علی بن موسی الرضا: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
[نسخهٔ بررسی‌نشده][نسخهٔ بررسی‌نشده]
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Shobhe (بحث | مشارکت‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: متن دارای ویکی‌متن نامتناظر ویرایشگر دیداری
Shobhe (بحث | مشارکت‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۷۱: خط ۱۷۱:
محمد بن جریر طبری هیچ اشاره‌ای به مسموم شدن علی بن موسی کرده‌است. طبری می‌نویسد: گویند: مأمون از سرخس برفت تا به طوس رسید. وقتی آنجا رسید چند روزی به نزد قبر پدرش بماند. مأمون بگفت تا او را به نزد قبر رشید به خاک کردند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تاریخ طبری جلد سیزدهم ابوالقاسم پاینده|نام خانوادگی=محمد بن جریر طبری|نام=|ناشر=اساطیر|سال=1380|شابک=|مکان=|صفحات=}}</ref> مأمون در سال ۲۰۲ هجری «ام حبیب» دختر خویش را زن «علی بن موسی» و «ام‌الفضل» را زن محمد بن علی بن موسی (امام محمد تقی) کرد. بسیاری از علما و روحانیون شیعه و تاریخدان‌ها اعتقاد دارند که امام رضا توسط مأمون مسموم شده و واین اتفاق درست است ولی در شیعه بودن یا نبودن آن سخن زیاد است لیکن شهید مطهری نوشته او شیعه امام‌کُش بود ولی روزی گفت مأمون پدرم هارون به من شیعه بودن را آموخته و خود شیعه بود همه از تعجب گفتند چگونه چنین چیزی ممکن است درحالیکه پدرت شیعیان را شکنجه و قبر امامان و اجساد آنان را تکه‌تکه کرد و چند امام را به شهادت رساند. گفت پدرم می‌دانست این امامان که دوازده تن اند و بعضی مرده‌اند و دو تن زنده یعنی علی بن موسی و محمد بن علی و بقیه هنوز به دنیا نیامده‌اند حق جانشینی رسول‌الله را دارند و تنها راه رستگاری پیروی از آنان است و آنان نورهای بهشت اند ولی پدرم هارون می‌خواست خود در جایگاه خلافت باشد.
محمد بن جریر طبری هیچ اشاره‌ای به مسموم شدن علی بن موسی کرده‌است. طبری می‌نویسد: گویند: مأمون از سرخس برفت تا به طوس رسید. وقتی آنجا رسید چند روزی به نزد قبر پدرش بماند. مأمون بگفت تا او را به نزد قبر رشید به خاک کردند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تاریخ طبری جلد سیزدهم ابوالقاسم پاینده|نام خانوادگی=محمد بن جریر طبری|نام=|ناشر=اساطیر|سال=1380|شابک=|مکان=|صفحات=}}</ref> مأمون در سال ۲۰۲ هجری «ام حبیب» دختر خویش را زن «علی بن موسی» و «ام‌الفضل» را زن محمد بن علی بن موسی (امام محمد تقی) کرد. بسیاری از علما و روحانیون شیعه و تاریخدان‌ها اعتقاد دارند که امام رضا توسط مأمون مسموم شده و واین اتفاق درست است ولی در شیعه بودن یا نبودن آن سخن زیاد است لیکن شهید مطهری نوشته او شیعه امام‌کُش بود ولی روزی گفت مأمون پدرم هارون به من شیعه بودن را آموخته و خود شیعه بود همه از تعجب گفتند چگونه چنین چیزی ممکن است درحالیکه پدرت شیعیان را شکنجه و قبر امامان و اجساد آنان را تکه‌تکه کرد و چند امام را به شهادت رساند. گفت پدرم می‌دانست این امامان که دوازده تن اند و بعضی مرده‌اند و دو تن زنده یعنی علی بن موسی و محمد بن علی و بقیه هنوز به دنیا نیامده‌اند حق جانشینی رسول‌الله را دارند و تنها راه رستگاری پیروی از آنان است و آنان نورهای بهشت اند ولی پدرم هارون می‌خواست خود در جایگاه خلافت باشد.


== دفن و آرامگاه ==
== مدفن ==
{{نوشتار اصلی|حرم امام رضا}}
پس از وفات علی بن موسی، وی در شهر طوس،‌ در کنار هارون الرشید دفن گردید.

=== مراسم دفن ===
پس از وفات علی بن موسی، جسد او را در سمت بالاسرِ قبر هارون عباسی، دفن کردند. علی بن موسی در سفر خود به خراسان، به روستای سناباد (مشهد کنونی) وارد شد و در آن سفر، وقتی بر سر قبر هارون الرشید رسیدند، علی بن موسی به اباصلت خبر دفن شدنش در بالاسر هارون را داد. سپس از نیت مأمون جهت دفن پیکرش در کنار هارون پرده‌برداشت و به اباصلت اطمینان داد که پایین پا و پشت سر مأمون به علت سختی زمین، شکافته نمی‌شود و مأمون مجبور است که مرا در بالاسر هارون دفن کند.<ref>{{پک|مهدوی پارسا|۱۳۹۱|ک=نکته‌هایی پیرامون حرم شناسی|ص=۹}}</ref>

=== اصطلاحات ===
در فرهنگ لغات دهخدا و معین، اصطلاحات مربوط به حرم و آرامگاه به تفصیل بیان شده‌است. اصطلاحاتی چون آستان، اِیوان، بَست، خادم، بُقعه، رَوضه، رِواق، صحن و ده‌ها اصطلاح دیگر از جمله واژه‌هایی است که در آرامگاه علی بن موسی به آنها برخواهیم خورد. این واژه با واژه‌هایی چون موطن، مسکن، جایگاه، قبر، مرقد، مدفن، بُقعه، حرم، رَوضه، مزار، مشهد، مقبره، مَضجَع و تربت، ازنظر لغوی اندکی تفاوت دارد؛ اما در اصطلاح با آنان هم معناست. آرامگاه مکانی است که پیکر امام† یا امامزاده (در اصطلاح شیعی) یا بزرگی در آنجا دفن شده باشد. در لغت به معنی قسمت پیشین اتاقِ متّصل به در، درگاه، ساحت، کفش کَن، عتبه، آستانه است. در اماکن مقدسه† به اولین و نزدیک‌ترین ورودی به سمت ضریح، آستان یا آستانه یا عتبه می‌گویند.<ref>{{پک|موسوی پناه|۱۳۹۱|ک=حرم در واژه‌ها|ص=۶}}</ref>
<br />


== سال‌شمار امامت امامان دوازده‌گانه شیعه ==
== سال‌شمار امامت امامان دوازده‌گانه شیعه ==
خط ۲۱۸: خط ۲۲۵:
*{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=خرازی|نام=محسن|پیوند نویسنده=|پیوند نویسنده۲=|پیوند ویراستار=|عنوان=زندگانی چهارده معصوم علیهم السلام: قسمت مربوط به حضرت امام رضا (علیه السلام)|کوشش=|ویرایش=|سری=|سال=۱۳۸۷|ناشر=مسجد مقدس جمکران|مکان=قم|زبان=فارسی|گفتاورد=|پی‌نوشت=|مترجم=|پیوند=http://www.ghbook.ir/index.php?option=com_dbook&task=viewbook&book_id=3431&Itemid=167&lang=fa}}
*{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=خرازی|نام=محسن|پیوند نویسنده=|پیوند نویسنده۲=|پیوند ویراستار=|عنوان=زندگانی چهارده معصوم علیهم السلام: قسمت مربوط به حضرت امام رضا (علیه السلام)|کوشش=|ویرایش=|سری=|سال=۱۳۸۷|ناشر=مسجد مقدس جمکران|مکان=قم|زبان=فارسی|گفتاورد=|پی‌نوشت=|مترجم=|پیوند=http://www.ghbook.ir/index.php?option=com_dbook&task=viewbook&book_id=3431&Itemid=167&lang=fa}}
*{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=مکارم شیرازی|نام=ناصر|پیوند نویسنده=ناصر مکارم شیرازی|پیوند نویسنده۲=|پیوند ویراستار=|عنوان=مناظرات تاريخي امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر|کوشش=|ویرایش=|سری=دوم|سال=۱۳۸۸|ناشر=بنیاد پژوهش‌های اسلامی|مکان=مشهد|زبان=فارسی|گفتاورد=|پی‌نوشت=|مترجم=|پیوند=http://www.ghbook.ir/index.php?option=com_dbook&task=viewbook&book_id=6154&Itemid=167&lang=fa}}
*{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=مکارم شیرازی|نام=ناصر|پیوند نویسنده=ناصر مکارم شیرازی|پیوند نویسنده۲=|پیوند ویراستار=|عنوان=مناظرات تاريخي امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر|کوشش=|ویرایش=|سری=دوم|سال=۱۳۸۸|ناشر=بنیاد پژوهش‌های اسلامی|مکان=مشهد|زبان=فارسی|گفتاورد=|پی‌نوشت=|مترجم=|پیوند=http://www.ghbook.ir/index.php?option=com_dbook&task=viewbook&book_id=6154&Itemid=167&lang=fa}}
*{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=مدرسی|نام=محمدتقی|پیوند نویسنده=سید محمدتقی مدرسی|پیوند نویسنده۲=|پیوند ویراستار=|عنوان=زندگی ثامن الائمه حضرت علی بن موسی علیه السلام|کوشش=|ویرایش=|سری=|سال=۱۳۸۲|ناشر=محبان الحسین(ع)|مکان=تهران|زبان=فارسی|گفتاورد=|پی‌نوشت=|مترجم=محمدصادق شریعت}}
*{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=موسوی پناه|نام=سید ابراهیم|پیوند نویسنده=|پیوند نویسنده۲=|پیوند ویراستار=|عنوان=حرم در واژه‌ها|کوشش=|ویرایش=|سری=|سال=۱۳۹۱|ناشر=انتشارات قدس رضوی|مکان=مشهد|زبان=فارسی|گفتاورد=|پی‌نوشت=|مترجم=|پیوند=http://www.ghbook.ir/index.php?option=com_dbook&task=viewbook&book_id=14559&Itemid=167&lang=fa}}
*{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=مهدوی پارسا|نام=حسین|پیوند نویسنده=|پیوند نویسنده۲=|پیوند ویراستار=|عنوان=نکته‌هایی پیرامون حرم شناسی|کوشش=|ویرایش=|سری=|سال=۱۳۹۱|ناشر=انتشارات قدس رضوی|مکان=مشهد|زبان=فارسی|گفتاورد=|پی‌نوشت=|مترجم=|پیوند=http://www.ghbook.ir/index.php?option=com_dbook&task=viewbook&book_id=14535&Itemid=167&lang=fa}}


