فمینیسم: تفاوت میان نسخهها
[نسخهٔ بررسینشده] | [نسخهٔ بررسینشده] |
بدون خلاصۀ ویرایش |
میهن دوستان (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مفاهیم فمینیسم}} |
{{مفاهیم فمینیسم}} |
||
{{نیازمند گسترش}} |
{{نیازمند گسترش}} |
||
[[پرونده:8marchrallydhaka (55).JPG|بندانگشتی|چپ|[[روز جهانی زنان]] تظاهرات در [[داکا]]، [[بنگلادش]]، ۸ مارس ۲۰۰۵]]'''فمینیسم''' {{فرانسوی|Féminisme}} گسترهای از [[جنبش سیاسی|جنبشهای سیاسی]]، [[ایدئولوژی]]ها و [[جنبش اجتماعی|جنبشهای اجتماعی]] است که به دنبال تعیین، برقراری و دستیابی به [[برابری جنسیتی|حقوق برابر جنسیتی]] در مسائل [[سیاست|سیاسی]]، [[اقتصاد|اقتصادی]]، شخصی و [[اجتماع|اجتماعی]] است.<ref name="Lengermann & Niebrugge">{{cite book|last1=Lengermann|first1=Patricia|last2=Niebrugge|first2=Gillian|editor1-last=Ritzer|editor1-first=G.|editor2-last=Ryan|editor2-first=J.M.|title=The Concise Encyclopedia of Sociology|date=2010|publisher=John Wiley & Sons|isbn=978-1-4051-8353-6|page=223|chapter-url=https://books.google.com/books/about/The_Concise_Encyclopedia_of_Sociology.html?id=Dz4wU64f_JYC&q=feminism+%22principle+that+women+are+human+beings+equal+to+men%22|ref=harv|chapter=Feminism}}</ref><ref name="Mendus">{{cite book|last1=Mendus|first=Susan|authorlink=Susan Mendus|editor1-last=Honderich|editor1-first=Ted|editor1-link=Ted Honderich|title=The Oxford Companion to Philosophy|date=2005|orig-year=1995|publisher=Oxford University Press|pages=291–294|chapter=Feminism|edition=2nd|isbn=978-0-19-926479-7|ref=harv|title-link=The Oxford Companion to Philosophy}}</ref><ref name="Hawkesworth">{{Cite book|last=Hawkesworth|first=Mary E.|title=Globalization and Feminist Activism|year=2006|publisher=Rowman & Littlefield|pages=25–27|isbn=978-0-7425-3783-5}}</ref><ref name="Beasley">{{Cite book|last=Beasley|first=Chris|authorlink1=Chris Beasley (Australian gender studies researcher)|title=What is Feminism?|year=1999|publisher=Sage|location=New York|pages=3–11|isbn=978-0-7619-6335-6}}</ref> فمینیستها بر این باورند که [[جامعه|جوامع]] دیدگاه [[مرد|مردان]] را در اولویت قرار میدهند و با [[زن|زنان]] در این جوامع به صورت منصفانهای رفتار نمیشود.<ref>{{cite book|last1=Gamble|first1=Sarah|editor1-last=Gamble|editor1-first=Sarah|title=The Routledge Companion to Feminism and Postfeminism|date=2006|orig-year=1998|publisher=Routledge|location=London and New York|page=vii|chapter=Introduction}}</ref> تلاشها برای تغییر این وضعیت شامل مبارزه با کلیشههای جنسیتی و تلاش برای فراهمآوری موقعیتهای تحصیلی و شغلی برابر با مردان برای زنان میشود. |
[[پرونده:8marchrallydhaka (55).JPG|بندانگشتی|چپ|[[روز جهانی زنان]] تظاهرات در [[داکا]]، [[بنگلادش]]، ۸ مارس ۲۰۰۵]]'''فمینیسم''' {{فرانسوی|Féminisme}} یا زن گرایی، گسترهای از [[جنبش سیاسی|جنبشهای سیاسی]]، [[ایدئولوژی]]ها و [[جنبش اجتماعی|جنبشهای اجتماعی]] است که به دنبال تعیین، برقراری و دستیابی به [[برابری جنسیتی|حقوق برابر جنسیتی]] در مسائل [[سیاست|سیاسی]]، [[اقتصاد|اقتصادی]]، شخصی و [[اجتماع|اجتماعی]] است.<ref name="Lengermann & Niebrugge">{{cite book|last1=Lengermann|first1=Patricia|last2=Niebrugge|first2=Gillian|editor1-last=Ritzer|editor1-first=G.|editor2-last=Ryan|editor2-first=J.M.|title=The Concise Encyclopedia of Sociology|date=2010|publisher=John Wiley & Sons|isbn=978-1-4051-8353-6|page=223|chapter-url=https://books.google.com/books/about/The_Concise_Encyclopedia_of_Sociology.html?id=Dz4wU64f_JYC&q=feminism+%22principle+that+women+are+human+beings+equal+to+men%22|ref=harv|chapter=Feminism}}</ref><ref name="Mendus">{{cite book|last1=Mendus|first=Susan|authorlink=Susan Mendus|editor1-last=Honderich|editor1-first=Ted|editor1-link=Ted Honderich|title=The Oxford Companion to Philosophy|date=2005|orig-year=1995|publisher=Oxford University Press|pages=291–294|chapter=Feminism|edition=2nd|isbn=978-0-19-926479-7|ref=harv|title-link=The Oxford Companion to Philosophy}}</ref><ref name="Hawkesworth">{{Cite book|last=Hawkesworth|first=Mary E.|title=Globalization and Feminist Activism|year=2006|publisher=Rowman & Littlefield|pages=25–27|isbn=978-0-7425-3783-5}}</ref><ref name="Beasley">{{Cite book|last=Beasley|first=Chris|authorlink1=Chris Beasley (Australian gender studies researcher)|title=What is Feminism?|year=1999|publisher=Sage|location=New York|pages=3–11|isbn=978-0-7619-6335-6}}</ref> فمینیستها بر این باورند که [[جامعه|جوامع]] دیدگاه [[مرد|مردان]] را در اولویت قرار میدهند و با [[زن|زنان]] در این جوامع به صورت منصفانهای رفتار نمیشود.<ref>{{cite book|last1=Gamble|first1=Sarah|editor1-last=Gamble|editor1-first=Sarah|title=The Routledge Companion to Feminism and Postfeminism|date=2006|orig-year=1998|publisher=Routledge|location=London and New York|page=vii|chapter=Introduction}}</ref> تلاشها برای تغییر این وضعیت شامل مبارزه با کلیشههای جنسیتی و تلاش برای فراهمآوری موقعیتهای تحصیلی و شغلی برابر با مردان برای زنان میشود. |
||
جنبشهای فمینیستی تلاش کردهاند و تلاش میکنند تا برای [[حقوق زنان]] مبارزه کنند؛ از جمله این حقوق [[حق رأی زنان|حق رای]]، حق کار دولتی، حق کار، درآمد مناسب، [[برابری درآمد|پرداختی برابر]] میان زنان و مردان و از بین بردن [[عدم توازن درآمدی بین جنسیتها|فاصله موجود در این مسئله]]، [[حق مالکیت]]، [[حق آموزش|حق تحصیل]]، حق امضای قرارداد، حقوق برابر در [[ازدواج]] و حق [[مرخصی زایمان]] است. فمینیستها همچنین برای [[یکپارچهسازی اجتماعی]] و تضمین حق سقطجنین قانونی برای زنان تلاش کردهاند. از دیگر اهداف آنان محافظت از زنان و [[دختر|دختران]] در برابر [[تجاوز جنسی]]، [[آزار جنسی]] و [[خشونت خانگی]] است.<ref name="Echols">{{Cite book|last=Echols|first=Alice|authorlink=Alice Echols|title=Daring to Be Bad: Radical Feminism in America, 1967–1975|year=1989|publisher=University of Minnesota Press|location=Minneapolis|isbn=978-0-8166-1787-6|ref=harv|url-access=registration|url=https://archive.org/details/daringtobebadrad0000echo}}</ref> تغییر در نوع پوشش و نوع نگاه جامعه به فعالیتهای فیزیکی نیز معمولاً بخشی از جنبشهای فمینیستی بودهاست.<ref name="Distillations">{{cite magazine|last1=Roberts|first1=Jacob|date=2017|title=Women's work|url=https://www.sciencehistory.org/distillations/magazine/womens-work|volume=3|issue=1|pages=6–11|accessdate=22 March 2018|magazine=Distillations}}</ref> |
جنبشهای فمینیستی تلاش کردهاند و تلاش میکنند تا برای [[حقوق زنان]] مبارزه کنند؛ از جمله این حقوق [[حق رأی زنان|حق رای]]، حق کار دولتی، حق کار، درآمد مناسب، [[برابری درآمد|پرداختی برابر]] میان زنان و مردان و از بین بردن [[عدم توازن درآمدی بین جنسیتها|فاصله موجود در این مسئله]]، [[حق مالکیت]]، [[حق آموزش|حق تحصیل]]، حق امضای قرارداد، حقوق برابر در [[ازدواج]] و حق [[مرخصی زایمان]] است. فمینیستها همچنین برای [[یکپارچهسازی اجتماعی]] و تضمین حق سقطجنین قانونی برای زنان تلاش کردهاند. از دیگر اهداف آنان محافظت از زنان و [[دختر|دختران]] در برابر [[تجاوز جنسی]]، [[آزار جنسی]] و [[خشونت خانگی]] است.<ref name="Echols">{{Cite book|last=Echols|first=Alice|authorlink=Alice Echols|title=Daring to Be Bad: Radical Feminism in America, 1967–1975|year=1989|publisher=University of Minnesota Press|location=Minneapolis|isbn=978-0-8166-1787-6|ref=harv|url-access=registration|url=https://archive.org/details/daringtobebadrad0000echo}}</ref> تغییر در نوع پوشش و نوع نگاه جامعه به فعالیتهای فیزیکی نیز معمولاً بخشی از جنبشهای فمینیستی بودهاست.<ref name="Distillations">{{cite magazine|last1=Roberts|first1=Jacob|date=2017|title=Women's work|url=https://www.sciencehistory.org/distillations/magazine/womens-work|volume=3|issue=1|pages=6–11|accessdate=22 March 2018|magazine=Distillations}}</ref> |
نسخهٔ ۲۸ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۳:۰۸
از مجموعه مقالههای |
فمینیسم |
---|
فمینیسم (به فرانسوی: Féminisme) یا زن گرایی، گسترهای از جنبشهای سیاسی، ایدئولوژیها و جنبشهای اجتماعی است که به دنبال تعیین، برقراری و دستیابی به حقوق برابر جنسیتی در مسائل سیاسی، اقتصادی، شخصی و اجتماعی است.[۱][۲][۳][۴] فمینیستها بر این باورند که جوامع دیدگاه مردان را در اولویت قرار میدهند و با زنان در این جوامع به صورت منصفانهای رفتار نمیشود.[۵] تلاشها برای تغییر این وضعیت شامل مبارزه با کلیشههای جنسیتی و تلاش برای فراهمآوری موقعیتهای تحصیلی و شغلی برابر با مردان برای زنان میشود.
