امامت
امامت | |
---|---|
![]() | |
کاربرد | |
معنای اصطلاحی | جانشینی پیامبر اسلام |
معنای فارسی | رهبری |
قدمت کاربرد | آغاز اسلام |
تعداد کاربرد در قرآن | ۱۲ |
کاربرد | کلام اسلامی |
از سلسله مقالات دربارهٔ: |
اسلام |
---|
![]() |
امامت (به عربی: إمامية) یکی از اصول پنجگانهٔ باور شیعیان است که به جهت اهمیت آن شیعیان دوازدهامامی یا اثنی عشری خود را «امامیّه» میخوانند. شیعیان با استناد به قرآن و حدیث معتقد به لزوم وجود امام در جامعه هستند.
جامعهاسلامی در مسائل عقیدتی سه امر را اصل دانستهاند و بر آن اتّفاق نظر دارند این سه عبارت اند از توحید، نبوت و معاد؛ در بین مسلمانان، شیعیان دوازدهامامی به اصل چهارمی ایمان دارند و بر آن پای میفشارند و آن اصل امامت است و البتّه مسئله عدل را هم از اصول دانستهاند. اعتقاد به امامت به عنوان یک اصلِ خاصِ شیعیان دوازدهامامی بیان میشود. امامت اصطلاحی در میان مسلمانان است که به مسئله جانشینی و خلافت بعد از پیامبر اسلام مربوط میشود و در اینباره دیدگاههای مختلفی وجود دارد. در اعتقاد شیعیان امامت و ولایت مقامی است که خداوند به عدهای از انسانهای خاص دادهاست که در امتداد و استمرار نبوت پیامبر اسلام قرار دارد. اما از دیدگاه اهل سنت نوعی حکومت و ریاست بر مردم است و انتخاب امام نیز از طرف مردم انجام میپذیرد.
براساس منابع اهل سنت و شیعه تعدادی از آیات قرآن به موضوع امامت ارتباط دارند. آیههای ولایت، اکمال، تبلیغ و اطاعت از این آیات بهشمار میآیند. به اعتقاد شیعیان در احادیث غدیر، ثقلین و منزلت پیامبر اسلام به مسئله جانشینی خویش اشاره کردهاست. اهل سنت و شیعیان در راههای تعیین خلیفه، ویژگیها و محدوده مسئولیتهای او اختلاف دیدگاه دارند. سه روش انتخاب شورای اهل حل و عقد، استخلاف و عهد و غلبه و قهر مورد تأیید اهل سنت است که برای انتخاب امام برگزیدهاند. اهل سنت ویژگیها و شرایط عامی را برای امام لازم میدانند. در نظر آنها امام باید عاقل، بالغ، مسلمان، عادل و عالم و مرد باشد، معیوب و معلول نباشد و از لحاظ جسمانی بتواند جامعه را اداره کند. اندیشمندان اهل سنت دربارهٔ عزل امام از امامت نظرات مختلفی را در کتابهایشان گزارش کردهاند. مشهورترین قول آنها، از شرایط عزل امام خروج او از اسلام و مرتد شدن اوست. در این صورتست که عزل او واجب است و هر کس که قادر بر این کار باشد و آن را ترک نماید گناهکار خواهد بود و هر کس که توانایی مقابله با امام کافر را ندارد باید هجرت کند و از حوزه امامت او خارج گردد.
مقام امامت در دیدگاه شیعه امامیه از نقش و جایگاهی معنوی حکایت دارد و آن عبارتست از مرجعیت انحصاری دینی که شیعیان برای امامان خویش قائلند. اعتقاد شیعیان دربارهٔ انتصاب امام بدین نحو است که امری الهی است و از طریق نص انجام میپذیرد. عصمت و علم و قدرت نیز از ویژگیهای خاص امام در نزد شیعیان برشمرده شدهاست. باور شیعیان امامیه دربارهٔ امامت ازجهات مختلفی با عقاید فرقههای دیگر شیعه مانند کیسانیه، زیدیه و اسماعیلیه متفاوت است در حالیکه در منصوص بودن امام همگی اتفاق نظر دارند. شیعیان به جهت اینکه امام را در تمام دوران عمر خود معصوم میدانند، به عزل امام معتقد نیستند. دربارهٔ تعداد امامان نیز، شیعیان امامیه با استناد به روایاتی از پیامبر اسلام، قائل به امامت ۱۲ نفر مشخص که توسط پیامبر معرفی شده و نامهایشان را از پیش گفتهاست؛ هستند. براساس منابع تاریخی و حدیثی شیعی دوران امامت امامان دوازدهگانه به چهار دوره حضور، غیبت، ظهور و رجعت تقسیم شدهاست. عالمان شیعه درحوزه امامت شیعی کتابهای بسیاری را به زبانهای عربی و فارسی تألیف کردهاند.
معنای امامت[ویرایش]
معنای لغوی[ویرایش]
امامت مصدر مره از واژه عربیِ امام است. امام به کسی اطلاق میشود که مقدّم و مقتدای مردم باشد و مردم او را پیشوا و رهبر و راهنمای خود قرار دهند؛ بنابراین تعریف، امامت در صورتی تحقق مییابد که گروهی از فردی اطاعت کنند و در مقابلش تسلیم باشند.[۱]
ابن فارس لغتشناس سنی مذهب، در تعریف معنای امام در معجم المقاییس اللغة آوردهاست که امام، کسی است که به او اقتدا شود و در امور مقدم داشته شود.[یادداشت ۱][۲] ابن منظور زبانشناس شافعی مذهب، در کتاب لسان العرب در تعریف امامت آوردهاست: «امامت یعنی گروهی را امامت کرد و به گروهی امام شد؛ بلکه بر آنها مقدم شد. این حقیقت امامت است. و امام همه آن کسانی را گویند که عدهای به آنان اقتدا کنند؛ اعم از اینکه به راه راست یا گمراه باشند.»[یادداشت ۲][۳] بنابراین، «امام» در لغت معنای عامی دارد که شامل هر دو معنای امام هدایتگر و امام گمراهکننده میشود. راغب اصفهانی لغتشناس سنی مذهب، نیز در معنای امام چنین مینویسد: «کسی یا چیزی که بدان اقتدا کنند؛ چه برحق باشد و چه بر باطل. امام هم بر انسانی که به قول و فعل او اقتدا شود و هم به کتاب آسمانی یا غیر آن هم اطلاق میشود.»[۴]
معنای اصطلاحی در کلام اسلامی[ویرایش]
واژه «امام» در اصطلاحات و امور مختلف، معانی گوناگونی دارد. از این واژه برای اشاره به قرآن، پیامبر اسلام، جانشین پیامبر، امام در نماز جماعت، فرمانده سپاه، راهنمای مسافران، ساربان و راهنمای شتران، چوب و ریسمان، تراز در ساختمان، راه پهن و آشکار و دانشمندی که از او پیروی میشود؛ استفاده میشود.[۵] امام و امامت از دیدگاه مسلمانان و در کلام اسلامی اصطلاحاتی هستند که به مسئله جانشینی و خلافت بعد از پیامبر اسلام مربوط میشود و در اینباره نظرات مختلفی وجود دارد. در اعتقاد شیعیان امامت و ولایت مقامی است که خداوند به عدهای از انسانهای خاص دادهاست و این مقام در امتداد و استمرار نبوت پیامبر اسلام قرار دارد. اما از دیدگاه اهل سنت نوعی حکومت و ریاست بر مردم است و انتخاب امام نیز از طرف مردم صورت میپذیرد.[۶] محمد یزدی مطلق پژوهشگر شیعی، در تعاریف اصطلاحی امامت از دیدگاه فرقههای شیعه و سنی از سه تعریف نام میبرد: ریاست و زعامت در امور دین و دنیای مردم، ریاست و زعامت در امور دین و دنیا به عنوان خلیفه پیامبر، تحقق بخشیدن برنامههای دینی اعم از حکومت به معنای وسیع آن و اجرای حدود و احکام خدا و اجرای عدالت اجتماعی.[۷] تفتازانی و ماوردی از علمای اهل سنت، نیز در تعریف امامت از ریاست و رهبری عامه در دین و دنیا با عنوان خلیفه پیامبر نام میبرند و آن را جایگاهی برای جانشینی پیامبر در پاسداری از دین و سیاست دنیا میدانند. همچنین بر اساس گزارش رشید رضا از اندیشمندان اهل سنت، سه واژه هم معنای «خلافت»، «امامة العظمی» و «امارة المؤمنین» بر ریاست و رهبری حکومت اسلامی که بر پایه مصالح دین و دنیای مسلمانان استوار باشد، اطلاق میشود.[۸] معنای اصطلاحی «امامت» در موسوعة الفقهیة یکی از آثار فقهی شیعی، ریاست عامه در دین و دنیا به عنوان خلیفه و جانشینی پیامبر اسلام آمده و برای تمایز با امامت جماعت در نماز، آن را با عبارت «امامت الکبری» معرفی کردهاست. «خلیفه» از دیگر واژگان مترادف با واژه «امام» است. در دیدگاه مسلمانان به شخصی که جانشین و قائم مقام پیامبر اسلام در اجرای احکام شرعی و ریاست مسلمانان در امور دین و دنیای آنهاست، خلیفه گفته میشود. از نظر ابن خلدون امامت همان خلافت و جانشینی از مقام صاحب شرع یعنی پیامبر در نگاهبانی از دین و دنیاست.[۹]
امامت در قرآن[ویرایش]
