فهرست واپسین گفته‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
در این نگاره، قتل ژولیوس سزار به دست دشمنانش به تصویر کشیده شده‌است. گفته می‌شود سزار در واپسین گفته‌هایی که بر زبان راند، ناراحتی و تعجب خود از دخالت مارکوس یونیوس بروتوس، دوست و یکی از اعضای خانواده‌اش، در قتل خود را بیان داشته‌است.

در این‌جا فهرستی از آخرین سخنانی که افراد پیش از مرگ بیان کرده‌اند، آورده می‌شود. گاهی این گفته‌ها به درستی ثبت و نگهداری نمی‌شوند و امکان دارد خود شخص نیز به سبب‌های گوناگون، نتواند به درستی واژگان را بیان کند.

واپسین گفته‌های نامی‌ها[ویرایش]

در زیر، واپسین گفته‌های افراد نامی بر پایه سال‌مرگشان به ترتیب اعداد آورده می‌شود. چنانچه نیاز باشد، سبب یا محیطی که فرد در آن این واژگان را بر زبان رانده نیز آورده می‌شود. همچنین چنانچه بر سر درستی واپسین گفته‌های افراد مناقشه باشد، در بخش پاورقی توضیح داده می‌شود.

پیش از قرن ۵ میلادی[ویرایش]

سامسون در حال خراب کردن ستون‌های معبد فلسطین.
«بگذارید من همراه فلسطینیان بمیرم.»[۱][۲]
("תמות נפשי עם־פלשתים")
سامسون، قاضی بنی‌اسرائیل (۱۰۷۸ پیش از میلاد)، پیش از تخریب ستون‌های معبد فلسطین و کشتن ۳٬۰۰۰ تن به همراه خود.
«خنجرت را بکش و بر من فرود آر، پیش از آن‌که این ختنه‌نشدگان سربرسند و به من تجاوز کنند.»[۳][۴]
("שְׁלֹף חַרְבְּךָ וְדָקְרֵנִי בָהּ פֶּן יָבוֹאוּ הָעֲרֵלִים הָאֵלֶּה וּדְקָרֻנִי וְהִתְעַלְּלוּ בִי")
طالوت، پادشاه اسرائیل (۱۰۱۲ پیش از میلاد)، درخواست از خدمت‌کارش پیش از نبرد مونت گیلبوآ.
«هر آنچه ساخته شده، محکوم به نابودی است. با جدیت بکوشید.»[۵]
("व्अय्अध्अम्म्आ स्अङख्आर्आ अप्प्अम्आद्एन्अ स्अम्प्आद्एथ्आ")
گوتاما بودا، حکیم هندی که آیین بودایی را بنیان گذاشت. (۴۸۳ پیش از میلاد)
«آسمان، علیه من شده‌است. هیچ حاکم عاقلی قیام نمی‌کند و هیچ‌کسی در امپراتوری، مرا به عنوان آموزگار خود نمی‌پذیرد. زمان مرگ من فرا رسیده‌است.»[نیازمند منبع]
کنفوسیوس، فیلسوف چینی که کنفسیوس‌گرایی را پایه گذاشت. (۴۷۹ پیش از میلاد)
«چراکه هیچ آتنی به واسطهٔ من جامهٔ سوگ در برنکرد.»
پریکلس، دولت‌مرد یونانی (۴۲۹ پیش از میلاد) که با دوستانش دربارهٔ بزرگ‌ترین افتخارهایش گفتگو می‌کرد.
«به قدرت‌مندترین‌ها.»[۶]
("τῷ κρατίστῳ")
اسکندر مقدونی، تسخیرکننده و پادشاه مقدونیه باستان (ح. ۱۱ ژوئن ۳۲۳ پیش از میلاد). وی این جمله را در پاسخ به پرسش اینکه پس از وی، امپراتوری بزرگش به چه کسی برسد، بیان کرد.
ارشمیدس به سبب سرپیچی از فرمان سربازی که از وی خواسته بود حل مشکل ریاضی را رها کرده و به وی نگاه کند، به دست آن سرباز اعدام شد.
«دایره‌هایی را که بر زمین کشیده‌ام، خراب نکن!»[۷][۸]
("Μη μου τους κύκλους τάραττε!")
ارشمیدس، ریاضی‌دان یونانی (ح. ۲۱۲ پیش از میلاد) این جمله را به یک سرباز که مانع حل مسائل ریاضیش شده بود در هنگام محاصره سیراکوز ادا کرد. سرباز نیز خشم‌گین شده و سر وی را از تن جدا کرد.
«بگذارید ما رومیان را از دومین جنگ کارتاژ که آن را به سبب منتظر ماندن برای مرگ یک پیرمرد، طولانی کرده‌اند، برهانیم.»[۹]
("Liberemus diuturna cura populum Romanum, quando mortem senis exspectare longum censent.")
هانیبال، تیمسار کارتاژی (ح. ۱۸۲ پیش از میلاد)
«فرزندم، تو هم؟»[note ۱][۱۱][۱۲]
(" καὶ σὺ, τέκνον ;")
ژولیوس سزار، دیکتاتور رومی (۱۵ مارس سال ۴۴ پیش از میلاد) این جمله را خطاب به پسرخوانده خود، مارکوس یونیوس بروتوس زمانی که وی را در میان خنجرزنندگان خود دید، بیان کرد.
«سرباز، کاری که داری می‌کنی اصلاً درست نیست، اما تمام تلاشت را بکن که من را به‌درستی بکشی.»
("Nihil propriis quid facis, latro, autem non tentant recte ut interficias me.")
سیسرون، دولت‌مرد رومی (۷ دسامبر سال ۴۳ پیش از میلاد) این جمله را با قاتلش که از سوی مارک آنتونی فرستاده شده بود، بیان کرد.
گفته می‌شود کلئوپاترا با نیش یک مار زهردار به زندگی خود پایان داده‌است.
«بیا ایناهاش!»[نیازمند منبع]
("Τόσο εδώ!")
کلئوپاترا، فرعون مصر (۱۲ اوت سال ۳۰ پیش از میلاد), درست پیش از اقدام به خودکشی توسط اَسپ (نوعی مار زهرآگین).
«نمایش، تمام شد. کف بزنید.»[۱۱][۱۳][۱۴][note ۲]
("Fabula acta est. Plaudite.")
آگوستوس، امپراتور روم (۱۴ اوت سال ۱۹ میلادی)

«تمام شد.»[note ۳]
("Ha m'shalam.")
عیسی، بنیان‌گذار مسیحیت (ح. ۳۰ میلادی), درست پیش از چارمیخ شدن بر صلیب.
«دیر شده! این یعنی وفاداری!»[۱۰]
("Sero... Haec est fides")
نرون، امپراتور روم (۹ ژوسن سال ۶۹ میلادی), خطاب به سربازی که قصد داشت وی را پس از خودکشی‌اش نجات دهد.
«وای، خیال می‌کنم دارم به یک خدا بدل می‌شوم … یک امپراتور باید ایستاده بمیرد.»[۱۵][۱۶]
("Vae, puto, deus fio... imperatorem stantem oportet mori.")
وسپاسیان، امپراتور روم (۲۴ ژوئن سال ۷۹ میلادی), کنایه طنزآمیز رومی به ایزدانگاری، پیش از آن‌که تلاش کند تا بایستد، بر زمین افتاد و جان سپرد.
«دارم واپسین تلاشم را می‌کنم تا آنچه خدایی است در من را به آنچه خدایی است در جهان، بازگردانم.»[۱۷][note ۴]
فلوطین، فیلسوف یونانی (۲۷۰ میلادی)

قرن ۵ تا ۱۵ میلادی[ویرایش]

«ای الله، که بالاترین دوستان هستی!»[۱۹][۲۰][۲۱]
(«اللَّهُمَّ الرَّفِیقَ الأَعْلَی»)
محمد، پیامبر اسلام (۸ ژوئن سال ۶۳۲ میلادی)
«پروردگارا، تنها به دستان تو، جانم را می‌سپارم.»[۹][۲۲]
شارلمانی، پادشاه اروپایی (۲۸ ژانویه سال ۸۱۴ میلادی), به نقل از عیسی
«من هم‌واره دوست‌دار عدل و متنفر از بی‌عدالتی بوده‌ام؛ از همین روست که در تبعید می‌میرم.»[۲۳]
("Dilexi iustitiam et odivi iniquitatem propterea morior in exilio.")
گریگوری هفتم (۲۵ مه سال ۱۰۸۵ میلادی)
«نمی‌دانم.»[۲۴][۲۵]
پیر آبلار، خداشناس و فیلسوف فرانسوی (۲۱ آوریل سال ۱۱۴۲ میلادی)
«به نام عیسی و برای نگاه‌بانی از کلیسا، حاضرم مرگ را با جان و دل بپذیرم.»[۲۶][۲۷][note ۵]
توماس بکت، اسقف اعظم کانتربری (۲۹ دسامبر سال ۱۱۷۰ میلادی), این جمله را به قاتلانش ادا کرد.
«نگذراید مردن من، سلاح از دست شما بیندازد و هرگز برایم گریه و شیون نکنید. بگذارید دشمن از مرگ من هراسان شود.»[۲۳]
("Миний төгсгөлийг чамаас гуйхгүй, ямар ч шалтгаангүйгээр битгий уйлж, дуулгавартай байгаарай, дайсан минь миний үхлээс сэрэмжлүүлцгээе.")
چنگیز خان، جنگ‌سالار و خان مغول (۱۸ اوت سال ۱۲۲۷ میلادی)
«صورتم را زخمی نکن.»[۲۸]
("Ikke hugg meg i ansiktet")
Skule Bårdsson, اشراف‌زاده نروژی (۲۴ مه سال ۱۲۴۰ میلادی)
«نیمی از آنچه دیده‌ام را بیان نکرده‌ام.»[۲۹]
("Non ho detto metà di quello che ho visto.")
مارکو پولو، جهان‌گرد ونیزی (ح. ۹ ژانویه سال ۱۳۲۴)
«اکنون، فرزندان دل‌بندم، خدا با شما باشد. با شما صبحانه میل کردم و با عیسی مسیح خواهم نوشید.»[۲۶][۳۰]
رابرت یکم، پادشاه اسکاتلند (۷ ژوئن سال ۱۳۲۹ میلادی)
«از پوست من برای مردم بوهمیان، طبل بسازید.»[۳۱]
یان ژیژکا، تیمسار اهل چک (۱۱ اکتبر سال ۱۴۲۴ میلادی)

قرن ۱۶ میلادی[ویرایش]

«تنها به دستان تو، ای خدا، جانم را می‌سپارم.»[۳۲]
("In manus tuas, Domine, commendo spiritum meum.")
کریستف کلمب، جهان‌گرد ایتالیایی (۲۰ مه سال ۱۵۰۶ میلادی), به نقل از عیسی
«من، خدا و نوع بشر را از خود دلخور کردم؛ زیرا کارم به آن کیفیتی که باید، نرسید.»[۱۴][۳۳]
("Ho offeso Dio e l'umanità perché il mio lavoro non ha raggiunto la qualità che dovrebbe avere.")
لئوناردو دا وینچی، دانش‌مند و هنرمند ایتالیای (۲ مه سال ۱۵۱۹ میلادی)
«شادمانی.»[۳۴]
رافائل، هنرمند ایتالیایی (۶ آوریل سال ۱۵۲۰ میلادی)
«کنج‌کاوم بدانم برای کسی که هرگز نزد کشیش اعتراف نکرده، پس از مرگش در آن دنیا چه اتفاقی می‌افتد؟»[۳۵]
پیترو پروجینو، هنرمند ایتالیایی (سال ۱۵۲۳ میلادی)
«چشمان من، تنها انتظار تو را می‌کشد. خدانگه‌دار.»[۳۶]
("Oculi mei te solum desiderant. Vale.")
کاترین آراگن، ملکه انگلیس (۷ ژانویه سال ۱۵۳۶ میلادی), در پایان واپسین نامه‌اش به شوهرش این جمله را می‌نویسد.
«ما گداییم؛ این درست است.»[۳۷][۳۸]
("Wir sind Bettler, Hoc est Verum.")
مارتین لوتر، خداشناس آلمانی که اصلاحات پروتستانی را بانیان‌گذاری کرد. (۱۸ فوریه سال ۱۵۴۶ میلادی)
«پرده‌ها را بی‌اندازید. نمایش کمدی تمام شد.»[۳۹][note ۶]
فرانسوا رابله، پزشک و نویسنده فرانسوی (سال ۱۵۵۳ میلادی)
«اکنون من به روغن آغشته‌ام. مرا از موش‌ها دور نگاه دارید.»[۲۴]
Pietro Aretino, اخاذ و نویسنده ایتالیایی (۲۱ اکتبر سال ۱۵۵۶ میلادی), این جمله‌ها را پس از دریافت واپسین مناسک در دین مسیحیت بر زبان راند.
«هنوز دارم می‌آموزم.»[۹]
("Ancora imparo.")
میکل‌آنژ، شاعر و هنرمند ایتالیایی (۱۸ فوریه سال ۱۵۶۴ میلادی)
«فردا، به هنگام طلوع، من دیگر اینجا نخواهم بود.»[۹][۱۴][۳۴]
("Vous ne me trouverez pas vivant au lever du soleil.")
نوستراداموس، پیش‌گوی فرانسوی (۲ ژوئیه سال ۱۵۶۶ میلادی), که به درستی مرگ خود را پیش‌بینی کرد.

قرن ۱۷ میلادی[ویرایش]

«به نظرم می‌آید بی‌دلیل زندگی نکرده باشم.»[۴۰]
("Ne frustra vixisse videar.")
تیکو براهه، ستاره‌شناس دانمارکی (۲۴ اکتبر سال ۱۶۰۱ میلادی), که به یوهانس کپلر گفته بود.
«تمامی دارایی‌ام برای یک دقیقه.»[۳۰][۴۱]
الیزابت یکم انگلستان، ملکه رسمی انگلیس (۲۴ مارس سال ۱۶۰۳ میلادی)
«خب پس، می‌گویم. من از دانته آلیگیری بدم می‌آید.»[۴۲][۴۳]
لوپه د وگا، نمایش‌نامه‌نویس اسپانیایی (۲۷ اوت سال ۱۶۳۵)
«من ضعیف و کم‌فضیلت، علیه خداوند مرتکب خطا شده‌ام. شورشیان، داراییم را تصاحب کردند؛ زیرا وزیرانم به من نیرنگ زدند. از دیدار پیشینیانم خجلت‌زده خواهم شد پس از مرگ. تاج امپراطوری‌ام را درمی‌آورم و با موهای ژولیده‌ام که روی صورتم ریخته، بدن تکه و پاره‌ام را برای شورشیان بر جای می‌گذارم. باشد که به مردمم آسیبی نرسانند!»
("朕自登基十七年,虽朕薄德匪躬,上干天怒,然皆诸臣误朕,致逆贼直逼京师。朕死,无面目见祖宗于地下,自去冠冕,以发覆面。任贼分裂朕尸,勿伤百姓一人。")
چونگ‌جن، واپسین امپراتور دودمان مینگ (۲۴ آوریل سال ۱۶۴۴ میلادی)
«خدا را سپاس‌گزارم که به من مشورت داد.»[۴۴][منبع نامعتبر؟]
Samuel Rutherford, کشیش اسکاتلندی (۲۹ مارس سال ۱۶۶۱)
«هنگامی که با تجربه بزرگی چون مرگ روبرو می‌شوم، باید خود تقاضای رفتن داشته باشم.»[۱۷]
William Davenant, شاعر و نمایش‌نامه‌نویس انگلیسی (۷ آوریل سال ۱۶۶۸ میلادی), که این را در چرک‌نویس شعری که قرار بود بسراید، نوشته بود.
«جهشی بلند در تاریکی.»[۹]
توماس هابز، فیلسوف انگلیسی (۴ دسامبر سال ۱۶۷۹ میلادی)
«مرا دریاب؛ چراکه به سوی تو می‌آیم.»[۴۵]
جان بانیان، واعظ و نویسنده انگلیسی (۳۱ اوت سال ۱۶۸۸)

قرن ۱۸ میلادی[ویرایش]

«نزدیک است بمیرم یا دارم می‌میرم؛ هر دو عبارت درست است.»[۲۶]
("Je vais ou je vas mourir, l'un et l'autre se dit ou se disent.")
Dominique Bouhours, زبان‌شناس و کشیش فرانسوی (۲۷ مه سال ۱۷۰۲ میلادی)
«من دارم می‌روم اما حکومت باید پابرجا بماند.»
("Je m'en vais, mais l'État demeurera toujours.")
لوئی چهاردهم، شاه فرانسه (۱ سپتامبر سال ۱۷۱۵ میلادی)
چارلز بیست‌ویکم، پادشاه سوئد. وی در حالی که داشت از سنگرهای ارتشش سرکشی می‌کرد، به ضرب گلوله کشته شد. در این نگاره، جسد وی در حال انتقال به استکهلم به نمایش درآمده است.
«نترسید.»
("Var intet rädd.")
کارل دوازدهم سوئد، پادشاه سوئد (۱۱ دسامبر سال ۱۷۱۸ میلادی), در حال اطمینان دادن به سربازانش از امنیت خود دقایقی پیش از کشته شدن در محاصره قلعه فردریکستن.
«ببینید یک مسیحی با چه آرامشی جان می‌سپارد.»[۹][۲۴][note ۷]
جوزف ادیسون، نویسنده و سیاست‌مدار انگلیسی (۱۷ ژوئن سال ۱۷۱۹ میلادی), که این جمله را به پسرخوانده‌اش Edward Rich, 7th Earl of Warwick ادا کرد.
«نمی‌دانم به چشم جهان، چگونه به نظر می‌آیم. اما من خود را چون پسربچه‌ای می‌بینم که در ساحل بازی می‌کرده و خود را با یافتن شن‌های نرم‌تر و صدف‌های زیباتر از صدف‌های معمولی سرگرم می‌کرده، در حالی که اقیانوس بزرگ حقیقت، پیش چشمش کشف ناشده باقی مانده‌است.»[۳۴]
آیزاک نیوتن، فیزیک‌دان انگلیسی (۳۱ مارس سال ۱۷۳۷ میلادی)
«مردن این گونه است؟ همه‌اش همین است؟ آیا این همان چیزی است که من عمری از آن می‌ترسیدم و برای آسان بودنش، دعا می‌کردم؟ عجب! اکنون دیگر برایم قابل تحمل است!»[۴۶]
Cotton Mather, نویسنده و کشیش پاک‌دین انگلیسی (۱۳ فوریه سال ۱۷۲۸ میلادی)
«نه، نه آن قدرها عریان. باید جامه بر تن داشته باشم.»[۴۱]
فریدریش ویلهلم یکم پروس، پادشاه پروس و منتخب براندنبرگ (Elector of Brandenburg) (۳۱ مه سال ۱۷۴۰ میلادی), در پاسخ به کشیش یا یکی از اعضای خانواده‌اش که به نقل از Job 1:21 بیان کرد.
«پروردگارا! اشتباه چاپی را ببخش!»[۴۷]
Andrew Bradford, حروف‌چین و ناشر روزنامه اهل آمریکا (۲۴ نوامبر سال ۱۷۴۲ میلادی)
مرگ تیمسار ولف اثر بنجامین وست.
«یکی از شما به نزد سرهنگ بورتون برود و به او بگوید هنگ وب را به سمت رودخانه سنت چارلز به پیش ببرد، تا از عقب‌گرد آن‌ها به سمت پل، جلوگیری شود. اکنون، خدا را شکر که من در آرامش می‌میرم!»[۴۸][note ۸]
James Wolfe, تیمسار ارتش انگلیس (۱۳ ۱۳ سپتامبر سال ۱۷۵۲ میلادی), که به شدت در نبرد جلگه‌های آبراهام زخمی شده بود، این جمله‌ها را زمانی که فهمید سربازان فرانسوی پا به فرار گذاشته‌اند، بر زبان آورد.
«همه چیز، بسیار جالب بود.»[۴۶]
Mary Wortley Montagu, جهان‌گرد انگلیسی (۲۱ اوت سال ۱۷۶۲ میلادی)
«یک لحظه صبر کن.»[۳۵]
مادام پمپادور، معشوقه ارشد لوئی پانزدهم (۱۵ آوریل سال ۱۷۶۴ میلادی), در حالی که داشت به گونه‌هایش رژ می‌زد، این جمله را بیان کرد.
«یک صندلی برای دِیرولز بیاورید.»[۳۶]
Philip Stanhope, 4th Earl of Chesterfield, دولت‌مرد و دیپلمات انگلیسی (۲۴ ۲۴ مارس سال ۱۷۷۳ میلادی), که از خدمت‌کارش درخواست کرد یک صندلی برای پسرخوانده‌اش، Solomon Dayrolles بیاورد.
«من به شدت بیمارم. زیمرمن را خبر کنید. در واقع فکر می‌کنم امروز خواهم مرد.»[۱۷]
Ludwig Christoph Heinrich Hölty, شاعر آلمانی (۱ ۱ سپتامبر سال ۱۷۷۶ میلادی)
«دوست من، نبضی در سرخرگ نیست.»[۲۳][note ۹]
آلبرشت فون هالر، تن‌کِردشناس و کالبدشناس سوئیسی (۱۲ دسامبر سال ۱۷۷۷ میلادی)
«اکنون هنگام آن نیست که دشمنان تازه بتراشیم.»[۴۹][note ۱۰]
ولتر، نویسنده فرانسوی (۳۰ مه سال ۱۷۷۸ میلادی), زمانی که از وی خواسته شد پیش از مرگش از شیطان اعلام تبری کند، این جمله را گفت.
مرگ جیمز کوک در جنگ با هاوایی‌ها.
«من را به قایق‌ها براسنید.»[۹]
جیمز کوک، کاشف و ملوان نیروی دریایی پادشاهی بریتانیا (۱۴ فوریه سال ۱۷۷۸ میلادی), این جمله را پس از آن‌که توسط یک شخص اهل هاوایی به شدت زخمی شد، بیان کرد
«نه، اما برای مرگ آماده‌ام.»[۴۶]
ماریا ترزا، آرشیدوک‌نشین اتریش، ملکه مجارستان و کرواسی (۲۹ نوامبر سال ۱۷۸۰ میلادی), هنگامی که یوزف دوم، امپراتور مقدس روم گفت: «اعلی‌حضرت، مردن راحت نیست»
«می‌میرم.»[۳۰][۴۱]
لئونارد اویلر، ریاضی‌دان و دانشمند سوئیسی (۱۸ سپتامبر سال ۱۷۸۳ میلادی)
«از فرمان‌روایی بر بردگان، خسته شده‌ام.»[۱۰]
("Ich bin es müde, über Sklaven zu herrschen.")
فریدریش دوم، پادشاه پروس (۱۷ اوت سال ۱۷۸۶)
«همگی ما به بهشت می‌رویم و آنتونی فان دیک نیز با ما خواهد آمد.»[۹]
توماس گینزبرا، نقاش انگلیسی (۲ اوت سال ۱۷۸۸ میلادی)
«منتظرند، مگر نه؟ خب، بگذار منتظر بمانند.»[۹][۲۴]
ایتن آلن، تیمسار و وطن‌پرست آمریکایی (۱۲ فوریه سال ۱۷۸۹ میلادی), این جمله را به پزشکی که به وی گفته بود فرشتگان منتظرش هستند، ادا کرد.
«مردی که در حال مردن است، نمی‌تواند کاری را به آسانی انجام دهد.»[۹][۳۰][۳۴][۴۲][۵۱]
بنجامین فرانکلین، دولت‌مرد و دانشمند آمریکایی (۱۷ آوریل سال ۱۷۹۰ میلادی), زمانی که در بستر مرگ بود این جمله را در شکایت به ناتوانی‌اش در جابه‌جا شدن بر زبان راند.
«فکر می‌کنم باید این دیدار را در جای دیگر انجام دهیم.»[۴۲]
آدام اسمیت، اقتصاددان اسکاتلندی (۱۷ ژوئیه سال ۱۷۹۰ میلادی)
«دارم مزه مرگ را می‌چشم … چیزی حس می‌کنم، که این دنیایی نیست.»[۵۲]
ولفگانگ آمادئوس موتسارت، آهنگ‌ساز اتریشی (۵ دسامبر سال ۱۷۹۱ میلادی)
جامه ای که گوستاو سوم در مراسم بالماسکه‌ای که منجر به مرگش شد، پوشیده بود.
«خوابم می‌آید. یک استراحت کوتاه حالم را خوب خواهد کرد.»
("Jag känner mig sömnig, ett kort ögonblicks vila skulle göra mig gott.")
گوستاو سوم، پادشاه سوئد (۲۹ مارس سال ۱۷۹۲ میلادی), این جمله را روی تخت بیمارستان و دو هفته پیش از مرگش گفته بود.
«نگذارید جوخه دست و پا چلفتی به سمت من آتش کند.»[۹][note ۱۱]
رابرت برنز، شاعر اسکاتلندی (۲۱ ژوئیه سال ۱۷۹۶ میلادی)
«آب.»[نیازمند منبع]
کاترین دوم، امپراتور روسیه (۱۷ نوامبر سال ۱۷۹۶ میلادی)
«من یک عنوان یک فیلسوف زیسته‌ام و به عنوان یک مسیحی از دنیا می‌روم.»[۹][۳۶]
جاکومو کازانووا، ماجراجو و نویسنده ایتالیایی (۴ ژوئن سال ۱۷۹۸ میلادی)
«این نیز. سخت، جان می‌دهم؛ اما از رفتن هراسی ندارم.»[۵۱]
جرج واشینگتن، رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا (۱۴ دسامبر سال ۱۷۹۹ میلادی), در حال صحبت با همسرش مارتا واشینگتن، این جمله را بیان کرد.

