فساد مالی در دوران پهلوی
یکی از پایههای اصلی نارضایتیهای مردم در انقلاب ۵۷، فساد مالی قدرتمندان در دوران پهلوی بود.[۱] گونهای که در سال ۱۳۵۷ فساد مالی به یکی از مسایل سیاسی عمده ایران بدل شده و بخش اعظم انتقاد از شاه به قالب انتقاد از فعالیتهای غیرقانونی اطرافیان نزدیک و حتی اعضای خانواده اش درآمده بود.[۲]
در بخش عمده دهه ۶۰ و ۷۰، اداره سوم ساواک که مسئول امنیت داخلی بود و پرویز ثابتی ریاستش را به عهده داشت، مسئله فساد مالی نخبگان سیاسی را یک مسئله امنیت ملی میدانست و گاه میکوشید در این زمینه گزارشهایی برای شاه تدارک کند. واکنش شاه در مقابل بیش و کم این گزارشها، یکسان بود. از مضمون آنها برمیآشفت و اداره سوم را به فضولی در مسائلی که در حیطه مسئولیتش نبود، متهم میکرد.[۳] هنگامی که شایعات مخرب در مورد فساد خاندان سلطنتی افزایش یافت، در تاریخ ۴ اکتبر ۱۹۶۱ شاه بنیاد غیرانتفاعی پهلوی را تأسیس نمود و تمام شرکتهای خود از جمله بانک عمران را وقف این سازمان نمود. به علاوه حدود دو هزار روستا را که از پدرش به ارث برده بود با قیمتی نازل یا به رایگان به روستاییان شاغل در آن بخشید.[۴]
هویدا پس از تلاش فراوان، بالاخره شاه را متقاعد کرد که فعالیت اقتصادی خاندان سلطنتی را محدود کند. به کمک هویدا دستورالعمل تازهای در این زمینه تدارک شد که از بیست ماده مختلف تشکیل میشد و در مرداد ۱۳۵۷ به تصویب نهایی شاه رسید. اعضای خاندان سلطنتی را از کردار مغایر با ارزشهای اجتماعی بر حذر میداشت. هر گونه تماس با شرکتهای خارجی، دریافت هرگونه کمیسیون، مشارکت مستقیم یا غیر مستقیم در شرکتهایی که با دولت معامله میکنند، عضویت در هیئت رئیسه شرکتها، را برای اعضای خاندان سلطنت منع میکرد.[۵]
در طول سلسله تظاهراًتهای سال ۵۶–۵۷، شاه تصمیم گرفت تا کمیسیون ویژهای برای رسیدگی به مسئله سومدیریت و سوءاستفاده مالی در اجرای قراردادهای دولتی، تشکیل دهد. آنچه از مضمون مذاکرات این کمیسیون به خارج درز میکرد، یا از طریق رادیو و تلویزیون پخش میشد، انگار همه آب به آسیاب مخالفان میریخت که از مدتها قبل مسئله فساد در رژیم را به یکی از محورهای تبلیغاتی خود بدل کرده بودند. از آنجا که معینیان (که به درستکاری و امانت مشهور بود) ریاست این کمیسیون را عهدهدار بود، گزارشهای آن هم با دقتی ویژه تهیه میشد و هم از اعتبار بیشتری برخوردار بود.[۶][۷]
یکی از نمونههای جالب تلاش هویدا برای مبارزه با فساد، درگیری پر پیچ و خمش با یکی از سرمایه داران بهایی جنجالآفرین آن روزگار به نام هژبر یزدانی بود. این سرمایهدار از آنچه بانکداران float میخوانند، استفادههای نامشروع میکرد. در واقع، با صدور چکهای بی محل از حساب بانک، سهام همان بانک را میخرید و پیش از بازگشت خوردن چک، مبلغ لازم را به حساب واریز میکرد. در سال ۱۹۵۴ حسنعلی مهران، رئیس وقت بانک مرکزی، ناگهان متوجه شد که میزان این چکهای بی محل به بیش از یک میلیارد تومان رسیده است. مهران دست به کار شد و از هویدا کمک خواست. هویدا سرمایهدار خاطی را به دفتر نخستوزیر فرا خواند و به لحنی تند و حتی تهدیدآمیز، از او خواست که از دخالت در کار بانکهای مملکت دست بردارد و فکر خرید بانک تازهای را هم وابگذارد. یکی دو روز بعد، بانک مرکزی نامهای از دربار دریافت کرد که در آن شاه تأکید کرده بود که