پرش به محتوا

مردم سیستانی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
(تغییرمسیر از سیستانی‌ها)
مردم سیستانی
مردم سیستانی هنگام رقص با لباس سیستانی
زبان‌ها
گویش سیستانی[۱]
دین
اسلام، مذهب: اکثریت شیعه
اقلیت: اهل سنت و دیگران ادیان و مذاهب[۲]
قومیت‌های وابسته
دیگر اقوام ایرانی‌تبار
(آذریلرتاتتالشکرداچمگیلکمازندرانی)

مردم سیستانی (از لحاظ تاریخی به «سکزی» نیز گفته می‌شود)، یکی از اقوام ایرانی‌تبار هستند[۳][۴][۵][۶][۷][۸] که عمدتاً در منطقه‌ای به نام سیستان در شرق و جنوب‌شرقی فلات ایران زندگی می‌کنند و از لحاظ تاریخی دارای تمدن کهن هستند.[۹][۱۰] زبانشان فارسی و گویش سیستانی می‌باشد.[۱۱]

مردم سیستان در گذشته به گویش‌های میانه ایرانی چون پهلوی اشکانی، پارسی میانه (پهلوی ساسانی) صحبت می‌کردند[۱۲] و اکنون به گویش بجا مانده از زبان سکزی که به سیستانی معروف است، صحبت می‌کنند. سیستانی‌ها از بازماندگان اقوام سکایی هستند.[۱۳] سکاها آخرین دسته از آریایی‌هایی بودند که در سال ۱۲۸ ق. م وارد ایران شدند.[۱۳][۱۴][۱۵][۱۶] آنها در بخش‌های مرکزی و شمالی استان سیستان و بلوچستان زندگی می‌کنند. از دهه‌های اخیر بسیاری نیز به دلایل مختلف سیاسی و اقلیمی به سایر نقاط ایران مانند استان‌های خراسان، کرمان، تهران و گلستان در شمال ایران مهاجرت کرده‌اند.[۱۷]

ریشه‌شناسی

[ویرایش]

سیستانی‌ها نام خود را از سکاستان ("سرزمین ساکا ") گرفته‌اند. ساکاها از قبیله سکاها بودند که به فلات ایران مهاجرت کردند. نام قدیمی‌تر پارسی باستان منطقه - قبل از تسلط ساکاها - Zaranka یا Drangiana ("سرزمین آبی") بود.[۱۸]

در شاهنامه از سیستان به نام زابلستان نیز نام برده شده است که پس از منطقه‌ای در شرق افغانستان امروزی قرار دارد. در حماسه فردوسی زابلستان به نوبه خود زادگاه رستم قهرمان اساطیری ایران معرفی شده است.[۱۸]

ژنتیک

[ویرایش]

طبق جدید ترین تحقیقات ژنتیکی که در نشریه پلس توسط همکاری دانشگاه تهران و دانشگاه کلن آلمان درمورد اقوام ایرانی صورت گرفت بین یازده گروه قومی موجود در فلات ایران هفت قوم به شدت با یک دیگر. همپوشانی داشتند که این هفت قوم شامل:

فارس ها، کورد ها، آذری ها، خوزستانی ها، لر ها، مازنی ها، و گیلک ها بودند که به این هفت قوم خوشه مرکزی ایرانی یا cic نیز می‌گویند

چهار قوم دیگر که شامل: سیستانی و بلوچ ها و ترکمن ها و اعراب جزایر خلیج فارس بودند از نظر ژنتیکی از خوشه ایرانی جدا دسته بندی میشدند

و بین این چهار قوم سیستانی و بلوچ به شدت با یک دیگر همپوشانی داشتند

همچین در این آزمایش نشان داده شد که مردم سیستانی با نمونه های باستانی عصر آهن در پاکستان نیز تشابه ژنتیکی داشتند عصر آهن در پاکستان مصادف با تشکیل هندو سکایی دارد که تشابه ژنتیکی بین سیستانی ها و این نمونه ها خود معلول بر سکایی تبار بودن این مردم است.[۱۹]

ادرس نشریه پولس:

https://journals.plos.org/plosgenetics/article?id=10.1371/journal.pgen.1008385

ویژگی

[ویرایش]

راولینسون به لحاظ نژادی، سیستانی‌ها را نمونه خالص نژاد آریایی می‌داند.[۲۰][۲۱][۲۲]

نویسندهٔ تاریخ سیستان، مردم سیستان را از نژاد زیبا و عالی دانسته و از آنان به عنوان مردمی سخت کوش، پرتوان، بلند اندام و تندرست، یاد کرده است.[۲۳]

در بررسی‌های هیئت‌های علمی دانشگاه پنسیلوانیا که در سال ۱۳۲۸ خورشیدی / ۱۹۴۹ م، به منظور پیدایی آثار انسان پیشین و بررسی‌های نژاد شناختی در نیمهٔ شمالی ایران انجام شد. از راه اندازه‌گیری‌های نژادی، معلوم گردید در سیستان، نژادی زیبا و خوش‌اندام وجود دارد و هم چنین مردمی که در پیرامون دریاچهٔ هامون به سر می‌برند، فک‌های پهن و نیرومند و گونه‌های برجسته دارند و دیگر ویژگی‌های آنان، همانند مردم «پالئولیتیک» و «اینوها» و هم چنین بومیان استرالیا و ژاپن می‌باشد که همه از نیاکان نژاد سفید هستند.[۲۴]

