مغ
مغ | |
---|---|
![]() تندیس سه مغ که در هنگام تولد عیسی مسیح برای وی و مریم مقدس هدیههایی آوردند کلیسای جامع استراسبورگ | |
اطلاعات کلی | |
نام | مغ |
نام کامل | مغان |
نامهای دیگر | بغ، موبد، هیربد، کاهن، آثروان |
آئین | مزدیسنا یا میترایی |
ملیت | ایرانی |
مُغ (جمع آن مُغان) به معنی روحانی ایرانی است و در طول تاریخ داری سه نوع بودهاست. مغ میترایی، مغ مادی و مغ زرتشتی. بنا به روایتی در اصل خاندانی از مادها بودند که اجرای امورات مذهبی را بر عهده داشتند. با روی کار آمدن هخامنشیان مغان همچنان تولیت امور مذهبی را حفظ کردند و عرصهٔ فعالیت آنها دیگر منحصر به مردمان ماد نبود. در دوران ساسانیان مغ به پایینترین مرتبه از ردهبندی روحانیت زرتشتی گفته میشد∗.
مغ در منابع[ویرایش]
این واژه به صورت «مگو» چندین بار در کتیبههای بیستون کرمانشاه آمده و در اوستا به صورت «مغو» و در پهلوی «مغ» شدهاست. کلمه موبد که به پیشوای دین زردشتی اطلاق میشود از همین ریشهاست.[۱] این واژه که در زبان یونانی به شکل «ماگوس» ترجمه شد، در لاتین به شکل «مگوس» درآمد و در زبان آرامی به شکل «مجوشا» و در عربی «مجوس» ترجمه شدهاست. با ترویج اسلام در ایران، مغ معنی اسرارآمیزتری پیدا کرد و موارد بهکارگیری آن گستردهتر شد و در نزد افراد به گونهای با گذشتهٔ مجوسی*[۱] و احیاناً پر رمز و راز ایران ارتباط پیدا کرد. همچنین مغ گاه دال بر روحانی زرتشتی در مفهوم کلی آن است[۲] . راجع به نقش مغان در تاریخ مذهبی ایران سخن بسیار گفته شدهاست.
اختلاف بین مغ و موبد از دیدگاه یونانیان از یک سو و موبدان زرتشتی در پارس از سوی دیگر، اکنون بیش از یک قرن است که محققان را گیج و مبهوت کردهاست. از دیدگاه مولتون آنها نه آریایی و نه سامی، بلکه قبیله و قومی بومی و در عین حال طبیب، احضارکننده ارواح و پیشگو بودهاند. مسینا (Messina) به مغها به عنوان مریدان زرتشت مینگرد. در نظر او آنها فرستادگان زرتشت بودند که برای نخستین بار آیین وی را در غرب ایران ترویج دادند. مسینا بعداً بطلان نظریه مولتون را مبنی بر اینکه مغها از قدیمترین دورانها به عنوان ساحر و جادوگر در بین یونانیان شهرت داشتهاند، به اثبات میرساند.
در میان آنها کسانی که به مرتبه و مقام شناخت و ادراک میرسیدند مورد احترام و تجلیل قرار میگرفتند. از دیدگاه افلاطون مغ به معنی خدمت به خدایان است. در این نظر، آپولونیوس و دئوکرسوستم نیز با او همرایاند. استرابون نیز میگوید: مغها یک زندگی مقدس را پیش میگیرند. سوسیون میگوید: آنها خدایان را با اهدای قربانی و خواندن دعا میستایند و از سوی خدایان نیز مورد اجابت قرار میگیرند. مغها ماهیت و جوهره خدایان را نشان داده و آشکار میسازند و پیرامون عدالت سخن گفته و بت را محکوم میکنند.
اما با نگاهی به آثار یونانی، میتوان فهمید که یونانیان آگاهی و اطلاع زیادی دربارهٔ مغها و کلا مذاهب شرقی نداشتهاند و در اکثر موارد به مغها به دیدهٔ جادوگر و نه چیزی بیشتر، مینگریستند.[۳]
اصیلترین مغان پیرو زرتشت آثروانان بودند، هاشم رضی مینویسد: در ادوار قدیم تاریخ دینی ایران باستان، روحانیان آیینهای گوناگون، مغ نامیده شدهاند. مغان مادی و مغان مجوسی جدا از مغان میترایی بودهاند. بر اساس نسک گاتها، مغان میترایی همان کَرَپَنها هستند. کرپانها یا مغان میترایی همانهایی هستند که در جریان ظهور زرتشت دوّم، اندیشههای گنوسی و عرفانی ویژهٔ خودشان را در حکمت و عرفان ایران دوران بعد وارد کردند و زرتشت را تکفیر میکردند.[۴]
متون کلاسیک و اسلامی عموماً دربارهٔ پیوند دین ایرانی با نام مغان اتفاق نظر دارند. اما دربارهٔ هویت ایشان از دیرباز با قید احتیاط سخن رفتهاست، و به استثنای یکبار، آن هم در اوستا نام ایشان ذکر نشدهاست. با این حال، مغان از زمان هرودوت به عنوان روحانیان دین ایرانی، مورد توجه خاص مورخان یونانیان و رومیان بودند.[۵]
مغ در شاهنامه فردوسی[ویرایش]
اصطلاح مغ یا مغان در شاهنامه مانند اوستا کمتر مذکور افتاده، به جای کلمه فوق اغلب با عناوین موبد و هیربد سرکار است. با این اوصاف از اصطلاح مغان در زمان بهرام گور اسمی آورده شده و آن زمانی است که بهرام در اوج اقتدار سلطنتی، ناشناس در یکی از مرزهای کشور شبی میهمان مرزبانی شد که او دختری بنام آرزو که سر رشته در نواختن چنگ داشت، شد:
به بهرام گفت ای گزیده سوار | به هر چیز مانندهٔ شهریار | |
چنان دان که این خانه بر سورِ توست | پدر میزبانست و گنجور توست | |
شبانِ سیه بر تو فرخنده باد | سرت برتر از ابرِ بارنده باد | |
شود ماهیار ایدَر امشب جوان | گروگان کند پیشِ مهمان روان | |
زنِ چنگزن، چنگ دربر گرفت | نخستین خروشِ مغان درگرفت[۶] |
نکتهٔ مهم و تاریخی در ابیات مزبور، خروش مغان است که ظاهراً در نزد مردمان باستان و قرون وسطا، مغان به آن صفت یعنی خروشیدن مشهور بودند. برخی متون کهن مغان را حافظ آتش در آتشکده یاد میکنند که اوقاتی از مواقع در شب و روز با صدای رسا اقدام به قرائت آیاتی از اوستا مینمودند. این قرائت رسا را شاهنامه به خروش تعبیر نمودهاست، به استناد شاهنامه مغان باید شغل خادمان آتش در آتشکده را حائز بوده باشند.
