شاپور یکم
شاپور یکم | |
---|---|
شاهنشاه ایران و انیران | |
![]() | |
شاهنشاه ایرانشهر | |
سلطنت | ۱۲ آوریل ۲۴۰ – مه ۲۷۰ |
تاجگذاری | ۱۲ آوریل ۲۴۰ |
پیشین | اردشیر بابکان |
جانشین | هرمز یکم |
شاهنشاه مشترک | اردشیر بابکان (۲۴۰ – ۲۴۲) |
همسر | خوریم گودرز (خوریازیم گودرزاد) |
فرزند(ها) | هرمز یکم بهرام یکم نرسه شاپور میشانشاه گزمک آذر اناهید (ملقب به ملکهٔ ملکهها) |
خاندان | خاندان ساسان |
پدر | اردشیر بابکان |
مادر | میرُد |
زادروز | ۲۱۵ گور، ایرانشهر |
مرگ | مه ۲۷۰ (۵۵ سال) بیشاپور، ایرانشهر |
دین و مذهب | مزدیسنا |
شاپور یکم که با عنوان شاپور بزرگ نیز شناخته میشود، دومین شاهنشاه ایران و انیران از دودمان ساسانی بود که پس از مرگ پدرش اردشیر بابکان، مؤسس شاهنشاهی، در ۱۲ آوریل ۲۴۰ میلادی به فرمانروایی رسید. وی پیش از رسیدن به شاهنشاهی بهعنوان نایبالسلطنه، در نبردهای زیادی علیه اشکانیان شرکت جست و توانست جایگاهی رفیعی در نزد پدرش پیدا کند.
پس از مرگ اردشیر، شاپور زمام امور را در دست گرفت و در ابتدای سلطنت خویش با دعوت دینی مانی رو به رو شد؛ شاپور از او حمایت نمود و از طریق مانی توانست اوضاع داخلی کشور را بهبود ببخشد. در خصوص اداره اوضاع دینی کشور میتوان گفت که شاپور همانند پدر خویش توانایی اداره این امور را نداشتهاست بنابراین ادره این امور را به عهده یک روحانی بهنام کرتیر گذاشته بود و کرتیر هم قوانین مذهبی جدیدی را برای حکومت ساسانی تصویب نمود.
شاپور در زمان سلطنت خویش در سه دوره با رومیان نبرد کرد. در دوره اول جنگها دو جنگ با رومیان را پشت سر گذرانید. نبرد اول که در رأسالعین رخ داد در ادامهٔ جنگی بود که از زمان پدر او اردشیر شکل گرفته بود و در زمان شاپور ادامه داشت. در نبرد دوم سپاه ایران به همراه سپاه رومیان در محلی بنام مشیک رو در روی یکدیگر قرار گرفتند. اما سرانجام به شکست سپاهیان روم منجر شد و قرارداد ۲۴۱ میلادی هم از جمله پیامدهای منفی این جنگ با رومیان بود و از پیامدهای مثبت این جنگ برای ساسانیان، بدست آوردن سرزمین ارمنستان بود که از جمله مهمترین شهرهای این دوران بشمار میرفت. در دوره دوم جنگهای شاپور از سال ۲۵۲ تا ۲۵۳ میلادی جنگهایش را علیه امپراتوری روم آغاز کرد و توانست در این جنگها شکست سنگینی را به رومیان تحمیل کند و یک ارتش قوی را رومی را در نبرد بربلیسوس شکست دهد و استانهای شرقی را به چنگ خود درآورد. دوره سوم جنگها در اثر شکسته شدن قرارداد ۲۴۴ میلادی جنگ دیگری میان ایران و روم درگرفت و ایرانیان توانستند علاوه بر شکست دادن رومیان انطاکیه را نیز از آن خود کنند. در این دوره باز هم شاهد حملات رومیان به سمت شرق هستیم و سرانجام در این دوره از جنگ ها گوردیانوس فرمانده رومی جان خود را از دست میدهد و فیلیپ عرب هم مجبور به خراجگزار و در نهایت والریانوس هم اسیر سپاه ساسانی شد.
در خصوص شیوه نظام پولی این دوره میتوان گفت که شاپور از شیوهٔ ساختاری پدر خویش استفاده نمود و شکلی که برای سکههای خود تصویب کرده بود همانند دوران اردشیر یکم بود. شاپور در زمان حکمرانی رفتار مناسبی با تمام ادیان داشت به طوری که با مسیحیان و زرتشتیان و یهودیان سرزمین خویش بهطور یکسان رفتار میکرد و احترامی که به این ادیان میگذاشت سبب آرامش و استقلال دینی این ادیان شد.
شاپور در زمان حیات خویش شهرهای فراوانی را بنا کرد از جمله این شهرها بیشاپور است که این شهر به همراهی اسیران رومی ساخته شد. علاوه بر بیشاپور، گندی شاپور هم که یکی از مراکز مهم علمی و پزشکی این دوران شناخته شده در زمان شاپور بنا شدهاست. شاپور علاوه بر بنا کردن شهرها به بازسازی شهرها نیز پرداختهاست که یکی از این شهرها پیروز شاپور بوده که محل جمعآوری تجهیزات نظامی بودهاست. یکی از میراث ارزشمندی که شاپور از خود بجای گذاشته، سنگنبشتهای در کعبهٔ زرتشت است که اطلاعات مهمی در خصوص سرزمینهای ایرانشهر را ارائه میکند. علاوه بر کتیبه کعبه زرتشت میتوان به سایر میراث شاپور از جمله غار شاپور و دیگر نقوش او در نقش رستم و حاجیآباد و تنگ براق و... اشاره نمود. سرانجام شاپور در سیزدهمین دوره حکومت خود در ۲۷ می ۴۷۰ یا ۴۷۲ در شهر بیشاپور بر اثر بیماری جان خود را از دست داد و حکومت را به پسرش هرمز اردشیر واگذار کرد.
محتویات
ریشه نام[ویرایش]
سه تن از شاهنشاهان ساسانی و شخصیتهای مهم دیگری در دورهای بعد شاهنشاهی ساسانی به این نام شناخته شدهاند. نام شاپور برگرفته شده از ریشهٔ ایرانی باستان xšāyaθiyahyā-puθra به معنی «پسر پادشاه» است و در اصل باید عنوانی برای افراد باشد که بعدها در قرن ۲ میلادی به عنوان نام شخصی بهکار گرفته شدهاست. اگر چه در اسامی پادشاهان پارتی در تواریخ عربی - ایرانی (همچون ابوریحان بیرونی) نیز دیده میشود. صورتهای دیگر این نام شامل پارتی šhypwhr؛ فارسی میانه با خط پهلوی کتیبهای šhpwhry (𐭱𐭧𐭯𐭥𐭧𐭥𐭩)؛ پهلوی - مانوی š’bwhr؛ پهلوی کتابنویس šhpwhl؛ ارمنی šapowh؛ سریانی šbwhr؛ سغدی š’p(‘)wr؛ یونانی Sapur ،Sabour و Sapuris؛ لاتین Sapores و Sapor؛ عربی سابور و شابور؛ و فارسی نو شاپور، شاهپور و شاهفور است.[۱]
نسب و نیا[ویرایش]
شاپور پسر اردشیر بابکان، دومین شاهنشاه ساسانی است که گزارشهای تاریخیِ گوناگونی در مورد نیا و نسب اردشیر و پسرش شاپور وجود دارد. برای نمونه براساس گفتهٔ طبری، اردشیر پسر بابک پسر ساسان بودهاست. در روایتی دیگر که در کارنامهٔ اردشیر بابکان ذکر شده، و شاهنامهٔ فردوسی نیز آن را گفتهاست، چنین آمدهاست که اردشیر، زادهٔ ازدواج ساسان ــ فردی از نوادگان دارا ــ با دختر بابک، حاکمی محلی در ایالت پارس بودهاست.[۲] در کتاب کارنامهٔ اردشیر بابکان که در دوران پس از زندگی اردشیر بابکان نوشته شدهاست، وی «اردشیر کی بابکان از تخمهٔ ساسان و از ناف دارا شاه» خوانده شدهاست.[۳] دریایی براساس این گفته اذعان میکند که اردشیر میتوانستهاست نسب خود را به هر آن که میتوانسته نسبت دهد؛ انتساب اردشیر به کیانیان اسطورهای با لقب «کی» در کنار پیوند دادن خویش به «ساسان» که ایزدی نگهبان و اسرارآمیز میبوده و همچنین دارا ــ که احتمالاً تلفیقی بودهباشد از داریوش یکم و دوم هخامنشی با دارای یکم و دوم از دودمان شاهان محلی پارس ــ، نشان از تبار ساختگی او میدارد.[۴] با این حال نریات دیگری نیز در باب نسب اردشیر بابکان وجود دارد که روایت متفاوتی از نسب و نیا وی میدهند اما براساس گفتهٔ حمدالله مستوفی در کتاب تاریخ گزیده، اردشیر پس شکست دادن اردوان، دختر وی آواز را به ازدواج خود درآورد اما پس از مدتی آواز قصد مسموم کردن اردشیر را داشت اما شاهنشاه ساسانی متوجه شد و دستور قتل وی را صادر کرد اما آواز اعلام کرد که حاملهست و از آنجایی اردشیر فاقد فرزند و پسر بود، به توصیهٔ وزیر خود از مزگ وی صرفنظر کرد و پس از چند ماه شاپور پسر وی متولد شد.[۵]
علاوه بر تاریخ گزیده، شاهنامه فردوسی، ابن اثیر، حبیب السیر، طبری و … این موضوع را تصدیق میکنند. اما با توجه به مدت سلطنت اردشیر پس از مرگ اردوان، ۱۴ سال بودهاست، بهسختی میتوان این روایت را پذیرفت؛ چرا که از این داستان این نتیجه بهدست میآید که شاپور در این زمان که بر تخت مینشیند، ۱۳ ساله بودهاست. در واقع شاهنشاهی شاپور از اواخر دوره حکومت پدرش شروع شد و قبل از آن بهعنوان شریک وی را در کنترل شاهنشاهی ساسانی یاری میکرد.[۶]
وضعیت سیاسی و اجتماعی پیش از سلطنت شاپور[ویرایش]
برپایهٔ منابع موجود، بابک پدر اردشیر موبد آتشکدهٔ آناهیتا بود. او توانست جنگاوران محلی پارس که به این ایزد باورمند بودند را گرد هم آورد.[۷] در این هنگام، حکومت بلاش پنجم بهسبب یورش سپتیموس سوروس امپراتور روم به میانرودان آشفته بود.[۸] احتمال دارد بلاش پنجم، بابک را پس از آنکه سربهشورش برآورد شکست داده، تا مدتی مجبور به گردن نهادن به حکومت پارتیان کردهباشد. احتمالاً قلمروی بابک نیز چیزی فراتر از خطهٔ پارس نبودهباشد.[۹] سپس بابک به اردوان پنجم نامه بنوشت و اجازه خواست تا پسرش شاپور را بهجای گوچهر به قدرت برساند اما اردوان در پاسخ بابک و پسرش اردشیر را یاغی شناخت اما بهواسطه اشتغال به مسائل داخلی و سرکوب مدعیان حکومت،[یادداشت ۱] نتوانست به یک قدرت نوپاخاسته در پارس اهمیت دهد.[۱۰] پس از مدتی بابک در تاریخی نامشخص مُرد و پسرش شاپور بر تخت نشست اما اردشیر، دیگر پسر بابک، از پادشاهی برادر خود دوری جست و درگیریهای فراوانی میان آن دو شکل گرفت.[یادداشت ۲][۱۱] اما طی این درگیریها در اثر یک حادثه، شاپور جان خود را از دست داد[یادداشت ۳][۱۲] و در نهایت اردشیر توانست خود را به عنوان پادشاه سرزمین پارس معرفی کند. وی برای گسترش قدرت خود، بسیاری شاهان محلی و زمینداران وابسته به پارتیان را مطیع خود ساخت. در مرحلهٔ نخست شورش، اردشیر با کنشهایی مانند ضرب سکه و ساخت شهرهای نو، قدرت مرکزی اشکانیان را به چالش کشید.[۱۳] او بلافاصله بعد از تثبیت سلطنت خود امرای ایالات مختلف را از بین برد و وحدتی در منطقه ایجاد نمود، همچنین حکومت خود را در خارج از محدودهٔ پارس ــ یعنی اصفهان و کرمان امروزی ــ به اثبات رساند. اردوان پس از فتوحات اردشیر در کرمان به حکم شوش دستور داد تا نیروهای وی را سرکوب و وی را نیز اسیر و به تیسفون بیاورد اما اردشیر توانست حاکم شوش را شکست دهد و منطقه تحت حاکمیت وی را به قلمروی خود اضافه کند.[۱۴] با گسترش فتوحات اردشیر به سمت تیسفون و تسلط وی بر ایالت میشان، سرانجام در جنگ اردشیر با اردوان در نبرد هرمزدگان در ۲۸ آوریل ۲۲۴ میلادی، اردوان بهدست اردشیر کشته شد و سلسلهٔ اشکانی نیز سقوط کرد.[۱۵] پس از کشتهشدن اردوان، فتوحات اردشیر ادمه یافت. طی سلسله اتفاقاتی، خاندانهای بزرگ پارتی مطیع یا مغلوب اردشیر شدند.[۱۶]
اردشیر در طی حکمرانی خود بر پارس، توانست رومیان و سکاییان را از میان بردارد و پادشاه کوشان را پس از دو سال پیاپی جنگیدن مجبور به عقبنشینی کند[۱۷] و در نهایت توانست پادشاه ارمنستان را طی ده سال مقاومت مغلوب خود سازد. در دوران حکومت او، فرات تا مرو و هرات تا سیستان تحت سلطه حکومت پارس قرار داشتند؛[۱۸] و نزدیک به نیم قرن توانست دشمنان خود را پیاپی شکست دهد؛ و طبق روایت گفته شده قبل از مرگ خود، شاپور را به عنوان جانشین خود معرفی نمود.[۱۹]
سالهای پایانی اردشیر و مسئلهٔ جانشینی[ویرایش]
بهدلیل سختیهایی که در زمینهٔ منابع وجود دارد، سالهای پایانی و روز مرگ اردشیر بهطور واضح مشخص و روشن نیست. احتمالاً شاپور، پسر اردشیر، به عنوان شریک در پادشاهی، در ۱۲ آوریل ۲۴۰ میلادی، تاجگذاری کرده باشد. وی پدر خود را پیاپی در جنگ با پارتیان همراهی میکرد که زمینهای برای فتوحات خود در آینده شد.[۲۰] همچنین اردشیر او را آرامترین و باهوشترین و شجاعترین و تواناترین فرزندش معرفی نمود؛ و او را در مجلس نجیبزادگان جانشین خود اعلام نمود؛ همچنین شاپور در کتیبههای نقش رستم و فیروز آباد به عنوان وارث نمایان شدهاست. طبق گفتههای بلعمی، اردشیر تاج را با دستهای خودش بر سر شاپور گذاشت و مسعودی هم این سخن را تأیید میکند؛ و اضافه میکند که اردشیر برای خدمت به خدا بازنشسته شدهاست و یکسال یا بیشتر عمر کردهاست.[۲۱] زمان تاجگذاری شاپور از سنگنگارههای پیرچاوش واقع در سلماس در شمال غربی ایران که سهیم شدن شاپور در پادشاهی را نشان میدهد گرفته شدهاست. پاسخ این پرسش که آیا شاپور به عنوان شاهی بیشریک در دوران زندگانی اردشیر تاج بر سر نهاده، وابسته به تفسیر نوعی سکهٔ خاص است.[۲۲] در این سکهها، شمایل اردشیر و پسرش شاپور همراه یکدیگر بر روی سکه کنده شدهاست. شریککردن شاپور در قدرت، احتمالاً تدبیر اردشیر بوده تا مسئلهٔ جانشینی را بیدردسر و بهراحتی حل کردهباشد که علت آن این امر بود که اردشیر پسران دیگری هم داشت و نگران آن بود که پسرانش همچون خودش، چشم به تاج و تخت دوخته باشند.[۲۳]
