غوریان: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بگذار بماند/خنثی‌سازی ویرایش 19521135 توسط Shamsheri (بحث)
Alirezabadrloo76 (بحث | مشارکت‌ها)
(۴۱ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۴۳: خط ۴۳:
فرهنگ، افغانستان در پنج قرن اخیر، صفحهٔ ۲۹</ref><ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.babur.org/babur/index.php?option=com_content&view=article&id=74:2010-12-15-16-13-41&catid=45:2010-10-10-13-33-05&Itemid=64|عنوان=ترکان و زبان فارسی|ناشر=انجمن فرهنگی بابر}}</ref> طرفداران این نظریه به گرایش‌های [[شیعه|شیعی]] سلاطین آنان که به دست [[علی بن ابی‌طالب]] مسلمان شدند و هزاره‌های شیعه مذهب ساکن در حدفاصل هرات و غزنه (قلمرو تاریخی غوریان) استدلال می‌کنند<ref>[[دانشنامه ایرانیکا|Encyclopædia Iranica]], "Ghurids", [[کلیفورد ادموند باسورث|C.E. Bosworth]], ([http://www.iranicaonline.org/newsite/articles/v10f6/v10f610.html LINK]): ''«... The Ghurids came from the Šansabānī family. The name of the eponym Šansab/Šanasb probably derives from the Middle Persian name Wišnasp (Justi, Namenbuch, p. ۲۸۲).... The chiefs of Ḡūr only achieve firm historical mention in the early 5th/11th century with the Ghaznavid raids into their land, when Ḡūr was still a pagan enclave. Nor do we know anything about the ethnic stock of the Ḡūrīs in general and the Šansabānīs in particular; we can only assume that they were eastern Iranian Tajiks.... The sultans were generous patrons of the Persian literary traditions of Khorasan, and latterly fulfilled a valuable role as transmitters of this heritage to the newly conquered lands of northern India, laying the foundations for the essentially Persian culture which was to prevail in Muslim India until the 19th century....»''</ref> و در برابر، عده‌ای نیز آنها را تاجیک دانسته‌اند.<ref>[[دانشنامه اسلام|Encyclopaedia of Islam]], "Ghurids", C.E. Bosworth, Online Edition, ۲۰۰۶: ''«... The Shansabānīs were, like the rest of the '''Gh'''ūrīs, of eastern Iranian [[مردم تاجیک|Tājik]] stock....»''</ref> غوریان به ''ملوک شَنسَبانی'' یا ''آل شنسب'' نیز مشهور بوده‌اند. علت شهرت این دو سلسله به شنسبی، انتساب آنان به شخصی است به نام ''حسن'' ''شنسب''<ref>{{یادکرد وب|نام خانوادگی=ویکی|نام=پارسی|نشانی=http://www.parsi.wiki/fa/wiki/topicdetail/c5a0326f79754d4393e3a768a982e19d|عنوان=حسن شنسب {{!}} پارسی ویکی|بازبینی=2017-04-06}}</ref> که می‌گویند در صدر اسلام می‌زیسته‌است و بدست [[علی ابن ابی طالب]] اسلام آورده‌است.<ref>{{یادکرد وب|نام خانوادگی=Saleminejad|نام=Hossein|کد زبان=en|نشانی=https://www.vajehyab.com/dehkhoda/%D8%BA%D9%88%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%86-2|عنوان=معنی غوریان {{!}} لغت‌نامه دهخدا|بازبینی=2017-04-04}}</ref>
فرهنگ، افغانستان در پنج قرن اخیر، صفحهٔ ۲۹</ref><ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.babur.org/babur/index.php?option=com_content&view=article&id=74:2010-12-15-16-13-41&catid=45:2010-10-10-13-33-05&Itemid=64|عنوان=ترکان و زبان فارسی|ناشر=انجمن فرهنگی بابر}}</ref> طرفداران این نظریه به گرایش‌های [[شیعه|شیعی]] سلاطین آنان که به دست [[علی بن ابی‌طالب]] مسلمان شدند و هزاره‌های شیعه مذهب ساکن در حدفاصل هرات و غزنه (قلمرو تاریخی غوریان) استدلال می‌کنند<ref>[[دانشنامه ایرانیکا|Encyclopædia Iranica]], "Ghurids", [[کلیفورد ادموند باسورث|C.E. Bosworth]], ([http://www.iranicaonline.org/newsite/articles/v10f6/v10f610.html LINK]): ''«... The Ghurids came from the Šansabānī family. The name of the eponym Šansab/Šanasb probably derives from the Middle Persian name Wišnasp (Justi, Namenbuch, p. ۲۸۲).... The chiefs of Ḡūr only achieve firm historical mention in the early 5th/11th century with the Ghaznavid raids into their land, when Ḡūr was still a pagan enclave. Nor do we know anything about the ethnic stock of the Ḡūrīs in general and the Šansabānīs in particular; we can only assume that they were eastern Iranian Tajiks.... The sultans were generous patrons of the Persian literary traditions of Khorasan, and latterly fulfilled a valuable role as transmitters of this heritage to the newly conquered lands of northern India, laying the foundations for the essentially Persian culture which was to prevail in Muslim India until the 19th century....»''</ref> و در برابر، عده‌ای نیز آنها را تاجیک دانسته‌اند.<ref>[[دانشنامه اسلام|Encyclopaedia of Islam]], "Ghurids", C.E. Bosworth, Online Edition, ۲۰۰۶: ''«... The Shansabānīs were, like the rest of the '''Gh'''ūrīs, of eastern Iranian [[مردم تاجیک|Tājik]] stock....»''</ref> غوریان به ''ملوک شَنسَبانی'' یا ''آل شنسب'' نیز مشهور بوده‌اند. علت شهرت این دو سلسله به شنسبی، انتساب آنان به شخصی است به نام ''حسن'' ''شنسب''<ref>{{یادکرد وب|نام خانوادگی=ویکی|نام=پارسی|نشانی=http://www.parsi.wiki/fa/wiki/topicdetail/c5a0326f79754d4393e3a768a982e19d|عنوان=حسن شنسب {{!}} پارسی ویکی|بازبینی=2017-04-06}}</ref> که می‌گویند در صدر اسلام می‌زیسته‌است و بدست [[علی ابن ابی طالب]] اسلام آورده‌است.<ref>{{یادکرد وب|نام خانوادگی=Saleminejad|نام=Hossein|کد زبان=en|نشانی=https://www.vajehyab.com/dehkhoda/%D8%BA%D9%88%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%86-2|عنوان=معنی غوریان {{!}} لغت‌نامه دهخدا|بازبینی=2017-04-04}}</ref>


