اسطورهشناسی ایرانی: تفاوت میان نسخهها
Pbahramian (بحث | مشارکتها) |
Pbahramian (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
=== کیانیان === |
=== کیانیان === |
||
{{اصلی|کیانیان}} |
{{اصلی|کیانیان}} |
||
کیانیان دومین سلسله اساطیری ایران هستند که در شاهنامه فردوسی برابر دوره های حماسی قرار میگیرد. با [[کی قباد]] آغاز می شود و به [[دارا|دارای دارایان]] ختم می شود. در این دوره دین زرتشتی عرضه می شود و تغییراتی بنیادین را در تاریخ اساطیری ایران می بینیم. مهمترین رخدادهای این دوره به جنگ های ایران و [[توران]] مربوط می شود. داستان [[آرش کمانگیر]] به روایت های این دوره اختصاص دارد. در شاهنامه با [[حماسه]] همراه است و در آن [[رستم]] که در متون زرتشتی شخصیتی کم فروغ است اوج میگیرد. این شاهان را احتمالا شاهان محلی شرق ایران دانسته اند. [[ابوریحان بیرونی]] در آثار الباقیه هخامنشیان را برابر کیانیان قرار داده . با آنها یکی فرضشان کرده است. با این حال مشخص است آخرین شاه کیانی که در متون اساطیری مغلوب اسکندر می شود دارای دارایان همان داریوش سوم هخامنشی است. |
|||
=== آمیختگی تاریخ اساطیری و تاریخ واقعی === |
=== آمیختگی تاریخ اساطیری و تاریخ واقعی === |
||
نسخهٔ ۷ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۰۰:۴۷
هنر ایرانی |
---|
هنرهای تجسمی |
هنرهای تزئینی |
ادبیات ایرانی |
هنرهای اجرایی |
دیگر هنرها |
اساطیر ایران به مجموعهٔ اسطورههای ایرانیان اشاره میدارد. این اسطورهها ریشه آریایی داشته و تا میزان بسیار بالایی میان اقوام ایرانی و هندی وجه اشتراک دارد. اساطیر ایران از یک اصل و منشا آریایی مشتق شده و تفاوتهای محیطی ایران و هند و نیز فرهنگ متفاوت بومیان ایران و آریاییان ایرانی مهاجرت كرده به هند تفاوتهایی میان اساطیر هندی و ایرانی موجب شدهاست. آنچه از اساطیر کهن ایرانی امروزه باقیمانده بیشتر به اوستا باز میگردد. در آغاز هزاره یکم پیش از میلاد زرتشت اصلاحاتی را در عقاید و درپی آن اساطیر ایرانی پدید آورد. با این وجود در قسمتهای متاخر اوستا مانند یشتها عقاید و باورهای پیش از زردشت ایرانیان وارد دین شده که به عنوان منشا و منبع شناخت اساطیر ایرانی بکار میرود. این اساطیر مبتنی بر دوبنگرایی و مظاهر خوب و بد بوده و تاریخ روایی خاصی دارند که از تاریخ ثبت شده سرزمین ایران متفاوت است. اساطیر ایران بجز اساطیر منعکس شده در اوستای متاخر بصورت محدود در سنگنبشتههای فارسی باستان و متون غیر ایرانی بویژه یونانی آمدهاست. همچنین ایرانیان اساطیر متفاوت اما همریشه دیگری با اساطیر اوستایی داشتهاند که شامل اساطیر مانوی و زروانی و مهرپرستی میشود. تاریخ اساطیری ایران نیز از دوره اشکانیان و سپس ساسانیان ثبت و بعدها به فارسی و عربی ترجمه شد. شاهنامه فردوسی مهمترین منبع شناخت تاریخ اساطیری ایران است.
