مردم ترک: تفاوت میان نسخهها
جز تصحیح پیوند برای قوم تووا به جای جمهوری تووا |
افزودن بخش ترکها در احادیث و منابع اسلامی (با استناد به کتاب وسایل الشیعه و سنن ابی داود و منابع معتبر حدیثی) برچسبها: متن دارای ویکیمتن نامتناظر ویرایشگر دیداری |
||
خط ۱۴۹: | خط ۱۴۹: | ||
== فرهنگ == |
== فرهنگ == |
||
[[پرونده:1989_CPA_6091-2.jpg|بندانگشتی|تمبر با شعر حماسی "[[کوراوغلو]]"، از مجموعه اشعار حماسه ملل اتحاد جماهیر شوروی، 1989]] |
|||
داستانهای منظوم حماسی مردمان ترک، قبل از ابداع خط به وجود آمدند و سینه به سینه انتقال یافتند. مردمان ترک اصطلاحات مختلفی را، برای نامیدن داستانهای حماسی و قهرمانی و راویان آنها استفاده میکنند. اغوزها سرایندهٔ داستان حماسی را اوزان میخواندند که اوزانچی، یانشاق، وارساق و دده نیز عنوان میشد. تقریباً در قرن نهم اوزان جای خود را به عاشیق سپرد.<ref name="اسلامیکا">{{یادکرد وب |نویسنده=|نشانی=http://www.encyclopaediaislamica.com/madkhal2.php?sid=6505|عنوان=حماسه در ادبیات ترکی|ناشر=دانشنامهٔ جهان اسلام|تاریخ=|تاریخ بازبینی=}}</ref> عاشیقها از دوران قبل از اسلام در بین مردمان ترک وجود داشتند.<ref>{{یادکرد وب|نویسنده=|نشانی=http://www.iranicaonline.org/articles/aseq-in-azerbaijan-both-in-iran-and-azerbaijan-ssr-a-poet-and-minstrel-who-accompanies-his-singing-on-a-long-necked-fre|عنوان=ʿĀŠEQ|ناشر=Iranica|تاریخ=|تاریخ بازبینی=|archiveurl=https://web.archive.org/web/20140422210039/http://www.iranicaonline.org/articles/aseq-in-azerbaijan-both-in-iran-and-azerbaijan-ssr-a-poet-and-minstrel-who-accompanies-his-singing-on-a-long-necked-fre|archivedate=۲۲ آوریل ۲۰۱۴|dead-url=yes}}</ref> |
داستانهای منظوم حماسی مردمان ترک، قبل از ابداع خط به وجود آمدند و سینه به سینه انتقال یافتند. مردمان ترک اصطلاحات مختلفی را، برای نامیدن داستانهای حماسی و قهرمانی و راویان آنها استفاده میکنند. اغوزها سرایندهٔ داستان حماسی را اوزان میخواندند که اوزانچی، یانشاق، وارساق و دده نیز عنوان میشد. تقریباً در قرن نهم اوزان جای خود را به عاشیق سپرد.<ref name="اسلامیکا">{{یادکرد وب |نویسنده=|نشانی=http://www.encyclopaediaislamica.com/madkhal2.php?sid=6505|عنوان=حماسه در ادبیات ترکی|ناشر=دانشنامهٔ جهان اسلام|تاریخ=|تاریخ بازبینی=}}</ref> عاشیقها از دوران قبل از اسلام در بین مردمان ترک وجود داشتند.<ref>{{یادکرد وب|نویسنده=|نشانی=http://www.iranicaonline.org/articles/aseq-in-azerbaijan-both-in-iran-and-azerbaijan-ssr-a-poet-and-minstrel-who-accompanies-his-singing-on-a-long-necked-fre|عنوان=ʿĀŠEQ|ناشر=Iranica|تاریخ=|تاریخ بازبینی=|archiveurl=https://web.archive.org/web/20140422210039/http://www.iranicaonline.org/articles/aseq-in-azerbaijan-both-in-iran-and-azerbaijan-ssr-a-poet-and-minstrel-who-accompanies-his-singing-on-a-long-necked-fre|archivedate=۲۲ آوریل ۲۰۱۴|dead-url=yes}}</ref> |
||
خط ۱۵۸: | خط ۱۵۹: | ||
مبتنی بر حوادث تاریخی بودن، حضور مخلوقات خارقالعاده در کنار شخصیتهای واقعی، تعدّد حوادث فوق طبیعی، عموماً منظوم یا دارای نظم و نثر بودن، عدم وجود مؤلف شناختهشده، زبان روان و ساده و برگرفته از زبان مردم و شکل گرفتن در محیط جغرافیایی و زمان خاص و تحول در زمان و مکان وقوع حوادث با مهاجرت ناقلانشان به جاهای دیگر، مهمترین ویژگیهای داستانهای حماسی ترکان است.<ref name="اسلامیکا"/> |
مبتنی بر حوادث تاریخی بودن، حضور مخلوقات خارقالعاده در کنار شخصیتهای واقعی، تعدّد حوادث فوق طبیعی، عموماً منظوم یا دارای نظم و نثر بودن، عدم وجود مؤلف شناختهشده، زبان روان و ساده و برگرفته از زبان مردم و شکل گرفتن در محیط جغرافیایی و زمان خاص و تحول در زمان و مکان وقوع حوادث با مهاجرت ناقلانشان به جاهای دیگر، مهمترین ویژگیهای داستانهای حماسی ترکان است.<ref name="اسلامیکا"/> |
||
== تُرکها در منابع اسلامی و احادیث == |
|||
از پیامبر اسلام در کتاب [[صحیح بخاری]] و کتاب [[صحیح مسلم]] که معتبرترین کتب روایی نزد اهل سنت هستند <ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=Harold G. Koenig, Saad Al Shohaib Health and Well-Being in Islamic Societies: Background, Research, and Applications Springer 2014 ISBN 978-3-319-05873-3 page 30}}</ref> و آن را بعد از قرآن، صحیح ترین کتاب میدانند <ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=النووي، أبو زكريا محيي الدين يحيى بن شرف النووي (طبعة دار إحياء التراث العربي: ج1 ص14). قال النووي: «اتفق العلماء رحمهم الله على أن أصح الكتب بعد القرآن العزيز الصحيحان البخاري ومسلم وتلقتهما الأمة بالقبول- المنهاج شرح صحيح مسلم بن الحجاج -}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام - شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْماز الذهبي (طبعة دار الغرب الإسلامي:ج6 ص140)}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الحطة في ذكر الصحاح الستة - أبو الطيب محمد صديق خان بن حسن بن علي ابن لطف الله الحسيني البخاري القِنَّوجي (طبعة دار الجيل:ج1 ص225)}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تدريب الراوي في شرح تقريب النواوي - جلال الدين السيوطي، عبد الرحمن بن أبي بكر (طبعة دار طيبة: ج1 ص142)}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=معرفة أنواع علوم الحديث - عثمان بن عبد الرحمن، أبوعمرو، تقي الدين المعروف بابن الصلاح (طبعة دار الكتب العلمية: ج1 ص84)}}</ref> در مورد تُرکها حدیثی نقل شده<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=صحیح البخاری حدبث 2928}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=صحیح المسلم، حدیث 2912}}</ref> و در کتاب [[سنن ابوداود|سنن ابی داود سیستانی]] (از [[صحاح سته]] و از معتبرترین منابع اهل سنت)<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=المقنع في علوم الحديث - ابن الملقن، سراج الدين أبو حفص عمر بن علي بن أحمد الشافعي المصري، طبعة دار فواز للنشر، جـ1، صـ 56}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الجامع لأخلاق الراوي وآداب السامع، بَابُ الْقَوْلِ فِي كَتْبِ الْحَدِيثِ عَلَى وَجْهِهِ، حديث رقم 1574 نسخة محفوظة 17 ديسمبر 2019 على موقع واي باك مشين. يقول الخطيب البغدادي: «وَمِمَّا يَتْلُو الصَّحِيحَيْنِ سُنَنُ أَبِي دَاوُدَ السِّجِسْتَانِيِّ وَأَبِي عَبْدِ الرَّحْمَنِ النَّسَوِيِّ وَأَبِي عِيسَى التِّرْمِذِيِّ وَكِتَابُ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ بْنِ خُزَيْمَةَ النَّيْسَابُورِيِّ الَّذِي شَرَطَ فِيهِ عَلَى نَفْسِهِ إِخْرَاجَ مَا اتَّصَلَ سَنَدُهُ بِنَقْلِ الْعَدْلِ عَنِ الْعَدْلِ إِلَى النَّبِيِّ Mohamed peace be upon him.svg، ثُمَّ كُتُبُ الْمَسَانِيدِ الْكِبَارِ مِثْلُ مُسْنَدِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ حَنْبَلٍ».}}</ref> فصلی با عنوان "باب في النهى عن تهييج التُرك" (باب نهی پیامبر از خشمگین ساختن تُرکها) بیان شده است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=سنن ابوداوود، فصل مخصوص «النهی فی قتال الترک»}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=جاحظ، فضائل الاتراک، (رسائل جاحظ) آماده چاپ بوسیله عبدالسلام، م. هارون، قاهره، 1963، ج 1، ص 58 و 76، الحمولی، همان، ص 23. ابن فقیه، البلدان، ص 316، لیدن، 1302.}}</ref> همچنین در کتاب [[وسائلالشیعه|وسایل الشیعه]] تالیف [[شیخ حر عاملی]]، فصلی به نام "باب اِستِحباب مُتارِكة التُرك ما دامَ يُمكِن التَّرك" (باب مستحب بودن تَرک مخاصمه با تُرکان تا حد امکان) اختصاص یافته. <ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، قم: مؤسسهی آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث، ج 15، ص 57.}}</ref> |
|||
بر اساس این احادیث، [[جاحظ]] (ابوعثمان عمرو بن بحر'''،''' پادشاه نثر ادبی)<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=کتاب زندگی و آثار جاحظ. علیرضا ذکاوتی، صص. ۴۵.}}</ref> میگوید که یزید بن قتاده پس از فتح ایران و حمله به شمال شرق و در خلال کشمکش با تُرکان، با ذکر این حدیث، سخن [[خلیفه]] ([[عمر بن خطاب]]) را به سربازان عَرَب یادآوری کرد که آنان را هشدار داده بود: «تُرکان دشمنانی خشمگین اند» و مانع از حمله ی اعراب به تُرکان شد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=19. و ذکر قول عمر بن الخطاب فی الترک حیث قال «عدو شدید» فنهی العرب عن التعرض للا تراک. جاحظ، فضائل الاتراک، (رسائل جاحظ)، ج 1، ص 58}}</ref> در روایتی دیگر، جاحظ میگوید هنگامی که حمزة بن آذرک که والی بخشی از خراسان بود، یک گروه سواره نظام تُرک به او حمله کردند، سربازان حمزه بن آذرک بیشتر از تُرکان بود، اما سربازانش را از جنگیدن با آنان باز داشت و گفت: |
|||