واژه «امام» در قرآن به صورتهای مفرد و جمع، دوازده مرتبه بهکار رفتهاست. واژه «امام»، هفت مرتبه به صورت مفرد و پنج مرتبه به شکل جمع آن یعنی «ائمه» در قرآن آمدهاست. از جمله آیاتی که این واژه در آنها در شکل مفرد به کار رفتهاست آیه ۱۲۴ سوره بقره و آیه ۷۴ سوره فرقان است که این واژه به معنای پیشوا در آن آمدهاست. از این واژه برای اشاره به تورات در آیه ۱۷ سوره هود و آیه ۱۲ سوره احقاف استفاده شدهاست. در آیه ۱۲ سوره یس نیز این واژه به معنای لوح محفوظ به کار رفتهاست. از این واژه به معنی راه آشکار در آیه ۷۹ سوره حجر و به معنای جامع بین امامان هدایت و ضلالت در آیه ۷۱ سوره اسراء به کار رفتهاست. لفظ «ائمه» به هر دو معنای پیشوای هدایتکننده و پیشوای گمراهکننده در قرآن آمدهاست.[۱۰] آیاتی که از لفظ جمع امام در آن استفاده شده در دو مورد بر پیشوایان ضلالت اطلاق شدهاست که در آیه ۴۱ سوره قصص و آیه ۱۲ سوره توبه میباشد.[۱۱] در۳ آیه دیگر نیز از واژه ائمه به پیشوایان صالح و رهبری خوبان اشاره شدهاست که کاربرد آنها در آیههای ۷۳ سوره انبیاء، ۲۴ سوره سجده و ۵ سوره قصص میباشد. با توجه به آیات مذکور معلوم میشود که امام برای هر جامعهای لازم است؛ خواه امام هدایت باشد یا امام ضلالت.[۱۲] فخر رازی نیز در کتاب تفسیرش درباره کاربرد واژه قرآن و منظور خدا از این کلمه را چنین بیان میکند: «منظور از امام مطلق در قرآن؛ امام هدایت است نه غیر از آن. خداوند هرگاه از امامان ضلالت در قرآن یاد میکند؛ آن را با قید «بهسوی آتش دعوت میکنند»[یادداشت ۳]، همراه میسازد.»[۱۳]
آیه امامت[ویرایش]
آیه ۱۲۴ سوره بقره که با نام آیه ابتلاء ابراهیم مشهور است، از جمله آیات قرآن است که با موضوع امامت است.[۱۴] مکارم شیرازی، مفسر شیعه در ترجمه این آیه آوردهاست: «و هنگامی که خداوند، ابراهیم را با دستوراتی آزمود و او بهطور کامل از عهده آنها برآمد. خداوند به او فرمود من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم. ابراهیم گفت از دودمان من [نیز امامانی قرار بده] خداوند فرمود پیمان من به ستمکاران نمیرسد.»[۱۵][یادداشت ۴]
دانشمندان اهل سنت و شیعه برداشتهای متفاوتی از این آیه ارائه دادهاند. اهل سنت معتقدند منظور از «امام» در این آیه همان «نبی» است[۱۶][۱۷] و «عهد» را «عهد امامت و نبوت»[۱۸][۱۹][۲۰][۲۱] و «ظلم» را «فسق و شرک» معرفی کردهاند.[۲۲][۲۳][۲۴] بدین صورت آیه مذکور را دلیلی بر عصمت ظاهری و باطنی انبیا میدانند. با توجه به لزوم عصمت ظاهری و باطنی انبیا در نظر اهل سنت، تنها خداست که میتواند فردی را به نبوت برگزیند ولی از آنجا که این نوع از عصمت در نظر آنها در امام وجود ندارد، بنابر این نصب الهی در مقام امامت لازم نیست و اهل حل و عقد قادر به نصب و گزینش امام هستند. شیعیان لفظ «امام» در آیه را به معنای فراتری از نبی دانستهاند.[۲۵][۲۶][۲۷] آنها منظور از «عهد» را «عهد امامت» و با توجه به عبارت پایانی این آیه «پیمان من به ستمکاران نمیرسد.»[یادداشت ۵] آن را دلیل محکمی بر عصمت ظاهری و باطنی انبیا و در کنارش عصمت ظاهری و باطنی امام میدانند.[۲۸][۲۹] با استناد به این آیه، شیعیان باور دارند که نصب امام تنها به عهده خداوند است و سایر مردم در این زمینه حقی ندارند.[۳۰]
آیه ولایت[ویرایش]
آیه ۵۵ سوره مائده که به آیه ولایت مشهور است، از دیگر آیات مربوط با موضوع امامت است.[۳۱] مکارم شیرازی، مفسر شیعه در ترجمه این آیه آوردهاست: «سرپرست و رهبر شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردهاند و نماز را بر پا میدارند و در حال رکوع زکات میپردازند.»[۳۲][یادداشت ۶]
احمدی میانجی از محققان شیعه با استناد به روایات و گزارشهای متعدد، نزول این آیه را در شأن علی بن ابیطالب دانستهاست که پیامبر اسلام «عبارت الذین آمنوا» را در این روایات بر او تطبیق کردهاست. بنا به گفته او، از میان منابع اهل سنت که این مطلب را گزارش کردهاند میتوان به شواهد التنزیل[۳۳]، تفسیر طبری[۳۴] و تفسیر فخر رازی[۳۵] و از منابع شیعه نیز به کتابهایی چون تلخیص الشافی[۳۶]، غایة المرام[۳۷] و تفسیر المیزان[۳۸] اشاره کرد. بر اساس گزارش احمدی میانجی، ولایتی که در این آیه مورد اشاره قرار گرفتهاست؛ از آنِ خداست — به معنای وجوب اطاعت و حرمت مخالفت با خدا — و این ولایت برای پیامبر و گروهی از مؤمنان که دارای ویژگیهایی مشخص شده در همین آیه هستند تلقی شدهاست. در همین راستا، اعتقاد شیعیان امامیه بر این است که ولایت مطلق تکوینی و تشریعی تنها از آنِ خداست و عقیده به صحت چنین ولایتی برای پیامبر اسلام و اولی الامر تنها و تنها به جعل و امر الهی امکانپذیر است.[۳۹]
آیه تبلیغ[ویرایش]
از آیات دیگر مربوط به موضوع امامت، شصت و هفتمین آیه سوره مائده که مشهور به آیه تبلیغ است.[۴۰] مکارم شیرازی، مفسر شیعه در ترجمه این آیه آوردهاست: «ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شدهاست؛ بهطور کامل [به مردم] ابلاغ کن و اگر چنین نکنی رسالت او را انجام ندادهای. خداوند تو را از [خطرات احتمالی] مردم حفظ میکند و خداوند گروه کافران [لجوج] را هدایت نمیکند.»[۴۱][یادداشت ۷]
مباحث متعددی دربارهٔ عبارت «ما انزل الیک» در این آیه در منابع اهل سنت و شیعه مطرح است. آنچه از روایات امامان شیعه برداشت میشود این است که این تعبیر به ولایت علی بن ابیطالب اشاره دارد.[۴۲] بنا به گفته آرام از محققان شیعه، علمای بزرگ اهل سنت نظیر طبری، ابن ابی حاتم، ابو نعیم اصفهانی، ثعلبی، واحدی، سجستانی، ابن مردویه، ابن عساکر و حسکانی با اسناد مختلف از بزرگان صحابه این قول را تصدیق کردهاند. همچنین شماری از پیشتازان حدیث اهل سنت مانند ترمذی، نسائی، ابن ماجه و احمد بن حنبل این مطلب را در کتابهای خود گزارش کردهاند.[۴۳] فخر رازی ده حالت در شأن نزول آیه بیان میکند که ماجرای غدیر خم نیز در بین آنهاست اما او این وجه را در بین وجوه دیگر ترجیح ندادهاست.[۴۴] طبری نیز در کتاب مستقلی که در باب ولایت نوشتهاست؛ دربارهٔ شأن نزول آیه تبلیغ و ولایت علی بن ابیطالب سخن گفتهاست.[۴۵]
آیه اکمال[ویرایش]
آیه اکمال یکی دیگر از آیات قرآن در موضوع امامت است که در بخش میانی آیه سوم مائده آمدهاست.[۴۶] مکارم شیرازی، مفسر شیعه در ترجمه این آیه آوردهاست: «امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تکمیل کردم و اسلام را به عنوان آیین [جاودان] شما پذیرفتم.»[۴۷][یادداشت ۸]
مفسران شیعه و اهل سنت در باب شأن نزول آیه با یکدیگر اختلاف نظر دارند. مفسران شیعه با تکیه بر آیات و روایات این آیه را مرتبط با بحث ولایت و جانشینی علی بن ابیطالب در روز غدیر میدانند. مفسران اهل سنت، عدهای زمان نزول را روز عرفه و آیه را مربوط به با اکمال احکام و فرایض و سنن الهی میدانند و عدهای دیگر از آنها نظری مشابه مفسران شیعی دارند. از میان مفسران اهل سنت که قائل به نزول آیه در روز عرفه هستند؛ ابواسحاق احمد ثعلبی[۴۸] و جلال الدین سیوطی[۴۹] میتوان اشاره کرد. طباطبایی در تفسیر المیزان گزارش میکند که طبق برخی روایات احکام حدود و قصاص بعد از نزول این آیه نازل شدهاست.[۵۰] طبری نیز در کتاب تاریخش و بخاری در صحیح خود بیان کردهاند که آخرین آیه ای که بر پیامبر نازل شد آیه ربا بود.[۵۱] از مفسران اهل سنت حاکم حسکانی شأن نزول آیه را در روز غدیر و با موضوعیت جانشینی علی بن ابیطالب میداند.[۵۲][۵۳] بهاعتقاد باقر، امام پنجم شیعیان، چنانکه در منابع شیعی آمدهاست، در روز غدیر خم و بعد از انتصابِ علی بن ابیطالب به امامت بود که آیهٔ سوم سورهٔ مائده[یادداشت ۹] نازل شد.[یادداشت ۱۰][۵۴]
آیه هادی (تداوم هدایت)[ویرایش]
بخش انتهای آیه هفتم سوره رعد از آیات مرتبط با امامت عنوان شدهاست. مکارم شیرازی، مفسر شیعه در ترجمه این آیه آوردهاست: «… تو تنها بیم دهندهای، و برای هر گروهی هدایت کنندهای است.»[۵۵][یادداشت ۱۱]
در کتب اهل تسنن ذیل این آیه روایاتی گزارش شدهاست که مراد از واژه هادی را علی بن ابیطالب میدانند. سیوطی در شان نزول آیه چنین نقل کردهاست که محمد به هنگام نزول آیه با اشاره دست به سینه اش خود را منذر و هشدار دهنده معرفی میکند و منظور از هادی در این آیه را علی بن ابیطالب بیان میکند.[۵۶] در منابع شیعی نیز مراد از بودن هادی در هر قوم را اشاره به این موضوع دانستهاند که در هر عصر و دورهای امام و حجت زنده خدا برای هدایت مردم وجود دارد.[۵۷]
آیه فراخوانی امت با امام[ویرایش]
در قسمت ابتدای آیه ۷۱ سوره اسراء به رابطه امام و امت اشاره مستقیم دارد. مکارم شیرازی، مفسر شیعه در ترجمه این آیه آوردهاست: «به یاد آورید روزی را که هر گروهی را با پیشوایشان میخوانیم.»[۵۸][یادداشت ۱۲]
