پرش به محتوا

فارسی‌زبانان

صفحه نیمه‌حفاظت‌شده
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
(تغییرمسیر از قوم پارس)

پارسی‌زبانان
کل جمعیت
۷۸ میلیون[۱]
مناطق با جمعیت چشمگیر
 ایران        ۴۹٬۳۱۲٬۲۰۰(۵۷ درصد جمعیت کشور) – ۵۱٬۰۰۰٬۰۰۰ (۶۱ درصد جمعیت کشور)[۲][۳][۴][۵]
 افغانستان
        (تخمین‌های گوناگون)
۱۷٬۰۰۰٬۰۰۰(۵۴ درصد جمعیت کشور) - ۱۹٬۰۰۰٬۰۰۰ (۵۸ درصد جمعیت کشور)[۶][۷]
 تاجیکستان۷٬۲۵۰٬۰۰۰(۸۴ درصد جمعیت کشور)[۸][۹][۱۰]
 ازبکستان
    (همچنین گفته شده)
۱٬۴۰۰٬۰۰۰
۸٬۰۰۰٬۰۰۰[۱۱]
[۱۲]
 پاکستان
    (همچنین گفته شده)
۱٬۳۷۷٬۰۰۰
۲٬۰۰۰٬۰۰۰[۱۳]
[۱۴][۱۵]
 روسیه۲۰۰٬۰۰۰[۱۶][۱۷]
 آلمان۲۰۰٬۰۰۰[۱۸][۱۹]
 قطر۱۶۰٬۰۰۰[۲۰]
 ایالات متحده آمریکا۷۴۳٬۰۰۰[۱۷][۲۱][۲۲]
 قرقیزستان۴۷٬۵۰۰[۲۳]
 چین۴۱٬۰۲۸[۲۴]
 کانادا۱۷۳٬۷۶۰[۲۵][۲۶]
 امارات متحده عربی۴۰۰٬۰۰۰[۲۷]
 بریتانیا۲۷۵٬۰۰۰ + ۲۴٬۳۳۰[۲۸]
 اسرائیل۱۳۵٬۰۰۰[۲۹]
 فرانسه۶۲٬۰۰۰[۱۷]
 هند۶۰٬۰۰۰[۱۷]
 بحرین۴۸٬۰۰۰[۳۰]
 هلند۳۸٬۰۰۰[۱۷]
 عمان۲۵٬۰۰۰[۲۰]
 استرالیا۲۲٬۵۵۰ + ۱۹٬۲۰۰ هزاره[۳۱]
 یونان۲۰٬۰۰۰[۱۷]
 کویت۲۰٬۰۰۰[۱۷]
 کره جنوبی،
 ژاپن و
 فیلیپین
۵۰٬۰۰۰[۱۷]
 سوئد۱۵٬۰۰۰[۱۷]
 ترکیه۳۱٬۳۹۴[۳۲]
 نیوزیلند۱۰٬۰۰۰
 بلژیک۶٬۰۰۰[۱۷]
 نروژ۶٬۰۰۰[۱۷]
 ایتالیا۵٬۹۱۰[۳۳]
 آفریقای جنوبی۵٬۰۰۰[۱۷]
 جمهوری آذربایجان۵۰۰٬۰۰[۱۷]
زبان‌ها
فارسی نو و گویش‌های دیگر زبان فارسی
دین
اسلام (تشیع(شیعه دوازده‌امامی، اسماعیلی، دراویش گنابادیتسنن(حنفی، شافعی و صوفیان چشتی، قادری، نقشبندیمزدیسنا، مسیحیت، یهودیت، بهاییت، بی‌دین و ندانم‌گرا
قومیت‌های وابسته
سایر مردمان ایرانی‌تبار

فارسی‌زبانان یا پارسی‌زبانان[۳۴] یا مردمان فارسی یا پارسی مردمان ایرانی‌تباری هستند که زبان بومی‌شان فارسی است. این مردم در طول تاریخ از یک سامانه فرهنگی مشترک[۳۵][۳۶][۳۷][۳۸] و نفوذ گسترده فرهنگی، سیاسی و اجتماعی برخوردار بوده‌اند.[۳۹][۴۰][۴۱] در زبان‌های غربی به فارسی‌زبانان مردمان پارسی (Persian people) گفته می‌شود. در زبان پشتو واژهٔ پارسیوان(فارسیوان) برای فارسی‌زبانان آن کشور متداول است. فارسی‌زبانان تاثیر به سزایی در پیشرفت علم و هنر داشته‌اند.[۴۲][۴۳][۴۴] ادبیات فارسی نیز یکی از برجسته‌ترین سنت‌های ادبی جهان است.[۴۵]هویت زبانی فارسی زبانان، ریشه در قوم باستانی پارس دارد، با این حال فارسی‌زبانان امروزی نیاکان گوناگونی دارند. پارس‌ها قومی هندواروپایی نژاد و مهاجر به فلات ایران بودند که شاهنشاهی هخامنشی را بنا نهادند.[۴۶]

پارسیان باستان در اصل یک قوم باستان ایرانی بودند که در سده نهم پیش از میلاد در منطقه پارس، مطابق با استان فارس امروزی در جنوب غربی ایران، ساکن شدند.[۴۷][۴۸] آن‌ها در طول تاریخ برخی از بزرگ‌ترین امپراتوری‌های جهان را بنیان‌گذاری کردند و بر بخش‌های بزرگی از جهان حکم راندند.[۴۹][۴۸]

گاه در دوران معاصر به فارسی‌زبانان افغانستان، تاجیکستان و ازبکستان تاجیک و به فارسی‌زبانان قفقاز تات اطلاق می‌شود.[۵۰][۵۱] با این حال، واژه‌های تاجیک و تات از نظر تاریخی به‌عنوان مترادف فارس‌زبان به کار می‌رفتند.[۵۰] بسیاری از چهره‌های تأثیرگذار فارسی‌زبان از خارج از مرزهای امروزی ایران به ویژه آسیای میانه، افغانستان و تا حدی کمتری از قفقاز هستند.[۵۲][۵۳] در زمینه‌های تاریخی ممکن است از «پارسی» برای پوشش همه موضوعات ایران باستان، بدون توجه به پیشینه قومی، استفاده شود.

