پرش به محتوا

سیستان: تفاوت میان نسخه‌ها

مختصات: ۲۸°۵۳′ شمالی ۶۴°۲۵′ شرقی / ۲۸٫۸۸۳°شمالی ۶۴٫۴۱۷°شرقی / 28.883; 64.417
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Amin shahin55 (بحث | مشارکت‌ها)
برچسب: متن دارای ویکی‌متن نامتناظر
Amin shahin55 (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: متن دارای ویکی‌متن نامتناظر
خط ۱۰۱: خط ۱۰۱:
| iso_code =
| iso_code =
| blank_name = بزرگترین شهرها
| blank_name = بزرگترین شهرها
| blank_info = [[زابل]]{{سخ}}[[زرنج]]{{سخ}}[[هامون]]{{سخ}}[[زهک]]{{سخ}}[[هیرمند]]{{سخ}} {{سخ}}[[نیمروز]]{{سخ}}[[نهبندان]]{{سخ}}[[ده دراز]]{{سخ}}<ref name="nimroz.gov.af">http://nimroz.gov.af/fa/page/2665/historical-background</ref><ref name="sk-nehbandan.ir">http://www.sk-nehbandan.ir/Index.aspx?page_=form&lang=1&sub=3&tempname=NahbandanMain&PageID=483</ref><ref name="sbportal.ir">https://www.sbportal.ir/fa/news/5486/جغرافیای-استان</ref>
| blank_info = [[زابل]]{{سخ}}[[زرنج]]{{سخ}}[[هامون]]{{سخ}}[[زهک]]{{سخ}}[[هیرمند]]{{سخ}} {{سخ}}[[نیمروز]]{{سخ}}[[نهبندان]]{{سخ}}{{سخ}}<ref name="nimroz.gov.af">http://nimroz.gov.af/fa/page/2665/historical-background</ref><ref name="sk-nehbandan.ir">http://www.sk-nehbandan.ir/Index.aspx?page_=form&lang=1&sub=3&tempname=NahbandanMain&PageID=483</ref><ref name="sbportal.ir">https://www.sbportal.ir/fa/news/5486/جغرافیای-استان</ref>


<!-- demographics (section 1) -->
<!-- demographics (section 1) -->
خط ۱۱۹: خط ۱۱۹:
[[پرونده:قلعه رستم سیستان.JPG|جایگزین=|بندانگشتی|250x250پیکسل|سیستان]]
[[پرونده:قلعه رستم سیستان.JPG|جایگزین=|بندانگشتی|250x250پیکسل|سیستان]]
[[پرونده:zabol1.jpg|بندانگشتی|250px|مجسمه [[یعقوب لیث صفاری]] در ورودی شهر [[زابل]]]]
[[پرونده:zabol1.jpg|بندانگشتی|250px|مجسمه [[یعقوب لیث صفاری]] در ورودی شهر [[زابل]]]]
'''سیستان''' (همچنین '''ساستان، ساکستان، سکستان، نیمروز، سجستان، درنگیانا، درنگستان، زرنگ، زرنگه، زرنج، زرکه، زرنکه، صیرئینکش، زاول، زابل، زاولستان، زابلستان''') در پایان سال ۱۹۰۵ میلادی یا ۱۲۸۴ شمسی با هیئت اعزامی به رهبری مک ماهون و نقشه‌برداری آقای تیت صاحب منصب نقشه‌برداری که جزو هیئت اعزامی بود با همکاران خود اراضی ایالت سیستان و زمین‌های اطراف آن را نقشه‌برداری که جمعاً قریب 1000 میل مربع مساحی شد. وسعت اراضی ایالت سیستان امروزه ۷۰۰۶ میل مربع که ۲۸۴۷ میل مربع در قسمت ایران و ۴۱۵۹ میل مربع در قسمت افغانستان می‌باشد .(منبع: کتاب: جغرافیای تاریخی سیستان یا سفر با سفرنامه‌ها صفحه ۳۶۹، ترجمه و تدوین: آقای دکتر حسن احمدی. مقاله آقای مک ماهون)، دارای آب فراوان و خاک [[آبرفتی]] و از مناطق بسیار حاصلخیز [[ایران]] است. فاصله آن با شهر [[زاهدان]] مرکز [[استان سیستان و بلوچستان]] ۲۰۵ کیلومتر است که شمالی‌ترین شهر این استان و شرقی‌ترین شهر ایران است و در گذشته از آبادترین مناطق ایران و یکی از مراکز تمدنی بوده‌است. سیستان به شهر گرد خاک‌ها معروف است<ref<[http://www.noormags./view/fa/articlepage/417936.<ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/141617 ویرانه‌های باستانی سیستان: علل ویرانی سیستان]</ref> در دوره‌های اخیر به علت خشکسالی‌های پی‌درپی حجم آب بسیار پایین آمده و دریاچه هامون کاملاً خشک شده‌است.{{مدرک}}
'''سیستان''' (همچنین '''ساستان، ساکستان، سکستان، نیمروز، سجستان، درنگیانا، درنگستان، زرنگ، زرنگه، زرنج، زرکه، زرنکه، صیرئینکش، زاول، زابل، زاولستان، زابلستان''') در پایان سال ۱۹۰۵ میلادی یا ۱۲۸۴ شمسی با هیئت اعزامی به رهبری مک ماهون و نقشه‌برداری آقای تیت صاحب منصب نقشه‌برداری که جزو هیئت اعزامی بود با همکاران خود اراضی ایالت سیستان و زمین‌های اطراف آن را نقشه‌برداری که جمعاً قریب 1000 میل مربع مساحی شد. وسعت اراضی ایالت سیستان امروزه ۷۰۰۶ میل مربع که ۲۸۴۷ میل مربع در قسمت ایران و ۴۱۵۹ میل مربع در قسمت افغانستان می‌باشد .(منبع: کتاب: جغرافیای تاریخی سیستان یا سفر با سفرنامه‌ها صفحه ۳۶۹، ترجمه و تدوین: آقای دکتر حسن احمدی. مقاله آقای مک ماهون)، دارای آب فراوان و خاک [[آبرفتی]] و از مناطق بسیار حاصلخیز [[ایران]] است. فاصله آن با شهر [[زاهدان]] مرکز [[استان سیستان و بلوچستان]] ۲۰۵ کیلومتر است که شمالی‌ترین شهر این استان و شرقی‌ترین شهر ایران است و در گذشته از آبادترین مناطق ایران و یکی از مراکز تمدنی بوده‌است. سیستان به بهشت باستان شناسان معروف است
<ref name="mehrnews.com">https://www.mehrnews.com/news/4583361/بهشت-باستان-شناسان-آماده-پذیرایی-از-گردشگران-است</ref>در دوره‌های اخیر به علت خشکسالی‌های پی‌درپی حجم آب بسیار پایین آمده و دریاچه هامون کاملاً خشک شده‌است.{{مدرک}}


جمعیت سکاها بسیار زیاد است بطوری که در تمام این کره ی خاکی پراکنده شده اند که سیستانی ها هم سکا هستند و کل جمعیت سکا ها حدود 250 میلیون نفر هستند.