به گفته محمد بن جریر طبری از مورخان اهل تسنن؛ درستترین معنا با توجه به بیشترین وجه کاربردی از واژه امام به معنای کسی است که به او اقتدا میکنند و در دنیا پیشوایش قرار میدهند.[۵۹] سیوطی از علمای اهل تسنن نیز معتقد است که در قیامت هر گروه و دستهای از مردم با سه چیز — یعنی امام زمانشان، کتاب خدا و سنت پیامبرشان — فراخوانده میشوند.[۶۰] در منابع شیعی مقصود از این واژه امامانی از سوی خدا و برای هدایت مردم میآیند، گزارش شدهاست.[۶۱]
آیه اطاعت[ویرایش]
پنجاه و نهمین آیه نساء (آیه اولی الامر) از آیات قرآن با محوریت امامت و رهبری است.[۶۲] مکارم شیرازی، مفسر شیعه در ترجمه این آیه آوردهاست: «ای کسانی که ایمان آوردهاید اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و صاحبان امر را و هرگاه در چیزی نزاع کردید آن را به خدا و پیامبر ارجاع دهید اگر ایمان به خدا و روز رستاخیز دارید، این برای شما بهتر و عاقبت و پایانش نیکوتر است.»[۶۳][یادداشت ۱۳]
نظرات گوناگونی در فرق مختلف اسلامی دربارهٔ این آیه وجود دارد. به عنوان مثال قرطبی در تفسیر خود و همچنین زمخشری در الکشاف معتقدند که اولی الامر به معنای حاکمان است، اما با این تفاوت که زمخشری حاکمان حق را معنای بهتری برای این واژه دانستهاست.[۶۴][۶۵] آلوسی دیگر مفسر اهل سنت منظور از اولی الامر را عالمان دین میداند.[۶۶] ابو حیان نحوی اندلسی در تفسیر البحر المحیط در مصداق اولی الامر آن را فرماندهان نظامی یا اصحاب محمد برشمرده است.[۶۷] فخر رازی مفسر و عالم اهل تسنن در تفسیر خود ذیل این آیه میآورد که از آنجا که در این آیه اطاعت از اولی الامر هم ردیف اطاعت از خدا و رسولش آورده شدهاست و هیچ قیدی برای آن نیامده است؛ لذا اولی الامر باید ویژگی پیامبر — عصمت از خطا — را داشته باشند تا شایسته چنین اطاعتی شوند و مسلمانان دچار حیرت و سرگردانی نگردند.[۶۸] دهقان پژوهشگر شیعی، پس از آوردن این نظر فخر رازی، عدم عصمت اولی الامر را مغایر با قرآن نیز برشمردهاست. چرا که خداوند در مواضع مختلف در قرآن اطاعت از گناهکاران، مسرفین و مکذبین یا کسانی که از ذکر خدا غافلند و از هوای نفس خود تبعیت میکنند … را نهی کردهاست.[۶۹] مصباح یزدی از فقهای شیعه، روایتی را از جابر بن عبدالله انصاری گزارش میکند که او در این روایت از پیامبر اسلام درباره مصادیق اولی الامر سؤال میکند و محمد در پاسخ از دوازده نفر نام میبرد که نخستین نفر از آنان علی بن ابیطالب است و بعد از او یازده نفر از فرزندانش که همه آنها را به عنوان جانشین و خلیفه خویش معرفی میکند.[۷۰]
امامت در احادیث[ویرایش]

- در صحیح بخاری و مسلم و مسند طیالسی و احمدبن حنبل و سنن ترمذی و ابن ماجه و منابعی دیگر آمدهاست که محمد به علی گفت: تو برای من به منزلهٔ هارون برای موسی هستی. با این تفاوت که بعد از من دیگر پیامبری نخواهد آمد.[۷۱]
- در غدیر خم، در هیجدهم ذی الحجه سال دهم هجرت، به هنگام بازگشت محمد از آخرین حج خود و با نزول آیه ۶۷ سوره مائده، محمد به کاروانها دستور توقف داد و فرمود تا همانجا توقف کرده و پیش رفتگان را فراخوانند تا واپس ماندگان نیز از راه برسند. پس از ادای نماز، به خطبه برخاست و خدای را حمد و سپاس گفت و فرمود: نزدیک است که مرا بخوانند و من هم اجابت کنم و من و شما هر دو در پیشگاه خداوند مسئولیم. … آیا میدانید که من از همه مؤمنان بر خودشان سزاوارتر و مقدمتر میباشم؟ مردم بانگ برآوردند: آری ای رسول خدا؛ و بازپرسید: آیا میدانید و گواهی میدهید که من بر هر فرد مؤمنی از خودِ او مقدمتر و سزاوارتر هستم؟ مردم فریاد برآوردند: آری. سپس محمد دست علی را گرفت و بلند کرد بهطوریکه سفیدی زیر بغل هر دو نمایان شد و فرمود: ای مردم! خداوند مولا و سرور من است و من مولا و سرور شما هستم. پس هر که را من مولای او میباشم این علی مولای او خواهد بود.[۷۲] پس دست به دعا برداشت و گفت: بار خدایا! دوستدار او را دوست بدار و دشمنش را دشمن شمار. یاریکننده او را یاری کن و خوارکننده او را خوار گردان.[۷۳]
- همچنین بنا بر حدیثی دیگر از محمد نقل شدهاست: «من مات و لم یعرف امام زمانه، مات میتة جاهلیّة» (هر کس بمیرد درحالیکه امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیت مردهاست) شناخت امام شرط قبول اسلام نزد پروردگار دانسته شدهاست.»[۷۴]
مبانی حدیثی امامت[ویرایش]
در خصوص الهی بودنِ امامت، محمد باقر از امامان شیعه، بیشتر به قرآن استناد کردهاست، اما در تکمیلِ نظریاتش از احادیث فراوانی منقول از پیامبر هم استفاده کردهاست. مهمترین حدیثی که باقر در تأییدِ امامتِ ائمه به آن استناد کرده، حدیث غدیر است. بر طبق این حدیث، پیامبر از مردم پرسید: «مَن أَوْلَی بِکُم» یعنی «چه کسی به شما نزدیکتر و سزاوارتر است؟» مردم پاسخ دادند خدا و پیامبرش بهتر میدانند. سپس پیامبر با اشاره به آیهٔ ششم سورهٔ اَحزاب[یادداشت ۱۴] پرسید مگر من به شما سزاوارتر و نزدیکتر از خودتان نیستم؟ مردم پاسخِ مثبت دادند. پیامبر سپس دستِ علی را بالا گرفت و گفت «مَن کُنتُ مَوْلیٰ فَعَلیٌّ مَوْلاه» یعنی «هرکه من مولای او هستم، علی نیز مولای اوست».[یادداشت ۱۵] حدیث دیگری که محمد باقر برای اثباتِ امامت علی بن ابیطالب از آن استفاده میکند، گفتهٔ پیامبر خطاب به علی است که «یا علی، تو برای من مانند هارون نسبت به موسی هستی، جز آنکه بعد از من پیامبری نیست.»[یادداشت ۱۶] حدیثِ دیگری که در اثباتِ وجوبِ امامت مورد استفادهٔ محمد باقر است، روایت «هرکس بی امام بمیرد به جاهلیت مردهاست» است.[یادداشت ۱۷] محمد باقر برای اثباتِ گزینشِ امام توسط خداوند، به داستان ابراهیم اشاره دارد که خداوند ابتدا او را بهعنوان «عَبد»، سپس بهعنوان «پیامبر»، سپس بهعنوان «رسول»، بعد بهعنوان «دوست» و در نهایت بهعنوان «امام» پذیرفت. در این هنگام ابراهیم پرسید آیا این فضیلت به نسلِ او هم میرسد که خداوند در پاسخ گفت آنان که گمراه شوند از آن نصیبی نخواهند داشت.[۷۵]
امامت در دیدگاه اهل سنت[ویرایش]
تعریف امامت[ویرایش]
اهل سنت به مانند شیعیان از دیدگاه جانشینی پیامبر اسلام به امامت توجه دارند ولی برخلاف دیدگاه شیعه آن را امری بشری میدانند که از طریق مشورت و تبادل نظر در موردش تصمیم گرفته میشود. آنگاه فردی به عنوان امام انتخاب میشود که توانایی تأمین مصالح جامعه اسلامی و اجرای احکام اسلامی را داشته باشد. در نگاه اهل سنت این امّت است که با انتخاب امام و بیعت با او به قدرت مشروعیت میبخشد. درحقیقت مشروعیت سیاسی و امر امامت بر عهده امّت اسلامی واگذار شدهاست.[۷۶] سخن ابن خلدون دربارهٔ امامت این ست که نهایت امر امامت به این مسئله ختم میشود که مقتضای مصلحت جامعه در آن باشد و به اجماع مسلمانان انجام گیرد و برگشت این امر به مسائل اعتقادی نیست.[۷۷] تعریف جامع ابن خلدون در این رابطه چنین است که امامت اداره و رهبری همگان است در مصالح اخروی و منافع دنیایی که به آخرت بازگشت کند. در حقیقت امامت جانشینی بعد از پیامبر اسلام در نگهبانی از دین و شریعت و سیاست امور دنیا به وسیله آن است. در میان متکلمان اهل سنت دمیجی نیز در کتاب الامامه العظمی عند اهل السنه و الجماعه تعریف ابن خلدون را پذیرفتهاست. فاضل قوشچی در تعریف امامت میگوید: ریاست عمومی در امور دین و دنیا که در جایگاه جانشینی پیامبر انجام میشود. پس بنابراین تعاریفِ نزد متکلمان سنی، امامت خلافت و جانشینی پیامبر، از سنخ ریاست و حکومت بر مردم است که امور دنیایی و اخروی آنها را شامل میشود و اطاعت از امام بر همه مسلمانان واجب و ضروری است.[۷۸] عبدالرحمن لاهیجی از علمای اهل سنت در تعریف امامت میگوید: گروهی امامت را به زمامداری و ریاست در امور دین و دنیا تعریف کردهاند ولی بهتر آن است که بگوییم: خلافت پیامبر در برپاداشتن دین و حفظ حوزه مسلمانان به گونهای که اطاعت از او بر عموم مسلمانان واجب است.[۷۹][۸۰] به عبارت دیگر میتوان گفت که امامت در نزد آنان از فروع دین به حساب میآید و وجوب نصب امام از نظر آنان امری فقهی است.
