ناس (سوره): تفاوت میان نسخهها
[نسخهٔ بررسینشده] | [نسخهٔ بررسینشده] |
Kamranazad (بحث | مشارکتها) ←منابع: بهروزرسانی |
بازخوانی، حرکتگذاری و هٔ |
||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
| حرف = ۸۰ |
| حرف = ۸۰ |
||
}} |
}} |
||
'''سورهٔ ناس''' صدوچهاردهمین و آخرین [[سوره|سورهٔ]] [[قرآن]] است و ۶ آیه دارد. معنی واژهٔ «ناس» در زبان فارسی، «مردم» است. این سوره [[سوره مکی|مکی]] دانسته شده، اما احتمال [[سوره مدنی|مدنی]] بودن آن هم داده شدهاست. سورهٔ ناس در [[جزء]] سیام قرآن قرار دارد و بر اساس [[ترتیب نزول سورههای قرآن|ترتیب نزول]] مشخصشده توسط [[محمدهادی معرفت]]، بیستویکمین سورهٔ نازلشده بر [[پیامبر اسلام]] است که پیش از [[توحید (سوره)|توحید]] و پس از [[فلق]] نازل شدهاست. این سوره و فلق، سورهٔ صدوسیزدهم قرآن، «[[معوذتین|مُعَوِّذَتَیْن]]» و «مُشَقْشِقَتَان»، به معنی خطیب ماهر و دارای صوت قوی، نامیده شدهاند. از آنجا که ناس، دومین سوره از معوذتین است، به آن « |
'''سورهٔ ناس''' صدوچهاردهمین و آخرین [[سوره|سورهٔ]] [[قرآن]] است و ۶ آیه دارد. معنی واژهٔ «ناس» در زبان فارسی، «مردم» است. این سوره [[سوره مکی|مکی]] دانسته شده، اما احتمال [[سوره مدنی|مدنی]] بودن آن هم داده شدهاست. سورهٔ ناس در [[جزء]] سیام قرآن قرار دارد و بر اساس [[ترتیب نزول سورههای قرآن|ترتیب نزول]] مشخصشده توسط [[محمدهادی معرفت]]، بیستویکمین سورهٔ نازلشده بر [[پیامبر اسلام]] است که پیش از [[توحید (سوره)|توحید]] و پس از [[فلق]] نازل شدهاست. این سوره و فلق، سورهٔ صدوسیزدهم قرآن، «[[معوذتین|مُعَوِّذَتَیْن]]» و «مُشَقْشِقَتَان»، به معنی خطیب ماهر و دارای صوت قوی، نامیده شدهاند. از آنجا که ناس، دومین سوره از معوذتین است، به آن «مُعَوِّذَةُ الثّانیَة»، بهمعنای مُعَوِّذَهٔ دوم، هم گفته میشود. |
||
یکی از نظرات دربارهٔ [[شأن نزول]] این سوره، تذکر به محمد نسبت به پناهبردن به پروردگارش از «شر وسوسهگر نهانی» است. همچنین در ''[[الدر المنثور]]'' آمده که شأن نزول این سوره، جادو شدن پیامبر اسلام توسط فردی [[یهودی]] بوده و دو سورهٔ معوذتین برای بیاثر شدن این جادو نازل شدهاند. بهسبب مصونیت محمد از سحر و جادو که در آیات ۸ و ۹ سورهٔ [[فرقان]] به آن اشاره شده، برخی به این روایت اشکال وارد کردهاند. با این وجود، [[محمدحسین طباطبایی]] در ''[[المیزان]]'' این اشکال را رد کرده و معنی «سحر» در آیات سورهٔ فرقان را «بیعقل و دیوانه» بودن دانسته که با مریضی بر اثر این عامل تفاوت دارد. |
یکی از نظرات دربارهٔ [[شأن نزول]] این سوره، تذکر به محمد نسبت به پناهبردن به پروردگارش از «شر وسوسهگر نهانی» است. همچنین در ''[[الدر المنثور|الدُّر المَنْثور]]'' آمده که شأن نزول این سوره، جادو شدن پیامبر اسلام توسط فردی [[یهودی]] بوده و دو سورهٔ معوذتین برای بیاثر شدن این جادو نازل شدهاند. بهسبب مصونیت محمد از سحر و جادو که در آیات ۸ و ۹ سورهٔ [[فرقان]] به آن اشاره شده، برخی به این روایت اشکال وارد کردهاند. با این وجود، [[محمدحسین طباطبایی]] در ''[[المیزان]]'' این اشکال را رد کرده و معنی «سحر» در آیات سورهٔ فرقان را «بیعقل و دیوانه» بودن دانسته که با مریضی بر اثر این عامل تفاوت دارد. |
||
روایات متفاوتی در فضیلت قرائت این سوره آمدهاست. از جملهٔ این روایات، بهبودی محمد بر اثر خواندن سورههای معوذتین و قبولی [[نماز وتر]] با خواندن این دو سوره و سورهٔ [[توحید (سوره)|توحید]] است. همچنین آمده که این دو سوره، محبوبترین سورهها نزد خدا هستند و خواندنشان مثل خواندن تمام کتابهای پیامبران الهی است. سورهٔ ناس در کنار [[کافرون]]، توحید و [[فلق]]، یکی از سورههای |
روایات متفاوتی در فضیلت قرائت این سوره آمدهاست. از جملهٔ این روایات، بهبودی محمد بر اثر خواندن سورههای معوذتین و قبولی [[نماز وتر|نماز وِتْر]] با خواندن این دو سوره و سورهٔ [[توحید (سوره)|توحید]] است. همچنین آمده که این دو سوره، محبوبترین سورهها نزد خدا هستند و خواندنشان مثل خواندن تمام کتابهای پیامبران الهی است. سورهٔ ناس در کنار [[کافرون]]، توحید و [[فلق]]، یکی از سورههای چَهارقُل (چارقُل) است. |
||
بر سر حضور این سوره، سورهٔ فلق و سورهٔ فاتحه در قرآن اختلاف وجود دارد. آمده که [[عبدالله بن مسعود]] در مصحف خود از آوردن این سورهها امتناع کرده و آنها را جزء قرآن بهحساب نیاوردهاست؛ چرا که این سورهها بهعنوان وسیلهای برای [[حرز]] پیامبر نازل شدهاند. با این وجود، این ادعا در چندین روایت و تفسیر رد شدهاست. برای مثال، در ''الدر المنثور'' آمده که [[معاذ بن جبل]] خواندن این دو سوره توسط محمد در نماز را شنیده و در تفسیر ''المیزان'' آمده که [[محمد باقر]] به نقل از [[سجاد|پدرش]] حذف این دو سوره را وارد ندانستهاست. |
بر سر حضور این سوره، سورهٔ فلق و سورهٔ فاتحه در قرآن اختلاف وجود دارد. آمده که [[عبدالله بن مسعود]] در مصحف خود از آوردن این سورهها امتناع کرده و آنها را جزء قرآن بهحساب نیاوردهاست؛ چرا که این سورهها بهعنوان وسیلهای برای [[حرز|حِرز]] پیامبر نازل شدهاند. با این وجود، این ادعا در چندین روایت و تفسیر رد شدهاست. برای مثال، در ''الدر المنثور'' آمده که [[معاذ بن جبل|مُعاذ بن جَبَل]] خواندن این دو سوره توسط محمد در نماز را شنیده و در تفسیر ''المیزان'' آمده که [[محمد باقر]] به نقل از [[سجاد|پدرش]] حذف این دو سوره را وارد ندانستهاست. |
