پرش به محتوا

بنی‌اسرائیل

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
(تغییرمسیر از قوم بنی اسرائیل)
محدوده قلمرو نوادگان اسرائیل

بنی‌اسرائیل (به عربی: بنو إسرائيل) (به عبری: בני ישראל، بْنِیْ يیسرائِل) به معنای «فرزندان اسرائیل»، کنفدراسیونی از قبایل سامی در عصر آهن است که در خاور نزدیک باستان می‌زیستند. بنا به گزارش‌ها کتاب‌های مقدس ادیان ابراهیمی، فرزندان و نوادگان یعقوب به این نام خوانده می‌شدند. این قوم ریشه و پایهٔ قومی هستند که بعدها یهود نامیده شد.

مطابق روایت موجود در تورات، بنی‌اسرائیل به عنوان یک قوم واحد در زمان خروج از مصر و سرگردانی در بیابان شکل گرفت[۱] و نهایتاً، بعد از فتح خون‌بار، در سرزمین کنعان (که قسمت جنوبی‌اش بعداً اسرائیل نام گرفت) ساکن شد. با این وجود، به گفته مورخان و باستان‌شناسان معاصر، روایت تورات صحیح نیست؛ باستان‌شناسی معاصر می‌گوید بنی‌اسرائیل خود بومی کنعان بودند، خدایان کنعانی را می‌پرستیدند و هیچ اثری از فتح یا مهاجرت گروهی خارجی به اسرائیل در آن دوره یافت نشده‌است.[۲][۳][۴]

رشیه‌شناسی

نخستین اشاره به اسرائیل در منابع خارج از کتاب مقدس در سنگ یادبود مرنپتاه آمده که مربوط به حدود سال ۱۲۰۹ پیش از میلاد است. این نوشته بسیار کوتاه است و می‌گوید: «اسرائیل نابود شده و نسل او دیگر نیست». در این نوشته، «اسرائیل» به یک قوم اشاره دارد، نه یک فرد یا دولت-ملت،[۵] و گفته می‌شود که این قوم در نواحی مرکزی فلسطین[۶] یا نواحی مرتفع سامریه[۷] سکونت داشته‌اند. برخی مصرشناسان معتقدند که نام اسرائیل ممکن است در نقش‌برجسته‌های جغرافیایی قدیمی‌تر نیز آمده باشد، مربوط به دودمان هجدهم یا نوزدهم مصر، یعنی دوره حکومت رامسس دوم،[۸] اما این دیدگاه همچنان بحث‌برانگیز و محل اختلاف است.[۹][۱۰]

در کتاب مقدس عبری، واژه اسرائیل نخستین بار در پیدایش ۳۲:۲۹ ظاهر می‌شود، جایی که یک فرشته، پس از کشتی گرفتن با یعقوب، نام او را به اسرائیل تغییر می‌دهد.[۱۱][۱۲][۱۳] طبق ریشه‌شناسی عامیانه ارائه‌شده در متن، واژه اسرائیل از دو بخش ساخته شده: یِسرا به‌معنای «غلبه کردن بر» یا «مبارزه کردن با»‌ و اِل که اشاره دارد به خدایی کنعانی‌بین‌النهرینی به نام «اِل»، که در برخی منابع با یهوه هم‌معنا در نظر گرفته شده است.[۱۴] با این حال، پژوهشگران مدرن ال را فاعل جمله می‌دانند و معنی نام اسرائیل را «خدا حکومت می‌کند»‌ یا «خدا می‌جنگد» تفسیر می‌کنند.[۱۵][۱۶][۱۷] ریشه این معنا از فعل عبری سَرَر (שָׂרַר) به‌معنای «فرمانروایی کردن»[۱۸] گرفته شده، که هم‌ریشه با واژه سَر (שַׂר) به‌معنای «فرمانروا»[۱۹] در عبری و واژه šarru در زبان اکدی به‌معنای «پادشاه»[۲۰] است. این واژه همچنین با ریشه عبری دیگر یعنی سَراه (שׂרה) به‌معنای «جنگیدن، تلاش کردن، درگیر شدن» هم‌ریشه است.[۲۱][۲۲] دکتر چمح یوره توضیح می‌دهد که واژه اسرائیل ترکیبی است از ریشه «مبارزه کردن» و «ال»، و در روایت‌های کتاب مقدس، حتی پس از تغییر نام یعقوب به اسرائیل، گاهی همچنان از نام یعقوب استفاده می‌شود. دلیلش این است که نویسندگان مختلف کتاب مقدس دیدگاه‌های متفاوتی نسبت به شخصیت اخلاقی یعقوب داشته‌اند.[۲۳]