== اصل ونسب غوریان ==
== فهرست فرمانروایان غوری ==
نسب غوریان به ضحاک پادشاه افسانه ای پیشدادیان می رسد که پس از جمشید در ایران حکومت می کرده است.با گرفتاری [[ضحاک]] به دست فریدون فرزندان ودوتن ازبرادران بسطام به نام های سوری وسام به نهاوند رفتند پس از مدتی سام از دنیا رفت سوری دختر خود به پسر سام خودداری کرد اما دختری که دلباخته ی عموزاده بود وی را از این امر با خبر کرد پس هردو گریختند وبه کوهپایه های غور رفتندودر انجا اقامت گزیدند.<ref>{{پک|اصغر فروغی ابری|ک=تاریخ غوریان|ص=ص9}}</ref>
نام‌های فرمانروایان غوری بشرح زیر است:


=== غوریان یا شنسبانیان ===
(افغانستان و هندوستان)

== الف – غوریان فیروزکوه و غزنه (شاخهٔ اصلی) ==
[[پرونده:Asia 1200ad.jpg|بندانگشتی|چپ|300px|[[آسیا]] در [[۱۲۰۰ (میلادی)|۱۲۰۰م]]، نشان دهنده غوریان و همسایگانش]]
[[پرونده:Asia 1200ad.jpg|بندانگشتی|چپ|300px|[[آسیا]] در [[۱۲۰۰ (میلادی)|۱۲۰۰م]]، نشان دهنده غوریان و همسایگانش]]
== امرای غوری ==
* ۱– عزالدین حسین‌بن حسن‌بن محمد ۴۹۳
*بنجی بن نهاران
او از امرای قدرتمند غور و معاصر با [[هارون الرشید]] بود او وشیش بن بهرام مدعی دیگر حکومت بر غور بوده است ان دو با همدیگر نزاع کردندونتوانستنداختلافات خود راحل کنند پس پیش هارون الرشید رفتند هارون الرشید منشور حکومت غور را به بنجی بن
نهاران داد تا اینکه حکومت غور در فرزندانش تداوم یافت.
*سوری بن محمد
سوری فرزند امیر بنجی ومعاصر [[یعقوب لیث صفاری]] بود،ممالک غور بیشتر در ضبط او بود در این زمان مسلمانان و مشرکان با همدیگر اختلاف داشتندوصفاریان وسامانیان در تلاش برای فتح قلاع غور بودند
*محمد سوری
باتوجه به بوته به بعد زمانی بین امارت سوری ومحمد سوری به آسانی نمی توان پذیرفت که وی فرزند سوری بوده است بلکه به احتمال زیاد فرزند زاده ی او بوده است بخشی از زندگی سیاسی ونظامی محمد سوری رابطه ی او با سلطان محمود غزنوی است وی ملک غوررا تحت ضبط خویش در آورده بود او که هوای استقلال در سر داشت سرانجام باتکیه براستعداد نظامی خویش واعتماد به قلاع مستحکم غور استقلال برافراشت سرانجام [[محمودغزنوی]] با حیله ی جنگی توانست اورا شکست دهد.
*ابوعلی محمد بن سوری
سلطان محمود پس از غلبه بر محمد سوری حکومت غور را به فرزند او ابوعلی داد ابوعلی به سبب رابطه ی حسنه با دربار غزنین،مشکل خارجی نداشت غوریان در ایام امارت او دررفاه امنیت به سر می بردند در این زمان [[مسعود غزنوی]] در هند بوده وبه غور توجهی نداشته تا اینکه عباس بن شیث توانسته اورا اسیر کند وخود را به عنوان جانشین وی معرفی کند.
*عباس بن شیث
عباس از ضعف وهرج ومرجی که بعد از شکست سلطان مسعود از [[سلجوقیان]] درنبرد دندانقان در سال۴۳۱ق عارض دربار غزنین شد برای قطع رابطه ی غور از غزنین کوشید وبازندانی کردن عمویش امور غور را بر عهده گرفت.
*محمد بن عباس
سلطان ابراهیم پس از دستگیر کردن اوفرزندش را به امارت رساند.
*قطب الدین حسن
از انتقال امارت غور به قطب الدین حسن که به احتمال زیاد فرزند محمد بن عباس بود اطلاعات دقیقی در دست نیست.وی مانند پدرش به دینداری،عدالت ورعیت پروری شهرت داشته است. در عهد امارت وی غور گرفتار جنگهای داخلی بوده است چنان‌که مشغله ی اصلی قطب الدین حسن فرو نشاندن شورش ها بود که در این را به قتل رسید.
*عزالدین حسین
به حکم [[مسعود بن ابراهیم غزنوی]] به امارت غور رسید با مرگ مسعود بن ابراهیم در سال ۵۰۹ق واختلاف فرزندانش برسر جانشینی او،غزنویان خود تحت سلطه سلطان سنجر سلجوقی قرار گرفته وخراجگزار وی شدند.<ref>{{پک|اصغر فروغی ابری|ک=تاریخ غوریان|ص=ص14-26}}</ref>