قرن ۱۹ میلادی[ویرایش]

«یادت باشد الیزه من، تو یک مسیحی هستی.»[۵۱][note ۱۲]
الکساندر همیلتون، دولت‌مرد آمریکایی (۱۲ ژوئیه سال ۱۸۰۴ میلادی), پس از آن‌که توسط رقیبش آرون بر در دوئل بر-همیلتون مورد اصابت گلوله قرار گرفت، این جمله را به همسرش بیان کرد.
نلسون در quarterdeck تیر می‌خورد، این نگاره توسط Denis Dighton, به سال ۱۸۲۵ میلادی کشیده شده‌است.
«خدا را شکر. وظیفه‌ام را به انجام رساندم.»[۳۵][note ۱۳]
هوریشیو نلسون، دریاسالار نیروی دریایی انگلیس (۲۱ اکتبر سال ۱۸۰۵ میلادی), این جمله را زمانی که در نبرد ترافالگار به طرز کشنده‌ای زخمی شده بود، بر زبان راند.
«فکر کنم می‌توانستم یکی از شیرینی‌های مخفی شده بِلامی را بخورم.»[۳۵][۵۳][note ۱۴]
ویلیام پیت جوان‌تر، نخست‌وزیر بریتانیا (۲۳ ژانویه سال ۱۸۰۶ میلادی)
«شادمانه می‌میرم.»[۴۱]
چارلز جیمز فاکس، دولت‌مرد انگلیسی (۱۳ سپتامبر سال ۱۸۰۶ میلادی)
«من نه‌تنها ضعیف نیستم؛ بلکه قوی هستم. جان دادن، سخت است.»[۴۶]
مری‌وثر لوئیس، جهان‌گرد آمریکایی (۱۱ اکتبر سال ۱۸۰۹ میلادی), گفته می‌شود ممکن است مرگ وی به سبب خودکشی یا قتل بوده باشد.
«من ملکه هستم اما حتی قدرت این را ندارم که دستانم را تکان دهم.»[۳۰]
Louise of Mecklenburg-Strelitz, ملکه پروس (۱۹ ژوئیه سال ۱۸۱۰ میلادی)
«وای!»[۹][note ۱۵]
اسپنسر پرسوال، نخست‌وزیر بریتانیا (۱۱ مه سال ۱۸۱۲ میلادی), که به شدت با اسلحه زخمی شده بود.
«هیچ چیز جز مرگ نمی‌خواهم.»[۴۲]
جین آستن، نویسنده انگلیسی (۱۸ ژوئیه سال ۱۸۱۷ میلادی), هنگامی که خواهرش کاساندرا از وی پرسید چیزی می‌خواهد، این جمله را ادا کرد.
«تعجب‌آور است؛ چراکه تمام شب را تمرین می‌کردم.»[۵۴]
John Philpot Curran, سیاست‌مدار، سخن‌ور و طنزپرداز ایرلندی (۱۴ اکتبر سال ۱۸۱۷ میلادی), هنگامی که پزشکش گفت «به سختی» سرفه می‌کند، این جمله را بیان کرد.
«نوستیتز، تو از من چیزهای زیادی آموخته‌ای. اکنون بیاموز چگونه یک انسان به آرامی می‌میرد.»[۲۶]
گبهارد لبرشت فون بلوشر، ارتش‌بد اهل پروس (۱۲ سپتامبر سال ۱۸۱۹ میلادی), به سرباز پیش‌کارش August Ludwig von Nostitz
«من به طرز کشنده‌ای زخمی شده‌ام … فکر می‌کنم.»[۴۱]
استفان دکاتور، افسر نیروی دریایی آمریکا (۲۲ مارس سال ۱۸۲۰ میلادی), که در دوئل با James Barron به طرز کشنده‌ای زخمی شد.
«فرانسه، ارتش، رئیس کل ارتش، ژوزفین بوهارنه[۱۴]
("France, armée, tête d'armée, Joséphine.")
ناپلئون بناپارت، امپراتور فرانسه (۵ مه سال ۱۸۲۱ میلادی)
«نگذارید جسدم به انگلستان فرستاد شود. بگذارید جسدم این‌جا به آرامی بپوسد. مرا در یک گوشه همین نزدیکی‌ها بی هیچ کرو فر بیهوده‌ای دفن کنید.»[۵۵][note ۱۶]
لرد بایرون، شاعر انگلیسی (۱۹ آوریل سال ۱۸۲۴ میلادی), به پزشکش، دکتر Julius Michael Millingen
«امروز، روز استقلال ایالات متحده آمریکا است؟»[۵۶]
توماس جفرسون، رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا (۴ ژوئیه سال ۱۸۲۶ میلادی), که به درستی روز ملی کشورش را به خاطر داشت؟
«تامِس جِفِرسون زنده می‌ماند.»[۵۷][۵۸][۵۹]
جان آدامز، رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا (۴ ژوئیه سال ۱۸۲۶ میلادی), که نمی‌دانست تامس جفرسون همان روز ساعاتی پیش جان باخته بود.
«افسوس، افسوس. خیلی دیر شد!»[۲۶][۶۰][note ۱۷]
لودویگ فان بتهوون، آهنگ‌ساز آلمانی (۲۶ مارس سال ۱۸۲۷ میلادی), پس از آن‌که متوجه شد ناشر کارهایش ۱۲ بطری شراب برایش هدیه گرفته بود، این جمله را گفت.
آگهی واپسین پرش سم پچ.
"ناپلئون بناپارت مردی نیکو و تیمساری بزرگ بود. او ارتش‌هایی را شکست داد و کشورهایی را گشود. اما از آبشارهای جنسی نتوانست بپرد. آرتور ولزلی مردی نیکو و سربازی بزرگ بود. وی ارتش‌هایی را شکست داد و ناپلئون را با زانو درآورد. اما نتوانست از آبشار جینسی بپرد. این برای ماند که به انجام برسانم و من می‌توانم و خواهم کرد!"[۶۱]
Sam Patch, بازیگر متهور آمریکایی (۱۳ نوامبر سال ۱۸۲۹ میلادی), پیش از پرش مرگ‌بارش از Genesee Falls
«لعنتی، یک زخم گلوله!»[۶۲]
("¡Carajo, un balazo!")
انتونیو خوزه دو سوکره، رئیس‌جمهور بولیوی و پرو و رهبر استقلال‌خواهان ونزوئلا (۴ ژوئن سال ۱۸۳۰ میلادی), این جمله را پس از زخمی شدن و در حالی که در جنگ‌های کلمبیا می‌راند، ادا کرد. گفته می‌شود وی مردی تحصیل‌کرده بوده که تا آن روز هرگز فحشی از وی شنیده نشده بود.
«خب، من زندگی شادی داشته‌ام.»[۹][۴۲]
ویلیام هزلت، نویسنده و منتقد انگلیسی (۱۸ سپتامبر سال ۱۸۳۰ میلادی)
«افسوس که این جهان را ترک می‌کنم بی آنکه او را دوباره ببینم.»[۵۹]
جیمز مونرو، رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا (۴ ژوئیه سال ۱۸۳۱ میلادی), که منظورش جیمز مدیسون بوده‌است.
«تنها یک تن مرا درک کرد.[۲۳] اما درست درک نکرد.»[۹][۲۳][note ۱۸]
گئورگ ویلهلم فریدریش هگل، فیلسوف آلمانی (۱۴ نوامبر سال ۱۸۳۱ میلادی)
«لطفاً پنجره دیگر اتاق را نیز باز کن تا نور بیش‌تری به داخل بتابد.»[۱۰][note ۱۹]
یوهان ولفگانگ فون گوته، نویسنده و دولت‌مرد آلمانی (۲۲ مارس سال ۱۸۳۲ میلادی)
«پرستار، این من بودم که کشف کردم زالوها خون قرمز دارند.»[۳۶]
ژرژ کوویه، طبیعت‌شناس و جانورشناس فرانسوی (۱۳ مه سال ۱۸۳۲ میلادی), به پرستاری که حجامت کرد این جمله را گفت.
«آسمان ذهنم صاف است. حتی می‌توانم شوخی کنم.»[۹]
سمیوئل تیلور کولریج، شاعر و منتقد ادبی انگلیسی (۲۵ ژوئیه سال ۱۸۳۴ میلادی)
«هیچ چیز جر تغییر ذهن, عزیزم.»[۵۹][۶۳]
جیمز مدیسون، رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا (۲۸ ژوئن سال ۱۸۳۶ میلادی), به خواهرزاده‌اش که از وی پرسیده بود موضوع چیست؟
«ممنون اما مرا نبوس؛ عرق مرگ بر صورتم نشسته. دارم می‌میرم و این بهترین چیزهاست.»[۶۴]
جان فیلد، آهنگ‌ساز و پیانونواز ایرلندی (۲۳ ژانویه سال ۱۸۳۷ میلادی), به دوستش گبارد این جمله را ادا کرد.
دوئل پوشکین و دانتس.
«سعی کن فراموش شوی. برو در روستا زندگی کن. دو سال سیاه‌پوش باش و سپس ازدواج کن. اما فردی لایق را برگزین.»[۶۵]
الکساندر پوشکین، شاعر روسی (۱۰ فوریه سال ۱۸۳۷ میلادی), که به همسرش، ناتالیا پوشکین، این جمله را گفت. وی این سخنان را پس از دوئل کشنده‌اش با Georges-Charles de Heeckeren d'Anthès که گفته می‌شود با ناتالیا رابطه داشته، بیان کرد.
«قربان، امیدوارم متوجه باشید که اصول دولت‌داری چیست. امیدوارم همه آن اصول اجرا شوند. چیز دیگری نمی‌خواهم.»[۵۹][۶۶]
ویلیام هنری هریسون، رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا (۴ آوریل سال ۱۸۴۱ میلادی), که به پزشکش این جمله را گفت؛ درحالی که گفته می‌شود منظور اصلی‌اش جان تایلر، معاون نخست و جانشینش بوده باشد.
«ماگلان، ماگلان!»[۶۷]
("¡Magallanes, Magallanes!")
برناردو اوخیگینس، دولت‌مرد و رهبر استقلال‌خواه شیلیایی (۲۴ اکتبر سال ۱۸۴۲ میلادی)
«پروردگارا، خدایا…»[۶۸]
جوزف اسمیت، بنیان‌گذار مورمونیسم (۲۷ ژوئن سال ۱۸۴۴ میلادی), پیش از افتادن از پنجره‌ای که منجر به مرگش شد این واژه‌ها را گفت.
«چه شده، فرزندان عزیزم؟ آیا به شما هشدار نداده بودم؟ وای، گریه نکنید. بچه‌های خوبی باشید و همگی روزی در بهشت یکدیگر را خواهیم دید.»[۶۹][note ۲۰]
اندرو جکسون، رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا (۸ ژوئن سال ۱۸۴۵ میلادی)
«آرامش! لذت!»[۷۰]
Henry Francis Lyte, شاعر پیرو کلیسای انگلستان (۲۰ نوامبر سال ۱۸۴۷ میلادی)
«این پایانی دیگر در زمین است. خوش‌حالم.»[۲۴][۳۰][۵۹][۷۱]
جان کویینسی آدامز، رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا (۲۱ فوریه سال ۱۸۴۸ میلادی)
«اگر به دنبال پزشکی بفرستید، او را خواهم پذیرفت.»[۷۲]
امیلی برونته، نویسنده انگلیسی (۱۹ دسامبر سال ۱۸۴۸ میلادی), به خواهرش شارلوت برونته
«جرات داشته باش، شارلوت، جرات داشته باش.»[۹][۷۳]
آن برونته، نویسنده انگلیسی (۲۸ مه سال ۱۸۴۹ میلادی), به خواهرش شارلوت برونته
«دوستت دارم، سارا. تاابد، دوستت دارم.»[۵۹]
جیمز ناکس پولک، رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا (۱۵ ژوئن سال ۱۸۴۹ میلادی), به همسرش سارا پولک
«پروردگارا، روح ضعیفم را دریاب.»[۲۵][۳۰][۳۵][۷۴][note ۲۱]
ادگار آلن پو، نویسنده آمریکایی (۷ اکتبر سال ۱۸۴۹ میلادی), به نقل از غراب
«هنوز نه.»[۹][note ۲۲]
("Pas encore.")
فردریک شوپن، نقاش و آهنگ‌ساز لهستانی (۱۷ اکتبر سال ۱۸۴۹ میلادی), زمانی که پزشکش از وی پرسید آیا دردی دارد یا نه، این جمله را گفت.
«جنوب! جنوب بی‌چاره![۷۵] خدا می‌داند به چه چیز تبدیل خواهد شد.»[۳۰][۳۶]
جان سی. کلهون، معاون رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا (۳۱ مارس سال ۱۸۵۰ میلادی)
«افسوس هیچ چیز را نمی‌خورم؛ اما متاسفم که دوستانم را ترک می‌کنم.»[۵۹]
زکری تیلور، رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا (۹ ژوئیه سال ۱۸۵۰ میلادی)
«هنوز زنده‌ام.»[۹][۳۰][۳۱]
دنیل وبستر، دولت‌مرد آمریکایی (۲۴ اکتبر سال ۱۸۵۲ میلادی)
«تیگزیرا؟ اگر من در خطر هستم، به من بگو؛ مرا گول نزن.»[۷۶][note ۲۳]
("Ó Teixeira? Se tenho perigo, diga-mo; não me engane.")
Maria II, ملکه رسمی پرتغال (۱۵ نوامبر سال ۱۸۵۳ میلادی), که به جراحش در حال انجام یازدهمین عمل سزارین گفت.
مرگ کثکارت در اینکرمن.
«می‌ترسم بدبخت شده باشیم.»[۳۶]
George Cathcart, دیپلمات و تیمسار انگلیسی (۵ نوامبر سال ۱۸۵۴ میلادی), پیش از مرگش در نبرد اینکرمن
«دگیر نمی‌بینمت.»[۷۷]
("Eu já o não vejo.")
Almeida Garrett, نویسنده پرتغالی (۹ دسامبر سال ۱۸۵۴ میلادی), که به دوستش فرانسیسکو بیان کرد.
«وای، من که نمی‌میرم؛ مگر نه؟ مرگ ما را از هم جدا نخواهد کرد. ما شاد زیسته‌ایم.»[۹]
شارلوت برونته، نویسنده انگلیسی (۳۱ مارس سال ۱۸۵۵ میلادی), که به همسرش آرتور گفت.
«من را نکش! نیامده‌ام که با تو بجنگم!»[۷۸]
Andrew Bolon, مأمور آمریکایی اداره امور سرخ‌پوستان (۲۵ سپتامبر سال ۱۸۵۵ میلادی), پیش از آن‌که گلویش توسط یکی از اعضای Yakama بریده شود، این را گفت.
«خدا مرا خواهد بخشید. این مشیت اوست.»[۹][۳۰]
("Dieu me pardonnera. C'est son métier.")
هاینریش هاینه، نویسنده و منتقد آلمانی (۱۷ فوریه سال ۱۸۵۶ میلادی)
«چه خرابی تعمیرناشدنی‌ای!»[۳۶]
اگوست کنت، فیلسوف فرانوسی (۵ سپتامبر سال ۱۸۵۷ میلادی)
«آرامش، پدروی من.»[۷۹]
("Consolem o meu Pedro.")
Stephanie of Hohenzollern-Sigmaringen, همسر ملکه پرتغال (۱۷ ژوئیه سال ۱۸۵۹ میلادی)
«هیچ صدایی، هیچ آهنگی، هیچ بوهمیدنی[۸۰]
Henri Murger, نویسنده فرانسوی (۲۸ ژانویه سال ۱۸۶۱ میلادی)
«زیباست.»[۴۲][۸۱]
الیزابت برت براونینگ، شاعر انگلسی (۲۹ ژوئن سال ۱۸۶۱ میلادی)
«شاید چیز بهتری است.»[۵۹]
جان تایلر، رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا (۱۸ ژانویه سال ۱۸۶۲ میلادی)
«حال نوبت قایق‌رانی خوب است. گوزن… هندی.»[۴۲][۸۲][۸۳]
هنری دیوید ثورو، نویسنده آمریکایی (۶ مه سال ۱۸۶۲ میلادی)
«هیچ چیز جز اعتقاد وجود ندارد.»[۵۹]
مارتین ون بیورن، رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا (۲۴ ژوئیه سال ۱۸۶۲ میلادی)
مرگ استون‌وال جکسون.
«دستور بدهید ای.پی. هیل آماده کار شود! پیاده‌نظام ر به سرعت به خط مقدم برسانید! به سرگرد هاکس بگویید…[۴۶][۸۴] بیایید از عرض رودخانه بگذریم و در سایه درختان آن سو استراحت کنیم.»[۹][۴۶][۸۴][۸۵]
استون‌وال جکسن، تیمسار و سرباز فدرال آمریکایی (۱۰ مه سال ۱۸۶۳ میلادی)
«افراد به پیش بروید. برای رضای خدا به پیش بروید و آن هم‌قطاران را از جنگل بیرون ببرید.»[۸۶]
جان اف. رینولدز، تیمسار اتحادیه آمریکا در جنگ داخلی (۱ ژوئیه سال ۱۸۶۳ میلادی), پیش از گلوله خوردن در نبرد گتیسبرگ
«تراکم. متوقف شد.»[۲۳]
Joseph Henry Green, جراح انگلیسی (۱۳ دسامبر سال ۱۸۶۳ میلادی), در حالی که به سختی نفس می‌کشید و در بستر، نبض خود را می‌گرفت، این را گفت.
«چرا این‌طور فرار می‌کنی؟ از این فاصله یک فیل را هم نمی‌توانند بزنند!»[۸۷][note ۲۴]
جان سیجویک، تیماسر اتحادیه آمریکا در جنگ داخلی (۹ مه سال ۱۸۶۴ میلادی), کمی پیش از آن‌که به ضرب گلوله به سرش در ایالات مؤتلفه آمریکا کشته شود، این را گفت.
«من را زمین بگذار و پرچم را نجات بده!»[۴۶]
James A. Mulligan, سرهنگ اتحادیه آمریکا در جنگ داخلی (۲۶ ژوئیه سال ۱۸۶۴ میلادی), که در جنگ دوم کرنستاون کشته شد.
آبراهام لینکلن، رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا که توسط جان ویلکس بوث، یک جوان ملی‌گرا، در حال تماشای یک نمایش و بدون این‌که متوجه باشد، به قتل رسید. لینکلن کمی پیش از مرگش در جنگ داخلی آمریکا علیه ایالت‌های هم‌پیمان پیروز شده بود.
«او دربارهٔ آن هیچ فکری نخواهد کرد.»[۵۹][۸۸][note ۲۵]
آبراهام لینکلن، رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا (۱۵ آوریل سال ۱۸۶۵ میلادی), که به همسرش مری تاد لینکلن اطمینان می‌داد که دوستشان کلارا برایش اشکال ندارد اگر لینکلن و همسرش دست یکدیگر را بگیرند. وی این جمله را کمی پیش از ترور شدنش بیان کرد.
«به مادر بگویید، به مادر بگویید، من برای وطن مردم… بی‌فایده… بی‌فایده…»[۲۶][۳۰]
جان ویلکس بوث، بازیگر و قاتل آبراهام لینکلن (۲۶ آوریل سال ۱۸۶۵ میلادی)
«و اکنون با واپسین نوشته‌ها و گفتارم، و با آنچه که نزدیک نفس‌های واپسینم است، من در این‌جا تکرار می‌کنم و با رضایت قلبی، خشم تسکین داده نشده خودم از قانون یانکی را ابراز می‌کنم--به همه رابط‌های سیاسی، اجتماعی و بازرگانی یانکی‌ها و به همه بدعهدان و به تمامی نژاد شریر و رذل یانکی‌ها.»[۳۹]
Edmund Ruffin, کشاورز و برده اهل ویرجینیا (۱۸ ژوئن سال ۱۸۶۵ میلادی), که در واپسین نوشته‌اش پیش از خودکشی این جمله‌ها را نوشته بوده‌است.
«این ماده ۹۸ قانون است؛ برو به ماده بعدی.»[۹]
هنری جان تمپل، نخست‌وزیر بریتانیا (۱۸ اکتبر سال ۱۸۶۵ میلادی), که در رابطه با معاهده‌های سیاسی فکر می‌کرد.
«آه، لوئیس، همیشه وقتی من دارم می‌روم تو می‌رسی.»[۲۴]
Massimo d'Azeglio, دولت‌مرد، نویسنده و نقاش ایتالیایی (۱۵ ژانویه سال ۱۸۶۶ میلادی), این جمله را در حالی که همسر پیشینش به کنار بسترش می‌آمد، بر زبان آورد.
برداشت کیم داگلاس از جنگ فترمن. نگاره مربوط به آغازین سال‌های قرن ۲۱ است.
«۸۰ مرد به من بدهید تا تمام کشور سیوکس را درو کنم.»[۴۱]
William J. Fetterman, افسر ارتش ایالات متحده آمریکا (۲۱ دسامبر سال ۱۸۶۶ میلادی), پیش از مرگش در جنگ فترمن
«نیاز ندارم دشمنانم را ببخشم. همه آن‌ها را کشته‌ام.»[۳۵]
Ramón María Narváez, 1st Duke of Valencia, تیمسار و نخست‌وزیر اسپانیا (۲۳ آوریل سال ۱۸۶۸ میلادی)
«ای پروردگار قادر و توانا، راضی‌ام به رضای تو!»[۵۹][note ۲۶]
جیمز بیوکنن، رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا (۱ ژوئن سال ۱۸۶۸ میلادی)
«برای وطنم می‌میرم.»[۹۲]
("Muero por mi patria.")
فرانسیسکو سولانو لوپز، دومین رئیس‌جمهور پاراگوئه (۱ مارس سال ۱۸۷۰ میلادی), پیش از آخرین حضورش در جنگ سرو کورا
«بله. روی زمین.»[۹][۴۲]
چارلز دیکنز، نویسنده انگلیسی (۹ ژوئن سال ۱۸۷۰ میلادی), که به زن برادرش جورجیا هوکارث، که پس از سکته مغزیش به از وی خواسته بود روی زمین دراز بکشد، این جمله را گفت.
«به ای.پی. هیل بگویید او باید بیاید بالا!»[۹۳][۹۴] Strike the tent!"[۴۶][۹۳][۹۴][note ۲۷]
رابرت ئی. لی، سرباز و تیماسر اتحادیه د جنگل داخلی ایالات متحده آمریکا (۱۲ اکتبر سال ۱۸۷۰ میلادی)
«خوراک خوش‌مزه‌ایست.»[۳۰][۵۹]
میلارد فیلمور، رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا (۸ مارس سال ۱۸۷۴ میلادی), که در رابطه با سوپی که پیش از مرگش خودره بود، این جمله را ادا کرد.
«وای، گریه نکنید. بچه‌های خوبی باشید و ما در بهشت یکدیگر را خواهیم دید.»[۵۹][note ۲۸]
اندرو جانسون، رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا (۳۱ ژوئیه سال ۱۸۷۵ میلادی)
«خدانگه‌دار، دیگر خبری از شهادت نیست!»[۷۷]
("Adeus, acabou o martírio!")
Inocêncio Francisco da Silva, کتاب‌شناس پرتغالی (۲۷ ژوئن سال ۱۸۷۶ میلادی)
«به آن‌ها بگویید در طرف چپ بدنم احساس درد شدیدی دارم.»[۹]
جرج الیوت، نویسنده انگلیسی (۲۲ دسامبر سال ۱۸۸۰ میلادی)
«پس مرگ این است … خب … "[۹]
توماس کارلایل، نویسنده و فیلسوف اسکاتلندی (۵ فوریه سال ۱۸۸۱ میلادی)
«کیه؟ کیه؟»[note ۲۹][۹۸]
("¿Quién es? ¿Quién es?")
بیلی د کید، شورشی و هفت‌تیرکش آمریکایی (۱۴ ژوئیه سال ۱۸۸۱ میلادی), زمانی که وارد یک اتاق تاریک شد، پت گرت کلانتر پس از شناسایی صدایش به او شلیک کرد.
«وای، سوایم، این درد لعنتی. وای، سوایم. وای، سوایم، نمی‌توانی تسکینش بدهی؟»[۹۹]
جیمز آبرام گارفیلد، رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا (۱۹ سپتامبر سال ۱۸۸۱ میلادی), به تیمسار David G. Swaim
«دیگر هیچ چیز نمی‌بینم.»[۹]
Morgan Earp, قانون‌گذار آمریکایی (۱۸ مارس سال ۱۸۸۲ میلادی), به برادرش وایات ارپ
«من کسی نیستم که از مردن کم‌ترین ترسی داشته باشم.»[۱۴][۳۰][۴۱]
چارلز داروین، طبیعت‌شناس و فرگشت‌شناس انگلیسی (۱۹ آوریل سال ۱۸۸۲ میلادی)
«برو، از این‌چا برو بیرون! واپسین گفته‌ها را کسی می‌گوید که در به اندازه کافی حرف نزده باشد!»[۱۴][۳۰][۴۲][۴۶][۵۲]
("Hinaus! Letzte Worte sind für Narren, die noch nicht genug gesagt haben.")
کارل مارکس، نظریه‌پرداز سیاسی (۱۴ مارس سال ۱۸۸۳ میلادی), هنگامی که خدمت‌کارش از وی در رابطه با واپسین گفته‌هایش پرسید، این جمله را گفت.
پرش مرگ‌بار رابرت اِمِت اودلوم از پل بروکلین.
«من دارم خون تف می‌کنم؟»[۱۰۰]
رابرت امت اودلوم، مربی شنای آمریکایی (۱۹ مه سال ۱۸۸۵ میلادی), پس از آن‌که بر اثر پرش از پل بروکلین به‌طور مرگ‌باری زخمی شده بود، این را گفت.
«این جنگ میان شب و روز است. نور سیاه می‌بینم.»[۴۲][۱۰۱]
("En moi c'est le combat du jour et de la nuit.")
ویکتور هوگو، نویسنده فرانسوی (۲۲ مه سال ۱۸۸۵ میلادی)
«آب.»[۵۹]
یولیسیز سایمن گرانت، رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا (۲۳ ژوئیه سال ۱۸۸۵ میلادی)
«گویا نمی‌خواهد برود!»[۱۰۲]
Emil Zsigmondy, کوهنورد آمریکایی (۶ اوت سال ۱۸۸۵ میلادی), در اشاره به مسیر جنوبی Meije و پیش از سقوط مرگ‌بارش این جمله را گفت.
«من به هیچ وجه هیچ‌گونه رضایت‌مندی و لذتی به جز معاشرت با همسایه‌ام در بلوک کناری که نیم میلیون می‌ارزد، نداشتم.»[۴۳]
William Henry Vanderbilt, سرمایه‌دار آمریکایی (۸ دسامبر سال ۱۸۸۵ میلادی)
«باید بروم داخل؛ جراکه هوا دارد مه‌آلود می‌شود.»[۹][۴۲][۱۰۳]
امیلی دیکینسون، شاعر آمریکایی (۱۵ مه سال ۱۸۸۶ میلادی)
«اکنون وقت رازآلودگی است.»[۲۶][۳۰]
Henry Ward Beecher, آخوند آمریکایی (۸ مارس سال ۱۸۸۷ میلادی)
«لعنتی. این خنده‌دار است.»[۹][۲۳][۱۰۴][۱۰۵]
داک هالیدی، قمارباز و هفت‌تیرکش آمریکایی (۸ نوامبر سال ۱۸۸۷ میلادی), هنگامی که یک پرستار از دادن ویسکی به وی خودداری کرد، این را گفت.
«مننژیت نیست؟»[۹][۳۰]
لوییزا می الکات، نویسنده آمریکایی (۶ مارس سال ۱۸۸۸ میلادی)
«کمی بعد من از میان شما خواهم رفت. ساده‌تر از این نمی‌توانم بگویم. از کجا آمده‌ایم، به کجا خواهیم رفت. زندگی چیست؟ زندگی جرقه آتشی است در شب هنگام. زندگی نفس کشیدن یک بوفالو در زمستان است. زندگی سایه کوچکی است که در چمن‌زار می‌دود و در طلوع آفتاب گم می‌شود.»[۹]
Crowfoot, رئیس Siksika Nation (۲۵ آوریل سال ۱۸۹۰ میلادی)
«گرفتن و کشتن گاو نشسته" اثر Kurz and Allison.
«هیچ جا نمی‌روم. هر کار مایلی با من بکن. هیچ جا نمی‌روم. بجنب! بجنب! کاری بکن! بزن بریم!»[۳۹]
گاو نشسته، لاکوتا رهبر هانک‌پاپا (۱۵ دسامبر سال ۱۸۹۰ میلادی), هنگامی که پلیس موفق به گرفتنش نشد، این را گفت.
«سیرک‌های مدیسون اسکوئر گاردن امروز چه قدر فروش داشتند؟»[۱۰۶]
فینیاس تیلور بارنوم، بازیگر آمریکایی (۷ آوریل سال ۱۸۹۱ میلادی)
«خدا بیلی باد را رحمت کند!»[۴۲]
هرمان ملویل، نویسنده آمریکایی (۲۸ سپتامبر سال ۱۸۹۱ میلادی), که نقل قولی است از واپسین رمان ناکاملش، بیلی باد
«واری، برگرد!»[۴۲]
والت ویتمن، شاعر آمریکایی (۲۶ مارس سال ۱۸۹۲ میلادی), به یک پرستار
«می‌دانم به جایی می‌روم که لوسی هست.»[۵۹]
رادرفورد بیرچارد هیز، رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا (۱۷ ژانویه سال ۱۸۹۳ میلادی), که به همسرش، لوسی وب هیز، که به سال ۱۸۸۹ میلادی فوت شده بود، اشاره کرده‌است.
«آن چیست؟ عجیب به نظر می‌آیم؟»[۱۰۷]
رابرت لویی استیونسن، نویسنده اسکاتلندی (۳ دسامبر سال ۱۸۹۴ میلادی), به همسرش، Fanny Stevenson, پیش از افتادنش بر اثر خونریزی مغزی، این جمله را ادا کرد.
«می‌خواهم این طلسم دنیا را بشکنم.»[۱۰۸]
ویلیام موریس، شاعر و دانش‌مند انگلیسی (۳ اکتبر سال ۱۸۹۶ میلادی), که به پزشک خانوادگی‌اش گفت.
«آه، مزه‌اش خوب است. ممنون.»[۹]
("Ah, der schmeckt schön. Danke.")
یوهانس برامس، آهنگ‌ساز آلمانی (۳ آوریل سال ۱۸۹۷ میلادی), پس از آن‌که جام شرابی به وی دادند، این را گفت.
ریچارد وون آلباده گامون در لباس ورزشی‌اش.
«نه، بیل، من بسیار استقامت از نوع جورجیایی دارم.»[۱۰۹]
Richard Von Albade Gammon, بازیکن فوتبال آمریکایی (۳۱ اکتبر سال ۱۸۹۷ میلادی), که به شدت در یک بازی مجروح شده بود و در پاسخ به دوستش که پرسیده بود آیا می‌خواهد شکست را بپذیرد، این را گفت.
«این بالشت‌ها را ببرید. دیگر به آن‌ها نیازی ندارم.»[۴۲]
لوئیس کارول، نویسنده و ریاضی‌دان انگلیسی (۱۴ ژانویه سال ۱۸۹۸ میلادی)
«دارم تو را درون‌کاوی می‌کنم – تمامی آن اشعار و نقاشی‌های نامناسب را بسوزان.»[۹]
اوبری بردسلی، نویسنده و طراح انگلیسی (۱۶ مارس سال ۱۸۹۸ میلادی)
«جناب جراح، گلوله‌های اسپانیایی به گونه‌ای ساخته نشده‌اند که مرا بکشند.»[۳۵]
Buckey O'Neill, فرمانده Rough Riders تئودور روزولت (۱ ژوئیه سال ۱۸۹۸ میلادی), دقایقی پیش از تیر خوردن به دهانش در Kettle Hill
«خانه.»[نیازمند منبع]
("Haus.")
اتو فون بیسمارک، دولت‌مرد آلمانی (۳۰ ژوئیه سال ۱۸۹۸ میلادی), که این را روی یک تکه کاغذ با معنی نامعلوم نوشت.
«افراد، به آتش‌بار ادامه دهید.»[۱۱۰]
Emerson H. Liscum, سرهنگ ارتش ایالات متحده آمریکا (۱۳ ژوئیه سال ۱۹۰۰ میلادی), که پس از گلوله خوردن در جنگ تینتسین کشته شد.
«من و کاغذ دیواری اتاق در حال دوئل برای مرگ هستیم. یکی یا هر دوی ما باید برویم.»[۱۱][۵۲][۱۱۱][۱۱۲][۱۱۳]
اسکار وایلد، نمایش‌نامه‌نویس ایرلندی (۳۰ نوامبر سال ۱۹۰۰ میلادی)

قرن ۲۰ میلادی[ویرایش]