روایت تنخ

پیدایش قوم بنی‌اسرائیل

یعقوب پسران یوسف را برکت می‌دهد، اثری از کارل پیتر گوئبل، ۱۸۲۰

روایت تنخ از خاستگاه بنی‌اسرائیل در سفر پیدایش آغاز می‌شود. ابراهیم، که در متون عبری به‌عنوان «پدر قوم اسرائیل» شناخته می‌شود، در شهر «اور کلدانیان» در میان‌رودان زاده شد. الوهیم او را فراخواند تا زادگاهش را ترک کرده و به سرزمینی که بعداً کنعان نام گرفت، مهاجرت کند. در آنجا، پیمانی میان ابراهیم و الوهیم بسته شد که بر اساس آن، نسل او به قومی بزرگ بدل می‌شد.[۲۴] در این پیمان، «ختنه» به‌عنوان نشانهٔ عهد میان الوهیم و نسل ابراهیم تعیین گردید.[۲۵] ابراهیم از همسرش ساره صاحب پسری به نام اسحاق شد،[۲۶] و از طریق اسحاق، این پیمان به نسل او منتقل گردید.[۲۷] اسحاق نیز دو پسر داشت، عیسو و یعقوب؛[۲۸] اما بر اساس روایت تورات، عهد الهی از طریق یعقوب ادامه پیدا کرد.[۲۹] یعقوب که بعدها «اسرائیل» نام گرفت، دوازده پسر داشت و این پسران، سرآغاز دوازده سبط اسرائیل شدند. این اسباط شامل روبین، شمعون، لاوی، یهودا، دان، نفتالی، جاد، آشر، یساکار، زبولون، یوسف (یا افرایم و منسّه) و بنیامین بودند.[۳۰] به دنبال قحطی در کنعان، یعقوب و فرزندانش به مصر مهاجرت کردند، جایی که یوسف، یکی از پسرانش، پس از فروخته شدن به بردگی، به مقام بلند اداری رسیده بود.[۳۱] در ابتدا بنی‌اسرائیل از حمایت خاندان فرعون برخوردار بودند اما پس از مدتی نسل‌های بعدی بنی‌اسرائیل به بردگی گرفته شدند. بردگی در مصر باعث شد هویت قومی و دینی مستقل شکل بگیرد و زمینهٔ ظهور موسی به‌عنوان رهبر و پیامبر فراهم شود.[۳۲]

در سفر خروج، موسی به فرمان یهوه بنی‌اسرائیل را از بردگی مصر رهایی بخشید و به رهبری او قوم اسرائیل در مسیر بازگشت به سرزمین موعود قرار گرفت.[۳۳] در این مسیر، موسی از کوه سینا الواحی دریافت کرد که حاوی «ده فرمان» و دیگر قوانین شریعت بود. بر اساس این عهد، بنی‌اسرائیل متعهد شد تنها یهوه را بپرستد و دستورات او را رعایت کند.[۳۴] در مقابل، یهوه وعده داد آنان را قوم خاص خود سازد و به سرزمین موعود برساند.[۳۵] بنا به گزارش‌های سه اسفار دیگر تورات، اعداد، لاویان و تثنیه، سفر بیابانی بنی‌اسرائیل، ۴۰ سال به طول انجامید و شامل ایستگاه‌های متعدد در مسیر از مصر تا کنعان بود. همچنین تابوت عهد به عنوان نماد حضور یهوه، در میان قوم حمل می‌شد. طبق روایت سفر یوشع، پس از مرگ موسی، یوشع رهبری بنی‌اسرائیل را بر عهده گرفت و فتوحات کنعان را آغاز کرد. اولین شهرها و مناطق تحت فرمان بنی‌اسرائیل قرار گرفت و هر قبیله قلمروی مشخص خود را تصرف کرد.[۳۶]

