تاجیکها: تفاوت میان نسخهها
تکمیل. برچسبها: ویرایشگر دیداری ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه ویرایش پیشرفتهٔ همراه |
بدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: ویرایشگر دیداری ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۳۵۴: | خط ۳۵۴: | ||
* [[ابن سینا]]- ۳۵۹–۲ تیر ۴۱۶ خورشیدی-همهچیزدان، پزشک، ریاضیدان، اخترشناس، فیزیکدان، جغرافیدان، شاعر، فیلسوف و موسیقیدان-اهل [[بخارا]] |
* [[ابن سینا]]- ۳۵۹–۲ تیر ۴۱۶ خورشیدی-همهچیزدان، پزشک، ریاضیدان، اخترشناس، فیزیکدان، جغرافیدان، شاعر، فیلسوف و موسیقیدان-اهل [[بخارا]] |
||
* [[ابوریحان بیرونی]] (۳ ذیحجه ۳۶۲ – بعد از سال ۴۴۲ ه.ق)، دانشمند و همهچیزدان، ریاضیدان، ستارهشناس، تقویمشناس، انسانشناس، هندشناس، تاریخنگار و طبیعیدان-اهل [[کاث]]، خوارزم |
* [[ابوریحان بیرونی]] (۳ ذیحجه ۳۶۲ – بعد از سال ۴۴۲ ه.ق)، دانشمند و همهچیزدان، ریاضیدان، ستارهشناس، تقویمشناس، انسانشناس، هندشناس، تاریخنگار و طبیعیدان-اهل [[کاث]]، خوارزم |
||
* [[فارابی|ابونصر محمد بن محمد فارابی]] (زادهٔ ۲۵۹ قمری / ۸۷۲ م. در ولایت فاریاب افغانستان – درگذشتهٔ ۳۳۹ قمری / ۹۵۰ م. در دمشق) از بزرگترین فلاسفه و دانشمندان ایرانی عصر طلایی اسلام است. |
|||
* [[خوارزمی|ابوجعفر محمد بن موسی خوارزمی]](۸۵۰–۷۸۰ م) (۱۸۵–۲۳۳ ه.ق) ریاضیدان، ستارهشناس، جغرافیدان، فیلسوف و مورخ و همهچیزدان ایرانی در دوران خلیفه منصور عباسی و خلیفه مهدی عباسی بود. وی بیشتر عمر خود را در بغداد زیست و از اعضای دارالحکمه بود. شهرت وی در ریاضیات، بهویژه جبر است. دانشگاه خوارزمی تهران که هشتمین دانشگاه برتر ایران میباشد به افتخار وی نامگذاری شدهاست. جرج سارتن، در کتاب مقدمه ای بر تاریخ علم نیمه اول سده ۹ میلادی را «عصر خوارزمی» مینامد |
|||
* [[یحیی بن خالد برمکی]]-دانشمند، سیاستدان و وزیر عباسیان‐اهل استان بلخ |
* [[یحیی بن خالد برمکی]]-دانشمند، سیاستدان و وزیر عباسیان‐اهل استان بلخ |
||
* [[فضل بن سهل سرخسی]]-دانشمند و سیاستمدار‐اهل استان مرو |
* [[فضل بن سهل سرخسی]]-دانشمند و سیاستمدار‐اهل استان مرو |
||
خط ۳۷۳: | خط ۳۷۵: | ||
* [[مولانا جلال الدین محمد بلخی]] شاعر پارسی زبان و صوفی اهل استان بلخ |
* [[مولانا جلال الدین محمد بلخی]] شاعر پارسی زبان و صوفی اهل استان بلخ |
||
* [[جامی]] |
* [[جامی]] |
||
* [[خوارزمی]] |
|||
* [[سنایی|سنایی غزنویی]] |
* [[سنایی|سنایی غزنویی]] |
||
* [[رودکی]] سمرقندی-نخستین شاعر مشهور پارسیسرا، در دورهٔ پادشاهی [[سامانیان]] اهل پنجرود از توابع سمرقند است |
* [[رودکی]] سمرقندی-نخستین شاعر مشهور پارسیسرا، در دورهٔ پادشاهی [[سامانیان]] اهل پنجرود از توابع سمرقند است |
||
خط ۳۹۸: | خط ۳۹۹: | ||
* [[صدرالدین عینی]] نویسنده بزرگ تاجیک اهل تاجیکستان |
* [[صدرالدین عینی]] نویسنده بزرگ تاجیک اهل تاجیکستان |
||
'''سیاستمداران''' |
'''سیاستمداران''' |
||
* [[ارشک یکم|اَرشک یکم]] یا اشک یکم نخستین پادشاه پارت و همچنین بنیانگذار و نامدهنده سلسله اشکانی بود |
|||
* [[طاهر بن حسین]] (۱۵۹–۲۰۷ هجری قمری / ۷۷۵–۸۲۲ میلادی) ملقب به طاهر ذوالیمینین، یکی از سرداران ایرانیتبار مأمون، خلیفهٔ عباسی، بود که سلسلهٔ طاهریان را در خراسان بنیان نهاد. |
|||
* [[نصر یکم|نصر یکم سامانی]] (درگذشتهٔ اوت ۸۹۲ میلادی) بنیانگذار و از امیران سلسلهٔ [[سامانیان|سامانی]] بود. پدر او احمد، پدربزرگش اسد و نیای او [[سامانخدا]] بود. |
|||
* [[ببرک کارمل]]_سیاستمدار و رهبر جناح پرچم |
* [[ببرک کارمل]]_سیاستمدار و رهبر جناح پرچم |
||
* [[برهانالدین ربانی]]-رهبر حرب [[جمعیت اسلامی افغانستان | جمعیت]] اهل استان بدخشان |
* [[برهانالدین ربانی]]-رهبر حرب [[جمعیت اسلامی افغانستان | جمعیت]] اهل استان بدخشان |
||
خط ۴۱۷: | خط ۴۲۱: | ||
* [[میر مفتون]]- خواننده و نوازنده اهل استان بدخشان-خراسان |
* [[میر مفتون]]- خواننده و نوازنده اهل استان بدخشان-خراسان |
||
* [[مسیح سیغانی]] بازیکن فوتبال اهل استان بامیان-خراسان |
* [[مسیح سیغانی]] بازیکن فوتبال اهل استان بامیان-خراسان |
||
* [[فرشته حسینی (بازیگر)|فرشته حسینی]] بازیگر سینمای ایران اصالتاً تاجیک افغانستان |
|||
* مرتضی امینی تبار بازیگر سینمای ایران اصالتاً تاجیک افغانستان |
|||
== جستارهای وابسته == |
== جستارهای وابسته == |
نسخهٔ ۱۲ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۱۵
کل جمعیت | |
---|---|
تقریباً ۲۱ — ۳۴ میلیون (تخمینهای گوناگون) | |
مناطق با جمعیت چشمگیر | |
افغانستان | ۱۰٬۳۳۹٬۶۰۴ — ۱۲٬۶۶۹٬۱۰۰ (۲۰۲۲) ۲۵٫۳٪ — ۳۱٪[۱] |
تاجیکستان | ۸٬۴۳۹٬۷۳۲ (۲۰۲۲)[۲] |
ازبکستان | ۱٬۴۲۰٬۰۰۰ (۲۰۱۲, ٰرسمی) دیگر تخمینهای غیررسمی ۸ – ۱۱ میلیون[۳][۴][۵] |
پاکستان | ۳۰۰٬۰۰۰–۱٬۲۰۰٬۰۰۰ |
روسیه | ۲۰۱٬۰۰۰[۶] |
ایالات متحده آمریکا | ۵۲٬۰۰۰[۷] |
قرقیزستان | ۴۷٬۵۰۰[۸] |
چین | ۳۹٬۶۴۲[۹] |
کانادا | ۱۵٬۸۷۰[۱۰] |
اوکراین | ۴٬۲۵۵[۱۱] |
زبانها | |
زبان فارسی (دری و تاجیکی) دوم: پشتو، پامیری، روسی، ازبکی | |
دین | |
بیشتر اسلام سنی، مذهب اسماعیلی و شیعه جعفری (در بخشهای پراکنده) | |
قومیتهای وابسته | |
اقوام ایرانیتبار چون: آذریها، بلوچها، پامیریها، پشتونها، سیستانیها، کردها، نورستانیها، پشه ییها |
بخشی از مجموعه مباحث درباره |
تاجیکها |
---|
تاریخ و فرهنگ |
جمعیت |
تاجیکها (تاجیکی: Тоҷик) مردمی ایرانیتبار[۱۲][۱۳] هستند که در کشورهای تاجیکستان، افغانستان، ایران، ازبکستان، چین و دیگر مناطق آسیای میانه زندگی میکنند.[۱۲] تاجیکها در تاجیکستان به فارسی تاجیکی و زبانهای پامیری، در افغانستان به زبانهای پامیری، و فارسی دَری که شاخهای از زبان فارسی نو هست، گویش میکنند. اگرچه تاجیکها قومیت اصلی تاجیکستان را تشکیل میدهند، اما تعداد تاجیکها در افغانستان بیشتر است و در ازبکستان نیز یک اقلیت «بزرگ» محسوب میشوند.[۱۴]
مردمان باستانی ایرانی چون سُغدیها، خوارَزمیها، باختریان، تخارها، سکاها، ماساگتها و سایر اقوام ایرانی شرقی از هزاره دوم پیش از میلاد در سرزمینهای آسیای میانه حضور داشتهاند؛ با این حال دولت سامانیان معمولاً بهعنوان سرآغاز دولتملت تاجیکی در نظر گرفته میشود.[۱۵][۱۶] بیشتر تاجیکها امیر اسماعیل سامانی را بنیانگذار تاجیکستان میدانند. اصل و نسب دودمان سامانیان به خاندان مهران و بهرام چوبین میرسد.[۱۷][۱۸][۱۹] مردم تاجیک از دیدِ زبان، فرهنگ و تاریخ بسیار نزدیک و مانند به فارسیزبانان ایران هستند. تاجیکهای چین با وجود این که به نام تاجیک شناخته میشوند به زبانهای ایرانی شرقی صحبت میکنند و از تاجیکهای فارسیزبان مُتِمایزند.[۲۰][۲۱]
نامهای دیگر برای مردمِ تاجیک، فارسی، پارسیوان یا پارسیبان و دهقان (به تاجیکی: Деҳқон) است.[۲۲] دهقان در قدیم به ایرانی اصیلِ صاحبِ ملک و زمین اعم از دهنشین و شهرنشین گفته میشده و مقابلِ تازی و بری پنداشته میشده که چادرنشین و بدوی بودند.[۲۳]
خاستگاه واژه تاجیک
تاجیک نام قبایل «داها» بوده، پارتها و اشکانیان «دئی»، «تاجیک» و «دجیک» خوانده شدهاند. برخی دیگر شواهدی دارند که تاجیک نامی است که ترکها بر ایرانیان نهادهاند. از آنجا که ایرانیان پارسیگوی کلاهی تاج مانند بر سر مینهادند، ایشان را تاجی یا تجیگ نامیدهاند. گروهی واژه تاجیک را از «تای» استخراج کرده، هم ریشه با کلمه یونانی «تگاس» به معنای پیشوا و «ددیک» یاد کردهاند. از ریشه «تژی» زبان سکایی یادآوری گردیده است. به معنی صفت منسوب به واژه «تاج» نیز آمده است.[۲۴]
پژوهشهای اساسی دربارهٔ واژه «تاجیک» در نیمه اول قرن ۱۹ از طرف برخی دانشمندان غرب صورت گرفته است. در سال ۱۸۲۳ م. کلاپروت پژوهش پر محتوایی «در مورد مردم بخارا انجام داده بود. هرچند این پژوهش به چاپ نرسید ولی با ادامه آن ژ. سن مارتن یکی دیگر از پژوهشگران غربی طی مقاله واژه «تاجیک» را بر فارسی زبانانی اطلاق کرد که در فارس (ایران امروزی)، خراسان (افغانستان امروزی) و بخشی از ماوراءالنهر (تاجیکستان امروزی) سکونت دارند.
او مینویسد که واژه تاجیک همان نام قبایل «دئی» است که پارتها و اشکانیان بنام «دئی»، «تاجیک» و «دجیک» خوانده میشدند. سن مارتن اضافه میکند که هرسه شکل آوایی این نام «دئی»، «تاجیک» و «دجیک» از نگاه آواشناسی قابل قبول است. پس از اینجا چنین بر می آید که پارتها خود را تاجیک مینامیدند.
دانشمند دیگری بنام آ. برنشتام پیدایش نام تاجیک را قبل از دوران عرب دانسته وآنرا منسوب به زبان تاجیکی کهن مردمان تخارستان دانست و قدمت تاریخی آنرا به هزارسال قبل از میلاد میرساند. او نام تاجیک را از ریشه «تژی» زبان سکایی میداند.
و نیز پژوهشهای تازه رابطه تنگاتنگ واژه تاجیک را با بنیاد آریائی آن ثابت کرده، آنرا نام مردمانی آریایی میدانند که در سرزمین آریانای بزرگ زندگی میکردند. فرهنگنامههای پارسی دری یا کلاسیک نیز در شرح نام تاجیک اطلاعات ارزندهای دارند که ذکر برخی از آنها ارزشمند میباشد. از جمله در «فرهنگ شرفنامه منیری» آمده است که «تازیک – غیر عرب و غیر ترک» در فرهنگ برهان قاطع «تازیک و تاژیک بر وزن و معنی تاجیک است که غیر عرب و ترک باشد» «طایفه غیر عرب باشد»، «آن که ترک و مغول نباشد،»، در فرهنگ لغات ترکی به معنی اهل فارس نوشتهاند" غیاث اللغات، آنندراج و برخی فرهنگ نامههای دیگر شرح بیشتری برای این نام آوردهاند. در واژهنامه انگلیسی آکسفورد واژه تاجیک بمعنی «پارسی» و کسی که نه عرب و نه ترک و مغول باشد، تعریف شده است.[۲۵]
بهار در سبکشناسی آورده است:
آریاییان از قدیم به مردم اجنبی «تاچیک» یا «تاژیک» میگفتهاند، چنانکه یونانیان را «بربر» و اعراب را «اعجمی» یا «عجم» مینامیدند. این لفظ در زبان فارسی دری، «تازی» تلفظ شد و رفته رفته خاص اعراب گردید، ولی در توران و ماوراءالنهر لهجه قدیم باقی و به اجانب «تاچیک» میگفتند و بعد از اختلاط ترکان آلتایی با فارسیزبانان آن سامان، لفظ «تاچیک» بهمان معنی داخل زبان ترکی شد و فارسیزبانان را «تاجیک» خواندند و این کلمه بر فارسیان اطلاق گردید و ترک و تاجیک گفته شد.
