پرش به محتوا

ابوالعلاء معری

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
ابوالعلاء معری
۲۲۰
ابوالعلا معری، مجسمه‌ای در سوریه
زادهٔ۳۶۳ هجری
درگذشت۴۴۹ قمری
دیگر نام‌هاابوالعلا معری
آثاراللزومیات. وسائل ابوالعلاء. رسالة الغفران ملقی السبیل. الأیک والغصون. تاج الحرة. عبث الولید. رسالة الغفران. دیوان سقط الزند. رسالة الصاهل والشاحج. رسالة الملائکة. رسالة الهناء. رسالة الفصول و الغایات فی تمجید الله و المواعظ. معجزة احمد. ضوء السقط.
دورهقرن چهارم و پنجم هجری
همسرنداشت
فرزنداننداشت

ابوالعَلاء مَعَرّی (به عربی: أبو العلاء المعری) یا ابوالعلی معری با نام کامل أحمد بن عبدالله بن سلیمان القضاعی التنوخی المعری (۳۶۳ — ۴۴۹ هجریشاعر و فیلسوف نابینای عرب، در روز جمعه ۲۷ ربیع‌الاول سال ۳۶۳ هجری (۹۷۳ میلادی) در شهر معره نعمان در نزدیکی شهر حلب در سوریه به دنیا آمد و در سال ۴۴۹ هجری (۱۰۵۸ میلادی) در همین شهر درگذشت.[۱][۲][۳]

وی به رهین المحبسین (به معنای گروگان دو زندان[۴]) ملقب بود. با اینکه او در نه سالگی خیام درگذشته است، اما در بین ادیبان به خیام عرب شهرت دارد.

با وجود باورهای ضد دینی‌اش، امروزه از او به عنوان یکی از بزرگ‌ترین شاعران عرب یاد می‌شود.

شرح حال

[ویرایش]

در سن چهار سالگی مبتلا به بیماری آبله شد و در اثر این بیماری نابینا گشت. ابوعلا قرآن را به چند روایت نزد شیوخ شهر فرا گرفت و لغت و نحو را نزد پدر آموخت. وی در یازده سالگی سرودن شعر را آغاز کرد. سپس جهت کسب علم به حلب، انطاکیه، لاذقیه و طرابلس سفر کرد و در سال ۳۹۸ هجری قمری راهی بغداد شد.
وی یک سال و هفت ماه در بغداد ماند و به خاطر شنیدن خبر بیماری مادرش به معره بازگشت. ابوالعلا پس از بازگشت به معره گوشه‌نشینی اختیار کرد تا سرانجام به سال ۴۴۹ هجری قمری و در ۸۶ سالگی، پس از سه روز بیماری که در آن قوای ذهنی خود را از دست داد، چشم از جهان فروبست.

ضدیت با ادیان

[ویرایش]

تعدّد آثارِ معرّی و تلوّنِ فکریِ او در دورانهای مختلفِ حیاتش باعث شده تا در بابِ او قضاوت های گوناگونی شود. تا جایی که او را کافر، شکاک یا زندیق، ملحد، معارض قرآن، منکر رسالت نبوی، متمایل به مذهب هندوان و براهمه، مانوی و مزدکی یا حتى باطنيه و ... لقب داده اند.

[۵]هرچه که هست، وی دارای اندیشه ای ناآرام بوده و آثارش گواهِ این نا آرمی روحی وی ناشی از نابینائی اوست.

اشعار

[ویرایش]

گروهی از پژوهش گرانی که به بررسی مطالب فلسفی می‌پردازند، بر این باورند که ابوالعلا مردی شکاک و حیرت‌زده و نقیض گو بوده‌است. آنان پندارهای خود را با تک بیتی‌هایی که از لزومیات ابوالعلا تلخیص کرده‌اند دست مایه قرار می‌دهند.
ابوالعلا به همه‌چیز و همه‌کس بدبین بود. وی هم‌چنین به زن‌ها بدبین بود و وجود آن‌ها را مایهٔ فساد می‌دانست:

الا ان نساء حبال غی/ بهن یضیع الشرف التلید

زنان دام‌های گم‌راهی اند که شرف موروثی به دست آنان تباه می‌شود.

واشعار دیگر ازین دستٰ نه تنها دربارهٔ زنان که دربارهٔ همهٔ موجودات: حنفیان گمراهند، و مسیحیان راه به جایی نبرده‌اند، جهودان سرگردان و مجوسان سر گشته‌اند. ساکنان خاک دو گروه‌اند: نخست آنان که عاقلند و دین ندارند و دومین گروه دین دارانند که از عقل شان بهره‌ای نمی‌برند.