||
== نامها == |
== نامها == |
||
«ناس» در زبان عربی به معنی «مردم» است. علاوه بر این، سورهٔ ناس و [[فلق]] نام «مُشَقْشِقَتَان» را بر خود دارند. |
«ناس» در زبان عربی به معنی «مردم» است. علاوه بر این، سورهٔ ناس و [[فلق]] نام «مُشَقْشِقَتَان» را بر خود دارند. مُشَقْشِقْ (مفرد مشقشقتان) به معنی خطیب ماهر و دارای صوت قوی است.<ref>{{پک|اقبال|1385|ک=فرهنگنامه علوم قرآن|ص=2594|زبان=fa}}</ref><ref>{{پک|السیوطی|۲۰۰۰|ک=الإتقان فی علوم القرآن|ص=۲۰۳|ج=۱|زبان=ar}}</ref><ref>{{پک|سخاوی|۱۳۷۷|ک=جمال القراء وکمال الاقراء|ج=۱|ص=۲۰۲|زبان=ar}}</ref> این دو سوره همچنین «[[معوذتین|مُعَوِّذَتَیْن]]» نام گرفتهاند.<ref name=":142">{{پک|بادکوبه هزاوه|۱۳۷۷|ف=استعاذه|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی|ص=۱۹۵}}</ref> از آنجا که سورهٔ ناس دومین سوره از معوذتین است، به آن «مُعَوِّذَةُ الثّانیَة»، بهمعنای مُعَوِّذَهٔ دوم، هم گفته میشود.<ref>{{پک|ابن عاشور|۱۳۷۸|ک=التحریر و التنویر|ج=30|ص=۵۵۳|زبان=ar}}</ref> |
||
== نزول == |
== نزول == |
||
بر سر [[سوره مکی|مکی]] و [[سوره مدنی|مدنی]] بودن سورهٔ ناس اختلاف وجود دارد. [[سید محمدحسین طباطبایی]] در [[تفسیر المیزان|''المیزان'']]<ref name=": |
بر سر [[سوره مکی|مکی]] و [[سوره مدنی|مدنی]] بودن سورهٔ ناس اختلاف وجود دارد. [[سید محمدحسین طباطبایی]] در [[تفسیر المیزان|''المیزان'']]<ref name=":02">{{پک|طباطبایی|۱۳۵۲|ک=تفسیر المیزان|ج=۲۰|ص=۳۹۵|زبان=ar}}</ref> و [[شیخ طبرسی]] در [[تفسیر مجمعالبیان|''مَجْمَعُالْبَیان'']]<ref name=":22">{{پک|بیستونی|۱۳۵۹|ک=ترجمه تفسیر مجمعالبیان|ص=387|زبان=fa|ج=27}}</ref> آن را مدنی برشمردهاند؛ اما [[ناصر مکارم شیرازی]]، مفسر شیعه، در ''[[تفسیر نمونه]]''<ref>{{پک|مکارم شیرازی|1354|ک=تفسیر نمونه|ج=۲۷|زبان=fa|ص=۵۰۱}}</ref> آن را مکی گفتهاست. [[جلالالدین سیوطی]] در ''[[تفسیر جلالین|تفسیر جَلالین]]''<ref name=":52">{{پک|السیوطی|1374|ک=تفسیر جلالین|ص=607|زبان=ar}}</ref> و ''[[تفسیر کشاف|تفسیر کَشاف]]'' هم آن را مکی دانسته اما احتمال مدنیبودنش را هم دادهاند.<ref>{{پک|زمخشری|۱۳۶۶|ک=تفسیر کشاف|ص=823|ج=4|زبان=ar}}</ref> از روایات دینی چنین به نظر میرسد که ناس و فلق با هم نازل شده باشند.<ref name=":02" /> بر اساس [[ترتیب نزول سورههای قرآن|ترتیب نزول]] مشخصشده توسط [[محمدهادی معرفت]]، سورهٔ ناس بیستویکمین سورهٔ نازلشده بر پیامبر اسلام است.<ref>{{پک|معرفت|1371|ک=آموزش علوم قرآن|ج=2|زبان=fa|ص=166}}</ref> |
||
[[شأن نزول]] این سوره برای تذکر به پیامبر اسلام نسبت به پناهبردن به پروردگارش از «شر وسوسهگر نهانی» است و پیام این آیه در درجه اول خطاب به وی، و پس از آن خطاب به تمام انسانها است.<ref name=": |
[[شأن نزول]] این سوره برای تذکر به پیامبر اسلام نسبت به پناهبردن به پروردگارش از «شر وسوسهگر نهانی» است و پیام این آیه در درجه اول خطاب به وی، و پس از آن خطاب به تمام انسانها است.<ref name=":02" /><ref name=":62">{{پک|مکارم شیرازی|1354|ک=تفسیر نمونه|ج=۲۷|زبان=fa|ص=503}}</ref><ref name=":92">{{پک|شیخ طوسی|ک=تفسیر تبیان|زبان=ar|ج=10|ص=435}}</ref> واژه «قُل» ابتدای آیه اول هم نشانه دیگری از موردخطاب قرارگرفتن محمد است.<ref>{{پک|بیستونی|۱۳۵۹|ک=تفسیر مجمعالبیان|ص=390|زبان=fa|ج=27}}</ref> در ''[[الدر المنثور|الدُّر المَنْثور]]'' نوشتهٔ [[جلالالدین سیوطی]]، مفسر اهل سنت، آمده که مردی [[یهودی]] محمد را جادو کرده و وی بیمار میشود. [[جبرئیل|جَبرَئیل]] بر او نازل شده و دو سورهٔ معوذتین را برایش میآورد و پیامبر را از سحرشدن توسط فردی یهودی، که سحرش در یک چاه است، آگاه میکند. [[علی بن ابیطالب]] بهدنبال [[جادو|سحر]] رفته و آن را نزد محمد میآورد، سپس درهنگام بازکردن هر گره، علی بن ابیطالب یک آیه از دو سوره را میخواند و با پایان دو سوره، محمد چنان از جا برمیخیزد که انگار پابندی از پایش بازشدهباشد.<ref>{{پک|سیوطی|۱۳۶۳|ک=الدر المنثور|ج=۶|ص=۴۱۷|زبان=ar}}</ref> اشکال وارد به این روایت، تعارض آن با مصونیت پیامبر اسلام از سحر و جادو است که در آیات ۸ و ۹ سورهٔ [[فرقان]] به آن اشاره شدهاست. محمدحسین طباطبایی، مفسر شیعه، در ''المیزان'' این اشکال را رد کرده و معنی «سحر» در آیات سورهٔ فرقان را «بیعقل و دیوانه» بودن دانسته که با مریضی بر اثر سحر و جادو تفاوت دارد.<ref>{{پک|طباطبایی|۱۳۵۲|ک=تفسیر المیزان|ج=۲۰|ص=۳۹۳–۳۹۴|زبان=ar}}</ref> |
||
== محتوای سوره == |
== محتوای سوره == |
||
محتوای این سوره از جهاتی مشابه |
محتوای این سوره از جهاتی مشابه سورهٔ [[فلق]] است؛ چرا که هر دو سوره اشاره به پناهبردن به خدا از بدیها و «شَرّ» دارند، با این تفاوت که سورهٔ فلق روی انواع «شر» تمرکز دارد و سوره ناس به «شر وسوسهگر نهانی» اشاره میکند.<ref name=":62" /> |
||
== تفسیر == |
== تفسیر == |
||
در |