جنبشهای فمینیستی تلاش کردهاند و تلاش میکنند تا برای حقوق زنان مبارزه کنند؛ از جمله این حقوق حق رای، حق کار دولتی، حق کار، درآمد مناسب، پرداختی برابر میان زنان و مردان و از بین بردن فاصله موجود در این مسئله، حق مالکیت، حق تحصیل، حق امضای قرارداد، حقوق برابر در ازدواج و حق مرخصی زایمان است. فمینیستها همچنین برای یکپارچهسازی اجتماعی و تضمین حق سقطجنین قانونی برای زنان تلاش کردهاند. از دیگر اهداف آنان محافظت از زنان و دختران در برابر تجاوز جنسی، آزار جنسی و خشونت خانگی است.[۶] تغییر در نوع پوشش و نوع نگاه جامعه به فعالیتهای فیزیکی نیز معمولاً بخشی از جنبشهای فمینیستی بودهاست.[۷]
برخی از محققان فمینیسم را محرک اصلی در پس تغییرات اجتماعی برای حقوق زنان در طول تاریخ میدانند؛ این موضوع به خصوص در غرب، جایی که این جنبش را تا حد زیادی زمینهساز دستیابی به حق رای زنان، زبان فراگیر، حقوق باروری (شامل دسترسی به راههای پیشگیری از بارداری و سقط جنین قانونی)، حق امضای قرارداد و مالکیت میشناسند، پررنگتر است.[۸] با وجود اینکه تمرکز اصلی فمینیسم بر روی حقوق زنان بوده و هست، برخی فمینیستها مانند بل هوکس محدودیت در آزادیهای مردان را بخشی از اهداف خود میدانند؛ زیرا باور دارند مردان نیز از نقشهای سنتی جنسیتی آسیب میبینند.[۹] نظریه فمینیست، که از دل جنبشهای فمینیستی برخاستهاست، به دنبال درک ماهیت نابرابری جنسیتی با استفاده از تجزیه و تحلیل نقش اجتماعی زنان و تجربه زندگی آنان است.[۱۰][۱۱]
تاریخ
واژه
گفته میشود سوسیالیست و فیلسوف فرانسوی شارل فوریه نخستین (در سال در سال ۱۸۳۷) کسی بود که کلمه فمینیسم (féminisme در فرانسوی) را به کار برد.[۱۲] کلمه مذکور در فرانسه و هلند به سال ۱۸۷۲،[۱۳] در بریتانیا در دهه ۹۰ قرن ۱۹ و در آمریکا به سال ۱۹۱۰ برای اولین مرتبه پدیدار شد.[۱۴][۱۵] فرهنگ انگلیسی آکسفورد سال ۱۸۵۲ را به عنوان نخستین سالی که «فمینیست»[۱۶] و سال ۱۸۹۵ را اولین سالی که «فمینیسم» استفاده شد، میداند.[۱۷] بسته به اتفاقات تاریخی، فرهنگ و کشور، فمینیستها اهداف و انگیزههای گوناگونی داشتهاند. بیشتر مورخان فمینیست غربی معتقدند که باید همه جنبشهای تاریخی که برای حقوق زنان به مبارزه برخاستهاند را به عنوان جنبشهای فمینیستی به حساب آورد، حتی اگر آن افراد از این واژه برای جنبش خودشان استفاده نکرده باشند.[۱۸][۱۹][۲۰][۲۱][۲۲][۲۳] دیگر مورخان معتقدند که این کلمه تنها مناسب جنبشهای امروزی فمینیستی است و باید جنبشهای گذشته را «نیا-فمینیستی» به حساب آورد.[۲۴]
امواج فمینیسم
تاریخ جنبش فمینیستی غربی به چهار موج تقسیم میشود.[۲۵][۲۶][۲۷] موج اول تلاش زنان برای دستیابی به حق رای در قرون ۱۹ و ۲۰ را شامل میشود. موج دوم را مربوط به جنبش آزادیبخش زنان میدانند. این جنبش در دهه ۶۰ میلادی قرن بیستم شروع شد و هدف آن برقراری برابری اجتماعی و قانونی بود. موج سوم مربوط به جنبشی است که حدوداً در ۱۹۹۲ آغاز شد. تمرکز این موج بر فردیت و تفاوتها بود.[۲۸] در نهایت موج چهارم به سال ۲۰۱۲ شروع شد. موج چهارم فمینیسم با استفاده از رسانههای اجتماعی در پی مبارزه با آزار جنسی، خشونت علیه زنان و فرهنگ تجاوز برآمد. این موج بیشتر برای هشتگ «من هم» (Me Too) شناخته شدهاست.[۲۹]
مقدمه
در طی یک قرن و نیم، جنبش رو به رشد زنان هدف خود را تغییر ساختارهای اقتصادی-اجتماعی و سیاسی مبتنی بر تبعیض جنسیتی علیه زنان قرار دادهاست.
فمینیستهای اولیه را به اصطلاح «موج اوّل فمینیسم» مینامند. نهضتهای حقطلبانهٔ زنان تا سال ۱۹۶۰ جزو موج اوّل هستند. اولین آثار زنان در این موج از نقش محدود زنان انتقاد میکند، بدون اینکه لزوماً به وضعیت نامساعد آنها اشاره کند یا مردان را از این بابت سرزنش کند. موج اوّل فمینیستی با روشنگریهای الیمپ دگوژ، فعال سیاسی فرانسوی در سال ۱۷۹۱ و مری ولستون کرافت و بیانیهٔ ۳۰۰ صفحهایاش در سال ۱۷۹۲ در انگلستان آغاز شد. یکی از کمپینهای عموماً موفق فمینیستها، جنبش دستیابی به حق رأی بود که به وسیلهٔ فعالانی چون املین پنکهرست رهبری میشد. پنکهرست جزو دستهای از زنان بود که پیش از جنگ جهانی اول در کمپین بعضاً خشونتآمیزی برای دستیابی به حق رأی برای زنان فعالیت میکردند. زنان انگلیسی و آلمانی در پایان جنگ جهانی اول به حق رأی دست پیدا کردند، اما در فرانسه و ایتالیا، تا پایان جنگ جهانی دوم حق رأی نداشتند. حق مالکیت و حق طلاق از دیگر خواستههای موج اول فمینیسم برای دستیابی زنان به حقوق برابر بود.
با این وجود، با استیفای حق رأی به زنان، بحث حضور زنان در حوزهٔ عمومی پایان نیافت و مدتها پس از این بود که زنان توانستند در عرصهٔ عمومی (همچون کار در ادارات دولتی) شرکتی فعالتر داشتهباشند. در همین راستا و پس از موفقیت کمپین حق رأی زنان، برخی از زنان موج دومی را به راه انداختند که بر محدودیتهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی حاکم بر زنان تمرکز داشت. این مرحله از فمینیسم، به ویژه در فرانسه و انگلستان، به واسطهٔ آثار سیمون دو بووار و ویرجینیا وولف تأثیرگذار بود. هر دوی این نویسندگان، زنان را به پیگیری حقوق فرهنگی خود، فراتر از صرف حقوق سیاسی، تشویق میکردند. نابرابری رسمی و غیررسمی در خانواده، محل کار و حقوق مربوط به باروری و زنانه نگری و فراتر رفتن در علم و فلسفه از خواستههای موج دوم فمینیسم بود.
در اواخر قرن بیستم، نویسندگانی چون جولیا کریستوا، لوس ایریگری و سایرین در موج سوم فمینیسم، نویسندگانی چون دو بووار را به خاطر نادیده گرفتن ساختارهای ژرف زبان و ناخودآگاه انسان که به باور موج سوم مانع آزادی زنان است، نقد کردهاند. این نویسندگان تأکید بیشتری بر زنانگی و ویژگیهای بدن زنان دارند و بر این باورند که نویسندگان موج دوم، همچنان مردان را مدل زنان قرار دادهاند و ساختارهای مردانهٔ زبان را به قدر کافی نکاویدهاند. موج سوم فمینیسم دفاع از تنوع و تغییر و تأکید به اینکه زنان از رنگها، قومیتها، ملیتها، ادیان و پیشینههای فرهنگی متفاوت میآیند، را سرلوحه کار خود قرار داد. فمینیسم سعی میکند تا ضمن درک دلایل نابرابریهای موجود، تمرکز خود را به سیاستهای جنسیتی، معادلات قدرت و جنسیت معطوف نماید.
موضوعهای کلّی مورد توجه فمینیسم تبعیض، رفتار قالبی، و مردسالاری یا پدرسالاری هستند. فعالان فمینیست به مواردی مانند برابری جنسیتی، حقوق تولیدمثلی، خشونت خانگی، برابری دستمزد، آزار جنسی، و تبعیض جنسیتی میپردازند.
