بنا بر موجودیت اندیشههای محافظهکاری لیبرال (آزادمنش)، ملی لیبرال و مسیحی لیبرال ارائهٔ دقیق تعریف محافظهکاری دشوار است. اکثراً محافظهکاری دارای دو گرایش عمده است: محافظهکاری در برابر ارزشها، محافظهکاری در برابر ساختارها.
محافظهکاری بیشتر متکی بر آداب و رسوم، مذهب و اقتدار است. ازاینرو در ایالات متحدهٔ آمریکا و کشورهای دیگر واژهٔ محافظهکاری نو رایج شدهاست.
در اروپای کنونی نیز گرایش به سمت برگشت به «ارزشهای کهنه»، مانند کوشش و تلاش، اطاعت و میهنپرستی در مباحثات اجتماعی و در زمینههای فرهنگ و سیاست دیده میشود.
در آلمان، در دورهٔ جمهوری وایمار (دورهای در تاریخ آلمان)، تعدادی از روشنفکران، اندیشههای محافظهکاری ملی و نازیسم را با هم پیوند داده و آنها را هماهنگ ساختند و این را «انقلاب در محافظهکاری» میپنداشتند.
محافظهکاری شیوهٔ سیاسی دارای بنیاد فلسفی معینی نیست بلکه در دورههای معین تاریخ گوناگون بودهاست.
محافظهکاری سدهٔ ۱۹ دارای اندیشههای متفاوت از محافظهکاری سدهٔ ۲۱ بود. محافظهکاری در آمریکا از ارزشهایی نمایندگی میکند که آن را با محافظه کاری اروپا متفاوت میسازد.