جمعیت و پراکندگی

مناطق فارسی‌زبان ایران
مناطق فارسی‌زبان ازبکستان

فارسی زبان رسمی ایران، افغانستان و تاجیکستان است و البته در تاجیکستان به نام فارسی تاجیکی و در افغانستان به نام فارسی دری شناخته می‌شود. فارسی‌زبانان در ایران و تاجیکستان بزرگ‌ترین گروه زبانی به‌شمار می‌آیند.[۵۴] فارسی‌زبان در افغانستان ۲۰ میلیون تن، در تاجیکستان ۵ میلیون تن،[۵۵] و در ازبکستان حدود ۷ میلیون تن هستند.[۵۶][۵۷] همچنین زبان فارسی گویش‌ورانی در هند و پاکستان نیز دارد. با توجه به رسمی بودن زبان فارسی در ایران، افغانستان و تاجیکستان و تسلط گویشوران سایر زبان‌ها به زبان فارسی به عنوان زبان دوم، روی هم‌رفته می‌توان شمار فارسی‌گویان جهان را حدود ۱۳۰ میلیون تن برآورد کرد.

تاریخچه

ایران برای اولین بار در منابع آشوری از هزاره سوم پیش از میلاد در زبان اکدی قدیم Parahše گواهی شده است که منطقه ای متعلق به سومریان را مشخص می‌کند. نام این منطقه توسط یک قوم عشایری باستانی ایرانی که در غرب و جنوب غربی دریاچه ارومیه به منطقه مهاجرت کردند و در نهایت به «پارسیان» شهرت یافتند، برگزیده شد.[۵۸] کتیبه آشوری نو قرن نهم پیش از میلاد از ابلیسک سیاه که در نمرود یافت شده است، آن را به اشکال آشوری متأخر پارسوا و پارسوآش به عنوان منطقه و مردمی در کوه‌های زاگرس نشان می‌دهد که احتمالاً دومی به سمت جنوب مهاجرت کرده است. نام منطقه را با خود به پارس منتقل کردند و این اولین گواهی بر مردم ایران باستان محسوب می‌شود.[۵۹][۶۰][۶۱][۶۲][۶۳]

واژهٔ پارسَ (پارسی باستان: 𐎱𐎠𐎼𐎿, Pārsa) واژه‌ای است از زبان پارسی باستان که به قوم پارس و سرزمین‌های تحت حاکمیت این قوم گفته می‌شد.[نیازمند منبع] این واژه با ورود به زبان پارسی میانه (پارسی میانه: Pʾlsy ,𐭯𐭠𐭫𐭮𐭩 و Pʾʿsy 𐭯𐭠𐭥𐭮𐭩‎) به شکل پارس درآمد و به همان شکل به زبان پارسی نو (لاتین‌نویسی: Pārs) وارد شد.[۶۴]

لباس ایرانی باستانی که سربازان و یک نجیب‌زاده می‌پوشیدند. تاریخچه لباس نوشته براون و شیدر (۱۸۶۱–۱۸۸۰)

ایرانیان باستان نقش مهمی در سقوط امپراتوری آشور نو ایفا کردند.[۶۵] مادها، گروه دیگری از مردم ایران باستان، منطقه را تحت یک امپراتوری به مرکزیت ماد متحد کردند که تا سال ۶۱۲ قبل از میلاد به قدرت فرهنگی و سیاسی پیشرو منطقه در آن زمان تبدیل شد.[۶۶] در همین حال، در زمان سلسله هخامنشیان، ایرانیان یک دولت وابسته به قدرت مرکزی ماد تشکیل دادند. در سال ۵۵۲ قبل از میلاد، ایرانیان هخامنشی علیه سلطنت مادها قیام کردند که منجر به پیروزی کوروش بزرگ بر تاج و تخت در سال ۵۵۰ قبل از میلاد شد. پارس‌ها نفوذ خود را به بقیه مناطقی که فلات ایران تلقی می‌شود گسترش دادند و با گروه‌های بومی غیرایرانی منطقه، از جمله ایلامی‌ها و منائی‌ها، جذب شدند.[۶۷]

نقشه پادشاهی هخامنشی در بزرگ‌ترین حالت خود

پادشاهی هخامنشی در بیشترین حد خود، از بخش‌هایی از اروپای شرقی در غرب تا دره سند در شرق امتداد داشت و آن را به بزرگ‌ترین امپراتوری جهان تبدیل می‌کرد.[۶۸] هخامنشیان زیرساخت‌هایی را برای حمایت از نفوذ فزاینده خود ایجاد کردند، از جمله تأسیس شهرهای پاسارگاد و تخت جمشید.[۶۹] امپراتوری تا مرزهای ایالت‌های شهر یونان در سرزمین اصلی یونان امروزی گسترش یافت، جایی که ایرانی‌ها و آتنی‌ها بر یکدیگر تأثیر گذاشتند که اساساً یک تبادل فرهنگی متقابل است.[۷۰] میراث و تأثیر آن بر پادشاهی مقدونیه نیز بسیار زیاد بود، حتی برای قرن‌ها پس از عقب‌نشینی ایرانیان از اروپا در پی جنگ‌های یونان و ایران.

سربازان ایرانی و یونانی باستان که در بازسازی رنگی تابوت دان اسکندر قرن چهارم قبل از میلاد به تصویر کشیده شده است.