پیشینه
آریاییها اقوامی بودند که از نخست در در داخل فلات ايران زندگي ميكردند. بعدها دسته اي از آنها به هند و دسته اي ديگر به سوي قفقاز و سپس اروپا كوچيدند. گروهی از این اقوام به نام پارتها در مناطق شمال شرقی ایران (خراسان و گرگان امروزی) ساکن شدند و گروه دیگری که ماد و پارس نامیده میشدند ،به سوی سرزمینهای جنوب غربی حرکت کردند( در اواسط قرن نهم پیش از میلاد، آشوریهای عراق برای تخستین بار ، از سرزمین پارسوآ به عنوان دشمن همسایه در کتیبههای خود یاد کردهاند. پژوهشگران نیز بر پایه این اسناد نتیجه گرفته امد که احتمالا مادها و پارسها ابتدا در شمال غربی ایران ساکن بودهاند و بعدها به دلایلی به سرزمینهای جنوبی رفتهاند) و در نهایت مادها در نزدیکی همدان و پارسها در استان فارس امروزی مستقر شدند. پش از قدرت گرفتن مادها و پارسها، قبایل مختلف دیگری از آریاییها هر کدام قلمرو کوچکی را به خود اختصاص دادند. از میان اقوام شناخته شده آن دوران می توان به مانناییها، اورارتوها و لولوبیها اشاره کرد که در اوایل هزاره اول پیش از میلاد ، حکومتهای مستقلی در شمال غربی ایران تشکیل داده بودند. گروههای دیگری در مارلیک گیلان ، حسنلوی آذربایجان ، زیویهٔ کردستان و… وجود داشتند که مدت کوتاهی در شمال و غرب ایران شاکن شدند. ما ابتدا به طور خلاصه به این اقوام پرداخته و سپس ادامهٔ بحث را پی میگیریم.
در اواسط هزاره دوم پیش از میلاد ، ایرانیان باستان با دستیابی به فناوری استخراج و ذوب آهن ، گام مهم دیگری در جهت پیشرفت و توسعهٔ خود برداشتند. از این زمان تا اواسط هزاره اول پیش از میلاد ، غرب فلات ایران شاهد نقل و انتقالات گسترده و ورود اقوام و فرهنگهای جدید از مرکز و شرق فلات ایران بود. کشف اثار بسیار نفیس از جنس طلا و نقره و همچنین سلاحها و ابزار آهنی و مفرغی (مفرغ آلیاژی است محکم تر از مس که از ترکیب دو فلز مس و قلع به دست میآید) بیانگر اوج هنرمندی مردم ساکن این ناحیهاست که ظاهرا از ثروت قابل توجهی برخوردار بودهاند. تپههای مارلیک گیلان یکی از معروفترین محوطههای باستانی این دورهاست. در بالای این تپه هه که در ۱۴ کیلومتری شهرستان رودبار در استان گیلان قرار دارند ، بیش از ۵۰ گور کشف شدهاست که در همه انها اشیای ارزشمند و منحصر به فردی چون پیکره سفالین انسان ، گاو کوهاندار و همچنین جامهای زرین و سیمین با نقوش قلم زنی شده بسیار زیبا قرار داشت. از دیگر مناطق باستانی این دوره می توان به تپههای املش ، کلاردشت و عمارلو در استانهای گیلان و مازندران ، تپه زیویه در استان کردستان، تپه حسنلو در استان آذربایجان غربی( گفتنی است قدمت اصلی تپه حسنلو به بیش از ۷۰۰۰ سال پیش برمی گردد ) و غار کلماکره در استان لرستان اشاره کرد. برخی از پژوهشگران معتقدند احتمالا ساکنان این مناطق اجداد مادها و هخامنشیها بودهاند؛ اما از طرفی در دست نبودن کتیبه معتبری باعث شدهاست باستان شناسان نتوانند به طور قطع دربارهٔ این مورد اظهار نظر کنند.
اساطیر و عقاید پیشآریایی در ایران
پیش از قدرت گرفتن مادها، تمدنهای آریایی منفردی در این سرزمین میزیستند که عمدتا با همسایگان خارج از فلات خود خویشاوندی زبانی نژادی و حتی مذهبی نداشته و خود گاهی دارای همبستگیهایی بودند. این اقوام شامل لولوبیها، گوتیها، کاسیها و اورارتوها میشدند. البته عیلامیان، نیز در جنوب شرقی فلات ایران دارای تمدن قدیمی و شناخته شدهای بودند اما از نژاد آریایی نبودند. این اقوام که نیمه جنوبی ایران و غرب و شمال غربی را در اختیار داشتند دارای اساطیری ویژه خود بودند. از اساطیر آنها اطلاع چندانی در دست نیست با اینحال اساطیر کاسیها تا اندازهای به تمدنهای ایرانی بعدی یعنی مادها و پارسها، شباهتهایی بویژه در نامها دارد. اساطیر عیلامی که قومی منفرد و البته دارای قرابتهای زبانی با دراویدیهای غیرآریایی هند، بودند با برخی اساطیر مندرج در ریگودا مشترک است. سنتها و عقاید این اقوام بدون شک در عقاید جامعه بعدیشان که تحت سیطره فرهنگی آریاییها بود تاثیر گذاشت. با قدرت گیری مادها وسپس پارسها، اساطیر جدیدتری که اساطیر جامع ایران شناخته میشوند آغاز شد. محققان بر این باورند که پیش از قدرت گیری مادها،شاخهای از آریاییان از ایران به هند مهاجرت ردند. برای همین است که صورت کهن اساطیر هندی شباهت بسیاری با صورتهای کهن اساطیر ایرانی میدارد. اسطورهشناسان گاه با کمک اساطیر قوم خویشاوند صورت کهن یا باستانی اسطورهای خاص را بازسازی میکنند. اثر هندوی که بیشتر از آثار هندو به کار اسطورهشناسی ایرانی میآید کتاب ریگودا به زبان سنسکریت است. با جایگیر شدن هندوان در سرزمین نو سیر تکاملی اسطورههای تا-حد-زیادی-مشترکِ ایشان تفاوت یافت. اساطیر ایران از اسطورههای اقوام بومی فلات ایران و اسطورههای میانرودانی تأثیری زیادی پذیرفت. محققان این تأثیرها را در جایجای اساطیر ایرانی نشان دادهاند.
ریشههای اساطیر آریایی
اساطیر هندی و ایرانی در بسیاری موارد نزدیک است. این نزدیکی گاهی در حد تشابه اسامی اشخاص و جایهاست.[۱] زبانهای بسیار نزدیک این دو گروه نیز ریشههای مشترک ایشان را تایید میکند. از اینرو ریشه اساطیر این دو ملت در گذشتههای دور یکسان بودهاست اما مهاجرت هندیان از فلات اریان به سرزمینهایی با طبیعت و شرایط اقلیمی و نیز اقوام بومی متفاوت تغییرات اساسی در اساطیر و معتقدات آئینی آنها پدید آوردهاست. در هر دوی این اساطیر نیروهای خیر و شر وجود دارند. نامهای خدایانشان نزدیک بهمدیگر است. آتش در باورهای ایرانی و هندی مقدس است و ستایش میشود و نیز مراسم قربانی برای خدایان را در حالتی مشابه با یکدیگر انجام میدادند.[۲]
شکلگیری اساطیر ایرانی
کهنترین نمونههایی که از صورت باستانی اساطیر ایران ماندهاست اشارههایی در اوستاست بهخصوص در یشتها. چون یشتها بیش از هر چیز مجموعهای سرودهای نیایشیاست اشارتهای مفصل به اسطورهها در آنها نیست. هر آنچه هست سربسته و کوتاهاست. وانگهی تدوینکنندگان یشتها از آشنایی شنونده با شخصیتهایی که نام برده میشدند مطمئن بودند. به هر حال همین اشارات کوتاه، و البته نسبتاً پرشمار، سخت به کار میآید. از جمله به کمک آنها صورت کهن نام شخصیتها را اندر توان یافت.
مفصلترین متنها دربارهٔ اساطیر ایران در نوشتههای زرتشتی به زبان فارسی میانهاست. تدوین نهایی اکثر آنها در اوایل دوران اسلامیاست. ولی بیشترشان مبتنی بر متنهای اواخر دوران ساسانیاست که بعضاً مطالبی مربوط به وقایع پس از حملهٔ تازیان به ایران نیز به کتاب اضافه کردهاند. شماری از نامورترین این کتابها عبارتاند از بندهشن، دینکرد، گزیدههای زادسپرم و روایت پهلوی.