پیرامون سال شراکت شاپور در شاهنشاهی با اردشیر، در دستنبشتههای مانوی کلن به زبان یونانی دربارهٔ زندگی مانی چنین آمدهاست:[۲۴]
هنگامی که من بیست و چهار ساله شدم، در سالی که پادشاه ایران، دری-اردشیر شهر هترا را بگشود، و در سالی که شاپورشاه، پسرش، بزرگترین دیهیم را در ماه فارموثی، در روزماه [هشتمِ ماه فارموثی]، بر سر نهاد، خداوند من که خجستهترین است مرا به احسان خویش سرافراز کرد، مرا به لطف خویش فراخواند…
با محاسبهٔ ماه و سال مصری دانسته میشود که تاجگذاری شاپور به عنوان شریک پادشاهی پدرش، در ۱۲ آوریل سال ۲۴۰ میلادی (نخستین روز از ماه بابلی نیسان در سال ۵۵۱) اتفاق افتاد. پادشاهی همزمان اردشیر و شاپور، ظاهراً تا اوایل ۲۴۲ میلادی طول کشید. بدین ترتیب این مسئله پیش روی است که شاپور احتمالاً دو بار تاج بر سر گذاشتهباشد؛ یکی در به عنوان شریک پادشاهی در ۲۴۰ میلادی و بار دگر در ۲۴۳ میلادی بهمثابهٔ شاهنشاهی تنها؛ ولیکن احتمال بیشتر آن است که وی تنها یکبار و آنهم در سال ۲۴۰ میلادی، تاج بر سر گذاشته باشد.[۲۵]
کارنامه سیاسی[ویرایش]
ظهور مانی[ویرایش]
۲۸ آوریل ۲۲۴ | • نبرد هرمزدگان و پیروزی اردشیر بابکان | |
۲۳۰ | • آغاز حملات اردشیر به مرزهای امپراتوری روم | |
۲۳۷-۲۴۰ | • تسخیر نصیبین، حران و هاترا | |
۱۲ آوریل ۲۴۰ | • تاجگذاری شاپور یکم | |
۲۴۰ | • ظهور مانی | |
۲۴۳ | • نبرد راسائنا و بازپس گیری شهرهای الحضر، نصیبین و حران توسط امپراتوری روم | |
فوریه ۲۴۴ | • نبرد میشیک و کشته شدن گردیانوس | |
۲۴۴ | • قرارداد صلح میان شاپور و فیلیپ عرب | |
۲۵۲ | • تسخیر ارمنستان توسط شاپور یکم | |
۲۵۲ | • نبرد نصیبین و تسخیر آن توسط ساسانیان | |
۲۵۳ | • پیشروی شاپور یکم به سوی بینالنهرین و سوریه؛ پیروزی ساسانیان در باربالیسوس | |
۲۵۶ | • محاصره دورا اروپوس و پیروزی شاپور | |
۲۵۶ | • رد پیشنهاد اتحاد با اذینه توسط شاپور یکم و نزدیک شدن اذینه به امپراتوری روم | |
۲۵۹ | • بازپسگیری انطاکیه توسط والرین | |
۲۶۰ | • پیروزی شاپور یکم در ادسا؛ اسیر شدن والرین | |
۲۶۰ | • پیشروی ساسانیان تا انطاکیه، قیصریه و کاپادوکیه | |
۲۶۰ | • اولین حمله اذینه به ساسانیان و شکست آنان | |
۲۶۲ | • حمله اذینه به بینالنهرین و تسخیر متصرفات شاپور یکم | |
۲۶۳ | • حمله اذینه به نزدیکی تیسفون | |
۲۶۳ | • محاصره تیسفون توسط اذینه ولی شکست وی از ساسانیان | |
۲۶۷ | • مرگ اذینه | |
می ۲۷۰ یا ۲۷۲ | • مرگ شاپور دوم و به قدرت رسیدن هرمز یکم |
همزمان با سال پایانی سلطنت اردشیر و سال نخستین شاهنشاهی شاپور، مانی در سال ۲۴۰ میلادی یعنی مصادف با ۲۴ سالگیاش، و در زمان اردشیر بابکان مدعی پیامبری شد. طبق گفته کریستنسن، مادر وی از خاندان اشکانی بوده که در هنگام تولد مانی در ایران سلطنت میکردند و احتمالاً فاتک پدر مانی نیز از همین دودمان باشد. وی در کودکی به آیین مغتسله تربیت شد اما پس از مدتی این آیین را انکار کرد. وی مدعی بود چندبار مکاشفاتی یافته و ملکی بهنام صاحب و قرین اسرار عالم و حقایق عالم الهی به وی عرضه شدهاست. پس از سفر به هند و رجعت به ایران، دعوت خویش را آغاز کرد که در این زمان اردشیر بابکان از سلطنت کنار و پسرش شاپور به قدرت رسیده بود.[۲۶] وی پس از آغاز دعوت خود توانست عدهای را به آیین خود دعوت کند که نخستین پشتیبان او پسر اردشیر فیروز بود. پس از مرگ اردشیر، مدتی شاپور که بر خلاف پدرش در سیاست تسامح دینی را برگزید و از مانی به سبب برداشتهای نوینی که داشت، حمایت نمود. همچنین شاپور در نظر داشت که در وحدت حکومت خود میتواند از او استفاده نماید و به همین سبب از او حمایت نمود و او شاپور را در سفرهای جنگی همراهی نمود.[۲۷] بنابر روایت کتاب الفهرست، هنگامی که مانی به حضور شاپور رفت بر هر دوش خود مشعل روشن کرده بود و در آن هنگام شاپور تصمیم گرفت که او را دستگیر کند و را به هلاکت برساند اما هنگامی که چشمش به او افتاد، حس اعتمادی را در او دید و علت آمدنش در نزد شاه را پرسید و شاپور هم به وی وعده داد که از او حمایت کند و آنگاه مانی از شاه طلب مساعدت کرد و تقاضا کرد که پیروان او بتوانند آزادانه دین او را تبلیغ کنند و در سایر قسمتهای سرزمین ساسانی، مورد احترام قرار گیرد و آزادانه به هر جا قصد دارند، بروند که شاپور با درخواست وی موافقت کرد.[۲۸] طبق کتاب کفالایا که مانی شرح حال خود را در آن نوشتهاست، میتوان اطلاعات مفیدی را در خصوص روابط او و شاپور ذکر نمود. مانی پس از اینکه شرحی در خصوص در خصوص مسافرت هند و مراجعت به ایران چنین ذکر میکند:
بحضور شاهپور شاه رفتم و او با احترام بسیار مرا پذیرفت و اجازه مسافرت [در کشور خود] مرحمت کرد، تا کلمه حیات را تبلیغ کنم. من چندین سال صرف کردم … و در مرکب او سالیان دراز در ایران و کشور پارت تا آدیب و ممالکی، که با دولت روم مجاور است مسافرت نمودم[۲۹]
طبق روایات مانویه، شاپور در آخر با مانی از در خصومت درآمد و بنابر روایت یعقوبی، شاپور تنها ده سال با مانی متحد شد و پس از آن او را اخراج کرد؛ و مانی نزدیک به ده سال در ممالک آسیای صغیر سرگردان بود. شمیدت نسبت به جزئیات روایات مشکوک است و معتقد است شاپور هرگز با مانی معارضهای نداشتهاست.[۳۰]
علاوه بر شاپور، پسر او هرمزد هم به مانی احترام بسیاری گذاشتهاست. نظام دینی که مانی به کار میبرد ثنویت یا دوگانه کیشی بود. همانگونه که خود او در کتاب شاپورگان بیان کردهاست، نظام دینی او مبتنی بر دو اصل بودهاست که همین باعث شکلگیری مذهب دو بُنی شدهاست. این نظام برای گسترش پیام خود از اصلاحات زرتشتی استفاده مینمود؛ و همین امر باعث گسترش این دین در قرن ۳ میلادی شد.[۳۱] نکتهای که باعث موفقیت امانی در گسترش آیین وی شد این بود که وی در بابل میزیست که در این مکان افراد با ادیان و خدایان مختلف در کنار یکدیگر میزیستند؛ که در این راستا توانست دین دو بنی خود را به همراه اصطلاحات و مفاهیم و واژههای محلی نفوذپذیرتر کند. همچنین او دبیرانی را استخدام نمود که علاوه بر ترویج دین او، به تحریر کتب دینی به زبانهای ویژه میپرداختند. به عنوان مثال او یکی از کتابهای خود را به زبان پارسی تدوین نمود و نام آن را شاپورگان نامید آن را به شاپور تقدیم نمود. دلیل جهانی شدن دین او هم این بود که او خود را ادامه دهنده و تأیید کننده پیامبران دیگر میدانست و تمام عقاید خود را وابسته به دین مسیحیان و زرتشتیان، بوداییان، منداییان، نظام گنوسی ابن دیصان، مرقیون میدانست؛ و سرانجام در زمان پادشاهی بهرام یکم، با مخالفت کرتیر موبد موبدان روبه رو شد و توسط پادشاه زندانی شد و سپس کشته شد.[۳۲]
قدرتگیری کرتیر[ویرایش]
ایجاد سیاست اتحاد دین و دولت در ایران باستان را به اردشیر بابکان نسبت داده شدهاست. بر طبق روایت طبری خاندان اردشیر متولی آتشکدهٔ ناهید در استخر قدیم فارس بودهاند و طبیعی است هنگامی که اردشیر به قدرت رسید در پی این بوده باشد که دین مزدیسنی را که در زمان اشکانیان در کنار حکومت قرار داشت با حکومت یکی سازد و از آن به عنوان حربهٔ سیاسی بهره برد. عامل اجرای این سیاست از زمان اردشیر به بعد موبدی به نام کرتیر بوده که در مدت سلطنت شش پادشاه از اردشیر یکم تا نرسه میزیستهاست. کرتیر در زمان اردشیر بابکان (بنیانگذار سلسله ساسانی) مقام عمدهای نداشتهاست.[۳۳]
او در کتیبه کرتیر در کعبه زرتشت ذکر کردهاست که در زمان شاپور یکم، به سمت رئیس بزرگ همهٔ روحانیون موبدان موبد سراسر کشور منصوب شدهاست اما به نظر برخی مورخین، کرتیر در معرفی خود در کتیبهاش گزافهگویی کردهاست و احتمالاً در دوران شاپور همچنان مقام هیربدی داشتهاست. از روایتهای گوناگون چنین بر میآید که شاپور نسبت به ادیان و مذاهب و افکار خارجی تسامح داشتهاست. مانی در زمان شاپور ظهور کرد و به حضور شاپور رسید و اجازه یافت، دین خود را تبلیغ کند. انتشار مانویت در قلمرو ساسانی که اثر دیرپایی داشت، مدیون همین روحیهٔ تسامح بود که بیتردید پسند خاطر کرتیر نبود. هرمز یکم نیز نسبت به مانی نظر تأیید و مساعدت داشتهاست و او را یک چند در دستگرد بابل، در کاخ خویش، از تعقیب مخالفان پناه داد. وی نسبت به کرتیر دشمن مانی، هم علاقه نشان داده و حتی با اعطای کلاه و کمر که نشانههای اشرافیت بود، به این موبد پرشور متعصب او را در ردیف بزرگان عصر درآورد. در دوران یکسالهٔ پادشاهی هرمزد هنوز تسامح دینی دوران پدرش شاپور یکم حکمفرما بود. به نظر میرسد که قدرت واقعی کرتیر از زمان بهرام یکم آغاز میشود.[۳۴]
کارنامه نظامی[ویرایش]
روابط ایران و روم قبل از شاپور[ویرایش]

با قیام اردشیر بابکان (۲۲۴–۲۴۰ میلادی) و برافتادن سلسله اشکانی و جایگزینی آن با سلسله ساسانی، دعاوی جدید از جانب اردشیر بابکان[یادداشت ۴] نسب به مرزهای غربی قلمرو ساسانی پس از تحکیم و تمرکز قدرت در داخل مطرح شد که بر اثر آن بخشهای وسیعی از نیمه شرقی امپراتوری روم در معرض تهدید قرار میگرفت.[۳۵] از گزارش هرودیان که همزمان با اردشیر میزیست، اینچنین برداشت میشود که اردشیر ابتدا نامه سوروس الکساندر را که در آن شاهنشاه ساسانی را به صلح ترغیب کرده و فتوحات بزرگ آگوستوس، ترازان و سوروس را به وی یادآوری کرده کرده بود را با این نامه متقابل پاسخ داد که امپراتوری روم باید تمامی نیروهای خود را از سراسر سوریه و آسیای صغیر خارج کند. نخستین جنگ در مرزهای غربیِ خود شاهنشاهی ساسانی در سال ۲۳۰ میلادی، با حملهٔ سپاه اردشیر به مناطق تحت حاکمیت روم در شمال میانرودان رخ داد. اردشیر، ابتدا نصیبین را محاصره کرد اما موفق به فتح آن نشد؛ حمله دیگ نیروهای ساسانی به دیگر مناطق سوریه و کاپادوکیه کشیده شد. پس از تلاش بیحاصل امپراتور روم برای مصالحه با اردشیر، سرانجام الکساندر سوروس در سال ۲۳۲ با بیمیلی و اکراه نیروهای خود را برای مقابله با اردشیر آماده کرد.[۳۶] در سال ۲۳۳ میلادی سوروس الکساندر توانست پیروزهای را در جبهه ارمنستان بهدستآورد و مانع از پیشروی اردشیر بابکان درمنطقه میانرودان و سوریه شود. اینچنین نخستین جنگ میان ایران و روم در دوره شاهنشاهی ساسانی به پایان رسید و ساسانیان از سرزمینهایی که در ابتدای لشکرکشی خود، تسخیر کرده بودند عقب نشستند و وضع پیش از جنگ[یادداشت ۵] بار دیگر برقرار شد. هرچند ساسانیان و رومیان هیچکدام از این برخورد پیروز بیرون نیامدند اما در روم، جلوگیری از حمله اردشیر به سمت غرب بهعنوان پیروزی بزرگی نمایش داده شد.[۳۷]
پس از گذشت ۲ سال از پایان دور اول جنگ اردشیر با روم و با قتل الکساندر سوروس و آشوبهای حاصل از آن، اردشیر بابکان بار دیگر تهاجم خود را به سمت مرزهای شرقی امپراتوری روم آغاز کرد[۳۸] و توانست در سال ۲۳۵ و ۲۳۶ میلادی استحکامات روم در میانرودان و شهرهایی همچون حران و نصیبین را تسخیر کند و به شهر دورا یورش برد.[۳۹] وی همچنین فتوحات ود را به شمال شبهجزیره عربستان و منطقه پالمیر ــ که یکی از مراکز مهم بازرگانی تحت نفوذ امپراتوری روم بود ــ ادامه داد که ضربه سنگینی به منافع اقتصادی امپراتوری روم در منطقه میزد. سپس به هترا ــ که شهری تجاری و مرکز عبور کاروانهای بازرگانی بود ــ لشکرکشی کرد. هترا پس از یک سال محاصره سرانجام در آوریل ۲۴۱ میلادی سقوط کرد. احتمالاً سقوط هترا سببساز جنگهای گوردیان سوم با ایران شدهباشد.[۴۰]