در دوران هخامنشیان، ایرانیان در آسیای صغیر ساکن شدند. در لیدی (مهم‌ترین ساتراپی هخامنشی)، در نزدیکی سارد، دشت هیرکانی وجود داشت که به گفته استرابون، نام آن از مهاجران ایرانی که از هیرکانی نقل مکان کرده بودند، گرفته شده است.[۷۱] به همین ترتیب در نزدیکی سارد، دشت کوروش وجود داشت که بیشتر حاکی از وجود سکونتگاه‌های ایرانی متعدد در این منطقه بود. بنا بر گزارش‌ها، در تمام این قرون، لیدی و پنتوس مراکز اصلی پرستش خدایان ایرانی در آسیای صغیر بوده‌اند. به گفته پوسانیاس، در اواخر قرن دوم پس از میلاد، می‌توان آیین‌هایی را مشاهده کرد که شبیه مراسم آتش‌سوزی ایرانی در شهرهای هیروکساریا و هیپایپا بود. مهرداد سوم، نجیب‌زاده ایرانی و بخشی از نخبگان حاکم ایرانی شهر کیوس، پادشاهی پنتوس را در اواخر عمر خود در شمال آسیای صغیر تأسیس کرد.[۷۲][۷۳]پادشاهی پنتوس در اوج قدرت خود، تحت فرمانروایی بدنام مهرداد ششم بزرگ، کولخیس، کاپادوکیه، بیتینی، مستعمرات یونانی تائوریک خرسونسوس و برای مدت کوتاهی استان روم آسیا را کنترل کرد. پس از یک مبارزه طولانی با روم در جنگ‌های مهردادی، پنتوس شکست خورد. بخشی از آن به عنوان استان بیتینی و پنتوس در جمهوری روم گنجانده شد و نیمه شرقی به عنوان یک پادشاهی مشتری باقی ماند.

به دنبال فتوحات مقدونی، ایرانیان در کاپادوکیه و بقیه آسیای صغیر از هم دینان خود در ایران قطع شدند، اما آنها همچنان به ایمان ایرانیان نیاکان خود عمل کردند. استرابون، که آنها را در پادشاهی کاپادوکیه در قرن اول پیش از میلاد مشاهده کرد، گزارش می‌دهد که این «آتش افروزان» بسیاری از «مکان‌های مقدس خدایان ایرانی» و همچنین آتشکده‌ها را در اختیار داشتند.[۷۴] استرابون، که در زمان آگوستوس (ح. ۲۷ پیش از میلاد تا ۱۴ پس از میلاد)، تقریباً سیصد سال پس از سقوط امپراتوری ایران هخامنشی، نوشت، تنها آثاری از ایرانیان در غرب آسیای صغیر را ثبت کرده است. با این حال، او کاپادوکیه را «تقریباً بخشی زنده از ایران» می‌دانست.[۷۵]

سلطه ایران در سال ۳۳۰ قبل از میلاد در پی فتح امپراتوری هخامنشی توسط اسکندر مقدونی فروپاشید، اما اندکی بعد از طریق تأسیس شاهنشاهی اشکانی در ۲۴۷ قبل از میلاد، که توسط گروهی از مردم ایران باستان برخاسته از پارت تأسیس شد، دوباره ظهور کرد. هویت ایرانی تا دوران اشکانی ارزش قومی، زبانی و مذهبی داشت. اما هنوز اهمیت سیاسی نداشت.[۷۶] زبان پارتی که به‌عنوان زبان رسمی امپراتوری اشکانی استفاده می‌شد، تأثیراتی بر زبان فارسی،[۷۷][۷۸][۷۹] و همچنین زبان ارمنی بر جای گذاشت.

امدادرسانی در نقش رستم، پیروزی پادشاه ساسانی شاپور یکم بر حاکم رومی والرین و فیلیپ عرب را نشان می‌دهد.

سلطنت پارتیان توسط شاهنشاهی ساسانیان در ۲۲۴ میلادی موفق شد. با گذشت زمان امپراتوری ساسانی، یک فرهنگ ملی که به‌طور کامل از اینکه ایرانیان به‌طور کامل آگاه بود، به‌طور جزئی با ترمیم و احیای حکمت «دانایان پیشین» (Dānāgān pēšēnīgān) انگیزه داشت. جنبه‌های دیگر این فرهنگ ملی شامل تحسین یک قهرمان بزرگ قهرمانانه و یک روحیه آرشیوزیستی بود.[۸۰] در طول دوره، هویت ایران در هر جنبه ای به ارتفاع خود رسید. فارسی میانه، که اجداد فارسی نو و انواع دیگر گویش‌های ایرانی است،[۸۱][۸۲] به زبان رسمی امپراتوری تبدیل شد[۸۳] و در میان ایرانیان بسیار گسترش یافت.

اشکانیان و ساسانیان نیز از نظر فرهنگی با رومیان تعامل گسترده‌ای داشتند. جنگ‌های روم و ایران و جنگ‌های بیزانس و ساسانیان برای قرن‌ها چشم‌انداز غرب آسیا، اروپا، قفقاز، شمال آفریقا و حوضه مدیترانه را شکل دادند. برای مدتی بیش از ۴۰۰ سال، ساسانیان و بیزانسیان همسایه به عنوان دو قدرت پیشرو در جهان شناخته شدند.[۸۴][۸۵][۸۶] کاپادوکیه در اواخر دوران باستان، که اکنون به دوران روم رسیده است، هنوز یک شخصیت ایرانی قابل توجه را حفظ کرده است. استفان میشل در فرهنگ لغت باستانی آکسفورد خاطرنشان می‌کند: «بسیاری از ساکنان کاپادوکیه از نژاد ایرانی بودند و آتش‌پرستی ایرانیان تا سال ۴۶۵ گواهی شده است».

پس از تسخیر امپراتوری ساسانی توسط اعراب در قرون وسطی، خلفای عرب حکومت خود را در این منطقه برای چندین قرن بعد برقرار کردند که طی آن روند طولانی اسلامی شدن ایران صورت گرفت. فاتحان عرب در مقابله با تسلط فرهنگی و زبانی ایرانیان، که توسط خلافت اموی آغاز شد، شروع به تثبیت زبان عربی به عنوان زبان اصلی مردمان تابع در سرتاسر امپراتوری خود کردند و گاه به زور، واقعیت سیاسی جدید را در منطقه تأیید کردند.[۸۷] اصطلاح عربی «عجم» به معنای «مردمی که نمی‌توانند به درستی صحبت کنند» به عنوان نامی برای غیر عرب‌ها (یا غیر عرب زبانان) به‌ویژه پارسیان به کار گرفته شد.[۸۸] اگرچه این واژه معنایی تحقیرآمیز پیدا کرده بود و دلالت بر فرودستی فرهنگی و قومی داشت، اما به تدریج به عنوان مترادف برای «فارسی» پذیرفته شد[۸۹][۹۰] و تا به امروز به عنوان نامی برای جوامع فارسی‌زبان بومی باقی مانده است.[۹۱] سلسله ای از پادشاهی‌های ایرانی مسلمان بعدها در حواشی خلافت رو به زوال عباسی تأسیس شد، از جمله سامانیان قرن نهم، که در زمان سلطنت آنها، پس از دو قرن بدون گواهینامه، برای اولین بار زبان فارسی به‌طور رسمی استفاده شد. زبان و فرهنگ فارسی پس از تهاجمات و فتوحات مغولان و ترکها (شامل ایلخانان، غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان و تیموریان) که خود به میزان قابل توجهی فارسی شده بودند، ادامه یافت و در آسیای صغیر، آسیای مرکزی و جنوب بیشتر توسعه یافت. آسیا، جایی که فرهنگ ایرانی با گسترش جوامع ایرانی، به ویژه جوامع ترک-ایرانی و هند-ایرانی شکوفا شد.