در ادبیات ترکی- فارسی فاتحان دودمان تیمور و بابر، واژه تاجیک را به منشیهای فارسیزبان اطلاق میکردند. استاد محیط طباطبائی پژوهشگر و محقق ایرانی مینویسد که: «آریاییان را در جنوب سرزمین پهناور آریانای بزرگ به جهت تمایز از اقوام عرب، عجم مینامیدند به همین منوال در شمال آریانای بزرگ، قوم آریایی را به منظور تشخیص از اقوام ترک و مغول، تاجیک مینامیدند. پس تاجیک همان عجم و پارسی زبان است.»
واژه «تاجیک» در ادبیات کلاسیک فارسی کاربرد وسیع دارد و غالباً ازین واژه در برابر ترک و عرب استفاده صورت میگرفته است:
سعدی میگوید:
شاید که به پادشاه بگویند | ترک تو بریخت خون تاجیک |
جامی اشارهای دارد دربارهٔ علیشیر نوایی که:
او که یک ترک بود و من تاجیک | هردو داشتیم خویشی نزدیک |
سعدی در جای دیگر میگوید که:
نگار ترک و تاجیکم کند صد خانه ویرانه | به آن چشمان تاجیکانه و مژگان ترکانه |
همینطور، وقتی که ما به متون چه نثر و چه نظم فارسی مراجعه میکنیم، در می یابیم که در تمامی این متنها، از روزگار سعدی به دوران ما، واژه «تاجیک» جایگزین واژه «پارسی» و «فارسیزبان» بوده است. نه کلمه «پارسی» یا «ایرانی» یا «فارسیزبان» بلکه محض کلمه «تاجیک کاربرد شده است.»
تاجیکان گردنکش و لشکرشکن
بیشتـری نیـزه ور و تیغ زن
نتیجه اینکه تاجیکها اقوام آریایی هستند که درهزاره دوم پیش از میلاد مسیح در آسیای میانه و باختر (بلخ) (بلخ امروزی) زندگی میکردند. ریشه نیاکانی تاجیکها به آریاییان شرقی یعنی باختریها، سغدیها، پرنیها و داها میرسد، این بدین معناست که نیاکان تاجیکها در عهد باستان به زبان پارسی کهن یعنی زبان کهن آریایی جنوب غربی نه بلکه به زبانهای شرقی آریایایی نظیر سغدی، باختری، خوارزمی، سکایی سخن میگفتهاند. کاربرد زبان پارسی (دری) توسط تاجیکها به دوران گسترش شاهنشاهی ساسانیان و متعاقباً انقراض آن بهوسیله تازیان مسلمان برمیگردد که تعداد زیادی از پارسیها به آسیای میانه و حتی به چین پناه برند. عدهای از این پارسیها به حیث جنگجویان تازه مسلمان شده و برای ترویج اسلام به این منطقه وارد میشوند. نتیجه این مهاجرتهای گسترده پارسیها (مسلمان و غیر مسلمان) است که تاجیکها علاوه بر اشتراک نیاکانی آریانای-شرقی، ریشه نیاکانی پارسی نیز دارند.[۲۵]
شماری از دانشمندان پیدایش واژه تاجیک را به معنونیت آئین زرتشت نیز رسانیدهاند. ایشان میگویند که واژه «تاجیک» از «تاج» گرفته شده است. چون که زرتشتیان کلاه تاج مانندی میپوشیدند، ایشان را «تاجی» ویا «تاجیک» میگفتند و بعداً این واژه نام مردم و قوم شده است. در هر حالت در حوزه ادبیات واژه تاجیک که صورت قدیمی تر آن «تاژیک» است به مفهوم و معنای مردم فارسیزبان بکار رفته است. چنانچه گفته آمدیم در لغت نامه دهخدا، برهان قاطع، فرهنگ معین و فرهنگ نفیسی «تاجیک» به معنای غیر عرب، غیر ترک و غیر مغولی آمده است. این واژه ابتدا از سرزمین بزرگ آریاییان از دو طرفه آمودریا برخاسته و بعداً با مهاجرتهای پی هم آریاییان به سایر وادیهای سرسبز و خوش آب و هوای آسیای مرکزی و میانه گسترش یافته و بر همه اقوامی اطلاق گردیده است که در آن دیاران زندگی داشته و به زبان فارسی متکلم بودهاند.[۲۵]
بر اساس کاوشها و پژوهشهای باستان شناسان تاجیکان مردمان اصلی و بومی سرزمینهای آریانای کهن، خراسان بزرگ، و فرارود باستانی میباشند. ولادیمیر بارتولد خاورشناس شناخته شده روسی مینگارد: «مطالعات ما در باب تاریخ آسیای میانه نشان میدهد که مردم بومی آنجا آریاییان تاجیک نژاد بودهاند.» تاجیکها نماینده یکی از کهنترین اقوام آسیای میانه هستند. ایشان قبل از ظهور ترکان درین ناحیه زندگی میکردند. مراکز عمده سکونت تاجیکها آسیای میانه، خراسان بزرگ به شمول خراسان شرقی و غربی یعنی باشندگان تاجیکستان، افغانستان و ایران کنونی و ماوراء النهر میباشد.[۲۵][۲۶]
واژه تاجیک در تالیفات اهل شرق وکتابهای لغت به طرزهای گوناگون تاجیک، تاجک، تازک، تاژیک ظاهر شده است. از مؤلفان گذشته تاجیک و فارس معلوم میشود که شکل اساسی اولین و اصلی این کلمه تاجیک با مد زیرین است، شکل بی مد احتمالاً باتصرف کاتبان یا برای وزن با خواست شاعران پیدا شده است.
مغولان و ترکهای قدیمی حرف (ج) را نمیتوانستند بگویند و در حرف زدن (ج) را به (ز) تبدیل میکردند بنابرین وقتی که آنها با تاجیکان رابطه پیدا کرده این نام را یادگرفتند آن را به جای تاجیک، تازیک یا اینکه بی مد زیرین تازک گفتند. (همان اثر، ۱۳–۱۴) که بر خلاف نظر بعضیها اینکه تاجیک را همان تازی که به اعراب گفته میشد به اشتباه گرفتهاند که البته هیچ نسبتی بین تاجیکها و اعراب وجود ندارد.[۲۷]
پیشینه
ملت تاجیک یکی ازملل کهن و اصیل آریاییتبار اند که در سرزمین پهناور ایران کهن، (ایران امروزی، افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان قزاقستان، ترکمنستان، قرقیزستان چین، پاکستان) وحتی هند زیست میکنند. این ملت در طول تاریخ ضربات مهلکی را متحمل شدهاند که از زمان چنگیزخان مغول تا تهاجم شوروی به افغانستان و درگیریهای قومی در افغانستان بخشی از این تاریخ است، بنابراین میتوان گفت کمتر ملت را سراغ داشت که به این اندازه در جریان تاریخ آسیبها را پذیرا باشند. همین که این ملت آریایی امروزه در چندین کشور پراکنده و تقسیم شدهاند نمایانگر ورود صدمات مهلک متجاوزین بر پیکره آن بوده و نشانگر توانمندی این ملت بوده است که تا امروز در هر سرزمین دارای هویت مشخص ادامه حیات دادند.
تاجیکهای افغانستان در دشت کوهدامن در شمال کابل، دره پنجشیر، بدخشان، تخار، بغلان، پیرامون هرات، صفحات شمال، غزنی، کابل، حوزه غور و غیره زندگی میکنند. اینان قومی غیر چادرنشین بودند که در پیرامون بلخ ودره آمودریا اقامت داشتند و به وسیله یک سفیر چینی (چانک کین) که درحدود ۱۲۸ ق – م به آن نواحی سفر کرد به نام «شاهیا» شرح داده شدند. تاجیکهای در ایران در سیستان و بلوچستان، خراسان کنونی، کرمان، یزد، و در سراسر ایران زندگی میکنند. قوم تاجیک با جمعیتی زیاد درسیستان در هر دو کناره جیحون و در خراسان متراکم تر از سایر اقوام به سر میبرند.
در آسیای میانه ازدو قبیله عمده تشکیل یافتهاند که تاجیکهای دشتی اصیل و تاجیکهای کوهستانی (پامیری). اکثر تاجیکهای دشتی در نواحی مرکزی و غربی تاجیکستان زندگی میکنند و عدهٔ قابل ملاحظه آنها در ازبکستان وقرقیزستان به سرمیبردند. همچنان در چین نسل تاجیکان با موقعیت جغرافیائی پامیر، هندوکش و هیمالیا در غرب چین درآنطرف مرز داخل خاک چین در ناحیه سریلول سین کیانگ نیز زندگی میکنند. و در پاکستان تراکم بیشتر شان در چترال و بخشی نیز در مرزهای این کشور با ایران بسر میبرند.
تعداد دقیق این ملت تا هنوز تثبیت نشده است اما به ترتیب بیشترین نفوس تاجیکان در افغانستان تاجیکستان، ازبکستان و ایران مستقر اند و سپس در سایر کشورها به میزان کمتری بسر میبرند. به دلیل سیاستهای تبعیض آمیز و سرکوب قومی به ویژه در افغانستان و ازبکستان تاجیکان صدمات زیادی دیدهاند اما با توجه به ویژگیهای فرهنگی، تعداد بیشتر نفوس و تأثیر گذاری شان در توسعه فرهنگ و زبان فارسی این ملت تا هنوز در این سه کشور تاجیکستان، افغانستان و ازبکستان به ترتیب جایگاه بهتری دارند.[۲۸]
منشأ واژه خراسان
این بخش به هیچ منبع و مرجعی استناد نمیکند. |
تاجیکان افغانستان خودشان را افغان نمیدانند و کار برد افغان در خود افغانستان به پشتونها اطلاق میگردد طوری که در هندوستان نیز به افغانها (پشتونها) پتان اطلاق میگردد. در برابر افغان به تاجیکان پارسیوان گفته میشود. بنابراین کشوری که از سده نوزدهم به بعد به نام افغانستان شناخته شد که تمام این حوزه جغرافیایی یا بخشهای آن در دورههای جداگانه تاریخ به نامهای مختلف یاد شده است بنابرین پژوهندگان درضمن تفحص در آثار و مدارک مربوط به قرون اولی و وسطی و قرون جدید به این واژه به عنوان نام دولت برنمیخورند نباید چنین نتیجهگیری کنند که سرزمین افغانستان سابقه تاریخی ندارد یا اینکه در آن زمان از تمدن و فرهنگ بیبهره بوده است بلکه علتهای نو بودن افغانستان به عنوان نام کشور و کاربرد واژههای دیگر در دورههای قبلی میباشد. خراسان پس از استیلای مسلمانان به سرزمین پهناوری اطلاق میگردید که تمام ساحه افغانستان کنونی را شامل میشد که البته زادگاه تاجیکان و در مجموع نژاد بزرگ آریایی میباشد. کلمه خراسان را از دو جزء مرکب شده میدانند خور در معنی آفتاب و آسان در معنی جای وعده گفتهاند که صورتی از خورآیان بوده است یعنی محلی که آفتاب از آن بر میآید و در هر دو حال در معنی آفتاب برآمد با مطلق شرق را افاده میکند. به لفظ پهلوی هرکو سراید خراسان جای است کز وی خور آید. رودکی شاعر برجسته درین باره میگوید:
مهر دیدم بامدادان چون بتافت از خراسان سوی خاور میشتافت | از خراسان بَر وزد طاووس وش سوی خاور میشتابد شاد وخوش |
باشندگان خراسان
در هنگام گشوده شدن خراسان به دست مسلمانان بخش بزرگ باشندگان این سرزمین را مردمانی تشکیل میدادند که از شاخه هندو اروپایی نژاد آرین بودند و بعداً به نام تاجیک شهرت یافتند (میرمحمدصدیق فرهنگ افغانستان درپنج قرن اخیرص۳۶) که قبلاً به آن پرداخته شده است. این سرزمین محل اصلی سکونت تاجیکها است. بر علاوه تاجیکها، اقوام دیگری که به حالت خانه به دوشی و بدوی مانند اجداد پشاتنه و بلوچها و نورستانیهای کنونی و عده نیز از بازماندگان مهاجمین سابقه زیست داشتند. اقوام خانه به دوش به علت سکونت در مناطق دشوارگذار از آمیزش با عناصر مهاجم و نو وارد محفوظ مانده و زبان و عرف و عادات و در مورد نورستانیها حتی دین آبائی خود را نیز برای مدت دراز حفظ کردند و در بیشتر اوقات از یک نوع آزادی محل بهرهمند بودند. در کوهستان مرکزی خراسان که به نام غور، غرجستان یا مطلق جبال یاد میشد مردمان دیگری به نامهزاره و نکودری جا گرفتند که برخی پیش از هجوم مغلان به این خطه وارد گردیده و برخی از اثر لشکرکشی چنگیزخان در آن جاگزین شدند. اینان با مردم محلی که تاجیکان آمیخته با ترک بودند. و امرای آل شنسب و سلاطین غوری از بینشان ظهور کردهاند آمیزش یافته زبان آنها را با مخلوطی از واژههای ترکی و مغولی قبول کردند و خودشان به نام هزاره و مسکنشان به هزارهجات شهرت یافتند. در قرن پانزدهم هزارهگان در اثر مساعی دعات شیعه مذهب مذکور را پذیرفتند در حالی که بخش بیشتر مردم خراسان سنی مذهب بودند. در شمال هندوکش یک تعداد مردم ترکیزبان از سابق موجود بود، بعداً یک عده از ازبکان شیبانی در ضمن جنگ و جدال با دولتهای صفوی ایران و مغلی هند در آنجا سکونت اختیار نموده به تدریج از خانه به دوشی به دهنشینی گرائیدند و با مرور زمان قبایلی چند از ترکمن و قرغیز که با ایشان خویشاوندی نژادی داشتند به آنان پیوستند. در جنوب و شرق خراسان علت دیگری از باشندگان قدیمی محلی که خود را پشتون مینامند و در نزد دری زبانان به افغان شهرت داشتند بهطور فعالتر از سابق وارد تاریخ شدند. باید گفت که کلمه افغانستان به عنوان نام رسمی کشور بار اول در ۱۸۰۱ در معاهده بین انگلیس و ایران دربارهٔ دولت درانی به کار رفته است. اما واژه افغان به مثابه یک قوم و کتله نژادی و فرهنگی و همچنان افغانستان به عنوان محل سکونت آن در تاریخ خراسان سابقه دراز مدت دارد. تا جائیکه معلوم است واژه افغان بار نخست در سده ششم میلادی توسط منجم هندی (ورهه مهیره) درکتاب (مهارت سیمها) ذکر شده است. (هیوان تسانگ) جهانگرد معروف چینی که از سال ۶۳۹ تا ۶۴۴ میلادی درین مناطق مشغول گشت و گذار و از وجود قبایلی به نام (اپوکین) که در حدود کوههای سلیمان زیست میکردند یاد میکند.[۲۹]
مبارزات
جنبش باسماچیها