دور اول جنگ شاپور با روم[ویرایش]
سقوط هترا شکست سخت برای رومیان بهشمار میرفت و در نتیجه آن وضع سوقالجیشی ساسانیان در شمال میانرودان بسیار رو به بهبود گذارده بود. بدین نتیجه تنش پنهانی میان امپراتوری روم و ساسانیان به هنگام مرگ اردشیر بابکان در سال ۲۴۱ میلادی افزایش یافت. در دوره جانشین وی، شاپور یکم، جنگ و جدال بار دیگر آغاز شد.[۴۱] گوردیانوس در بهار سال ۲۴۳ توانست لشکر عظیم خود را از انطاکیه به سمت سوریه راه بندازد و با گذر از فرات، در نبرد رأسالعین، شهرهای کاره و نصیبین را به چنگ خود درآورد و سپس در رؤیایی با سپاه ایران در منطقه رسینا ــ شهری کهن در سوریه ــ توانست طی درگیریهای انجام شده، سپاه ایران را شکست دهد. بعد از اتمام جنگ به آسورستان رسیدند و پس از ورود به این منطقه قصد حمله به تیسفون را داشتند اما در سال ۲۴۴ هنگامی که سپاه گوردیانوس در شمال تیسفون در نزدیکی مشیک، با سپاه ایران به رهبری شاپور مواجه شد و در جنگ با سپاه ساسانی شکست خورد؛ در این جنگ گوردیانوس در ۳ فوریه ۲۴۴ کشته شد. هنگامی که شاپور این پیروزی را بهدستآورد، شهر مشیک را پیروز شاپور نامید.[۴۲]
طبق نوشتههای نویسندگان رومی، علت شکست آنان از سپاه ایران توطئه فیلیپ عرب فرمانده نگهبانان سپاه روم علیه گوردیانوس میباشد.[۴۳] طی معاهده انجام شده بین فیلیپ و شاپور در سال ۲۴۴ میلادی اهالی رومی میانرودان و ارمنستان به ایران واگذار شد و رومیان پانصد هزار دینار طلا برای آزادسازی رومیان به ایرانیان پرداخت کردند؛[۴۴] و هزینهای که ارمنستان در برابر دفاع از دژهای قفقاز به رومیان میپرداخت به ایرانیان واگذار شد.[۴۵] قرارداد مورد توافق شاپور و فیلیپ عرب در سال ۲۴۴ فقط سالیانی اندک دوام یافت. علت آغاز برخورد و جنگ دوباره میان دو امپراتوری به گفته شاپور، سیاست سختگیرانه امپراتوری روم نسبت به ارمنستان بود.[۴۶]
شاپور و پارتیان ارمنستان[ویرایش]
ارمنستان بزرگ از زمان اشکانیان از عوامل عمدهٔ بروز اختلاف و آغاز جنگ و درگیری میان ایران و روم بود. موقعیت ارمنستان که در شمال غربی ایران در منطقهای کوهستانی قرار داشت، برای هر دو سو از نظر نظامی بسیار مهم بود. روم با در دست داشتن ارمنستان میتوانست هر وقت که بخواهد ایران را از شمال غرب و غرب مورد تاخت و تاز قرار دهد و با تصرف راههای نظامی آن، ایران را از ذخایر نظامی خود در شرق محروم سازد، چرا که پایتخت شاهنشاهی ساسانی در تیسفون در کنار رود دجله و فرات جای داشت. ارمنستان برای دولت ایران سر پل مهمی بود که از آن طریق میتوانست به آسیای صغیر حمله کرده و خود را به دریای سیاه برساند.[یادداشت ۶][۴۷]
پس از بسته شدن قرارداد ۲۴۴ میلادی فیلیپ عرب ارتباط خود را با پادشاه پارتی ارمنستان قطع نمود و از دخالت در این سرزمین خودداری کرد. حکومت ساسانیان که از زمان اردشیر درگیر جنگیدن با ارمنستان بودند سرانجام پس از مرگ خسرو بزرگ [پادشاه آرشاکونی ارمنستان] سپاهیان شاپور توانستند در سال ۲۵۳–۲۵۲ ارمنستان را از آن خود کنند. طبق نوشتههای یغیشه وارداپت نویسنده و مورخ ارمنی، گمان میرود که برداران خسرو او را به قتل رسانده باشند. در نهایت پس از مرگ خسرو راهبهای ارمنی تیرداد پسر خسرو را به روم فرستادند. ارمنستان به یک استان جدید برای ساسانیان مبدل شد و هرمزد پسر شاپور که پدر را در جنگ با رومیان همراهی نموده بود، توانست با لقب «بزرگ شاه ارمنستان» فرمانروایی این سرزمین را کسب کند.[۴۸] ساسانیان با تصرف این سرزمین توانستند بزرگترین و مهمترین پایگاه رومیان را به چنگ خود درآورند و یکی از پیامدهای مثبت این سرزمین، موفقیت حکومت ساسانی در جنگهای آینده با روم بود. علاوه بر اهمیت سیاسی آن میتوان به برتری بازرگانی و جنگی ساسانیان در مقابل منطقه قفقاز اشاره نمود.[۴۹] و در نهایت شاپور توانست از این سرزمین، برای حملات مکرر به قفقاز استفاده لازم را بکند.[۵۰]
از دست دادن ارمنستان برای روم شکستی بزرگ بود.[۵۱] گرجستان نیز که در گذشته متحد روم و ارمنستان بود، در این دوران از شاپور شکست خورد و آنگونه که از رویدادنامههای گرجی برمیآید، پسری از وی به نام مهران سوم، بنیانگذار خسرویانیها در گرجستان شد که بعدها آیین مسیحیت را برگزیدند.[۵۲] پیروزی بر گرجستان و ارمنستان و رفع هرگونه دغدغه از جانب آن نواحی، شاپور را به یورش به سوریه هم تحریک کرد.[۵۳] با پشتیبانی دولت روم، ارمنستان در سال ۲۵۳ میلادی کوششی برای بازیابی استقلال ازدسترفتهٔ خود کرد. اما سپاه شاپور در دفع این اقدام با قاطعیت عمل کرد و تا چندین سال پس از مرگ او نیز تیرداد[یادداشت ۷] پسر خسرو و مدعی تاج و تخت ارمنستان، برای تجربهٔ تازهای در این زمینه جرأت نیافت.[۵۴]
دور دوم جنگ شاپور با روم[ویرایش]
شاپور یکم در ۲۵۲ تا ۲۵۳ میلادی سری دوم از جنگهایش علیه امپراتوری روم را آغاز کرد. با اینکه حملاتی به مرزهای شرقی ساسانیان صورت گرفت، اما شاپور از جنگ در جبههٔ غربی منصرف نشد و نصیبین در سال ۲۵۲ میلادی مسخر کرد.[۵۵] وی پس تسخیر نصیبین، یکی از مهمترین نقاط استراتژیک امپراتوری روم، ارتش قدرتمند روم را به بهانه حمایت آنها در امور ارمنستان در نبرد بربلیسوس شکست داد.[یادداشت ۸]
دو دیگر [در جنگ دوم]، قیصر دروغ گفت و در ارمنستان گناه کرد؛ و ما به شهر روم [امپراتوری روم] تاختیم و در باربالیسوس یک سپاه شصت هزار نفری از رومیان نابود شد؛ و شهر آسورستان و آنچه پیرامون آن بود، همه سوخت، نابود گردید و به تاراج رفت.[۵۶]
علاوه بر این شهرها شاپور از ۳۶ شهرستان دیگر که از رومیان گرفته سخن میگوید؛ و احتمال داده میشود که منظور از دروغ گفتن قیصر، فراری دادن تیرداد به روم و پشتیبانی دوباره روم از ارمنستان باشد که این عملکرد از دیدگاه شاپور به منظور عمل نکردن به قرارداد ۲۴۴ میلادی میباشد. پس از آن شاپور مبادرت به محاصره انطاکیه کرد و موفق شد این شهر را نیز فتح و ضمیمه شاهنشاهی ساسانی بکند. به گزارش آمیانوس مارسسلینوس، هنگامی که سپاه ساسانی به این مکان هجوم آوردند مردم انطاکیه از این موضوع مطلع نبودند.[۵۷] در میان این جنگ سیریادس کوریادس که شاپور قول امپراتوری روم را به او داده بود، سپاه ساسانیان را تا انطاکیه راهنمایی کرد.[۵۸] طبق گزارشهای رومیان کوردیادس، در ابتدا به هرمزد و آنگاه به شاپور در پیشروی و حمله به انطاکیه کمک کردهاست. احتمال داده میشود که هرمزد بعد از فتح کاپادوکیه پدر خود را در نبرد انطاکیه همراهی نمودهاست؛ و طبق اطلاعاتی از کتیبه کعبه زرتشت به دست آمدهاست هرمزد به همراهی کوردیادس برای اینکه راه فرار از طریق دریا را به سوی انطاکیه ببندد سلوکیه را فتح نمود و سپس به سپاه پدرش پیوست.[۵۹] شاپور یکم، پس از اینکه شهر انطاکیه تسخیر کرد، به سمت شهر دورا اروپوس حمله بردند و آن را محاصره کرد. در این محاصره ساسانیان از سلاح شیمیایی استفاده کردند. در طول محاصره ساسانیان چندین تونل در اطراف شهر حفر کردند. رومیها نیز تونلهایی حفر کردند برای رسیدن به حفاران ساسانی برای مبارزه با آنان، هنگامی که دو نیروی رومی و ساسانی به هم رسیدند، ساسانیان برای مقابله با آنان از نوعی صلاح شیمیای، مشتعل مخلوطی از گوگرد و قیر استفاده کردند که باعث تولید ابری از گوگرد دیاکسید شد، که به کشته شدن بیست سرباز رومی انجامید. باستان شناسان در سال ۱۹۳۰ میلادی آن مکان را حفاری کردند و در سال ۲۰۰۹ آزمایشها نشان داد که در تونل گوگرد دیاکسید وجود دارد. سرانجام سپاه ساسانیان دورا اروپوس را در سال ۲۵۶ میلادی به تصرف خود درآورد.[۶۰]
- شهر و ارگ دورا اروپوس
تونلی که در جریان محاصره دورا اروپوس در سال ۲۵۶ میلادی توسط ساسانیان کنده شدهاست.
دیوار جنوبی دورا اروپوس در امتداد یک دره عمیق، که یکی از حملات ساسانیان از این ناحیه قلعه صورت گرفتهاست.
شاپور در شرق ایران[ویرایش]
هنگامی که فیلیپ عرب به همراه سپاهیان خود به روم بازگشت و درگیر جنگهای داخلی شد، سپاهیان ساسانی هم در رویارویی با کوشانیان توانستند پیروزیهای متعدی را بدست آورند. طبق نوشتارهای گفته شده در کتیبه شاپور در کعبه زرتشت، میتوان گفت که سرزمینهای شرقی و شمال شرقی شاپور شامل گرگان، مرو، هرات، ابرشهر، کرمان، سیستان، توران، مکران، پاردان، هندوستان، کوشان شهر تا به پیشاور و تا کاشغر، سغد، چاچ را شامل میشد.[۶۱] طبق گزارشهای انجام شده در کتاب طبری، در زمان پادشاهی اردشیر بابکان مناطقی چون سیستان، گرگان، نیشابور، مرو، بلخ، خوارزم و حتی تمامی مرزهای خراسان تحت سلطه حکومت ساسانی قرار داشت. حتی پادشاهان کوشان، توران و مکران پیغام فرمانبرداری خود را نسبت به پادشاه ساسانی اعلام نمودند. احتمال میرود که لشکر ساسانی نتوانسته به این مناطق دسترسی پیدا کند و حکمرانان این مناطق برای جلوگیری از جنگ، پرداخت باج را پذیرفتهاند؛ و شاپور بعد از پدر خود توانست با کوشانیان رو به رو شود و با درگیریهای ایجاد شده این منطقه را از آن خود کندو همچنین کاشغر و سغد و چاچ را تحت سلطه خود قرار دهد. شاپور در اوایل پادشاهی خود با کوراسمیها و مادها وارد نبرد شد و توانست آنها را شکست دهد. پس از این نبرد توانست گیلها و دیلمان و هرکانیان را فرمانبردار خود کند.[۶۲] جنگ شاپور در خراسان و موفقیتهای انجام شده در این نبرد هم میتوان گفت که در این دوره اتفاق افتادهاست. شاپور در این دوره شهر نیشابور در خراسان را پایگاه جنگی خود نمود و برای ایجاد امنیت در مرزهای این منطقه نگهبانانی را وضع کرد و در نهایت او در زمینه ساختن شهرهای شاهی در مناطق شرقی و شمال شرقی به موفقیت رسید؛ و هدف از ایجاد امنیت در این شهرها مقابله آنها در هنگام حمله و جنگ از جانب غرب بود.[۶۳]
دور سوم جنگ شاپور با روم[ویرایش]
وضعیت فتوحات ساسانیان چنان رومیان را خشمگین کرده بود که در سال ۲۵۴ میلادی والریانوس به همراه سپاهیان خود به شرق لشکرکشی نمود و توانست انطاکیه را باردیگر از آن خود کند. اما سپاهیان ساسانی همچنان که در وضعیت قدرت قرار داشتند، توانستند شهرهای دورا اروپوس و کرکسیون را از رومیان پس گرفتند.[۶۴] سال ۲۶۰ شاپور به همراه سپاهیان خود شهرهای کاره و ادسا را تصرف نمود و هنگامی والرین[یادداشت ۹] بههمراه نیروهای خود به ادسا رسید، جنگ بزرگی میان دو سپاه درگرفت شروع شد. در کعبه زرتشت شاپور این جنگ را اینگونه شرح میدهد:
سه دیگر [جنگ سوم] که ما به کاره و ادسا تاختیم و کاره و ادسا را محاصره کرده بودیم، قیصر والرین به جنگ ما لشکر کشید.
طبق سخنان شاپور امپراتور روم جنگاوران هفتاد هزار نفره خود را از اروپا تا میانرودان به همراه خود آورده بود. شاپور میگوید:
در آن سوی کاره و ادسا جنگی بزرگ با قیصر والرین درگرفت و ما با دست خود قیصر والرین را دستگیر کردیم و دیگر سردارانی که بر این سالار بودند: پرتوریان پرفکت و سناتورها و صاحب منصبان نظامی، همه اسیر گشتند و به پارس فرستاده شدند؛ و شهر سوریه و شهر کیلیکیه و شهر کاپادوکیه به آتش کشیده شد و ویران گشت و به تاراج رفت.