منطقهٔ ساخت تمدن

مادها در رشته‌کوه‌های زاگرس مستقر شده و در مادَ (غرب ایران کنونی) تمدن به وجود آورده و در آنجا ماندگار شدند. پارس‌ها تدریجاً رو به جنوب پیشروی کرده و به سرزمینی رسیدند که استان فارس کنونی است؛ و در آنجا ماندگار شدند. پارس‌ها پس از آمدن به آن منطقه به تمدن‌های اطراف آنجا برخوردند.

علی بن حسین مسعودی در التنبیه و الاشراف می‌نویسد پارسیان قومی بودند که سرزمینشان دیار جبال بود از ماهات (ماد) و غیره و آذربایجان تا مجاور ارمنستان و اران و بیلقان تا دربند که باب و الابواب است و ری و طبرستان و مسقط و شابران و گرگان و ابرشهر که نیشابور است و هرات و مرو و دیگر ولایت‌های خراسان و سیستان و کرمان و پارس و اهواز با دیگر سرزمین عجمان که در وقت حاضر به این ولایت‌ها پیوسته است، همهٔ این ولایت‌ها یک مملکت بود، پادشاهش یکی بود و زبانش یکی بود، فقط در بعضی کلمات تفاوت داشتند، زیرا وقتی حروفی که زبان را بدان می‌نویسند یکی باشد، زبان یکی است و گرچه در چیزهای دیگر تفاوت داشته باشد، چون پهلوی و دری و دیگر زبان‌های پارسی.[۹۲]

ابن الندیم از عبداﷲبن مقفع حکایت کند که لغات فارسی شش است: فهلویه (پهلوی)، دریه (دری)، فارسیه (زبان مردم فارس)، خوزیه (زبان مردم خوزستان)، و سریانیه. فهلویه منسوب است به فهله (پهله) نامی که بر مجموع شهرهای پنجگانهٔ اصفهان و ری و همدان و ماه نهاوند و آذربایجان دهند.[۹۳]

هخامنشیان

پارس‌ها پس از ورود به این سرزمین تحت ریاست هخامنش حکومت کوچک خود را تشکیل دادند. پس از مرگ هخامنش پسرش چیش‌پیش پادشاه پارس نامیده شد و با تصرف انشان را که به تازگی از قلمروی دولت ایلام تصرف شده بود، رسماً در قلمروی وسیعتری به فرمانروایی پرداخت.[۹۴] این شخص همان پدر کوروش یکم و آریارمنه است که حکومت را میان دو فرزند خود تقسیم کرد و دو شاخه از خاندان هخامنش به وجود آورد. پادشاهی پارس را به پسرش آریارمنه داد که شاخهٔ آریارمنه به ترتیب پسرش آرشام، نوه‌اش ویشتاسپ و پسر ویشتاسپ یعنی داریوش بزرگ بودند و پادشاهی انشان را که به تازگی از قلمروی دولت ایلام تصرف شده بود را به پسرش کوروش یکم داد. شاخهٔ دوم یعنی نسل کوروش یکم از این شاخه به ترتیب کوروش، پسرش کمبوجیه یکم، کوروش دوم پسر کمبوجیه و معروف به کوروش بزرگ و کمبوجیهٔ دوم فاتح مصر بودند. در زمان هوخشتره شاه بزرگ ماد و فاتح آشور، آریارمنه از پادشاهی پارس برکنار و پادشاهی پارس و انشان همزمان به کمبوجیه یکم رسید.[۹۵]

ساسانیان

در پی نارضایتی‌های مردمی از حکومت اشکانیان، اردشیر بابکان که یک پارس بود و از نسل و نسب به هخامنشیان می‌رسید علیه اشکانیان قیام کرد و پس از جنگ‌های متعدد آن‌ها را برانداخت و دومین حکومت پارس‌ها، یعنی ساسانیان را بنیاد گذاشت. این حکومت یک حکومت دینی و نسبتاً نیرومندتر از اشکانیان بود که توانست پهناوری خود را تا حدودی به قلمروی هخامنشیان برساند و به مدت چهارصد سال بر ایران فرمان‌روایی داشته باشد.

زبان فارسی

زبان فارسی سه دوره تاریخی دارد دوره اول که پارسی باستان نامیده می‌شود در جنوب ایران کنونی و ناحیه پارس گویشور داشت و زبان رسمی هخامنشیان بود. دوره دوم آن پارسی میانه یا پهلوی ساسانی نام داشت که زبان رسمی ساسانیان بود و سومین و واپسین دوره آن که به شکل جدی بعداز حمله اعراب شکل گرفت دری نام دارد.[۹۶]این گویش توسط خاندان سامانی ابتدا در سیستان بزرگ، خراسان و ماوراء النهر شکل گرفت و بعدها گویش غالب در بخش‌هایی از عراق عجم، کرمان و فارس شد، گویش لارستانی که لهجه‌ای دیگر از زبان‌های ایرانی جنوب غربی است یکی از گویش‌های بازمانده فارسی میانه است. فارسی‌زبانان بزرگ‌ترین قومیت در داخل ایران‌اند که درحال حاضر از نظر جمعیتی به عنوان قوم غالب در این کشور شناخته می‌شوند.[۹۷][۹۸] زبان فارسی زبان مشترک این قوم است که بیشترین گویشوران را در ایران دارد و به باور برخی از پژوهشگران، عامل تقویت کننده و پیوند دهنده سایر اقوام ایرانی است.[۹۹][۱۰۰][۱۰۱][۱۰۲] برخی بر این عقیده‌اند که هویت ملی ایرانی در سایه وجود زبان فارسی شکل گرفته است و این زبان مورد توافق و قبول سایر اقوام ساکن در ایران است، در عین حال باید توجه داشت که وجود فارسی‌زبانان خارج از مرزهای ایران (در افغانستان و تاجیکستان) و احساس هویت مشترک حول زبان فارسی بیانگر وجود نوعی هویت منطقه‌ای بین فارسی‌زبانان می‌باشد.[۱۰۳]

