سید روحالله خمینی: تفاوت میان نسخهها
[نسخهٔ بررسینشده] | [نسخهٔ بررسینشده] |
AliAshraf.D (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
Mondephile (بحث | مشارکتها) وگ خرابکاری کاربری که هنوز فرق ویکیپدیا را با وبلاگش نمی داند |
||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
}} |
}} |
||
'''سیّد روحالله مصطفوی موسوی خمینی''' مشهور به '''امام خمینی''' ([[۳۰ شهریور]] [[۱۲۸۱]] – [[۱۳ خرداد]] [[۱۳۶۸]]) [[فقیه]] و [[مرجع تقلید]] [[شیعه]] و اولین [[مقام رهبری در ایران|رهبر]] [[ایران]] در [[نظام جمهوری اسلامی ایران|نظام جمهوری اسلامی]] بود که [[انقلاب ۱۳۵۷ ایران|انقلاب ایران]] را رهبری کرد و در پی به نتیجه رسیدن آن، نظام جمهوری اسلامی ایران را بنیان گذارد و تا پایان عمرش رهبر ایران ماند. وی یکی از نظریهپردازان [[ولایت فقیه]] به شمار میرود. |
'''سیّد روحالله مصطفوی موسوی خمینی''' مشهور به '''امام خمینی''' ([[۳۰ شهریور]] [[۱۲۸۱]] – [[۱۳ خرداد]] [[۱۳۶۸]]) [[فقیه]] و [[مرجع تقلید]] [[شیعه]]، [[شاعر]]، [[نویسنده]]، [[عارف]]، [[زندانی سیاسی]] و اولین [[مقام رهبری در ایران|رهبر]] [[ایران]] در [[نظام جمهوری اسلامی ایران|نظام جمهوری اسلامی]] بود که [[انقلاب ۱۳۵۷ ایران|انقلاب ایران]] را رهبری کرد و در پی به نتیجه رسیدن آن، نظام جمهوری اسلامی ایران را بنیان گذارد و تا پایان عمرش رهبر ایران ماند. وی یکی از نظریهپردازان [[ولایت فقیه]] به شمار میرود. |
||
== زندگی == |
== زندگی == |
نسخهٔ ۸ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۱۳:۰۲
برای تأییدپذیری کامل این مقاله به منابع بیشتری نیاز است. |
سید روحالله خمینی | |
---|---|
پرونده:تصویر خمینی.jpg | |
اطلاعات شخصی | |
زاده | سید روحاللّه مصطفوی موسوی خمینی ۳۰ شهریور ۱۲۸۱[۱] خمین، ایران |
آرامگاه | بهشت زهرا تهران ۳۵°۳۲′۵۶٫۱۴″ شمالی ۵۱°۲۱′۵۹٫۸۷″ شرقی / ۳۵٫۵۴۸۹۲۷۸°شمالی ۵۱٫۳۶۶۶۳۰۶°شرقی |
همسر(ان) | خدیجه ثقفی |
فرزندان | مصطفی، احمد، زهرا، صدیقه و فریده |
وبگاه |
سیّد روحالله مصطفوی موسوی خمینی مشهور به امام خمینی (۳۰ شهریور ۱۲۸۱ – ۱۳ خرداد ۱۳۶۸) فقیه و مرجع تقلید شیعه، شاعر، نویسنده، عارف، زندانی سیاسی و اولین رهبر ایران در نظام جمهوری اسلامی بود که انقلاب ایران را رهبری کرد و در پی به نتیجه رسیدن آن، نظام جمهوری اسلامی ایران را بنیان گذارد و تا پایان عمرش رهبر ایران ماند. وی یکی از نظریهپردازان ولایت فقیه به شمار میرود.
زندگی
این مقاله بخشی از رشته مقالات دربارهٔ سیاست در ایران است |
نظام جمهوری اسلامی ایران |
---|
قانون اساسی |
|
نام پدرش سید مصطفی موسوی و نام مادرش هاجر احمدی بود. وی در پنج ماهگی پدر خود را از دست داد و تحت سرپرستی مادر و عمهاش پرورش یافت.
گرچه سال تولد وی طبق شناسنامه سال ۱۲۷۹ است، اما خود روشن کردهاست، که تاریخ درست آن ۳۰ شهریور ماه ۱۲۸۱ است..[نیازمند منبع] درگذشت او رسما در روز ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ ثبت شد گرچه وی در شامگاه ۱۳ خرداد درگذشتهاست..[نیازمند منبع] سن او در آن هنگام ۸۷ سال بود. تشییع جنازه وی با شرکت گسترده مردم ایران و دیگر دوستدارانش از نقاط مختلف جهان برگزار شد.[نیازمند منبع] این موضوع بازتاب جهانی زیادی داشت.
فرزندان وی مصطفی، صدیقه، فریده، لطیفه، فهمیه، سعیده، و احمد هستند.اما مهمترین فرزند او از دید سیاسی احمد است.