دوران قضات و پادشاهی متحده

بنا بر کتاب داوران، پس از مرگ یوشع، بنی‌اسرائیل هنوز ساختار پادشاهی واحدی نداشتند و هر قبیله در قلمرو خود اداره می‌شد. در نبود قدرت مرکزی، رهبری قوم بر عهده قاضیان (شوفطیم) قرار داشت؛[۳۷] افرادی که هم رهبران نظامی و هم داوران دینی محسوب می‌شدند.[۳۸] در این دوران، معبد مرکزی وجود نداشت و پرستش یهوه در مکان‌های متعدد مانند شیله، میصپه و جلعاد انجام می‌گرفت. کاهنان خاندان لاوی نقش مهمی در حفظ هویت دینی بنی‌اسرائیل داشتند. در کتاب اول سموئیل روایت شده است، با افزایش تهدید اقوام همسایه، به‌ویژه فلیسطی‌ها، بنی‌اسرائیل خواستار پادشاهی واحد شدند تا همانند دیگر ملت‌های پیرامون، حکومتی متمرکز داشته باشند. با مشورت و ارشاد سموئیل، یهوه اجازهٔ تشکیل پادشاهی را داد، اگرچه هشدار داد که این تصمیم پیامدهایی سیاسی و اخلاقی خواهد داشت. در نهایت شائول از قبیلهٔ بنیامین نخستین پادشاه اسرائیل شد.[۳۹] فرمانروایی، او در آغاز موفقیت‌های نظامی چشمگیری به‌دست آورد و اتحاد نسبی میان قبایل ایجاد کرد.[۴۰] با این حال، نافرمانی از دستورات یهوه و اقدام مستقلانه در انجام قربانی‌ها، موجب از دست رفتن لطف الهی نسبت به او شد.[۴۱][۴۲] پس از این که شائول در نبردی با فلیسطی‌ها کشته شد، پادشاهی به داوود منتقل گردید.[۴۳]

داوود و شائول، اثر ارنست جوزفسون، ۱۸۷۸

کتاب دوم سموئیل دوران حکومت داوود را دوران تثبیت پادشاهی اسرائیل توصیف می‌کند. او موفق شد قبایل شمالی و جنوبی را متحد کند و اورشلیم را به پایتخت سیاسی و مذهبی حکومتش تبدیل نماید.[۴۴] یکی از دستاوردهای بزرگ داوود، آوردن تابوت عهد به اورشلیم بود که نماد حضور یهوه در میان قوم محسوب می‌شد.[۴۵] در زمان داوود، اسرائیل به قدرت نظامی و سیاسی بی‌سابقه‌ای دست یافت. او با شکست دادن فلیسطی‌ها، موآبیان، ادومیان و آرامیان، قلمرو اسرائیل را گسترش داد و نوعی دولت-امپراتوری کوچک در منطقهٔ کنعان ایجاد کرد. با وجود دستاوردهای بزرگ، شورش‌های داخلی مانند قیام پسرش ابشالوم چالش‌هایی برای حکومت او ایجاد کرد. از نظر دینی، داوود با حفظ پرستش یهوه و جلوگیری از آیین‌های بیگانه، پایه‌های یکتاپرستی را تقویت کرد. کتاب اول پادشاهان، دوران سلیمان فرزند داوود و بث‌شبع را عصر شکوه و صلح اسرائیل می‌داند. در تنخ پادشاهی سلیمان، دوران طلایی پادشاهی متحد به تصویر کشیده شده است.[۴۶] مهم‌ترین دستاورد مذهبی سلیمان ساخت معبد نخست در اورشلیم بود، مکانی که تابوت عهد در آن قرار گرفت و به مرکز پرستش یهوه تبدیل شد.[۴۷] سلیمان به دلیل حکمت و عدالتش شهرت یافت؛ حکمت او در داوری‌ها و نوشته‌های منسوب به او چون امثال سلیمان و جامعه در سنت عبری بازتاب یافته است. با این حال، اواخر حکومت او با افزایش مالیات‌ها و گرایش به ازدواج‌های سیاسی با زنان بیگانه که پرستش خدایان دیگر را به دربار آوردند،[۴۸] تنش‌هایی در میان قوم ایجاد شد.[۴۹] با وجود این، تا پایان عمر سلیمان، اسرائیل متحد باقی ماند و ثبات سیاسی خود را حفظ کرد.[۵۰]