تا پیش از تحقیقات جدید، تاریخ ایران (به طور سنتی) از زمانهای دور با اسطورهها آغاز شدی و اندکاندک به پادشاهان تاریخی رسیدی و با تاریخی واقعی پیوند خوردی. با تحقیقات جدید و غلبهٔ دیدگاه انتقادی، بسیاری از شخصیتهای اسطورهای-حماسی وجههٔ تاریخی خود را از دست دادند و نزد مردمان شخصیتهایی «اسطورهای» یا حد اقل «نیمه-تاریخی» تلقی شدند. مثلاً شاهان پیشدادی که به طور سنتی نخستین شاهان ایران و جهان دانسته شدندی امروز اسطورهای یا نیمه-تاریخی در شمار آیند. هنگامی که روایتی «اسطورهای» تلقی میشود خودبخود واقعیت تاریخی و عینی از آن سلب میشود. آنچه که امروز اسطوره خوانده میشود نزد پیشینیان واقعیتی ازلی و ابدی و مسلم بودی. تاریخنگاری مبتنی بر اسطوره — یا دستکم نوشتن تاریخ دیرین مبتی بر اسطوره — خاص ایرانیان نبود بلکه آنِ همهٔ نظامهای فکری کهن بودی: تاریخ عالم را با خلقت آغاز کردندی و تا زمان حال ادامه دادندی.
اساطیر کهن ایرانی
بنیان اساطیر ایرانی بر نبرد میان خوبی و بدی نهادهاست. اقوام هندوایرانی به دو رستهٔ کلی خدایان باور داشتندی: اهورهها [در منابع هندی اسورهها] و دیوان. خصلت این دو رستهٔ خدایان نزد ایرانیان و هندوان باژگونهٔ یکدیگر تحول یافت به این معنا که نزد هندیان اسورهها خدایان بد شدند و دیوان خدایان خوب؛ و نزد ایرانیان اهورهها خدایان نیک شدند و دیوان خدایان شرور. برای هردو گونهٔ خدایان قربانی کردندی. غرض از قربانی برای خدایان شرور، باج دادن به ایشان بود تا دست از سر مردمان بدارند. قربانی برای خدایان نیک در طلب یاری و برکت از ایشان رخ دادی.
نمای کلی جهان
در باورهای اساطیری ایرانیان پیش از زرتشت جهان صورتی گرد و هموار مانند یک بشقاب داشت. آسمان نیز سنگی و سخت مانند الماس تصور میشد. زمین در مرکز کاملا هموار و دست نخورده بود و هیچ حرکتی در میان زمین و ماه و ستارگان وجود نداشت. اما به دنبال تازش نخست اهریمن به زمین ناگهان دگرگون شد. در آن پویایی پدید آمد و کوهها ایجاد شدند و رودخانهها به جریان افتادند ماه و ستارگان به چرخش در آمد. در تصویر کلی دنیا در آن زمان، جهان به هفت اقلیم تقسیم شد که مرکز آن خونیرث نام داشت و شش سرزمین بصورت اقماری در اطراف آن بودند. آسمان نیز دارای سه مرتبه ستارهپایه، ماهپایه و خورشیدپایه بود. کوه تیره که در البرز قرار داشت مرکز عالم دانسته میشد.[۳]
در اساطیر ایرانی بیش از هر چیز نبرد خیر و شر و عناصری که در زیر آن دو رده بندی میشود، چشمگیر است. به عبارتی تفکر ایرانی در همه چیز در پی این ردهبندی است و جنبه اخلاقی نیرومندی به آن دادهاست. یکی دیگر از عناصری که در همین رده بندی اهمیت زیادی در فرهنگ ایرانی داشتهاست مفهوم شاه و فرهمندی او از طرف خداست. شاهی که در خدمت رده نیک باشد فره همیشه به او تعلق دارد، و هر کاری که او را از این رده خارج سازد باعث گسستن فره از اوست. بررسی این مسائل و این رده بندی فرهنگ و ریشههای فرهنگی ایرانی را روشن میسازد. در فرهنگ اساطیر ایران، تقابل خیر و شر وجود دارد و نه تقابل انسان و خدا. پیام اسطورههای ایرانی تقابل دو گوهر است؛ دو گوهر