تبارنامه
بخشی از مجموعهٔ |
---|
انقلاب ۱۳۵۷ |
جد او یکی از علمای نیشابور ایران به نام «سیدمحمد» بود که به هندوستان رفت و در دهلی یا کشمیر اقامت گزید. عمادالدین باقی نوشتهاست:[۲]
چون در میان شیعیان، سنت شجره نویسی برای سادات مرسوم بوده و بدین وسیله سلسله نسب سادات تا رسیدن آنها به یکی از ائمه شیعه کم و بیش ثبت میشدهاست، سیادت خمینی از این نظر امتیازی محسوب میشد که راه گمانهزنی و شناخت در شجرهنامه و خاندان ایشان را هموار میکرد. یکی از روایات مذکور در این مورد چنین است که طبق نظر یکی از نسابیون در سال ۷۶۶ ه. ق کاروان کوچکی از طرف عارف بزرگ میر سید علی همدانی به سرپرستی سیدحیدر موسوی صفوی اردبیلی از ایران که آن زمان در شورش و جنگ و خون گرفتار بود عازم کشمیر میشوند تا اسلام را تبلیغ کنند. سیدحیدر داماد و خواهرزاده علی همدانی بود که علی همدانی با ۱۷ واسطه از پدر و ۱۶ واسطه از مادر به امام حسین میرسد و این سید حیدر جد اعلای خمینی است... و اما روایتی که بیشتر از همه مشهور شده این است که سلسله نسب روحالله خمینی به میرحامدحسین میرسد. در زمان شاه سلطان حسین صفوی، یکی از علمای نیشابور به نام «سیدمحمد» به هندوستان رفت و در دهلی اقامت گزید. فرزندان وی در مناصب دولتی درآمدند و کم کم اهمیت پیدا کردند... سیداحمد چندی پس از شهادت پدرش دین علیشاه، از کشمیر به عتبات نجف و کربلا عزیمت کرد. شاید این سفر (در حدود سالهای ۱۲۴۰ تا ۲۵۰ هجری قمری) به این منظور بوده که هم از خصومتها در امان باشد و بتواند در آتیه جای خالی پدر را پر کند و هم تعالیم دین را بیاموزد. او به دلیل حافظه نیرومندی که داشته به سرعت به مقامات علمی والایی نائل میشود و از مراجع وقت نجف اجازه اجتهاد دریافت میکند. او در نجف با افراد مهاجر آشنا میشود که یکی از آنها فردی به نام یوسف خان است که اهل روستای «فرفهان» یا «فراهان» از توابع خمین بودهاست.
برادر تنی وی آیتالله پسندیده نیز در خاطراتش حضور نیاکانشان را در هند توصیف کردهاست.[۳] جان اسپوزیتو نیز این نظر را تأیید میکند و مینویسد که «پدر پدربزرگ او از خراسان به هندوستان سفر کرد. پس از آن پدربزرگش به ایران و شهر خمین بازگشت. این جهانگردیهای اجدادی باعث شد تا بهگونهای برچسب هندی بودن نیز بر خمینی بخورد.»[۴] برای نمونه «ادوارد ویلت» مینویسد که پدر بزرگ پدری وی سید احمد موسوی هندی زاده روستای کینتور در منطقه بربنکی در ایالت اوتار پرادش هندوستان بود.[۵]
دوران کودکی و نوجوانی
خمینی در روز ۳۰ شهریور ۱۲۸۱ خورشیدی (برابر ۱۸ جمادی الثانی ۱۳۲۰، برابر ۲۱ سپتامبر ۱۹۰۲) در شهرستان خمین از توابع اراک در ایران به دنیا آمد. وی کوچکترین فرزند خانوادهاش بود. او دو برادر و یک خواهر بزرگتر داشت، که عبارتاند از مرتضی، نورالدین و آغازاده خانم.
مرتضی که به سید مرتضی پسندیده معروف بود، تا پس از مرگ خمینی زنده بود. نورالدین نیز که روحانی بود و به سید نورالدین هندی شهرت داشت، پیش از انقلاب درگذشت و در قبرستانی قدیمی به نام گلزار شهدای قم (واقع در خیابان انقلاب یا چهار مردان شهر قم) به خاک سپرده شد که اکنون نیز سنگ قبر او با همین نام مشخص میباشد.[۲]
شرایط تربیتی
پدرش سید مصطفی موسوی از معاصرین میرزای شیرازی بود. مصطفی پس از آنکه چند سال در نجف علوم و معارف اسلامی را فراگرفته و به درجه اجتهاد نایل آمد، به ایران بازگشت و در شهرستان خمین پناه مردم و مرجع آنان در امور دینی بود. در حالی که بیش از ۵ ماه از تولد روح الله نمیگذشت، خوانین خمین سید مصطفی را در مسیر خمین به اراک با گلوله کشتند. بستگان او برای اجرای حکم قصاص به تهران (دار الحکومه وقت) رهـسپار شدند و بر اجرای عدالت اصرار ورزیدند تا قاتل قصاص گردد.[۶]
وی دوران کودکی و نوجوانی را تحت سرپرستی مادرش «بانو هاجر»، عمهاش «صاحب خانم» (صاحبه خانم اشتباه است) و دایهاش «ننه خاور» سپری کرد. صاحب خانم پس از ترور برادرش (پدر خمینی) به تهران رفت و با عینالدوله صدر اعظم مظفرالدین شاه دیدار کرد و خواستار قصاص شد[نیازمند منبع] که عاقبت این امر محقق گردید. عمادالدین باقی درباره آنها میگوید: «روحالله که آخرین و کوچکترین فرزند بود، تحت تربیت عمهاش صاحبه خانم قرار گرفت و گویا بارها خاطرات مربوط به زندگی و شهادت پدرش را از زبان او شنیده بود... ننه خاور دایهٔ روحالله نیز از زنان نادر روزگار بود. او که در شیر دادن به خمینی به هاجر یاری میرساند، اسب سواری ماهر بود و حتی از روی اسب تیراندازی میکرد و به هدف میزد.»
روحالله در خانوادهای اهل علم و دین بزرگ شد. همچنین با توجه به جایگاه خانوادگی خمینی، وی از کودکی مورد توجه و احترام مردم خمین و کمره بود.[۷]
تحصیلات ابتدایی
در قرن سیزدهم خورشیدی در بیشتر مناطق ایران و از جمله خمین تقریباً مدرسه به شکل امروزی وجود نداشت و آن گروه از مردم که به تربیت و تحصیلات فرزندان خود اهمیت میدادند، آنها را به مکتب خانه میفرستادند، تا خواندن و نوشتن و قرآن و ادبیات فارسی بیاموزند. تبعاً خمینی نیز به مکتب فرستاده شد و نزد «ملا ابوالقاسم» به فراگیری «عم جز»، گلستان و بوستان سعدی و چند کتاب ادبی دیگر پرداخت.