در أواخر قرن نوزدهم، امپراتوری روسيه آغاز به گسترش قلمرو خود در آسيای مركزی كرد در بين سال های ١٨٦٤ تا ١٨٨٥ موفق به تسخير كامل آسيای مركزی گرديد تا پيش از فتوحات روسيه، قلمرو تاجيكستان امروزی توسط دولتهای امارات بخارا و خانات خوقند اداره میشد. لشكر كشی روسها، ابتدا انگيزه های اقتصادی داشت و با جنگداخلی آمريكا در سال ١٨٦٠ مرتبط بود. آمريكا بزرگترين صادر كننده پنبه به روسيه بود ولی با آغاز جنگ داخلی در آمريكا صادرات پنبه به روسيه را قطع كردند، اين روسيه را بر آن داشت كه به آسيای مركزی به عنوان منبع جايگزين برای تامين پنبه لشكركشی كند؛ همچنين روسيه آسيايي ميانه را بازار مصرفی برای ساخت كالاهای روسی به شمار میآورد. تزارهای روس در سال١٨٧٠ اقوام آسيای ميانه را زير فشار گذاشتند تا ٧٠ درصد زمين های زراعتی خود را پنبه بكارند، راهبردی كه بعد توسط شوروی نيز گسترش و ادامه يافت. و اين اجبار سبب ناراحتی شهروندان اين خانات بود. پس از انقلاب روسيه در سال ١٩١٧ در سرتاسر آسيای ميانه قيامهای مردمی ضد روسها به وجود آمده بود، ريشهی اين قيامها بر میگشت به خشونت روسها برای اجباري كردن خدمت سربازی، در سال ١٩١٦ زماني كه امپراتوری روسيه برای ادامه جنگ جهانی اول مسلمانان را براي خدمت در ارتش فراخواند؛ اين فراخوان با مخالفت تاجيكان ولايت خوقند و درهی فرغانه كه يك درهای همانند پنجشير استراتژيك است، مواجه شد. روسها از قوهی قهريه استفاده كردند، اين امر باعث شد، تا مردم فرغانه دست به تظاهرات بزرگ بزنند و به قرارگاههای نيروهای روسيه هجوم ببرند و دو پادگان اين نيروها را اشغال، خلع سلاح و به كوههای فرغانه متواری شوند.اين اتفاق زمانی افتاد كه جنگ داخلی روسيه آغاز شده بود، جنبش های سياسی مسلمانان آسيای ميانه با استفاده از فرصت، تلاش كردند تا يك حكومت خودمختار درشهر خوقند در درهی فرغانه، تشكيل دهند. بلشويك ها كه تازه به قدرت رسيده بودند در ١٩١٨ به خوقند و درهی فرغانه حمله كردند و در آنجا ٢٥هزار تن نيروهای مبارز ضد روسی كه بیشترشان را تاجيكان تشكيل ميدادند، قتلعام كردند، اين قتل عام باعث حمايت گستردهی مردم از جنبش باسماچیها شد. در نتيجه نيروهاي آزادیخواه كه روسها جهت سياهنمایی اين نيروها را باسماچيها (دزدها) ياد میكردند، با جنگ های چريكی، كنترل بخش بيشتری از دره فرغانه را بدست گرفتند. روسها از اين مخالفت تاجيكان آسيای ميانه بشدت نگران بودند؛ هم زمان اين مخالفت ها به ساير نقاط تاجيكنشين در حال گسترش بود. روسها، جهت كنترل و جلو گيري از گسترش اين مخالفتها، هيئت را نزد امان الله "شاه خراسان" فرستادند و خواهان سركوب مشترك سياسی، فرهنگی، اجتماعی و نظامی تاجيكان دو سوی رود آمو شدند. در نخستين اقدام شاه امانالله در سال ١٩٢٣ اسم خراسان را به افغانستان تبديل و با دعوت از استادان تركی، زبان ازبكی را جاگزين زبان فارسی ساخت. هم زمان روسها در آن سوی رود آمو در سال ١٩٢٤ كشورهای آسيایميانه را بر اساس قوميت تقسيمبندی كردند. با إشراف كامل بر اين موضوع كه تاجيكان آسيای ميانه از لحاظ جمعيت و جغرافيا اگر از ديگر اقوام بيشتر نبودند، كمتر هم نبودند؛ اما نسبت همان حس آزادیخواهی و مقاومت مسلحانه تاجيكان بر عليه روسهای متجاوز و تفاهم قبلي با امان الله، جغرافيای تاجيكان آسيایميانه را به ازبكستان بخشيدند. اين بي عدالتی روسها و انگليسها در برابر تاجيكان ريشهای تاريخی نيز داشت. ده سال جنگ ايرانيان با روسها در گرجستان، ارمنستان و آذربايجان و پيمان گلستان در سال ١٨١٣ و پيمان تركمن چای در سال ١٨٢٨بين روسيه و ايران و از دست رفتن قلمروی بزرگ فارسیزبان ها به نفع روسها و حملهی انگليس بر خرمشهر، بوشهر و اشغال خليج فارس، ايران را ناگزير ساخته بود تا با موافقت نامه پاريس و جدايي هرات از ايران در سال ١٨٥٧ تن دهد. اينها حوادث تلخی بودند كه از خاطر تاجيكان/ فارس ها پاك نشده بود. اما با مخالفت های بی امان نخبگان تاجيك و تظاهرات مردمی در شهر هاي تاجيكنشين آن سوی آمو، روسها ناگزير شدند در سال ١٩٢٥ ولايت پامير را به عنوان جمهوري خود مختار تاجيكستان ايجاد كنند.[۳۰]
جنبش سقاویها
با سفر امان الله به اروپا و برگشت آن به افغانستان و ظاهر شدن ملكه ثريا خانم امان الله، با لباس غربی، بهانهای شد به قيام مسلحانه روحانيان تحت رهبري امير حبيب الله خان كلكانی تاجيكتبار در افغانستان، روسها همانگونه كه براي توجيه سركوبشان، مبارزان آن سوی آمو را باسماچی ها" دزدان" مسما و خطاب میكردند، در اين سوی آمو نيز با تفاهم با امان الله مبارزان ضد حكومت شاهی را " دزدان شمالی" نامگذاری كردند. به همين دليل تا هنوز شاه مبارز و ستم ناپذير"حبيب الله خان كلكاني"را پشاتین با چنين القاب ناشايسته ياد میكنند. در حالیكه اين القاب سياسی بود و هيچ گونه واقعيت نداشت. سر انجام حكومت امان الله در سال ١٩٢٩ توسط امير حبيب الله خان كلكاني و يارانش سرنگون شد. اين اتفاق زماني افتاد كه تاجيكان درهی فرغانه كمابيش با روسها درگير بودند؛ اما بسيار ضعيف شده بودند. در رأس اقتدار قرار گرفتن امير حبيب الله خان كلكانی براي روسها همچون يك كابوس وحشت ناك بود. بلافاصله با انگليسها تماس گرفتند و خواهان سرنگونب مشترك حكومت حبيب الله خان كلكانی شدند. ترس روسها اين بود كه حادثهی افغانستان سبب الهام بيشتر تاجيكان آسيای ميانه شود. لذا بههر قيمت بايد حبيب الله تاجيك تبار از قدرت در افغانستان عزل شود. انگليس و روسيه توانستند حبيب الله خان را به صورت مشترك با استفاده از مقدسات اسلامي كه نزد آن شاه عيار نهايت قابل حرمت بود باشصت بر نيم قرآن كريم تضمين دهند؛ اما اين اعتماد منجر به اعدام ناجوان مردانهی او و ياران وفادارش، توسط دلقك نادر شاه غدار پشتون تبار شد. در آن سوي آمو روشنفكران و نخبگان تاجيك بشدت به تقسيمبندی غيرمنصفانه جغرافيا توسط روسها، معترض بودند. عملياتهای گستردهی ارتش سرخ، شكستهای زيادی به نيروهاي مبارز تحت نام باسماچیها وارد كرده بود اما حوادث افغانستان، كام روسها را تلخ و خواب را از چشمانشان ربوده بود. سر انجام روسها ناگزير شدند در سال ١٩٢٩ با إلحاق ولايت خجند كه پيش از آن بخشی از ازبكستان بود به جمهوري تاجيكستان موافقت كنند. اگر حبيب الله خان در قيد حيات مي بود و حكومت اش يك یا دوسال ادامه می يافت، بدون شك شهرهای تاجيكنشين بخارا و سمرقند نيز به تاجيكستان ضميمه می شدند؛ اما دريغ كه مجال براي اين شاه عيار داده نشد.روسها، در سال ١٩٤٠ آخرين تير خود را بر پيكر تاجيكان شليك و الفباي سيريليك را جایگزين خط فارسی ساختند.[۳۱]
حمله روسها به افغانستان در سال١٩٧٩
بخش بزرگ مردم تاجيكستان با حملهی روسها به افغانستان مخالفت و تظاهرات كردند. روسها همانند گذشته تظاهرات كنندگان تاجيك را سركوب كردند. بر علاوهی سركوب تعداد زيادی نظاميان تاجيك را جهت جنگ به افغانستان فرستادند. تاجيكان نسبت كينه و عقدهای كه از روسها به دل داشتند، هم زمان با ورود شان به افغانستان در تلاش برقراری روابط با چریكهای مجاهدين تاجيك تبار بودند. زندان های بگرام و پلچرخی مملو از مجاهدان اسير تاجيك افغانستانی بودند. نسبت همتباری سربازان روس تاجيك تبار با تاجيكان افغانستان، بيشتر كارمندانتحقيق بخش زندان بگرام را تاجيكان تاجيكستانی تشكيل میدادند. اين فرصت مناسب سبب شده بود تا فرماندهان تاجيك با رها سازی بخشی از زندانيان مجاهدين تاجيك تبار با احمد شاه مسعود ارتباط برقرار كنند و عقدههای خونگشته در گلوی خود را از اين طريق به احمد شاه مسعود برسانند. يكي از عوامل اصلی كه روسها در تمام نُهبار، حملات سنگين و همه جانبهی خود به پنجشير شكست میخوردند، روابط و اطلاعات دست اولی بود كه احمد شاه مسعود از طريق هم تباران تاجيكستانی اش از داخل رهبری ارتش روسيه، قبل از آغاز عمليات بدست مي آورد. زمان عقب نشينی روسها از افغانستان، احمد شاه مسعود با روسها پيمان عدم حمله بالاي نيروهای روسی هنگام خروج از درهی سالنگ را امضا كرد كه با واكنش شديد گلبدين حكمتيار نيز مواجه و احمدشاه مسعود را به معامله متهم كرد؛اما واقعيت امر اين بود كه روسها تمام فرماندهان روس تبار خود را از مسير هوایی تخليه كرده بودند و تنها افسران و سربازان تاجيک، ازبک، قزاق و ... در پايگاه بگرام و ساير نقاط، باقي مانده بودند كه براي روسها آنچنان زنده و مرده بودن آن ها مهم نبود؛ اما احمدشاه مسعود نسبت حس هم تباری و برگشت سلامت آنان نزد خانواده هايشان، براي آن ها ارزش زيادي قائل بود؛ لذا تعهد سپرد و براي تمام فرماندهانش دستور جدي صادر كرده بود كه به كاروان سربازان روسی آسيب نرسانند و حتی در بغلان كه حكمتيار دستور حمله بالای كاروان روسها را داده بود، با مخالفت نيروهای احمد شاه مسعود مواجه شدند و اينگونه بود كه كاروان روسها كه در اصل تاجيكان و ديگر اقوام آن سوي آمو بودند، در سلامت كامل افغانستان را ترک كردند.[۳۱]
استقلال تاجیکستان
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در بين كشور های آسيای میانه، تنها جمهوري تاجيكستان گرفتار جنگ داخلی شد.
ريشهی اين جنگ بر دشمنی ديرينهی روسها با تاجيكان مرتبط بود.
روسها، افغانستان را ترك كردند؛ اما غرور و اقتدار ملی شان در سطح منطقه و جهان بشدت در هم شكسته بود و علت اصلی اين تحقير را آمريكا، پاكستان و احمدشاه مسعود میدانستند.
در آستانهی فروپاشي شوروی بين سال های١٩٨٨ تا ١٩٩١ جنبشهای ملی آزادیخواهی تاجيكان تاجيكستان به سرعت در حال شكل گيري بود.
ويژگی اين جنبشها در اين بود كه استقلالطلبان، روشنفكران، ملیگرايان و مذهبيون اسلامی همگی در يك سنگر در برابر جمهوری سوسياليستی تاجيكستان وابسته به شوروی قرار داشتند. حكومت كمونيستی تاجيكستان در جنوب و شمال پيشتبانی مردمی داشت اما مركز و شرق كشور در اختيار ملیگرايان و مذهبيون بود.
شهردار دوشنبه كه يک تاجيک بشدت ملیگرا بود طی جلسهای در شهرداری دوشنبه در سال ١٣٧٠ يعنی پنج روز بعد از اعلام رسمي استقلال تاجيكستان، تصميم گرفت تا مجسمه لنين از ميدان آزادی شهر برداشته شود و مجسمه فردوسی را نصب كند.
اين كار با مخالفت جدی روسها و حكومت حامی آن ها مواجه شد.
رحمان نبیاُف رئيسجمهور حامي روسيه بلافاصله اكراماُف شهردار دوشنبه را بركنار كرد. نيروهای ملی گرا، اسلامی و دموكرات در مخالفت به اين اقدام رئيس جمهور، تظاهرات گستردهای را به طرفداری از شهردار و نصب مجسمه فردوسی آغاز كردند. با بازداشت اكرام اف شهردار بر كنار شده، تظاهرات شدت بيشتر گرفت. اين تظاهرات دو ماه در مركز شهر دوشنبه به درازا كشيده شد.
دولت نيز با آوردن هواداران خود از كولاب و خجند كه از دوران شوروی حامي حزب كمونيست بودند، تظاهراتی را در دوشنبه ترتيب داد. تظاهرات به خشونت كشيده شد.
دولت ناگزير شد به خواست تظاهرات كنندگان مخالف دولت تمكين كند؛ اما اين تمكين با مخالفت طرفداران حزب كمونيست و طرفداران شوروی مواجه شد. طرفداران حزب كمونيست كه بشدت خشمگين بودند، بالاي ملیگرايان و اسلام گرايان حملهای نظامي كردند و صدها تن را در قرغان تپه كشتند. ريس جمهور نبي اف مجبور به استعفا گرديد.
كولابی ها يا طرفداران كمونيست ها با برگذاری نشست شورای عالی در خجند امامعلی رحمان ريس جمهور كنونی كه خود نيز یک كولابی و وكيل پارلمان بود را با رای اكثريت به رياست كشور برگزيدند.
در سال ١٣٧١ نيروهاي وفادار به حكومت جديد و شبه نظاميان كولابی، شهر های حصار و دوشنبه كه در كنترل نيروهای مخالف بودند به زور تصرف كردند صدها تن از نيروها و هواداران گروههای اسلامی و دموكراتيک را كشتند و بيش از دوصد هزارتن آواره شدند، پايگاه اصلي مخالفان در "غرم" مركز وادی رشت را تصرف و با قساوت زياد بيش از صدها تن را كشتند. اما درگيری ها همچنان ادامه داشت. در همين ماه امامعلی رحمان با سناريویی كه خود نيز از آن بیخبر بود و از پیش توسط رئيس جمهور روسيه "بوريس يلتسين" و ريس جمهور ازبكستان اسلام كريم اف كه خود نيز از تاجيكان سمرقند بود برايش بر نامهريزی و از او خواستند تا از نيروهای روسب و ازبكستانی رسما در خواست كمک كند.