== روابط غوریان با خلافت عباسی ==
غوریان به این دلیل که به دست حضرت علی مشرف به دین اسلام شده بودندافتخارمیکردند واز سیاست های ظالمانه ی [[بنی امیه]] پیروی نمی کردند واز بسیاری از اخبارچنین برمی اید که والیان اموی برای به اطاعت درآوردن غوریان با آنها نبرد کرده اند<ref>{{پک|اصغر فروغی ابری|ک=تاریخ غوریان|ص=ص12}}</ref>


== مناسبات غوریان با حکومت های همجوار ==
۲– [[قطب‌الدین محمد]] (در {{پم|فیروزکوه (شهر تاریخی)|Firozkoh}}، متوفی بسال ۵۴۱).
مناسبات سیاسی و نظامی غوریان با حکومت های همجوار: غوریان در مدت کوتاهی توانستند حکومت مقتدری در بخش های وسیعی از سرزمین های اسلامی تشکیل دهند.جد اعلای غوریان شنسب نام داشت که وی در زمان حضرت علی اسلام آورده بود اما پذیرش آیین اسلامی از طرف مردم غور در زمان سلطان محمودغزنوی بوده است.اوج اقتدار این سلسله در زمان سلطان غیاث الدین محمد وبرادرش شهاب الدین محمد بوده است.معاصربودن غوریان با حکومت هایی چون [[غزنویان]]،سلجوقیان و خوارزمشاهیان همواره موجبات برخورد های سیاسی ونظامی ای خاندان با حکومت های یاد شده ایجاد کرد. در دوران سلطان غیاث الدین وشهاب الدین نبرد هایی با سلطان محمد خوارزمشاه ایجاد شد که آنها در برابر سلطه ی [[خوارزمشاهیان]] ایستاده وانها را شکست می دادند اما با مرگ سلطان شهاب الدین غوری غوریان اقتدار خود را از دست دادند حاکمان محلی دم از استقلال زدند وسلطان محمد خوارزمشاه از فرصت استفاده کرده غوریان را در خراسان وماورانهر نابود ساخت <ref>{{پک|حسین قره چانلو|م=مناسبات غوریان با همسایگان همجوار|ف=پرتال جامع علوم انسانی}}</ref>.
* در حدود سال ۵۴۰. سیف‌الدین سوری (در غزنه – متوفی به سال ۵۴۳). بهاءالدین سام (در فیروزکوه از ۵۴۳ تا ۵۴۴).
* ۳– [[علاءالدین حسین جهانسوز]] (غور، سپس غزنه و فیروزکوه). ۵۴۴
* ۴– سیف‌الدین محمدبن حسین (فیروزکوه، متوفی به سال ۵۵۸). ۵۵۶
* غیاث‌الدین محمدبن سام (در غور)
* شهاب‌الدین محمد غوری‌بن سام (غزنه)
* ۵– غیاث‌الدین محمدبن سام (متوفی به هرات بسال ۵۹۹). ۵۵۸
* شهاب‌الدین، سپس معزالدین (عامل سابق غزنه).
* ۶– معزالدین محمد غوری‌بن سام (متوفی بسال ۶۰۲). ۵۹۹
* علاءالدین محمدبن شجاع‌الدین علی (در غور).
*: [[سلطنت مملوک (دهلی)|مملوکها (غلامان)]] چهارگانه علاءالدین محمد غوری که سرزمین او را میان خود تقسیم کردند و هر کدام از ایشان لقب «معزی» گرفتند، به نام‌های زیر:


== مبارزات غوریان برای استقلال یافتن ==
: الف – [[قطب‌الدین ایبک]] (در لاهور پس از آن در دهلی از ۶۰۲ تا ۶۰۷).
مواردی که موجب استقلال یافتن غوریان شد عبارتند از:
*قتل قطب الدین محمد بن حسین به دست [[بهرام شاه]]
*لشکر کشی سیف الدین سوری به غزنین
*لشکر کشی بهاءالدین سام به غزنین
*نبرد علاءالدین حسین جهانسوز با بهرام شاه وفتح غزنین<ref>{{پک|اصغرفروغی ابری|ک=تاریخ غوریان|ص=ص29-43}}</ref>


== اوج قدرت غوریان==
: ب – تاج‌الدین ییلدز (در غزنه از ۶۰۲ تا ۶۱۱/ ۶۱۲/ ۶۱۳).
دوره اوج وعظمت حکومت غوریان که حدود پنجاه سال طول کشید باسلطنت دوتن از فرزندان بهاءالدین سام،یعنی غیاث الدین محمد وشهاب الدین مصادف بوداین دوبرادر با برخورداری از استعداد های ذاتی وروحیه ی رعیت پروری،تساهل وتسامح واگاهی از موقعیت های سیاسی ونظامی محیط اطراف خود با اتحاد وبهره گیری از نیرو های مادی ومعنوی غوریان معمار وسازنده ی این دوره ی غوریان بوده اند. چنانچه در مدت کوتاهی حکومت غور را که بر کوهستانهای غور محدود می شد به امپراتوری مبدل ساختند که از خراسان تا هندوستان وسعت داشت وبا حکومت خوارزمشاهیان دم برابری می زد.<ref>{{پک|اصغرفروغی ابری|ک=تاریخ غوریان|ص=ص46،47،48،49}}</ref>


