کابلشاهان
Turk Shahis تُرکشاهان | |||||||||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
۶۶۵–۸۷۰ | |||||||||||||||||
پایتخت | کابل | ||||||||||||||||
زبان(های) رایج | زبان باختری | ||||||||||||||||
دین(ها) | آیین بودایی | ||||||||||||||||
تگین | |||||||||||||||||
• ۶۶۵–۶۸۰ | برهاتگین | ||||||||||||||||
• ۶۸۰- c.۷۳۹ | تگینشاهِ خراسان | ||||||||||||||||
• ۷۳۹- c.۸۰۰ | فرومو کِسارو | ||||||||||||||||
• c.۸۰۰–۸۱۵ | پاتی دومی | ||||||||||||||||
• ? - c. ۸۵۰ | لاگاتورمن | ||||||||||||||||
دوره تاریخی | قرون وسطای آغازین | ||||||||||||||||
• بنیانگذاری | ۶۶۵ | ||||||||||||||||
• فروپاشی | ۸۷۰ | ||||||||||||||||
| |||||||||||||||||
امروز بخشی از | افغانستان |
کابلشاهان (Kabul Shahis) یا تُرکشاهیان از خاقانات ترک غربی یا ترکی-هفتالیتی بودند که در قرن ۷ تا ۹ میلادی از کابل و کاپیسی تا گنداره حکومت میکردند. آنها از قوم خلج بودند[۱][۲][۳]قلمرو گنداره ممکن است از شرق با پادشاهی کشمیر و پادشاهی قنوج همسایه باشد. از سال ۵۶۰، ترکان غربی به تدریج از ماوراءالنهر در جنوب شرقی گسترش یافتند و باختر (بلخ) و منطقه هندوکش را اشغال کردند و عمدتاً حکومتهای مستقلی را تشکیل دادند. ترکشاهان ممکن است گسترش سیاسی همسایه ترک غربی یبغو تخارستان باشند. در منطقه هندوکش، آنها جایگزین نزاک هونها شدند. کابلستان قلب مرکز قلمرو ترک شاهی بود که در بعضی مواقع شامل زابلستان و گنداره بود. تُرکشاهان در زمانی ظهور کردند که امپراتوری ساسانی قبلاً توسط نیروهای مسلمان خلافت راشدین نابود شده بود. ترکشاهان سپس بیش از دویست سال در برابر گسترش نیروهای مسلمان خلافت عباسی به سمت شرق مقاومت کردند و در واقع جلوی فتوحات مسلمانان در هند را گرفتند، تا اینکه در قرن نهم میلادی به دست صفاریان سقوط کردند و سرانجام تُرکان غزنوی پس از غلبه بر هندو شاهیها و گورجاراها به هندوستان راه یافتند. مقاومت طولانی تُرکشاهیان در برابر گسترش مسلمانان ممکن است به حفظ فرهنگ هند و هندوئیسم کمک کرده باشد، زیرا «روند فتوحات و پیروزی مسلمانان» در سرزمینهای تسخیر شده به دست اسلام، شدیداً بر خاور نزدیک و ایران تأثیر گذاشته بود.
تبار
[ویرایش]کابلشاهان دارای اصالت خلجی بودند که گفته شده است خلجها یک گروه ترک یا ترک شده احتمالاً هندو ایرانیبودند که در اوایل سال ۶۶۰ میلادی با همراه با اجداد خود یعنی هوناها و هفتالیان از آسیای میانه به مناطق جنوبی و شرقی افغانستان امروزی مهاجرت کردند که در آن مناطق به تحت نام ترک شاهیان (کابلشاهیان) بودایی حکمرانی کردند. بر اساس تاریخ اسلام کمبریج جدید در قرن سیزدهم، خلجها به عنوان قومی مجزا از ترکها در نظر گرفته میشدند.با این حال، آندره وینک بیان میکند که خلجیها گروهی ترکشده و بقایای کوچیهای اولیه هند و اروپایی مانند کوشانیها، هفتالیها و سکاها بودند که بعداً با افغانها ادغام شدند. همچنین با بیان این که «در آن زمان آنها را ترک یا مغول نمیدانستند. مورخان معاصر به وضوح خلجیها را از ترکها تشخیص میدهند»به گفته دوئرفر، خلج احتمالاً از سغدیانی هستند که ترک شده بودند. این خلجها بعداً افغانیزه شدند و اعتقاد بر این است که اجداد پشتونهای غلجی هستند.
