پرش به محتوا

دین در افغانستان

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

طبق قانون اساسی افغانستان این کشور یک جمهوری اسلامی می‌باشد. پیروان دیگر ادیان آزاد هستند تا فعالیت‌های خود را آزادانه در حد قانون انجام دهند. همچنین در قانون اساسی این کشور آمده است که هیچ فعالیت و قانونی نمی‌تواند در تضاد با دین دولت این کشور یعنی اسلام باشد.

بر طبق گزارش ۲۰۰۸ ایالات متحده آمریکا نسبت به آزادی دینی، افغانستان با درگیر بودن سال‌ها در جنگ و حضور طالبان آزادی دینی را بر افراد آزادیخواه، اقلیت‌های مذهبی مانند شیعه‌ها و اقلیت‌های دینی دیگر را را تنگ کرده است.[۱]

تاریخچه

[ویرایش]
کتیبه‌های دوزبانه (یونانی و آرامی) متعلق به شاه آشوکا در قندهار (شَرِکونه). (قرن سوم پیش از میلاد). این کتیبه‌ها در موزهٔ کابل نگهداری می‌شدند، اما امروزه ناپدید شده‌اند. این اثر یک کتیبهٔ دوبُعدی است.

ترکیب جمعیتی دینی در منطقه‌ای که امروزه به نام افغانستان شناخته می‌شود، در طول تاریخ بارها دستخوش تغییر شده است. در دوران باستان و کلاسیک، زرتشتی‌گری، هندوئیسم و سپس بودیسم ادیان اصلی در این منطقه بودند. پس از معرفی شدن اسلام در قرن هفتم میلادی با فتح بخش‌هایی از منطقه توسط خلافت راشدین، این دین به‌تدریج به دین اصلی تبدیل شد.

برخی بر این باورند که دین زرتشتی‌گری بین ۱۸۰۰ تا ۸۰۰ پیش از میلاد در منطقه‌ای که اکنون افغانستان است، ریشه گرفته، زیرا تصور می‌شود زرتشت (بنیانگذار آن) در بلخ زندگی کرده و در همان‌جا درگذشته است، در حالی که در آن زمان این منطقه آریانا نامیده می‌شد. احتمالاً زبان‌های ایرانی شرقی باستان در حدود زمان ظهور زرتشتی‌گری در این منطقه صحبت می‌شده است. تا اواسط قرن ششم پیش از میلاد، هخامنشیان مادها را سرنگون کردند و آراخوزیا، آریا و باکتریا را در مرزهای شرقی خود گنجاندند. کتیبه‌ای بر سنگ قبر داریوش اول نام دره کابل را در فهرست ۲۹ کشوری که او فتح کرده، ذکر کرده است.

مجسمه بودا، مس‌عینک، قرن ۳-۶ میلادی

پیش از ظهور اسلام، جنوب افغانستان سنگر زرتشتی‌گری بود. روابط نزدیکی میان پارس و آراخوزیا در مورد آیین زرتشت وجود داشت. تصور می‌شود که اوستا از طریق آراخوزیا به پارس رسیده است؛ بنابراین، این منطقه همچنین به عنوان «سرزمین پدری دوم برای زرتشتی‌گری» در نظر گرفته می‌شود.

ساکنان اولیه هند و آریایی (بین ۲۰۰۰ تا ۱۵۰۰ پیش از میلاد)، که عمدتاً در مناطق شرقی و جنوبی افغانستان امروزی متمرکز بودند، پیرو هندوئیسم بودند. از جمله این گروه‌های ساکن می‌توان به گندارایی‌ها و کامبوجاها اشاره کرد، در حالی که پشه‌ای‌ها و نورستانی‌ها نمونه‌های امروزی این مردم وِدایی هند و آریایی هستند. پشتون‌ها، گروه قومی غالب ایرانی شرقی در افغانستان، که دارای اجدادی وِدایی از قبیله پَکته‌ها بودند، نیز به‌طور گسترده هندوئیسم و بودیسم را رواج می‌دادند.

تندیس مرمرین گَنِش متعلق به قرن پنجم میلادی که در گَردیز افغانستان کشف شده و اکنون در درگاه پیر رتن نات کابل نگهداری می‌شود. کتیبهٔ روی تندیس می‌گوید که این «تصویر بزرگ و زیبای ماهاوینایَکا» توسط شاه هندو شاهی به نام «خینگالا» تقدیس شده است.