زکریا قزوینی، نویسندهٔ آثار البلاد و اخبار العباد، نوشته است: «خوش‌رفتاری، نیکوکاری، آیین‌داری، پرهیزگاری، هر کاری خداپسند، برو در سیستان ببین که در سراسر سرزمین، درست کارتر، با انصاف‌تر، خوش‌زبان‌تر از بازاریانِ سجستان یا سیستان نیست. تشت طلا بر سر نه و باکی مدار. امر به معروف می‌کنند و هر کسی را از ناروا بازمی‌دارند و طعنه می‌زنند، حتی اگر جان در راه حق بدهند، باک ندارند».[۲۵]

مقدسی، جغرافی‌دان قرن چهارم هجری درباره سیستان و مردم آن در کتاب احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم می‌گوید: «سیستان مرکز مار و مردان گردن فراز پیشگام، خردمند، زیرک، فقیه حافظ، باهوش، با ادب، سخن ور، ماهر در هندسه و حکمت است».[۲۶]

تاریخ

[ویرایش]

تاریخ اولیه

[ویرایش]
نقشه سیستان که از نظر تاریخی به نام سکاستان، زادگاه سیستانی‌ها نیز شناخته می‌شود.

درانگیان در فهرست مردمانی بودند که پیش از هخامنشیان توسط نینوس پادشاه افسانه‌ای اداره می‌شدند.

دوره هخامنشیان

[ویرایش]

برخی معتقدند از آنجا که هرودوت در کتاب تاریخش، کوروش را به خاطر کمک سکاها در نبرد با یونانیان، دوستدار آنها می‌دانست، می‌توان چنین برداشت کرد که سکاها پیش از سلسله هخامنشی در این ناحیه سکونت داشته‌اند.[۲۷]

در دوران هخامنشی (۳۳۰–۵۵۰ پ. م) در زمان داریوش بزرگ، بطلمیوس نام «آریا پولیس» را برای سیستان عنوان کرده است که بیانگر یکی از کانون‌های بزرگ جمعیتی قوم آریا در سیستان است.[۲۸]

در تاریخ آمده است که سیستان از همان آغاز، جزو ممالک کوروش هخامنشی به حساب می‌آمد و به گفته هرودوت سرنکیان که در شهربانی چهاردهم اقامت داشتند، توانستند در زمان داریوش سیستان را اشغال کنند. بنا به گفته مورخین یونانی داریوش در هنگام جنگ به ساکنین آنجا به ویژه تیره آریاسپی (راننده اسب توانا) لقب اورگاتا (یاری کننده) داده است.[۲۹]

هرودوت در کتاب هفتم خود می‌نویسد: سیستانی‌ها در لشکرکشی خشایارشاه بر ضد یونان شرکت داشتند و در فقره ۶۸ آنان را چنین توصیف می‌کند که سیستانی‌ها جبه رنگین و موزه‌ای که تا به زانو می‌رسید داشتند. کمان و نیزه آنان نیز به طرز ماد (مد) بود.[۳۰]

کریستن سن: «در لشکرکشی‌های داریوش و خشایار شاه، سکاها (سیستانی‌ها) از بهترین افواج به‌شمار می‌آمدند».

دوره ساسانیان

[ویرایش]

با انقراض اشکانیان، اردشیر بابکان اولین پادشاه ساسانی، بار دیگر با تسخیر سیستان، این منطقه را دست نشانده خود کرد.[۲۹] در زمان اقتدار سلسله ساسانی تعیین فرمانروایان مناطق بزرگ و استراتژیک از جمله سیستان که با عنوان سگانشاه و فیروز از آنها یاد شده است، عمدتاً از جانب حکومت مرکزی صورت می‌گرفت و به پسران شاه بخصوص کسانی که احتمال پادشاهی آنان می‌رفت واگذار می‌شد. از جمله آنان می‌توان به نرسی، پسر شاهپور اول و بهرام سوم فرزند بهرام دوم که پس از فتح مجدد آن را پسرش واگذار کرد، اشاره نمود.[۲۹]

گیرشمن و کنستانتین اینوسترانتسف، می‌گویند: سیستانی‌ها از ارکان اصلی قدرت شاهنشاهی ساسانی بودند همچنین خانیکوف نیز می‌گوید ساسانیان با حمایت سیستانی‌ها به قدرت رسیدند.[۳۱][۳۲][۳۳]

کریستن سن: «اشکانیان و ساسانیان بیش از همه به سیستان و سیستانی‌ها اطمینان داشتند».

فتوحات اسلامی

[ویرایش]

در جریان فتح ایران توسط مسلمانان، یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی در اواسط دهه ۶۴۰ میلادی به سکستان گریخت و در آنجا فرماندار آن اپرویز سکستانی (که کم و بیش مستقل بود) به او کمک کرد. با این حال یزدگرد سوم با مطالبه پول مالیاتی که از پرداخت آن کوتاهی کرده بود، به سرعت به این حمایت پایان داد. [۳۴] [۳۵] [۳۶]

در سال ۶۵۰، عبدالله بن عامر پس از تثبیت موقعیت خود در کرمان، لشکری به فرماندهی مجاشی بن مسعود به سکستان فرستاد. مجاشع بن مسعود پس از عبور از صحرای دشت لوت به سکستان رسید. اما شکست سنگینی متحمل شد و مجبور به عقب‌نشینی شد. [۳۷]