هفت الحنیفه و النصاری ما اهتدوا /

و یهود حارت و المجوس مضلله
اثنان اهل الارض ذوعقل بلا دین /

و آخر دیّنُ لا عقل له

او هم‌چنین خود را اسیر سه زندان می‌بیند:

ارانی فی ثلاثه من سجونی /

فلانال عن خبر النبیث
لفقد ناظری و لزوم بیتی / و کون نفس فی الجسد خبیث

«خود را اسیر سه زندان نامیمون می‌بینم و تو هم ازین رویداد نامیمون چیزی ن‍پرس. سه زندان من عبارتند از :کوری، خانه‌نشینی و قرار داشتن روح در جسمی پلید و ناپاک.»

گیاه‌خواری

[ویرایش]

استادِ دانشمند، جناب دکتر فرشاد عربی حفظهمُ الله، که در آثار و احوال این ابدالِ شام، غورها و پژوهشها داشته اند، در اینباره نوشته اند :

[۶]شیخِ معرّه در شمارِ نخستین کسانی است که در جهانِ اسلام از گوشتخواری پرهیز و به گیاهخواری گرایش داشته است. امروزه این گرایش در قالب گروه های مردم‌نهاد به شکلی منسجم و مُبتنی بر دست‌یافت‌های علمی در مسیرِ تداوم و افزونی است.


[۷]آن حکیم عزلت گزین برای نوع حیوانات هم همچون انسان حق حیات قائل است تا آنجا که گاهی هیچ فرقی میان انسان و حیوان نمی دیده است:

إن البهائم مثل الإنس غافله

وإنما نحن بهم ذات أرباق

... و یا عوعوِ سگان را از گفتار برخی آدمیان برتر دانسته:

سببت بالكلب فأنكرته

والكلب خير منك إذ يَنبحُ

یا مردمان را انبوهی از ماران دیده است که در دریایی از آزار و شرور شناورند:

والخلق حيتان لجه لعبت

وفي بحار من الأذى سبحوا

گاهی معتقد است یک مرکوب که سواری میدهد یا به دست انسان مذبوح می شود، بسیار کم آزارتر و نافع تر از آدمی است:

أقل منهم شراً و مرزيه

ما ركبوا للسرى وما ذبحوا

او گله شتران باردار و بالغ را که خواهان تمجید و شیفته مدح و ستایش نیستند، از نوع انسان برتر میداند:

فهل فرحت بالحَمدِ خَيل سوابق

وبالمدح تلك المثقلات البوازل

برای همین است که در قالب بیتی، بانگ بر میدارد که از خدا بترسید و در حق زنبور جفا روا مدارید که آنچه در کندو فراهم می آورد، اندوخته و اسباب حیات اوست:

خفِ الله حتى في جنى النَّحْلِ ذُقته

فما جمعت إلا لأنفسها الدبر

در وصف او

[ویرایش]

ناصرخسرو در وصف وی گوید:[۸]

و آب شهر از باران و چاه باشد در آن مردی بود که ابوالعلاء معری می‌گفتند نابینا بود و رئیس شهر او بود. نعمتی بسیار داشت و بندگان و کارگران فراوان و خود همه شهر او را چون بندگان بودند و خود طریق زهد پیش گرفته بود گلیمی پوشیده و در خانه نشسته بود. نیم من نان جوین را تبه کرده که جز آن هیچ نخورد و من این معنی شنیدم که در سرای بازنهاده است و نواب و ملازمان او کار شهر می‌سازند مگر به کلیات که رجوعی به او کنند و وی نعمت خویش از هیچ‌کس دریغ ندارد و خود صائم اللیل باشد و به هیچ شغل دنیا مشغول نشود، و این مرد در شعر وادب به درجه‌ای است که افاضل شام و مغرب و عراق مقرند که در این عصر کسی به پایهٔ او نبوده‌است و نیست، و کتابی ساخته‌است آن را الفصول و الغایات فی تمجید الله و المواعظ نام نهاده و سخن‌ها آورده‌است مرموز و مثل‌ها به الفاظ فصیح و عجیب که مردم بر آن واقف نمی‌شوند مگر بر بعضی اندک و آن کسی نیز که بر وی خواند، چنان او را تهمت کردند که تو این کتاب را به معارضهٔ قرآن کرده‌ای؛ و پیوسته زیادت از دویست کس از اطراف آمده باشند و پیش او ادب و شعر خوانند و شنیدم که او را زیادت ازصد هزار بیت شعر باشد، کسی از وی پرسید که ایزد تبارک و تعالی این همه مال ومنال تو را داده‌است چه سبب است که مردم را می‌دهی و خویشتن نمی‌خوری. جواب داد که مرا بیش از این نیست که می‌خورم و چون من آن جا رسیدم این مرد هنوز در حیات بود.