پس از اتمام این دروس کسانی که میخواستند به تحصیل ادامه دهند، به اراک میرفتند. اما با توجه به وقوع جنگ جهانی اول و اوضاع آشفته کشور، دیگر امکان مسافرت به اراک برای نوجوانان وجود نداشت. لذا بزرگان خمین تصمیم گرفتند، مدرسهای به سبک مدارس جدید ایجاد کنند. این مدرسه سه معلم داشت، که یکی مدیر بود و سر کلاس درس هم میرفت و یکی دیگر از آنها به نام میرزاعلی خان، معلم زبان فرانسه و یک فرد معمم نیز معلم زبان فارسی بود. «آقا شیخ فضلالله» عموی مادر خمینی نیز معلم شرعیات بود. خمینی نیز به این مدرسه رفت. علاوه بر آن خانواده وی که از وضع مالی خوبی برخوردار بودند، برایش معلم سرخانه گرفتند. نام این معلم «افتخارالعلما» بود و در غیاب او مادرش به شاگردان درس میداد. آیتالله پسندیده برادر بزرگ خمینی میگوید سواد مادرش بیشتر از خود افتخارالعلما بود و من نزد مادرش هیات، نجوم و حساب میخواندم. خمینی پس از آن که مقطع ابتدایی را نزد افتخارالعلما تمام کرد، درس مقدمات را نزد «محمدمهدی داعی» شروع کرد. «حاج میرزا نجفی» شوهر خواهر روحالله نیز منطق را به او تدریس کرد.[۷]
شرایط سیاسی و اجتماعی
شرایط اجتماعی و سیاسی ایران و خمین در سالهای ۱۲۹۰ تا ۱۳۰۰ که همزمان با نوجوانی سید روحالله خمینی بود، بسیار آشفته بود. حکومت مرکزی ضعیف شده بود و خوانین محلی قدرت یافته بودند و بانی مرگ پدر سید روحالله خمینی نیز شدند. علاوه بر آن در جای جای کشور اشرار دستجات مختلفی تشکیل داده و به شهرها و آبادیها حمله کرده و مردم را غارت میکردند. لذا مردم از کودکی و نوجوانی روحیه سلحشوری یافته، میآموختند که برای حفاظت از خود با اشرار و بیگانگان مبارزه کنند. سید روح الله خمینی خود درباره دوران کودکی و نوجوانی اش میگوید: من از بچگی در جنگ بودم… ما مورد هجوم «زلقیها» بودیم، مورد[هجوم] «رجبعلیها» بودیم و خودمان تفنگ داشتیم و من در عین حال که تقریباً شاید اوایل بلوغم بود، بچه بودم، دور این سنگرهایی که بسته بودند در محل ما و اینها میخواستند هجوم کنند و غارت کنند، آنجا میرفتیم، سنگرها را سرکشی میکردیم… ما در همان محلی که بودیم یعنی خمین که بودیم، سنگربندی میکردیم. من هم تفنگ داشتم. منتها من بچه بودم به اندازه بچگیام. بچه شانزده هفده ساله، ما تفنگ دستمان بود و تعلیم و تعلم هم میکردیم… ما سنگر میگرفتیم و با این اشراری که بودند و حمله میکردند و میخواستند بگیرند و چه کنند [مقابله میکردیم]. هرج و مرج بود… یک دفعه هم یک محله خمین را گرفتند و مردم با آنها معارضه کردند و تفنگ دست گرفتند. ما هم جزء آنها بودیم.»[۶]
روحالله خمینی سیزده سال داشت که جنگ جهانی اول آغاز شد و هرچند ایران اعلام بیطرفی کرده بود، لشکریان روسیه، بریتانیا و عثمانی از شمال، جنوب و غرب وارد ایران شدند و کشور را مورد تاخت و تاز قرار دادند و وی شاهد بود، چگونه در نبود حکومت مقتدر مرکزی فوجی از سپاه روس در مسیر خود خمین را مورد تاخت و تاز قرار دادند. وی خود خاطره جنگ جهانی اول را به یاد میآورد. او میگوید: «من هر دو جنگ بینالمللی را یادم هست… من کوچک بودم لکن مدرسه میرفتم و سربازهای شوروی [روسیه تزاری] را در همان مرکزی که ما داشتیم، در خمین، من آنها را آنجا میدیدم. ما مورد تاخت و تاز واقع شدیم در جنگ بینالمللی اول.»[۶]
روح الله خمینی پانزده سال داشت، که بیماری وبا در ایران شایع شد و عمه و سپس مادرش درگذشتند.[۸]
دوران بزرگسالی
روحالله در سال ۱۳۰۸ خورشیدی با خانم خدیجه ثقفی معروف به «قدس ایران»، دختر محمد ثقفی تهرانی ازدواج نمود.[۹]
تحصیلات عالی
پس از تحصیل سطوح در اراک و سپس قم، تحصیلات عالی را در شهر قم با بهره گیری از دروس فلسفه و هیئت سیدابوالحسن قزوینی، درس خارج شیخ عبدالکریم حائری و سپس درس خارج آیت الله بروجردی و بهره گیری علوم معنوی و عرفانی نزد میرزا محمدعلی شاهآبادی دنبال کرد. [۱۰]
فعالیتهای علمی
روحالله خمینی در بیان خاطراتش میگوید:
«از مدتها قبل از آمدن آقای بروجردی عمده اشتغال به تدریس معقول و عرفان و سطوح عالیه اصول و فقه بود پس از آمدن او به تقاضای آقایان مثل مرحوم آقای مطهری و آیتالله منتظری به تدریس خارج فقه مشغول شدم و از علوم عقلیه بازماندم و این اشتغال در طول اقامت قم و مدت اقامت نجف مستدام بود.»[۹]
فعالیتهای سیاسی
هر چند فعالیتهای علمی و سیاسی روحالله خمینی به هم پیوستهاست و مباحث درسی فقهی وی نیز آمیخته با مباحث سیاسی بودهاست، اما در این بخش به فعالیتهای مشخصاً سیاسی وی پرداخته میشود و مباحث نظری سیاسی در بخش ولایت فقیه آورده شدهاست.
روحالله خمینی از کودکی و نوجوانی با مسأله حکومت و قدرت سیاسی درگیر بودهاست.[نیازمند منبع]. او اشغال ایران را در خلال دو جنگ جهانی توسط قوای روسیه و انگلیس از نزدیک مشاهده کرد.[نیازمند منبع]
به ظاهر نخستین بار طی سالهای ۱۳۰۰ تا ۱۳۰۶ با امر سیاست و حکومت در معنای خاص آن مواجه شد.[نیازمند منبع] وی هر چند در قم به تحصیل اشتغال داشت، اما درشکه کرایه میکرد و به تهران میآمد، تا به نطقهای سید حسن مدرس در مجلس شورای ملی گوش فرا دهد و بشدت تحت تأثیر شخصیت وی بود. بخصوص او شاهد درگیری سیاسی بین مدرس و رضا شاه بود.[نیازمند منبع]
ولایت فقیه
ولایت فقیه نظریهای در فقه شیعه است که نظام سیاسی مشروع در دوران غیبت امام معصوم را بیان میکند.[۱۱] نظام جمهوری اسلامی ایران بر مبنای این نظریه تأسیس شدهاست.