یک سال بعد عبدالله بن عامر لشکری به فرماندهی ربیع بن زیاد حارثی به سکستان فرستاد. پس از مدتی به زلیق، شهر مرزی بین کرمان و سکاستان رسید و دهقان شهر را وادار به اعتراف به بیعت با خلفای راشدین کرد. سپس در قلعه کرکویه هم که آتشکده معروفی داشت که در تاریخ سیستان آمده است، همین کار را کرد. [۳۶] وی سپس به تصرف زمین‌های بیشتری در استان ادامه داد. پس از آن زرنگ را محاصره کرد و پس از جنگی سنگین در خارج از شهر، اپرویز و افرادش تسلیم شدند. وقتی اپرویز برای بحث در مورد شرایط یک معاهده نزد ربیع رفت، دید که از جنازه دو سرباز کشته شده به عنوان صندلی استفاده می‌کند. این امر اپرویز را به وحشت انداخت که برای نجات ساکنان سکستان از دست اعراب، در ازای پرداخت خراج سنگین، که شامل خراج ۱۰۰۰ پسر برده با ۱۰۰۰ ظروف طلا بود، با آنها صلح کرد. [۳۶] [۳۵] بنابراین سکستان تحت کنترل خلافت راشدین درآمد.

دوران اسلامی پس از فتوحات

[ویرایش]
سلسله صفاریان ۸۶۱–۱۰۰۳ میلادی

سلسله صفاریان که اولین حکومت کاملاً مستقل ایرانی پس از حکومت اعراب بود توسط یعقوب بن لیث صفاری تأسیس شد. یعقوب قبل از اینکه فرمانده جنگی شود به مسگری (صفار) و عیاری مشغول بود. او بخش اعظم ایران کنونی را فتح کرد و پس از تسلط بر منطقه سیستان نیز شروع به فتح بیشتر پاکستان و افغانستان و بعداً تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان امروزی کرد.

زبان

[ویرایش]

مردم سیستانی به گویش سیستانی که یکی از گویش‌های زبان فارسی است تکلم می‌کنند.

این گویش از یک سو بیشترین خویشاوندی واژگانی و دستوری را با گویش موجود و گذشته خراسانی و فراتر از آن با لهجه‌های مرده ماوراءالنهری و تاجیکی کنونی دارد.[۳۸]

فرهنگ‌نویسان، گویش سیستانی را یکی از چهار لهجه متروک پارسی یاد کرده‌اند. ابوریحان بیرونی در الصیدنه، چند لغت از زبان قدیم سیستانی آورده است.[۳۹] بسیاری از واژگان سیستانی از هزار سال پیش تاکنون تفاوت چندانی نکرده است.[۴۰] اگرچه اصل زبان که احیاناً همان سگزی است، پیش از این منقرض شده و تنها گویش آن باقی مانده است.[۴۱]

یک سرود دینی به گویش سیستانی باقی مانده است که به اواخر دوره ساسانی نسبت داده می‌شود. سرود آتشکده کرکویه یکی از زیباترین سرودهای مذهبی زرتشتیان سیستان بوده است که به هنگام روشن کردن آتشگاهها، به آواز بلند خوانده می‌شده است.[۴۲]

فُرخُتَه باذا، روشخنیده گرشسب، هوش
همی پُراست، از جوشانوش کُن می، انوش
دوست بذ آگوشبه آفرین نه، گوش
همیشه نیکی، کوشکه دی گذشت و، دوش

پوشاک

[ویرایش]

پوشاک سیستانی لباس سنتی و محلی مردم سیستان و برگرفته از فرهنگ، جغرافیا و هزاران سال همزیستی با طبیعت در گذشته و حال است.[۴۳][۴۴][۴۵]

پوشاک مردان

[ویرایش]
لباس مردان سیستانی هنگام رقص با شمشیر

پوشاک مردان سیستان عمدتاً شامل دستار، سرپوش، پیراهن و شلوار است.[۴۶][۴۷] به دستار در گویش محلی لنگوته می‌گویند که بیشتر به رنگ سفید است. پیراهن مردان، بلند و تا سر زانو است. این پیراهن‌ها در ۳ مدل چین‌دار، ساره، ترک‌دار استفاده می‌شود. معمولاً پیراهن به هر صورت که باشد، شلوارش نیز به همان صورت ساده یا چین‌دار است. روی لباس مجالس افراد مرفه ابریشم‌دوزی می‌شود.[۴۸] در گویش محلی سیستان به شلوار، تمو یا تومون و به پیراهن پنر می‌گویند و نوع ترک‌دار آن را چل تریز می‌نامند که از قسمت زیر حلقه آستین به پایین حداقل از ۳۴ ترک تشکیل شده است. همچنین مردان سیستانی جلیقه‌ای روی پیراهن می‌پوشند که به آن جلزقه می‌گویند.[۴۹]

پوشاک زنان

[ویرایش]
لباس زنان سیستانی

پوشاک زنان سیستانی نیز ساده و با طرح‌هایی است. لباس زنان همچون مردان بلند و گشاد است. زنان سیستانی علاوه بر لباس سنتی و روزانه خود، نوعی لباس نیز جهت اعیاد و جشن‌ها تدارک می‌بینند. از مشخصات لباس روزمره زنان سیستانی، نوعی سوزن‌دوزی است که در حاشیه یقه و سرآستین لباس به کار می‌رود که در گویش محلی به آن سیاه دوزی گویند. این لباس از پیراهن و شلوار گشاد تشکیل می‌شود. بلندی پیراهن تا پایین زانو و دور کمر آن چین‌دار است.[۵۰] همچنین دستاری مستطیل شکل بر سر می‌بندند. پوشاک جشن‌ها و مراسم شاد که متشکل از شلواری پرچین، پیراهنی تا بالای زانو با دو چاک از دو طرف است. همچنین دامنی پرچین می‌پوشند که به آن تمو می‌گویند و تا سر زانو است. گشادی دور دامن به ۹ متر می‌رسد. دستاری که در این لباس مورد استفاده قرار می‌گیرد، سه گوش است. نمونه این لباس در پوشاک سنتی زنان خراسان نیز دیده شده است. همچنین پیراهن دو گریبانه، پیراهن تاجیک، لچک و چادر، بخشی از پوشاک محلی زنان سیستانی است.[۵۱][۵۲]