ضرورت امامت (معتزله و اشاعره)[ویرایش]
اشاعره و معتزله براین باورند که نصب امام شرعاً بر مردم واجب است. بر این اساس دارای دو قید است اولا وجوب را شرعی میدانند نه عقلی. و دیگر آنکه آن را از باب «وجوب علی الناس» میانگارند. ازجمله ادله آنها بر اعتقادشان اجماع است. آنها میگویند: «کلیه اصحاب پس از درگذشت پیامبر مهمترین واجب الهی _ دفن بدن او _ را رها کردند و به سر و سامان بخشیدن به جانشینی او پرداختند. اصحاب دربارهٔ شخص جانشین به توافق نرسیدند ولی همه لزوم جانشین را تأیید کردند. بعد از صحابه امّت عمل آنها را قبول کردند. بدین ترتیب عملی که مورد تأیید صحابه است واجب میشود. مستند نظرشان روایت «لاتجتمع امّتی علی الضلالة» است. و از آنجا که اجماع از منابع شرع است پس امامت شرعاً واجب است.[۸۱] غزالی در کتاب الاقتصاد هرگونه ضرورت عقلی امامت را انکار کرده و معتقداست که علاوه بر اجماع از راه نظام امر دین استدلال کردهاست. او میگوید: نظام امر دین قطعاً مقصود شارع است و این امر جز به وجود امام مطاع حاصل نمیشود؛ لذا نصب امام شرعاً واجب است. استدلال ماوردی در احکام السلطانیه چنین است: «اگر امامت واجب نبود؛ صحابه در سقیفه بر سر تعیین امام نزاع نمیکردند. حال که نزاع بوده؛ پس اصل امامت واجب بودهاست. فخر رازی چنین استدلال کردهاست: نصب امام موجب دفع ضرر از نفس است و دفع ضرر از نفس واجب؛ بر این اساس نصب امام هم واجب خواهد بود. از ادله دیگر اشاعره بر نصب امام حدیث «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیّّة» است. استدلال آنها چنین است که به حکم این حدیث شرعاً واجب است. چرا که معرفت فرع بر حصول و تعیین است؛ بنابراین تعیین و انتخاب امام بر مردم شرعاً واجب است. البته برخی از معتزلیان همچون ابوالقاسم جاحظ، ابوالقاسم کعبی و ابوالحسین بصری انتخاب امام را عقلی میدانند. نظر آنها به این صورت است که نصب امام موجب دفع ضرر از نفس است و دفع ضرر از نفس عقلا واجب، لذا نصب امام بر اساس یک اصل عقلی واجب میشود.[۸۲]
شروط امامت در نزد اهل سنت[ویرایش]
اهل سنت ویژگیها و شرایط عامی را برای امام لازم میدانند. در نظر آنها امام باید عاقل، بالغ، مسلمان، عادل و عالم و مرد باشد، معیوب و معلول نباشد و از لحاظ جسمانی بتواند جامعه را اداره کند. در دستهبندی دیگری بر اساس گزارش ماوردی از متکلمان معتزلی هفت ویژگی را برای امام برشمردهاند که شامل عدالت با تمام شرایطش، علم در حد اجتهاد، سلامتی حواس و اعضای بدن، آشنایی با امور و علوم سیاست و حکومت، شجاعت و نسب _یعنی قرشی بودن_ است. از میان این شروط سه شرط مجتهد بودن، افضل بودن و قریشی بودن مورد اختلاف است. همچنین داشتن عصمت و علم الهی برای امام شرط مورد قبولی در نزد آنها نمیباشد.[۸۳][۸۴] بنابر گزارش میلانی از میان صفات و ویژگیهایی که اهل سنت برای امام ضروری میدانند، سه ویژگی اجتهاد و علم، عدالت و شجاعت مورد اجماع همه آنهاست. او در ادامه نیز میافزاید که اهل سنت بر عدم اعتبار صفت عصمت اتفاق نظر دارند؛ یعنی میگویند: عدالت در جانشین و خلیفه پیامبر کافی است و نیازی به عصمت برای امام نیست.[۸۵] آنان احتمال خطا و اشتباه و حتی فسق را از امام نفی نمیکنند و معتقدند اگر فردی صلاحیت برای زمامداری و اداره امور دنیوی را دارا باشد، برای رسیدن به مقام امامت و جانشینی پیامبر کفایت میکند. با این وجود اطاعت از امام را واجب میدانند و برای مخالفت با او حرمت قائلند.[۸۶]
نحوه انتخاب (راههای تعیین امام)[ویرایش]
سه روش انتخاب شورای اهل حل و عقد؛ استخلاف و عهد؛ غلبه و قهر مورد تأیید اهل سنت است که برای انتخاب امام برگزیدهاند. در اولین روش اهل حل و عقد بر امامت یک نفر اجماع کرده و با او بیعت میکنند. استناد آنان نیز بر این امر انتخاب ابوبکر به عنوان اولین جانشین انتخابی مردم بعد از پیامبر اسلام است. متکلمان اهل سنت در گام اول اجماع همه مسلمانان بر امامت یک نفر را بیان میکنند ولی از آنجایی که این امر امکانپذیر نیست، منتخب اهل حل و عقد را به عنوان امام مسلمانان میپذیرند و بعد از انتخاب و بیعت اهل حل وعقد با این فرد، بیعت با او بر همه مردم واجب است. تفتازانی در شرح المقاصد و ماوردی و ابو یعلی فراء در الاحکام السلطانیه اجماع اهل حل و عقد را برای انتخاب امام واجب میدانند. در برخی از منابع اهل سنت تعداد معینی برای اهل حل و عقد گفته شدهاست، ازجمله قلقشندی در مآثر الاناقه چهل نفر و رملی در نهایة المحتاج دو، سه و چهار نفر را گزارش کردهاند. ابوالحسن اشعری و غزالی و قرطبی قائل به یک نفر هستند.[۸۷] در روش استخلاف و عهد این امام قبلی است که امام بعدی را برمیگزیند و او را به جانشینی خویش معرفی میکند. به همان گونه که در صدر اسلام ابوبکر بعد از خود عمر را به جانشینی برگزید. در این روش امام قبلی میتواند جمع معدودی را انتخاب کند و آنان یکی را از جمع خود به امامت برمیگزینند. این روشی بود که عمر برای جانشینی پس از خود بهکار برد. در اینجا سؤالی مطرح میشود مبنی بر اینکه همین استخلاف برای امامت امام بعدی کفایت میکند یا این روش مشروط به بیعت اهل حل و عقد نیز هست؟ در پاسخ به این سؤال دو موضع وجود دارد: عدهای رضایت اهل حل و عقد را همراه این روش شرط نمیدانند مانند ماوردی از علمای اهل سنت. و گروهی رضایت ایشان را لازم میدانند مانند فرّاء و ابن تیمیه، از دیگر علمای اهل سنت.[۸۸] در میان آنها سومین روش گزینش امام این است که فرد از طریق قهر و زور (کودتا) امور جامعه را در دست میگیرد که به موجب آن اطاعت حاکم واجب خواهد بود و خروج و قیام بر ضد او حرام میباشد. اکثریت مذهب عامه این طریقه را صحیح دانستهاند مگر عده ای از خوارج، معتزله و گروهی از شافعی مذهبها.[۸۹] البته سید علی حسینی میلانی در کتاب جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام چهار نظر عمده را برای تعیین امام برمیشمرد که عبارتند از انتخاب امام از سوی مردم بهطور مستقیم (بیعت)، تعیین امام از طریق شورای اهل حل و عقد، وصیت امام قبلی بر امامت امام پس از خود، نص (دلیل واضح و صریح)، سپس در ادامه با طرح نظرات جرجانی، فخر رازی و تفتازانی از بزرگان اهل سنت، سه روش بیعت با امام، وصیت و شورای اهل حل و عقد را مورد اجماع آنان میداند. از میان راههای گفتهشده؛ منصوص بودن را تنها روش مورد تأیید امامیه برای تعیین جانشین پیامبر بیان میکند.[۹۰] همچنین فرق و مذاهب اسلامی برای انتخاب و تشخیص امام راههای گوناگونی دارند. نظر اهل حدیث، معتزله، اشاعره و گروهی از زیدیه (ماتریدیه و صالحیه) بر بیعت و انتخاب است. فرقه عباسیه نص و وراثت را قبول دارند. خوارج به استیلا و غلبه معتقد بودند. زیدیه به دو راه نص و دعوت تأکید دارند. در میان اهل سنت اعتقاد دو گروه کیسانیه و بکریه با امامیه (اثنا عشری) نزدیک است؛ البته با تفسیر متفاوتی با امامیه نص را در تعیین امام معرفی میکنند. بنا به نظر امامیه در کنار نص معجزه راه دومی است که برای تعیین امام به آن توجه و تأکید دارند. نص از دیدگاه شیعه امامیه دو قسم است: نص پیامبر و دیگری نص امام قبلی.[۹۱]
عزل امام[ویرایش]
از شرایط عزل امام خروج او از اسلام و مرتد شدن اوست. در این صورت عزل او واجب است و هر کس که قادر بر این کار باشد و آن را ترک نماید گناهکار خواهد بود و هر کس که توانایی مقابله با امام کافر را ندارد باید هجرت کند و از حوزه امامت او خارج گردد.[۹۲] ابن حجر در این باره گفتهاست: «این امر اجماعی است که امام در صورت کفر برکنار میشود و بر هر مسلمانی اقدام به این کار _ برکنار کردن امام کافر _ واجب است. هر کس بر این کار توانایی یافت ثواب میبرد و هر که سستی کند گناه کردهاست و هر کس از این کار عاجز و ناتوان است باید از آن زمین هجرت کند.»[۹۳] البته اینکه در چه صورت میتوانیم به خروج امام از دایره اسلام حکم کنیم و دایره کفر و اسلام چیست مورد بحث در میان اهل سنت قرار گرفتهاست. از شرایط دیگر عزل امام ترک نماز است. بنا به اعتقاد اهل سنت، اگر امام گناه و فسق را به این حد برساند که اقامه نماز را ترک کند، عزل او واجب است و باید بر علیه او خروج کرد. اما اگر فسق و فجور او به حدی نرسیده باشد که نماز نخواند، امامتش برجاست و هرکس بر علیه او خروج کند؛ بدعتگزار و خارج از دین خواهد بود. احمد بن حنبل در این زمینه میگوید: «هر کس بر امامی از امامان خروج کند، خارجی است که جمعیت مسلمانان را متفرق ساخته و با آثار رسول خدا مخالفت کردهاست. اگر بمیرد به مرگ جاهلی مردهاست و مبارزه با سلطان و خروج بر او جایز نیست؛ هرچند ستمکار باشد.»[۹۴] هرچند برخی از معتزله و اشاعره و خوارج فاسق بودن امام را مخل امامت شمردهاند و خروج بر امام ظالم و فاسق را واجب میدانند. اما غالب اهل سنت چنین چیزی را قبول ندارند؛ چنانچه در الامامة العظمی آمدهاست: «غالب اهل سنت معتقدند که خروج با شمشیر علیه امامان ظالم تا زمانی که ظلم و ستمشان به حد کفر صریح یا ترک نماز و دعوت به ترک نماز یا رهبری مردم بر اساس غیر کتاب خدا نرسیده باشد، جایز نیست.»[۹۵]
از شروط دیگر عزل امام نقص در تصرفات است یا اینکه امام نتواند وظایف خود را انجام دهد؛ چه اینکه زیر دستانش فرمانبردار او نباشند و چه اینکه اسیر و زندانی شود و از انجام امور بازداشته شود. و چه اینکه دیگری بر او قیام کرده و بر او مسلط شده باشد که در این صورت فرد غالب امام خواهد بود. و چه اینکه امام به خاطر نقص جسمانی مانند کوری و کری و دیوانگی نتواند جامعه را اداره کند. اینگونه شرایط اجماعی هستند و اختلافی در آن نیست.[۹۶]