خیر و شر. یکی راستی و دیگری ناراستی، یکی خوشبویی و دیگری بویناکی، یکی روشنایی است و دیگری تاریکی» (برگرفته از مصاحبه جلال ستاری با دکتر فکوهی). کهن ترین نمونههایی که از صورت باستانی اساطیر ایران ماندهاست، اشارههایی در اوستا است، بخصوص در یشتها. چون یشت هابیش از هر چیز مجموعهای از سرودهای نیایشی هستند. اشارههای مفصل به اسطورهها در آنها وجود ندارد و هر چه هست سر بسته و کوتاهاست. تا آنجا که مفصل ترین متنها پیرامون اساطیر ایران در نوشتههای زرتشتی به زبان فارسی میانهاست.تدوین نهایی بیشتر آنها در اوایل دوران اسلامی است و بیشترشان مبتنی بر متنهای اواخر دوران ساسانی است و بعضی هم مطالبی مربوط به وقایع پس از حمله تازیان به ایران نیز به کتاب اضافه کردهاند. برخی از معروفترین این کتابها عبارتند از: بندهش، دینکرد، گزیدههای زادسیرم و روایت پهلوی. پیام اسطورههای ایرانی هم با توجه به تقابل دو الگوی خیر و شر، پیروی از الگوی خیر و وفاداری به آن است و اینکه بشر پیمان ببندد که دروغ نگوید. هر چند امروزه اسطورهها معنای واقعی خود را از دست دادهاند و ما دیگر کمتر شاهد درک معنای واقعی آنها هستیم. در واقع همان خدمتگزاری به مفاهیم خیر از پیامهای بزرگ اساطیری ایران است.
نیروهای شر
در اساطیر ایران چیزی که همه جا در همه روایات اساطیری مشاهده میشود حضور شر و نیروهای حافظ پلیدی در جهان است. این نیروهای شر که دستیاران اهریمن یا انگره مینو بشمار میآیند با نامهای دیو و دروج از ایشان یاد شدهاست. دیوان دروجان جنیستهای مذکر و مونث دارند و در برابر هر نیکی در جهان یک پلیدی است و حداقل یک دیو هم موکل بر آن پلیدیست. در برابر زندگی مرگ است؛ در برابر خوشی رنج و بیماری در برابر گرما، سرمای سخت سوزان و برابر راستی دروغ و برابر باران خشکسالی و دیو موکل بر آن اپوش است. در اساطیر ایران همیشه دنیا صحنه جدال میان این نیروهای پلیدی و اساطیر نیکوست، آنهایی که یاور آفریدههای گتیایی و نیک هستند.[۴]
ایزدان و امشاسپندان
در اوستا داستان خدایان و موجودات افسانهای غالباً «یشت»ها آمدهاست در یشتها اسطورههایی که منشاء ما قبل زردتشی دارند و نوعی ایدئولوژی کافرانه را منعکس میکنند در غالب سرودهای گوناگون آمده. مثلاً یشت ۵ (آبان یشت) به ایزدبانو «آناهیتا» اختصاص دارد و یشت ۱۰ (مهر یشت) به میترا. از کفرکیشی و تاریخ آن در یشتها که بیرون بیاییم در نیایشهای زردتشت میرسیم که باورهای اولیهٔ زردتشت است و در آنها نیز اشارههای جالبی به خلقت اولیه و یا عناصر سازندهٔ هستی بر مبنایی کاملاً اسطورهای دیده میشود در وندیداد نیز نهایتاً اصل دیدگاه مزدا علیه اهریمن «زردتشتی بازشناسانده میشود.» براساس این منابع خدایان ذکر شده در اساطیر ایرانی از این قرارند:
۱- اهوره مزدا ۲- اردوی سور اناهیتا ۳- ور ثرغنه ۴- میترا ۵- ویو ۶- تیشتویه [تیشتر، تشتر، تیر] ۷- آتر ۸- هومه (هوم)
در اوستا داستان خدایان و موجودات افسانهای غالباً «یشت»ها آمدهاست در یشتها اسطورههایی که منشاء ما قبل زردتشی دارند و نوعی ایدئولوژی کافرانه را منعکس میکنند در غالب سرودهای گوناگون آمده.