*
*

نسخهٔ ‏۲۷ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۲۴

علی بن موسی
خوشنویسی نام «علی الرضا» به خط ثلث در مسجد النبی، مدینه
عنوان(ها)رضا
اطلاعات شخصی
زاده۱۱ ذی القعده سال ۱۴۸ پس از هجرت
درگذشته۳۰ صفر سال ۲۰۳ پس از هجرت
محل دفنمسجد بالاسر، حرم امام رضا، مشهد
همسرسبیکه (خیزران)
فرزندانمحمد تقی
والدین

علی بن موسی الرضا (۱۴۸۲۰۳ ه‍.ق)، ملقب به رضا و ابوالحسن، هشتمین امام شیعیان دوازده امامی بعد از پدرش موسی کاظم و پیش از پسرش محمد تقی می‌باشد. علی بن موسی در شهر مدینه از نجمه خاتون متولد و در دیار توس از دنیا رفت. رضا در دوره‌ای می‌زیست که خلفای عباسی با مشکلات عمده‌ای از جمله شورش‌های شیعیان مواجه بودند. مأمون به دنبال راهی برای پیروزی بر این شورش‌ها تصمیم گرفت رضا را در حکومت دخیل کند، و به همین منظور پست ولیعهدی را به عهدهٔ او گذاشت. مأمون بعدها به اشتباهش پی‌برد و برای جبران آن به نوشتهٔ بیشتر مورخان تصمیم گرفت به او سم خورانده، او را از سر راهش بردارد. رضا در یکی از روستاهای خراسان که بعدها به مناسبت خاکسپاری‌اش در آن به مشهد (محل شهادت)، تغییر نام یافت به خاک سپرده شد.[۱][۲] مقبرهٔ وی سالانه مورد بازدید میلیون‌ها شیعه[۳] از ایران، پاکستان، بحرین، عراق و دیگر کشورها قرار می‌گیرد.

مشخصات

نام

علی به معنای والامقام و بلند مرتبه است.[۴][۵] شیعیان معتقدند، نام علی برای او در لوح فاطمه که مطابق منابع دست‌اول و کتب شیعی، خدا آن را از طریق جبرئیل به محمد داد و محمد آن را به دخترش فاطمه هدیه داده، موجود است.[۶] علی بن موسی، سومین امام شیعی است که پس از علی بن ابی طالب و علی بن حسین، به اسم علی نامگذاری شده‌است. پس از او نیز علی النقی (نوه علی بن موسی) نیز به اسم علی نامگذاری گردید.

القاب

پدر علی بن موسی از همان لحظه تولد،‌ لقب رضا و ابوالحسن را برایش برگزید.[۷] نزدیکان او، وی را ابوعلي می‌گفتند و دیگر القاب ايشان رضا، صابر، زكي، ولي، وفي، سراج الله، نورالهدي، قرة عين المؤمنين، مكيدة الملحدين، كفو، الملك، كافي الخلق، رب السرير مي‌باشد.[۸][۹] در منابع شیعی از او به نام ابوالحسن ثانی یاد می‌کنند.[۱۰] به این منظور که با پدرش موسی کاظم که ابوالحسن اول خوانده می‌شد اشتباه نشود. مشهورترین لقب وی، رضا می‌باشد؛ برخی معتقند، پس از آنکه علی بن موسی، ولایتعهدی مأمون را پذیرفت، وی توسط مأمون به لقب رضا ملقب شد. به این معنا که وی به ولایتعهدی راضی شده‌است. اما بزنطی گزارش کرده‌است که محمد بن علی (فرزند علی بن موسی) در پاسخ پرسش او دربارهٔ شایعه لقب داده شدن علی بن موسی به رضا، آن هم توسط مأمون، گفته‌است: «دروغ می‌گویند و خیانت می‌کنند، بلکه خدا او را ملقب به رضا نموده‌است.»[۱۱] به گفته شیعیان در معنای لقب رضا آورده‌اند خداوند در لوح محفوظ وی را رضا نامیده زیرا كه دوستان و دشمنان از او راضی هستند؛ همچنین فرشتگان از شمایل و اخلاق و اعمال وی رضایت دارند؛ و خدا از او راضی بوده و او را هم راضی كرده است.[۱۲] محمد بن علی الجواد در پاسخ به احمد بن ابی نصر بزنطی در مورد اشتهار پدرش به این لقب می گوید:« برای آنکه مخالفان و دشمنان او را پسندیدند و از او راضی بودند.»[۸] به گفته جوادی آملی، علی بن موسی ﻧﻪ ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﻣﻘﺎﻡ ﺭﺿﺎ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻟﻘﺐ ﻣﻠﻘّﺐ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ! ﺑﻠﮑﻪ ﭼﻮﻥ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻘﺎﻡ می‌رساند، ﻣﻠﻘّﺐ ﺑﻪ ﺭﺿﺎ ﺷﺪ.[۱۳]

پدر

موسی بن جعفر الکاظم، یا موسی کاظم -هفتمین امام شیعیان دوازده امامی بعد از پدرش جعفر صادق- پدر علی بن موسی الرضا است. وی متولد ۱۲۸ هجری قمری، در ابواء (منطقه‌ای در میان مکه و مدینه) است. اهل‌سنت به‌عنوان یک عالم دینی به موسی کاظم احترام می‌گذارند. زندگی موسی کاظم هم‌زمان با زندگی خلفای عباسی منصور، هادی، مهدی و هارون‌الرشید بود. موسی کاظم چندین بار به زندان افتاد و عاقبت در زندان سندی بن شابک در بغداد به دستور خلیفه کشته شد.[۱۴][۱۵]

مادر

مادرش نجمه خاتون برده‌ای از مغرب یا شمال آفریقا بود که خریداری و آزاد شده بود، تا به ازدواج موسی کاظم دربیاید.[۲][۱۶][۱۷] نقل است مادر موسی کاظم، حمیدة المصفاه نام داشت؛ وی که از زنان عجم بود، کنیزی خریداری نمود که در سرزمین عرب به دنیا آمده بود و در همانجا رشد و نمو یافته بود. پس از آنکه حمیده، آن کنیز را آزمود و دریافت که در دین و خرد از دیگر مردمان برتر است، وی را برای فرزندش موسی بن جعفر برگزید و به فرزندش گفت: تکتم بهترین و برترین کنیزی است که دیده است و خداوند نسل پاکی به وی می بخشد. لذا او را به موسی کاظم بخشید و سفارش کرد که در حقش نیکی کند.[۱۸] از آنجا که یکی از القاب او خَیزُران مَرسِیَّه گزارش شده، عده‌ای احتمال داده‌اند که وی اهل جزیره مارسی در جنوب فرانسه بوده‌است. و در مقابل از آنجا که وی به شَقْرَاء نُوبِیَّه نیز شهره است، برخی احتمال داده‌اند که او اصالتاً اهل شهر نوبه در شمال آفریقا هستند. این درحالی است که نوبه، به چهار منطقه اطلاق می‌شود: شهرکى در تونس، موضعى در حجاز با فاصله سه روز راه از مدینه، ناحیه‌اى در نزدیکى دریاى تهامه دریاى سرخ، سرزمینى در جنوب مصر.[۱۹]

در منابع شیعی از نجمه خاتون به نیکی یاد کرده، و او را هم‌چون حمیده از علما و پاکان می‌دانند.[۲][۱۶][۱۷]

تاریخ‌نگاران برای مادر علی بن موسی، نام‌های مختلفی ذکر کرده‌اند؛ از جمله: نجمه، اروی، سکن، سمان، تکتم و طاهره. امّا مشهورترین نام وی تکتم و نجمه بوده[۲۰] و پس از متولد شدن امام به نام‌های طاهره و ام‌البنین نیز خوانده شده است. محمدتقی مدرسی معتقد است که دلیل تعدد نام‌های وی شاید به خاطر آن باشد که کنیز، نزد هر یک از صاحبان خود، به نامی خوانده می‌شده است.[۲۱]

سرگذشت

تولد

اکثر مورخین و محدثین همچون شیخ مفید در الارشاد، کلینی در کافی، صدوق در علل الشرایع، مسعودی در مروج الذهب و غیر ایشان[یادداشت ۱]، ولادت علی بن موسی الرضا را در یازدهم ذی‌القعدهٔ سال ۱۴۸ هجری قمری، مصادف با ۲۹ دسامبر ۷۶۵ میلادی در شهر مدینه گزارش کرده‌اند؛ البته کسانی چون، اربلی در کشف الغمّه، ابن شهر آشوب در مناقب، صدوق در عیون الاخبار؛ ولادت وی را در سال ۱۵۳ هجری دانسته‌اند. و برخی نیز تاریخ تولد علی بن موسی را سال ۱۵۱ دانتسه‌اند ولی به هر حال قول نخست از همه قوی‌تر و مشهورتر است و دو قول اخیر طرفدار بسیار کمی دارد.[۲۲] بر اساس تاریخ مشهور، رضا یک ماه پس از مرگ پدربزرگش جعفر صادق به دنیا آمد و زیر نظر پدرش کاظم تربیت شد.[۲۳]

در عهد هارون

هارون الرشید،‌ پس سخت‌گیری بر پدر علی بن موسی و زندانی نمودن او در بغداد؛ سرانجام او را در زندان مسموم کرده و به قتل رسانید.[۲۴] با وفات موسی بن جعفر،‌ پسرش علی بن موسی امامت شیعیان را عهده‌دار شد.