این نظریه که بیش از همه توسط روحالله خمینی مطرح و تشریح شده، ولایت فقیه را به کلیه امور نه تنها شرعی و دینی، بلکه حکومتی و سیاستی، جانی و مالی گسترش میدهد.[۱۲] یعنی در زمان غیبت امام معصوم فقها نایبان عام امامان معصوم هستندو ولایت بر تقریبا تمام امور مربوط به امام معصوم (حتی جهاد ابتدایی اما نه امور شخصی مسلمین) دارند.
تعریف ولایت
ولایت از ریشه ولی آمده و معانی مختلفی در کتب لغت برای آن ذکر شده و در اصطلاحات متعددی کاربرد دارد. تعریف فقهی آن از جمله در کتب مربوط به نظریه ولایت فقیه؛ امارت و سلطنت بر جان و مال و امور دیگری و اولویت تصمیمات او نسبت به مولی (ولایت شونده) است.[۱۳]
آیتالله خمینی آن را اینچنین توضیح میدهد:
ولایت عبارت از نوعی سلطهاست که دایرهاش نسبت به مواردش گستردگی و محدودیت دارد. یا امر وضعی است که لازمهاش چنین سلطهای است. بدینسان ولی انسان نابالغ کسی است که مطابق مصلحت او در امورش تصرف میکند. حاکم و ولی یک کشور نیز بر اساس مصلحت و به اقتضای سیاست ان کشور تصرف و عمل میکند.[۱۴]
خمینی و انقلاب ایران
مخالفت با اقدامات محمدرضا پهلوی توسط سید روحالله خمینی از سال ۱۳۴۱ جدیتر شد و در واکنش به رفراندوم انجام شده توسط حکومت شاه و نتایج اعلام شده در آن، به ایراد سخنرانی و نصیحت شاه پرداخت. در این سخنرانی او رفراندوم برگزار شده را نمایشی خواند. دولت اعلام کرده بود که بیش از ۹۹ درصد از مردم ایران به تغییرات پیشنهاد شده توسط شاه رای مثبت دادهاند. در سال ۱۳۴۳ به خاطر مخالفت با قانون کاپیتالاسیون و به اتهام اقدام علیه امنیت کشور[۱۵] به خارج از ایران (ترکیه، عراق و در نهایت فرانسه) تبعید شد. چرا که بر اساس قانون، دستگیری و زندانی نمودن مراجع تقلید منع شده بود. در طول دوران تبعید با ارسال نوارهای سخنرانی به رهبری فکری انقلاب میپرداخت و سرانجام پس از ۱۴ سال در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ به ایران بازگشت.
وی در روز بازگشتش به ایران در میان هواداران میلیونی خود که از سراسر ایران به تهران آمده بودند، در بهشت زهرا به سخنرانی پرداخت و مسئولین نظام پادشاهی را به چالش کشید. او با اشاره به جمعیت میلیونی استقبالکنندگان فرمود:
... من توی دهن این دولت (منظور دولت شاپور بختیار )میزنم ... من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین میکنم ...[۱۶]
ده روز بعد به دنبال شکست گاردشاهنشاهی، آخرین سنگر مقاومت نیروهای شاهنشاهی شکسته شد و انقلاب ایران به طور رسمی پیروز گردید و او به عنوان رهبر این انقلاب زمام امور را در دست گرفت. این ده روز، دههٔ فجر نامیده میشود و هر ساله جشن گرفته میشود.
انحلال مجلس سنا، دستور به تشکیل مجلس مؤسسان برای نوشتن قانون اساسی جدید، برگزاری همهپرسی فروردین ۱۳۵۸ برای برقراری نظام جمهوری اسلامی، در دستور کار قرار گرفت. در این همهپرسی که در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ انجام گرفت، بیش از ۹۸٫۲ درصد مردم به جمهوری اسلامی ایران، رأی «آری» دادند.[۱۷] خمینی در پیامی، این پیروزی را تبریک فرمود: «... من به دنیا اعلام میکنم که در تاریخ ایران چنین رفراندومی سابقه ندارد که سرتاسر مملکت با شوق و شعف و عشق و علاقه به صندوقها هجوم آورده و رأی مثبت خود را در آن ریخته و رژیم طاغوتی را برای همیشه به زباله دان تاریخ دفن کنند...»[۱۷] این روز، روز «جمهوری اسلامی ایران» نامیده میشود و هر سال جشن گرفته میشود. صادق طباطبایی میگوید که از مردم خواسته شده بود که اگر نظام دیگری را مد نظر دارند، پشت برگه بنویسند، و با بررسی برگههای معلوم شد که تنها چند صد نفر چنین کردهاند.[نیازمند منبع]
دیدگاهها
خمینی در سخنانی پیشنهاد برخی گروههای سیاسی مبنی بر نوع حکومتی که باید در ایران ایجاد شود را رد نموده و هیچ یک از عناوین «جمهوری»، «جمهوری دمکراتیک»، «جمهوری اسلامی دمکراتیک» را نپذیرفته و گفته بود «فقط جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر، ما نباید از کلمه دمکراتیک استفاده کنیم که غربی است و ما آن را نمیخواهیم.»[۱۸] خمینی همچنین در مصاحبه با اوریانا فالاچی در اوایل انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷، در پاسخ به سوألی درباره تیرباران زنی که مرتکب زنای محصنه شده و کشتن مردان همجنسگرا، گفت که کشتن این افراد شبیه بریدن انگشت افراد مبتلا به قانقاریا میباشد که باعث جلوگیری از نفوذ بیماری به سراسر بدن میشود.[۱۹]
وعدهها
خمینی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ پس از تصرف رادیو توسط انقلابیون در بیانیهای با تقدیر از عقبنشینی و عدم دخالت ارتش در امور سیاسی، از مردم خواست از خرابکاری و اخلالگری و حمله به سفارتخانهها جلوگیری کنند و نوشت «به امرای ارتش اعلام میکنم که در صورت جلوگیری از تجاوز ارتش، پیوستن آنان به ملت و دولت قانونی ملی اسلامی، ما آنان را از ملت و ملت را از آنان میدانیم و مانند برادران با آنان رفتار مینماییم.»[۲۰] و در همان شب شورای عالی ارتش شاهنشاهی در جلسهای با شرکت تقریبا تمامی فرماندهان عالیرتبه خود و بدون هیچ مخالفتی پشتیبانی کامل خود از خواستههای ملت را اعلام کرد[۲۱].
