زبان سغدی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
(تغییرمسیر از سغدی)
سغدی
زبان بومی درسغد
منطقهآسیای مرکزی، چین باستان
دورهباستان[۱]
امروزه به زبان یغنابی گسترش یافته
الفبای سغدی
الفبای سریانی
خط مانوی
کدهای زبان
ایزو ۲–۶۳۹sog
ایزو ۳–۶۳۹sog
گلاتولوگsogd1245[۲]
برگی از متون سغدی مانوی.

زبان سُغدی از زبان‌های ایرانی شاخه شمال شرقی[۳] و زبان ناحیهٔ حاصلخیز سغد، واقع در میان آمودریا و سیردریا بوده‌است.[۴] مرکز سغدی‌ها سمرقند بود.[۵] زبان سغدی در آغاز در درۀ رودخانۀ زرافشان و نواحی پیرامون رایج بود و بعداً به عنوان زبان میانجی در بخش بزرگی از سمرقند رواج یافت.[۶] این زبان در طول ده قرن، سده‌های دوم تا دوازدهم میلادی، مهم‌ترین زبان ایرانی در ترکستان امروزی و فرارود، زبان تجاری جادهٔ ابریشم و از دیرزمان ابزار ارتباط و پیوند بخشی از فرهنگ‌های سرزمین‌های شرقی و غربی آسیا بوده است. زبان سغدی به عنوان زبان گفتاری و نوشتاری تا سده نهم میلادی فعال بوده و زوال آن پس از سدهٔ ۱۱ آغاز گردیده است.[۷] زبان سغدی بر اثر نفوذ و توسعه تدریجی فارسی میانه که برخوردار از پشتیبانی دولت ساسانی بود و نیز زبان ترکی که ارمغان هجوم قبایل ترک‌زبان، از رواج افتاد و سیر نابودی آن از سده پنجم هجری به بعد هم‌زمان با رواج زبان فارسی از یک سو و نفوذ زبان عربی و ترکی از سوی دیگر شتاب بیشتری یافت.[۸]

امروزه تنها زبان بازمانده از گویش‌های سغدی، زبان یغنابی است که در کوهستانی در تاجیکستان صحبت می‌شود.[۶][۹]

زبان سغدی، از نظر تنوّع و حجم نوشته‌ها و نگاشته‌ها، مهم‌ترین زبان ایرانی شرقی است و نوشته‌های دینی بخش بزرگی از این مواد نوشتاری را در بر می‌گیرد.[۱۰] با وجود آن‌که در سنگ‌نوشته‌های پارسی باستان از سغد به عنوان منطقه‌ای با ویژگی‌های خود یاد شده، آثاری از شکل قدیمی‌تر زبان سغدی یعنی «سغدی باستان» باقی نمانده است. زبان سغدی نسبت به فارسی میانه (پهلوی) بیشتر حالت کهن‌تر زبان‌های ایرانی را حفظ کرده است.

کشف دوباره[ویرایش]

زبان سغدی پیش از کشف گنجینهٔ تورفان درسین کیانگ چین، در اوایل سده بیستم میلادی، زبانی تقریباً ناشناخته بوده‌است. نخستین کسانی که پرده از راز زبان خاموش سغدی برگرفتند، محققان آلمانی بودند که در سال‌های آغازین سدهٔ بیستم با مطالعه یک متن مکشوف از تورفان این زبانِ تا آن زمان ناشناخته را سغدی نامیدند. گرچه ابوریحان بیرونی در حدود هزار و اندی سال پیش با ذکر روزها و ماه‌ها و جشن‌های سغدی تلویحاً به این زبان اشاره کرده بود، اما در آغاز قرن بیستم است که زبان سغدی تولدی دوباره می‌یابد.[۸]

طی یکصد سال گذشته با پوشش هیئت‌های اکتشافی متعدد، آثار مکتوب این زبان به صورت پراکنده از نواحی نزدیک شهر سمرقند تا یکی از برج‌های داخلی دیوار بزرگ چین، و از مغولستان شمالی تا دره علیای رود سند در شمال پاکستان، کشف شدند. با انتقال این اسناد به موزه‌های برلین، پاریس، لندن و سن پترزبورگ دانشمندان اروپایی و آمریکایی به مطالعهٔ این نوشته‌های کهن پرداختند و بسیاری از این متن‌ها به زبان‌های گوناگون اروپایی ترجمه شد. زبان‌شناسان، ویژگی‌های صرفی و نحوی زبان سغدی را مشخص کردند و حقایق بسیاری را دربارهٔ این زبان آشکار ساختند.[۸]