فرهنگ و هنر

[ویرایش]

صنایع دستی

[ویرایش]

صنایع دستی سیستان از اصیل‌ترین و شاخص‌ترین صنایع دستی ایران و جهان و قدمت آن به درازای تاریخ است. مردم سیستان نیز همچون دیگر اقوام ایرانی همواره به دنبال راهی برای استفاده بهتر از هنر نیاکانشان بوده‌اند. صنایع دستی سیستان زیربنای همین تفکر است و این کار باعث شده تا به مرور زمان آثاری ارزشمند و زیبا به وجود بیاید که روز به روز بر زیبایی آنها افزوده شود.[۵۳][۵۴]

سیاه دوزی سیستانی روی لباس
گز بافی سیستان

آشپزی

[ویرایش]

آشپزی سیستانی سبک و شیوهٔ آشپزی در سیستان و در میان مردم سیستانی است. گرچه در طی قرن‌ها، آشپزی سیستانی تحت تأثیر غذاهای فرهنگ‌های گوناگون بوده است ولی با این وجود همچنان در نوع خود خاص و متنوع است. خیلی از غذاهای فرهنگ‌های همسایه مردم سیستان نیز از آشپزی سیستانی تأثیر گرفته است.[۵۵]

تاریخچه

[ویرایش]

تاریخ روش آشپزی سیستانی مانند تاریخ مردم سیستان بسیار قدیمی می‌باشد. روش آشپزی سیستانی به لحاظ ریشه‌های تاریخی و منحصر به فرد بودنش از سایرین متفاوت است. خوراکی‌های سیستانی به مزه و کیفیت خود در جهان شهرت یافته است. روش آشپزی سیستانی بنا بر طرز تهیه و ذائقه، همچنین به خاطر ادویجات و چاشنی‌های خوش‌مزه خود با روش آشپزی شرق قرابت دارد.[۵۶]

رقص و موسیقی

[ویرایش]

رقص‌های محلی

[ویرایش]

۱) چوب بازی: به‌صورت گروهی یا دونفره توسط مردان انجام می‌شود. مراحل آن مانند چاپ سیستانی و هر نفر با دو چوب.

۲) رقص شمشیر: ازهنرهای نمایشی اصیل (گرچه گفته می‌شود قدمت این نوع رقص به ۵ هزارسال می‌رسد) سیستان است و غالباً دو نفره و هر بازیگر با دو شمشیر. رجزخوانی و چرخ، حمله، دفاع، گریز، و غلت زدن از مراحل آن است.[۵۷]

چوب بازی سیستانی؛ نماد صلح وجنگ

[ویرایش]
رقص با شمشیر، سیستان

در چوب بازی (رقص شمشیر) عده‌ای از افراد با تشکیل دایره و همراهی نوای دهل و ساز به حرکت درآمده و با کوبیدن چوب‌های کوتاهی که در دست دارند در یک حرکت دوار به چرخش درمی آیند. چوب به عنوان یکی از عناصر موجود در این رقص به شدت معنایی نمادین دارد. در این‌جا چوب وسیله‌ای برای به ظهور رساندن احساس شادی است. از سوی دیگر چوب به عنوان یکی از اولین سلاح‌های مورد استفاده بشر شناخته می‌شود و از دیرباز یکی از اولین وسایل دفاعی انسانه بوده است. چوب به عنوان یک سلاح در زندگی گذشته مورد استفاده قرار می‌گرفته و از همین جهت که می‌گوییم چوب بازی نمادی است از جنگ و صلح، نمادی از شادی و دفاع[نیازمند ابهام‌زدایی]. چوب بازی به عنوان میراث به جا مانده از زندگی گذشته، در دورانی نه چندان دور دارای کارکردی دوگانه بود. از یک سو فرصتی برای ابراز شادی در صلح و از سوی دیگر تمرینی برای آمادگی دفاعی.

