تعینگرایی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز تمیزکاری، ابرابزار |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{بهبود منبع|تاریخ=مه ۲۰۱۶}} |
{{بهبود منبع|تاریخ=مه ۲۰۱۶}} |
||
{{یقین}} |
{{یقین}} |
||
'''جبرگرایی''' |
'''جبرگرایی'''، '''دترمینیسم''' یا '''تعینگرایی''' یک موضوع [[فلسفه|فلسفی]] است که بر طبق آن هر رویدادی از جمله شناخت، رفتار، تصمیمات و کنشهای آدمی به صورت عِلّی بدست زنجیرهٔ پیوستهای از رخدادهای پیشین تعیین شدهاست. جبرگرایی را به شکل دیگری نیز میتوان تعریف نمود: فرضیهای که بر طبق آن در هر لحظه یک و تنها یک آیندهٔ فیزیکیِ ممکن و شدنی وجود دارد. در نتیجهٔ جدالهای تاریخی بیشماری که بر سر مسئلهٔ جبرگرایی صورت گرفتهاست، دیدگاههای فلسفی گوناگونی در این باره وجود دارد. |
||
جبرگرایی معمولاً در مقابل [[اراده آزاد]] و مسئولیت اخلاقی قرار دارد. |
جبرگرایی معمولاً در مقابل [[اراده آزاد]] و مسئولیت اخلاقی قرار دارد. |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
== ماهیت جبرگرایی == |
== ماهیت جبرگرایی == |
||
معنی دقیق واژهٔ جبرگرایی در طول تاریخ به شکلهای مختلفی شرح و تفسیر شدهاست. برخی که به آنها «ناسازگاران<ref>Incompatibilists</ref>» گفته میشود به جبرگرایی و [[ارادهٔ آزاد]] به عنوان دو پدیدهٔ ناسازگار نگاه میکنند. به دیدگاهی که به وجود چیزی به نام ارادهٔ آزاد اعتقاد ندارند و آن را تنها یک توهم میدانند اصطلاحاً ''جبرگرایی سخت'' گفته میشود. برخی دیگر که به آنها ''سازگاران'' یا ''جبرگراهای نرم'' گفته میشود عقیده دارند که این دو ایده را میتوان با یکدیگر مربوط ساخت و ارادهٔ آزاد و جبرگرایی منافاتی با یکدیگر ندارند. به ناسازگارانی که وجود ارادهٔ آزاد را میپذیرند اما جبرگرایی به کلی رد میکنند، طرفدارانِ [[آزادی اراده]]<ref>Libertarians</ref> گفته میشود که البته نباید با تعاریف سیاسیِ آن اشتباه گرفته شود. بیشتر اختلاف نظرها به این دلیل است که تعریف واژهٔ «ارادهٔ آزاد» همانند واژهٔ «جبرگرایی» مبهم و متغیر است. برخی گمان میکنند که [[ارادهٔ آزاد]] مربوط به یک حقیقت متافیزیکی از وساطت مستقل میشود، در حالی که از نظر برخی دیگر ارادهٔ آزاد تنها به عنوان یک حس وساطت در نظر گرفته میشود که انسانها در حین عمل تجربه میکنند. برای مثال هیوم عنوان میکند که تا زمانی که امکان دارد یک فرد |
معنی دقیق واژهٔ جبرگرایی در طول تاریخ به شکلهای مختلفی شرح و تفسیر شدهاست. برخی که به آنها «ناسازگاران<ref>Incompatibilists</ref>» گفته میشود به جبرگرایی و [[ارادهٔ آزاد]] به عنوان دو پدیدهٔ ناسازگار نگاه میکنند. به دیدگاهی که به وجود چیزی به نام ارادهٔ آزاد اعتقاد ندارند و آن را تنها یک توهم میدانند اصطلاحاً ''جبرگرایی سخت'' گفته میشود. برخی دیگر که به آنها ''سازگاران'' یا ''جبرگراهای نرم'' گفته میشود عقیده دارند که این دو ایده را میتوان با یکدیگر مربوط ساخت و ارادهٔ آزاد و جبرگرایی منافاتی با یکدیگر ندارند. به ناسازگارانی که وجود ارادهٔ آزاد را میپذیرند اما جبرگرایی به کلی رد میکنند، طرفدارانِ [[آزادی اراده]]<ref>Libertarians</ref> گفته میشود که البته نباید با تعاریف سیاسیِ آن اشتباه گرفته شود. بیشتر اختلاف نظرها به این دلیل است که تعریف واژهٔ «ارادهٔ آزاد» همانند واژهٔ «جبرگرایی» مبهم و متغیر است. برخی گمان میکنند که [[ارادهٔ آزاد]] مربوط به یک حقیقت متافیزیکی از وساطت مستقل میشود، در حالی که از نظر برخی دیگر ارادهٔ آزاد تنها به عنوان یک حس وساطت در نظر گرفته میشود که انسانها در حین عمل تجربه میکنند. برای مثال هیوم عنوان میکند که تا زمانی که امکان دارد یک فرد بهطور آزادانه به دستهای از تمایلات و عقاید نرسد، تنها تعبیر معنادار از آزادی مربوط میشود به توانایی یک فرد در ترجمهٔ تمایلات و باورها به اعمال اختیاری. |
||
=== تنوع جبرگرایی === |
=== تنوع جبرگرایی === |
||
جبرگرایی سببی یا وابسته به قانون یا عِلّی فرضیه ایست که بر مبنای آن رویدادهای آینده از طریق ترکیب رویدادهای گذشته و حال با قوانین طبیعت مستلزم و بایسته میشود. این چنین جبرگرایی را میتوان در تجراب فکری [[دیو لاپلاس]] دید. یک وجود را در نظر بگیرید که از تمامی حقایق گذشته و حال و تمامی قوانین طبیعی که هستی را هدایت میکند با خبر است. این چنین وجودی ممکن است تحت شرایط معینی قادر باشد تا از این دانش برای پیش بینی آینده، حتی تا کوچکترین جزئیات استفاده کند. جبرگرایی جزمی لاپلاس (از نظر استیون هاوکین) اصولاً به عنوان جبرگرایی علمی در نظر گرفته میشود. بر مبنای این فرض بنا شدهاست که تمامی رویدادها دارای علت و اثر میباشند و ترکیب دقیقی از رویدادها در یک زمان خاص باعث تولید یک نتیجهٔ خاص میشود. این جبرگرایی علی رابطهٔ مستقیمی با پیش بینی پذیری دارد. پیش بینی پذیری بی عیب و نقص |
جبرگرایی سببی یا وابسته به قانون یا عِلّی فرضیه ایست که بر مبنای آن رویدادهای آینده از طریق ترکیب رویدادهای گذشته و حال با قوانین طبیعت مستلزم و بایسته میشود. این چنین جبرگرایی را میتوان در تجراب فکری [[دیو لاپلاس]] دید. یک وجود را در نظر بگیرید که از تمامی حقایق گذشته و حال و تمامی قوانین طبیعی که هستی را هدایت میکند با خبر است. این چنین وجودی ممکن است تحت شرایط معینی قادر باشد تا از این دانش برای پیش بینی آینده، حتی تا کوچکترین جزئیات استفاده کند. جبرگرایی جزمی لاپلاس (از نظر استیون هاوکین) اصولاً به عنوان جبرگرایی علمی در نظر گرفته میشود. بر مبنای این فرض بنا شدهاست که تمامی رویدادها دارای علت و اثر میباشند و ترکیب دقیقی از رویدادها در یک زمان خاص باعث تولید یک نتیجهٔ خاص میشود. این جبرگرایی علی رابطهٔ مستقیمی با پیش بینی پذیری دارد. پیش بینی پذیری بی عیب و نقص بهطور کامل بر جبرگرایی دلالت دارد. اما نبود پیش بینی پذیری لزوماً به معنای نبود جبرگرایی نیست. (به عبارت دیگر میتوان جبرگرا بود اما توانایی پیش بینی نداشت). عدم توانایی پیش بینی میتواند به علل عنظیر کمبود اطلاعات، پیچیدگی بیش از حد و غیره مربوط باشد. برای مثال بمبی را در نظر بگیرید که در حال فرود آمدن بر روی زمین میباشد. با استفاده از ریاضیات میتوانیم زمانی که بمب به زمین میرسد را محاسبه کنیم. همچنین با استفاده از رویدادهای گذشته میدانیم که با منفجر شدن بمب چه اتفاقی خواهد افتاد. |
||
جبرگرایی منطقی نوعی از جبرگرایی است که بر طبق آن همهٔ قضایا خواه مربوط به گذشته باشند یا حال یا آینده هم غلط و هم درست هستند. مسئلهٔ ارادهٔ آزاد دراین دیدگاه، اینست که چگونه انتخابها میتوانند آزادانه باشند، آنچه که فرد در آینده انجام خواهد داد از قبل به عنوان درست یا غلط در حال حاضر تعیین شدهاست. |