ادبیات سغدی[ویرایش]

سمرقند اهمیت زیادی در جادهٔ ابریشم شاهراه میان چین و دنیای غرب داشته‌است. نوشته‌های مورخان اسلامی حکایت از مهاجرت سغدیان پیش از اسلام و فعالیت‌های سغدیانِ تجارت‌پیشه در طول این جاده دارد. نتیجه بارز این امر اهمیت یافتن زبان سغدی به صورت زبان میانجی در جاده ابریشم بود. در پرتو همین نقش زبان سغدی است که بیشتر دست‌نویس‌های آن در این ناحیه به خصوص در نواحی اطراف تورفان به دست آمده‌است.

سغدیان تجارت‌پیشه، که واسطه انتقال کالا و فرهنگ و هنر میان چین و ایران و هند و روم بودند، به تبلیغ دین‌های بودایی و مانوی و مسیحی نیز پرداختند. از این رو، مواد نوشتاری سغدی بیشتر دینی و متأثر از سه دین نام برده‌است و، به همین اعتبار، به سه گروه متون سغدی بودایی، سغدی مانوی، و سغدی مسیحی بخش می‌شود.

مانویان هم مهارت نویسندگی داشتند و هم مترجمان بسیار زبردستی بوده‌اند. زبان متن‌هایی که آنان به سغدی برگردانده‌اند روان و زیبا و کاملاً متمایز از ترجمه‌ای الکن و پیچیده و ناقص مترجمان مسیحی و بودایی سغدی‌زبان است. متن‌های سغدی بودایی و مسیحی صرفاً از نظر فراوانی و تنوّع واژگان باارزش‌ند. اما، برای بررسی صرفی و نحوی زبان سغدی، باید به مطالعه متن‌های سغدی مانوی، به‌ویژه داستان‌های آن، پرداخت.[۱۰]

آثار غیر دینی سغدی در برگیرندهٔ کتیبه‌های متعدد، سکه‌های گوناگون -که تاریخ برخی از آن‌ها به سدهٔ دوم میلادی می‌رسد و در زمرهٔ کهن‌ترین نوشته‌های زبان سغدی است- سفالینه‌ها، نامه‌های باستانی، اسناد و مدارک، تعدادی داستان و چند متن طبی است.

ادبیات بودایی[ویرایش]

متن‌های سغدی بودایی، در حقیقت، آثار بازمانده ادبیات بودایی به زبان سغدی است. بخشی از این آثار در تون هوانگ، واقع در ترکستان چین و بخش دیگر از آن در واحه تورفان به دست آمده‌اند.[۱۱] این آثار شاید پرحجم‌ترین آثار ادبی زبان سغدی باشد که در صومعه‌های آسیای میانه از اصل چینی و هندی به زبان سغدی ترجمه شده‌اند و محتوای آن‌ها از مکتب مهایانه بودایی سرچشمه گرفته‌است. ادبیات سغدی بودایی نوعی ادبیات ترجمه‌ای و آکنده از اصطلاحات فلسفی و احکام آیین بودا است و بخش اعظم آن نمودار ادبیات بودایی چینی است که غالباً از آن ترجمه شده‌است.[۱۲]

بسیاری از متن‌های بودایی شناخته سغدی بازتاب نسخه‌های چینی آثار نوشتاری آیین بودایند تا بدان جا که ویژگی‌های واژه‌شناختی و اصطلاحی و سبکی نسخه‌های چینی مستقیماً در ترجمه سغدی نمایان است. مترجم سغدی، هرگاه که نتوانسته‌است واژه یا عبارتی سغدی برای برگرداندن تعبیر یا اصطلاحی خاص بیابد، به ترجمه واژه‌به‌واژه آن پرداخته‌است. حتی، در برخی موارد، تنها به آوانویسی واژه‌های مبهم چینی به خط سغدی بسنده کرده‌است.[۱۲]

از این‌رو درک و فهم این متن‌ها، بدون مراجعه به اصل چینی یا هندی آنها، اغلب دشوار و گاه غیرممکن است. در برخی موارد نیز، صورت سغدی واژه‌ها، در اثر تغییرات ناشی از نقش‌های دستوری، از صورت‌های سانسکریت دور شده‌اند.[۱۲]

