳] روزه یوم کیپور یهودیان تبدیل به روزه ماه رمضان مسلمانان میشود و بیتالمقدس جای خود را به مکه به عنوان قبله مسلمین میدهد.[آیه ۴۴] اما در نهایت با به وجود آمدن برخی مسائل میان محمد و یهودیان آیات قرآن جنبهٔ رویارویی و بعضاً جنگطلبی به خود میگیرد. یهودیان در قرآن معمولاً به قبایل سهگانه یهود در زمان محمد یعنی بنینضیر، بنیقینقاع و بنیقریظه اشاره دارد.[۱۲۲]
دوره اول، سازش
تا قبل از هجرت، محمد اسلام را جزئی از یهودیت و مسیحیت قلمداد میکرد و انتظار داشت او و یهودیان جبهه مشترکی علیه شرک قریشیان و دیگر اعراب تشکیل دهند. در تمام سالهای مکه محمد در آیین خود از پیوستگی آیینش با دو آیین گذشته سخن میگفت و از پرستش خدای ابراهیم و موسی حرف میزد. از همین رو شماری از آیینهای یهودیان منجمله نیایش به سوی بیتالمقدس، روزه روز کیپور (دهم ماه تشرین، روز عاشورا در اصطلاح عربی) و نماز نیمروز جزء آیینهای مسلمانان قرار گرفته بود. همچنین در مورد احکام حلال و حرام نیز همچون نجاست خون و گوشت خوک و مردار احکام یهودیت تبعیت میشد. در این دوره عموماً آیاتی ارائه میشد که پا به پای تورات در ستایش بنیاسراییل سخن میگفت: «ما به بنی اسرائیل کتاب و علم داوری و نبوت عطا کردیم و از چیزهای پاکیزه و خوش روزیشان کردیم و بر جهانیان برتریشان دادیم»[آیه ۴۵] «و به آن مردمی که به ناتوانی افتاده بودند، شرق و غرب آن سرزمین را که برکت داده بودیم به میراث دادیم، و وعده نیکویی که پروردگار تو به بنی اسرائیل داده بود بدان سبب که شکیبایی ورزیده بودند، به کمال رسیدند»[آیه ۴۶] حتی این حُسن نیت تا هفتههای اولیه هجرت به مدینه ادامه یافت: «ای بنی اسرائیل، نعمتی را که بر شما ارزانی داشتم به یاد بیاورید و شما را بر جهانیان برتری دادم»[آیه ۴۷] «کسانی که ایمان آوردند و کسانی که آیین یهودان و ترسایان و صابئان را برگزیدند، اگر به خدا و روز بازپسین ایمان داشته باشند و کاری شایسته کنند، خدا به آنها پاداش نیک میدهد و نه بیمناک میشوند و نه محزون»[آیه ۴۸] اما با وجود این، یهودیان یثرب به حُسن نیت محمد آن طور که انتظار داشت پاسخ نگفتند و (به نقل از تاریخ طبری) حتی وقتی که فهمیدند محمد عرب است و یهودی نیست اصولاً گفتههایش را باور نکردند. در ماههای اولیه مهاجرت، یک معاهدهٔ همکاری میان محمد و سه قبیله یهود منعقد شد[آیه ۴۹] به موجب این قرارداد، محمد در سالهای پیش از جنگ بدر که خطر حمله قریش به مدینه بود از یهودیان طلب پول کرد اما ایشان تنها در ازای پرداخت سود از سوی محمد، حاضر به این کار شدند. از سوی دیگر خودداری یهودیان از شرکت بیقید و شرط در جنگها علیه مشرکان نیز باعث بدبینی محمد نسبت به یهودیان شد. پس از این دوره کمکم لحن آیات قرآن در خصوص یهودیان تغییر میکند.[۱۲۳]
دوره دوم، عتاب خیرخواهانه
در این دوره محمد با وجود برخی ناکامیها و دلسردیها، مایل نیست رشتهٔ روابط با یهودیان را بهکلّی بُگسلد. در اینجا قرآن از یهودیان انتقاد میکند کما اینکه لحن آن حالت موعظهآمیزی در خود دارد: «[ای بنی اسراییل] و به آنچه نازل کردهام و کتاب شما را تصدیق میکند ایمان بیاورید، و از نخستین کسانی که انکارش میکنند مباشید و آیات مرا به بهای اندک مفروشید و از من بیمناک باشید.»[آیه ۵۰] «به تحقیق موسی را کتاب دادیم و از پی او پیامبران فرستادیم و به عیسی بن مریم دلیلهای روشن عنایت کردیم و او را به روح القدس تأیید نمودیم و هر گاه پیامبری آمد و چیزهایی آورد که پسند نفس شما نبود سرکشی کردید، و گروهی را دروغگو خواندید و گروهی را کشتید.»[آیه ۵۱] «از بنی اسرائیل آنان که کافر شدند به زبان داود و عیسی بن مریم لعنت شدند، و این لعنت پاداش عصیان و تجاوزشان بود. از کار زشتی که میکردند بازنمیایستادند و هر آینه بدکاری میکردند.»[آیه ۵۲] اما بتدریج برخورد یهودیان «محمد را واقعاً به خشم آورد»[۱۲۴] خصوصاً هنگامی که هیچیک از آنها داوطلب شرکت در جنگ بدر نشدند. همراه با تیرگی روابط محمد با یهودیان ماهیت آیات نیز تغییر کرد و حالتی یهودیستیزانه به خود گرفت.[۱۲۵]
دوره سوم، دشمنی علنی
آیاتی که در این دوره بیان شدهاست از جدایی قاطع یهودیان و مسلمانان حکایت میکند تا بدانجا که در سورهٔ بقره آیه ۶۵ از تبدیلشدن گروهی از یهودیان به بوزینه نقل میشود. یکی از نشانههای این جدایی تغییر قبله از بیتالمقدس به مکه بود که یهودیان از آن به استهزا سخن میگفتند: «از مردم، آنان که کم خردند، خواهند گفت: چه چیز آنها را از قبلهای که رو به روی آن میایستادند برگردانید؟ بگو مشرق و مغرب از آن خداست و خدا هر کس را که بخواهد به راه راست هدایت میکند.»[آیه ۵۳] در سورههای بعد نیز آیات چندی به نکوهش یهودیان میپردازد: «و (به خاطر بیاورید) هنگامی را که خدا، از کسانی که کتاب (آسمانی) به آنها داده شده، پیمان گرفت که حتماً آن را برای مردم آشکار سازید و کتمان نکنید؛ ولی آنها، آن را پشت سر افکندند؛ و به بهای کمی فروختند؛ و چه بد متاعی میخرند.»[آیه ۵۴] «(ولی) بخاطر پیمانشکنی آنها، و انکار آیات خدا، و کشتن پیامبران به ناحق، و بخاطر اینکه (از روی استهزا) میگفتند: «بر دلهای ما، پرده افکنده (شده و سخنان پیامبر را درک نمیکنیم» رانده درگاه خدا شدند. آری، خداوند بعلّت کفرشان، بر دلهای آنها مهر زده؛ که جز عده کمی از آنها ایمان نمیآورند.»