جبرگرایی منطقی نوعی از جبرگرایی است که بر طبق آن همهٔ قضایا خواه مربوط به گذشته باشند یا حال یا آینده هم غلط و هم درست هستند. مسئلهٔ ارادهٔ آزاد دراین دیدگاه، اینست که چگونه انتخابها میتوانند آزادانه باشند، آنچه که فرد در آینده انجام خواهد داد از قبل به عنوان درست یا غلط در حال حاضر تعیین شدهاست. |
||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
این ایده که عالم یک سیستم جبری میباشد هم در مذهب، فلسفه و ادبیات شرقی و هم غیر شرقی دیده میشود. جبر گرایی به خوبی در «اصل وابسته» [[آیین بودا]] که عنوان میکند هر پدیدهای مشروط و وابستهاست به پدیدههایی غیر از خودش. دیده میشود. یک داستان آموزندهٔ رایج به نام نت ایندرا این مسئله را به شکل استعاره بیان میکند. یک تالار سخنرانی بسیار وسیع به وسیلهٔ آینهها یا شیشههایی که توسط طنابهایی با طولهای مختلف از نقاط مختلفی از سقف آویزان شدهاند تزئین شدهاست. یک نقطهٔ نورانی کافی ست تا تمامی صحنه را روشن کند از آنجاییکه نور از یک حبابهای آویزان به حباب آویزان دیگر شکسته و منتقل میشود. هر حباب به حباب دیگر نور میدهد. به همین شکل هر یک از ما توسط همهٔ چیزهای موجود در عالم اصطلاحاً نورانی میشویم. در آیین بودا از این آموزه استفاده میشود تا نشان داده شود که نسبت دادن هر گونه ارزش ویژه چیزی به معنی نادیده گرفتن وابستگی متقابل بین آن چیز با تمامی چیزهای دیگرست بیشتر از آنکه یک جهان مکانیکی تعینن کنندهٔ اراده یی باشد که انسانها تصور میکنند خودشان در حال شکل دهی به آن هستند، این ارادههای تمام مخلوقات دارای ادراک است که واقعیتی که به نظر میرسد و ما خود را در آن به عنوان یک [[موجود زنده]] درک میکنیم را تعیین میکند. در داستان ایندرا نت نوری که در طول صحنه از حبابی به حباب دیگر ساطح میشود استعارهای از کارما (karma) میباشد. (به خاطر داشته باشید که در غرب، این واژه اغلب در رابطه با مفهوم نتیجهٔ اعمال خوب و بد گذشتهاست بکار میرود. |
این ایده که عالم یک سیستم جبری میباشد هم در مذهب، فلسفه و ادبیات شرقی و هم غیر شرقی دیده میشود. جبر گرایی به خوبی در «اصل وابسته» [[آیین بودا]] که عنوان میکند هر پدیدهای مشروط و وابستهاست به پدیدههایی غیر از خودش. دیده میشود. یک داستان آموزندهٔ رایج به نام نت ایندرا این مسئله را به شکل استعاره بیان میکند. یک تالار سخنرانی بسیار وسیع به وسیلهٔ آینهها یا شیشههایی که توسط طنابهایی با طولهای مختلف از نقاط مختلفی از سقف آویزان شدهاند تزئین شدهاست. یک نقطهٔ نورانی کافی ست تا تمامی صحنه را روشن کند از آنجاییکه نور از یک حبابهای آویزان به حباب آویزان دیگر شکسته و منتقل میشود. هر حباب به حباب دیگر نور میدهد. به همین شکل هر یک از ما توسط همهٔ چیزهای موجود در عالم اصطلاحاً نورانی میشویم. در آیین بودا از این آموزه استفاده میشود تا نشان داده شود که نسبت دادن هر گونه ارزش ویژه چیزی به معنی نادیده گرفتن وابستگی متقابل بین آن چیز با تمامی چیزهای دیگرست بیشتر از آنکه یک جهان مکانیکی تعینن کنندهٔ اراده یی باشد که انسانها تصور میکنند خودشان در حال شکل دهی به آن هستند، این ارادههای تمام مخلوقات دارای ادراک است که واقعیتی که به نظر میرسد و ما خود را در آن به عنوان یک [[موجود زنده]] درک میکنیم را تعیین میکند. در داستان ایندرا نت نوری که در طول صحنه از حبابی به حباب دیگر ساطح میشود استعارهای از کارما (karma) میباشد. (به خاطر داشته باشید که در غرب، این واژه اغلب در رابطه با مفهوم نتیجهٔ اعمال خوب و بد گذشتهاست بکار میرود. |