فارسی زبانان همچنین حدود ۶۰ درصد جمعیت افغانستان را تشکیل می‌دهند و فارسی یکی از دو زبان رسمی این کشور است. ۸۴ درصد مردم تاجیکستان و بخش زیادی از جمعیت جنوب ازبکستان را نیز مردم فارسی‌زبان تشکیل می‌دهند، سیاست‌های تاجیک ستیزانه دولت ازبکستان موجب تضعیف زبان فارسی در ازبکستان شده است.[۱۰۴]

جستارهای وابسته

پانویس

  1. «Persian». اتنولوگ. دریافت‌شده در ۱۵ بهمن ۱۳۹۹.
  2. "Iran — The World Factbook". Central Intelligence Agency. Archived from the original on 3 February 2012. Retrieved 13 May 2013.
  3. "Country Profile: Iran" (PDF). Library of Congress – Federal Research Division. May 2008. Retrieved 30 April 2019.
  4. United States Central Intelligence Agency(CIA) (April 28, 2011). "The World Fact Book – Iran". CIA. Archived from the original on 3 February 2012. Retrieved 15 May 2011.
  5. Library of Congress, Library of Congress – Federal Research Division. "Ethnic Groups and Languages of Iran". http://lcweb2.loc.gov/frd/cs/profiles/Iran.pdf. Retrieved 2009-12-02.
  6. "Afghanistan". The World Factbook. Central Intelligence Agency. December ۱۳, ۲۰۰۷. Archived from the original on 20 September 2017. Retrieved 2007–12–26. {{cite web}}: Check date values in: |accessdate= (help)
  7. Dupree, L. "Afghānistān: (iv.) ethnocgraphy". In Ehsan Yarshater (ed.). Encyclopædia Iranica (Online Edition ed.). United States: Columbia University. Retrieved December 29, 2007. {{cite encyclopedia}}: |edition= has extra text (help)[پیوند مرده]
  8. «نسخه آرشیو شده» (PDF). بایگانی‌شده از اصلی (PDF) در ۱۶ ژانویه ۲۰۱۳. دریافت‌شده در ۲۶ ژوئن ۲۰۱۷.
  9. populationpyramid.net/tajikistan/2015/
  10. "Tajikistan". The World Factbook. Central Intelligence Agency. December ۱۳, ۲۰۰۷. Archived from the original on 12 June 2007. Retrieved 2007–12–26. {{cite web}}: Check date values in: |accessdate= (help)
  11. "Uzbekistan". The World Factbook. Central Intelligence Agency. December ۱۳, ۲۰۰۷. Archived from the original on 5 January 2019. Retrieved 2007–12–26. {{cite web}}: Check date values in: |accessdate= (help)
  12. Richard Foltz, "The Tajiks of Uzbekistan", Central Asian Survey, ۱۵(۲), ۲۱۳–۲۱۶ (۱۹۹۶).
  13. There are ۱٬۰۰۰٬۰۰۰ Persian-speakers native to Pakistan and ۲۲۰٬۰۰۰ Tajik war-refugees from Afghanistan remain in Pakistan. Ethnologue.com's entry for Languages of Pakistan بایگانی‌شده در ۱ سپتامبر ۲۰۰۴ توسط Wayback Machine. Census of Afghans in Pakistan.
  14. Farsi, the most widely spoken Persian Language, a Farsi Dictionary, Farsi English Dictionary, The spoken language in Iran, History of Farsi Language, Learn Farsi, Farsi Transl...
  15. Persian - LookLex Encyclopaedia
  16. «2002 Russian census». بایگانی‌شده از اصلی در ۱۶ مه ۲۰۲۰. دریافت‌شده در ۲۸ آوریل ۲۰۱۱.
  17. ۱۷٫۰۰ ۱۷٫۰۱ ۱۷٫۰۲ ۱۷٫۰۳ ۱۷٫۰۴ ۱۷٫۰۵ ۱۷٫۰۶ ۱۷٫۰۷ ۱۷٫۰۸ ۱۷٫۰۹ ۱۷٫۱۰ ۱۷٫۱۱ ۱۷٫۱۲ The Persian Diaspora, List of Persians and Persian Speaking Peoples living outside of Iran, Worldwide Outreach to Persians, Outreach to Muslims around the Globe
  18. «Persian World Outreach - Persian-speaking people outside of Iran». بایگانی‌شده از اصلی در ۳۰ اکتبر ۲۰۰۹. دریافت‌شده در ۲۸ آوریل ۲۰۱۱.
  19. GTZ: Migration and development – Afghans in Germany بایگانی‌شده در ۲۷ سپتامبر ۲۰۰۷ توسط Wayback Machine: estimate for Tajiks based on total of ۱۰۰٬۰۰۰ Afghans in Germany.
  20. ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ Ethnologue report for language code:pes
  21. THE IRANIAN: Iranian-American stats, Phyllis McIntosh
  22. This figure only includes Tajiks from Afghanistan. The population of people from Afghanistan the United States is estimated as ۸۰٬۴۱۴ (۲۰۰۵). Of this number, 65% are estimated Tajiks. United States Census Bureau. «US demographic census». بایگانی‌شده از اصلی در ۱۲ فوریه ۲۰۲۰. دریافت‌شده در 2008-23-01. تاریخ وارد شده در |accessdate= را بررسی کنید (کمک) Robson, Barbara and Lipson, Juliene (2002) "Chapter 5(B)- The People: The Tajiks and Other Dari-Speaking Groups" بایگانی‌شده در ۴ مه ۲۰۱۱ توسط Wayback Machine The Afghans - their history and culture Cultural Orientation Resource Center, Center for Applied Linguistics, Washington, D.C. , OCLC 56081073.
  23. «Ethnic composition of the population in Kyrgyzstan 1999-2007» (PDF). بایگانی‌شده از اصلی (PDF) در ۱۳ نوامبر ۲۰۱۳. دریافت‌شده در ۲۸ آوریل ۲۰۱۱.
  24. «The Tajik ethnic minority Ëþ¼ª¿Ë×å-56¸öÃñ×å-¶ «á±ÒÕÊõ». بایگانی‌شده از اصلی در ۲۱ مارس ۲۰۱۲. دریافت‌شده در ۲۸ آوریل ۲۰۱۱.
  25. «2006 Canadian Census». بایگانی‌شده از اصلی در ۱۶ اکتبر ۲۰۱۵. دریافت‌شده در ۲۸ آوریل ۲۰۱۱.
