گوتفرید لایبنیتس: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
ویرایش به‌وسیلهٔ ابرابزار:
جز ←‏فلسفه: فارسی‌سازی
خط ۴۶: خط ۴۶:
== فلسفه ==
== فلسفه ==
[[پرونده:Stamp leibniz.jpg|بندانگشتی|چپ|تمبر یادبود لایب‌نیتس، منتشرشده در سال ۱۹۶۶، جمهوری فدرال آلمان]]
[[پرونده:Stamp leibniz.jpg|بندانگشتی|چپ|تمبر یادبود لایب‌نیتس، منتشرشده در سال ۱۹۶۶، جمهوری فدرال آلمان]]
این فیلسوف آلمانی را در زُمرهٔ پیروان ایدئالیسم [[خردگرایی|خِردگرا]] (rationalist) محسوب می‌کنند. او همانند [[جرج بارکلی]]، فیلسوف [[ایرلندی‌ها|ایرلندی]]، قائل به وجود [[ماده (فیزیک)|ماده]] نبود و آن را توهم و زاییدهٔ ذهن انسان می‌دانست.
این فیلسوف آلمانی را در زُمرهٔ پیروان [[خردگرایی|خِردگرا]] (rationalist) به شمار می‌آورند. او همانند [[جرج بارکلی]]، فیلسوف [[ایرلندی‌ها|ایرلندی]]، قائل به وجود [[ماده (فیزیک)|ماده]] نبود و آن را توهم و زاییدهٔ ذهن انسان می‌دانست.
فلسفهٔ لایبنیتس مبتنی بر دو اصل امتناع تناقض و [[اصل دلیل کافی|دلیل کافی]] است. اصل امتناع تناقض بیان می‌دارد، که از میان دو [[گزاره (منطق)|گزارهٔ]] [[تناقض|متناقض]] تنها یکی می‌تواند درست باشد. اصل جهت کافی مدعی است که بدون جهت و علل کافی هیچ چیز در عالم موجود نمی‌شود و هیچ گزاره‌ای صدق نمی‌کند. با کاربرد این دو اصل، لایبنیتس نتیجه می‌گیرد که به‌موجب اصل امتناع تناقض هر قضیه تحلیلی صادق است و به‌سبب اصل جهت کافی، هر قضیهٔ صادق چون از جهات و مقدمات کافی نتیجه‌گیری می‌شود، پس تحلیلی است؛ بنا بر این، قضایای صادق و قضایای تحلیلی هم‌ارزاند.
فلسفهٔ لایبنیتس بر دو اصل [[امتناع تناقض]] و [[اصل دلیل کافی|دلیل کافی]] استوار است. اصل امتناع تناقض بیان می‌دارد، که از میان دو [[گزاره (منطق)|گزارهٔ]] [[تناقض|متناقض]] تنها یکی می‌تواند درست باشد. اصل جهت کافی مدعی است که بدون جهت و علل کافی هیچ چیز در عالم موجود نمی‌شود و هیچ گزاره‌ای صدق نمی‌کند. با کاربرد این دو اصل، لایبنیتس نتیجه می‌گیرد که به‌موجب اصل امتناع تناقض هر قضیه تحلیلی صادق است و به‌سبب اصل جهت کافی، هر قضیهٔ صادق چون از جهات و مقدمات کافی نتیجه‌گیری می‌شود، پس تحلیلی است؛ بنا بر این، قضایای صادق و قضایای تحلیلی هم‌ارز اند.