||
واژهٔ [[کارما]] در متنهای شرقی به یک عمل یا |
واژهٔ [[کارما]] در متنهای شرقی به یک عمل یا بهطور دقیق تر یک عمل از روی قصد گفته میشود. در آیین بودا عقیده بر اینست که هر کارما (هر عمل اختیاری) یک ''پیامدِ کارمیک'' در برخواهد داشت و در جایی دیگر یک اثر ایجاد خواهد کرد و این اعمالِ ارادی عالم را به پیش میبرد. نتیجهٔ این نوع نگرش اغلب با انتظارات معمول ما در تعارض است. یک جریان متغیر از احتمالات برای آینده در بطن نظریههایی که به همراه [[آی چینگ]] وجود دارد. احتمالات در مرکز چیزها و انسان وجود دارد. یک نوع ارادهٔ الهی قوانین بنیادی برای صورت دهی به احتمالات موجود در عالم را نظم و ترتیب میدهد و ارادهها انسانها همواره عاملی ست که از آن طریق انسانها میتوانند با موقعیتهای جهان واقعی دست و پنجه نرم کنند. چنانچه یک فرد در زندگی با یک طوفان عظیم هم روبرو گردد، او حتی در آن موقعیت هم هنوز تعدادی انتخاب دارد. یک فرد ممکن است تسلیم شود. دیگری ممکن است مبارزه و در نهایت بقا را انتخاب کند. طرز فکر یی جینگ بیشتر ازآنکه به [[فیزیک کلاسیک]] شبیه باشد نزدیک به [[فیزیک کوانتوم]] است. همچنین با ایدههای اراده گرا یا اگزیستانسیالیست مبنی بر در نظر گرفتن زندگی فرد به عنوان یک نقشه هم سویی دارد. پیروان فیلسوفی به نام موزی Mozi کشفهای زودهنگامی در [[فیزیک نور]] و دیگر شاخههای فیزیک صورت دادند. این کشفهایی با ایدههای جبر گرایانه هم خوانی داشت. |
||
== در ادبیات فارسی == |
== در ادبیات فارسی == |
||
مولانا |
مولانا میگوید: |
||
ما همه شیران ولی شیر عَلَم |
ما همه شیران ولی شیر عَلَم |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
جان فدای آنکه ناپیداست باد |
جان فدای آنکه ناپیداست باد |
||
ما که ایم اندر جهان |
ما که ایم اندر جهان پیچپیچ |
||
چون الف از خود چه دارد هیچ هیچ |
چون الف از خود چه دارد هیچ هیچ |
||
در مثنوی و سایر آثار مولانا و شاعران عارف |
در مثنوی و سایر آثار مولانا و شاعران عارف |
||
اینگونه ابیات با ابیات پیشین در باب اختیار |
|||
ظاهراً |
ظاهراً با هم در تضادند |
||
و ممکن است شخص حیران ماند |
و ممکن است شخص حیران ماند |
||
که بالاخره کدام یک از جبر یا اختیار حقیقت حال ماست. |
که بالاخره کدام یک از جبر یا اختیار حقیقت حال ماست. |
||
پاسخ مولانا و جمله بزرگان ما این است |
پاسخ مولانا و جمله بزرگان ما این است |
||
که جبر و اختیار |
که جبر و اختیار هیچیک حقیقت حال ما نیست |
||
از یک سو ما احساس اختیار |
از یک سو ما احساس اختیار میکنیم |
||
و نمیتوانیم منکر احساس خود شویم |
و نمیتوانیم منکر احساس خود شویم |
||
از طرف دیگر |
از طرف دیگر میدانیم که هر چه رخ میدهد علتی دارد |
||
و آن علت را نیز علتی است |
و آن علت را نیز علتی است |
||
تا |
تا میرسد به علت اول که آن خداست. |
||
برای رهایی ا زاین تضاد و حیرت، |
برای رهایی ا زاین تضاد و حیرت، |
||
حکمت این است که ما در روابط با یکدیگر |
حکمت این است که ما در روابط با یکدیگر |