«بِرتی.»[۱۱۴]
ملکه ویکتوریا، ملکه انگلیس (۲۲ ژانویه سال ۱۹۰۱ میلادی) که وارث و بزرگ‌ترین پسرش ادوارد هفتم را صدا زد.
«دکترها این‌جا هستند؟ دکتر، شش‌هایم…»[۵۹]
بنجامین هریسون، رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا (۱۳ مارس سال ۱۹۰۱ میلادی), که به سبب سینه‌پهلو جان باخت.
تیراندازی مرگ‌بار به رئیس‌جمهور مک‌کینلی در معبد موسیقی در نمایشگاه پان امریکن واقع در شهر بافلو، نیویورک.
«خدانگه‌دار همگی، خدانگه‌دار. این مشیت الهی است. هر آنچه او بخواهد انجام خواهد شد.»[۵۹][note ۳۰]
ویلیام مک‌کینلی، رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا (۱۴ سپتامبر سال ۱۹۰۱ میلادی), که پس از ترور شدنش در روز ششم سپتامبر این جمله‌ها را گفت.
«خیلی کم انجام شده، کارهای زیادی مانده.»[۳۹]
سسیل رودز، بازرگان و سیاست‌مدار انگلیسی (۲۶ مارس سال ۱۹۰۲ میلادی)
«آلفرد، دست چک را آوردی؟»[۵۴]
ساموئل باتلر، نویسنده انگلیسی (۱۸ ژوئن سال ۱۹۰۲ میلادی)
«مدت بسیاری از آخرین باری که شامپاین خوردم می‌گذرد.»[۹][۳۶]
("Давно я не пил шампанского...")
آنتون چخوف، نویسنده و نمایش‌نامه‌نویس روسی (۱۵ ژوئیه سال ۱۹۰۴ میلادی), که به همسرش اولگا این را گفت.
«برعکس!»[۴۲][۴۶]
("Tvertimod!")
هنریک ایبسن، نمایش‌نامه‌نویس نروژی (۲۳ مه سال ۱۹۰۶ میلادی), به خدمتکارش که گفته بود حالش رو به به‌بود است، این را گفت.
«دکتر، تو علم داری، من ایمان.»[نیازمند منبع]
دمیتری مندلیف، شیمی‌دان روسی (۲ فوریه سال ۱۹۰۷ میلادی)
«خلاف همه چیز، من به خواب می‌روم؛[۱۱۵][۱۱۶] چراغ‌ها را خاموش کنید.»[۱۱۶]
توماس بیلی آلدریچ، نویسنده و ویرایش‌گر آمریکایی (۱۹ مارس سال ۱۹۰۷ میلادی)
«بسیار تلاش کردم کار درست را انجام دهم.»[۳۶][۵۹][۱۱۷]
گروور کلیولند، رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا (۲۴ ژوئن سال ۱۹۰۸ میلادی), به همسرش فرانسیس فالسوم کلیولند پرستون
«حالم به اندازه یک دهم ابروی یک پشه به‌تر است.»[۴۷]
Joel Chandler Harris, نویسنده و مردم‌شناس آمریکایی (۳ ژوئیه سال ۱۹۰۸ میلادی), که در پاسخ به پرسش حالتان چه طور است، این را گفت.
«هرگز دیگر اجازه ندهید یک زن قدرت کشور را در دست بگیرد… [و] مواظب باشید نگذارید خواجه‌ها در امور دولت دخالت کنند.»[۳۶]
تزی شیء، حاکم بالفعل چین (۱۵ نوامبر سال ۱۹۰۸ میلادی)
«دکتر، رابطه‌ات را با آن زن تمام کن!»[۳۹]
فردریک رمینگتون، هنرمند آمریکایی (۲۶ دسامبر ۱۹۰۹), پیش از عمل آپاندکتومی; وی پس از عمل به سبب التهاب صفاق جان باخت.
«عینکم را بدهید.»[۱۱۸]
مارک توین، نویسنده آمریکایی (۲۱ آوریل سال ۱۹۱۰ میلادی), به دخترش Clara|کلارا
«بله، دربارهٔ آن شنیده‌ام. خیلی خوش‌حالم.»[۴۱]
ادوارد هفتم، پادشاه انگلیس (۶ مه سال ۱۹۱۰ میلادی), پس از آن‌که جرج پنجم به وی گفت یکی از اسب‌هایش برنده شده، این را گفت.
«سایه‌بان‌ها را کنار بزنید؛ نمی‌خواهم در تاریکی به خانه بروم.»[۱۱۹][note ۳۱]
او. هنری، نویسنده آمریکایی (۵ ژوئن سال ۱۹۱۰ میلادی), به یک پرستار بیمارستان
خاک‌سپاری خورخه چاوز در پاریس.
«بلندتر. همیشه بلندتر.»[۹][۳۶]
("Arriba. Siempre arriba.")
Jorge Chávez, خلبان پرویی (۲۷ سپتامبر سال ۱۹۱۰ میلادی), پس از مجروح شدنش در یک سانحه هوایی این را گفت.
«این‌طور مردن، احمقانه است… و سبب شادی آدم‌های رذل بسیاری را فراهم می‌آورد!… در همین امشب، ماگالهائس، می‌توانستم برای جمهوری بمیرم!»[۱۲۰]
("Morrer assim é estúpido… E há tanto malandro que ia ficar radiante!… Esta noite, Magalhães, podia eu morrer pela República!")
Miguel Bombarda, روان‌پزشک پرتغالی (۳ اکتبر سال ۱۹۱۰ میلادی) (۳ اکتبر ۱۹۱۰), پس از آن‌که توسط یک بیمار روانی به ضرب گلوله زخمی شد، این را گفت.
«اما دهقان‌ها… دهقان‌ها چه طور می‌میرند؟»[۱۲۱][note ۳۲]
لئو تولستوی، نویسنده روسی (۲۰ نوامبر سال ۱۹۱۰ میلادی), به یک نگهبان ایستگاه که در خانه وی از دنیا رفت، این را گفت.
"ولفگانگ آمادئوس موتسارت!"[۳۴]
گوستاو مالر، آهنگ‌ساز اتریشی (۱۸ مه سال ۱۹۱۱ میلادی)
«دستانت را روی شانه‌هایم بگذار و تقلا نکن.»[۹][۱۲۲]
دابلیو. اس. گیلبرت، نمایش‌نامه‌نویس و اپرانویس انگلیسی (۲۹ مه سال ۱۹۱۱ میلادی), که در حال نجات روبی پریس ۱۷ ساله از غرق شدن که به‌طور اتفاقی سبب سکته قلبی و در نتیجه مرگ خودش شد، این را گفت.
«یک پیک دیگر، لطفاً.»[۵۲]
Jack Daniel, بازرگان الکل آمریکایی (۱۰ اکتبر سال ۱۹۱۱ میلادی)
نقاشی لارنس اوتس که از چادر بیرون می‌آید به همراه جان چارلز دالمن.
«دارم می‌روم بیرون و ممکن است کمی طول بکشد.»[۳۵][۱۲۳]
لارنس اوتس، گردش‌گر جنوب‌گان اهل انگلیس (۱۷ مارس سال ۱۹۱۲ میلادی), پیش شاز بریون آمدن از چادر و ورودش به کولاک به همراه گروه اعزامی ترا نووا
«خانم‌ها مقدم هستند… وارد قایق نجات شو تا مرا خوش‌حال کنی… خدانگه‌دار، عزیزم. بعداً می‌بینمت.»[۲۴]
جان یعقوب آستور چهارم، بازرگان آمریکایی (۱۵ آوریل سال ۱۹۱۲ میلادی), در حالی که هنوز سوار کشتی آرام‌اس تایتانیک بود و همسر باردارش داشت سوار قایق نجات می‌شد، این را گفت.
«خب پسرها، همه تلاشتان را برای زنان و کودکان بکنید و مراقب خود باشید.»[۱۲۴][note ۳۳]
ادوارد اسمیت، ملوان کشتی آرام‌اس تایتانیک (۱۵ آوریل سال ۱۹۱۲ میلادی), که پیش از غرق شدن کشتی آرام‌اس تایتانیک هنوز در حال دادن دستور به خدمه بوده‌است.
«آرام تاب بخور، شاریوت عزیز.»[۳۴]
هریت تابمن، کنش‌گر و انسان‌گرای آمریکایی (۱۰ مارس سال ۱۹۱۳ میلادی)
آرشیدوک فرنانتس فردیناند اتریش و همرسش که در میان کاروانی از خودروهای محافظ و در حال عبور از سارایوو با دست سیاه به قتل رسید. این نخستین حادثه از مجموعه حادثه‌هایی بود که سبب‌ساز جنگ جهانی اول شد.
«چیزی نیست… چیزی نیست…»[۴۱][۱۲۶][۱۲۷]
("Es ist gar nichts... es ist gar nichts...")
آرشیدوک فرانتس فردیناند، اتریش-مجارستان (۲۸ ژوئن سال ۱۹۱۴ میلادی), در راه بیمارستان و پس از ترورش توسط گاوریلو پرنسیپ این جمله‌ها را گفت.
«هولو.»[۴۷]
Rupert Brooke, شاعر انگلیسی (۲۳ آوریل سال ۱۹۱۵ میلادی), به William Denis Browne, که وی را در بستر مرگ بادید می‌کرد.
«چرا ترس از مرگ؟ مرگ تنها یک ماجراجویی زیباست.»[۴۱]
Charles Frohman, مدیر و تولیدکننده تئاتر آمریکایی (۷ مه سال ۱۹۱۵ میلادی), که گفته پیتر پن را پیش از مرگش در the sinking of the RMS Lusitania دگرگویی کرد.
«خب، امپراتوری آلمان ما را پیدا کرده‌است. یک‌هوا از آنچه فکر می‌کردم بدتر هستند.»[۹][۱۲۸]
البرت هابرد، نویسنده و دارنده انتشاراتی اهل آمریکا (۷ مه سال ۱۹۱۵ میلادی), پیش از مرگش به همراه همسرش آلیس در sinking of the RMS Lusitania.
«به نظر می‌آید دیگر چیزی برای انجام دادن وجود نداشته باشد.»[۹][۱۲۸]
Alice Moore Hubbard, نویسنده و زن‌گرای آمریکایی (۷ مه سال ۱۹۱۵ میلادی), پیش از مرگش همراه با البرت هابرد در sinking of the RMS Lusitania
«آن سیگار لعنتی را خاموش کن!»[۲۵][۱۲۹][۱۳۰]
ساکی (هکتور هیو مونرو), نویسنده انگلیسی (۱۴ نوامبر سال ۱۹۱۶ میلادی), پیش از کشته شدنش توسط یک تک‌تیرانداز آلمانی در میانه نبرد آنکر
«لطفاً آن چراغ را خاموش کن، جیمز.»[۱۳۱]
تئودور روزولت، رئیس‌جمهور و دارنده نشان افتخار (۶ ژانویه سال ۱۹۱۹ میلادی), به خدمت‌کار خانوادگی‌اش، جیمز اموس.
«خدانگه‌دار، تا بهشت!»[۱۳۲]
("Adeus, até ao Céu!")
Saint Francisco Marto, صوفیما فتیمای اهل پرتغال (۴ آوریل سال ۱۹۱۹ میلادی), به خواهرزاده‌اش Lúcia
نقشه اوز و کشورهای دوروبر آن که نشان‌گر مکان شیفتینگ سندز است.
«اکنون می‌توانیم از ماسه‌های روان عبور کنیم.»[۹][۵۲][۱۳۳]
ال. فرانک باوم، نویسنده آمریکایی (۵ مه سال ۱۹۱۹ میلادی), که به یک مکان خیالی در رمان جادوگر شهر اوز اشاره دارد.
«اشکالی ندارد، خوب است برای کشورمان بمیریم.»[۱۳۴]
("אין דבר, טוב למות בעד ארצנו")
Joseph Trumpeldor, کنش‌گر صهیونست یهودی (۱ مارس سال ۱۹۲۰ میلادی), در میانه نبرد تل‌های
«حالم خوب است. به میس بگویید نگران نباشد… حلقه… حلقه کِیتی.»[۱۳۵][۱۳۶]
Ray Chapman, بازیکن بیس‌بال آمریکایی (۱۷ اوت سال ۱۹۲۰ میلادی), با اشاره به دست‌بند ازدواجش و پراتب‌گر فوت‌بال آمریکایی که وی را به شدت مجروج کرده بود.
«یک روز، هنگامی که کارها برای نتر دم سخت شود، از پسرها بخواهید بروند آن‌جا و یک بازی را به خاطر گیبر ببرند.»[۲۳][note ۳۴]
George Gipp, بازیکن فوتبال آمریکایی (۱۴ دسامبر سال ۱۹۲۰ میلادی), به کنات راکن در حال مرگ بر اثر سینه‌پهلو این را گفت.
«نه.»[۲۶][۱۳۷][۱۳۸]
(بیان 'نه' به زبان اشاره)
الکساندر گراهام بل، مخترع آمریکایی-اسکاتلندی (۲ اوت سال ۱۹۲۲ میلادی), در پاسخ به همسر ناشنوایش مبل که گفته بود: "مرا ترک نکن"، این را گفت.
«فکر می‌کردم این‌جا زیباترین نقطه دنیا باشد و حالا مطمئن شدم.»[۴۶]
W. P. Ker, مدرس ادبیات اسکاتلندی (۱۷ ژوئیه سال ۱۹۲۳ میلادی), به همراهش Pizzo Bianco پیش از حمله قلبی در حال پیاده‌رویشان.
«خوب است. ادامه بده، بیش‌تر بخوان.»[۵۹]
وارن جی. هاردینگ، رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا (۲ اوت سال ۱۹۲۳ میلادی), به همسرش، فلورنس هاردینگ، که در حال مطالعه یک مقاله از ستردی ایونینگ پست که دربارهٔ وی نیز بود، این را گفت.
«سگ خوب.»[۳۴]
("Вот собака.")
ولادیمیر لنین، دولت‌مرد و انقلابی کمونیست روسی (۲۱ ژانویه سال ۱۹۲۴ میلادی), به سگش که یک پرنده مرده را برایش آورده بود، این را گفت.
«هر وقت ماشین‌آلات خراب شد… من آماده‌ام.»[۵۹]
وودرو ویلسون، رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا (۳ فوریه ۱۹۲۴)
«مرا بکش، یا در غیر این صورت، تو یک قاتل هستی!»[۴۶][۱۳۹]
فرانتس کافکا، نویسنده آلمانی زبان اهل بوهمیا (۳ ژوئن سال ۱۹۲۴ میلادی), که از پزشکش مرفین بیش‌تر می‌خواست در حالی که داشت بر اثر بیماری سل جان می‌داد.
«شما خلی کند هستید… خیلی کند.»[۱۴۰]
Floyd Collins, کاشف غار آمریکایی (۱۳ فوریه سال ۱۹۲۵ میلادی), به نجات‌دهنده‌ای که سعی داشت وی را از یک غار در پارک ملی غار ماموت نجات دهد این را گفت.
«حس خوبی ندارم.»[۲۶]
لوتر بوربانک، گیاه‌شناس آمریکایی (۱۱ آوریل سال ۱۹۲۶ میلادی)
«خدانگه‌دار، دوستان من. به افتخار می‌پیوندم!»[۴۱][۱۴۱][note ۳۵]
("Adieu, mes amis. Je vais à la gloire!")
ایزادورا دانکن، رقصنده آمریکایی-فرانسوی (۱۴ سپتامبر سال ۱۹۲۷ میلادی), تنها کمی پیش از مرگش در یک تصادف وحشتناک اتوموبیل.
هاتورن سی. گری پیش از رکوردشکنی پروازیش.
«آسمان عمیقاً آبی، آفتاب بسی درخشان، شناور جبرانی همه از دست رفتند.»[۱۴۲]
هاتورن سی. گری، هوانورد آمریکایی (۴ نوامبر سال ۱۹۲۷ میلادی), واپسین گفته‌اش هنگامی که داشت با بالن رکورد پروازی را می‌شکست.
«چه خبر؟»[۱۱۵]
Clarence W. Barron, گزارش‌گر و مدیر بالفعل نشریه وال‌استریت جورنال (۲ اکتبر سال ۱۹۲۸ میلادی)
«اسب چابک من این کار را کرد.»[۳۹]
Arnold Rothstein, تبه‌کار آمریکایی (۶ نوامبر سال ۱۹۲۸ میلادی), هنگامی که از وی پرسیده شد چه کسی به وی شلیک کرد، این را گفت.
«آن‌که زیباتر است. حالا به جان هم بیفتید.»[۴۶]
Henry Arthur Jones, نمایش‌نامه‌نویس انگلیسی (۷ ژانویه سال ۱۹۲۹ میلادی), هنگامی که خواهرزاده و پرستارش از وی پرسیدند دوست دارد با کدام‌یک بماند، این را گفت.
«همه چیز اشتباه پیش رفت، دخترم.»[۹]
Arnold Bennett, نویسنده انگلیسی (۲۷ مارس سال ۱۹۳۱ میلادی), به خدمت‌کارش، دُرُتی چِستُن
خاک‌سپاری پال آنولف و فرنز لنک.
«خیلی طول کشید… خدانگه‌دار…»[۱۴۳]
("Wiedersehen...Gruss...")
— Paul Anlauf , فرمانده پلیس آلمانی (۹ اوت سال ۱۹۳۱ میلادی), که توسط اعضای حزب کمونیست آلمان از جمله اریش میلکه

به قتل رسید.

«آن دنیا خیلی زیباست.»[۱۴][۴۱]
توماس ادیسون، مخترع آمریکایی (۱۸ اکتبر سال ۱۹۳۱ میلادی), وی همچنین هنگام مرگش صداهایی از خود ایجاد می‌کرد که نمی‌توان معنایی برایشان یافت.
«به دوستانم. / کارم تمام شده‌است. / چرا منتظر باشم؟ / جی.ای.»[۱۴۴]
جرج ایستمن، کارآفرین آمریکایی (۱۴ مارس سال ۱۹۳۲ میلادی), که این‌ها را در یادداشت خودکشیش پیش از شلیک به سینه خود نوشت.
«خدانگه‌دار، همگی!»[۹][۳۶]
هارت کرین، شاعر آمریکایی (۲۷ آوریل سال ۱۹۳۲ میلادی), پیش از پریدن از کشتی تفریحی
«صحنه! موسیقی تند! چراغ‌ها! آماده نمایش پایانی! عالی! نمایش خوبی است. نمایش خوبی است.»[۳۱]
فلورانز زیگفلد جونیور، مدیر تئاتر برادوِی (۲۲ ژوئیه سال ۱۹۳۲ میلادی)
«صبح به نیکی، رابرت.»[۵۹]
کالوین کولیج، رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا (۵ ژانویه سال ۱۹۳۳ میلادی), به یک نجار که در خانه‌اش کار می‌کرد، این را گفت.
«چرا باید با تو صحبت کنم؟ چند لحظه پیش داشتم با رئیس تو صحبت می‌کردم.»[۴۶]
Wilson Mizner, نمایش‌نامه‌نویس و کارآفرین آمریکایی (۳ آوریل سال ۱۹۳۳ میلادی), به یک کشیش که بر بالین مرگش حاضر شده بود، این را گفت.
آهن‌پاره‌های باقی مانده از هواپیمای بیل لنکستر به نام ساترن کراس مینور.
«سپیده هشتمین روز دمیده‌است. هنوز هوا خنک است. هیچ آبی برایم باقی نمانده… صبورانه منتظرم. زود بیایید لطفاً. تب دیشب امانم را برید. امیدوارم یادداشت‌هایم به صورت کامل به دستتان بیفتد. Bill."[۱۴۵]
بیل لنکستر، هوانورد آمریکایی (۲۰ آوریل سال ۱۹۳۳ میلادی), که این‌ها را روی کارت سوختش نوشت در حالی که بر اثرسانحه سقوط در صحرای بزرگ آفریقا جان می‌سپرد.
«نمی‌خواهم.»[نیازمند منبع]
("Je ne le veux pas.")
ماری کوری، دانشمند لهستانی-فرانسوی (۴ ژوئیه سال ۱۹۳۴ میلادی), پس از آن‌که به وی یک تزریق مسکن پیش‌نهاد شد، این را گفت.
«هنگامی که تمامی سودمند بودن انسان از بین می‌رود، هنگامی که انسان مطمئن می‌شود مرگش نزدیک و اجتناب‌ناپذیر شده‌است، این ساده‌ترین حق او است که بتواند یک مرگ سریع و آسان را به جای یک مرگ دردناک و کند برگزیند.» />
شارلوت پرکینز گیلمن، نویسنده و انسان‌گرای آمریکایی (۱۷ اوت سال ۱۹۳۵ میلادی), که این‌ها را در یادداشت خودکشی‌اش نوشت.
تپان‌چه‌ای که گمان می‌رود با آن هوی لانگ به قتل رسیده باشد.
«متعجبم که چرا به من شلیک کرد؟»[۴۶][note ۳۶]
هوی پی. لانگ، سنتاور آمریکایی (۱۰ سپتامبر سال ۱۹۳۵ میلادی), پس از آنکه به وی شلیک شد، این را گفت.
«مادر بهترین گزینه است.»[۴۱][note ۳۷]
Dutch Schultz, تبه‌کار آمریکایی (۲۴ اکتبر سال ۱۹۳۵ میلادی)
«عینک را بده به من.»[۱۴۷]
("Dá-me os óculos.")
فرناندو پسوآ، شاعر پرتغالی (۳۰ نوامبر سال ۱۹۳۵ میلادی), به پرستاری که وی را درمان می‌کرد، این را گفت.
«خدا لعنتت کند!»[۲۳][۱۴۸][note ۳۸]
جرج پنجم، پادشاه انگلیس (۲۰ ژانویه سال ۱۹۳۶ میلادی), به یک پرستار در حالی که داشت به وی مسکن می‌داد این را گفت.
«فکر می‌کنم بتوانم انجامش دهم.»[۴۶]
Richard A. Loeb, قاتل آمریکایی (۲۸ ژانویه سال ۱۹۳۶ میلادی), هنگامی که در زندان ۵۶ بار با تیغ به وی حمله شد، این را گفت.
«قطعاً – خیلی خوب. باید – تکرار کنم – که – روی زمین طلایی.»[۱۴۹]
آلفرد ادوارد هاوسمن، شاعر و مدرس کلاسیک انگلیسی (۳۰ آوریل سال ۱۹۳۶ میلادی), به پزشکش که یک لطیفه سکسی برایش تعریف کرده بود، این را گفت.
«همه فرار کردند، همه کارها به انجام رسیده پس مرا بر بالای تل هیزم قرار دهید. جشن تمام شده و چراغ‌ها خاموش شده‌اند.»[۹][۱۵۰]
رابرت هاوارد، نویسنده و خالق Conan the Barbarian اهل آمریکا (۱۱ ژوئن سال ۱۹۳۶ میلادی); که این‌ها را در یادداشت خودکشی‌اش به نقل از «خانه سزار» (The House of Cæsar) اثر Viola Garvin نوشت.
«نمی‌توانم ادامه دهم.»[۱۵۱]
("Ich kann nicht mehr.")
Toni Kurz, کوه‌نور آلمانی (۲۲ ژوئیه ۱۹۳۶), که بر روی ایگر درگذشت
«نمی‌توانم بخوابم.»[۹][۲۵]
جیمز بری، نویسنده و نمایش‌نامه‌نویس اسکاتلندی (۱۹ ژوئن سال ۱۹۳۷ میلادی)
آملیا ارهارت و هواپیمایش که در اقیانوس آرام ناپدید شدند؛ در حالی که تلاش داشت سفری به دور دنیا انجام دهد. گفته می‌شود وی ابتدا به اقیانوس برخورد کرده و سپس مرده‌است.
«ما روی خط شمال و جنوب حرکت می‌کنیم.»[۹][۱۵۲]
آملیا ارهارت، هوانورد آمریکایی (۲ ژوئیه سال ۱۹۳۷ میلادی), این گفته‌ها واپسین گزارش‌های وی از راه ارتباط رادیویی با مقر فرماندهی کمی پیش از ناپدید شدنش است.
«حوصله‌ام سر رفته‌است. حوصله‌ام سر رفته‌است.»[۴۱]
گابریله دانونزیو، نویسنده و سرباز ایتالیایی (۱ مارس سال ۱۹۳۸ میلادی)
«بپا، لطفاً.»[۴۱]
Egon Friedell, همه‌چیزدان اتریشی (۱۶ مارس سال ۱۹۳۸ میلادی), پیش از پرشش از یک پنجره برای فرار از دست گشتاپو این را گفت.
«ساعت چند است؟»[۹]
("Saat kaç?")
مصطفی کمال آتاترک، رئیس‌جمهور ترکیه (۱۰ نوامبر سال ۱۹۳۸ میلادی)
«من در شرایط گوناگون تندروی کرده‌ام. - همه‌اش تقصیر خودم است. - متاسفم.»[۱۵۳]
Richard Seaman, راننده مسابقه‌ای انگلیسی (۲۵ ژوئن سال ۱۹۳۹ میلادی), در بستر مرگش و هنگامی که بر اثر تصادف در یک مسابقه به شدت زخمی شده بود این را گفت. [note ۳۹]
«هیچ‌گاه حس به‌تری نداشته‌ام.»[۴۱]
داگلاس فربنکس، بازیگر و فیلم‌ساز آمریکایی (۱۲ دسامبر سال ۱۹۳۹ میلادی)
«حس می‌کنم این بار آن‌ها پیروز شدند. دوست ندارم آن‌ها لباسم را در بیاورند. می‌خواهم تو لباسم را در بیاوری.»[۴۳][note ۴۰]
لئون تروتسکی، انقلابی اهل شوروی (۲۱ اوت سال ۱۹۴۰ میلادی)، به همسرش، ناتالیا سدوا تروتسکی، در حالی که داشت برای عمل جراحی آماده می‌شد که ناشی از ترور شدنش توسط رامون مرکادر بود، این را گفت.
«آیا کسی می‌فهمد؟»[۳۰][۱۵۵]
جیمز جویس، نویسنده ایرلندی (۱۳ ژانویه سال ۱۹۴۱ میلادی)
«فکر نکنم دو نفر تا آن حد که ما شاد بوده‌ایم، شاد بوده باشند.»[۴۲]
ویرجینیا وولف، نویسنده انگلیسی (۲۸ مارس سال ۱۹۴۱ میلادی), در اشاره به همسرش لئونارد وولف. وی پس از نوشتن این جمله‌ها در یادداشت خودکشی‌اش، خود را غرق کرد.
«شنیدی چه گفتم، مایک.»[۲۶]
جان باریمور، بازیگر آمریکایی (۲۹ مه سال ۱۹۴۲ میلادی), به برادرش، لیونل باریمور، که گویا متوجه حرفش نشده بود.
«حرام‌زاده‌ها دیشب تلاش کردند به سراغم بیایند. – فکر می‌کنم نمی‌دانستند من یک تکاور نیروی دریایی هستم.»[۱۵۶]
Edward H. Ahrens, تکاور نیروی دریایی آمریکا (۸ اوت سال ۱۹۴۲ میلادی), که در نبرد گوادال‌کانال توسط ۱۳ سرباز ژاپنی محاصره و به طرز مرگ‌باری زخمی شده بود.
داگلاس اِی. مونرو در حال پوشش عقب‌نشینی هفتمین گروه تکاوران در نبرد گوادال‌کانال (۱۹۸۹) اثر برنارد داندریا.
«پیاده شدند؟»[۱۵۷]: 30 [۱۵۸]
Douglas Albert Munro, دارنده نشان افتخار جنگ جهانی دوم اهل آمریکا (۲۷ سپتامبر سال ۱۹۴۲ میلادی), به دوستش ریموند ایوَنس و پس از پیاده شدنش از قایق نفربر تا شلیک گلوله‌ها را از سمت سربازان آمریکایی در حال پیاده شدن از قایق‌ها به سوی دیگری راهنمایی کند.
«آتش گرفته‌ام.»[۱۵۹][note ۴۱]
والتر نووتنی، خلبان تک‌خال آلمانی در جنگ جهانی دوم (۸ نوامبر سال ۱۹۴۴ میلادی) که به سبب خراب شدن موتور هواپیمایش درنبر با هواپیماهای نیروهای هوایی ایالات متحده دچار سانحه شد، این را گفت.
«سردرد بدی دارم.»[۳۰][۳۹][۵۹][۱۶۰][۱۶۱][note ۴۲]
فرانکلین دلانو روزولت، رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا (۱۲ آوریل سال ۱۹۴۵ میلادی)
«حالتان خوب است؟»[۱۶۲]
ارنی پیل، پیام‌رسانی جنگی آمریکایی (۱۸ آوریل سال ۱۹۴۵ میلادی), به اِل‌تی. سی‌اواِل. جوزِف بی. کولیج پیش از زخمی شدندش در Iejima در نبرد اوکیناوا این را گفت.
«به سینه‌ام شلیک کنید!»[۱۶۳]
("Sparami nel petto!")
بنیتو موسولینی، دولت‌مرد فاشیست ایتالیایی (۲۸ آوریل سال ۱۹۴۵ میلادی), در حال اشاره به یک پارتیزان ایتالیایی
آدولف هیتلر که در جنگ جهانی دوم بازنده شده بود، برای آن‌که به سدت دشمن نیفتد، اقدام به خودکشی کرد.
«بیش از همه، من رهبران ملت و پیروانشان را به اجرای قوانین سخت‌گیرانه نژادی و یک مقاومت بی‌رحمانه علیه مسموم‌کننده همه ملت‌ها یعنی یهودیان عالم سافرش می‌کنم.»[۱۶۴]
("Vor allem verpflichte ich die Führung der Nation und die Gefolgschaft zur peinlichen Einhaltung der Rassegesetze und zum unbarmherzigen Widerstand gegen den Weltvergifter aller Völker, das internationale Judentum.")
آدولف هیتلر، دولت‌مرد نازیست آلمانی (۳۰ آوریل سال ۱۹۴۵ میلادی), پیش از آن‌که به همراه همسرش اوا براون، بمیرد، این را در وصیت‌نامه‌اش نوشت.
«من هاینریش هیملر هستم.»[۱۶۵]
هاینریش هیملر، افسر آلمان نازی (۲۳ مه سال ۱۹۴۵ میلادی)
«نه. (و به‌فرض که داشتید… ؟)»[۵۴]
رابرت بنچلی، طنزپرداز آمریکایی (۲۱ نوامبر سال ۱۹۴۵ میلادی)، که این جمله را کنار یک مقاله به نام «آیا دارم فکر می‌کنم؟» یادداشت کرده بود.
«همه هواپیماها به هم نزدیک شوند … باید پیش برویم وگرنه خشکی را نخواهیم دید … هنگامی که نخستین هواپیما سوختش به ۱۰ گالون رسید، همگی با هم به زمین خواهیم نشست.»[۱۶۶]
پرواز ۱۹, ناوبان یکم نیروی دریایی ذخیره ایالات متحده آمریکا (۵ دسامبر سال ۱۹۴۵ میلادی), واپسین تماس پیش از سقوط بر فراز مثلث برمودا
«ویلیام شکسپیر، دارم می‌آیم.»[۴۱]
تئودور درایزر، نویسنده آمریکایی (۲۸ دسامبر سال ۱۹۴۵ میلادی)
«پاسخ چیست؟ در آن صورت، پرسش چیست؟»[۳۹][۱۶۷]
گرترود استاین، نویسنده آمریکایی (۲۷ ژوئیه سال ۱۹۴۶ میلادی), که این را به شریک زندگی‌اش آلیس بی. تکلاس گفت.
«برو. حالم خوب است.»[۳۰][۳۱][۴۵]
اچ. جی. ولز، نویسنده و آینده‌پژوه انگلیسی (۱۳ اوت سال ۱۹۴۶ میلادی)
«خدا نگه‌دار آلمان باشد. خدا مرا بیامرزد. واپسین آرزویم این است که آلمان اتحادش را بازیابد و اینکه به خاطر صلح هم که شده، بین غرب و شرق، درک و فهم ایجاد شود. آرزوی صلح برای جهان را دارم.»[۱۶۸]
یواخیم فون ریبنتروپ، سیاست‌مدار آلمان نازی (۱۶ اکتبر سال ۱۹۴۶ میلادی)
"هایل هیتلر، این جشن پوریم من در ۱۹۴۶ است! به خدا می‌پیوندم. بلشویک‌ها روزی شما را دار خواهند زد!"[۱۶۹][۱۷۰]
("Heil Hitler! Dies ist mein Purimfest 1946. Ich gehe zu Gott. Die Bolschewisten werden eines Tages Euch auch hängen")
یولیوس اشترایشر، کنش‌گر نازی در آلمان و مدیر انتشاراتی مشهور یهودستیز روزنامه Der Stürmer (۱۶ اکتبر سال ۱۹۴۶ میلادی)
«خدا همه این دنیای عوضی و هر آنکس که در آن است را لعنت کند؛ به جز تو، کارلوتا.»[۳۴][۴۱]
دبلیو. سی. فیلدز، هنرمند آمریکایی (۲۵ دسامبر سال ۱۹۴۶ میلادی), در اشاره به خدمت‌کارش کارلوتا
«تو بی‌ریخت!»[۱۷۱]
("¡Cara de نشیمنگاه!")
ویسنته اوییدوبرو، شاعر شلیایی (۲ ژانویه سال ۱۹۴۸ میلادی); پس از این‌که دوباره هوشیاریش را به دست آورد، به عزیزانش اعتراف کرد که ترسیده بوده و سبب شده بوده که دوستش هنریت پتیت به گریه بیفتد. در آن هنگام به دوستش نگاه کرده و این جمله را گفت.
«سوژه اکنون درست در روبرو و بالای سر من قرار دارد. دارم با نیمی از توان سرعتیم حرکت می‌کنم … به نظر یک شیء فلزی باشد یا شاید بازتاب خورشید از یک شیء فلزی و اندازه‌اش بزرگ است … هنوز دارم بالا می‌روم … تلاش می‌کنم نزدیک شوم تا نگاه دقیق‌تری بی‌اندازم.»[۱۷۲]
Thomas F. Mantell, فرمانده نیروی هوایی ملی کنتاکی (۷ ژانویه سال ۱۹۴۸ میلادی), در حال تعقیب مرگ‌بار یک شیء ناشناس پرنده[note ۴۳]
یادبودی در مکان قتل گاندی.
«ای خدا!»[۱۷۳]
("हे राम!")
مهاتما گاندی، صلح‌جو و انقلابی هندی (۳۰ ژانویه ۱۹۴۸), کمی پس از ترورش توسط یک ملی‌گرای هندی به نام ناتورام گودسه این را گفت.
«دارم به آن سوی دره می‌روم.»[۳۰][۳۹]
بیب روث، بازیکن بیس‌بال آمریکایی (۱۶ اوت سال ۱۹۴۸ میلادی)
«فرنزی عزیزترین پسرت ر به چنگ آورده / چه کسی از سواحل شما با افتخار قیام کرد / نخستین شجاع و مشهور؛ / کارهایی که برایتان کرده / به چشم‌هایی که بد می‌بینند، بد به نظر می‌آید … / بهتر است مرد و خوابید / خوابی بیدارناشدنی، به‌تر از زنده ماندن / و جرات زندگی داشتن در حالی که روح زندگی رفته‌است.»[۴۱]
جیمز فورستال، وزیر دفاع ایالات متحده آمریکا (۲۲ مه سال ۱۹۴۹ میلادی); نقل قولی از نمایش‌نامه آژا اثر سوفوکل، که در یادداشت خودکشی‌اش نوشت.
«در پنجاه سالگی، هر کس چهره‌ای خواهد داشت که لیاقتش را دارد.»[۳۴]
جرج اورول، نویسنده انگلیسی (۲۱ ژانویه سال ۱۹۵۰ میلادی), که در سن ۴۶ سالگی از دنیا رفت.
«تمام شد! دارم می‌روم. دارم می‌روم.»[۴۶]
آل جولسون، بازیگر و خواننده آمریکایی (۲۳ اکتبر سال ۱۹۵۰ میلادی)
«از همسر و فرزندانم خداحافظی کنید.»[۱۷۴]
Ray Wetmore, خلبان حرفه‌ای آمریکایی در جنگ جهانی دوم (۱۴ فوریه سال ۱۹۵۱ میلادی), پیش از سقوطش با اف-۸۶ سیبر
«کارم تمام شد. به خودم هم اعتماد ندارم.»[۱۷۵]
ژوزف استالین، دولت‌مرد اهل شوروی (۵ مارس سال ۱۹۵۳ میلادی)[۱۷۶] وی [در حالی که به سقف می‌نگریست] و پس از مدت‌های طولانی زیر مراقبت بودن در کما، چند لحظه‌ای به هوش آمد، پیش از مرگش این جمله‌ها را گفت.
کلیچند هال (یا هتل شرایتون پیشین) واقع در دانشگاه بوستون، جایی که یوجین اونیل در آن از دنیا رفت.
«می‌دانستم! در یک اتاق لعنتی هتل به دنیا آمدم و اکنون هم در یک اتاق هتل از دنیا می‌روم.»[۱۷۷]
یوجین اونیل، نمایش‌نامه‌نویس آمریکایی (۲۷ نوامبر سال ۱۹۵۳ میلادی), به همسرش کارلوتا مونتری
«دکتر، آیا فکر می‌کنی ممکن ست دلیلش سوسیس باشد؟»[۹]
("Docteur, pensez-vous que cela aurait pu être la saucisse?")
پل کلودل، دیپلمات و نویسنده فرانسوی (۲۳ فوریه سال ۱۹۵۵ میلادی)
«می‌خواهم هر وقت خودم خواستم بروم. زندگی بی‌مزه می‌شود اگر آن را به‌طور ساختگی طولانی کنیم. سهم خود را انجام داده‌ام؛ وقت رفتن است. با افتخار انجامش خواهم داد.»[۱۷۸]
آلبرت اینشتین، فیزیک‌دان آلمانی (۱۸ آوریل سال ۱۹۵۵ میلادی), که از انجام جراحی یک روز پیش از مرگش خودداری نمود.[note ۴۴]
«آن یارو باید توقف کند … او ما را خواهد دید.»[۱۸۰]
جیمز دین، بازیگر آمریکایی (۳۰ سپتامبر سال ۱۹۵۵ میلادی), به دوستش رالف ووتریچ و چند لحظه پیش از مرگش در تصادف اتومبیل این را گفت.
«خوش‌حالم که در ردیف عقبی می‌نشینم؛ چراکه ترجیح می‌دهم یک خدمت‌کار در مجلس نمایندگان باشم تا اینکه بر جایگاه قدرت‌مندان تکیه بزنم.»[۵۹][۱۸۱]
آلبن دابلیو. بارکلی، معاون رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا (۳۰ آوریل سال ۱۹۵۶ میلادی), در کنایه به آیه Psalms 84:10 کتاب مقدس تنها پیش از سکته قلبی‌اش در سخنرانی‌اش در Washington and Lee Mock Convention به سال ۱۹۵۶ این را گفت.
«نه. ممنون برای همه چیز.»[۱۱۵]
Max Beerbohm، مقاله‌نویس، کاریکاتوریست و نقیضه‌نویس انگلیسی (۲۰ مه سال ۱۹۵۶ میلادی)، در جواب این‌که آیا خوب خوابیده یا نه، این را گفت.
میلبورن جی. اپت در اتاقک بل ایکس-۲.
«ایناهاش!»[۱۸۲]
Milburn G. Apt، خلبان آزمایشی آمریکایی (۲۷ سپتامبر سال ۱۹۵۶ میلادی)، واپسین ارتباط رادیوی وی پیش از سقوطش با بل ایکس-۲
«خدانگهدار، بچه. زود برگرد.»[۱۱][۳۴]
هامفری بوگارت، بازیگر آمریکایی (۱۴ ژانویه سال ۱۹۵۷ میلادی)، به همسرش لورن باکال پس از این‌که وی به دنبال بچه‌ها رفت، این را گفت و سپس به کما فرورفت.
«Were [کذا] یک سانحه هوایی - سانحه هوایی ۱۰ - چگونه بدون کنترل داخل می‌شوید - بدون کنترل - ما… ما انجامش دادیم پسر - جت بی‌چاره هم همین‌طور - گفته بودم که باید با چتر بپریم - از همه خداحافظی کن.»[۱۸۳]
Archie R. Twitchell، بازیگر و هوانورد آمریکایی (۳۱ ژانویه سال ۱۹۵۷ میلادی)، واپسین ارتباط رادیوی پیش از سقوطش در 1957 Pacoima mid-air collision
«حواست به کار خودت باشد!"[۱۱۵]
ویندهام لوئیس، نقش‌گر و نویسنده انگلیسی (۷ مارس سال ۱۹۵۷ میلادی)، هنگامی که از وی در رابطه با جهاز هاضمه‌اش پرسیده شد، این را گفت.
«نه… اما به‌طور مفتضحانه‌ای پیش‌نهاد محشری دادی.»[۴۶]
Ronald Knox، نویسنده و کشیش کلیسای کاتولیک رومی انگلیس (۲۴ اوت سال ۱۹۵۷ میلادی)، هنگامی که لیدی التون از وی پرسید که آیا مایل است او برایش از عهد جدید که خود لیدی التون ترجمه کرده بود، بخواند، این را گفت.
«دوست داشتم می‌توانستم محور اصلی سخن‌رانی کارازار انتخاباتی‌ام را خودم قرائت کنم … ما اتاق‌های این بیمارستان لعنتی را صیغل خواهیم داد!»[۱۸۴]
جیمز مایکل کرلی، سیاست‌مدار آمریکایی (۱۲ نوامبر سال ۱۹۵۸ میلادی)، به پسرش این را گفت در حالی که داشتند وی را با صندلی چرخ‌دار از اتاق عمل بیرون می‌آوردند.
«فکر کنم راحت‌تر بشوم.»[۱۸۵][۱۸۶]
لو کاستلو، کمدین و بازیگر آمریکایی (۳ مارس سال ۱۹۵۹ میلادی), در حالی که از یک پرستار خواست جایش در بستر را عوض کند، این را گفت.
«خسته‌ام. به بستر بر می‌گردم.»[۳۹]
جرج ریوز، بازیگر آمریکایی (۱۶ ژوئن سال ۱۹۵۹ میلادی), پیش از به احتمال، خودکشی کردنش این را گفت.
«خوش‌حال هستید؟ من که خوش‌حالم.»[۲۶][note ۴۵]
اتل باریمور، بازیگر آمریکایی (۱۸ ژوئن سال ۱۹۵۹ میلادی), به خدمت‌کارش، آنا البرت.
«این آقایان آمریکایی هستند؟ وای!»[۱۸۷][note ۴۶]
بوریس ویان، دانش‌مند همه‌چیزدان فرانسوی (۲۳ ژوئن سال ۱۹۵۹ میلادی), در حالی که داشت فیلم ساخته شده بر پایه رمانش I Spit on Your Graves