لایبنیتس دنیا را بهترین جهانِ ممکن برای زندگی انسان که خدا می‌توانسته خلق کند می‌دانست و معتقد بود هیچ چیزی در جهان بیهوده نیست و حتی پدیده‌های شر مانند زلزله، قحطی و سیل، زمینه‌ساز خیر اند و این حداقل «شرّ گزاف» است، که برای خلق جهانی متعادل ممکن بوده‌است. در بحث «شرّ اخلاقی» وی معتقد بود که اختیار و آزادی انسان عمدتاً باعث تولید شرٌ اخلاقی (مثل قتل و جنایت و دزدی…) می‌شود.<ref>تاریخچه کوتاهی از فلسفه، نایجل واربرتون، نشر ققنوس ٩٣</ref>
لایبنیتس این جهان را بهترین جهانِ ممکن برای زندگی انسان که خدا می‌توانسته بیافریند، می‌دانست و معتقد بود هیچ چیزی در جهان بیهوده نیست و حتی پدیده‌های شر مانند زلزله، قحطی و سیل، زمینه‌ساز خیر اند و این حداقل «شرّ گزاف» است، که برای خلق جهانی متعادل ممکن بوده‌است. در بحث «شرّ اخلاقی» وی معتقد بود که اختیار و آزادی انسان عمدتاً باعث تولید شرٌ اخلاقی (مثل قتل و جنایت و دزدی…) می‌شود.<ref>تاریخچه کوتاهی از فلسفه، نایجل واربرتون، نشر ققنوس ٩٣</ref>


وی همچنین جهان را متشکل از ذرات بسیار کوچک و هماهنگ خداگونه به نام «مُنادها» می‌دانست و حتی کتابی به نام ''مُنادولوژی'' دارد.
وی همچنین جهان را متشکل از ذرات بسیار کوچک و هماهنگ خداگونه به نام «مُنادها» می‌دانست و حتی کتابی به نام ''مُنادولوژی'' دارد.
الهیات او را بیشتر متأثر از [[باروخ اسپینوزا|اسپینوزا]] و دکارت می‌دانند.
الاهیات او را بیش‌تر متأثر از [[باروخ اسپینوزا|اسپینوزا]] و دکارت می‌دانند.
{{پاک‌کن}}
{{پاک‌کن}}



نسخهٔ ‏۲۲ فوریهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۷:۳۷

گوتفرید لایبنیتس
پرترهٔ لایبنیتس اثر کریستف برنهارت فرانک
نام هنگام تولدGottfried Wilhelm von Leibniz
زادهٔ۱ ژوئیه ۱۶۴۶
لایپزیگ، قلمرو ساکسونی، امپراتوری مقدس روم
درگذشت۱۴ نوامبر ۱۷۱۶ (۷۰ سال)
هانوفر، Electorate of Brunswick-Lüneburg، امپراتوری مقدس روم
ملیتآلمانی
تحصیلات
دورهفلسفه قرن هفدهم/عصر روشنگری
حیطهفلسفه غرب
مکتبخردگرایی
ایدئالیسم
مبناگرایی
مفهوم‌گرایی
بازنمایی‌گرایی
تئوری مطابقت حقیقت
Relationism
پایان‌نامه‌ها
استاد راهنماBartholomäus Leonhard von Schwendendörffer (Dr. jur. advisor)
دیگر راهنمایان دانشگاهی
دانشجویان سرشناسیاکوب برنولی (epistolary correspondent)
کریستیان ولف (epistolary correspondent)
علایق اصلی
ریاضیات، فیزیک، زمین‌شناسی، پزشکی، زیست‌شناسی، رویان‌شناسی، همه‌گیرشناسی، دامپزشکی، دیرینه‌شناسی، روان‌شناسی، مهندسی، زبان‌شناسی، لغت‌شناسی، جامعه‌شناسی، متافیزیک، فلسفه اخلاق، علم اقتصاد، دیپلماسی، تاریخ، سیاست، تئوری موسیقی، شعر، منطق، تئودیسه، زبان همگانی، universal science
امضاء

گوتفرید ویلهلم لایبنیتس (به آلمانی: Gottfried Wilhelm Leibniz) ‏ (۱۶۴۶–۱۷۱۶)، فیلسوف، ریاضیدان و فیزیک‌دان آلمانی بود که همچنین نقش به‌سزایی در سیاست اروپایی زمان خویش بازی کرده‌است و مقام بالایی نیز در تاریخ فلسفه و تاریخ ریاضی دارد. لایبنیتس بنیان‌گذار سیستم دودویی است. وی محاسبات دیفرانسیل و انتگرال را که همراه با دانش معادلات دیفرانسیل پایه‌گذار بسیاری از پیشرفت‌های بشر شدند، همزمان ولی کاملاً مستقل از آیزاک نیوتن به دست آورد و همین موضوع باعث اختلاف او با نیوتون بر سر این که کدام زودتر مبدع این علم بوده‌اند، گردید، که البته ظاهراً نیوتون پیروز این بازی شد و اکثر کشفیات به نام او ثبت شد، هرچند که نمادها و نشانه‌هایی که امروزه به‌طور گسترده استفاده می‌کنیم، نشانه‌هایی اند، که لایب‌نیتس نخستین بار به کار گرفت. (به‌طور مثال نماد dy/dx برای مشتق تابع (y(x در نقطه x یا نماد (∫) برای انتگرال) او از بزرگ‌ترین فیلسوفان عصر خِرد و روشنگری محسوب می‌شود. در مکانیک کلاسیک، او بر این عقیده بود که زمان و مکان نسبی هستند، در حالی که نیوتون بر عقیده خودش مبنی بر مطلق بودن زمان و مکان اصرار می‌ورزید.