== مناطق سیستان ==
== مناطق سیستان ==
خط ۳۱۷: خط ۳۱۷:
گونه عربی تنها در میان طایفه شیخ (از طوایف سیستانی) دیده می‌شود و غالباً برای ایجاد ارتباط میان اعضای خانواده در حضور مهمان بیگانه به کار برده می‌شود و حالت خصوصی دارد. این‌گونه از لغات عربی بیشتری بهره می‌جوید.<ref>عمرانی، همان، ص ۷۸۸ و نیز عمرانی، غلامرضا. گویش سیستان، حوزه مرکزی شهر زابل. ج ۱، تهران: هنر رسانه اردیبهشت، ۱۳۸۷، ص ۳۳۰ تا ۳۴۶.</ref>
گونه عربی تنها در میان طایفه شیخ (از طوایف سیستانی) دیده می‌شود و غالباً برای ایجاد ارتباط میان اعضای خانواده در حضور مهمان بیگانه به کار برده می‌شود و حالت خصوصی دارد. این‌گونه از لغات عربی بیشتری بهره می‌جوید.<ref>عمرانی، همان، ص ۷۸۸ و نیز عمرانی، غلامرضا. گویش سیستان، حوزه مرکزی شهر زابل. ج ۱، تهران: هنر رسانه اردیبهشت، ۱۳۸۷، ص ۳۳۰ تا ۳۴۶.</ref>


== دین سیستانیان در طول تاریخ ==

با توجه به آنچه در تاریخ آمده است گرشاسب، بناکننده سیستان و اولین حاکم آن خداپرست بود و این آیین تا زمان فرامرز بن رستم ادامه داشت<ref>{{یادکرد کتاب |نام خانوادگی۱=مولف |نام۱=مجهول |عنوان=تاریخ سیستان |صفحه=52 |ویرایش= ملک الشعرای بهار}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب |نام خانوادگی۱=مولف |نام۱=مجهول |عنوان=تاریخ سیستان |صفحه=73 |ویرایش=تحقیق ملک الشعرای بهار}}</ref>
در زمان آفرین از جانشینان وی نیز که دین مجوسی رواج یافته بود، وی مردم را از آن بازمی داشت و بر شریعت داوود تحریض می‌کرد. آمده است که پس از پیکار رستم و اسفندیار بود که زرتشت دین مزدیسنان را آورد؛ اما رستم آن را نپذیرفت. خداپرستان بامداد و شبانگاه نماز می‌خواندند؛ پیش از آغاز شغل دنیایی خود، چه اندک و چه بسیار نماز می‌گزاردند و سپس بدان شغل می‌پرداختند؛ زنا، لواط، دزدی و خون ناحق ریختن در بین آنان حرام بود؛ مردار نمی‌خوردند و تنها آنچه ذبح شده بود برایشان حلال بود؛ صدقه بسیار می‌دادند؛ همیشه میزبان بوده، مهمان را نیکو می‌داشتند و دختر، خواهر و مادر را به زنی اختیار نمی‌کردند.<ref>{{یادکرد کتاب |نام خانوادگی۱=مجهول |نام۱=مولف |عنوان=تاریخ سیستان |صفحه=73 |ویرایش=تحقیق ملک الشعرای بهار}}</ref> گفته می‌شود در زمان کیخسرو، وی به آیین زردشتی گروید.<ref>{{یادکرد کتاب |نام خانوادگی۱=سیستانی |نام۱=ملک شاه حسین |عنوان=احیاء الملوک |تاریخ=۱۳۴۴ |ناشر=بنگاه ترجمه و نشر کتاب |مکان=تهران |صفحه=5 |ویرایش=به اهتمام منوچهر ستوده}}</ref>

به لحاظ مذهبی این منطقه نزد زردشتیان جایگاه ویژه‌ای دارد. آنها معتقدند سیستان یازدهمین سرزمین نیک است که توسط اهورامزدا آفریده شده است. با توجه به کتب زردشتی این منطقه نه تنها محل تولد خاندان کیان بلکه محل ظهور سه موعود زردشتی است.<ref>{{یادکرد کتاب |نام خانوادگی۱=یغمایی |نام۱=اقبال |عنوان=بلوچستان و سیستان |تاریخ=1355 |ناشر=وزارت فرهنگ و هنر |مکان=تهران |صفحه=90}}</ref>
به همین علت آنها برای دریاچه‌های هامون و هیرمند ارزش ویژه‌ای قائل هستند. در وندیداد آمده است که موعودهای زردشتی از کنار دریاچه کیانسیه (هامون) ظهور خواهند کرد. بنا به تفصیلی که در کتب پهلوی مندرج است ایزد نریوسنگ نطفه پیغمبر (موعودهای زرتشت) را به فرشته آب یعنی ناهید سپرد تا نگهداری کند و مادران آنها با نوشیدن آب این دریاچه فرزندان خود را به دنیا خواهند آورد. موعود اول، هوشیدر است که سی سال مانده به پایان سده دهم از هزاره زرتشت از دوشیزه‌ای به نام نامیگ پد؛ دومین موعود هوشیدر ماه، سی سال مانده به پایان هزاره هوشیدر از دوشیزه‌ای دیگر به نام وه پد و سومین موعود مزدیسینی سوشیانث، سی سال مانده به پایان دهمین سده از هزاره هوشیدر ماه از دوشیزه‌ای پانزده ساله به نام گواگ پد که همگی از نسل زرتشت هستند متولد می‌شوند.<ref>{{یادکرد کتاب |نام خانوادگی۱=مشکور |نام۱=محمدجواد |عنوان=جغرافیای جهان باستان |تاریخ=1371 |ناشر=دنیای کتاب |مکان=تهران |صفحات=653-658}}</ref>
در دوره هخامنشان، اشکانیان و ساسانیان سیستان بسیار آباد بوده و یکی از مهمترین مراکز عمده دین زردشتی محسوب می‌شده است.<ref>{{یادکرد کتاب |نام خانوادگی۱=یغمایی |نام۱=اقبال |عنوان=بلوچستان و سیستان |تاریخ=1355 |ناشر=وزارت فرهنگ و هنر |صفحه=91}}</ref>
همچنین در بیان علت نبرد رستم و اسفندیار چنین آمده است که چون زرتشت دین مزدیسنان را آورد با نپذیرفتن این آیین توسط رستم، بین این دو جنگ واقع شد.<ref>{{یادکرد کتاب |نام خانوادگی۱=مولف |نام۱=مجهول |عنوان=تاریخ سیستان |مکان=تهران |صفحات=73-74 |ویرایش=ملک الشعرای بهار}}</ref>
همچنین در عصر ساسانیان، سیستان به عنوان یکی از مراکز مسیحیان نسطوری معرفی گردیده است.<ref>{{یادکرد کتاب |نام خانوادگی۱=یغمایی |نام۱=اقبال |عنوان=بلوچستان و سیستان |تاریخ=1355 |ناشر=وزارت فرهنگ و هنر |مکان=تهران |صفحه=91}}</ref>
== شناسه ==
== شناسه ==