== وضعیت نظامی و سیاسی غوریان ==
: ج – [[ناصرالدین قباچه]] (در سند و ملتان و اوج از ۶۰۲ تا ۶۲۴).
سلطان شهاب الدین زمانی به قتل رسید که اهداف نظامی اودر هندوستان وخراسان ناتمام مانده بود ووضع داخلی نیز برای انتقال قدرت نا آرام بود بنابراین وزیر او مویدالملک برای جلوگیری از اغتشاشات داخلی وحفظ وحدت امپراطوری مرگ سلطان را آشکار نکرد ولی در این زمان ارکان سپاه باهم اختلاف پیدا کردندغوریان به هواخواهی بهاءالدین سام حاکم بامیان قیام خود را آشکار کردند وموید الملک و ترکان هواخواه غیاث الدین محمود شدند سرانجام توفیق نصیب موید الملک وترکان شداما آنها برای تحقق هدف خود به تاج الدین یلدوز،از امرای ترک وسلطان شهاب الدین روی اوردندبنابراین به دلیل تعدد مدعیان سلطنت،قلمرو غوریان تجزیه شد .<ref>{{پک|اصغرفروغی ابری|ک=تاریخ غوریان|ص=ص}}75</ref>


== امور اداری و نظامی غوریان==
: د – بختیار محمد خلجی (در لکهنوتی).
امور اداری غوریان تاحدی برگرفته از امور اداری غزنویان بود وسلطان ضرورتاً باید از خاندان شنسبانی باشد.مشروعیت سلطنت نه تنها منوط به دریافت منشور حکومت از خلیفه عباسی بود،بلکه حمایت اشراف نیز نقش مهمی را ایفا می کرد .نشانه های سلطنت خطبه،سکه وچتر سلطنتی بود وسلاطین غوری دارای چتر بودند وگاه ازطرف خود به والیانی که مقام بالایی داشتند، لقب سلطان عطا می کردند.دیوان سالاری سلاله ی ایران ،مانند [[سامانیان]] وغزنویان برگرفته از[[خلفای عباسی]] در بغداد بوده،پس شکی نیست که دیوان سالاری غوریان نیز شبیه دیوانسالاری موجود در خراسان و غزنین بوده است که شامل دیوان های عرض،دیوان اشراف،وزیر وغیره بوده است.
سپاه واسلحه:
هسته ی مرکزی سپاه غور از مردم سرزمین غور تأمین می شده ولی با توسعه ی قلمرو غوریان بتدریج اقوام دیگری مانند [[ترکان]] ،[[تاجیکان]] و[[هندیان]] به سپاه پیوستند.سپاه غور متشکل از سواره نظام وپیاده نظام بود.سپاهیان غور زره پوش بودند وبا سنان می جنگیدند. با توجه به کوهستانی بودن غور آموزش های سوارکاری ووجود اسب های تند رو بخش اعظم سواره نظام غوریان را تشکیل می داد.<ref>{{پک|اصغر فروغی ابری|ک=تاریخ غوریان|ص=ص92،93،94}}</ref>


== وضعیت اقتصادی و اجتماعی غوریان==
۷– غیاث‌الدین محمودبن محمدبن سام (در غور مقتول به سال ۶۰۹). ۶۰۲
اوضاع اجتماعی غوریان به دلیل صعوبت زندگی در سرزمین کوهستانی به خودی خود در پرورش انسان های توانمند از نظر روحی وجسمی مؤثر بود. زندگی در دیاری کوهستانی باعث خشونت طبع غوریان شده بود.
* ۸– بهاءالدین سام‌بن محمودصفر ۶۰۹
اوضاع اقتصادی غوریان به دلیل وجود معادن فلز وتخصص ومهارت آنها در استخراج و ساخت اسلحه ونیز زمین های کشاورزی غنی وغنایمی که از هند وارد می شد وهمچنین صادرات اسلحه باعث رونق اقتصادی غوریان شده بود.<ref>{{پک|جمشید نوروزی|م=اوضاع اقتصادی و اجتماعی غوریان}}</ref>
* ۹– علاءالدین اتسزبن حسین، (سلطان اسما، عامل خوارزمشاه). ۶۱۰
* ۱۰– علاءالدین یا ضیاءالدین محمدبن شجاع‌الدین علی ۶۱۱ (سلطان اسما، عامل [[اتسز خوارزمشاه]] تا ۶۱۲).
* '''ب – غوریان بامیان و طخارستان'''
* ۱– فخرالدین مسعودبن حسین (برادرزادگان وی او را معزول کردند). ۵۴۰
* ۲– شمس‌الدین محمدبن مسعود ۵۵۸
* ۳– بهاءالدین سام‌بن محمد ۵۸۸
* ۴– جلال‌الدین علی‌بن سام (مقتول به دست خوارزمشاه – ۶۱۲). ۶۰۲


== اوضاع دینی غوریان==
=== حکام غور ===
مذهب غالب غوریان وسلاطین تا عهد غیاث الدین م.۵۹۹ق مذهب کرامیه بوده است و حتی غیاث الدین محمد وبرادرش شهاب الدین محمد ،پیرو مذهب [[کرامیه]] بوده اند.نفوذ علمای کرامیه در غور چنان بود که وقتی غیاث الدین تغییر مذهب دادو به مذهب شافعی گروید مورد اعتراض قرار گرفت.تغییر مذهب غوریان به مذهب [[شافعی]] به دلیل سختگیری کرامیه در انجام عبادات وعقیده خرافه آمیز نسبت به خدا موجب رویگردانی مردم غور از این مذهب شده وبه دنبال ان غیاث الدین برای هم سو شدن بامردم تغییر مذهب داده وبه شافعی گروید.غیاث الدین به سبب سیاست تساهل مذهبی مورد تمجید مردم قرار گرفت به همین سبب در غور شورشی علیه او گزارش نشده چون اوتعصب در مذهب را دور از شان سلطانی می دانست وامتیازی برای شافعیان قائل نمی شداوبه سادات و[[علویان]] احترام می گذاشت وبرای شافعیان در خراسان وغور مساجد ومدارس ساخته بود.<ref>{{پک|اصغر فروغی ابری|ک=تاریخ غوریان|ص=ص98،99،103}}</ref>
[[پرونده:Iran-Ghurids.jpg|بندانگشتی|چپ|300px|مسیر لشکرکشی‌های سپاهیان غوری و قلمرو غوریان در (۱۲۱۳–۱۲۰۱ میلادی) مطابق با (۶۰۹–۵۹۷ هجری)]]
* سیف‌الدین حسن قرلغ (والی از جانب جلال‌الدین منکبرنی) حدود ۶۲۱
== زبان غوریان ==
* ناصرالدین محمدبن حسن قرلغ (متوفی در حدود ۶۵۸). ۶۴۷
غوریان به ویژه ساکنان کوهستانها تاابتدای قرن پنجم به [[زبان پشتو]] تکلم می کردند،ازان پس به سبب ارتباط با ایالتهای مجاور به ویژه خراسان،رفته زبان فارسی بدانجا راه یافت و طولی نکشید زبان غالی اهالی شد.<ref>{{پک|اصغرفروغی ابری|ک=تاریخ غوریان|ص=ص8}}</ref>