علاوه بر این شهرها شاپور نام ۳۶ شهرستان دیگر را نام میبرد که همگی تحت تسلط او قرار گرفتهاست؛[۶۵] طبق نوشتههای رومیان، بهنظر میرسد به علت بیزار بودن یا دشمن شمردن شاپور، رفتار او را نسبت به والریانوس بسیار ظالمانه میانگارند.[۶۶] والریانوس تا زمان پیری خود در ایران میزیست و هرگز به وطن خود روم بازنگشت و سرانجام در سرزمین تحت سلطه شاپور درگذشت. گزارشهایی که در خصوص بدرفتاری شاپور نسبت به والریانوس اعلام شدهاست به هیج وجه موثق نمیباشد.[۶۷] و احتمال داده میشود که این شایعهها را مسیحیان روم درست کرده باشند که سرنوشت ناگوار مخالفان مسیحیت را نشان دهند و توانستهاند که داستانهایی که آمیخته با تخیل میباشد را برای بدنام کردن و ظاهر بد شاپور در مقابل والریانوس نمایان کنند.[۶۸]
شاپور پس از پیروزی بر امپراتور روم در نبرد ادسا، بار دیگر انطاکیه محاصره کرد و با نفوذ به دیوارهای شهر توانست انطاکیه را برای بار دوم تسخیر کند. سپس شاپور بعد از این پیروزی، تصمیم به یک حمله جدید به شهرهای کلیکیه و قیصریه را ترتیب داد. در جریان محاصره قیصریه، سپاه ساسانی با مقاومت نیروهای مدافع شهر تحت رهبری دموستن روبهرو شد اما با کسب اطلاع از راههای نفوذ به شهر، سپاه ساسانی در شب به شهر هجوم برد و موفق شد شهر را مسخر کند.[۶۹] به گفتهٔ پرسی سایکس:
شاپور قیصریه، بزرگتریتن شهر کاپادوکیه را تسخیر کرد. اما به دلیل فقدان یک ارتش دائمی برای این شهر، هیچ تلاشی برای ساماندهی و اداره و حتی حفظ فتوحات خود نکرد. او صرفاً با شدت وحشیانهای به کشتن و ویران کردن شهر دست زد.[۷۰]
نبرد شاپور با اذینه[ویرایش]
هنگامی که شاپور در راه سوریه برای مقابله با ارتش امپراتوری روم بود، اذینه حکمران تدمر تحفهها و هدایای گرانبهایی نزد او فرستاد. اما به گونهای که نوشتهاند، پادشاه ساسانی هدایای حاکم تدمر را رد کرد و فرستادگان وی را به فرات انداخت. این کار اذینه خشمگین کرد و وقتی که شاپور پس از جنگ با رومیان از راه آسیای صغیر به ایران بازمیگشت، گروهی از عربهای تحت فرمان خود را به سمت ارتش شاپور فرستاد و این گروه بار و بنهٔ ارتش شاپور را به غارت بردند و سپاهیان ایران با تحمل رنج و سختی فراوان و دادن تلفات بسیار به ایران بازگشتند.[۷۱]
در نیمه دوم سال ۲۶۰ میلادی اذینه اولین حمله و در نتیجه آن اولین ضربه خود را به شاهنشاهی ساسانیان وارد کرد. موفقیتهای نظامی مذکور در بینالنهرین بخشی دیگر از جنگ با ساسانیان[یادداشت ۱۰] است، که اذینه همراه با واحدهای پالمیری و قوای رومی به دستور گالینوس به انجام رساند.[۷۲] افزون بر آن، اذینه حملات خود را ادامه داد و تیسفون را به محاصره خود درآورد، پس از آنکه خسارتهای زیادی به شهر وارد آورد، بیشتر شهرهای سوریه را از حکام ساسانی گرفت، و با گالینوس[یادداشت ۱۱] فرزند والرین، که به امپراتوری روم رسیده بود، متحد شد و دولت روم به او لقب اگوستوس داد.[۷۳] اینکه سرزمینها و شهرهای متصرفی شاپور فقط در مدت کوتاه در دست ساسانیان باقی ماند، مربوط به حملات اذینه بود. وی به سفارش و دستور رومیها منافع قدرت روم را در برابر دعاوی ساسانیان حفظ میکرد. اذینه پالمیری، که از طرف امپراتور گالینوس اختیارات تام داشت،[۷۴] بهخصوص شرکت دادن اذینه در سرکوب تجاوزهایی که علیه گالینوس پیش از این صورت گرفته بود،[یادداشت ۱۲] موجب شد که قیصر به این حکمران پالمیری برای جنگهای بعدی در شرق قدرت کامل تفویض کند.[۷۵]
ساسانیان بدون هیچ نتیجهای تا سال ۲۶۵ میلادی جنگ خود با پالمیرا را ادامه دادند تا اینکه اذینه به قتل رسید و زن او به نام زنوبی به همراه پسرش وَهباللات،[یادداشت ۱۳] زمام امور را در دست گرفتند.[۷۶][۷۷]
مرگ[ویرایش]
شاپور بر اثر بیماری در شهر بیشاپور درگذشت و احتمال داده میشود مرگ او در ۲۷ می در مصادف با سیزدهمین دوره حکومت او باشد؛ و پس از او پسرش هرمزد اردشیر جانشینی را از آن خود ساخت.<[۷۸] در این خصوص کتب قبطی مانویان بیان میکند که او در اثر بیماری و در شهر بیشابور جان خود را از دست دادهاست.[۷۹]
شاپور شاه به پارس آمد و به شهر بیشاپور رفت. بیماری بر تنش چیره شد، و خطری بزرگ او را تهدید کرد. مرگش فرا رسید. شاپور شاه مرد و از این جهان رفت.[۸۰]
منش شاپور[ویرایش]
شاپور در منابع به عنوان شاهی بسیار زورمند و توانگر شناخته شدهاست و اکثر ایرانیان به خاطر جنگاوریاش لقب شاپور سپاهی را به او دادهاند. در خصوص چهره او هم میتوان گفت که او زیبایی بسیاری داشتهاست. همچنین او در سنگ نوشتههای خود بخصوص در غار بیشاپور به صورت اندامی زیبا و تنومند ظاهر شدهاست و در کتیبه حاجیآباد به خود میبالد که چگونه اندام خود را در حین تیراندازی در برابر شهرداران و ویسپوهران نمایان کردهاست.[۸۱]
سکهشناسی[ویرایش]
شیوه نظام پولی که شاپور در حکومت خود بکار میبرد کاملاً اقتباس شده از شیوههای ساختاری پدرش بود. تقریباً میتوان گفت که شکلی که اردشیر برای سکههای خود تصویب کرده بود، در دورههای شاپور هم بکار برده شد؛ و نکته قابل توجه سکههای این دوره به سر کردن تاج کنگرهدار اهورامزدا به دست شاپور میباشد بعد از این دوره است که میتوان مشاهده نمود که هر پادشاه ساسانی تاج خاص خود را بر سر دارد، که نماد خوره یا همان منزلت آسمانی هر پادشاه میباشد. در پشت سکه هم میتوان مشاهده نمود که آتشکدهای با اندکی تغییرات وجود دارد که دو نگهبان در کنار خود داشتهاست که آنها هم همانند پادشاهان تاج کنگرهدار اهورامزدا را بر سر داشتهاند که احتمال داده میشود که همان پادشاه میباشد که مسئول نگهداری از آتش مقدس میباشد. عنوانی که شاپور بر روی سکههای خود ضرب کردهاست با عنوانی که پدرش به کار بردهاست مطابقت دارد؛ که این نوشته بر روی سکه به این صورت بیان شدهاست: «شاهنشاه بزرگ مزدیستایی، شاپور، [شاه] ایرانیان که تخمه از خدایان دارد.» همچنین در پشت سکه هم شباهتهایی دیده میشود. نکته قابل توجهی که در سکههای شاپور مشاهده میشود این است که که او نامش را در سکههای خود «شاهنشاه ایرانیان» ثبت کردهاست اماد ر سنگنبشتههایی که در این دوره قابل مشاهده میباشد، شاپور بر لقب شاهنشاه ایران و انیران تأکید بسیار خاصی دارد.[۸۲] شاپور در اوایل سلطنت خویش تصویری از خود که کلاهی عقابین به سر داشت را بر روی سکهها حک نمود، که این تصویر را میتوان در نقش برجستههای فیروزآباد هم مشاهده کرد. شاپور همانند پدر خویش ضرب سکه را ترویج داد و علاوه بر دینار، قیمتهای دینار را نیز همانند پدرش روی کار آورد. شاپور تا اواخر سلطنت خویش شکل ظاهری سکهها را به هیچ وجه تغییر نداد و همچنین نمیتوان اثری از ثبت پیروزیهای خود بر روی سکهها مشاهده نمود.[۸۳]
وضعیت دینی در دوره شاپور[ویرایش]
زرتشتیان[ویرایش]
در کتب پهلوی هیچ اشارهای نسبت به پایبند نبودن شاپور نسبت به آیین زرتشت دیده نمیشود و در کتاب دینکرد هم از او به عنوان احیاگر دین زرتشت و گردآورنده اوستا یاد میشود و حتی او در جمعآوری متنهای ستایش پراکنده تلاش بسیار نمودهاست. بر طبق گزارش دینکرد:
شاپور شاهنشاه، پسر اردشیر، هر آنچه از دین دربارهٔ پزشکی، نجوم، جنبش، زمان، جای، جوهر، آفرینش، تکوین، تباهی، دگرگونی، منطق و دیگر دانشها وهنرها، که اندر هند، روم و دیگر سرزمینها پراکنده شده بود، گردآورد و به اوستا افزود، و فرمان داد که نسخه کاملی از آنها به گنج شاهی سپرده شود، و امکان آوردن همهٔ نظامهای فکری را در دین مزدیسنی، بیاموزد.[۸۴]
از این رو اوستا مملو از دانشهای یونانی و هندی بود که متناسب با دین زرتشت بود و طبق گزارشهای کرتیر موبد بزرگ هم میتوان این موضوع را اثبات نمود:
به اهریمن و دیوان دشمنی و آسیب بزرگ رسید و کیش اهریمن و دیوان از شهر دور رانده شد و ناباور گردید و یهودیان و شمنان و برهمنان و نصارا و مسیحیان و زندیقان در شهر زده شدند[۸۵]
طبق گزارشهای کتاب دینکرد مناظرههای متنوعی در خصوص درست یا غلط بودن دینهای مختلف در دربار ساسانی برگزار میشد. همچنین یک نسخه از کتاب مقدس اوستا در خزانه دربار نگهداری میشد و همچنین در زمان شاپور کتاب اوستا باردیگر از نو نوشته شد.[۸۶] طبق سنگنبشتههای بدست از حکومت شاپور اول، او خود را ستایشگر اهورامزدا میداند و همچنین در سنگ نبشتههای کعبه زرتشت بیان کردهاست که همراه و دنبال کننده ادیان گذشتگان است و سعی در برگزاری مراسم آتش مقدس را داشتهاست و اظهار میکند که ایزدان در جنگ او با رومیان او را همراهی نمودهاند و در سرزمینهای بسیاری را به او بخشیدهاند:
ما هم در شهر به شهر، بسیاری آتش بهرام نشاندهایم، و موبدان بسیاری ارج نهادهایم، و کردگان ایزدان را بزرگتر کردهایم؛ و نیز اینجا همراه این نوشته، ما این آتشها را نشاندهایم، یک آتش بنام خسرو شاپور، برای روان و یادبود نام خودمان، یک آتش به نام خسرو هرمزد- اردشیر، برای روان و یادبود نام پسرمان هرمزد-اردشیر، پادشاه بزرگ ارمنستان، آتش دیگری به نام خسرو شاپور، برای روان و یادبود نام پسرمان، میشان شاه، آتش دیگری به نام خسرو نرسه، برای روان و یادبود نام پسرمان، مزداست آریایی، نرسه شاه هند، سگستان و تورستان تا کناره دریا، و آنگاه شاپور میگوید آنچه وقف این آتشکدهها شدهاست در اسناد رسمی نوشته شدهاند و روزانه پیشکشهایی برای آمرزش روان خود او و دیگر هموندان زنده و مرده تخمهٔ ساسانی به آتشکده پرداخت میشدهاست.[۸۷]
مسیحیان[ویرایش]
شاپور به آزادیخواهی شناخته شده و به ویژه آزاداندیشی او در دین، روشی بر خلاف روش بازماندگانش بود.
بعد از پیروزی شاپور بر رومیان در جنگ علاوه بر مقامات بالای دولتی، مقامات بالای دینی منجمله مسیحیان، روحانیون و مقامات بلندپایه مذهبی به سرزمین ساسانیان وارد شدند و هیئتهای متشکلی پدید آمدند.[۸۸] مسیحیانی که در ایران میزیستند از جانب شاپور اذیت و آزاری را متحمل نمیشدند،[۸۹] در حالی که همنوعان ایمانی آنها در امپراتوری روم در حین اخراج دچار زجر و تعقیب بودند؛ بنابراین ملایمت و خوشرفتاری شاپور با آنها متضمن فوایدی برای او در جنگ با رومیان بود. شاپور، تربیتی عالی داشته و به دانش مهر زیاد میورزید، وی همچنین به تمام ادیان آزادی میداد.[۹۰] اما انتشار و گسترش سریع مسیحیت در دولت ساسانی وضع روحانیون زرتشتی را در مخاطره انداخت در نتیجه دعاوی تمامیتخواهانهٔ آنها در اواخر دوره سلطنت شاپور یکم و بیش از همه پس از مرگ او هردم علنیتر شد. علیرغم اعلام وفاداریهای مکرر مسیحیان نسبت به شاه، وی که نگهبان و پشت و پناه زرتشتیان بود، سرانجام نتوانست مسیحیت را برتابد. در اینجا نیز علناً چیزی به موازات تحولات دولت روم به وجود آمده بود، که بر مبنای آن به علل سیاسی و دولتی کار به تعقیب و ایذاءِ مسیحیان انجامید. علیرغم دورهای طولانی از تحمل و بردباری مذهبی، که بهخصوص به مانی میدان داد و برای مدتی کوتاه دین مانوی را به گزینهٔ علیالبدل مذهب زرتشتی تبدیل کرد، شاپور در اواخر عمر خود بهصراحت اعلام زرتشتی بودن دین خود را میکرد، بهطوریکه در گزارشی که وی در کتیبه از کارهای خود به دست دادهاست، شاه اعلام میدارد که پیروزیهای سیاسی خود را به لطف اهورامزدا مدیون است.[۹۱]
کنستانتین یکم[یادداشت ۱۴] نیز در ابتدای قرن چهارم پس از پیروزی بر ماکسنتیوس[یادداشت ۱۵] و لیسینیوس[یادداشت ۱۶] وضعی شبیه به این در برابر خدای مسیحیت اتخاذ میکند.[یادداشت ۱۷] اظهار چنین قربتی به خداوند (از طرف هریک از دو شاه) بدون تردید حاکی از نوعی تطابقهای ساختاری است.[۹۲] در اینجا شایستهٔ یادآوری است که در طرف شرقی، نقش برجسته تنصیب ساسانی «شاه شاهان حلقهای را به نشانه فرمانروایی الهی خود از اهورامزدا میگیرد و بدین طریق خداوند قدرت را به فرمانروای دنیوی منتقل میکند»، و در طرف مقابلهم شواهد تصویری فراوانی وجود دارد که به قریب قیصر به خدا تأکید دارد و وی را به عنوان مجری ارادهٔ الهی بر روی زمین معرفی میکند. همچنین در مورد آنچه مربوط به انگیزهها، هدفها و نتایج سیاست مذهبی کنستانتین، میتوان گفت با اوضاع مذهبی دولت ساسانی شباهتهای غیرقابل انکاری دارد. از آنجا که حمایت از دین زردشت توسط پادشاهان ساسانی، مدتها پیش از «چرخش کنستانتین» آغاز شده، پس تحول سیاسی مذهبی در دولت ساسانی برای حوادث مغربزمین حائز اهمیت بودهاست.[۹۳]
یهودیان[ویرایش]
علاوه بر مسیحیان یهودیان هم در زمان حکومت شاپور از آرامش و استقلال دینی برخوردار بودند؛ و طبق گزارشهای یهودی میتوان بیان نمود که یهودیان از شاپور به عنوان دوست و همراه و پشتیبان خود یاد میکنند.[۹۴] و زمانی که یهودیان در یک مناظره بیان کرده بودند که مسیح سوار بر الاغ میآید، شاپور اسب سپید خود را برای مسیح پیشنهاد کرده بود و دستور داده بود که اسب را تقدیم به مسیح کنند. یهودیان و رهبر دینی آنان، شموئیل همیشه سعی مینمودند که از درگیری یهودیان با ساسانیان جلوگیری کنند و شموئیل از تمام یهودیان درخواست نموده بود که از قوانین ساسانیان پیروی کنند و در دادگاههای یهودیان از قوانین ایرانیان هم استفاده میشد و مالیات اخذ شده هم بر اساس این قوانین بود و در نهایت تمامی قوانین مربوط به مالکیتهای زمین و اسناد و مدارک بر طبق قوانین ایرانی در دادگاههای یهودی اعمال میشد. هنگامی که گروهی از یهودیان در جنگ شاپور با رومیان، رومیها را همراهی نمودند و کشته شدند شموئیل به یهودیان اجازه نداد که برای آنها سوگواری کنند چون معتقد بود که آنها خود مرگ را به جان خریدهاند و اینکه آنان به خاطر همراهی با دشمنان رومی کشته شدهاند نه به خاطر یهودی بودنشان و شاپور هم روزی به شموئیل خاطر نشان کرده بود که هیچگاه نگذاشته که یهودیان کشته شوند.[۹۵]
شاپور در تلمود[ویرایش]
در کتاب مقدس تلمود بابلی اغلب میتوان نام شاپور را به همراه شموئیل مشاهده نمود. شَموئِل یَرَحینا[یادداشت ۱۸] (به عبری: שמואל or שמואל ירחינאה) و رابْ[یادداشت ۱۹] (راوْ یا اَبا اَریخا: (به عبری: אבא אריכא)) دو تن از آمورائیمهای یهودی بابلی بودهاند که در تأسیس مراکز تحقیقات یهودی در بابل نقش بسزایی داشتهاند. شخصیت مذهبی شموئیل بیشتر از راب تأکید شدهاست زیرا هنگامی که مشکلی در امری پیش میآمد نظر شموئیل را ترجیح میدادند. در زمان سلطنت شاپور یهودیان از آزادی فراوانی بهره میبردند. شموئیل سعی مینمود که هر گونه اختلافی که میان دولت مرکزی و یهودیان رخ میداد را اداره کند و این اختلافها را از میان بردارد. طبق نوشتههای کتاب تلمود بنظر میرسد که شموئیل نسبت به مسائل غیر یهودی مطلع تر باشد. با وجود اینکه راب با شاپور روابط نزدیکی داشتهاست اما هیچ مدرکی در این خصوص به دست ما نرسیدهاست. اما بهطور عکس از روابط شموئیل و شاپور اطلاعاتی به دست ما رسیدهاست. در یکی از کتب تلمود راب، یکی از مثلهای کتاب را اینگونه تفسیر میکند:
شاپور مال یهودیان ثروتمندی که از راه نادرست سرمایه اندوختهاند گرفته و آنرا بین فقرا تقسیم کرد.