تاریخ ترجمه متون سغدی بودایی روشن نیست. تنها، در یک مورد، تاریخ ترجمه (۷۲۸ میلادی) مشخص است؛ بنابراین، احتمال می‌رود که بخش بزرگی از این متونِ ترجمه‌ای متعلق به دوره اصلی پادشاهی دودمان تانک در آسیای میانه (نیمه دوم سده هفتم و نیمه یکم سده هشتم میلادی) باشد.[۱۲]

ادبیات مانوی[ویرایش]

اما متون سغدی مانوی از نظر زبان‌شناختی، در خور توجه و حایز اهمیت بسیار است. بخشی از این متون در برگیرنده ترجمه سغدیِ سرودها و متن‌های مربوط به کتاب‌های دینیِ مانوی از اصل فارسیِ میانه و پارتی و بخش دیگر شامل آثاری است که اصلاً به زبان سغدی نوشته شده‌اند. بیشتر این متون تکّه‌تکّه شده و آسیب زیادی دیده‌است. از جمله موضوع‌هایی که در این متن‌ها عرضه شده‌است تاریخچه کلیسا و فعالیت مبلّغانِ مانوی، کیهان‌شناسی، تقویم‌ها، اسطوره آفرینش مانوی، خطابه‌ها، نیایش‌ها، اعترافات، فهرست واژگان و تمثیل‌ها و داستان‌هاست. به‌طور کلی، در این متن‌ها، مطالب فلسفی و بنیادی آیین مانی اغلب با بیانی آمیخته به تمثیل و داستان مطرح می‌گردد.[۱۰] غالب این آثار به الفبای مانوی و بخشی هم به الفبای سغدی بودایی نوشته شده‌است.[۱۳]

مانویانِ سغدی زبان نیز، در انتقال افسانه و داستان از شرق به غرب و از غرب به شرق، نقش مهمی داشته‌اند.[۱۰]

ادبیات مسیحی[ویرایش]

متون سغدی مسیحی نیز، در واقع، نوعی متون ترجمه‌ای و حاوی داستان‌هایی از زندگی شهدا و قدیسان مسیحی، قطعات و روایت‌هایی از انجیل، چندین موعظه، حکایت‌هایی از آباء کلیسا، کتاب مزامیر، داستان پیامبران، سرودهای نیایش، آراء بزرگان کلیسا، کلمات قصار و عبارات پندآمیز است. این متن‌ها از اصل سریانی به سغدی برگردانده شده‌است و، از آن‌جا که مترجمان مسیحی سغدی زبان به ترجمه واژه به واژه متن سریانی به سغدی و نحوه بیان آن پای‌بند بوده‌اند، ترجمه‌های آنان خالی از ابتکار و تقریباً فاقد ارزش ادبی است.[۱۰] غالب این آثار به الفبای سطرنجیلی و اندکی هم به الفبای سغدی بودایی نوشته شده‌است.[۱۴]

سغدی در بخارا[ویرایش]

زبان اصلی شهر بخارا پیش از رواج فارسی در این شهر، زبان سغدی بود.

مقدسی در احسن‌التقاسیم (ص. ۴۹۱) در مورد زبان سغدی چنین آورده‌است: «سغدیان را نیز زبانی جدا است که نزدیک به روستائیان بخارا می‌باشد و چند گونه‌است که همگی آن‌ها را می‌فهمند. من پیشوای بزرگوار ابوبکر محمد بن فضل را دیدم که بدان بسیار سخن می‌راند. کمتر شهری از آن‌ها که یاد کردم، یافت می‌شود که روستایش زبان جداگانه نداشته باشد.»

در زمان فتح بخارا از سوی سعید بن عثمان به سال ۵۶ هجری (۶۷۵ میلادی) و سدهٔ پس از آن نیز زبان بخارا و پیرامون آن سغدی بوده‌است.[۷]

تأثیر در فارسی[ویرایش]

از وام‌واژه‌های سغدی در فارسی می‌توان به واژه‌های آغاز،[۱۵] ملخ، فغ (در فغفور[۱۶][۱۷] جغد، لائیدن، تَرَنجیدن (درهم فشرده شدن)[۱۸]، آسیمه (در سرآسیمه)، بساک، سنگ‌سار، راغ[۱۹]، ستیغ، زیور، برخی، و فام[۲۰] اشاره کرد.[۲۱]