در آیهٔ اول، به پناهبردن به خدا اشاره شده که در درجهٔ اول خطابی به محمد و سپس نسبت به تمام مردم است.<ref name=":02" /><ref name=":62" /><ref name=":92" /> این آیه بههمراه دو آیه بعد از آن، به سه وجه پروردگاری (رَبوبیت)، حاکمیت (مالکیت) و خدایی ([[الوهیت]]) الله اشاره میکند.<ref name=":102">{{پک|مکارم شیرازی|1354|ک=تفسیر نمونه|ج=۲۷|زبان=fa|ص=506}}</ref><ref name=":112">{{پک|ابن کثیر|۱۳۷۷||ک=تفسیر ابن کثیر|ج=8|ص=507|زبان=ar}}</ref> ابتدای آیه اول، پناه بردن به «پروردگار مردم» مطرح شدهاست. در ''تفسیر نمونه'' آمده که منظور از این پناهبردن، تنها گفتن ذکری از روی زبان نیست؛ بلکه شخص باید در اعمالش هم پناهبردن به معبود را نشان دهد.<ref name=":102" /> در ''تفسیر المیزان'' چنین آمده که آمدن سه عبارت «رَبِّ النّاس»، «مَلِکِ النّاس» و «إلَهِ النّاس» در سوره، نشانهای از پناهندهشدن انسان و تمایل او به موجود قدرتمند و توانا در هنگام ضعف و ناتوانی است. از بین این سه مورد، «إلَهِ النّاس» مستقیماً نیاز به یک معبود را مطرح میکند. همچنین آیه ۶ سوره [[زمر]]، آیه ۹ سوره [[مزمل]] و آیه ۵ سوره [[حدید]] هم به وجود این صفات در خداوند [[مسلمان|مسلمانان]]، [[الله]]، اشاره دارند.<ref name=":02" /><ref name=":12">{{پک|طباطبایی|۱۳۵۲|ک=تفسیر المیزان|ج=۲۰|ص=۳۹۶|زبان=ar}}</ref> در آیه اول سوره [[تغابن]] هم عبارت «لَه المُلک» به فرمانروایی الله بر تمام موجودات اشاره دارد. آیه اول سوره (قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلنَّاسِ) در واقع دستوری به محمد، پیامبر اسلام، برای پناهبردن به الله است؛ از آنجا که بر اساس محتوای سوره ناس و آیاتی در دیگر سورهها، [[الله]] پروردگار، پادشاه و معبود مردم است.<ref name=":12" /> در ''تفسیر المیزان'' آمده که ترتیب این سه آیه به دلیل نزدیکی هر یک از این صفات به ذات انسان دارای اهمیت است؛ این تفسیر همچنین اشاره کرده که نیامدن حرف «و» میان سه آیه و تکرار سهبارهٔ کلمهٔ «ناس» به دلیل امکان استقلال هر یک از سه صفت، و در پی آن، هر یک از سه آیه، است.<ref name=":12" /> |
||
به گزارش [[فخر رازی]]، مفسر سنی، در [[جامع العلوم]]، آوردن چندبارهٔ «الناس» در این سوره تکرار نیست؛ بلکه هر بار به اشخاص متفاوتی اشاره دارد: |
به گزارش [[فخر رازی]]، مفسر سنی، در [[جامع العلوم]]، آوردن چندبارهٔ «الناس» در این سوره تکرار نیست؛ بلکه هر بار به اشخاص متفاوتی اشاره دارد: النّاس اول به جنینها اشاره دارد که تحت تربیت خدا هستند، النّاس دوم به کودکانی اشاره میکند که خدا آنان را نیرومند میکند، منظور از النّاس سوم جوانان بالغ است که خدا را عبادت میکنند و مقصود از النّاس چهارم، دانشمندان است که شیطان برای گمراهکردنشان نیازمند وسوسهٔ آنان است.<ref>{{پک|بیستونی|۱۳۵۹|ک=ترجمه تفسیر مجمعالبیان|ص=۳۹۱–۳۹۲|زبان=fa|ج=27}}</ref> |
||
=== وسواس خناس === |
=== وسواس خناس === |
||
[[راغب اصفهانی]]، [[لغتشناسی|لغتشناس]] و مفسر اهل سنت، در ''[[مفردات راغب]]'' دربارهٔ معنی واژه «وسواس» بیان کرده که معنی اصلی آن، صدای آهستهای است که از بههمخوردن زینتآلات ایجاد میشود. بعد از این معنی، « |
[[راغب اصفهانی]]، [[لغتشناسی|لغتشناس]] و مفسر اهل سنت، در ''[[مفردات راغب|مُفْرَدات راغب]]'' دربارهٔ معنی واژه «وسواس» بیان کرده که معنی اصلی آن، صدای آهستهای است که از بههمخوردن زینتآلات ایجاد میشود. بعد از این معنی، «وَسْواس» به هر زمزمه آهسته، و سپس به افکار بد و نامطلوب انسان، که شبیه زمزمه آهسته در گوش است، اطلاق شدهاست.<ref>{{پک|اصفهانی|ک=مفردات الفاظ القرآن|زبان=ar|ص=869}}</ref> در خصوص «خَنّاس» هم آمده که معنی جمعشدن و عقبرفتن میدهد. ارتباط این واژه با «وسواس» در مفهوم عقبنشینی شیاطین هنگام آمدن نام الله است.<ref>{{پک|اصفهانی|ک=مفردات الفاظ القرآن|زبان=ar|ص=300}}</ref> تفسیر نمونه با درنظرگرفتن معنی این دو واژه، مفهوم آیه چهارم سوره را «بگو من از شرّ وسوسهگر شیطانصفتی که از نام خدا میگریزد و پنهان میگردد، به خدا پناه میبرم» بیان کردهاست. بر اساس معنی و مفهوم دو واژه، ترکیب «الوَسواسِ الخَنَّاس» به افکار نامطلوبی اشاره میکند که از «شَیاطین» سرچشمه گرفته و با آمیختن [[حق و باطل در ادیان|حق و باطل]]، قصد وسوسه انسان را داشتهباشد.<ref name=":132">{{پک|مکارم شیرازی|1354|ک=تفسیر نمونه|ج=۲۷|زبان=fa|ص=۵۰۸}}</ref> [[علی بن ابیطالب]] در خطبه ۵۰ ''[[نهجالبلاغه]]'' به موضوع مشابهی اشاره میکند و میگوید: «پارهای از حق و پارهای از باطل فراهم شده و درهمآمیخته میشود؛ در این هنگام شیطان بر دوستانش مسلط میشود و آنان که لطف حق شاملشان شده نجات مییابند».{{یاد|وَلکِنْ یُؤْخَذُ مِنْ هذا ضِغْثٌ، وَ مِنْ هذا ضِغْثٌ فَیُمْزَجانِ، فَهُنالِکَ یَسْتَوْلِی الشَّیْطانُ عَلی اَوْلِیائِهِ، وَ یَنْجُو الَّذینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللّهِ الْحُسْنی.}}<ref name=":132" /><ref>{{پک|سید رضی|ک=نهجالبلاغه|ف=خطبه ۵۰|زبان=ar}}</ref> |
||
=== وسوسهگران === |
=== وسوسهگران === |
||
دو |