اما تنها ساعاتی پس از آن عدهای از سران حکومت پهلوی از جمله سرلشکر منوچهر خسروداد فرمانده هوانیروز، سپهبد مهدی رحیمی رئیس شهربانی کل، سرلشکر رضا ناجی (سرلشگر) اولین فرماندار نظامی ایران و تیمسار نعمت نصیری رئیس سابق ساواک در مدرسه رفاه به حکم صادق خلخالی اعدام شدند.[۲۲][۲۳]
روحالله خمینی قبل از انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ وعدههایی در خصوص برابری زنان و مردان و آزادی مطبوعات[۲۴] به مردم ایران داده بود. همچنین او در تاریخ ۱۰ اسفندماه ۱۳۵۷ در سخنرانی که در روز ورود به شهر قم انجام داد، از اهداف انقلاب به تحویل دادن سرمایه ملی به مردم و مجانی کردن آب، برق و اتوبوس برای مستمندان اشاره کرده بود.[۲۵]
[بخشی از سخنرانی ۱۰ اسفندماه ۱۳۵۷ در شهر قم:] تمام كميتههايى كه در تمام اطراف ايران هـست موظفند كه آنچه به دست آمد از مخازن ايران، هر چه كه اينها بردند و مخفى كردند و اتباع آنها بردند و مخفى كردند، آنها را كه به دست آمدهاست . به بانكى كه شـماره اش را بعد تعيين مى كنم تحويل بدهند كه براى كارگرها، براى مستضعفين، براى بينوايان، هم خانه بسازند، هـم زندگى آنها را مرفه كنند. ما علاوه بر اينكه زندگى مادى شما را مى خواهيم مرفه بشـود، زندگى معنوى شما را هم مى خواهيم مرفه باشد. شما به معنويات احتياج داريد. معنويات ما را بردند اينها. دلخوش نباشيد كه مسكن فقط بسازيم، آب و برق را مجانى مىكنيم براى طبقه مستمند، اتوبوس را مجانى مى كنيم براى طبقه مستمند، دلخوش به اين مقدار نباشيد، معنويات شما را، روحيات شما را عظمت مى دهيم [۲۶]
همچنین بخشی از سخنرانی او در بهشت زهرا پس از انقلاب ۵۷ به صورت سانسور شده در رسانههای ملی پخش میگردد.[۲۷]
نامه به گورباچف
در اولین روز سال ۱۹۸۹ میلادی (۱۱ دی ۱۳۶۷) آیتالله جوادی آملی، محمدجواد لاریجانی و مرضیه حدیدهچی دباغ به نمایندگی از سوی خمینی نامهای را خطاب به میخائیل گورباچف آخرین دبیرکل حزب کمونیست شوروی تسلیم وی کردند. رهبر ایران در این نامه نسبت به مرگ کمونیسم هشدار داد. در این پیام آمدهاست:[۲۸]
جناب آقای گورباچف، برای همه روشن است که از این پس کمونیسم را باید در موزههای تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد؛ چرا که مارکسیسم جوابگوی هیچ نیازی از نیازهای واقعی انسان نیست؛ چرا که مکتبی است مادی، و با مادیت نمیتوان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت، که اساسیترین درد جامعه بشری در غرب و شرق است، بهدرآورد.
گورباچف بعدها در سال ۱۳۷۸، طی مصاحبهای با خبرنگار واحد مرکزی خبر در مسکو از اینکه به هشدارهای آن روز بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران بیاعتنائی کرده بود، اظهار تأسف کرد. وی در این مصاحبه اظهار کرد:[۲۸]
زمانی که من این پیام را دریافت کردم احساس کردم که شخصی که این پیام را نوشته بود متفکر و دلسوز برای سرنوشت جهان است. من از مطالعه این پیام استنباط کردم که او کسی است که برای جهان نگران است و مایل است من انقلاب اسلامی را بیشتر بشناسم و درک کنم... اگر ما پیشبینیهای خمینی را در آن پیام جدی میگرفتیم امروز قطعاً شاهد چنین وضعیتی نبودیم.
البته اظهار نظر گورباچف در دورانی که فاقد هرگونه نفوذ و قدرت سیاسی بود، آن هم به خواهش خبرنگار رادیو تلویزیون ایران نشاندهنده واکنش واقعی دولت وقت شوروی نیست. واکنش واقعی همان بود که وزیر خارجه وقت شوروی نشان داد: وی به سردی این قبیل اقدامات را به عنوان مداخله در امور داخلی کشورش تلویحاً مردود دانست. در کل این اقدام خمینی مانند اقدام دیگرش در مورد صدور فتوای قتل سلمان رشدی، نه به منظور هیچگونه نتیجه گیری عملی، بلکه به منظورتاکید بر نقش وی به عنوان رهبرمذهبی ( معنای لقب امام ) بود. نقشی که پس از اقدام غیر منتظره و خشونت آمیز وی مبنی بر صدور دستور کشتار زندانیان در بند ( تنها چند ماه قبل ازارسال این پیام ) و ناکامی در جنگ بر علیه عراق که بر خلاف میل قلبی و به دلیل توازن نامناسب قوا مجبور به پذیرش صلح در آن شده بود، به علاوه تناقض های دیگری که با گذشت یک دهه از انقلاب و نتایج نه چندان دلگرم کننده در عرصه های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، تحت رهبری وی (به عقیده نگارنده این سطور، قبل از هرکس توسط خودش) مورد تردید واقع شده بود.