بررسی وام‌واژه‌های سغدی به کار رفته در شاهنامه نشان می‌دهد که از میان حدود ۵۶ وام‌واژه سغدی دخیل در فارسی، حدود ۲۷ وام‌واژه، بنابر معجم، شاهنامه، لغت شهنامه، لغت فرس، و غیره، در شاهنامهٔ فردوسی آمده‌است، حال آن که با احتساب موارد مشکوک، یعنی مواردی که در نسخه‌های معتبر نیامده، فقط ۱۳ وام‌واژهٔ سغدی (اعم از اصلی یا هم‌آوا میان فارسی و سغدی یا واژهٔ سانسکریت دخیل در سغدی) در شاهنامه به کار رفته‌است که ۴ مورد آن هم فقط یکبار آمده‌است. اگر ضبط صورت اصلی وام‌واژه را در نسخه‌های معتبر در نظر بگیریم تعداد آن‌ها از این هم کمتر می‌شود.[۲۰]

پانویس[ویرایش]

  1. سغدی at MultiTree on the Linguist List
  2. Nordhoff, Sebastian; Hammarström, Harald; Forkel, Robert; Haspelmath, Martin, eds. (2013). "Sogdian". Glottolog 2.2. Leipzig: Max Planck Institute for Evolutionary Anthropology. {{cite book}}: Invalid |display-editors=4 (help)
  3. An Introduction to Sogdian,Prods Oktor Skjrervo ,p1
  4. The iranian languages, Gernot Windfuhr, p279
  5. Compendium Linguarum Iranicarum, Rudiger Schmitt, p173
  6. ۶٫۰ ۶٫۱ اُرانسکی، یوسیف م. زبان‌های ایرانی، ترجمه دکتر علی اشرف صادقی، تهران، انتشارات سخن ۱۳۷۸.
  7. ۷٫۰ ۷٫۱ سیم‌الدین‌اف، دادخدا، (رئیس پژوهشگاه زبان و ادبیات فرهنگستان علوم تاجیکستان)، خوانش تازه‌ای از سرود اهل بخارا، بی‌بی‌سی فارسی، پنج‌شنبه ۲۶ اوت ۲۰۰۴.
  8. ۸٫۰ ۸٫۱ ۸٫۲ زرشناس، زهره: بدر سغدیانه. در جدید آن‌لاین. ۰۳ ژانویه ۲۰۰۹–۱۴ دی ۱۳۸۷.
  9. An Introduction to Sogdian,Prods Oktor Skjrervo,p1
  10. ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ ۱۰٫۲ ۱۰٫۳ ۱۰٫۴ زرشناس، زهره، عناصری از یک قصه سغدی مانوی. در: «نامه فرهنگستان» پاییز ۱۳۷۶ - شماره ۱۱. (از ص ۹۸ تا ۱۱۲).
  11. تاریخ زبان فارسی، محسن ابولقاسمی، ص128
  12. ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ ۱۲٫۲ ۱۲٫۳ زرشناس، زهره، واژه اهریمن در ادبیات سغدی بودایی (۱۰ صفحه - از ۴۲ تا ۵۱). در: نامه فرهنگستان» زمستان ۱۳۷۹ - شماره ۱۶.
  13. تاریخ زبان فارسی، محسن ابولقاسمی، ص129
  14. تاریخ زبان فارسی، محسن ابولقاسمی، ص130
  15. نسیم جنوب
  16. Boyle, J.A. "Ḵh̲ātūn[پیوند مرده]." Encyclopaedia of Islam. Edited by: P. Bearman , Th. Bianquis , C.E. Bosworth , E. van Donzel and W.P. Heinrichs. Brill, 2008. Brill Online. UNIVERSITEITSBIBLIOTHEEK LEIDEN. 11 March 2008
  17. بی‌بی‌سی
  18. Cheung, Johnny. 2007. Etymological dictionary of the Iranian verb. Leiden: Brill. p.396.
  19. فرهنگ سغدی، سغدی - فارسی - انگلیسی پدیدآورنده: شهرزاد فتوحی، بدرالزمان قریب ناشر: فرهنگان - ۱۳۸۳.
  20. ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ زرشناس، زهره: چند وام‌واژه سغدی در شاهنامه فردوسی. در: باشگاه شاهنامه‌پژوهان ایران
  21. Sogdian Loan-Words in New Persian W. B. Henning Bulletin of the School of Oriental Studies, University of London, Vol. 10, No. ۱ (۱۹۳۹), pp. 93-106

منبع[ویرایش]

مطالعه بیشتر[ویرایش]

  • یارشاطر، احسان (۱۳۳۶). «زبانها و لهجه‌های ایرانی». فصلنامه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران. تهران (۱و۲): ۱۱ تا ۴۸. دریافت‌شده در ۲/۷/۲۰۱۴. تاریخ وارد شده در |تاریخ بازبینی= را بررسی کنید (کمک)