دو آیهٔ انتهایی سوره اشاره میکند که وسوسهگران فقط محدود به گروهی خاص نبوده و میتوانند از [[جن]] یا [[انسان]] باشند و امکان پراکندگی آنان میان مردم هم وجود دارد.<ref>{{پک|مکارم شیرازی|1354|ک=تفسیر نمونه|ج=۲۷|زبان=fa|ص=509}}</ref> در آیهٔ ۱۱۲ سوره [[انعام (سوره)|انعام]] هم به شیاطینی از جن و انسان اشاره شده{{یاد|شَیَاطِینَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ}} که همراه با این آیه، اشاره به شیطانیبودن برخی انسانها دارد.<ref name=":52" /><ref>{{پک|طباطبایی|۱۳۵۲|ک=تفسیر المیزان|ج=۲۰|زبان=ar|ص=۶۹۰}}</ref> [[محمد بن جریر طبری]] هم با استناد به آیهٔ ۶ سوره [[جن (سوره)|جن]] و عبارت «رِجَالٍ مِنَ الْجِنّ» (بهمعنای «مردانی از [جنس] جن») بیان کرده که واژهٔ «ناس» منحصر به مردم نبوده و به جن هم اطلاق میشود. این آیات همچنین با آیهٔ ۱۱۲ سورهٔ [[انعام (سوره)|انعام]] ارتباط دارند؛ معنی بخش ابتدایی این آیه «اینچنین در برابر هر پیامبری، دشمنی از شیاطین انس و جنّ قرار دادیم؛ آنها بهطور سری (و درگوشی) سخنان فریبنده و بیاساس (برای اغفال مردم) به یکدیگر میگفتند» است که مستقیماً به دو آیهٔ پایانی سورهٔ ناس مربوط میشود.<ref name=":82">{{پک|ابن کثیر|۱۳۷۷||ک=تفسیر ابن کثیر|ج=8|ص=508|زبان=ar}}</ref> |
||
== روایات مربوط == |
== روایات مربوط == |
||
در ''تفسیر القرآن |
در ''تفسیر القرآن العَظیم'' اثر ابن کثیر، محدث [[سنی]] [[سلفی]]، آمده که [[صفیه دختر حیی بن اخطب|صَفیَّه دختر حُیَّی بن اخطب]] شبی برای دیدار با پیامبر اسلام به مسجد رفته و پیامبر در راه بازگشت به خانه، او را همراهی کردهاست. در راه، دو مرد مسلمان [[انصار]]<nowiki/>ی از کنار آنها گذشته و به پیامبر سلام میکنند و سپس وی به آن دو هشدار داده و اعلام میکند که همراهش صفیه است. با تأیید دو مرد، محمد ادامه میدهد: «همانا شیطان در وجود پسر آدم مانند خون جریان دارد و من از آن ترسیدم که وسوسهای در دلهای شما بیفکند». این روایت، اشارهای به آیهٔ پنجم این سوره دارد.<ref name=":112" /> |
||
ابن کثیر گزارش دادهاست که [[سعید بن جبیر]] به نقل از [[عبدالله بن عباس]] گفتهاست: «شیطان در قلب پسر آدم نشستهاست؛ پس هرگاه او حواسپرت و غافل شود وسوسه کرده و هرگاه خدا را یاد کند پنهان میشود».<ref name=": |
ابن کثیر گزارش دادهاست که [[سعید بن جبیر|سعید بن جُبَیر]] به نقل از [[عبدالله بن عباس]] گفتهاست: «شیطان در قلب پسر آدم نشستهاست؛ پس هرگاه او حواسپرت و غافل شود وسوسه کرده و هرگاه خدا را یاد کند پنهان میشود».<ref name=":82" /> |
||
=== فضیلت قرائت === |
=== فضیلت قرائت === |
||
بهگزارش طبرسی، محدث [[شیعه]]، در ''تفسیر مجمعالبیان''، در یکی از احادیث اسلامی آمده که محمد «شدیداً بیمار شد، «[[جبرئیل]]» و «[[میکائیل]]» نزد او آمدند، جبرئیل نزد سر پیامبر نشست و میکائیل نزد پای او، جبرئیل سوره فلق را تلاوت کرد، و پیغمبر را با آن در پناه خدا قرار داد، و میکائیل سوره « |
بهگزارش طبرسی، محدث [[شیعه]]، در ''تفسیر مجمعالبیان''، در یکی از احادیث اسلامی آمده که محمد «شدیداً بیمار شد، «[[جبرئیل|جَبرَئیل]]» و «[[میکائیل]]» نزد او آمدند، جبرئیل نزد سر پیامبر نشست و میکائیل نزد پای او، جبرئیل سوره فلق را تلاوت کرد، و پیغمبر را با آن در پناه خدا قرار داد، و میکائیل سوره «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاس» را.»<ref name=":22" /><ref name=":42">{{پک|طبرسی|۱۳۵۹|ک=ترجمه تفسیر مجمعالبیان|ص=۳۷۸|زبان=fa|ج=۲۷}}</ref> |
||
در روایت دیگری که در ''تفسیر مجمعالبیان'' از [[محمد باقر]] نقل شده، آمده «هر کسی که در [[نماز وتر]] «معوذتین» و « |
در روایت دیگری که در ''تفسیر مجمعالبیان'' از [[محمد باقر]] نقل شده، آمده «هر کسی که در [[نماز وتر|نماز وِتْر]] «معوذتین» و «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد» را بخواند، به او گفته میشود: ای بندهٔ خدا! بشارت باد بر تو که خداوند نماز وتر تو را قبول کرده!»<ref name=":42" /> |
||
بهگزارش طبرسی در ''مجمعالبیان''، از پیامبر اسلام روایت شده که هرکس دو |
بهگزارش طبرسی در ''مجمعالبیان''، از پیامبر اسلام روایت شده که هرکس دو سورهٔ فلق و ناس را بخواند، مثل این است که تمام کتابهای پیامبران الهی را خوانده باشد.<ref name=":42" /> در ''تفسیر کشاف'' از جارالله زمخشری، محدث سنی [[معتزله|معتزلی]]، آمده که محمد این دو سوره را «محبوبترین سورهها» نزد خدا گفته و نیز این که هیچ سورهای مثل این دو نازل نشدهاست.<ref>{{پک|زمخشری|۱۳۶۶|ک=تفسیر کشاف|ص=824|ج=4|زبان=ar}}</ref> |
||
در ''مجمعالبیان'' آمده که [[ابیخدیجه]] از [[حسین بن علی]] نقل کرده که «جبرئیل در حالی که پیامبر اسلام، محمد، مشغول دادخواهی یا ناله بود، ارواح پلید را بهوسیله |
در ''مجمعالبیان'' آمده که [[ابیخدیجه]] از [[حسین بن علی]] نقل کرده که «جبرئیل در حالی که پیامبر اسلام، محمد، مشغول دادخواهی یا ناله بود، ارواح پلید را بهوسیله قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاس [سورهٔ ناس] و قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَق [سورهٔ فلق] و قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد [سورهٔ [[توحید (سوره)|توحید]]] دور کرد و سپس گفت: به نام خدا ارواح پلید را از او دور میسازم و خدا شفا میدهد تو را از هر دردی که تو را اذیت کند بگیر آن را که بر تو گوارا باشد».{{یاد|باسم اللَّه ارقیک و اللَّه یشفیک من کل داء یوذیک خذها فلتهنیک}}<ref name=":22" /> |
||
== اختلاف بر سر حضور در قرآن == |
== اختلاف بر سر حضور در قرآن == |
||
آمده که [[عبدالله بن مسعود]] در مصحف خود از آوردن سورههای معوذتین و فاتحه امتناع کرده و آنها را جزء قرآن بهحساب نیاورده<ref>{{پک|فخر رازی|1378|ک=تفسیر کبیر|ج=1|ص=190|زبان=ar}}</ref><ref name=": |