جوهرهٔ فمینیسم آن است که حقوق، مزیتها، مقام و وظایف نبایستی از روی جنسیت مشخص شوند. به رغم اینکه بسیاری از رهبران فمینیسم زنان بودهاند ولی این بدان معنا نیست که تمام فمینیستها زن هستند.
تمام فمینیستها به اصل موضوع تلاش برای احقاق حقوق زنان معتقد هستند، ولی در مورد علل این ستمدیدگی و روشهای مبارزه با آن اختلاف وجود دارد و همین مسئله موجب همراهی فمینیسم با پسوندهای متفاوت شدهاست.[۳۰]
فمینیسم
واژهٔ «فمینیسم» و «فمینیست» برای اولین بار در فرانسه و هلند در سال ۱۸۷۲ ظاهر شد،[۳۱] بریتانیا در دههٔ ۱۸۹۰، و ایالات متحده در سال ۱۹۱۰،[۳۱][۳۲] و فرهنگ انگلیسی آکسفورد لیست ۱۸۹۴ را به عنوان سال ظهور برای اولین بار از «فمینیست» و ۱۸۹۵ برای «فمینیسم» استفاده کردند.[۳۳]
در اوایل قرن بیستم میلادی و در جریان موج اول فمینیسم و تلاش برای کسب حق رأی، عدهٔ زیادی از زنان خود را فمینیست نامیدند. واژهای که با آغاز دهههای شصت و هفتاد میلادی و اوج گرفتن موج دوم جنبشهای اجتماعی جای خودش را در ادبیات، سیاست، هنر، تاریخ، اقتصاد، حقوق، انسانشناسی و جامعهشناسی نیز باز کرد. در واقع فمینیسم در پی نقد همهٔ اندیشهها بود.
در پاسخ به سؤالی دربارهٔ چیستی فمینیسم، پاسخی جامع نمیتوان داد. گروهی آن را جنبشی سازمان یافته برای به دست آوردن حقوق زنان قلمداد میکنند، گروهی آن را چشماندازی در پی رفع کردن فرودستی، ستم، نابرابریها و بی عدالتیها علیه زنان میدانند و گروهی نیز آن را یک ایدئولوژی میپندارند که هدفش نه فقط برابری زنان و مردان که دگرگونسازی تمام ساختارهای اجتماعی است. با وجود تعریفهای گوناگون، فمینیستها همگی معتقدند که به زنان به خاطر جنس شان (جنسیت شان) ظلم شدهاست. برخی از اشکال اولیه فمینیسم مورد انتقاد قرار داده شدهاست و این موضوع منجر به ایجاد اشکال قومی خاص یا چند فرهنگی فمینیستی شدهاست.[۳۴]
خواستههای فمینیستها در دورههای مختلف
فمینیستهای نخستین خواستار طیف وسیعی از حقوق قانونیِ شهروندی، از جمله حقِ رای، حقِ مالکیت، حقِ سرپرستی کودک و حقِ طلاق بودند. از زمان جنگ داخلی تا سال ۱۹۲۰، کمکم تمام توجهات به یک موضوع، یعنی حق رأی محدود شد. با تولد دوبارهٔ فمینیسم در دهه ۶۰، دامنه توجهات بار دیگر وسعت یافت تا گستره بزرگتری از حقوق جنسی، حقوق اقتصادی و حقوق مدنی را دربرگیرد. اما در دهه ۷۰ و اوایل دهه۸۰ فمینیسم آمریکایی بار دیگر خود را محدود به یک خواسته کرد: لایحهٔ حقوقِ برابر.
موج بعدی فمینیسم قرن نوزدهم هدف خود را منحصر به حق رأی نمود که مورد حمایت گسترده واقع شد. فمینیستها مسئله حق رأی را مقوله سیاسی مشروع و مورد احترامی تلقی میکردند. نبرد برای تصاحب حق رأی بسیار پرهزینه بود و تا زمانی که این حق در سال ۱۹۲۰ اعطا گردید، کانالیزه کردن تمام انرژی فمینیستها در جهت این هدف محدود، جنبش زنان را به رکود و خستگی کشانده بود، بهطوریکه بسیاری از فمینیستها در این هنگام فراموش کردند که حق رأی به چه منظور بودهاست.
احیای فمینیسم در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ بار دیگر توجه همگان را به موضوع حقوق برابر برای زنان جلب کرد. این نهضت جدید در مراحل اولیه خود دارای دو بخش بود. بخش اول، شبکهای از گروههای غیرمتمرکز بود که در اوایل دهه هفتاد اوج گرفت و هدفش افزایش آگاهی عمومی بود. این گروهها نوعاً فاقد یک ساختار رسمی بودند و انرژی خود را بر روی روابط شخصی و امور جنسی متمرکز کرده بودند. بخش دوم جنبش، سازمانهای ملی زنان را در بر میگرفت که شامل:
- سازمان ملی زنان(NOW)
- فراکسیون سیاسی ملی زنان(NWPC)
- اتحادیه جنبش عدالتطلب زنان (WEAL)
در برخی از شاخههای فمینیسم گرایشهای سیاسی مانند لیبرالیسم، مارکسیسم و سوسیالیستی دیده میشود، حتی پیگیری یا تمرکز بر روی محیط زیست هم جزو شاخههای فمینیسم است.[نیازمند منبع]
مروری کوتاه بر اندیشههای فمینیستی
تعریفهایی که فمینیستها از فمینیسم کردهاند تحت تأثیر تربیت، ایدئولوژی یا طبقهٔ اجتماعیِ آنها شکل گرفتهاست.
فمینیسم لیبرال
فمینیسمِ لیبرال یا فمینیسمِ اصلاحطلب یکی از شناخته شدهترین گرایشهای اندیشه فمینیستی است، چهره معتدل یا رسمی فمینیسم را نشان میدهد و به تبیین جایگاه زنان بر اساس حقوق برابر و موانع مصنوعی در برابر مشارکت زنان در عرصه عمومی که فراسوی خانواده و خانهداری واقع شده میپردازد. فمینیستهای لیبرال، در تبیین نابرابری جنسی به مواردی همچون تقسیم کار جنسی، جدایی عرصه عمومی و خصوصی (که مردان بیشتر در عرصه نخستین و زنان عرصه دوم جای دارند)، و فرایند اجتماعی کردن کودکان بگونهای که بتوانند در بزرگسالی نقشی متناسب با جنسیت شان ایفا کنند، اکتفا میکنند.
به نظر فمینیستهای لیبرال، نظام لیبرالیستی با برخورداری از نهادها و حقوق معین قانونی اش بیش از هر جامعه دیگری اجازه آزادی و برابری فردی میدهد؛ اما حتی اینجا هم فرصتهای برابر، با نژادپرستی و تبعیض جنسی مخدوش میگردد. تبعیض جنسی مثل نژادپرستی انسانها را در قالب شخصیتی انعطافناپذیر محبوس و اجتماع را از شکوفایی استعداد اعضای آن محروم میکند، از آنجا که زنان را دست کم میگیرد از شکوفایی گرامیترین ارزشهای فرهنگی جلوگیری میکند.
لیبرالها معتقدند به بیشتر انسانها میتوان آموزش داد تا منطقی بودن انتقاد فمینیسمی از روابط تبعیضآمیز اجتماعی را درک کنند. برنامههای فمینیسم لیبرال برای از میان برداشتن نابرابری جنسی عبارتند از:
- بسیج امکانات سیاسی و قانونی که در حال حاضر برای تغییر وضع در دسترساند.
- تأمین فرصتهای برابر اقتصادی.
- اصلاح نهادهای خانواده، مدرسه، و رسانههای همگانی.
در مجموع، تمرکز فمینیسم لیبرال بر اصلاح جامعه است، نه تغییر انقلابی آن.
فمینیسم مارکسیستی
مبانی و چارچوب نظری فمینیسم مارکسیستی برآمده از آراء مارکس و انگلس است. کتاب «منشأ خانواده، مالکیت خصوصی و دولت» انگلس، منبعِ کلاسیکِ فمینیستهای مارکسیست است. بسیاری از دادههای انسان شناسانه این رویکرد بر اساس نظریات مورگان طرحریزی شدهاست. افرادی همچون اگوست ببل، کلارا زتکین، الکساندرا کولنتای، ایولین رید، و لیز واگل، صاحب نظران اصلی فمینیسم مارکسیستی بهشمار میآیند.
این گرایش از اندیشه فمینیستی بر اساس الگوی تحلیلی اندیشه مارکسیستی به تبیین چرایی موقعیت تحت ستم زنان میپردازد و پس از آن توضیح میدهد که برای تغییر این وضعیت چگونه باید مبارزه کرد. معتقدین به فمینیسم مارکسیستی بر این نظرند که اساس ستمی که بر زنان روا میرود ناشی از مالکیت خصوصی، تقسیم کار جنسیتی و در آخر نظام خانواده مردسالار است. از دیگر سو، نظام سرمایهداری را عامل اصلی بازتولید این نابرابری میدانند. به بیان دیگر، دشمن اصلی فمینیستهای مارکسیست، نظام طبقاتی (اقتصادی) است که زنان را در موقعیت فرودست جای دادهاست. استراتژی پیشنهادی فمینیستهای مارکسیست برای تغییر وضعیت موجود و رفع نابرابریهای جنسیتی، تلاش برای تحقق انقلاب سوسیالیستی و تأسیس جامعه کمونیستی است که تحت لوای آن موقعیت زنان با مردان برابر خواهد شد.