=== غوریان مالوه ===
== زوال غوریان ==
بعد از مرگ سلطان شهاب الدین غوری ای دولت به زوال نزدیک شد.قیام های متعددی که علیه حاکمیت غوریان در خراسان وهند رخ داد این دولت رابه نابودی نزدیک کرد افسران سلطان شهاب الدین مانند تاج الدین یلدوز در غزنی و پنجاب،ناصر الدین قباچه در سند،قطب الدین ایبک در هند،ملک تاج الدین در سیستان همه مستقل شده بودند بدین ترتیب بامرگ سلطان شهاب الدین سلسله ی غوری به سمت انحطاط رفته و[[سلطان محمد خوارزمشاه]] از فرصت استفاده کرده برماورانهر وخراسان مسلط شدو غوریان را در این مناطق نابود ساخت.<ref>{{پک|اصغرفروغی ابری|ک=تاریخ غوریان|ص=ص88،89،90،91}}</ref>
یکی از قدیمترین دولتهای طایفهٔ [[راجپوت]] است. پایتخت اسلامی آن در شهر [[مندو|مَندو]] قرار داشت که آن را [[هوشنگ غوری]] ساخته بود. از ملوک مسلمان دو سلسله یکی بعد از دیگری در مالوه سلطنت کرده‌اند: غوریان و خلجیان. سلسلهٔ نخستین را دلاورخان غوری از حکام [[سلاطین دهلی]] تشکیل داد و شامل او و پسر و نوادهٔ وی بیش نیست. اینک نام‌های آنان:
* دلاورخان غوری ۸۰۴
* هوشنگ الب‌خان‌بن دلاور ۸۰۸
* محمد غزنی خان‌بن هوشنگ ۸۳۸


== پی‌نوشت‌ها ==
== پانویس ==
{{پانویس|ریز|۲|چپ‌چین=بله}}
{{پانویس}}


== نگارخانه ==
== نگارخانه ==
خط ۱۰۴: خط ۱۱۳:


== منابع ==
== منابع ==
* تاریخ غوریان،اصغر فروغی ابری
* طبقات سلاطین اسلام تألیف لین‌پول
*کتاب غوریان، عتیق الله پژواک.
* [[طبقات ناصری]] ج ۱
*مقاله ی مناسبات غوریان با حکومت های همجوار،حسين قره چانلو،پرتال جامع علوم انسانی.
* چهارمقاله چ لیدن.
*مقاله ی وضعیت اقتصادی واجتماعی غوریان،جمشید نوروزی.
* [[تاریخ ادبیات در ایران]] تألیف صفا ج
* [[افغاستان در پنج قرن اخیر]] تألیف صدیق فرهنگ


== پیوند به بیرون ==
== پیوند به بیرون ==

نسخهٔ ‏۷ مهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۷:۲۷

برای شهرستانی به این نام به ولسوالی غوریان رجوع کنید.
سلسله غوریان

شَنْسَبانی
سلسله غوریان
۱۱۴۸–۱۲۱۵
شاهنشاهی غوری در سال ۱۲۰۰ میلادی.
شاهنشاهی غوری در سال ۱۲۰۰ میلادی.
پایتختفیروزکوه (شهر تاریخی)[۱]
هرات[۲]
غزنی (۱۱۷۰–۱۲۱۵)[۳]
لاهور (زمستان)
زبان(های) رایجفارسی (زبان رسمی و درباری)[۴]
دین(ها)
اسلام
حکومتسلطانی
سلطان 
• ۱۱۴۸–۱۱۵۷
علا الدین جهان سوز
• ۱۱۵۷–۱۲۰۲
غیاث الدین غوری
• ۱۲۰۲–۱۲۰۶
شهاب الدین غوری
• ۱۲۰۶–۱۲۱۰
قطب‌الدین ایبک
تاریخ 
• بنیان‌گذاری
۱۱۴۸
• فروپاشی
۱۲۱۵
پیشین
پسین
شاهنشاهی غزنوی
سلطان‌نشین دهلی
خوارزمشاهیان