پادشاهی اسرائیل و پادشاهی یهودا

پس از مرگ سلیمان، پادشاهی متحد اسرائیل دچار شکاف شد. ده قبیلهٔ شمالی از سلطنت خاندان داوود جدا شدند و با رهبری یربعام پادشاهی اسرائیل با پایتخت اولیه در شکیم (و سپس در سامره) را در شمال تشکیل دادند،[۵۱] در حالی که پادشاهی یهودا در جنوب با مرکزیت اورشلیم تحت فرمان رحبعام، پسر سلیمان، باقی ماند.[۵۲] این تجزیه، نقطهٔ آغاز دو مسیر سیاسی و دینی جداگانه برای بنی‌اسرائیل بود. در پادشاهی شمالی، یربعام برای جلوگیری از رفت‌وآمد مردم به معبد اورشلیم، دو گوسالهٔ زرین برپا کرد و پرستش یهوه را با آیین‌های بومی آمیخت.[۵۳] این اقدام در تنخ به‌عنوان گناه بزرگ اسرائیل یاد شده است، زیرا پرستش یهوه در قالب تمثال را نشانهٔ انحراف از شریعت سینا می‌دانستند.[۵۴] در طول قرون بعد، هر دو پادشاهی شاهد دگرگونی‌های مذهبی بودند. در شمال، خاندان‌های مختلفی بر تخت نشستند و بارها معابد بیگانه یا آیین‌های کنعانی در پرستش یهوه آمیخته شد. در جنوب، پادشاهانی چون آسا، یهوشافاط، حزقیا و یوشیا اصلاحات دینی انجام دادند و پرستش یهوه را به شکل خالص‌تر بازگرداندند. در سده‌های بعد، پیامبرانی چون الیاس، الیشع، اشعیا و ارمیا قوم را به بازگشت به یهوه فراخواندند و هشدار دادند که بی‌وفایی به عهد یهوه سرانجام به نابودی خواهد انجامید.[۵۵]

در قرون بعد، بی‌ثباتی سیاسی و درگیری‌های داخلی اسرائیل را تضعیف کرد. با گسترش قدرت آشور، شمال در معرض تهدید قرار گرفت. سرانجام در سال ۷۲۲ پیش از میلاد، سپاهیان شلمناصر پنجم و سپس سرگون دوم پادشاه آشور، پایتخت سامره را فتح کردند. بسیاری از مردم اسرائیل به مناطق دیگر امپراتوری آشور تبعید شدند و گروه‌هایی از اقوام بیگانه در سرزمین آنان اسکان داده شدند. بدین‌ترتیب، پادشاهی اسرائیل نابود شد و اعتقاد به ده قبیله گمشده شکل گرفت.[۵۶] پس از سقوط سامره، پادشاهی یهودا در جنوب باقی ماند. اورشلیم در این دوران به مرکز اصلی پرستش یهوه و پناهگاه بازماندگان اسرائیل تبدیل شد. بنا بر روایت کتاب دوم پادشاهان، یوشیا اصلاحات گسترده‌ مذهبی را انجام داد.[۵۷] او آیین‌های بیگانه را نابود کرد و پرستش یهوه را دوباره به محور زندگی دینی یهودا بازگرداند.[۵۸][۵۹] اما پس از مرگ او در نبرد با مصر، یهودا وارد دوره‌ای از آشوب و ضعف شد.[۶۰] در قرن ششم پیش از میلاد، قدرت آشور رو به افول گذاشت و امپراتوری بابل جای آن را گرفت. در زمان صدقیای، پادشاه یهودا، بابل به رهبری نبوکدنصر دوم اورشلیم را محاصره کرد.[۶۱] پس از مقاومت کوتاه، شهر در سال ۵۸۶ پیش از میلاد سقوط کرد؛ معبد سلیمان ویران شد، و بخش بزرگی از مردم به بابل تبعید شدند.[۶۲]