بدین ترتیب، جنبش فمینیستی باید بر زنان کارگر متمرکز باشد و مبارزه اصلی خود را مبارزه طبقاتی بداند. حوزه عمل فمینیستهای مارکسیست، عرصه عمومی است، و بیشتر بر طبقات فرودست جامعه تمرکز دارد. فمینیستهای مارکسیست تلاش دارند تا زنانِ کارگر را به جمع نیروهای خواهان انقلاب سوسیالیستی ملحق کنند.
فمینیسم رادیکال
یکی از اصلیترین تفاوتهای فمینیسم رادیکال با گرایشهای فمینیستی متقدم بر آن، نشات نگرفتنش از دستگاههای دیگر اندیشه است، دستگاههایی که فمینیستهای رادیکال «مردانه» تلقی میکنند. فمینیسم رادیکال به زنانگی ارزش مثبتی بخشیده و زنان را به مثابه طبقهای فرودست در برابر مردان قلمداد میکند. شاید بتوان گفت عمدهترین مفهوم در این جریان فمینیستی «ستم جنسی» به عنوان کهنترین و شدیدترین شکل نابرابری است، ستمی که زنان به واسطه زن بودن خود متحمل آن میشوند. البته فمینیستهای رادیکال تنها به نقد ستمی که بر زنان روا داشته میشود اکتفا نمیکند بلکه پیشتر رفته و تمامی اشکال سلطه و سرکوب را ناشی از تفوق مردانه اعلام میدارد.
فمینیسم رادیکال به رغم شباهت روش شناختی با جریانهای سوسیالیستی – مارکسیستی، از منتقدان جدی آنان بهشمار میرود. آنان به جای مسئله «کار و تولید»، بر احساسات جنسی و جامعهپذیری زنان تأکید میکنند و اعلام میدارند که هر زنی، فارغ از طبقه، نژاد، گروه سنی و… منافع مشترکی با دیگر زنان دارد. توالی منطقی چنین تفکری، تلقی مردان به عنوان یک گروه دشمن و جدایی طلبی جنسیتی است؛ امری که خود به نقد «ناهمجنس گرایی» نیز منتهی میشود.[۳۵] رادیکالها اگرچه سلطه طلبی مردانه را نه امری ذاتی، بلکه ساختاری اجتماعی تلقی میکنند، اما از آن جا که ستم جنسی را عمیقاً تثبیت شده میدانند از مدلی انقلابی برای تغییر اجتماعی دفاع میکنند.
فمینیسم روانکاوانه
اصطلاح «روان کاوی» برگرفته از نظریه ای است که فروید در سه مقاله دربارهٔ نظریهٔ جنسی از آن استفاده کرد و رشد زنانگی را بر اساس «رشک ورزی به آلت نرینه» در دختر، و رشد مردانگی را بر حسب «عقدهٔ ادیپ» به مثابهٔ نفی مادر دانست. با نقدهایی که فمینیستها، به خصوص موج دومیها، به فروید وارد آوردند و نظریات روانکاوانهٔ او را دارای سوگیری جنسیتی دانستند، نظریههای روان کاوی جدیدی شکل گرفتند که به نظریههای جنسیت معروف شدند.
فمینیستها از نظریات روان کاوانهٔ فروید برای توضیح این مسئله استفاده کردند که چطور آموزشهای دوران کودکی بر ناخودآگاه انسان اثر گذاشته و در دوران بزرگسالی سر باز میکند. نانسی چودوروف، کارول گیلیکان، کیت میلت و ژولیت میچل را میتوان جزء فمینیستهای روانکاو به حساب آورد. بهطور مثال {چودوروف} به نقش مادر در به آغوش کشیدن فرزند و هویت یابی جنسی فرزند از طریق مادر اشاره میکند و توضیح میدهد که چرا پسران زودتر مستقل شده و دختران علاقهمند به برقراری ارتباطهای عاطفی هستند.
ژاک لاکان، یکی دیگر از مفسران روش فروید و از تأثیرگذاران بر فمینیسم روانکاوانه است که عدم برخورداری از آلت تناسلی را نمادی فرهنگی میداند و از تعبیرات زیست شناختی فروید فاصله میگیرد. او در عین حال بر رابطهٔ هویت یابی جنسی و یادگیری زبان تأکید میکند. ایریگاری، یکی از شاگردان و منتقدان لاکان است و در کنار هلن سیکسو از بانیان مکتب «نوشتار زنانه» شمرده میشود. مکتبی که میخواهد از موضع بدن زنان بنویسد و زنانه نوشتن را ترویج دهد.
فمینیسم سوسیالیستی
در نتیجه مجادلات میان فمینیستهای رادیکال و فمینیستهای مارکسیست، بر سر علتِ فرودستی زنان و چگونگی تغییر وضعیت در دهه ۱۹۷۰ رایج بود؛ نظریههای جدیدی شکل گرفتند که به فمینیسم سوسیالیستی شهرت یافتند. ژولیت میشل، هایدی هارتمن، و آلیسون جگر از جمله صاحب نظران اصلی این گرایش نظری هستند. مقاله «ازدواج ناموفق فمینیسم و مارکسیسم»، اثر هایدی هارتمن، از جمله آثار کلاسیک این جریان فکری است.
مسئله اصلی فمینیستهای سوسیالیست توضیح چگونگی ترکیب نظام سرمایهداری و نظام مردسالاری است. به بیان دیگر، آنها معتقدند که برای تحلیل وضعیت فرودستی زنان و همچنین طراحی استراتژی مبارزاتی برای تغییر وضعیت نباید صرفاً نگاهی تک بعدی داشت (صرفاً طبقاتی مانند مارکسیستها یا صرفاً روانکاوانه مانند برخی رادیکالها)؛ بلکه باید مجموعهای از شرایط و علل را در ایجاد موقعیت فرودست زنان بررسی نمود.
از این رو، فمینیستهای سوسیالیست، معتقدند که برای تغییر وضعیت موجود در جهت رسیدن به جامعه برابر باید مبارزهای «همزمان» با نظام مردسالاری و سرمایهداری صورت پذیرد. بدین ترتیب، فضای عمل و حوزه مبارزه از نظر فمینیستهای سوسیالیست محدود به کارخانهها نیست، بلکه مجموعه حوزههای عمومی و خصوصی که زنان در آنها مورد تبعیض قرار دارند، مکانی برای مبارزه است. در واقع، شیوه عمل فمینیستهای سوسیالیست، شیوه چند جانبه است.
بهطور کلی، نظریه فمینیستی هدف اصلی اش درک نابرابری جنسیتی و تمرکز بر سیاستهای جنسیت، روابط قدرت و تمایلات جنسی است.
فمینیستهای لیبرال بر لزوم برابری در عرصهٔ عمومی تأکید میکنند. فمینیستهای مارکسیست نظام سرمایهداری را عامل اصلی تبعیض جنسیتی برمیشمارند. فمینیستهای رادیکال، مردسالاری در حوزهٔ عمومی و خصوصی را زیر سؤال میبرند و از نظریات روان کاوانه برای تفسیر نابرابری سود میبرند و فمینیستهای سوسیالیست مردسالاری و سرمایهداری را با هم نقد میکنند و راهکار ارائه میدهند. فمینیسم سیاه، اکوفمینیسم، فمینیسم پسااستعماری و پسافمینیسم نیز نمونههایی از دیگر انواع فمینیسم است که در موج سوم فمینیسم پا به عرصهٔ وجود گذاشتهاند.
فمینیسم گفتمانی است مشتمل بر جنبشها، نظریهها و فلسفههای گوناگون که هدف غایی آن به مبارزه طلبیدن نظم موجود و احقاق حقوق زنان برای یک زندگی بهتر است. در حقیقت شاید بتوان گفت آرمان فمینیستها در طول مبارزهٔ تاریخی خود، تبدیل جهان به جای بهتری برای زندگی زنان است. با این حال متأثر از شرایط اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و دیگر متغیرهای اثربخش، تلاش فمینیستها با فراز و فرودهای بسیاری همراه بودهاست که این موضوع را به خوبی میتوان در دغدغهها و خواستههای این گروه طی مقاطع مختلف مشاهده کرد.
فمینیسم در ایران
زنان ایرانی در مبارزات مشروطیت فعالانه شرکت داشتند و از حدود سال ۱۲۸۵ سازمانهای زنان شکل گرفتند و در مشروطه خواهی شرکت کردند. اما این جنبش ملی زنان، یک خرده جنبش و بخشی از جنبش بزرگ ملی ایران با هدف استقلال کشور و اجرای قانون اساسی بود. مشارکت زنان در این وقایع سیاسی خودجوش بود و از احساسات ملیگرایانه جدید آنها و تمایلِ به رسمیت شناخته شدن نیرو میگرفت.[۳۶] برای تحلیل جریانات فعال زنان در دورهٔ مشروطه، چند نکته را باید در نظر گرفت. نکتهٔ اول، بررسی تحولات اجتماعی سالهای پیش از مشروطه، یعنی از ابتدای دورهٔ قاجار. نکتهٔ دوم، آشکار کردن این مسئله که تحول وضعیت زنان، بهویژه از زمان مشروطه به بعد، به مقدار زیادی متأثر از جریان مدرنیته و جریان فمینیسم بود. بخش دیگرِ بحث مسائل زنان را نیز باید در اعزام دانشجو به خارج و همچنین جریانات روزنامهنگاری و پرداختن به مسائل زنان برای بررسی بیشتر از سوی جامعه دانست.[۳۷][۳۸]
تشکّلهای زنان در انقلاب مشروطیت که در دوره اوّل انقلاب مشروطیت در ایران در دفاع از انقلاب مشروطیت و احقاق حق برابری و رفع ستم بر زنان بهوجود آمدند متنوع و بیشمار بودند.[۳۹]
در جریان تحولات سیاسی انقلاب مشروطه فعالیت بیرونی زنان بیشتر شد. انجمنهای خصوصی و سازمانهای مخفی ایجاد شدند، در تظاهراتها شرکت کردند و به اقدامات غیرخشونتآمیز پرداختند.[۴۰] هرچند که سرانجام در قانون اساسی مشروطه (۱۲۸۵ خورشیدی) بسیاری از حقوق زنان همچون قوانین ازدواج، طلاق، سرپرستی فرزند و… نادیده گرفته شد و زنان را در کنار مهجوران و مجرمان از حق رأی محروم کرده بود.[۴۱]
پیشینه
در دورهٔ قاجار نگرش زنان به وضعیت خود، پذیرش سرنوشت و تسلیم در برابر شرایطِ موجود بود. به دختران از کوچکی ساکت نشستن و تحرک کم، سؤال نکردن و اطاعت کردن از مردان -حتی برادر کوچکتر خود- آموزش داده میشد. این الگوی جامعهپذیری تا دورههای بعد نیز ادامه یافت.[۴۱] در این دوران، هیچ گروه اجتماعیای نمیتوانست از حقوق و منافع خود دفاع کند که با جداسازی جنسیتی شدیدی که در این دوران وجود داشت*،[۴۲] در مورد زنان شدیدتر میشد زیرا آنها هم با این محدودیتهای شدید مواجه بودند و هم از ارتباط و تأثیر متقابل با «محیط بیرون از خانه» محروم بودند.[۴۰]
نویسندگان بزرگ مشروطیت همچون کسروی، ملکزاده، آدمیت، نظام مافی، محیط مافی، ناظم الاسلام کرمانی، صفائی، دولتآبادی، رضوانی در آثار خود اشاراتی به تشکلهای زنان در انقلاب مشروطیت میکنند:[۳۹] انجمنهایی همچون انجمن آزادی زنان در ۱۹۰۷،[۳۹] انجمن مخدرات وطن در ۱۲۸۹،[۴۳] اتحادیه نسوان وطنخواه و انجمنهای دیگر که در حال چالش با سنت و فرهنگ رایج جامعه در آن زمان بودند.