۱- اهوره مزدا وانگره مینیو
اهوره مزدا، اهورمزد، اهورامزدا، اورمزدا، اورمزد هرمزد، هرمز، هورمزد، هورمز، ارمس، هرمس، هرمست. تلفظهای گوناگون نام خدای بزرگ زردتشیان در زبانها و دورههای متفاوت است. معنای اصطلاحی این نام شامل؛ سروردانا، خدای غایی، خیرمطلق، خرد و معرفت آفرینندهٔ خورشید و ستارگان، روشنایی و تاریکی، انسانها و حیوانها تمام فعالیتهای فکری و جسمی است. معنای تحت اللفظی نام او ازین قرار است: بخش اول «اهور» از ریشه «اه» که بن هستی و هستن است و بخش دوم «مزدا» که از «من + ز+ دا» به معنای «فکردهنده» میباشد و ترجمهٔ آن در شاهنامه همان «خداوند جان و خرد» میباشد. معنای دیگر نیز حاکی ازین است که اهورا به معنای «سر، سرور، بزرگ و مولا» است و «مزدا» به معنای به یاد سپردن و به خاطر داشتن بنابراین «سروردانا» ترجمه اهورا مزدا خواهد بود. دشمن خونی اهورا مزدا، انگره مینو یا انگره مینیو است. انگره مینو در حقیقت نام اوستایی همان «اهریمن» یا «اهرمن» در پهلوی (فارسی) میانهاست. نامش به معنای «مینوی ستیزگر و دشمن» آمده از ویژگیهای او که نماد شر مطلق و برهم زننده نظم و ذاتاً دشمن خوبیهاست یکی داشتن سری بزرگ و زشت است که این ویژگی در شاهنامه هم به تمام دیوان و غولان نسبت داده شده. اهورا مزدا و اهریمن از ازل تا ابد باهم در جنگ بودهاند و زندگی در این جهان بازتابی از مبارزه کیهانی این دو است محل زندگی اهریمن شمال زمین است جایی که تمام دیوان «زیید و اصلاح» از پشت کوه آمدن نیز ریشهای اسطورهای دارد که در آن تلویحاً فرد پشت کوهی یعنی «دیوسیرت» که کم کم معنای «نادان» به خود گرفتهاست. اهریمن به ۳ شکل غیر از شمایل خودش ظاهر میشود. ۱- چلپاسه (مارمولک) ۲- مار ۳- جوان انگره مینیو خود خالق دیوان دیگر نیز هست مثلاً (ایشمه و دیو خشم) یا اژی دها که همان ضحاک شاهنامه باشد. وی گر چه در شاهنامه پادشاهی ماد دوش توصیف شده اما در اوستا دیوی است سه سر، شش چشم و سه پوزه که بدنش پر از چلپاسه و عقرب است. به هر حال آنچه براساس متون زردتشی بر میآید در آخرالزمان نهایتاً این اهورامزدا است که بر اهریمن غلبه میکند و او را برای همیشه از بین میبرد و پس از آن تنها خیر و نیکی و نور و سلامتی در جهان باقی خواهد ماند.
معنای اصطلاحی این نام شامل؛ سروردانا، خدای غایی، خیرمطلق، خرد و معرفت آفرینندهٔ خورشید و ستارگان، روشنایی و تاریکی، انسانها و حیوانها تمام فعالیتهای فکری و جسمی است.