مردم سیستانی از نژاد [[آریایی]] و زبانشان [[فارسی]] با [[گویش سیستانی]] (زاولی) می‌باشد.<ref name="استانداری سیستان و بلوچستان">https://www.sbportal.ir/fa/cities/nimrooz/جغرافیای-استان</ref><ref name="sb.isna.ir">http://sb.isna.ir/default.aspx?NSID=5&SSLID=46&NID=25679</ref>
مردم سیستانی از نژاد [[آریایی]] و زبانشان [[فارسی]] با [[گویش سیستانی]] (زاولی) می‌باشد.<ref name="استانداری سیستان و بلوچستان">https://www.sbportal.ir/fa/cities/nimrooz/جغرافیای-استان</ref><ref name="sb.isna.ir">http://sb.isna.ir/default.aspx?NSID=5&SSLID=46&NID=25679</ref>
راولینسون به لحاظ نژادی، سیستانی‌ها را همراه با جمشیدی‌های هرات، نمونه خالص نژاد آریایی می‌داند؛ <ref>{{یادکرد کتاب |نام خانوادگی۱=مشکور |نام۱=محمدجواد |عنوان=جغرافیای جهان باستان |تاریخ=1371 |ناشر=دنیای کتاب |مکان=تهران |صفحه=ص۶۵۱}}</ref> <ref>{{یادکرد کتاب |نام خانوادگی۱=بارتلد |نام۱=ویلهلم |عنوان=جغرافیایی تاریخی ایران |تاریخ=۱۳۷۷ |ناشر=بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار |مکان=تهران |صفحه=ص۸۲ |ترجمه= همایون صنعتی زاده}}</ref> هر چند آریایی‌ها در آستانه ورود، درگیری‌هایی با بومیان اصیل ایرانی داشتند <ref>{{یادکرد کتاب |نام خانوادگی۱=نفیسی |نام۱=سعید |عنوان=تاریخ اجتماعی ایران در دوران پیش از تاریخ و آغاز تاریخ |تاریخ=۱۳۸۴ |ناشر=اساطیر |مکان=تهران |صفحات=ص۵۷-۶۶۲ |ویرایش=ه اهتمام عبدالکریم جربزه دار}}</ref> که البته بعدها با هم اختلاط پیدا کردند. از این رو نمی‌توان از نژاد یکدست صحبت به میان آورد.
راولینسون به لحاظ نژادی، سیستانی‌ها را همراه با جمشیدی‌های هرات، نمونه خالص نژاد آریایی می‌داند؛ <ref>{{یادکرد کتاب |نام خانوادگی۱=مشکور |نام۱=محمدجواد |عنوان=جغرافیای جهان باستان |تاریخ=1371 |ناشر=دنیای کتاب |مکان=تهران |صفحه=ص۶۵۱}}</ref> <ref>{{یادکرد کتاب |نام خانوادگی۱=بارتلد |نام۱=ویلهلم |عنوان=جغرافیایی تاریخی ایران |تاریخ=۱۳۷۷ |ناشر=بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار |مکان=تهران |صفحه=ص۸۲ |ترجمه= همایون صنعتی زاده}}</ref> هر چند آریایی‌ها در آستانه ورود، درگیری‌هایی با بومیان اصیل ایرانی داشتند <ref>{{یادکرد کتاب |نام خانوادگی۱=نفیسی |نام۱=سعید |عنوان=تاریخ اجتماعی ایران در دوران پیش از تاریخ و آغاز تاریخ |تاریخ=۱۳۸۴ |ناشر=اساطیر |مکان=تهران |صفحات=ص۵۷-۶۶۲ |ویرایش=به اهتمام عبدالکریم جربزه دار}}</ref> که البته بعدها با هم اختلاط پیدا کردند. از این رو نمی‌توان از نژاد یکدست صحبت به میان آورد.


زبان‌هایی که مردم سیستان بدان صحبت می‌کردند لهجه‌های میانه ایرانی چون پهلوی اشکانی، پارسی میانه یا پهلوی ساسانی بود.<ref>{{یادکرد کتاب |نام خانوادگی۱=افشار |نام۱=ایرج |عنوان=سیمای ایران |صفحه=302}}</ref>
زبان‌هایی که مردم سیستان بدان صحبت می‌کردند لهجه‌های میانه ایرانی چون پهلوی اشکانی، پارسی میانه یا پهلوی ساسانی بود.<ref>{{یادکرد کتاب |نام خانوادگی۱=افشار |نام۱=ایرج |عنوان=سیمای ایران |صفحه=302}}</ref>

نسخهٔ ‏۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۸:۲۹

سیستان
کشورهاافغانستان، پاکستان ،ایران، آمریکا ،انگلیس،کانادا،کشور های عربی،کشور های اروپایی ،[۱]
جمعیت
 • کلدر حدود ۲۵۰ میلیون نفر،[۲]
جمعیت‌شناسی
 • قومیتمردم سیستانی(سکا)
بزرگترین شهرهازابل
زرنج
هامون
زهک
هیرمند

نیمروز
نهبندان

[۳][۴][۵]
سیستان
مجسمه یعقوب لیث صفاری در ورودی شهر زابل

سیستان (همچنین ساستان، ساکستان، سکستان، نیمروز، سجستان، درنگیانا، درنگستان، زرنگ، زرنگه، زرنج، زرکه، زرنکه، صیرئینکش، زاول، زابل، زاولستان، زابلستان) در پایان سال ۱۹۰۵ میلادی یا ۱۲۸۴ شمسی با هیئت اعزامی به رهبری مک ماهون و نقشه‌برداری آقای تیت صاحب منصب نقشه‌برداری که جزو هیئت اعزامی بود با همکاران خود اراضی ایالت سیستان و زمین‌های اطراف آن را نقشه‌برداری که جمعاً قریب 1000 میل مربع مساحی شد. وسعت اراضی ایالت سیستان امروزه ۷۰۰۶ میل مربع که ۲۸۴۷ میل مربع در قسمت ایران و ۴۱۵۹ میل مربع در قسمت افغانستان می‌باشد .(منبع: کتاب: جغرافیای تاریخی سیستان یا سفر با سفرنامه‌ها صفحه ۳۶۹، ترجمه و تدوین: آقای دکتر حسن احمدی. مقاله آقای مک ماهون)، دارای آب فراوان و خاک آبرفتی و از مناطق بسیار حاصلخیز ایران است. فاصله آن با شهر زاهدان مرکز استان سیستان و بلوچستان ۲۰۵ کیلومتر است که شمالی‌ترین شهر این استان و شرقی‌ترین شهر ایران است و در گذشته از آبادترین مناطق ایران و یکی از مراکز تمدنی بوده‌است. سیستان به بهشت باستان شناسان معروف است [۶]در دوره‌های اخیر به علت خشکسالی‌های پی‌درپی حجم آب بسیار پایین آمده و دریاچه هامون کاملاً خشک شده‌است.[نیازمند منبع]


مناطق سیستان

[۳] منطقه سیستان نیز شامل شهرستان های زابل، زهک، نیمروز، هامون و زاهدان و هیرمند می باشد و 15917 کیلومترمربع مساحت دارد.[۴][۷][۸]

جغرافیا

سیستان در افغانستان شامل ولایت فراه و در شرق ایران و در شمال استان سیستان و بلوچستان در دشت پست و همواری در ۳۰ درجه و ۱۸ دقیقه تا ۳۱ درجه و ۲۰ دقیقه عرض شمالی و ۶۱ درجه و ۱۰ دقیقه تا ۶۱ درجه و ۵۰ دقیقه طول شرقی، نسبت به نیمروز گرینویچ قرار دارد. از شمال به استان خراسان جنوبی، از جنوب به زاهدان، از شرق به کشور افغانستان و از غرب به کرمان محدود است. در ضمن مساحت زابل، زهک، هیرمند، هامون و نیمروز ۱۵۹۱۷ کیلومتر مربع است که ۵۵۶۰ کیلومتر مربع آن را دریاچه هامون و اراضی مشرف به دریاچه هامون تشکیل می‌دهد.[۷][۹]

رودخانه هیرمند در سیستان و بلوچستان بارها تغییر مسیر داده و دلتای جدیدی ایجاد کرده‌است. به همین دلیل هم در گوشه و کنار این منطقه آثار حیات انسانی و خرابه‌های باقی‌مانده دیده می‌شوند که توسط سیلاب یا تغییر مسیر آب متروک شده‌اند و مردم آنجا را ترک گفته‌اند. قدیمی‌ترین مکان سکونتی انسان را در شهر سوخته

سومین دریاچه بزرگ ایران پس از دریاچه خزر و دریاچه ارومیه، هفتمین تالاب بین‌المللی جهان و یکی از ذخیره‌گاه‌های زیست‌کره در ایران است. دریاچه و تالاب هامون در استان سیستان و بلوچستان واقع شده‌اند. این دریاچه از سه دریاچه کوچک به نام‌های هامون پوزک، هامون سابوری و هامون هیرمند تشکیل شده‌است که در زمان فراوانی آب به هم می‌پیوندند و دریاچه هامون را تشکیل می‌دهند. رودخانه هیرمند شریان اصلی ورود به هامون و رودخانه‌های خاش‌رود، فراه، هاروت‌رود، شوررود، حسین‌آباد و نهبندان به هامون می‌ریزند.