هرچند هارون در این دوران،‌ با تبلیغات شدید برمکیان جهت قتل یا سختگیری بر علی بن موسی روبرو بود،‌ اما با مخالفت‌های هارون و اقدامات برخی اصحاب علی بن موسی، توطئه‌ها به نتیجه نرسید.[۲۵][۲۶] از جمله اتفاقات ناگواری که بر علی بن موسی در دروران حکومت هارون وارد آمد،‌ مساله قیام محمد بن جعفر در مدینه و سرکوب آن توسط هارون الرشید بود. پس از اینکه محمد بن جعفر اعلام قیام کرد،‌ هارون الرشید سپاهی را روانه مدینه و دستور سرکوب قیام و گردن زدن محمد جعفر را صادر کرد. هارون به این حد هم اکتفا نکرد، و به جلّودی (فرمانده لشکر) دستور داد، به خانه‌های علویان یورش برد، و دارایی‌ها و لباس و زیور زنان را غارت کند، و حتّی یک جامه بر تن زنان باقی نگذارد. به گفته شیخ صدوق وقتی جلّودی به خانه علی بن موسی الرضا هجوم آورد، علی بن موسی دستور داد همه زنان، در یک خانه گرد آمدند و خود بر در خانه ایستاد و از هجوم وی به درون خانه جلوگیری کرد و سوگند خورد تا خودش اموال دورن خانه و دارایی زنان اعم از لباس و گوشواره و خلخال زنان را بستاند و به جلّودی تحویل دهد و چنین کرد.[۲۷]

اما این تنها معضل علی بن موسی در دوران هارون نبود، مشکل دیگری که او را می‌آزرد،‌ واقفیان بودند. واقفی‌ها کسانی بودند که اعتقاد داشتند،‌ موسی بن جعفر از دنیا نرفته و هنوز زنده است و روزی می‌خورد و همو قائم آل محمد است که به غیبت رفته. پدیده وقف را، برخی از بزرگان اصحاب موسی بن جعفر رواج داده‌اند، افرادی مانند علی بن ابی حمزه بطائنی، و زیاد بن مروان قندی، و عثمان بن عیسی رواسی. این سه تن، نخستین کسانی شمرده می‌شوند که این مذهب را پدید آورده‌اند و نسبت به آن اظهار اعتقاد و برای آن دعوت کرده‌اند. تردیدی نیست، انگیزه پیدایش وقف و گرایش به آن ناشی از محض عقیده و درک واقعیت نبوده، بلکه برخاسته از تمایلات مادّی، و دواعی نفسانی و دنیوی بوده‌است.[۲۸]

در عهد امین

هارون الرشید در دوران حکومت خویش و به منظور تحکیم قدرت خلافت و پیشگیری از هرگونه مشکلات احتمالی در روند انتقال قدرت، سلسله تمهیداتی را در نظر گرفته و بر اساس آن سیستم جانشینی پیچیده‌ای طراحی کرد. بدین ترتیب، امین به عنوان جانشین هارون، پس از وی به خلافت می‌رسید و مأمون نیز به عنوان جانشین امین منصوب گشت و قاسم، فرزند دیگر هارون، جانشین مأمون شد. تمام این تصمیمات تبدیل به عهدنامه‌ای گشت که بر کعبه آویخته شد و به ایالات فرستاده شد،[۲۹][۳۰] اما پس از مرگ هارون، امین با سلسله اقداماتی مأمون را تحت فشار قرار داد و مدتی پس از عزل قاسم، مأمون را از جانشینی عزل کرد.[۳۱][۳۲]

تاریخ نشان نمی دهد، که در دوران خلافت امین، حکومت با علی بن موسی برخوردی داشته باشد، شاید به علت اینکه در این زمان جوّ تردید و تزلزل بر حکومت، سایه افکنده، و اختلافات داخلی، خانواده عبّاسی را به تفرقه خطرناکی کشانده بود، این تزلزل و اضطراب باعث شد، که امین و دستگاه حکومت او، از توجّه به سوی علی بن موسی و پیگیری امر او باز ماند، از این رو می‌توان این دوره را در زندگی علی بن موسی دوران آرامش نامید.[۳۳]

در عهد مامون

مأمون پس از شکست برادرش امین و نشستن بر تخت حکومت، جهت استقرار حکومتش و پایبندی به سنت خلفاء در تعیین جانشین،‌ اقدام به تعیین ولیعهد نمود. اما در این کار لازم بود که در گزینش ولیعهد، منتهای دقت را به کار برد، و این اقدام را با شرایط دقیق دورانی که با برادرش اختلاف داشت، و نیز زمان پس از آن هماهنگ سازد، برای او آسان نبود، که از خانواده و فرزندان پدرش، و یا دیگران هرکس را بخواهد، به این مقام برگزیند؛ بلکه ناگزیر بود هر گامی که در این راه بر می‌دارد، جنبه‌های گوناگون آن را دقیقا محاسبه کند.[۳۴] وی به دلایل مختلفی به این نتیجه رسید که علی بن موسی را به ولیعهدی خود منصوب کند؛ از جمله این دلایل، نرم کردن علویان بود. علویان به جهت بدعهدی‌های عباسیان در واگذاری حکومت به خاندان نبوت؛ از حکومت عباسیان بسیار خشمگین بوده و دست به قیام‌های متعدد می‌زدند؛ در همین قیام‌ها بصره، اهواز، یمن، فارس، مدائن و حتی مکه به دست علویان فتح شد.[۳۵] مأمون و مشاورانش برای آرام کردن علویان در خراسان و سایر بلاد اسلامی، اقدام به اعطاء ولایتعهدی به یکی از علویان کردند. از دیگر اهداف مأمون قداست بخشیدن به حکومتش بود،‌ چرا که امامان شیعه در دید مردمان عادی و حتی غیر شیعیان، قداست خاص خود را داشته‌اند، برخی هدف مأمون از پیشنهاد ولایتعهدی خود به علی بن موسی الرضا، امام هشتم شیعیان را قداست بخشیدن به حکومت و ایجاد حس تبعیت از حکومتش معرفی کرده‌اند.[۳۶] به عقیده او، پذیرش ولایتعهدی حکومتش توسط علی بن موسی، بهترین دلیل برای مشروعیت این حکومت می‌بود.[۳۷] برخی به نذر مأمون مبنی بر اینکه «اگر بر برادرم امین پیروز شوم، خلافت را به برترین مردم از خاندان ابی‌طالب بسپارم» را دلیل ولایتعهدی علی بن موسی الرضا می‌دانند. اما این احتمال با فاصله زمانی دو ساله بین پیروزی مأمون بر امین و ولایتعهدی علی بن موسی، بعید به‌نظر می‌رسد.[۳۸] آنچه مسلم است، مأمون قصد انتقال قدرت به علی بن موسی یا علویان را نداشته‌است؛ این مطلب با دلایل مختلف ثابت شدنی است.[۳۹]

احضار به مرو

مسعودی چگونگی دعوت از علی بن موسی الرضا را اینگونه شرح می‌دهد: «به سال دویست مأمون، رجاء بن ضحاک و یاسر خادم را پیش علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی فرستاد که او را بیاورند و او را محترمانه پیش مأمون بردند.»[۴۰] در مسیر حرکت علی بن موسی الرضا از مدینه تا مرو، اختلافاتی وجود دارد؛ برخی مسیر حرکت وی را «مدینه، بصره، اهواز، فارس، اصفهان، قم، ری، سمنان، دامغان، نیشابور، طوس، سرخس و مرو» می‌دانند.[۴۱] در مقابل برخی مسیر حرکت ایشان را «مدینه، مکه، قادسیه، بصره، اهواز، بهبهان، اصطخر فارس، طبس، نیشابور و مرو» می‌دانند.[۴۲][۴۳] در کتاب اطلس شیعه، مسیر حرکت چنین آورده شده‌است: «مدینه، نقره، هوسجه، نباج، حفر ابوموسی، بصره، اهواز، بهبهان، اصطخر، ابرقوه، ده شیر (فراشاه)، یزد، خرانق، رباط پشت بام، نیشابور، قدمگاه، ده سرخ، طوس، سرخس، مرو.»[۴۴]

در برخی منابع آمده است: وقتی علی بن موسی به سرخس رسید،‌ به دستور مأمون و به جرم ادعای الوهیت،‌ تحت نظر قرار گرفته و به نوعی زندانی شد. برخی معتقدند این حبس، بعد از ولایتعهدی و در سال ۲۰۲ هجری در حالی که علی بن موسی در مسیر بازگشت به طوس می‌بود رخ داده است.[۴۵]

ولایتعهدی

علی بن موسی که از نیت مأمون به جهت انتصابش به ولایتعهدی آگاه بود،‌ از پذیرش این پیشنهاد سربازمی‌زد.[۴۶] علی بن موسی در رد ادعای مأمون به او گفت: «اگر خلافت متعلق به توست، پس حق نداری ردایی که خداوند تنت کرده از تن بیرون بیاوری و به دیگری ببخشی. اما اگر خلافت متعلق به تو نیست، اجازه نداری چیزی را که متعلق به تو نیست را به من ببخشی.»