  26. This figure only includes Tajiks from Afghanistan. The population of people with descent from Afghanistan in Canada is ۴۸٬۰۹۰ according to Canada's 2006 Census.. Tajiks make up an estimated 33% of the population of Afghanistan. The Tajik population in Canada is estimated form these two figures. Ethnic origins, 2006 counts, for Canada بایگانی‌شده در ۱ نوامبر ۲۰۰۹ توسط Wayback Machine.
  27. «Travel Video Television News - Iranians investing heavily in Dubai». بایگانی‌شده از اصلی در ۱۳ اکتبر ۲۰۰۷. دریافت‌شده در ۲۸ آوریل ۲۰۱۱.
  28. «"Tension and Transformation" in Move Magazine, Autumn 2005» (PDF). بایگانی‌شده از اصلی (PDF) در ۲ اکتبر ۲۰۰۸. دریافت‌شده در ۲۸ آوریل ۲۰۱۱.
  29. Jews, by country of origin and age
  30. Ethnologue 14 report for Bahrain
  31. 2054.0 Australian Census Analytic Program: Australians' Ancestries (2001 (Corrigendum))
  32. Number Of Foreigners Living In Turkey
  33. «نسخه آرشیو شده» (PDF). بایگانی‌شده از اصلی (PDF) در ۲۸ سپتامبر ۲۰۰۹. دریافت‌شده در ۲۸ آوریل ۲۰۱۱.
  34. تاریخ بیهقی، تصحیح دکتر علی اکبر فیاض، صفحات 428،507،525،545،566،567،571،572(نکته مهم این است که در تاریخ بیهقی علاوه بر مردم خراسان مردم ری، اصفهان و گرگان نیز تاجیک خطاب شده‌اند.
  35. Beck, Lois (2014). Nomads in Postrevolutionary Iran: The Qashqa'i in an Era of Change. Routledge. p. xxii. ISBN 978-1-317-74386-6. (...) an ethnic Persian; adheres to cultural systems connected with other ethnic Persians (...)
  36. Samadi, Habibeh; Perkins, Nick (2012). Ball, Martin; Crystal, David; Fletcher, Paul (eds.). Assessing Grammar: The Languages of Lars. Multilingual Matters. p. 169. ISBN 978-1-84769-637-3.
  37. Fyre, R. N. (29 March 2012). "IRAN v. PEOPLES OF IRAN". Encyclopædia Iranica. The largest group of people in present-day Iran are Persians (*q.v.) who speak dialects of the language called Fārsi in Persian, since it was primarily the tongue of the people of Fārs."
  38. احمدی، کامیل. از مرز تا مرز (پژوهشی جامع در باب هویت و قومیت در ایران). لندن، انتشارات مهری. چاپ اول. (۱۴۰۰). ص ۸۷ و ۸۸.
  39. Farr, Edward (1850). History of the Persians. Robert Carter. pp. 124–7.
  40. (Roisman و Worthington 2011، ص. 345).
  41. Durant, Will (1950). Age of Faith. Simon and Schuster. p. 150. Repaying its debt, Sasanian art exported its forms and motives eastward into India, Turkestan, and China, westward into Syria, Asia Minor, Constantinople, the Balkans, Egypt, and Spain.
  42. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام burke وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  43. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Persian presence وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  44. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Bertold Spuler وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  45. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Persian literature وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  46. "Persian | People, Language & Religion | Britannica". www.britannica.com (به انگلیسی). Retrieved 2024-03-28.
  47. Xavier de Planhol (24 January 2012). "FĀRS i. Geography". Encyclopædia Iranica. Vol. IX. pp. ?–336. The name of Fārs is undoubtedly attested in Assyrian sources since the third millennium B.C.E. under the form Parahše. Originally, it was the "land of horses" of the Sumerians (Herzfeld, pp. 181-82, 184-86). The name was adopted by Iranian tribes which established themselves there in the 9th century B.C.E. in the west and southwest of Urmia lake. The Parsua (Pārsa) are mentioned there for the first time in 843 B.C.E. , during the reign of Salmanassar III, and then, after they migrated to the southeast (Boehmer, pp. 193-97), the name was transferred, between 690 and 640, to a region previously called Anšan (q.v.) in Elamite sources (Herzfeld, pp. 169-71, 178-79, 186). From that moment the name acquired the connotation of an ethnic region, the land of the Persians, and the Persians soon thereafter founded the vast Achaemenid empire. A never-ending confusion thus set in between a narrow, limited, geographical usage of the term—Persia in the sense of the land where the aforesaid Persian tribes had shaped the core of their power—and a broader, more general usage of the term to designate the much larger area affected by the political and cultural radiance of the Achaemenids. The confusion between the two senses of the word was continuous, fueled by the Greeks who used the name Persai to designate the entire empire.