وسعت دریاچه هامون در زمان پرآبی ۵۶۶۰ کیلومتر مربع است که از این مقدار ۳۸۲۰ کیلومتر مربع متعلق به ایران و بقیه متعلق به افغانستان است. با این اوصاف، دریاچه هامون وابسته به رودخانه هیرمند است و این وابستگی باعث شده تا هرگونه نوسانات در میزان آب آن، مشکلاتی را برای کل سیستم به وجود آورد.

زمین‌شناسی

سیستان از منظر زمین‌شناسی یک دشت آبرفتی هموار و نسبتاً مسطح از رسوبات رودخانه‌ای است. کف رسوبات از سنگ‌های کرتاسه و کنگلومرای اواخر دوره ترشیاری شکل گرفته‌است.

بر روی گدازه‌های مارن قرمز دوره ترشیاری، برجستگی بازالتی سیستان به نام کوه خواجه مشاهده می‌شود. چاه نیمه‌های سیستان هم حاصل فعالیت دوره کواترنری است. جلگه سیستان از غرب به رشته کوه‌هایی محدود می‌شود که از فلیش‌های کرتاسه و رسوبات تبخیری و آهک‌های الیگوسن و سازنده پلیوسن تشکیل شده و در ضلع جنوبی رشته کوه‌های فوق، سنگ‌های متامورفیک مشاهده می‌شود.[۱۰]

تاریخ و ادبیات

محدوده سیستان در دوران خلفای عباسی
  مرزهای سیستان معاصر با آل مظفر (محدوده ملوک نیمروز)
سیستان در پادشاهی صفویه

سیستان در اساطیر ایران و آئین زرتشت، اهمیت بسزایی دارد. در داستانهای قدیم ایرانی، زابلستان از این جهت واجد شهرت و اهمیت است که موطن زال، پدر رستم، پهلوان نامدار ایران باستان می‌باشد. در یک متن پهلوی به نام شهرهای ایران، ساخت سیستان و بنای آتشکده کرکویه، به افراسیاب تورانی نسبت داده شده‌است.[۱۱]

مورخین قدیم یونان، سرزمین واقع در مسیر سفلای هیرمند را درانگیانا می‌خواندند که ضبط‌های دیگرش زرنگای و سرنگای می‌باشد. از این منطقه در کتیبه‌های داریوش اول در بیستون و تخت جمشید، تحت عنوان زرنک یاد شده‌است.[۱۲]

آخرین دسته از آریایی‌ها در حدود سال ۲۵۰۰ ق. م؛ که سکه یا سکاها نامیده می‌شدند از شمال افغانستان به طرف جنوب یعنی قندهار و سپس به طرف غرب راه پیمودند تا به ایالت زرنک و کناره‌های دریاچه زره رسیدند و نام زرنک به واسطه ورود سکاها به سکستان تبدیل گردید و عربها سجستان می‌گفتند و بالاخره به سیستان تغییر نام یافت که امروزه به همین نام خوانده و شناخته می‌شود.

در سال ۷۵۸ هجری شمسی، تیمور با لشکریان خود در جلو حصار سیستان ظاهر شد و قلعه آن را با خاک یکسان نمود. پس از مقاومت مردم، تیمور اهالی سیستان را مورد قتل‌عام قرار داد.[۱۳]

در سایه ظهور حکومت صفویه، سیستان مجدداً جان گرفت و مدنیتی به هم زد.[۱۴]

در قرن نوزدهم میلادی، ولایت سیستان مایه بحث و منازعه بین حکمرانان هرات و قندهار واقع شد. پس از اتحاد افغانستان توسط دوست محمد خان، محارباتی جهت تصرف سیستان بین ایران و افغانستان روی داد. سرانجام تحدید سرحدات در سال ۱۸۷۲ به دست کمیسیون انگلیسی به ریاست ژنرال اسمیت صورت پذیرفت و قسمتی از سیستان به وسیلهٔ عهدنامه پاریس از سیستان جدا گردید و در آن سوی مرز ماند، که به مهاجرت گسترده مردم سیستان بخش افغانستان به ترکمن صحرا ایران انجامید.[۱۵][۱۶] و بنیاد نیمروز خانه فرهنگ و هنر سیستانیها در تلاش است که به همت محققین ومدیران فرهیخته اش به گفته محمد آذری سنت‌های نیک نیاکان خویش را حفظ و اشاعه دهد

از سال ۱۳۲۵ تا ۱۳۱۶ شمسی، سیستان جزو قلمرو خاندان خزیمه علم درآمد. در این زمان، سیستان بر اساس ترتیبات اداری و سیاسی نوین کشور، به عنوان بخشی از استان کرمان درآمد در حال حاضر سیستان جزیی از استان سیستان و بلوچستان کنونی ایران است.

مرکز فعلی سیستان، زابل خوانده می‌شود. اگرچه در گذشته تحت عناوین نصرت آباد، نصیرآباد و سیستان نیز خوانده می‌شده‌است. شهر فعلی سیستان در اواخر دهه ۱۸۶۰ میلادی و توسط امیرعلم خان سوم خزیمه بنا شد.[۱۷]

نام آوران

اولین پادشاه ایران در زمان صفاریان. کسی که موفق به شکست اعراب عباسی شد و زبان فارسی را جان دوباره بخشید.

در آغاز خلافت عباسیان، سیستان از این جهت نیز شهرت پیدا کرد که پادشاهان صفاریان از آنجا برخاستند و در نیمه دوم قرن سوم بر قسمت عمده جنوب و خاور ایران استیلا یافته و رایت استقلال برافراشتند. بنیاد نیمروز پیشنهاد داده است که زادروز این ابرمرد به عنوان روز سیستان نامگذاری شود

ابراهیم سجزی از دانشمندان بنام ایران در قرن اوّل هجری قمری است. وی در سال شصت ه. ق در خط «مسند» ابتکاری نشان داد و پانزده حرف از حروف اوستایی را به جای حروفی که در خط کوفی بود، به کار برد و برای آن قاعده و اصل ترتیب داد و به این صورت خط معقلی به وجود آمد که به مراتب از خط «مسند» نخستین سهل‌تر و فراگرفتن و خواندن و نوشتن آن آسان‌تر می‌نمود.(افشار سیستانی، ایرج، بزرگان سیستان ص ۱۸۴) بنابراین ابراهیم سجزی سیستانی مخترع خط اساسی عرب بشمار می‌رود.