||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
و بر مبنای آن عمل کنیم |
و بر مبنای آن عمل کنیم |
||
اما در عین حال در عالم ادراک آگاه باشیم |
اما در عین حال در عالم ادراک آگاه باشیم |
||
که نه ما و نه دیگران |
که نه ما و نه دیگران هیچیک به استقلال فاعل عمل نیستیم |
||
بلکه ما مسخر فرمان الهی هستیم |
بلکه ما مسخر فرمان الهی هستیم |
||
که به اختیار خود کاری را انجام دهیم؛ |
که به اختیار خود کاری را انجام دهیم؛ |
||
بدین نگاه دلهای ما با خلق صاف و بی کدورت خواهد ماند |
بدین نگاه دلهای ما با خلق صاف و بی کدورت خواهد ماند |
||
زیرا |
زیرا هیچکس را در درون ملامت نمیکنیم |
||
چرا که همه سخره فرمان حقند |
چرا که همه سخره فرمان حقند |
||
اما در عالم |
اما در عالم نسبتها در روابط اجتماعی و اخلاقی |
||
مصلحت همگان در این است |
مصلحت همگان در این است |
||
که خود و دیگران همه را مختار و مسئول دانیم.<ref>بر گرفته از کتاب " |
که خود و دیگران همه را مختار و مسئول دانیم.<ref>بر گرفته از کتاب " مائدههای فرهنگی " به اهتمام حسین الهی قمشه ای</ref> |
||
== جستارهای وابسته == |
== جستارهای وابسته == |
||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
== منابع == |
== منابع == |
||
{{پانویس}} |
{{پانویس}} |
||
* Wikipedia contributors, |
* Wikipedia contributors, "Determinism," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Determinism&oldid=208141468 |
||
{{فلسفه}} |
{{فلسفه}} |
نسخهٔ ۲۲ نوامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۵۰
برای تأییدپذیری کامل این مقاله به منابع بیشتری نیاز است. (مه ۲۰۱۶) |
بخشی از سلسله مقالهها پیرامون |
معرفتشناسی |
---|
جبرگرایی، دترمینیسم یا تعینگرایی یک موضوع فلسفی است که بر طبق آن هر رویدادی از جمله شناخت، رفتار، تصمیمات و کنشهای آدمی به صورت عِلّی بدست زنجیرهٔ پیوستهای از رخدادهای پیشین تعیین شدهاست. جبرگرایی را به شکل دیگری نیز میتوان تعریف نمود: فرضیهای که بر طبق آن در هر لحظه یک و تنها یک آیندهٔ فیزیکیِ ممکن و شدنی وجود دارد. در نتیجهٔ جدالهای تاریخی بیشماری که بر سر مسئلهٔ جبرگرایی صورت گرفتهاست، دیدگاههای فلسفی گوناگونی در این باره وجود دارد.
جبرگرایی معمولاً در مقابل اراده آزاد و مسئولیت اخلاقی قرار دارد.
فلسفه جبرگرایی
تصور غلط بسیار رایجی که در مورد جبرگرایی وجود دارد این است که بسیاری گمان میکنند جبرگرایی لزوماً گویای این است که بشر یا افراد هیچ تأثیری بر آینده و رویدادهای آینده ندارند. به این دیدگاه سرنوشت گرایی یا تقدیر گرایی (fatalism) گفته میشود. در حالی که جبر گرایان عقیده دارند که آدمی بر آینده و رویدادهای آینده تأثیر دارد، اما میزانِ تأثیر فرد، خود به رویدادهای گذشته و آینده بستگی دارد. به عبارت دقیق تر جبرگرایی سببی (عِلّی) به ایدههای ماتریالیسم و علیت مربوط میشود. از فیلسوفانی که با این مسئله درگیر بودهاند میتوان به توماس هابز، اسپینوزا، لایب نیتس، دیوید هیوم، کانت، شوپنهاور، نیچه و اخیراً جان سیرله، تد هاندریخ و دانیل دنت اشاره کرد. طبق جبرگراییِ مکانیستی هر رویدادی حلقهای از یک زنجیرهٔ پیوسته و ناگسستنی از رویدادهای پیشین است در حالی که مدل احتمالی یا انتخابی شرایط را این چنین در نظر نمیگیرد.