امامعلی رحمان ريس جمهور تاجيكستان كه از برنامه پشتپرده و نيت شوم دشمنان در ظاهر دوست، بیاطلاع بود، از نيروهای اين دو كشور رسمأ در خواست كمك كرد؛ بلافاصله ١٥هزارتن از نيروی ارتش ازبكستان و ٢٥ هزارتن از نيروهای روسي كه قبلا بخش آن ها در پايگاه ٢٠١ در تاجيكستان مستقر بودند وارد فاز عملياتی و درگيری بامخالفان دولت را تشديد كردند. طبق تفاهم قبلی نيروهای ارتش روسيه در بدخشان و نیروهای ازبكستان در خجند مستقر شدند.
پلان و برنامه پشت پردهای كه روسها با ازبکستانیها از قبل هماهنگ و به تفاهم رسيده بودند، پیوستن دوباره خجند به ازبكستان بود.
براي اين منظور شخصی را به نام "سنگک صفر اف "از چهرههای جنايتكار كه ٢٣ سال به اتهام جنایی و قاچاق موادمخدر در تاجيكستان زندانی بود، رها ساختند و سازمانی را تحت عنوان " فرانت خلقی" يا جبهه مردمی تأسيس كرد. وظيفهی تسليح اين سازمان را روسيه و ازبكستان بدوش داشتند. اين سازمان ماموريت داشت تا زير نام مبارزه با نيروهای اسلامگرای نهضت اسلامی تاجيكستان خود را تا سطح رهبری ارتش تاجيكستان ارتقاع و سپس كودتایی را بر عليه رئيس جمهوری تاجيكستان ترتيب و رسما خواهان پيوستن به ازبكستان شود.
قابل ذكر است كه در جنگ داخلی؛ تاجيكستان، روسيه و ازبكستان از نيروهای كمونيستی، و ايران و افغانستان از نيروهای نهضت اسلامی حمايت می كردند.
سرويسهای امنيتی ايران و افغانستان از نيت و برنامه روسها و ازبكستانیها اطلاع حاصل كرده بودند. به همين منظور استاد ربانی و شادروان احمدشاه مسعود ابتدا اين مسئله را با سيد عبدالله نوری رهبر اپوزيسيون تاجيك كه در افغانستان بود در ميان گذاشتند و برايش تذكر دادند كه خطر در كمين است اگر صلح نكنيد تاجيكستان از دست خواهد رفت. نوری حرفهای استاد ربانی و احمدشاه مسعود را رد نكرد اما مشروط به پذيرش امامعلی رحمان ساخت. احمدشاه مسعود نمايندگان خود را به تاجيكستان فرستاد و امامعلی رحمان را از خيانت دوستانش در جريان گذاشت و از او دعوت نمود تا در يك زمان مناسب غرض ملاقات با رهبر اپوزيسيون به كابل بيايد.
امامعلی رحمان كه از اين خيانت شوكه شده بود، فورأ دست به لغو سازمان سنگك صفر اف زد كه با مخالفت روسها و ازبكستانیها مواجه شد، آنجا بود كه شك اش بهیقين تبديل و خود را كاملا اسير دوستان گرگصفت اش يافت. بعد از اين وقايع نيروهای روسيه و ازبكستان امامعلی را چون سايه زير نظر داشتند.امامعلی رحمان كه از دعوت نيروهای همسايه بشدت اظهار ندامت و پشيمان می كرد؛ چاره جز مدارا و گذشت با اين نيروها نداشت. ناگزير از كانالهای سري از احمد شاه مسعود در خواست كمك كرد، احمد شاه مسعود با هماهنگ ساختن ده هزار تن نيروهای مخالف دولت تاجيكستان و پنج هزارتن نيروهای خودی، طرح حمله بالای نيروهای ازبكستانی و روسی را بر نامه ريزی كرد. ابتدا مبارزان تاجيك از دريای آمو عبور و بالاي ولايت سرخان دريای ازبكستان حمله كردند و بهشدت ساختمانهای شهر را راكت باران و تخريب كردند. ازبكستان كه به نيت إلحاق خجند به تاجيكستان نيرو فرستاده بود؛ حال ولايت كشور اش در حال از دست رفتن بود، بلافاصله با نگرانی تمام نيروهايش را از تاجيكستان خارج ساخت. هم زمان بخش ديگر از نيروها در همين سال (١٩٩٣) مقر اصلی نيروهای روسيه در شورآباد تاجيكستان در مرز با افغانستان تحت حمله نيروهای اسلامی كه از افغانستان وارد تاجيكستان شده، تار و مار شدند و ٢٥ سرباز و أفسر روسيه كشته شدند و بيش از٢٠٠ تن از سربازان روس اسير شدند. اين دو حادثه هم زمان پلان و برنامه هاي روسيه و ازبكستان را كه رويای تجزيه تاجيكستان را داشتند با خاك يكسان كرد. اينگونه بود كه احمدشاه مسعود يكبار ديگر خواب را از چشمان نيروهای متجاوز روس ربود و از حاكميت ملی تاجيكستان دفاع كرد. بعد از اين حوادث روسها، بلافاصله پريما كف رئيس اداره جاسوس روسيه را نزد احمدشاه مسعود فرستادند و خواهان ملاقات با سيد عبدالله نوری رهبر مخالفان تاجيك شدند.
سپس به افغانستان و ايران سفر كرد و وعدهی آغاز مذاكرات صلح واقعی را دادند. در پی اين حوادث بود كه جنگ تاجيكستان به عنوان يك مشكل بين المللی در رسانههای جهانی مطرح شد.
روسها و ازبكستانیها كه برنامه هايشان يكبار ديگر توسط احمدشاه مسعود بر هم خورده بود، در صدد انتقام از او برامدند.
حمايت از جنرال دوستم را در اهداف راهبردی خود قرار دادند.
طی دعوت رسمی از مارشال دوستم به اوزبكستان، از او خواستند تا از صف حاميان حكومت ربانی و مسعود كنار برود. در عوض برای او تسليمی شمالی، حمايت نظامی و چاپ پول جنبش را وعده سپردند.
جنرال دوستم موافقت كرد. هم زمان با ورودش به افغانستان دستور حمله بر قرارگاههای نظامی تپهی مرنجان و ششدَرَك كابل صادر و عملا با حكومت استاد ربانی اعلام جنگ كرد. در عوض طبق تفاهم پول هاي جنبشی توسط روسيه چاپ و در صحفات شمال وارد بازار شد.
احمدشاه مسعود كه در چندين جبهه در حال نبرد بود، با باز شدن جبهه جديد توسط روسيه و ازبكستان بشدت زير فشار مضاعف قرار داشت، چاره جز فشار وارد كردن بالای نيروهای مخالف تاجيكستان نداشت، تا به صلح تن دهند
به همين دليل مجددأ از امامعلی رحمان خواست تا به كابل سفر كند.
امامعلی رحمان در سال (١٣٧٤) به كابل سفر كرد و بعد در سال (١٣٧٧) به خوستده فرخار ولايت تخار آمد با سيد عبدالله نوری، استاد ربانی و احمدشاه مسعود مذاكره نمود و توافق نمودند تا هر دو در نظام سياسی مشترك كار كنند. مسئله توافق ميان هردو جانب در ديدار خوستده فرخار حل شده بود، با آن هم ريس جمهور تاجيكستان چند نشست ديگر را در تهران، عشق آباد و مسكو به اشتراك رهبران اين كشورها برگزار نمود تا شركا و هم پيمانهای خود را نسبت به تامين صلح دوامدار در تاجيكستان راضي نگهدارد.
در سال ١٩٩٧ زمانی كه هواپيمای حامل سيد عبدالله نوری رهبر حزب مقاومت تاجيكستان در هنگام حركت از تهران به دوشنبه، از سوي طالبان در قندهار گروگان گرفته شد. ملا عمر رهبر طالبان از سيد عبدالله نوری خواست تا با طالبان متحد و با مبارزه خود ادامه دهد اما پس از آن كه آقای نوری از گرو طالبان رها شد از مقاومت استاد رباني و احمد شاه مسعود در برابر طالبان حمايت كرد و حمايت از طالبان برای يك تاجيك را ننگ تاريخی خواند.
سر انجام پس از پنج سال جنگ داخلی، يك ميليون مهاجر، ١٥٠ هزار كشته و ده ميليارد دلار خسارت مالي، سيد عبدالله نوری رهبر نهضت اسلامی و امامعلی رحمان تفاهم نامه صلح و آشتی ملی را در سال ١٩٩٧ در مسكو در حضور نمايندگان سازمان ملل، روسيه، افغانستان و ايران امضا كردند و رسمأ جنگ داخلی تاجيكستان پايان يافت.
از اين تفاهم نامه همه كشورها استقبال كردند به جز ازبكستان، اين كشور كه به اهداف اش نرسيده بود براي آخرين بار در سال ١٩٩٨ با حمايت محمود خدا بردی اف، رهبر آموزش ديدهی ارتش وابسته به ازبكستان با لباس ارتش تاجيكستان بالای خجند حمله كرد تعداد زياد افراد بیگناه كشته شدند، اما نيروهای تاجيكستان توانستند اين فرمانده ارشد ارتش وابسته به بيگانه را بعد از پنج شبانه روز نبرد شكست دهند و او سر انجام مجبور شد به ازبكستان فرار كند. امامعلی رحمان، معاون رئيس جمهور سابق وابسته به ازبكستان و اسلام كريم اف، رئيس جمهور ازبكستان را به توطئه و خيانت به كشورش متهم كرد. اين حادثه به تيرگی روابط دو كشور انجاميد. تا آنجا كه تا مرگ اسلام كريم اف در سال ٢٠١٦ تمام روابط فرهنگی، توريستی و بازرگانی در تمام شش گزرگاه مرزی مشترك به گونهی كامل بسته شد. شهرهای بخارا، سمرقند و سرخان دريا كه بيش از ٩٠ تا ٩٥ درصد شانرا تاجيكان تشكيل ميدهند، بعد از اين حادثه حق آموزش، به زبان مادری خود را به گونهی كامل از دست دادند.
اين گونه بود كه تاجيكستان از دل حوادث خونين با حمايت برادرانهی شهيد استاد ربانی و احمد شاه مسعود، حاكميت اش حفظ و اقتدار در دستان تاجيكان باقی ماند.[۳۱]
دودمانها
جدا از فرمانروایان بزرگ و امپراتوریهای نیاکان تاجیکان مانند: پیشدادیان، کیانیان، میتانیها، هخامنشیها، اشکانیان، کوشانیان، یفتلیان، ساسانیان، سامانیان، طاهریان، صفاریان و غوریان، سلسلههای محلی نیز در دورانهای مختلف در گوشه و کنار خراسان از سوی تاجیکان پرچم آزادیخواهی را بر افراشتهاند که بسیاری از مردم ما حتی با نامهای این سلسلهها آشنا نیستند و از سوی دیگر، پانترکیستها با استفاده از غفلت تاجیکان، این دودمانها یا سلسلهها را ترکتبار تلقی و به معرفی گرفتهاند. بنابر این؛ لازم است تا در مورد کیداریان، کابلشاهان، شیران بامیان، شاهان محلی راب، مهربانیان یا ملوک سیستان، شاهان خاران، شاهان سواتی، چغانیان، باینجوریان یا امرای انداراب، زابلشاهان، شاران غرجستان، ملوک کرت، سربداران خراسان، سیمجوریان و گوزگان خدات (فریغونیان) بدانیم.[۳۲]
کیداریان
کیداریها دودمانی تاجیکتبار و از قبایل سکایی که بهنام کوشانیهای کوچک مشهورند. آقای جمال نوشته است: «به احتمال قریب به یقین نام کیداریها برگرفته شده از نام کیدار، آخرین امپراتور ماهبانویان است.» کیدارا یا کیداره یک نام پارسیست که از کی به معنای پیشوا و پادشاه و دارا ترکیب شده است. پایتخت نخستین این دودمان بلخ بود و پس از شکست از ساسانیها به جنوب هندوکش متمرکز شدند که در نتیجه پیشاور را از ساسانیها پس گرفتند و بر بخشهایی از هند نیز فرمانروایی کردهاند.[۳۳]
آل کَرتیان