وی برادر ابراهیم سجزی است که او نیز از دانشمندان معروف سیستان در اوایل اسلام بود وی از خط معقلی دو خط دیگر به نام جلیلی و ثلفثین اختراع نمود که به نوشته ابن ندیم قلم جلیلی پدر تمام اقلام و خطوط اسلامی است که هرکس توانایی نوشتن آن را ندارد. وی علاوه بر دو قلم مذکور، دو قلم دیگر نیز از خط معقلی استخراج کرد و یکی را دیباج و دیگر را سجلات نام نهاد.(افشار سیستانی، ایرج، بزرگان سیستان ص ۱۸۸)

نام او سهل بن محمّد بن عثمان بن یزید سجستانی، از بزرگان علم و ادب و فقه و حدیث و لغت و از شاگردان ابو زید بلخی و ابی عبیده و اصمعی و اخفش بوده است(۱). ابن ندیم در کتاب «الفهرست» از قول ابوالعباس مبرد درباره او آورده است: «ابو حاتم از ابی زید و ابی‌عبیده اصمعی زیاد روایت می‌کرد و عالم در لغت و شعر بود. وی در لغت، کتب متعددی تألیف کرده، شعر می‌گفت، در روایت صداقت داشت و ابوبکر بن درید در علم لغت به او اعتماد داشت. از شاگردان برجسته ابو حاتم می‌توان به دانشمند و مورخ بزرگ «محمّد بن جریز طبری» اشاره کرد که علم حدیث را نزد استاد خود ابو حاتم سجستانی فرا گرفته است.

وی اولین فقیه شیعی در اسلام است که شیخ طوسی در رجال او را در ردیف مصنفان بزرگ شیعه بحساب آورده است. پدرش قاضی سجستان بود.

ابوسعید احمد بن محمد سجزی از دانشمندان قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری است که در نجوم و حساب و هندسه و هیأت تألیفات پر ارجی دارد. وی از اهالی سیستان بوده و بدین خاطر به سجزی معروف بود.او در حدود سال 320 ه. ق. در زابل زاده شده و چندی در خراسان و شیراز زیسته است. او در هندسه تصرفات ابتکاری داشت. از جمله آن که تقسیم یک زاویه را با در نظر گرفتن منحنی هذلولی بررسی نمود. سجزی رساله ای در تثلیث دایره داشته که به وسیله ی وپکه ترجمه شده و به چاپ رسیده است. او همچنین در تقاطع مخروطات و تقسیمات زوایا تألیفاتی داشته که در قرن دهم میلادی مورد استفاده اروپاییان بوده است. شوی در سال 1926 م در مجله ی ایزیس، مطالعات سجزی را در مورد تثلیث زاویه مورد بحث قرار داده است. در حال حاضر بیست و نه اثر از تألیفات سجزی در اروپا موجود است، از جمله پانزده رساله که در موزه ی بریتانیا است و او به نام عضدالدوله نوشته و آنها را (جامع شاهی) گویند. هشت رساله از او هم د ر پاریس قرار دارد و بقیه آثارش در سایر کتابخانه های اروپا نگهداری می شود.ابوسعید سجزی در سال 415 ه. ق. درگذشت.

ابو داوود سجستانی، وی متولد ۲۰۲ هجری قمری و متوفای سال ۲۷۵ ه.ق می‌باشد. بنا به اظهار ابن ندیم، نام اصلی او سلیمان بن اشعث بن اسحاق بن بشیر شداد است.

این فقیه و دانشمند سیستانی، کتب متعددی در فقه، تفسیر و حدیث تالیف نموده‌است که مشهورترین آن حدیث السنن است که مشتمل بر پانصدهزار حدیث که چهار هزار و هشتصد حدیث فقط در باره فقه و تشریع در آن آمده‌است.

دهخدا در لغت‌نامه و در خصوص وی چنین می‌نویسد.سلمان بن اشعث بن اسحاق بن بشیر، مشهور به ابو داوود، پیشوای اهل حدیث است.

فاطمه بنت ابو عبدالله بن ابی داوود سیستانی،مشهور به ام سلمه سیستانی،یکی از نه زن دانشمند و محدث ایرانی در ۴ قرن اول هجری بوده که از او به عنوان محدث بزرگ یاد شده است و از خاندان علم و حدیث سیستانی در جهان اسلام بوده است . وی نوه ی ابو داوود سجستانی، صاحب کتاب "الینن" می باشد.

ابوالحسن علی بن جولوغ سیستانی معروف به فَرُّخی سیستانی از شاعران نامدار پارسی‌گوی سده پنجم قمری است که در سبک خراسانی می‌سرود. سروده‌های او به ستایش شاهان و برانگیختن سلطان به عدل و بخشش اختصاص دارد.[۱۸] وی علاوه بر تسلط بر شعر و ادب در موسیقی نیز مهارت داشت و بدین وسیله توانست به دربار ابوالمظفر شاه چغانیان و سپس به دربار سلطان محمود غزنوی راه یابد و منزلتی والا بدست آورد. فرخی را یکی از بهترین قصیده‌سرایان ایرانی می‌دانند تا جایی که گفته‌اند سخن سهل و ممتنع در عربی خاص ابوفراس حمدانی و در فارسی خاص فرخی است.[۱۹] سهل و ممتنع (آسان‌نمای دشوارگفت) به سخنی می‌گویند که سرودن آن در ظاهر آسان می‌نماید، اما نظیر آن گفتن مشکل باشد.[۲۰]

ابوالفرج سگزی (متوفی ۳۹۳ ق) از شعرای نامدار و اندیشمند سدهٔ چهارم سیستان است که در حدود سال‌های ۳۷۲-۳۳۳ ق به هنر شاعری مشغول بود و نویسندهٔ تعدادی کتاب شعر است که از بین رفته‌اند. مطالعه در زندگی و شعر ادیبان قبل از خودش، از وی استادی چیره‌دست و سراینده‌ای ماهر ساخت، به طوری که در متون، همیشه لقب «استاد» در کنار نامش مشاهده می‌شود.

چندان‌که گِردِ عالم صورت برآمدیم غم‌خواره آمد آدم و بیچاره آدمی
هرکس به قدر خویش گرفتار محنت است کس را نداده‌اند برات مسلمی

نامه‌نگار (دبیر رسایل) یعقوب لیث صفاری بود. گروهی سرایش نخستین شعر فارسی را از او می‌دانند.[۲۱]

بر پایه کتاب تاریخ سیستان، وی نخستین کسی بود که به زبان فارسی، شعر عروضی گفت. پس از آن‌که یعقوب لیث صفاری، در سال ۲۵۱ هجری قمری، خوارج را شکست داد، شاعران به رسم زمانه شعر به عربی در ستایش او سرودند. یعقوب گفت: «چیزی که من اندر نیابم، چرا باید گفت». در این هنگام، محمد بن وصیف او را به زبان فارسی ستایش کرد.[۲۲][۲۳]


گفته می‌شود که این شعر، نخستین شعر فارسی است که منسوب به اوست: الگو:متوسط

از نخستین شاعران به زبان فارسی بود.

از وی شعری در ستایش یعقوب لیث صفاری به جا مانده‌است:

جز تو نزاد حوّا و آدم نکشتشیر نهادی به دل و بر مَنِشت
معجز پیغمبر مکی توییبه کنش و به منش و به گُوِشت
فخر کند عمار روزی بزرگکوهدانم من که یعقوب کشت

بوثنا احمد بن محمد زابلی از دانشمندان اهل سنت در قرن دهم هجری است. وی کتاب " اعراب القرآن را در سال 965 ه. ق. تالیف کرده است.

میرزا شجاع سیستانی، شاعر ادیب قرن یازدهم هجری. پسرعموی ملک حمزه سیستانی است. از سیستان به اصفهان آمد و در محلّه عباس آباد اصفهان ساکن شد. در سخن شناسی و معنی پردازی کمال مهارت را داشت و انواع شعر را نیکو می سرود. در زمان تألیف تذکره نصرآبادی (حدود 1083ق) هنوز جوان بود.