پس از مشروطیت
تنها معدودی از این زنانِ طرفدار مشروطیت، هوادار حقوق زنان بودند اما نخستین زنانی که در جنبش حقوق زنان ایران شرکت کردند یا خودشان از مشروطهخواهان و فعالان جنبش ملی دهه ۱۲۸۰ بودند (مانند صدیقه دولتآبادی و بانو امیر صحی ماهسلطان) یا از خانوادههای روشنفکر ملیگرا بودند (مانند محترم اسکندری). بعد از سرد شدن تب مشروطهخواهی، «انبوه زنان بیسواد به اندرونیهای سابق خود بازگشتند» و تنها زنان تحصیلکرده و روشنفکر جنبش حقوق زنان را پی گرفتند.[۳۶]
در این زمان مردان مشروطهخواه روشنفکری همچون میرزاده عشقی، ملکالشعرا بهار، ایرج میرزا و… نیز از جنبش نوخواسته حقوق زنان حمایت میکردند به ویژه در حق تحصیل و کنار گذاشتن حجاب. مثلاً در ۱۲ مرداد ۱۲۹۰ حاج محمدتقی وکیلالرعایا، نماینده مجلس نخستین بار در ایران برابری زن و مرد را در مجلس شورا مطرح کرده و خواستار حق رأی برای زنان شد که مجلس را شوکه کرد و با مخالفت یکی از روحانیان مجلس مواجه شد.[۳۶] هرچند که این حمایتها نتوانست نتیجه چندانی داشته باشد، اما درمقایسه با حمایت از خواستههای زنان در جریان انقلاب ۱۳۵۷ قابل توجهتر بود.[۴۴]
روی هم رفته، هر چند مشروطیت بهرهمند از حضور اجتماعی زنان بود اما نتایج قابل اعتنایی برای زنان نداشت. پیروزی انقلاب مشروطه عملاً هیچ موفقیت ویژهای را برای زنان بههمراه نداشت. امتیازات و حقوق زنان نسبت به گذشته تغییری نکرد. قانون اساسی مشروطه حق و حقوق خاصی برای زنان در نظر نگرفت. این امر خودبهخود زنان را به واکنش واداشت. از این زمان به بعد با نامهای مختلفی از انجمنها و جمعیتهای زنانه طرفدار حقوق زنان، نظیر انجمن مخدرات وطن و جمعیت نسوان وطنخواه و … برخورد میکنیم.[۴۵]
دورهٔ پهلوی
با فرمان رضاشاه روز ۱۷ دی در تاریخ ایران تا سال ۱۳۵۷ خورشیدی، به روز آزادی زنان شناخته میشد.[نیازمند منبع]
انقلاب سفید و حق رأی زنان
از سال ۱۳۳۸ خورشیدی و بعد از سخنرانی شاه در جلسه هیئت وزیران، مسئله دادن حق رأی به زنان از سوی حکومت پهلوی، به بحث داغ نشریات، مجلس و رادیو و تلویزیون تبدیل شد. رسانههای جمعی تبلیغ میکردند که شاه جسورانه و یکتنه از دادن حق رأی به زنان در برابر مخالفان حمایت میکند. سرانجام در آخرین اقدام، در روز چهارم بهمن سال ۱۳۴۱ خورشیدی، اعتصاب عمومی یکروزهای توسط سازمانهای زنان اعلام گردید. این اعتصاب از حمایت کامل دولت برخوردار بود و شرکتکنندگان در آن فقط کارمندان دولت بودند. دو روز بعد از اعتصاب، یعنی در روز ششم بهمن، رفراندومی برای کسب حمایت مردم از فرمان شش مادهای شاه که به انقلاب سفید معروف شد، برگزار گردید.[۴۵] در چهارچوب انقلاب سفید در ۶ بهمن ۱۳۴۱ خورشیدی، قانون انتخابات اصلاح شد و دستآوردِ اصل پنجمِ انقلاب شاهومردم، شرکت زنان در انتخابات در شرایط حقوقیِ مساوی با مردان بود، چه برای انتخاب شدن و چه برای انتخاب کردن. در پیِ این اصل، زنان چون مردان توانستند در تعیین سرنوشت خود برای نخستینبار نقش مهمی بازی کنند و حق رأی بهدست آورند.[نیازمند منبع] قانون حمایت خانواده در پی دادن حقّ انتخاب و حقّ شرکت در مجلس شورای ملی در تاریخ ۲۷ فروردین ۱۳۴۲ خورشیدی تصویب شد. این قانون طلاق یک طرفه را لغو میکرد. چندهمسری بهسختی انجام میگرفت. زنها حقّ درخواست طلاق بهدست آوردند و برای سرپرستی کودک نیز مادر دارای حق شد و کودک پس از طلاق یا درگذشت پدر به مادر سپرده میشد.[نیازمند منبع]
زنان ایران پس از اجرای اصل پنجم توانستند در امور ملّی مشارکت و همراهی کنند و به مقاماتی چون وزارت، سفارت، نمایندگی دو مجلس سنا و شورای ملّی، استادی دانشگاهها، قضاوت، وکالت دادگستری، حضور در شهرداریها، مدیریت شرکتها و مقامات کلیدی دیگر برسند.[نیازمند منبع]
به اعتقاد محمدرضا پهلوی بررسی شمار شرکت کنندگان در انتخابات پارلمانی و نسبت آنها به جمعیت فعّال ایران (بر اساس آمار حکومت وقت) نشان دادهاست که تا چه اندازه حسّ مشارکت عمومی در مردم برانگیخته شده بود. بر اساس آمار انتخابات دوره بیستویکم تا بیستوچهارم قانونگذاری بهترتیب ۲۶٪ و ۴۱٪ و ۴۴٬۵٪ افزایش را نشان داد و شمار آرا در چهار دورهٔ پیشین ۱٬۶۷۴٬۴۰۰ بود و در آخرین دورهٔ انتخابات پیش از سال ۱۳۵۷ به ۵٬۱۰۳٬۶۸۳ رسید.[۴۶]
با تحقق یافتن اصل پنجم، انتقادها و مخالفتهایی جدّی بهویژه از سوی روحانیت مطرح شد و تأثیرات این اصل بر زنان و جامعه را از زاویهای دیگر جُستند. روحالله خمینی در همین باره میگوید:
«زن در دو مرحله مظلوم بودهاست، یکی در دوران جاهلیت، و اسلام منّت گذاشت بر انسان و زن را از آن مظلومیتی که داشت بیرون کشید. مورد دیگر در ایران ما، زن مظلوم شد و آن دورهٔ شاهِ سابق و شاهِ لاحق بود. با اسم این که زن را میخواهند آزاد کنند، ظلمها کردند به زن. زن را از آن مقام شرافت و عزّت که داشت پایین کشیدند. زن را از آن مقام معنویت که داشت، شیء کردند و به اسم آزادی، آزاد زنان و آزاد مردان آزادی را از زن و مرد سلب کردند و زنها را و جوانان ما را فاسد الاخلاق کردند..»[۴۷]
پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران وضعیت زنان دوباره تغییر کرد و برخی از حقوقی که زنان در دوره پهلوی بهدست آورده بودند لغو شد مانند قانون خانواده و حق سقط جنین، و اختیار در حجاب.[۴۸]
گرایشهای دین مدارانه
در هنگام مشروطه و پس از آن، جامعهٔ مذهبی خود را از جریان مدرنسازی کنار میکشید و دغدغهٔ اصلی آن اصلاحات اجتماعی در لوای عمل به احکام دین بود؛ بنابراین با وجود فعالیت زنان تحصیلکردهٔ مُتدین در این جنبش، مطالبات زنانه به معنای مُدرن آن مطرح نبود. زنان مُتدین فعال در مقطع اول جنبش مشروطه خود را عضوی از جامعه میدانستند و دغدغهٔ آنها دغدغهٔ عمومی جامعه بود. ازاینرو نگاه جنسیتی برای آنها معنا نداشت، بلکه دین، اولویت اصلی آنها بود.[۳۷]
جمعیت فمینیستها
بر اساس نظرسنجی سال ۲۰۱۴ از Ipsos که در ۱۵ کشور توسعهیافته انجام شده بود، ۵۳٪ پاسخدهندگان خود را فمینیست اعلام کردند؛ حال آنکه ۸۷٪ اعلام کردند که «باید با زنان و مردان بسته به تواناییهای آنها برابر رفتار شود.» اما تنها ۵۵٪ زنان معتقد بودند که با آنها به صورت برابر با مردان رفتار میشود و آزادی رسیدن به رویاهایشان را دارند.[۴۹] در کنار هم گذاشتن این نظرسنجیها نشان داد که باید میان «هویت فمینیستی» و موافقت با «رفتارها و باورهای فمینیستی» تمایز قائل شد.[۵۰]
در یک نظرسنجی مربوط به سال ۲۰۱۵، تنها ۱۸٪ آمریکاییها خودشان را فمینیست اعلام کردند. با این وجود، ۸۵٪ عنوان داشتند که به «برابری برای زنان» معتقدند. با وجود موافقان برابری جنسیتی درصد بالایی را تشکیل میدادند، ۵۲٪ اعلام کردند که فمینیست نیستند، ۲۶٪ گفتند که «تردید دارم» و ۴٪ پاسخی ندادند.[۵۱] تحقیقات جامعهشناختی نشان میدهد که در آمریکا، افزایش سطح تحصیل سبب حمایت بیشتر از مسائل فمینیستی میشود. همچنین، حمایت از فمینیسم میان لیبرالها نسبت به محافظهکاران بیشتر است.[۵۲][۵۳]