غوریان یا آل شَنسَب دودمانی بودند که بین سده‌های ۱۰ و ۱۱ میلادی در نواحی صعب غور واقع در کوهستان‌های مابین هرات و غزنه فرمانروایی می‌کردند. و به ملوک شنسبانیه یا آل شنسب مشهور بوده اند، و به دو شعبه ٔ اصلی منقسم میشدند: یکی از آن دو در غور سلطنت میکردند و پایتخت آنان فیروزکوه بود و دیگر طخارستان واقع در شمال غور که پایتخت ایشان بامیان بود، و آنان را غوریه‌ای بامیان نیز میگفتند.[۵] در خصوص تعلق آنها به گروه قومی خاص، دیر باز است که اختلاف نظری وجود دارد. بدین معنا که برخی آنها را از قوم هزاره دانسته‌اند،[۶][۷] طرفداران این نظریه به گرایش‌های شیعی سلاطین آنان که به دست علی بن ابی‌طالب مسلمان شدند و هزاره‌های شیعه مذهب ساکن در حدفاصل هرات و غزنه (قلمرو تاریخی غوریان) استدلال می‌کنند[۸] و در برابر، عده‌ای نیز آنها را تاجیک دانسته‌اند.[۹] غوریان به ملوک شَنسَبانی یا آل شنسب نیز مشهور بوده‌اند. علت شهرت این دو سلسله به شنسبی، انتساب آنان به شخصی است به نام حسن شنسب[۱۰] که می‌گویند در صدر اسلام می‌زیسته‌است و بدست علی ابن ابی طالب اسلام آورده‌است.[۱۱]

اصل ونسب غوریان

نسب غوریان به ضحاک پادشاه افسانه ای پیشدادیان می رسد که پس از جمشید در ایران حکومت می کرده است.با گرفتاری ضحاک به دست فریدون فرزندان ودوتن ازبرادران بسطام به نام های سوری وسام به نهاوند رفتند پس از مدتی سام از دنیا رفت سوری دختر خود به پسر سام خودداری کرد اما دختری که دلباخته ی عموزاده بود وی را از این امر با خبر کرد پس هردو گریختند وبه کوهپایه های غور رفتندودر انجا اقامت گزیدند.[۱۲]

آسیا در ۱۲۰۰م، نشان دهنده غوریان و همسایگانش

امرای غوری

  • بنجی بن نهاران

او از امرای قدرتمند غور و معاصر با هارون الرشید بود او وشیش بن بهرام مدعی دیگر حکومت بر غور بوده است ان دو با همدیگر نزاع کردندونتوانستنداختلافات خود راحل کنند پس پیش هارون الرشید رفتند هارون الرشید منشور حکومت غور را به بنجی بن نهاران داد تا اینکه حکومت غور در فرزندانش تداوم یافت.

  • سوری بن محمد

سوری فرزند امیر بنجی ومعاصر یعقوب لیث صفاری بود،ممالک غور بیشتر در ضبط او بود در این زمان مسلمانان و مشرکان با همدیگر اختلاف داشتندوصفاریان وسامانیان در تلاش برای فتح قلاع غور بودند

  • محمد سوری

باتوجه به بوته به بعد زمانی بین امارت سوری ومحمد سوری به آسانی نمی توان پذیرفت که وی فرزند سوری بوده است بلکه به احتمال زیاد فرزند زاده ی او بوده است بخشی از زندگی سیاسی ونظامی محمد سوری رابطه ی او با سلطان محمود غزنوی است وی ملک غوررا تحت ضبط خویش در آورده بود او که هوای استقلال در سر داشت سرانجام باتکیه براستعداد نظامی خویش واعتماد به قلاع مستحکم غور استقلال برافراشت سرانجام محمودغزنوی با حیله ی جنگی توانست اورا شکست دهد.

  • ابوعلی محمد بن سوری

سلطان محمود پس از غلبه بر محمد سوری حکومت غور را به فرزند او ابوعلی داد ابوعلی به سبب رابطه ی حسنه با دربار غزنین،مشکل خارجی نداشت غوریان در ایام امارت او دررفاه امنیت به سر می بردند در این زمان مسعود غزنوی در هند بوده وبه غور توجهی نداشته تا اینکه عباس بن شیث توانسته اورا اسیر کند وخود را به عنوان جانشین وی معرفی کند.

  • عباس بن شیث

عباس از ضعف وهرج ومرجی که بعد از شکست سلطان مسعود از سلجوقیان درنبرد دندانقان در سال۴۳۱ق عارض دربار غزنین شد برای قطع رابطه ی غور از غزنین کوشید وبازندانی کردن عمویش امور غور را بر عهده گرفت.

  • محمد بن عباس

سلطان ابراهیم پس از دستگیر کردن اوفرزندش را به امارت رساند.

  • قطب الدین حسن

از انتقال امارت غور به قطب الدین حسن که به احتمال زیاد فرزند محمد بن عباس بود اطلاعات دقیقی در دست نیست.وی مانند پدرش به دینداری،عدالت ورعیت پروری شهرت داشته است. در عهد امارت وی غور گرفتار جنگهای داخلی بوده است چنان‌که مشغله ی اصلی قطب الدین حسن فرو نشاندن شورش ها بود که در این را به قتل رسید.

  • عزالدین حسین

به حکم مسعود بن ابراهیم غزنوی به امارت غور رسید با مرگ مسعود بن ابراهیم در سال ۵۰۹ق واختلاف فرزندانش برسر جانشینی او،غزنویان خود تحت سلطه سلطان سنجر سلجوقی قرار گرفته وخراجگزار وی شدند.[۱۳]

روابط غوریان با خلافت عباسی

غوریان به این دلیل که به دست حضرت علی مشرف به دین اسلام شده بودندافتخارمیکردند واز سیاست های ظالمانه ی بنی امیه پیروی نمی کردند واز بسیاری از اخبارچنین برمی اید که والیان اموی برای به اطاعت درآوردن غوریان با آنها نبرد کرده اند[۱۴]