این رباعی از اوست:

گر سکّه دل بر سخن خویش زنیکی حرف بدی ز دشمن خویش زنی
بدگویی خلق همچو چنگ و دُهُلستمنواز که خود بر دهن خویش زنی

بَدیع‌ُ الدّین‌، یا بدیع‌الزمان‌ ترکوسگزی‌، از شاعران‌ پارسی‌گوی‌ سده‌های‌ ۶ و ۷ق‌/۱۲ و ۱۳م‌، منسوب‌ به‌ ترکو (ترقو)، حصاری‌ در سیستان‌ بوده است. ظاهراً وی‌ «بدیع‌» تخلص‌ می‌کرده‌ است‌ و او را بدیع‌ ترکو و بدیعی‌ سیستانی‌ نیز نامیده‌اند.در تذکره‌های‌ از او کمتر سخن‌ به‌ میان‌ آمده‌، و بیش‌تر به‌ نقل‌ سروده‌های‌ او پرداخته‌ شده‌ است‌. تقی‌الدین‌ کاشی‌، ۳ قصیده مهم‌ از وی‌ نقل‌ کرده‌ که‌ از خلال‌ آنها اطلاعاتی‌ درباره برخی‌ از ممدوحان‌ و دوره زندگی‌ این‌ شاعر به‌ دست‌ می‌آید.

کمال سرابندی (زادهٔ ۱۴ آبان ۱۳۳۵ در تهران)[۲۴] پژوهشگر ایرانی، نویسنده، عضو شورای مشورتی ناسا، استاد مهندسی برق و علوم کامپیوتر و مدیر آزمایشگاه پرتوافشانی دانشگاه میشیگان آمریکا می‌باشد.[۲۵]

برترین نویسنده و پژوهشگر صنعت گردشگری ایران در سال ۱۳۸۴، دریافت نشان ادبی تاجیکستان در سال ۱۳۸۷ و چهره ماندگار از سوی شهرداری تهران و کمیسیون ملی یونسکو در ایران در سال جاری اشاره کرد. ایرج افشار سیستانی زحمات ۴۵ ساله تحقیقی و پژوهشی خود را در قالب ۱۴ هزار جلد کتاب، مجله، فصلنامه، عکس، لوح، دست نوشته‌ها و هدایای دریافتی داخلی و خارجی را در مرکز اسناد و کتابخانه ملی سیستان و بلوچستان وقف کرده‌است. براساس این گزارش، این کتابخانه ۱۰۰ درصد تخصصی دربارهٔ ایران‌شناسی است و کتابهای معتبری در زمینه تاریخ مناطق مختلف کشور در آن موجود و به زیبایی تحقیق و تفکیک شده‌است. ارزش بالای معنوی و مادی کتابخانه استاد ایرج افشار سیستانی، سبب شد تا کارشناسان اسناد ملی پس از بازدید از این کتابخانه به سبب ارزشمندی و نفیس بودن کتاب‌ها، نتوانند برای آن قیمت مادی تعیین کنند. برخی کتاب‌های مرجع موجود در این کتابخانه حتی در کتابخانه ملی ایران وجود ندارد. گفتنی است، این محقق و پژوهشگر نامی ایران علاوه بر وقف کتابخانه کم‌نظیر، گران‌قدر خود، تمام حقوق مادی و معنوی تالیفات خود را نیز وقف کرده‌است. چاپ ۱۳۶ جلد کتاب گوشه ای از فعالیت‌های فرهنگی، تحقیقی و پژوهشی دکتر ایرج افشار سیستانی است.

جغرافیای تاریخی

بعد از عهدنامهٔ پاریس و گلداسمیت به سه بخش سیستان ایران و سیستان افغانستان و سیستان پاکستان تقسیم شده‌است که ولایات هلمند، فراه، نیمروز، قندهار جزو سیستان افغانستان و شهرستان‌های زاهدان خاش زابل، زهک، هیرمند، هامون، نیمروز و نهبندان و توابعشان سیستان ایران محسوب می‌شوند و همچنین سیستان پاکستان نیز توسط انگلستان به ایالت بلوچستان تغییر کرد.[۴][۵][۷]

کشاورزی سیستان

زبان

گویش سیستانی یکی از گویش‌های مهم زبان فارسی است که مردم سیستانی به ان تکلم می‌کنند. گویش سیستانی هم‌اکنون به صورت عمده در شهرهای زابل زاهدان نیمروز نهبندان شهرنو هیرمند سرخس ادیمیفراه زهک قندهار کابل بخش‌هایی از افغانستان همچنین در ایران، استان خراسان رضوی و جنوبی و سراسر ایران تقریباً جاری می‌باشد.[۲۶]

این گویش از یک سو بیشترین خویشاوندی واژگانی و دستوری را با گویش موجود و گذشته خراسانی و فراتر از آن با لهجه‌های مرده ماوراءالنهری و تاجیکی کنونی دارد و از سوی دیگر واژه‌های مشترک بسیار با بلوچی دارد که با توجه به پیوندهای تاریخی و پیوستگی‌های جغرافیایی و مهاجرتهای قومی و خویشاوندی طایفه ای، امری طبیعی می‌باشد.[۲۷]

سابقه تاریخی

فرهنگ نویسان، سیستانی را یکی از چهار زبان متروک پارسی یاد کرده‌اند. ابوریحان بیرونی در الصیدنه، چند لغت از زبان قدیم سیستانی آورده‌است.[۲۸] بسیاری از واژگان سیستانی از هزار سال پیش تاکنون تفاوت چندانی نکرده‌است.[۲۹] اگرچه اصل زبان که احیاناً همان سگزی است، پیش از این منقرض شده و تنها گویش آن باقی مانده‌است.[۳۰]

یک سرود دینی به گویش سیستانی باقی مانده‌است که به اواخر دوره ساسانی نسبت داده می‌شود. سرود آتشکده کرکویه یکی از زیباترین سرودهای مذهبی زرتشتیان سیستان بوده‌است که به هنگام روشن کردن آتشگاهها، به آواز بلند خوانده می‌شده‌است.[۳۱]

فُرخُتَه باذا، روشخنیده گرشسب، هوش
همی پُراست، از جوشانوش کُن می، انوش
دوست بذ آگوشبه آفرین نه، گوش
همیشه نیکی، کوشکه دی گذشت و ، دوش

خاستگاه

گویش سیستانی از گویشهای وابسته به زبان‌های ایرانی غربی و از شاخه جنوبی آن است که به گروه زبان‌های ایرانی تعلق دارند.[۳۲]

دکتر محمد معین در مقدمه کتاب برهان قاطع، گویش‌های سگزی و زاولی را زیرمجموعه زبان‌های ایرانی قید کرده‌است.[۳۳]

نوشتار

گویش سیستانی هیچگاه یک زبان نوشتاری نبوده‌است، پس اثر مکتوبی که مستقلاً متعلق به گویش سیستانی باشد نیز وجود ندارد. در میان کتب ادبی به نوشتار سیستانی در صده اخیر نیز ناهماهنگی‌های بارزی در رسم‌الخط سیستانی به چشم می‌خورد. تلاش‌های اخیری که برای یکپارچه‌سازی رسم‌الخط سیستانی انجام شده‌است تاکنون با بی اقبالی مواجه شده‌است.[۳۴]

پرونده:درهم ولید ابن عبدالملک از ایالت سجستان (سیستان.jpg
درهم ولید ابن عبدالملک از ایالت سجستان (سیستان)
سکه ناصرالدین شاه ضرب سیستان
سکه مسی دوران عباسی ضرب سجستان

گونه‌های زبانی

چهار گونه فرعی می‌توان برای گویش سیستانی متصور شد که شامل گونه‌های زرگری، ادبی (ملّایی)، سیّدی و عربی می‌شود.[۳۵]