شیعیان عصر مأمون که جمعیت زیادی را تشکیل می‌دادند، امامان شیعه را جانشینان واقعی پیغمبر می‌دانستند که می‌بایست رهبری حکومت اسلامی را بر عهده گیرند. چنین اعتقادی تهدیدی بزرگ برای خلافت مأمون به‌شمار می‌رفت که از آرمان‌های شیعه فاصلهٔ زیادی داشت. به عقیدهٔ طباطبایی مأمون، علی بن موسی را به خراسان خواند و مقام جانشینی را بر عهده او گذاشت تا اولاً با دخیل کردن اولاد پیغمبر در حکومت از شورش آن‌ها علیه حکومت جلوگیری کند و ثانیاً با درگیر کردن رهبر شیعیان در امور دنیایی و حکومتی از تقدس و اعتبار او در بین پیروانش بکاهد.[۴۷] مأمون حتی پرچم عباسیان را از سیاه به سبز که رنگ و نشان شیعیان بود تغییر داد. به‌علاوه خواهرش، ام حبیب، را به ازدواج رضا درآورد. همچنین دخترش ام فضل را به ازدواج پسر رضا، جواد درآورد. گذشته از این‌ها دستور ضرب سکه‌هایی را داد که هم نام مأمون و هم نام رضا را بر روی خود حک داشت.[۴۸][۴۹][۴۹][۵۰]

از سخنان و عملکرد علی بن موسی الرضا مشخص می‌شود که ولایتعهدی را از روی اختیار نپذیرفته و مجبور به پذیرش شده‌است. از جمله این موارد، مقاوت درآمدن به مرو بود؛ شیخ صدوق چنین گزارش می‌کند که مأمون در نامه‌نگاری‌های متعددی، از علی بن موسی درخواست عزیمت به مرو و خراسان را ارائه می‌نمود و علی بن موسی این درخواست را با بهانه‌ها و دلایل مختلف رد می‌کرد، همین موضوع سبب شد تا مأمون به اجبار علی بن موسی را به مرو بیاورد.[۵۱] شیخ صدوق گزارشی را نقل می‌کند که در آن مأمون، علی بن موسی الرضا را تهدید به مرگ کرد تا ولایتعهدی را قبول نماید.[۵۲][۵۳] به گزارش طبری، سرانجام در ششم رمضان ۲۰۱ ه‍. ق، مأمون، علی بن موسی الرضا را به ولیعهدی خود منصوب کرد و دستور داد تا نمادها و علم‌های سیاه (که نماد بنی عباس بود) به سبز تغییر رنگ بدهند.[۵۴] به‌علاوه خواهرش، ام‌حبیبه را به ازدواج علی بن موسی درآورد. همچنین دخترش ام‌فضل را نیز به عقد پسر علی بن موسی، محمد تقی درآورد. گذشته از این‌ها دستور ضرب سکه‌هایی را داد که هم نام مأمون و هم نام رضا را بر روی خود حک داشت.[۴۸][۴۹][۴۹][۵۰]

قیام زید بن موسی و احضار او به مرو

وقتی علی بن موسی به خراسان احضار شد و با بی میلی، منصب جانشینی مأمون را پذیرفت؛[۵۱][۵۵] مأمون، زید بن موسی (برادر علی بن موسی) را که در مدینه دست به شورش زده بود را نیز به قصرش در مرو احضار کرد، اما به احترام رضا او را آزاد نمود.[۵۶] روزی وقتی علی بن موسی در جمعی سخنرانی می‌کرد، شنید که زید در میان جمع از خودش تعریف می‌کرد که من چنین و چنانم. رضا پس از سرزنش برادرش ایراد کرد که: «...فرزندان علی و فاطمه محترم و برگزیده هستند، فقط وقتی احکام خداوند را پاس داشته و خود را از خطا و گناه بازدارند. گمان کردی مثل موسی بن جعفر یا علی بن حسین هستی؟ در حالی که آن‌ها سختی‌های زیادی را در راه خدا متحمل شده و شب و روز به درگاه خداوند دعا می‌کردند. گمان کردی بدون رنج چیزی بدست خواهی آورد؟ بدان که اگر کسی از بین ما اهل بیت کار نیکی انجام دهد، دو برابر ثواب کسب می‌کند چون علاوه بر کار خیر، آبروی محمد را حفظ کرده‌است. به همین ترتیب اگر گناهی مرتکب شود در واقع دو گناه مرتکب شده چون علاوه بر گناه، آبروی محمد را نادیده گرفته‌است. ای برادر! هر که خدا را طاعت کند از ماست و کسی که گناهکار باشد از ما نیست. خداوند دربارهٔ فرزند نوح که پیوند معنوی خود را با پدرش از دست داده بود فرمود: او از اهل تو نیست…»[۵۷]

امامت

به عقیده شیعه هر امام به وسیله امام قبلی و به امر الهی عهده‌دار منصب امامت می‌شود و علی بن موسی از این امر مستثنا نبود.[۵۸] روایات مختلفی در منابع شیعی به انتصاب رضا توسط پدرش موسی کاظم، به عنوان امام بعدی تأکید دارد، با این حال فضای خفقان‌آور دوران هارون الرشید به حدی شدید بود که این پیغام نمی‌توانست آزادانه به گوش همه برسد تا جایی که برخی معتقد بودند امامت با موسی کاظم پایان رسیده‌است. این گروه به واقفیه معروف شدند. از علی بن یقطین نقل شده که از قول کاظم می‌گوید: «علی بهترین فرزندانم است و من کنیه‌ام (ابوالحسن) را به او داده‌ام.»[۵۹] همچنین یزید بن صلت از موسی کاظم نقل می‌کند که وقتی او را در راه مکه ملاقات کرد، کاظم به او گفت: «علی که همنام امام اول و چهارم است پس از من امام خواهد بود. آنچه شنیدی نزد خود نگه دار و برای کسی نقل مکن مگر اینکه اطمینان داشته باشی از اصحاب و یاران ماست.»[۶۰][۶۱] به گفتهٔ واقدی رضا حتی در دوران جوانی از پدر و عمویش حدیث نقل می‌کرد و در مسجد مدینه فتوا می‌داد.[۲۳][۶۲] با این حال هارون الرشید رابطهٔ خوبی با او نداشت و مردم مدینه اجازهٔ ملاقات و حضور در کلاس درسش را نداشتند.[۶۳] به گفتهٔ دونالدسون، علی بن موسی بیست یا بیست و پنج سال سن داشت وقتی بعد از پدرش به منصب امامت رسید. هجده سال بعد مأمون تصمیم گرفت با منصوب کردن او به جانشینی اش حمایت گروه‌های مختلف شیعه را به سمت خود جلب کند.[۲]

همسران و فرزندان

برای علی بن موسی، دو همسر یاد شده است، سبیکه، ام‌حبیبه. سبیکه، کنیزی منسوب به نوبه -از نواحی مصر- بود که به سبیکه نوبیه و خیزران شهرت داشت. متون تاریخی وی را از خاندان ماریه قبطیه -همسر پیامبر اسلام- دانسته‌اند.[۲۰]ام حبیبه،‌ دختر مأمون عباسی بود که پس از ماجرای ولایتعهدی علی بن موسی،‌ به عقد وی درآمد.[۶۴]

در شماره و اسامی فرزندان علی بن موسی، اختلاف بسیاری است، گروهی آنها را پنج تن پسر و یک دختر نوشته‌اند، به نام‌های محمّد قانع، حسن، جعفر، ابراهیم، حسین و فاطمه (عایشه). سبط بن جوزی در تذکره الخواصّ، آنان را چهار تن، که با حذف حسین، به شرحی که ذکر شده نام برده است، امّا شیخ مفید بر این باور است، که علی بن موسی را، فرزندی جز محمد جواد نبوده است، و ابن شهرآشوب و طبرسی در اعلام الوری، نیز بر همین اعتقاد می‌باشند، و اما در کتاب العُدد القویّه تعداد فرزندان آن حضرت دو فرزند پسر، به نام‌های محمّد و موسی، ذکر شده است؛ و آنچه در کتاب قرب الاسناد آمده‌است، این قول را تقویت می‌کند، و آن این است که بزنطی از علی بن موسی سوال کرد: «در چند سال پیش پرسیدم که جانشین شما کیست؟ فرمودید فرزندم، و در آن روز فرزند نداشتید، و اکنون خداوند به شما دو فرزند عطا فرموده است، کدام یک از این دو جانشین شماست؟» همچنین در عیون اخبارالرضا آمده که امام دختری به نام فاطمه داشته است.[۶۵] شیخ عباس قمی نیز مدعی است که در کتب انساب، دختری به نام فاطمه برای علی بن موسی گزارش شده‌است؛ این دختر همسر محمد بن جعفر بن قاسم بن اسحاق بن عبدالله بن جعفر بن ابی‌طالب بوده و مادر حسن بن محمد بن جعفر است.[۶۶]

پرونده:امام رضا (2).jpg
تابلویی از وقایع سفر علی بن موسی الرضا از مدینه تا مرو

از مدینه تا مرو

در سال ۲۰۰ هجری،‌ مأمون،‌ علی بن موسی را مجبور کرد تا به مرو بیاید. رجاء بن أبی الضحاک فرستاده‌ی مأمون می‌گوید: «مأمون مرا مأمور کرد به مدینه بروم و علی بن موسی الرضا را حرکت دهم و دستور داد روز و شب مراقب او باشم و محافظت او را به دیگری وا نگذارم... از مدینه تا مرو به هیچ شهری در نیامدیم جز آنکه مردم آن شهر به خدمتش شتافتند، و از مسائل دینی استفتاء و پرسش می‌کردند، و آن حضرت پاسخ کافی می‌داد، و برای آنان به استناد از پدران گرامیش تا پیامبر، بسیار حدیث می‌فرمود.»[۶۷] در طول این مسیر که از ۱۵ محرم آغاز و تا ۲۹ جمادی الثانی به‌طول انجامید، اتفاقات خاص و یا مهمی رخ داده است که به اهم آنها اشاره خواهد شد.