مناسبات غوریان با حکومت های همجوار

مناسبات سیاسی و نظامی غوریان با حکومت های همجوار: غوریان در مدت کوتاهی توانستند حکومت مقتدری در بخش های وسیعی از سرزمین های اسلامی تشکیل دهند.جد اعلای غوریان شنسب نام داشت که وی در زمان حضرت علی اسلام آورده بود اما پذیرش آیین اسلامی از طرف مردم غور در زمان سلطان محمودغزنوی بوده است.اوج اقتدار این سلسله در زمان سلطان غیاث الدین محمد وبرادرش شهاب الدین محمد بوده است.معاصربودن غوریان با حکومت هایی چون غزنویان،سلجوقیان و خوارزمشاهیان همواره موجبات برخورد های سیاسی ونظامی ای خاندان با حکومت های یاد شده ایجاد کرد. در دوران سلطان غیاث الدین وشهاب الدین نبرد هایی با سلطان محمد خوارزمشاه ایجاد شد که آنها در برابر سلطه ی خوارزمشاهیان ایستاده وانها را شکست می دادند اما با مرگ سلطان شهاب الدین غوری غوریان اقتدار خود را از دست دادند حاکمان محلی دم از استقلال زدند وسلطان محمد خوارزمشاه از فرصت استفاده کرده غوریان را در خراسان وماورانهر نابود ساخت [۱۵].

مبارزات غوریان برای استقلال یافتن

مواردی که موجب استقلال یافتن غوریان شد عبارتند از:

  • قتل قطب الدین محمد بن حسین به دست بهرام شاه
  • لشکر کشی سیف الدین سوری به غزنین
  • لشکر کشی بهاءالدین سام به غزنین
  • نبرد علاءالدین حسین جهانسوز با بهرام شاه وفتح غزنین[۱۶]

اوج قدرت غوریان

دوره اوج وعظمت حکومت غوریان که حدود پنجاه سال طول کشید باسلطنت دوتن از فرزندان بهاءالدین سام،یعنی غیاث الدین محمد وشهاب الدین مصادف بوداین دوبرادر با برخورداری از استعداد های ذاتی وروحیه ی رعیت پروری،تساهل وتسامح واگاهی از موقعیت های سیاسی ونظامی محیط اطراف خود با اتحاد وبهره گیری از نیرو های مادی ومعنوی غوریان معمار وسازنده ی این دوره ی غوریان بوده اند. چنانچه در مدت کوتاهی حکومت غور را که بر کوهستانهای غور محدود می شد به امپراتوری مبدل ساختند که از خراسان تا هندوستان وسعت داشت وبا حکومت خوارزمشاهیان دم برابری می زد.[۱۷]

وضعیت نظامی و سیاسی غوریان

سلطان شهاب الدین زمانی به قتل رسید که اهداف نظامی اودر هندوستان وخراسان ناتمام مانده بود ووضع داخلی نیز برای انتقال قدرت نا آرام بود بنابراین وزیر او مویدالملک برای جلوگیری از اغتشاشات داخلی وحفظ وحدت امپراطوری مرگ سلطان را آشکار نکرد ولی در این زمان ارکان سپاه باهم اختلاف پیدا کردندغوریان به هواخواهی بهاءالدین سام حاکم بامیان قیام خود را آشکار کردند وموید الملک و ترکان هواخواه غیاث الدین محمود شدند سرانجام توفیق نصیب موید الملک وترکان شداما آنها برای تحقق هدف خود به تاج الدین یلدوز،از امرای ترک وسلطان شهاب الدین روی اوردندبنابراین به دلیل تعدد مدعیان سلطنت،قلمرو غوریان تجزیه شد .[۱۸]

امور اداری و نظامی غوریان

امور اداری غوریان تاحدی برگرفته از امور اداری غزنویان بود وسلطان ضرورتاً باید از خاندان شنسبانی باشد.مشروعیت سلطنت نه تنها منوط به دریافت منشور حکومت از خلیفه عباسی بود،بلکه حمایت اشراف نیز نقش مهمی را ایفا می کرد .نشانه های سلطنت خطبه،سکه وچتر سلطنتی بود وسلاطین غوری دارای چتر بودند وگاه ازطرف خود به والیانی که مقام بالایی داشتند، لقب سلطان عطا می کردند.دیوان سالاری سلاله ی ایران ،مانند سامانیان وغزنویان برگرفته ازخلفای عباسی در بغداد بوده،پس شکی نیست که دیوان سالاری غوریان نیز شبیه دیوانسالاری موجود در خراسان و غزنین بوده است که شامل دیوان های عرض،دیوان اشراف،وزیر وغیره بوده است. سپاه واسلحه: هسته ی مرکزی سپاه غور از مردم سرزمین غور تأمین می شده ولی با توسعه ی قلمرو غوریان بتدریج اقوام دیگری مانند ترکان ،تاجیکان وهندیان به سپاه پیوستند.سپاه غور متشکل از سواره نظام وپیاده نظام بود.سپاهیان غور زره پوش بودند وبا سنان می جنگیدند. با توجه به کوهستانی بودن غور آموزش های سوارکاری ووجود اسب های تند رو بخش اعظم سواره نظام غوریان را تشکیل می داد.[۱۹]

وضعیت اقتصادی و اجتماعی غوریان

اوضاع اجتماعی غوریان به دلیل صعوبت زندگی در سرزمین کوهستانی به خودی خود در پرورش انسان های توانمند از نظر روحی وجسمی مؤثر بود. زندگی در دیاری کوهستانی باعث خشونت طبع غوریان شده بود. اوضاع اقتصادی غوریان به دلیل وجود معادن فلز وتخصص ومهارت آنها در استخراج و ساخت اسلحه ونیز زمین های کشاورزی غنی وغنایمی که از هند وارد می شد وهمچنین صادرات اسلحه باعث رونق اقتصادی غوریان شده بود.[۲۰]