زرگری

در گونه زرگری، ساخت هجایی یک اصل زیربنایی بوده و گویش به هجاهای سازنده تقسیم می‌شود و پس از هر هجای اصلی، یک هجای تبعی با ساخت «ز+مصوت» ظاهر می‌شود. به عنوان مثال واژه پو (به معنی پا) به صورت پوزو تلفظ می‌شود.[۳۶]

ادبی

گونه ادبی سیستانی مورد کاربرد در مواردی از قبیل تقلید ادا، مداحی، متن خوانی، شبیه خوانی (تعزیه)، زبان ملایی و سخن گفتن از سر تأمل می‌باشد. این‌گونه از چند زاویه با گونه معیار گویش سیستانی در تفاوت می‌باشد، شامل: ساختمان تک واژ وجهی «می»، ساختمان تک واژ وجهی «ب»، جزء پیشین، ساختمان تک واژ نفی و نهی و تکیه فعل‌هایی که تک واژ «می» دارند.[۳۷]

سیدی

در گونه سیدی، واج «س» به جای واج نخست قرار گرفته و در پایان عبارت «واج نخست حذف شده + اِدی» افزوده می‌شود. مثلاً کتاب به ستابکدی تبدیل می‌شود.[۳۸]

عربی

گونه عربی تنها در میان طایفه شیخ (از طوایف سیستانی) دیده می‌شود و غالباً برای ایجاد ارتباط میان اعضای خانواده در حضور مهمان بیگانه به کار برده می‌شود و حالت خصوصی دارد. این‌گونه از لغات عربی بیشتری بهره می‌جوید.[۳۹]

دین سیستانیان در طول تاریخ

با توجه به آنچه در تاریخ آمده است گرشاسب، بناکننده سیستان و اولین حاکم آن خداپرست بود و این آیین تا زمان فرامرز بن رستم ادامه داشت[۴۰][۴۱] در زمان آفرین از جانشینان وی نیز که دین مجوسی رواج یافته بود، وی مردم را از آن بازمی داشت و بر شریعت داوود تحریض می‌کرد. آمده است که پس از پیکار رستم و اسفندیار بود که زرتشت دین مزدیسنان را آورد؛ اما رستم آن را نپذیرفت. خداپرستان بامداد و شبانگاه نماز می‌خواندند؛ پیش از آغاز شغل دنیایی خود، چه اندک و چه بسیار نماز می‌گزاردند و سپس بدان شغل می‌پرداختند؛ زنا، لواط، دزدی و خون ناحق ریختن در بین آنان حرام بود؛ مردار نمی‌خوردند و تنها آنچه ذبح شده بود برایشان حلال بود؛ صدقه بسیار می‌دادند؛ همیشه میزبان بوده، مهمان را نیکو می‌داشتند و دختر، خواهر و مادر را به زنی اختیار نمی‌کردند.[۴۲] گفته می‌شود در زمان کیخسرو، وی به آیین زردشتی گروید.[۴۳]

به لحاظ مذهبی این منطقه نزد زردشتیان جایگاه ویژه‌ای دارد. آنها معتقدند سیستان یازدهمین سرزمین نیک است که توسط اهورامزدا آفریده شده است. با توجه به کتب زردشتی این منطقه نه تنها محل تولد خاندان کیان بلکه محل ظهور سه موعود زردشتی است.[۴۴] به همین علت آنها برای دریاچه‌های هامون و هیرمند ارزش ویژه‌ای قائل هستند. در وندیداد آمده است که موعودهای زردشتی از کنار دریاچه کیانسیه (هامون) ظهور خواهند کرد. بنا به تفصیلی که در کتب پهلوی مندرج است ایزد نریوسنگ نطفه پیغمبر (موعودهای زرتشت) را به فرشته آب یعنی ناهید سپرد تا نگهداری کند و مادران آنها با نوشیدن آب این دریاچه فرزندان خود را به دنیا خواهند آورد. موعود اول، هوشیدر است که سی سال مانده به پایان سده دهم از هزاره زرتشت از دوشیزه‌ای به نام نامیگ پد؛ دومین موعود هوشیدر ماه، سی سال مانده به پایان هزاره هوشیدر از دوشیزه‌ای دیگر به نام وه پد و سومین موعود مزدیسینی سوشیانث، سی سال مانده به پایان دهمین سده از هزاره هوشیدر ماه از دوشیزه‌ای پانزده ساله به نام گواگ پد که همگی از نسل زرتشت هستند متولد می‌شوند.[۴۵] در دوره هخامنشان، اشکانیان و ساسانیان سیستان بسیار آباد بوده و یکی از مهمترین مراکز عمده دین زردشتی محسوب می‌شده است.[۴۶] همچنین در بیان علت نبرد رستم و اسفندیار چنین آمده است که چون زرتشت دین مزدیسنان را آورد با نپذیرفتن این آیین توسط رستم، بین این دو جنگ واقع شد.[۴۷] همچنین در عصر ساسانیان، سیستان به عنوان یکی از مراکز مسیحیان نسطوری معرفی گردیده است.[۴۸]

شناسه

مردم سیستانی از نژاد آریایی و زبانشان فارسی با گویش سیستانی (زاولی) می‌باشد.[۴۹][۵۰] راولینسون به لحاظ نژادی، سیستانی‌ها را همراه با جمشیدی‌های هرات، نمونه خالص نژاد آریایی می‌داند؛ [۵۱] [۵۲] هر چند آریایی‌ها در آستانه ورود، درگیری‌هایی با بومیان اصیل ایرانی داشتند [۵۳] که البته بعدها با هم اختلاط پیدا کردند. از این رو نمی‌توان از نژاد یکدست صحبت به میان آورد.

زبان‌هایی که مردم سیستان بدان صحبت می‌کردند لهجه‌های میانه ایرانی چون پهلوی اشکانی، پارسی میانه یا پهلوی ساسانی بود.[۵۴] جمعیت سیستان را شیعیان و اهل سنت تشکیل می‌دهند.

زندگی اکثریت مردم سیستان کشاورزی و دامداری می‌باشد.[نیازمند منبع]

فردوسی متون، داستان‌ها و قصه‌های تاریخی شاهنامه خود را از سرزمین سیستان و قهرمانان آن را از مردم این خطه انتخاب کرده‌است.[۵۵]

یعقوب لیث صفاری سیستانی که در سیستان حکومت می‌کرد در ماندگاری زبان فارسی نقش مهمی ایفا کرد[۵۶]

خوراکی‌ها و سوغات سیستان

کلوچه محلی سیستان

اوجیزک

آبگوشت محلی سیستان

نان روغنی و تفتون سیستان

چنگالی، آچار (نوعی ادویه) سیستانی

کشک محلی (کشک زرد) سیستان

چلبک سیستانی (نوعی نان روغنی)

قتلمه سیستان

سوزی (بورک سیستانی)

صنایع دستی

حصیر بافی (به سیستانی خولک بافی)