یکی از مفسران بزرگ یهود بنام راشی، فقیر را در مادیات تفسیر نمینمود بلکه تصور او از فقیر معنویات بود؛ و میتوان گفت که شاپور از دیدگاه راب، مرجعی برای مجازات کردن یهودیان فاسد میباشد. مشخص نیست که شاپور چگونه با شموئیل آشناییت پیدا کردهاست اما تلمود میگوید شاپور علاقهمند بود که شیرینکارییهایی که شموئیل با جامهای مشروب در مراسم سایه بندان انجام میداد را مشاهده کند و ممکن است که شاپور در اعیاد یهودیان شرکت میکردهاست.[۹۶]
زمانی که یهودیان در یک مناظره بیان کرده بودند که مسیح سوار بر الاغ میآید، شاپور اسب سپید خود را برای مسیح پیشنهاد کرده بود و دستور داده بود که اسب را تقدیم به مسیح کنند. طبق یک داستان تلمودی شاپور از شموئیل روحانی بزرگ یهودی سؤال کرده بود که او امشب در خواب چه میبیند و او در پاسخ گفته بود که رومیان او را میگیرند و او را مجبور خواند ساخت که هسته خرما را در آسیابی زرین تبدیل به آرد کند و در آن شب شاپور خوابهای وحشتناکی دید. دوستی شموئیل با شاپور چنان عمیق بود که او در تلمود از شاپور با عنوان شاپور ملکا یاد میکند. علاوه بر شاپور خود او هم به این نام در تلمود از او یاد شدهاست و این امکان وجود دارد که به خاطر دوستی او با شاپور این لقب از آن او نیز شدهاست و در بعضی از تفاسیر گفته شدهاست که همانطور که شاپور پادشاه ایران است شموئیل هم پادشاه یهودیان میباشد. علاوه بر دوستی این دو میتوان به دوستی شموئیل با ایرانیان زرتشتی اشاره نمود.[۹۷] بهطور کلی میتوان گفت که چهره شاپور در تلمود مثبت بودهاست و اینکه او همیشه سعی مینمود که مدافع و دوستدار یهودیان باشد.[۹۸]
میراث[ویرایش]
شهرسازی[ویرایش]
شاپور در زمان خویش چندین شهر را بنام بیشاپور بنا نمود. ظاهراً شاپور در بنا کردن شهرهای خود از جمله گندی شاپور از اسیران رومی استفاده نمودهاست. طبق نوشتههای طبری، شاپور در ساختن بند شوشتر والرین و اسیران رومی را وارد ساخت که این بنا را برپا کنند و والرین هم در برابر این خدمت خواستار آزادی خویش شد. این بند دو منظوره که تلفیقی از پل و سد میباشد در نزدیکی شوشتر امروزی واقع شدهاست. طبق گفتارهای گیرشمن، والرین و همراهانش ای بند را بر اساس یک اردوگاه نظامی شهری بنا شدهاست که گندی شاپور نامیده شدهاست. در خصوص چگونگی حال و روزگار گندی شاپور اطلاعات زیادی در دست نداریم. اما با اطلاعات اندکی که از دوره انوشیروان وجود دارد میتوان اطلاعات ارزشمندی از نخستین مرکز علمی شناخته شده در این دوره را بدست آورد.[۹۹]
بیشاپور[ویرایش]
بیشاپور نام یکی از شهرهای تأسیس شده بدست شاپور میباشد و طبق برداشتهای انجام شده نام این شهر به معنی شهر زیبای شاپور است. شاپور این شهر را به عنوان پایتخت حکومت خود انتخاب کرده بود. این شهر ۱۵۵ هکتار و به صورت چهارگوش بنا شدهاست و همانند تخت جمشید به کوه تکیه کرده و یک دژ هم برای حفاظت، در ابتدای شهر قرار داده شدهاست؛ و ادامه شهر را بارو و خندق و رودخانه در میان گرفتهاست. کاخها در قسمت شرقی شهر ساختهاند که شامل تأسیسات زیرزمینی هم میباشد که احتمال داده شده که این قسمت برای انجام امور مذهبی بودهاست. کاخ اصلی به صورت مربعی شکل و به ضلع ۲۲ متر است که گنبدی به ارتفاع ۲۵ متر بر آن سوار شده شدهاست. علاوه بر ساختمان اصلی، پیرامون کاخ، چهار ایوان سه اتاقه داشتهاست. دیوارهای اصلی کاخ دارای ۶۴ طاقچه بوده که با رنگهای تند سرخ و زرد و سیاه دیوارهای کاخ را زینت داده بود. با وجود اینکه هنر کاشی کاری جزو هنرهای ایرانی میباشد اما میتوان حدس زد که در هنر موزائیک سازی کاخهای پیشاپور، یونانیان نقش داشتهاند. در کنار کاخ بیشاپور کاخ دیگری وجود دارد که آثار زیادی از آن باقی نماندهاست. اما میتوان مشاهده نمود که معماری این کاخ همانند تخت جمشید است و سنگتراشیهای آن تشابه فراوانی با کاخهای داریوش و خشایارشا داشتهاست. در کنار این کاخ پرستشگاهی وجود دارد که با شناختی که نسبت به دین دوره ساسانیان داریم میتوان حدس زد که این پرستشگاه متعلق به ایزد بانو آناهیتا بودهاست. در دورهٔ ساسانیان بنای معبد دچار دگرگونی شد. در این معابد آتشکده به صورت مربع شکل در مرکز تالار قرار داشت که در هر سوی آن یک در ورودی نهاده شده بود. ارتفاع آتشکده در کاخ بیشاپور ۱۴ متر است و اطراف تالار دارای دارای چهار دالان است که در هر سوی آن یک جوی ساخته شدهاست. ارتفاع دیوار تالار به ۱۴ میرسد که دیوارهای کاخ متشکل از تخته سنگهایی است که با بستهای دم چلچله ای به یکدیگر متصل شدهاند. سرستونهای کله گاوی استفاده شده در کاخ کاملاً تقلیدی از دوره هخامنشیان است. از بافت شهر مشخص شدهاست که زندگی محلی در این شهر جریان داشتهاست و هر محله حد مشخص خودش را به همراه داشته. این شهر دارای دو خیابان اصلی است که در مرکز اصلی شهر یکدیگر را قطع میکنند. در نهایت بهطور قطعی میتوان گفت که این شهر نمایی از یک هنر ایرانی را نشان میدهد.[۱۰۰]
جندی شاپور[ویرایش]
گندی شاپور یکی از از شهرهای مهم دوره ساسانی میباشد که توسط شاپور یکم ایجاد شدهاست. این شهر در ابتدای تأسیس خود به تدریج تبدیل به مرکز پزشکی و علمی در عرصه جهانی شد؛ و بنا به گفتههای تاریخ نویسان، شاپور دستور داده بود که تعدادی از کتب پزشکی یونانی را به زبان پهلوی ترجمه کنند و در این شهر نگهداری کنند. ابوحنیفه دینوری هم در کتاب اخبار الطول چنین میگوید:
چون شاپور پسر اردشیر بابکان به شهریاری رسید، لشکر به روم کشید پس چون به عراق بازگشت به خاک اهورامزدا رفت و به جست و جوی جای مناسبی برای احداث شهری پرداخت تا اسیرانی را که از خاک روم با خود کهندژ بنا کردهاست نیشابور است آورده بود در آن جای سکنی دهد، پس شهر جندی شاپور را بنیاد کرد و این شهر را به زبان خوزی نیلاط میگفتند، لیکن مردمش آن را نیلاب میخواندند.
این شهر چندین نام را از آن خود کرده بود، بنابراین میتوان گفت که این شهر قبل از شاپور هم وجود داشتهاست. شاپور پس از غلبه کردن بر والرین، و ویرران ساختن انطاکیه اسیران رومی را وارد شهر کرد و نام این شهر را وه اندیک شاپور به معنی به از انطاکیه شاپور گذاشت. زیرا انطاکیه شهر زیبایی بودهاست؛ و شاپور هم اصرار داشتهاست که شهری زیباتر از انطاکیه بسازد. شکل این شهر به صورت شطرنج و مربعی شکل میباشد یعنی هشت خیابان، هشت خیابان دیگر را قطع میکند. مانی هم در این منطقه اعدام شد و پیکره او به دروازه شهر آویخته شده بود به همین سبب نام دوازه این شهر دروازه مانی بودهاست.[۱۰۱]
نهضت ترجمه[ویرایش]
با وجود اختلاف در زمان ساخت شهر و دانشگاه جندی شاپور اما میتوان گفت که فعالیتهای علمی که باعث شهرت گندیشاپور شد در همان دوران اولیه آغاز شد. طبق گفتهٔ منفرد اولمن، جمعیت گندیشاپور شامل بسیاری از دانشمندان و صنعتگران انطاکیه، ازجمله پزشکان و فیلسوفان بود که همانند امپراتور اسیر روم والریانوس بهاسارت گرفته شدهبودند؛ بنابراین میتوان فرض کرد که در آن زمان، گندیشاپور وارد دوران شکوفایی فرهنگی و فکری، بهویژه در علوم اثباتی مانند فیزیک، شیمی، زیستشناسی و ریاضیات، شد.[۱۰۲]
بهگزارش قفطی، شاپور اول، همزمان با بنیاننهادن شهر، جمعی از صاحبان حرفههای گوناگون و بهویژه طبیبان حاذق را از قسطنطنیه به گندیشاپور آورد. این گروه، نوجوانان را آموزش دادند و باعث شهرت شهر بهعنوان مرکزی طبی شدند. این افراد را والریانوس قیصر روم و همراهان اسیر وی معرفی کردهاست که شاپور از مهارت آنها در کارهای ساختمانی بهره برد. ابن عبری نیز اشاره کردهاست که گروهی از پزشکان یونانی بهترویج طب بقراطی در گندیشاپور پرداختند. این گزارشها پیشینهٔ آموزش پزشکی را در گندیشاپور به حکومت شاپور اول بازمیگرداند.[۱۰۳]
دیگر شهرها[ویرایش]
یکی دیگر از شهرهایی که شاپور آن را احداث نمودهاست نیشابور است که این شهر از لحاظ نظامی شهر بسیار مهمی در دوره ساسانی بودهاست. طبق نوشتههای تاریخ الحاکم، شاپور پسر اردشیر، در پیرامون کهندژ شهر نیشابور قدیم را بر پا کردهاست. شهر انبار یا پیروز شاپور یکی از شهرهای دورهٔ ساسانی است که توسط شاپور تجدید و بازسازی شدهاست و بنام شاپور نامگذاری شدهاست. در این شهر مخازن بزرگ اسلحه و مواد غذایی را برای سپاهیان ساسانی ایجاد میکردند بنابراین نام دیگر این شهر، شهر انبار بودهاست. در زمان پادشاهی شاپور یکم جنگی میان رومیان و سپاه ساسانی درگرفت که رومیان در نزدیکی فرات شکست سنگینی خوردند و شهری که در نزدیکی این جنگ بود به افتخار شاپور، پیروز شاپور نام گرفت.[۱۰۴]
ابنیه و آثار[ویرایش]
غار شاپور[ویرایش]
غار شاپور در انتهای تنگ چوگان و در چهار کیلومتری شهر بیشاپور در کازرون مهمترین پایتخت ساسانیان در ارتفاع حدود ۸۰۰ متری از سطح زمین قرار دارد و دهانهٔ آن حدود ۳۰ متر میباشد. در دهانهٔ این غار تندیس شاپور قرار گرفتهاست و به همین دلیل این غار به نام شاپور معروف شدهاست. تندیس شاپور از یک ستون چکیده غولپیکر که در این غار وجود داشته تراشیده شده و با وجود گذشت ۱۷۰۰ سال همچنان پابرجا میباشد و تنها تندیس باقیمانده از دوران باستان است که حدود ۷ متر ارتفاع دارد. بعد از گذشت سالها کماکان سر این تندیس سالم میباشد ولی دو دست آن شکستهاند. تندیس واژگون شدهبود که در سال ۱۳۳۶ توسط ارتش در جای خود قرار گرفت. این تندیس، شاپور را به صورت ایستاده نشان میدهد.[۱۰۵][۱۰۶][۱۰۷]
کعبه زرتشت[ویرایش]
در کنار نقوش حکاکی شده از پادشاهان ساسانی در نقش رستم، میتوان به مکانی اشاره نمود که به اصطلاح به آن کعبه زرتشت میگویند. در این بنا میتوان کتیبه ای از شاپور یکم را مشاهده نمود که این کتیبه یکی از مهمترین مأخذهای تاریخ ایران در سده سوم میلادی میباشد. این نبشته سه ضلع از کرسی این بنا را دربرگرفته است که به زبانهای پهلوی، پارتی و یونانی نوشته شدهاند. در قسمت دیوار شرقی خطوط پهلوی به همراه سی و پنج سطر قابل مشاهده میباشد و در قسمت غربی آن خطوط پارتی با سی سطر و در قسمت جنوبی خطوط یونانی به همرا هفتاد سطر نگاشته شدهاند و بیشترین آسیب وارد شده برای خطوط پهلوی میباشد. همچنین میتوان مشاهده نمود که خطوط پارتی و یونانی توافق بیشتری با یکدیگر دارند و خطوط پهلوی تفاوت بسیاری نسبت به این خطوط دارد؛ و احتمال داده میشود که شاپور این متون را برای دو دبیر نقل کردهاست و هر کدام بهصورت جداگانه ایی آن را تحریر کردهاند و بعدها این متون را بر روی سنگ حک نمودهاند.[۱۰۸] در زیر متون فارسی میانه، نوشته ایی از کرتیر موبد موبدان هم به چشم میخورد و همچنین نموداری از نقش کعبه زرتشت را میتوان مشاهده نمود. این کتیبه دارای سه بخش میباشد در ابتدا میتوان مقدمه را مشاهده نمود و بعد از آن متن اصلی و در انتها ختم کتیبه. در مقدمه طبق روال کتیبههای پیشین، شاه به معرفی خود پرداختهاست و پس از آن به حد مرز ایرانشهر توجه شدهاست و محدوده شمال را به کوهای قفقاز و دروازه آلان نسبت داده و مرزهای شمال و مغرب را سرزمینهای ایبری و ارمنستان و کاپادوکیه و کیلیکیه و بخشی از نواحی فرات را جزو ایرانشهر معرفی نمودهاست و در نهایت حدود مشرق را تا پیشاور بیان کردهاست. سپس از سه پیروزی خود در مقابله با رومیان سخن میگوید. در این کتیبه از نامهای مسئولان و بزرگان ایرانشهر در درون دربار پاپک و اردشیر و شاپور یادبرده شدهاست. این کتیبه به زبان شاپور نوشته نشدهاست بلکه این کتیبه به دستور موبد موبدان، کرتیر نوشته شدهاست و اطلاعات مهمی در خصوص نظام دولتی و تشکیلات آن دوره به ما ارائه میدهد به طوری که میتوان فهرستی از کارگران نواحی مختلف را در این سنگ نوشته مشاهده نمود؛ و در نهایت کتیبه با این نوشته به پایان میرسد:
باشد تا آنکس که پس از ما خواهد آمد و آن کس که پس از ما فرمانروا خواهد شد، اگر به نیکی خدمتگزار خداوند باشد. یزدان یار و مددکارش شود، بدانگونه که یار و مددکار ما بود.[۱۰۹]
کتیبهها[ویرایش]
حاجیآباد[ویرایش]