[آیه ۵۵] «ولی بخاطر پیمانشکنی، آنها را از رحمت خویش دور ساختیم؛ و دلهای آنان را سخت و سنگین نمودیم؛ سخنان (خدا) را (از موردش) تحریف میکنند؛ و بخشی از آنچه را به آنها گوشزد شده بود، فراموش کردند؛ و هر زمان، از خیانتی (تازه) از آنها آگاه میشوی، مگر عده کمی از آنان؛ ولی از آنها درگذر و صرفنظر کن، که خداوند نیکوکاران را دوست میدارد.»[آیه ۵۶] «یهود گفتند که دست خدا بستهاست. دستهای خودشان بسته باد! و بدین سخن که گفتند ملعون گشتند. دستهای خدا گشادهاست به هر سان که بخواهد روزی میدهد و آنچه بر تو از جانب پروردگارت نازل شدهاست، به طغیان و کفر بیشترشان خواهد افزود ما تا روز قیامت میانشان دشمنی و کینه افکندهایم هر گاه که آتش جنگ را افروختند خدا خاموشش ساخت و آنان در روی زمین به فساد میکوشند، و خدا مفسدان را دوست ندارد.»[آیه ۵۷] «مَثل کسانی که تورات بر آنها تحمیل گشته و بدان عمل نمیکنند مثل آن خر است که کتابهایی را حمل میکند. بد داستانی است داستان مردمی که آیات خدا را دروغ میشمردهاند و خدا ستمکاران را هدایت نمیکند.»[آیه ۵۸][۱۲۶]
علم و قرآن
تاریخ در قرآن
داستانهای تاریخی غیرعادی قرآن
عدم تطابق داستانهای تاریخی قرآن (زنده ماندن ابراهیم در آتش، داستان قوم لوط، داستان قوم ثمود، داستان زاده شدن عیسای فاقد پدر و سخن گفتن او به محض تولد و…) با یافتههای فعلی علوم تجربی، از موارد تعارض علم و قرآن است. علوم تجربی بر اساس یافتههای حاضر از تحلیل برخی داستانهای تاریخی ناتوانند. البته مسلمانان تمام داستانهای غیرقابل توجیه از نظر عقلی را معجزات خداوند قلمداد میکنند.[نیازمند منبع] البته برخی مفسران و روشن فکران دینی، داستانهای قرآن را اسطورهای- نمادین بهشمار میآورند و اعتقاد دارند که این داستانها جنبه تاریخی-حقیقی ندارند.[نیازمند منبع] به نظر آنها قرآن، از اسطورههای رایج زمانه برای اهداف تربیتی استفاده کردهاست.[۱۱۷] برخی از داستانهای تاریخی مطرح شده در قرآن بدین شرح است:
طوفان نوح
جریان طوفان نوح اینگونه نقد شده که این مدعا با یافتههای علمی اثبات نشدهاست. مطابق این یافتهها، عمر زمین بیش از پنج میلیارد سال است و زمان پیدایش حیات کمتر از یک میلیارد سال پس از پیدایش زمین است. طوفان نوح یکی از اسطورههای آدمیان اولیه بودهاست. در یافتههای حفاری ۱۹۳۴ قدیمیترین کتاب دینی-مذهبی بشر، گیلگمش، که متعلق به پنج هزار سال قبل است به دست آمد. در این کتاب از طوفان جهانی یاد شدهاست.[۱۲۷] طوفان آن زمان (که بر اثر بارش باران تمام جهان زیر آب رود)، اینکه از تمامی حیوانات موجود در زمین یک جفت نر و ماده داخل کشتی شود و همچنین عمر نوح، از مصادیق عدم مطابقت دادههای وحیانی با یافتههای تاریخی- تجربی انسانی است. مفسران دینی گاه با برخی حدسهای علمی و گاه با توسل به معجزه این موارد را پاسخ دادهاند.[۱۱۷]
دو زمینشناس آمریکایی به نامهای William Ryan و Walter Pitman در سال ۱۹۹۸ م شواهد جدیدی کشف و منتشر کردند مبنی بر اینکه دریای سرخ در ابتدا یک دریاچه کوچکتر از اندازه فعلی و با آب شیرین بودهاست. در حدود ۷۵۰۰ سال پیش به دنبال آخرین دوره یخبندان و با گرم شدن ناگهانی زمین سطح جهانی آب دریاها به حدی میرسد که دریای مدیترانه سر ریز شده و کانالی با سرعت چندین برابر آبشار نیاگارا به دریای سیاه ایجاد میشود که باعث بالا آمدن آب دریای سیاه با سرعت ۱۵ سانتیمتر در روز ـ کل بالا آمدن ۱۵۵ متر ـ و آبگرفتگی ۲۰ کیلومتر از ساحل دریای سیاه ـ به مساحت ۱۵۰٬۰۰۰ کیلومترمربع ـ و از بین بردن تمدن اطراف دریای سیاه میگردد. این دو، این اتفاق را همان طوفان نوح دانسته کتابی در این مورد نوشتهاند.[۱۲۸]
ابن وراق مینویسد: به نوح دستور داده شده، از هر حیوانی یک زوج به کشتی ببرد. مارگولیز و شوارتس[۱۲۹] حدس میزنند، در این دنیا ۱۰ میلیون نوع حشره وجود دارد. آیا بردن و جای دادن ۱۰ میلیون حشره در کشتی نوح امکانپذیر بودهاست؟ درست است که حشره جای زیادی اشغال نمیکنند، ولی حیوانات بزرگتر که چنین نیستند. بهتر است به این بحث نظری بیفکنیم. همان دانشمندان تخمین زدهاند که در دنیا ۵۰۰۰ نوع خزنده، ۹۰۰۰ نوع پرنده، ۴۵۰۰ نوع پستاندار وجود دارد. آیا میتوان در خیال به پندار نوعی کشتی پرداخت که بتواند ۴۵۰۰ نوع حیوان گوناگون را در خود جای دهند؟ هر زوج از هر حیوانی، از مارها گرفته تا فیلها، از پرندهها گرفته تا اسبها، از اسبهای آبی گرفته تا کرگدنها، در حدود ۹۰۰۰۰ حیوان را تشکیل میدهند. چگونه نوح توانست با شتاب به این همه حیوان دسترسی پیدا کند؟[۱۳۰]
زندگی یونس در شکم ماهی
بگفته قرآن:
یونس از پیامبران بود. چون به آن کشتی پر از مردم گریخت، قرعه زدند و او در قرعه مغلوب شد. ماهی بلعیدش و او در خور سرزنش بود. پس اگر نه از تسبیحگویان بود، تا روز قیامت در شکم ماهی میماند. پس او را که بیمار بود به خشکی افکندیم و برفراز سرش بوته کدویی رویانیدیم و او را به رسالت بر صد هزار کس و بیشتر فرستادیم[آیه ۵۹]