بر اساس چند نظرسنجی مختلف، تنها ۷٪ بریتانیاییها خود را فمینیست میدانند، درحالی که ۸۳٪ عنوان کردند از فرصتهای برابر برای زنان حمایت میکنند – درصد حمایت از این موضوع در میان مردان (۸۶٪) نسبت به زنان (۸۱٪) بیشتر بود.[۵۴][۵۵]
وضعیت فمینیسم و حقوق زنان در کشورهای در حال توسعه
بر اساس یک نقل قول قدیمی منسوب به آکسفام، زنان که تقریباً نیمی از جمعیت دنیا را تشکیل میدهند «حدود دو سوم از کارهای دنیا را انجام داده، تنها ده درصد از درآمد جهانی را به دست میآورند، و کمتر از یک درصد از دارایی جهان را در اختیار دارند». گرچه صحت این آمار بر اساس دادههای جدید زیر سؤال رفتهاست، ولی همچنان سهم زنان از درآمد جهانی بیشتر از ۲۳٫۵٪ تا ۳۶٪ برآورد نمیشود.[۵۶] این موضوع نشان میدهد که بیشتر کار آنها بی مواجب و اغلب در ارتباط با وظایف خانهداری مانند به دنیا آوردن و پرورش کودکان، نظافت و حفظ خانوار، نگهداری از سالمندان و بیماران است. (پارپارت ۲۰۰۷) علاوه بر کارهای روزمره خانگی، همچنین بسیاری از زنان کارهای خارج از خانه را تقریباً با دستمزد پایین انجام میدهند.[۵۷] قابل ذکر است که از یک میلیارد بیسواد در سطح جهان، دو سوم آنها زنان هستند و بیش از شصت درصد از کودکان محروم از آموزش ابتدایی (۸۱ میلیون از ۱۳۰ میلیون نفر) را دختران تشکیل میدهند.[۵۸] جیمز گرانت مدیر وقت یونیسف میگوید: حق کار، حق امنیت اجتماعی، حق قانونی، حق مالکیت و حتی آزادیهای سیاسی و مدنی به احتمال زیاد جملگی به یک کروموزوم سنگدل بستگی دارند که بین انسان مرد با زن تفاوت قائل میشود.[۵۹]
زنان و نظریهٔ توسعه
در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰، بحث دربارهٔ توسعه بر نقشها و موقعیت زنان در یک شیوهٔ پایدار تمرکز یافت. رهیافت فمینیستی به نقش زنان در توسعه در سه دستهٔ گسترده تعریف میشود:
- زنان در توسعه (Women in Development)
- زنان و توسعه (Women and Development)
- جنسیت و توسعه (Gender and Development)
واکنشها
گروههای مختلف به فمینیسم واکنش نشان دادهاند و زنان و مردان هر دو در میان موافقان و مخالفان این گروهها حضور داشتهاند. در میان دانشجویان آمریکایی، تعداد کسانی که از فمینیسم حمایت میکنند، نسبت به فمینیستها، چه در میان زنان و چه در میان مردان، بیشتر است.[۶۰][۶۱][۶۲] رسانههای آمریکا بیشتر فمینیسم را به صورت منفی و فمینیستها را «بیگانه با کار و فعالیتهای روزمره زنان عادی» نشان میدهند.[۶۳][۶۴] اما تحقیقات اخیر نشان داده زمانی که مردم با فمینیستها و دربارهٔ فمینیسم صحبت میکنند، دید مثبتتری نسبت به این جنبش پیدا میکنند.[۶۵]
حمایتها
حمایت از فمینیسم به گونهای است که فرد از ارزشهای این جنبش حمایت میکند، اما خود را فمینیست نمیداند. این کلمه معمولاً به مردانی که به صورت فعال از فمینیسم حمایت میکنند، اشاره میکند. فعالیتهای مردان حامی فمینیسم معمولاً شامل فعالیتهایی از قبیل جنبشهای ضدخشونت با همکاری پسران و مردان جوان در مدارس و مشاوره دادن به مردانی که مرتکب خشونت شدهاند، میشود. همچنین مردان حامی فمینیسم به کارهایی نظیر مراقبت از سلامت مردان، فعالیت علیه پورنوگرافی و تلاش برای تصویب قانونی علیه آن، تحصیلات مردان و آموزشهای مربوط به برابر جنسیتی در مدارس هم میپردازند. فمینیستها و زنان نیز معمولاً به حامیان فمینیسم در این موضوع یاری میرسانند.[۶۶][۶۷]
مخالفتها
مخالفت با فمینیسم میتواند مخالفت با کلیت این جنبش یا بخشهایی از آن باشد.[۶۸] در قرن ۱۹، تمرکز مخالفت با فمینیسم بر روی مخالفت با اعطای حق رای به زنان بود. بعدها، مخالفان ورود زنان به موسسات آموزش عالی بر این نکته پافشاری میکردند که تحصیل حاوی بار فیزیکی زیادی است که زنان نمیتوانند از پس آن برآیند. دیگر مخالفان فمینیسم با مسائلی چون استخدام زنان به عنوان نیروی کار، حق آنان در پیوستن به اتحادیهها، عضویت در هیئت ژوری یا کنترل آنها بر روی بارداری و جنسیت خود مخالفت میکردند.[۶۹]
برخی مردم به این دلیل با فمینیسم مخالفت میکنند که آن را در تضاد با ارزشهای سنتی یا باورهای دینی خود میبینند. این مخالفان فمینیسم، به عنوان مثال، معتقدند که پذیرش اجتماعی طلاق و پذیرش اجتماعی ازدواج نکردن اشتباه و آسیبزا است. آنها بر این نظرند که «مردان و زنان به صورت پایهای متفاوتند و نقشهای سنتی که در جامعه ایفا میکنند باید حفظ شود.»[۷۰][۷۱][۷۲] در بین این گروه، افرادی هم مخالف استفاده حضور زنان در کارگاهها، مناصب سیاسی و پروسه رایگیری و همینطور کاهش چیرگی مردان بر خانواده هستند.[۷۳][۷۴]
نویسندگانی چون کامیل پالیا، کریستینا هوف سومرز، جین بتکه الشتین، الیزابت فاکس-جنویز، لیزا لوسیل اونز[۷۵] و دفنه پاتای با وجود اینکه خود را فمینیست میدانند، با بخشهایی از فمینیسم مخالفت کردهاند. آنها، به عنوان مثال، میگویند که فمینیسم معمولاً با مردبیزاری همزاد پنداری میکند یا حقوق زنان را بالاتر از حقوق مردان قرار میدهد. آنها فمینیسم افراطی را هم برای مردان و هم برای زنان آسیبزا به حساب میآورند.[۷۶] دفنه پاتای و نورتا کورتژ معتقدند که اطلاق لفظ «مخالف فمینیسم» به این دسته، جهت ساکت کردن مباحثات دانشگاهی در ربط با فمینیسم است.[۷۷][۷۸] لیزا لوسیل اونز معتقد است دادن برخی حقوق به زنان به صورت انحصاری، «مردسالارانه» است زیرا باعث میشود زنان از انجام وظایف اخلاقی خود محروم شوند.[۷۹]
اومانیسم سکولار
اومانیسم سکولار جنبشی اخلاقی است که به دنبال مخالفت با اصول غیرمنطقی، شبهعلم و خرافات است. اومانیستهای مخالف فمینیسم این پرسش را مطرح میکنند که «چرا فمینیسم (تحتاللفظی: زنگرایی) آری، اما اومانیسم (انسانگرایی) نه؟» اما برخی از اومانیستها هم این استدلال را پیش میکشند که اهداف اومانیسم و فمینیسم تا حد زیادی یکسان هستند و تمایز تنها در انگیزههاست. به عنوان مثال، یک اومانیست ممکن است حق سقطجنین را در چارچوب اخلاقی سودمند ببیند، به جای اینکه انگیزه یک زن در دستیابی به آن را در نظر گرفته باشد. نتیجتاً، ممکن است کسی اومانیست باشد اما فمینیسم نباشد؛ با این حال این دلیل نمیشود که جنبشهای اومانیسم فمینیستی وجود نداشته باشند.[۸۰][۸۱] اومانیستها در نیا-فمینیسم در دوران رنسانس نقش مهمی بازی کردند؛ چنانکه اومانیستها بودند که «زنان تحصیل کرده» را با وجود پایههای مردسالارانه جامعه به اشخاص محترمی تبدیل کردند.[۸۲]
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به فمینیسم در ویکیگفتاورد موجود است. |
جستارهای وابسته
- فهرست گرایشهای فمینیسم
- جنبش زنان ایران
- فمینیسم اسلامی
- فمینیسم مدرن
- دیدگاههای فمینیستی درباره تنفروشی
- مطالعات زنان
- برابری جنسیتی
منابع
- ↑ Lengermann, Patricia; Niebrugge, Gillian (2010). "Feminism". In Ritzer, G.; Ryan, J.M. (eds.). The Concise Encyclopedia of Sociology. John Wiley & Sons. p. 223. ISBN 978-1-4051-8353-6.