این کتیبه نزدیک به روستای حاجیآباد میباشد که در یک مکانی به نام غار شیخ علی یا زندان جمشید بر روی صخرهٔ کوهی نهادینه شدهاست و این ناحیه در چند کیلومتری نقش رستم قرار دارد. این کتیبه به دو زبان پهلوی و پارتی نوشته شده که در تحریر فارسی میانه آن، شامل ۱۶ خط میباشد و زبان پارتی آن ۱۴ سطر را شامل میشود. در ابتدای کتیبه شاپور نام و لقب خود و نام جد و پدرش خویش را بیان میکند. محتوای کتیبه اطلاعاتی دربارهٔ تیراندازی او را ارائه میدهد و در نهایت انتهای کتیبه با دعا و سپاسگزاری به پایان میرسد.[۱۱۰]
نقش رجب[ویرایش]
این کتیبه در نقش رجب در سه کیلومتری شمال تخت جمشید قرار دارد که شامل تصویری از خود او و همراهانش وجود دارد که همراه با کتیبه ایی سه زبانه میباشد. در این کتیبه شاه نام و نسب و نیای خود را به سه زبان پارتی و یونانی و پهلوی ذکر کردهاست. خطوط پارتی و یونانی بر روی شانهٔ اسب شاه قرار داده شدهاند و خطوط پهلوی در برابر سینه شاه کنده کاری شدهاند. تحریر پهلوی شامل پنج خط میباشد که سطر پنجم یک کلمه نوشته شدهاست و تحریر پارتی آن شامل چهار خط و یونانی آن شش سطر میباشد.[۱۱۱]
تنگ براق[ویرایش]
این کتیبه در تنگه براق، که ده کوچکی نزدیک به دزکرد و در ۱۲۳ کیلومتری غرب آباده و در شمال غرب حاجیآباد کشف شدهاست که این کتیبه هم همانند کتیبه حاجیآباد به دو زبان پهلوی و پارتی نوشته شدهاست. آسیبهای فراوانی به کتیبه وارد شدهاست اما میتوان گفت که اطلاعات درون آن همانند کتیبه حاجیآباد میباشد اما مضمون و محتوای آن فشرده تر میباشد.[۱۱۲]
نقش برجستهها[ویرایش]
در زمان شاپور یکم سه امپراتور روم به ایران تاخت آوردند. نخستین آنها گوردیانوس جوان[یادداشت ۲۰] بود که در سال ۲۴۲ میلادی کشته شد. دیگری فیلیپ عرب[یادداشت ۲۱] بود که در برابر شاپور ناچار به تسلیم شد و پذیرفت که سالیانه به ساسانیان برای حملات پیدرپیای که به آنجا نموده و خساراتی که وارد کرده بود، باج بپردازد.[یادداشت ۲۲] در پایان والرین بود که در سال ۲۶۰ میلادی با ۷۰ هزار سرباز و سناتور رومی اسیر ساسانیان شد.[۱۱۳] در همین راستا شاپور دستور داد تا سنگتراشان سنگنگارههای متعدد و عظیمی در گذرگاههای اصلی و شاهراههای عبور و مرور قشون و مردم کندهکاری نموده و با ظرافت رویدادهای مهم تاریخی دوران حکومت قدرتمند خویش را بر دل صخرههای محکم کوه حک نمایند، تا مردم آن دوران از این فتوحات و دستاوردهای ساسانیان آگاه شده و از آن پند بگیرند. که میتوان به نقش برجسته دارابگرد، نقش برجسته اول پیروزی شاپور بر رومیان و دیهیم ستانی از اهورامزدا، نقش برجسته دوم پیروزی شاپور یکم و دشمنان رومی، نقش برجسته سوم شاپور یکم و دشمنان رومی و نقش برجسته شاپور یکم و امپراتوران روم شاره کرد.[۱۱۴]
منبعشناسی[ویرایش]
در رابطه با شاپور یکم ساسانی که در جنگ با رومیان بر والرین قیصر روم چیره گشت به موجب نقشهای به جای مانده از این پیروزی، اطلاعات زیادی دربارهٔ وی در تاریخ ایرانیان، رومیان و سریانیان ثبت شدهاست.[۱۱۵] ف. هویسه:[یادداشت ۲۳] در منابع تاریخی روایات نسبتاً هماهنگ با محتوایی همسان اساساً از سوی مورخان رومی، یونانی، مسیحی و سریانی بیشتر قابل اعتماد دانسته شدهاست. در منابع نسبت داده شده به خود ساسانیان اطلاعات تاریخی، سیاسی و حتی دینی آن گونه که باید و شاید بدون تحلیل و تفسیر علمی، پژوهشگران را دچار سردرگمی مینماید.[۱۱۶]
تاریخنگاری رومی[ویرایش]
آمین مارسلن اهل انطاکیه اورونتس بود و به ادامه نگارش تاریخ معروف تاریخ تاسیتوس پرداخت و تنها جنگهای ایران و روم بخصوص در دوره شاپور و در قرن ۴ را از دیدگاه خود نوشت. از تاریخ او تنها مجلدات ۱۴ تا ۳۱ باقیمانده که مشتمل بر وقایع سالهای ۳۵۳ تا ۳۷۸ میلادی است. آمین مارسلن خود در جنگهای ایران و روم، به ویژه در جنگ سال ۳۶۳ میلادی حضور داشته و اطلاعات بسیار مهمی دربارهٔ ایران و ایرانیان بر گزارش خود افزودهاست. وی مدعی بود که به بایگانی شاهنشاهی ساسانی دسترسی داشتهاست.[۱۱۷] همچنین، اورلیوس ویکتور از مورخین سده چهارم میلادی است و در تاریخی که به نام خود نگاشتهاست، اشاراتی به تاریخ دوره ساسانی کردهاست که برای تدوین و مطالعه این دوران سودمند است. تاریخ اورلیوس در سال ۳۶۰ میلادی خاتمه یافتهاست.[۱۱۸] تربلیوس پولیو در دوران دیوکلتین میزیست. تألیفی با عنوان تاریخ قیصران روم دارد که میتوان اطلاعاتی را از آن، دربارهٔ حوادث اوایل عهد ساسانی استخراج نمود.[۱۱۹] دکزی پوس آتنی در نیمه دوم سده سوم میلادی میتوان اطلاعاتی دربارهٔ اوایل دوران ساسانی در بخشهایی که از گزارشهای او باقی ماندهاست، به دست آورد.[۱۲۰] لاکتانتیوس فیرمیانوس از مورخان یهودی بود و آثار او حاوی گزارشهایی اغراقآمیز دربارهٔ رفتار خشونتآمیز شاپور ساسانی با والرین، امپراتور شکست خورده روم بود.[۱۲۱] یوتروپیوس مورخ رومی است که در سده چهارم میلادی میزیست وی تاریخ روم را از ابتدای بنای آن تا سال ۳۶۳ میلادی، یعنی مرگ یوان، امپراتور روم، تدوین نمود و سعی کرد در قضاوتهای خود بیطرف باشد. به هر حال تألیف او برای آگاهی از تاریخ ساسانی مفید است.[۱۲۲]
از منابع متأخرتر، پروکوپیوس قیصری یکی از نویسندگان برجسته و درجه اول در تدوین جنگهای ایران و روم محسوب میشود. این مورخ اواخر سده پنجم و اوایل سده ششم، منشی یکی از سرداران معروف بیزانس به نام بلیساریوس بود و همراه با وی در جنگهای بسیاری، از جمله جنگ با ایرانیان شرکت کرد. تألیف او شامل چند جلد کتاب است که جلدهای اول و دوم مربوط به جنگهای روم و ایران در دوره شاپور است. منتقدین تاریخ، این کتاب پروکوپ را هیستوریکن خواندهاند و معتقدند که تألیف یکی از مهمترین آثاری است که تاکنون دربارهٔ تاریخ روم نوشته شدهاست. پروکوپ در این تألیف، از شیوه نگارش هرودوت استفاده کرده و سعی نموده جانب بیطرفی را رعایت کند. همچنین، سونکلوس است که (و. ۸۱۰ میلادی) که کتابی تحت عنوان تاریخ ایام سلطنت ساسانی نوشته و اطلاعات خود را از یادداشتهای آگاثیاس اقتباس کردهاست.[۱۲۳]
کتیبهها و تاریخنگاری ساسانی[ویرایش]
بازماندههای متنی، کتیبهها، چرمنبشتهها، پاپیروسها و سفالینههای منقوش به چند زبان و خط را شامل میشود.[۱۲۴] از بازماندههای متنی مربوط به دوره شاپور میتوان از، کتیبههای شاپور یکم بر کعبهٔ زرتشت نام بُرد.[۱۲۵]
گزارشها به متونی گفته میشود که به زبانها و در دورههای گوناگونی نوشته شدهاند.[۱۲۶] شایان ذکر است که اساس نوشتههای همهٔ تاریخنگاران مسلمان (تاریخهای عربی و فارسی)، خداینامههای رسمی دربار ساسانی بودهاست که این خداینامهها نیز از رویدادهای مندرج در سالنامههای رسمی دربار ساسانی بهعنوان منبع بهره بردهاند. خداینامه در اواخر عصر ساسانی به زبان پارسی میانه تدوین شدهبود. عنوان ترجمهٔ این کتاب به زبان عربی زیر نام سیر الملوک العجم و در فارسی شاهنامه بودهاست. امروزه هیچیک از ترجمههای مستقیم عربی خداینامه و نیز اصل متن پارسی میانهٔ خداینامه در دست نیست.[۱۲۷]
(از ورسای) بخشهای آسای کتیبه سه زبانی شاپور یکم (فارسی میانه، پارتی و یونانی) را که دربارهٔ گزارش اقدامات اوست به آلمانی برگرداند و همچنین ام. اشپرنگلینگ-هینزن[یادداشت ۲۴] (از مونستر) ترجمهٔ گزیدههایی مهم از نوشتههای عربی و سریانی را به انجام رساند.[۱۲۸]
منابع تاریخی دوره اسلامی[ویرایش]
امپراتوری ساسانی در طول حاکمیت و بقای خود زمان درازی را سپری کردهاست بنابراین مورخان مسلمان بخش قابل توجهی از روایات خود را دربارهٔ ساسانیان و شاهان آن اختصاص دادهاند.[۱۲۹] افزون بر این بی تردید نوشتههای بیشماری که توسط نویسندگان و مورخان گمنام تألیف و تدوین شدهاست و به فارسی و عربی ترجمه گردیده مورد استفاده از جمله مورخان عرب قرار گرفته و از آنها چیزی مستند در دست نیست. از جمله میتوان گفت که این نوشتهها اخیرالذکر توسط جغرافیدانان عرب نیز مورد بهرهبرداری قرار گرفتهاست، از آن جمله میتوان از محمد بن مثیار الاصفهانی،[یادداشت ۲۵] هشام بن قاسم الاصفهانی[یادداشت ۲۶] و شمار دیگری را نام برد. شاهنامه فردوسی نیز از این دست منابع است که مبتنی بر خداینامه تصنیف و تنظیم شده و حکیم ابوالقاسم فردوسی این کار بزرگ را به انجام رسانیدهاست. نوشته خداینامه توسط عبدالله بن مقفع به عربی ترجمه گردید که اثری از آن در دست نمیباشد. گویا همین ترجمه عربی به فارسی برگردانده شدهاست.[۱۳۰][۱۳۱]
پژوهشگران بر این باورند که براساس ترجمهٔ ابن مقفع و ترجمههای به زبان عربی، تاریخ ساسانیان در آثار مورخانی چون ابن قتیبه دینوری در عیون الاخبار و کتاب المعاریف و اوتیخیوس مسیحی[یادداشت ۲۷] در کتاب نظم الجوهر[یادداشت ۲۸] و نیز نزد ثعالبی، یعقوبی، حمزه اصفهانی، فردوسی در شاهنامه و نیز طبری و مسعودی و دینوری، نوشته شدهاست.[۱۳۲] بدیهی است مورخان نامبرده کوشیدهاند با کسب اطلاعات گوناگون از منابع عمدتاً ایرانی و با توجه به آثار بازمانده از عصر ساسانی پس از سقوط این سلسله به دست اعراب مسلمان مانند برجها، کاخها، معابد و آتشکدهها و نقوش و کتیبهها به چگونگی اداره امور جامعه توسط شاهان ساسانی و طبعاً نظام حاکم بر جامعه ایرانی و سرنوشت جنگهای آنان پی ببرند.[۱۳۳][۱۳۴]
با آنکه تاریخ نگاران مسلمان در مقایسه با مسیحیان کمتر جدلی و استدلالی هستند، باز هم آگاهیها را با تصورات اسلامی سازگار میکنند و آنها را تحد معقول خود دگرگون میسازند و داستانها و آگاهیهای دگرگون شده را به خوانندگان عرضه میکنند. برای تنظیم و دریافت آگاهیهایی که بدانان میرسد عبارتهای متنهای گذشته را به نحوی که خود بفهمند دگرگون میسازند. چنانکه طبری مطلب مربوط به نخستین تصرف انطاکیه را به دست شاپور اول با دستگیری والریوس درهم پیچیده و آشفته کرده و اعمال شاپور را با از آن دیگران درآمیخته است. به گفته کریستین سن، آثار دو کتاب پارسی میانه آییننامه (Ayēn یا ewēnnāmak) و کتاب گاهنامک در چند اثر عربی مانند کتاب التاج جاحظ و اثر مسعودی درج شدهاست.[۱۳۵][۱۳۶]
طبری در تاریخ طبری در باب اقدام شاپور در جنگ با رومیان مینویسد: شاپور به سال یازدهم پادشاهی خویش سوی نصیبین رفت که سپاه روم آنجا بود و مدتی شهر را محاصره کرد. آنگاه از سوی خراسان خبرها آمد که باید آنجا میشد و آهنگ خراسان کرد و کار آنجا را سامان داد، آنگاه سوی نصیبین بازگشت.[۱۳۷] گویند؛ حصار شهر فرو ریخت شکافی پدید آمد که شاپور از آنجا درآمد و بکشت و اسیر گرفت و مال بسیار که از قیصر آنجا بود بدست آورد. سپس از نصیبین سوی شام و دیار روم رفت و بسیاری از شهرهای آنجا را بگشود. گویند؛ از جمله شهرها که گشود قالوقیه و قذوقیه (کیلیکیه و کاپادوکیه) بود و در انطاکیه والریانوس پادشاه روم را محاصره کرد و به اسیری گرفت و با گروهی بسیار ببرد و به جندیشاپور مقر داد.[۱۳۸][۱۳۹]
مسعودی در مروجالذهب و معادنالجوهر در باب اقدام شاپور در جنگ با رومیان: اسارت قیصر را به شاپور دوم نسبت میدهد و مینویسد که پس از ساختن سد شوشتر، قیصر به جانب روم بازگشت و در بعضی تاریخها هست که شاپور قیصر را با طناب بست و پی پاشنههای پای او را برید یا داغ کرد.[۱۴۰][۱۴۱] بلعمی در تاریخ بلعمی: از هنر و عدل و فروتنی و تنظیم امور سپاه به وسیلهٔ شاپور تمجید میکند و سیرت او را از اردشیر نیکوتر میداند، و میافزاید؛ قیصر روم اسیر شد و او را در شوشتر جای داد و گفت که سد شادروان را بسازد، سپس او را آزاد کرد، بینی او را برید و او را مخیر کرد تا به زمین روم بازگردد.[۱۴۲] ابوحنیفه دینوری هم در اخبار الطوال آزاد شدن والریان را بعد از ساختن بند قیصر تأیید میکند.[۱۴۳][۱۴۴]
تبارنامه[ویرایش]
شجرهنامه | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|
یادداشتها[ویرایش]
- ↑ اردوان پنجم علیرغم شکست دادن رومیان، در داخل کشور با مشکل مبارزهجوییِ بلاش ششم روبرو بود که در فاصلهٔ سالههای ۲۲۲/۲۲۱ میلادی به نام خود سکه زدهبود و این نمایانگر آن است که در آنگاه، هیچ شاهنشاهِ نیرومندی بر شاهنشاهی اشکانی تسلط نداشته بود.