را می‌دید، این را گفت.

«مردن آسان است. کمدی سخت است.»[۲۳]
ادموند گون، بازیگر انگلیسی (۶ سپتامبر سال ۱۹۵۹ میلادی)
«من به شدت در زندگی لذت بردم و از هر لحظه آن کیف کردم.»[۳۰]
ارول فلین، بازیگر اتریشی-آمریکایی (۱۴ اکتبر سال ۱۹۵۹ میلادی)
«خدایا، دارم می‌آیم.»[۱۸۹]
مکس بر، مشت‌زن آمریکایی (۲۱ نوامبر سال ۱۹۵۹ میلادی), که بر اثر حمله قلبی درگذشت.
«جای او امن است! جای او امن است! وای، چه خوب!»[۱۹۰]
("È salvo! È salvo! Oh, gioia!")
لنرد وارن، خواننده اپرای آمریکایی (۴ مارس سال ۱۹۶۰ میلادی), در حال اجرای نیروی سرنوشت در تالار اپرای متروپولیتن نیویورک پیش از مرگش روی سن.
«چرا دارم خون‌ریزی می‌کنم؟»[۵۴]
باریس پاسترناک، نویسنده روسی (۳۰ مه سال ۱۹۶۰ میلادی), به همسرش، زینایدا.
«سرم گیج می‌رود!»[۱۹۱]
کنود انمارک ینسن، دوچرخه‌سوار دانمارکی (۲۶ اوت سال ۱۹۶۰ میلادی)، کمی پیش از افتادن بر زمین در بازی‌های المپیک تابستانی ۱۹۶۰
«خیلی بی‌حوصله هستم.»[۱۹۲][note ۴۷]
سنت جان فیلبی، مأمور اطلاعاتی و عربی‌دان انگلیسی (۳۰ سپتامبر سال ۱۹۶۰ میلادی)
«خیلی درد دارم … کاری بکن، لطفاً … تا دردم را تسکین بدهی.»[۱۹۳]
والنتین بوندرنکو، کیهان‌نور اهل شوروی (۲۳ مارس سال ۱۹۶۱ میلادی), که در در انفحار اتاقک آزمایشی ارتفاع‌گیری، به طرز مرگ‌باری زخمی شد.
«شب خوش بچه گربه من.»[۳۴][۴۲]
ارنست همینگوی، نویسنده آمریکایی (۲ ژوئیه سال ۱۹۶۱ میلادی), پیش از خودکشی توسط اسلحه شکاری.
«خدا رحمت کند … خدا لعنت کند.»[۴۳]
جیمز تربر، طنزپرداز آمریکایی (۲ نوامبر سال ۱۹۶۱ میلادی)
«یادت باشد، عزیزم، چیزی را که به تو گفتم فراموش نکنی. داخل تابوتم یک دست پاسور، یک چوب گلف و یک بلوند زیبا بگذار.»[۳۴]
چیکو مارکس، بازیگر و کمدین آمریکایی (۱۱ اکتبر سال ۱۹۶۱ میلادی), که به همسرش Mary راهنمایی‌های طنزآمیزی برای مراسم تدفینش می‌داد.
«عزیزم، اکنون دست نگه می‌دارم، اما پیش از آن‌که تبر را در بالا قرار دهم، تیزش خواهم کرد.»[۳۶]
ای.ای. کامینگز، شاعر آمریکایی (۳ سپتامبر سال ۱۹۶۲ میلادی), به همسرش که نگرانش شده بود که در گرما داشت چوب خرد می‌کرد این را گفت. وی پس از آن دچار سکته مغزی شد.
«بله.»[۱۹۴]
— Ian James Campbell , افسر پلیس آمریکایی (۹ مارس سال ۱۹۶۳ میلادی), تنها کمی پیش از آن‌که قاتلش به وی شلیک کند، از وی پرسیده بود آیا دربارهٔ قانون لنبرگ کوچک چیزی شنیده، این را گفت.
«تاوان همه کارهای احمقانه‌ای که در زندگی می‌کنید ر خواهید داد.»[۱۹۵][note ۴۸]
ادیت پیاف، خواننده و ترانه‌سرای فرانسوی (۱۰ اکتبر سال ۱۹۶۳ میلادی)، به خواهرش این را گفت.
جان اف. کندی، رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا که در میان کاروانی از اتومبیل‌ها در شهر دالاس ترور شد. این نگاره چند دقیقه پیش از شلیک به وی گرفته شده‌است.
«نه، قطعاً نمی‌توانی.»[۵۹][۱۹۷][۱۹۸][۱۹۹][note ۴۹]
جان اف. کندی، رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا (۲۲ نوامبر سال ۱۹۶۳ میلادی), که به یکی از همراهانش به نام Nellie Connally در پاسخش که گفته بود: «جناب رئیس‌جمهور، قطعاً شما نمی‌توانید بگویید دالاس شما را دوست ندارد.» و در حالی که به همراه یک کاروان سواره، از دالاس عبور می‌کرد، این را گفت. وی چند دقیقه پس از آن ترور شد.
"۱۰–۴."[۲۰۰][note ۵۰]
J. D. Tippit, افسر پلیس آمریکایی (۲۲ نوامبر سال ۱۹۶۳ میلادی), که این پیام را در بی‌سیمش کمی پیش از کشته شدن توسط لی هاروی اسوالد، ادا کرده بود.
«خوش‌حال می‌شوم این پیش‌نهاد را با یک وکیل در میان بگذارم و پس از آن، یا می‌توانیم با او راجع به آن صحبت کنیم یا این‌که با وکیل من در این باره صحبت کنیم؛ چنانچه وکیلم تشخیص بدهد این کار لازم است. اما در حال حاضر چیزی ندارم به شما بگویم.»[۳۵]
لی هاروی اسوالد، قاتل جان اف. کندی (۲۴ نوامبر سال ۱۹۶۳ میلادی), به سرویس مخفی ایالات متحده آمریکا توماس کلی، تنها چند لحظه پیش از کشته شدنش توسط جک روبی این را گفت.
«تو یک اشتباه کردی. تو با من ازدواج کردی.»[۲۰۱][note ۵۱]
Brendan Behan, نویسنده ایرلندی (۲۰ مارس سال ۱۹۶۴ میلادی), به همسرش Beatrice
«دارم می‌میرم یا این‌که امروز روز تولدم است؟»[۲۴]
Nancy Astor, Viscountess Astor, سیاست‌مدار انگلیسی آمریکایی (۲ مه سال ۱۹۶۴ میلادی), در حالی که همه اعضای خانواده‌اش بر بالینش حاضر بودند، این را گفت.
«خدای من، ند، کمکم کن! دارم آتش می‌گیرم!»[۲۰۲]
Fireball Roberts, راننده مسابقه‌ای آماتور آمریکایی (۲ ژوئیه سال ۱۹۶۴ میلادی), در حالی که داخل اتومبیل آتش‌گرفته‌اش بود (به تاریخ ۲۴ می ۱۹۶۴) این حادثه در جریان مسابقه‌های World 600 که در Charlotte Motor Speedway برگزار شد، اتفاق افتاد. رابرت تا ۶ هفته پس از حادثه هنوز زنده بود و بر اثر جراحت‌های وارد شده، جان باخت.
«متاسفم که شما را به درد سر می‌اندازم پسرها. نمی‌دانم چه طور با این ترافیک سنگین این روزها می‌توانید این قدر سریع کنار بیاید.»[۹][۴۲]
ایان فلمینگ، نویسنده و مأمور اطلاعاتی نیروی دریایی انگلیسی (۱۲ اوت سال ۱۹۶۴ میلادی), به خدمه آمبولانس
«از همه چیز حوصله‌ام سر رفته.»[۳۴][۴۲]
وینستون چرچیل، نخست‌وزیر انگلیس (۲۴ ژانویه سال ۱۹۶۵ میلادی)
آثار گلوله در پشت صحنه جایی که مالوک ایکس ترور شد.
«برادران! برادران، لطفا! این‌جا خانه امن است!»[۵۲]
مالکوم ایکس، کنش‌گر آمریکایی (۲۱ فوریه سال ۱۹۶۵ میلادی), که تلاش می‌کرد یک جمعیت ۴۰۰ تنی را آرام کند و توسط چندین تن به وی شلیک شد.
«باید بیرون بپرم!»[۲۰۳]
Lou Everett, خلبان آزمایشی آمریکایی (۲۷ آوریل سال ۱۹۶۵ میلادی), پیش از پرش ناموفقش از Ryan XV-5 Vertifan
«مردن یک کار کند و افسرده‌کننده است؛ و نصیحت من به شما این است که هیچ کاری به کارش نداشته باشید.»[۲۰۴]
سامرست موآم، نویسنده انگلیسی (۱۵ دسامبر سال ۱۹۶۵ میلادی), به برادرزاده‌اش Robin Maugham
«چرا دست‌کم نمی‌توانم جا بزنم؟»[۲۰۵]
باستر کیتون، بازیگر، کمدین و فیلم‌ساز آمرکایی (۱ فوریه سال ۱۹۶۶ میلادی)
«واپسین سامانه نشاندن هواپیما دو چهار.»[۲۰۶]
الیوت سی، فضانورد آمریکایی (۲۸ فوریه سال ۱۹۶۶ میلادی), پیش از سانحه سقوط مرگ‌بارش
«از کجا می‌توانم آشغال گیر بیاورم؟»[۲۶]
لنی بروس، کمدین آمریکایی (۳ اوت سال ۱۹۶۶ میلادی), که منظورش مواد بوده‌است.
استراتو جامپ ۳ گاندولا در موزه هوافضای آموزشگاه اسمیثسونیون.
«اضطرا-!»
Nick Piantanida, چترباز آمریکایی (۲۹ اوت سال ۱۹۶۶ میلادی), در پیامی اضطراری از بالن استراتو جامپ ۳ در حادثه سقوط بالنش به تاریخ ۱ می ۱۹۶۶ این را گفت. در این حادثه وی برای مدتی به کما رفت و سپس جان باخت.
"ران ویلر \ وی دون سلار \ کرت راسل [کذا] \ آژانس اطلاعات مرکزی - راجر مبلی"[۲۰۷][۲۰۸]
والت دیزنی، بازرگان و یکی از بنیان‌گذاران پویانمایی آمریکایی (۱۵ دسامبر سال ۱۹۶۶ میلادی), که این سخنان را در پایین یک صفحه کاغذ نوشته بود.
«آب به رنگ سبز تیره است و من هیچ چیز در آن نمی‌بینم. رنگین‌کمان شکل گرفته. می‌روم. دیگر جانی برای بلند شدن ندارم. من رفتم.»[۲۰۹]
Donald Campbell, راننده سرعتی انگلیسی (۴ ژانویه سال ۱۹۶۷ میلادی), تنها کمی پیش از سقوط مرگ‌بارش با یک هواپیمای آبی به نام Bluebird K7 در حالی که قصد داشت یک رکورد سرعت در آب تازه از خود به جای بگذارد، این را گفت.
«چطور می‌توانیم روی ماه قدم بگذاریم در حالی که حتی نمی‌توانیم از میان چند ساختمان با یک‌دیگر صحبت کنیم؟»[۲۱۰][۲۱۱]
گاس گریسوم، فضانورد آمریکایی (۲۷ ژانویه سال ۱۹۶۷ میلادی), در حال پرواز آزمایشی با آپولو ۱ چند لحظه پیش از آتش گرفتن اتاقک آزمایشی.
«وای! وای! وای!»[۲۱۲][note ۵۲]
تام سیمپسون، دوچرخه‌سوار انگلیسی (۱۳ ژوئیه سال ۱۹۶۷ میلادی), که درخواست داشت وی را روی دوچرخه‌اش برگردانندت؛ تنها لحضاتی پیش از مرگش در کوه ونتو در مسابقه‌های 1967 Tour de France
«کمک، کمک! این صدای ناسا ۹۲۲ است. تنها کمی مانده به اورلاندو بیرون می‌پرم … منظورم تالاهاسی بود!»[۲۱۳][۲۱۴]
کلیفتن ویلیامز، فضانورد آمریکایی (۵ اکتبر سال ۱۹۶۷ میلادی), پیش از پرش به بیرون ناموفق از یک هواپیمای در حال سقوط
«می‌دانم آمده‌ای این‌جا تا مرا بکشی. شلیک کن، ترسو، تو فقط یک نفر را می‌کشی.»[۲۳][۲۱۵]
("Sé que estás aquí para matarme. Dispara, cobarde, solo vas a matar a un hombre.")
چه گوارا، دولت‌مرد و انقلابی آرژانتینی (۹ اکتبر سال ۱۹۶۷ میلادی), در حالی که به دست‌گیرکنندگانش می‌نگریست، این را گفت.
لاشه باقی مانده از هواپیمای ایکس-۱۵ متعلق به جی. آدامز.
«در یک چرخه گیر افتادم.»[۲۱۶][۲۱۷]
مایکل جی آدامز، فضانورد آمریکایی (۱۵ نوامبر سال ۱۹۶۷ میلادی), پیش از سقوط فضاپیمای نورث امریکن ایکس-۱۵
«این ساحل را مثل کف دستم می‌شناسم.»[۲۱۸]
هارولد هولت، نخست‌وزیر استرالیا (۱۷ دسامبر سال ۱۹۶۷ میلادی), پیش از ناپدید شدنش در حال شنا در Cheviot Beach
«دیگر هرگز، دیگر هرگز.»[۲۱۹]
Bill Masterton, بازیکن هاکی روی یخ آمریکایی-کانادایی (۱۵ ژانویه سال ۱۹۶۸ میلادی), پیش از ضربه به سرش در یکی از بازی‌های لیگ ملی هاکی
«کدئین … ویسکی بوربون.»[۲۶][۲۲۰]
تلولا بنک‌هد، بازیگر آمریکایی (۱۲ دسامبر سال ۱۹۶۸ میلادی)
متل لوراین، جایی که مارتین لوتر کینگ جونیور در آن به قتل رسید.
«بن، حواست باشد آهنگ 'Take My Hand, Precious Lord' را در دیدار امشب بنوازی. خوب اجرا کن.»[۲۲۱]
مارتین لوتر کینگ جونیور، کنش‌گر آمریکایی (۴ آوریل سال ۱۹۶۸ میلادی), در حالی که با بن برنچ صحبت می‌کرد و تنها کمی پیش از ترور شدنش این را گفت.
«بلندم نکن.»[۲۲۲][۲۲۳][۲۲۴]
رابرت اف. کندی، سیاست‌مدار آمریکایی (۶ ژوئن سال ۱۹۶۸ میلادی), در حال صحبت با کادر پزشکی که به دفعات وی را روی برانکار قرار داده بودند و تنها کمی پس از تیر خوردن و از هوش رفتنش.
«من همواره همسرم، بچه‌هایم و نوه‌هایم را دوست داشته‌ام و همواره کشورم را دوست داشته‌ام.[۳۰][۴۱] می‌خواهم بروم. خدا، من را ببر.»[۳۰][۴۱][۵۹]
دوایت آیزنهاور، رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا (۲۸ مارس سال ۱۹۶۹ میلادی)
«این‌جا احساس درد می‌کنم.»[۹][۲۲۵]
("Ça fait mal là.")
شارل دو گل، دولت‌مرد فرانسوی (۹ نوامبر سال ۱۹۷۰ میلادی), در حالی که به گلویش اشاره می‌کرد و تنها کمی پیش از مرگش بر اثر آنوریسم این را گفت.
«زندگی اناسن محدود است؛ اما مایل هستم تا ابد زندگی کنم.»[۴۶]
یوکیو میشیما، نویسنده ژاپنی (۲۵ نوامبر سال ۱۹۷۰ میلادی), پیش از انجام خودکشی‌اش با خنجر یا هاراکیری.
«می‌بینی، این‌طور می‌میری.»[نیازمند منبع]
("Vous voyez, c'est comme ça que vous mourez.")
کوکو شانل، بازرگان مد فرانسوی (۱۰ ژانویه سال ۱۹۷۱ میلادی)
«دنیای عزیز، من تو را ترک می‌کنم چون حوصله‌ام سر رفته‌است. حس می‌کنم به اندازه کافی زندگی کرده‌ام. من تو را با تمامی نگرانی‌هایت در این چاه فاضلاب تنها می‌گذارم — موفق باشی.»[۳۹][۲۲۶]
جرج سندرز، بازیگر انگلیسی (۲۵ آوریل سال ۱۹۷۲ میلادی) که در یکی از یادداشت‌های خودکشی‌اش این را نوشته بود
«فوری مایک را بفرستید.»[۵۹]
لیندون بی. جانسون، رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا (۲۲ ژانویه سال ۱۹۷۳ میلادی), در اشاره به یک مامور سرویس مخفی ایالات متحده آمریکا
«شب خوش عزیزانم. فردا می‌بینمتان.»[۹]
نوئل کوارد، نمایش‌نامه نویس، آهنگ‌ساز و مجری انگلیسی (۲۶ مارس سال ۱۹۷۳ میلادی), این‌ها را شب پیش از مرگش زمانی که به بستر می‌رفت بر زبان راند.
«به من بنوشان.»[۳۰][۳۵]
پابلو پیکاسو، هنرمند اسپانیایی (۸ آوریل سال ۱۹۷۳ میلادی)
«در حال حاضر اینجا بارانی، چسب‌ناک و خفقان‌آور است – اما پیش‌گویی وضع هوا مطلوب‌تر است.»[۲۲۷]
جی. آر. آر. تالکین، نویسنده و دانشگاهی انگلیسی (۲ سپتامبر سال ۱۹۷۳ میلادی), پی‌نوشت یکی از نامه‌هایش به دخترش پاتریشیا
«بی‌اندازش، همین، بی‌اندازش.»[۹]
Murray Hudson, GC, جراح نوزادان اهل زلاند نو (۱۳ فوریه سال ۱۹۷۴ میلادی), به سربازی که با یک نارنجک در دستش یخ زده بود این را گفت. هنگامی که نارنجک از دست سرباز رها شد، منفجر شد و هر دو را به کشتن داد.
«عزیزم، پیش از آن‌که من را برای خداحافظی ببوسی، موهایت را درست کن. خیلی به هم ریخته‌است.»[۴۶]
جورج کلی، نمایش‌نامه‌نویس و بازیگر آمریکایی (۱۸ ژوئن سال ۱۹۷۴ میلادی), به یکی از خواهرزادگانش
«طبق سیاست کانال ۴۰ مبنی بر جلب توجه شما به خون و دل و روده به صورت پخش زنده و رنگی، یک مورد نخستین دیگر را شاهد خواهید بود - یک تلاش برای خودکشی.»[۲۲۸][۲۲۹]
کریستین چاباک، خبرخوان آمیرکایی شبکه WXLT (۱۵ ژوئیه سال ۱۹۷۴ میلادی), که فوری پس از گفتن این جمله‌ها در برنامه زنده به سر خود شلیک کرد.
«نمی‌توانید این یهودی سرسخت را بکشید.»[۲۳۰]
راد سرلینگ، فیلم‌نامه‌نویس آمریکایی (۲۸ ژوئن سال ۱۹۷۵ میلادی), در یادداشتی به همکارش، اوِن کومورا، این را در بیمارستان نوشت.
ناقوس کشتی اس‌اس ادموند فیتزجرلاد, که به سال ۱۹۵۵ از لاشه کشتی بازیابی شد.
«ما خود را نگه داشته‌ایم.»[۲۳۱][۲۳۲]
Ernest M. McSorley, Canadian sailor and captain of اس‌اس ادموند فیتزجرالد (۱۰ نوامبر سال ۱۹۷۵ میلادی), واپسین پیام مخابره شده پیش از آن‌که کشتی در دریاچه سوپریور غرق شود.
«وای خدا! نه! کمک! کسی کمک کند!»[۴۶]
سال مینئو، بازیگر آمریکایی (۱۲ فوریه سال ۱۹۷۶ میلادی), در حالی که داشت به قتل می‌رسید، این‌ها را گفت.
«احساس بیماری می‌کنم. پزشکان را خبر کنید.»[۲۳۳]
("我很难受,叫医生来。")
مائو تسه‌تونگ، دولت‌مرد و انقلابی چینی (۹ سپتامبر سال ۱۹۷۶ میلادی)
«شبکه چهار به‌تازگی از دست -»[۲۳۴]
فرانسیس گری پاورز، خلبان آمریکایی (۱ اوت سال ۱۹۷۷ میلادی), واپسین پیام رادیویی مخابره شده پیش از سقوط بالگردش که او و فیلم‌بردارش، جورج اسپیرز، در آن کشته شدند.
«به دست‌شویی می‌روم تا مطالعه کنم.»[۳۴]
الویس پرسلی، آهنگ‌ساز آمریکایی (۱۶ اوت سال ۱۹۷۷ میلادی), کمی پیش از آن‌که بدن بی‌جانش در کف دست‌شویی یافت شود.
«این گونه نمی‌شود زندگی کرد!»[۳۴][۲۳۵]
گروچو مارکس، بازیگر و کمدین آمریکایی (۱۹ اوت سال ۱۹۷۷ میلادی)
«دوستان، بازی گلف محشری بود.[۳۶][۲۳۶] بیایید یک کیک بخریم.»[۲۳۷]
بینگ کرازبی، بازیگر و خواننده آمریکایی (۱۴ اکتبر سال ۱۹۷۷ میلادی), دقایقی پیش از اتفادن و مردنش بر اثر سکته قلبی.
«چراکه نه؟ به هر حال، این به او تعلق دارد.»[۳۶]
چارلی چاپلین، بازیگر و فیلم‌ساز انگلیسی (۲۵ دسامبر سال ۱۹۷۷ میلادی), این را در پاسخ به یک کشیش که گفته بود: «خدا روحت را قرین رحمت کند»، گفت.
«فکر می‌کنم چه کار خواهم کرد؟ مغز خودم را بیرون می‌پاشم؟»[۲۳۸]
Terry Kath, خواننده اصلی و گیتارنواز گروه موسیقی شیکاگو (۲۳ ژانویه سال ۱۹۷۸ میلادی), پیش از این‌که به اشتباه به خودش شلیک کند، این را گفت.
«همین بود، بچه.»
— جیمز مک‌فرون خلبان PSA Flight 182 (۲۵ سپتامبر سال ۱۹۷۸ میلادی), هنگامی که بوئینگ ۷۲۷ با یک سسنا ۱۷۲ روی آب‌های سن‌دیگو با هم برخورد کردند، این را گفت.
«آن یک هواپیما نیست… آن یک…»[۲۳۹]
Frederick Valentich, هوانورد استرالیایی (۲۱ اکتبر سال ۱۹۷۸ میلادی), واپسین پیام رادیویی‌اش پیش از ناپدید شدنش و به احتمال در اشاره به یک شیء ناشناس پرنده این را گفت.
«همه توقف.»[۲۴۰]
— Tony Prangley , راننده انگلیسی (۲۶ نوامبر سال ۱۹۷۸ میلادی), پیش از حادثه ام‌اس استار کمپس، که در آن او و همکار راننده‌اش، مایکل وارد، به قعر دریا سقوط کردند.
«پرده حمام را داخل وان بگذار.»[۲۳]
کنراد هیلتون، هتل‌دار آمریکایی (۳ ژانویه سال ۱۹۷۹ میلادی), در پاسخ به این پرسش که آیا به عنوان واپسین واژگان، چیزی برای گفتن دارد، این را گفت.
«هیچ‌کس نمی‌داند پایان چگونه است. فرد باید بمیرد تا بفهمد پس از مرگ چه اتفاقی می‌افتد؛ با این حال، کاتولیک‌ها امیدواری خودشان را دارند[۲۳۵]
آلفرد هیچکاک، فیلم‌ساز آمریکایی (۲۹ آوریل سال ۱۹۸۰ میلادی)
نگاره دیوید اِی. جانستون که ۱۳٫۵ ساعت پیش از مرگش از وی گرفته شده‌است.
«ونکوور! ونکوور! ایناهاش!»[۹][۲۴۱]
David A. Johnston, آتشفشان‌شناس آمریکایی (۱۸ مه سال ۱۹۸۰ میلادی), در حال گزارش فوران کوه سنت هلن در سال ۱۹۸۰ از محل مشاهده.
«من تیر خورده‌ام! من تیر خورده‌ام!»[note ۵۳][۲۴۴]
جان لنون، آهنگ‌ساز انگلیسی (۸ دسامبر سال ۱۹۸۰ میلادی), moments after being لنون با شلیک گلوله کشته شد.
«پول نمی‌تواند زندگی بخرد.»[۱۴][۵۲]
باب مارلی، آهنگ‌ساز جامایکایی (۱۱ مه سال ۱۹۸۱ میلادی)
«همه باید یک روز بمیرند؛ اما من همیشه فکر می‌کردم برای من یک استثنا وجود دارد. حالا چه؟»[۳۹]
ویلیام سارویان، نویسنده آمریکایی (۱۸ مه سال ۱۹۸۱ میلادی); واپسین پیام تلفنی‌اش به آسوشیتد پرس
«فقط من را تنها نگذار.»[۲۴۵]
جان بلوشی، کمدین و بازیگر آمریکایی (۵ مارس سال ۱۹۸۲ میلادی)
«دارم می‌روم.»[۳۹]
سبهوزای دوم، پادشاه سوایزلند، با طولانی‌ترین مدت پادشاهی در تاریخ (۲۱ اوت سال ۱۹۸۲ میلادی), به وزیر به‌داری‌اش
«مادر، وسایلم را جمع می‌کنم و از این خانه می‌روم. پدر از من بدش می‌آید و من دیگر باز نخواهم گشت.»[۹]
ماروین گی، خواننده آمریکایی (۱ آوریل سال ۱۹۸۴ میلادی), دقایقی پیش از تیر خوردن توسط پدرش
«این… پایان کار است!»[۲۴۶]
("ああ、だめだ")
— ماسامی تاکاهاما (۱۲ اوت سال ۱۹۸۵ میلادی), خلبان پرواز ۱۲۳ هواپیمایی ایر ژاپن، تنها کمی پیش از برخورد هواپیمایش به کوه
«من مشکل دارم، من واقعاً مشکل دارم.»[۲۴۷]
Art Scholl, خلبان نمایشی آمریکایی (۱۶ سپتامبر سال ۱۹۸۵ میلادی), هنگامی که هواپیمایش دچار گردش ناگهانی بر سر فیلم‌برداری تاپ گان شد، این را گفت.
نابودی شاتل فضایی چلنجر.
«او وای.»[۲۴۸]
مایکل جان اسمیت، فضانورد آمریکایی (۲۸ ژانویه سال ۱۹۸۶ میلادی), پیش از انفحار فضاپیمای چلنجر در هنگام پرتاب
«نکنید، نکنید، نکنید، این کار کسی را مجروح می‌کند. بنشینید.»[۲۴۹]