ابن عدیم هم گفته‌است:

من واژه‌ای نمی‌شناسم که عرب بر زبان رانده و معری آن را ندانسته باشد.

[۹]

حسین خدیوجم هم دربارهٔ ابوالعلاء معری چنین سروده‌است:[۱۰]

جاودان یاد و روانشاد «معری حکیم»-تیره جشمی که نهان بین و خرد آیین است-
گفت بر سنگ مزارش بنویسند چنین:«آن گناهی که پدر کرد و نکردم این است»

آثار

[ویرایش]

گفته می‌شود شمار تصنیفات معری از ۱۰۰ می‌گذرد. آثار او در زمینه‌های گوناگون لغت، ادب و نقد گرد آمده‌است. بسیاری از آثار او در پی جنگ‌های صلیبی و سقوط معره نعمان از میان رفت، ولی مهم‌ترین آثاری که از او به دست ما رسیده عبارت اند از:

میراث

[ویرایش]

بعضی اشعار خیام به‌وضوح از اشعار معری تأثیر گرفته‌اند. مثلاً معری می‌گوید «أتترك ههنا الصهباء نقدًا/لما وعدوك من لبن وخمر» («آیا شرابِ نقدِ اینجا را وا می‌گذاری به خاطر آن که تو را به شیر و شراب [آن‌جهانی] وعده داده‌اند؟») که منبع این شعر خیام بوده است: «گویند بهشت و حور و کوثر باشد/جوی می و شیر و شهد و شکر باشد/پر کن قدح باده و بر دستم نه/نقدی ز هزار نسیه خوشتر باشد».

ابن وراق که یک فصل از کتاب «چرا مسلمان نیستم» را به ابوالعلاء معری اختصاص داده‌است، او را «سومین زندیق بزرگ اسلام» خوانده که «هیچ مسلمان راستینی تحمل شنیدن اشعار او را ندارد».[۱۱]

پانویس

[ویرایش]
  1. «ابوالعلاء معری گردباد روزگار». کیهان فرهنگی» مهر ۱۳۸۲ - شماره ۲۰۴.[پیوند مرده]
  2. «مسائل روز: جشن هزار ساله تولد ابوالعلاء معری». یادگار» آبان ۱۳۲۳ - شماره ۳.[پیوند مرده]
  3. «زندگی و فلسفه ابوالعلاء معری». کیهان فرهنگی» شهریور ۱۳۶۸ - شماره ۶۶.[پیوند مرده]
  4. دو زندان کوری و خانه‌نشینی
  5. نامه ها، آخرین یادگار ابوالعلاء معری، ص۱۳ مقدمه مترجم. دکتر فرشاد عربی.
  6. نامه ها، آخرین یادگار ابوالعلاء معری. ص ۱۷، مقدمه مترجم.
  7. مرگنامه، آخرین یادگار ابوالعلاء معری. مقدمه مترجم، دکتر فرشاد عربی،ص۲۴، ص۲۵.
  8. «سفرنامه ناصرخسرو، بخش ۲۰ - ابوالعلاء معری». گنجور. بایگانی‌شده از اصلی در ۸ اکتبر ۲۰۱۳.
  9. سفرنامه حکیم ناصر خسرو - به تصحیح دکتر محمد دبیر سیاقی - ISBN 964-401-009-4 صفحهٔ ۱۸
  10. عقاید فلسفی ابوالعلاء، عمر فروخ، حسین خدیوجم، تهران: کتابهای جیبی و فرانکلین، آبان‌ماه ۱۳۴۸
  11. ابن وراق ۲۰۰۰، ص. ۵۳۹.

[۱]

منابع

[ویرایش]
  • ابن خلکان، احمد، بن ابراهیم: وفیات الأعیان وأنباء أبناء الزمان، چاپ: دارالرائد العربی، بیروت. لبنان. ۱۹۷۵ میلادی.
  • محمود خرسندی، رسول دهقان زاد شهرضا: «تشاوم در شعر ابوعلا معری»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران
  • عمر فروخ: «عقاید فلسفی ابوالعلاء معری»، ترجمه حسین خدیوجم، انتشارات فیروزه.
  • ابن وراق (۲۰۰۰) [۱۹۹۵]. اسلام و مسلمانی [چرا مسلمان نیستم]. ترجمهٔ مسعود انصاری.

پیوند به بیرون

[ویرایش]