«اگر آنها تمایلی به جنگ ندارند، جنگ را آغاز نکنید، چون در حدیث آمده است که تا زمانی که شما را رها کرده اند، آنها را رها کنید.»<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=. افرجوالهم ما ترکوا کم و لاتتعرضوا لهم فانه قد قیل «تارکوا هم ماترکوا کم». الجاحظ، فضائل الاتراک، (رسائل جاحظ) ج 1، ص 58}}</ref> در ادامه میگوید : «[[حدیث]] پیامبراکرم صلی الله علیه و آله نصیحتی به تمام [[مردم عرب|اَعراب]] است. راه درست برای ما این است که با آنان (تُرکها) صلح آمیز زندگی کنیم و جنگ را کنار بگذاریم. چه میاندیشید در مورد ملّتی که حتّی هنگامی که [[اسکندر مقدونی]]، بعد از تسلّط بر جهان، تُرکان را دید و به آنان نزدیک نشد. <ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=جاحظ، فضائل الاتراک، (رسائل جاحظ) آماده چاپ بوسیله عبدالسلام، م. هارون، قاهره، 1963، ج 1، ص 58 . «وصیة لجمیع العرب فان الرأی متارکتنا و مسالمتنا و ما ظنکم بقوم لم یعرض لهم ذوالقرنین و بقوله اترکوا هم (سموا الترک) هذا بعد ان غلب علی جمیع الارض غلبة و قسرا و عنوةٍ و قهرا»}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=زکریا کتابچی، «الترک»، ص 132 96، هم چنین مقاله وی «ترکان در کشورهای مسلمان»، بزرگداشت پروفسور طیب اِکچ، آنکارا، 1977، ص 195.}}</ref> |
|||
طبق نظر مُحدث مشهور اهل سنت، [[محمد بن جریر طبری]] (مورخ بزرگ و مولف [[تاریخ طبری]])، نامه [[احنف بن قیس|اَحنف بن قیس]] به خلیفه ([[عمر بن خطاب]]) او را عمیقاً در مورد پیروزی های درخشان در شمال ایران و در نتیجه مجاور شدن با تُرکان در آینده نگران کرده بود. خلیفه نتوانست اندوه خود را پنهان کند و صراحتاً به همراهانش گفت: «من آرزو میکردم هرگز لشکری به خراسان نفرستاده بودم و ای کاش رودخانه ای از آتش بین ما قرار داشت». <ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الطبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 5، ص 264، لوددت لوانی لم اکن دشت الی خراسان جندا و لوددت انه لوکان بینما و بینها بحر من نار.}}</ref> اَحنف بن قیس (فاتح شمال ایران) و سردار مقتدر خلیفه ی دوم، زمانی که خاقان پادشاه ترکان در مرز ظاهر شد، همین سیاست «عدم درگیری» و «خشمگین ننمودن» را نسبت به ترکان در پیش گرفت. |
|||
طبق روایت [[محمد بن جریر طبری|طبری]] بعد از بهبودی اوضاع، خلیفه (عُمَر) بار دیگر نامه ای به سردارش احنف نوشت و به او دستور داد که پیشروی در مشرق و در مسیر سرزمین تُرکان را متوقف کند و گفت: «از [[آمودریا|رود جیحون]] فراتر نروید و به این سوی آن بسنده کنید، اگر شما این کار را انجام دهید، پیروزی برای شما باقی خواهد ماند. من تکرار میکنم از رود جیحون عبور نکنید، وگرنه شکست خواهید خورد.»<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الطبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 5، ص 264}}</ref> |
|||
[[محمد بن جریر طبری|مجمد بن جریر طبری]] میگوید، احنف بن قیس (سردار مسلمانان) پس از فتح شمال شرق ایران، در موقعیتی که احتمال رویارویی با تُرکان وجود داشت به لشگریانش گفت که نمیخواهد با تُرکان بجنگد مگر اینکه جنگ اجتناب ناپذیر شود. او اشاره کرد که خلیفه دوم (عُمَر) توصیه نموده که از جیحون عبور نکنند و وارد سرزمین های تُرکان نشوند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=. الطبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 5، ص 264}}</ref> |
|||
== نظریه پانترکیسم وامبری یهودی و اقوامی که ترک نیستند == |
== نظریه پانترکیسم وامبری یهودی و اقوامی که ترک نیستند == |
نسخهٔ ۵ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۱۴:۴۱
برای تأییدپذیری کامل این مقاله به منابع بیشتری نیاز است. |
این مقاله نیازمند ویکیسازی است. لطفاً با توجه به راهنمای ویرایش و شیوهنامه، محتوای آن را بهبود بخشید. |
کل جمعیت | |
---|---|
تقریباً ۱۴۰–۱۶۰ میلیون[۱][۲] یا بالای ۱۷۰ میلیون[۳] | |
مناطق با جمعیت چشمگیر | |
ترکیه | ۵۷٬۵۰۰٬۰۰۰–۶۱٬۵۰۰٬۰۰۰[۴] |
ازبکستان | ۲۵٬۲۰۰٬۰۰۰[۵] |
ایران | ۱۵٬۰۰۰٬۰۰۰[۶] |
روسیه | ۱۲٬۷۵۱٬۵۰۲[۷] |
قزاقستان | ۱۲٬۳۰۰٬۰۰۰[۸] |
چین | ۱۱٬۶۴۷٬۰۰۰[۹] |
آذربایجان | ۱۰٬۰۰۰٬۰۰۰[۱۰] |
اتحادیه اروپا | ۵٬۸۷۶٬۳۱۸ |
ترکمنستان | ۴٬۵۰۰٬۰۰۰[۱۱] |
قرقیزستان | ۴٬۵۰۰٬۰۰۰[۱۲] |
افغانستان | ۳٬۵۰۰٬۰۰۰[۱۳] |
عراق | ۱٬۵۰۰٬۰۰۰[۱۴] |
تاجیکستان | ۱٬۲۰۰٬۰۰۰[۱۵] |
ایالات متحده آمریکا | ۹۰۰٬۰۰۰+[۱۶] |
سوریه | ۸۰۰٬۰۰۰–۱٬۰۰۰٬۰۰۰+[۱۷] |
بلغارستان | ۵۹۰٬۶۶۱ |
قبرس شمالی | ۳۱۳٬۶۲۶[۱۸] |
استرالیا | ۲۹۳٬۵۰۰ |
گرجستان | ۳۰۵٬۵۳۹[۱۹] |
اوکراین | ۲۷۵٬۳۰۰[۲۰] |
عربستان سعودی | ۲۲۴٬۴۶۰ |
مغولستان | ۲۰۲٬۰۸۶[۲۱] |
لبنان | ۲۰۰٬۰۰۰[۲۲][۲۳][۲۴][۲۵] |
پاکستان | ۱۸۰٬۰۰۰[۲۶] |
مولدووا | ۱۵۴٬۴۶۱[۲۷] |
مقدونیهٔ شمالی | ۸۱٬۹۰۰[۲۸] |
زبانها | |
زبانهای ترکی | |
دین | |
اسلام (سنی • مسلمان بدون مذهب • مسلمان فرهنگی • قرآنیان • علوی • شیعه دوازدهامامی • جعفری) بودایی، روحباوری، تنگریباوری، شمنباوری، مانوی | |
مردمان تُرک یا تُرکها[۳۰][۳۱][۳۲] گروههای قومی اوراسیایی اند که در آسیای شمالی، مرکزی و غربی، مغولستان، سیبری جنوبی، شمالغربی چین و بخشهایی از اروپای شرقی ساکناند و به زبانهایی از خانوادهٔ زبانهای ترکیتبار سخن میگویند و اشتراکات تاریخی و فرهنگی میان آنها مشاهده میشود. ترکزبانها در کشورهایی همچون مغولستان، چین، روسیه، قرقیزستان، قزاقستان، ازبکستان، ترکمنستان، تاجیکستان، افغانستان، ایران، جمهوری آذربایجان، عراق، ترکیه، قبرس و یونان حضور دارند.[۳۳][۳۴][۳۵][۳۶][۳۷] گستره مهاجرت کنونی ترکزبانهای آسیای کوچک بیشتر به سوی کشورهای اروپای مرکزی (آلمان، اتریش، سوئیس، فرانسه، انگلیس)، آمریکا و استرالیا بوده، جوامع قابلتوجهی را در این کشورها تشکیل دادهاند. آنها ازلحاظ تاریخی و زبانی با گوکترکها، مردمی ایلی که در قرن ششم یک امپراتوری در گستره مغولستان و مرزهای شمالی چین تا دریای سیاه را بنیاد نهادند مرتبطاند. مردمان ترک، جز چند استثنا مانند بخش اروپایی ترکیه و منطقه ولگا در آسیا زندگی میکنند. مهمترین پیوند تاریخی آنان، جدا از تاریخ و زبان، این است که جز یاقوتستان و چوواش در سیبری همگی مسلماناند. مردمان ترک را میتوان به دو گروه اصلی غربی و شرقی تقسیم کرد. گروه غربی شامل مردم ترک جنوب غرب اروپا و جنوب غرب آسیا ساکن ترکیه و شمال غرب ایران هستند. گروه شرقی شامل مردم ترک آسیای مرکزی، قزاقستان، و منطقه خودمختار اویغور در سین کیانگ چین هستند.[۳۸]
خاستگاه اصلی مردمان ترکتبار، آسیای میانه بوده و این مردم که از نژاد زرد هستند[۳۹][۴۰][۴۱] اما امروزه اعتقاد بر این هست که برخی از تیرهها و اقوام ترک مانند تاتارها جزو اقوام سفیدپوست و تورانی بوده و ارتباط و خویشاوندی چندانی با بقیه گروهای ترک زبان آسیای میانه ندارند.[۴۲][۴۳] برخی دیگر از اقوام مانند اویغورها و قرقیزها را امروزه نمیتوان جز اقوام سفیدپوست قلمداد کرد. در نوشتههای کهن چینی، قرقیزها را مردمانی سفیدپوست با موهایی عمدتاً زرد رنگ و بور و چشمانی آبی و شبیه به اروپاییهای امروزی توصیف کردهاند.[۴۴] اما نوشتههای تاریخی بعدی، اطلاعاتی دربارهٔ چگونگی ناپدید شدن تدریجی این ویژگیهای ظاهری قرقیزها و درنهایت زردپوست شدن آنها به دست نمیدهند.[۴۴] اقوام ترک به تدریج در غرب آسیا، خاورمیانه، آسیای کوچک و اروپای شرقی پراکنده شدند. در جریان این مهاجرتها بخشهای بزرگی از مردم هندواروپایی نواحی جدید نیز به مرور ترکزبان شدند.[۴۵] بررسی دیانای در ترکیه نشان میدهد که مردم ترکیه نوادگان مردم مختلف ساکن آناتولی مانند یونانی، ارمنی، قفقازی (آسیایی) و کرد هستند که در سدههای معاصر ترکزبان شدهاند و ازلحاظ ژن از نژاد ترک (زردپوست مغولسان) بهرهٔ بسیار کمی بردهاند.[۴۶] درمورد ترکزبانان آذربایجانی نیز این قضیه صادق است که ازلحاظ ژن بهسان مردم ایرانی و قفقازی هستند.[۴۷][۴۸] ۷۰–۷۶ درصد مردم ترکیه بر اساس آمارهای دولتی ترک هستند.[۴۹][۵۰] در برآورد ۲۰۱۲ مؤسسه آمار ترک استات (The Turkish Statistical Institute (TurkStat))، جمعیت کردهای ترکیه بیش از ۲۲ میلیون نفر (۲۲٬۶۹۱٬۸۲۴) و بیش از سی درصد از جمعیت ۷۴٬۷۰۰٬۰۰۰ نفری ترکیه را تشکیل میدهد که حدود ۱۴ میلیون نفر در کردستان ترکیه و بقیه در سراسر ترکیه به خصوص شهرهای استانبول، آنکارا و ازمیر پراکنده هستند که به این ترتیب درصد ترکهای ترکیه کمتر از ۷۰ درصد خواهد بود.[۵۱]
اقوامی که امروزه ترکتبار و ترکزبان نامیده میشوند در بخشهای مختلفی از کشورهای آسیایی و اروپایی زندگی میکنند. از سمت شرق در بخشهایی از چین و قسمت آسیایی روسیه تا قسمتهایی از کوزوو و آلبانی و بخشهایی از عراق و سوریه و شمال قبرس در یک گسترهٔ جغرافیایی پراکنده شدند. ترکتبارها و ترکزبانها در کشورهایی همچون مغولستان، چین، روسیه، قرقیزستان، قزاقستان، ازبکستان، تاجیکستان، افغانستان، ایران، جمهوری آذربایجان، عراق، ترکیه، قبرس، یونان، بلغارستان، مقدونیه، کوزوو، رومانی، فنلاند، اوکراین، یونان و مولداوی سکونت دارند.[۳۴][۳۵][۳۶][۳۷] گستره مهاجرت کنونی ترکزبانهای آسیای کوچک بیشتر به سوی کشورهای اروپای غربی (آلمان، اتریش، هلند، سوئیس، فرانسه، انگلیس)، آمریکا و استرالیا است و جوامع قابلتوجهی از ترکهای اروپا را ترکهای استانبولی تشکیل میدهند.[۵۲]
پیشینهٔ واژهٔ تُرک
در نوشتههای تاریخی، «ترک» در مقابل تاجیک (ایرانیان مسلمانشده/غیر عرب و ترک) آمدهاست. نام ترک نخستین بار در قرن ششم میلادی در نوشتههای چینی دیده میشود. در همان قرن، ترکان، دولتی نیرومند تأسیس کردند که از مغولستان و سرحد شمالی چین تا دریای سیاه امتداد داشتهاست. مؤسس حکومت مزبور، که چینیان او را «تئومان» مینامند، در کتیبههای ترکی بومن، در سال ۵۵۲ م. درگذشت و برادرش «ایستمی» (در تاریخ طبری: سنجبوخاقان) که در مغرب فتوحاتی کرده، ظاهراً تا سال ۵۷۶ م. زیستهاست این دو برادر گویا از آغاز مستقل از یکدیگر حکومت میکردند. چینیان از دولت مزبور بنام امپراتوری ترکان شمال و مشرق یاد کردهاند. در سال ۵۸۱ م. تحت نفوذ سلسلهٔ چینی «سویی» این دو امپراتوری بهطور قطع از یکدیگر جدا شدند و بعدها هر دو تابع سلسلهٔ چینیِ «تانگ» (۶۱۸ – ۹۰۷ م) گردیدند. در حدود سال ۶۸۲ م. ترکان شمال موفق شدند استقلال خود را بهدست آورند.