امامت در دیدگاه شیعه[ویرایش]
امامیه[ویرایش]
مقام امامت در دیدگاه شیعه امامیه از نقش و جایگاهی معنوی حکایت دارد و آن عبارتست از مرجعیت انحصاری دینی که شیعیان برای امامان خویش قائلند.[۹۷][۹۸] اعتقاد شیعیان دربارهٔ انتصاب امام بدین نحو است که الهی بوده و از طریق نص انجام میپذیرد. عصمت و علم و قدرت نیز از ویژگیهای خاص امام در نزد شیعیان برشمرده شدهاست. باور شیعیان امامیه دربارهٔ امامت ازجهات مختلفی با عقاید فرقههای دیگر شیعه مانند کیسانیه، زیدیه و اسماعیلیه متفاوت است در حالیکه در منصوص بودن امام همگی اتفاق نظر دارند.[۹۹] شیعیان امام را ازنظر عقیده و ایمان، التزام به مکارم و فضائل اخلاقی، آشنایی کامل و درست با احکام و قوانین واقعی اسلام، عبادت خدا و انجام وظایف دینی برجستهترین و بهترین فرد زمان خود میدانند؛ لذا به دلیل این فضائل امام را در رتبه بعد از پیامبر دانسته که میتواند در جایگاه جانشینی پیامبر و پیشوای مردم قرار بگیرد.[۱۰۰]
تعریف امامت[ویرایش]
بنا به نظر شیخ طوسی امام رئیس و رهبری است دارای ولایت مطلق که از طغیان ستمگران جلوگیری و از مظلومان در برابر ظالمان دفاع میکند. خواجه نصیر طوسی نیز در تعریف امامت معتقد است که امامت ریاست عام و مطلقی است که مردم را بر حفظ مصالح دین و دنیایشان راهبری و راهنمایی مینماید و از کارهایی که بر خلاف مصلحتشان است بازمیدارد.[۱۰۱] از دیدگاه شیخ مفید امامت ریاست جامعه دینی است و بنابر نظر او امامان قائم مقام پیامبرند و همچون پیامبر دارای مقام تنفیذ قوانین و احکام شرع و برپایی حدود الهی و تربیت بشر و حفاظت از دین و شریعت هستند. در این دیدگاه وجود «تکلیف» عقلا ضرورت وجود امام را بیان میدارد و تعیین امام را از سمت خدا لازم و ضروری میداند.[۱۰۲]
مرتضی مطهری در تفاوت میان مقام امام و نبی معتقد است که نبی از جانب خدا به راهنمایی مردم میپردازد و امام مسئولیت رهبری امّت را برعهده دارد. بنابر این امامت و نبوت دو منصب و دو شأن جداگانه از هم هستند. براین اساس در طول تاریخ بسیاری از پیامبران فقط نبی بودهاند و وحی الهی را به مردم رساندهاند. امامان شیعه هم دارای مقام امامتند و نبی نیستند. اما قابل جمع با یکدیگرند؛ چنانکه پیامبران بزرگی چون ابراهیم و محمد دارای هر دو مقام بودهاند. نکته دیگر اینکه با ختم نبوت پیامبر اسلام، جنبه راهنمایی الهی و ارائه راه و برنامه بهپایان رسید ولی نقش رهبری الهی ختم نشد. پس بنابر اعتقاد شیعیان، امامان آنها بعد از پیامبر وظیفه ولایت و سرپرستی کسانی که رهبری او را پذیرفتهاند؛ برعهده دارند.[۱۰۳] مکارم شیرازی در تعریف امامت آوردهاست که امامت تحقق بخشیدن برنامههای دینی اعم از حکومت به معنی وسیع آن و اجرای حدود و احکام خدا و اجرای عدالت اجتماعی است به همراه تربیت و پرورش نفوس انسانها در ظاهر وباطن که در حوزه ویژگی هدایت تکوینی امام است. به عقیده او مقام امامت بالاتر از رسالت و نبوت است. چرا که نبوت و رسالت تنها رساندن فرمان خدا و بشارت و انذار است اما در امامت علاوه بر آنها اجرای احکام و تربیت نفوس هم اضافه میشود. در معنای امامت هدایت نهفته و پنهان است. در حقیقت آن هدایت یا همان امامت ایصال الی المطلوب است نه فقط ارائه طریق.[۱۰۴]
مؤلفههای امامت[ویرایش]
محمد باقر از «نصّ، علم، نور و عصمت» بهعنوان مؤلفههای ضروریِ امامت از نگاه شیعه نام میبرد. در این میان نص بهنوبهٔ خود ملزوماتی دارد که بهعقیدهٔ لالانی راه را بر سوءاستفادهٔ مدعیانِ دروغینِ امامت میبندد؛ زیرا نص علاوه بر اینکه بهعنوان انتصابِ صریحِ امام توسط خداوند تعریف میشود، بر مبنای حدیثی از باقر فقط در نسلِ پیامبر ادامه پیدا میکند. این ویژگیِ موروثی بودن، نوعی محدودیت ایجاد میکند تا همهٔ مدعیانِ نصّ، بهراحتی نتوانند به رهبری و امامت دست پیدا کنند. طومارهای دینیِ سِرّی و سلاحِ پیامبر از جمله دیگر ملزوماتِ نص بهشمار میرود و از یک امام به امام بعدی منتقل میشود. محمد باقر اهمیتِ این سلاحها برای مسلمانان را همسنگِ اهمیتِ تابوتِ عَهد برای بنیاسرائیل میداند. از دیگر ملزوماتِ نص در دیدگاه محمد باقر، علمِ خاص و ویژهای است که دریافتکنندهٔ نص آن را به ارث میبرد. علمی که سرچشمهاش علی بن ابیطالب است و در زبان پیامبر با عبارتِ «من شهرِ علمَم و علی در آن است» توصیف شدهاست. از نظر باقر علمی که به آدم داده شد با مرگش از بین نرفت، بلکه از نسلی به نسل دیگر منتقل شد. بر مبنای این نظریه، پیامبرِ اسلام وارثِ علمِ تمامِ پیامبران پیشین است. پیامبر سپس این علم را به علی داد که علی هم بهنوبهٔ خود آن را برای ائمهٔ بعدی به ارث گذاشت؛ بنابراین امامتی که باقر از آن سخن میگوید مبتنی بر علم است نه قدرتِ سیاسی، هرچند آن را نیز حقِّ ائمه میداند. باقر برای پرهیز از سردرگمی، میان نَبیّ و رسول و مُحدَّث (امام) فرق میگذارد و مرتبهٔ هر یک را از جهت چگونگیِ اتصال به عالَمِ بالا متفاوت توصیف میکند. بنابر احادیث دیگری که از باقر روایت شدهاست، بهنظر میرسد نص، افزونبر علم، مُتَضَمِّن نور هم بودهاست. این نور که از آن بهعنوان «نور خدا» نام برده میشود، بنابر تفسیر باقر در آیهٔ ۸ سورهٔ تَغابُن، همان نورِ امامان است: «و به خدا و فرستادهاش ایمان بیاورید و به نوری که فروفرستادیم.»[۱۰۵]
ویژگیها[ویرایش]
- عصمت: امامان به همراه محمد و فاطمه زهرا ۱۴ نفر هستندکه به چهارده معصوم معروفند، که طبق برداشت ویژهای از آیه تطهیر (آیه ۳۳ سوره احزاب) هیچ گناه شرعی اعم از کبیره و صغیره را مرتکب نمیشوند. چرا که پیشوا و الگو در صورتی گفتار و رفتارش حجیّت دارد و لازم به تبعیت است، که یقین به صحت آن وجود داشته باشد. البته در مورد خطا و اشتباه اختلاف نظرهایی وجود دارد. امام از دیدگاه متکلمان امامیه همانند پیامبران و فرشتگان باید معصوم و از هرگونه پلیدی پاک باشد. سرپیچی از دستورها الهی و ارتکاب گناهان (کوچک یا بزرگ، عمدی یا سهوی، آشکار یا پنهان) با تصدی منصب امامت منافات دارد. بر اساس این دیدگاه مسئولیت اصلی امام حفاظت از شرع است و به این جهت باید معصوم و مبری از خطا و اشتباه باشد. کاملترین تعریف عصمت از دیدگاه شیعه دوازده امامی در سخن شیخ طوسی آمدهاست: عصمت شرط اساسی برای تمام انبیا و امامان محسوب میشود که دایره عصمت آنها شامل عصمت از جمیع گناهان صغیره و کبیره (عمدا و سهوا) و در تمام دوران عمرشان (قبل و بعد از تصدی مقام نبوت یا امامت) میشود؛ بر این اساس آنان از هر خطا و اشتباهی مبری و معصومند.[۱۰۶]
- عدالت: امامان هیچ حقی را از خود، دیگران و خدا (چنانکه در دین این حقوق تعریف شده و مطابق عقل محض باشد) پایمال نمیکنند.
- علم: علم به تمام علوم و قوانین و احکام شریعت به وسیله تعلیم پیامبر و نه از طریق وحی. امامان کاملاً به دین آگاهند و جواب تمام سؤالات دینی را میدانند؛ لذا در دوره بعد از محمد تفسیر دین بر عهده آنهاست. در خصوص نحوه تحصیل علم و حدود آن اختلافاتی وجود دارد. اعلم بودن امام از صفات معتبر در افضلیت است که تنها به علوم شرعی اختصاص ندارد و امور غیرشرعی را نیز در برمیگیرد. امام علم مناظره با دیگران را میداند تا در برخورد با آنهایی که در عقاید مردم ایجاد شک و شبهه میکنند پیروز شود و دین را از زوال حفظ نماید.[۱۰۷]
- حجت: امامان حجت خدا در هر عصری هستند. بدین معنا که حیات دینی تماماً و کاملاً در وجود آنها محقق شدهاست؛ لذا رفتار و کردار آنها بر سایرین حجت محسوب میشود. به عبارت دیگر مردم با مشاهده رفتار و گفتار آنها به آنچه در اسلام پسندیده و توصیه شدهاست، آگاه میشوند.[۱۰۸]
- ولایت: بنا به عقیده شیعیان ولایت و سرپرستی امور مردم از شئون مالکیت است که در حقیقت مالک مطلق مردم خداست. سپس در راستای ولایت خدا، ولایت پیامبران و امامان قرار دارد که از طرف خداوند به آنها داده شدهاست. این نوع ولایت به ولایت تکوینی و تشریعی تقسیم شدهاست. بنا به تفسیرآیات قرآن (آیه ۵۵مائده، آیه ۵۹ نساء، آیات ۳۶ و ۳۷ ص و آیات ۸۱ و ۸۲ انبیاء) این ویژگی برای امامان ثابت گردیدهاست.[۱۰۹]
- افضلیت: دیگر ویژگی امام که بنا به نظر شیعه امام باید افضل از دیگران باشد و در صورت وجود مفضول حق امامت ندارد و خداوند کسی را به امامت منصوب میکند که از سایر مسلمانان افضل باشد. در بین مسلمانان در اشتراط و غیر اشتراط افضلیت امام اختلاف دیدگاه وجود دارد. امامیه افضلیت را شرط میدانند و اشاعره آن را لازم نمیدانند. از معتزلیان هم برخی اعتقاد به شرط بودن افضلیت دارند و گروهی از آنان افضلیت را شرط نمیدانند.[۱۱۰]
از دید شیعیان محمد تمام ویژگیها و وظایف امام را دارد و علاوهبرآن وظیفه تشریع و تبلیغ دین و ویژگی ارتباط با خدا از طریق وحی را نیز دارد. همچنین فاطمه دختر محمد تمام ویژگیهای بالا را دارد و فقط مسئولیتهای زیر را ندارد.
مسئولیتها[ویرایش]
- مرجعیت دینی: در دیدگاه شیعیان بعد از تکمیل تشریع دین توسط محمد، تفسیر آن و پاسخ به مسائل جدید پیش آمده نیازمند ویژگیهای خاصی است، که شامل علم کامل به دین و عصمت از گناه میشود. با توجه مجموعه صفات فوق تنها ائمه این ویژگی را دارند. آنها از جانب خدا مکلف هستند آموزههای دین را برای مردم تبیین کنند و مردم باید سؤالات خود را نزد آنها ببرند. (سوره نساء، آیه ۸۳).