سرمایهدار مذکور، انسانی زحمتکش و سخت کوش است و دولت نباید در راه گسترش و رشد کار او مانع ایجاد کند. یکی دو روز بعد، سرمایهدار ظفرمند، بی دعوت، به دفتر هویدا رفت، انگشت شست برآورده اش را به رئیس دفتر هویدا نشان داد و با تمسخر گفت: «به اربابت بگو، بفرما، بانک را خریدم». پس از مذاکراتی که شاه در آن دخالت مستقیم داشت، قرار شد این سرمایهدار همه سهام خود را در بانکهای مختلف بفروشد و در عوض چهل درصد از سهام یکی از بانکها را حفظ کند.[۸]
رزمآرا پس از به قدرت رسیدن دوازده چهره جدید به کابینه آورد، افزایش مالیات برای قشر ثروتمند را توصیه نمود و کمیتهای خاص برای بررسی فساد در طبقه بالا معین کرد.[۹]
در ۲۷ شهریور ۱۳۵۷، کارمندان بانک مرکزی فهرست ۱۷۷ تن از افراد سرشناس را که گویا بالغ بر ۲ میلیارد دلار از کشور خارج کرده بودند، منتشر کردند. این فهرست نشان میداد که شریف امامی حدود ۳۱ میلیون دلار، ارتشبد اویسی ۱۵ میلیون دلار، نمازی ۹ میلیون دلار، آموزگار ۵ میلیون دلار، سپهبد مقدم ۲ میلیون دلار، شهردار تهران ۶ میلیون دلار، وزیر بهداری ۷ میلیون دلار و مدیرعامل شرکت ملی نفت، بالغ بر ۶۰ میلیون دلار از کشور خارج کردند.[۱۰][۱۱]
زمانی که دلارهای نفتی به ایران سرازیر شد، حسین فردوست توسط محمدرضا شاه پهلوی به عنوان «بازرس شاهنشاهی» منصوب گشت تا فساد ناشی از این سرازیر شدن را که سراسر نظام اقتصادی و اداری کشور را فراگرفته بود را مهار کند. او دوباره تشکیلات را سازماندهی کرد و مشغول تحقیق و بررسی شکایات و گزارشها شد، اما هزاران پرونده فساد اقتصادی را اکثراً بدون هیچ رسیدگی به بایگانی راکد دادگستری فرستاد.[۱۲]
فرار اطرافیان محمدرضا پهلوی
[ویرایش]یک دیپلمات انگلیسی، خاطرهای از روزهای انقلاب را با تعجب روایت میکند:
یک روز من به خانه یکی از بازرگانان بسیار ثروتمند کشور تلفن زدم و خواستار مکالمه با او شدم. پاسخ دادند: «او در زندان است». من که میدانستم این موضوع صحت ندارد، پرسیدم: چرا زندانی شده است؟ پاسخ دادند: «چون صد و پنجاه میلیون دلار ارز به خارج فرستاده است». من پرسیدم: شما کی هستید؟ پاسخ دادند: «یکی از مستخدمین او».[۱۳]
به دستور شاه، چند تن از مقامات بلندپایه از جمله نخستوزیر اسبق و رئیس سابق ساواک، بازداشت شدند. اما این تلاشها، بیهوده، تقریباً بیفایده و تسکینبخش و شاید خیانتآمیز بود. در ماه آخر ۱۹۷۸، تقریباً تمامی افراد سرشناس ایران و دلالان بینالمللی که از قبل، منتفع میشدند، ناپدید شده و به غرب گریختند. هوشنگ انصاری، یکی از وزیران شاه که ثروتی افسانهای اندوخته بود، به بهانه ملاقات فوری با هنری کسینجر، از شاه اجازه گرفت و ایران را ترک کرد. در فرودگاه، به سفیر آمریکا تلفن زد و گفت سه روزه به ایران بازخواهد گشت، اما در حقیقت، هرگز به ایران برنگشت.[۱۴]
واکنش انقلابیون
[ویرایش]چهلم کشتار قم، در ۲۹ بهمن ۱۳۵۶ در چندین شهر به آرامی برگزار شد. اما در تبریز، با تیراندازی یک افسر پلیس به یک دانشجوی جوان و مرگ او، تظاهرات به خشونت کشید. معترضین خشمگین به سوی شهربانی رفتند و چون دریافتند که تیراندازی در کار نیست، بیشتر نقاط شهر را تصرف کردند. آنها به کلانتریها، دفاتر حزب رستاخیز، بانکها، هتلهای لوکس و سینماهایی که فیلمهای شهوتانگیز نمایش میدادند، هجوم بردند. در شورش تبریز، همچون اغلب ناآرامیهای دوران انقلاب، تظاهرات کنندگان با آنکه خشمگین بودند، به ندرت به افراد عادی یا اموال شخصی متعرض میشدند.[۱۵] برعکس، به اهداف خاص هجوم آوردند:
- حزب رستاخیز، زیرا نماد حکومت پهلوی بود.[۱۶]
- هتلهای لوکس، زیرا در خدمت ثروتمندان خوشگذران اعم از داخلی و خارجی بود.[۱۷]
- بانکها، تا حدودی به سبب ترویج امر رباخواری، و همینطور که علیه طبقه پیشهوران و کسبه فعالیت میکردند. اما عمدتاً بانکهای بزرگ که وابسته به خانواده سلطنتی، دولت و سرمایهداران بزرگ بودند. بانکهای کوچک متعلق به تجار بازار، اغلب مصون ماند و بنا به گزارش یک شاهد عینی اروپایی از تبریز، در همه بانکهای بزرگ که مورد حمله قرار گرفت، اسناد و مدارک نابود شد، اما دیناری از موجودی آن دست نخورد.[۱۸]
تظاهراتکنندگانی که مطبوعات حکومتی، آنها را «اوباش حریص» میخواندند، بیشتر خواهان نشاندادن خواستههای سیاسی خود بودند تا پرکردن جیبهایشان.[۱۹]
در ۲۱ آبان ۱۳۵۷، بازارها، دانشگاهها و وزارتخانهها که تازه به کار افتاده بودند، مجدداً در اعتراض به دستگیری سنجابی (که از پاریس برگشته بود) اعتصاب کردند و تا پیروزی انقلاب، در اعتصاب ماندند. در ۲۵ مهر، کارگران شرکت نفت به سر کار برگشتند، اما اعلام کردند که فقط به قدر نیاز مصرف داخلی و نیز فروش به میزان لازم برای خرید کالاهای ضروری، تولید میکنند. چرا که میپنداشتند مازادِ پول آن، «به جیب علیبابا و چهل دزد او» میرود.[۲۰]
شوکراس به نقل از پرویز راجی، آورده است که در هنگام انقلاب، شاه از خواهرش اشرف خواسته بود که کشورش را ترک کند، چرا که او به سمبل فساد و زیادخواهیهای خاندان پهلوی مبدل شده بود. دیوارها و کف اتاقهای کاخ او که اخیراً نوسازی و تزئین شده بود، کاملاً برهنه گشت. قالیها و تابلوها بستهبندی شده و به یکی از خانههای اشرف (شاید در ژوانلهپن، شاید به خانه پسرش، شهرام در لندن، شاید به حزیره متعلق به او در سیشلز) منتقل شده باشد. پسر دیگرش، در یکی از شبهای اکتبر ۱۹۷۸ که در کاخ مادرش شام را صرف میکرد، رو به تابلویی که هنوز به دیوار آویخته بود گفت: «این یکی را فراموش کردهاند بردارند».[۲۱]
در ادامه، پرویز راجی میافزاید: از کاخ شاه در نیاوران، در ارتفاعات شمال تهران که ویلاهای ثروتمندان پیرامون آن جمع شده است، ملکه فرح دیبا یک هواپیما پر از لباس و اشیایی که دیگران اثاث منزل مینامند، به آمریکا فرستاده است. مأموران گمرگ در سراسر اروپای غربی و آمریکای شمالی متحیر گشتهاند. چگونه میتوان اشیاء گرانبهایی نظیر جامهدانها و صندوقهای لبریز از قالی، تابلو، مبل، الماس، گردنبندهای مروارید، انگشترهای یاقوت، گوشوارههای زمرد، نیمتاجهای زنانه و سرویسهای نقرهای را که از ایران خارج میشود را ارزیابی کنند؟ بانکدارهای تهران، کلافه از حجم تقاضاهای انتقال پول گشتهاند: تقریباً هر مرد و زن ثروتمندی در ایران ناگهان خواستار انتقال تلگرافی ثروتش به یکی از بانکهای سوئیس، پاریس، نیویورک یا جزایر دریای کارائیب شده بود. کارمندان بانک مرکزی دست به اعتصاب زده، از ارسال هرگونه تلکسی خودداری کردند و اسنادی را منتشر ساختند. در این اسناد، اسم دو تن از برادرزادگان شاه و یکی از امرای ارتش آمده که ۲٫۴ میلیارد دلار به بانکهای خارج انتقال داده بودند.[۲۲]
پانویس
[ویرایش]- ↑ میلانی، معمای هویدا، 382-383.