پَکته‌ها، بَلاناس‌ها، ویشانین‌ها، آلیناس‌ها و سیواس‌ها پنج قبیله مرزی بودند. پَکته‌ها در تپه‌هایی زندگی می‌کردند که رود کرومه از آن سرچشمه می‌گرفت. زیمر آن‌ها را در شرق افغانستان امروزی قرار داده و همان پَکتون‌های مدرن می‌داند.

پس از فتح و اشغال توسط اسکندر مقدونی در قرن چهارم پیش از میلاد، دولت جانشین او یعنی امپراتوری سلوکی تا ۳۰۵ پیش از میلاد این منطقه را کنترل کرد، تا اینکه بخش عمده‌ای از آن را طبق یک پیمان اتحاد به امپراتوری مائوریا هند واگذار کرد. مائوریایی‌ها بودیسم را از هند آوردند و بخش‌هایی از جنوب و شرق افغانستان را تا حدود ۱۸۵ پیش از میلاد که سرنگون شدند، کنترل کردند.

در قرن هفتم، مسلمانان عرب اموی پس از شکست قاطع ساسانیان در نبرد نهاوند (۶۴۲ میلادی)، وارد منطقه‌ای شدند که اکنون به افغانستان معروف است. پس از این شکست بزرگ، آخرین امپراتور ساسانی، یزدگرد سوم، به یک فراری تحت تعقیب تبدیل شد و به سمت شرق تا عمق آسیای مرکزی گریخت. اعراب در تعقیب یزدگرد، تصمیم گرفتند از شمال شرقی ایران و پس از آن وارد هرات شوند، جایی که بخش بزرگی از ارتش خود را قبل از پیشروی به سمت بقیه افغانستان، مستقر کردند. اعراب تلاش‌های قابل توجهی را برای تبلیغ اسلام در میان مردم محلی به کار گرفتند.

تعداد زیادی از ساکنان منطقه شمال افغانستان، به ویژه در دوران حکومت‌های هشام بن عبدالملک (خلیفه ۷۲۴ تا ۷۴۳) و عمر بن عبدالعزیز (خلیفه ۷۱۷ تا ۷۲۰)، از طریق تلاش‌های تبلیغی اموی اسلام را پذیرفتند. در دوران حکومت المعتصم، اسلام به‌طور کلی در میان اکثر ساکنان منطقه رواج یافت و سرانجام در زمان یعقوب لیث صفاری، اسلام دین غالب در کابل و دیگر شهرهای بزرگ افغانستان بود. بعدها، سامانیان اسلام را عمیقاً در قلب آسیای مرکزی گسترش دادند، زیرا اولین ترجمه کامل قرآن به فارسی در قرن نهم اتفاق افتاد. از قرن نهم به بعد، اسلام بر چشم‌انداز دینی کشور تسلط داشته است. رهبران اسلامی در مقاطع مختلف بحران وارد حوزه سیاسی شده‌اند، اما به ندرت برای مدت طولانی قدرت سکولار را در دست داشته‌اند. بقایای سلسله هندو شاهی در مرزهای شرقی افغانستان در طول سال‌های ۹۹۸ و ۱۰۳۰ توسط محمود غزنوی بیرون رانده شدند.

تا دهه ۱۸۹۰، منطقه نورستان در کشور به دلیل ساکنان آن یعنی نورستانی‌ها، مردمانی متمایز از نظر قومی که جان‌گرایی (آنیمیسم) و هندوئیسم باستان را رواج می‌دادند، به نام کافِرِستان (سرزمین کافران یا "بی‌دینان") شناخته می‌شد.

تا قرن بیستم، اسلام ۹۹ درصد از جمعیت را تشکیل می‌داد. با این حال، اقلیت‌های مذهبی کشور مانند هندوها و یهودیان، تا اوایل دهه ۱۹۷۰ از «آزادی کامل مذهبی» برخوردار بودند. هاجم شوروی در سال ۱۹۷۹ در حمایت از یک دولت کمونیستی، باعث دخالت عمده دین در مناقشات سیاسی افغانستان شد. جمهوری دموکراتیک افغانستان (۱۹۸۰–۱۹۸۷) یک دولت سکولار بود؛ اسلام، اپوزیسیون سیاسی چند قومی را متحد ساخت. رژیم مارکسیستی تحت حمایت شوروی و حزب دموکراتیک خلق افغانستان (PDPA) برای کاهش نفوذ اسلام اقدام کردند. حزب دموکراتیک خلق بسیاری از اعضای تشکیلات دینی را زندانی، شکنجه و به قتل رساند. پس از مذاکرات آشتی ملی در سال ۱۹۸۷، اسلام دوباره دین رسمی دولت شد و کشور کلمه «دموکراتیک» را از نام رسمی خود حذف کرد. از سال ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۲، نام رسمی کشور جمهوری افغانستان بود. اقلیت‌های سیک، هندو، مسیحی و زرتشتی از آن زمان کاهش یافته‌اند؛ تخمین زده می‌شود که در دهه ۱۹۷۰، کشور حدود ۵۰۰٬۰۰۰ سیک و ۲۰۰٬۰۰۰ هندو داشته است، در حالی که احتمالاً ۷٬۰۰۰ تا ۱۰٬۰۰۰ نفر در سال ۲۰۱۷ باقی مانده بودند.