آمده که [[عبدالله بن مسعود]] در مصحف خود از آوردن سورههای معوذتین و فاتحه امتناع کرده و آنها را جزء قرآن بهحساب نیاورده<ref>{{پک|فخر رازی|1378|ک=تفسیر کبیر|ج=1|ص=190|زبان=ar}}</ref><ref name=":32">{{پک|دینوری|۱۳۸۴|ص=۱۳۸|زبان=fa|ک=ترجمهٔ تأویل مشکل القرآن}}</ref><ref name=":72">{{پک|سیوطی|۱۳۶۳|ک=الدر المنثور|ج=۶|ص=۴۱۶|زبان=ar}}</ref> و در این خصوص گفتهاست: «چرا چیزی که در کتاب خدا نیست را به آن میافزایید؟». وی اعتقاد داشت که این دو سوره نه بهعنوان بخشی از قرآن، بلکه بهعنوان وسیلهای برای [[حرز|حِرز]] پیامبر نازل شدهاند.<ref name=":32" /> در ''الدر المنثور'' گفته شده که وی از خواندن این دو سوره بهعنوان بخشی از قرآن هم امتناع کردهاست.<ref name=":72" /> در کتب مختلف اسلامی، نقدهایی به این ادعا وارد شدهاست. در ''الدر المنثور'' از [[معاذ بن جبل]]، یکی از [[صحابه|صحابهٔ]] محمد، نقل شده که وی خواندن این سوره توسط پیامبر اسلام در نماز را شنیدهاست.<ref>{{پک|سیوطی|۱۳۶۳|ک=الدر المنثور|ج=۶|ص=۴۱۴|زبان=ar}}</ref> در تفسیر ''المیزان'' آمده که هنگامی که از [[محمد باقر]] دربارهٔ دلیل حذف این سورهها توسط ابن مسعود پرسیدهاند، وی به نقل از [[سجاد|پدرش]] این کار را نظر شخصی ابن مسعود دانسته و این دو سوره را جزئی از قرآن بهشمار آوردهاست.<ref>{{پک|طباطبایی|۱۳۵۲|ک=تفسیر المیزان|ج=20|زبان=ar|ص=394}}</ref> |
||
== در فرهنگ اسلامی == |
== در فرهنگ اسلامی == |
||
سورهٔ ناس، در کنار [[کافرون]]، [[توحید (سوره)|توحید]] و [[فلق]]، یکی از سورههای چهارقُل (چارقُل) است. عبارت چهارقل به چهار سوره از قرآن که با حرف امر «قُل» آغاز میشوند اشاره دارد.<ref>{{پک|لسانی فشارکی|۱۳۸۶|ف=چهارقل|ک=دانشنامه جهان اسلام}}</ref> |
سورهٔ ناس، در کنار [[کافرون]]، [[توحید (سوره)|توحید]] و [[فلق]]، یکی از سورههای چهارقُل (چارقُل) است. عبارت چهارقل به چهار سوره از قرآن که با حرف امر «قُل» آغاز میشوند اشاره دارد.<ref>{{پک|لسانی فشارکی|۱۳۸۶|ف=چهارقل|ک=دانشنامه جهان اسلام}}</ref> |
||
در فرهنگ اسلامی، سورههای معوذتین به عنوان [[تعویذ]] و |
در فرهنگ اسلامی، سورههای معوذتین به عنوان [[تعویذ|تَعویذ]] و حِرز شناخته شدهاند.<ref name=":152">{{پک|اقبال|۱۳۸۵|ک=فرهنگنامه علوم قرآن|ص=۳۸۹۵|زبان=fa}}</ref> پیامبر اسلام هم خواندن این دو سوره را بهترین تعویذ دانستهاست.<ref name=":142" /> به این دو سوره و دیگر آیات قرآن که به عنوان حرز و تعویذ استفاده میشوند، قَوارِع قرآن هم گفته میشود.<ref name=":152" /> |
||
== جستارهای وابسته == |
== جستارهای وابسته == |
نسخهٔ ۲۸ مهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۸:۴۹
ناس مردم | |||||
---|---|---|---|---|---|
دستهبندی | مکی(مورد اختلاف) | ||||
نامهای دیگر | معوذتین و مشقشقتان (به همراه فلق) | ||||
اطلاعات آماری | |||||
ترتیب در قرآن | ۲۱ | ||||
جزء | ۳۰ | ||||
حزب | ۱۲۰ | ||||
شمار آیهها | ۶ | ||||
شمار واژهها | ۲۰ | ||||
شمار حرفها | ۸۰ | ||||
متن سوره | |||||
|
|
سورهٔ ناس صدوچهاردهمین و آخرین سورهٔ قرآن است و ۶ آیه دارد. معنی واژهٔ «ناس» در زبان فارسی، «مردم» است. این سوره مکی دانسته شده، اما احتمال مدنی بودن آن هم داده شدهاست. سورهٔ ناس در جزء سیام قرآن قرار دارد و بر اساس ترتیب نزول مشخصشده توسط محمدهادی معرفت، بیستویکمین سورهٔ نازلشده بر پیامبر اسلام است که پیش از توحید و پس از فلق نازل شدهاست. این سوره و فلق، سورهٔ صدوسیزدهم قرآن، «مُعَوِّذَتَیْن» و «مُشَقْشِقَتَان»، به معنی خطیب ماهر و دارای صوت قوی، نامیده شدهاند. از آنجا که ناس، دومین سوره از معوذتین است، به آن «مُعَوِّذَةُ الثّانیَة»، بهمعنای مُعَوِّذَهٔ دوم، هم گفته میشود.
یکی از نظرات دربارهٔ شأن نزول این سوره، تذکر به محمد نسبت به پناهبردن به پروردگارش از «شر وسوسهگر نهانی» است. همچنین در الدُّر المَنْثور آمده که شأن نزول این سوره، جادو شدن پیامبر اسلام توسط فردی یهودی بوده و دو سورهٔ معوذتین برای بیاثر شدن این جادو نازل شدهاند. بهسبب مصونیت محمد از سحر و جادو که در آیات ۸ و ۹ سورهٔ فرقان به آن اشاره شده، برخی به این روایت اشکال وارد کردهاند. با این وجود، محمدحسین طباطبایی در المیزان این اشکال را رد کرده و معنی «سحر» در آیات سورهٔ فرقان را «بیعقل و دیوانه» بودن دانسته که با مریضی بر اثر این عامل تفاوت دارد.
روایات متفاوتی در فضیلت قرائت این سوره آمدهاست. از جملهٔ این روایات، بهبودی محمد بر اثر خواندن سورههای معوذتین و قبولی نماز وِتْر با خواندن این دو سوره و سورهٔ توحید است. همچنین آمده که این دو سوره، محبوبترین سورهها نزد خدا هستند و خواندنشان مثل خواندن تمام کتابهای پیامبران الهی است. سورهٔ ناس در کنار کافرون، توحید و فلق، یکی از سورههای چَهارقُل (چارقُل) است.
بر سر حضور این سوره، سورهٔ فلق و سورهٔ فاتحه در قرآن اختلاف وجود دارد. آمده که عبدالله بن مسعود در مصحف خود از آوردن این سورهها امتناع کرده و آنها را جزء قرآن بهحساب نیاوردهاست؛ چرا که این سورهها بهعنوان وسیلهای برای حِرز پیامبر نازل شدهاند. با این وجود، این ادعا در چندین روایت و تفسیر رد شدهاست. برای مثال، در الدر المنثور آمده که مُعاذ بن جَبَل خواندن این دو سوره توسط محمد در نماز را شنیده و در تفسیر المیزان آمده که محمد باقر به نقل از پدرش حذف این دو سوره را وارد ندانستهاست.
