گرشاسپ (پسر زو)

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
گرشاسپ
اطلاعات کلی
نامگرشاسپ
نام کاملگرشاسپ‌زَو
منصبشاه
نژادکیان
تخت‌گاهآمل
ملیتایران
سایر اطلاعات
پادشاهی۹ سال
جنگبا توران
نتیجههزیمت گرشاسپ
خانواده
نام پدرزو
نبیرهکی‌کاووس
دورهپیشدادی
پیش ازکیقباد
پس اززو
گرشاسپ(پسر زو) در حال جنگ با دیو های سگ سر که از تنه درخت به عنوان اسلحه استفاده می‌کنند کتابخانه بریتانیا

گَرشاسپ یا گَرشاسب، پسر زَو، از پادشاهان پیشدادی است. او را نباید با گرشاسپ پهلوان و نیای رستم اشتباه کرد. نام گرشاسپ از اوستایی کِرِساسپَ گرفته شده و به معنی «دارندهٔ اسب لاغر» است.

جلال خالقی مطلق ابیات مربوط به پادشاهی گرشاسپ را الحاقی و غیر اصیل می‌داند، و این این ابیات را در نسخه تصحیحی خود ندارد. زیرا که این ابیات در نسخه‌های فلورانس به تاریخ ۶۱۴ هجری و دست‌نویس استانبول ۷۳۱ و نسخه دست‌نویس لندن۸۹۱هجری نیست و در ترجمه عربی بنداری هم نیامده است. و همچنین با توجه به اشعار شاهنامه بعد از درگذشت زو طهماسب ایران بی شاه می‌ماند و ایرانیان به زال پناه می‌برند و از زابل زال و رستم و سپاه ایران برای مقابله با افراسیاب می‌شتابند. [۱]

ابیات مربوط به پادشاهی گرشاسپ در ترجمه عربی شاهنامه فردوسی، غررالسیر ثعالبی نیز نیامده است[۲].

گرشاسپ‌زو در شاهنامه[ویرایش]

ایرانیان در دوران گرشاسپ‌زَو و پدرش زَوطهماسپ به سبب شکست سختی که در زمان نوذر از تورانیان خورده بودند و حتی نوذر به دست افراسیاب کشته گشته بود، هرگز نتوانستند قد راست نمایند. نوذر هنگام محاصره پایتخت کشور توسط افراسیاب، پشت به قارن شاه ری گرم داشت، اما قارن نیز در آن زمان توان رویارویی با افراسیاب را نداشت. به همین سبب ایرانیان چشم یاری و کمک به زابلیان دوخته بودند.

زَوطهماسپ که در گذشت و گرشاسپ‌زَو بر تخت ایران نشست، خبرش به توران رسید، افراسیاب که در آن زمان سپهسالار توران بود نه شاه توران، درنگ را جایز ندانست علی‌رغم بی‌میلی پشنگ نیایش، از طریق خوار ری[۳] به ایران هجوم آورد و ایرانیان نزد زال شتافتند[۴] زال از پیری و کهولت شکوه نمود، امّا نوید رستم را در مشارکت و دفاع به ایرانیان داد، ولی رستم نوجوانی است که هنوز لب‌اش بوی شیر می‌دهد.[۵]

پسر بود زو را یکی خویش کامپدر کرده بودیش گرشاسپ نام
بیامد نشست از بر تخت و گاهبه سر برنهاد آن کیانی کلاه
چو بنشست بر تخت و گاه پدرجهان را همی داشت با زیب و فر
چنین تا برآمد برین روزگاردرخت بلا کینه آورد بار
به ترکان خبر شد که زو در گذشتبر آنسان که بد تخت بی‌کاره گشت
بیامد به خوار ری افراسیابببخشید گیتی و بگذاشت آب[۶]

پانویس[ویرایش]

  1. گل رنج‌های کهن، برگزیده مقالات درباره شاهنامه فردوسی، دکتر جلال خالقی مطلق، به کوشش علی دهباشی، انتشارات دکتر محمود افشار با همکاری انتشارات سخن ۱۳۹۷
  2. برابرنهاد شاهنامه فردوسی و غرر السیر ثعالبی، عباس پریش‌روی، انتشارات دکتر محمود افشار با همکاری انتشارات سخن، ۱۳۹۰
  3. شاید همان ری باستان باشد
  4. البته همه این کشورها در خطر تهاجم توران قرار داشتند و چاره‌ای جز یاری یکدیگر تحت یک اتحادیه نداشتند
  5. هنوز از لبت شیر بوید همی … دلت ناز و شادی بجوید همی
  6. شاهنامه. جلد دوم. گرشاسپ ص ۷۰

منابع[ویرایش]

  • حسین، الهی قمشه‌ای (۱۳۸۶). شاهنامه فردوسی. ترجمهٔ ناهید فرشادمهر. تهران: نشر محمد. شابک ۹۶۴-۵۵۶۶-۳۵-۵.

پیوند به بیرون[ویرایش]

فهرست شخصیت‌های شاهنامه