قدمگاه‌ها

دهخدا، قدمگاه را اینگونه تعریف می‌کند: «به مکانی گفته می‌شود که پای پیامبر، امام و یا قدیس دیگری به آن‌جا رسیده باشد و یا گمان رود که اثر پایی که در سنگ و مانند آن دیده می‌شود جای پای پیامبر و یا امامی است.»[۶۸] در بین مسیر مدینه تا مرو،‌ خصوصا در مناطق ایران،‌ قدمگاه‌هایی را به علی بن موسی نسبت می‌دهند که عموما مورد احترام اهالی منطقه و علاقمندان علی بن موسی بوده و هست. از جمله مشهورترین این موارد، قدمگاهی در ۲۶ کیلومتری شهر نیشابور است.[۶۹] از دیگر قدمگاه‌ها می‌توان به قدمگاه فراشاه یا ده شیر در روستای فُراشاه استان یزد (مسیر یزد - ابرکوه) واقع در هشت کیلومتری شهرستان تفت اشاره کرد.[۷۰] باقی قدمگاه‌ها مشهور عبارتنداز: قدمگاه امام رضا در بهبهان، قدمگاه ابرقو در ابرکوه و قدمگاه خرانق در مشهدک.[۷۱]

ماجرای شکارچی و آهو


درخت بادام

شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا آورده است که: بانویی که امام علیه السلام در نیشابور به خانه ی پدربزرگش وارد شده بود می گوید: «علی بن موسی الرضا به نیشابور آمد و در محله‌ی غربی در ناحیه‌ای که به لاشاباد معروف است در منزل پدربزرگم وارد شد. امام در گوشه‌ای از خانه ما به دست مبارک خود بادامی کاشت، از برکت امام در ظرف یکسال درختی شد و بار آورد، مردم به بادام این درخت شفا می‌جستند و هر بیماری از بادام این درخت به قصد شفاء می‌خورد بهبود می‌یافت.»[۷۲]

حدیث سلسلة الذهب

شیعیان احادیث زیادی را منتسب به وی می‌دانند که یکی از مشهورترین آن‌ها حدیثی قدسی به نام سلسلة الذهب است که هنگام وداع وی با مردم شهر نیشابور انشاء شد و به نقل مجلسی در بحارالانوار، چهار هزار قلمدان آماده نوشتن کلمات علی بن موسی شد.[۷۲] متن روایت به شرح ذیل است:

«حَدَّثَنِی أَبِی الْعَبْدُ الصَّالِحُ مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی الْبَاقِرُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ باقر علوم الأنبیاء قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی َ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ سَیِّدُ الْعَابِدِین قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی سَیِّدُ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّهِ الْحُسَیْنُ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیهم السلام، قَالَ سَمِعْتُ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله و سلم یَقُولُ سَمِعْتُ جَبْرَئِیلَ یَقُولُ قال الله جل جلاله: إِنِّی أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا، فَاعْبُدُونِی مَنْ جَاءَ مِنْکُمْ بِشَهَادَهِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ بِالْإِخْلَاصِ دَخَلَ فِی حِصْنِی وَ مَنْ دَخَلَ فی حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی» «پدرم موسی کاظم از پدرش جعفر صادق از پدرش محمد باقر از پدرش علی زین العابدین از پدرش حسین شهید کربلا از پدرش علی بن ابی طالب روایت کرده‌است که گفت: عزیز و نور چشمانم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: جبرئیل حدیث کرد مرا و گفت شنیدم پروردگار سبحانه و تعالی می‌فرماید: کلمهٔ لا اله الا الله دژ استوار من است، پس هر کس وارد آن شود، از عذابم محفوظ است.»[۷۲]

امام چند قدمی حرکت کرد و سپس برگشت و اضافه کرد:

«به شرطی و شروطی! و من از شروطش هستم.»[۷۲]

چشمه ده سرخ

شیخ صدوق نقل کرده‌است که پس از آنکه کاروان علی بن موسی از نیشابور خارج شد،‌ در محلی به نام ده سرخ برای اقامه نماز ظهر اطراق کردند؛ علی بن موسی طلب آب برای وضو ساختن کرد،‌ اما آبی وجود نداشت؛ در این هنگام علی بن موسی با دستان خود زمین را کنده و چشمه‌ای ظاهر شد.[۷۳] بنا به گزارشاتی،‌ این چشمه بعد از سالیان سال،‌ همچنان باز و در حال جوشش است و بر روی آن مکانی جهت بازدید عمومی و علاقه‌مندان ساخته شده است.[۷۴]

ویژگی‌های ظاهری و اخلاقی

رنگ رخسار علی بن موسی الرضا را برخی سفیدرو و برخی سرخ‌روی و خرمایی رنگ توصیف کرده‌اند. بسیاری بر این باورند که سیمای او جذاب و سبزه بوده است. برخی نیز چون یوسف بن حاتم شامی او را از لحاظ ظاهری،‌ شبیه به جدش محمد معرفی کرده‌اند. نویسندگان، قد و قامتش را میانه و خوش‌اندام و پر هیبت نوشته‌اند.[۷۵]

در ویژگی‌های اخلاقی‌اش آورده‌اند که با مردم خوش اخلاق و نرم‌خوی بوده و هرگز بدگویی نکرده است. در عفو و بخشش سرآمد بوده و به حلم و بردباری دعوت می‌نموده. فروتنی وی مثال زدنی بوده و از صفات دیگرش به اخلاص،‌ کم‌حرفی، راستگویی، امانت‌داری و خوش‌قولی بیش از دیگر صفات حسنه‌اش شهره بوده‌است.[۷۶]

موقعیت علمی و روایی

از صفات علی بن موسی الرضا،‌ عالم آل محمد است؛ یارانش او را عالمی می‌دانستند که هر بزرگ و صاحب‌نظری در علوم و ادیان که با وی نشسته باشد،‌ در مقابلش سر تسلیم فرودآورده و او را می‌ستاید. وی جلسات علمی تشکیل می‌داد و این جلسات مختص به شیعیان نبود و بزرگان اهل سنت نیز در این جلسات حاضر می‌شدند. به گفته اباصلت هروی،‌ وی به زبان‌های مختلفی آگاه بود و با هر طایفه‌ای به زبان خود آنها صحبت می‌نمود.[۷۷] از جمله فعالیت‌های علمی علی بن موسی،‌ شرکت در مناظراتی بود که مأمون با اهداف مختلفی تهیه دیده‌بود.

مناظره‌ها

برخی معتقدند مأمون علاقهٔ زیادی به علوم مختلفی که به عربی ترجمه شده بود داشت. بر این اساس مناظرات زیادی بین رضا و علمای دین و رهبران ادیان مختلف که از جاهای مختلف به خراسان می‌آمدند ترتیب می‌داد.[۲۳][۵۸] در مقابل برخی روایات حاکی از این است که قصد اصلی مأمون از ترتیب دادن این مناظرات، امیدواری وی برای تضعیف جایگاه علی بن موسی در نزد عموم و عالمان بوده‌است.[۷۸]

مناظره با جاثلیق

در اولین جلسه مناظره‌ای که مأمون تدارک دیده بود،‌ پس از معرفی علی بن موسی الرضا به حاضرین،‌ از جاثلیق مسیحی، به شرط انصاف و عدم خروج از مسیر عدالت، تقاضای مناظره با علی بن موسی را کرد، جاثلیق اشکالی را مطرح کرد که چگونه با کسی مناظره کنم که از کتابی سخن می‌گوید که من قبولش ندارم و از پیامبری نقل قول می‌کند که او را به نبوت نمی‌شناسم. این سخن جاثلیق با واکنش علی بن موسی مواجه شد و به او اطمینان داده شد که استدلال علی بن موسی از روی کتاب انجیل است. سپس مناظره‌ای بین آن دو صورت گرفت و جاثلیق در نهایت به وحدانیت خدای یگانه اعتراف نمود و ساکت شد.[۷۹]

مناظره با راس جالوت

پس از پایان مناظره با جاثلیق مسیحی،‌ علی بن موسی رو به راس جالوت (عالم یهودی) رو کرد و از وی خواست تا سوال مطرح کند؛ پس از سوال و جواب‌های راس جالوت درباره نبوت محمد و نبوت عیسی،‌ سرآخر راس جالوت به دین اسلام و مذهب علی ابن موسی الرضا ایمان پیدا می‌کند.[۸۰] بر این حدیث، شرح‌های بسیاری نوشته شده‌است که قدیمی‌ترین آن‌ها متعلق به قاضی سعید قمی است. میرزای قمی و ملا عبدالصحاب محمد ابن احمد نراقی نیز بر این حدیث شروحی نوشته‌اند.[۸۱]

مناظره با بزرگ هیربدان

پس ایمان راس جالوت،‌ علی بن موسی رو به بزرگ زرتشتیان حاضر در جلسه کرد و از وی درباره زرتشت و دلیل ایمان به وی سوالی پرسید که با بی‌پاسخ ماندن سوال، علی بن موسی به مناظره خاتمه داد.[۸۲]

مناظره با عمران صابی

پس از بازماندن بزرگ هیربدان،‌ علی بن موسی از جمع حاضر درخواست کرد که اگر کسی نسبت به اسلام نقدی دارد،‌ بدون هراس آن را مطرح کرده و سوالش را بپرسد؛ در این بین عمران صابی که در مناظره با دانشمندان شهره بود و به ادعای خودش،‌ کسی تا آن لحظه نتوانسته بود او را راضی کند،‌ شروع به صحبت نمود و سوالاتی درباره توحید و خلقت مطرح کرد. پس از یک گفتگوی طولانی و بیان سخنان مفصل،‌ عمران صابی شهادتین بر زبان جاری کرد و مسلمان شد و سجده نمود. با اسلام آوردن عمران صابی،‌ جلسه به پایان رسید و همگان متفرق شدند.[۸۳][۸۳]