رابرت باد دوایر، سیاست‌مدار آمریکایی (۲۲ ژانویه سال ۱۹۸۷ میلادی), به گزارش‌گرانی که تلاش داشتند مانع شلیکش به خود در برنامه زنده تلویزیونی بشوند، این را گفت.
«ساعتم کجاست؟»[۹]
("Dónde está mi reloj?")
سالوادور دالی، نقش‌گر سورئال اسپانیایی (۲۳ ژانویه سال ۱۹۸۹ میلادی)
«التماس می‌کنم، بگذار کار کنم!»[۲۵۰]
تزوکا اوسامو، پویانماگر ژاپنی (۹ فوریه سال ۱۹۸۹ میلادی), به یک پرستار که تلاش داشت ابزار نقاشی‌اش را از وی بگیرد، این را گفت.
«اه، لعنت.»[۲۵۱]
Marc Lépine, قاتل کانادایی École Polytechnique massacre (۶ دسامبر سال ۱۹۸۹ میلادی), پیش از شلیکش به خود
«نمی‌خواهم دراز بکشم.»[۲۵۲]
Hank Gathers, بازیکن بسکتبال آمریکایی (۴ مارس سال ۱۹۹۰ میلادی), پس از افتادنش در یکی از بازی‌ها
«این چیست؟»[۲۵۳]
لئونارد برنستاین، آهنگ‌ساز و رهبر ارکستر آمریکایی (۱۴ اکتبر سال ۱۹۹۰ میلادی)
«اه، لعنتی!»[۲۵۴]
رولد دال، نویسنده انگلیسی (۲۳ نوامبر سال ۱۹۹۰ میلادی), به پرستاری که در حال تزریق، بدن وی را قدری خراش داد، گفت.
«آیا تجربه جالبی خواهد بود؟ آیا خواهم فهمید چه چیز پش مانع‌ها وجود دارد؟ چرا این قدر آمدنش طول می‌کشد؟»[۱۱۵]
گراهام گرین، نویسنده انگلیسی (۳ آوریل سال ۱۹۹۱ میلادی), به شریکش ایوان کلوئِتا
«نگران نباش. آرام باش.»[۲۵۵]
راجیو گاندی، نخست‌وزیر پیشین هند (۲۱ مه سال ۱۹۹۱ میلادی), در صحبت با یک افسر زن پلیس هنگام به قتل رسیدنش
«ممنون.»
فردی مرکوری، صداپرداز اصلی انگلیسی از گروه کوئین (۲۴ نوامبر سال ۱۹۹۱ میلادی), به دست‌یارش، پیتر فریستون، پیش از به کما رفتن و سپس مردنش.[۲۵۶]
«اوکی، اوکی، اوکی.»[۲۵۷]
سم کینیسون، کمدین آمریکایی (۱۰ آوریل سال ۱۹۹۲ میلادی), گفته شده پس از یک سم کینیسون
«من یک زندگی شادمانه داشته‌ام و ممنونم ای پروردگار. خدانگه‌دار و خدا همه را قرین رحمت کند!»[۲۵۸]
کریستوفر مک‌کندلس، کوه‌نورد آمریکایی (اوت سال ۱۹۹۲ میلادی), در یادداشت واپسینش پیش از مرگش به سبب گرسنگی
تصاویر بیرونی
یادداشت خودکشی کرت کوبین
«تمام شدن، به‌تر از بیمار شدن است.»
کرت کوبین، آهنگ‌ساز آمریکایی (۵ آوریل سال ۱۹۹۴ میلادی), در پایان یادداشت خودکشی‌اش
«کمک.»[۵۹]
ریچارد نیکسون، رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا (۲۲ آوریل سال ۱۹۹۴ میلادی), به یک خدمت‌کار در حالی که دچار ضربه مغزی شده بود.
«ماشین سالم به نظر می‌آید…»[۲۵۹]
آیرتون سنا، راننده فرمول یک برزیلی (۱ مه سال ۱۹۹۴ میلادی), پیش از مرگش در یک تصادف در ماسبقات جایزه بزرگ سان مارینو ۱۹۹۴
«یولاندا…۱۵۸.»[۲۶۰]
سلنا، خواننده آمریکایی (۳۱ مارس سال ۱۹۹۵ میلادی), در حال دادن مشخصات قاتلش به یکی از کارکنان هتل کمی پس ازگلوله خوردن
«شما تنها کمی طولانی زندگی می‌کنید.»[۲۶۱]
Richard Versalle, خواننده اپرای آمریکایی (۵ ژانویه سال ۱۹۹۶ میلادی), در حال اجرای اپرای پرونده مارکوپولو در تالار اپرای متروپولیتن نیویورک پیش از مرگش روی صحنه
«مامان، صدای باران را می‌شنوی؟ صدای باران را می‌شنوی؟[۹][۴۱] مامان، الان می‌خواهم از هواپیما پیاده شوم.»[۴۱]
Jessica Dubroff, کارآموز خلبانی هفت ساله آمریکایی (۱۱ آوریل سال ۱۹۹۶ میلادی), پیش از مرگ در یک سانحه هوایی
«دوستت دارم. خوب بخوابی، عزیزم. لطفاً زیاد نگران نباش.»[۲۶۲]
Rob Hall, کوه‌نورد اهل زلاند نو (۱۱ مه سال ۱۹۹۶ میلادی), در حال صحبت با همسرش با تلفن ماهواره‌ای روی کوه اورست
«چرا؟ چراکه نه؟»[۲۶۳][note ۵۴]
تیموتی لیری، روان‌شناس و نویسنده آمریکایی (۳۱ مه سال ۱۹۹۶ میلادی)
«این برای توست!»[۲۶۴]
Ricardo López, مهارکننده آفت اروگوئه‌ای-آمریکایی (۱۲ سپتامبر ۱۹۹۶), پیش از خودکشی‌اش با اسلحه. وی یک بمب را برای آهنگ‌ساز ایسلندی بیورک با نامه پست کرده بود در تلاش برای کشتنش.
«لعنت به تو.»[۲۶۵]
توپاک شکور، رپ‌کن آمریکایی (۱۳ سپتامبر سال ۱۹۹۶ میلادی), به نخستین افسر پاسخگو در هنگام مرگش
«خدای من! چه اتفاقی افتاد؟»[۴۱][۲۶۶][۲۶۷]
دایانا، شاهدخت ولز، شاه‌زاده و همسر چارلز، شاهزاده ولز (۳۱ اوت سال ۱۹۹۷ میلادی), کمی پس از تیر خوردن در یک سانحه رانندگی
تابلو نشان‌گر محل سقوط هواپیمای جان دنوِر در پاسیفیک گروو، کالیفرنیا.
«دریافتش کردی؟»[۲۶۸]
جان دنور، خواننده و ترانه‌سرای آمریکایی (۱۲ اکتبر سال ۱۹۹۷ میلادی), که در واپسین پیام رادیویی‌اش این را دربارهٔ یک کد چهار رقمی که فرستاده بود، پرسید پیش از آن‌که هواپیمایش یعنی روتان لانگ-ئی‌زد سقوط کند.
«و تو اهل کجایی؟»[۹]
آیزایا برلین، فیلسوف روسی-انگلیسی (۵ نوامبر سال ۱۹۹۷ میلادی), به یک پرستار
«لطفاً ترکم نکن.»[۲۴۵]
کریس فارلی، بازیگر و کمدین آمریکایی (۸ دسامبر سال ۱۹۹۷ میلادی), که این را به یک کارگر جنسی که شب را در یک متل کنارش گذرانده بود، گفت.
«دارم از دستش می‌دهم.»[۳۴]
فرانک سیناترا، بازیگر و خواننده آمریکایی (۱۴ مه سال ۱۹۹۸ میلادی)
«سرانجام خواهم توانست مریلین مونرو را ببینم.»[۲۶۹][note ۵۵]
جو دی‌ماجیو، بازیکن بیسبال آمریکایی (۸ مارس سال ۱۹۹۹ میلادی)
«اووو، گادفادر (کشتی‌گیر), تنها، بردن اسمش، حالم را خراب می‌کند. اَهههه! پدرخوانده، یار قار من، او نمایان‌گر همه ایرادهای دبلیودبلیوئی است. اما نترسید، زیرا به من می‌گویند بلیزر آبی و همواره بر بدکاران پیروز می‌شوم؛ و شما می‌دانید چرا؛ چون من قربانی‌های خود را می‌گیرم، دعاهای خود را می‌کنم و شیرم را می‌خورم. وْوووو!»[۲۷۰]
Owen Hart, کشتی‌گیر حرفه‌ای کانادایی-آمریکایی (۲۳ مه سال ۱۹۹۹ میلادی), در حال مصاحبه با تلویزیون و پیش از افتادنش در رینگ یک مسابقه Over the Edge (1999)

قرن ۲۱ میلادی[ویرایش]

«باشه، فقط فکر می‌کنم.»[۲۷۱][note ۵۶]
Dale Earnhardt, راننده مسابقه‌ای آمیریکایی (۱۸ فوریه سال ۲۰۰۱ میلادی), پیش از تصادف مرگ‌بارش در 2001 Daytona 500 و در پاسخ به هم‌گروهی‌اش Andy Pilgrim که از وی پرسیده بود آیا نصیحتی برایش دارد، این را گفت.
«آقایان آماده هستید؟ بزن بریم[۲۷۲]
Todd Beamer, مسافر آمریکایی پرواز شماره ۹۳ خطوط هوایی یونایتد (۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ میلادی), که با گفتن این جمله به دیگران علامت داد که حمله به گروگان‌گیران را آغاز کنند. این کار وی سبب شد هواپیما سقوط کند و کنترل آن را با مشکل مواجه کرد.
«همان خوراک بود!»[۲۷۳]
ریچارد هریس، خواننده و بازیگر ایرلندی (۲۵ اکتبر سال ۲۰۰۲ میلادی), هنگامی که روی صندلی چرخ‌دار از هتل ساووی بیرون آورده می‌شد، این را گفت.
«Channel 5 همه چیز بیخودی است، مگر نه؟ مسیح، مزخرفی که به وجود آوردند. با این کار، فضا را هدر داده‌اند.»[۲۷۴]
Adam Faith, خواننده و بازیگر انگلیسی (۸ مارس سال ۲۰۰۳ میلادی)
«تنهایم بگذار، حالم خوب است.»[۲۷۵]
بری وایت، خواننده و آهنگ‌ساز آمریکایی (۴ ژوئیه سال ۲۰۰۳ میلادی), که این را به یک پرستار گفت.
آرامگاه باب و دولورس هوپ واقع در San Fernando Mission Cemetery.
«غافل‌گیرم کن.»[۲۳۵]
باب هوپ، کمدی‌پرداز و بازیگر آمریکایی (۲۷ سال ژوئیه ۲۰۰۳ میلادی), در پاسخ به همسرش، دولورس هوپ، که پرسیده بود کجا مایل است دفن شود، این را گفت.
«باید پیانونواز کنسرت می‌شدم.»[۹]
ادوارد تلر، فیزیک‌دان مجارستانی-آمریکایی (۹ سپتامبر سال ۲۰۰۳ میلادی)
«جِب، تنها یادت باشد، هرچه بخواهد اتفاق بی‌افتد، اتفاق می‌افتد[۲۷۶][۲۷۷]
Dwain Weston, بیس جامپ‌کننده استرالیایی (۵ اکتبر سال ۲۰۰۳ میلادی), به همکارش، Jeb Corliss، پیش از سقوطش از وینگسوت در پروازی بر فراز پل رویال جورج این را گفت.
«ممنون.»[۲۷۸]
Ricardo Alfonso Cerna, جانی گواتمالایی (۱۹ دسامبر سال ۲۰۰۳ میلادی), این را پیش از خودکشی با اسلحه‌ای که در لباس مخفی کرده بود و به یک افسر پلیس که یک بطری آب به وی داده بود، گفت.
«به چی شلیک می‌کنید؟! من پَت تیلمَن هستم. لامذهب‌ها من پت تیلمن هستم!»[۲۷۹][۲۸۰]
پت تیلمن، بازیکن فوتبال آمریکایی و عضو هنگ ۷۵ تکاوران (۲۲ آوریل سال ۲۰۰۴ میلادی), که به واسطه آتش خودی در افغانستان زخمی شده بود.
«نام من نیک بِرگ است. نام پدرم مایکل. نام مادرم سوزان. من یک خواهر و یک برادر دارم؛ دیوید و سارا. من در وِست چِستر پنسیلوانیا، نزدیک فیلادفیا زندگی می‌کنم.»[۲۸۱]
نیک برگ، تعمیرکار برج‌های رادیویی اهل آمریکا (۷ مه سال ۲۰۰۴ میلادی), که این گفته‌های پایانی‌اش در یک ویدیو بود که پیش از کشته شدنش توسط شبه‌نظامیان اسلامی از وی گرفته شد.
«تلاش می‌کنم آن را دربیاورم.»[۲۸۲]
Dave Shaw, خلبان هواپیماهای بازرگانی و غواص فنی اهل استرالیا (۸ ژانویه سال ۲۰۰۵ میلادی), در اشاره به ماسک غواصی‌اش پیش از مرگش در غواصی برای یافتن جسد Deon Dreyer این را گفت.
«بگذارید به خانه پدر بروم.»[۲۸۳]
("Pozwólcie mi iść do domu Ojca.")
ژان پل دوم (۲ آوریل سال ۲۰۰۵ میلادی)
«تو یک نجات‌بخش هستی، اَندی.»[۹]
William Donaldson, طنزپرداز و عیاش انگلیسی (۲۲ ژوئن سال ۲۰۰۵ میلادی), به خدمت‌کار خانه‌اش که به وی کمک کرده بود قرص‌هایش را جمع کند، این را گفت.
«دریافت شد، قربان. ممنون.»[۲۸۴]
مایکل پی. مورفی، عضو یگان ویژه نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا و دارنده نشان افتخار آمریکا (۲۸ ژوئن سال ۲۰۰۵ میلادی), پس از این که در عملیات بال‌های سرخ مجروح شده بود، در پایان تماسش با بی‌سیم این را گفت.
«دارم می‌میرم.»[۲۸۵][۲۸۶]
استیو اروین، محافظه‌کار استرالیایی (۴ سپتامبر سال ۲۰۰۶ میلادی), که این را به یک فیلم‌بردار به نام جاستین لینوس و پیش از این‌که سینه‌اش با یک نیش گونه‌ای ماهی سوراخ شود، گفت.
موتورسیکلت ورزشی دایتونای متعلق به پیتر بروکس، روز پیش از تصادف.
«بی‌خیال. بگذار امروز هم یک جوری تمام شود.»[۲۸۷]
Peter Brock, راننده متورسیکلت مسابقه‌ای اهل استرالیا (۸ سپتامبر سال ۲۰۰۶ میلادی), به یک تشریفات‌چی مسابقات پیش از شروع مسابقه مرگ‌بارش این را گفت.
«لوسی.»[۲۸۸][۲۸۹]
آگوستو پینوشه، سرهنگ و دولت‌مرد شیلیایی (۱۰ دسامبر سال ۲۰۰۶ میلادی), که همسرش Lucía Hiriart را به نام مورد علاقه خود صدا کرد.
«امشب به جای دوری می‌روم.»[۲۹۰]
جیمز براون، آهنگ‌ساز آمریکایی (۲۵ دسامبر سال ۲۰۰۶ میلادی), به مدیرش، چارلز رابیت و پیش از مردنش در خواب این را گفت.
مایکل جکسون پیش از مرگش از پزشکش داروی پروپوفول بیش‌تری درخواست کرده بود و پزشکش نیز با تزریق این دارو موافقت کرده بود؛ که همین، سبب مرگ مایکل جکسون اعلام شد. پزشک او بعدها به جرم قتل شبه‌عمد گناه‌کار شناخته شد.
«بگذارید کمی شیر بنوشم.»[۲۹۱][۲۹۲]
مایکل جکسون، آهنگ‌ساز آمریکایی (۲۵ ژوئن سال ۲۰۰۹ میلادی), که از پزشکش، his doctor درخواست کرد پروپوفول بیش‌تری به وی بدهد و او نیز با این کار موافقت کرد. همین را سبب مرگ مایکل جکسون دانسته‌اند.
«من شادترین مرد دنیا هستم. من به تازگی موفق شدم یک قله زیبا را فتح کنم.»[۲۹۳]
Clifton Maloney, بازرگان آمریکایی (۲۵ سپتامبر سال ۲۰۰۹ میلادی), پیش از به‌خواب رفتنش در کمپ شماره دو چو ایو که هیچ‌گاه بیدار نشد.
«ممنون از کمکتان. روز خوبی داشته باشید.»[۲۹۴]
Andrew Joseph Stack III, توسعه‌دهنده نرم‌افزار توکار اهل آمریکا (۱۸ فوریه سال ۲۰۱۰ سال), به مراقب پرواز کمی پیش از کوبیدن عمدی هواپیمایش به ساختمانی اداری واقع در آستین در تگزاس به سال ۲۰۱۰.
«برای نوشیدن آب‌جو توقف می‌کنم. اگر بتوانم به آن‌جا خواهم آمد.»[۲۹۵]
راین دان، هنرمند حرکات نمایشی آمریکایی (۲۰ ژوئن سال ۲۰۱۱ میلادی), واپسین پیام کوتاهش به Bam Margera پیش از تصادف مرگ‌بارش.
«ای وای. ای وای. ای وای.»[۳۴][۲۹۶]
استیو جابز، بازرگان دستگاه‌های الکترونیکی آمریکایی (۵ اکتبر سال ۲۰۱۱ میلادی), در حالی که به خانواده‌اش نگاه می‌کرد، این را گفت.
«برای این آماده‌ام؛ می‌توانیم برنده آن بشویم.»[۲۹۷]
Dan Wheldon, راننده موتورسیکلت مسابقه‌ای اهل انگلیس (۱۶ اکتبر سال ۲۰۱۱ میلادی), در واپسین تماس رادیویی‌اش و پیش از تصادف مرگبارش در 2011 IZOD IndyCar World Championship
«سرمایه‌داری … سقوط.»[۲۹۸]
کریستوفر هیچنز، نویسنده انگلیسی-آمریکای، (۱۵ دسامبر سال ۲۰۱۱ میلادی) به کارگزارش، استیون واسِرمَن
«می‌روم مسیح را ببینم.»[۲۹۹][۳۰۰]
ویتنی هیوستون، آهنگ‌ساز آمریکایی (۱۱ فوریه سال ۲۰۱۲ میلادی)
«من تو را پوتز خطاب کردم چون تو werebeing [کذا] به‌عمد، ریاکاری. اگر نه، معذرت می‌خواهم. @CenLamar @dust92»[۳۰۱]
Andrew Breitbart, نویسنده و ناشر محافظه‌کار آمریکایی (۱ مارس سال ۲۰۱۲ میلادی), واپسین تویتش پیش از مرگ بر اثر سکته قلبی
«نمی‌خواهم بمیرم، لطفاً نگذارید بمیرم.»[۳۰۲]
("No quiero morir, por favor no me dejen morir.")
هوگو چاوز، دولت‌مرد ونزوئلایی (۵ مارس سال ۲۰۱۳ میلادی), در حالی که قادر به صحبت نبود، این جمله را زمزمه کرد.
«هی، برویم رانندگی.»[۳۰۳]
پل واکر، بازیگر آمریکایی (۳۰ نوامبر سال ۲۰۱۳ میلادی), پیش از مرگش به همراه دوستش، راجِر روداس، در تصادف با پورشه کاررا جی‌تی
«نمی‌توانم نفس بکشم. نمی‌توانم نفس بکشم. نمی‌توانم نفس بکشم. نمی‌توانم نفس بکشم. نمی‌توانم نفس بکشم. نمی‌توانم نفس بکشم. نمی‌توانم نفس بکشم. نمی‌توانم نفس بکشم. نمی‌توانم نفس بکشم. نمی‌توانم نفس بکشم. نمی‌توانم نفس بکشم.»[۳۰۴]
مرگ اریک گارنر، باغ‌بان آمریکایی (۱۷ ژوئیه سال ۲۰۱۴ میلادی), پس از آن‌که توسط یک افسر اداره پلیس نیویورک سیتی و به صورت زیرگلویی دست‌گیر شد، این را تکرار می‌کرد.
"@ChavesRGB من آمدم با آغوشی با عشق از سوی دوستتان: چِسپیریتو.»[۳۰۵]
("@ChavesRGB Aquí estoy. Un abrazo, con cariño de tu amigo: Chespirito.")
چسپیریتو، کمدین، فیلم‌نامه‌نویس، بازیگر و کارگردان مکزیکی (۲۸ نوامبر سال ۲۰۱۴ میلادی), واپسین تویتش در پاسخ به یک باشگاه طرفدارانش در برزیل
«زندگی مثل باغ می‌ماند. اوقات خوش می‌تواند تلخ بشود؛ اما در جایی جز حافظه باقی نخواهد ماند. LLAP"[۳۰۱]
لئونارد نیموی، بازیگر، فیلم‌ساز و عکاس آمریکایی (۲۷ فوریه سال ۲۰۱۵ میلادی), در واپسین تویتش پیش از مرگ
«درگاه ادراکی من و خانه‌ای که در آن زندگی می‌کنم، بوده.»[۳۰۶][۳۰۷]
دیوید بویی، بازیگر، آهنگ‌ساز و خواننده انگلیسی (۱۰ ژانویه سال ۲۰۱۶ میلادی) به دوستش گری اولدمن، که در اشاره به موسیقی این را گفت.
«می‌خواهم با کاری باشم.»[۳۰۸]
دبی رینولدز، بازیگر و خواننده آمریکایی (۲۸ دسامبر سال ۲۰۱۶ میلادی), پیش از مرگش بر اثر intracerebral hemorrhage و یک روز پس از مرگ دخترش، کری فیشر
«جنابان قاضی! اسلوبودان پرالیاک، یک جنایت‌کار جنگی نیست؛ با اینکه عارم می‌آید، این حکم را رد می‌کنم. من زهر مصرف کرده‌ام.»[۳۰۹]
("Suci! Slobodan Praljak nije ratni zločinac, s prijezirom odbacujem vašu presudu. To je otrov koji sam popio.")
اسلوبودان پرالیاک، سرهنگ اهل کرواسی (۲۹ نوامبر سال ۲۰۱۷ میلادی) در حالی که داشت رای دادگاه تجدید نظر علیه خود را در دادگاه بین‌المللی کیفری یوگسلاوی سابق می‌شنید، این را گفت.
«خدا روی توماس را رحمت کند. از مرد عنکبوتی، مراقبت کنید.»[۳۱۰]
استن لی، ناشر و نویسنده کتاب‌های کمدی مصور اهل آمریکا (۱۲ نوامبر سال ۲۰۱۸ میلادی)
«من هم، تو را دوست دارم.»[۳۱۱]
جرج اچ. دابلیو بوش، رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا (۳۰ نوامبر سال ۲۰۱۸ میلادی), که به پسرش جرج دابلیو بوش این را گفت.
«از آن‌جایی که هیچ سندی به من اشاره نمی‌کند و هیچ اشاره یا دلیل اثباتی برای من نیست، آن‌ها تنها گمانه‌زنی می‌کنند و با واسطه حرف می‌زنند. من هیچ‌گاه خود را نفروختم و این اثبات شده‌است.»[۳۱۲]
("Como en ningún documento se me menciona y ningún indicio ni evidencia me alcanza sólo les queda la ESPECULACIÓN o inventar intermediarios. Jamás me vendí y está probado.")
آلن گارسیا، دولت‌مرد پرویی (۱۷ آوریل سال ۲۰۱۹ میلادی), در واپسین تویتش و یک روز پیش از خودکشی‌اش این مطالب را بیان کرد.
«منظور این است که ببین، دو تا اشتباه یک درست ایجاد نمی‌کنند …»[۳۱۳]
Etika, مدل، یوتوب‌گر و ویدیوساز اینترنتی اهل آمریکا (ح. ۱۹ ژوئن سال ۲۰۱۹ میلادی), در واپسین ویدیواش به نام «متاسفم»
«به پیش‌برد بازی ادامه می‌دهم، لبران جیمز. خیلی به برادرم احترام می‌گذارم 💪🏾 #336۴۴»[۳۱۴]
کوبی برایانت، بازیکن بسکت‌بال بازنشسته اهل آمریکا از تیم لس آنجلس لیکرز (۲۶ ژانویه سال ۲۰۲۰ میلادی), last توییتر که به لبران جیمز برای بردنش به فهرست مدال‌آوران همه زمان‌های اتحادیه ملی بسکتبال. وی این تبریک را یک شب پیش از مرگش در یک سانحه سقوط بالگرد گفته بود.
«من با جری استیلر در دهه ۶۰ و هنگامی که در باش‌گاه‌های مشابه در دهکده گرینیچ بازی می‌کردیم، ملاقات کردم. با او و ان میرا. شوربختانه برای ما آن‌ها سرگرم‌کننده‌تر بودند! ما نمی‌توانستیم حسود باشیم پس با هم دوستان خوبی شدیم. #JerryStiller"[۳۱۵]
فرد ویلارد، بازیگر، کمدین و نویسنده آمریکایی (۱۵ مه سال ۲۰۲۰ میلادی), واپسین تویتش در غم مرگ جری استیلر چهار روز پیش از مرگ خودش
«نزدیک به ۱۰۰ اظهار نظر رک در روز. انکار نمی‌کنم که به من برمی‌خورد. «بمیر»، «تو زشت هستی»، «باید ناپدید شوی» این چیزها را دربارهٔ خودم باور کرده بودم؛ بیش از آن‌جه آن‌ها می‌خواستند. ممنونم، مادر، برای هدیه زندگی که به من دادی. در تمام زندگی‌ام می‌خواستم دوست داشته شوم. از هر کسی که من را پشتیبانی کرده، ممنونم. همه شما را دوست دارم. متاسفم که ضعیفم.»
هانا کیمورا، کتشی‌گیر حرفه‌ای ژاپنی (۲۳ مه سال ۲۰۲۰ میلادی), واپسین تویتش پیش از مرگ. [note ۵۷]
«شکمم درد می‌کند، گردنم درد می‌کند، همه‌جایم درد می‌کند … من را نکشید.»[۳۱۸]
جورج فلوید، نگه‌بان روستوران اهل آمریکا (۲۵ مه سال ۲۰۲۰ میلادی), مرگ وی به سبب آن‌که افسر پلیس مینیاپلیس، دِرِک چاوین وی را به‌صورت بسیار خشنی دستگیر کرده بود که منجر به مرگش شد، سر زبان‌ها افتاد.