خمینی و برخورد با مخالفان
اگر ما از اول كه رژیم فاسد را شكستیم و اين سد بسيار فاسد را خراب كرديم، به طور انقلابی عمل كرده بوديم، قلم تمام مطبوعات را شكسته بوديم و تمام مجلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطيل كرده بوديم و روسای آنها را به محاكمه كشيده بوديم و حزبهای فاسد را ممنوع اعلام كرده بوديم و روسای آنها را به سزای خودشان رسانده بوديم و چوبههای دار را در ميدانهای بزرگ برپا كرده بوديم و مفسدين و فاسدين را درو كرده بوديم، اين زحمتها پيش نمیآمد. من از پيشگاه خدای متعال و از پيشگاه ملت عزيز عذر میخواهم. ما مردم انقلابی نبوديم ... اگر ما انقلابی بوديم، اجازه نمیداديم اينها اظهار وجود كنند. تمام احزاب را ممنوع اعلام میكرديم، تمام جبههها را ممنوع اعلام میكرديم، يك حزب! و آن حزب الله، حزب مستضعفين و من توبه میكنم از اين اشتباهی كه كردم. و من اعلام میكنم به اين قشرهای فاسد در سرتاسر ايران كه اگر سر جای خودشان ننشينند ما به طور انقلابی با آنها عمل میكنيم.[۲۹][۳۰]
پس از انقلاب ایران به فرمان سید روحالله خمینی، برای محاکمه مقامات نظام شاهنشاهی پهلوی، صادق خلخالی به عنوان حاکم شرع دادگاههای انقلاب منصوب شد[۳۱].
سید روحالله خمینی در یک سخنرانی دو روز پس از انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی- که طی آن آیتالله بهشتی و ۷۲ تن دیگر از وزرا، نمایندگان و شخصیتهای برجسته نظام جمهوری اسلامی ایران به قتل رسیدند- در تاریخ ۹/۴/۱۳۶۰ چنین فرمود:
من یک کلمه به برادران دادگاه و کسانی که رئیس زندان هستند و اشخاصی که زندانبان هستند میگویم و آن اینکه اینطور نباشد که یک جنایتی واقع شد، اینها آرامش خودشان را از دست بدهند و خدای ناخواسته با زندانیانی که الان هستند، ولو این زندانیان از همین گروههای فاسد باشند، با خشونت غیر انسانی عمل کنند. با آرامش و با احترام عمل کنند. لکن دادگاهها احکام را با دقت بررسی کنند، آنها را بر محکمهها بنشانند و ازشان استفسار کنند. با قاطعیت هرچه باید بکنند، عمل کنند، لکن این طور نباشد که حالا از باب اینکه یک دسته از ما به وسیله همین گروهها از بین رفته، حالا ما در حبس با اشخاصی که محبوس هستند خدای ناخواسته به خلاف موازین اسلام رفتار کنند و من میدانم نمیکنند، گرچه آنهایی که باید به شما تهمت بزنند، تهمت را میزنند[۳۲].
از جمله کارهای وی صدور حکم ارتداد (خروج از دین اسلام) و مهدور الدم بودن سلمان رشدی پس از نگارش کتاب آیات شیطانی، در سال ۱۳۶۷ است.
اعدام زندانیان سیاسی ۱۳۶۷
وی دلیل خود را برای صدور دستور اعدام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷، طی نامهای چنین بیان کرد:
از آنجا که منافقین خائن به هیچ وجه به اسلام معتقد نبوده و هر چه میگویند از روی حیله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها از اسلام ارتداد پیدا کردهاند، با توجه به محارب بودن آنها و جنگ کلاسیک آنها در شمال و غرب و جنوب کشور با همکاریهای حزب بعث عراق و نیز جاسوسی آنها برای صدام علیه ملت مسلمان ما و با توجه به ارتباط آنان با استکبار جهانی و ضربات ناجوانمردانهٔ آنان از ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی تاکنون، کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و میکنند، محارب و محکوم به اعدام میباشند.»[۳۳][۳۴][۳۵]
خمینی و اقتصاد
سید روح الله خمینی طی سخنرانی ای در جمع کارکنان پخش رادیو درباره اقتصاد گفت:
آنهایی که دم از اقتصاد میزنند و زیربنای همه چیز را اقتصاد میدانند از باب اینکه انسان را نمیدانند یعنی چه، خیال میکنند انسان یک حیوانی است که همان خورد و خوراک است. منتها خورد و خوراک این حیوان با حیوانات دیگر یک فرقی دارد. این چلوکباب میخورد، او کاه میخورد.اما هر دو حیوانند، اینهایی که زیربنای همه چیز را اقتصاد میدانند، اینها انسان را حیوان میدانند. حیوان هم همه چیزش فدای اقتصادش است. زیر بنای همه چیزش، الاغ هم زیر بنای همه چیزش اقتصادش است.[۳۶][۳۷]
البته او در همین سخنرانی تاكید می كند كه باید در امور مادی -از جمله اقتصاد و سازندگی- جدیت داشت. او این مساله را در كنار امور معنوی از اصول اسلامی می داند:
اسلام شوخی ندارد؛ همه اش جدی است... هم در امور مادی ، كه اسلام هر دو جهت را دارد، هم امور مادی و هم امور معنوی، همه اش جد است ... همان طوری كه آدم تریاكی نمی تواند از پای منقل پا شودبرود سراغ فرض كنید كه جهاد سازندگی، از پای منقل نمی تواند فكر این معنا را بكند كه به مملكت ما چه می گذرد؛ فرهنگ ما چه شده است؛ اقتصاد ما چه شده است.[۳۸]
خانواده روحالله خمینی
از ازدواج روحالله خمینی و خدیجه ثقفی، دو پسر و سه دختر به دنیا آمدند؛ مصطفی، احمد، زهرا، فریده و صدیقه.[۳۹] از وی همچنین ۱۵ نوه برجا ماند: از مصطفی خمینی: حسین خمینی و مریم خمینی، از احمد خمینی: حسن خمینی، یاسر خمینی و علی خمینی، از زهرا خمینی: مسیح بروجردی و لیلی بروجردی، از فریده خمینی: فرشته اعرابی، و از صدیقه خمینی: علی اشراقی، نعیمه اشراقی، زهرا اشراقی و چهار فرزند دیگر.[۴۰][۳۹] زهرا اشراقی درباره خانواده روحالله خمینی میگوید:[۴۱]
خانواده امام جمع اضداد بود. بنیصدری، طرفدار حزب جمهوری اسلامی، لیبرال و ... همه بودند، ولی همزیستی مسالمتآمیزی با هم داشتند.