  48. ۴۸٫۰ ۴۸٫۱ خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام book2 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  49. Schmitt, R. "ACHAEMENID DYNASTY". Encyclopædia Iranica. Vol. I. pp. 414–426. In 550 B.C. Cyrus (called "the Great" by the Greeks) overthrew the Median empire under Astyages and brought the Persians into domination over the Iranian peoples; he achieved combined rule over all Iran as the first real monarch of the Achaemenid dynasty. Within a few years he founded a multinational empire without precedent—a first world-empire of historical importance, since it embraced all previous civilized states of the ancient Near East. (...) The Persian empire was a multinational state under the leadership of the Persians; among these peoples the Medes, Iranian sister nation of the Persians, held a special position.
  50. ۵۰٫۰ ۵۰٫۱ "TAJIK i. THE ETHNONYM: ORIGINS AND APPLICATION". Encyclopædia Iranica. 20 July 2009. By mid-Safavid times the usage tājik for 'Persian(s) of Iran' may be considered a literary affectation, an expression of the traditional rivalry between Men of the Sword and Men of the Pen. Pietro della Valle, writing from Isfahan in 1617, cites only Pārsi and ʿAjami as autonyms for the indigenous Persians, and Tāt and raʿiat 'peasant(ry), subject(s)' as pejorative heteronyms used by the Qezelbāš (Qizilbāš) Torkmān elite. Perhaps by about 1400, reference to actual Tajiks was directed mostly at Persian-speakers in Afghanistan and Central Asia; (...)
  51. Ostler, Nicholas (2010). The Last Lingua Franca: English Until the Return of Babel. Penguin UK. pp. 1–352. ISBN 978-0-14-192221-8. Tat was known to have been used at different times to designate Crimean Goths, Greeks and sedentary peoples generally, but its primary reference came to be the Persians within the Turkic domains. (...) Tat is nowadays specialized to refer to special groups with Iranian languages in the west of the Caspian Sea.
  52. Nava'i, Ali Shir (tr. & ed. Robert Devereaux) (1996). Muhakamat al-lughatain. Leiden: Brill. p. 6.
  53. Starr, S. F. (2013). Lost Enlightenment: Central Asia's Golden Age from the Arab Conquest to Tamerlane. Princeton University Press.
  54. «احمدی، کامیل. مطالبات قومی در ایران بر مدار عدالت و توسعه، نشریه علمی مطالعات پژوهشی در علوم انسانی و علوم اجتماعی. شماره ۶۳، تابستان ۱۴۰۰، ص ۱۰۹ - ۱۰۷».
  55. ۸۰٪ از جمعیت ۷ میلیونی این کشور: منبع بایگانی‌شده در ۱۲ ژوئن ۲۰۰۷ توسط Wayback Machine
  56. Carlson, "Uzbekistan: Ethnic Composition and Discriminations", Harvard University, August 2003
  57. The Tajiks of Uzbekistan, Central Asian Survey (1996), 15(2), 213-216
  58. Stearns, Peter N. , ed. (2001). "The Medes and the Persians, c.1500-559". Encyclopedia of World History (6th ed.). The Houghton Mifflin Company.
  59. Foundation، Encyclopaedia Iranica. «Welcome to Encyclopaedia Iranica». iranicaonline.org (به انگلیسی). دریافت‌شده در ۲۰۲۴-۰۲-۰۷.
  60. «Strootman, Rolf; Versluys, M. J. (2017)».
  61. SIDKİ, Nasır; SELMASİZADE, Muhammed; DİNPEREST, Veli; CAFERİ, Ferhad (2023-01-20). "IRANIAN NATIONALISM AND THE ISSUE OF AZERBAIJAN AND THE TURKISH LANGUAGE (EMPHASIZING ON PERIODICALS OF TRANSITION ERA FROM QAJAR TO PAHLAVI)". Genel Türk Tarihi Araştırmaları Dergisi. 5 (9): 403–412. doi:10.53718/gttad.1156793. ISSN 2667-5366.
  62. Boucharlat, Rémy (2013-12-01). "Mohammad Taqi Atā'i, Ghorbān'ali 'Abbāsi. Narges Tappe va nešānī-hāyī az dōre-e mād va haḫāmanešī dar Gorgān / Tepe Narges and Evidence for Median and Achaemenid Period in Gorgan". Abstracta Iranica (Volume 32-33). doi:10.4000/abstractairanica.40175. ISSN 0240-8910.
  63. «Zagros. Parsua. Early Persian & Median History». heritageinstitute.com. دریافت‌شده در ۲۰۲۴-۰۲-۰۷.
  64. "𐎱𐎠𐎼𐎿". Wiktionary (به انگلیسی). 2021-06-07.
  65. Oppenheim, A. Leo (1964). Ancient Mesopotamia: Portrait of a Dead Civilization. University of Chicago Press. p. 49.
  66. Foundation، Encyclopaedia Iranica. «Welcome to Encyclopaedia Iranica». iranicaonline.org (به انگلیسی). دریافت‌شده در ۲۰۲۴-۰۲-۰۷.
  67. Foundation، Encyclopaedia Iranica. «Welcome to Encyclopaedia Iranica». iranicaonline.org (به انگلیسی). دریافت‌شده در ۲۰۲۴-۰۲-۰۷.
  68. «Sacks, David; Murray, Oswyn; Brody, Lisa R. (2005). Encyclopedia of the Ancient Greek World. Facts On File. p. 256 (at the right portion of the page). ISBN 978-0-8160-5722-1».
  69. «Ancient Cities: The Archaeology of Urban Life in the Ancient Near East and Egypt, Greece and Rome».
  70. «Athens and Persia in the Fifth Century BC: A Study in Cultural Receptivity».
  71. «Raditsa 1983».
  72. «McGing 1986».
  73. «Van Dam 2002».
  74. «Boyce 2001».
  75. «Raditsa 1983».
  76. Foundation، Encyclopaedia Iranica. «Welcome to Encyclopaedia Iranica». iranicaonline.org (به انگلیسی). دریافت‌شده در ۲۰۲۴-۰۲-۰۸.
  77. Foundation، Encyclopaedia Iranica. «Welcome to Encyclopaedia Iranica». iranicaonline.org (به انگلیسی). دریافت‌شده در ۲۰۲۴-۰۲-۰۸.