ماهیت جبرگرایی
معنی دقیق واژهٔ جبرگرایی در طول تاریخ به شکلهای مختلفی شرح و تفسیر شدهاست. برخی که به آنها «ناسازگاران[۱]» گفته میشود به جبرگرایی و ارادهٔ آزاد به عنوان دو پدیدهٔ ناسازگار نگاه میکنند. به دیدگاهی که به وجود چیزی به نام ارادهٔ آزاد اعتقاد ندارند و آن را تنها یک توهم میدانند اصطلاحاً جبرگرایی سخت گفته میشود. برخی دیگر که به آنها سازگاران یا جبرگراهای نرم گفته میشود عقیده دارند که این دو ایده را میتوان با یکدیگر مربوط ساخت و ارادهٔ آزاد و جبرگرایی منافاتی با یکدیگر ندارند. به ناسازگارانی که وجود ارادهٔ آزاد را میپذیرند اما جبرگرایی به کلی رد میکنند، طرفدارانِ آزادی اراده[۲] گفته میشود که البته نباید با تعاریف سیاسیِ آن اشتباه گرفته شود. بیشتر اختلاف نظرها به این دلیل است که تعریف واژهٔ «ارادهٔ آزاد» همانند واژهٔ «جبرگرایی» مبهم و متغیر است. برخی گمان میکنند که ارادهٔ آزاد مربوط به یک حقیقت متافیزیکی از وساطت مستقل میشود، در حالی که از نظر برخی دیگر ارادهٔ آزاد تنها به عنوان یک حس وساطت در نظر گرفته میشود که انسانها در حین عمل تجربه میکنند. برای مثال هیوم عنوان میکند که تا زمانی که امکان دارد یک فرد بهطور آزادانه به دستهای از تمایلات و عقاید نرسد، تنها تعبیر معنادار از آزادی مربوط میشود به توانایی یک فرد در ترجمهٔ تمایلات و باورها به اعمال اختیاری.
تنوع جبرگرایی
جبرگرایی سببی یا وابسته به قانون یا عِلّی فرضیه ایست که بر مبنای آن رویدادهای آینده از طریق ترکیب رویدادهای گذشته و حال با قوانین طبیعت مستلزم و بایسته میشود. این چنین جبرگرایی را میتوان در تجراب فکری دیو لاپلاس دید. یک وجود را در نظر بگیرید که از تمامی حقایق گذشته و حال و تمامی قوانین طبیعی که هستی را هدایت میکند با خبر است. این چنین وجودی ممکن است تحت شرایط معینی قادر باشد تا از این دانش برای پیش بینی آینده، حتی تا کوچکترین جزئیات استفاده کند. جبرگرایی جزمی لاپلاس (از نظر استیون هاوکین) اصولاً به عنوان جبرگرایی علمی در نظر گرفته میشود. بر مبنای این فرض بنا شدهاست که تمامی رویدادها دارای علت و اثر میباشند و ترکیب دقیقی از رویدادها در یک زمان خاص باعث تولید یک نتیجهٔ خاص میشود. این جبرگرایی علی رابطهٔ مستقیمی با پیش بینی پذیری دارد. پیش بینی پذیری بی عیب و نقص بهطور کامل بر جبرگرایی دلالت دارد. اما نبود پیش بینی پذیری لزوماً به معنای نبود جبرگرایی نیست. (به عبارت دیگر میتوان جبرگرا بود اما توانایی پیش بینی نداشت). عدم توانایی پیش بینی میتواند به علل عنظیر کمبود اطلاعات، پیچیدگی بیش از حد و غیره مربوط باشد. برای مثال بمبی را در نظر بگیرید که در حال فرود آمدن بر روی زمین میباشد. با استفاده از ریاضیات میتوانیم زمانی که بمب به زمین میرسد را محاسبه کنیم. همچنین با استفاده از رویدادهای گذشته میدانیم که با منفجر شدن بمب چه اتفاقی خواهد افتاد.