آثار سید روحالله خمینی
|
|
تصویرپردازی در رسانهها
سینما
در سال ۱۹۸۸ در فیلم کمدی The Naked Gun - From the Files of Police Squad بازیگر آمریکایی Charles Gherardi در نقش روحالله خمینی ظاهر شد.[۴۲] این فیلم با اعتراض ایران مواجه شد. در صحنهای از این فیلم شخصیت اصلی داستان Frank Drebin که یک کارآگاه است به بازیگر نقش خمینی سیلی میزند.[۴۳]
بهروز افخمی نیز در فیلمی به نام فرزند صبح زندگی خمینی را به تصویر میکشد که بخش عمده فیلم مربوط به دوران پیش از هفت سالگی است. مراحل تهیه این فیلم تاکنون بارها به دلایل مختلف به تعویق اقتادهاست.[۴۴]
اهانتها
موضوع اهانت به خمینی چندین بار در ایران انجام شده و جنجال برانگیختهاست. قانون مجازات اسلامی ایران در همین راستا اهانت به وی را جرم تلقی کرده و مستوجب شش ماه تا دو سال حبس دانستهاست.[۴۵] هر قدر شخصیت معنوی فرد توهین شده والاتر باشد قباحت توهین بیشتر نمود پیدا میکند و اقدامات قانونی شدیدتری اعمال میشود.[۴۶]
در ۲۲ دی ۱۳۸۱ روی روزنامه حیات نو کاریکاتوری تاریخی مربوط به سال ۱۹۳۷ را چاپ کرد که شباهت تصویر رئیس دیوان عالی آمریکا در آن زمان، با خمینی موجب توقیف این روزنامه شد.[۴۷][۴۸]
در جریان تظاهرات روز دانشجو در سال ۸۸ نیز بحران پدید آمده بر سر نمایش تصاویری از پوستر پاره شده خمینی از سوی تلویزیون دولتی ایران بار دیگر فضای سیاسی این کشور را به شدت ملتهب کرد و به دامنه برخوردها و مجادلات لفظی، ابعاد کم سابقهای بخشید.[۴۹]
شاگردان
- مرتضی مطهری
- محمد حسینی بهشتی
- حسینعلی منتظری
- علی خامنهای
- اکبر هاشمی رفسنجانی
- حسین مظاهری
- محمود امجد
- عبدالله جوادی آملی
- مسلم ملکوتی
- یوسف صانعی
- محمد فاضل لنکرانی
- جعفر سبحانی
- سید عزالدین حسینی زنجانی
جستارهای وابسته
- اشعار سید روحالله خمینی
- دیوان امام (کتاب)
- آرامگاه روحالله خمینی
- سید احمد خمینی
- سید مصطفی خمینی
- خدیجه ثقفی
- میرحامد حسین موسوی
پانویس
- ↑ در گاهشماری قمری: ۲۰ جمادیالثانی ۱۳۲۰ قمری.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ عمادالدین باقی، ویژه نامه مورخ ۱۲ خرداد ۸۴ روزنامه شرق
- ↑ «روزنامهٔ شرق، شمارهٔ ۵۴۷». دریافتشده در ۳ مه ۲۰۰۷.(محتوای این مطلب پیشتر نیز در تاریخ ۱۶ دی ۱۳۵۶ به وسیله روزنامه اطلاعات، در دوران حکومت پهلوی چاپ شده بود)
- ↑
John L. Esposito, Voices of Resurgent Islam, Published by Oxford University Press, ۱۹۸۳, ISBN ۰-۱۹-۵۰۳۳۴۰-X, ۹۷۸۰۱۹۵۰۳۳۴۰۳, Pg. ۱۶۰; «His great grandfather moved from Khorasan to india (popular versions usually specify Kashmir); his grandfather returned to Khomein. These ancestral peregrinations allow a labeling that somehow Khomeini is»Indian".
- ↑ برگرفته از: صفحه ۹ و ۱۰ کتاب Ayatollah Khomeini نوشته Edward Willet چاپ ۲۰۰۴ The Rosen Publishing Group Inc ویرایش نخست. ISBN ۰-۸۲۳۹-۴۴۶۵-۴
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ برگرفته از سایت امام خمینی
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ باقی، عمادالدین، کودکی امام، یادنامه روزنامه شرق، ۱۲ خرداد ۱۳۸۴
- ↑ باقی، عمادالدین، جوانی امام، یادنامه روزنامه شرق، ۱۲ خرداد ۱۳۸۴
- ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ برگرفته از سایت امام خمینی
- ↑ زمزم نور؛ زندگی نامه، آثار و ... امام خمینی، موسسه فرهنگی قدر ولایت، تهران، چاپ نهم (1387)، ص 9 - 10.
- ↑ فیرحی. ص ۲۰۴
- ↑ روحالله آیتالله خمینی، «شوون و اختیارات ولایت فقیه»، ترجمه «مبحث ولایت فقیه از کتاب بیع، ص ۳۵
- ↑ فصل اوّل: مفهوم و مقایسه ولایت فقیه، ولایت در فقه مفاهیم اساسی نظریه ولایت فقیه، دبیرخانه مجلس خبرگان
- ↑ مؤلفههای اقتدار حکومت اسلامی (۲) روزنامه همشهری به نقل از امام آیتالله خمینی. الرسائل، قم: اسماعیلیان، ۱۳۶۸، ج ۱، کتاب الاستصحاب، ص ۳۳۲
- ↑ امام خمینی (ره) از ولادت تا رحلت، دفتر حفظ و نشر آثار سیدعلی خامنهای
- ↑ روز شمار انقلاب، سایت مرکز اطلاعرسانی مؤسسه فرهنگی شهید آوینی، بخش «امروز در آینهٔ تاریخ»
- ↑ ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ روز جمهوری اسلامی ایران
- ↑ "Khomeini's Kingdom Qum" (به انگلیسی). وبگاه تایم. Monday, Mar. ۱۲, ۱۹۷۹. Retrieved 13 November 2008.