مناظره با سلیمان مروزی

در همین ایام داغ مناظرات در مرو بود که سلیمان مروزی،‌ متلکم بزرگ خراسان،‌ به مرو آمد و مأمون از وی دعوت به مناظره با علی بن موسی کرد؛ اما سلیمان به دلیل اینکه نمی‌پسندد که علی بن موسی را نزد عموم مغلوب سازد، پیشنهاد مأمون را رد کرد. اما مأمون او را راضی نمود. در نهایت در روز ترویه تدارک مناظره دیده شد و مناظره با ادعای سلیمان مبنی بر انکار بداء آغاز شد،‌ سپس بحث اراده الهی به میان آمد و علی بن موسی با استدلال‌های فراوان سلیمان را قانع کرد که اشتباه می‌اندیشد. پس از مغلوب شدن سلیمان در مناظره،‌ جلسه به پایان رسید و افراد متفرق شدند.[۸۴]

مناظره با علی بن محمد بن الجهم

در یکی از جلسات مناظره که توسط مأمون تدارک دیده شده بود،‌ علی بن محمد الجهم،‌ درباره عصمت سوالاتی را مطرح کرد؛ و علی بن موسی نیز پاسخ او را به تمام و کمال داد و در نهایت علی بن محمد بن الجهم از گفته خود پشیمان شد و توبه کرد.[۸۵]

مناظره با زندیق

برای علی بن موسی،‌ مناظره‌ای با یک زندیق گزارش شده است.[۱][۲۳] این مناظره بحثی طولانی است که نسخهٔ کامل آن در کتاب محمد حسین طباطبایی ثبت شده‌است. در بخشی از این مناظره،‌ علی بن موسی برای اثبات خدا استدلالی عقلی اقامه می‌کند و می‌گوید: «نمی‌بینی که اگر حق با تو باشد (خدایی نباشد) ما و شما برابریم؟ هر چه نماز خواندیم، روزه گرفتیم، یا اعتقاد محکمی داشتیم آسیبی به ما نخواهد رساند. اما اگر حق با ما باشد در آن صورت آیا ما نجات پیدا نخواهیم کرد و تو هلاک نخواهی شد؟»[۱]

آثار

رساله ذهبیه

رساله ذهبیه یا طب الرضا، رساله‌ای در طب و حفظ سلامتی است که به دستور مأمون و به قلم علی بن موسی الرضا نوشته شده‌است.[۲۳][۸۶] این کتاب که رساله ذهبیه (رساله طلایی) نام گرفته، در مورد علم پزشکی است و از آنجا که به دستور مأمون آن را با آب طلا نوشته‌اند، یکی از گران‌بهاترین رساله‌های پزشکی می‌باشد.[۲۳] در این رساله توضیح داده شده‌است که زندگی انسان وقتی به خطر می‌افتد که صفرای زرد، صفرای سیاه و بلغم نامتوازن شوند. تغذیه درست و داروهای سنتی می‌توانند در درمان این ناموزونی مناسب باشند. از سخنان آن امام است که می‌گوید: «گمان می‌کنید جثهٔ کوچکی هستید؟ در حالی که جهان عظیم خودش را در شما پنهان کرده‌است.»[۷۸]

صحیفة الرضا

صحیفة الرضا یا صحیفه رضویه، مجموعه‌ای از احادیث منتسب به علی بن موسی الرضا است که به وسیلهٔ عبدلله بن احمد بن عامر که او آن‌ها را از پدرش احمد و پدرش از علی بن موسی الرضا در سال ۱۹۴ هجری در مدینه شنیده‌است، روایت شده‌است.[۲۳] این مجموعه شامل احادیث مختلف در موضوعاتی از قبیل نیایش به درگاه خداوند، اهمیت پنج وعده نماز و نماز میّت، فضایل اهل بیت پیغمبر، همچنین دربارهٔ هر یک از اهل بیت پیغمبر، تقویت روابط خویشاوندی، خطر تقلب، غیبت و یاوه گویی و غیره به نگارش درآمده‌است.[۷۸]

عیون الاخبار الرضا

عیون اخبار الرضا کتابی است که نویسنده آن، ابن بابویه، معروف به شیخ صدوق، هر چیزی را که دربارهٔ آن امام روایت شده را کنار هم گرد آورده‌است. مناظرات دینی و احادیثی که از رضا نقل شده، چرایی انتخاب نام امام، همچنین روایات مربوط به مرگ و معجزاتی که در حرمش واقع شده از موضوعات این کتاب می‌باشد.[۱]

فقه الرضا

فقه الرضا یا فقه رضوی کتاب دیگری است که منتسب به امام رضا می‌باشد. این کتاب تا قرن دهم وقتی که محمدباقر مجلسی آن را معتبر اعلام کرد، ناشناخته بود. با این حال بیشتر علمای شیعه در اعتبار این کتاب تردید دارند.[۲۳]

نوشته‌های زیر نیز منتسب به آن امام است:

  • آنچه به محمد بن سنان در پاسخ پرسش‌های وی در خصوص علل احکام شرعی نوشته‌است.
  • عللی که فضل بن شاذان گوید آن‌ها را از علی بن موسی رضا، یکی پس از دیگری، شنیده و جمع‌آوری کرده‌است و به علی بن محمد بن قتیبه نیشابوری اجازه روایت آن‌ها را از وی از علی بن موسی رضا داده‌است.
  • سه رساله که برای مأمون عباسی دربارهٔ اسلام و دستورهای دینی نوشته‌است. این سه رساله را صدوق در عیون اخبار الرضا با اسناد متصل ذکر کرده‌است.

ارتباط با صوفیان

معمولاً گفته می‌شود که معروف کرخی که از طریق علی بن موسی الرضا اسلام آورده بود، یکی از شخصیت‌های تأثیرگذار در سلسله‌های طلایی صوفیه می‌باشد. به عقیدهٔ هانری کوربن، گرچه در اواخر دوره صفویه، یک صوفی نعمت‌اللهی به نام معصوم علیشاه دکنی به وسیلهٔ رهبر معنوی‌اش، شیخ شاه علیرضا دکنی، از هند به ایران فرستاده شده بود و با خانواده‌اش در شیراز سکنی گزید تا سلسله نعمت‌اللهی را در ایران زنده کند، و اگر چه این سلسله صوفیه نامش را مدیون شاه نعمت‌الله ولی است، اما در اصل این سلسله از طریق معروف کرخی به امام هشتم شیعیان، علی بن موسی الرضا برمی‌گردد. اما علی بن موسی الرضا و پدرانش و فرزندانش، هزار بار گفته که هر که دوست یا آشنایش صوفی باشد شیعه نیست و زمانی که حرف از صوفی می‌آید لعن نکند شیعه نیست و تنها فرقه از امت محمد رسول‌الله صل الله علیه و آله و سلم که به بهشت نمی‌رود صوفیان یا همان درویشان هستند[۸۷]

سخنان برگزیده

  • دوست هر کسی عقلش می‌باشد و دشمنش جهلش.[۷۸]
  • پرستش به زیادی نماز و روزه نیست، بلکه فراوانی تفکر در امر خداوند بلند مرتبه است.[۷۸]
  • ایمان یک مرتبه از اسلام بالاتر است؛ خداترسی یک درجه از ایمان بالاتر است؛ و هیچ چیز کمتر از خداترسی در بین مردم توزیع نشده‌است.[۷۸]
  • ایمان چهار رکن دارد: اعتماد به خدا، راضی بودن به حکم خداوند، تسلیم حکم خدا بودن و واگذاری کارها به خداوند.[۷۸]
  • کسی که این پنج صفت را ندارد هیچ خیری از او برای دنیا یا آخرتت انتظار نداشته باش: کسی که اصالت خوبی ندارد، کسی که سخاوتمند نیست، کسی که خلق و خوی درستی ندارد، کسی که رفتارش درست نیست، کسی که خداترس نیست.[۷۸]
  • کسی که سه سال از عمرش باقی‌مانده باشد و صله رحم به جا آورد، خداوند آن را به سی سال افزایش خواهد داد، و خداوند هر چه اراده کند انجام می‌دهد.[۷۸]

مرگ

حرم امام رضا در مشهد

مأمون گمان می‌کرد با انتصاب رضا به جانشینی اش، مشکل شیعه را حل خواهد کرد. اما پس از اینکه بالاخره توانست رضا را برای قبول جانشینی متقاعد کند، دید که شیعه محبوبیت بیشتری هم از قبل کسب کرده‌است. به‌علاوه حزب مخالفش در بغداد از اینکه می‌دیدند نه تنها مأمون رضا را به جانشینی اش انتصاب کرده، بلکه رنگ پرچم عباسیان را هم به سبز تغییر داده، عصبانی بودند. آن‌ها نگران بودند که امپراتوری اسلامی از چنگشان رها شده به دست ایرانی‌ها بیفتد. این بود که در بغداد گرد هم جمع شده تا مأمون را از خلافت خلع کرده، با عمویش، ابراهیم بن مهدی، بیعت کنند.[۲] وقتی این خبر به خراسان رسید، رضا مأمون را نصیحت کرده تا او را از جانشینی خلع کند. مأمون اما در عوض تصمیم گرفت به بغداد برگشته و از حقش دفاع کند.[۲] با این حال وقتی مأمون و همراهانش به سرخس رسیدند، وزیر مأمون ترور شد و دو روز بعد وقتی به توس رسیدند، رضا مسموم شده از دنیا رفت. مأمون دستور داد او را در کنار مقبره پدرش هارون الرشید دفن کنند. مأمون در مراسم تشییع رضا بی تابی زیادی از خود نشان داد و دستور داد برای سه روز آنجا بمانند. به نوشتهٔ مدلانگ، مرگ نابهنگام هم وزیر و هم جانشین مأمون، که حضورشان درهای آشتی مأمون با حزب مخالف نیرومندش در بغداد را به رویش می‌بست، را می‌بایست به عنوان دلیلی بر این نظریه که مأمون در قتل آن‌ها دستی داشته‌است، تلقی کرد.[۲۳][۷۸]