مسجد جمعه (جامع) در قندهار. در مجاورت آن، زیارتگاه خرقه و آرامگاه احمد شاه درانی قرار دارد.

طالبان در دهه ۱۹۹۰ در جنگ داخلی افغانستان پیروز شدند و امارت اسلامی افغانستان (۱۹۹۶–۲۰۰۱) را تأسیس کردند، یک دولت اسلامی و تئوکراسی که نسخه طالبان از اسلام را بر بخش‌هایی از کشور که تحت کنترل داشت، اعمال کرد. پس از سرنگونی طالبان در سال ۲۰۰۱، جمهوری اسلامی جدید در سال ۲۰۰۴ تأسیس شد که اسلام تحت حمایت دولت و دموکراسی را ترکیب می‌کرد (جمهوری اسلامی افغانستان). با سقوط جمهوری در سال ۲۰۲۱ و بازگشت طالبان، باید دید که طالبان جدید با این موضوع چگونه برخورد می‌کنند؛ سرکوب شدید روزنامه‌نگاری و خارجی‌ها، به دست آوردن گزارش‌های قابل اعتماد در مورد وضعیت مذهبی در افغانستان را دشوار کرده است.

برای افغان‌ها، اسلام یک سیستم نمادین بالقوه متحدکننده است که تفرقه‌ای را که اغلب از وجود غرور عمیق در وفاداری‌های قبیله‌ای و حس فراوان شرافت شخصی و خانوادگی در جوامع چندقبیله‌ای و چند قومیتی مانند افغانستان ناشی می‌شود، جبران می‌کند. مساجد نه تنها به عنوان مکان‌های عبادت، بلکه برای عملکردهای متعددی از جمله پناه دادن به مهمانان، محل ملاقات و گفتگو، کانون جشن‌های دینی اجتماعی و مدارس خدمت می‌کنند. تقریباً هر افغان یک بار در دوران جوانی خود در مدرسه مسجد تحصیل کرده است؛ برای برخی، این تنها آموزش رسمی است که دریافت می‌کنند.

گروه‌های دینی اقلیت

[ویرایش]

ترکیب جمعیتی

[ویرایش]

گزارش داده‌های مرکز پژوهشی پیو در سال ۲۰۰۹ نشان داد که مسلمانان اهل سنت ۸۰ تا ۸۵ درصد جمعیت را تشکیل می‌دهند، در حالی که مسلمانان شیعه ۱۰ تا ۱۵ درصد را شامل می‌شوند. سایر گروه‌های دینی، عمدتاً هندوها، سیک‌ها، بهائیان و مسیحیان، روی هم کمتر از ۰٫۳ درصد جمعیت را تشکیل می‌دهند. چند صد مسلمان احمدیه و هیچ یهودی در کشور وجود نداشت.

اسلام شیعه

[ویرایش]
مسجد کبود در مزار شریف منسوب به محل دفن زرتشت پیامبر مزدیسنا و علی بن ابی‌طالب

شیعیان بین ۷ تا ۲۰ درصد از کل جمعیت افغانستان را تشکیل می‌دهند. اگرچه اقلیت کوچکی از سنی‌ها در میان آن‌ها وجود دارند، اما اکثریت هزاره‌ها شیعه هستند، که بیشتر شاخه‌ای دوازده‌امامی هستند و گروه‌های کوچک‌تری نیز شاخه اسماعیلیه را رعایت می‌کنند. قزلباش‌های افغانستان به‌طور سنتی شیعه بوده‌اند.