مغ در دیوان حافظ[ویرایش]
من ترکِ عشقبازی و ساغر نمیکنم | صد بار توبه کردم و دیگر نمیکنم | |
باغِ بهشت و سایهٔ طوبا و قصر و حور | با خاکِ کوی دوست، برابر نمیکنم | |
تلقینِ درسِ اهلِ نظر، یک اشارت است | گفتم کنایتی و مکرّر نمیکنم | |
هرگز نمیشود ز سرّ خود خبر مرا | تا در میانِ میکده سَر برنمیکنم | |
زاهد به طعنه گفت: «برو ترک عشق کن» | «محتاج جنگ نیست؛ برادر، نمیکنم» | |
شیخم به طنز گفت: «حرام است؛ مِی مخور!» | گفتم: «بهچَشم؛ گوش به هر خر نمیکنم» | |
پیر مغان حکایتِ معقول میکند | معذورم ار محالِ تو باور نمیکنم | |
این تقویم بس است که چون زاهدانِ شهر | ناز و کرشمه بر سرِ منبر نمیکنم | |
حافظ؛ جنابِ پیر مغان جای دولت است | من تَرکِ خاکبوسیِ این در نمیکنم |
مغ در تاریخ[ویرایش]
ارسطو مغان را کهن تر از مصریان میشمرد در آثار یهود مانند کتاب ارمیا از واژه مجوس نام برده شدهاست که اشاره به مغان دارد در منابع بابلی بارها به نام مجوس در مقام کسانی که دارای علوم غریبه و قدرت پیشگویی و تعبیر خوابها را دارند برمیخوریم
مغان در دنیای غرب[ویرایش]
شایستهٔ ذکر است که مغان در نزد غربیان نیز به عنوان گروه اسرارآمیز شناخته بودند و کلمهٔ Magic یا مشابهات آن در زبانهای اروپایی (به معنی جادو) برگرفته از کلمهٔ مغ است.
همچنین واژهٔ magnet و magnetism (و شکل فارسی آن مغناطیس) به همراه واژهٔ magic، از ریشهٔ واژهٔ فارسی «مگ» بوده، که خود برگرفته از نام گروه مغان ایرانی است.[۷]
جستارهای وابسته[ویرایش]
پانویس[ویرایش]
- ↑ لغتنامهٔ دهخدا
- ↑ قابل مقایسه با مُلّا یا آخوند در اسلام
- ↑ آر. سی زنر، زروان، ترجمه تیمور قادری، انتشارات فکر روز، چاپ دوم، 1375، ص46-45
- ↑ رضی، دین و فرهنگ ایرانی پیش از عصر زرتشت، ۱۸۷.
- ↑ معیری، هایده. ص33
- ↑ شاهنامه. جلد هفتم. پادشاهی بهرام گور، ص ۵۲۶
- ↑
Walker Atkinson, William, Mind Power: The Secret of Mental Magic, Published by Kessinger Publishing, 1997, ISBN 0-7661-0091-X, 9780766100916 , Page 122.
منابع[ویرایش]
- دیاکونوف، ایگور میخائیلوویچ (۱۳۸۶). تاریخ ماد. ترجمهٔ کریم کشاورز. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۴۵-۱۰۶-۵.
- معیری، هایده. ۱۳۸۱. مغان در تاریخ باستان، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران.
- رضی، هاشم (۱۳۸۴). دین و فرهنگ ایرانی پیش از عصر زرتشت. تهران: انتشارات سخن. شابک ۹۶۴-۳۷۲-۰۳۲-۲.
- بهار، مهرداد، پژوهشی در اساطیر ایران
- دریایی، تورج (۱۳۸۴)، شاهنشاهی ساسانی، ترجمهٔ مرتضی ثاقبفر، تهران: ققنوس
- دوستخواه، جلیل، «پیوست: مغ»، اوستا کهنترین سرودهای ایرانیان