در زندگی اجتماعی بشر رقص با شدیدترین بروز و ظهور احساسات و شورها همراه است. چوب بازی به عنوان نوعی رقص ادراکات مشترک رقصندگان را از معنای زندگی و چیستی فرهنگشان با شدیدترین احساسات و شورها به نمایش درمی‌آورد در چوب بازی نوازندگان (نوازنده دهل و ساز سرنا) در مرکز دایره و سایر افراد در گرداگرد آنها قرار می‌گیرند. صدای ساز و ریتم و سرعت آن، کنترل‌کنندهٔ رفتار عاملان رقص است و تو گویی همه آن‌ها بر مدار نوازندگان و نوای سحرآمیز ساز آن‌ها می‌چرخند و با نیروی جاذبه آن‌ها این حرکت دوار ادامه دارد. نوع انجام رقص چوب بازی که رقصی جمعی است و هماهنگی رفتاری کنشگران را می‌طلبد، دلالت بر پیوستگی زندگی اجتماعی کنشگران آن دارد. زندگی اجتماعی که در آن به هم پیوستگی اجتماعی امری حیاتی است. نحوه اجرای رقص چوب بازی مستلزم ادراکات مشترک عاملان رقص، نوازندگان، نواها و ابزار مورد استفاده است. چگونگی کنش و واکنش رقصندگان نسبت به هم، عکس‌العمل آن‌ها نسبت به نوازندگان، چگونگی واکنش در مقابل نواها و سرعت و ریتم آن‌ها همگی در سطحی وسیع از درک مشترک همه عاملان نشأت می‌گیرد. آنچنان‌که گفتیم زبان رقص زبان نشانه و نماد است زبانی که اغلب به وسیله اشکال و علائم بصری و صدا و آوای موسیقی و آواز سخن می‌گوید. همه این نمادها در چوب بازی وجود دارد. به عنوان مثال در زمانی که ریتم و نوای ساز به بالاترین سطح سرعت می‌رسد و نوازنده رقصندگان را به بالاترین سطح شورانگیزی می‌رساند، نوازنده سرنا با حذف صدای سرنا از زمینه اجازه می‌دهد صدای دهل به تنهایی به گوش برسد و در این هنگام نوازنده دهل با ضرباتی نرم و آرام رقصندگان را به خلسه‌ای فرو می‌برد و در این‌جا تنها صدای ضربات چوب بر یکدیگر به گوش می‌رسد و فریاد بلند رقصندگان که نشانه‌ای از اوج شور و شادی است. اگر چه چوب بازی به عنوان یک رقص سنت سیستانی‌ها است اما هر ناظری می‌تواند در آن موقعیت و زمینه این نمادها و نشانه‌ها را درک کند و به معنایی مشترک با سایرین برسد.

چوب بازی به عنوان بخشی از فرهنگ مردم سیستان به دنبال بازآفرینی و بازنمایی شیوه زیست فرهنگی سیستانیان است و فرهنگ مردم سیستان را در زبانی نمادین، هنرمندانه و زیبایی شناسانه با بالاترین سطح از انرژی و احساسات به ظهور می‌رساند. چوب بازی همانند دیگر گونه‌های رقص فولکلوریک در برابر معضلات و گره‌های زندگی پیام صلح و شادی، همبستگی، پیوند و انسانی‌تر زیستن را می‌دهد.[۵۸]

موسیقی

[ویرایش]

موسیقی که در ماه رمضان خوانده می‌شود، اجرای موسیقی تعزیه و موسیقی «صفت» بخشی از این نوع موسیقی در مدح خدا، پیامبر و بزرگان دین است. همچنین موسیقی مرثیه و مراسم عزاداری است.[۵۹]

سازهای محلی سیستان

[ویرایش]

رباب:

دارای کاسه طنینی است که با سایر قسمت‌های ساز به صورت یکپارچه ساخته می‌شود. مانند تنبیره از پوست روی کاسه، خرک، سوراخ‌های صوتی. سیم‌های ملودی ساخته شده است. این ساز با مضراب پلاستیکی سه گوشی نواخته می‌شود. طول آن حدود ۶۴ سانتیمتر است. به آن رباب ۱۸تار می‌گویند که احتمالاً با تعداد سیم‌های آن بی‌ارتباط نیست.

درکر و تمبوک:

دوطبل چوبی در دو اندازه مختلف هستند و توسط دو نوازنده به صدا در می‌آیند. نوازنده درکر، «درکری» نام دارد که گاهی اوقات «دکل» یا «دکر» تلفظ می‌شود. برای بستن پوست روی طبل از حلقه‌هایی از جنس چوب انار استفاده می‌کنند.

تنبیره یا تنبورک:

این ساز دارای کاسه طنین بزرگی است که شبیه به نصف گلابی است و روی آن پوششی از چوب کاملاً صاف و صیقلی دارد در منتهی‌الیه تحتانی قسمت صاف کاسه طنین نصب است. سیم‌ها پس از عبور از روی آن در پشت بدنه کاسه طنین به وسیله سه میخ چوبی محکم بسته می‌شوند. در قسمت صاف کاسه طنین تزیینات منبت‌کاری شده‌ای نیز است که «پاروریز» یا «پاروریچ» نام دارد.

دسته تنبیره از چوب گیاه «پرینک» و دسته آن از درخت «شاگ» ساخته می‌شود. نوازنده تنبیره «تنبورگی» یا «چنگی» نام دارد.

قیچک:

تنها ساز زهی آرشه‌ای است. کاسه طنین آن شبیه به لنگر کشتی است که وارونه شده باشد. دو سوراخ صوتی بزرگ روی کاسه طنین و در قسمت فوقانی آن وجود دارد. قسمت تحتانی کاسه طنین که نیم دایره کوچکی را تشکیل می‌دهد پوست دارد. این دو قسمت به وسیله دو فرورفتگی بیضی شکل در دو طرف بدنه طنین مشخصا از هم جدا هستند. خرک روی قسمت تحتانی کاسه طنین، کج قرار دارد. به این ساز منگوله‌هایی نیز برای تزیین آویزان می‌کنند. سیم‌های قیچک با آرشه‌ای به نام «کمانک» نواخته می‌شود که موهای دم اسب است. قیچک و کمانک از چوب پرینک ساخته می‌شود.[۶۰]

تصنیف‌ها و ترانه‌های قدیمی

[ویرایش]