اکبر گنجی ادعا میکند هیچ مورخی وقوع این واقعه را تأیید نکردهاست. همچنین با توجه به گفته قرآن که «ماهی بلعیدش» و اینکه معده یک ماهی به اندازهای حجم ندارد که انسانی در آن زندگی کند و علاوه بر آن هضم نشود و به اضافه اینکه امکانات زنده ماندن (اکسیژن و غذا) برای مدت چهل شبانه روز (در قرآن زمان نیامده) در معدهٔ ماهی موجود نیست، این گفتهٔ قرآن از لحاظ علمی مردود است.[۱۱۷]
داستان شکافتهشدن رود نیل و غرق شدن فرعون در آن
به اعتقاد اکبر گنجی، شکافتن دریا از طریق معجزهٔ خداوند، یکی دیگر از مصادیق تعارض علم و دین است که هیچ مورخ مستقلی هم وقوع آن را تأیید نکردهاست.[۱۱۷] در قرآن آمده:
و یاد کنید که دریا را برای شما شکافتیم و شما را رهانیدیم و آل فرعون را غرق کردیم و شما نظاره میکردید[آیه ۶۰]
تبدیل انسان به حیوان
در سوره مائده مؤمنان از دوستی با کفار و اهل کتابی که دین را استهزا میکنند، نهی شدهاند:
[اینان] کسانی هستند که خداوند لعنتشان کرده و بر آنان خشم گرفته و طاغوت را پرستیدهاند و [خداوند] آنان را بوزینه و خوک گردانده است، اینان بدمنصبتر و از راه راست [از همه] گمگشته ترند.[آیه ۶۱]
همچنین در سوره نساء آمدهاست:
اگر ایمان نیاورید، ممکن است به کیفر پیشینیان مبتلا شده، به صورت بوزینه درآیید.[آیه ۶۲]
همچنین مطابق آیات ۱۶۶–۱۶۳ سوره اعراف و ۶۶–۶۵ بقره، خداوند یهودیان را به دلیل ماهیگیری در روز شنبه به میمون تبدیل کردهاست. تبدیل انسان به خوک و میمون، برخلاف انتظارات رایج علوم تجربی است. اگر قائلان به کلامالله بودن قرآن مدعیات قرآن را برتر از یافتههای بشری بدانند، نیازی به تأویل این داستان ندارند. در آن صورت میتوانند مانند ملاصدرا، طباطبایی، جوادی آملی این داستان را واقع گرایانه تفسیر کرده و مدعی شوند که خدا واقعاً یهودیها را به دلیل ماهیگیری در روز شنبه و استهزای مسلمین، به خوک و میمون تبدیل کردهاست. اما بسیاری از قائلان به کلامالله بودن قرآن، این داستان را تأویل میکنند.[۱۱۷]
اشتباهات قرآن در ارجاعهای تاریخ
عیسی مسیح
حاملگی مریم به عیسی
قرآن از آگاه شدن مریم بوسیله فرشته جبرئیل که او با وجود باکره بودن، طفلی در شکم دارد و زاده شده عیسی از مریم باکره خبر میدهد.[آیه ۶۳] اگرچه داستان بالا هنوز مورد اعتقاد مسیحیان بنیادگراست، دانشمندان آزاداندیش مسیحی و بسیاری از مسیحیان در حال کنونی و حتی اسقف «دورهام» در انگلستان، دیگر داستان بالا را آنچنان که در انجیل آمده پذیرش نمیکنند و ترجیح میدهند به جای واژه باکره از واژه خالص را به کار برده و آنرا حمل بر یک عمل اخلاقی بدون سرزنش کنند. مارتین لوتر در سده شانزدهم با ایمان کامل اظهار داشت: ما مسیحیها به سبب عقیده به اینکه این مریم مادر واقعی این طفل بوده و با این وجود باکره خالص باقیمانده، در نظر مردم دنیا احمق به نظر میآییم. زیرا عقیده به این موضوع، نه تنها با خرد انسان همگونی ندارد، بلکه بر ضد فلسفه آفرینش خدا نیز میباشد که به آدم و حوا گفت: بارور شوید و تولید مثل کنید.[۱۳۱]
چارلز گیگن برت[۱۳۲] شباهت چشمگیری بین افسانه مریم باکره و افسانه رومی و یونانی را این گونه توصیف میکند: دانِه، دوشیزه باکرهای بود که هنگام گرفتن دوش آبی که از طلا ساخته شده بود، آبستن گردید و پرسیوس از او زایش یافت و نَنا در نتیجه خوردن یک انار آبستن شد و آتیس را به دنیا آورد. همچنین باید دانست که زایش مردان بزرگی مانند فیثاغورث، افلاطون و اگوستوس به نوع زایش غیرعادی نسبت داده شده و فرض کردهاند که مادران آنها بدون همخوابگی با مرد یا نوعی دخالت خدا باردار شدهاند…[۱۳۳]
ابراهیم، اسماعیل و کعبه
با وجود اینکه در قرآن آمدهاست ابراهیم و اسماعیل خانه کعبه را باز سازی نمودهاند، ولی برخی محققین این فرضیه را رد میکنند:
به ما گفته شدهاست که ابراهیم در کلده زایش یافتهاست و فرزند یک کوزهگر تنگدست که با ساختن بتهای کوچک گلی روزگار میگذرانیده، بودهاست. کدام انسان خردگرائی میتواند باور کند یک پسر کوزهگر از ۹۰۰ مایل بیابانهای غیرقابل عبور به مکه مسافرت کرده باشد. هرگاه او یک سردار پیروز میبود، بدون تردید میباید به یک کشور زیبائی مانند آسور رفته باشد و اگر آنگونه که فرض شدهاست، او یک انسان تنگدست بوده، نمیتوانستهاست بنیانگذار بک حکومت پادشاهی در یک کشور خارجی شده باشد[۱۳۴]
اینکه بگوئیم اعراب از نسل اسماعیل به وجود آمدهاند، مانند آنست که باور داشته باشیم که فرانسویها نسل فرنکوس فرزند هکتور هستند[۱۳۵]
تردید نیست که ابراهیم، هیچگاه به مکه نرفته بود[۱۳۶]
مسلمانان بر پایه سنتهای خود باور دارند که خانه کعبه، یعنی ساختار مکعب شکلی که در مکه واقع است، بوسیله ابراهیم و اسماعیل ساخته شدهاست؛ ولی هیچ مدرک تاریخی وجود ندارد که این ادعا را ثابت کند. هور گرونج، در پژوهشهای خود نشان دادهاست که محمد این داستان را از خود نوآوری کرد تا به دینی که میخواست بسازد، زمینه و مایه عربی بدهد و با این روش تحسینبرانگیز، محمد دین مستقلی بوجود آورد و کعبه را با پیشینههای تاریخی و اعتقادی که مختص اعراب بود، وارد ساختار عقیدتی اسلام کرد[۱۳۷]
علم پزشکی در قرآن
محل بارآمدن منی مرد
سورهٔ طارق آیههای ۵ تا ۷ میگویند:[۱۳۸]
پس انسان بنگرد که از چه آفریده شدهاست؛ از آبی جهیده آفریده شدهاست؛ که از میانهٔ پشت [ستون فقرات] و سینهها [استخوانهای سینه] بیرون آید.
