انسانگرایی: تفاوت میان نسخهها
Francis114 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
Francis114 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
واژهٔ انسانگرایی، نهضت فرهنگی فکری است که در خلال [[رنسانس|دوران تجدید حیات فرهنگی]] (رنسانس) به دنبال ایجاد رغبت و تمایل جدید نسبت به آثار برجستهٔ یونانی و رومی پدید آمدهاست. واژه انسانگرایی (Humanism) را فردریچ نیتاما ([[:en:Friedrich_Immanuel_Niethammer|Friedrich Immanuel Niethammer]]) از واژه "[[:en:Humanitas|humanitas]]" برگرفت ."humanitas" کلمهای لاتین از سری واژگان فیلسوفانهای بود که [[سیسرون|سیسترون]] ([[:en:Cicero|Cicero]]) قبل از میلاد آنها را ایجاد کرده بود. |
واژهٔ انسانگرایی، نهضت فرهنگی فکری است که در خلال [[رنسانس|دوران تجدید حیات فرهنگی]] (رنسانس) به دنبال ایجاد رغبت و تمایل جدید نسبت به آثار برجستهٔ یونانی و رومی پدید آمدهاست. واژه انسانگرایی (Humanism) را فردریچ نیتاما ([[:en:Friedrich_Immanuel_Niethammer|Friedrich Immanuel Niethammer]]) از واژه "[[:en:Humanitas|humanitas]]" برگرفت ."humanitas" کلمهای لاتین از سری واژگان فیلسوفانهای بود که [[سیسرون|سیسترون]] ([[:en:Cicero|Cicero]]) قبل از میلاد آنها را ایجاد کرده بود. |
||
انسانگرایان میان مجردات |
انسانگرایان در میان مجردات انتهای دوران باستان و [[قرون وسطا]]، محققان و روحانیون، میان divinitas به معنی حوزههایی از معرفت و فعالیت که از کتاب مقدس نشأت میگرفت و humanitas یعنی حوزههایی که به قضایای عملی زندگی دنیوی مربوط میشدهاست، فرق گذاشتند؛ و از آنجا که حوزهٔ دوم، بخش اعظم الهام و مواد خام خود را از نوشتههای رومی و بهطور فزاینده یونان باستان میگرفت، مترجمان و آموزگاران این آثار که معمولاً ایتالیایی بودند خود را umanisti یا humanists نامیدند. |
||
در برخی از موارد انسانگرایی در برابر [[خداگرایی]] قرار داده شدهاست.<ref>{{یادکرد وب| نشانی = http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=اومانیسم&SSOReturnPage=Check&Rand=0| عنوان = اومانیسم | ناشر = وبگاه رشد | زبان = فارسی}}</ref> برای نمونه پروتاگوراس در رسالهٔ خویش «در باب خدایان» انسان را مقیاس همه چیز میداند و با این ادعا خدایان را انکار میکند و به همین دلیل از آتن تبعید میشود. [[سارتر]] در کتاب «[[اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر]]» (Existentialisme est un Humanism) [[کوگیتو|کوگیتوی]] دکارتی را تنها نقطهٔ تمایز [[اگزیستانسیالیسم]] از بقیهٔ فلسفهها و «تنها مبنای ممکن برای انسانگرایی» میداند. |
در برخی از موارد انسانگرایی در برابر [[خداگرایی]] قرار داده شدهاست.<ref>{{یادکرد وب| نشانی = http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=اومانیسم&SSOReturnPage=Check&Rand=0| عنوان = اومانیسم | ناشر = وبگاه رشد | زبان = فارسی}}</ref> برای نمونه پروتاگوراس در رسالهٔ خویش «در باب خدایان» انسان را مقیاس همه چیز میداند و با این ادعا خدایان را انکار میکند و به همین دلیل از آتن تبعید میشود. [[سارتر]] در کتاب «[[اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر]]» (Existentialisme est un Humanism) [[کوگیتو|کوگیتوی]] دکارتی را تنها نقطهٔ تمایز [[اگزیستانسیالیسم]] از بقیهٔ فلسفهها و «تنها مبنای ممکن برای انسانگرایی» میداند. |
نسخهٔ ۳۱ دسامبر ۲۰۱۸، ساعت ۰۰:۰۲
بخشی از مجموعه مقالههای فلسفه |
انسانگرایی |
---|
انسان خوشحال |
تاریخ |
انسانگرایی سکولار |
انسانشناسی دینی |
سازمانها |
مقالههای مرتبط |
درگاه:فلسفه |
انسانگرایی (هومانیسم، اومانیسم یا اُمانیسم: Humanism)، جهانبینی فلسفی و اخلاقی است که بر ارزش و عاملیت انسانها به صورت فردی یا جمعی تأکید دارد و عموماً تفکر نقادانه و شواهد (عقلانیت و تجربه گرایی) را بر پذیرش دگم اندیشی و خرافات ترجیح میدهد. در انتقاد از برخی مضامین انسانگرایی فراانسانگرایی مطرح شدهاست.[۱]
واژهٔ انسانگرایی، نهضت فرهنگی فکری است که در خلال دوران تجدید حیات فرهنگی (رنسانس) به دنبال ایجاد رغبت و تمایل جدید نسبت به آثار برجستهٔ یونانی و رومی پدید آمدهاست. واژه انسانگرایی (Humanism) را فردریچ نیتاما (Friedrich Immanuel Niethammer) از واژه "humanitas" برگرفت ."humanitas" کلمهای لاتین از سری واژگان فیلسوفانهای بود که سیسترون (Cicero) قبل از میلاد آنها را ایجاد کرده بود.