۱) آواز سیتک: سیتک به دوبیتی‌هایی گفته می‌شود که در مضامین مختلف سروده و خوانده می‌شود. زنان و دختران سیستانی در شبهای رمضان گردهم جمع می‌شوند و به خواندن ترانه‌های سیستانی که به آن سیتک گفته می‌شود، می‌پردازند

۲) آوازهای مراسم سوگواری: مراسم سوگواری سیستان نیز آوازهای مخصوص به خود را دارد. به سوگواری کردن ارده کردن یا ارده کشیدن می‌گویند که همان رباعی خوانی (روایی یا رباعی کردَ) است و معمولاً توسط زنان خوانده می‌شود. (تاپیک مربوط در تالار :روایی خوانی زنان سیستانی

۳) آوازهای کار: در سیستان هنگام درو و برداشت محصول آوازهای مخصوص خوانده می‌شود. مانند آوازهای وزن گندم و آواز مشک زنی.

۴) آیکه: آوازهای لالایی سیستانی (جهت کسب اطلاعات بیشتر به تاپیکآیکه در تالار مراجعه کنید)

۵) آوازهای دسته جمعی کودکان: مانند کریچو کریچو پندونه

۶) رمضونیکه: آوازهای مخصوص ماه رمضان (جهت کسب اطلاعات بیشتر به تاپیک از رمضونیکه در سیستان تا هالوین در آمریکا در تالار مراجعه کنید)

  1. آوازهای شبیه خوانی و تعزیه خوانی
  2. لوبتک:

مایش ریتمیک بدون کلام باهمراهی دایره و حرکات موزون. این نمایش در سیستان به فراموشی سپرده شده است.

۹) الوکه: آوازهای مولودی خوانی. الوکه، اشعاری است که در عروسی‌ها و جشن‌ها خوانده می‌شود. مضامین اشعار بیشتر مذهبی و عاشقانه است. این اشعار با همراهی دف و دایره و گاهی به همراه دهل و ساز اجرا می‌شود.

تاریخچه و مشاهیر

[ویرایش]

سرزمین سیستان در کتاب اوستا، یازدهمین سرزمینی است که " اهورامزدا " آفریده.[۶۱] همچنین زادگاه رستم دستان قهرمان حماسی شاهنامه فردوسی می‌باشد.[۶۲] تاریخ نگاران سیستان را به گرشاسب، یکی از نوادگان کیومرث نسبت داده‌اند.[۶۳] نام سیستان از نام اقوام آریایی " سکا " اخذ شده است. " سکاها " در حدود سال ۱۲۸ قبل از میلاد، سیستان را به تصرف خود درآورده و در پهنه آن استقرار یافته‌اند.[۲۹] " نیمروز " نام دیگر سیستان است. همچنین بنای بیشتر شهرهای سیستان را به پهلوانان اسطوره ای ایران چون زال، سام و رستم نسبت داده‌اند. زمانی سیستان جزو متعلقات دولت ساسانی به‌شمار می‌آمد که به دست اردشیر بابکان فتح شد[۲۹] و در سال ۲۳ هجری قمری، مسلمانان عرب این سرزمین را فتح کردند.[۶۴] اولین فرمانروای معروف ایرانی این سرزمین بعد از اسلام، " یعقوب لیث " صفاری بود.[۶۵] بعد از صفاریان، سامانیان، غزنویان و سلجوقیان نیز هریک، مدتی در این سرزمین فرمان رانده‌اند.

در سیستان راویان حدیث و فضلای بسیاری وجود داشته است که از آنجمله می‌توان به عبدالله اشعث و عبدالرحمن بن عبدالله و ابو داوود سجستانی که ثالث اصحاب الصالح است در حدیث و ابوحاتم سجستانی که راوی حدیث می‌باشد و در فقه بی‌نظیر بوده است و نیز ابوحاتم سهل بن محمد سجستانی که راوی بوده است و یحیی بن عمارسجستانی که فاضل و محدث و فقیه بوده به‌طوری‌که خواجه عبدالله انصاری در مجلس سخنرانی ایشان حاضر می‌شد. ابوسلیمان سجزی که از مفسرین کلام ارسطو بود و از حکیمان توانمند زمان خویش می‌باشد به‌طوری‌که ابو علی سینا به ایشان بسیار علاقه و اعتماد داشته است تا حدی که در اکثر کتب خود از سخنان ایشان استفاده نموده است. در علم عرفان نیز می‌توان به خواجه عبدالله الطاقی (که در توصیف ایشان خواجه عبدالله انصاری بیانات زیادی دارد) نام برد و نیز خواجه ظهیر الملک ابونصر احمد بن سیستانی که وزیر وقت خراسان بود و هم عصر سنایی بوده است. و از دیگر زاهدان منطقه شیخ علی سیاه چشم و شاه رحمت‌الله مشهور به پیر زیارتگاه و میر اقبال سیستانی مؤلف رساله اقبالیه و میر محمد میر عبدالله و ملا کردان و خواجه ابراهیم نمکی و شیخ علی پیر قلسی و جم غیفر می‌توان نام برد.[۵۹]

جستارهای وابسته

[ویرایش]

منابع

[ویرایش]
  • افشار، ایرج (۱۳۸۰). ویژگی‌های اخلاقی و نژادی مردم سیستان. زابل: روابط عمومی دانشگاه زابل.
  • پرویز حسین‌پور (۱۳۷۳نظر و گذری بر تاریخ سیستان، انتشارات مصفا تهران