۲- اردوی سور آناهیتا: این عنوان اوستایی ایزد بانویی است که ما با نام آناهیت، آناهیتا و ناهید در پهلوی میشناسیم آناهیت که تلفظ صحیح آن اناهیت است از دو بخش تشکیل شدهاست» «اَ» که ادات نفی است و آهیت یعنی آلوده و پلید و بنابراین اناهیت به معنای به دور از/پلیدی/ است. چون اَ به آهیت رسیده و تلفظ آن را مشکل کردهاست یک «ن» به آن میان اضافه شده که در کلمه «انایران» یعنی مملکت خارجی و غیر ایرانی نیز دیده میشود و یا «انیران» که تلفظی آسانتر از همین واژهاست. آناهیتا ایزدبانوی همه آبهای روی زمین است و سرچشمه اقیانوس کیهانی او برگردونهای سوار است که ۴ اسب او را میکشند: باد، باران، ابر و تگرگ او را پاک کننده تمام صلبها و رحمها میدانند و تصفیه کننده شیر در سینه مادران از آنجا که با زندگی در رابطهای مستقیم است جنگجویان هنگام نبرد به او متوسل میشدهاند و پیروزی را از او طلب میکردند.
آبان یشت درباره اوست و هنگامی که زردتشت از او میپرسد چگونه او را میپرستند پاسخ میدهد: - از هنگام برآمدن خورشید تا به وقت فرو رفتن خورشید از این «زور» [نوعی آب مقدس] من تو توانی نوشید (ونیر) آتربانانی [آتشبان] که از پرسش و پاسخ آگاهند و خردمند آزمودهای که کلام مقدس در او حلول کرده باشد. همین جمله کوتاه درباره این دوشیزه زیبای تاج بر سر که در آسمان است و بر تاجش صد ستاره دارد و در گوشش گوشواره چهار گوش، نشانههایی از تفکرات مسیحی و بودایی را درباره نوشندگی و حلول کلام مقدس در بدن موبد و ... نیز نشان میدهد و خدا میداند که کدام مقدم بودهاند.
اسطورههای آفرینش
اسطورههای پایان جهان
تاریخ اساطیری ایران
پیشدادیان
پیشدادیان اولین سلسله تاریخ ایران بنابر متون اساطیری هستند که نسبتشان به کیومرث می رسد. این سلسله از شاهان که آغاز تمدن بشری را برای ایرانیان آورده اند و توانستند آتش و بهره گیری از فلزات و سایر جانداران و اسیر نمودن دیوان را در کارنامه خود ثبت کنند. از کیومرث آغاز و به گرشاسپ ختم می شود. با اینحال تمامی این ها در اوستا شخصیت های اساطیری و در متون زرتشتی دوره ساسانی خدایان ایزدر نژادند. اما در شاهنامه صرفا شاهانی هستند که فره ایزدی دارند. روایت فردوسی در شاهنامه از تبار پیشدادیان با موازین فکری اسلامی منطبق تر شده است.
کیانیان
کیانیان دومین سلسله اساطیری ایران هستند که در شاهنامه فردوسی برابر دوره های حماسی قرار میگیرد. با کی قباد آغاز می شود و به دارای دارایان ختم می شود. در این دوره دین زرتشتی عرضه می شود و تغییراتی بنیادین را در تاریخ اساطیری ایران می بینیم. مهمترین رخدادهای این دوره به جنگ های ایران و توران مربوط می شود. داستان آرش کمانگیر به روایت های این دوره اختصاص دارد. در شاهنامه با حماسه همراه است و در آن رستم که در متون زرتشتی شخصیتی کم فروغ است اوج میگیرد. این شاهان را احتمالا شاهان محلی شرق ایران دانسته اند. ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه هخامنشیان را برابر کیانیان قرار داده . با آنها یکی فرضشان کرده است. با این حال مشخص است آخرین شاه کیانی که در متون اساطیری مغلوب اسکندر می شود دارای دارایان همان داریوش سوم هخامنشی است.
آمیختگی تاریخ اساطیری و تاریخ واقعی
اساطیر متاخر ایران باستان
اساطیر زروانی
اساطیر مانوی
روایات و باورهای اسطورهای
منابع اسطورههای ایرانی
اساطیر ایرانی در دوره اسلامی
پس از آمدن اسلام به ایران، بسیاری از اسطورههای ایرانی کنار گذاشته شد یا حداقل از رونق و رسمیت افتاد. اسطورههای مربوط به خلقت، کردارهای ایزدان و کلاً یزدانشناسی نیروهای فراطبیعی، و پیشبینیهای مربوط به پایان جهان از آن جملهاست. برخلاف موارد ذکر شده، کردارهای شخصیتهای اسطورهای در قالب حماسه به فارسی نو انتقال یافت و تا اندازهٔ زیادی حفظ شد. چنان که بزرگترین اثر حماسی تاریخ ایران شاهنامه فردوسی در دوران اسلامی نوشته شدهاست. شاهنامه از نظر ادبی و حماسی بر همهٔ آثار دورانهای پیش برتری شگرف میدارد.