{{cite web}}
: Check date values in:|تاریخ=
(help) - ↑ "Life and Letters The Agitator Oriana Fallaci directs her fury toward Islam" (به انگلیسی). وبگاه نیویورکر. June ۵, ۲۰۰۶. Retrieved 13 November 2008.
- ↑ صحیفه نور جلد ۵
- ↑ امروز در تاریخ یکشنبه بیست و دوم بهمن ماه سال ۱۳۸۵ هجری شمسی، وبگاه آفتاب. ۲۲ بهمن ۱۳۸۵ بازدید: ۱۴ ژانویه ۲۰۰۹
- ↑ گزارش تصویری، روزنامه اعتماد. ۲۱ بهمن ۱۳۸۵، شماره ۱۳۲۸ بازدید: ۱۴ ژانویه ۲۰۰۹
- ↑ رادیو زمانه- حق حیات، آزادی و امنیت شخصی
- ↑ تأملی در قرائت امام از آزادی مطبوعات خبرگزاری فارس
- ↑ مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن - کتابخانه معارف اسلامی - صحیفه نور جلد ۵ - ۶
- ↑ مركز تعليمات اسلامي واشنگتن - كتابخانه معارف اسلامی - صحيفه نور جلد ۵ - ۶
- ↑ آفتاب - چرا سخنرانی امام(ره) کامل پخش نمیشود؟
- ↑ ۲۸٫۰ ۲۸٫۱ متن کامل نامه تاریخی امام خمینی به گورباچف و پاسخ گورباچف
- ↑ «بيانات امام خمينى در جمع اقشار مختلف مردم». مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن. 27/5/1358. دریافتشده در 30-06-2011. تاریخ وارد شده در
|تاریخ بازدید=،|تاریخ=
را بررسی کنید (کمک) - ↑ «سخنرانی خمینی که هرگز از صدا و سیما پخش نشد (یوتیوب)». دریافتشده در 30-06-2011. تاریخ وارد شده در
|تاریخ بازدید=
را بررسی کنید (کمک) - ↑ بیبیسی فارسی
- ↑ رضایی شریف آبادی، مسعود و عباس سلیمی نمین، پاسداشت حقیقت، تهران: دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران، چاپ سوم:۱۳۸۱، ص ۱۴۸
- ↑ (محسن رضایی و عباس سلیمی نمین، پاسداشت حقیقت، صفحه ۱۴۷)
- ↑ .متن نامه خمینی در ارتباط با اعدام منافقین سرموضع در زندانها (خاطرات آیتالله منتظری صفحه ۶۲۴ در (سایت آیتالله العظمی منتظری)
- ↑ .متن نامه اسکن شده منسوب به روحالله خمینی در ارتباط با اعدام منافقین سرموضع در زندانها (خاطرات آیتالله منتظری صفحه ۶۲۶ در (سایت آیتالله منتظری)
- ↑ سخنرانی در جمع کارکنان پخش رادیو، ۱۷ شهریور ۱۳۵۸، قم، صحیفه نور، جلد ۹، صفحه ۴۵۰ قابل دسترسی در اینجا
- ↑ «بيانات امام خمينى در جمع كاركنان واحد بخش صداى جمهورى اسلامى ايران». مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن. 18/6/1358. دریافتشده در 30-06-2011. تاریخ وارد شده در
|تاریخ بازدید=،|تاریخ=
را بررسی کنید (کمک) - ↑ صحیفه نور جلد ۹ صفحه ۴۵۴ قابل دسترسی در اینجا
- ↑ ۳۹٫۰ ۳۹٫۱ خواندنیها - Khandaniha - فرزندان و نوههای خمینی چه میکنند
- ↑ گزارش فایننشال تایمز از نوههای امام (ره)
- ↑ سایت جماران - زهرا اشراقی: امام اصلا اهل امر و نهی نبودند
- ↑ The Naked Gun - From the Files of Police Squad! (1988)وبگاه movies.yahoo
- ↑ Article: A welcome shot at `Naked Gun'
- ↑ «عکس هايي از ايفاگر نقش امام (ره) در"فرزند صبح"». وبگاه رسمی روزنامه آفرینش. ۱۳۸. دریافتشده در ۲۴ دی ۱۳۸۷.
- ↑ قانون مجازات اسلامی ایران (مصوب ۱۳۷۵)، مادهٔ ۵۱۴: «هرکس به حضرت امام خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی رضوان ا۰۰۰ علیه و مقام معظم رهبری به نحوی از انحاء اهانت نماید به حبس از شش ماه تا دو سال محکوم خواهد شد.»
- ↑ «توهين به امام راحل حبس از ۶ ماه تا ۲ سال». روزنامه رسالت. ۲۳ آذر ۱۳۸۸. دریافتشده در ۱۴ دسامبر ۲۰۰۹.
- ↑ علیرضا اشراقی با سپردن وثیقه آزاد شد روزنامه همشهری، صفحهٔ اجتماعی، ۲۰ اسفند ۱۳۸۱، شماره ۳۰۰۳
- ↑ «کاریکاتور روزولت در ایران بحران آفرید». بی بی سی فارسی. ۱ سپتامبر ۲۰۰۳.
- ↑ بی بی سی
منابع
- یادنامه روزنامه شرق، ۱۲ خرداد ۸۴
- پایگاه اطلاعرسانی امام خمینی(نقل مطالب این سایت با ذکر مأخذ مجاز است.)
- صحیفه نور
کتابشناسی
- Khomeinism: Essays on the Islamic Republic, Ervand Abrahamian, University of California Press,1993, ISBN 0-520-08173-0
پیوند به بیرون
- وبگاه رسمی سید روحالله خمینی
- پخش آنلاین مستند شاخص صدا و سیمای ایران
- پورتال روح الله خمینی