واپسین گفته‌های محکومان به مرگ[ویرایش]

  • John André, افسر ارتش انگلیس، پیش از اعدام شدنش به واسطه جاسوسی برای ارتش قاره‌ای: «به درگاه تو دعا می‌کنم که شاهد باشی من با سرنوشتم هم‌چون یک مرد روبه‌رو می‌شوم.»[۳۱۹]
  • ژان سیلوان بیی، ستاره‌شناس، ریاضی‌دان و سیاست‌مدار فرانسوی، که در پاسخ به یکی از تماشاچیان اعدامش با گیوتین که پرسیده بود آیا تنش به لرزه افتاده، چنین گفت: "Oui mon ami, mais c'est de froid." («بله دوست من؛ اما لرزشم به خاطر سرماست»).[۳۲۰]
  • Lena Baker: «هرچه کردم به قصد دفاع شخصی بود؛ چراکه در غیر این صورت کشته شده بودم. جایی که من بودم نمی‌توانستم از پس آن برآیم. خداوند من را بخشیده‌است. چیزی علیه کسی ندارم. من برای آقای پریچِت پنبه‌چینی کرده‌ام و او با من خوش‌رفتار بود. آماده رفتنم. من تنها یک عدد هستم. آماده‌ام با خدای خود ملاقات کنم. وجدان قوی‌ای دارم.»[۳۲۱]
  • ارشدالله، پیش از اعدام شدن به سبب دخالتش در برگرداندن محمدعلی‌شاه به پادشاهی ایران: "زنده باد محمدعلی‌شاه!" ("Long live Shah Muhammad Ali!")[۳۲۲]
  • Arthur Gary Bishop: «من دوباره می‌خواهم صمیمانه‌ترین و عمیق‌ترین عذرخواهی‌هایم را نسبت به خانواده‌های قربانیانم بیان کنم. حقیقتاً شرمنده‌ام. من یک دل سیر برای هم‌دلی با غم و ویرانی روان آن‌ها گریه کرده‌ام و امیدوارم آن‌ها متوجه دل‌مشغولی‌ها و دعاهایی که برایشان داشته‌ام، بشوند.»[۳۲۳]
  • بِلَک سِزار، که لقبش را از روی نام the eponymous pirate به وی داده بودند. وی یکی از محکومین بریتانیایی در استرالیا، که از مجازات اعدام در سال ۱۷۸۹ فرار کرد و به صورت یک جنگل‌نشین در طبیعت مخفی شد. وی با دزدی از باغ‌ها به وسیله تفنگ توانسته بود به زندگی‌اش ادامه دهد. طبق گفته مأمور دولت، David Collins هنگامی که دست‌گیرش کردند، وی: «چنان نسبت به رویارویی با مرگ، بی‌تفاوت بود که در زندان اعلام کرده بود اگر قرار باشد اعدام شود، پیش از مرگ، با دست انداختن جلاد خواهد خندید.»[۳۲۴]
  • Dmitry Bogrov, پیش از اعدام شدن به سبب قتل نخست‌وزیر روسیه، پیوتر استولیپین: (به جلاد) «باید کمی سرم را بلند کنم؟»
  • آن بولین: «ای خدا، به من رحم کن. ای خدا، به من رحم کن.»[۲۶]
  • Jerome Bowden: «نام من جرمی بودن است و مایلم بگویم دارم اعدام می‌شوم. همچنین می‌خواهم از کسانی که در این مدت در این مرکز از من مراقبت کردند، تشکر کنم؛ و امیدوارم با اعدام شدن من کمی نور بر این چیز ناثواب بی‌افتد. همچنین مایلم اگر می‌شود پیش از اعدام با کشیش لیزل دعا بخوانم. از همگی متشکرم.»[۳۲۵]
  • جان براون: «من، جان براون، اکنون به‌تقریب مطمئن هستم که جرائم این سرزمین گناه‌کار از بین نخواهد رفت، مگر با خون.[۲۶] اکنون که فکر می‌کنم، می‌بینم من بیهوده خود را گول‌زده بودم که بدون خون‌ریزی زیاد بشود این کار را کرد.»
  • تد باندی: «مراتب دوست‌داشتن من نسبت به دوستان و خانواده‌ام را به آن‌ها برسانید.»[۳۲۶]
  • Edith Cavell, پرستار انگلیسی که به تاریخ ۱۲ اکتبر سال ۱۹۱۵ به سبب کمکش به نیروهای متفقین برای فرار از بلژیک زیر اشغال آلمان نازی به هلند بی‌طرف، اعدام شد. وی این سخنان را با کشیشی از کلیسای انگلیکان به نام استرینگ گاهان که اجازه یافته بود یک شب پیش از اعدامش با وی ملاقات کند، بیان کرد. وی چنین گفت: «وطن‌پرستی کافی نیست. من نباید هیچ تلخی یا تنفری از کسی به دل داشته باشم.» این جمله‌ها زیر تن‌دیس وی در سنت مارتینز پلیس حکاکی شده‌است. این تن‌دیس در میدان ترافالگار در لندن واقع است. واپسین گفته‌هایش به کشیش لوتریان آلمانی به نام پاول لو سور، چنین بود: «از کشیش گاهان بخواهید بعداً به عزیزانم بگوید روحم در امنیت و آرامش است و برای وطنم می‌میرم.»
  • چارلز یکم انگلستان، که از جلاد درخواست کرد بگذارد خودش علامت شروع اعدام خودش را بدهد: «منتظر علامت من باش.»[۳۶]
  • Erskine Childers: (که تیرباران شد) «رفقا، یکی دو قدم جلو بیایید. آن طور راحت‌تر است.»[۳۲۷]
  • Roger Keith Coleman: «یک مرد بی‌گناه امشب خواهد مرد. هنگامی که بی‌گناهی من ثابت شد، امیدوارم آمریکا همچون دیگر کشورهای متمدن پی به بی‌عدالتی حکم اعدام ببرد. واپسین گفته‌هایم خطاب به زنانی است که دوستشان دارم. دوست داشتن، ابدی است. دوست داشتن من برای شما تا ابد وجود خواهد داشت. دوستت دارم، شارون.» نیاز به یادآوری است که در سال ۲۰۰۶ نتایج آزمایش‌های دی‌اِن‌اِی مشخص کرد که کلمن واقعاً گناه‌کار بوده‌است.[۳۲۸]
  • Robert Charles Comer: «برو ریدرز[۳۲۹]
  • توماس کرنمر، با اشاره به Acts 7:56: «پروردگار مسیح، روح من را پذیرا باش… درهای بهشت را گشوده می‌بینم در حالی که مسیح در سمت راست خدا ایستاده‌است.»[۳۳۰][note ۵۸]
  • تامس کرامول: «من در کلیسای کاتولیک می‌میرم.»[۹]
  • Francis Crowley: «شما حرام‌زاده‌ها. مراتب عشق من نسبت به مادرم را به او برسانید.»[۳۶]
  • لئون چولگوش، قاتل رئیس‌جمهور ویلیام مک‌کینلی: «رئیس‌جمهور را کشتم؛ چراکه او دشمن انسان‌های خوب بود—انسان‌های خوب کاری. برای جرمی که مرتکب شده‌ام، شرمنده نیستم.[۳۶][۳۳۱] شرمنده‌ام که نتوانستم پدرم را ببینم.»[۳۳۱]
  • ژرژ دانتون، پیش از اعدامش با گیوتین: "Tu montreras ma tête au peuple. Elle en vaut la peine." («سرم را به مردم نشان دهید. ارزش دیدنش را دارد.»)[۹][۴۱]
  • ژاک دو موله، واپسین فرماندهان ارشد شوالیه‌های معبد، پیش از زنده‌سوزی‌اش: "پاپ کلمنت پنجم، شوالیه Guillaume de Nogaret, فیلیپ چهارم! من شما را پیش از تمام شدن سال به داگاه الهی فرا می‌خوانم!"[۳۳۲]
  • چارلز دین: «خدانگه‌دار، آقایان، دارم می‌روم.»[۳۳۳]
  • اِدگار اِدواردز: (به کشیش در راه سکوی اعدام) «خیلی منتظر این لحظه بودم!»[۳۳۴]
  • ادوارد الیس: «می‌خواهم همه بدانند که فکر می‌کنم دادستان و بیل اسکات [یکی از هم‌بندی‌هایش که علیه وی شهادت داد] کمی شرمنده‌باشند. حرام‌زاده‌ها.»[۳۲۶]
  • George Engel: «هورا برای بی‌دولتی!»[۳۳۵]
  • Mona Fandey: "Aku tak akan mati." («هیچ‌گاه نخواهم مرد.»)[۳۳۶]
  • Thomas de Mahy, marquis de Favras, پس از خواندن حکم اعدامش: «می‌بینم سه اشتباه املایی دارید.»[۴۱]
  • Adolph Fischer: «این شادترین لحظه زندگی من است!»[۴۱][۳۳۵]
  • جیمز فرنچ قاتل (در پاسخ به این‌که آیا پیش از اعدام با صندلی الکتریکی چیزی برای گفتن دارد): «همه‌چیز پیش از این گفته شده‌است.»[۳۳۷][note ۵۹]
  • John Wayne Gacy: «دستم را ببوس.»[۳۳۸]
  • جانی گارِت: «می‌خواهم از خانواده‌ام برای این‌که من را دوست داشته‌اند و از من مراقبت کرده‌اند، تشکر کنم و باقی دنیا به درک.»[۲۳][۴۶][۳۲۶]
  • Kenneth Edward Gentry: «خدا را شکر می‌کنم که در ۱۴ سال گذشته به من اجازه داد مثل یک مرد رشد کنم. به خانواده جِی. دی، به خاطر رنجی که در ۱۴ سال گذشته متحمل شده‌اید شرمنده‌ام. امیدوار امشب کمی آرامتان کند. به خانواده‌ام، خوش‌حالم که امش به خانه نزد مسیح بر می‌گردم. مسیح عزیز، دارم می‌آیم. من را به خانه ببر. به سوی تو می‌آیم.»[۳۳۹]
  • Gary Gilmore: «بزن بریم!» , پیش از اعدامش با شلیک اسلحه.[۴۶][۳۲۶][۳۴۰] همچنین گفته شده هنگامی که گیلمور در حال رفتن به محل اعدامش از کنار Hi-Fi Murderers می‌گذشته گفته: «خدانگه‌دار، پیِر و اَندرو. بعداً شما را به‌طور مستقیم خواهم دید.»[۳۲۶][۳۴۰]
  • Thomas J. Grasso: «به من سس حاوی ماکارونی ندادند. به جای آن ماکارانی معمولی دادند. می‌خواهم رسانه‌ها این را بدانند.»[۴۶]
  • G.W. Green: (به تقلید از گَری گیلمور) «آماده آتش. بزن بریم، مرد.»[۳۲۶]
  • Roosevelt Green: «من دارم برای قتلی می‌میرم که مرتکب نشدم؛ قتلی که کس دیگری مرتکب شده … خدا را دوست دارم و امیدوارم همه شما هم خدا را دوست داشته باشید و این‌که خدا من را به پادشاهی‌اش ببرد و خدانگه‌دار، مادر.»[۳۲۶]
  • ایرما گرزه: "شَنِل."[۳۴۱][۳۴۲] (که برگردان آن می‌شود «سریع» یا «زود باشید» یا «سریع انجامش دهید.»)[۳۴۳]
  • آدولف آیشمان: «زنده باد آلمان. زنده باد آرژانتین. زنده باد اتریش. این سه کشوری هستند که من بیش‌ترین ارتباط را با آن‌ها داشته‌ام و هرگز آن‌ها را فراموش نخواهم کرد. به همسرم، خانواده‌ام و دوستانم درود می‌فرستم. آماده‌ام. ما خیلی زود دوباره همدیگر را خواهیم دید؛ چراکه این سرونشت همه انسان‌هاست. من یک خداباور می‌میرم.»[۳۴۴]
  • چارلز جی. گیتو، قاتل رئیس‌جمهور جیمز آبرام گارفیلد، پس از پایان خواندن شعر خود به نام «I am Going to the Lordy» و پیش از اعدام شدنش با طناب دار: «هاله‌لویای با افتخار! من با خدا هستم، آماده، مفتخر، رو!»[۲۳]
  • Donald Harding: وی از گفتن واپسین گفتار خودداری کرد اما به جلادها اشاره کرد کار را آغاز کنند. خفگی‌اش در اتاق گاز پیش از آن‌که مرگش تأیید شود، ۱۱ دقیقه به طول انجامید و گفته شده واپسین دقایق زندگی‌اش به دادستان Grant Woods فحش می‌داده و انگشت وسطی‌اش را نشان می‌داده.[۳۲۶][۳۴۵]
  • ماتا هاری: «باورنکردنی است».[۲۳]
  • Robert Alton Harris: «شما می‌توانید یک پادشاه باشید یا یک پاک‌بان، اما همگی روزی با عزرائل خواهند رقصید.» (این گفته وی در واقع یک نقل قول اشتباه از[۳۴۶] فیلم سفر وحشیانه بیل و تد به سال ۱۹۹۱ است که در واقع دوباره‌گویی یک عبارت آلمانی از danse macabre است که می‌گوید: Wer war der Thor, wer der Weiser, wer der Bettler oder Kaiser? Ob arm, ob reich, im Tode gleich («احمق کی بود؛ خردمند کی بود؛ گدا کی بود یا امپراتور کی بود؟ ثروت‌مند یا فقیر، همه در برابر مرگ یکی هستند.»).[۳۲۶]
  • جو هیل: در ۱۹ نوامبر ۱۹۱۵، هنگامی که معاون کلانتر، شِتلِر، که مسئول جوخه آتش اعدام بود، داشت فرمان آتش می‌داد، (با گفتن «آماده، هدف،») جوهیل فریاد زد: «آتش -- شلیک کنید!»[۳۴۷] هیل، تنها کمی پیش از اعدامش، به Bill Haywood, رهبر کارگران صنعتی جهان نامه‌ای با این مضمون نوشته بود: «خدانگه‌دار، بیل. من مثل یک شورشی آبی واقعی می‌میرم. وقت من را با گریه و زاری تلف نکن. سازماندهی کن … می‌توانی ترتیبی بدهی که جسدم به مرز ایالت برای خاک‌سپاری برده شود؟ نمی‌خواهم در یوتا بمیرم.»[۳۴۸][۳۴۹]
  • Daryl Holton: «دو واژه، انجام می‌دهم.»[۳۵۰]
  • یان هوس: «وای، چه قدر ساده!»[۲۳]
  • صدام حسین که شهادتین را دوبار پیش از اعدامش بر زبان راند. «و محمد» را نیز در دومین شهادتین گفت.[۳۵۱][۳۵۲]
  • ژان دارک، در حالی که داشت زنده در آتش می‌سوخت، گفت: "صلیب را بالا نگه دارید تا بتوانم از میان شعله‌های آتش آن را ببینم!"[۳۰][۴۶]
  • Edward Earl Johnson: «حدس می‌زنم کسی تلفن نخواهد کرد.»[۴۶]
  • Mohammad Jawad al Jaza’iri: «اما ما با ناراحتی ساختیم و برای مردن، از این دقیقه تا دقیقه بعد، صبر می‌کنیم.»[۳۵۳]
  • حبیب‌الله کلکانی: «از خدا چیزی نمی‌خواهم. او هر آنچه خواستم به من داد. خدا مرا پادشاه کرد.»[۳۵۴]
  • ویلهلم کایتل، پس از آن‌که به سبب دست داشتنش در جرائم حزب نازی آلمان به اعدام محکوم شد، با فریاد، سرود آلمانی‌ها را خواند![۳۵۵]
  • ند کلی به احتمال: «زندگی همین است.»[۳۵۶]
  • لوئی شانزدهم، پادشاه فرانسه در صحبت با جلادانش: "Messieurs, je suis innocent de tout ce dont on m'inculpe. Je souhaite que mon sang que vous allez répandre ne retombe jamais sur la France." («عالی‌جنابان، من نسبت به هر آنچه من را به آن محکوم کرده‌اند، بی‌گناهم. امیدوارم خون من پایه‌گذار آینده‌ای بهتر برای فرانسه باشد.»)[۱۴]
  • ماری آنتوانت، ملکه فرانسه که از جلاد خود برای اینکه پایش را لگد کرده بود، عذرخواهی کرد: "Pardonnez-moi, monsieur. Je ne l'ai pas fait exprès." («ببخشید، قربان. به‌عمد این کار را نکردم.»)[۱۴][۵۲]
  • تیموتی مک‌وی که به انفجار اکلاهماسیتی محکوم شده بود، شعر «شکست‌ناپذیر» از یک شاعر انگلیسی به سال ۱۸۷۵ به نام ویلیام ارنست هنلی، ر پیش از اعدام شدنش خواند.[۳۵۷][۳۵۸]
  • James Scott, 1st Duke of Monmouth, به Jack Ketch, جلادش: «من را هم‌چون لورد راسل تکه‌تکه نکن.»[۴۶]
  • Harry Morant, به جوخه آتش اعدامش: «حرام‌زاده‌ها، مستقیم شلیک کنید. گندکاری نکنید!»[۳۵۹]
  • Ronald Clark O'Bryan: «چیزی که قرار است در چند دقیقه بعد روشن شود، اشتباه است! با این حال، ما انسان‌ها، قطعاً دچار خطا و اشتباه می‌شویم. این اعدام هم یکی از آن اشتباهات است؛ اما این بدان معنی نیست که تمام نظام قضایی ما اشتباه است؛ بنابراین، من تمام کسانی که در مردن من نقش داشته‌اند را می‌بخشم. همین‌طور، برای هر کسی که به هر نحوی در عمر ۳۹ ساله‌ام وی را آزار دادم، دعا می‌کنم و طلب بخشش دارم؛ همان‌طور که خودم هر کسی که من را آزار داده باشد می‌بخشم؛ و دعا می‌کنم و از خدا برای همه ما انسان‌ها طلب بخشش می‌کنم. عشق نامیرای خودم به عزیزانم را نثار می‌کنم. به آنان که به من نزدیک بوده‌اند می‌گویم که تک‌تکتان را قلباً دوست می‌دارم. خدا همگی‌تان را قرین رحمت کند و بهترین الطافش را همیشه نثارتان کند. رانِلد سی.او. برایان. پی.اس. در زمان حضورم در این‌جا، همه کارکنان دپارتمان عدالت تگزاس با من خوش‌رفتار بودند.»[۳۶۰]
  • Saint John Ogilvie در شهر Glasgow Cross و به تاریخ مارس ۱۶۱۵ ابتدا حلق‌آویز، سپس در آب، خفه و بعد بدنش تکه‌تکه شد. همه این‌ها بدین سبب بود که وی دین کاتولیک را ترویج کرده بود که در آن زمان در اسکاتلند، ممنوع بود. وی همچنین از سرسپاری به جیمز یکم انگلستان سرباز زده بود.[۳۶۱] واپسین گفته‌های اوجیلوی چنین بود: «چنانچه در این‌جا کاتولیک‌هایی هستند که خود را پنهان کرده‌اند، بخواهید برایم دعا کنند، اما من دعاهای بدعت‌گذاران را نمی‌خواهم.»
  • ویلیام پالمر قاتل در اعدامش که در ملأ عام صورت گرفت، به دریچه بازشونده سکوی اعدام نگاه کرده و به جلادش گفت: «مطمئنی امن است؟»[۳۶۲]
  • Albert Parsons: «وای، مردان آمریکا، آیا من اجازه صحبت دارم؟ کلانتر، متسون، لطفاً بگذار صحبت کنم! بگذار صدای مردم شنیده شود! وای—» (صحبتش در میانه به سبب باز شدن دریچه سکوی اعدام، قطع شد و ناتمام ماند)[۳۳۵]
  • والتر رالی که در حیاط قدیمی کاخ وست مینستر به تاریخ اکتبر ۱۶۱۶ سربریده شد. «بگذارید گسیل شویم", وی این را به جلادش گفت. «هم‌اکنون تب‌ولرزم دوباره به سراغم آمده. نمی‌گذارم دشمنانم فکر کنند من از ترس مرگ می‌لرزم.» پس از آن‌که تبری که قرار بود سرش ر با آن از تنش جدا کنند را دید، کمی فکر کرد و گفت: «این یک دوای تیز است، اما اما درمانی است برای همه بیماری‌ها و بدبختی‌ها.» طبق نظر بسیاری از زندگی‌نامه‌نویسان، به‌طور مثال Raleigh Trevelyan, در کتابش (2002) Sir Walter Raleigh (سر والتر رالی-۲۰۰۲) واپسین گفته‌های رلی (در حالی که دراز می‌کشید تا تبر سرش را قطع کند) این چنین بود: «بزن، مرد، بزن!»[۳۹]
  • James W. Rodgers: (رودروی جوخه آتش اعدام) «من قبلاً آخرین خواسته‌ام را به شما گفتم … یک جلیقه ضدگلوله[۳۶۳]
  • Madame Roland: "O Liberté, que de crimes on commet en ton nom!" («ای آزادی! چه جنایت‌ها که به نام تو انجام شده‌است!»)[۳۹][۳۶۴]
  • Ronald Ryan: (به جلادش) «خدا خیرت دهد، زود انجامش بده.»
  • John William Rook: "Fآزادی. سرانجام، آزادی، مرد.»[۳۲۶]
  • Nicola Sacco: «خدانگه‌دار، مادر!»[۳۶۵]
  • Bartolomeo Vanzetti: «می‌خواهم برخی افراد را به سبب کاری که اکنون می‌خواهند با من بکنند ببخشم.»[۳۶۵]
  • سقراط، تنها پیش از محاکمه‌اش با نوشیدن شوکران زهرآلود که به زور و برای اجرای حکم اعدامش به وی خورانده شد: "Κρίτων, ἔφη, τῷ Ἀσκληπιῷ ὀφείλομεν ἀλεκτρυόνα· ἀλλὰ ἀπόδοτε καὶ μὴ ἀμελήσητε" («کریتو، ما یک خروس به اسقلبیوس بده‌کاریم. لطفاً یادت نرود غرض را بپردازی.»)[۳۶۶]
  • John Spenkelink: «حکم اعدام؛ آنان که حاکم نیستند، اعدام می‌شوند.»[۴۶]
  • Mary Surratt: «لطفاً نگذار بیفتم.»[۳۹]
  • Elisabeth von Thadden, پیش از اعدامش توسط نازی‌ها: "Setzen Sie ein Ende, o Gott, für alle unsere Leiden." («نقطه پایانی بگذار، پروردگارا، بر همه رنج‌های ما.»)[۹][note ۶۰]
  • John Thanos: «خدانگه‌دار.»[۳۶۸]
  • Karla Faye Tucker: «بله قربان. مایلم به همه شما بگویم، خانواده تورنتون و جری دینز که من خیلی شرمنده‌ام. امیدوارم خداوند با این کار به شما آرامش دهد. عزیزم، دوستت دارم. ران، از طرف من، پِگی را در آغوش بگیر. همه با من خیلی خوب بوده‌اند. همه شما را خیلی دوست دارم. اکنون با مسیح رودرو می‌شوم. واردن بَگِت، از همه شما خیلی ممنونم. شما با من خیلی خوب بودید. همه شما را خیلی دوست دارم. همه شما را وقتی بیایید، در آن‌جا خواهم دید. منتظرتان خواهم ماند.»[۳۶۹][۳۷۰]
  • ویلیام تیندل، پیش از حلق‌آویز و زنده سوزانده شدنش: «پروردگارا، چشمان هنری هشتم را بگشا.»[۳۷۱]
  • هنری ویرتز، با اشاره به طناب: «این خیلی سفت بسته شده.»[۳۱]
  • آیلین وورنوس: «بله، تنها مایلم بگویم که با تلاتم کشتی می‌رانم؛ و باز خواهم گشت، همچون روز استقلال، با مسیح. ۶ ژوئن، روز استقلال. کشتی بیگ مادِر و باقی، باز خواهم گشت، باز خواهم گشت.»[۳۷۲]