این آیهها محل بارآمدن منی مرد را قفسهٔ سینهٔ مرد معرفی میکنند. درحالیکه انسان امروزی از مدتها پیش، محل بارآمدن و تولید منی مرد را نه قفسهٔ سینه، بلکه خیلی پایینتر در جایی در لگن خاصره (در بیضهها) میداند.[۱۳۹]
مکارم شیرازی[۱۴۰] با اشاره به اینکه «در میان مفسران گفتگوی بسیار است و تفسیرهای فراوانی برای آن گفتهاند» ترائب را دارای کاربردهای متفاوت دانسته (که البته هیچ کدام مربوط به قسمت پایینی شکم بین لگن انسان نمیشود) و برای این آیه ۶ نوع تفسیر متفاوت را مطرح میکند از جمله اشاره به خود مرد و زن، پشت مرد و جلوی مرد، رحم زن بین پشت و جلو زن، اما مهترین تفسیر را از «تفسیر المراغی» ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۵ میآورد که محل لقاح نطفه مرد و اوواری (اوول به نقل از مکارم یا تخمدان) زن را به گفته وی مطابق «مطالعات دانشمندان جنینشناسی» پشت قفسه سینه عنوان میکند[۱۴۰] در حالی که اُواری با فاصله کمی از زهدان یا همان رحم که پشت مثانه است در قسمت پایینی شکم میباشد[۱۴۱][۱۴۲] و در قسمت بالای شکم معده (چپ) و کبد (راست) و کلیهها در پشت قرار دارند که همگی بواسطه پرده دیافراگم از ریهها جدا شدهاند.
در واژهنامهها صُلب به معنی پشت[۱۴۳] و ترائب به معنی استخوان سینه است.[۱۴۴].
حسنزاده آملی در کتاب طب و طبیب و تشریح با توجه به معنای لغوی صلب و ترائب میگوید: «صلب دیوار استخوانهای پشت بدن است، و ترائب جدار استخوانهای جلوی آن است، و آنچه در میان این دو دیوار استخوانها محصور است امعاء و احشاء و نظایر آنهاست؛ و معنی آیه این است که انسان با دیده اعتبار در صنع پروردگار بنگرد که مبدء تکون و مایه پیدایش او آب جهندهای است که از میان این دو دیوار استخوانها بیرون میآید.»[۱۴۵]
قرآن و پیشگویی
پیشبینی ایمان آوردن اهل کتاب
سورهٔ ۲۸ آیهٔ ۵۲ میگوید:
الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ مِن قَبْلِهِ هُم بِهِ یُؤْمِنُونَ[۱۴۶]
کسانی که قبل از این، کتاب به ایشان دادهایم، آنان به این ایمان میآورند.