  78. Windfuhr, G. (1989). "New West Iranian". In Schmitt, R. (ed.). Compendium Linguarum Iranicarum. Wiesbaden. pp. 251–62.
  79. 3110199874 «ISBN 3110199874 - جستجوی Google» مقدار |نشانی= را بررسی کنید (کمک). www.google.com. دریافت‌شده در ۲۰۲۴-۰۲-۰۸.
  80. Foundation، Encyclopaedia Iranica. «Welcome to Encyclopaedia Iranica». iranicaonline.org (به انگلیسی). دریافت‌شده در ۲۰۲۴-۰۲-۰۸.
  81. CITATION Close [61] Lazard, Gilbert (1975). "The Rise of the New Persian Language". In Frye, R. N. (ed.). The Cambridge History of Iran. Vol. 4. Cambridge: Cambridge University Press. pp. 595–632. The language known as New Persian, which was usually called at this period by the name of darī or parsī-i darī, can be classified linguistically as a continuation of Middle Persian, the official, religious and literary language of Sasanian Iran, itself a continuation of Old Persian, the language of the Achaemenids. Unlike the other languages and dialects, ancient and modern, of the Iranian group such as Avestan, Parthian, Soghdian, Kurdish, Pashto, etc. , Old Middle and New Persian represent one and the same language at three states of its history. It had its origin in Fārs (the true Persian country from the historical point of view) and is differentiated by dialectical features, still easily recognizable from the dialects prevailing in north-western and eastern Iran. کاراکتر line feed character در |عنوان= در موقعیت 9 (کمک)
  82. زبان پهلوی (همچنین به نام فارسی میانه) زبان رسمی ایران در زمان سلسله ساسانیان (از قرن سوم تا هفتم هجری) بود. پهلوی ادامه مستقیم فارسی قدیم است و به عنوان زبان رسمی مکتوب کشور استفاده می‌شد. اما پس از استیلای مسلمانان و فروپاشی ساسانیان، زبان عربی به زبان غالب کشور تبدیل شد و پهلوی اهمیت خود را از دست داد و به تدریج با دری، گونه‌ای از فارسی میانه، با عناصر وام قابل توجهی از عربی و اشکانی، جایگزین شد.
  83. Fortson, Benjamin W. (2009). Indo-European Language and Culture: An Introduction. John Wiley and Sons. p. 242. Middle Persian was the official language of the Sassanian dynasty (...).
  84. Stillman, Norman A. (1979). The Jews of Arab Lands. Jewish Publication Society. p. 22.
  85. International Congress of Byzantine Studies (30 September 2006). Proceedings of the 21st International Congress of Byzantine Studies, London, 21-26 August 2006. Vol. 1–3. Ashgate Publishing. p. 29.
  86. "Persians". Wikipedia (به انگلیسی). 2024-01-08.
  87. Frye, Richard Nelson; Zarrinkoub, Abdolhosein (1975). Cambridge History of Iran. Vol. 4. London. p. 46.
  88. «"ʿAJAM"».
  89. Ngom, Fallou; Zito, Alex (2012). "Sub-Saharan African literature, ʿAjamī". In Fleet, Kate; Krämer, Gudrun; Matringe, Denis; Nawas, John; Rowson, Everett (eds.). Encyclopaedia of Islam, THREE.
  90. «The Oxford Dictionary of Islam».
  91. «Islam in the World Today: A Handbook of Politics, Religion, Culture, and Society».
  92. (به عربی: التنبیه و الاشراف المسعودی :فالفرس أمة حد بلادها الجبال من الماهات وغیرها وآذربیجان إلی ما یلی بلاد أرمینیة وأران والبیلقان إلی دربند وهو الباب والأبواب والری وطبرستن والمسقط والشابران وجرجان وابرشهر، وهی نیسابور، وهراة ومرو وغیر ذلک من بلاد خراسان وسجستان وکرمان وفارس والأهواز، وما اتصل بذلک من أرض الأعاجم فی هذا الوقت وکل هذه البلاد کانت مملکة واحدة ملکها ملک واحد ولسانها واحد، إلا أنهم کانوا یتباینون فی شیء یسیر من اللغات وذلک أن اللغة إنما تکون واحدة بأن تکون حروفها آلتی تکتب واحدة وتألیف حروفها تألیف واحد، وإن اختلفت بعد ذلک فی سائر الأشیاء الأخر کالفهلویة والدریة والآذریة وغیرها من لغات الفرس)
  93. لغتنامه دهخدا: فارسی
  94. (کتاب ایران تألیف گیرشمن ترجمهٔ معین صص ۵۹–۱۰۹)
  95. (ایران باستان پیرنیا ج ۱ ص ۲۳۱)
  96. تاریخ زبان فارسی، مهری باقری، نشر قطره.
  97. «گزارش کتابخانه کنگره دربارهٔ زبان فارسی» (PDF). archive.md. ۲۰۲۰-۰۵-۰۳. بایگانی‌شده از اصلی (PDF) در ۳ مه ۲۰۲۰. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۱-۲۴.
  98. «اقوام ایرانی از نگاه کتابخانه کنگره آمریکا» (PDF).
  99. «فلاح، مرتضی. نقش زبان فارسی در گسترش هویت ملی و فرهنگی ایران، مطالعات ملی تابستان ۱۳۸۷، شماره ۳۴، ص ۳–۳۰».
  100. کدی، نیکی. ایران دوران قاجار و برآمدن رضاخان، تهران، انتشارات ققنوس، (۱۳۸۱)، ص ۱۰۲۲.
  101. 10 (۲۰۱۶-۰۲-۲۹). «اس. بی. اس: زبان فارسی بیش از حد تصور در جهان گسترده است». ایرنا. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۱-۲۴.
  102. "Iran". Ethnologue (به انگلیسی). Retrieved 2022-01-24.
  103. احمدی، کامیل. از مرز تا مرز (پژوهشی جامع در باب هویت و قومیت در ایران). لندن، انتشارات مهری. چاپ اول. (۱۴۰۰). ص ۸۷ و ۸۸.
  104. «عوامل ازبک شدن تاجیکان در تاجیکستان چیست؟». af.shafaqna.com. 12 مارچ 2014. تاریخ وارد شده در |تاریخ= را بررسی کنید (کمک)


الگو:جمعیت‌شناسی بحرین