اصطلاح «ترک» از میانهٔ سدهٔ ششم میلادی برپایهٔ اتحادیهٔ گوگ ترکها در مناطق شمال چین و بیابانهای غربی آن ایجاد شد و بر اقوام زیرگروه این اتحادیه گذاشته شد و از این پس اقوام جُداسَر و مستقل این اتحادیهها که هر کدام برای خود نام ویژهٔ خود را داشت، ترک نامیده شدند.[۵۳]
تاریخ
مردمان ترک اول بار در پیرامون اتحادیه شیونگنو (معاصر دودمان چینی هان) ظاهر شدهاند.[۵۴] آنها ممکن است به مردمان شیونگنو، دینگلینگ و تیله مرتبط باشند. بنا بر کتاب وی، مردم تیله بازمانده چیدی، مردمان سرخ دی که با جین در بهار و پاییز رقابت میکردند بودند.[۵۵] قبایل ترک، نظیر خزران و پشنگها یحتمل پیش از امپراتوری گوک ترک یا مغولستان در قرن ششم سالها بهطور ایلیاتی میزیستهاند. آنها اشراف و گلهدارانی بودند که در جستجوی ثروت و مراتع جدید بودند. اولین اشاره به ترکان در متنی چینی است که به تجارت ابریشم ترکان با سغدیان در طول جادهٔ ابریشم اشاره میکند.[۵۶] اولین استفاده ضبط شده از واژه «ترک» بهعنوان نامی سیاسی ارجاعی در قرن ششم است در چینی مدرن توجو تلفظ میشود. خاندان آشینا از لی جین به خانات روران مهاجرت کردند و تقاضا کردند از آنها حفاظت شده به عضویت در اتحادیه آنان درآیند. این قبیله به آهنگری شهره بودند. به آنان در نزدیکی یک معدن کوهستانی زمینی داده شد که شبیه کلاهخود بود، به این دلیل آنان نام 突厥 یا (tūjué) را گرفتند. یک قرن بعد، قدرت آنان به حدی رسید که خانات روران را فتح کردند و امپراتوری گوک را بنیان نهادند.[۵۷] از میان قبایل ساکن شمال چین، پانصد قبیله یا آشینا را میتوان نام برد که از امتزاج قبایل گوناگون پدید آمدند. آنها در پیکار با چینیان در قرن چهارم میلادی شرکت داشتند و به تبعیت هونها درآمدند.[۵۸]
هامر ـ پورگشتال ذکر کردهاست که طایفهٔ ترک باید همان باشد که در تألیفات هرودوت بهصورت تارژِتااوس (ترگیتاوس) و در تورات بهصورت توقارمه (توغارمه) نوشته شدهاست.[۳۰]
خاستگاه اصلی مردمان ترکتبار، آسیای میانه بوده و این مردم که از نژاد زرد هستند[۵۹][۶۰][۶۱][۶۲] در نوشتههای کهن چینی، قرقیزها را مردمانی سفیدپوست با موهایی عمدتاً زرد رنگ و بور و چشمانی آبی و شبیه به اروپاییهای امروزی توصیف کردهاند.[۴۴] اما نوشتههای تاریخی بعدی، اطلاعاتی دربارهٔ چگونگی ناپدید شدن تدریجی این ویژگیهای ظاهری و درنهایت زردپوست شدن آنها به دست نمیدهند.[۴۴] اقوام ترک به تدریج در غرب آسیا، خاورمیانه، آسیای کوچک و اروپای شرقی پراکنده شدند. در جریان این مهاجرتها بخشهای بزرگی از مردم هندواروپایی نواحی جدید نیز به مرور ترکزبان شدند.[۶۳] ۷۰–۷۶ درصد مردم ترکیه بر اساس آمارهای دولتی ترک هستند.[۴۹]
گسترش و ورود اقوام ترک از آسیای میانه به سایر مناطق
نظریات زیادی برای خاستگاه اولیه اقوام ترک و زبان آنها وجود دارد، از استپ های شرقی دریای خزر تا شمال شرقی آسیا (منچوری) [۶۴]
امپراتوری گوکترکها
در قرن ششم میلادی قدرت گوکترکها به حدی رسید که خانات روران را فتح کردند و امپراتوری گوکترک را بنیان نهادند. [۶۵] این حکومت به رهبری بومین خان و برادرش ایستمی خان گسترش یافت. سقوط دولت هپتالیان توسط اتحاد ایستمی خان و خسرو انوشیروان صورت گرفت و روابط حسنه این دو حکومت با ازدواج انوشیروان با دختر ایستمی خان بیشتر شد. به نوشتهٔ مسعودی نام این دختر که مادر هرمزد چهارم میشد، فاقم و به ثبت ابن بلخی قاقم و به نوشتهٔ یک اثر متأخر تاکوم بودهاست .[۶۶] اولین خاقانات ترک به سرعت در غرب به دریای خزر گسترش یافت. بین سالهای 581 و 603، خاقانات ترک غربی در قزاقستان در طی یک جنگ داخلی از خاقانات ترک شرقی در مغولستان و منچوری جدا شد.[۶۷]
ورود به ایران
دودمان غَزنَوی یا غزنویان (۱۱۸۶–۹۷۷ میلادی)[۶۸] اولین دودمان ترکتبار بود که بر ایران حکومت کردند، غزنویان یک سلسلۀ ترکتبار ایرانی [۶۸][۶۹]، پارسیگوی و مسلمان بود. شهرت این سلسله، بیشتر به خاطر فتوحاتی است که در هندوستان انجام دادهاست. پادشاهان غزنوی حامی زبان و ادبیات پارسی بودند به گونه ای که رنسانس زبان، فرهنگ و ادبیات فارسی را در دوره غزنوی در قرن یازدهم میلادی میدانند. [۷۰][۷۱][۷۲] دانشمندان و شعرایی مانند فردوسی، ابوریحان بیرونی،[۷۳] فرخی سیستانی [۷۴] ، عنصری [۷۵] به دربار سلطان محمود دعوت شدند. با فتح ری و اصفهان به دست سلطان محمود، ادبیات فارسی در آذربایجان و عراق عجم گسترش یافت.[۷۶] با فتح شمال هند توسط سلطان محمود غزنوی، فرهنگ و ادبیات فارسی به لاهور راه یافت،[۷۷] لاهور، تحت حکومت غزنویان در قرن یازدهم به یک مرکز مهم فرهنگی زبان و ادبیات پارسی تبدیل شد.[۷۸][۷۳]
گسترش حکومت به تمام مناطق ایران و فتح آسیای کوچک
ترکان سلجوقی (۱۱۹۴–۱۰۳۷ میلادی)[۷۹][۸۰] [۸۱][۸۲][۸۳][۸۴] به رهبری طغرل بیک با شکست دادن غزنویان در نبرد دندانقان، سلطنت خود در ایران و آسیای میانه را آغاز کردند. پس از طغرل و در دوره سلطنت آلپ ارسلان، سلجوقیان با پیروزی در نبرد ملازگرد [۸۵] که به اسارت امپراتور بیزانس (رومانوس دیوژن) منجر شد باعث ورود طوایف ترکمان به آناتولی (ترکیه کنونی) شدند، سلجوقیان پس از پیروزی بر امپراطوری بیزانس (امپراتوری روم شرقی) در نبرد ملازگرد به پیشروی خود ادامه داده و علاوه بر آسیای صغیر بر خاور نزدیک از جمله فلسطین نیز مسلط شدندشد.[۸۶][۸۷][۴۴][۸۸][۸۹] پیروزی امپراتوری سلجوقی در نبرد ملازگرد تنها به شکست و اسارت امپراتور بیزانس (رومانوس دیوژن) منتهی نشد بلکه سد استوار امپراتوری بیزانس (امپراتوری روم شرقی) برای همیشه در برابر ایرانیان و مسلمانان فرو ریخت تا شروعی باشد برای وقایع بعدی در منطقه آسیای صغیر. در طول یک سده جمعیت بزرگی از ترکهای اوغوز به سوی آناتولی مهاجرت کردند. تصرف آناتولی از سوی ترکان اغوز در عین حال موجب نجات جهان اسلام از مخاطرات و تهدیدات جدی امپراتوری بیزانس شد که با تصرف آسیای صغیر و ایجاد یک مدنیت نوین اسلامی برای جهان اسلامی موهبتی بود. تأسیس امپراتوری سلجوقیان روم توسط نوادگان ارسلان اسرائیل از اولین پیامدهای این پیروزی است [۹۰] سلجوقیان در این نبرد یکی از بزرگترین پیروزیهای عالم اسلام بر مسیحیت را کسب کردند که آن را به عنوان جهاد مقدس نامیدند و بعدها به دلیل اهمیتش توسط مورخان به جنگ خندق دوم دنیای اسلام معروف شد.
سلجوقیان مراکز آموزش عالی را تأسیس کردند و حامیان هنر و ادبیات بودند. دستاوردهای علمی در دوران سلطنت آنها توسط دانشمندانی مانند عمر خیام و امام محمد غزالی مشخص می شود. در دوره امپراتوری سلجوقی، فارسی به زبان ضبط تاریخی تبدیل شد، در حالی که مرکز فرهنگ زبان عربی از بغداد به قاهره تغییر یافت.[۹۱]بنیادگذاری مدارس نظامیه توسط خواجه نظامالملک طوسی در بغداد، بلخ، نیشابور و اصفهان از کوششهای فرهنگی این دوره است.[۹۲] برنامه درسی نظامیه ابتدا به مطالعات دینی، قوانین اسلامی، ادبیات عرب و علم حساب متمرکز شده و بعداً به تاریخ، ریاضیات، علوم فیزیکی و موسیقی نیز تعمیم یافته است.[۹۳]
امپراطوری سلجوقی، از نظر سیاسی و مذهبی، میراث محکمی را برای جهان اسلام به جا گذاشت. در دوره سلجوقی، شبکه ای از مدارس (دانشکده های اسلامی) تأسیس شد که قادر به آموزش به مدیران دولتی و علمای دینی بود. در میان بسیاری از مساجد که توسط سلاطین سلجوقی ساخته شده بود، میتوان به مسجد بزرگ اصفهان (مسجد جامع) اشاره کرد. استقلال فرهنگی زبان فارسی (از زبان عربی) در امپراتوری سلجوقی شکوفا شد. از آنجا که سلجوقیان، سنت اسلامی یا میراث ادبی قوی از خود نداشتند، زبان فرهنگی مدرسان فارسی خود در اسلام را به کار گرفتند، بدین ترتیب زبان و ادبیات فارسی در کل ایران رواج یافت و زبان عربی در آن کشور جز در آثار معارف دینی ناپدید شد.[۹۴]
پس از سلجوقیان، خوارزمشاهیان (۱۲۳۱–۱۰۷۷ میلادی)[۹۵] که دودمانی پارسیگوی [۹۶][۹۷][۹۸] با تبار ترکی-ایرانی و سنی مذهب بود و توسط مملوکان تُرک شکل گرفت [۹۹][۱۰۰] بر ایران و آسیای میانه حکومت کردند.[۹۵] خوارزمشاهیان ابتدا به عنوان حکومتی دستنشانده از طرف امپراتوری سلجوقی بوده و بعد از آن به صورت پادشاهی مستقل حکومت کردند. [۱۰۱] [۱۰۲][۱۰۳] بنیانگذار این سلسله، انوشتکین بود که در سال ۱۰۷۷ میلادی توسط ملکشاه سلجوقی به عنوان حاکم خوارزم منصوب شد. [۱۰۴] فرزندان انوشتکین (تا پیش از ۱۱۵۷ میلادی) به نمایندگی از پادشاهان سلجوقی بر خوارزم حکمرانی می کردند. [۱۰۵] انوشتکین ممکن است متعلق به قبیله بیگدلی از ترکان اوغوز باشد. [۱۰۶]
وسعت قلمرو این سلسله طبق تخمین ۲٫۳ (یا طبق تخمین دیگر ۳٫۶) میلیون کیلومتر مربع بوده است. [۱۰۷][۱۰۸]
پس از ایلخانان و ایجاد حکومت ملوک الطوایفی در ایران، امپراتوری تیموری (۱۵۰۷–۱۳۷۰ میلادی)[۱۰۹][۱۱۰] شکل گرفت. تیمور گورکانی (فاتح تُرک)[۱۰۹] نخستین امیر گورکانی (تیموری) و پایهگذار این دودمان شاهی است، که در بیشتر سرزمینهای آسیای مرکزی و غربی فرمان راند. امپراتوری تیموری یا امپراتوری گورکانی دودمانی ترکتبار با فرهنگی ایرانی بود.[۱۱۱][۱۱۲] تیمور در زبان جغتایی به معنای «آهن» است و از او با القاب «امیر تیمور»، «تیمور لنگ»، «تیمور گورکانی» و «صاحبقران» یاد شدهاست. عمدتاً از وی به خاطر فتوحات بی رحمانه از هند و روسیه تا دریای مدیترانه و برای دستاوردهای فرهنگی امپراتوری گورکانی یاد میشود.[۱۱۳]
در سال ۸۰۰ تیمور سرزمین فارس، بخشی از عراق و آذربایجان را گرفت و سلسلهٔ جلایریان را نیز منقرض کرد. آنگاه رو به خزر نهاد و اهالی برخی از شهرهای آن را به قتل رساند. در سال ۷۹۵ ه.ق بعد از انقراض مظفریان متوجه آسیای کوچک شد. در سال ۸۰۰ (۷۷۶ ه.خ) هند را فتح کرد و دهلی را به تصرف درآورد. با عثمانیان نیز جنگها کرد و در سال ۸۰۴ (۷۸۰ ه.خ) بایزید عثمانی را به اسارت بگرفت. تیمور در سال ۸۰۷ (۷۸۳ ه.خ) به سمرقند پایتخت خویش برگشت، عزم تسخیر چین را نمود ولی اجل مهلتش نداد و در سال ۸۰۷ (۷۸۳ ه.خ) در ۶۹ سالگی در قزاقستان[۱۱۴] درگذشت.
با شکست گورکانیان از آق قیونلوها (که از طوایف ترکمن بودند)[۱۱۵] و کشته شدن ابوسعید گورکان به دست اوزون حسن، قلمرو امپراتوری تیموری در بیشتر نقاط ایران به دست آق قیونلوها(۱۵۰۸–۱۳۷۸ میلادی)[۱۱۵][۱۱۶] افتاد. اوزون حسن به عنوان مقتدرترین پادشاه آق قیونلو محسوب میشود، وی پدر بزرگ شاه اسماعیل صفوی از طرف مادری بود.[۱۱۷]
هرچند حکومت صفویه از سلسله های ترک تبار محسوب نمی گردد ولی مهمترین نیروی نظامی که دودمان صفویه را به قدرت رساند قبایل هفتگانه ترک (قزلباش ها) بودند،[۱۱۸][۱۱۹][۱۲۰] که شاه اسماعیل به کمک ایشان توانست با شکست آققویونلوها و ازبکان، در تبریز تاجگذاری کند.[۸۹] تمام شاهان صفوی در زمان به شاهی رسیدنشان به زبان ترکی آذربایجانی سخن میگفتند (به جز شاه اسماعیل یکم که از بدو تولد دوزبانه بود و به هر دو زبان فارسی و ترکی آذربایجانی سخن میگفت و شعر میسرود)[۱۲۱] ولی برخی معتقدند که خاندان صفوی ترکیزه شده و زبان ترکی را به عنوان زبان مادری خود پذیرفتند. [۱۲۲]
پس از اشغال ایران در دوران صفویه بوسلیه افغان ها، نادر شاه افشار از ایل افشار (از طوایف ترکمن)[۱۲۳][۱۲۴][۱۲۵][۱۲۶] که از مشهورترین پادشاهان ایران، پس از اسلام است با سرکوب افغانها، دودمان افشاریه را بنیان نهاد و از ۱۱۱۴ تا ۱۱۲۶ خورشیدی[۴۷][۱۲۷] پادشاه ایران بود. بیرون راندن عثمانی و روسیه از کشور و تجدید استقلال ایران و نیز فتح دهلی و ترکستان و جنگهای پیروزمندانه او سبب شهرت وی شد. اَفشار یا اوشار یکی از ایلهای ترک اغوز (ترکمن)[۱۲۸][۱۲۹][۱۳۰][۱۳۱] در زمان شاه اسماعیل صفوی همراه با شش ایل بزرگ ترک (ایل شاملو، ایل قاجار، ایل روملو، ایل استاجلو، ایل تکهلو، و ایل ذوالقدر) از آناتولی عثمانی به ایران آمدند و پایههای دودمان صفوی و سپاه قزلباش را بنیاد گذاردند.[۱۳۲] این قبایل بعدها به نام مشترک قزلباش خوانده شدند.[۱۳۳]
پس از افشاریان، قاجاریان (۱۹۲۵–۱۷۹۴ میلادی) که نام دودمانی از ترکمانان[۱۳۴] است از حدود سال ۱۱۷۴ تا ۱۳۰۴ هجری شمسی بر ایران به مدت صد و سی سال فرمان راندند. بنیانگذار این سلسله آغامحمدخان قاجار است. وی ابتدا در ساری مدعی سلطنت بر ایران شد و پایتخت خود را این شهر اعلام نمود[۱۳۵][۱۳۶] و سپس پس از تصرف قفقازیه و سرکوب کلیه امراء و حکام داخلی در تهران مستقر شد و آن را دارالخلافه نامید و آخرین پادشاه قاجار، احمدشاه قاجار بود که در سال ۱۳۰۴ برکنار شد و رضاشاه پهلوی جای او را گرفت.[۱۳۷] جنگهای ایران و روسیه در دوره قاجار و قراردادهای ترکمنچای، گلستان و پاریس از مهمترین وقایع دوران سلطنت قاجار است.
