ابن حزم: تفاوت میان نسخهها
جز ربات:افزودن الگو ناوباکس {{منطق}}+تمیز (۹.۱) |
Tzion.iran (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: نیازمند بازبینی ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''ابن حزم، ابومحمد علیبناحمدبنسعید''' (۳۸۴-۴۵۶ قمری) (۹۹۴-۱۰۶۴م). [[فقیه]]، [[محدث]]، [[فیلسوف]]، [[عالم ادیان]] و مذاهب، ادیب و شاعر و یکی از درخشانترین چهرههای فرهنگ اسلامی در [[اندلس]] بودهاست. پدرش از بزرگان اهل [[قرطبه]] بود و در دولت [[عامری]] سمت وزارت را بهعهده داشت |
'''ابن حزم، ابومحمد علیبناحمدبنسعید''' (۳۸۴-۴۵۶ قمری) (۹۹۴-۱۰۶۴م). [[فقیه]]، [[محدث]]، [[فیلسوف]]، [[عالم ادیان]] و مذاهب، ادیب و شاعر و یکی از درخشانترین چهرههای فرهنگ اسلامی در [[اندلس]] بودهاست. پدرش از بزرگان اهل [[قرطبه]] بود و در دولت [[عامری]] سمت وزارت را بهعهده داشت |
||
به گفته ي بزرگان اهل سنت، ابن حزم را چگونه مي توان توصيف كرد : چه بگوئیم درباره شخصیّتى که همه فقهاى عصرش بر گمراه کنندگى او اجماع کرده، و از او بدگویى نموده، و مردم را از نزدیک شدن به او برحذر داشته اند، و به خاطر وجود گمراهى و انحرافات در آثار و تألیفاتش فتوا به سوزاندن آنها داده اند؛ آن گونه که در «لسان المیزان»(1) آمده است. و آلوسى در تفسیرش از او چنین یاد مى کند: «الضالّ المضلّ»(2)؛ (او گمراه و گمراه کننده است). |
|||
و چه بگوئیم درباره نویسنده اى که از دروغ بستن به خدا و پیامبرش(صلى الله علیه وآله)، و از گستاخى نسبت به مقدّسات شرع نبوى، و نسبت دادن هر نوع فحشا و فساد به مسلمانان، و طرح سخنان باطل و نظرات پوچ، هیچ باکى ندارد. |
|||
و چه بگوئیم درباره گوینده پرگویى که ریشه سخنانش نامعلوم، و نظراتش خارج از کتاب و سنّت است. و هنگام فتوا دادن به ناحق فتوا مى دهد، و هنگام حکم کردن دروغ مى گوید و مسائلى را به امّت اسلامى نسبت مى دهد که آنان از آن مبرّا هستند، و مطالبى به امامان و حافظان مذهب مى بندد که از آن بسیار دور مى باشند. و آثار و نوشته هاى این شخص، نشان دهنده گمراهى او و مؤیّد نظرات عموم است.(3) |
|||
(1). لسان المیزان، ج 4، ص 200؛ (ج 4، ص 229، شماره 5737). |
|||
(2). تفسیر آلوسى، ج 21، ص 76. |
|||
(3). گردآوری از کتاب: گزیده ای جامع از الغدیر، علامه شیخ عبدالحسین امینی، ترجمه محمد حسین شفیعی شاهرودی، موسسه میراث نبوت، چاپ سوم، ص 90. |
|||
== زندگینامه == |
== زندگینامه == |
نسخهٔ ۲۶ فوریهٔ ۲۰۱۵، ساعت ۱۲:۳۶
ابن حزم، ابومحمد علیبناحمدبنسعید (۳۸۴-۴۵۶ قمری) (۹۹۴-۱۰۶۴م). فقیه، محدث، فیلسوف، عالم ادیان و مذاهب، ادیب و شاعر و یکی از درخشانترین چهرههای فرهنگ اسلامی در اندلس بودهاست. پدرش از بزرگان اهل قرطبه بود و در دولت عامری سمت وزارت را بهعهده داشت به گفته ي بزرگان اهل سنت، ابن حزم را چگونه مي توان توصيف كرد : چه بگوئیم درباره شخصیّتى که همه فقهاى عصرش بر گمراه کنندگى او اجماع کرده، و از او بدگویى نموده، و مردم را از نزدیک شدن به او برحذر داشته اند، و به خاطر وجود گمراهى و انحرافات در آثار و تألیفاتش فتوا به سوزاندن آنها داده اند؛ آن گونه که در «لسان المیزان»(1) آمده است. و آلوسى در تفسیرش از او چنین یاد مى کند: «الضالّ المضلّ»(2)؛ (او گمراه و گمراه کننده است). و چه بگوئیم درباره نویسنده اى که از دروغ بستن به خدا و پیامبرش(صلى الله علیه وآله)، و از گستاخى نسبت به مقدّسات شرع نبوى، و نسبت دادن هر نوع فحشا و فساد به مسلمانان، و طرح سخنان باطل و نظرات پوچ، هیچ باکى ندارد. و چه بگوئیم درباره گوینده پرگویى که ریشه سخنانش نامعلوم، و نظراتش خارج از کتاب و سنّت است. و هنگام فتوا دادن به ناحق فتوا مى دهد، و هنگام حکم کردن دروغ مى گوید و مسائلى را به امّت اسلامى نسبت مى دهد که آنان از آن مبرّا هستند، و مطالبى به امامان و حافظان مذهب مى بندد که از آن بسیار دور مى باشند. و آثار و نوشته هاى این شخص، نشان دهنده گمراهى او و مؤیّد نظرات عموم است.(3) (1). لسان المیزان، ج 4، ص 200؛ (ج 4، ص 229، شماره 5737). (2). تفسیر آلوسى، ج 21، ص 76. (3). گردآوری از کتاب: گزیده ای جامع از الغدیر، علامه شیخ عبدالحسین امینی، ترجمه محمد حسین شفیعی شاهرودی، موسسه میراث نبوت، چاپ سوم، ص 90.