محمد بن جریر طبری هیچ اشاره‌ای به مسموم شدن علی بن موسی کرده‌است. طبری می‌نویسد: گویند: مأمون از سرخس برفت تا به طوس رسید. وقتی آنجا رسید چند روزی به نزد قبر پدرش بماند. مأمون بگفت تا او را به نزد قبر رشید به خاک کردند.[۸۸] مأمون در سال ۲۰۲ هجری «ام حبیب» دختر خویش را زن «علی بن موسی» و «ام‌الفضل» را زن محمد بن علی بن موسی (امام محمد تقی) کرد. بسیاری از علما و روحانیون شیعه و تاریخدان‌ها اعتقاد دارند که امام رضا توسط مأمون مسموم شده و واین اتفاق درست است ولی در شیعه بودن یا نبودن آن سخن زیاد است لیکن شهید مطهری نوشته او شیعه امام‌کُش بود ولی روزی گفت مأمون پدرم هارون به من شیعه بودن را آموخته و خود شیعه بود همه از تعجب گفتند چگونه چنین چیزی ممکن است درحالیکه پدرت شیعیان را شکنجه و قبر امامان و اجساد آنان را تکه‌تکه کرد و چند امام را به شهادت رساند. گفت پدرم می‌دانست این امامان که دوازده تن اند و بعضی مرده‌اند و دو تن زنده یعنی علی بن موسی و محمد بن علی و بقیه هنوز به دنیا نیامده‌اند حق جانشینی رسول‌الله را دارند و تنها راه رستگاری پیروی از آنان است و آنان نورهای بهشت اند ولی پدرم هارون می‌خواست خود در جایگاه خلافت باشد.

دفن و آرامگاه

مراسم دفن

پس از وفات علی بن موسی، جسد او را در سمت بالاسرِ قبر هارون عباسی، دفن کردند. علی بن موسی در سفر خود به خراسان، به روستای سناباد (مشهد کنونی) وارد شد و در آن سفر، وقتی بر سر قبر هارون الرشید رسیدند، علی بن موسی به اباصلت خبر دفن شدنش در بالاسر هارون را داد. سپس از نیت مأمون جهت دفن پیکرش در کنار هارون پرده‌برداشت و به اباصلت اطمینان داد که پایین پا و پشت سر مأمون به علت سختی زمین، شکافته نمی‌شود و مأمون مجبور است که مرا در بالاسر هارون دفن کند.[۸۹]

اصطلاحات

در فرهنگ لغات دهخدا و معین، اصطلاحات مربوط به حرم و آرامگاه به تفصیل بیان شده‌است. اصطلاحاتی چون آستان، اِیوان، بَست، خادم، بُقعه، رَوضه، رِواق، صحن و ده‌ها اصطلاح دیگر از جمله واژه‌هایی است که در آرامگاه علی بن موسی به آنها برخواهیم خورد. این واژه با واژه‌هایی چون موطن، مسکن، جایگاه، قبر، مرقد، مدفن، بُقعه، حرم، رَوضه، مزار، مشهد، مقبره، مَضجَع و تربت، ازنظر لغوی اندکی تفاوت دارد؛ اما در اصطلاح با آنان هم معناست. آرامگاه مکانی است که پیکر امام† یا امامزاده (در اصطلاح شیعی) یا بزرگی در آنجا دفن شده باشد. در لغت به معنی قسمت پیشین اتاقِ متّصل به در، درگاه، ساحت، کفش کَن، عتبه، آستانه است. در اماکن مقدسه† به اولین و نزدیک‌ترین ورودی به سمت ضریح، آستان یا آستانه یا عتبه می‌گویند.[۹۰]

سال‌شمار امامت امامان دوازده‌گانه شیعه

۱
۲
۳
۴
۵
۶
۷
۸
۹
۱۰
۱۱
|
۶۳۲
|
۶۵۲
|
۶۷۲
|
۶۹۲
|
۷۱۲
|
۷۳۲
|
۷۵۲
|
۷۷۲
|
۷۹۲
|
۸۱۲
|
۸۳۲
|
۸۵۲
|
۸۷۲

سال میلادی

۱۲
|
۸۷۴
|
۹۸۸
|
۱۱۰۲
|
۱۲۱۶
|
۱۳۳۰
|
۱۴۴۴
|
۱۵۵۸
|
۱۶۷۲
|
۱۷۸۶
|
۱۹۰۰
|
۲۰۱۴

سال میلادی

  (۴) سجاد، از ۶۸۰ تا ۷۱۲ (۳۲ سال)

توضیحات
  • این الگو بر مبنای اندیشهٔ شیعه دوازده‌امامی است.
  • در اندیشهٔ شیعی دورهٔ امامت و خلافت الهی علی بن ابی‌طالب از درگذشت پیامبر اسلام آغاز شده‌است. دورهٔ زمامداری وی بر مسلمین پس از کشته شدن عثمان بن عفان آغاز شد.
  • آغاز امامت هر امام مصادف با درگذشت امام پیشین است.
  • دورهٔ امامت حجت بن الحسن از لحظهٔ درگذشت امام پیشین خود آغاز شده‌است و چون به عقیدهٔ شیعیان دوازده امامی وی زنده و از نظرها پنهان است؛ بنابراین، امامت حجت بن الحسن تا زمان ظهور وی و پس از آن تا زمان از دنیا رفتن او ادامه دارد.
  • مقیاس نمودار در ردیف نخست با مقیاس ردیف دوم (مرتبط با حجت بن الحسن) یکسان نیست.


کتابشناسی

یادداشت‌ها

  1. شیخ مفید در الارشاد، شبراوی در الاتحاف بحب الاشراف، کلینی در کافی، کفعمی در مصباح، شهید در دروس، طبرسی در اعلام الوری، فتال در روضه الواعظین، صدوق در علل الشرایع، تاج الدین محمد بن زهره در غایه الاختصار، ابن صباغ مالکی در الفصول المهمه، اردبیلی در جامع الوراه، مسعودی در مروج الذهب، ابو افداء در تاریخ خود، کنجی شافعی در کفایه الطالب، ابن اثیر در کامل، ابن حجر در صواعقش، شبلنجی در نورالابصار، بغدادی در سبائک الذهب، ابن جوزی در تذکره الخواص، ابن الوردی در تاریخ خود، که از تاریخ غفاری و نوبختی نیز نقل کرده. عتاب ابن اسد نیز می گفت که گروهی از اهل مدینه را شنیده که همین مطلب را می گویند و... [[[#CITEREFمرتضی عاملی1373|مرتضی عاملی، زندگی سیاسی هشتمین امام]]، ۷۳.]