ورود ترک تباران به شمال آفریقا
ترکهای آفریقای شمالی (کولوگلیس) شامل ترکهایی میشود که در دوران حکمرانی سلطنت مملوک مصر[۱۳۸]، سلطنت ممالیک بحری (مصر)[۱۳۹] ، طولونیان [۱۴۰] و امپراطوری عثمانی در شمال آفریقا شامل (لیبی، مصر، تونس و الجزایر) ساکن شدهاند.[۱۴۱]
ترکهای مصر[۱۴۲] به شهروندان مصر با پس زمینه قومی ترک گفته میشود. در اواخر قرن ۱۱ام، مصر برای اولین بار توسط سلسله بحری توسط ترکها بنیانگذاری شد، این دودمان در سال ۱۵۱۷ از مملوکیان در نبرد ریدانیه در نزدیکی قاهره در شمال مصر اداره میشد، شکست خوردند. ترکهایی در ارتش و طبقه اشراف از آن دوران نیز حضور داشتند.[۱۴۳] پیشینه دیگری از حضور ترکها در مصر به دوران امپراطوری عثمانی برمی گردد که کشور کنونی مصر جزئی از مستمعره و فتوحات عثمانیها بود. در سالهای قبل از انقلاب ۱۹۱۹ مصر، طبقات حاکم و بالا عمدتاً ترک یا از تبار ترک بودند، که همگی سهم وراث حکومت عثمانی مصر بودند.[۱۴۴] هیچ برآورد روشنی در مورد جمعیت ترکها در مصر وجود ندارد، چندین منبع تعدادشان را در محدوده ۱۰۰،۰۰۰ نفر[۱۴۵]، از سوی دیگر ادعاهایی مبنی بر جمعیت ۷۵۰،۰۰۰ الی ۱،۵۰۰،۰۰۰ نیز وجود دارد.[۱۴۶]
ترکهای تونس[۱۴۷] یا تونسیهای ترک[۱۴۸] به اقوامی از ترکان آناتولی اطلاق میشود. که یک گروه اقلیت را در تونس تشکیل میدهند.[۱۴۹] برای اولین بار، حدود ده هزار سرباز ترک امپراطوری عثمانی در سال ۱۵۳۴ زمانی که تونس کنونی جزئی از حکومت عثمانی قلمداد میشد، وارد این منطقه شدند.[۱۵۰] با سقوط حکومت عثمانی، ترکها و استعمارشان بر این منطقه برای قرنها که تحت سلطه ترکها بود، پایان پذیرفت. به عنوان یک نتیجه، ترکیب قومی تونس با مهاجرت ترکان از آناتولی و سیر تکاملی "کولوگلیس" که مردم از تغییرمخلوط ترک و مغرب مرکزی بودند، تشکیل یافتند.[۱۵۱][۱۵۲][۱۵۳] خانوادهها با اصالت ترک عمدتاً در نزدیکی شهرهای ساحلی، نظیر مهدیه و شهر تونس و اطراف جزیره جربه زندگی میکنند.[۱۵۴][۱۵۵]
ترکهای الجزایر[۱۵۶] یا الجزایریهای ترک[۱۵۷] گروه قومی از ترکهای آناتولی هستند؛ که یک گروه اقلیت را الجزایر تشکیل میدهند.[۱۵۸][۱۴۹] در طول حکمرانی امپراطوری عثمانی، الجزایر مستعمره و زیر سلطه سیاسی-منطقهای این حکومت بود.[۱۵۹] به عنوان نتیجه، یک ترکیب قومی از الجزایریها با مهاجرت ترکها از آناتولی و سیر تکاملی از «کولوگلیس» که مردمی مخلوط از ترکی و مغرب مرکزی بودند، تشکیل یافتند.[۱۶۰][۱۶۱] با توجه به گزارش سفارت ترکیه در الجزایر بین ۶۰۰٬۰۰۰–۷۰۰٬۰۰۰ مردم ترک در الجزایر زندگی میکنند، با این حال، سفارت فرانسه جمعیت ترکها را تا حدود ۲ میلیون برآورد میکند.[۱۶۲] در سال ۱۹۵۳، صبری هیزمتلی مطرح کرد که که مردم با منشأ ترک ۲۵٪ از کل جمعیت الجزایر را تشکیل میدهند.[۱۶۳] با این حال، یا توجه به گزارش کسب و کار گروه آکسفورد در سال ۲۰۰۸ اظهار داشتند که بر اساس یک برآورد محتاطانه تر، نشان میدهد که مردم از تبار ترک، ۵٪ از کل جمعیت الجزایر را تشکیل میدهند[۱۵۸] براساس این گزارش، در سال ۲۰۰۶، جمعیت الجزایر ۳۴٫۸ میلیون نفر بود که جمعیت اقلیت ترک در حدود ۱٬۷۴۰٬۰۰۰ تخمین زده میشد.[۱۵۸] طی یک مقاله از روزنامه زمان در سال ۲۰۰۷ اظهار داشت که ترکها تشکیل دهنده ۱۰٪ از جمعیت ۳۳٫۳ میلیون ساکنان الجزایر، یعنی ۳٬۳۰۰٬۰۰۰ نفر از منشأ ترک میباشند.[۱۶۴] در سال ۲۰۱۲، دفتر ملی الجزایر آمار کل جمعیت کشور را ۳۷٫۱ میلیون نفر اعلام کرد.[۱۶۵] اقلیت ترک بهطور عمده در شهرهای بزرگ این کشور زندگی میکنند.[۱۵۸] آنها بهطور عمده دارای یک حضور سنتی و قوی در کنار موروها میدارند. بخش قابل توجهی از تلمسان نیز محل زندگی جامعه ترک در الجزایر میباشد.[۱۶۶][۱۶۷] با توجه به حضور طولانی حاکمان ترک در قصبه الجزیره زندگی میکنند.[۱۶۸] جوامع قابل توجهی در بسکره، قبائل، وادالزیتون[۱۶۹] و استان مدیه حضور دارند.[۱۷۰]
فرهنگ
داستانهای منظوم حماسی مردمان ترک، قبل از ابداع خط به وجود آمدند و سینه به سینه انتقال یافتند. مردمان ترک اصطلاحات مختلفی را، برای نامیدن داستانهای حماسی و قهرمانی و راویان آنها استفاده میکنند. اغوزها سرایندهٔ داستان حماسی را اوزان میخواندند که اوزانچی، یانشاق، وارساق و دده نیز عنوان میشد. تقریباً در قرن نهم اوزان جای خود را به عاشیق سپرد.[۱۷۱] عاشیقها از دوران قبل از اسلام در بین مردمان ترک وجود داشتند.[۱۷۲]
داستانهای حماسی مردمان ترک به چهار گروه اصلی سکایی، هون، گؤکترک و اویغور تقسیم شدهاست که با توجه به روند تاریخ ترکان است. حلقهٔ سکایی شامل داستانهای تنکا البار و شو، حلقهٔ هون شامل داستان اغوز قاغان، حلقهٔ گؤکترک شامل داستانهای بوزقورد (گرگ خاکستری) و ارگنهقون (گذرگاه صعبالعبور) و حلقهٔ اویغور شامل داستانهای تورییش (پیدایش) و کوچ که با یکدیگر پیوستگی دارند، است.[۱۷۱]
کاشغری خلاصهای از داستان فرمانروای ترک، «شو»، را ذکر کرده که مربوط به مقابلهٔ شو با حملهٔ اسکندر ذوالقرنین به ترکستان غربی است.[۱۷۱]
تعداد داستانهای حماسی ترکان بسیار است. علاوه بر داستانهای حماسی باستانی و حدود هفتاد داستان جدید شامل عناصر باستانی، مؤلفان تاریخ ادبیات دنیای ترک از حدود صد و بیست داستان حماسی جدید نام بردهاند که داستانهای حماسی ماناس، کوراوغلو و آلپامیش از اهمّ آنهاست. سرودن داستانهای حماسی در بین ترکان تا این اواخر وجود داشتهاست که ازنظر شکل و محتوا با سنت داستانپردازی قبلی متفاوت است.[۱۷۱]
مبتنی بر حوادث تاریخی بودن، حضور مخلوقات خارقالعاده در کنار شخصیتهای واقعی، تعدّد حوادث فوق طبیعی، عموماً منظوم یا دارای نظم و نثر بودن، عدم وجود مؤلف شناختهشده، زبان روان و ساده و برگرفته از زبان مردم و شکل گرفتن در محیط جغرافیایی و زمان خاص و تحول در زمان و مکان وقوع حوادث با مهاجرت ناقلانشان به جاهای دیگر، مهمترین ویژگیهای داستانهای حماسی ترکان است.[۱۷۱]
تُرکها در منابع اسلامی و احادیث
از پیامبر اسلام در کتاب صحیح بخاری و کتاب صحیح مسلم که معتبرترین کتب روایی نزد اهل سنت هستند [۱۷۳] و آن را بعد از قرآن، صحیح ترین کتاب میدانند [۱۷۴][۱۷۵][۱۷۶][۱۷۷][۱۷۸] در مورد تُرکها حدیثی نقل شده[۱۷۹][۱۸۰] و در کتاب سنن ابی داود سیستانی (از صحاح سته و از معتبرترین منابع اهل سنت)[۱۸۱][۱۸۲] فصلی با عنوان "باب في النهى عن تهييج التُرك" (باب نهی پیامبر از خشمگین ساختن تُرکها) بیان شده است.[۱۸۳][۱۸۴] همچنین در کتاب وسایل الشیعه تالیف شیخ حر عاملی، فصلی به نام "باب اِستِحباب مُتارِكة التُرك ما دامَ يُمكِن التَّرك" (باب مستحب بودن تَرک مخاصمه با تُرکان تا حد امکان) اختصاص یافته. [۱۸۵]
بر اساس این احادیث، جاحظ (ابوعثمان عمرو بن بحر، پادشاه نثر ادبی)[۱۸۶] میگوید که یزید بن قتاده پس از فتح ایران و حمله به شمال شرق و در خلال کشمکش با تُرکان، با ذکر این حدیث، سخن خلیفه (عمر بن خطاب) را به سربازان عَرَب یادآوری کرد که آنان را هشدار داده بود: «تُرکان دشمنانی خشمگین اند» و مانع از حمله ی اعراب به تُرکان شد.[۱۸۷] در روایتی دیگر، جاحظ میگوید هنگامی که حمزة بن آذرک که والی بخشی از خراسان بود، یک گروه سواره نظام تُرک به او حمله کردند، سربازان حمزه بن آذرک بیشتر از تُرکان بود، اما سربازانش را از جنگیدن با آنان باز داشت و گفت:
«اگر آنها تمایلی به جنگ ندارند، جنگ را آغاز نکنید، چون در حدیث آمده است که تا زمانی که شما را رها کرده اند، آنها را رها کنید.»[۱۸۸] در ادامه میگوید : «حدیث پیامبراکرم صلی الله علیه و آله نصیحتی به تمام اَعراب است. راه درست برای ما این است که با آنان (تُرکها) صلح آمیز زندگی کنیم و جنگ را کنار بگذاریم. چه میاندیشید در مورد ملّتی که حتّی هنگامی که اسکندر مقدونی، بعد از تسلّط بر جهان، تُرکان را دید و به آنان نزدیک نشد. [۱۸۹][۱۹۰]
طبق نظر مُحدث مشهور اهل سنت، محمد بن جریر طبری (مورخ بزرگ و مولف تاریخ طبری)، نامه اَحنف بن قیس به خلیفه (عمر بن خطاب) او را عمیقاً در مورد پیروزی های درخشان در شمال ایران و در نتیجه مجاور شدن با تُرکان در آینده نگران کرده بود. خلیفه نتوانست اندوه خود را پنهان کند و صراحتاً به همراهانش گفت: «من آرزو میکردم هرگز لشکری به خراسان نفرستاده بودم و ای کاش رودخانه ای از آتش بین ما قرار داشت». [۱۹۱] اَحنف بن قیس (فاتح شمال ایران) و سردار مقتدر خلیفه ی دوم، زمانی که خاقان پادشاه ترکان در مرز ظاهر شد، همین سیاست «عدم درگیری» و «خشمگین ننمودن» را نسبت به ترکان در پیش گرفت.