خامه دوزی سیستان

جواهرات سیستانی

دودنی بافی سیستانی

قالی بافی سیستان

گلیم بافی سیستان

جستارهای وابسته

پانویس

  1. کتاب سفرنامه خراسان و سیستان ص 48
  2. کتاب مردم‌شناسی سیستان محمد اعضم سیستانی ص 134
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ http://nimroz.gov.af/fa/page/2665/historical-background
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ http://www.sk-nehbandan.ir/Index.aspx?page_=form&lang=1&sub=3&tempname=NahbandanMain&PageID=483
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ https://www.sbportal.ir/fa/news/5486/جغرافیای-استان
  6. https://www.mehrnews.com/news/4583361/بهشت-باستان-شناسان-آماده-پذیرایی-از-گردشگران-است
  7. ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ http://www.irna.ir/sb/fa/News/82780564
  8. https://www.sbportal.ir/fa/news/5488/معرفی-شهرستانهای-استان
  9. https://www.sbportal.ir/fa/news/5485/سیمای-عمومی-استان
  10. سازمان برنامه و بودجه سیستان طرح بررسی قابلیت‌ها و امکانات توسعه استان، جلد اول، منابع طبیعی، ۱۳۷۶، ص ۱۷۹.
  11. متون پهلوی. گردآورنده جاماسب جی دستور متوچهر جی جاماسب – آسانا. گزارش سعید عریان. تهران، کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، ۱۳۷۱، ص ۷۰.
  12. کخ، هاید ماری. از زبان داریوش. مترجم دکتر پرویز رجبی. تهران، کارنگ، ۱۳۷۶، ص ۱۱۵.
  13. لسترنج، جغرافیای تاریخی سرزمین‌های خلافت شرقی. ترجمه محمود عرفان. تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۴، ص ۳۵۸ تا ۳۶۲.
  14. محمدی خمک (سکایی سیستانی)، جواد. ماتیکان سیستان، از مقاله «سیستانی که بزرگ‌تر از خراسان بود.»، جلد نخست. و اژیران، ۱۳۷۸، ص ۵۷.
  15. بارتولد، تذکره جغرافیایی تاریخی ایران، ترجمه حمزه سردادور، تهران توس، ۱۳۵۸، ص ۱۰۴.
  16. http://gitionline.ir/fa/news/4538/کوچ-اجباری​-سیستانی​ها-در-سایه​-سیاست-قاجار-و-پهلوی
  17. مجتهد زاده، پیروز. امیران مرزدار و مرزهای خاوری ایران. مترجم حمیدرضا ملک محمدی نوری، تهران، شیرازه، ۱۳۷۸، ص ۷۷ تا ۹۶.
  18. رستگار فسایی، منصور؛ اثنی‌عشری، اطلس: هویت ایرانی در ادب فارسی تا حمله مغول. در نشریه: مجله علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز ۱۳۸۴ شماره ۴۲.
  19. گنجور. بازدید: آوریل ۲۰۱۶.
  20. لغتنامه دهخدا: مدخل سهل ممتنع.
  21. تاریخ سیستان، تصحیح ملک الشعرای بهار
  22. تاریخ سیستان، تصحیح ملک الشعراء بهار
  23. تاریخ ادبیات ایران، صادق رضازاده شفق، چاپخانه دانش، تهران، ۱۳۲۱
  24. http://web.eecs.umich.edu/~saraband/KSIEEE/J116IEEETGRSSep90Sarabandi.pdf
  25. http://web.eecs.umich.edu/~saraband/bio_Journal.pdf
  26. بهاری، محمدرضا. زبانشناسی عملی، بررسی گویش مردم سیستان. ناشر: مؤلف، ۱۳۷۸، ص ۱۲.
  27. محمدی خمک، جواد. واژه‌نامه سکزی. تهران. سروش، ۱۳۷۹، ص ۱۱.
  28. فرهنگ معین، ج ۵، زیر عنوان «سیستانی».
  29. محمدی خمک، جواد، مقاله «گویش سیستانی در ترجمه قرآن قدس» در ماتیکان سیستان، مجموعه مقالات سیستانی، مشهد، و اژیران، ۱۳۷۸، ص ۴۷۱.
  30. بهار، محمدتقی، سبک‌شناسی. ج ۱، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۵، ص ۲۹.
  31. سیستانی، محمداعظم. مقاله «سرود آتشکده کرکوی یا قدیمیترین شعر در لهجه محلی سیستان» در ماتیکان سیستان، مجموعه مقالات سیستان‌شناسی. مشهد، و اژیران، ۱۳۷۸، ص ۳۹۴.
  32. برجسته دلفروز، بهروز. واژه‌نامه ریشه شناسانه و تطبیقی گویش سیستانی. پایان‌نامه فوق لیسانس. دانشگاه شیراز، ۱۳۷۲.
  33. خلف تبریزی، محمد حسین. برهان قاطع، به اهتمام محمد معین. تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۲(چاپ پنجم)، ص ۳۰.
  34. http://www.iranstb.com/forum/sistani-rasmolkhat-t551.html
  35. غلامرضا عمرانی، گویش سیستان، حوزهٔ مرکزی شهر زابل، جلد نخست، آواشناسی، نشر دریافت، ۱۳۹۰، ص ۷۶۶
  36. عمرانی، همان، ص ۷۶۸
  37. عمرانی، همان، ص ۷۷۷
  38. عمرانی، همان، ص ۷۸۵
  39. عمرانی، همان، ص ۷۸۸ و نیز عمرانی، غلامرضا. گویش سیستان، حوزه مرکزی شهر زابل. ج ۱، تهران: هنر رسانه اردیبهشت، ۱۳۸۷، ص ۳۳۰ تا ۳۴۶.
  40. مولف، مجهول. تاریخ سیستان (ویراست ملک الشعرای بهار). ص. ۵۲.
  41. مولف، مجهول. تاریخ سیستان (ویراست تحقیق ملک الشعرای بهار). ص. ۷۳.
  42. مجهول، مولف. تاریخ سیستان (ویراست تحقیق ملک الشعرای بهار). ص. ۷۳.
  43. سیستانی، ملک شاه حسین (۱۳۴۴). احیاء الملوک (ویراست به اهتمام منوچهر ستوده). تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب. ص. ۵.
  44. یغمایی، اقبال (۱۳۵۵). بلوچستان و سیستان. تهران: وزارت فرهنگ و هنر. ص. ۹۰.
  45. مشکور، محمدجواد (۱۳۷۱). جغرافیای جهان باستان. تهران: دنیای کتاب. صص. ۶۵۳–۶۵۸.
  46. یغمایی، اقبال (۱۳۵۵). بلوچستان و سیستان. وزارت فرهنگ و هنر. ص. ۹۱.
  47. مولف، مجهول. تاریخ سیستان (ویراست ملک الشعرای بهار). تهران. صص. ۷۳–۷۴.
  48. یغمایی، اقبال (۱۳۵۵). بلوچستان و سیستان. تهران: وزارت فرهنگ و هنر. ص. ۹۱.
  49. https://www.sbportal.ir/fa/cities/nimrooz/جغرافیای-استان
  50. http://sb.isna.ir/default.aspx?NSID=5&SSLID=46&NID=25679
  51. مشکور، محمدجواد (۱۳۷۱). جغرافیای جهان باستان. تهران: دنیای کتاب. ص. ص۶۵۱.
  52. بارتلد، ویلهلم (۱۳۷۷). جغرافیایی تاریخی ایران. ترجمهٔ همایون صنعتی زاده. تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار. ص. ص۸۲.
  53. نفیسی، سعید (۱۳۸۴). تاریخ اجتماعی ایران در دوران پیش از تاریخ و آغاز تاریخ (ویراست به اهتمام عبدالکریم جربزه دار). تهران: اساطیر. صص. ص۵۷-۶۶۲.
  54. افشار، ایرج. سیمای ایران. ص. ۳۰۲.
  55. https://www.yjc.ir/fa/news/6088339/شاهنامه-روایت-پهلوانی-و-جوانمردی-سیستانی-ها
  56. https://www.mashreghnews.ir/news/443687/اقدامات-يعقوب-ليث-صفاري-جهت-احياي-آيين-ملكداري-ايراني

منابع

جغرافیای تاریخی سیستان: سفر با سفرنامه‌ها. ترجمه و تدوین: دکتر حسن احمدی