بر اساس گفتههای چوراسیا، خلجیها بسیاری از عادات و رسوم افغانها را به ارث بردند و به این دلیل توسط اشراف ترک سلطنت دهلی به عنوان افغانها دیده میشدند. حتی در حدی که اشراف ترک تبار در سلطنت دهلی در برابر تصدی تاج و تخت دهلی توسط جلال الدین پس از انقلاب خلجی مقاومت کردند.چنانچه در کتاب تاریخ فیروز شاهی اثر ضیا بارانی، گفته شده: وقتی سلطان جلال الدین خلجی بر تخت پادشاهی نشست، مردم شهر به خاطر اینکه در مدت هشتاد سال پرورده ملک ترکان بودند، پادشاهی خلجی ایشان را دشوار مینمود. در آن زمان مردمان را عجب مینمود که خلجیان چگونه بهجای ترکان بر تخت نشینند و پادشاهی از اصل ترکان در اصل دیگری رود.
کلیفورد ادموند باسورث در کتاب تاریخ غزنویان آورده است سپتامبر ۱۰۴۰ میلادی سپاهی مأمور سرکوبی شورشیان افغان در محلی گردید که گردیزی آن را کوهپایه غزنین میخواند یعنی دامنه کوههای ولایات غزنه و گردیز افغانستان کنونی که در جهت مشرق به مرز پاکستان میرسد؛ گردیزی این عاصیان را «افغان» میخواند، درصورتی که بیهقی از آنان با نام «خلج» یاد میکند، ابو علی فرمانده این سپاه که کوتوال یا فرمانده پادگان غزنه بود در ربیع الاول سال ۴۳۲ ق / نوامبر ۱۰۴۰ مظفر و پیروز از این لشکرکشی تنبیهی مراجعت کرد
کلیفورد ادموند باسورث، نیز میگوید افغانهای غلزایی امروزی (که بخش اعظم افغانهای افغانستان را تشکیل میدهند) حاصل جذب قبایل خلج در افغانها، در دوران متاخر، هستند. میان قرون ۱۰ و ۱۳ میلادی، برخی منابع این عصر خلجها را ترک بهشمار آوردهاند. مینورسکی بر این باور است که تاریخ اولیه اقوام خلج مبهم است و در ادامه میافزاید که هنوز باید ریشه اصلی نام خلج ثابت شود. محمود کاشغری (قرن یازدهم میلادی) خلج را در میان قبایل ترک اوغوز نمیگنجاند، بلکه آنها را در میان قبایل اوغوز ترکمان ("مانند ترکان") میگنجاند. کاشغری بر این بارو بود که خلج متعلق به قبایل اصیل ترک نیست بلکه به دلیل همزیستی با آنها در زبان و پوشش اغلب مانند ترکان به نظر میرسند. کتابهای "تاریخ سیستان" و "شاهنامه فردوسی" نیز خلج را از ترک متمایز میکنند.، اما از آنها به عنوان افغانها نیز یاد نکرده است. خلجها اکثر اوقات دسته ای جدا از ترک و تازیها و افغانها بهشمار میرفتند. محمد بن نجیب بکران، صاحب کتاب جهان نامه، آنها را صریحاً جزئی از ترکان بهشمار میبرد، اما اضافه میکند که رنگ پوست آنها (در مقایسه با دیگر ترکان) تیرهتر شده بود و زبان آنها نیز به دلیل دچار تغییر شدن در سالیان طولانی، به یک گویش مجزا تبدیل شده بود. عرفان حبیب. حبیب خاطرنشان کرد که در برخی از کتیبههای دوانگاری ساتی متعلق (قرن پانزدهم میلادی)، خلجهای متأخر مالوه با نامهای «خلچی» و «خیلچی» عنوان شدهاند و در کتاب پادشاهنامه (قرن هفدهم میلادی) منطقهای در نزدیکی بست خراسان بزرگ (زیستگاه سابق خلجها) به عنوان «خلیچ» آمده است.
تاریخ
[ویرایش]
ابوریحان بیرونی، برهمنشاهیها و کسانی را که بیشتر از آنها از کابل به جنوب هندوکش سلطنت کردهاند را به دو دسته «تُرک شاهی» و «هندو یا برهمن شاهی» تقسیم نمودهاست. شاعر و مورخ کشمیر «کلهنه» از هندوشاهی یا برهمن شاهیها با لقب «شاهی» یاد کردهاست. منابع چینی در نیمهٔ دوم قرن ۷ و نیمهٔ اول قرن ۸ از شاهانی در گندهارا و کاپیسا حرف میزنند که کلمه «تگین» در نام آنها داخل است و مدققین آنها را جزء دودمان «تگین شاهی» حساب میکنند.[۴]

در دوران سلطنت تگینشاه، یک زائر کُرهای به نام هوی چائو، در بازدید از منطقه گنداره در سالهای ۷۲۳–۷۲۹ میلادی چنین بیان نموده که این مناطق توسط پادشاهان تُرک اداره میشدند:[۵][۶]
" من به کشور گاندارا (建 馱 羅) رسیدم. پادشاه و پرسنل نظامی همه تُرک هستند. بومیان مردم هو هستند. همچنین در میانشان برهمن وجود دارد. این کشور قبلاً تحت سلطه پادشاه کاپیسا قرار داشت. (...) گرچه پادشاه تُرک است، اما بودا (سه جواهر) را بسیار باور و احترام میگذارد. پادشاه، همسر وی، شاهزاده و روسا جداگانه صومعه میسازند و سه جواهر را عبادت میکنند (...) این شهر در کرانه شمالی رودخانه بزرگ سند ساخته شدهاست. با سه روز سفر از این شهر به غرب، یک صومعه بزرگ (...) وجود دارد به نام Kaniska. یک استوپای عالی وجود دارد که دائماً میدرخشد. صومعه و استوپا توسط پادشاه سابق کانیسکا ساخته شدهاست، بنابراین صومعه به نام وی نامگذاری شده. "
جستارهای وابسته
[ویرایش]منابع
[ویرایش]- ↑ The new rulers of Kabul, who according to me were Khalaj Turks, extended their rule over the former territory of the Kapisi kingdom [Kapisa to Gandhara], while a branch of them became independent in Zabulistan. A Korean monk Huichao (慧超) who visited these regions in the third decade of the 8th century, reported that both regions were ruled by the Turkish kings." Inaba, Minoru. "From Kesar the Kābulšāh and Central Asia": 443–444.