مسلمانان شیعه در افغانستان منبع تنش بین افغانستان و همسایه آن، جمهوری اسلامی ایران، هستند. طالبان حاکم به شدت سنی هستند، در حالی که ایران تحت سلطه اسلام شیعه است. بدین ترتیب، نحوه برخورد با اقلیت شیعه افغانستان بر روابط با یکی از مهم‌ترین همسایگان افغانستان تأثیر می‌گذارد.

مسلمانان مدرنیست و غیرمذهبی

[ویرایش]

یکی از مهم‌ترین احیاگران و رستاخیزدهندگان جنبش مدرنیست اسلامی و مسلمانان غیرمذهبی در دوران معاصر، سید جمال‌الدین افغانی بود.

مزدیسنا

[ویرایش]

بر اساس دایرةالمعارف جهانی مسیحیان، ۲۰۰۰ افغان در سال ۱۹۷۰ خود را زرتشتی معرفی کرده‌اند.

ادیان هندی

[ویرایش]

از نظر تاریخی، بخش‌های جنوبی و شرقی افغانستان برای مدت‌های طولانی تحت سلطه هندو-بودایی بوده‌اند.

حدود ۱۳۰۰ سیک افغان و کمی بیش از ۶۰۰ هندو در شهرهای مختلف، اما بیشتر در کابل، جلال‌آباد و غزنی زندگی می‌کنند. سناتور آوتار سینگ تنها سیک در پارلمان افغانستان در سال ۲۰۱۰ بود.

یک بقایای قابل توجه از تاریخ بودایی در افغانستان، مجسمه‌های عظیم بوداهای بامیان بود که در قرن‌های ششم و هفتم تراشیده شده بودند. این مجسمه‌ها در مارس ۲۰۰۱ توسط طالبان حاکم به عنوان بت‌پرستانه نابود شدند. سربازان طالبان از راکت و تفنگ برای تخریب آن‌ها استفاده کردند.

آیین بهائی

[ویرایش]

آیین بهائی در سال ۱۹۱۹ به افغانستان معرفی شد و بهائیان از دهه ۱۸۸۰ در آنجا زندگی می‌کردند. تا سال ۲۰۱۰، تقریباً ۱۶٬۵۰۰ بهائی در افغانستان وجود داشتند.

مسیحیت

[ویرایش]

برخی گزارش‌های تأیید نشده حاکی از آن است که ۱۰۰۰ تا ۱۸٬۰۰۰ مسیحی افغان در خفا به ایمان خود عمل می‌کنند. یک مطالعه در سال ۲۰۱۵ تخمین می‌زند که حدود ۳۳۰۰ مسیحی با پیشینه مسلمان در کشور اقامت دارند. بر اساس شاخص جهانی آزار و اذیت مسیحیان، مسیحیان از سال ۲۰۲۲ به بعد بیشترین آزار و اذیت را در افغانستان تجربه کرده‌اند.

یهودیت

[ویرایش]

یک جامعه کوچک یهودی در افغانستان وجود داشت که پیش و پس از تهاجم شوروی در سال ۱۹۷۹ از کشور گریختند. تصور می‌شود که بین ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ یهودی مخفی در افغانستان وجود دارند که پس از تسلط طالبان بر کشور در دهه ۱۹۹۰، مجبور به گرویدن به اسلام شدند. جوامع مهاجر یهودی افغان در اسرائیل، ایالات متحده، کانادا و بریتانیا ساکن هستند. زابلون سیمینتوف، آخرین یهودی، در ۷ سپتامبر ۲۰۲۱ پس از تسلط طالبان بر کشور، افغانستان را ترک کرد.

آزادی مذهب پس از ۲۰۲۱

[ویرایش]

طالبان در سپتامبر ۲۰۲۱ دوباره قدرت را به دست گرفتند. یک گزارش در سال ۲۰۲۲ اشاره کرد که آن‌ها اعلام کرده‌اند کشور یک امارت اسلامی است که قوانین و حکومتش باید با قانون شریعت سازگار باشد. غیرمسلمانان از ادامه آزار و اذیت توسط مسلمانان گزارش دادند، در حالی که بهائیان و مسیحیان همچنان در ترس دائمی از افشا شدن زندگی می‌کنند.

در سال ۲۰۲۳، گزارش شد که نقض حقوق اقلیت‌ها پس از سپتامبر ۲۰۲۱ افزایش یافته است. به ویژه، بسیاری از مردم اقلیت به کشورهای همسایه مانند ایران و پاکستان، و همچنین به کشورهای دورتر گریخته‌اند.

منابع

[ویرایش]