- رهبری اجتماع (ولایت امر): این مفهوم بین شیعه و سنی مشترک است. بدین معنا که هر دو بر ضرورت وجود چنین جایگاهی در جامعه مسلمانان اتفاق نظر دارند. اهل سنت آن را اصطلاحاً «خلیفه» میخوانند. آنها برای شخص خلیفه صفت و ویژگی خاصی قائل نیستند و راه انتخاب او را «شورا»، «اهل حل و عقد»، «وصایت» و برخی «غلبه» میدانند. در طول تاریخ بسیاری خلفا با شمشیر این مقام را تصاحب کردهاند. بسیاری از خلفا را کشته و بسیاری را عزل کردهاند. اما نزد شیعه ولی امر باید عالم، عادل، معصوم و حجت باشد، تا بر طبق دین حکم کند و بر هیچکس ظلمی روا نکند و مردم مکلف به اطاعت از او هستند. (سوره نساء آیه ۵۹) این مفهوم با ولایت فقیه تشابه ظاهری و تفاوت باطنی دارد. شیعیان معتقدند که شخص ولی امر توسط خدا برگزیده شده و توسط نبی یا امام قبلی به مردم معرفی میشود. خلافت حق اوست و سایرین که این مسند را گرفتهاند، غاصب هستند. استناد آنها به آیه «انما ولیکم الله و رسوله و الذین ءامنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوةوهم راکعون» است. (جز این نیست که سرپرست شما فقط خداست و پیامبرش و کسانی که ایمان آورده و در حال رکوع نماز زکات میدهند)(سوره مائده آیه ۵۵) شیعیان مصداق این آیه را علی بن ابیطالب میدانند، که در حال رکوع نماز به فقیری انگشتری خود را بخشید. ضمن آنکه این آیه سیاست اقتصادی- اجتماعی ولایت شیعی را نیز مشخص میسازد و بین اصلاح امور مسلمین و دستگیری آنان با عبادت خدا جمع میکند. تلاش برای نشر و تبلیغ علوم و معارف و احکام و قوانین اسلام و مبارزه با انحرافات، اجرای قوانین سیاسی، اجتماعی، قضایی، حقوقی، جزایی، اقتصادی اسلامی و ادامه حکومت اسلامی پیامبر که همراه با مصونیت کامل از خطا و اشتباه و فراموشی و خطای عمدی در انجام موارد یادشده است، از وظایفی است که امام در حوزه رهبری اجتماع برعهده دارد.[۱۱۱]
- ولایت باطنی: این مسئولیت به مفهوم باطنی ولایت مرتبط میشود و اموری نظیر شفاعت را شامل میشود. (امامت و ولایت علی بن ابی طالب) و ولایت تشریعی که دارای دو معناست. اول به معنای تشریع احکام و وضع قوانین و دوم به معنای مقام مرجعیت خلق در امور دینی و دنیوی و همچنین مقام وجوب اطاعت و سرپرستی امور دینی و دنیوی خلق.[۱۱۲]
زیدیه و اسماعیلیه[ویرایش]
دو فرقه اسماعیلیه و زیدیه از فرقههای دیگر شیعه هستند که همچنان به لحاظ سیاسی و اجتماعی در جریانند. دیدگاه این دو فرقه نسبت به امامت از سدههای نخستین اسلام شکل گرفتهاست این دو فرقه ابتدا معتقد به امامت و رهبری اهل بیت بودند ولی با گذشت زمان افراد دیگری را به رهبری برگزیدند و از نظر عقاید تفاوتهایی با شیعه امامیه دارند.
زیدیه[ویرایش]
فرقه زیدیه که پس از کشته شدن زید بن علی در سال ۱۲۲ هجری به وجود آمد، در اصول اعتقادی مانند خداشناسی، راهنما شناسی، معاد شناسی با شیعیان امامیه همعقیدهاند، هرچند در امور جزئی و مسائل کلامی خصوصاً در بحث امامت با امامیه و سایر گروههای شیعی تفاوت دیدگاه و اختلاف نظر دارد. نظریه امامت آنها با پذیرش نص خفی بر امامت علی بن ابیطالب و نص جلی بر امامت حسنین همراه است ولی در امامت بعد از حسین بن علی قائل به نص نیستند. بلکه بر این باورند که هر فرد فاطمی که با شمشیر قیام و به خود دعوت کند، اطاعتش واجب است. از این رو به خاطر تقیه کردن علی بن حسین، امامتش را نپذیرفتند و به زید بن علی روی آوردند. آنها امامت را بالاترین جایگاه قدرت در جامعه اسلامی میدانند. در نزد آنان امام قداستی ندارد و دارای عصمت و علم لدنی نیست. از این رو هدایت جامعه به سمت خدا از وظایف امام نخواهد بود و انتخاب امام تنها برای اجرای حدود، جهاد و … لازم است. بنابر این از نظر آنها تنها راه نصب امام، شرع و راه شناخت امام قیام و دعوت است.[۱۱۳]
اسماعیلیه[ویرایش]
اسماعیلیان وجود امام را ضروری میدانند و معتقدند که زمین هرگز از امام و هدایتگر خالی نخواهد بود. لزوم ادای امانت الهی، لزوم حفظ دین، تعلیم و هدایت، اقتضای عدل الهی، تبیین حکم الهی و دعوت مردم به آمادگی برای روز داوری از دلایلی است که آنها برای وجوب امامت و وجود امام برمیشمردند. از نظر آنان وصی هر پیامبر پس از او برترین مردم زمان خویش است. امام را وارث پیامبر میدانند که شایستگی سرپرستی امت را داراست. همچنین آنها اعتقاد به عصمت امام دارند و از شرایط امامت نص و علم را قبول دارند. اسماعیلیه معتقد به امامت دائمی هستند و چون شریعت محمد را آخرین شریعت الهی میدانند؛ پس امامت در امت او تا روز قیامت پابرجاست. به عقیده آنان امام مرکز آسمانها و قطب زمین است که در صورت عدم وجود او زمین اهل خود را فرو میبرد. همچنین به اعتقاد آنها امام به امر خدا و اراده او صاحب اختیار همه مخلوقات هستند. در دیدگاه اسماعیلیه حفظ دین و شریعت، مدیریت و رهبری جامعه و تفسیر آیات قرآن از مهمترین وظایف امام است.[۱۱۴]
تعداد امامان[ویرایش]
روایات بسیاری از راویان شیعه و سنی گزارش شدهاست که به نقل از پیامبر اسلام تعداد اوصیای بعد از ایشان به عدد نقبای بنی اسرائیل، حواریون عیسی و ماههای سال تشبیه شدهاست. این حدیث نبوی که در مجموع احادیث مسلمانان از اهمیت بالایی برخوردار است، با این مضمون نقل شدهاست: «الخلفاء بعدی اثنا عشر کعدد نقباء بنی اسرائیل». این روایت را ۱۹ صحابی و ۶ امام روایت کردهاند. از مجموع این روایات به وضوح دوازدهگانگی خلفای پیامبر دریافت میشود.[۱۱۵] برخی شیعیان با استناد به حدیث جابر و برخی احادیث دیگر معتقدند ائمه ۱۲ فرد کاملاً مشخص هستند، که از جانب خدا و از زمان محمد با اسم معرفی شدهاند. البته برخی احادیث، امامت عموم اهل بیت را اثبات میکند مثل حدیث ثقلین و برخی دیگر به تعداد امامان اشاره کردهاست. برای نمونه مسلم در صحیح خود از جابربن سمره به نقل از محمد روایت کردهاست که گفت: این دین همیشه تا قیام قیامت و تا هنگامی که دوازده نفر خلیفه بر سر شما باشند، استوار و برپاست. این خلفا همگی از قریش هستند.[۱۱۶] روایت دیگری نیز از پیامبر اسلام به این مضمون نقل شدهاست: کار این امّت همیشه به سامان است و پیوسته بر دشمنانشان پیروزند تا آنگاه دوازده نفر خلیفه که همگی آنها از قریش هستند؛ درگذرند.[۱۱۷]
کتابشناسی[ویرایش]
در حوزه امامت کتابهای فراوانی به زبانهای فارسی و عربی به رشته تحریر درآمدهاند. تعدادی از این کتابها به شرح ذیل است: آیینه هدایت در اثبات ولایت از نظر قرآن و سنت (فارسی)؛ تالیف: ابراهیم احمد امینی نجفی. آیات محکمه قرآنیه داله بر امامت ائمه (علیهم السلام) (فارسی) مؤلف: احمد بن زین الدین احسائی. آیات الولایة و برهان الهدایة (عربی)؛ نوشته: محمد بن محمد رفعت شیرازی. ابطال الاختیار (عربی)؛ تألیف: محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق). اثبات الامامة الخاصة بالکتاب و السنة (عربی)؛ نوشته: میرزا هدایت الله بن ملا صادق برغانی. اثبات الخلافة بالقرآن و اسکات المنکرین بالبرهان (فارسی)؛ تألیف: محمد عظیم. امامشناسی (فارسی)؛ نویسنده: سید محمد حسین حسینی طهرانی. الافصاح فی امامة علی بن ابیطالب (عربی)؛ تالیف: محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید).[۱۱۸]
جستارهای وابسته[ویرایش]
یادداشتها[ویرایش]
- ↑ اصل عبارت به زبان عربی در کتاب معجم المقاییس: «الامام کلّ من اقتدی به و قدّم فی الامور».
- ↑ اصل عبارت به زبان عربی در کتاب لسان العرب: «امّ القوم و امّ بهم تقدّمهم و هی الامامة. و الامام کلّ من ائتمّ به قوم کانوا علی الصراط المستقیم او کانوا ضالّین.»
- ↑ متن عربی:«یَدعُونَ اِلَی النّارِ.»
- ↑ متن آیه ۱۲۴ سوره بقره: «وَ اِذِ ابْتَلَی اِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ اِنّی جاعِلُکَ لَلنّٰاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظّالِمینَ»
- ↑ متن عربی: «لایَنالُ عَهدِی الظّالِمینَ»
- ↑ متن آیه ۵۵ سوره مائده: «إِنَّما وَلِیِّکُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ.»
- ↑ متن آیه ۶۷ سوره مائده: «یَا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ إِنَّ اللهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ.»
- ↑ بخشی از متن آیه ۳ سوره مائده: «... اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْاسْلامَ دِیناً…»
- ↑ «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا» یعنی «امروز دین شما را به کمال رسانیدم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را دین شما برگزیدم.» (لالانی، نخستین اندیشههای شیعی، ۸۷.)
- ↑ مفسران اهل سنت از جمله بَیْضاوی، معنای کلیتری برای این آیه در نظر گرفتهاند و شأن نزولش را به پیروزیِ دین اسلام بر دیگر ادیان، برچیده شدنِ جاهلیّت، فتحِ مکّه و مانند آن نسبت میدهند. بهعقیدهٔ لالانی، طبری نهتنها اخبارِ موافق با تفسیرِ شیعه را ذکر نکردهاست، بلکه احادیثِ معینی را برای ردِّ این دیدگاه نقل میکند که همهٔ آنها به مرجعیتِ ابنعباس نقل شدهاست. بهنوشتهٔ لالانی، طبری در این راه رنج فراوانی بر خودش هموار کرده و بر خلاف رویهٔ متعارفِ خود، در پایان نظر خودش را هم دربارهٔ آنچه صحیح میداند، ابراز داشتهاست. (لالانی، نخستین اندیشههای شیعی، ۸۳–۸۹.)
- ↑ بخشی از متن آیه ۷ سوره رعد: «... إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ.»
- ↑ متن آیه ۷۱ سوره اسراء: «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ اُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ…»
- ↑ متن آیه ۵۹ سوره نساء: «یَا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ اِلَی اللهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ الْیَوْمِ الآخِرِ ذٰلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلاً.»