پانویس

[ویرایش]
  1. Nakosteen, Mehdi (1933). The Development of Persian Education and Learning (به انگلیسی). Cornell University. p. 89.
  2. Лана Меджидовна Раванди-Фадаи (2014). "К вопросу о положении национальных и религиозных меньшинств" (PDF) (Сборник) (به روسی) (ИРАН: ИСТОРИЯ И СОВРЕМЕННОСТЬ ed.). Москва: ИВ РАН; Центр стратегической конъюнктуры. Под ред. Л. М. Кулагиной, Н. М. Мамедовой; Сост. И. Е. Федорова, Л. М. Раванди-Фадаи.: 271–274. Archived from the original (PDF) on 2023-03-14. {{cite journal}}: Cite journal requires |journal= (help)نگهداری یادکرد:تاریخ و سال (link)
  3. Barthold, Vasilii Vladimirovich (2014-07-14). An Historical Geography of Iran (به انگلیسی). Princeton University Press. p. 69. ISBN 978-1-4008-5322-9.
  4. "A Study of the Sistani People's Culture in Iran". 4 (1) (Afro Asian Journal of Anthropology and Social Policy ed.). 2013. ISSN 2229-4414. Archived from the original on 2023-03-14. {{cite journal}}: Cite journal requires |journal= (help)نگهداری یادکرد:تاریخ و سال (link)
  5. Afshar, Iraj (1380). Moral and racial characteristics of Sistani people. Zabul: Zabul University Public Relations.
  6. Mehri Mohebbi, Zahra Mohebbi (2015). "Demography of Race and Ethnicity in Iran" (به انگلیسی) (The International Handbook of the Demography of Race and Ethnicity ed.). Dordrecht: Springer Netherlands. Rogelio Sáenz, David G. Embrick, Néstor P. Rodríguez: 353–366. doi:10.1007/978-90-481-8891-8_18. ISBN 978-90-481-8891-8. {{cite journal}}: Cite journal requires |journal= (help)نگهداری یادکرد:تاریخ و سال (link)
  7. Shahraki, Nakhi (1401). The argument of Siustan (the roots of the decline of the power and strength of the Sistani people). Zahedan: Observer. pp. 70. ISBN 978-622-97101-0-4.
  8. Janabollahi, Mohammad Saeed (2016). Anthropological travelogue of Sistan and Baluchistan (passage on the ethnology of Baloch and Sistani clans). Mashhad: Popli. pp. 410. ISBN 9786006026688.
  9. «O povo Sistani são os sobreviventes da tribo Skais no planalto iraniano(The Sistani people are the survivors of the Skais tribe in the Iranian plateau)». بایگانی‌شده از اصلی در ۱۷ دسامبر ۲۰۲۳.
  10. India, Survey of (1893). General Report (به انگلیسی). In these days the Sakas of Mushki , and the Sakazai , the chief section of the fast diminishing Sajadi clan , all claim to be Brahuis.
  11. بهاری، محمدرضا. زبانشناسی عملی، بررسی گویش مردم سیستان. زاهدان، ناشر: مؤلف، ۱۳۷۸، ص ۱۲.
  12. افشار، ایرج. سیمای ایران. ص. ۳۰۲.
  13. ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ مشکور، محمدجواد، جغرافیای تاریخی ایران باستان، ص۶۴۹.
  14. گروسه، رنه؛ امپراتوری صحرانوردان، ترجمهٔ عبدالحسین میکده، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1350، ص ۷۶.
  15. نفیسی، سعید (۱۳۸۴). تاریخ اجتماعی ایران در دوران پیش از تاریخ و آغاز تاریخ (ویراست به اهتمام عبدالکریم جربزه دار). تهران: اساطیر. صص. ص۵۷–۶۶۲.
  16. عنایت الله، رضا، ایران و ترکان در روزگار ساسانیان، ص ۶۳.
  17. Behari, Mohammadreza. Practical Linguistics, Studying the Dialect of the People of Sistan. Zahedan, Publisher: Author, 1378, p. 12.
  18. ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ طاهری، محمد، جایگاه و تأثیر قوم سکایی در تاریخ و شاهنامه فردوسی
  19. Mahdi Aminikhah, Mir-Saeed Yekaninejad, Mohammad Hosein Nicknam, Farideh Khosravi, Mehrnaz Naroeinejad, Bita Ansaripour, Batol Moradi, Behrouz Nikbin, Ali Akbar Amirzarga (6 2018). "HLA Class I and Class II Genes Distribution of the Sistanis in Iran" (PDF) (журнал) (به ENG). 15 (2) (Iranian Journal of Immunology ed.): 97–111. Archived from the original (PDF) on 2020-11-26. {{cite journal}}: Cite journal requires |journal= (help); Check date values in: |date= (help)نگهداری یادکرد:تاریخ و سال (link) نگهداری یادکرد:زبان ناشناخته (link) نگهداری یادکرد:نام‌های متعدد:فهرست نویسندگان (link)