طبق روایت طبری بعد از بهبودی اوضاع، خلیفه (عُمَر) بار دیگر نامه ای به سردارش احنف نوشت و به او دستور داد که پیشروی در مشرق و در مسیر سرزمین تُرکان را متوقف کند و گفت: «از رود جیحون فراتر نروید و به این سوی آن بسنده کنید، اگر شما این کار را انجام دهید، پیروزی برای شما باقی خواهد ماند. من تکرار میکنم از رود جیحون عبور نکنید، وگرنه شکست خواهید خورد.»[۱۹۲]
مجمد بن جریر طبری میگوید، احنف بن قیس (سردار مسلمانان) پس از فتح شمال شرق ایران، در موقعیتی که احتمال رویارویی با تُرکان وجود داشت به لشگریانش گفت که نمیخواهد با تُرکان بجنگد مگر اینکه جنگ اجتناب ناپذیر شود. او اشاره کرد که خلیفه دوم (عُمَر) توصیه نموده که از جیحون عبور نکنند و وارد سرزمین های تُرکان نشوند.[۱۹۳]
نظریه پانترکیسم وامبری یهودی و اقوامی که ترک نیستند
بسیاری از اقوام ترکزبان، زبان ترکی را بر اثر ارتباط و آمیزش با ترکزبانان اخذ کردهاند، از این رو اصطلاحاتی چون «خلقهای ترک» و «ترکان» به مفهوم قوم ترک نیستند و نام ترک نیز فقط جنبهٔ زبانی دارد.[۳۰] از میان اقوامی که امروزه ترک نام گرفتهاند بسیاری از اقوام نامبرده در زیر در تاریخ قدیم هیچگاه خود و قوم خود را ترک نمینامیدند. در مورد بخشی از این اقوام ساکن آسیای میانه تنها پس از وارد شدن نظریه پانترکیسم توسط آرمینیوس وامبری یهودی و فرستاده پنهانی وزارت خارجهٔ بریتانیا به منطقه[۱۹۴] این نام رفتهرفته برای این اقوام نیز رواج یافت. این اقوام عبارتند از:
باشقیرها، تاتارها، ناگایباکها، قزاقها، قرهقالپاقها، نوقای، قرائیم، قرهچای، بالکار، قوموق، آلتاییها، اغوزهای واردشده به آذربایجان، قاجارها، شاهسونها، قرهداغها، قرهپاپاخ، قشقاییها، افشارها، خلجها، گاگوز، اورومچیها، تووایی ها، توفالارها، شورها، خاکاسها، تاتارهای چولیم، ازبکها، اویغورها، سالارها، اویغورهای ساری، چوواشها، یاقوتها، دولگانها و غیره.[۱۹۵]
زبانهای ترکی
زبانهای ترکی به دو دستهٔ کلی شرقی و غربی تقسیم میشود. زیرمجموعههای شرقی زبانهای ترکی عبارتاند قزاقی، قرقیزی و ازبکی و زیرمجموعههای غربی زبان ترکی نیز شامل ترکی استانبولی، ترکمنی و ترکی آذربایجانی میشوند.
همچنین، زبانهای ترکی به شش دستهٔ جزئی تقسیم میشود.
- خانوادهٔ چوواش (اُغور یا بلغار)
- خانوادهٔ شمال غربی (قپچاق)
- خانوادهٔ جنوب غربی (اُغوز)
- خانوادهٔ جنوب شرقی (قارلق)
- خانوادهٔ شمال شرقی (ترکی سیبری)
- خانوادهٔ خلجی (آرگو)
زیرمجموعههای شرقی زبان ترکی عبارتند از اویغوری، قزاقی، قرقیزی و ازبکی، و زیرمجموعههای غربی زبان ترکی نیز شامل ترکی استانبولی، ترکمنی، ترکی قشقایی، ترکی آذربایجانی و خلجی است.
زبانهای ترکی بههمراه زبانهای مغولی، تونگوزی و برخی موارد کرهای و ژاپنی جزء زبانهای آلتایی بهشمار میرفتند ولی امروزه هم نظریه زبانهای اورال - آلتایی و هم نظریه زبانهای آلتایی بهطور گستردهای رد شدهاند و تنها میتوان زبانهای ترکی را تحت خانواده زبانی خود بررسی کرد.
زبانهای ترکی در خطر انقراض و نابودی
زبان درخطر به زبانی گفته میشود که در معرض نابودی باشد. تعداد گویشوران یک زبان درخطر بهطور لزوم کم نیست، بلکه حتی اگر تعداد آنها طی مدت به نسبت کوتاهی در حال کاهش شدید بوده باشد، باز با آن به سان زبان درخطر برخورد میشود.
روسیه
- مقاله اصلی: (en:List of endangered languages in Russia) و (en:Languages of Russia)
۱۵ زبان از خانواده زبانهای ترکی در روسیه در فهرست زبانهای در خطر (en:Lists of endangered languages) و در معرض انقراض و نابودی کامل هستند:
- زبان آلتای (en:Altai language) / (en:Northern Altay language) - به شدت در معرض خطر Severely endangered - گویش وران ۵۵٬۷۲۰ نفر
- زبان تاتارهای بارابا (en:Baraba Tatar language) - به شدت در معرض خطر Severely endangered - گویش وران ۸٬۰۰۰ نفر
- زبان تاتارهای سیبری (en:Siberian Tatar language) - بهطور قطع در معرض خطر Definitely endangered - گویش وران ۱۰۰٬۰۰۰ نفر
- زبان باشقیری (en:Bashkir language) - آسیبپذیر Vulnerable - گویش وران ۱٬۲۰۰٬۰۰۰ نفر
- زبان چولیمی (en:Chulym language) - بهطور بحرانی در معرض خطر Critically endangered - گویش وران ۴۴ نفر
- زبان چوواشی (en:Chuvash language) - آسیبپذیر Vulnerable - گویش وران ۱٬۰۴۲٬۹۸۹ نفر
- زبان دولگانی (en:Dolgan language) - بهطور قطع در معرض خطر Definitely endangered - گویش وران ۱٬۱۰۰ نفر
- زبان کاراچایی-بالکاری (en:Karachay-Balkar language) - آسیبپذیر Vulnerable - گویش وران ۳۱۰٬۰۰۰ نفر
- زبان خاکاسی (en:Khakas language) - بهطور قطع در معرض خطر Definitely endangered - گویش وران ۴۳٬۰۰۰ نفر
- زبان قموقی (en:Kumyk language) - آسیبپذیر Vulnerable - گویش وران ۴۵۰٬۰۰۰ نفر
- زبان نوقایی (en:Nogai language) / (en:Yurt Tatar language) - بهطور قطع در معرض خطر Definitely endangered - گویش وران ۸۷٬۰۰۰ نفر
- زبان شور (en:Shor language) - به شدت در معرض خطر Severely endangered - گویش وران ۲٬۸۰۰ نفر
- زبان توفا (en:Tofa language) - بهطور بحرانی در معرض خطر Critically endangered - گویش وران ۹۳ نفر
- زبان تووان (en:Tuvan language) - آسیبپذیر Vulnerable - گویش وران ۲۸۰٬۰۰۰ نفر
- زبان یاقوتی (en:Yakut language) - آسیبپذیر Vulnerable - گویش وران ۴۵۰٬۰۰۰ نفر[۱۹۶][۱۹۷][۱۹۸][۱۹۹]
چین
زبان اویغوری
بعد از انقراض زبان جغتایی، زبان اویغوری و زبان ازبکی در مناطقی که زبان جغتایی صحبت میشد، توسعه پیدا کردند. امروزه زبان اویغوری در نتیجه ریشه گرفتن از زبان جغتایی، شامل وام واژههای فراوانی از زبان فارسی است.[۲۰۰]
زبان سالاری
یکی از زبانهای ترکی و از شاخه اغوز است که حدود هفتاد هزار تن گویشور دارد. بیشتر سالارها در استانهای گانسو و چینگهای در کشور چین زندگی میکنند. زبان سالار به دو گروه بزرگ گویشی تقسیم میشود. این انشعاب از آن جا سرچشمه گرفتهاست که یکی از شاخههای گویشی از زبانهای تبتی و چینی و شاخه دیگر از زبانهای اویغوری و قزاقی تأثیر پذیرفتهاست. فقط یک سوم جمعیت قوم سالار به زبان سالاری تکلم میکنند که به ترکمنی شبیه است. بخش دیگر نیز به زبان تبتی و تعداد بیشتر آنان به زبان چینی صحبت میکنند. زبان امروزی سالار تأثیر زیادی از زبانهای همسایه چینی و تبتی گرفتهاست. در پایان باید گفت که زبان سالار صورت مکتوب ندارد. به این خاطر مردم سالار، به عنوان زبان نوشتاری خود اویغوری را برگزیده بودند.
افغانستان
شماری از زبانها، مانند زبانهای مغولی و ترکی که در گذشته در افغانستان مورد استفاده برخی از گویشوران بوده، به کلی نابود شدهاست و گویشوران آنها در حال حاضر به زبانهای دیگر سخن میگویند.[۲۰۱]
ایران
ترکی آذری
زبان ترکی آذربایجانی از عهد صفویه به بعد جایگزین لهجهٔ ایرانی پهلوی آذری شدهاست. زبان ساکنان آذربایجان -با وجود مهاجرتهای ترکمانان از قرن پنجم هجری به بعد به این سرزمین- یکی از لهجههای ایرانی، یعنی لهجهٔ پهلوی آذری بودهاست، همانطوری که فی المثل در شهر ری لهجهٔ رازی و در مازندران لهجهٔ طبری رایج بودهاست و این لهجهٔ ایرانی آذری چنانکه گذشت تا حدود قرن دهم و یازدهم در آن منطقه زنده بودهاست. ما در این مورد شواهدی متعدد در دست داریم که تنها به دو مورد آن اشاره میکنیم:
علی ابوالقاسمی، کارشناس و پژوهشگر حوزه تاریخ و فرهنگ بومی ضمن هشدار در مورد نابودی زبان ترکی آذری شمال استان همدان گفت: زبان ترکی در شمال استان همدان آسیب جدی دیدهاست و طی سالهای آینده نابود میشود. وی گفت زبان ترکی در شمال استان همدان مورد بیتوجهی و بیمهری قرار گرفتهاست که بخشی از علل آن به بطن جامعه ترک زبانان شهرستانهای شمالی استان همدان برمیگردد. به مرور زمان، واژههای زبان ترکی در معرض فراموشی قرار گرفتهاست و کلماتی از دیگر زبانها، از جمله فارسی و عربی در میان لهجههای ترک زبان این استان رسوخ یافتهاست. ابوالقاسمی بیان کرد اکثر والدین کودکان زبان گفتاری آنان را از ترکی به فارسی تغییر دادهاند.[۲۰۲]
ناصر خسرو قبادیانی (۳۹۴–۴۸۱ هـ. ق) شاعر و نویسندهٔ معروف در سفرنامهاش نوشتهاست:
«… در تبریز قطران نام شاعری را دیدم، شعری نیک میگفت، اما زبان فارسی نیکو نمیدانست. پیش من آمد، دیوان منجیک و دیوان دقیقی بیاورد، و پیش من بخواند و هر معنی که مشکل بود از من پرسید به او بگفتم، و شرح آن بنوشت و اشعار خود بر من خواند.»
اسدی طوسی (متوفی ۴۶۵ هـ. ق) سرایندهٔ گرشاسبنامه، نیز در سبب تألیف کتاب لغت فرس برای شاعران اران و آذربایجان نوشتهاست:
«و غرض ما اندر این، لغات پارسیست که دیدم شاعران را که فاضل بودند و لیکن لغات پارسی کم میدانستند…»
در هر مورد، بی تردید، مقصود از «زبان فارسی» و «لغات پارسی» چیزی به جز زبان و لغات فارسی دری رایج در خراسان و شرق ایران در آن روزگار نیست، چه قطران قادر بودهاست دو دیوان شعر شاعران خراسانی را که به فارسی دری بودهاست پیش ناصر خسرو بخواند و تنها معنی کلماتی را که نمیدانستهاست (یعنی لغات مخصوص شرق ایران و لهجهٔ دری) از وی بپرسد. از سوی دیگر ناصر خسرو هم شعر قطران تبریزی را میفهمیدهاست. لغاتی را هم که اسدی طوسی در کتاب لغت خود آوردهاست عموماً از همان واژگان مخصوص شرق ایران و لهجهٔ دری است که ایرانیان آذریزبان آذربایجان آنها را فهم نمیکردهاند.
چنین «آذری» نام یکی از لهجههای ایرانیست و کاربرد آن به جای «ترکی» در چند دههٔ اخیر نادرست است. زبان ایرانیان آذربایجانی از قرن دهم و یازدهم هجری تا به امروز زبان ترکیست و برای تشخیص آن از دیگر لهجههای ترکی، آن را ترکی آذربایجانی یا ترکی آذری میتوان نامید نه «آذری».[۲۰۳]
ترکی خراسانی
سازمان یونسکو از زبانهای در معرض خطر جهان یا منسوخ شده، اطلسی تهیه کردهاست که به صورت آنلاین و به کمک نقشههای گوگل قابل مشاهده است. در این لیست، برای کشور ایران ۲۵ زبان در معرض خطر نشان داده شدهاست که ترکی خراسانی یکی از این زبانها است و با عنوان زبان آسیبپذیر (Vulnerable) از آن یاد شدهاست.[۲۰۴][۲۰۵] این زبان بیشتر در استان خراسان شمالی صحبت میشود ولی در استانهای خراسان رضوی و گلستان هم گویشور دارد. بیشتر کسانی که به زبان ترکی خراسانی سخن میگویند به زبان فارسی نیز مسلط هستند. نابودی تدریجی زبان ترکی خراسانی در شمال و مرکز خراسان رخ دادهاست.