یکی دیگر از فرمانروایان محلی تاجیکان خراسان، ملوک کرت یا کرت شاهان بودند و عبدالشکور حکیم در کتاب چهرههای شگفتانگیز تاریخ این سلسله را به معرفی گرفته که فشردهٔ آن را اینجا میآوریم: مؤسس دودمان کُرت ملک شمسالدین محمد بن ابوبکر بوده و نسبش به سلاطین غوری میرسد. سلسلهٔ آل کُرت از ۶۴۳ الی ۷۸۳هـ در خراسان با مرکزیت هرات در بیشتر از یک سده در خراسان مرکزی حکومت کردند. سرزمین شان را در همان برههٔ تاریخ با عیاریها، زیرکیها و سیاستهای خردمندانه از شر سپاه سفاک چنگیز رهائی بخشیدند. سلسلهٔ فرمانروایی این دودمان از ملک شمسالدین نوادهٔ ملک رکنالدین که یکی از سران سپاه چنگیز خان بود(۶۷۶–۶۴۳هـ) آغاز و با به قدرت رسیدن رکنالدین پسر شمسالدین محمد، قدرتمند تر و وسیعتر شد. پس از آن فخرالدین پسر رکنالدین نوادهٔ شمسالدین بر مسند پدر نشست و پس از آن غیاثالدین فرزند فخرالدین به قدرت رسید و حاکمیت این دودمان را در ادامه، شمسالدین محمد رهبری کرد و از پی آن، ملک حافظ به قدرت رسید و پس از معزالدین حسین بود که آخرین فرمانروای این دودمان (غیاثالدین فرزند معزالدین) به جای پدر نشست و بین سالهای۷۷۱–۷۸۳ه در قلمرو کُرتشاهان فرمانروایی کرد تا بالاخره غیاثالدین محمد کرت پس از جانفشانیهای بیشمار و مقاومتهای دلیرانه در سال ۷۸۳هـ از تیمور لنگ شکست خورده و اسیر گردید که به ماورالنهر فرستاده شد. سپس در سال۷۸۷ه به امر تیمور کشته شد و سلسلهٔ فرمانروایی دودمان کرت پایان یافت. آل کرت جدا از عیاریها و مبارزات آزادیخواهانه، در پاسداری و رشد فرهنگ خراسانی و زبان پارسی دری کارهای پرثمر و پر دستآوردی داشتهاند. آقای حکم در کتاب «نامبرده» ملک رکنالدین را شاعر زبان پارسی میداند. استاد محمد کاظم امینی از نسخهٔ قلمی شاعری بنام «میرزا رحمتالله تایب کُرتی» نامبرده و گفته است که تا سالهای ۱۳۶۸خ الی ۱۳۷۷خ در نزد یکی از پیران و پیشوایان طریقت در میمنه بنام «عبدالخلیلخان» نگهداری میشده، خبر داده است و گفته است که این اثر گرانبها پس از وفات شخص نامبرده (عبدالخلیلخان)، دست به دست شده و الی اینکه ناپدید شد. دربار این دودمان کانون شاعران، هنرمندان و دانشمندان خراسانی بود و به ساخت و ساز بناهای تاریخی و شهرسازی علاقهٔ فراوان داشتهاند. طوریکه ارگ هرات در تجاوز چنگیزخان ویران شد و چهلسال بعد در زمان فرمانروایی شمسالدین محمد، دوباره بازسازی و اعمار گردید. همچنان؛ در سال۷۷۷ه در عهد ملک غیاثالدین، به دست صنعتگران هراتی دیگ تاریخی ساخته و وقف مسجد هرات شد که گفته میشود از نگاه ساخت و تزئینات یکی از شاهکارهای شگفتانگیز تاریخ میباشد. یکی از بناهای دیگر تاریخی هرات (باغ بیت الاماره یا بیت الامان) نیز در زمان این دودمان ساخته شد و این باغ همان طوریکه از نامش پیداست، مکان شاهان هرات بود که گفته شده از حیث آبادی و زیبایی، باغی دیگر به شادابی و سرسبزی آن نبود و ناگفته نماند که بانی مصلیهای هرات هم ملوک کُرت گفته شدهاند که تیموریان آن را انکشاف داده و بیشتر ساختند. در مورد ریشهیابی واژهٔ «کُرت» پژوهشهای چندانی نشده و اما گفتهاند در خوارزم این واژه به معنای «برید یا شق نمود» است و در گویش کوهدامن-کابل به معنای بریده یا شق زمین کشاورزیست، مثلن: کُرت گندم، کُرت شالی، یک کُرت، دو کُرت، چند کُرت، این کُرت و آن کُرت. همچنان؛ در کتاب قاموس جغرافیایی افغانستان نام جایی در هرات گفته شده است.[۳۴]
سیمجوریان
دودمان سیمجوریان نیز تاجیکتبار بودند که در منابع تاریخی افغانستان/خراسان چندان مورد توجه نبوده است و اما در لا به لای منابع تبارشناسی و بعضی کتابهای تاریخ نیز کم و بیش بدان پرداخته شده است. و اما در اینجا بهطور فشرده به معرفی میگیریم. سیمجوریان نام دودمانیست که بر قهستان و نیشاپور فرمان میراندند و در خراسان جایگاه بلندی داشتند. دودمان سیمجور در اواخر سده سوم در صحنه سیاست خراسان ظاهر شدند و تا زمان پیدایش اسماعیلیان در قهستان باقی مانده بودند، در تمام این دوران که گویا از ۲۹۸ تا ۴۸۴، (۱۸۶) سال ادامه یافت قهستان پایگاه قدرت آنان محسوب میگردید. این دودمان در دولت سامانیان نفوذ داشتند و گفته میشود مذهب رسمیشان شیعه بود و بعضی از تاریخ نگاران ارتباط این دودمان را با اسماعیلیان ثبت کرده و یکی از رهبران معروف آنان بنام ابوعلی سیمجور را اسماعیلی مذهب گفتهاند. خواجه نظام الملک در سیاستنامه نوشته است: نصر بن احمد سامانی(۳۳۱–۳۰۱) و ابوعلی سیمجور اسماعیلی مذهب بودهاند، در حالیکه مرحوم محمد قزوینی این سخن را رد میکند و اما عطا ملک جوینی همین مطلب را به نقل از حسن صباح تأیید میکند. سیمجور دواتی پدر دودمان سیمجوریان در زمان لشکر کشی سامانیان به رهبری امیر احمد سامانی(۳۰۱–۲۹۵) بسوی سیستان، از فرماندهان سپاه بود که پس از او پسرش ابوعلی سیمجور بر جای پدر نشست و امیر دودمان سیمجوریان گردید. پایان کار این دودمان مشهور و مقتدر را به سال ۴۸۴ه در استان قاین گفتهاند. ابن اثیر نوشته است: «علت پادشاهی آنان بر قهستان چنان بود که از خاندان سیمجور فرمانروایان خراسان در دوره سامانیها، مردی که نام او منور (پایان کار ۴۸۴) است باقی مانده بود. و او را خاص و عام مردم اطاعت مینمودند. چون کلسارغ والی قهستان شد، به ظلم و ستم مردم پرداخت و خواست خواهر منور را بدون حلالیت تصرف کند. این باعث شد که منور به اسماعیلیان پناه ببرد و با آنان همکاری کند و در این حال وضع اسماعیلیان خوب شد و قدرت گرفتند و بر قهستان مسلط گردیدند از جمله خور، خوسف، رزون، قاین، تون و نواحی آن». قابل یاد آوریست که قایِن مرکز قُهِستان است و امروزه قاین مرکز بیرجند در شرق ایران و در نزدیک مرز غربی خراسان/افغانستان است. و ناگفته نماند که قهستان و نیشاپور از شهرهای خراسان بود، طوریکه نخستین مؤرخ و جغرافیا نگار عرب مشهور به بلاذری نیز در کتاب معروف خود/فتوحالبلدان، قهستان و نیشاپور را از شهرهای خراسان میشمارند.[۳۵]
پادشاهی غوریان
سلطنت غوری یا شنسبانیان دودمانی تاجیک تباراز سلسلهٔ پادشاهان آریایی نژاد اند که شاهنشاهی ۱۵۶ ساله غزنویان ترک نژاد را سرنگون نمودند، وبعد از سلسلهٔ سامانیان آریایی، دودمان دیگری از این نژاد رهبری روند خود گردانی ملی وتقویهٔ فرهنگ باستانی سرزمین ایران بزرگ را بنفع صلح و مشارکت همگانی بنمایش گذاشتند. پادشاهان سلسله غوری از دوره خلافت حضرت علی از ۳۶ هـ.ق. تا ۴۹۳ هـ.ق. در حدود نزدیک ۴۵۷ سال بر ایالت غور در جمع تشکیلات سیاسی و اداری: امویان، عباسیان، طاهریان، صفاریان، سامانیان و غزنویان سلطنت نمودند. وازسالهای ۴۹۳ هـ.ق. / ۱۱۰۰ میلادی بر بخشی از ایلات مرکزی خراسان ــ وازسال ۵۴۵ هـ.ق. / ۱۱۵۰ میلادی تا ۶۱۲ هـ.ق. /۱۲۱۵ میلادی از مشرق هندوستان و از سرحد چین و ماچین تا در عراق واز آب جیحون و خراسان تا کنار دریای هرمز مجموعاً بمدت ۱۱۹ سال حکمروایی میکردند. همچنان غوریان بهقول تاریخ «طبقات ناصری» از زمان شهادت سلطان شهابالدین غوری (۶۰۲ تا ۹۶۲ هـ.ق. برابر با ۱۲۰۶–۱۵۵۴میلادی بمدت ۳۶۰ سال تحت نام سلاطین معزیه دهلی در هندوستان حکومت کردند. که شاهدخت «سلطان رضیه غوری ۶۳۴ هـ.ق. / ۱۲۳۷ میلادی» نیز از جمع شاهان این سلسله میباشد. با تناسب ارقام فوق میتوان اذعان کرد که: روند فرمانروایی غوریان آریایی بصورت کل در سه مرحله مختلف:
[ ۱ ــ دورۀ سلطنت محلی در ایالت غور نزدیک به ( ۴۵۷ ) سال
۲ ـ دورۀ شاهنشاهی غوریان درخراسان بزرگ و بر بخشی از ایران بزرگ و بر بخشی از هندوستان نزدیک به ( ۱۱۹ ) سال
۳ ـ دورۀ سلاطین غوری در هندوستان نزدیک به ( ۳۶۰ ) سال، حدود نهُصد و سیوشش (۹۳۶) سال را در بر میگیرد.[۳۶]
گستردگی جغرافیایی
تاجیکستان
تاجیکهای ازبکستان
در ازبکستان بیشترین جمعیت شهرهای سمرقند و بخارا را تشکیل میدهند و بهشمار زیاد در ولایتهای کشکدریا و سرخاندریا در جنوب و در امتداد سرحدات شرقی ازبکستان با تاجیکستان و همچنین در درهٔ فرغانه (در ولایتهای فرغانه و نمنگان) زندگی میکنند. در گذشته تاجیکها در مناطق وسیعتری از آسیای میانه سکنی داشتند، ولی به سبب تهاجم گستردهٔ ترکان از شمال و شرق به این منطقه جابهجا شدند. امروزه تاجیکان حدود ۷۹٫۹٪ تا ۸۴٫۴٪ جمعیت تاجیکستان و بنابر منابع مختلف ۲۵٫۳٪ تا ۳۱٪[۳۷] از جمعیت افغانستان را تشکیل میدهند. براساس آمار رسمی ازبکستان تاجیکها ۴٫۷٪ تا ۴٫۹٪ جمعیت کل این کشور را شاملاند. اما آمارهای غیررسمی تعداد تاجیکهای این کشور را میان ۸ تا ۱۱ میلیون (۲۵٪ تا ۳۵٪) تخمین میزنند.[۳۸][۴][۵] ولایتهای سمرقند، بخارا، سرخاندریا، قشقهدریا، نمنگان، نوایی و فرغانه از مناطق تاجیکنشین ازبکستاناند. برخلاف آمار رسمی فارسیزبانان ازبکستان (تاجیکها) ۳۰ تا ۴۰ درصد برآورد شدهاند.[۳۹][۴۰][۴۱][۳۸][۴][۵] نمایههای رسمی سرشماری کشور ازبکستان شمار تاجیکان این کشور را پیرامون ۵ درصد کل جمعیت اعلام کردهاند و این نمایهها به همین شکل بدون چون و چرا از سوی بیشتر غربیهای دانشگاهی، روزنامهنگار و نویسندگان راهنماهای مسافرتی تکرار شدهاند. در همین حال تاجیکها در سراسر ازبکستان بر این پافشاری دارند که این نمایه بیشتر به ۲۵ تا ۳۰ درصد نزدیک است و بر این که تاجیکها ۷۰ درصد باشندگان (جمعیت) سمرقند، پایتخت پیشین و دومین شهر بزرگ ازبکستان و بیش از ۹۰ درصد مردم بخارا را تشکیل میدهند تأکید میکنند. بیشتر مردم منطقهٔ کوهستانی شمالشرقی تاشکند، آنسوی سد چورووک تاجیکاند، همچنین مردم بخشهایی از درهٔ فرغانه، ولایت جیزخ، سرخاندریا و قشقهدریا. استادان دانشگاه دولتی سمرقند کل جمعیت تاجیک ازبکستان را ۶ تا ۷ میلیون نفر (۱۸٪ تا ۲۱٪) برآورد میکنند. این شمار برابر با جمعیت تاجیکان در جمهوری تاجیکستان است.[۴۲][۴۳] پانترکیسم از اواخر سدهٔ نوزدهم یکی از عناصر اصلی در جعل جمهوری بخارا بود. در تمام نقاطی که ساکنانش پارسی (تاجیک) بودند مدارس به زبان ترکی جغتایی ایجاد شد و دانشآموزان تاجیک به اجبار به این مدارس میرفتند.[۴۴]
براساس آخرین سرشماری اتحاد جماهیر شوروی که در سال ۱۹۸۹ انجام شد ۴٬۲۱۵٬۳۷۲ نفر از اهالی این کشور خود را تاجیک معرفی کردهاند. از این تعداد ۳٬۱۷۲٬۴۲۰ نفر در جمهوری تاجیکستان، ۹۳۳٬۵۶۰ نفر در ازبکستان، ۳۸٬۲۰۸ نفر در روسیه، ۳۳٬۵۱۸ نفر در قرقیزستان، ۲۵٬۵۱۴ نفر در قزاقستان، ۴٬۴۴۷ نفر در اوکراین، ۳٬۱۴۹ نفر در ترکمنستان بودهاند.[۴۵]
تاجیکهای افغانستان
تاجیکان گروههای عمدهٔ قومی در افغانستان در شهرهای کابل، هرات، مزار شریف، گردیز و ولایات بدخشان، پروان، پنجشیر، کاپیسا، سمنگان، سرپل، تخار، و لوگر، بلخ، جوزجان، بغلان، ولایت هرات، ولایت کابل، ولایت لغمان، کهندژ، فاریاب، بامیان، فراه، غور، بادغیس و پکتیا مناطق هستند که تاجیکها در آن سکنی دارند. البته تاجیکها در بسیاری از ولایات افغانستان زندگی میکنند. تاجیکها در افغانستان دومین قوم پس از پشتونها از نگاه نفوس هستند. البته بدون در نظرداشت پشتونهای پاکستانی (شهروندان پاکستان) که در پنجاه سال اخیر به منظور تغییر بافت قومیتی در شمال افغانستان انتقال یافتند. تاجیکها بزرگترین قوم از نگاه جغرافیایی و جمعیت هستند.[۴۶]
تاجیکهای پاکستان
بهطور کلی تاجیکهای پاکستان را میتوان به دو بخش دستهبندی کرد: تاجیکهای پامیری و تاجیکهای سواتی (پشتو زبان).