اسارت بابلی و دوران فارسی

جیمز تیسوت در این اثر تبعید یهودیان به بابل را به تصویر کشیده است، ۱۸۹۶

در طول دوران تبعید، پیامبرانی چون ارمیا و حزقیال بازماندگان را تشویق کردند تا امید بازگشت به سرزمین یهودا و بازسازی معبد را از دست ندهند. بنا به روایت کتاب عزرا، کوروش بزرگ، پادشاه امپراتوری هخامنشی، پس از فتح بابل فرمان آزادی اسیران یهودی و بازگشت آنان به سرزمین یهودا را صادر نمود این اقدام به قوم یهود فرصت داد تا هویت دینی و اجتماعی خود را بازیابی کنند. منطقهٔ یهود به نام یهود مدینتا شناخته شد و به عنوان ساتراپی تحت حکومت هخامنشی درآمد.[۶۳]

روایت‌ بازسازی معبد دوم با رهبری زروبابل در کتاب‌های عزرا و نحمیا گزارش شده‌است.[۶۴] زروبابل به همراه یوشع، کاهن اعظم، تلاش کردند تا معبد را بر روی ویرانه‌های معبد سلیمان بسازند، اما مقاومت‌های محلی و مشکلات مالی باعث توقف موقت کار شد. با این حال بر اساس کتاب‌های حجی و زکریا بازسازی معبد سرانجام در سال ۵۱۶ پیش از میلاد تکمیل شد و یوشع به عنوان کاهن اعظم منصوب گردید. در ادامه، گروه دیگری از یهودیان با رهبری عزرا و نحمیا به سرزمین یهود بازگشتند. عزرا تمرکز خود را بر آموزش شریعت یهوه و اصلاحات مذهبی قرار داد و تلاش کرد وفاداری قوم به عهد الهی را احیا کند. نحمیا مسئول بازسازی دیوارهای اورشلیم شد و اصلاحات اجتماعی و دینی انجام داد، از جمله محدود کردن نفوذ اقوام و فرهنگ‌های بیگانه در جامعه یهودیان. این اقدامات موجب تثبیت نظم اجتماعی و مذهبی جامعه یهود شد و زمینهٔ بازگشت هویت دینی و ملی را فراهم کرد.[۶۵]

دیدگاه تاریخی

تحلیل انتقادی متون عبری، توسط محققانی مانند ریچارد الیوت فریدمن و کنت کیچن، نشان می‌دهد که متون خروج، یوشع و پادشاهان ترکیبی از اسطوره، حافظه جمعی و روایت ملی هستند. یکی از نکات مهم در تحلیل انتقادی تنخ، فاصله زمانی قابل توجه بین نگارش متن‌ها و رویدادهای تاریخی که روایت می‌کنند است. رویدادهای مرتبط با ابراهیم، اسحاق و یعقوب احتمالاً به اوایل هزاره دوم پیش از میلاد بازمی‌گردند، اما متون مربوط به آنها (مثل سفر پیدایش) احتمالاً قرن ششمپنجم پیش از میلاد نوشته شده‌اند. همین طور داستان خروج از مصر و فتح کنعان (سفر خروج، یوشع) با فاصله‌ای حدود ۵۰۰ تا ۷۰۰ سال پس از زمان فرضی رخدادها تدوین شده‌اند، عمدتاً در دوران اسارت بابلی و بازسازی معبد دوم. این فاصلهٔ زمانی باعث شده است که بسیاری از جزئیات، به جای ثبت دقیق تاریخی، بازتاب حافظهٔ جمعی، اسطوره‌ها و اهداف هویتی و دینی باشد.