لایبنیتس اهل وسعت نظر بود و می‌کوشید تمام مسالک و معتقدات بشری را باهم سازش دهد و با این که هواخواه دکارت بود از او کورکورانه پیروی نمی‌کرد و می‌گفت: «فلسفه دکارت به‌منزله دهلیز حقیقت است، از آن باید وارد شد اما نباید آن‌جا متوقف ماند.» با این که لایبنیتس تألیفات فراوانی داشت، کتاب‌های اندکی از او به‌جا مانده‌است؛ یکی به نام شعور انسان و دیگری به نام خداجویی و هر دو این کتاب‌ها به زبان فرانسوی نوشته شده‌است.[نیازمند منبع]

فلسفه

تمبر یادبود لایب‌نیتس، منتشرشده در سال ۱۹۶۶، جمهوری فدرال آلمان

این فیلسوف آلمانی را در زُمرهٔ پیروان خِردگرا (rationalist) به شمار می‌آورند. او همانند جرج بارکلی، فیلسوف ایرلندی، قائل به وجود ماده نبود و آن را توهم و زاییدهٔ ذهن انسان می‌دانست. فلسفهٔ لایبنیتس بر دو اصل امتناع تناقض و دلیل کافی استوار است. اصل امتناع تناقض بیان می‌دارد، که از میان دو گزارهٔ متناقض تنها یکی می‌تواند درست باشد. اصل جهت کافی مدعی است که بدون جهت و علل کافی هیچ چیز در عالم موجود نمی‌شود و هیچ گزاره‌ای صدق نمی‌کند. با کاربرد این دو اصل، لایبنیتس نتیجه می‌گیرد که به‌موجب اصل امتناع تناقض هر قضیه تحلیلی صادق است و به‌سبب اصل جهت کافی، هر قضیهٔ صادق چون از جهات و مقدمات کافی نتیجه‌گیری می‌شود، پس تحلیلی است؛ بنا بر این، قضایای صادق و قضایای تحلیلی هم‌ارز اند.

لایبنیتس این جهان را بهترین جهانِ ممکن برای زندگی انسان که خدا می‌توانسته بیافریند، می‌دانست و معتقد بود هیچ چیزی در جهان بیهوده نیست و حتی پدیده‌های شر مانند زلزله، قحطی و سیل، زمینه‌ساز خیر اند و این حداقل «شرّ گزاف» است، که برای خلق جهانی متعادل ممکن بوده‌است. در بحث «شرّ اخلاقی» وی معتقد بود که اختیار و آزادی انسان عمدتاً باعث تولید شرٌ اخلاقی (مثل قتل و جنایت و دزدی…) می‌شود.[۱]

وی همچنین جهان را متشکل از ذرات بسیار کوچک و هماهنگ خداگونه به نام «مُنادها» می‌دانست و حتی کتابی به نام مُنادولوژی دارد. الاهیات او را بیش‌تر متأثر از اسپینوزا و دکارت می‌دانند.

جستارهای وابسته

منابع

  1. تاریخچه کوتاهی از فلسفه، نایجل واربرتون، نشر ققنوس ٩٣
  • Aiton, Eric J. ، 1985. Leibniz: A Biography. Hilger (UK).
  • Hall, A. R. ، 1980. Philosophers at War: The Quarrel between Newton and Leibniz. Cambridge Univ. Press.
  • Hostler, J. ، 1975. Leibniz's Moral Philosophy. UK: Duckworth.

الگو:فیلسوفان بزرگ غرب