- ↑ Mendus, Susan (2005) [1995]. "Feminism". In Honderich, Ted (ed.). The Oxford Companion to Philosophy (2nd ed.). Oxford University Press. pp. 291–294. ISBN 978-0-19-926479-7.
- ↑ Hawkesworth, Mary E. (2006). Globalization and Feminist Activism. Rowman & Littlefield. pp. 25–27. ISBN 978-0-7425-3783-5.
- ↑ Beasley, Chris (1999). What is Feminism?. New York: Sage. pp. 3–11. ISBN 978-0-7619-6335-6.
- ↑ Gamble, Sarah (2006) [1998]. "Introduction". In Gamble, Sarah (ed.). The Routledge Companion to Feminism and Postfeminism. London and New York: Routledge. p. vii.
- ↑ Echols, Alice (1989). Daring to Be Bad: Radical Feminism in America, 1967–1975. Minneapolis: University of Minnesota Press. ISBN 978-0-8166-1787-6.
- ↑ Roberts, Jacob (2017). "Women's work". Distillations. Vol. 3, no. 1. pp. 6–11. Retrieved 22 March 2018.
- ↑ Messer-Davidow, Ellen (2002). Disciplining Feminism: From Social Activism to Academic Discourse. Durham, NC: Duke University Press. ISBN 978-0-8223-2843-8.
- ↑ hooks, bell (2000). Feminism Is for Everybody: Passionate Politics. Cambridge, Massachusetts: South End Press. ISBN 978-0-89608-629-6.
- ↑ Chodorow, Nancy (1989). Feminism and Psychoanalytic Theory. New Haven, Conn.: Yale University Press. ISBN 978-0-300-05116-2.
- ↑ Gilligan, Carol (1977). "In a Different Voice: Women's Conceptions of Self and of Morality". Harvard Educational Review. 47 (4): 481–517. doi:10.17763/haer.47.4.g6167429416hg5l0. Retrieved 8 June 2008.
- ↑ Goldstein, Leslie F. (1982). "Early Feminist Themes in French Utopian Socialism: The St. -Simonians and Fourier". Journal of the History of Ideas. 43 (1): 91–108. doi:10.2307/2709162. JSTOR 2709162.
- ↑ Dutch feminist pioneer Mina Kruseman in a letter to Alexandre Dumas – in: Maria Grever, Strijd tegen de stilte. Johanna Naber (1859–1941) en de vrouwenstem in geschiedenis (Hilversum 1994) شابک ۹۰−۶۵۵۰−۳۹۵−۱, p. 31
- ↑ Offen, Karen (1987). "Sur l'origine des mots 'féminisme' et 'féministe'". Revue d'Histoire Moderne et Contemporaine. 34 (3): 492–96. doi:10.3406/rhmc.1987.1421. JSTOR 20529317.
- ↑ Cott, Nancy F. (1987). The Grounding of Modern Feminism. New Haven: Yale University Press. p. 13. ISBN 978-0-300-04228-3.
- ↑ "feminist". Oxford English Dictionary (3rd ed.). Oxford University Press. 2012.
An advocate or supporter of the rights and equality of women. 1852: De Bow's Review ('Our attention has happened to fall upon Mrs. E. O. Smith, who is, we are informed, among the most moderate of the feminist reformers!')
- ↑ "feminism". Oxford English Dictionary (3rd ed.). Oxford University Press. 2012.
Advocacy of equality of the sexes and the establishment of the political, social, and economic rights of the female sex; the movement associated with this.
- ↑ Spender, Dale (1983). There's Always Been a Women's Movement this Century. London: Pandora Press. pp. 1–200.
- ↑ Lerner, Gerda (1993). The Creation of Feminist Consciousness From the Middle Ages to Eighteen-seventy. Oxford University Press. pp. 1–20.
- ↑ Walters, Margaret (2005). Feminism: A very short introduction. Oxford University. pp. 1–176. ISBN 978-0-19-280510-2.
- ↑ Kinnaird, Joan; Astell, Mary (1983). "Inspired by ideas (1668–1731)". In Spender, Dale (ed.). There's always been a women's movement. London: Pandora Press. pp. 29–.
- ↑ Witt, Charlotte (2006). "Feminist History of Philosophy". Stanford Encyclopedia of Philosophy. Retrieved 23 January 2012.
- ↑ Allen, Ann Taylor (1999). "Feminism, Social Science, and the Meanings of Modernity: The Debate on the Origin of the Family in Europe and the United States, 1860–1914". The American Historical Review. 104 (4): 1085–113. doi:10.1086/ahr/104.4.1085. JSTOR 2649562. PMID 19291893.
- ↑ Botting, Eileen Hunt; Houser, Sarah L. (2006). "'Drawing the Line of Equality': Hannah Mather Crocker on Women's Rights". The American Political Science Review. 100 (2): 265–78. doi:10.1017/S0003055406062150. JSTOR 27644349.
- ↑ Humm, Maggie (1995). The Dictionary of Feminist Theory. Columbus: Ohio State University Press, p. 251.
- ↑ Walker, Rebecca (January–February 1992). "Becoming the Third Wave". Ms.: 39–41.
- ↑ Chamberlain, Prudence (2017). The Feminist Fourth Wave: Affective Temporality. Palgrave Macmillan. ISBN 978-3-319-53682-8.
- ↑ Krolokke, Charlotte; Sorensen, Anne Scott (2005). "Three Waves of Feminism: From Suffragettes to Grrls". Gender Communication Theories and Analyses: From Silence to Performance. Sage. p. 24. ISBN 978-0-7619-2918-5.
- ↑ "Feminism: The Fourth Wave". Encyclopaedia Britannica. Retrieved 21 May 2019.
- ↑ «فمینیسم». حرفه هنرمند. بایگانیشده از اصلی در ۱۸ ژوئن ۲۰۰۸. دریافتشده در ۱۹ اوت ۲۰۰۸.
- ↑ ۳۱٫۰ ۳۱٫۱ 5. Offen, Karen. "Les origines des mots 'feminisme' et 'feministe'". Revue d'histoire moderne et contemporaine. July–September 1987 34: 492-496
- ↑ 6. Cott, Nancy F. The Grounding of Modern Feminism. New Haven: Yale University Press, 1987 at 13-5
- ↑ Oxford English Dictionary (2nd ed.). Clarendon Press. 1989
- ↑ Weedon Chris (2002). "Key Issues in Postcolonial Feminism: A Western Perspective". Gender Forum
- ↑ Echols, Alice (1989). Daring to Be Bad: Radical Feminism in America, 1967–1975. Minneapolis University of Minnesota Press. p. 416. ISBN 0-8166-1787-2.
- ↑ ۳۶٫۰ ۳۶٫۱ ۳۶٫۲ ساناساریان، صص ۴۲–۴۶
- ↑ ۳۷٫۰ ۳۷٫۱ «نسخه آرشیو شده». بایگانیشده از اصلی در ۲۶ اکتبر ۲۰۱۷. دریافتشده در ۲۵ اکتبر ۲۰۱۹.
- ↑ http://www.ensani.ir/fa/content/112010/default.aspx
- ↑ ۳۹٫۰ ۳۹٫۱ ۳۹٫۲ پارسا بناب، یونس
- ↑ ۴۰٫۰ ۴۰٫۱ ساناساریان، ص ۳۸
- ↑ ۴۱٫۰ ۴۱٫۱ ساناساریان، ص ۳۰
- ↑ در این دوره در خانهها و خیابانها جدایی جنسیتی وجود داشت که تا دوره پهلوی نیز ادامه یافت به ویژه درمیان طبقات پایینتر جامعه: در خانهها اندرونی و بیرونی مجزا بود، میهمانان زن توسط زنان پذیرایی میشدند و میهمانهای مرد توسط مردان. در خیابانهای پرجمعیت مانند لالهزار، شاه آباد و امیریه نیز در ساعتهای پرجمعیت عصر زنان باید از یک پیادهرو عبور میکردند و مردان از پیادهرویی دیگر. زنانی که میخواستند برای کاری به سمت دیگر خیابان بروند باید از پاسبان اجازه میگرفتند و تحت نظر او بهسرعت حرکت میکردند. ساناساریان، ص ۳۰
- ↑ ناهید، عبدالحسین
- ↑ آفاری، ژانت ص ۱۰
- ↑ ۴۵٫۰ ۴۵٫۱ http://www.mehrnews.com/news/2229094/وضعیت-زنان-در-رژیم-پهلوي-از-کشف-حجاب-تا-تلاش-برای-به-فساد-کشاندن
- ↑ محمدرضا پهلوی: به سوی تمدن بزرگ، انتشارات پارس، چاپ سوم، لسآنجلس، ۲۰۰۷، ص ۱۲۵–۱۲۶
- ↑ روحالله خمینی؛ صحیفه نور، جلد 6، ص 187-185
- ↑ Sanasarian 124–129
- ↑ Clark, Julia (2014). "Can Men Be Feminists Too? Half (48%) of Men in 15 Country Survey Seem to Think So". Retrieved 26 August 2016.
- ↑ Harnois, Catherine E. (October 2012). "Sociological Research on Feminism and the Women's Movement: Ideology, Identity, and Practice". Sociology Compass. 6 (10): 823–832. doi:10.1111/j.1751-9020.2012.00484.x.