جستارهای وابسته[ویرایش]

پانویس[ویرایش]

  1. یک اشتباه رایج این اس که واپسین گفته‌هایی که ژولیوس سزار بر زبان راند، این بوده‌است که:«تو هم، بروتوس؟» «بروتوس، تو هم؟». اما این در واقع از نمایش‌نامه سزار نوشته ویلیام شکسپیر نشئت می‌گیرد.[۱۰][۱۱]
  2. همچنین گفته شده که واپسین گفته‌هایی که آگوستوس بر زبان رانده این بوده: «بنگرید، من رم را با تلی از خاک رس به چنگ آوردم و آن را مرمرین به او تحویل می‌دهم.» این جمله پر بی‌راه نیست؛ چراکه این سخنان، واپسین سخن‌رانیش در اجتماع بوده‌است.[۱۱][۱۳][۱۴]
  3. در ارتباط با نوشیدنی ترشی که پیش از مرگ نوشیده بود. تنها انجیل یوحنا به سخنان پایانی عیسی می‌پردازد. با این حال، هم در انجیل متی و هم در انجیل مرقس آمده که وی در هنگام نوشیدن آن نوشیدنی تا لحظه مرگش، صداهایی از خود بروز داده‌است. در مقابل، انجیل لوقا'به یک مکالمه طولانی میان عیسی با یکی از یاران محکوم‌شده‌اش اشاره می‌کند که با این عبارت از عیسی پایان می‌یابد: Psalm 31:5: «خدای پدر، روحم را به تو تقدیم می‌کنم.» نقل قولی که در هیچ‌یک از ۳ انجیل دیگر یافت نمی‌شود. برای آگاهی بیش‌تر، هفت کلمه آخر عیسی را بنگرید. توجه داشته باشید که عیسی، سخنان پایانی در رابطه با رستاخیزش پیش از عروجش دارد)
  4. این گونه نیز گزارش شده‌است: «دارم تلاش می‌کنم تا آنچه خدایی است در من را بیرون آورم و به آنچه خدایی است در همه‌چیز برسانم», «دارم تلاش می‌کنم آنچه خدایی است در من [یا در ما] را با آنچه خدایی است در همه‌چیز تلفیق کنم.», «تلاش کنید خدای درون خد را با خدای در همه‌چیز تلفیق کنید», یا «تلاش کنید الهیات درون خود را با الهیات درون همه‌چیز تلفیق کنید.»[۱۸]
  5. همچنین گفته شده as «خود را به خدا، مریم مقدس، سنت دنیس و به قدیسان وفادار به این کلیسا می‌سپارم» و «تنها به دستان تو، جانم را می‌سپارم.» (به نقل از عیسی).[۲۶]
  6. این گونه نیز گفته شده: «مالک خیلی چیزها هستم اما هیچ چیز ندارم. باقی، همه از آن شما.» و "Je m'en vais chercher le grand peut-être" («شاید روزی بزرگ شوم»).[۳۹]
  7. ماجرای واپسین گفته‌هایی که ادیسون بر زبان راند، مورد مناقشه است.[۲۴]
  8. همچنین بدین صورت نیز گزارش شده‌است: «چی؟ آن‌ها دارند می‌آیند؟ پس با خوش‌حالی می‌میرم.»[۳۱]
  9. همچنین گزارش شده:«دارد می‌تپد--می‌تپد--می‌تپد--متوقف شد.»[۲۳]
  10. در این رابطه مناقشه وجود دارد.[۵۰] البته این گفته نیز به‌طور وسیعی آخرین سخنان وی برشمرده می‌شود.
  11. اینکه آیا این جمله‌ها آخرین جمله‌های برنز بوده باشند مورد مناقشه است.[۹]
  12. همچنین این‌طور گزارش شده‌است: «این یک زخم کشنده است، دکتر.»[۲۳]
  13. به این صورت نیز گزارش شده‌است: «و از Lady Hamilton عزیزم مراقبت کن، Hardy. از لیدی همیلتون بی‌چاره مراقبت کن. مرا ببوس، هاردی… یادت باشد من لیدی همیلتون و دخترم هوراتیا را به عنوان ارثی برای کشورم یادگار می‌گذارم، و هیچ‌گاه هوراتیا را از یاد نبر.»[۳۵]
  14. همچنین این‌طور گزارش شده: «ای وطنم! چگونه تو را ترک کنم!» و «ای وطنم! چه قدر تو را دوست می‌دارم!»[۳۵]
  15. همچنین گفته شده:«قتل» و «وای خدای من.»[۹]
  16. این‌طور نیز نقل شده: "Io lascio qualque cosa di caro nel Mondo" («چیز گران‌بهایی را برای دنیا به جا می‌گذارم.»)[۹] و «اکنون باید به خواب بروم. شب خوش.»[۹][۲۳]
  17. بر سر واپسین گفته‌هایی که بتهوون بیان کرده بود، تا اکنون نیز مناقشه وجود دارد.[۱۴] با این حال باید گفت این واژگان، واپسین گفته‌هایی بودند که به‌طور رسمی از وی ثبت است.
  18. این‌طور نیز گزارش شده: "Immer nur Du hast mich verstanden … und Sie haben es falsch" («تنها تو مرا درک کردی و اشتباه درک کردی»), که به دانشجوی مورد علاقه‌اش اشاره کرده بود.[۹]
  19. همچنین گزارش شده: "Mehr Licht" («نور بیش‌تر»)[۹][۴۵] و به دخترخوانده‌اش Ottilie von Pogwisch, "Komm, meine Kleine, und gib mir deine Hand" («بیا، کوچولوی من، و دست‌هایت را به من بده.»).[۹]
  20. همچنین این گونه گزارش شده: «امیدوارم هر کدامتان را در بهشت ببینم. فرزندانم، خوش‌رفتار باشید. همگی‌تان؛ و تلاش کنید خود را آماده تغییر کنید.»[۵۹] سپس جکسن از یک برده به نام جورج درخواست کرد دو تا از سه بالتش را بردارد.[۶۹]
  21. همچنین گفته شده: «دیگر بس از.»[۳۵]
  22. همچنین گفته شده: "Jouez Mozart en mémoire de moi et je vais vous entendre" («به یاد من، موزارت پخش کنید و من شما را خواهم شنید»).[۹]
  23. این‌ها واپسین گفته‌هایثبت شده ملکه هستند؛ کاردینال پاتریارک کمی پس از آن رسید و و گفته شده که ملکه با اشاره به توبه‌نامه مسیحیت به گناهانش اقرار کرد.
  24. گفته می‌شود کمی پیش از آن وی گفته بود: «خیلی خوب، دوست من، به جای خود برو.»[۳۹]
  25. در حالی که این سخنان پایانیش بود، آخرین صدایی که از وی شندیه شد، صدای خنده بود. هنگامی که داشت نمایش Our American Cousin را تماشا می‌کرد، هری هاوک بازیگر، یکی از بهترین دیالوگ‌های نمایش را اجرا می‌کرد: «خب، فکر کنم به اندازه کافی بلد هستم چطور تو را پشت و رو کنم، پیردختر؛ تو sockdologizing پیرمرد-تله!» لینکلن در حالی که داشت به این صحنه می‌خندید، تیر خورد.[۸۹][۹۰][۹۱]
  26. همچنین گفته شده: «نتیجه هرچه باشد، این را با خود به گور می‌برم که نیت من برای کشورم پاک بوده‌است.»[۲۶]
  27. واپسین گفته‌های وی مورد مناقشه واقع شده؛ چراکه لی دچار زبان‌پریشی بوده و همین سبب شده در ثبت گفته‌هایش، تناقض پیش آید.[۹۵]
  28. همچون اندرو جکسون، نظرهای گوناگونی پیرامون واپسین گفته‌های وی وجود دارد.[۵۹]
  29. همچنین گفته شده: «اون پدرو، آن آدم‌ها آن‌جا چه می‌کنند» (¿Qué hacen esos hombres ahí fuera, don Pedro?").[۹۶][۹۷]
  30. این‌طور نیز گفته شده: «ما همگی خواهیم رفت» (هنگامی که همسرش ایدا گفت: «من هم می‌خواهم بیایم! من هم می‌خواهم بیایم!»).[۴۶]
  31. همچنین گفته شده: «چراغ‌ها را خاموش نکنید. می‌ترسم در تاریکی به خانه بروم.»[۲۳]
  32. این‌طور نیز گزارش شده: «حتی در دره سایه مرگ، دو و دو شش نمی‌شوند.»[۴۳]
  33. دربارهٔ واپسین گفتار ملوان اسمیت مناقشه بسیاری وجود دارد. طبق گزارش‌های روزنامه‌ها، هنگامی که کشتی لحظه‌های پایانی غرق شدن را سپری می‌کرد، ملوان اسمیت به هر که هنوز روی کشتی بود، گفته بود: «پسرها، انگلیسی رفتار، انگلیسی!»؛ اما این در واقع یک شایعه از سوی روزنامه‌های انگلیسی آن زمان بوده‌است.[۱۲۵] حتی یکی از کارمندان بازمانده تایتانیک به نقل از ملوان امسیت این گفته‌ها را تأیید کرده‌است.[۱۲۵] از آن‌جا که طبق گفته استوارت براون، ملوان اسمیت در لحظه‌های پایانای و پیش از رفتن به اتاق کنترل کشتی، هنوز به دیگران دستور می‌داده، می‌توان گفت آنچه در بالا از واپسین گفته‌های وی آمده، قابل اعتماد است.
  34. به احتمال زاید داستان واپسین گفته‌های وی توسط راکنه ساخته شده باشد.[۲۳]
  35. همچنین گفته شده: «به سمت عشق روانم» ("Je vais à l'amour") به نقل از Glenway Wescott.[۱۴۱]
  36. این‌طور نیز گفته شده: «بعداً سیمور، بعداً», «نمی‌دانم چه بر سر پسران دانشگاهیم خواهد آمد», «خیلی کارها دارم که انجام دهم» و «اه».[۱۴۶]
  37. همچنین گفته شده: «آهای، جیمی! دودکش پاک می‌شود. با شمشیر سخن بگو. خفه شو، دهان گشادی داری! هِنی، لطفاً بیان به من کمک کن. مَکس بیا این‌جا… سوپ لوبیای فرانسوی کانادایی… می‌خواهم پولش را بپردازم بگذار مرا رها کنند.»[۴۱]
  38. این‌طور نیز آمده: «بوگر باگنور رجیس», «آقایان، متاسفم که شما را این گونه منتظر گذاشتم. نمی‌توانم تمرکز کنم.» و «حال امپراتوری بریتانیا چه‌طور است؟»[۲۳]
  39. وی همچنین به همسرش گفت: «به هر حال نگرانم که پس از این تو باید تنها به سینما بروی.».[۱۵۳]
  40. همچنین گفته شده: «از این حمله جان سالم به در نخواهم برد. ژوزف استالین وظیفه‌ای را که پیش از این با موفقیت انجام داده بود، به انجام رساند.»[۱۵۴]
  41. همچنین گزارش شده: «آتش گرفته.»[۱۵۹]
  42. این گونه نیز گزارش شده: «پانزده دقیقه وقت بیش‌تری برای کار کردن داریم.» به نقل از Elizabeth Shoumatoff.[۱۶۰]
  43. همچنین از وی نقل است که گفته: «خدای من، داخل این چیز آدم می‌بینم!»[۱۷۲]
  44. در واقع واپسین گفته‌های وی به آلمانی و برای پرستاران انگلیسیش بیان شده که نمی‌توانستند حرفش را بفهمند.[۱۷۹] بنابراین، این‌ها واپسین گفته‌هایدانسته‌شده وی هستند.
  45. همچنین گفته شده: «همه خوش‌حالند؟ مایلم همه خوش‌حال باشند. می‌دانم که خودم خوش‌حالم.»[۲۶]
  46. این‌طور نیز گزارش شده:«اه، هیچ‌چی …"[۱۸۸]
  47. همچنین آورده شده: «وای خدا، حوصله ندارم.»[۲۵]
  48. همچنین گفته شده: «هر غلطی که در این زندگی بکنید، باید تاوانش را بدهید.»[۱۹۶]
  49. این گونه نیز گزارش شده: «واضح است"[۴۶] و «خدای من، من گلوله خورده‌ام.»[۵۹]
  50. این واپسین ارتباط رادیویی تیپیت بود. ظاهراً وی پیش از مرگش با قاتلش صحبت کرده بود.
  51. این گونه نیز آورده شده: «خواهر، خدا رحمتت کند. باشدی که همه پسرانت کشیش شوند.» (به یک راهبه پرستار)[۲۶]
  52. به اشتباه این‌طور نیز نقل شده: «مرا روی دوچرخه‌ام برگردانید.»[۲۱۲]
  53. طبق شایعه‌ها لنون همچنین گفته‌است: «بله هستم.» در پاسخ به افسر پلیسی که از وی پرسیده بود آیا جان لنون است، این را گفت. اما این گفته به شدت مورد مناقشه است. طبق گزارش‌ها، افسر پلیس، جان موران از لنون پرسیده بود: «آیا تو جان لنون هستی؟» که لنون نیز در پاسخ سری تکان داده و گفته بود: «بله.»[۲۴۲] همچنین طبق گفته افسر پلیس، بل گمبل، لنون کمی سرش را تکان داد و تلاش کرد چیزی بگوید، اما تنها صدای زمزمه‌وار از وی شندیه شد و سپس بی‌هوش شد.[۲۴۳]
  54. همچنین گفته شده: «چراکه نه؟ چراکه نه؟ چراکه نه؟ چراکه نه؟ آره.»[۴۶]
  55. این گفته‌ها که از وکیل دی‌مایجیو، موریس اِنگِلبرد، نقلش شده توسط Dom DiMaggio و یک کارمند آسایش‌گاه مورد مناقشه واقع شده اشت.[۲۶۹]
  56. این واپسین گفته‌های به‌خصوص ارنهارت است. طبق گفته پیلگریم، ارنهارت پیش از تصادف "Michael (Waltrip) و (Dale Earnhardt) Junior را با فریاد تشویق کرده بود".[۲۷۱]
  57. واپسین گفته‌هایش همچنین در حساب اینستاگرامی‌اش نیز منتشر شد؛ که از این قرار است: “خدانگه‌دار. دوستتان دارم. خوش باشید و عمر طولانی برایتان آرزو می‌کنم. متاسفم. ”[۳۱۶][۳۱۷]
  58. همچنین گفته شده: "این همان دستی است که آن را نوشت؛ بنابراین باید نخستین عضوی باشد که تنبیه را تجربه می‌کند" (در اشاره به دست راستش که با آن برگه اظهار ندامت را امضا کرده بود) و "گناه من این بود که با دستم چیزی را امضا کردم که با قلبم بدان معتقد نبودم. هنگامی که شعله‌ها افراشته شوند، این دست باید نخستین عضوی باشد که می‌سوزد."[۳۶]
  59. گفته‌های واپسین وی به اشتباه چنین گزارش شده: «این عبارت برای تیتر روزنامه‌ها چه‌طور است؟ سیب‌زمینی سرخ‌کرده[۴۶] وی پیش از آن نیز اظهار نظر مشابهی به یک گزارش‌گر به نام باب گریگوری کرده بود.[۳۳۷]
  60. همچنین گفته شده: "Mach End', o Herr, mach' Ende mit aller unserer Not."[۳۶۷]

منابع[ویرایش]