جبرگرایی منطقی نوعی از جبرگرایی است که بر طبق آن همهٔ قضایا خواه مربوط به گذشته باشند یا حال یا آینده هم غلط و هم درست هستند. مسئلهٔ ارادهٔ آزاد دراین دیدگاه، اینست که چگونه انتخابها میتوانند آزادانه باشند، آنچه که فرد در آینده انجام خواهد داد از قبل به عنوان درست یا غلط در حال حاضر تعیین شدهاست.
علاوه بر اینها جبرگرایی محیطی نیز وجود دارد که به آن جبر جغرافیایی یا آب و هوایی نیز گفته میشود که بر طبق آن محیط طبیعی بیشتر از محیط اجتماعی تعیین کنندهٔ فرهنگ میباشد. کسانی که به این نوع جبرگرایی عقیده دارند عنوان میکنند که بشر به شدت توسط محرک – پاسخ (رفتار محیطی) محدود شدهاست و هیچ گونه توانایی برای انحراف از ان ندارد. طرفداران کلیدی این دیدگاه عبارتاند از الن چرچیل سمپل، السورت هانتینگتون، توماس گریفیت تایلر و تا اندازهای جیرد دیاموند (هر چند که بر سر اینکه او یک جبرگرایی محیطی هست یا نه اختلافاتی وجود دارد)
جبرگرایی زیستی دیدگاهِ دیگری ست که بر مبنای آن تمامی رفتارها، عقاید و تمایلات از طریق ژنتیک فرد تعیین و ثابت شدهاست. علاوه بر اینها، انواع دیگری از جبرگرایی نیز وجود دارد که از بین آنها میتوان به جبرگرایی فرهنگی، جبرگرایی روانشناختی اشاره کرد. ترکیب و تلفیق دیدگاههای جبرگرایی نیز متداول است. مثلاً جبرگرایی زیستی – محیطی.
جبرگرایی الهی نوع دیگری از جبرگرایی است که طبق آن خدایی وجود دارد که تمامی آنچه انسان انجام میدهد را تعیین میکند. هم از طریق دانستن اعمال انسانها از پیش توسط شکلهایی از علم لایتناهی و هم از طریق فرمان دادن بر اعمال انسانها از قبل. مسئله ارادهٔ آزاد از این دیدگاه به این شکل مطرح میشود که چگونه اعمال ما میتواند آزادانه باشد در حالی که خدایی وجود دارد که آن اعمال را پیش از ما تعیین کردهاست.
جبرگرایی در سنت شرق
این ایده که عالم یک سیستم جبری میباشد هم در مذهب، فلسفه و ادبیات شرقی و هم غیر شرقی دیده میشود. جبر گرایی به خوبی در «اصل وابسته» آیین بودا که عنوان میکند هر پدیدهای مشروط و وابستهاست به پدیدههایی غیر از خودش. دیده میشود. یک داستان آموزندهٔ رایج به نام نت ایندرا این مسئله را به شکل استعاره بیان میکند. یک تالار سخنرانی بسیار وسیع به وسیلهٔ آینهها یا شیشههایی که توسط طنابهایی با طولهای مختلف از نقاط مختلفی از سقف آویزان شدهاند تزئین شدهاست. یک نقطهٔ نورانی کافی ست تا تمامی صحنه را روشن کند از آنجاییکه نور از یک حبابهای آویزان به حباب آویزان دیگر شکسته و منتقل میشود. هر حباب به حباب دیگر نور میدهد. به همین شکل هر یک از ما توسط همهٔ چیزهای موجود در عالم اصطلاحاً نورانی میشویم. در آیین بودا از این آموزه استفاده میشود تا نشان داده شود که نسبت دادن هر گونه ارزش ویژه چیزی به معنی نادیده گرفتن وابستگی متقابل بین آن چیز با تمامی چیزهای دیگرست بیشتر از آنکه یک جهان مکانیکی تعینن کنندهٔ اراده یی باشد که انسانها تصور میکنند خودشان در حال شکل دهی به آن هستند، این ارادههای تمام مخلوقات دارای ادراک است که واقعیتی که به نظر میرسد و ما خود را در آن به عنوان یک موجود زنده درک میکنیم را تعیین میکند. در داستان ایندرا نت نوری که در طول صحنه از حبابی به حباب دیگر ساطح میشود استعارهای از کارما (karma) میباشد. (به خاطر داشته باشید که در غرب، این واژه اغلب در رابطه با مفهوم نتیجهٔ اعمال خوب و بد گذشتهاست بکار میرود.