بسیاری از پژوهش‌های معاصر کتاب مقدس بر این باورند که شکل‌گیری قومی بنی‌اسرائیل موضوعی پیچیده‌تر از آن است که در روایت سنتی تنخ توصیف شده است. در دهه‌های اخیر، تلاش‌ها برای اثبات مستقیم روایت توراتی دربارهٔ روایات خروج از مصر، فتح ناگهانی کنعان و پادشاهی متحده اسرائیل با یافته‌های باستان‌شناسی بیشتر در تضاد قرار گرفته تا هماهنگی؛ به همین دلیل، بسیاری از محققان ایدهٔ «اثبات تاریخی کتاب مقدس» را کنار گذاشته و به تحلیل تاریخی-انتقادی و جامعه‌شناختی روی آورده‌اند. هر چند که شواهد باستان‌شناسی برای تأیید خروج بزرگ قومی از مصر وجود ندارد، برخی محققان پیشنهاد داده‌اند که هستهٔ تاریخی کوچکی در پس این روایت وجود دارد. ویلیام جی دور احتمال می‌دهد گروهی کوچک با سابقهٔ مصری بعدها با دیگر قبایل کنعانی ادغام شدند و روایت خروج حاصل تجربه تاریخی این گروه کوچک است. ریچارد الیوت فریدمن این گروه را با سبط لاوی مرتبط می‌داند؛ زیرا برخلاف سایر قبایل اسرائیل، لاویان سرزمینی در کنعان نداشتند و نقش دینی-کاهنانهٔ متمایزی داشتند، که ممکن است میراث تجربه‌ای ویژه در مصر باشد. یوسفوس تاریخ‌نگار یهودی قرن نخست میلادی با استناد به مانی‌تو پیشنهاد می‌کند که بنی‌اسرائیل با هیکسوس‌ها (فرمانروایان سامی‌تبار مصر در اواخر عصر برنز) مرتبط بوده‌اند. گروهی از باستان‌شناسان مانند ناداو نعمان بر این باورند که روایت خروج در واقع یک سنت ترکیبی است که از چند رخداد تاریخی مختلف – مانند اخراج کارگران آسیایی از مصر، فروپاشی نظم عصر برنز، و جابه‌جایی جمعیت – پدید آمده و بعدها در یک روایت واحد ترکیب شده است.

در دنیای امروزی

یهودیان اِشکِنازی

اِشکِناز واژه‌ای عبری برای سرزمین آلمان است. از این رو به یهودیانی که در قرون وسطی در آنجا زندگی می‌کردند «اِشکِنازی» می‌گویند. این گروه از یهودیان احتمال زیاد در زمان امپراتوری روم به آنجا کوچ داده شده‌اند. این کوچ احتمالاً در حدود سال ۸۰۰ تا ۱۰۰۰ بعد از میلاد بوده‌است.

یهودیان سفاردی

یهودیان سفاردی یهودیان اسپانیا و پرتغال هستند. این یهودیان به مدت هزار سال در آن منطقه زندگی می‌کردند تا اینکه در سال ۱۴۹۲ فرناندوی دوم، حامی کلیسای کاتولیک، یهودیان را از آنجا راند. این یهودیان به شمال آفریقا، هلند، انگلیس، فرانسه، لهستان، امپراتوری عثمانی و آمریکای جنوبی مهاجرت کردند. حضور این یهودیان در امپراتوری عثمانی بسیار گسترده بود.