- ↑ بابک پس از به چنگ آوردن حکومت پارس قاعدتاً میبایست سکهای به نام خود و پدرش ساسان ضرب کرده باشد؛ اما تاکنون سکهای از بابک پدر اردشیر بابکان بدین شکل به دست نیامدهاست. تنها پنجدرهم نقره به نام شاپور پسر بزرگ بابک، یافت شدهاست. بر روی این سکه تصویر شاپور بر تخت شاهی پارس و بر پشت سکه تصویر بابک با کلاه مرواریددوزی شده که بر آن شکل ویژهٔ پنج گوشهای درشت نصب گردیده، ضرب شدهاست. این سکهها مطابق با نوع سکههای معمولی پارس است. تصویر شاپور و بابک در نگارههای تخت جمشید نیز دیده میشود.
- ↑ منابع چنین آوردهاند که شاپور در هنگام حمله به داربگرد، در ویرانهخانهای توقف کرد و ناگهان سنگی از سقف جدا شد و بر سر وی اصابت کرد و شاپور در دم جان داد. پس از این واقعه، دیگر برادران تاج و تخت پارس را به اردشیر واگذاشتند و اینچنین اردشیر شاه پارس شد. شاید بتوان اردشیر و پیروانش را متهمان اصلی مرگ مرموز شاپور دانست چون آنان از این «مرگ تصادفی» سود بردند؛ اما این اتهام اثباتپذیر نیست.
- ↑ وی درصدد احیای قلمروی اجداد و نیاکان خود، هخامنشیان، بود
- ↑ Status quo ante bellum
- ↑ ارمنستان با سلسله جبال آرارات، یکی از همسایگان با سابقه ایران محسوب میشود که در طول تاریخ باستانی ایران نقش اساسی در روابط ایران با غرب ایفا نمودهاست. پیوندهای جغرافیایی، تاریخی و فرهنگی میان ایران و ناحیه ارمنستان پیشینهای بس طولانی دارد که از سدهٔ اول میلادی تا اواخر عصر ساسانی به دلیل شرایط و موقعیت جغرافیایی خاص و منحصر به فرد خود و نیز وضعیت استراتژیک منطقه، توجه دو امپراتوری ساسانی و روم را به این منطقه سوق داد. با سقوط دولت پارت، مناسبات بین دولت ساسانی و ارمنستان تغییر کرد، چرا که هم نژادهای پارتی در ارمنستان به دشمنی با ساسانیان برخاستند و در این راستا به جانب روم و سپس بیزانس متمایل شدند و این امر نیز یکی از دلایل جنگ ساسانیان و روم بر سر منطقه ارمنستان محسوب میشود.
- ↑ با شنیدن خبر کشته شدن خسرو، اردشیر بابکان، که از این اتفاق بسیار خوشحال بود، بیدرنگ به همراه سپاهیانش به ارمنستان حمله کرد و در نهایت موفق شد این سرزمین را به تصرف خود درآورد. طی این حملات همهٔ اعضای خاندان سلطنتی کشته یا اسیر شدند و تنها تیرداد، پسر خسرو، که کودکی خُرد بود، به کمک معلمش به سرزمین رم گریخت.
- ↑ این نبرد تنها از طریق کتیبه شاپور یکم در نقش رستم شناخته شدهاست.
- ↑ به لاتین: Publius Licinius Valerianus Augustus
- ↑ جنگهای ۲۶۲–۲۶۴
- ↑ Publius Licinius Egnatius Gallienus
- ↑ بین سال ۲۶۰ نا ۲۶۱
- ↑ Lucius Iulius (Julius) Aurelius Septimius Vabalathus Athenodorus
- ↑ Flavius Valerius Aurelius Constantinus Augustus
- ↑ Marcus Aurelius Valerius Maxentius Augustus
- ↑ Gaius Valerius Licinianus Licinius Augustus
- ↑ چرخش کنستانتینی
- ↑ Samuel of Nehardea
- ↑ Abba Arika
- ↑ به لاتین: Marcus Antonius Gordianus
- ↑ به لاتین: Marcus Julius Philippus
- ↑ فیلیپ عرب علاوه به پرداخت باج ۵۰۰هزار دیناری، ایالتهای ارمنستان و بینالنهرین را نیز به امپراتوری ساسانی واگذار کرد.
- ↑ Ph.Huyse
- ↑ M.Sprengling-Hinsen
- ↑ M.ibn Mitar al-Isfahani
- ↑ Hisam ibn Qasem al-Isfahani
- ↑ Eutychius,der Christ
- ↑ Nazm ou Gauhar
پانویس[ویرایش]
- ↑ Shahbazi, “SHAPUR I”.
- ↑ Wiesehöfer, “ARDAŠĪR I i. History”.
- ↑ دریایی، تاریخ و فرهنگ ساسانی، ۸۴.
- ↑ دریایی، ناگفتههای امپراتوری ساسانیان، ۲۱.
- ↑ حسنی و خوشحال، «بررسی اصل و نسب شاپور اول ساسانی براساس متون تاریخی و ادبی»، تاریخ پژوهی.
- ↑ حسنی و خوشحال، «بررسی اصل و نسب شاپور اول ساسانی براساس متون تاریخی و ادبی»، تاریخ پژوهی.
- ↑ دریایی، شاهنشاهی ساسانی، ۱۲.
- ↑ Wiesehöfer, “ARDAŠĪR I i. History”.
- ↑ فرای، تاریخ ایران کمبریج، ۲۱۹.
- ↑ کریستنسن، ایران در زمان ساسانیان، ۹۸–۱۰۰.
- ↑ لوکونین، «تمدن ایران ساسانی»، ۴۲.
- ↑ کریستنسن، ایران در زمان ساسانیان، ۹۸–۱۰۰.
فرای، تاریخ ایران کمبریج، ۲۱۹. - ↑ گیرشمن، ایران از آغاز تا اسلام، ۳۴۷.
- ↑ کریستنسن، ایران در زمان ساسانیان، ۹۸–۱۰۰.
- ↑ Wiesehöfer, “ARDAŠĪR I i. History”.
- ↑ فرای، تاریخ ایران کمبریج، ۲۲۰.
Iranicaonline, “CHRONOLOGY OF IRANIAN HISTORY PART 1”. - ↑ Wiesehöfer, “ARDAŠĪR I i. History”.
- ↑ Wiesehöfer, “ARDAŠĪR I i. History”.
فرای، تاریخ ایران کمبریج، ۲۲۲. - ↑ گیرشمن، ایران از آغاز تا اسلام، ۳۴۸.
- ↑ دریایی، شاهنشاهی ساسانی، ۱۹.
- ↑ Shahbazi, “SHAPUR I”.
- ↑ Wiesehöfer, “ARDAŠĪR I i. History”.
- ↑ Daryaee، SASANIAN PERSIA: THE RISE AND FALL OF AN EMPIRE، ۶.
Shahbazi, “SHAPUR I”.
دریایی، شاهنشاهی ساسانی، ۱۹. - ↑ Sundermann, “COLOGNE MANI CODEX”.
فرای، تاریخ ایران کمبریج، ۲۲۰. - ↑ فرای، تاریخ ایران کمبریج، ۲۲۰.
Shahbazi, “SHAPUR I”. - ↑ کریستنسن، ایران در زمان ساسانیان، ۱۱۴.
- ↑ رجبی، هزارههای گمشده، ۸۷.
- ↑ کریستنسن، ایران در زمان ساسانیان، ۲۸۱.
- ↑ کریستنسن، ایران در زمان ساسانیان، ۲۸۱.
- ↑ کریستنسن، ایران در زمان ساسانیان، ۲۸۲.
- ↑ دریایی، شاهنشاهی ساسانی، ۶۳.
- ↑ دریایی، شاهنشاهی ساسانی، ۶۴–۶۷.
- ↑ رجبی، هزارههای گمشده، ۸۶.
- ↑ دریایی، شاهنشاهی ساسانی، ۶۴–۶۷.
رجبی، هزارههای گمشده، ۸۶. - ↑ وینتر و دیگناس، روم و ایران، ۱۰–۱۱.
- ↑ Wiesehöfer, “ARDAŠĪR I i. History”.
- ↑ وینتر و دیگناس، روم و ایران، ۱۰–۱۱.
- ↑ Iranicaonline, “CHRONOLOGY OF IRANIAN HISTORY PART 1”.
- ↑ کریستنسن، ایران در زمان ساسانیان، ۱۰۱.
Wiesehöfer, “ARDAŠĪR I i. History”. - ↑ فرای، تاریخ ایران کمبریج، ۲۲۵.
Wiesehöfer, “ARDAŠĪR I i. History”. - ↑ وینتر و دیگناس، روم و ایران، ۱۲.
- ↑ مشکور، تاریخ سیاسی ساسانیان، ۱۵۸–۱۵۹.
- ↑ جلیلیان، تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان، ۸۱.
- ↑ مشکور، تاریخ سیاسی ساسانیان، ۱۶۶–۱۶۷.
شیپمان، مبانی تاریخ ساسانیان، ۲۲. - ↑ جلیلیان، تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان، ۸۳.
وینتر و دیگناس، روم و ایران، ۱۰۲. - ↑ وینتر و دیگناس، روم و ایران، ۱۳.
- ↑ عریان، راهنمای کتیبههای ایرانی میانه پهلوی- پارتی، ۷۲.
فرای، تاریخ باستانی ایران، ۴۷۸. - ↑ عریان، راهنمای کتیبههای ایرانی میانه پهلوی- پارتی، ۷۲.
فرای، تاریخ باستانی ایران، ۴۷۸. - ↑ وینتر و دیگناس، روم و ایران، ۱۳.
- ↑ جلیلیان، تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان، ۸۶–۸۷.
- ↑ آژند، ایران باستان، ۱۴۱.
- ↑ بابایی، تاریخ ارتش ایران، ۲۳۹.
- ↑ بابایی، تاریخ ارتش ایران، ۲۳۹.
- ↑ آژند، ایران باستان، ۱۵۸ و ۱۵۹.
- ↑ آژند، ایران باستان، ۱۴۱.
- ↑ جلیلیان، تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان، ۸۸.
عریان، راهنمای کتیبههای ایرانی میانه پهلوی-پارتی، ۷۰–۷۱. - ↑ جلیلیان، تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان، ۸۸.
- ↑ جلیلیان، تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان، ۸۹.
زرین کوب، تاریخ مردم ایران۱؛ ایران قبل از اسلام، ۴۲۹. - ↑ جلیلیان، تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان، ۸۹.
- ↑ Grant, The Roman emperors, 226.
- ↑ عریان، راهنمای کتیبههای ایرانی میانه پهلوی پارتی، ۷۰.
- ↑ کریستنسن، ایران در زمان ساسانیان، ۳۱۰.
فرای، تاریخ باستانی ایران، ۴۷۴–۴۷۵.
پیگولوسکایا، شهرهای ایران در روزگار پارتیان و ساسانیان، ۲۲۸.
عریان، راهنمای کتیبههای ایرانی میانه پهلوی- پارتی، ۷۲. - ↑ جلیلیان، تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان، ۸۴–۸۶.
- ↑ جلیلیان، تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان، ۹۰.
شیمپان، مبانی تاریخ ایران، ۲۵.
بروسیوس، ایران باستان، ۱۹۲. - ↑ جلیلیان، تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان، ۹۰.
عریان، راهنمای کتیبههای ایرانی میانه پهلوی - پارتی، ۷۰–۷۱.
فرای، تاریخ باستانی ایران، ۴۷۶.
فرای، میراث باستانی ایران، ۳۴۲–۳۴۳.
پیگولوسکایا، شهرهای ایران در روزگار پارتیان و ساسانیان، ۲۳۲–۲۳۴.
شیمپان، مبانی تاریخ ساسانیان، ۲۵–۲۶.
بروسیوس، ایران باستان، ۱۹۲. - ↑ جلیلیان، تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان، ۹۱.
مشکور، تاریخ سیاسی ساسانیان، ج۱، ۱۷۷. - ↑ جلیلیان، تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان، ۹۱.
کریستنسن، ایران در زمان ساسانیان، ۳۱۱. - ↑ جلیلیان، تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان، ۹۱.
نولدکه، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ۶۲.
زرین کوب، تاریخ مردم ایران ۱، ایران قبل از اسلام، ۴۳۰. - ↑ جلیلیان، تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان، ۹۲.
کریستنسن، ایران در زمان ساسانیان، ۳۱۲–۳۱۶.
لوکونین، «تمدن ایران ساسانی»، ۳۱۰–۳۱۵. - ↑ Sykes، A History of Persia، 402.
- ↑ محمودآبادی، شاهنشاهی ساسانیان در گزارشهای تاریخی اسلامی و غربی، ۸۹.
- ↑ وینتر و دیگناس، روم و ایران، ۱۴۶.
- ↑ محمودآبادی، شاهنشاهی ساسانیان در گزارشهای تاریخی اسلامی و غربی، ۸۹.
- ↑ وینتر و دیگناس، روم و ایران، ۱۵.
- ↑ وینتر و دیگناس، روم و ایران، ۱۴۶.