ترکی قشقایی
زبان ترکی قشقایی یکی از لهجههای شاخه جنوب غربی زبان ترکی است که قشقاییها بدان تکلم میکنند.[۲۰۶] در واژگان قشقایی تأثیر زبان فارسی مشخص است، در متون جمعآوری شده توسط دوئرفر و همکارانش از فیروزآباد دخیلهای فراوان عربی دیده میشود. واژگان حکومتی و نظامی مانند پاسبان، پیکان و شاه بیشتر از فارسی وارد این زبان شدهاند. قاموس دینی بیشتر ریشه عربی دارد اما از فارسی وارد این زبان شدهاند و ویژگیهای فارسیشان را حفظ کردهاند. واژگان پزشکی نیز تحت تأثیر فارسی است مانند بیمار، درد و دارو.[۲۰۷] بنا به یک پژوهش، در فیروزآباد قشقاییها در همه سنین از زبان مادری در حوزههای دوستانه و خانوادگی استفاده مینمایند، اما در شیراز افراد زیر بیست سال خانوادههای ترکزبان تمایل چندانی به استفاده از زبان مادری ندارند. در شیراز در حوزههای مختلف زبان غالب فارسی است و در موقعیتهای غیررسمی در بعضی از مواقع زبان مادری استفاده میشود در صورتی که در فیروزآباد در شرایط مشابه ترکی ترجیح داده میشود. ترکی در شیراز به شدت تحت تأثیر فارسی است. زبان قشقایی در میان جوانان به تدریج در حال از دست دادن کاربریاش است.[۲۰۸]
زبان خلجی
نشانههایی تاریخی نشان میدهد که خلجها احتمال دارد در اصل مردمی آریایینژاد و گروهی از سکاها بودهاند که در آسیای میانه ترکزبان شدهاند.[۲۰۹] مردم خلج از نظر فرهنگی ایرانی محسوب میشوند. امروزه زبان خلجی در معرض انقراض قرار دارد و جای خود را بین نسل جدید خلجیها به فارسی دادهاست. نسل جدید تنها در حد درک مطلب با این زبان آشنائی دارند و دیگر در میان خود از این زبان استفاده نمیکنند.[۲۱۰] بر اساس آمار سایت اتنولوگ تعداد گویش وران زبان خلجی در ایران ۴۲٫۱۰۰ نفر میباشد.[۲۱۱]
ایل بچاقچی
بچاقچی، یکی از بزرگترین ایلات استان کرمان است. ایشان شیعهمذهب هستند و در گذشته به گویشی از ترکی صحبت میکردند ولی امروزه بیشتر شهرنشین شده و به فارسی صحبت میکنند. واژه بچاقچی در ترکی به معنای چاقوساز است و گویا از نام یکی از رؤسای گذشته ایل گرفته شدهاست.[۲۱۲]
عراق
اگرچه برخی از آنها قادر به حفظ هویت زبانی خود شدهاند، اما ترکمنهای امروزی عراق به سرعت جذب جمعیت عموم، اکثریت و دیگر قبایل سازماندهی شدهاند.[۲۱۳] بسیاری از فرزندان امروزی اولین دوره مهاجران ترکمن در داخل مردم محلی عرب جذب شدهاند.[۲۱۴] در سال ۱۹۵۷ در آخرین سرشماری قابل اعتماد به رسمیت شناخته شدند، ولی بعد از آن با سیاستهای عربسازی مواجه شدند. حزب بعث مواجه شدند.[۲۱۵] زبان رسمی نوشتاری ترکمنها، ترکی استانبولی است، و الفبای جدید آن، الفبای لاتین میباشد.[۲۱۶][۲۱۷] بهطور عموم ترکمنهای عراق «ترکمان»، «ترکمنان»، «ترکمانان» یا «ترکمن» نامیده میشوند[۲۱۸] و نباید آنان را با کسانی که به زبان ترکمنی در ترکمنستان تکلم میکنند، یکسان دانست.[۲۱۹]
سلسلههای ترک تبار و زبان فارسی
این مقاله نیازمند ویکیسازی است. لطفاً با توجه به راهنمای ویرایش و شیوهنامه، محتوای آن را بهبود بخشید. |
دانشنامه بریتانیکا (به انگلیسی: Encyclopædia Britannica) به عنوان قدیمیترین دانشنامه انگلیسیزبان [۲۲۰] که در حال حاضر یکی از مهمترین و معتبرترین منابع به زبان انگلیسی بهشمار میرود [۲۲۱][۲۲۲] چنین بیان کرده است: استقلال فرهنگی زبان فارسی (از زبان عربی) در امپراتوری سلجوقی شکوفا شد. از آنجا که سلجوقیان، سنت اسلامی یا میراث ادبی قوی از خود نداشتند، زبان فرهنگی مدرسان فارسی خود در اسلام را به کار گرفتند، بدین ترتیب زبان و ادبیات فارسی در کل ایران رواج یافت و زبان عربی در آن کشور جز در آثار معارف دینی ناپدید شد.[۲۲۳]
ترکان سلجوقی مراکز آموزش عالی را تأسیس کردند (متن انگلیسی: founded universities) و حامیان هنر و ادبیات فارسی بودند. دستاوردهای علمی در دوران سلطنت آنها توسط دانشمندانی مانند عمر خیام و امام محمد غزالی مشخص می شود. در دوره امپراتوری سلجوقی، فارسی به زبان ضبط تاریخی تبدیل شد، در حالی که مرکز فرهنگ زبان عربی از بغداد به قاهره تغییر یافت.[۲۲۴]
پادشاهان سلجوقی برخی خود شعر میسرودند، چنانکه ملکشاه یکم هم اشعار فارسی حفظ داشت و هم خود به فارسی شعر میگفت و همچنین طغرل سوم آخرین پادشاه این سلسله شاعر فارسی گوی بودهاست.[۲۲۵]
نوزایی (رنسانس) زبان، فرهنگ و ادبیات فارسی در دوره ترکان غزنوی در قرن یازدهم میلادی صورت گرفت. [۷۰][۷۱][۷۲] دربار امپراتوری غزنوی به دلیل حمایت از ادبیات فارسی چنان مشهور بود که شعرایی همچون فرخی سیستانی برای ادامه فعالیت به نزد آنان سفر کردند.[۷۴] مجموعه شعر کوتاه عنصری (شاعر پارسیگوی) به سلطان محمود و برادرانش نصر و یعقوب اختصاص یافته است.[۷۵] سلطان محمود، غزنی را به مرکز آموزش علوم تبدیل کرد و فردوسی و ابوریحان بیرونی را به دربار خود دعوت نمود.[۷۳] او ترجیح داد كه شهرت و جلالش به زبان فارسی ثبت گردد و صدها شاعر پارسیگوی در دربار او جمع شدند.[۲۲۶] وی كتابخانه های زیادی از ری و اصفهان به پایتخت خود آورد.[۲۲۷] با فتح ری و اصفهان به دست سلطان محمود، ادبیات فارسی در آذربایجان و عراق عجم گسترش یافت.[۷۶]
غزنویان نوشته های تاریخی به زبان فارسی تدوین کردند.[۲۲۸] تارخ بیهقی که در نیمه دوم قرن یازدهم نوشته شده است، نمونه ای از آن است.[۲۲۹] با فتح شمال هند توسط سلطان محمود غزنوی، فرهنگ و ادبیات فارسی به لاهور راه یافت شد، که بعدها شعرای مشهوری همچون مسعود سعد سلمان در هندوستان پرورش یافتند.[۷۷] لاهور، تحت حکومت غزنویان در قرن یازدهم، دانشمندان پارسی را از خراسان، هند و آسیای مرکزی جلب کرد و به یک مرکز مهم فرهنگی زبان و ادبیات پارسی تبدیل شد.[۷۸][۷۳]
اگرچه پادشاهان غزنوی و فرماندهان نظامی آنها اصالتا ترک بودند، ولی از نظر ترویج زبان فارسی و حمایت از شاعران پارسیگوی، اهتمام شاهان غزنوی برای گسترش زبان و ادب پارسی، بیشتر از رقبای ایرانی خود یعنی سلسله آل بویه بود که از شعرای عرب تمجید کرده و حامی بزرگ و مروج زبان و ادبیات عربی بودند. (متن انگلیسی دانشنامه ایرانیکا: a great patron of Arabic letters, and the patronage extended to the outstanding Arab poet al-Motanabbi, distinguished himself in the promotion of Arabic letters).[۲۳۰]
امپراتوری تیموری (گورکانی) دودمانی ترکتبار[۲۳۱][۴۴][۸۸] با فرهنگی ایرانی بود.[۴۴][۸۸] در دوران حکومت امپراتوری گورکانیان هند، زبان فارسی در هندوستان گسترش پیدا کرد. تأثیر ظهور این خاندان در هند، گسترش و رونق زبان فارسی را به حدی رسانید که ادبیات فارسی نه تنها مایه حیات روحی مردم عام شد بلکه این زبان، زبان رسمی درباریان نیز گردید. این رویکرد باعث هجرت بسیاری از هنرمندان، نویسندگان و شاعران از ایران به هند شد.[۲۳۲] دوران طلایی ادب فارسی در هند، دورهٔ اکبر کبیر (اکْبَرشاه) است. به امر وی وزیرش تودارمال فرمانی را صادر کرد که به موجب آن، زبان فارسیزبان تمام امپراتوری اعلام گردید. همچنین به فرمان اکبرشاه برخی از کتابهای مهم هندوان از سانسکریت به نظم و نثر فارسی ترجمه شد و بر غنای ادب فارسی افزوده گردید. اگر در دورهٔ غزنویان مرکز زبان فارسی در هند تنها شهر لاهور بود، این مرکزیت در سدههای بعدی به ترتیب به مولتان و دهلی و اگره منتقل گردید. علاوه بر شاعران، دانشمندان و نویسندگان ایرانی که در مدت چند سده به هند مهاجرت کردند، از هندیان اعم از مسلمان و هندو، شاعران و نویسندگان و عالمان بزرگی ظهور کردند که آثارشان به فارسی است. دوران فرمانروایی گورکانیان هند با دورهٔ فرمانروایی دودمان صفوی در ایران همزمان است که این خود به گونهای ناخواسته یکی از عوامل مؤثر در نیرو گرفتن زبان پارسی در هند بهشمار میرود. نوع نگاه پادشاهان صفوی به ادبیات و فرهنگ به گونهای بود که شاعران و نویسندگان ایران را از بخشش و نواخت پادشاهان صفوی ناامید میکرد و آنان گاه ناگزیر و گاه مشتاقانه رهسپار دربار ادبپرور گورکانی میشدند.[۲۳۳] در این دوره، هنر هند با هنر و ادبیات پارسی ادغام شد.[۲۳۴]
چرا این ترکان فاتح، وزیران خود را از ایرانیان برمیگزیدند؟ چرا تشکیلات اداری و دولتی خود را به دست ایرانیان میسپردند؟ چرا به جای زبان ترکی -که زبان مادری و قوم و قبیلهٔ ایشان بود- زبان بیگانهٔ فارسی را به عنوان زبان اداری و ادبی سرزمینهای تحت تصرف خود به کار میبردند و در رواج آن حتی در سرزمینهای غیر ایرانی -بهطور غیرمستقیم- میکوشیدند؟ چرا در دربارهایشان در بین تمام شاعران و نویسندگان و عالمان پارسیزبان یک شاعر یا نویسنده یا عالم ترک یا ترکزبان حضور نداشت که آثاری از خود به ترکی بر جای بگذارد؟ چرا این ترکان نو مسلمان متعصب -که حتی برای ادای «نذر» و کسب ثواب اخروی! به سرزمینهای غیر مسلمانان حمله میبردند تا گروهی را به بردگی بگیرند و جمعی کثیر را بکشند و با غنیمتهای بسیار به سرزمین خود بر گردند، و البته سهم خلیفه را هم به بغداد بفرستند تا تردیدی در این امر باقی نماند که تمام لشکرکشیهای ایشان برای بسط دین مبین اسلام بودهاست- اجازه میدادند در دربارهای ایشان مراسم و آیینهای گبران و مجوسان ایرانی! به مانند جشنهای نوروز و مهرگان و سده با تشریفات خاص برپا گردد در حالی که از برگزاری یک جشن و آیین ترکی در دربار ایشان حتی نامه به میان نیامده است؟ و… پاسخ همهٔ این پرسشها و سؤالهای مقدّر دیگر در این باب چیزی جز این نیست که این ترکان بیابانگرد مهاجم که قرنها بر ایران حکمرانی کردند، حامل تمدن و فرهنگ و زبان و ادبی غنی نبودند. آنان حتی قواعدی مکتوب به مانند یاسای چنگیزی نیز در دست نداشتند تا ایرانیان مغلوب را به اجرای آن مجبور سازند. علت اساسی ایرانی ماندن ایرانیان و ترک نشدن ایشان را در این شرایط دشوار، از یک طرف، و ایرانی شدن اکثر این ترکان را به مرور زمان در این قرون، تنها در فرهنگ ایران و زبان و ادب فارسی و عشق ایرانیان به حفظ میراث پدران خود باید جست، همچنانکه پیش از این نیز به همین طریق از چنگ تازیان جان به سلامت برده بودند.[۲۳۵]
اقوام ترکزبان
پراکندگی اقوام ترکزبان[۲۳۶] بر اساس کشور محل سکونت، دین، مذهب و زبان[۲۳۷]
ردیف | قومیت | کشورهای مسکون | جمعیت | زبان | دین |
---|---|---|---|---|---|
۱ | ترکهای آناتولی | ترکیه، آلمان، الجزایر، عراق، بلغارستان، گرجستان، سوریه | ۷۰ میلیون | ترکی استانبولی | مسلمان (سنی) و علوی |
۲ | مردمان آذربایجانی | جمهوری آذربایجان، ایران، عراق، ترکیه، روسیه، گرجستان | ۳۰ میلیون | ترکی آذربایجانی | مسلمان (شیعه) |
۳ | ازبکها | ازبکستان، افغانستان، تاجیکستان، قزاقستان، قرقیزستان، ترکمنستان | ۲۸/۳ میلیون | ازبکی | مسلمان (سنی) |
۴ | قزاقها | قزاقستان، روسیه، چین، ازبکستان | ۱۳/۸ میلیون | قزاقی | مسلمان (سنی) |
۵ | اویغورها | چین (سینکیانگ), قزاقستان، ازبکستان، قرقیزستان، ترکیه | ۹ میلیون | اویغوری | مسلمان (سنی) |
۶ | ترکمنها | ترکمنستان، ایران، افغانستان، | ۸ میلیون | ترکمنی | مسلمان (سنی) |
۷ | تاتارها | روسیه، ازبکستان، قزاقستان، تاجیکستان، لهستان، لیتوانی، فنلاند | ۷ میلیون | تاتاری | مسلمان (سنی) |
۸ | قرقیزها | قرقیزستان، افغانستان، ازبکستان، چین، تاجیکستان | ۴/۵ میلیون | قرقیزی | مسلمان (سنی) |
۹ | باشقیرها | روسیه، ازبکستان، قزاقستان | ۲ میلیون | باشقیری | مسلمان (سنی) |
۱۰ | تاتارهای کریمه | اوکراین(شبه جزیره کریمه), روسیه، ازبکستان، ترکیه، رومانی | ۰/۵ تا ۲ میلیون | تاتاری کریمه | مسلمان (سنی) |
۱۱ | قشقایی | ایران | ۱/۷ میلیون | ترکی قشقایی | مسلمان (شیعه) |
۱۲ | چواشها | روسیه | ۱/۷ میلیون | چوواشی | مسیحیان ارتدوکس |
۱۳ | قرهقالپاقها | ازبکستان، قزاقستان، ترکمنستان | ۰/۶ میلیون | قرهقالپاقی | مسلمان (سنی) |
۱۴ | یاقوتها | روسیه | ۰/۵ میلیون | یاکوتی | مسیحیان ارتدوکس |
۱۵ | قوموقها | روسیه | ۰/۴ میلیون | قومیقی | مسلمان (سنی) |
۱۶ | قرهچایها و بالکارها | روسیه، ترکیه | ۰/۴ میلیون | کاراچایی-بالکاری | مسلمان (سنی) |
۱۷ | مردم تووان | روسیه | ۰/۳ میلیون | تووانی | بودایی |
۱۸ | گاگائوزها | مولداوی | ۰/۲ میلیون | گاگائوزی | مسیحیان ارتدوکس |
۱۹ | قارائیهای کریمه و کریمچاکها | لیختناشتاین، لهستان، روسیه، ترکیه | ۰/۲ میلیون | کارائیم و کریمچاک | یهودیت |
اقلیتها در کشورهای ترک زبان
این مقاله نیازمند ویکیسازی است. لطفاً با توجه به راهنمای ویرایش و شیوهنامه، محتوای آن را بهبود بخشید. |
Azerbaijan
Kazakhstan
Kyrgyzstan
Turkey
Turkmenistan
Uzbekistan
جمعیت گذشته و آینده
این مقاله نیازمند ویکیسازی است. لطفاً با توجه به راهنمای ویرایش و شیوهنامه، محتوای آن را بهبود بخشید. |
- List of countries by past and future population provide 1950, 2000 and 2050 population while List of countries by future population (United Nations, medium fertility variant) provide 2100 population.