نامها
«ناس» در زبان عربی به معنی «مردم» است. علاوه بر این، سورهٔ ناس و فلق نام «مُشَقْشِقَتَان» را بر خود دارند. مُشَقْشِقْ (مفرد مشقشقتان) به معنی خطیب ماهر و دارای صوت قوی است.[۱][۲][۳] این دو سوره همچنین «مُعَوِّذَتَیْن» نام گرفتهاند.[۴] از آنجا که سورهٔ ناس دومین سوره از معوذتین است، به آن «مُعَوِّذَةُ الثّانیَة»، بهمعنای مُعَوِّذَهٔ دوم، هم گفته میشود.[۵]
نزول
بر سر مکی و مدنی بودن سورهٔ ناس اختلاف وجود دارد. سید محمدحسین طباطبایی در المیزان[۶] و شیخ طبرسی در مَجْمَعُالْبَیان[۷] آن را مدنی برشمردهاند؛ اما ناصر مکارم شیرازی، مفسر شیعه، در تفسیر نمونه[۸] آن را مکی گفتهاست. جلالالدین سیوطی در تفسیر جَلالین[۹] و تفسیر کَشاف هم آن را مکی دانسته اما احتمال مدنیبودنش را هم دادهاند.[۱۰] از روایات دینی چنین به نظر میرسد که ناس و فلق با هم نازل شده باشند.[۶] بر اساس ترتیب نزول مشخصشده توسط محمدهادی معرفت، سورهٔ ناس بیستویکمین سورهٔ نازلشده بر پیامبر اسلام است.[۱۱]
شأن نزول این سوره برای تذکر به پیامبر اسلام نسبت به پناهبردن به پروردگارش از «شر وسوسهگر نهانی» است و پیام این آیه در درجه اول خطاب به وی، و پس از آن خطاب به تمام انسانها است.[۶][۱۲][۱۳] واژه «قُل» ابتدای آیه اول هم نشانه دیگری از موردخطاب قرارگرفتن محمد است.[۱۴] در الدُّر المَنْثور نوشتهٔ جلالالدین سیوطی، مفسر اهل سنت، آمده که مردی یهودی محمد را جادو کرده و وی بیمار میشود. جَبرَئیل بر او نازل شده و دو سورهٔ معوذتین را برایش میآورد و پیامبر را از سحرشدن توسط فردی یهودی، که سحرش در یک چاه است، آگاه میکند. علی بن ابیطالب بهدنبال سحر رفته و آن را نزد محمد میآورد، سپس درهنگام بازکردن هر گره، علی بن ابیطالب یک آیه از دو سوره را میخواند و با پایان دو سوره، محمد چنان از جا برمیخیزد که انگار پابندی از پایش بازشدهباشد.[۱۵] اشکال وارد به این روایت، تعارض آن با مصونیت پیامبر اسلام از سحر و جادو است که در آیات ۸ و ۹ سورهٔ فرقان به آن اشاره شدهاست. محمدحسین طباطبایی، مفسر شیعه، در المیزان این اشکال را رد کرده و معنی «سحر» در آیات سورهٔ فرقان را «بیعقل و دیوانه» بودن دانسته که با مریضی بر اثر سحر و جادو تفاوت دارد.[۱۶]
محتوای سوره
محتوای این سوره از جهاتی مشابه سورهٔ فلق است؛ چرا که هر دو سوره اشاره به پناهبردن به خدا از بدیها و «شَرّ» دارند، با این تفاوت که سورهٔ فلق روی انواع «شر» تمرکز دارد و سوره ناس به «شر وسوسهگر نهانی» اشاره میکند.[۱۲]
تفسیر
در آیهٔ اول، به پناهبردن به خدا اشاره شده که در درجهٔ اول خطابی به محمد و سپس نسبت به تمام مردم است.[۶][۱۲][۱۳] این آیه بههمراه دو آیه بعد از آن، به سه وجه پروردگاری (رَبوبیت)، حاکمیت (مالکیت) و خدایی (الوهیت) الله اشاره میکند.[۱۷][۱۸] ابتدای آیه اول، پناه بردن به «پروردگار مردم» مطرح شدهاست. در تفسیر نمونه آمده که منظور از این پناهبردن، تنها گفتن ذکری از روی زبان نیست؛ بلکه شخص باید در اعمالش هم پناهبردن به معبود را نشان دهد.[۱۷] در تفسیر المیزان چنین آمده که آمدن سه عبارت «رَبِّ النّاس»، «مَلِکِ النّاس» و «إلَهِ النّاس» در سوره، نشانهای از پناهندهشدن انسان و تمایل او به موجود قدرتمند و توانا در هنگام ضعف و ناتوانی است. از بین این سه مورد، «إلَهِ النّاس» مستقیماً نیاز به یک معبود را مطرح میکند. همچنین آیه ۶ سوره زمر، آیه ۹ سوره مزمل و آیه ۵ سوره حدید هم به وجود این صفات در خداوند مسلمانان، الله، اشاره دارند.[۶][۱۹] در آیه اول سوره تغابن هم عبارت «لَه المُلک» به فرمانروایی الله بر تمام موجودات اشاره دارد. آیه اول سوره (قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلنَّاسِ) در واقع دستوری به محمد، پیامبر اسلام، برای پناهبردن به الله است؛ از آنجا که بر اساس محتوای سوره ناس و آیاتی در دیگر سورهها، الله پروردگار، پادشاه و معبود مردم است.[۱۹] در تفسیر المیزان آمده که ترتیب این سه آیه به دلیل نزدیکی هر یک از این صفات به ذات انسان دارای اهمیت است؛ این تفسیر همچنین اشاره کرده که نیامدن حرف «و» میان سه آیه و تکرار سهبارهٔ کلمهٔ «ناس» به دلیل امکان استقلال هر یک از سه صفت، و در پی آن، هر یک از سه آیه، است.[۱۹]
به گزارش فخر رازی، مفسر سنی، در جامع العلوم، آوردن چندبارهٔ «الناس» در این سوره تکرار نیست؛ بلکه هر بار به اشخاص متفاوتی اشاره دارد: النّاس اول به جنینها اشاره دارد که تحت تربیت خدا هستند، النّاس دوم به کودکانی اشاره میکند که خدا آنان را نیرومند میکند، منظور از النّاس سوم جوانان بالغ است که خدا را عبادت میکنند و مقصود از النّاس چهارم، دانشمندان است که شیطان برای گمراهکردنشان نیازمند وسوسهٔ آنان است.[۲۰]
وسواس خناس
راغب اصفهانی، لغتشناس و مفسر اهل سنت، در مُفْرَدات راغب دربارهٔ معنی واژه «وسواس» بیان کرده که معنی اصلی آن، صدای آهستهای است که از بههمخوردن زینتآلات ایجاد میشود. بعد از این معنی، «وَسْواس» به هر زمزمه آهسته، و سپس به افکار بد و نامطلوب انسان، که شبیه زمزمه آهسته در گوش است، اطلاق شدهاست.[۲۱] در خصوص «خَنّاس» هم آمده که معنی جمعشدن و عقبرفتن میدهد. ارتباط این واژه با «وسواس» در مفهوم عقبنشینی شیاطین هنگام آمدن نام الله است.[۲۲] تفسیر نمونه با درنظرگرفتن معنی این دو واژه، مفهوم آیه چهارم سوره را «بگو من از شرّ وسوسهگر شیطانصفتی که از نام خدا میگریزد و پنهان میگردد، به خدا پناه میبرم» بیان کردهاست. بر اساس معنی و مفهوم دو واژه، ترکیب «الوَسواسِ الخَنَّاس» به افکار نامطلوبی اشاره میکند که از «شَیاطین» سرچشمه گرفته و با آمیختن حق و باطل، قصد وسوسه انسان را داشتهباشد.[۲۳] علی بن ابیطالب در خطبه ۵۰ نهجالبلاغه به موضوع مشابهی اشاره میکند و میگوید: «پارهای از حق و پارهای از باطل فراهم شده و درهمآمیخته میشود؛ در این هنگام شیطان بر دوستانش مسلط میشود و آنان که لطف حق شاملشان شده نجات مییابند».[الف][۲۳][۲۴]