اوضاع دینی غوریان

مذهب غالب غوریان وسلاطین تا عهد غیاث الدین م.۵۹۹ق مذهب کرامیه بوده است و حتی غیاث الدین محمد وبرادرش شهاب الدین محمد ،پیرو مذهب کرامیه بوده اند.نفوذ علمای کرامیه در غور چنان بود که وقتی غیاث الدین تغییر مذهب دادو به مذهب شافعی گروید مورد اعتراض قرار گرفت.تغییر مذهب غوریان به مذهب شافعی به دلیل سختگیری کرامیه در انجام عبادات وعقیده خرافه آمیز نسبت به خدا موجب رویگردانی مردم غور از این مذهب شده وبه دنبال ان غیاث الدین برای هم سو شدن بامردم تغییر مذهب داده وبه شافعی گروید.غیاث الدین به سبب سیاست تساهل مذهبی مورد تمجید مردم قرار گرفت به همین سبب در غور شورشی علیه او گزارش نشده چون اوتعصب در مذهب را دور از شان سلطانی می دانست وامتیازی برای شافعیان قائل نمی شداوبه سادات وعلویان احترام می گذاشت وبرای شافعیان در خراسان وغور مساجد ومدارس ساخته بود.[۲۱]

زبان غوریان

غوریان به ویژه ساکنان کوهستانها تاابتدای قرن پنجم به زبان پشتو تکلم می کردند،ازان پس به سبب ارتباط با ایالتهای مجاور به ویژه خراسان،رفته زبان فارسی بدانجا راه یافت و طولی نکشید زبان غالی اهالی شد.[۲۲]

زوال غوریان

بعد از مرگ سلطان شهاب الدین غوری ای دولت به زوال نزدیک شد.قیام های متعددی که علیه حاکمیت غوریان در خراسان وهند رخ داد این دولت رابه نابودی نزدیک کرد افسران سلطان شهاب الدین مانند تاج الدین یلدوز در غزنی و پنجاب،ناصر الدین قباچه در سند،قطب الدین ایبک در هند،ملک تاج الدین در سیستان همه مستقل شده بودند بدین ترتیب بامرگ سلطان شهاب الدین سلسله ی غوری به سمت انحطاط رفته وسلطان محمد خوارزمشاه از فرصت استفاده کرده برماورانهر وخراسان مسلط شدو غوریان را در این مناطق نابود ساخت.[۲۳]

پانویس

  1. Firoz Koh in Ghur or Ghor (a region to the west of Ghazni), the Ghurids' summer capital
  2. Firuzkuh: the summer capital of the Ghurids, by David Thomas, pg. 18.
  3. The Grove Encyclopedia of Islamic Art & Architecture: Three-volume set, by Jonathan Bloom, Sheila Blair, pg. 108.
  4. The Development of Persian Culture under the Early Ghaznavids, C.E. Bosworth, Iran, Vol. 6, (1968), 35.
  5. Saleminejad, Hossein. "معنی غوریان | لغت‌نامه دهخدا" (به انگلیسی). Retrieved 2017-04-04.
  6. محمد صدیق فرهنگ، افغانستان در پنج قرن اخیر، صفحهٔ ۲۹
  7. «ترکان و زبان فارسی». انجمن فرهنگی بابر.
  8. Encyclopædia Iranica, "Ghurids", C.E. Bosworth, (LINK): «... The Ghurids came from the Šansabānī family. The name of the eponym Šansab/Šanasb probably derives from the Middle Persian name Wišnasp (Justi, Namenbuch, p. ۲۸۲).... The chiefs of Ḡūr only achieve firm historical mention in the early 5th/11th century with the Ghaznavid raids into their land, when Ḡūr was still a pagan enclave. Nor do we know anything about the ethnic stock of the Ḡūrīs in general and the Šansabānīs in particular; we can only assume that they were eastern Iranian Tajiks.... The sultans were generous patrons of the Persian literary traditions of Khorasan, and latterly fulfilled a valuable role as transmitters of this heritage to the newly conquered lands of northern India, laying the foundations for the essentially Persian culture which was to prevail in Muslim India until the 19th century....»
  9. Encyclopaedia of Islam, "Ghurids", C.E. Bosworth, Online Edition, ۲۰۰۶: «... The Shansabānīs were, like the rest of the Ghūrīs, of eastern Iranian Tājik stock....»
  10. ویکی، پارسی. «حسن شنسب | پارسی ویکی». دریافت‌شده در ۲۰۱۷-۰۴-۰۶.
  11. Saleminejad, Hossein. "معنی غوریان | لغت‌نامه دهخدا" (به انگلیسی). Retrieved 2017-04-04.
  12. اصغر فروغی ابری، تاریخ غوریان، ص9.
  13. اصغر فروغی ابری، تاریخ غوریان، ص14-26.
  14. اصغر فروغی ابری، تاریخ غوریان، ص12.
  15. حسین قره چانلو، «پرتال جامع علوم انسانی».
  16. اصغرفروغی ابری، تاریخ غوریان، ص29-43.
  17. اصغرفروغی ابری، تاریخ غوریان، ص46،47،48،49.
  18. اصغرفروغی ابری، تاریخ غوریان، ص.75
  19. اصغر فروغی ابری، تاریخ غوریان، ص92،93،94.
  20. جمشید نوروزی.
  21. اصغر فروغی ابری، تاریخ غوریان، ص98،99،103.
  22. اصغرفروغی ابری، تاریخ غوریان، ص8.
  23. اصغرفروغی ابری، تاریخ غوریان، ص88،89،90،91.

نگارخانه

منابع

  • تاریخ غوریان،اصغر فروغی ابری
  • کتاب غوریان، عتیق الله پژواک.
  • مقاله ی مناسبات غوریان با حکومت های همجوار،حسين قره چانلو،پرتال جامع علوم انسانی.
  • مقاله ی وضعیت اقتصادی واجتماعی غوریان،جمشید نوروزی.

پیوند به بیرون