Rank | Country | Area | 1950 | 2000 | 2050 | 2100 |
---|---|---|---|---|---|---|
1 | ترکیه | ۷۸۳٬۵۶۲ | ۲۱٬۱۲۲٬۰۰۰ | ۶۵٬۹۷۰٬۰۰۰ | ۸۹٬۲۹۱٬۰۰۰ | ۸۷٬۹۸۳٬۰۰۰ |
2 | ازبکستان | ۴۴۷٬۴۰۰ | ۶٬۲۹۳٬۰۰۰ | ۲۵٬۰۴۲٬۰۰۰ | ۳۵٬۱۱۷٬۰۰۰ | ۳۲٬۰۷۷٬۰۰۰ |
3 | قزاقستان | ۲٬۷۲۴٬۹۰۰ | ۶٬۶۹۴٬۰۰۰ | ۱۵٬۶۸۸٬۰۰۰ | ۲۲٬۲۳۸٬۰۰۰ | ۲۴٬۷۱۲٬۰۰۰ |
4 | جمهوری آذربایجان | ۸۶٬۶۰۰ | ۲٬۸۸۶٬۰۰۰ | ۸٬۴۶۴٬۰۰۰ | ۱۱٬۲۱۰٬۰۰۰ | ۹٬۶۳۶٬۰۰۰ |
5 | قرقیزستان | ۱۹۹٬۹۰۰ | ۱٬۷۳۹٬۰۰۰ | ۴٬۹۳۸٬۰۰۰ | ۷٬۰۶۴٬۰۰۰ | ۹٬۰۴۶٬۰۰۰ |
6 | ترکمنستان | ۴۸۸٬۱۰۰ | ۱٬۲۰۵٬۰۰۰ | ۴٬۳۸۶٬۰۰۰ | ۶٬۶۰۸٬۰۰۰ | ۵٬۶۰۶٬۰۰۰ |
Total | ۴٬۷۳۰٬۴۶۲ | ۳۹٬۹۳۹٬۰۰۰ | ۱۲۴٬۴۸۸٬۰۰۰ | ۱۷۱٬۵۲۸٬۰۰۰ | ۱۶۹٬۰۶۰٬۰۰۰ |
۷۰–۷۶ درصد مردم ترکیه بر اساس آمارهای دولتی ترک هستند.[۴۹][۵۰] در برآورد ۲۰۱۲ مؤسسه آمار ترک استات (The Turkish Statistical Institute (TurkStat))، جمعیت کردهای ترکیه بیش از ۲۲ میلیون نفر (۲۲٬۶۹۱٬۸۲۴) و بیش از سی درصد از جمعیت ۷۴٬۷۰۰٬۰۰۰ نفری ترکیه را تشکیل میدهد که حدود ۱۴ میلیون نفر در کردستان ترکیه و بقیه در سراسر ترکیه به خصوص شهرهای استانبول، آنکارا و ازمیر پراکنده هستند که به این ترتیب درصد ترکهای ترکیه کمتر از ۷۰ درصد خواهد بود.[۲۳۸]
وسعت خاکی و آبی (به جز دریای کاسپین)
این مقاله نیازمند ویکیسازی است. لطفاً با توجه به راهنمای ویرایش و شیوهنامه، محتوای آن را بهبود بخشید. |
This list includes dependent territories within their sovereign states (including uninhabited territories), but does not include claims on Antarctica. EEZ+TIA is exclusive economic zone (EEZ) plus total internal area (TIA) which includes land and internal waters.
Rank | Country | Area | EEZ | Shelf | EEZ+TIA |
---|---|---|---|---|---|
1 | ترکیه | ۷۸۳٬۵۶۲ | ۲۶۱٬۶۵۴ | ۵۶٬۰۹۳ | ۱٬۰۴۵٬۲۱۶ |
2 | ازبکستان | ۴۴۷٬۴۰۰ | ۰ | ۰ | ۴۴۷٬۴۰۰ |
3 | قزاقستان | ۲٬۷۲۴٬۹۰۰ | ۰ | ۰ | ۲٬۷۲۴٬۹۰۰ |
4 | جمهوری آذربایجان | ۸۶٬۶۰۰ | ۰ | ۰ | ۸۶٬۶۰۰ |
5 | قرقیزستان | ۱۹۹٬۹۰۰ | ۰ | ۰ | ۱۹۹٬۹۰۰ |
6 | ترکمنستان | ۴۸۸٬۱۰۰ | ۰ | ۰ | ۴۸۸٬۱۰۰ |
Total | ۴٬۷۳۰٬۴۶۲ | ۲۶۱٬۶۵۴ | ۵۶٬۰۹۳ | ۴٬۹۹۲٬۱۱۶ |
دین اقوام ترکتبار
اسلام
ترکان خود را تماماً تسلیم اسلام کردند که این از مشخصههای اسلام ترکی ست. ترکهای گرویده به اسلام هویت ملیشان را چنان غرق در اسلام کرده بودند که عربها و ایرانیان هرگز چنان نکرده بودند. دلیل این بخشی بهدلیل نیرومندی این آیین در هنگام مواجهه آنها با آن در سرحدات اسلام و کفر، بخشی به این دلیل بود که گرویدن آنان به اسلام آنان را فوراً درگیر جنگ مقدس با خویشاوندان کافرشان کرد. برای تذکرههای عربی روزهای قهرمانانه پگن عربستان، غرور ایرانی نسبت به افتخارات ازدسترفته ایران باستان، هیچ معادل ترکی وجود ندارد. تمدنها، حکومتها، ادیان و ادبیات ترکی قبل از اسلام، جز اندکی شعر مردمی و اسطوره شجره نامهای زدوده و فراموش شدند. حتی خود نام ترک برای ترکها و نیز غربیها مترادف با مسلمان شد. ترکها در جدّیت ایمانشان به اسلام با هیچ مردم دیگری برابر نیستند. ازاینرو عجیب نیست که سنی با حمایت سلسلههای ترک احیا شد و گسترش یافت.[۲۳۹]
مسیحیت
گاگائوزها مسیحی هستند.[۲۴۰] چوواشها اسماً ارتدوکس روسی هستند.[۲۴۱] دین یاقوتها (ساخاها[۲۴۲]) آمیزهای از اعتقادات ترکی، مغولی، تونقوزی و روسی است.[۲۴۳]
در ایران
اقوام ترک زبانی در ایران زندگی میکنند که و در چندین استان پراکندهاند:
- مردم آذری:از بومیان منطقه آران بودهاند[۲۴۴][۲۴۵] ترکسازی آذربایجان در زمان سلجوقیان و با ورود اولین اقوام ترک اغوز به صورت عمده به آذربایجان شروع شد.[۲۴۶] و مهاجرت آنان تا زمان حکومت مغولان ادامه یافت بهطوریکه بسیاری از نیروهای ایلخانان ترک بودند. در زمان صفویان ترکسازی آذربایجان با نفوذ قزلباشها افزایش یافت. واژه آذربایجان از واژه کهن ولایت «آتورپاتکان» مشتق شده و بیانگر این است که با تغییر زبان، اسامی محلی هر چند با تغییرات اندکی از ترکسازی جدا ماندند.[۲۴۷]
- ترکمنها: شاخهای از ترکان آسیای میانه معروف به اُغوز یا غُز هستند که از عهد قدیم در صحراهای وسیع بخش سفلای رود سیحون و بین دریای آرال به زندگی کوچنشینی روزگار میگذراندند. تا حدود قرن هفتم میلادی ترکمنها جزئی از قوم بزرگ ترک بودند. در این سالها به دنبال اضمحلال امپراتوری گؤک تؤرکها،[۲۴۸] گروهی از ترکها که اغوز نامیده میشدند، از آنان جدا شده از ناحیهٔ ارخون به طرف آرال و سیردریا کوچ کردند.[۲۴۹] ترکمنهای ایران بیشتر در جنوب شرقی دریای خزر و در ترکمنصحرا و اطراف رودخانه اترک وگرگانرود سکونت دارند.
- قشقاییها: یکی از اتحادیههای ایلی در ایران است. از اقوام مختلفی از جمله ترک، کرد، لر، عرب و … تشکیل شده که به زبان ترکی قشقائی سخن میگویند. بیشتر افراد این ایل ترک تبار هستند.[۲۵۰] قشقاییها عموماً بر این باورند که اجدادشان به عنوان قراولان لشکر هلاکوخان و تیمور از ترکستان به ایران آمدهاند. در حالی که ورودشان در زمان مهاجرتهای بزرگ قبیلهای قرن یازدهم میلادی محتملتر است.
- افشار:یکی از ایلهای ترکمان[۲۵۱][۲۵۲][۲۵۳][۲۵۴][۲۵۵][۲۵۶][۲۵۷] جزء گروه قومی ترکهای آذربایجانی هستند.[۲۵۸][۲۵۹][۲۶۰] که در زمان شاه اسماعیل صفوی همراه با شش ایل بزرگ از آناتولی عثمانی به ایران آمدند و پایههای دودمان صفوی را بنیاد گذاردند.
- ترکهای خراسان: بخشی از مردمان ترکزبان ساکن خراسان و نواحی همسایه از ترکمنستان تا فراتر از آمودریا هستند که به زبان ترکی خراسانی سخن میگویند و پیرو مذهب شیعهٔ دوازدهامامی هستند. جمعیت این گروه در درون ایران و نواحی همسایه با استناد به دانشنامه ایرانیکا در حدود یک میلیون نفر است.
دربارهٔ تاریخ حضور اقوام ترک در خراسان اقوال مختلفی وجود دارد.
ایوانوف (۱۹۲۶، ص ۱۵۴) ترکهای خراسان را بازمانده مهاجمان ترکی دانسته که در قرن سوم از ترکستان به خراسان حمله کردند.[۲۶۱]
فرای و صاییلی (ص ۳۱۵) تاریخ حضور ترکان در خراسان و ماوراءالنهر را به قبل از ورود اسلام به ایران نسبت دادهاند.[۲۶۲]
در منابع جغرافیایی قرون اولیه هجری نیز دربارهٔ حضور ترکان خلج در مناطقی از خراسان بزرگ مطالبی آمدهاست.[۲۶۳][۲۶۴] به نظر یوهانسون (۱۹۹۸، ص ۳۲۵)، قسمت اعظم ترکهای ایران از اخلاف سلجوقیاناند. سلجوقیان از قبایل غز بودند و ترکهای خراسان در اصل بازمانده دستهای از این ترکان غز محسوب میشوند.[۲۶۵]
ترکهای خراسان را پروفسور دورفر از نسل ترکان سلجوقی میداند. اگر چه قبل ار سلجوقیان گروهی دیگر از ترکان اغوز در زمان سلطان محمود غزنوی به خراسان کوچ کردند ولی انبوه ترکان با فرزندان سلجوق یعنی طغرل و چاغری به خراسان آمدند.
سلسلههای ترکتبار ایران
سلسلههای ترکتبار که در ایران بعد از اسلام حکومت کردند عبارتند از:
- غزنویان (۱۱۸۶–۹۷۷ میلادی)[۶۸]
- امپراتوری سلجوقی (۱۱۹۴–۱۰۳۷ میلادی)[۲۶۶][۲۶۷] [۲۶۸][۲۶۹][۲۷۰][۲۷۱]
- خوارزمشاهیان (۱۲۳۱–۱۰۷۷ میلادی)[۲۷۲]
- امپراتوری تیموری (۱۵۰۷–۱۳۷۰ میلادی)[۲۷۳][۲۷۴]
- قراقویونلوها (۱۴۶۸–۱۳۷۴ میلادی)[۲۷۵]
- آققویونلوها (۱۵۰۸–۱۳۷۸ میلادی)[۱۱۶][۲۷۶]
- افشاریان (۱۷۹۶–۱۷۳۶ میلادی)[۲۷۷][۲۷۸][۲۷۹][۲۸۰]
- پادشاهی قاجار (۱۹۲۵–۱۷۹۴ میلادی)[۲۸۱]
هرچند حکومت صفویه ترکتبار محسوب نمیگردد، ولی مهمترین نیروی نظامی که دودمان صفویه را به قدرت رساند قبایل هفتگانه ترک (قزلباش ها) بودند،[۲۸۲][۲۸۳][۸۹][۲۸۴] که شاه اسماعیل به کمک ایشان توانست با شکست آققویونلوها و ازبکان، در تبریز تاجگذاری کند.[۸۹] تمام شاهان صفوی در زمان به شاهی رسیدنشان به زبان ترکی آذربایجانی سخن میگفتند (به جز شاه اسماعیل یکم که از بدو تولد دوزبانه بود و به هر دو زبان فارسی و ترکی آذربایجانی سخن میگفت و شعر میسرود)[۲۸۵] ولی برخی معتقدند که خاندان صفوی ترکیزه شده و زبان ترکی را به عنوان زبان مادری خود پذیرفتند. [۲۸۶]
سلسلههای ترکتبار غیر از ایران
سلسلههای ترکتباری که طی تاریخ در سرزمین هایی غیر از ایران حکومت کردند عبارتند از:
- خاقانات گوکترک (۵۵۲ میلادی)[۲۸۷][۲۸۸][۲۸۹][۲۹۰][۲۹۱][۲۹۲][۲۹۳]
- امپراتوری عثمانی[۲۹۴]
- امپراتوری گورکانی هند [۲۹۵][۴۴][۸۸][۲۹۶][۲۹۷][۲۹۸]
- امپراتوری سلجوقیان روم [۲۹۹][۳۰۰]
- سلطنت مملوک مصر[۳۰۱]
- سلطنت ممالیک بحری (مصر)[۳۰۲]
- طولونیان (سلطنت طولونی مصر)[۳۰۳]
- آل افراسیاب یا قراخانیان [۳۰۴]
- دودمان زنگیان (شمال عراق و سوریه)[۳۰۵]
- خاقانات اویغور[۳۰۶]
- دودمان خلجی [۳۰۷]
- پادشاهی قوچو یا مملکت قرهخواجه[۳۰۸]
- الیاسشاهیان [۳۰۹][۳۱۰][۳۱۱]
-
قلمرو خاقانات گوکترک از سواحل دریای سیاه تا شمال چین
-
قلمرو امپراتوری عثمانی شامل کشورهایی از سه قاره
-
پهناوری امپراتوری گورکانی هند
-
قلمرو قراخانیان (آل افراسیاب)
-
دودمان زنگیان
-
سلطنت مملوک مصر
-
سلجوقیان روم
-
دودمان خلجی
-
خاقانات اویغور
-
دودمان بحری در اوج قدرت در همسایگی ایلخانان
نگارخانه
-
جوانان و سالخوردگان مردم گاگائوز.