  20. راولینسون، سرهنری؛ یادداشت‌های سیستان، ژورنال انجمن سلطنتی جغرافیایی لندن، شمارهٔ 1873،43. م، ترجمه حسن احمدی، جغرافیای تاریخی سیستان، تهران: بی‌نا، 1378.
  21. مشکور، محمدجواد (۱۳۷۱). جغرافیای جهان باستان. تهران: دنیای کتاب. ص. ص۶۵۱.
  22. بارتلد، ویلهلم (۱۳۷۷). جغرافیایی تاریخی ایران. ترجمهٔ همایون صنعتی زاده. تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار. ص. ص۸۲.
  23. تاریخ سیستان؛ تصحیح ملک‌الشعرای بهار، تهران: کتابخانهٔ زوار، 1314، ص 12.
  24. صمدی، حبیب‌الله؛ سیستان از نظر باستان‌شناسی، گزارش‌های باستان‌شناسی، جلد سوم، تهران: اداره کل باستان‌شناسی، 1334، ص153-154.
  25. قزوینی، زکریا بن محمد بن محمود؛ آثار البلاد و اخبار العباد، ترجمهٔ عبدالرحمان شرفکندی (هه‌ژار)، تهران: انتشارات اندیشه جوان، 1366)ص ۳۸.
  26. مقدسی، ابوعبداللّه محمد بن احمد، احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، ترجمه دکتر علینقی منزوی، جلد 1 (تهران، کاویان، 1361) ص 444.
  27. یغمایی، اقبال، بلوچستان و سیستان، ص۹۰.
  28. راولینسون، سرهنری؛ یادداشت‌های سیستان، ژورنال انجمن سلطنتی جغرافیایی لندن، شمارهٔ 1873،43. م، ترجمه حسن احمدی، جغرافیای تاریخی سیستان، تهران: بی‌نا، 1378. ص ۳۰۴.
  29. ۲۹٫۰ ۲۹٫۱ ۲۹٫۲ ۲۹٫۳ ۲۹٫۴ یغمایی، اقبال، بلوچستان و سیستان، ص۹۱.
  30. مشکور، محمدجواد، جغرافیای تاریخی ایران باستان، ص۶۴۷.
  31. مطالعاتی دربارهٔ ساسانیان - اینوسترانتسف - ترجمهٔ کاظم‌زاده - ص۶۴.
  32. ایران از آغاز تا اسلام - گیرشمن - ص۳۱۶.
  33. ماتیکان سیستان - نوشته جواد محمدی خمک - ص۵۲
  34. Pourshariati 2008, p. 222.
  35. ۳۵٫۰ ۳۵٫۱ Morony 1986, pp. 203–210.
  36. ۳۶٫۰ ۳۶٫۱ ۳۶٫۲ Zarrinkub 1975, p. 24.
  37. Marshak & Negmatov 1996, p. 449.
  38. افشار، ایرج، سیمای ایران، ص۳۰۲، بی تا، بی جا
  39. فرهنگ معین، ج ۵، زیر عنوان «سیستانی».
  40. محمدی خمک، جواد، مقاله «گویش سیستانی در ترجمه قرآن قدس» در ماتیکان سیستان، مجموعه مقالات سیستانی، مشهد، و اژیران، ۱۳۷۸، ص ۴۷۱.
  41. بهار، محمدتقی، سبک‌شناسی. ج ۱، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۵، ص ۲۹.
  42. سیستانی، محمداعظم. مقاله «سرود آتشکده کرکوی یا قدیمیترین شعر در لهجه محلی سیستان» در ماتیکان سیستان، مجموعه مقالات سیستان‌شناسی. مشهد، و اژیران، ۱۳۷۸، ص ۳۹۴.
  43. اصالت چندین هزار ساله لباس سیستانی، ایسنا
  44. لباس اصیل سیستانی، نشان تمدن و اصالت مردم سیستان، باشگاه خبرنگاران جوان
  45. سبک زندگی اقوام، جامه و لباس، شماره: ۱۹۹، ۱۴۰۰/۱۰/۰۶–۱۱:۱۱، نسخه چاپی
  46. «لباس مردان سیستانی». تابناک سیستان و بلوچستان
  47. سیستانی، محمد اعظم، مردم‌شناسی سیستان، ص۷۰و۷۱
  48. عمرانی‌نسب، اشرف السادات (۱۳۶۸). فرهنگ مردم ایران.
  49. «نگاهی به تاریخچه لباس محلی اقوام مختلف ایرانی». لباس سیستانی.
  50. «اسامی لباس‌های محلی شهرهای ایران». لباس محلی سیستان.
  51. آشنایی با لباس زنان سیستان، همشهری آنلاین
  52. یعقوبی، حمیده. هنرهای دستی زنان؛ پوشاک زنان سیستانی.
  53. «زیباترین و خاص‌ترین صنایع دستی سیستان».
  54. زهرا دولت یاری، پروین دولت یاری. هنرهای سنتی سیستان با استفاده از الیاف گیاهی و حیوانی.
  55. «غذاهای محلی سیستان».
  56. سیستانی، محمد اعظم، مردم‌شناسی سیستان (انواع خوراک مردم)، چاپ (۲۰۱۱).
  57. وبگاه هنر و مردم‌شناسی سیستان
  58. وبلاگ باشگاه جامعه‌شناسی
  59. ۵۹٫۰ ۵۹٫۱ وبگاه دستان سیستان
  60. وبگاه ترانه‌های سیستان
  61. (نامهٔ باستان، جلد اول، میر جلال‌الدین کزازی، ۱۳۸۵، ص۳۹۷.)
  62. نعیمی، احمد (۱۳۶۹). رستم یل سیستان. ناشر مؤلف.
  63. محمد تقی بهار (ملک الشعرا)، تهران، معین، ۱۳۸۱، ص۴۹–۵۰.
  64. The 'Abbāsid Revolution citing Futuh Record by Baladhuri and At Tabari
  65. باسورث، کلیفورد ادموند (۱۳۷۷). تاریخ سیستان از آمدن تازیان تا برآمدن دولت صفاریان. تهران: امیر کبیر.