این آیه پیشبینی میکند که اهل کتاب، یعنی یهودیها و مسیحیها به این دلیل که کتاب دینی مشابهی دارند، الهی بودن قرآن را خواهند پذیرفت و به دین اسلام گردن خواهند نهاد. برخلاف این آیه و پیشبینی، یهودیان مورد نظر در شبه جزیرهٔ عربستان آن روز، قرآن را نپذیرفتند و حتی جان و مال خود را در راه ترک نکردن دین یهودی و نصاری و پذیرش اسلام از دست دادند.[۱۴۷]
برخلاف لفظ کلی آیه، مفسران این آیه را تنها به گروه اندکی از «حقطلبان» اهل کتاب مربوط دانستهاند که در اثر اختلاف بر سر مکی یا مدنی بودن آیه، تعداد آنها را چهار نفر یا چهل نفر یا هفتاد نفر مسیحی گفتهاند.[۱۴۸][۱۴۹][۱۵۰][۱۵۱]
جستارهای وابسته
آیههای یادشده
- ↑ سوره انعام، آیه ۶۸:وَإِذَا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّی یَخُوضُواْ فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ وَإِمَّا یُنسِیَنَّکَ الشَّیْطَانُ فَلاَ تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْرَی مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ:و چون ببینی کسانی [به قصد تخطئه] در آیات ما فرومیروند از ایشان روی برتاب تا در سخنی غیر از آن درآیند و اگر شیطان تو را [در این باره] به فراموشی انداخت پس از توجه [دیگر] با قوم ستمکار منشین
- ↑ قسمتی از آیه ۷سوره آل عمران: وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِیلِهِ:و [پارهای] دیگر متشابهاتند [که تاویلپذیرند] اما کسانی که در دلهایشان انحراف است برای فتنهجویی و طلب تاویل آن [به دلخواه خود] از متشابه آن پیروی میکنند
- ↑ سوره بقره، آیه ۱۰۶
- ↑ سوره نحل، آیههای ۱۰۱ و ۱۰۲
- ↑ فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُواْ لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَآتَوُاْ الزَّکَاةَ فَخَلُّواْ سَبِیلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ: پس چون ماههای حرام سپری شد مشرکان را هر کجا یافتید بکشید و آنان را دستگیر کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهی به کمین آنان بنشینید پس اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند راه برایشان گشاده گردانید زیرا خدا آمرزنده مهربان است
- ↑ ﴿فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ﴾(سورهٔ کوثر-آیهٔ ۲)
- ↑ تحریم ۱–۵
- ↑ آیه ۴و۵ سوره احزاب
- ↑ سوره احزاب آیه ۵۲
- ↑ سوره کهف، آیات ۸۱ و ۸۰ و ۷۴
- ↑ سوره قمر، آیات ۳۱–۲۷
- ↑ سوره شمس، آیات ۱۵–۱۱
- ↑ سوره شمس، آیات ۱۵–۱۱
- ↑ سوره اعراف، آیه ۷۳
- ↑ سوره هود، آیه ۶۴
- ↑ هود، ۶۵
- ↑ سوره هود، آیه ۶۷
- ↑ بقره ۱۹۰
- ↑ نساء ۸۹
- ↑ نسا، ۸۴
- ↑ احزاب، ۲۵–۲۷
- ↑ بقره، ۴–۷
- ↑ انفال ۶۷
- ↑ انعام ۳۲
- ↑ توبه ۳۸
- ↑ انعام ۳۶
- ↑ انعام ۱۱۱
- ↑ الدخان ۵۵–۵۱
- ↑ بقره ۳۹
- ↑ انعام ۴۷–۴۹
- ↑ نساء ۵۶
- ↑ انعام ۶
- ↑ اعراف ۴
- ↑ الزخرف ۵۱–۵۶
- ↑ بقره ۲۵۰ ۲۵۱
- ↑ ﴿وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ ۚ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ ۚ وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّىٰ يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ ۖ فَإِنْ قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ ۗ كَذَٰلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ﴾
- ↑ ﴿يَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ ۖ قُلْ مَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْرٍ فَلِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ ۗ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ﴾
- ↑ ﴿الَّذِينَ آمَنُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ۖ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِيَاءَ الشَّيْطَانِ ۖ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا﴾
- ↑ ﴿فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ ۚ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾
- ↑ نساء ۲۸، مائده ۶۲ و ۶۳، منافقون ۲۱ و ۲۲ و آیاتی از سوره بقره
- ↑ نساء ۱۶۱–۱۵۹
- ↑ بقره ۷۵–۷۰ و نساء ۴۸–۴۶
- ↑ بقره ۹۳–۸۷ و آلعمران ۱۸۴–۱۷۷
- ↑ بقره ۱۴۲–۱۳۶ و ۱۵۲–۱۴۷
- ↑ جاثیه ۱۶
- ↑ اعراب ۱۳۷
- ↑ بقره ۴۷
- ↑ بقره ۶۲
- ↑ در بقره ۸۴ به آن اشاره شدهاست.
- ↑ بقره ۴۱
- ↑ بقره ۸۷
- ↑ مائده ۷۹–۷۸
- ↑ بقره ۱۴۲
- ↑ آلعمران ۱۸۷
- ↑ نساء ۱۵۵
- ↑ مائده ۱۳
- ↑ مائده ۶۴
- ↑ جمعه ۵
- ↑ سوره صافات، آیات ۱۴۷–۱۳۹
- ↑ بقره، ۵۰
- ↑ مائده، ۶۰–۵۷
- ↑ سوره نسأ آیه ۴۷
- ↑ سوره مریم، آیههای ۱۶ تا ۲۲، آل عمران آیههای ۴۵ تا ۴۸
پانویس
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ نیکویی، حجتالله. نگاهی نقادانه به مبانی نظری نبوت. صص. ۲۲۷.
- ↑ Esposito, John. Islam the Straight Path. Extended Edition. pp. 19–20.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ نیکویی، حجتالله. نگاهی نقادانه به مبانی نظری نبوت. صص. ۲۲۷، ۲۲۸.
- ↑ سالنامه پروس،H.Grimme، سال چاپ: ۱۹۱۷، صفحات ۴۲تا۵۴
- ↑ System der Koranischen Theologie Einleiitung in den koran,H.Grimme,Volume 1,pages 105-117
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ ۶٫۳ ۶٫۴ ۶٫۵ «Samples of Quranic Contradictions and Flaws (نمونههای تناقضات و اشتباهات قرآنی)». آزادی ایمان جهانی. بایگانیشده از اصلی در ۲۳ آوریل ۲۰۱۶.
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ «آیا در قرآن تناقض هست».
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ ۸٫۲ «گمان تناقض در قرآن».
- ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ ۹٫۲ ۹٫۳ «The Word of Mohammad». دسامبر ۲۰۰۷. بایگانیشده از اصلی در ۷ مارس ۲۰۱۶.
- ↑ ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ ۱۰٫۲ ۱۰٫۳ ۱۰٫۴ سم هریس (۱۶ فوریه ۲۰۰۶). «Who Are the Moderate Muslims?». هافینگتن پست.
- ↑ ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ ۱۱٫۲ ۱۱٫۳ ۱۱٫۴ «Sayyed Iyad Jamal Aldin November 4-5, 2010 Alarabiya forum debate - Part 2/2». یوتیوب. العربیه. دریافتشده در ۶ ژوئن ۲۰۱۶.
- ↑ ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ «Contradictions in the Quran».
- ↑ ۱۳٫۰۰ ۱۳٫۰۱ ۱۳٫۰۲ ۱۳٫۰۳ ۱۳٫۰۴ ۱۳٫۰۵ ۱۳٫۰۶ ۱۳٫۰۷ ۱۳٫۰۸ ۱۳٫۰۹ ۱۳٫۱۰ ۱۳٫۱۱ ۱۳٫۱۲ ۱۳٫۱۳ ۱۳٫۱۴ ۱۳٫۱۵ ۱۳٫۱۶ ۱۳٫۱۷ ۱۳٫۱۸ ۱۳٫۱۹ ۱۳٫۲۰ ۱۳٫۲۱ «Contradictions in the Qur'an». answering-islam.org. بایگانیشده از اصلی در ۵ آوریل ۲۰۱۶.