یهودیان میزراهی

یهودیان میزراهی یهودیان خاورمیانه، آسیای مرکزی و قفقاز هستند. معمولاً این یهودیان در کشورهای دارای جمعیت اکثریت مسلمان زندگی می‌کردند. یهودیان ایرانی، عراقی، سوری، افغانستانی، بخارایی، کردی، گرجی و غیره جزو این گروه هستند.[۶۶]

تست ژنتیکی

آزمایشهای ژنتیکی ثابت کرده‌است که بسیاری از یهودیان دارای جد مشترکی در منطقه خاورمیانه هستند. یهودیان به ندرت با غیر یهود ازدواج می‌کردند و از این رو ازدواج آن‌ها بیشتر در بین یهودیان دیگر بود. آزمایش ژنتیکی نشان داده‌است که مقدار این ازدواج با غریبه‌ها در بعضی نسلها کمتر از ۰٫۵ درصد بوده‌است.[۶۷]

یهودیان امروزه خود را بازمانده دوازده قبیله اسرائیل می‌دانند. بر اساس کتاب مقدس یهود مخلوطی از قبیله یهودا، قبیله بنیامین، قبیله شمعون و لاوی است.

جستارهای وابسته

پانویس

  1. Moore and Kelle, Biblical History and Israel's Past, 77.
  2. Killebrew 2005, p. 176.
  3. Shaw, A Dictionary of Archaeology, 313.
  4. Barmash, Exodus in the Jewish Experience: Echoes and Reverberations, 4.
  5. Greenspahn, Frederick E. (2008). The Hebrew Bible: New Insights and Scholarship. NYU Press. pp. 12ff. ISBN 978-0-8147-3187-1. Archived from the original on 1 July 2023. Retrieved 14 January 2018.
  6. Van der Toorn, K. (196). Family Religion in Babylonia, Ugarit and Israel: Continuity and Changes in the Forms of Religious Life. Brill. pp. 181, 282.
  7. Grabbe 2008, p. 75.
  8. Van der Veern, Peter, et al. "Israel in Canaan (Long) Before Pharaoh Merenptah? A Fresh Look at Berlin Statue Pedestal Relief 21687". Journal of Ancient Egyptian Interconnections. pp. 15–25.
  9. Romer, Thomas (2015). The Invention of God, Harvard. p. 75.
  10. Dijkstra, Meindert (2017). "Canaan in the Transition from the Late Bronze to the Early Iron Age from an Egyptian Perspective". In Grabbe, Lester, ed. The Land of Canaan in the Late Bronze Age. Bloomsbury. p. 62, n. 17
  11. Genesis 32:29
  12. Scherman, Rabbi Nosson, ed. (2006). The Chumash. The Artscroll Series. Mesorah. pp. 176–77.
  13. Kaplan, Aryeh (1985). "Jewish Meditation". New York: Schocken. p. 125.
  14. Cross 1973.
  15. Hamilton, Victor (1995). The Book of Genesis, Chapters 18–50. Wm. B. Eerdmans. p. 334. ISBN 0-8028-2521-4.
  16. Wenham, Gordon (1994). Word Biblical Commentary. Vol. 2: Genesis 16–50. Dallas, Texas: Word Books. pp. 296–97.
  17. Berlin, Adele; Brettler, Marc (2004). The Jewish Study Bible: Jewish Publication Society Tanakh Translation. Oxford University Press. p. 68.
  18. "שׂרר". Sefaria. Archived from the original on 21 September 2020. Retrieved 5 August 2020.
  19. "Klein Dictionary, שַׂר". www.sefaria.org. Archived from the original on 21 September 2020. Retrieved 5 August 2020.
  20. "šarru". Akkadian Dictionary. Association Assyrophile de France. Archived from the original on 29 October 2020. Retrieved 5 August 2020.
  21. "שׂרה". Sefaria. Archived from the original on 21 September 2020. Retrieved 5 August 2020.
  22. Even-Shoshan, Avraham. "שׂרה". Even-Shoshan Dictionary.
  23. Yoreh, Tzemah (29 December 2017). "Jacob Is Renamed Israel (Twice): Why Does the Name Jacob Remain?". TheTorah.com. Archived from the original on 29 May 2025.