تاجیکهای پامیری
تاجیکهای پامیری زبان در درههای گوجال، ایشکومن و یاسین در منطقه گلگت-بلتستان در شمال پاکستان و همچنین ناحیه چترال، محل زندگی بومی قابل توجهی از تاجیکهای پامیری است که به مردمان وخی معروف هستند و به زبانهای وخی و سریکالی صحبت میکنند.[۴۷]
شلمانیهای سواتی
پژوهشهای اخیر تاریخی و باستانشناسی نشان میدهد در منطقهای که اینک شمال پاکستان و شمالشرق افغانستان است، پادشاهی تاجیکتباری قبل از تشکیل امپراطوری مغول وجود داشته است که از توابع سلطنت دهلی محسوب میگردید. این سلطنت تاجیکتبار به واسطهٔ امپراطوری غوری ایجاد شده بود. شواهد کافی برای تأیید وجود جامعه قابل توجه دهگان در دره پیشاور، باجور، دیر و سوات از زمان ساسانیان و پیش از آن وجود دارد. اینها بخشی از دهگانان باختری بدخشان، کنر، لغمان و مناطق مجاور آن بودند. در این راستا دهگانهای شالمانی شهرت بیشتر دارند. اینها زرتشتیانی بودند که به دستور غزنویان به اسلام گرویدند. سواتیها بعداً با شلمانیها ارتباط پیدا کردند و رئیس آنها حتی مدتها پس از پذیرش اسلام به نام «گبر» – واژهٔ تحقیرآمیز مسلمانان برای زرتشتیان، شناخته میشد. گبرها (یا زرتشتیها) سلاطین منطقهٔ دره رود پیچ در استان کنر کنونی افغانستان در زمان سلطنت غوری بودند. آنها با دو طایفه میتراویها (میترا) و مومیالیها، یک جناح تشکیل دادند. سواتیها که به عنوان دست نشاندهگان غوری عمل میکردند، برخاستند و کابل تا کشمیر را به عنوان دست نشاندگان غوری فتح کردند و در مجموع به عنوان سوادیها (که بعداً به سواتی) معروف شدند. گفته میشود که سویدی اصطلاحی است که برگرفته شده از زبانهای باستانی خاورمیانه که منشأ ساسانی دارد. سویدی به ساکنان سرزمینهای حاصلخیز که توسط رودخانهها آبیاری میشوند، اطلاق میشود. سرزمینی که آنها بر آن حکومت میکردند به عنوان ایالت گبر یا سلطاننشین سواد (سوات) شناخته شد. آنها به زبان گبری، گویش قدیمی و منقرض شدهٔ دری صحبت میکردند. دهگانان این منطقه، هر چند که اکنون پشتو زبان هستند، اما پیشتر با یکی از گویشهای زبان فارسی مانند گبری، دهگانی و لغمانی سخن میگفتند که رواج این زبانها در منطقه توسط ظهیرالدین محمد بابر، بنیانگذار امپراتوری مغولی هند، ثبت شده است. اگرچه این گویشها اکنون منقرض شدهاند، اما گمان میرود که این گویشها شبیه گویشهای تاجیکی، شغنی و روشانی امروز بوده باشند.[۴۸]
تاجیکهای چین
امیر حکومت کاشغریه که تقریباً ایالت سین کیانگ امروزی را در بر میگرفته تاجیکی به نام محمد یعقوب بیگ بوده است. تاجیکان یکی از ۵۶ قومیت رسماً شناخته شده در جمهوری خلق چین هستند. این گروه با ۴۱٬۰۲۸ نفر جمعیت (سرشماری سال ۲۰۰۰) دارند. بیشتر آنها در شهرستان خودمختار تاجیکنشین تاشقُرغان در استان سینکیانگ زندگی میکنند. شهری در دروازهٔ غربی چین و در کنار قلههای مرتفع قسمت شرقی فلات پامیر که در دههٔ ۱۹۵۰ ساخته شد و بقیهٔ آنها هم در جنوب سینکیانگ پراکنده هستند.[۴۹] برخی از پژوهشها آنان را مجموعهای از چندین گروه قومی ایرانیشرقی میپندارند که منسوب به تاجیکهای تاجیکستان میباشند.
تاجیکهای ایران
تاجیکها از قدیمیترین اقوام ایران و ورامین هستند قوم تاجیکها جزء عشایر منسوب نمیشوند معنای واژه تاجیک همان آریایی است یعنی تاجیک و تاجدار هستند. اگرچه هنگام گرفتن شناسنامه عده ای توسط خوانین و کدخدا نام خانوادگی اجباری انتخاب کردند. در فرهنگهای فارسی قرین به این تعریف بیان شده و اضافه شده که مردم به زبان تکلم میکنند. نام طایفهای از نژاد آرین هستند. تاجیکهای ورامین فارسیزبان و اصیلترین واژهها در زبان ایشان متداول است و بسیاری از واژهها، اصطلاحات مرسوم در زبان قدیمی و بسیار شبیه متون ادبی کهن همچون تاریخ بیهقی و قابوسنامه را دارند که در این باره به باورهای مردم ورامین اثر نگارنده میتوان مراجعه کرد. در زبان ایشان واژههایی رایج است که در بحث زبانشناسی فارسی از اهمیت زیادی برخوردار است که مناسب حضور است مثلاً تاجیک ایجدان، تاجیک خاوه، تاجیک باغخواص، تاجیک محیط، تاجیک حضار کوچک، تاجیک دربالا، تاجیک قلعه، تاجیک حبیب آبادی و تاجیک قلعه سین. در روستاهایی که درصدی تاجیک هستند و قدیمیترین روستای ورامین هستند که عبارتند از ایجدان، خاوه، طارند، شوش آباد، هفت جوبه، قلعه سین، رستمآباد، احمدآباد وسط، ارمبویه، آبباریک، معین آباد، قلعه بلند، قلعه خواجه، سعدآباد، حصار حسن بیگ، حصارک، حصاربالا، ده وین، داوودآباد، هفت جویه، زواره ور، مهدیآباد میباشند. تاجیکها در کل نواحی ورامین پراکندهاند، تاجیکها چه اجباری و چه اختیاری هرجا که رفتند نام ورامین را محل اقامت خود گذاشتهاند مثلاً ورامینک شهریار، تل جیرفت، ورامینه ماه نشان، ورامینیه تهران، با توجه به اینکه در منطقه ورامین اقوام مختلف زندگی میکنند ولی همه به لهجه ورامین تکلم میکنند، ضمن اینکه کلیه اقوام ساکن ورامین و روستاهای تابعه به زبان ورامینی که همانا تاجیکی هست تکلم میکنند و نیز از واژههای فارسی دری کم و بیش استفاده میشود. مذهب شیعه و به موازین شرعی متعصب اند و مراسم کهن مثل چهارشنبه سوری، دستمال اندازی، شب چله و عید نوروز دارند. لازم است ذکر شود در مکانهایی که ۷۰ تا ۹۵٪ تاجیکها ساکن هستند آثار باستانی تاریخی بیشتر حفظ شده است. جای دارد که اشارهای به مکانهایی که ردپایی از اسم ورامین یا تاجیک در ایران دیده شده نام ببریم.
- شهرک ورامینک
- تل ورامین جیرفت، مکانی باستانی است در استان کرمان که کم. بیش تاجیک میباشند که ردپایی از تاجیکها دیده میشود.
- ورامینه ماه نشان زنجان، که تات هستند و دماوند که نامخانوادگی شان ورامینی است و دیگر شهرها که فامیلی تاجیک دیده میشود. قمصر کاشان، حسنآباد قم، نیشابور، مشهد، گرگان، آمل، رشت، مرودشت شیراز، روستایی از غرب بجنورد، تاکستان قزوین، جیرفت، مورچه خورت اصفهان، شهریار و کرج، شهر ری و درود، ایوانکی فامیلی تاجیک دیده میشود و در کشورهایی که تاجیکها ساکن هستند عبارتند از: تاجیکستان، هندوستان، حیدرآباد و پامیر. افغانستان شهرهای مزار شریف، پنجشیر، قلعه نو، زنده جان، مرو، بلخ، کابل، قندهار، هرات، ازبکستان، روسیه و بنگلادش
منبع: پورتال تاریخی شهرستان ورامین.[۵۰]
ویژگیهای ظاهری
ژنتیک
هاپلوگروپ غالب پدری در میان تاجیکهای امروزی هاپلوگروپ R1a Y-DNA است. ۴۵٪ از مردان تاجیک دارای R1a (M17)، ~18% J (M172)، ~8% R2 (M124) و ~8% C (M130 و M48) هستند. تاجیکهای پنجکنت ۶۸ درصد R1a، تاجیکهای خجند ۶۴ درصد R1a به دست میآورند. فراوانی بالای هاپلوگروپ R1a در تاجیکها احتمالاً نشاندهنده یک اثر بنیانگذار قوی است. بر اساس آزمایش ژنتیکی دیگر، ۶۳ درصد از نمونههای مرد تاجیکستان از تاجیکستان دارای R1a هستند.خطای یادکرد: خطای یادکرد: برچسب تمام کنندهٔ </ref> بدون برچسب <ref> (). <
گفته میشود در حدود ۱۰٪ از تاجیکها موی بلوند دارند، که بیشتر در ناحیهٔ زرافشان و پامیر فراوانند.[۵۱]
زبان
نوشتار اصلی: فارسی |زبانهای پامیری
تاجیکها از اقوام ایران شرقی و دارای پیشینهٔ چند هزار ساله، تاریخ پربار و گهرباری هستند و در ادوار تاریخ به زبانهای گوناگون سخن میگفتند. تاجیکها در گذشته به زبانهای سغدی، خوارزمی، باختری و .. سخن میگفتند.[۵۲] تاجیکها امروزه به زبانهای پارسی، و پامیری (شغنی، سنگلیچی، اشکاشمی، منجانی، واخی، روشانی و ..)سخن میگویند. زبان پارسی در کشورهای افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، ایران و زبانهای پامیری در چین، پاکستان، تاجیکستان، افغانستان صحبت میشود. فارسی لهجههای محلی و منطقهای دارد؛ مثلاً فارسی بدخشی، فارسی دوشنبهگی، فارسی فرغانی، فارسی سمرقندی، مشهدی، تهرانی، اصفهانی، هراتی، کابلی، پنجشیری، فارسی لوگری و …. تاجیکهای ایران و شهرهایی مثل ورامین تنها گروهی از تاجیکها هستند که به وسیله حضور در ایران لهجه خاصی ندارند و به پارسی ایرانی سخن میگویند.
آنچه فارسی دری خوانده میشود، گونهٔ ادبی و رسمی فارسی است که در سراسر قلمرو فارسی تقریباً یکسان است. فارسیزبانی هندواروپایی از شاخهٔ هندوایرانی و زیرشاخهٔ زبانهای ایرانی است. فارسی تاجیکی زادهٔ زبان فارسی است که همراه با دری از لهجههای شرقی فارسی محسوب میشوند.
در تاجیکستان، زبان روسی نیز در امور دولتی و تجاری بهطور گسترده کاربرد میشود.
جشن نوروز
مردم تاجیک همچون دیگر اقوام ایرانیتبار، آداب و آئین خاصی برای مراسم نوروز دارند و روز نوروز در تاجیکستان با سالشمار دهقانی تاجیکی، اول ماه فروردین و با حساب میلادی بیستویکم یا بیستودوم مارس شروع میشود که به نام «خیدیر ایام» یعنی «جشن بزرگ» معروف است. جشن نوروز در تاجیکستان، به ویژه بدخشانیان، جشنی ملی و دیرینه است. تاجیکها از نوروز بهعنوان رمز دوستی و زنده شدن کل موجودات یاد میکنند. در این ایام، دیدوبازدید از اقوام و بزرگان صورت میگیرد، به مزارها میروند و قرآن و دعا میخوانند؛ همچنین در بدخشان، مدیحهسرایی در وصف پیامبر و امامان معصوم انجام میدهند. در مقابل در شب نوروز، کنار مزار بزرگواران که در بدخشان تاجیکستان به آن «آستان» گویند، آتش روشن میکنند و مردم به زیارت مزارها میروند و سنگ آتش را سه بار میبوسند و به دیدهها میمالند. این آئین میتواند بازمانده رسم زرتشتی «فروردینگان» باشد که اکنون هم در میان زرتشتیان معمول است.
شاگون بهار مبارک
در بدخشان در شب دوم سال نو از کله و پاچه گوسفند و گندم غذای مخصوصی تهیه میکنند که به آن «باج» میگویند. تاجیکها در نخستین روز نوروز، صبحانه را با انواع غذاهای شیرین صرف میکنند که عبارت است از حلوا، شیر برنج، غوز حماچ، به این امید که تا پایان سال زندگیشان شیرین باشد. پس از صرف صبحانه پارچه سرخی را بالای در ورودی خانه میآویزند که آن را نشانه بهروزی و خوشبختی میدانند. آنگاه اثاث خانه را که از قبل تمیز کردهاند به طرزی نیکو میچینند، سپس پنجرهها را میگشایند تا نسیم نوروزی در زوایای خانه به گردش درآید. همه لباس تازه به تن میکنند و کوچکترها در حالی که غنچهای از گل سرخ در دست دارند نزد بزرگترها میروند و با گفتن «شاگون بهار مبارک» سالی خوش برایشان آرزو میکنند.[۵۳]
فرهنگ و موسیقی
پوشش
رباب
رباب یکی از سازهای اصیل خراسان بزرگ است. گفته میشود نخستین بار در پامیر بدخشان ساخته شده است. رباب ساز بومی تاجیکهای پامیری است. امروزه در کنار تاجیکها پشتون، نورستانی، کشمیری و کالاشها و اقوامی که در رشته کوههای پامیر، هندوکش و قراقروم زندگی میکنند نیز بهطور سنتی از ساز رباب استفاده میکند.
همچنین رباب ساز ملی افغانستان است. رباب جزو سازهای رشتهای (مهتره) است و قدیمیترین آلت موسیقی اصیل افغانستان است. بهطور معمول طول این ساز حدوداً ۹۲ سانتیمتر است و دارای چهارده پرده است. رباب دارای بیست و یک سیم است که سه تار آن ملودی است و چند تار بم و تقویت کننده دارد. سیمهای تقویت کننده طنین رباب را افزایش میدهد. رباب بوسیله مضرابی سه گوش نواخته میشود و جز سازهای زخمه ای به حساب میآید. در افغانستان سه نوع رباب وجود دارد که با نامهای رباب بم یا بزرگ، رباب میانه و رباب زیرچه یا کوچک در میان مردم معروف هستند.[۵۴]
غیچَک
غیچک یکی از سازهای اصلی موسیقی تاجیکها است. این ساز در استانهای تاجیکنشین شمالشرق افغانستان در(ولایت بدخشان، تخار، بغلان، کهندژ پنجشیر سمنگان)و استانهای شمالی افغانستان و در تاجیکستان استفاده میشود.
فلک خوانی
بدخشان جغرافیای کلانی دارد و فرهنگهای رایج در آن نیز گوناگون است و این چند رنگی فرهنگی ولایتهای همجوار اش را نیز تحت تأثیر قرار داده است و یکی از آن فرهنگهای تأثیر گذارش موسیقی بدخشانی است که شاملِ دو حوزهای هنری میشود یکی موسیقی پامیری و دیگر آن موسیقی تخاری، موسیقی پامیری ریشه در موسیقی دوازده مقام دارد که شامل موسیقی نیایشی، موسیقی دف بزم و فلک خوانی میشود که در دو بدخشان افغانستان و تاجیکستان رایج است. و فلک خوانی را یکی از پُر طرفدارترین سبکهای موسیقی پامیری میدانند. سعد الله نعیم اُف یکی از موسیقیدانانِ تاجیکستان فلک خوانی را به دو نوع میداند یکی فلک خوانی دشتی و دیگری هم فلک خوانی راغی، او میگوید (فلک خوانی دشتی بدون استفاده از آلات موسیقی و بیشتر در صحرا و بیابان اجرا میشود و فریاد عنصر اصلی این سبک موسیقی است. آواز خوانان در فلک راغی که کمتر در تاجیکستان رایج است و بیشتر در افغانستان آنرا دوست دارند و اجرا میکنند از نی استفاده میشود. .[۵۵]
«انواع فلک خوانی»
در تاجیکستان سه نوع فلک معروف است: فلک دشتی، فلک آزاد و فلک راغی. رایجترین و مردمیترین آن فلک دشتی است که از اصالت بیشتر هم برخوردار است. فلک دشتی بدون ساز موسیقی اجرا میشود و عبارت است از همان دوبیتیها و رباعیات مردمی قدیمی که کشاورزان، مرد یا زن، به هنگام کار در مزرعه خود با صدای بلند میخواند. در منطقه اشکاشم بدخشان به این نوع فلک «فریاد» میگویند، چون فریاد، مهمترین عنصر فلک دشتی است که با لحن گریه در صدای آوازخوان اجرا میشود. فریادی که از اعماق قلب برخاسته و انتظار میرود که به گوش دور فلک برسد و خواستههای خواننده را برآورده کند.