- ↑ «Is it OK to drink alcohol?». بایگانیشده از اصلی در ۹ آوریل ۲۰۱۶.
- ↑ مکارم شیرازی. «ظوابط تفسیر قرآن وخطرات تفسیر به رأی». hawzah.net. بایگانیشده از اصلی در ۴ نوامبر ۲۰۱۳.
- ↑ «How long did it take to create the heavens and the earth?». بایگانیشده از اصلی در ۱۲ مارس ۲۰۱۶.
- ↑ «Surah Al-A'raf - The Noble Qur'an - القرآن الکریم».
- ↑ محمدرضا فشاهی، ارسطوی بغداد، از عقل یونانی به وحی قرآنی، انتشارات کاروان، ۱۳۸۰، ص ۴۱.
- ↑ نهاد ناآرام جهان، عبدالکریم سروش، ص9، تهران، نشر قلم
- ↑ «Which came first, heaven or earth?». بایگانیشده از اصلی در ۲۳ مارس ۲۰۱۶.
- ↑ ۲۱٫۰ ۲۱٫۱ «Sayyed Iyad Jamal Aldin November 4-5, 2010 Alarabiya forum debate - Part 1/2». یوتیوب. العربیه. دریافتشده در ۶ ژوئن ۲۰۱۶.
- ↑ ۲۲٫۰ ۲۲٫۱ «Is the Quran Hate Propaganda?». The Religion of Peace.
- ↑ ۲۳٫۰ ۲۳٫۱ «16: The Bee». بایگانیشده از اصلی در ۱۰ ژوئن ۲۰۱۶.
- ↑ ۲۴٫۰ ۲۴٫۱ ۲۴٫۲ «Is slavery OK?». بایگانیشده از اصلی در 1 ژاویه 2016. تاریخ وارد شده در
|تاریخ بایگانی=
را بررسی کنید (کمک) - ↑ ۲۵٫۰ ۲۵٫۱ نیکویی، حجتالله. نگاهی نقادانه به مبانی نظری نبوت. صص. ۲۶۳.
- ↑ نیکویی، حجتالله. نگاهی نقادانه به مبانی نظری نبوت. صص. ۲۶۵.
- ↑ نیکویی، حجتالله. نگاهی نقادانه به مبانی نظری نبوت. صص. ۲۷۶.
- ↑ ۲۸٫۰ ۲۸٫۱ نیکویی، حجتالله. نگاهی نقادانه به مبانی نظری نبوت. صص. ۲۸۰.
- ↑ نیکویی، حجتالله. نگاهی نقادانه به مبانی نظری نبوت. صص. ۲۸۱.
- ↑ نیکویی، حجتالله. نگاهی نقادانه به مبانی نظری نبوت. صص. ۲۸۲.
- ↑ نیکویی، حجتالله. نگاهی نقادانه به مبانی نظری نبوت. صص. ۲۸۴.
- ↑ ۳۲٫۰ ۳۲٫۱ ۳۲٫۲ ۳۲٫۳ Ali A. Rizvi (۱۰ مارس ۲۰۱۵). «No, You're Not Taking Those Verses 'Out of Context'». بنیاد خرد و دانش ریچارد داوکینز. بایگانیشده از اصلی در ۲۳ دسامبر ۲۰۱۵. دریافتشده در ۹ نوامبر ۲۰۱۵.
- ↑ «Cruelty in the Quran». بایگانیشده از اصلی در ۲ مه ۲۰۱۶.
- ↑ ۳۴٫۰ ۳۴٫۱ ۳۴٫۲ ۳۴٫۳ ۳۴٫۴ داریوش کریمی (۳ مه ۲۰۱۶). «پرگار: "قرآن، رویاهای پیامبر؟"، بخش اول». بیبیسی فارسی. دریافتشده در ۲۱ مه ۲۰۱۶.
- ↑ ۳۵٫۰ ۳۵٫۱ ۳۵٫۲ ۳۵٫۳ ۳۵٫۴ داریوش کریمی (۱۰ مه ۲۰۱۶). «پرگار: "قرآن، رویاهای پیامبر؟"، بخش دوم». بیبیسی فارسی. دریافتشده در ۲۱ مه ۲۰۱۶.
- ↑ «The Islamic Revolution Lacked a Theory». وبگاه دکتر عبدالکریم سروش. مه ۲۰۰۹. بایگانیشده از اصلی در ۱۰ اوت ۲۰۱۳.
- ↑ «Islam, Revelation and Prophethood». وبگاه دکتر عبدالکریم سروش. فوریه ۲۰۰۸. بایگانیشده از اصلی در ۹ مارس ۲۰۱۵.
- ↑ ۳۸٫۰۰ ۳۸٫۰۱ ۳۸٫۰۲ ۳۸٫۰۳ ۳۸٫۰۴ ۳۸٫۰۵ ۳۸٫۰۶ ۳۸٫۰۷ ۳۸٫۰۸ ۳۸٫۰۹ ۳۸٫۱۰ ۳۸٫۱۱ ۳۸٫۱۲ ۳۸٫۱۳ «Injustice in the Quran». بایگانیشده از اصلی در ۲ مه ۲۰۱۶.
- ↑ «شبهات سوره نساء آیه 24». مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی. بایگانیشده از اصلی در ۲۰ آوریل ۲۰۱۶.
- ↑ منبع وابستگی مرکز پاسخگویی به دفتر تبلیغات اسلامی حوزه«دربارهٔ ما». مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم. بایگانیشده از اصلی در ۳۰ آوریل ۲۰۱۶.
- ↑ «The Divine Definition of Slavery».
- ↑ علی دوانی. تاریخ اسلام از آغاز تا هجرت. صص. ۷۷ و ۷۸.
- ↑ خوئی، البیان فی تفسیر القرآن، ص۲۵۲
- ↑ صدر، المدرسة القرآنیة، ص۲۷۶
- ↑ حکیم، علوم القرآن، ص۱۰۱
- ↑ حیدری، مفاصل الاصلاح فی الفکر الشیعی، ص۳۳
- ↑ «اسناد شهادت حضرت زهرا در کتاب اهل سنت». جنت الحسین .ir. بایگانیشده از اصلی در ۸ آوریل ۲۰۱۵.
- ↑ «مروری بر وقایع تلخ و مصایب پس از شهادت رسولالله (صلی الله علیه وآله و سلم)». شیعهنیوز. بایگانیشده از اصلی در ۸ مارس ۲۰۱۸.