- ↑ کریستنسن، ایران در زمان ساسانیان، ۱۶۵–۱۶۶.
- ↑ Historia Augusta - Due Gallieni, 10.1.
- ↑ Shahbazi, “SHAPUR I”.
- ↑ جلیلیان، تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان، ۱۰۳–۱۰۵.
- ↑ جلیلیان، تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان، ۱۰۵.
- ↑ جلیلیان، تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان، ۱۰۳–۱۰۵.
- ↑ سرخوش کرتیس، ساسانیان، ۲۶–۲۷.
- ↑ سرخوش کرتیس، ساسانیان، ۲۷–۲۸.
- ↑ جلیلیان، تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان، ۱۰۱.
- ↑ جلیلیان، تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان، ۱۰۰–۱۰۱.
اکبرزاده، سنگ نبشتههای کرتیر موبد موبدان، ۷۲-۸۹-۱۰۵. - ↑ جلیلیان، تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان، ۱۰۱.
دریایی، شاهنشاهی ساسانی، ۸۰–۸۹. - ↑ عریان، راهنمای کتیبههای ایرانی میانه پهلوی -پارتی، ۷۰–۷۲.
- ↑ وینتر و دیگناس، روم و ایران، ۱۴.
- ↑ ویسهوفر، ایران باستان، ۲۴۶–۲۴۷.
جلیلیان، تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان، ۹۸. - ↑ دورانت، تاریخ تمدن (عصر ایمان)، ۲۴۲.
- ↑ وینتر و دیگناس، روم و ایران، ۱۴.
- ↑ وینتر و دیگناس، روم و ایران، ۱۴.
- ↑ وینتر و دیگناس، روم و ایران، ۱۵.
زرین کوب، تاریخ مردم ایران۱، ایران قبل از اسلام، ۴۳۲.
جلیلیان، تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان، ۹۸–۹۹. - ↑ ویسهوفر، ایران باستان، ۲۶۱.
جلیلیان، تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان، ۹۹. - ↑ جلیلیان، تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان، ۹۹–۱۰۰.
- ↑ نتصر، شاهان ساسانی در تلمود، ۱۶–۱۷.
- ↑ جلیلیان، تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان، ۹۹–۱۰۰.
- ↑ نتصر، شاهان ساسانی در تلمود، ۱۶–۱۷.
- ↑ رجبی، هزارههای گمشده، ۸۹–۹۳.
- ↑ رجبی، هزارههای گمشده، ۸۹–۹۳.
- ↑ دریایی، شاهنشاهی ساسانی، ۲۰۹.
- ↑ Söylemez, “The Jundishapur School”, The American Journal.
- ↑ فرهمند، «جندیشاپور، بیمارستان و مدرسه»، دانشنامه جهان اسلام، ۳۷–۴۲.
- ↑ اکبری، «کعبه زرتشت و اهمیت تاریخی کتیبه شاپور اول ساسانی»، پژوهشنامه تاریخ، ۳۷.
یارشاطر، تاریخ ایران؛ از سلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانیان، ۴۴۴. - ↑ فرمانداری شهرستان کازرون
- ↑ وبگاه آفتاب
- ↑ «خبرگزاری میراث فرهنگی». بایگانیشده از اصلی در ۴ مه ۲۰۰۸. دریافتشده در ۱۳ آوریل ۲۰۱۹.
- ↑ تفضلی، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، ۸۵–۸۶.
لوکونین، «تمدن ایران ساسانی»، ۱۵. - ↑ لوکونین، «تمدن ایران ساسانی»، ۱۷–۱۹.
تفضلی، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، ۸۶. - ↑ تفضلی، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، ۸۴–۸۵.
- ↑ تفضلی، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، ۸۶–۸۷.
- ↑ تفضلی، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، ۸۵.
- ↑ آشتیانی، تاریخ ایران از مادها تا انقراض ساسانیان، ۲۸۴.
آژند، ایران باستان، ۱۴۴. - ↑ آژند، ایران باستان، ۱۴۴.
- ↑ وینتر و دیگناس، روم و ایران، ۳.
- ↑ آژند، ایران باستان، ۱۶۷.
- ↑ جعفری دهقی، بازشناسی منابع و مآخذ تاریخ ایران باستان، 253-254.
- ↑ جعفری دهقی، بازشناسی منابع و مآخذ تاریخ ایران باستان، 254.
- ↑ جعفری دهقی، بازشناسی منابع و مآخذ تاریخ ایران باستان، 256.
- ↑ جعفری دهقی، بازشناسی منابع و مآخذ تاریخ ایران باستان، 256.
- ↑ جعفری دهقی، بازشناسی منابع و مآخذ تاریخ ایران باستان، 256.
- ↑ جعفری دهقی، بازشناسی منابع و مآخذ تاریخ ایران باستان، 257.
- ↑ جعفری دهقی، بازشناسی منابع و مآخذ تاریخ ایران باستان، 256.
- ↑ ویدنگرن، تاریخ ایران کمبریج، ۸۷۴.
- ↑ ویدنگرن، تاریخ ایران کمبریج، ۸۸۶.
- ↑ ویدنگرن، تاریخ ایران کمبریج، ۸۷۷.
- ↑ کریستنسن، ایران در زمان ساسانیان، ۷۲.
- ↑ وینتر و دیگناس، روم و ایران، ۴.
- ↑ محمودآبادی، شاهنشاهی ساسانیان در گزارشها، ۸۸.
- ↑ محمودآبادی، شاهنشاهی ساسانیان در گزارشها، ۸۹.
- ↑ جعفری دهقی، بازشناسی منابع و مآخذ تاریخ ایران باستان، 256.
- ↑ آژند، ایران باستان، ۱۶۷.
- ↑ آژند، ایران باستان، ۱۶۸.
- ↑ جعفری دهقی، بازشناسی منابع و مآخذ تاریخ ایران باستان، 256.
- ↑ فرای، تاریخ باستانی ایران، 462-464.
- ↑ جعفری دهقی، بازشناسی منابع و مآخذ تاریخ ایران باستان، 256.
- ↑ طبری، تاریخ طبری (تاریخالامم و الرسل و الملوک)، ۵۹۰.
- ↑ طبری، تاریخ طبری (تاریخالامم و الرسل و الملوک)، ۵۹۱.
- ↑ جعفری دهقی، بازشناسی منابع و مآخذ تاریخ ایران باستان، 256.
- ↑ ۱۳۶۵، مروجالذهب و معادنالجوهر، ۲۵۳.
- ↑ جعفری دهقی، بازشناسی منابع و مآخذ تاریخ ایران باستان، 256.
- ↑ بلعمی، تاریخ بلعمی، ۸۹۰.
- ↑ دینوری، اخبار الطوال، ۷۳.
- ↑ جعفری دهقی، بازشناسی منابع و مآخذ تاریخ ایران باستان، 256.
منابع[ویرایش]
منابع فارسی[ویرایش]
- آژند، یعقوب (۱۳۸۵). ایران باستان. تهران: انتشارات مولی. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۲۶۷۱-۰۰-۷.
- آشتیانی، عباس (۱۳۸۸). تاریخ ایران از مادها تا انقراض ساسانیان. تهران: دبیر. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۲۶۲۱-۳۳-۰.
- اکبرزاده، داریوش (۱۳۸۵). سنگ نبشتههای کرتیر موبد موبدان. تهران: موسسه فرهنگی و انتشاراتی پازینه.
- اکبری، امیر (۱۳۸۷). «کعبه زرتشت و اهمیت تاریخی کتیبه شاپور اول ساسانی». پژوهشنامه تاریخ (۱۱).
- بروسیوس، ماریا (۱۳۸۸). ایران باستان. تهران: ماهی.
- بابایی، غلامرضا (۱۳۸۹). تاریخ ارتش ایران؛ از ۵۵۸ پیش از میلاد تا ۱۳۵۷ شمسی. تهران: انتشارات محقق. شابک ۹۶۴-۷۵۱۸-۱۴-۵.
- پیگولوسکایا، نینا ویکتورونا (۱۳۷۲). شهرهای ایران در روزگار پارتیان و ساسانیان. تهران: علمی فرهنگی.
- تفضلی، احمد (۱۳۷۵). تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام. تهران: سخن.
- جعفری دهقی، محمود (۱۳۹۱). بازشناسی منابع و مآخذ تاریخ ایران باستان. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت). شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۵۹-۷۸۰-۰.
- جلیلیان، شهرام (۱۳۹۶). تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان. تهران: سمت.
- جوادی، شاد قزوینی، شهره، دکتر پریسا (۱۳۸۸). سنگنگارههای ساسانی. تهران: انتشارات بلخ.
- حسنی، محمد؛ خوشحال، جلیل (۱۳۹۱). «بررسی اصل و نسب شاپور اول ساسانی براساس متون تاریخی و ادبی». تاریخپژوهی. زمستان (۵۳): ۲۶۹ تا ۲۸۱.
- دریایی، تورج (۱۳۸۲). تاریخ و فرهنگ ساسانی. ترجمهٔ مهرداد قدرت دیزجی. تهران: انتشارات ققنوس. شابک ۹۶۴-۳۱۱-۴۰۸-۲.
- دریایی، تورج (۱۳۸۳). شاهنشاهی ساسانی. تهران: ققنوس.
- دریایی، تورج (۱۳۹۱). ناگفتههای امپراتوری ساسانیان. ترجمهٔ آهنگ حقانی، محمود فاضلی بیرجندی. تهران: کتاب پارسه. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۵۷۳۳-۵۵-۶.
- دورانت، ویلیامجیمز (۱۳۸۳). تاریخ تمدن (عصر ایمان) بخش اول. ترجمهٔ ابوالقاسم پاینده، ابوالقاسم طاهری و ابوطالب صارمی. تهران: علمی و فرهنگی. شابک ۹۶۴-۴۴۵-۲۲۵-۹.
- رجبی، پرویز (۱۳۸۰). هزارههای گمشده. تهران: توس.
- زرین کوب، عبد الحسین (۱۳۶۴). تاریخ مردم ایران۱، ایران قبل از اسلام. تهران: امیرکبیر.
- سرخوش کرتیس، وستا (۱۳۹۲). ساسانیان. تهران: مرکز.
- شیپمان، کلاوس (۱۳۹۰). مبانی تاریخ ساسانی. ترجمهٔ کیکاووس جهانداری. تهران: فرزان روز. شابک ۹۶۴-۳۲۱-۲۲۸-۹.
- شیمپان، کلاوس (۱۳۸۴). مبانی تاریخ ساسانیان. تهران: فرزان.
- عریان، سعید (۱۳۸۲). رهنمای کتیبههای ایرانی میانه پهلوی -پارتی. تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور.
- فرای، ریچارد نلسون (۱۳۸۰). تاریخ باستانی ایران. تهران: علمی و فرهنگی.
- فرای، ریچارد نلسون (۱۳۴۴). میراث باستانی ایران. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
- فرای، ریچارد (۱۳۸۲). «تاریخ سیاسی ایران در دورهٔ ساسانیان». تاریخ ایران کمبریج. سوم، قسمت اول. ترجمهٔ حسن انوشه. تهران: مؤسسهٔ انتشارات امیرکبیر. شابک ۹۷۸۹۶۴۰۰۰۳۹۱۶.
- فرهمند، یونس (۱۳۸۶). «جُندیشاپور، بیمارستان و مدرسه». دانشنامه جهان اسلام. ۱۱. تهران: بنیاد دائرةالمعارف اسلامی. ص. ۳۷–۴۲. شابک ۹۶۴-۴۴۷-۰۱۲-۵. بایگانیشده از اصلی در ۲۰۱۲-۰۶-۲۱. دریافتشده در ۲۰۱۲-۰۶-۲۱.
- کریستنسن، آرتور (۱۳۸۹). ایران در زمان ساسانیان. ترجمهٔ رشید یاسمی. تهران: انتشارات نگاه. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۵۱-۲۸۵-۹.
- گیرشمن، رومن (۱۳۳۶). ایران از آغاز تا اسلام. تهران: علمی فرهنگی.
- لوکونین، ولادیمیر گریگوریویچ (۱۳۸۴). تمدن ایران ساسانی. ترجمهٔ عنایتالله رضا. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. شابک ۹۶۴-۴۴۵-۶۶۱-۰.
- محمودآبادی، اصغر (۱۳۸۶). شاهنشاهی ساسانیان در گزارشهای تاریخی اسلامی و غربی. انتشارات افسر.
- مشکور، محمد جواد (۱۳۶۶). تاریخ سیاسی ساسانیان. تهران: دنیای کتاب.
- نتصر، امنون (۱۳۵۱). «شاهان ساسانی در تلمود شاپور اول، شاپور دوم و یزدگرد اول». دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران. تهران: دانشگاه تهران. آبان ۱۳۵۱ (۷۸): ۹ تا ۲۴. دریافتشده در ۷ مهٔ ۲۰۱۴.
- نولدکه، تئودور (۱۳۵۸). تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان. تهران: انجمن آثار ملی.
- ویدنگرن، گئو (۱۳۸۷). «کتابشناسی». تاریخ ایران کمبریج. سوم، قسمت دوم. ترجمهٔ حسن انوشه. تهران: مؤسسهٔ انتشارات امیرکبیر. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۰۰-۰۰۲۳-۶.
- وینتر، انگلبرت؛ دیگناس، بیته (۱۳۸۶). روم و ایران؛ دو قدرت جهانی در کشاکش و همزیستی. تهران: فرزان روز.
- ویسهوفر، یوزف (۱۳۸۲). ایران باستان؛ از ۵۵۰ پیش از میلاد تا ۶۵۰ پس از میلاد. تهران: ققنوس.
- یارشاطر، احسان (۱۳۶۸). تاریخ ایران؛ از سلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانیان. ترجمهٔ حسن انوشه. جان اندرو. تهران: امیر کبیر.
منابع لاتین[ویرایش]
- Daryaee, Touraj (2009). SASANIAN PERSIA: THE RISE AND FALL OF AN EMPIRE. New York: I.B.TAURIS. ISBN 978-1-85043-898-4.
- Grant, Michael (1985). The Roman Emperors: A Biographical Guide to the Rulers of Imperial Rome 31 BC-AD 476. Charles Scribner's Sons. ISBN 978-0684183886.
- Iranicaonline (1990). "CHRONOLOGY OF IRANIAN HISTORY PART 1". Encyclopædia Iranica. Retrieved 28 June 2018.
- Shahbazi, Shapur (2002). "SHAPUR I". Encyclopædia Iranica. Retrieved 5 July 2014.
- Söylemez, Mehmet Mahfuz (2005). "The Jundishapur School: Its History, Structure, and Functions" (PDF). American Journal of Islamic Social Sciences. Association of Muslim Social Scientists. ۲۲ (۲): ۷.
- Sykes, Percy (1969). A History of Persia. Routledge and Kegan Paul.
- Sundermann, Werner (2009). "MANI". Encyclopædia Iranica.
- Sundermann, Werner (1992). "COLOGNE MANI CODEX". Encyclopædia Iranica. Archived from the original on 17 November 2012, Last Updated: October 26, 2011
- Wiesehöfer, Joseph (1986). "ARDAŠĪR I i. History". Encyclopædia Iranica. Archived from the original on 17 November 2012, Last Updated on 11 August 2011
شاپور یکم زادهٔ: ۲۱۵ درگذشتهٔ: مه ۲۷۰
| ||
عنوان سلطنتی | ||
---|---|---|
پیشین: اردشیر بابکان |
شاهنشاه ایرانشهر ۲۴۰ – ۲۷۰ متصدی همزمان: اردشیر بابکان (۲۴۰ – ۲۴۲) |
پسین: هرمز یکم |