{{cite journal}}
: Empty citation (help): Cite journal requires |journal= (help). کاراکتر templatestyles stripmarker در|عنوان=
در موقعیت 434 (کمک) - ↑ Rezakhani, Khodadad (2017-03-15). ReOrienting the Sasanians: East Iran in Late Antiquity. Edinburgh University Press. p. 165. ISBN 978-1-4744-0030-5. A Bactrian Document (BD T) from this period brings interesting information about the area to our attention. In it, dated to BE 476 (701 AD), a princess identified as `Bag-aziyas, the Great Turkish Princess, the Queen of Qutlugh Tapaghligh Bilga Sävüg, the Princess of the Khalach, the Lady of Kadagestan offers alms to the local god of the region of Rob, known as Kamird, for the health of (her) child. Inaba, arguing for the Khalaj identity of the kings of Kabul, takes this document as a proof that the Khalaj princess is from Kabul and has been offered to the (Hephthalite) king of Kadagestan, thus becoming the lady of that region. The identification of Kadagestan as a Hephthalite stronghold is based on Grenet's suggestion of the survival of Hephthalite minor stares in this region...
- ↑ «ḴALAJ». Encyclopaedia Iranica Online. دریافتشده در ۲۰۲۵-۰۵-۰۸.
- ↑ «کابل ناتهـ». www.kabulnath.de. دریافتشده در ۲۰۲۱-۰۲-۱۲.
- ↑ Jan, Yun-Hua; Iida, Shotaro; Yang, Han-Sung (1984). The Hye Ch'O Diary: Memoir of the Pilgrimage to the Five Regions of India (Religions of Asia Series) (English and Korean ed.). Asian Humanities Pr. pp. 50–51. ISBN 978-0-89581-024-3.
- ↑ "又從迦葉彌羅國西北隔山一月程至建馱羅。此王及兵馬。總是突厥。土人是胡。兼有婆羅門。此國舊是罽賓王王化。為此突厥王阿耶領一部落兵馬。投彼罽賓王。於後突厥兵盛。便殺彼罽賓王。自為國主。因茲國境突厥覇王此國已北。並住中。其山並燋無草及樹。衣著人風言音節氣並別。衣是皮𣬼㲲衫靴袴之類土地宜大麥小麥。全無黍粟及稻。人多食麨及餅。唯除迦葉彌羅大勃小勃揚同等國。即此建馱羅國。乃至五天崑崙等國。總無蒲□□□甘蔗。此突厥王象有五頭。羊馬無數。駝騾驢等甚□多。地與胡□□□□□迴不過。向南為道路險惡。多足劫賊。從茲已北。西業者多市店之間。極多屠殺。此王雖是突厥。甚敬信三寶。王王妃王子首領等。各各造寺。供養三寶。此王每年兩迴設無遮大齋。但是緣身所受用之物。妻及象馬等。並皆捨施。唯妻及象。令僧斷價。王還自贖。自餘駝馬金銀衣物家具。聽僧貨賣。自分利養此王不同餘已北突厥也。兒女亦然。各各造寺。設齋捨施。此城俯臨辛頭大河北岸而置。此城西三日程有一大寺。即是天親菩薩無着菩薩所住之寺。此寺名葛諾歌。有一大塔。每常放光。此寺及塔。舊時葛諾歌王造。從王立寺名也。又此城東南□里。即是佛過去為尸毘王救鴿處。見有寺有僧。又佛過去捨頭捨眼餧五夜叉等處。並在此國中。在此城東南山裏。各有寺有僧。見今供養。此國大小乘俱行" in "遊方記抄 第1卷 Paragraph 0977b06". tripitaka.cbeta.org.