وسوسهگران
دو آیهٔ انتهایی سوره اشاره میکند که وسوسهگران فقط محدود به گروهی خاص نبوده و میتوانند از جن یا انسان باشند و امکان پراکندگی آنان میان مردم هم وجود دارد.[۲۵] در آیهٔ ۱۱۲ سوره انعام هم به شیاطینی از جن و انسان اشاره شده[ب] که همراه با این آیه، اشاره به شیطانیبودن برخی انسانها دارد.[۹][۲۶] محمد بن جریر طبری هم با استناد به آیهٔ ۶ سوره جن و عبارت «رِجَالٍ مِنَ الْجِنّ» (بهمعنای «مردانی از [جنس] جن») بیان کرده که واژهٔ «ناس» منحصر به مردم نبوده و به جن هم اطلاق میشود. این آیات همچنین با آیهٔ ۱۱۲ سورهٔ انعام ارتباط دارند؛ معنی بخش ابتدایی این آیه «اینچنین در برابر هر پیامبری، دشمنی از شیاطین انس و جنّ قرار دادیم؛ آنها بهطور سری (و درگوشی) سخنان فریبنده و بیاساس (برای اغفال مردم) به یکدیگر میگفتند» است که مستقیماً به دو آیهٔ پایانی سورهٔ ناس مربوط میشود.[۲۷]
روایات مربوط
در تفسیر القرآن العَظیم اثر ابن کثیر، محدث سنی سلفی، آمده که صَفیَّه دختر حُیَّی بن اخطب شبی برای دیدار با پیامبر اسلام به مسجد رفته و پیامبر در راه بازگشت به خانه، او را همراهی کردهاست. در راه، دو مرد مسلمان انصاری از کنار آنها گذشته و به پیامبر سلام میکنند و سپس وی به آن دو هشدار داده و اعلام میکند که همراهش صفیه است. با تأیید دو مرد، محمد ادامه میدهد: «همانا شیطان در وجود پسر آدم مانند خون جریان دارد و من از آن ترسیدم که وسوسهای در دلهای شما بیفکند». این روایت، اشارهای به آیهٔ پنجم این سوره دارد.[۱۸]
ابن کثیر گزارش دادهاست که سعید بن جُبَیر به نقل از عبدالله بن عباس گفتهاست: «شیطان در قلب پسر آدم نشستهاست؛ پس هرگاه او حواسپرت و غافل شود وسوسه کرده و هرگاه خدا را یاد کند پنهان میشود».[۲۷]
فضیلت قرائت
بهگزارش طبرسی، محدث شیعه، در تفسیر مجمعالبیان، در یکی از احادیث اسلامی آمده که محمد «شدیداً بیمار شد، «جَبرَئیل» و «میکائیل» نزد او آمدند، جبرئیل نزد سر پیامبر نشست و میکائیل نزد پای او، جبرئیل سوره فلق را تلاوت کرد، و پیغمبر را با آن در پناه خدا قرار داد، و میکائیل سوره «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاس» را.»[۷][۲۸]
در روایت دیگری که در تفسیر مجمعالبیان از محمد باقر نقل شده، آمده «هر کسی که در نماز وِتْر «معوذتین» و «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد» را بخواند، به او گفته میشود: ای بندهٔ خدا! بشارت باد بر تو که خداوند نماز وتر تو را قبول کرده!»[۲۸]
بهگزارش طبرسی در مجمعالبیان، از پیامبر اسلام روایت شده که هرکس دو سورهٔ فلق و ناس را بخواند، مثل این است که تمام کتابهای پیامبران الهی را خوانده باشد.[۲۸] در تفسیر کشاف از جارالله زمخشری، محدث سنی معتزلی، آمده که محمد این دو سوره را «محبوبترین سورهها» نزد خدا گفته و نیز این که هیچ سورهای مثل این دو نازل نشدهاست.[۲۹]
در مجمعالبیان آمده که ابیخدیجه از حسین بن علی نقل کرده که «جبرئیل در حالی که پیامبر اسلام، محمد، مشغول دادخواهی یا ناله بود، ارواح پلید را بهوسیله قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاس [سورهٔ ناس] و قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَق [سورهٔ فلق] و قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد [سورهٔ توحید] دور کرد و سپس گفت: به نام خدا ارواح پلید را از او دور میسازم و خدا شفا میدهد تو را از هر دردی که تو را اذیت کند بگیر آن را که بر تو گوارا باشد».[پ][۷]
اختلاف بر سر حضور در قرآن
آمده که عبدالله بن مسعود در مصحف خود از آوردن سورههای معوذتین و فاتحه امتناع کرده و آنها را جزء قرآن بهحساب نیاورده[۳۰][۳۱][۳۲] و در این خصوص گفتهاست: «چرا چیزی که در کتاب خدا نیست را به آن میافزایید؟». وی اعتقاد داشت که این دو سوره نه بهعنوان بخشی از قرآن، بلکه بهعنوان وسیلهای برای حِرز پیامبر نازل شدهاند.[۳۱] در الدر المنثور گفته شده که وی از خواندن این دو سوره بهعنوان بخشی از قرآن هم امتناع کردهاست.[۳۲] در کتب مختلف اسلامی، نقدهایی به این ادعا وارد شدهاست. در الدر المنثور از معاذ بن جبل، یکی از صحابهٔ محمد، نقل شده که وی خواندن این سوره توسط پیامبر اسلام در نماز را شنیدهاست.[۳۳] در تفسیر المیزان آمده که هنگامی که از محمد باقر دربارهٔ دلیل حذف این سورهها توسط ابن مسعود پرسیدهاند، وی به نقل از پدرش این کار را نظر شخصی ابن مسعود دانسته و این دو سوره را جزئی از قرآن بهشمار آوردهاست.[۳۴]
در فرهنگ اسلامی
سورهٔ ناس، در کنار کافرون، توحید و فلق، یکی از سورههای چهارقُل (چارقُل) است. عبارت چهارقل به چهار سوره از قرآن که با حرف امر «قُل» آغاز میشوند اشاره دارد.[۳۵]
در فرهنگ اسلامی، سورههای معوذتین به عنوان تَعویذ و حِرز شناخته شدهاند.[۳۶] پیامبر اسلام هم خواندن این دو سوره را بهترین تعویذ دانستهاست.[۴] به این دو سوره و دیگر آیات قرآن که به عنوان حرز و تعویذ استفاده میشوند، قَوارِع قرآن هم گفته میشود.[۳۶]
جستارهای وابسته
پانویس
یادداشت
منابع
- ↑ اقبال، فرهنگنامه علوم قرآن، ۲۵۹۴.
- ↑ السیوطی، الإتقان فی علوم القرآن، ١: ٢٠٣.
- ↑ سخاوی، جمال القراء وکمال الاقراء، ١: ٢٠٢.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ بادکوبه هزاوه، «استعاذه»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۹۵.