- ↑ قرآن، 7:157
- ↑ Richard Bell (Revised and Enlarged by W. Montgomery Watt) (۱۹۷۰). Bell's introduction to the Qur'an. Univ. Press. صص. ۳۱ تا ۵۱. شابک ۰۸۵۲۲۴۱۷۱۲.
- ↑ Sebastian Günther (۲۰۰۲). «Muhammad, the Illiterate Prophet: An Islamic Creed in the Quran and Quranic Exegesis». Journal of Quranic Studies. ۱ (۴): ۱ تا ۲۶. doi:10.3366/jqs.2002.4.1.1.
- ↑ یان مک ویلیام (۲۰۰۶/۰۱/۰۵). "Tashkent's hidden Islamic relic". BBC News. بازبینی در ۲۰۱۰/۰۵/۲۷.
- ↑ ۵۴٫۰ ۵۴٫۱ William Montgomery Watt and Richard Bell, Bell's introduction to the Qur’an, Edinburgh University Press, 1977, p. 51
- ↑ ۵۵٫۰ ۵۵٫۱ R. Bell & W.M. Watt, An introduction to the Quran, Edinburgh University Press, 1977, p.93
- ↑ «Criticism of Muhammad».
- ↑ ۵۷٫۰ ۵۷٫۱ «Sam Harris. Islam, Quran, Perfect Man Muhammad's Hair Hazrat Bal Shrine in Kashmir. All Truth». ۱۲ ژوئن ۲۰۱۶.
- ↑ «Who Are the Moderate Muslims?». وبگاه سم هریس.
- ↑ نهج البلاغه، سخنان علی بن ابی طالب، گرد آوری شده توسط سید رضی، نامه ۷۷:و من وصیة له ع لِعَبْدِ اللَه بْنِ الْعَباسِ لَمَا بَعَثَهُ لِلاْحْتِجاجَ عَلَی الْخَوارِج:لاَ تُخَاصِمْهُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّ الْقُرْآنَ حَمَّالٌ ذُو وُجُوهٍ تَقُولُ وَ یَقُولُونَ، وَ لَکِنْ خاصِمْهُمْ لابِالسُّنَّةِ فَإِنَّهُمْ لَنْ یَجِدُوا عَنْهَا مَحِیصا.
- ↑ «Model Behavior of the Prophet (Kitab Al-Sunnah) - Abudawud: Book 40,Hadith 4586». دانشگاه کالیفرنیای جنوبی. بایگانیشده از اصلی در ۱۴ مارس ۲۰۰۹.
سنن أبی داود، کتاب السنة، النهی عن جدال فی قرآن کفر:حدثنا أحمد بن حنبل ثنا یزید یعنی بن هارون أخبرنا محمد بن عمرو عن أبی سلمة عن أبی هریرة عن النبی صلی الله علیه وسلم قال المراء فی القرآن کفر.
- ↑ اسلامشناسی۱، علی میرفطروس، چاپ دوازدهم، نشر نیما، ص۷۲
- ↑ اسلامشناسی۲، علی میرفطروس، چاپ سوم، نشر نیما، صفحه های۳۱ تا ۳۵
- ↑ ابن وراق، صفحههای ۲۴۶ تا ۲۵۰
- ↑ سوره مبارکه بقره آیه ۱۰۹
- ↑ سوره مبارکه نساء آیه ۱۵
- ↑ سوره مبارکه توبه آیه ۲۴
- ↑ سوره مبارکه نساء آیه ۱۵
- ↑ ترجمه تفسیر المیزان جلد ۱ صفحه: ۳۸۲ قابل دسترسی در اینجا [۱]
- ↑ ترجمه تفسیر المیزان جلد ۱ صفحه: ۳۷۷
- ↑ سید محمد جواد غروی، آدم از نظر قرآن، جلد سوم، 1384، نشر نگارش، تهران، فصل پنجم، مبحث هفتم:عدم جواز نسخ در قرآن
- ↑ علی دشتی، بیست و سه سال، ص ۳۸–۴۱
- ↑ خیانتی در گزارش تاریخ، ص ۱۰ مقدمه
- ↑ Toby Lester (2002), What is the Koran? (به انگلیسی)
- ↑ Craig Winn, Prophet of doom: Islam's terrorist dogma in Muhammad's own words (به انگلیسی), CricketSong Books, 2004, p. XVii
- ↑ Charles Cutler Torrey, The Jewish foundation of Islam (به انگلیسی) (revised ed.), KTAV Pub. House, 1967, p. ۱و ۲ و ۷و ۵۴
- ↑ ۶. قرآن از دیدگاه ۱۱۴ دانشمند، محمد مهدی علیقلی
- ↑ ۷۷٫۰ ۷۷٫۱ Theodor Nöldeke, "The Quran"
- ↑ Stefan Wild in The Qur'an: an encyclopedia, by Oliver Leaman, p. 296, Taylor & Francis, 2006
- ↑ Stefan Wild in The Qur'an: an encyclopedia, by Oliver Leaman, p. 368, Taylor & Francis, 2006
- ↑ Lesley Hazleton: On reading the Koran | Video on TED.com
- ↑ قرآن ۷۱:۲۳. و نیز بنگرید Theodor Nöldeke, "The Quran"
- ↑ علل الشرایع- جلد ۱ صفحهٔ ۳۱
- ↑ تفسیر قمی- جلد ۲ صفحه ۷۷۳ و تفسیر جامع جلد ۷ صفحهٔ ۲۵۲
- ↑ Newby, Gordon Darnell. "Forgery." Encyclopaedia of the Quran
- ↑ Lazarus-Yafeh, Hava. "Taḥrīf (a.).» Encyclopaedia of Islam, Second Edition
- ↑ Lowin, Shari. "Revision and Alteration." Encyclopaedia of the Qurʾān.
- ↑ ۸۷٫۰ ۸۷٫۱ دشتی ۹۸
- ↑ دشتی ۹۸؛ نیز نگاه کنید به http://www.sharei.net/J_quran/ch3/012.htm
- ↑ Graham, William A. Fātiḥa. Encyclopaedia of the Qurʾān
- ↑ Mahmoud Ayoub, The Qur'an and its interpreters, Volume 1, SUNY Press, p.42
- ↑ Richard Bell, William Montgomery Watt, Bell's introduction to the Qur'ān, Edinburgh University Press, p. 46
- ↑ ترجمه تفسیر المیزان جلد ۱ صفحه ۳۲ قابل دسترسی در اینجا
- ↑ جعفریان، رسول (۱۳۹۰). افسانه تحریف قرآن. ترجمهٔ محمود شریفی. تهران: امیرکبیر، شرکت چاپ و نشر بینالملل. ص. ۶۲. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۷۱۲۶-۲۹-۸. دریافتشده در ۰۶/۲۴/۲۰۱۲. تاریخ وارد شده در
|تاریخ بازبینی=
را بررسی کنید (کمک) - ↑ دشتی ۱۰۴
- ↑ دشتی ۱۰۵
- ↑ What does the Bible say about magic, magicians, illusionists?