واژهٔ کارما در متنهای شرقی به یک عمل یا بهطور دقیق تر یک عمل از روی قصد گفته میشود. در آیین بودا عقیده بر اینست که هر کارما (هر عمل اختیاری) یک پیامدِ کارمیک در برخواهد داشت و در جایی دیگر یک اثر ایجاد خواهد کرد و این اعمالِ ارادی عالم را به پیش میبرد. نتیجهٔ این نوع نگرش اغلب با انتظارات معمول ما در تعارض است. یک جریان متغیر از احتمالات برای آینده در بطن نظریههایی که به همراه آی چینگ وجود دارد. احتمالات در مرکز چیزها و انسان وجود دارد. یک نوع ارادهٔ الهی قوانین بنیادی برای صورت دهی به احتمالات موجود در عالم را نظم و ترتیب میدهد و ارادهها انسانها همواره عاملی ست که از آن طریق انسانها میتوانند با موقعیتهای جهان واقعی دست و پنجه نرم کنند. چنانچه یک فرد در زندگی با یک طوفان عظیم هم روبرو گردد، او حتی در آن موقعیت هم هنوز تعدادی انتخاب دارد. یک فرد ممکن است تسلیم شود. دیگری ممکن است مبارزه و در نهایت بقا را انتخاب کند. طرز فکر یی جینگ بیشتر ازآنکه به فیزیک کلاسیک شبیه باشد نزدیک به فیزیک کوانتوم است. همچنین با ایدههای اراده گرا یا اگزیستانسیالیست مبنی بر در نظر گرفتن زندگی فرد به عنوان یک نقشه هم سویی دارد. پیروان فیلسوفی به نام موزی Mozi کشفهای زودهنگامی در فیزیک نور و دیگر شاخههای فیزیک صورت دادند. این کشفهایی با ایدههای جبر گرایانه هم خوانی داشت.
در ادبیات فارسی
مولانا میگوید:
ما همه شیران ولی شیر عَلَم
حملهمان از باد باشد دم بدم
حملهمان از باد و ناپیداست باد
جان فدای آنکه ناپیداست باد
ما که ایم اندر جهان پیچپیچ
چون الف از خود چه دارد هیچ هیچ
در مثنوی و سایر آثار مولانا و شاعران عارف اینگونه ابیات با ابیات پیشین در باب اختیار ظاهراً با هم در تضادند و ممکن است شخص حیران ماند که بالاخره کدام یک از جبر یا اختیار حقیقت حال ماست. پاسخ مولانا و جمله بزرگان ما این است که جبر و اختیار هیچیک حقیقت حال ما نیست از یک سو ما احساس اختیار میکنیم و نمیتوانیم منکر احساس خود شویم از طرف دیگر میدانیم که هر چه رخ میدهد علتی دارد و آن علت را نیز علتی است تا میرسد به علت اول که آن خداست. برای رهایی ا زاین تضاد و حیرت، حکمت این است که ما در روابط با یکدیگر خود و دیگران را مختار و مسئول دانیم و بر مبنای آن عمل کنیم اما در عین حال در عالم ادراک آگاه باشیم که نه ما و نه دیگران هیچیک به استقلال فاعل عمل نیستیم بلکه ما مسخر فرمان الهی هستیم که به اختیار خود کاری را انجام دهیم؛ بدین نگاه دلهای ما با خلق صاف و بی کدورت خواهد ماند زیرا هیچکس را در درون ملامت نمیکنیم چرا که همه سخره فرمان حقند اما در عالم نسبتها در روابط اجتماعی و اخلاقی مصلحت همگان در این است که خود و دیگران همه را مختار و مسئول دانیم.[۳]
جستارهای وابسته
منابع
- Wikipedia contributors, "Determinism," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Determinism&oldid=208141468