«فلک خوانهای برجسته»
در تاجیکستان: رجب مد ولی یف، شریف جوره یف، آدینه هاشم، گرمینج ذوقی بیکف، صفرمحمد مرادف و مهمترین آن دولتمند خالفاست. در افغانستان: میرافکن شغنانی، کریم فلک، جوره بیک کریم و رجب محمد جوره زاده از جمله خوانندگان و نوازندگان معروف فلکخوانی بودهاند.[۵۶]
رقص قَرسَک پنجشیر
این رقص در بین مردم تاجیک ساکن منطقهٔ پنجشیر رواج دارد که با کف زدن و یک دایره اجرا میشود. معمولاً در قرصک ده تا پانزده نفر اشتراک میکنند. یک نفر دایره میزند و دو نفر دیگر شعرگویی میکنند یا رباعی میخوانند، که در آغاز مقام است.[۵۷]
دین
امروزه بیشتر تاجیکها از اسلام سنی حنفی پیروی میکنند، همچنین اقلیتی از تاجیکهای اسماعیلی در بدخشان، و تاجیکهای شیعه دوازده امامی در استانهای هرات، بلخ، بدخشان، سرپل، قندهار، دایکندی، کابل، پروان، لوگر و … در بخشهای پراکنده زندگی میکنند.[۵۸][۵۹] افزونبر این، جوامع کوچک یهودی (مشهور به یهودیان بخارایی) از دوران باستان در شهرهای سمرقند و بخارا، و به تعداد کمتر در شهرهای هرات و کابل و جاهای دیگر زیستهاند. در سدهٔ بیستم یهودیان تاجیک به کشورهای اسرائیل و ایالات متحده آمریکا مهاجرت میکنند، اگر چه بیشتر این مهاجران پیوندهای خود با زادگاهشان را حفظ کردهاند. با توجه به ظهور مسیونرهای (مبلغان) مسیحی در آسیای میانه از زمان فروپاشی شوروی، جمعیت تاجیکان مسیحی تقریباً وجود دارد.
تحولات اخیر
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و جنگهای داخلی در افغانستان باعث احیای ملیگرایی تاجیکان در منطقه شده است. به ویژه تاجیکستان نقطهٔ کانونی این حرکت بوده. دولت تاجیکستان با آگاهی تمام کوشیده است تا میراث امپراتوری سامانیان، نخستین حکومت تاجیک مسلط بر منطقه را پس از حملهٔ تازیان دوباره زنده کند.
در سالهای ۱۹۲۴ میلادی سمرقند و بخارا دو شهر عمدهٔ تاجیکنشین با سیاستهای شوروی پیشین از تاجیکستان جدا گشته و به ازبکستان پیوست. دولت ازبکستان با سیاست فارسیستیزی خود همچنان محدودیتهای آموزشی و رسانهای سختی ضد زبان فارسی پیاده کرده است.
حذف پسوند روسی از نام خانوادگی
به گفته رستم شاهمراد، وزیر دادگستری تاجیکستان، حدود ۱۹ هزار نفر از ساکنان این کشور در ششماههٔ نخست سال ۲۰۱۴ میلادی نشانه (پسوند) روسی را از نام خانوادگی خود حذف کردند و در شناسنامههای خود، صاحب نامهای سنتی شدند. «اُف» و «آوا» نشانههای زبان روسی است که در انتهای نامهای مردانه و زنانهٔ شهروندان تاجیکستان وجود دارد. امام علی رحمان رئیسجمهوری تاجیکستان نیز سالها پیش نشانهٔ روسی را از نام خانوادگی خود حذف کرد.[۶۰]
چهرههای سرشناس
دانشمندان
- ابوحنیفه[۶۱][۶۲][۶۳] ابوحَنیفه (۸۰–۱۵۰ ه.ق) فقیه و متکلم نامدار کوفه و پایهگذار مذهب حنفی از مذاهب چهارگانهٔ اهلسنت است.
- ابن سینا- ۳۵۹–۲ تیر ۴۱۶ خورشیدی-همهچیزدان، پزشک، ریاضیدان، اخترشناس، فیزیکدان، جغرافیدان، شاعر، فیلسوف و موسیقیدان-اهل بخارا
- ابوریحان بیرونی (۳ ذیحجه ۳۶۲ – بعد از سال ۴۴۲ ه.ق)، دانشمند و همهچیزدان، ریاضیدان، ستارهشناس، تقویمشناس، انسانشناس، هندشناس، تاریخنگار و طبیعیدان-اهل کاث، خوارزم
- ابونصر محمد بن محمد فارابی (زادهٔ ۲۵۹ قمری / ۸۷۲ م. در ولایت فاریاب افغانستان – درگذشتهٔ ۳۳۹ قمری / ۹۵۰ م. در دمشق) از بزرگترین فلاسفه و دانشمندان ایرانی عصر طلایی اسلام است.
- ابوجعفر محمد بن موسی خوارزمی(۸۵۰–۷۸۰ م) (۱۸۵–۲۳۳ ه.ق) ریاضیدان، ستارهشناس، جغرافیدان، فیلسوف و مورخ و همهچیزدان ایرانی در دوران خلیفه منصور عباسی و خلیفه مهدی عباسی بود. وی بیشتر عمر خود را در بغداد زیست و از اعضای دارالحکمه بود. شهرت وی در ریاضیات، بهویژه جبر است. دانشگاه خوارزمی تهران که هشتمین دانشگاه برتر ایران میباشد به افتخار وی نامگذاری شدهاست. جرج سارتن، در کتاب مقدمه ای بر تاریخ علم نیمه اول سده ۹ میلادی را «عصر خوارزمی» مینامد
- یحیی بن خالد برمکی-دانشمند، سیاستدان و وزیر عباسیان‐اهل استان بلخ
- فضل بن سهل سرخسی-دانشمند و سیاستمدار‐اهل استان مرو
- ابو معشر بلخی- جغرافیدان و دانشمند
- محمد ایاز نیازی-دانشمند و روحانی‐اهل استان بدخشان
- محمد بخاری- دانشمند دینی و نویسنده کتاب احادیث صحیح بخاری
- محمد ترمذی-پژوهشگر اسلامی و گردآورنده احادیث-او تاجیکتبار پارسی زبان اهل شهر ترمذ بود
مبارزین
- تیمور ملک-تیمور ملک سردار تاجیک و رهبر مدافعان شهر خجند در زمان حمله مغول به خوارزمشاهیان بود.
- غیاث الدین غوری بنیانگذار سلسله شاهنشاهی غوریان
- محمد داوود داوود_جنرال داوود، از ژنرالان تاجیک اهل استان تخار، فرمانده پولیس زون ۳۰۳ پامیر بود. او از چهرههای شناخته شده ضد طالبان بود.
- مولانا شاه جهان نوری-فرمانده مبارز جنگ با شوروی و مبارزه علیه گروه طالبان-اهل فرخار استان تخار
حبیبالله کلکانی پادشاه افغانستان و رهبر جنبش سقاویها اهل شهرستان کلکان استان کابل-افغانستان
- میر مسجدی خان-از رهبران برجسته مقاومت جنگ علیه انگلیس
- احمد شاه مسعود_قهرمان ملی افغانستان و فرمانده شورای نظار
شاعران و نویسندگان
- خلیلالله خلیلی-مشهور به استاد خلیلی (زادهٔ ۱۲۸۶ در کابل – درگذشتهٔ ۱۳۶۶ خورشیدی در اسلامآباد) شاعر فارسیگوی و تاجیکتبار معاصر افغانستان است.
- مولانا جلال الدین محمد بلخی شاعر پارسی زبان و صوفی اهل استان بلخ
- جامی
- سنایی غزنویی
- رودکی سمرقندی-نخستین شاعر مشهور پارسیسرا، در دورهٔ پادشاهی سامانیان اهل پنجرود از توابع سمرقند است
- رابعه بلخی مادر شعر فارسی اهل بلخ
مخفی بدخشی-شاعر زن پارسی زبان اهل استان ولایت بدخشان-افغانستان
- پیرو سلیمانی-شاعر و نویسنده تاجیکتبار اهل بخارا
- ناصرخسرو-از شاعران بزرگ فارسیزبان، فیلسوف، حکیم و جهانگرد و از مبلغان مذهب اسماعیلی بود
- واصف باختری شاعر پارسی زبان اهل استان بلخ-افغانستان
- لیلا صراحت-لیلا صراحت روشنی (۲۳ جوزا ۱۳۳۷–۳۱سرطان۱۳۸۳) شاعر، نویسنده و روزنامهنگار اهل استان پروان بود
- نجیب بارور-نویسنده و شاعر اهل استان پنجشیر-افغاستان
- قهار عاصی_شاعر اهل استان پنجشیر-افغانستان
- صوفی عشقری_شاعر و صوفی اهل استان کابل (پغمان)-افغانستان
- مولانا حیدری وجودی_نویسنده، شاعر، عارف و مولاناشناس اهل استان پنجشیر-افغانستان
- لایق شیرعلی-شاعر بزرگ تاجیک اهل سغد-تاجیکستان
- خالد حسینی_نویسنده اهل استان هرات
- محمدکاظم کاظمی_نویسنده و شاعر اهل استان هرات
- بیرنگ کوهدامنی-نویسنده و شاعر اهل استان کابل-افغانستان
- رهنورد زریاب-نویسنده و روزنامهنگار اهل استان غزنی-افغانستان
- پرتو نادری_نویسنده، شاعر و فعال اجتماعی اهل استان بدخشان_افغانستان
- خواجه عبدالله انصاری-دانشمند و عارف صوفی مسلک اهل هرات- او به عنوان یکی از نوابغ ادبی و چهرههای شاخص و خراسان قدیم در قرن ۱۱ میلادی/ ۵ ه.ق شناخته میشود
- شهید بلخی- شاعر و دانشمند دوره سامانی
- مهستی گنجهای- از شاعران معروف
- کمال خجندی-شاعر و عارف بزرگ اهل خجند-تاجیکستان
- صدرالدین عینی نویسنده بزرگ تاجیک اهل تاجیکستان
سیاستمداران
- اَرشک یکم یا اشک یکم نخستین پادشاه پارت و همچنین بنیانگذار و نامدهنده سلسله اشکانی بود
- طاهر بن حسین (۱۵۹–۲۰۷ هجری قمری / ۷۷۵–۸۲۲ میلادی) ملقب به طاهر ذوالیمینین، یکی از سرداران ایرانیتبار مأمون، خلیفهٔ عباسی، بود که سلسلهٔ طاهریان را در خراسان بنیان نهاد.
- نصر یکم سامانی (درگذشتهٔ اوت ۸۹۲ میلادی) بنیانگذار و از امیران سلسلهٔ سامانی بود. پدر او احمد، پدربزرگش اسد و نیای او سامانخدا بود.
- ببرک کارمل_سیاستمدار و رهبر جناح پرچم
- برهانالدین ربانی-رهبر حرب جمعیت اهل استان بدخشان
- عبداللطیف پدرام-سیاستمدار، شاعر، نویسنده، روزنامهنگار، عضو مجلس نمایندگان از استان بدخشان و رهبر حزب کنگره ملی در افغانستان است.
- رنگین دادفر سپنتا-سیاستمدار تاجیک اهل استان هرات- وی مشاور امنیت ملی و وزیر خارجه پیشین بود
- صلاحالدین ربانی‐سیاستمدار اهل استان بدخشان
- عطا محمد نور-سیاستمدار
- امامعلی رحمان_رئیسجمهور کشور تاجیکستان
- حبیبالرحمان پدرام-سیاستمدار اهل استان هرات-او نماینده مردم استان هرات در مجلس نمایندگان در دوره جمهوریت افغانستان بود.
- احمد مسعود_سیاستمدار ورهبر جبهه مقاومت ملی، او فرزند احمدشاه مسعود است
- نیلوفر ابراهیمی‐سیاستمدار و نماینده مردم بدخشان در پارلمان
- هرثمه بن اعین-سیاست مدار و فرمانده دوره عباسیان ‐اهل استان بلخ
هنرمندان
- کمالالدین بهزاد-استاد نقاش-اهل استان هرات
- احمد ظاهر خواننده اهل استان لغمان
- دولتمند خالف-موسیقیدان فلک سرا و نوازده اهل تاجیکستان
- زهره شورانگیز-موسیقی دان اهل استان کابل-افغانستان
- در محمد کشمی-آوازخوان، استاد موسیقی محلی، فلک خوان هنرمند اهل استان بدخشان
- میر مفتون- خواننده و نوازنده اهل استان بدخشان-خراسان
- مسیح سیغانی بازیکن فوتبال اهل استان بامیان-خراسان
- فرشته حسینی بازیگر سینمای ایران اصالتاً تاجیک افغانستان
- مرتضی امینی تبار بازیگر سینمای ایران اصالتاً تاجیک افغانستان
جستارهای وابسته
- ازبکسازی
- گویش مدک لشتی
- انجمن پیوند
- امارت بخارا
- ایران بزرگ
- پارسیوان
- پامیریها
- پشتونسازی
- تاجیکهای افغانستان
- تاجیکهای پاکستان
- تاجیکهای چین
- خانات بخارا
- خراسان بزرگ
- سارتها
- شهرستان خودمختار تاشکورگان تاجیک
- فارسیزبانان
- مردم جغتایی
- مردم خردوریها
- مرکز فرهنگ تاجیک سمرقند
- کوچ اجباری اهالی مرو به امیرنشین بخارا
- ورامین
- یهودیان بخارایی
منابع
- ↑ Country Factfiles. — Afghanistan, page 153. // Atlas. Fourth Edition. Editors: Ben Hoare, Margaret Parrish. Publisher: Jonathan Metcalf. First published in Great Britain in 2001 by Dorling Kindersley Limited. London: دورلینگ کیندرزلی، 2010, 432 pages. شابک ۹۷۸۱۴۰۵۳۵۰۳۹۶ "Population: 28.1 million
Religions: Sunni Muslim 84%, Shi'a Muslim 15%, other 1%
Ethnic Mix: Pashtun 38%, Tajik 27%, Hazara 19%, Uzbek, Turkmen, other 18%" - ↑ «TAJIKISTAN». CIA. بایگانیشده از اصلی در ۱۲ ژوئن ۲۰۰۷. دریافتشده در ۲۳ فوریه ۲۰۱۹.