- ↑ شفا، ۱۳۲
- ↑ علی مشکینی، نصایح و سخنان ۱۴ معصوم، قم ۱۳۷۷
- ↑ ابن وراق، صفحههای ۱۹۵ و ۱۹۶
- ↑ دشتی ۹۳–۹۵
- ↑ تفسیر نمونه، سوره مسد
- ↑ تفسیر نور، ج ۱۰، ص ۶۳۱
- ↑ تفسیر نمونه ← سورهٔ کوثر (بازدید ۲۸ اوت ۲۰۰۹)
- ↑ دشتی ۹۵
- ↑ تفسیر نمونه، سوره کوثر
- ↑ تفسیر المیزان، سوره مسد
- ↑ ۱۰۷٫۰ ۱۰۷٫۱ ۱۰۷٫۲ دشتی ۹۰
- ↑ تفسیر جلالین -> سوره التحریم
- ↑ ابن وراق، صفحههای ۲۱۸و۲۱۹
- ↑ صحیح بخاری، جلد ۹، کتاب ۹۳، شماره ۵۱۶
- ↑ تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 325
- ↑ تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 326
- ↑ انی اری ربک یسارع فی هواک (دشتی ۸۴)
- ↑ دشتی ۹۷
- ↑ الفتوحات المکیةابن عربی ج۲، ص ۲۱۹
- ↑ نهج البلاغه، خطبه اول، ترجمه دشتی، چاپ الهادی، ص ۳۲
- ↑ ۱۱۷٫۰ ۱۱۷٫۱ ۱۱۷٫۲ ۱۱۷٫۳ ۱۱۷٫۴ ۱۱۷٫۵ ۱۱۷٫۶ گنجی، اکبر (۱ بهمن ۱۳۸۷)، وبگاه رادیو زمانه پارامتر
|عنوان= یا |title=
ناموجود یا خالی (کمک); پیوند خارجی در|مقاله=
وجود دارد (کمک); از|مقاله=
صرفنظر شد (کمک) بازیابیشده در ۲۱ اوت ۲۰۰۹. - ↑ تفسیر نمونه جلد ۱۲ صص ۵۰۷–۵۰۹ قابل دسترسی در اینجا
- ↑ خطبه ۲۰۱ نهج البلاغه
- ↑ شجاعالدین شفا، پس از ۱۴۰۰ سال، ص ۱۲۹
- ↑ ۱۲۱٫۰ ۱۲۱٫۱ ۱۲۱٫۲ ۱۲۱٫۳ ۱۲۱٫۴ ۱۲۱٫۵ ۱۲۱٫۶ ۱۲۱٫۷ Is religion killing us?: violence in the Bible and the Quran ,Jack Nelson-Pallmeyer, page 75
- ↑ شفا ص ۱۶۶
- ↑ شفا، ۱۷۱
- ↑ شفا ۱۷۴
- ↑ شفا، ۱۷۴
- ↑ شفا ۱۸۳
- ↑ ن. ک. ساندارز، حماسه گیلگمش ترجمه محمد اسماعیل فلزی، انتشارات هیرمند، صص ۱۶۱–۱۵۵.
- ↑ The truth behind noah`s flood
- ↑ margulis/schwartz,pp.224-239
- ↑ ابن وراق، ص ۲۸۰
- ↑ Quoted by Feuerbach, p. 304.
- ↑ Hoffmann (ed), pp. 233-52.
- ↑ ابن وراق، صفحههای ۲۹۹ تا ۳۰۳
- ↑ Voltaire,p.17
- ↑ Rodinson(4),p.49
- ↑ Watt(9),p.136
- ↑ ابن وراق، صفحههای ۲۷۶ تا ۲۸۰
- ↑ قرآن، ترجمهٔ بهاءالدین خرمشاهی، ۱۳۷۵، انتشارات نیلوفر و جامی، تهران
- ↑ قرائت قرآن غیر دینی، دکتر رضا آیرملو، ۱۳۸۵، انتشارات اینواند لیتراتور، سوئد
- ↑ ۱۴۰٫۰ ۱۴۰٫۱ «منظور از «الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ»». پایگاه اطلاعرسانی وی. مکارم شیرازی. بایگانیشده از اصلی در ۲۱ دسامبر ۲۰۱۷.
- ↑ «Ovary». healthline.
- ↑ «Uterus and Ovaries». innerbody.
- ↑ «ترجمه و معنی صلب در فرهنگ لغت عربی-فارسی». واژهنامه عربی به فارسی المعانی.
صُلب با ضمه و ساکن
- ↑ «ترجمه و معنی ترائب در فرهنگ لغت عربی-فارسی». المعانی. بایگانیشده از اصلی در ۲۱ دسامبر ۲۰۱۷.
- ↑ طب و طبیب و تشریح، حسن حسنزاده آملی، نشر الف لام میم، ۱۳۸۱، ص ۳۰
- ↑ 28:52
- ↑ آیرملو، جلد یکم، ۱۱۰
- ↑ تفسیر میزان
- ↑ تفسیر نمونه
- ↑ تفسیر راهنما
- ↑ تفسیر نور
منابع
- علی دشتی، ۲۳ سال
- علی میرفطروس، اسلامشناسی ۱ و ۲
- شجاع الدین شفا، پس از ۱۴۰۰ سال
- ابن وراق، اسلام و مسلمانی (چرا مسلمان نیستم)، ترجمه مسعود انصاری
- امیرحسین خُنجی، شاهنشاهی هخامنشی، پیوست دوم: افسانه پوریم
- Hoffmann, R. Joseph. The. Origins of Christianity. Amherst, N.Y, 1985
- Margulis, Lynn, and K. V. Schwartz. Five Kingdoms. San Francisco, 1982
- Feuerbach, Ludwig. The Essence of Christianity. Amherst, N.Y, 1989.
- Watt, W. Montgomery. [9]. Muslim-Christian Encounters. London, 1991
- Voltaire. Dictionnaire philosophique. Translated by Besterman. London, 1971