زندگینامه
ابومحمد نیز در همان جوانی به وزارت منصوب گشت. در همان ابتدا در ادبیات و اخبار گذشتگان و شعر، در منطق و اجزاء فلسفه به استادی رسید و تاثیری بر وی نهاد، این علم وی را در نگارش کتابهایی مساعدت کرد که در آن رویکرد قابل توجهی به علم منطق، که آن را بر دیگر علوم برتر میدانست، داشت. او علم منطق را در رأس علوم اسلامی میدانست و رنجهای بسیاری را بهخاطر آن متحمل گشت. در علوم نقلی تبحر فراوانی یافت.
اعتقادات
او ابتدا بر اساس فقه شافعی عمل مینمود و سپس اجتهادش او را به این اندیشه رسانید که بطور کامل قیاس را؛ چه آشکار و چه پنهان، نفی کند و تنها ظاهر نص و عموم کتاب و حدیث را قبول داشته باشد و معتقد به برائت اصلی و استصحاب حال باشد و در این زمینه کتابهای بسیار نوشت و بر این عقید مناظرهها نمود و درشت گویی و قلمفرساییها کرد و در ارتباط با امامان مذاهب ادب و احترام را کنار نهاد و درعوض به عبارات ناخوشایند و ناسزا و سخنان ناروا دربارهٔ ایشان پرداخت،
ویژگی های شخصیتی
بر پایه نوشتههای خود ابن حزم و گزارشهای تاریخ نگاران، بیگمان میتوان گفت که وی از لحاظ روان شناسی فردی، مردی ویژه بوده و برخی از این ویژگیهای وجودیش، در دوران زندگانی وی انگیزه رنجها و ناآرامیهای گوناگون برای او شده بوده است. ابن حزم از یک سو دارای روحی بسیار حساس، طبعی شاعرانه و در دوستیهایش با انسانهای همگون خود بسیار استوار و وفادار بوده و از سوی دیگر در باورها و اندیشههایش سخت تعصب میورزیده است. ابن حزم خود درباره خلقیات خویش مینویسد: من در سرشت خود دو طبیعت دارم که زندگی من با آنها هرگز گوارا نیست. و گرد آمدن آنها مرا از زندگانی بیزار میکند و گاه آرزو میکنم که از خویش گریزان شوم، تا از رنجی که به خاطر آنها میکشم، آزاد شوم: یکی وفاداری است که هیچ تلونی بدان آمیخته نیست و در حضور و غیاب و نهان و آشکار یکسان است، و زاییده الفتی است که نمیگذارد روحم از آنچه به آن خو گرفته است، روی گردان شود، و نیز نمیگذارد که از دست دادن کسانی را که با ایشان مصاحب بودهام، از خاطر بگذرانم؛ و دیگری عزت نفسی است که به ستم تن نمیدهد، و مرا به کمترین دگرگونی در رفتار آشنایانم حساس میکند، چنانکه مرگ را بر آن رجحان میدهم. هر یک از این دو سجیّه مرا به سوی خود میکشد. من جفا میبینم و بر خود همواره میسازم، بسیار شکیبایی میکنم و انتظار میکشم، که دشوار کسی توانایی آن را دارد.[۱] بدین سان شگفتی ندارد که گفتهاند وی در تبلیغ عقاید و نظریات خود و دفاع از آنها سخت بیپروا بوده و از این رهگذر دشمن تراشی میکرده و رنجهای فراوان متحمل میشده است. با توجه به خصلت وفاداری وی میتوان هواداری استوار و حتی تعصبآمیز او را در برابر فرمانروایان اموی توجیه کرده، و از همین روست که ناگواریها، رنجها، تبعیدها و در به دریهایی که در آن دوران آشفتگی و فروپاشی سیاسی - اجتماعی اندلس نصیب وی شده بود.