- ↑ «النَّبِیُّ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ…» پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر [و نزدیکتر] است
- ↑ علمای اهل سنت از جمله باقِلاّنی ضمن تأییدِ این حدیث، معنای آن را انتصابِ علی به امامت نمیدانند چون «مولی» لزوماً بهمعنای «سَروَر» نیست و بنابراین ضرورتاً معنای «امامِ مُفتَرَضُ الطّاعَة بودن» از آن استخراج نمیشود. لالانی ضمن برشمردن معانیِ مختلفِ «مولی»، معنی دقیقِ این کلمه را بسته به زمینهای میداند که این حدیث در آن نقل شده و با توجه به اینکه درست بعد از «مَن أَوْلَی بِکُم» آمدهاست، این احتمال را بیشتر میداند که معنی و استلزامهای مولی و أَوْلَی یکسان باشند. (لالانی، نخستین اندیشههای شیعی، ۹۸–۱۰۰.)
- ↑ این حدیث نیز نزد اهل سنت صحیح بهشمار میآید اما زمینهٔ آن را به قبل از جنگ تَبوک مربوط میدانند که پیامبر در مقابلِ اعتراضِ علی که نمیخواست از همراهیِ پیامبر محروم شود، این سخن را گفت تا علی راضی به ماندن شود. بر این اساس، اهل سنت شأنِ علی در این موقعیت را با شأن هارون، برادر موسی مقایسه میکنند که پس از رفتنِ موسی به کوه سینا، بهعنوان نایبش بود ولی از آنجایی که هارون پیش از موسی درگذشت، نمیتوانست جانشینش باشد. بر این اساس درحالیکه اهل سنت جانشینیِ علی را موقتی و فقط مربوط به دورانِ غیبتِ پیامبر در مدینه میدانند، اَبُوالْفَوارِس، نویسندهٔ اسماعیلی مذهب، استدلال میکند که اگر منظور پیامبر فقط همین دوره بوده پس چرا پیامبر در ادامهٔ حدیث گفتهاست «جز آنکه بعد از من پیامبری نیست.» ؟(لالانی، نخستین اندیشههای شیعی، ۱۰۰–۱۰۱.)
- ↑ اهل سنت ضمن تأییدِ این حدیث، معنای سیاسیِ امام را برجسته میکنند بدین معنا که نیازی نمیبینند این امام از طرف خداوند منصوب شده باشد، هرچند ممکن است نقشِ دینی هم برعهده داشته باشد. آنان امام را منصوب از جانبِ اِجماع میدانند. (لالانی، نخستین اندیشههای شیعی، ۱۰۲–۱۰۳.)
پانویس[ویرایش]
- ↑ فراهیدی، العین، ۸: ۴۲۹.
- ↑ ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ۳۳.
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ۱۲: ۲۴.
- ↑ راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ۱: ۸۷.
- ↑ ربانی گلپایگانی، «امامت»، دانشنامه کلام اسلامی.
- ↑ بیابانی اسکویی، امامت، ۲۱.
- ↑ یزدی مطلق (فاضل)، امامت پژوهی: بررسی دیدگاه امامیه، معتزله و اشاعره، ۵۰–۵۵.
- ↑ رشید رضا، مجلة المنار، ۲۳: ۷۲۹.
- ↑ جمعی از نویسندگان، موسوعة الفقهیة الکویتیة، ۶: ۲۱۶.
- ↑ مکارم شیرازی، پیام قرآن، ۹: ۲۶.
- ↑ امینی، امامت و امامان علیهم السلام، ۲۳.
- ↑ یزدی مطلق (فاضل)، امامت پژوهی: بررسی دیدگاه امامیه، معتزله و اشاعره، ۲۷۳.
- ↑ فخر رازی، تفسیر الکبیر، ۴: ۳۶.
- ↑ جمعی از محققین، «آیه ابتلای ابراهیم (علیه السلام)»، دانشنامه کلام اسلامی.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱: ۴۳۵.
- ↑ رشید رضا، تفسیر المنار، ۱: ۳۷۴.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۴: ۳۶.
- ↑ ابوحیان اندلسی، البحر المحیط فی التفسیر، ۱: ۶۰۳.
- ↑ مراغی، تفسیر المراغی، ۱: ۲۰۹.
- ↑ بیضاوی، انوار التنزیل و اسرار التأویل، ۱: ۱۰۴.
- ↑ طبری، تفسیر الطبری، ۲: ۲۰–۲۴.
- ↑ ابن عاشور، التحریر و التنویر، ۱: ۷۰۶.
- ↑ الفراء، معانی القرآن للفراء، ۱: ۷۶.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۴: ۳۷۸.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱: ۳۷۷.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱: ۲۷۱.
- ↑ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۱: ۴۴۹.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱: ۳۷۷.
- ↑ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۱: ۴۴۸–۴۴۹.
- ↑ نیل ساز، ملک لو و ، «جریانشناسی تفاسیر فریقین نسبت به آیه ۱۲۴ بقره»، مطالعات قرآنی و فرهنگ اسلامی، ۱۱۷–۱۳۰.
- ↑ جمعی از محققین، «آیه ولایت»، دانشنامه کلام اسلامی.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۴: ۴۲۱.
- ↑ حاکم حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ۱: ۲۰۹-۲۴۳.
- ↑ طبری، تفسیر الطبری، ۱۰: ۴۲۵-۴۲۶.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۲: ۳۸۳.
- ↑ طوسی، تلخیص الشافی، ۲: ۱۸-۲۰.
- ↑ بحرانی، غایة المرام، ۲: ۵-۱۴.
- ↑ طباطبایی، تفسیر المیزان، ۶: ۱۵-۲۵.
- ↑ احمدی میانجی، «آیه ولایت:چند نکته و چند پرسش و پاسخ»، سفینه، ۱۲۶–۹۳.
- ↑ دفتر تبلیغات اسلامی، فرهنگنامه علوم قرآن، ۱: ۳۴۹.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۵: ۲.
- ↑ کاشانی، تفسیر منهج الصادقین، ۳: ۲۸۴.
- ↑ آرام، «پژوهشی پیرامون آیه تبلیغ»، سفینه، ۱۳۰.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۲: ۴۰۰-۴۰۱.
- ↑ آرام، «پژوهشی پیرامون آیه تبلیغ»، سفینه، ۱۳۰-۱۳۱.
- ↑ دفتر تبلیغات اسلامی، فرهنگنامه علوم قرآن، ۱: ۱۹۷.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۴: ۲۵۷.
- ↑ ثعلبی، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ۴: ۱۷.
- ↑ سیوطی، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ۲: ۲۶۲.
- ↑ طباطبایی، تفسیر المیزان، ۵: ۶۹.
- ↑ رزاقی، «بررسی دیدگاههای تفسیری ثعلبی، رازی، سیوطی، آلوسی و زحیلی در تفسیر آیه اکمال»، مطالعات تفسیری، ۱۸۱–۲۰۰.
- ↑ حاکم حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ۱: ۲۰۳.
- ↑ رزاقی، «بررسی دیدگاههای تفسیری ثعلبی، رازی، سیوطی، آلوسی و زحیلی در تفسیر آیه اکمال»، مطالعات تفسیری، ۱۸۱–۲۰۰.
- ↑ لالانی، نخستین اندیشههای شیعی، ۸۳–۸۹.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۰: ۱۲۸.
- ↑ سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ۴: ۶۰۸.
- ↑ دهقان، میثاق آسمانی کاوشی در مبحث امامت شیعی، ۵۵–۵۸.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۲: ۱۹۶.
- ↑ طبری، جامع البیان، ۱۷: ۵۰۳.
- ↑ سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ۵: ۳۱۷.
- ↑ دهقان، میثاق آسمانی کاوشی در مبحث امامت شیعی، ۵۱–۵۴.
- ↑ دفتر تبلیغات اسلامی، فرهنگنامه علوم قرآن، ۱: ۲۵۱.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۳: ۴۳۴.
- ↑ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۵: ۲۵۹-۲۶۰.
- ↑ زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ۱: ۵۲۴.
- ↑ آلوسی، روح المعانی، ۳: ۶۴.
- ↑ ابوحیان اندلسی، البحر المحیط فی التفسیر، ۳: ۶۸۶.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۰: ۱۱۳.
- ↑ دهقان، میثاق آسمانی کاوشی در مبحث امامت شیعی، ۴۸.
- ↑ مصباح یزدی، آفتاب ولایت، ۵۶-۵۷.
- ↑ ربانی گلپایگانی، «امامت امام علی»، دانشنامه کلام اسلامی.
- ↑ حاکم حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ۱: ۲۰۳.
- ↑ حاکم حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ۱: ۲۵۱.
- ↑ دهقان، میثاق آسمانی کاوشی در مبحث امامت شیعی، ۲۸۹.
- ↑ لالانی، نخستین اندیشههای شیعی، ۹۷–۱۰۳.
- ↑ انصاری، «امت»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
- ↑ ربانی گلپایگانی، درآمدی بر شیعهشناسی، ۲۱۸.
- ↑ موحدی، امامت تطبیقی، ۵۰.
- ↑ امینی، امامت و امامان علیهم السلام، ۲۴.
- ↑ ایجی، شرح المواقف، ۸: ۳۴۵.
- ↑ یزدی مطلق (فاضل)، امامت پژوهی: بررسی دیدگاه امامیه، معتزله و اشاعره، ۱۲۷.
- ↑ یزدی مطلق (فاضل)، امامت پژوهی: بررسی دیدگاه امامیه، معتزله و اشاعره، ۱۳۲–۱۳۶.
- ↑ موحدی، امامت تطبیقی، ۵۸–۶۳.
- ↑ ماوردی، الاحکام السلطانیة، ۱: ۱۹.
- ↑ میلانی، امامت در عقاید شیعه، ۶۶.
- ↑ امینی، امامت و امامان علیهم السلام، ۲۷.
- ↑ سبزواری، «فصلنامه امامت پژوهی»، معنا و جایگاه اجماع اهل حل و عقد، ۳۵–۸۶.
- ↑ مقدم، «فصلنامه امامت پژوهی»، نظریه استیلاء در فرایند نصب امام از دیدگاه اهل سنت و جماعت، ۱۱۹–۱۵۲.
- ↑ موحدی، امامت تطبیقی، ۷۱.
- ↑ میلانی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ۲: ۲۱۱–۲۱۵.
- ↑ شاکر زواردهی، امامت۱:سیری در مبانی و مسایل کلامی امامت عامه، ۱۵۱.
- ↑ موحدی، امامت تطبیقی، ۷۸.
- ↑ ابن حجر عسقلانی، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ۱۳: ۱۲۳.
- ↑ ابن ابی یعلی، طبقات الحنابلة، ۲: ۲۱–۲۲.
- ↑ الدمیجی، الامامة العظمی عند اهل السنة و الجماعة، ۵۰۲.
- ↑ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵: ۲۳۳.
- ↑ حقیقت خواه، معینی و ، «رمز گشایی از تشبیه عددی ائمه به نقبای بنی اسرائیل»، فصلنامه امامت پژوهی، ۵۷–۸۸.