  24. Sarna and Sperling, “Abraham”, Encyclopaedia Judaica, 281.
  25. Sarna and Sperling, “Abraham”, Encyclopaedia Judaica, 282.
  26. Genesis 21:1–7
  27. Sarna and Sperling, “Abraham”, Encyclopaedia Judaica, 282.
  28. Genesis 25:26
  29. Genesis 25:29–34
  30. Genesis 35:23–26
  31. Genesis 42:23
  32. Ginzberg, Louis (1909). The Legends of the Jews (PDF). Vol. III: Ingratitude Punished. Translated by Szold, Henrietta. Philadelphia: Jewish Publication Society.
  33. Exodus 8:1
  34. Exodus 20:1–17
  35. Ginzberg, Louis (1909). The Legends of the Jews (PDF). Vol. III: The Symbolical Significance of the Tabernacle. Translated by Szold, Henrietta. Philadelphia: Jewish Publication Society.
  36. Achtemeier, Paul J.; Boraas, Roger S (1996). The Harper Collins Bible Dictionary. Harper San Francisco. ISBN 978-0-06-060037-2.
  37. Niditch 2008, pp. 2–3.
  38. Boling & Nelson 2006.
  39. ""Saul, First King of Israel", Chabad.org".
  40. 1 Samuel 14:47
  41. 1 Samuel 15:33–35
  42. Merrill, “The Decline of Saul”, Kingdom of Priests.
  43. McKenzie, King David: A Biography, 112–117.
  44. Merrill, “Jerusalem the Capital”, Kingdom of Priests.
  45. McKenzie, King David: A Biography, 135–137.
  46. Ishida, “Solomon”, The Anchor Bible Dictionary.
  47. Ishida, “Solomon”, The Anchor Bible Dictionary.
  48. 1 Kings 14:21
  49. Provan, Long and Longman, A Biblical History of Israel, 256–258.
  50. Gnuse, “The Emergence of Monotheism in Ancient Israel”, Religion, 327.
  51. Oded & Sperling 2006, p. 142.
  52. 1 Kings 14:21
  53. Driscoll 1910.
  54. Gill, J., Gill's Exposition of the Entire Bible on 1 Kings 13, accessed 19 October 2017
  55. "The Kingdom of Samaria". The Chosen People (5th ed.). 1859.
  56. 2 Esdras 13:39–45
  57. 2 Kings 22:3; 2 Chronicles 34:8
  58. "Josiah", Jewish Encyclopedia (1906).
  59. Elitzur, Yoel (2023). "The Altar at Tel Dothan – A Trace of Josiah's Reform?". Journal of the Ancient Near Eastern Society. 36 (1): 62–89.
  60. Hill, Andrew E. (May 11, 2010). 1 and 2 Chronicles. Zondervan Academic. ISBN 9780310865612 – via Google Books.
  61. Young, Rodger C. (2004). "When Did Jerusalem Fall?" (PDF). Journal of the Evangelical Theological Society: 29. The first date is taken from Ezek 24:1, where it is said that the final siege of Jerusalem began in the tenth month of the "ninth year." ... The tenth month of that year corresponds roughly to January 589 BC.
  62. Bickerman, E. J. (2007). Nebuchadnezzar And Jerusalem. Brill. ISBN 978-90-474-2072-9.
  63. The Biblical Period from Abraham to Ezra: An Historical Survey. Harpercollins College Div. 1963. ISBN 0-06-130102-7.
  64. Fensham, F. Charles, "The books of Ezra and Nehemiah" (Eerdmans, 1982) p. 10
  65. Fensham, F. Charles, "The books of Ezra and Nehemiah" (Eerdmans, 1982) p. 10
  66. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Albertz, Rainer 1994 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  67. Y Chromosome Bears Witness to Story of the Jewish Diaspora - New York Times

منابع و برای مطالعه بیشتر