-
دختری ترکمن با لباس بومی
-
خانوادهای از ترکهای استانبولی.
-
گروه رقصی از کودکان ترک قبرس
-
زنی قرقیز با لباس بومی
-
دختر بچهای از ترکمنهای عراق
-
یک زن آذربایجانی از باکو، سال ۱۸۹۷
-
دختران قزاق
-
کودکان باشقیری با لباس بومی
-
زنی در حین رقص از مردم چواش
-
زنی تاتار در قرن ۱۸ میلادی
-
دختران و پسرانی از قوم سالار
پانویس
- ↑ Brigitte Moser, Michael Wilhelm Weithmann, Landeskunde Türkei: Geschichte, Gesellschaft und Kultur, Buske Publishing, 2008, p. 173
- ↑ Deutsches Orient-Institut, Orient, Vol. 41, Alfred Röper Publushing, 2000, p. 611
- ↑ https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC4405460/
- ↑ "Turkey". The World Factbook. Retrieved 21 December 2014. "Population: 81,619,392 (July 2014 est.)" "Ethnic groups: Turkish 70–75%, Kurdish 18%, other minorities 7–12% (2008 est.)" 70% of 81.6m = 57.1m, 75% of 81.6m = 61.2m
- ↑ "Uzbekistan". The World Factbook. Retrieved 21 December 2014. "Population: 28,929,716 (July 2014 est.)" "Ethnic groups: Uzbek 80%, Russian 5.5%, Tajik 5%, Kazakh 3%, Karakalpak 2.5%, Tatar 1.5%, other 2.5% (1996 est.)" Assuming Uzbek, Kazakh, Karakalpak and Tartar are included as Turks, 80% + 3% + 2.5% + 1.5% = 87%. 87% of 28.9m = 25.2m
- ↑ "Azerbaijani (people)". Encyclopædia Britannica. Retrieved 24 January 2012.
- ↑ "Kazakhstan". The World Factbook. Retrieved 21 December 2014. "Population: 17,948,816 (July 2014 est.)" "Ethnic groups: Kazakh (Qazaq) 63.1%, Russian 23.7%, Uzbek 2.9%, Ukrainian 2.1%, Uighur 1.4%, Tatar 1.3%, German 1.1%, other 4.4% (2009 est.)" Assuming Kazakh, Uzbek, Uighur and Tatar are included as Turks, 63.1% + 2.9% + 1.4% + 1.3% = 68.7%. 68.7% of 17.9m = 12.3m
- ↑ ru:Этно-языковой состав населения России
- ↑ "China". The World Factbook. Retrieved 13 May 2014.
- ↑ "Azerbaijan". The World Factbook. Retrieved 30 July 2016. "Population: 9,780,780 (July 2015 est.)"
- ↑ "Turkmenistan". The World Factbook. Retrieved 13 May 2014.
- ↑ "Kyrgyzstan". The World Factbook. Retrieved 13 May 2014.
- ↑ "Afghanistan". The World Factbook. Retrieved 13 May 2014.
- ↑ "Iraq". The World Factbook. Retrieved 13 May 2014.
- ↑ "Tajikistan". The World Factbook. Retrieved 13 May 2014.
- ↑ "Obama, recognize us". St. Louis American. Retrieved 18 March 2015.
- ↑ Nahost-Informationsdienst (ISSN 0949-1856): Presseausschnitte zu Politik, Wirtschaft und Gesellschaft in Nordafrika und dem Nahen und Mittleren Osten. Autors: Deutsches Orient–Institut; Deutsches Übersee–Institut. Hamburg: Deutsches Orient–Institut, 1996, seite 33.
« The number of Turkmens in Syria is not fully known, with unconfirmed estimates ranging between 800,000 and one million. » - ↑ TRNC SPO, Economic and Social Indicators 2014, pages=2–3
- ↑ "Georgia". The World Factbook. Retrieved 13 May 2014.
- ↑ "Results / General results of the census / National composition of population". All-Ukrainian Census, 2001. December 5, 2001. Archived from the original on 31 October 2004. Retrieved 2007-08-05.
- ↑ "Mongolia". The World Factbook. Retrieved 13 May 2014.
- ↑ Al-Akhbar. "Lebanese Turks Seek Political and Social Recognition". Archived from the original on 20 June 2018. Retrieved 2 March 2012.
- ↑ "Tension adds to existing wounds in Lebanon". Today's Zaman. Archived from the original on 11 January 2012. Retrieved 6 April 2011.
- ↑ Ahmed, Yusra (2015), Syrian Turkmen refugees face double suffering in Lebanon, Zaman Al Wasl, retrieved 11 October 2016
- ↑ Syrian Observer (2015). "Syria's Turkmen Refugees Face Cruel Reality in Lebanon". Retrieved 10 October 2016.
- ↑ "Pakistan". The World Factbook. Retrieved 13 May 2014.
- ↑ "Moldova". The World Factbook. Retrieved 13 May 2014.
- ↑ "Macedonia". The World Factbook. Retrieved 13 May 2014.
- ↑ Сергей, Шойгу. "Сергей Шойгу — Без дураков — Эхо Москвы, 23.04.2008". Эхо Москвы (به روسی). Retrieved 2020-05-31.
- ↑ ۳۰٫۰ ۳۰٫۱ ۳۰٫۲ «ترک / ترکها». دانشنامهٔ جهان اسلام.
|تاریخ بازدید=
را بررسی کنید (کمک)
<ref>
نامعتبر؛ نام «:0» چندین بار با محتوای متفاوت تعریف شده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
<ref>
غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام ReferenceA
وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
The origin and early dispersal history of the Turkic peoples is disputed, with candidates for their ancient homeland ranging from the Transcaspian steppe to Manchuria in Northeast Asia,
<ref>
نامعتبر؛ نام «:1» چندین بار با محتوای متفاوت تعریف شده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
<ref>
نامعتبر؛ نام «:2» چندین بار با محتوای متفاوت تعریف شده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
<ref>
غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام ToolAutoGenRef1
وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
<ref>
غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام OBG 2008 loc=10
وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
<ref>
غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Turkish Embassy in Algeria 2008 loc=4
وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
<ref>
غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Hizmetli 1953 loc=10
وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
<ref>
غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Zaman
وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
{{citation}}
: |edition=
has extra text (help)
{{cite encyclopedia}}
: Check date values in: |تاریخ بایگانی=
(help); URL–wikilink conflict (help)
<ref>
غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام autogenerated1
وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
{{cite encyclopedia}}
: URL–wikilink conflict (help)
<ref>
غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Kultegin
وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
<ref>
غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Richards1995-2
وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
منابع
- تاریخ طبری جلد ۱، ص ۸۹۵ و ۸۹۶ (پیشینه واژهٔ ترک)
- حاشیهٔ برهان چ معین (پیشینه واژهٔ ترک)
- Ahmadi, Wali (2004). "The Institution of Persian Literature and the Genealogy of Bahar's "Stylistics"". British Journal of Middle Eastern Studies. Taylor & Francis, Ltd. Vol. 31, No. 2 (Nov.).
{{cite journal}}
:|volume=
has extra text (help) - Alam, Muzaffar; Nalini, Françoise Delvoye; Gaborieau, Marc (2000). The making of Indo-Persian Culture: Indian and French Studies. Manohar Publishers & Distributors.
- Arjomand, Said Amir (2012). "Patrimonial state". In Böwering, Gerhard; Crone, Patricia; Mirza, Mahan (eds.). The Princeton Encyclopedia of Islamic Political Thought. Princeton University Press.
- Amirsoleimani, Soheila (1999). "Truths and Lies: Irony and Intrigue in the Tārīkh-i Bayhaqī: The Uses of Guile: Literary and Historical Moments". Iranian Studies. Taylor & Francis, Ltd. Vol. 32, No. 2, Spring.
{{cite journal}}
:|volume=
has extra text (help) - Bosworth, C.E. (1963). The Ghaznavids:994–1040. Edinburgh University Press.
- Bosworth, C.E. (1968). "The Development of Persian Culture under the Early Ghaznavids". Iran. Taylor & Francis, Ltd. Vol. 6.
{{cite journal}}
:|volume=
has extra text (help) - Bosworth, C.E. (1975). "The Early Ghaznavids". In Bosworth, C. E. (ed.). The Cambridge History of Iran. Vol. Vol. 4. Cambridge University Press.
{{cite book}}
:|volume=
has extra text (help) - Bosworth, C.E. (1977). The Later Ghaznavids. Columbia University Press.
- Bosworth, C.E. (1996). The New Islamic Dynasties. Columbia University Press.
- Bosworth, C.E. (2006). "Ghaznavids". Encyclopaedia Iranica.
- Houtsma, Martijn Theodoor (1987). E.J. Brill's first encyclopaedia of Islam, 1913–1936. Vol. 2. BRILL. p. 151. ISBN 978-90-04-08265-6. Retrieved 24 September 2010.
- Katouzian, Homa (2003). Iranian history and politics:The Dialectic of State and Society. Routledge.
- Levi, Scott Cameron; Sela, Ron, eds. (2010). Islamic Central Asia: an anthology of historical sources. Indiana University Press.
- Lewis, Bernard (1992). The World of Islam. London: Thames and Hudson. ISBN 978-0-500-27624-2.
- Meisami, J. S. (1993). "The Past in Service of the Present: Two Views of History in Medieval Persia". Poetics Today:Cultural Processes in Muslim and Arab Societies: Medieval and Early Modern Periods. Duke University Press. Vol. 14, No. 2, (Summer).
{{cite journal}}
:|volume=
has extra text (help) - Meisami, Julie Scott (1999). Persian historiography to the end of the twelfth century. Edinburgh University Press.
- Notghi, Hamid; Sabri-Tabrizi, Gholam-Reza (1994). "Hail to Heydarbaba: A Comparative View of Popular Turkish & Classical Persian Poetical Languages". British Journal of Middle Eastern Studies. Taylor & Francis, Ltd. Vol. 21, No. 2.
{{cite journal}}
:|volume=
has extra text (help) - Poliakova, E. A. (1984). "The Development of a Literary Canon in Medieval Persian Chronicles: The Triumph of Etiquette". Iranian Studies. Taylor & Francis, Ltd. Vol. 17, No. 2/3 (Spring – Summer).
{{cite journal}}
:|volume=
has extra text (help) - Rowson, E.K. (1998). "Ghaznavids". In Meisami, Julie Scott; Starkey, Paul (eds.). Encyclopedia of Arabic Literature. Vol. Vol.1. Routledge.
{{cite encyclopedia}}
:|volume=
has extra text (help) - Roy, Kaushik (2016). Military Manpower, Armies and Warfare in South Asia. Routledge.
- Sharlet, Jocelyn (2011). Patronage and Poetry in the Islamic World: Social Mobility and Status in the Medieval Middle East and Central Asia. Tauris Academic Studies.
- Spooner, Brian; Hanaway, William L. (2012). Literacy in the Persianate World: Writing and the Social Order. University of Pennsylvania Press.
- Spuler, B. (1970). "The Disintegration of the Caliphate in the East". In Holt, P.M.; Lambton, Ann K.S.; Lewis, Bernard (eds.). Cambridge History of Islam. Vol. IA: The Central islamic Lands from Pre-Islamic Times to the First World War. Cambridge University Press.
- Spuler, B. (1991). "Ghaznawids". In Lewis, B.; Pellat, C.; Schacht, J. (eds.). The Encyclopedia of Islam. Vol. II. Brill.
- Taagepera, Rein (1997). "Expansion and Contraction Patterns of Large Polities: Context for Russia". International Studies Quarterly. Wiley. 41 (3):(September). doi:10.1111/0020-8833.00053.
- Turchin, Peter; Adams, Jonathan M.; Hall, Thomas D (2006). "East-West Orientation of Historical Empires". Journal of World-systems Research. University of Pittsburgh Press. 12 (2):(December). ISSN 1076-156X.
- Wink, Andre (2002). Al-Hind: The Making of the Indo-Islamic World. Vol. Vol.2. Brill.
{{cite book}}
:|volume=
has extra text (help) - Yarshater, E. (1960). "The Theme of Wine-Drinking and the Concept of the Beloved in Early Persian Poetry". Studia Islamica. Brill. No. 13.
- Yarshater, Ehsan (2008). "Iran". Encyclopaedia Iranica.
- Ziad, Homayra (2006). "Ghaznavids". In Meri, J. (ed.). Medieval Islamic Civilization: An Encyclopedia. Routledge.