- ↑ Richard Foltz (1996). "The Tajiks of Uzbekistan". Central Asian Survey. 15 (2): 213–216. doi:10.1080/02634939608400946.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ Karl Cordell, "Ethnicity and Democratisation in the New Europe", Routledge, 1998. p. 201: "Consequently, the number of citizens who regard themselves as Tajiks is difficult to determine. Tajikis within and outside of the republic, Samarkand State University (SamGU) academic and international commentators suggest that there may be between six and seven million Tajiks in Uzbekistan, constituting 30% of the republic's 22 million population, rather than the official figure of 4.7%(Foltz 1996;213; Carlisle 1995:88). خطای یادکرد: برچسب
<ref>
نامعتبر؛ نام «Karl Cordell 1999. pg 201» چندین بار با محتوای متفاوت تعریف شده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.). - ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ Lena Jonson (1976) "Tajikistan in the New Central Asia", I.B.Tauris, p. 108: "According to official Uzbek statistics there are slightly over 1 million Tajiks in Uzbekistan or about 3% of the population. The unofficial figure is over 6 million Tajiks. They are concentrated in the Sukhandarya, Samarqand and Bukhara regions." خطای یادکرد: برچسب
<ref>
نامعتبر؛ نام «Lena Jonson 2006. pg 108» چندین بار با محتوای متفاوت تعریف شده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.). - ↑ Russian 2010 Census results; see also Ethnic groups in Russia
- ↑ This figure only includes Tajiks from Afghanistan. The population of people from Afghanistan the United States is estimated as 80,414 (2005). United States Census Bureau. "US demographic census". Archived from the original on 12 February 2020. Retrieved 2008-01-23. Of this number, approximately 65% are Tajiks according to a group of American researchers (Barbara Robson, Juliene Lipson, دانشگاه ایالتی کالیفرنیا در ایست بی، Mariam Mehdi). Robson, Barbara and Lipson, Juliene (2002) "Chapter 5(B)- The People: The Tajiks and Other Dari-Speaking Groups" بایگانیشده در ۲۰۱۰-۰۱-۲۷ توسط Wayback Machine The Afghans – their history and culture Cultural Orientation Resource Center, Center for Applied Linguistics, Washington, D.C. , OCLC 56081073.
- ↑ "Ethnic composition of the population in Kyrgyzstan 1999–2007" (PDF). Archived from the original (PDF) on 13 November 2013. Retrieved 2012-06-11.
- ↑ "塔吉克族". www.gov.cn. Retrieved 6 December 2016.
- ↑ This figure only includes Tajiks from Afghanistan. The population of people with descent from Afghanistan in Canada is 48,090 according to Canada's 2006 Census. Tajiks make up an estimated 27% of the population of Afghanistan. The Tajik population in Canada is estimated from these two figures. Ethnic origins, 2006 counts, for Canada بایگانیشده در ۲۳ ژوئیه ۲۰۱۳ توسط Wayback Machine.
- ↑ State statistics committee of Ukraine – National composition of population, 2001 census (Ukrainian)
- ↑ ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ John Perry (۲۰۰۹-۰۷-۲۰). «TAJIK i. THE ETHNONYM: ORIGINS AND APPLICATION». دانشنامه ایرانیکا. دریافتشده در ۲۰۲۴-۰۱-۱۹.
- ↑ B. A. Litvinsky, Ahmad Hasan Dani (1998). History of Civilizations of Central Asia: Age of Achievement, A.D. 750 to the end of the 15th-century. Excerpt: "...they were the basis for the emergence and gradual consolidation of what became an Eastern Persian-Tajik ethnic identity." pp. 101. UNESCO. شابک ۹۷۸۹۲۳۱۰۳۲۱۱۰.
- ↑ "Tajiks". Wikipedia (به انگلیسی). 2023-12-03.
- ↑ «Tajikistan». www.newworldencyclopedia.org. دریافتشده در ۲۰۲۲-۰۵-۲۸.
- ↑ «Samanid dynasty». www.newworldencyclopedia.org. دریافتشده در ۲۰۲۲-۰۵-۲۸.
- ↑ «ویکیپدیای انگلیسی بخش امپراطوری سامانی».
- ↑ «Samanid dynasty - New World Encyclopedia». www.newworldencyclopedia.org. دریافتشده در ۲۰۲۲-۰۵-۲۸.
- ↑ «بلخ؛ کتیبهٔ شاه اسماعیل سامانی، هدیه عطامحمد نور افتتاح شد | خبرگزاری دید». ۲۰۲۱-۰۳-۲۳. دریافتشده در ۲۰۲۲-۰۵-۲۸.
- ↑ Felmy, Sabine (1996). The voice of the nightingale: a personal account of the Wakhi culture in Hunza. کراچی: انتشارات دانشگاه آکسفورد. p. 4. ISBN 0-19-577599-6.
- ↑ Arlund, Pamela S. (2006). An Acoustic, Historical, And Developmental Analysis Of Sarikol Tajik Diphthongs. Ph.D Dissertation. The University of Texas at Arlington. p. 191. Archived from the original on 10 December 2013.
{{cite book}}
: Cite has empty unknown parameter:|coauthors=
(help) - ↑ دانشنامهٔ ایران، سرواژهٔ 'تاجیک'.
- ↑ لغتنامۀ دهخدا، سرواژهٔ 'دهقان'.
- ↑ «پیرامون خاستگاه واژه تاجیک (تاجیکان بیدار شوید، تبار وتاریخ سرزمین نیاکان خود را بشناسید)». دکتربصیر کامجو. ۱۳۹۵-۰۷-۲۱. دریافتشده در ۱۴۰۲-۱۱-۲۷.
- ↑ ۲۵٫۰ ۲۵٫۱ ۲۵٫۲ ۲۵٫۳ خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب
<ref>
غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نامدکتربصیر کامجو
وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.). - ↑ تاجیکان در گذرگاه تاریخ نوشته شده توسط پروفیسور رسول رهین، سابق استاد دانشگاه کابل
- ↑ مانی، دکتر فرهمند (۱۴۰۲-۰۲-۲۶). «درنگی بر مفهوم و هویت تاجیکیخراسانی در فرهنگ زبانفارسی افغانستان». دریافتشده در ۱۴۰۲-۰۷-۲۷.
- ↑ https://www.panjshirnews.com/news/2749/درنگی-مفهوم-هویت-تاجیکی-خراسانی-فرهنگ-زبان-فارسی-افغانستان
- ↑ مانی، دکتر فرهمند (۱۴۰۲-۰۲-۲۶). «درنگی بر مفهوم و هویت تاجیکیخراسانی در فرهنگ زبانفارسی افغانستان». دریافتشده در ۱۴۰۲-۰۷-۲۷.
- ↑ "اولیا جلالی"
- ↑ ۳۱٫۰ ۳۱٫۱ ۳۱٫۲ خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب
<ref>
غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با ناماولیا جلالی
وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.). - ↑ سامانی، صفار (۱۴۰۲-۰۱-۱۲). «دودمانهای محلی تاجیکان خراسان». دریافتشده در ۱۴۰۲-۱۱-۲۷.
- ↑ https://www.rudabe.com/archives/5019?amp=1
- ↑ https://www.rudabe.com/archives/5019?amp=1/دودمان-های-محلی-تاجیکان-خراسان/
- ↑ https://www.rudabe.com/archives/5019?amp=1/دودمان-های-محلی-تاجیکان-خراسان/
- ↑ کامجو، دکتر بصیر (۲۰۱۴-۱۲-۱۹). «پادشاهان آریایی:شاهنشاهی غوریان». جام غور. دریافتشده در ۱۴۰۲-۱۱-۲۷.
- ↑ Country Profile: Afghanistan". Library of Congress Country Studies on Afghanistan. August 2008. Retrieved October 10, 2010.
- ↑ ۳۸٫۰ ۳۸٫۱ Richard Foltz (1996). "The Tajiks of Uzbekistan". Central Asian Survey. 15 (2): 213–216. doi:10.1080/02634939608400946. خطای یادکرد: برچسب
<ref>
نامعتبر؛ نام «Foltz» چندین بار با محتوای متفاوت تعریف شده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.). - ↑ Carlson, "Uzbekistan: Ethnic Composition and Discriminations", Harvard University, August 2003
- ↑ The Tajiks of Uzbekistan, Central Asian Survey (1996), 15(2), 213-216
- ↑ Svante E. Cornell, "Uzbekistan: A Regional Player in Eurasian Geopolitics?" بایگانیشده در ۵ مه ۲۰۰۹ توسط Wayback Machine, European Security, vol. 20, no. 2, Summer 2000.
- ↑ https://www.azargoshnasp.net/recent_history/pan_turkist_philosophy/tajikanbadbakhtuzbekistan.htm
- ↑ «نسخه آرشیو شده». بایگانیشده از اصلی در ۱۲ مارس ۲۰۱۷. دریافتشده در ۱۵ ژوئن ۲۰۱۷.
- ↑ http://tajikam.com/index.php?option=com_content&task=view&id=68
- ↑ Национальный состав населения по республикам СССР 1989 года Институт демографии Национального исследовательского университета "Высшая школа экономики"
- ↑ https://www.iess.ir/fa/analysis/3257/
- ↑ «نEthnic Groups of North, East, and Central Asia: An Encyclopedia». ۲۰۱۴. دریافتشده در ۲۰۲۴-۰۴-۲۷.
- ↑ آخند زاده، عارف حسن خان (۲۰۲۳-۰۱-۲۳). «نگاهی بر جامعه تاجیک در پاکستان». عارف حسن آخندزاده. آریا پرس. دریافتشده در ۲۰۲۴-۰۲-۱۶.
- ↑ «The Tajik ethnic minority Ëþ¼ª¿Ë×å». بایگانیشده از اصلی در ۲۱ مارس ۲۰۱۲. دریافتشده در ۶ دسامبر ۲۰۱۰.
- ↑ «قوم تاجیکهای ورامین». پورتال تاریخی شهرستان ورامین. varamincity.ir. ۱۳۹۰-۰۶-۱۲. دریافتشده در ۱۴۰۲-۱۲-۲۰.
- ↑ Around the Roof of the World. Nicholas Shoumatoff, Nina Shoumatoff (2000). University of Michigan Press. p.9. ISBN 0-472-08669-3
- ↑ https://www.arianfar.com/books/2012080801.pdf
- ↑ و%20امامان%20معصوم%20انجام%20میدهند. «نگاهی به آیینهای نوروزی در تاجیکستان» مقدار
|نشانی=
را بررسی کنید (کمک). imna.ir. ۱۴۰۱-۰۱-۰۴. - ↑ «موسیقی افغانستان و سازها و سبکهای آن». ساعدنیوز. ۱۴۰۰-۰۳-۲۰. دریافتشده در ۱۴۰۲-۱۱-۲۷.
- ↑ https://radionowruz.com/durham-mohammad-kashmi/
- ↑ https://dekhalat.com/31341/فلک-خوانی-فریادی-در-گوش-فلک/
- ↑ «تارنمای «سلام وطندار»، برنامه «مصاحبه با هنرمند» در سفر اول به پنجشیر». بایگانیشده از اصلی در ۱۸ اوت ۲۰۱۱. دریافتشده در ۹ مارس ۲۰۱۱.
- ↑ ویکیپدیای انگلیسی. «ویکیپدیای انگلیسی».
- ↑ «اسماعیلیه در افغانستان». hawzah.net. دریافتشده در ۲۰۲۲-۰۵-۲۹.
- ↑ ۱۹ هزار تاجیک نشانۀ روسی را از نام خانوادگی خود حذف کردند خبرگزاری انتخاب
- ↑ S. H. Nasr (1975), "The religious sciences", in R.N. Frye, The Cambridge History of Iran, Volume 4, Cambridge University Press. p.474: "Abū Ḥanīfah, who is often called the "grand imam"(al-Imam al-'Azam) was Persian
- ↑ Cyril Glasse, "The New Encyclopedia of Islam", Published by Rowman & Littlefield, 2008. p.23: "Abu Hanifah, a Persian, was one of the great jurists of Islam and one of the historic Sunni Mujtahids"
- ↑ Schacht: „Abū Ḥanīfa an-Nuʿmān“. 1960, S. 123a.
خطای یادکرد: برچسپ <ref>
که با نام «IranicaDupree» درون <references>
تعریف شده، در متن قبل از آن استفاده نشده است.
خطای یادکرد: برچسپ <ref>
که با نام «Canada» درون <references>
تعریف شده، در متن قبل از آن استفاده نشده است.
خطای یادکرد: برچسپ <ref>
که با نام «China-AW» درون <references>
تعریف شده، در متن قبل از آن استفاده نشده است.
خطای یادکرد: برچسپ <ref>
تعریف شده درون <references>
با نام «ethnic» محتوایی ندارد. ().
خطای یادکرد: برچسپ <ref>
که با نام «USA» درون <references>
تعریف شده، در متن قبل از آن استفاده نشده است.
خطای یادکرد: برچسپ <ref>
که با نام «TZ» درون <references>
تعریف شده، در متن قبل از آن استفاده نشده است.
خطای یادکرد: برچسپ <ref>
که با نام «UNIRAN» درون <references>
تعریف شده، در متن قبل از آن استفاده نشده است.
خطای یادکرد: برچسپ <ref>
که با نام «Pakistan» درون <references>
تعریف شده، در متن قبل از آن استفاده نشده است.
خطای یادکرد: برچسپ <ref>
که با نام «CIA-af» درون <references>
تعریف شده، در متن قبل از آن استفاده نشده است.
خطای یادکرد: برچسپ <ref>
تعریف شده درون <references>
با نام «CIA-tj» محتوایی ندارد. ().
خطای یادکرد: برچسپ <ref>
که با نام «CIA-uz» درون <references>
تعریف شده، در متن قبل از آن استفاده نشده است.
خطای یادکرد: برچسپ <ref>
که با نام «census2002» درون <references>
تعریف شده، در متن قبل از آن استفاده نشده است.
خطای یادکرد: برچسپ <ref>
که با نام «EofI-Afghanistan» درون <references>
تعریف شده، در متن قبل از آن استفاده نشده است.
خطای یادکرد: برچسپ <ref>
که با نام «EofI-Tadjik» درون <references>
تعریف شده، در متن قبل از آن استفاده نشده است.
خطای یادکرد: برچسپ <ref>
که با نام «Relief» درون <references>
تعریف شده، در متن قبل از آن استفاده نشده است.
- مشارکتکنندگان ویکیپدیا. «Tajik people». در دانشنامهٔ ویکیپدیای انگلیسی، بازبینیشده در ۳ ژانویهٔ ۲۰۰۷.
- جان پِری (John Perry). "تاجیک: قومواژه، خاستگاهها و کاربرد (TAJIK i. THE ETHNONYM: ORIGINS AND APPLICATION)" (به انگلیسی). دانشنامهٔ ایرانیکا. Retrieved 14 March 2011.
- رحیم مسلمانیان قبادیانی. «تاجیک». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. بایگانیشده از اصلی در ۱۷ مارس ۲۰۱۲. دریافتشده در ۱۴ مارس ۲۰۱۱.
پیوند به بیرون
- وبگاه تاجیکم
- پروفسور لعلزاد (ژوئیهٔ ۲۰۱۱). «تاجیکان در منابع تاریخی» (PDF). تارنمای اینترنتی خراسانزمین.