انسانگرایان در میان مجردات انتهای دوران باستان و قرون وسطا، محققان و روحانیون، میان divinitas به معنی حوزههایی از معرفت و فعالیت که از کتاب مقدس نشأت میگرفت و humanitas یعنی حوزههایی که به قضایای عملی زندگی دنیوی مربوط میشدهاست، فرق گذاشتند؛ و از آنجا که حوزهٔ دوم، بخش اعظم الهام و مواد خام خود را از نوشتههای رومی و بهطور فزاینده یونان باستان میگرفت، مترجمان و آموزگاران این آثار که معمولاً ایتالیایی بودند خود را umanisti یا humanists نامیدند.
در برخی از موارد انسانگرایی در برابر خداگرایی قرار داده شدهاست.[۲] برای نمونه پروتاگوراس در رسالهٔ خویش «در باب خدایان» انسان را مقیاس همه چیز میداند و با این ادعا خدایان را انکار میکند و به همین دلیل از آتن تبعید میشود. سارتر در کتاب «اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر» (Existentialisme est un Humanism) کوگیتوی دکارتی را تنها نقطهٔ تمایز اگزیستانسیالیسم از بقیهٔ فلسفهها و «تنها مبنای ممکن برای انسانگرایی» میداند. برخی، از انسان گرایی، به عنوان ایمان به خدای حقیقی یعنی ایمان به خود انسان یاد میکنند. از نظر آنها با این که یک ندای درونی در انسان میگوید که خدا هست ولی چون انسان آن را نمیبیند پس نباید در مورد آن اظهار نظر نماید و فعلاً آن چیزی که هست و انسان آن را میبیند، خود انسان است و در واقع انسان همان خداست و به اندازهٔ تمام انسانها خدا وجود دارد.
معرفی انسانگرایی از دیدگاه روانشناسی
انسانگرایی به یک مکتب فکری اطلاق میشود که پیروان آن معتقدند موجود انسانی با سایر گونههای حیات متمایز است و روابط بین فردی وشناخت خود یکی از موضوعات مهم در انسان گرایی است. باور انسان گرایان در تضاد با نظریه پردازان شرطی سازی این است که همه رفتارهای انسانها نتیجه پیامدهای رفتار است. حیطههای مورد علاقه انسان گرایان شامل مطالعه خود، انگیزش و روابط میان فردی است. انسان گرایان دارای علایق و نظرگاههای متفاوتی هستند. دیدگاه اکثرانسان گرایان (انسان گرایان مدرن یا انسان گرایان طبیعت گرا) ریشه در دیدگاههای ارسطو و سقراط دارد. فلسفه انسان گرایی طبیعی به شدت تحت تأثیر فلسفه نوین گرایی است. ورود فلسفه طبیعتگرایی به انسان گرایی باعث رد تمام دیدگاههای مابعدالطبیعه گشته و روی استدلال علمی دموکراسی و همدردی انسانی و نیز حقوق طبیعی انسانی تأکید میکند. دیدگاه انسان گرایی دیدگاهی است که بر طبق آن انسان اشرف مخلوقات شناخته شده و به دو شاخه تقسیم میشود: دیدگاه غیر دینی و دیدگاه دینی. در انسان گرایی غیر دینی اعتقاد بر این است که ماهیت منحصر به فرد انسان استعدادهای بی همتای شخصی اوست که باید رشد کند و تحول یابد. انسان گرایان دینی نیز با پذیرش ویژگیهای منحصر به فرد انسانها دین را عامل مهمی برای تحول درونی در انسان میدانند؛ لذا دیدگاه دینی و غیردینی به غیر از موضوع قبول یا انکار دین، وجوه مشترک بسیاری دارند. گروههای معتقد دینی با فرضیههای انکار خدا به شدت مخالفاند. آنان ریشههای فکری خود را از افلاطون و آگوستین و مذاهب مختلف گرفتهاند. به اعتقاد آنها انسان گونهای ممتاز و برتر از سایر گونه هاست. خداوند یا هستی برتر در مرکز هستی قرار دارد. مریتین و دی کاردین دو مدافع اصلی رویکرد خدا پرستانه یا خدا محور هستند. از دیدگاه آنان انسان موجودی مادی و معنوی، خردمند و دارای آزادی اراده است و عالیترین هدف انسان آن است که از روی اراده اجابت کنند و مطیع قوانین الهی باشد (کتاب: بسترهای فهم برنامه درسی، تألیف: دکتر مصطفی قادری با ویراستاری در متن). نوشته: سمیرا کریمی
منابع
- Tony Davies, Humanism, (London and new york), 1997, p.۱۲۵–۹
- پراگماتیسم و اومانیسم، مقالهای از محمود خاتمی
- ↑ J. Childers/G. Hentzi eds. , The Columbia Dictionary of Modern Literary and Cultural Criticism (1995) p. 140-1
- ↑ «اومانیسم». وبگاه رشد.