- ↑ میلانی، معمای هویدا، 349.
- ↑ میلانی، نگاهی به شاه، 464.
- ↑ Milani, The Shah, 13-26 to 13-33.
- ↑ میلانی، معمای هویدا، 382-383.
- ↑ میلانی، نگاهی به شاه، 488.
- ↑ Milani، The Shah، 391.
- ↑ میلانی، معمای هویدا، 348.
- ↑ Abrahamian، Iran between Two Revolutions، 264.
- ↑ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، 478.
- ↑ Abrahamian، Iran between Two Revolutions، 517.
- ↑ کیهان لندن: حکایتِ سراب و حوصله: سی سال پس از مرگِ حسین فردوست
- ↑ شوکراس، آخرین سفر شاه، 12.
- ↑ شوکراس، آخرین سفر شاه، 12.
- ↑ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۴۸۷–۴۸۸.
- ↑ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۴۸۷–۴۸۸.
- ↑ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۴۸۷–۴۸۸.
- ↑ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۴۸۷–۴۸۸.
- ↑ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۴۸۷–۴۸۸.
- ↑ آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۴۸۱.
- ↑ شوکراس، آخرین سفر شاه، 9-10.
- ↑ شوکراس، آخرین سفر شاه، 10-11.
منابع
[ویرایش]- هامبلی، گاوین ار جی (۱۳۸۸). تاریخ ایران کمبریج. ج. هفتم، قسمت سوم. ترجمهٔ تیمور قادری. تهران: انتشارات امیرکبیر.
- شوکراس، ویلیام (۱۳۸۱). آخرین سفر شاه. ترجمهٔ عبدالرضا هوشنگ مهدوی. تهران: پیکان. شابک ۹۶۴-۳۲۸-۲۳۴-۱.
- آبراهامیان، یرواند (۱۳۸۷). ایران بین دو انقلاب. ترجمهٔ احمد گل محمدی، محمدابراهیم فتاحی. نشر نی. شابک ۹۶۴-۳۱۲-۳۶۳-۴.
- آبراهامیان، یرواند (۱۳۸۹). تاریخ ایران مدرن. ترجمهٔ محمدابراهیم فتاحی. نشر نی. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۱۸۵-۱۲۶-۴.
- میلانی، عباس (۱۳۹۲). نگاهی به شاه. تورنتو: پرشین سیرکل. شابک ۹۷۸-۰-۹۹۱۸۹۶۴-۰-۰.
- میلانی، عباس (۱۳۸۰). معمای هویدا. تهران: اختران. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۷۵۱۴-۵۹-۰.
- روایت هیکل از فساد مالی شاه تا فهرست کارخانههای خاندان پهلوی
- ۵ فساد بزرگ پهلوی
- فساد کنونی را با دوره پهلوی مقایسه نکنید
- در مورد فساد مالی در ایران
- Abrahamian، Ervand (۱۹۸۲). Iran Between Two Revolutions. Princeton University Press. شابک ۰-۶۹۱-۱۰۱۳۴-۵.
- Abrahamian، Ervand (۲۰۰۸). A History of Modern Iran. Cambridge University Press. شابک ۰-۵۲۱-۵۲۸۹۱-۷.
- Milani, Abbas (2000). The Persian sphinx: Amir Abbas Hoveyda and the riddle of the Iranian Revolution: a biography (به انگلیسی). London New York: I.B. Tauris.
- Milani, Abbas (2011). The Shah (به انگلیسی). New York: Palgrave Macmillan.
- Mark Gasiorowski, US Foreign Policy and the Shah, Cornell University Press
- Nikki Keddie and Yann Richard, Modern Iran: Roots and Results of Revolution, Yale University Press