- ↑ ابن عاشور، التحریر و التنویر، ٣٠: ٥٥٣.
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ ۶٫۳ ۶٫۴ طباطبایی، تفسیر المیزان، ٢٠: ٣٩٥.
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ بیستونی، ترجمه تفسیر مجمعالبیان، ۲۷: ۳۸۷.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۲۷: ۵۰۱.
- ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ السیوطی، تفسیر جلالین، ٦٠٧.
- ↑ زمخشری، تفسیر کشاف، ٤: ٨٢٣.
- ↑ معرفت، آموزش علوم قرآن، ۲: ۱۶۶.
- ↑ ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ ۱۲٫۲ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۲۷: ۵۰۳.
- ↑ ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ شیخ طوسی، تفسیر تبیان، ١٠: ٤٣٥.
- ↑ بیستونی، تفسیر مجمعالبیان، ۲۷: ۳۹۰.
- ↑ سیوطی، الدر المنثور، ٦: ٤١٧.
- ↑ طباطبایی، تفسیر المیزان، ٢٠: ٣٩٣–٣٩٤.
- ↑ ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۲۷: ۵۰۶.
- ↑ ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ ابن کثیر، تفسیر ابن کثیر، ٨: ٥٠٧.
- ↑ ۱۹٫۰ ۱۹٫۱ ۱۹٫۲ طباطبایی، تفسیر المیزان، ٢٠: ٣٩٦.
- ↑ بیستونی، ترجمه تفسیر مجمعالبیان، ۲۷: ۳۹۱–۳۹۲.
- ↑ اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ٨٦٩.
- ↑ اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ٣٠٠.
- ↑ ۲۳٫۰ ۲۳٫۱ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۲۷: ۵۰۸.
- ↑ سید رضی، "خطبه ۵۰"، نهجالبلاغه.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۲۷: ۵۰۹.
- ↑ طباطبایی، تفسیر المیزان، ٢٠: ٦٩٠.
- ↑ ۲۷٫۰ ۲۷٫۱ ابن کثیر، تفسیر ابن کثیر، ٨: ٥٠٨.
- ↑ ۲۸٫۰ ۲۸٫۱ ۲۸٫۲ طبرسی، ترجمه تفسیر مجمعالبیان، ۲۷: ۳۷۸.
- ↑ زمخشری، تفسیر کشاف، ٤: ٨٢٤.
- ↑ فخر رازی، تفسیر کبیر، ١: ١٩٠.
- ↑ ۳۱٫۰ ۳۱٫۱ دینوری، ترجمهٔ تأویل مشکل القرآن، ۱۳۸.
- ↑ ۳۲٫۰ ۳۲٫۱ سیوطی، الدر المنثور، ٦: ٤١٦.
- ↑ سیوطی، الدر المنثور، ٦: ٤١٤.
- ↑ طباطبایی، تفسیر المیزان، ٢٠: ٣٩٤.
- ↑ لسانی فشارکی، «چهارقل»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ ۳۶٫۰ ۳۶٫۱ اقبال، فرهنگنامه علوم قرآن، ۳۸۹۵.
منابع
- آشتیانی، محمدرضا؛ امامی، محمدجعفر؛ حسنی، عبدالرسول؛ شجاعی، سید حسن؛ طباطبایینژاد، سید نورالله؛ عبداللهی، محمود؛ قرائتی، محسن؛ محمدی اشتهاردی، محمد (۱۳۸۷) [۱۳۵۴]. مکارم شیرازی، ناصر، ویراستار. تفسیر نمونه. ج. ۲۷. تهران: دارالکتب السلامیة. شابک ۹۶۴-۴۴۰-۰۳۰-۵.
- ابن عاشور، محمدطاهر (۱۳۷۸). التحریر و التنویر (به عربی). ج. ۳۰. بیروت: مؤسسة التاریخ العربی.
- ابن کثیر، اسماعیل؛ شمسالدین، محمدحسین (۱۳۷۷). تفسیر ابن کثیر (به عربی). ج. ۴. بیروت: دارالکتب العلمیة؛ منشورات محمد علی بیضون.
- اصفهانی، راغب (۱۳۷۱). داوودی، صفوان عدنان، ویراستار. مفردات الفاظ القرآن (به عربی). بیروت: دار الشامیة.
- اقبال، ابراهیم (۱۳۸۵). فرهنگنامه علوم قرآن. تهران: امیرکبیر. شابک ۹۶۴-۳۰۴-۲۲۵-۱.
- بادکوبه هزاوه، احمد (۱۳۷۷). «استعاذه». در موسوی بجنوردی، کاظم. دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. ج. ۸. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. صص. ۱۹۵–۱۹۸. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۷۰۲-۵۴۱-۶.
- دینوری، ابن قتیبه (۱۳۸۴). تأویل مشکل القرآن [ترجمه تأویل مشکل القرآن] (به عربی). ترجمهٔ بحری بیناباج، محمدحسن. مشهد: آستان قدس رضوی؛ بنیاد پژوهشهای اسلامی.
- زمخشری، جارالله (۱۳۶۶). حسین احمد، مصطفی، ویراستار. تفسیر کشاف (به عربی). ج. ۴. بیروت: دار الکتاب العربی.
- سخاوی، علی بن محمد (۱۳۷۷). جمال القراء وکمال الإقراء (به عربی). به کوشش سیف القاضی، عبدالحق عبدالدایم (محقق)؛ محیسن، محمد سالم (اشراف). بیروت: مؤسسة الکتب الثقافیة.
- سید رضی. نهجالبلاغه (به عربی). ترجمهٔ عبدالمحمد آیتی. بنیاد نهج البلاغه. شابک ۹۶۴-۶۳۴۸-۰۰-۹.
- سیوطی، عبدالرحمن بن ابیبکر (۱۳۷۹). الإتقان فی علوم القرآن (به عربی). بیروت: دارالکتاب العربی.
- سیوطی، عبدالرحمن بن ابیبکر (۱۳۶۳). الدر المنثور (به عربی). قم: مکتبة آیتالله المرعشی النجفی.
- سیوطی، عبدالرحمن بن ابیبکر؛ محلی، جلالالدین (۱۳۷۴). تفسیر جلالین (به عربی). بیروت: مؤسسة النور للمطبوعات.
- طباطبایی، سید محمدحسین (۱۳۵۲). تفسیر المیزان. بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات.
- طبرسی، فضل بن الحسن (۱۳۵۹). صحت، علی، ویراستار. تفسیر مجمعالبیان [ترجمه تفسیر مجمعالبیان]. ج. ۲۷. ترجمهٔ محمد رازی. تهران: فراهانی.
- شیخ طوسی. عاملی، احمد حبیب، ویراستار. تفسیر تبیان (به عربی). ج. ۱۰. به کوشش آقا بزرگ تهرانی، محمدحسن (مقدمه). بیروت: احیاء التراث العربی.
- فخر رازی (۱۳۷۸). تفسیر کبیر (به عربی). بیروت: مکتب تحقیق دارالاحیاء التراث العربی.
- لسانی فشارکی، محمدعلی (۱۳۸۶). «چهارقل». در حداد عادل، غلامعلی. دانشنامه جهان اسلام. ج. ۱۱. تهران: بنیاد دایرةالمعارف اسلامی. ص. ۶۵۷. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۴۷-۰۱۲-۷.
- معرفت، محمدهادی (۱۳۷۱). آموزش علوم قرآن. التمهید. شابک ۹۶۴-۰۶-۱۹۸۲-۵.