- ↑ مطهری، امامت و رهبری، ۱: ۳۷.
- ↑ بیات، «امامت از دیدگاه شیعه دواده امامی با تکیه بر براهین عقلی و آیات و روایات»، سراج منیر، ۷–۳۴.
- ↑ امینی، امامت و امامان علیهم السلام، ۲۷.
- ↑ بیات، «امامت از دیدگاه شیعه دوازده امامی با تکیه بر براهین عقلی و آیات و روایات»، سراج منیر، ۷–۳۴.
- ↑ انصاری، «امامت»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
- ↑ مطهری، امامت و رهبری، ۱: ۲۸–۲۹.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱: ۴۳۸.
- ↑ لالانی، نخستین اندیشههای شیعی، ۱۰۳–۱۰۶.
- ↑ طوسی، تلخیص الشافی، ۱: ۷۲.
- ↑ امینی، امامت و امامان علیهم السلام، ۲۶.
- ↑ بیابانی اسکویی، امامت، ۸۷.
- ↑ بیابانی اسکویی، امامت، ۴۱–۴۲.
- ↑ یزدی مطلق (فاضل)، امامت پژوهی: بررسی دیدگاه امامیه، معتزله و اشاعره، ۱۶۳–۱۶۵.
- ↑ امینی، امامت و امامان علیهم السلام، ۲۶.
- ↑ امینی، امامت و امامان علیهم السلام، ۲۶.
- ↑ شهرستانی، ملل و النحل، ۱: ۲۵۱.
- ↑ پرویش، رحیمی و ، «امامت از دیدگاه اسماعیلیه و زیدیه»، ادیان و عرفان، ۱۳۱–۱۴۶.
- ↑ قندوزی، ینابیع المودة لذو القربی، ۲: ۳۱۵.
- ↑ متقی هندی، کنز العمال، ۱۲: ۳۳.
- ↑ متقی هندی، کنز العمال، ۱۲: ۳۲.
- ↑ دفتر تبلیغات اسلامی، پژوهشهای قرآنی، ۶: ۸.
منابع[ویرایش]
- آرام، محمد رضا (۱۳۸۵). «پژوهشی پیرامون آیه تبلیغ». سفینه. ۴ (۱۳): ۱۲۷–۱۴۱.
- آلوسی، شهابالدین (۱۴۱۵). روح المعانی. به کوشش علی عبدالباری عطیه. بیروت: دار الکتب العلمیه.
- ابن ابی یعلی، محمد بن محمد (۱۴۱۰). طبقات الحنابلة. بیروت: دار المعرفة.
- ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (۱۳۷۹). فتح الباری شرح صحیح البخاری. بیروت: دار المعرفة.
- ابن عاشور، محمد الطاهر (۱۹۸۴). التحریر و التنویر. تونس: الدار التونسیه للنشر.
- ابن فارس، احمد بن فارس (۱۴۲۲). معجم مقاییس اللغة. بیروت: دار احیاء التراث العربی.
- ابن منظور، محمد بن مکرم (۱۴۱۴). لسان العرب. بیروت: دار صادر.
- ابوحیان اندلسی، محمد بن یوسف (۱۴۲۰). البحر المحیط فی التفسیر. به کوشش صدقی محمد جمیل. بیروت: دار الفکر.
- احمدی میانجی، علی (۱۳۸۵). «آیه ولایت: چند نکته و چند پرسش و پاسخ». سفینه. ۴ (۱۳): ۹۳–۱۲۶.
- امینی، ابراهیم (۱۳۸۸). امامت و امامان علیهم السلام. قم: بوستان کتاب.
- انصاری، حسن (۱۳۸۸). «امامت». دانشنامه بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- انصاری، حسن (۱۳۸۸). «امت». دانشنامه بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ایجی، میر سید شریف (۱۳۲۵). شرح المواقف. قم: الشریف الرضی.
- بحرانی، سید هاشم (۱۴۲۲). غایة المرام و حجه الخصام. بیروت: موسسه التاریخ العربی.
- بیابانی اسکویی، محمد (۱۳۹۰). امامت. تهران: نبأ.
- بیات، محمد حسین (۱۳۹۲). «امامت از دیدگاه شیعه دوازده امامی با تیکه بر براهین عقلی و آیات و روایات». سراج منیر. ۴ (۱۲): ۷–۳۴.
- بیضاوی، عبدالله بن عمر (۱۴۱۸). انوار التنزیل و اسرار التاویل. بیروت: دار احیاء التراث العربی.
- پاکتچی، احمد (۱۳۸۸). «رجعت». دانشنامه بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- پیشوایی، مهدی (۱۳۸۹). سیره پیشوایان. قم: مؤسسه امام صادق.
- تفتازانی، سعد الدین (۱۴۰۹). شرح المقاصد. قم: الشریف الرضی.
- ثعلبی، احمد بن محمد (۱۴۲۲). الکشف والبیان عن تفسیر القرآن. بیروت: دار احیاء التراث العربی.
- حاکم حسکانی، عبید الله بن عبدالله (۱۴۰۴). شواهد التنزیل لقواعد التفضیل. مؤسسه الطبع و النشر.
- حقیقت خواه، امیر رضا؛ معینی، محمد رضا (۱۳۹۲). «رمزگشایی از تشبیه عددی ائمه به نقبای بنی اسرائیل». امامت پژوهی. ۳ (۱۲): ۵۷–۸۸.
- دفتر تبلیغات اسلامی (۱۳۷۴). پژوهشهای قرآنی. مشهد: دفتر تبلیغات اسلامی.
- الدمیجی، عبدالله بن عمر (۱۴۰۵). الامامة العظمی عند اهل السنة و الجماعة. ریاض: دار طیبة.
- دهقان، مرتضی (۱۳۹۲). میثاق آسمانی کاوشی در مبحث امامت شیعی. تهران: مکیال.
- راغب اصفهانی، حسین بن محمد (۱۴۱۲). المفردات فی غریب القرآن. دمشق: دار القلم.
- ربانی گلپایگانی، علی (۱۳۸۷). «امامت». دانشنامه کلام اسلامی. قم: موسسه امام صادق (ع). شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۵۷-۳۴۷-۸.
- ربانی گلپایگانی، علی (۱۳۸۷). «امامت امام علی». دانشنامه کلام اسلامی. قم: موسسه امام صادق (ع). شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۵۷-۳۴۷-۸.
- ربانی گلپایگانی، علی (۱۳۸۲). درآمدی بر شیعهشناسی.
- رزاقی، هادی (۱۳۹۵). «بررسی دیدگاههای تفسیری ثعلبی، رازی، سیوطی، آلوسی و زحیلی در تفسیر آیه اکمال». مطالعات تفسیری (۲۷): ۱۸۱–۲۰۰.
- رشید رضا، محمد رشید بن علی (۱۹۹۰). تفسیر المنار. الهیئه المصریه العامه الکتاب.
- زمخشری، جارالله (۱۴۰۷). الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل. بیروت: دار الکتاب العربی.
- سبزواری، سید حسن (۱۳۹۲). «معنا و جایگاه اجماع اهل حل وعقد». امامت پژوهی. ۳ (۱۰): ۳۵–۸۶.
- سیوطی، جلال الدین (۱۴۰۵). الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور. بیروت: دار الفکر.
- شاکر زواردهی، روحالله (۱۳۹۷). امامت۱: سیری در مبانی و مسایل کلامی امامت عامه. قم: مرکز تخصصی مهدویت: دانشکده اصول دین.
- طباطبایی، سید محمد حسین (۱۳۶۳). تفسیر المیزان. تهران: امیر کبیر.
- طباطبایی، سید محمد حسین (۱۳۷۸). شیعه در اسلام. قم: دفتر انتشارات اسلامی.
- طبری، محمد بن جریر (۱۴۲۰). جامع البیان. به کوشش احمد محمد شاکر. بیروت: موسسه الرساله.
- طبرسی، فضل بن حسن (۱۴۱۵). مجمع البیان. بیروت: موسسه الاعلمی للمطبوعات.
- طوسی، محمد بن حسن (۱۴۰۷). التبیان فی تفسیر القرآن. بیروت: احیاء التراث العربی.
- طوسی، محمد بن حسن (۱۳۸۲). تلخیص الشافی. قم: محبین.
- الفراء، یحیی بن زیاد (۱۴۰۵). معانی القرآن للفراء. مصر: دار المصریه للتالیف و الترجمه.
- فخر رازی، محمد بن عمر (۱۴۲۰). تفسیر الکبیر. بیروت: دار احیاء التراث العربی.
- فراهیدی، خلیل بن احمد (۱۴۰۹). العین. قم: موسسه دار الهجرة.
- قرطبی، محمد بن احمد (۱۳۸۴). الجامع لاحکام القرآن. قاهرة: دار الکتب المصریة.
- قندوزی، سلیمان بن ابراهیم (۱۴۱۰). ینابیع المودة لذو القربی. دارالاسوه.
- کریمی، جعفر (۱۳۷۹). امامت از دیدگاه عقل و نقل. تهران: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.
- لالانی، ارزینا. آر (۱۳۸۱). نخستین اندیشههای شیعی:تعالیم امام محمد باقر. ترجمهٔ فریدون بدرهای. تهران: نشر و پژوهش فرزان روز.
- ماوردی، علی بن محمد (۱۴۰۵). الاحکام السلطانیة. قاهره: دار الحدیث.
- متقی هندی، علی بن حسام الدین (۱۴۰۱). کنز العمال. بیروت: مؤسسة الرسالة.
- مراغی، احمد بن مصطفی (۱۳۶۵). تفسیر المراغی. مکتبه و مطبعه مصطفی البابی الحلبی.
- مصباح یزدی، محمدتقی (۱۳۸۴). آفتاب ولایت. قم: انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
- مطهری، مرتضی (۱۳۸۰). امامت و رهبری. تهران: صدرا.
- مقدم، حامد (۱۳۹۳). «نظریه استیلاء در فرایند نصب امام از دیدگاه اهل سنت و جماعت». امامت پژوهی. ۴ (۱۶): ۱۱۹–۱۵۲.
- مکارم شیرازی، ناصر (۱۳۸۶). پیام قرآن. تهران: دار الکتب الاسلامیه.
- مکارم شیرازی، ناصر (۱۳۷۴). تفسیر نمونه. تهران: دار الکتب الاسلامیة.
- موحدی، عبدالعلی (۱۳۹۳). امامت تطبیقی. قم: رادنگار.
- میلانی، سید علی (۱۳۹۶). امامت در عقاید شیعه. قم: الحقایق.
- میلانی، سید علی (۱۳۹۲). جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام. قم: الحقایق.
- نعمانی، محمد بن ابراهیم (۱۳۹۷). الغیبة. تهران: نشر صدوق.
- نیل ساز، نصرت؛ ملک لو، صدیقه (۱۳۹۶). «جریانشناسی تفاسیر فریقین نسبت به آیه۱۲۴ سوره بقره در مسئله امامت». ۱ (۳): ۱۱۷–۱۳۰.
- یزدی مطلق (فاضل)، محمود (۱۳۸۹). امامت پژوهی:بررسی دیدگاه امامیه، معتزله و اشاعره. مشهد: دانشگاه علوم اسلامی رضوی.