نقدها
به علت ساز وکاری که پیش گرفته بود دستههایی از مسلمانان از نوشتههای وی رویگرداندند و او را رها ساخته و از وی گریختند و زمانی مورد آزار قرار گرفت. برخی از علما به او توجه کرده و در کارهایش به قصد انتقاد و بهره بردن و گرفتن و نیز مواخذه نمودن جستجو و تحقیق نمودند و در آن مروارید گرانبهایی را یافتند که در پوستهای بیارزش پیچیده شدهاست. بنابراین گاه از آن به وجد میآمدند و گاه خرسند میگشتند و گاه از یکهتازی او به تنگ میآمدند. روی هم رفته کمال و تواناییاش مورد توجه بود. جز سخن محمد، سخن هر کس را که میخواست میپذیرفت یا رها مینمود.
در تمامی علوم دست میبرد و تبحر کسب مینمود. در نقل احادیث مهارت بسیار داشت و در نظم و نثر ید طولایی داشت. انسانی دیندار و بسیار خیر بود و اهداف زیبایی در سر داشت و نوشتههایش مفید بود. علاقهای به ریاست نداشت و در خانه میماند و سرگرم علم و دانش میماند. ما دربارهٔ او زیادهروی نمیکنیم،
نظر دیگران
- ابو حامد غزالی میگوید: دربارهٔ اسماء خداوند -تعالی- کتابی را یافتم که ابومحمد بن حزم اندلسی آن را نگاشته و نشانهٔ قدررت بالای حفظ و حضور ذهن بسیار او است.
- امام ابوالقاسم صاعد بن احمد میگوید: ابن حزم در بین همهٔ اهالی اندلس علوم اسلامی را بیشتر در خود گردآورده بود و علوم سخنوری او وسیعتر از همگان بود و در علم بلاغت و شعر ذوق زیادی داشت و دارای شناخت فراوانی بر زندگینامهها و اخبار گذشتگان بود. پسر او دربارهٔ چهارصد تالیف پدرش، ابومحمد، به من خبر داد که بالغ بر هشت هزار صفحه بود.
- ابوعبدالله حمیدی میگفت ابن حزم حافظ حدیث و فقه بود و احکام را از کتاب و سنت استنباط مینمود، در انواع علوم خود را مشغول میداشت، به علم خویش عمل میکرد، کسی را مانند او ندیدهام که هوش، سرعت حفظ، تقوا و دینداری همه را با هم داشته باشد. در ادبیات و شعر شایستگی و ذوقی سرشار داشت، هرگز کسی را ندیدهام که مانند وی با چنان سرعتی بصورت فیالبداهه شعر بسراید. شعرهای بسیاری دارد که آنها را بر اساس حروف الفبا جمع کردهاست.
آثار
ابورافع، پسر ابنحزم پس از مرگ وی اعلام کرد که وی 400 اثر از خود بهجای گذاشته است که این آثار مکتوب بالغ بر 80000 صفحه میشود.[۲] بدین سان وی را از لحاظ کثرت نوشتههایش با محمد بن جریر طبری نویسنده تاریخ مشهور مقایسه کردهاند.[۳] اما از همه این نوشتهها اکنون جز چند کتاب و تعدادی رساله باقی نمانده است. ابن حزم تالیفات مهمی دارد که بزرگترین آنها کتاب "الإیصال إلی فهم کتاب الخصال" حاوی پانزده هزار صفحه و کتاب "الخصال الحافظ لجمل شرائع الإسلام مشتمل بر دو جلد، کتاب "المجلی" دربارهٔ فقه یک جلد، کتاب "المحلی فی شرح المجلی بالحجج والآثار" هشت جلد، کتاب "حجة الوداع" محتوی یکصد و بیست صفحه، کتاب "قسمة الخمس فی الرد علی إسماعیل القاضی" یک جلد، کتاب "الآثار التی ظاهرها التعارض ونفی التناقض عنها" حاوی یک هزار صفحه که البته آن را به پایان نرسانیدهاست، کتاب "الجامع فی صحیح الحدیث" بدون اسانید، کتاب "التلخیص والتخلیص فی المسائل النظریة"، کتاب "ما انفرد به مالک وأبو حنیفة والشافعی".