با آمدن اسلام به ایران اساطیر سامی با اساطیر ایرانی اندر آمیخت. حتی پارهای ایرانیان کوشیدند که نوعی رابطهٔ چه بسا همارزی میان شخصیتهای اسطورهای این دو چهارچوب کاملاً متفاوت برقرار سازند. پس زمان و مکان و شخصیتهای اسطورهای دو نظام اسطورهای ایرانی و سامی با هم خلط شد. مثلاً در اساطیر ایرانی پدر و مادر انسان آیودامن( یا مشیا) و مشیانی است. در دوران اسلامی عدهای آیودامن را با آدم که نخستینِ مردمان در اساطیر سامیاست یکی دانستند و ظاهرا نیز همینگونه است.
در کنار اندرآمیختگی اساطیر ایرانی و سامی که با گذشت زمان فزونی مییافت، اساطیر ایرانی، نزد اقلیت زرتشتی به حیات و تحول ادامه دادند. از مهمترین این تحولات تغییراتی بود که در پیشبینیهای مربوط به آخرالزمان صورت پذیرفت. اشارات به مهاجمان تازی و دین جدید فاتحان بیشتر شد. این هم در آثار پهلویای که پس از اسلام نوشته شدهاست دیده میشود و هم در آثار آتیای که زرتشتیان به پارسی تدوین کردند.
پژوهش در اساطیر ایران
جستارهای وابسته
پانویس
منابع
- هینلز، جان (۱۳۸۸)، شناخت اساطیر ایران، ترجمهٔ ژالهٔ آموزگار و احمد تفضلی، تهران: نشر چشمه، شابک ISBN ۹۶۴-۶۱۹۴-۰۶-۰ مقدار
|شابک=
را بررسی کنید: invalid character (کمک) پارامتر|چاپ=
اضافه است (کمک) - باقری، مهری (۱۳۸۶)، دینهای ایران باستان، تهران: بندهش، شابک ISBN ۹۶۴-۳۴۱-۵۹۰-۲ مقدار
|شابک=
را بررسی کنید: invalid character (کمک) پارامتر|چاپ=
اضافه است (کمک) - موله، م. (۱۳۸۶)، ایران باستان، ترجمهٔ آموزگار، ژاله، تهران: توس، شابک ISBN ۹۶۴-۳۱۵-۲۶۱-۱ مقدار
|شابک=
را بررسی کنید: invalid character (کمک) پارامتر|چاپ=
اضافه است (کمک) - نفیسی، سعید (۱۳۸۸)، تاریخ تمدن ایران ساسانی، تهران: پارسه، شابک ISBN ۹۷۸-۶۰۰-۵۰۲۶-۶۲-۷ مقدار
|شابک=
را بررسی کنید: invalid character (کمک) پارامتر|چاپ=
اضافه است (کمک) - بهار، مهرداد (پاییز ۱۳۸۴)، پژوهشی در اساطیر ایران (پارهٔ نخست و پارهٔ دویم)، به کوشش ویراستار کتایون مزداپور. (ویراست ویرایش ۳)، تهران: آگه، شابک ISBN ۹۶۴-۳۲۹-۰۰۹-۳ مقدار
|شابک=
را بررسی کنید: invalid character (کمک) پارامتر|چاپ=
اضافه است (کمک) - عفیفی، رحیم (۱۳۷۴)، اساطیر و فرهنگ ایران در نوشتههای پهلوی، تهران: انتشارات توس، شابک ISBN ۹۶۴-۳۱۵-۷۳۷-۸ مقدار
|شابک=
را بررسی کنید: invalid character (کمک)
پیوند به بیرون
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ اسطورهشناسی ایرانی موجود است. |