جستارهای وابسته

پانویس

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ Tabåatabåa'åi, Muhammad Husayn (1981). A Shi'ite Anthology. Selected and with a Foreword by Muhammad Husayn Tabataba'i; Translated with Explanatory Notes by William Chittick; Under the Direction of and with an Introduction by Hossein Nasr. State University of New York Press. pp. 49–50 & 138–139. ISBN 978-0-585-07818-2.
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ ۲٫۴ ۲٫۵ Donaldson, Dwight M. (1933). The Shi'ite Religion: A History of Islam in Persia and Irak. BURLEIGH PRESS. pp. 161–170.
  3. «خبر فارسی». دریافت‌شده در ۲۰۱۲-۰۱-۲۳.
  4. ابن منظور، لسان العرب، ۱۵:‎ ۸۳.
  5. راغب اصفهانی، مفردات، ۵۸۲.
  6. «امامت از منظر حدیث لوح | دانشنامه پژوهه پژوهشکده باقرالعلوم». pajoohe.ir. دریافت‌شده در ۲۰۱۹-۱۰-۲۶.
  7. مدرسی، زندگی ثامن الائمه، ۱۳.
  8. ۸٫۰ ۸٫۱ قمی، منتهی الآمال، ۲:‎ ۳۵۸.
  9. «ولادت امام رضا (علیه السلام) | دانشنامه پژوهه پژوهشکده باقرالعلوم». pajoohe.ir. دریافت‌شده در ۲۰۱۹-۱۰-۲۶.
  10. «پایگاه اندیشوران حوزه». saadat.andishvaran.ir. دریافت‌شده در ۲۰۱۹-۱۰-۲۶.
  11. مرتضوی، ولایت عهدی امام رضا علیه السلام، ۵۸.
  12. راوندى، ألقاب الرسول وعترته، ۶۶.
  13. قرآن، iqna ir | خبرگزاری بین المللی (۱۳۹۷). «امام رضا(ع)؛ مصداق أتم و اکمل مقام ﺭﺍﺿﯽ ﻭ ﻣَﺮﺿﯽ». fa. دریافت‌شده در ۲۰۱۹-۱۰-۲۶.
  14. A Brief History of The Fourteen Infallibles. Qum: Ansariyan Publications. 2004. pp. 135–143.
  15. (Sharif al-Qarashi2 2000، ص. 128)
  16. ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ Jaffer, Masuma (2003). Lady Fatima Masuma (a) of Qum (first ed.). Qum: Jami‘at al-Zahra - Islamic Seminary for Women.
  17. ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ Rizvi, Sayyid Saeed Ahktar (1988). Slavery, from Islamic & Christian perspectives (2nd (rev.) ed. , 1988. ed.). Richmond, B.C.: Vancouver Islamic Educational Foundation. ISBN 0-920675-07-7.
  18. مدرسی، زندگی ثامن الائمه، ۱۱.
  19. قائمی، در مکتب آل محمد، ۳۰.
  20. ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ پورامینی، بر مدار آفتاب، ۱۷.
  21. مدرسی، زندگی ثامن الائمه، ۱۲.
  22. مرتضی عاملی، زندگی سیاسی هشتمین امام، ۷۳.
  23. ۲۳٫۰ ۲۳٫۱ ۲۳٫۲ ۲۳٫۳ ۲۳٫۴ ۲۳٫۵ ۲۳٫۶ ۲۳٫۷ ۲۳٫۸ W. Madelung (1 August 2011). "ALĪ AL-REŻĀ, the eighth Imam of the Emāmī Shiʿites". Iranicaonline.org. Retrieved 18 June 2014.
  24. قمی، منتهی الآمال، ۲:‎ ۳۰۱.
  25. فضل‌الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا، ۹۲.
  26. فضل‌الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا، ۹۰.
  27. فضل‌الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا، ۹۴.
  28. فضل‌الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا، ۷۴.
  29. اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، صص ۹–۳۵.
  30. التون، تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در آغاز حکومت عباسیان، ۱۹۱.
  31. اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، صص ۷–۵۱.
  32. التون، تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در آغاز حکومت عباسیان، صص ۹۲–۱۹۱، ۱۹۴.
  33. فضل‌الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا، ۹۵.
  34. فضل‌الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا، ۱۰۷.
  35. شاکریان، ولایتعهدی امام رضا (ع)، علل و پیامدها، ۶.
  36. جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه، ۴۳۵.
  37. مرتضوی، ولایت عهدی امام رضا علیه السلام، ۳۹.
  38. اکبری، فصل‌نامه پژوهشی تاریخ، ۱۱۹.
  39. مرتضوی، ولایت عهدی امام رضا علیه السلام، ۶۰.
  40. شاکریان، ولایتعهدی امام رضا (ع)، علل و پیامدها، ۸.
  41. اعتمادالسلطنه، مطلع الشمس، ۲:‎ ۷۴۰.
  42. عرفان‌منش، جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا، ۶.
  43. رک: ولایتی، خراسان در آستانه سفر امام رضا ع، ۱۱۸.
  44. جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه، ۴۶۰.
  45. «همگام با امام از نیشابور تا مرو». hawzah.net. دریافت‌شده در ۲۰۱۹-۱۰-۲۶.
  46. Dungersi, Mohammed Raza (1996). A Brief Biography of Imam Ali bin Musa (a.s.): al-Ridha. Bilal Muslim Mission of Tanzania. pp. 6–. ISBN 978-9976-956-94-8.
  47. Tabatabaei, Sayyid Mohammad Hosayn (1975). Shi'ite Islam. Translated by Sayyid Hossein Nasr. State University of New York Press. ISBN 0-87395-390-8.
  48. ۴۸٫۰ ۴۸٫۱ Khaldūn, Ibn (1958). The Muqaddimah: an introduction to history ; in three volumes. Princeton University Press. ISBN 0-691-09797-6.
  49. ۴۹٫۰ ۴۹٫۱ ۴۹٫۲ ۴۹٫۳ Bobrick, Benson (14 August 2012). The Caliph's Splendor: Islam and the West in the Golden Age of Baghdad. Simon and Schuster. pp. 205–. ISBN 978-1-4165-6806-3.
  50. ۵۰٫۰ ۵۰٫۱ Esposito, John L. (27 December 1999). The Oxford History of Islam. Oxford University Press. ISBN 978-0-19-988041-6.
  51. ۵۱٫۰ ۵۱٫۱ مرتضوی، ولایت عهدی امام رضا علیه السلام، ۶۷.
  52. مرتضوی، ولایت عهدی امام رضا علیه السلام، ۷۲.
  53. شاکریان، ولایتعهدی امام رضا (ع)، علل و پیامدها، ۹.
  54. شاکریان، ولایتعهدی امام رضا (ع)، علل و پیامدها، ۱۰.
  55. Meri, Josef W.; Bacharach, Jere L. (2006). Medieval Islamic Civilization: A-K, index. Taylor & Francis. ISBN 978-0-415-96691-7.
  56. Fadlallah, Muhammad Jawad. Imam ar-Ridha’, A Historical and Biographical Research. Retrieved 25 September 2014.
  57. Al-Saduq, Al-Shaykh (2006). UYUN AKHBAR AL-REZA The Source of Traditions on Imam Reza (a.s.) (Vol. 2) (first ed.). Qom: Ansariyan Publications. p. 520.
  58. ۵۸٫۰ ۵۸٫۱ Tabatabaei, Sayyid Mohammad Hosayn (1975). Shi'ite Islam. Translated by Sayyid Hossein Nasr. State University of New York Press. pp. 68–69&76. ISBN 0-87395-390-8.
  59. Al-Tabrizi, Al-Mirza Jawad. A Concise Treatise of Authentic Traditions Regarding the Right to Divine Leadership (Imamate) of the Twelve Imams (به فارسی).
  60. Al-Kulayni Arazi, Sheikh Abu Jafar Muhammad Ibn Yaqub Ibn Isha. Al Kafi. Archived from the original on 25 September 2014. Retrieved 21 November 2015.
  61. Tabarsi, Fazl ibn Hassan. Elam al-Vora Be-A'lam al-Hoda. Vol. Vol. 2. p. 50. {{cite book}}: |volume= has extra text (help)
  62. Al-Qurashi, Baqir Shareef. The Life of Imam ‘Ali al-Hadi, Study and Analysis. Abdullah al-Shahin. Qum: Ansariyan Publications. Retrieved 25 September 2014.
  63. Shabbar, S.M.R. Story of the Holy Ka’aba. Muhammadi Trust of Great Britain Category:. Retrieved 25 September 2014.{{cite book}}: نگهداری CS1: نقطه‌گذاری اضافه (link)
  64. مرتضوی، ولایت عهدی امام رضا علیه السلام، ۸۴.
  65. فضل‌الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا، ۴۴.
  66. قمی، منتهی الآمال، ۲:‎ ۴۳۵.
  67. خرازی، زندگانی چهارده معصوم، ۴۱۴.
  68. دهخدا،‌ ذیل کلمه قدمگاه
  69. عرفان‌منش، جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا، ۱۳۳.
  70. Behnegarsoft.com (۲۰۱۸-۱۲-۱۹). «قدمگاه فراشاه؛ سومین توقفگاه امام رضا (ع) در استان یزد در سفرشان از مدینه تا مرو - رضوی». خبرگزاری رضوی | اخبار خراسان، ایران با عکس و فیلم. دریافت‌شده در ۲۰۱۹-۱۰-۲۶.
  71. «جغرافیای ‌سفر امام رضا(ع) از مدینه به مرو». ایسنا. ۲۰۱۵-۰۸-۲۲. دریافت‌شده در ۲۰۱۹-۱۰-۲۶.
  72. ۷۲٫۰ ۷۲٫۱ ۷۲٫۲ ۷۲٫۳ خرازی، زندگانی چهارده معصوم، ۴۱۵.
  73. خرازی، زندگانی چهارده معصوم، ۴۱۶.
  74. «زمزم رضوی صدای لبیک زمین به امام رضا (ع)/ حکایت چشمه ای که با اشاره حضرت ثامن الحجج جاری شد». خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان | Mehr News Agency. ۲۰۱۳-۰۹-۱۶. دریافت‌شده در ۲۰۱۹-۱۰-۲۶.
  75. پورامینی، بر مدار آفتاب، ۵۴.
  76. پورامینی، بر مدار آفتاب، ۶۷-۸۱.
  77. پورامینی، بر مدار آفتاب، ۶۴-۶۷.
  78. ۷۸٫۰۰ ۷۸٫۰۱ ۷۸٫۰۲ ۷۸٫۰۳ ۷۸٫۰۴ ۷۸٫۰۵ ۷۸٫۰۶ ۷۸٫۰۷ ۷۸٫۰۸ ۷۸٫۰۹ al-Qarashi, Bāqir Sharif. The life of Imām 'Ali Bin Mūsā al-Ridā. Translated by Jāsim al-Rasheed.
  79. مکارم شیرازی، مناظرات تاریخی امام رضا، ۲۹.
  80. مکارم شیرازی، مناظرات تاریخی امام رضا، ۳۵.
  81. «شرح حديث رأس الجالوت - النراقي، المولى عبد الصاحب محمد - کتابخانه مدرسه فقاهت». lib.eshia.ir. دریافت‌شده در ۲۰۱۹-۱۰-۲۷.
  82. مکارم شیرازی، مناظرات تاریخی امام رضا، ۳۹.
  83. ۸۳٫۰ ۸۳٫۱ مکارم شیرازی، مناظرات تاریخی امام رضا، ۴۰.
  84. مکارم شیرازی، مناظرات تاریخی امام رضا، ۴۸.
  85. مکارم شیرازی، مناظرات تاریخی امام رضا، ۵۹.
  86. Muhammad Jawad Fadlallah. Imam ar-Ridha’, A Historical and Biographical Research. Al-islam.org. Yasin T. Al-Jibouri. Retrieved 18 June 2014.
  87. Corbin, Henry (2001). The History of Islamic Philosophy. Translated by Liadain Sherrard with the assistance of Philip Sherrard. London and New York: Kegan Paul International. pp. 308, 314.
  88. محمد بن جریر طبری (۱۳۸۰). تاریخ طبری جلد سیزدهم ابوالقاسم پاینده. اساطیر.
  89. مهدوی پارسا، نکته‌هایی پیرامون حرم شناسی، ۹.
  90. موسوی پناه، حرم در واژه‌ها، ۶.

پیوند به بیرون


منابع