- ↑ Allum, Cynthia (9 April 2015). "82 percent of Americans don't consider themselves feminists, poll shows". The New York Times. Retrieved 26 August 2016.
- ↑ Harnois, Catherine E. (23 November 2015). "Race, Ethnicity, Sexuality, and Women's Political Consciousness of Gender". Social Psychology Quarterly. 78 (4): 365–386. doi:10.1177/0190272515607844.
- ↑ Harnois, Catherine E. (15 November 2016). "Intersectional Masculinities and Gendered Political Consciousness: How Do Race, Ethnicity and Sexuality Shape Men's Awareness of Gender Inequality and Support for Gender Activism?". Sex Roles. 77 (3–4): 141–154. doi:10.1007/s11199-016-0702-2.
- ↑ "Attitudes to Gender in 2016 Britain – 8,000 Sample Study for Fawcett Society". Survation (به انگلیسی). 2016-01-18. Retrieved 2019-06-28.
- ↑ Sanghani, Radhika (2016-01-15). "Only 7 per cent of Britons consider themselves feminists". The Telegraph (به انگلیسی). ISSN 0307-1235. Retrieved 2019-06-28.
- ↑ Glenn Kessler (March 3, 1015). "The zombie statistic about women's share of income and property". The Washington Post (به انگلیسی). Retrieved May 3, 2020.
- ↑ ekins. 1992
- ↑ یونیسف 1999
- ↑ به نقل از بریتانیا 1994
- ↑ Zucker, Alyssa N. (2004). "Disavowing Social Identities: What It Means when Women Say, 'I'm Not a Feminist, but ...'". Psychology of Women Quarterly. 28 (4): 423–35. doi:10.1111/j.1471-6402.2004.00159.x.
- ↑ Burn, Shawn Meghan; Aboud, Roger; Moyles, Carey (2000). "The Relationship Between Gender Social Identity and Support for Feminism". Sex Roles. 42 (11/12): 1081–89. doi:10.1023/A:1007044802798.
- ↑ Renzetti, Claire M. (1987). "New wave or second stage? Attitudes of college women toward feminism". Sex Roles. 16 (5–6): 265–77. doi:10.1007/BF00289954.
- ↑ Lind, Rebecca Ann; Salo, Colleen (2002). "The Framing of Feminists and Feminism in News and Public Affairs Programs in U.S. Electronic Media". Journal of Communication. 52: 211–28. doi:10.1111/j.1460-2466.2002.tb02540.x.
- ↑ Roy, Robin E.; Weibust, Kristin S.; Miller, Carol T. (2007). "Effects of Stereotypes About Feminists on Feminist Self-Identification". Psychology of Women Quarterly. 31 (2): 146–56. doi:10.1111/j.1471-6402.2007.00348.x.
- ↑ Moradi, B.; Martin, A.; Brewster, M. E. (2012). "Disarming the threat to feminist identification: An application of personal construct theory to measurement and intervention". Psychology of Women Quarterly. 36 (2): 197–209. doi:10.1177/0361684312440959.
- ↑ Lingard, Bob; Douglas, Peter (1999). Men Engaging Feminisms: Pro-Feminism, Backlashes and Schooling. Buckingham, England: Open University Press. p. 192. ISBN 978-0-335-19818-4.
- ↑ Kimmel, Michael S.; Mosmiller, Thomas E. (1992). Against the Tide: Pro-Feminist Men in the United States, 1776–1990: A Documentary History. Boston: Beacon Press. ISBN 978-0-8070-6767-3.[کدام صفحه؟]
- ↑ Simpson, John A.; Weiner, Edmund S.C. (1989), "Anti-feminist", in Simpson, John A.; Weiner, Edmund S. C. (eds.), The Oxford English Dictionary (2nd ed.), Oxford New York: Clarendon Press Oxford University Press, ISBN 978-0-19-861186-8.
- ↑ Kimmel, Michael (2004). "Antifeminism". In Kimmel, Michael; Aronson, Amy (eds.). Men and masculinities a social, cultural, and historical encyclopedia. Santa Barbara, California: ABC-CLIO. pp. 35–37. ISBN 978-1-57607-774-0.
- ↑ Lukas, Carrie (2006), "Marriage: happier ever after", in Lukas, Carrie (ed.), The politically incorrect guide to women, sex, and feminism, Washington, DC Lanham, Maryland: Regency Publishing, p. 75, ISBN 978-1-59698-003-7,
Feminists' assault on marriage also has played a role in devaluing marriage. Radical feminists view marriage as a cruel trap for women, perpetuating patriarchy, and keeping women subservient to men. They lament the roles that women and men tend to assume in traditional marriages, believing that women get the worse deal from the marriage contract.
- ↑ Kassian, Mary (2005), "Introduction: the tsunami of feminism", in Kassian, Mary (ed.), The feminist
mystiquemistake: the radical impact of feminism on church and culture (2nd ed.), Wheaton, Illinois: Crossway Books, p. 10, ISBN 978-1-58134-570-4,The feminist assault on traditional gender roles and families began in earnest in the 1960s and increasingly turned radical in the 1970s.
- ↑ Schlafly, Phyllis (1977). "Understanding the difference". In Schlafly, Phyllis (ed.). The power of the positive woman. New Rochelle, New York: Arlington House. p. 12. ISBN 978-0-87000-373-8.
The second dogma of the women's liberationists is that, of all the injustices perpetuated upon women through the centuries, the most oppressive is the cruel fact that women have babies and men do not. Within the confines of the women's liberationist ideology, therefore, the abolition of this overriding inequality of women becomes the primary goal. This goal must be achieved at any at all costs – to the woman herself, to the baby, to the family, and to society. Women must be made equal to men in their ability not to become pregnant and not to be expected to care for babies they may bring into the world.
- ↑ Gottfried, Paul (21 April 2001). "The trouble with feminism". LewRockwell.com (web magazine). Lew Rockwell. Retrieved 30 September 2006.
- ↑ al-Qaradawi, Yusuf (2008), "Women and family in Islamist discourses: 'When Islam prohibits something, it closes all the avenues of approach to it'", in Calvert, John (ed.), Islamism: a documentary and reference guide, Westport, Conn: Greenwood Press, p. 62, ISBN 978-0-313-33856-4,
Islamists are aggrieved at the support of ostensibly Muslim governments for the 'alleged' legal emancipation of women, including granting women the right to vote and hold public office, in addition to limited rights to initiate divorce. Although many Muslim women take pride in the fact that they now perform jobs and enter professions once reserved for men, for most Islamists female employment and legal emancipation are dangerous trends that lead to the dissolution of traditional gender roles associated with the extended family.
- ↑ "Department of Sociology: Lisa Lucile Owens". Columbia University in the City of New York. Retrieved 13 October 2015.
- ↑ Sommers, Christina Hoff (1995). Who Stole Feminism? How Women Have Betrayed Women. New York: Simon & Schuster. p. 320. ISBN 978-0-684-80156-8.
- ↑ Patai, Daphne (2003), "Policing the academy: 'Anti-feminist intellectual harassment'", in Patai, Daphne; Koertge, Noretta (eds.), Professing feminism: education and indoctrination in women's studies, Lanham, Maryland: Lexington Books, pp. 278–79, ISBN 978-0-7391-0455-2,
...the book [Antifeminism in the Academy by Clark, Vévé et al] attempts to extend an already dubious concept – hostile environment harassment – to encompass a whole new range of thought and behavior. Delineating the many types of alleged anti-feminist practices perpetrated in colleges, universities, and publishing houses around the country, contributors to this book propose in all seriousness that measures be taken against a new and pervasive kind of offense: 'antifeminst intellectual harassment.'
- ↑ Danowitz Sagaria, Mary Ann (January 1999). "Review: Reviewed Work: Antifeminism in the Academy by Vévé Clark, Shirley Nelson Garner, Margaret Higonnet, Ketu H. Katrak". The Journal of Higher Education. 70 (1): 110–12. doi:10.2307/2649121. JSTOR 2649121.
- ↑ Owens, Lisa Lucile (May 2014). "Coerced parenthood as family policy: feminism, the moral agency of women, and men's 'Right to Choose'". Alabama Civil Rights & Civil Liberties Law Review. 5 (1). SSRN 2439294.
- ↑ Doran, Tatiana; West, Robin (June 1998). "Feminism or Humanism?". The Yale Law Journal. 107 (8): 2661. doi:10.2307/797353. JSTOR 797353.
- ↑ O’Sullivan, Cordelia Tucker (7 March 2015). "Why Humanism and feminism go hand in hand". HumanistLife. Retrieved 9 January 2019.
- ↑ Ross, Sarah Gwyneth, 1975- (2009). The birth of feminism: woman as intellect in renaissance Italy and England. Harvard University Press. ISBN 978-0-674-03454-9. OCLC 517501929.
{{cite book}}
: نگهداری یادکرد:نامهای متعدد:فهرست نویسندگان (link)
منابع برای مطالعه بیشتر
- جامعهشناسی زنان؛ ترجمه منیژه نجم عراقی؛ نشر نی
- چیستی فمینیسم؛ ترجمه محمدرضا زمردی؛ انتشارات روشنگران و مطالعات زنان
- سیطرهٔ جنس؛ نشر نی، مرتضی مردیها و محبوبه پلک نیا
- درآمدی جامع بر نظریههای فمینیستی؛ ترجمهٔ منیژه نجم عراقی؛ نشر نی
- مطالعات توسعه؛ جفری هینز، ترجمه رضا شیرزادی و جواد قبادی، نشر آگه
- مبانی فلسفی فمینیسم، نشر وزارت علوم، خسرو باقری نوع پرست
- اندیشههای سیاسی غرب در دوران مدرن؛ دیالکتیک اندیشهها، علیرضا اسمعیل زاد انتشارات قومس