  1. Bible, Judges 16:30, Hebrew source
  2. Bible, Judges 16:30, English translation by King James Version
  3. Bible, 1 Samuel 31:4, Hebrew source
  4. Bible, 1 Samuel 31:4, English translation by King James Version
  5. Vajira, Sister; Story, Francis, eds. (1998). "Mahaparinibbana Sutta". Retrieved 28 February 2018.
  6. Barr, Stringfellow (1966). The Mask of Jove: A History of Graeco-Roman Civilization from the Death of Alexander to the Death of Constantine. Lippincott. pp. 6.
  7. "Archimedes the mathematecian Source: www.greeka.com". Greeka. Retrieved 28 February 2018.
  8. Holodny, Elena (15 Feb 2017). "Famous last words of 19 famous people". Business Insider. Retrieved 28 February 2018.
  9. ۹٫۰۰ ۹٫۰۱ ۹٫۰۲ ۹٫۰۳ ۹٫۰۴ ۹٫۰۵ ۹٫۰۶ ۹٫۰۷ ۹٫۰۸ ۹٫۰۹ ۹٫۱۰ ۹٫۱۱ ۹٫۱۲ ۹٫۱۳ ۹٫۱۴ ۹٫۱۵ ۹٫۱۶ ۹٫۱۷ ۹٫۱۸ ۹٫۱۹ ۹٫۲۰ ۹٫۲۱ ۹٫۲۲ ۹٫۲۳ ۹٫۲۴ ۹٫۲۵ ۹٫۲۶ ۹٫۲۷ ۹٫۲۸ ۹٫۲۹ ۹٫۳۰ ۹٫۳۱ ۹٫۳۲ ۹٫۳۳ ۹٫۳۴ ۹٫۳۵ ۹٫۳۶ ۹٫۳۷ ۹٫۳۸ ۹٫۳۹ ۹٫۴۰ ۹٫۴۱ ۹٫۴۲ ۹٫۴۳ ۹٫۴۴ ۹٫۴۵ ۹٫۴۶ ۹٫۴۷ ۹٫۴۸ ۹٫۴۹ ۹٫۵۰ ۹٫۵۱ ۹٫۵۲ ۹٫۵۳ ۹٫۵۴ ۹٫۵۵ ۹٫۵۶ ۹٫۵۷ ۹٫۵۸ ۹٫۵۹ ۹٫۶۰ ۹٫۶۱ ۹٫۶۲ ۹٫۶۳ ۹٫۶۴ ۹٫۶۵ ۹٫۶۶ ۹٫۶۷ Grounds, Eric (2014). The Bedside Book of Final Words. Amberley Publishing. ISBN 978-1-4456-4464-6.
  10. ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ ۱۰٫۲ ۱۰٫۳ "6 Mythical Final Words of Famous People". History Rundown. 29 December 2013. Retrieved 10 February 2018.
  11. ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ ۱۱٫۲ ۱۱٫۳ ۱۱٫۴ ۱۱٫۵ Cain, Áine; Pelisson, Anaele (24 October 2017). "8 'famous last words' that were probably made up". Business Insider. Retrieved 25 October 2019.
  12. سوئتونیوس، Julius 82.2
  13. ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ "Real Last Words and death-bed quotes". Retrieved 10 February 2018.
  14. ۱۴٫۰۰ ۱۴٫۰۱ ۱۴٫۰۲ ۱۴٫۰۳ ۱۴٫۰۴ ۱۴٫۰۵ ۱۴٫۰۶ ۱۴٫۰۷ ۱۴٫۰۸ ۱۴٫۰۹ ۱۴٫۱۰ ۱۴٫۱۱ Holodny, Elena (13 October 2015). "Famous last words of 18 famous people". Retrieved 10 February 2018.
  15. Suetonius, Life of Vespasian, 23:4
  16. McKeown, J. C. (2010). A Cabinet of Roman Curiosities: Strange Tales and Surprising Facts from the World's Greatest Empire. Oxford, England: Oxford University Press. p. 224. ISBN 978-0-19-539375-0.
  17. ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ ۱۷٫۲ (Ward 2004، ص. 20)
  18. Edwards, Mark (2016). Christians, Gnostics and Philosophers in Late Antiquity. Variorum Collected Studies Series. Abingdon-on-Thames: Routledge. p. 267. ISBN 978-1-4094-4822-8.
  19. Haylamaz, Reşit (2013). The Luminous Life of Our Prophet. Tughra Books. p. 355. ISBN 978-1-59784-681-3. Archived from the original on 22 January 2018.
  20. Gülen, Fethullah (2000). Muhammad The Messenger of God. The Light, Inc. p. 24. ISBN 978-1-932099-83-6.
  21. Tafsir Ibn Kathir (Volume 5). DARUSSALAM. 2003. p. 214. ISBN 9789960892764.
  22. "Charlemagne: Famous Last Words". Look and Learn. 16 February 2011. Retrieved 26 February 2018.[پیوند مرده]
  23. ۲۳٫۰۰ ۲۳٫۰۱ ۲۳٫۰۲ ۲۳٫۰۳ ۲۳٫۰۴ ۲۳٫۰۵ ۲۳٫۰۶ ۲۳٫۰۷ ۲۳٫۰۸ ۲۳٫۰۹ ۲۳٫۱۰ ۲۳٫۱۱ ۲۳٫۱۲ ۲۳٫۱۳ ۲۳٫۱۴ ۲۳٫۱۵ ۲۳٫۱۶ ۲۳٫۱۷ ۲۳٫۱۸ ۲۳٫۱۹ ۲۳٫۲۰ ۲۳٫۲۱ "Last Words of Real People: Garfield to Huss". Retrieved 18 November 2019.
  24. ۲۴٫۰ ۲۴٫۱ ۲۴٫۲ ۲۴٫۳ ۲۴٫۴ ۲۴٫۵ ۲۴٫۶ ۲۴٫۷ ۲۴٫۸ "Last Words of Real People: Abelard to Azeglio". Retrieved 4 November 2019.
  25. ۲۵٫۰ ۲۵٫۱ ۲۵٫۲ ۲۵٫۳ ۲۵٫۴ (Ward 2004، ص. 16)
  26. ۲۶٫۰۰ ۲۶٫۰۱ ۲۶٫۰۲ ۲۶٫۰۳ ۲۶٫۰۴ ۲۶٫۰۵ ۲۶٫۰۶ ۲۶٫۰۷ ۲۶٫۰۸ ۲۶٫۰۹ ۲۶٫۱۰ ۲۶٫۱۱ ۲۶٫۱۲ ۲۶٫۱۳ ۲۶٫۱۴ ۲۶٫۱۵ ۲۶٫۱۶ ۲۶٫۱۷ ۲۶٫۱۸ "Last Words of Real People: Bailly to Burbank". Retrieved 5 November 2019.
  27. Lee, Christopher (2012). This Sceptred Isle: The Making of the British. Constable & Robinson. p. 97. ISBN 978-1-84901-939-2.
  28. Sturla Tordsson: HÃ¥kon HÃ¥konssons saga, kap. 241
  29. Down, Jim (9 August 2002). "I did not tell half of what I saw". NEWSFINDER. Archived from the original on 14 February 2018. Retrieved 10 February 2018.
  30. ۳۰٫۰۰ ۳۰٫۰۱ ۳۰٫۰۲ ۳۰٫۰۳ ۳۰٫۰۴ ۳۰٫۰۵ ۳۰٫۰۶ ۳۰٫۰۷ ۳۰٫۰۸ ۳۰٫۰۹ ۳۰٫۱۰ ۳۰٫۱۱ ۳۰٫۱۲ ۳۰٫۱۳ ۳۰٫۱۴ ۳۰٫۱۵ ۳۰٫۱۶ ۳۰٫۱۷ ۳۰٫۱۸ ۳۰٫۱۹ ۳۰٫۲۰ ۳۰٫۲۱ ۳۰٫۲۲ ۳۰٫۲۳ ۳۰٫۲۴ McGuire, Michael S. "Famous Last Words". کالج یونین. Archived from the original on 3 March 2012. Retrieved 3 November 2019. {{cite journal}}: Cite journal requires |journal= (help)
  31. ۳۱٫۰ ۳۱٫۱ ۳۱٫۲ ۳۱٫۳ ۳۱٫۴ ۳۱٫۵ "Last Words of Real People: Washington to Zizka". Retrieved 3 December 2019.
  32. Gibson, Christine (20 May 2017). "Christopher Columbus, Failure". American Heritage. Retrieved 26 February 2018.
  33. MacGuill, Dan (22 November 2017). "Leonardo Da Vinci's Surprising Last Words?". Snopes. Retrieved 9 February 2018.
  34. ۳۴٫۰۰ ۳۴٫۰۱ ۳۴٫۰۲ ۳۴٫۰۳ ۳۴٫۰۴ ۳۴٫۰۵ ۳۴٫۰۶ ۳۴٫۰۷ ۳۴٫۰۸ ۳۴٫۰۹ ۳۴٫۱۰ ۳۴٫۱۱ ۳۴٫۱۲ ۳۴٫۱۳ ۳۴٫۱۴ ۳۴٫۱۵ ۳۴٫۱۶ Brahms, William (2012). Last Words of Notable People: Final Words of More than 3500 Noteworthy People Throughout History. ASIN B009TJOL5S.
  35. ۳۵٫۰۰ ۳۵٫۰۱ ۳۵٫۰۲ ۳۵٫۰۳ ۳۵٫۰۴ ۳۵٫۰۵ ۳۵٫۰۶ ۳۵٫۰۷ ۳۵٫۰۸ ۳۵٫۰۹ ۳۵٫۱۰ ۳۵٫۱۱ ۳۵٫۱۲ "Last Words of Real People: Narvaez to Pompadour". Retrieved 12 November 2019.
  36. ۳۶٫۰۰ ۳۶٫۰۱ ۳۶٫۰۲ ۳۶٫۰۳ ۳۶٫۰۴ ۳۶٫۰۵ ۳۶٫۰۶ ۳۶٫۰۷ ۳۶٫۰۸ ۳۶٫۰۹ ۳۶٫۱۰ ۳۶٫۱۱ ۳۶٫۱۲ ۳۶٫۱۳ ۳۶٫۱۴ ۳۶٫۱۵ ۳۶٫۱۶ ۳۶٫۱۷ ۳۶٫۱۸ "Last Words of Real People: Caesar to Czolgosz". Retrieved 9 November 2019.
  37. Lawson, Steven (18 March 2013). "Martin Luther's Last Words". Ligonier Ministries. Retrieved 9 February 2018.[پیوند مرده]
  38. "Luther's Last Words". B&H Academic. 7 June 2016. Retrieved 9 February 2018.[پیوند مرده]
  39. ۳۹٫۰۰ ۳۹٫۰۱ ۳۹٫۰۲ ۳۹٫۰۳ ۳۹٫۰۴ ۳۹٫۰۵ ۳۹٫۰۶ ۳۹٫۰۷ ۳۹٫۰۸ ۳۹٫۰۹ ۳۹٫۱۰ ۳۹٫۱۱ ۳۹٫۱۲ ۳۹٫۱۳ ۳۹٫۱۴ ۳۹٫۱۵ ۳۹٫۱۶ ۳۹٫۱۷ "Last Words of Real People: Rabelais to Surratt". Retrieved 25 November 2019.
  40. Bisbort, Alan (2001). Famous Last Words: Apt Observations, Pleas, Curses, Benedictions, Sour Notes, Bons Mots, and Insights from People on the Brink of Departure. رونرت پارک، کالیفرنیا: Pomegranate. p. 18. ISBN 0-7649-1738-2.
  41. ۴۱٫۰۰ ۴۱٫۰۱ ۴۱٫۰۲ ۴۱٫۰۳ ۴۱٫۰۴ ۴۱٫۰۵ ۴۱٫۰۶ ۴۱٫۰۷ ۴۱٫۰۸ ۴۱٫۰۹ ۴۱٫۱۰ ۴۱٫۱۱ ۴۱٫۱۲ ۴۱٫۱۳ ۴۱٫۱۴ ۴۱٫۱۵ ۴۱٫۱۶ ۴۱٫۱۷ ۴۱٫۱۸ ۴۱٫۱۹ ۴۱٫۲۰ ۴۱٫۲۱ ۴۱٫۲۲ ۴۱٫۲۳ ۴۱٫۲۴ ۴۱٫۲۵ ۴۱٫۲۶ ۴۱٫۲۷ "Last Words of Real People: D'Annunzo to Frohman". Retrieved 4 November 2019.
  42. ۴۲٫۰۰ ۴۲٫۰۱ ۴۲٫۰۲ ۴۲٫۰۳ ۴۲٫۰۴ ۴۲٫۰۵ ۴۲٫۰۶ ۴۲٫۰۷ ۴۲٫۰۸ ۴۲٫۰۹ ۴۲٫۱۰ ۴۲٫۱۱ ۴۲٫۱۲ ۴۲٫۱۳ ۴۲٫۱۴ ۴۲٫۱۵ ۴۲٫۱۶ ۴۲٫۱۷ ۴۲٫۱۸ Reimann, Matt (26 August 2015). [https:/.bookstellyouwhy.com/a-list-of-authors-famous-last-words "A List of Authors' Famous Last Words"]. Book Tell You Why. Retrieved 10 February 2018. {{cite web}}: Check |url= value (help)
  43. ۴۳٫۰ ۴۳٫۱ ۴۳٫۲ ۴۳٫۳ ۴۳٫۴ "Last Words of Real People: Thurber to Villa". Retrieved 3 December 2019.
  44. Martyrs (1883). Martyrs for the truth: being the last words and dying testimonies of the worthies of Scotland who suffered for the truth since the year 1680, collated, with notes, by a clergyman of the Church of Scotland.
  45. ۴۵٫۰ ۴۵٫۱ ۴۵٫۲ (Ward 2004، ص. 15)
  46. ۴۶٫۰۰ ۴۶٫۰۱ ۴۶٫۰۲ ۴۶٫۰۳ ۴۶٫۰۴ ۴۶٫۰۵ ۴۶٫۰۶ ۴۶٫۰۷ ۴۶٫۰۸ ۴۶٫۰۹ ۴۶٫۱۰ ۴۶٫۱۱ ۴۶٫۱۲ ۴۶٫۱۳ ۴۶٫۱۴ ۴۶٫۱۵ ۴۶٫۱۶ ۴۶٫۱۷ ۴۶٫۱۸ ۴۶٫۱۹ ۴۶٫۲۰ ۴۶٫۲۱ ۴۶٫۲۲ ۴۶٫۲۳ ۴۶٫۲۴ ۴۶٫۲۵ ۴۶٫۲۶ ۴۶٫۲۷ ۴۶٫۲۸ ۴۶٫۲۹ ۴۶٫۳۰ ۴۶٫۳۱ "Last Words of Real People: Ibsen to Murders & Other Sociopaths". Retrieved 25 November 2019.
  47. ۴۷٫۰ ۴۷٫۱ ۴۷٫۲ (Ward 2004، ص. 18)
  48. Parkman, Francis (1885). Montcalm and Wolfe. Vol. II. London: مک‌میلن. p. 297. Retrieved 12 November 2019.
  49. Bulston, Michael E (2007). Teach What You Believe. Paulist Press. p. 105. ISBN 978-0-8091-4481-5.
  50. "Deathbed Remark: زمانی برای تراشیدن دشمنان تازه باقی نیست". Quote Investigator. August 13, 2013. Retrieved 2018-02-10.
  51. ۵۱٫۰ ۵۱٫۱ ۵۱٫۲ Miltimore, Jon (May 11, 2016). "Dying Words From 7 Founding Fathers". Intellectual Takeout. Retrieved 2018-02-10.[پیوند مرده]
  52. ۵۲٫۰ ۵۲٫۱ ۵۲٫۲ ۵۲٫۳ ۵۲٫۴ ۵۲٫۵ ۵۲٫۶ ۵۲٫۷ Cockerton, Paul (11 March 2014). "Steve Irwin, Karl Marx, Bob Marley: The final words of nine famous faces". Retrieved 9 February 2018.
  53. Archibald Philip Primrose Earl of Rosebery (1969). Pitt. AMS Press. p. 258.
  54. ۵۴٫۰ ۵۴٫۱ ۵۴٫۲ ۵۴٫۳ (Ward 2004، ص. 19)
  55. Bisbort, Alan (2001). Famous Last Words: Apt Observations, Pleas, Curses, Benedictions, Sour Notes, Bons Mots, and Insights from People on the Brink of Departure. Pomegranate. p. 24. ISBN 0-7649-1738-2.
  56. Bear, Jr., James A. (1974). "The Last Few Days in the Life of Thomas Jefferson". Magazine of Albemarle County History. Vol. 32. OCLC 808021656.
  57. McCullough, David (2001). John Adams. Simon & Schuster. p. 646. ISBN 978-1-4711-0452-7.
  58. Ellis, Joseph J. (2003). Founding Brothers: The Revolutionary Generation. Knopf Doubleday Publishing Group. p. 248. ISBN 978-1-4000-7768-7. {{cite book}}: Unknown parameter |authormask= ignored (|author-mask= suggested) (help)
  59. ۵۹٫۰۰ ۵۹٫۰۱ ۵۹٫۰۲ ۵۹٫۰۳ ۵۹٫۰۴ ۵۹٫۰۵ ۵۹٫۰۶ ۵۹٫۰۷ ۵۹٫۰۸ ۵۹٫۰۹ ۵۹٫۱۰ ۵۹٫۱۱ ۵۹٫۱۲ ۵۹٫۱۳ ۵۹٫۱۴ ۵۹٫۱۵ ۵۹٫۱۶ ۵۹٫۱۷ ۵۹٫۱۸ ۵۹٫۱۹ ۵۹٫۲۰ ۵۹٫۲۱ ۵۹٫۲۲ ۵۹٫۲۳ ۵۹٫۲۴ ۵۹٫۲۵ ۵۹٫۲۶ ۵۹٫۲۷ ۵۹٫۲۸ ۵۹٫۲۹ Conradt, Stacy (4 July 2013). "The Last Words of 38 Presidents". Mental Floss. Retrieved 2019-10-27.
  60. Thayer (1921) volume 3, p. 307
  61. Johnson, Paul E. (2004). Sam Patch, the Famous Jumper. Hill and Wang. p. 159. ISBN 0-8090-8389-2.
  62. «نسخه آرشیو شده». بایگانی‌شده از اصلی در ۹ اوت ۲۰۲۰. دریافت‌شده در ۱۳ مه ۲۰۲۱.
  63. Magnet, Myron (2013). The Founders at Home: The Building of America, 1735-1817. New York: W. W. Norton & Company. p. 322. ISBN 978-0-393-24188-4.
  64. Piggott, Patrick (1973). The Life and Music of John Field, 1782-1837, Creator of the Nocturne. Berkeley, California: University of California Press. p. 98. ISBN 0-520-02412-5.
  65. Bisbort, Alan (2001). Famous Last Words: Apt Observations, Pleas, Curses, Benedictions, Sour Notes, Bons Mots, and Insights from People on the Brink of Departure. Pomegranate. p. 26. ISBN 0-7649-1738-2.
  66. "William Henry Harrison - Key Events". Charlottesville, Virginia: Miller Center of Public Affairs, University of Virginia. October 7, 2016. Retrieved 2019-10-27.
  67. Méndez Notari, Carlos (2019). "¡Magallanes, Magallanes!, una visión geopolítica" (به اسپانیایی). Academia Nacional de Estudios Políticos y Estratégicos. Archived from the original on 17 November 2019. Retrieved 2019-11-18.
  68. Vail, Cordell (2003-11-23). "Why was Joseph Smith a Mason?". Retrieved 2020-03-09.
  69. ۶۹٫۰ ۶۹٫۱ Meacham, Jon (2008). American Lion: Andrew Jackson in the White House. New York: راندوم هاوس. p. 345. ISBN 978-1-4000-6325-3.
  70. Morgan, Robert (2010). Then Sings My Soul Special Edition. Thomas Nelson. ISBN 978-1-4185-7824-4.
  71. Chapin, Edwin (1848). The Truly Great: A Discourse Appropriate to the Life and Character of John Qunicey Adams.
  72. Gaskell, Mrs. (1900). The Life of Charlotte Brontë. New York: انتشارات هارپر. p. 392.
  73. Barker, Juliet (2012). The Brontës: Wild Genius on the Moors: The Story of a Literary Family. Open Road Media. p. 502. ISBN 978-1-4532-6526-0.
  74. Meyers, Jeffrey (1992). Edgar Allan Poe: His Life and Legacy (Paperback ed.). New York City: Cooper Square Press. p. 255. ISBN 978-0-8154-1038-6.
  75. "John C. Calhoun". Retrieved November 3, 2019.
  76. Portugal, Francisco de Almeida (1937). "34". Memórias do Conde do Lavradio (به پرتغالی). Vol. IV. Lisbon: Imprensa Nacional. p. 324–344.
  77. ۷۷٫۰ ۷۷٫۱ "Ultimas palavras de alguns personagens ilustres" [Last words of some illustrious characters]. A Cidade (به پرتغالی). Lisbon. June 1917. Retrieved 19 May 2019.
  78. "Leschi: Justice in Our Time, Prelude to War, The Murder of A. J. Bolon". Washington State Historical Society. Archived from the original on May 17, 2014. Retrieved 2019-11-01.
  79. Borges, Alexandre (2012). Histórias Secretas de Reis Portugueses (به پرتغالی). ISBN 978-9724621326.
  80. Rennison, Nick (2017). Bohemian London: From Thomas De Quincey to Jeffrey Bernard. Oldcastle Books. p. 22. ISBN 978-1-84344-819-8.
  81. "From Birth to Death: The Life of Elizabeth Barrett Browning". 25 March 2002. Retrieved 10 February 2018.
  82. "The Writer's Almanac from American Public Media". American Public Media. 5 May 2008. Archived from the original on 2017-07-08. Retrieved 2019-10-18.
  83. Bisbort, Alan (2001). Famous Last Words: Apt Observations, Pleas, Curses, Benedictions, Sour Notes, Bons Mots, and Insights from People on the Brink of Departure. Pomegranate. p. 8. ISBN 0-7649-1738-2.
  84. ۸۴٫۰ ۸۴٫۱ McGuire, Hunter (January–December 1886). "Death of Stonewall Jackson". Southern Historical Society Papers. XIV. Retrieved 25 November 2019.{{cite journal}}: نگهداری یادکرد:فرمت پارامتر تاریخ (link)
  85. "Jackson FAQ - Stonewall Jackson House - Virginia Military Institute". Virginia Military Institute. Retrieved 2019-10-26.
  86. Gragg, Rod (2013). The Illustrated Gettysburg Reader: An Eyewitness History of the Civil War's Greatest Battle. واشینگتن، دی.سی.: Regnery History. pp. 74, 77. ISBN 978-1-62157-073-8.
  87. Foote, Shelby (1974). Red River to Appomattox. The Civil War: A Narrative. Vol. 3. New York: Random House. p. 203. ISBN 0-394-74913-8.
  88. Swanson, James (2006). Manhunt: The 12-Day Chase for Lincoln's Killer. HarperCollins. ISBN 978-0-06-051849-3.
  89. Goodrich, Thomas (2006). The Darkest Dawn: Lincoln, Booth, and the Great American Tragedy. Indiana University Press. p. 96. ISBN 978-0-253-21889-6.
  90. "1865 April 29: The National Calamity—Further Details of the Assassination". 29 April 2015. A moment before the attack was made, the President was leaning forward, resting his head on his hand, in his accustomed careless way, his eyes bent upon the stage, and enjoying a hearty laugh. {{cite web}}: Check |url= value (help)[پیوند مرده]
  91. "Beatrice resident saw Lincoln shot". I noticed that Mr. Lincoln was laughing at something in the play. Just then I noticed the curtain in the rear of Mr. Lincoln’s box pulled apart and I looked squarely at the man as he came in. At first I thought he was one of the theater attendants bringing in a glass of water and decanter, for something shone in each of his hands. Just then a shot rang out.
  92. "HOY / 'Leyendas' del 1 de marzo: "El muero con mi patria es un invento bandeirante"". www.hoy.com.py (به اسپانیایی). Retrieved 2020-01-26.
  93. ۹۳٫۰ ۹۳٫۱ Jones, J. William (1875). Personal Reminiscences, Anecdotes, and Letters of Gen. Robert E. Lee. نیویورک: D. Appleton and Company. p. 451.
  94. ۹۴٫۰ ۹۴٫۱ Bisbort, Alan (2001). Famous Last Words: Apt Observations, Pleas, Curses, Benedictions, Sour Notes, Bons Mots, and Insights from People on the Brink of Departure. Pomegranate. p. 21. ISBN 0-7649-1738-2.
  95. Southerland, Andrew (April 8, 2014). "Robert E. Lee's Last Stand: His Dying Words and the Stroke That Killed Him. (P1.294)". Neurology (به انگلیسی). 82 (10 Supplement): P1.294. ISSN 0028-3878. Archived from the original on 18 September 2020. Retrieved 2 June 2020.
  96. Domingo, Alfonso (9 October 2014). "Billy El Niño y la influencia Hispana en el lejano oeste". Cadena SER (به اسپانیایی). Retrieved 25 January 2019.
  97. Sola, Miguel (29 October 2017). "Las frases más memorables que se dijeron justo antes de morir". El Confidencial (به اسپانیایی). Titania Compañía Editorial, S.L. Retrieved 25 January 2019.
  98. Cervera, César (11 October 2016). "La controvertida muerte de Billy "el Niño", el pistolero "hispano" de los 21 asesinatos". ABC (به اسپانیایی). Vocento. Retrieved 25 January 2019.
  99. Rosen, Fred (2016). Murdering the President: Alexander Graham Bell and the Race to Save James Garfield. لینکلن، نبراسکا: Potomac Books. p. 158. ISBN 978-1-61234-863-6.
  100. Rowland, Tim (2016). Strange and Obscure Stories of New York City: Little-Known Tales About Gotham's People and Places. Skyhorse Publishing. p. 13. ISBN 978-1-5107-0013-0.
  101. Le Petit Journal (21 mai 1885), Gallica-BnF, http://gallica.bnf.fr/ark:/12148/bpt6k608676z.item
  102. Gos, Charles (1948). "The Brightness That Will Never Fade". Alpine Tragedy. Translated by Barnes, Malcolm. New York: چارلز اسکریبنرز سانز. p. 156.
  103. Bisbort, Alan (2001). Famous Last Words: Apt Observations, Pleas, Curses, Benedictions, Sour Notes, Bons Mots, and Insights from People on the Brink of Departure. Pomegranate. p. 7. ISBN 0-7649-1738-2.
  104. Tanner, Karen Holliday; Brewer, Clifton (1 November 2001). "Doc Holliday's Last Days". True West Magazine. Archived from the original on 22 August 2017. Retrieved 22 December 2018.
  105. "Doc Holliday dies of tuberculosis". هیستوری (شبکه تلویزیونی). شبکه‌های تلویزیونی A&E. November 16, 2009. Retrieved December 13, 2018.
  106. Bisbort, Alan (2001). Famous Last Words: Apt Observations, Pleas, Curses, Benedictions, Sour Notes, Bons Mots, and Insights from People on the Brink of Departure. Pomegranate. p. 11. ISBN 0-7649-1738-2.
  107. Balfour, Graham (1916). The Life of Robert Louis Stevenson. New York: Charles Scribner's Sons. pp. 330–331.
  108. Bisbort, Alan (2001). Famous Last Words: Apt Observations, Pleas, Curses, Benedictions, Sour Notes, Bons Mots, and Insights from People on the Brink of Departure. Pomegranate. p. 27. ISBN 0-7649-1738-2.
  109. Edwards, William Hanford (1916). Football Days: Memories of the Game and of the Men Behind the Ball. New York: Moffat, Yard and Company. p. 244.
  110. Brown, Fred Radford (1909). History of the Ninth U.S. Infantry, 1799-1909 (به انگلیسی). R. R. Donnelley & Sons Company. p. 460. Retrieved 12 April 2018.
  111. Rickett, Oscar (2 Aug 2015). "Famous last words? Say them now, before it's too late". The Guardian. Retrieved 9 February 2018.
  112. Miller, Oliver (23 May 2012). "Famous Last Words". Thought Catalog. Retrieved 2018-02-09.
  113. Roumieu, Graham (April 2016). "What Are the Best Last Words Ever?". The Atlantic. Retrieved 24 November 2019.
  114. Grounds, Eric, ed. (2016). The Bedside Book of Final Words. Amberley Publishing. ISBN 978-1-4456-5531-4.
  115. ۱۱۵٫۰ ۱۱۵٫۱ ۱۱۵٫۲ ۱۱۵٫۳ ۱۱۵٫۴ (Ward 2004، ص. 17)
  116. ۱۱۶٫۰ ۱۱۶٫۱ Samuels, Charles E. (1966). Thomas Bailey Aldrich. Twayne Publishers.
  117. Brodsky, Alyn (2000). Grover Cleveland: A Study in Character. St. Martin's Press. p. 448. ISBN 0-312-26883-1.
  118. "From the archive, 22 April 1910: Mark Twain's last words". The Guardian. 22 April 1910. Retrieved 10 February 2018.
  119. Bisbort, Alan (2001). Famous Last Words: Apt Observations, Pleas, Curses, Benedictions, Sour Notes, Bons Mots, and Insights from People on the Brink of Departure. Pomegranate. p. 22. ISBN 0-7649-1738-2.
  120. Araújo, Paulo (2017). Miguel Bombarda: Médico e Político [Miguel Bombarda: Physician and Politician] (به پرتغالی) (1st ed.). Caleidoscópio. p. 17. ISBN 978-989-8010-73-5.
  121. Bisbort, Alan (2001). Famous Last Words: Apt Observations, Pleas, Curses, Benedictions, Sour Notes, Bons Mots, and Insights from People on the Brink of Departure. Pomegranate. p. 10. ISBN 0-7649-1738-2.
  122. Ford, Tom (8 June 2011). "G&S: the Lennon/McCartney of the 19th century". Limelight. Archived from the original on 15 February 2013. Retrieved 2 November 2019.
  123. Simpson-Housley, Paul (2002). Antarctica: Exploration, Perception and Metaphor. London: روتلج. p. 36. ISBN 978-1-134-89121-4.
  124. "Day 9 - Testimony of Edward Brown (First Class Steward, SS Titanic)". British Wreck Commissioner's Inquiry. 16 May 1912. Retrieved 6 June 2015.
  125. ۱۲۵٫۰ ۱۲۵٫۱ Maltin, Tim; Aston, Eloise (2012-03-25). 101 Things You Thought You Knew about the Titanic - But Didn't!. p. 96. ISBN 978-1-4566-0804-0.
  126. Remak, Joachim (1959). Sarajevo: The Story of a Political Murder. Criterion. pp. 137–142. ASIN B001L4NB5U.
  127. Albertini 1953, pp. 37–38.
  128. ۱۲۸٫۰ ۱۲۸٫۱ "Elbert Hubbard Papers Manuscript Group 17" (PDF). Indiana University of Pennsylvania. 5 November 2014. Retrieved 2 November 2019.
  129. Clark, Neil (18 November 2006). "The short story king with a sting". The Daily Telegraph. Retrieved 17 November 2019.
  130. Gaston, Bruce (15 November 2016). "R.I.P. Lance Serjeant H.H. Munro". The Square Egg Archives - The Annotated Saki. Retrieved 17 November 2019.
  131. "Theodore Roosevelt Dies Suddenly at Oyster Bay Home; Nation Shocked, Pays Tribute to Former President; Our Flag on All Seas and in All Lands at Half Mast". The New York Times. 6 January 1919. p. 1. Retrieved 27 October 2019.
  132. Lucia, Sister (2007). Memória da Irmã Lúcia [Memories of Sister Lúcia] (به پرتغالی). Vol. I (13th ed.). Fátima: Secretariado dos Pastorinhos. ISBN 978-972-8524-18-0. Retrieved 19 May 2019.
  133. Elms, Alan C. (1994). Uncovering Lives: The Uneasy Alliance of Biography and Psychology. New York City, Oxford: Oxford University Press. p. 154. ISBN 978-0-19-535433-1.
  134. According to Aviel Roshwald, the authenticity of Trumpeldor's final utterance is well-attested and not questioned by historians despite a widespread belief that they are apocryphal. Roshwald, Aviel (2006). The Endurance of Nationalism; Ancient Roots and Modern Dilemmas. Cambridge University Press. p. 148.
  135. "THE MAYS/CHAPMAN INCIDENT: The Incident". Retrieved October 26, 2019.
  136. Caple, Jim (21 May 2001). "Classic Box Score: August 16, 1920". ESPN Internet Ventures. Retrieved 26 October 2019.
  137. "Dr. Bell, Inventor of Telephone, Dies" (PDF). The New York Times. 3 August 1922. Retrieved 3 March 2009.
  138. Bruce 1990, p. 491.
  139. "Franz Kafka's Last Words". LoveToKnow, Corp. Retrieved 24 November 2019.
  140. Murray, Robert K.; Brucker, Roger W. (1979). Trapped!. New York: G. P. Putnam's Sons. p. 127. ISBN 0-399-12373-3.
  141. ۱۴۱٫۰ ۱۴۱٫۱ Baxter, John (2015). French Riviera and its Artists: Art, Literature, Love and Life on the Côte d'Azur. New York: Museyon. pp. 112–113. ISBN 978-1-938450-79-2.
  142. Ryan, Craig (2003). The Pre-Astronauts: Manned Ballooning on the Threshold of Space. Annapolis, Maryland: Naval Institute Press. pp. 5–8. ISBN 1-55750-732-5.
  143. Koehler, John O. (1999). Stasi: The Untold Story of the East German Secret Police. بولدر، کلرادو: Westview Press. p. 48. ISBN 978-0-7867-2441-3.
  144. "The Very Concise Suicide Note by Kodak Founder George Eastman: "My Work is Done. Why Wait?" (1932)". Open Culture. 19 August 2013. Retrieved 4 November 2019.
  145. Gwynn-Jones, Terry (January 2000). "Bill Lancaster: Lost in the Sahara After Attempting to Break the England-Cape Town Flight Speed Record". Aviation History. Retrieved 18 May 2020.
  146. Gaudet, Marcia (2008). "The Kingfish as Trickster Hero". In Lowe, John (ed.). Louisiana Culture from the Colonial Era to Katrina. بتن‌روژ، لوئیزیانا: Louisiana State University Press. p. 239. ISBN 978-0-8071-3337-8.
  147. Leite Ferreira, Marta (19 April 2016). "As últimas palavras de 31 ícones da História do mundo". Observador (به پرتغالی). Retrieved 8 March 2019.
  148. Watson, Francis (1986). "The Death of George V". History Today. 36: 21–30. PMID 11645856.
  149. Graves, Richard Perceval (2014). A. E. Housman: The Scholar-Poet. Faber Finds. p. 316. ISBN 978-0-571-30947-4.
  150. Burke, Rusty. "A Short Biography of Robert E. Howard". Archived from the original on 29 September 2011. Retrieved 2 November 2019.
  151. Gilbert, Dave (3 September 2001). "Eiger's grim reputation". بی‌بی‌سی نیوز. Retrieved 28 October 2019.
  152. "Earhart Navigation FAQ". tighar.org. Retrieved 10 July 2010.[پیوند مرده]
  153. ۱۵۳٫۰ ۱۵۳٫۱ Glancey, Jonathan (1 September 2002). "The master race". گاردین. Retrieved 9 May 2020.
  154. Australian Associated Press (23 August 1940). "Wounds Fatal". دی ایج. Archived from the original on 2 September 2007. Retrieved 3 December 2019.
  155. Bisbort, Alan (2001). Famous Last Words: Apt Observations, Pleas, Curses, Benedictions, Sour Notes, Bons Mots, and Insights from People on the Brink of Departure. Pomegranate. p. 12. ISBN 0-7649-1738-2.
  156. Gilbert, Ed (2012). US Marine Corps Raider 1942–43. Osprey Publishing. p. 17. ISBN 978-1-78096-678-6.
  157. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام gary وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  158. Meyers, Donald (9 April 2017). "It Happened Here: South Cle Elum Man Became First Coast Guardsman to Win Medal of Honor". Yakima Herald. ISSN 2158-4745. Archived from the original on 18 February 2019. Retrieved 16 February 2019.
  159. ۱۵۹٫۰ ۱۵۹٫۱ Boehme 1992, p. 63.
  160. ۱۶۰٫۰ ۱۶۰٫۱ Ferrell, Robert H. (1998). The Dying President: Franklin D. Roosevelt 1944—1945. University of Missouri Press. pp. 118, 167n45. ISBN 0-8262-1171-2.
  161. "President Franklin D. Roosevelt dies at 63 in 1945". New York Daily News (به انگلیسی). 13 April 1945. Retrieved 29 December 2017.
  162. Shershun, Carroll S. (April 1962). "The Man and the Rock". The Airman. VI (4): 10. Retrieved 16 November 2019.
  163. Neville, Peter (2004). Mussolini. p. 195.
  164. Hitler, Adolf. "My Political Testament". Wikisource. Retrieved 9 February 2018.
  165. Frischauer, Willi (1953). Himmler, the Evil Genius of the Third Reich. p. 257.
  166. McDonell, Michael (June 1973). "Lost Patrol" (PDF). Naval Aviation News: 8–16. Archived from the original (PDF) on 2 November 2004. Retrieved 1 November 2019.
  167. Bisbort, Alan (2001). Famous Last Words: Apt Observations, Pleas, Curses, Benedictions, Sour Notes, Bons Mots, and Insights from People on the Brink of Departure. Pomegranate. p. 2. ISBN 0-7649-1738-2.
  168. Andrus, Burton C. (1969). I Was the Nuremberg Jailor. New York: Coward-McCann. p. 195.
  169. Wistrich, Robert (1995). Who's Who In Nazi Germany. New York: Routledge.
  170. Conot, Robert E. (2000). Justice at Nuremberg. New York: Carroll & Graf Publishers.
  171. "Más últimas palabras de famosos escritores" (به اسپانیایی). 20 January 2013.[پیوند مرده]
  172. ۱۷۲٫۰ ۱۷۲٫۱ Booth, B J. "1948, The Death of Thomas Mantell". UFO Casebook. Retrieved 9 May 2020.
  173. "Hey Ram were Gandhi's last words, says grandson". The Times of India. 1 February 2006. Retrieved 9 February 2018.
  174. Brennan, George (1 November 2009). "Mystery of ace pilot's crash unraveled". Cape Cod Times. Archived from the original on 6 March 2012. Retrieved 15 May 2020.
  175. "Death of Stalin". History in an Hour. 5 March 2011. Archived from the original on 24 February 2018. Retrieved 24 February 2018.
  176. "Death of Stalin". History in an Hour. 5 March 2011. Archived from the original on 24 February 2018. Retrieved 24 February 2018.
  177. Bisbort, Alan (2001). Famous Last Words: Apt Observations, Pleas, Curses, Benedictions, Sour Notes, Bons Mots, and Insights from People on the Brink of Departure. Pomegranate. p. 15. ISBN 0-7649-1738-2.
  178. Cohen, J.R.; Graver, L.M. (November 1995). "The ruptured abdominal aortic aneurysm of Albert Einstein". Surgery, Gynecology & Obstetrics. 170 (5): 455–8. PMID 2183375.
  179. Highfield, Roger; Carter, Paul (1994). The Private Lives of Albert Einstein. Macmillan. p. 263. ISBN 978-0-312-30227-6.
  180. Tremblay, Eliana (17 May 2016). "Famous Celebrities And Their Shocking Last Words". BuzzFuse.net. Retrieved 24 November 2019.
  181. Hatfield, Mark O. (1997). "Alben W. Barkley (1949–1953)" (PDF). Vice Presidents of the United States, 1789–1993. Washington, D.C.: United States Government Publishing Office. p. 6. Retrieved 27 October 2019.
  182. Merlin, Peter W. (5 October 2011). "Starbuster: 55 years ago Capt. Mel Apt conquered Mach 3, lost life on fated flight". Archived from the original on 4 March 2016. Retrieved 28 October 2019.
  183. "ACCIDENT INVESTIGATION REPORT". Retrieved 16 May 2020.
  184. Bisbort, Alan (2001). Famous Last Words: Apt Observations, Pleas, Curses, Benedictions, Sour Notes, Bons Mots, and Insights from People on the Brink of Departure. Pomegranate. p. 14. ISBN 0-7649-1738-2.
  185. "Death Takes Lou Costello: Comedian Was 52". The Milwaukee Journal. 4 March 1959. p. 27. Retrieved 4 November 2019.[پیوند مرده]
  186. "Lou Costello Dies: Heart Attack Fatal to Famed Comedian at 52 in Hospital". لس آنجلس تایمز. 4 March 1959. p. 1. Retrieved 4 November 2019.[پیوند مرده]
  187. O'Neill, Tony (10 December 2007). "Boris Vian: still spitting from beyond the grave". The Guardian. Retrieved 8 December 2019.
  188. Gilgenkrantz, Jean-Marie (2016). "Boris Vian: Ses rendez-vous manqués avec la cardiologie (Boris Vian and his failed meetings with cardiology)" (PDF). Histoire des sciences médicales (به فرانسوی). L (2): 168. Retrieved 8 December 2019.
  189. "The Man: A Glimpse Behind the Clown Mask". Archived from the original on 21 August 2007. Retrieved 9 December 2019.
  190. Phillips-Matz, Mary Jane (2000). Leonard Warren, American Baritone. Portland, Oregon: Amadeus Press. pp. 275–276. ISBN 1-57467-053-0.
  191. Maraniss, David (2008). Rome 1960: The Olympics That Changed the World. New York: Simon & Schuster. p. 112. ISBN 978-1-4165-3407-5.
  192. Yergin, Daniel (2008). The Prize: The Epic Quest for Oil, Money & Power. New York: Free Press. p. 458. ISBN 978-1-4711-0475-6.
  193. Burgess, Colin; Doolan, Kate (2016). Fallen Astronauts: Heroes Who Died Reaching for the Moon. Outward Odyssey: A People's History of Spaceflight. With Bert Vis. لینکلن، نبراسکا and لندن: University of Nebraska Press. p. 234. ISBN 978-0-8032-8509-5.
  194. Wambaugh, Joseph (2007). The Onion Field. New York: Bantam Dell. p. 181. ISBN 978-0-385-34159-2.
  195. Bisbort, Alan (2001). Famous Last Words: Apt Observations, Pleas, Curses, Benedictions, Sour Notes, Bons Mots, and Insights from People on the Brink of Departure. Pomegranate. p. 17. ISBN 0-7649-1738-2.
  196. Langley, William (13 October 2013). "Edith Piaf: Mistress of heartbreak and pain who had a few regrets after all". The Telegraph. Retrieved 18 October 2019.
  197. "Testimony of Mrs. John Bowden Connally, Jr". Warren Commission Hearings. Assassination Archives and Research Center. pp. 146–149. Retrieved 26 November 2012.
  198. "Testimony of Gov. John Bowden Connally, Jr". Warren Commission Hearings. Assassination Archives and Research Center. pp. 129–146. Retrieved 26 November 2012.
  199. "Testimony of Mrs. John F. Kennedy". Warren Commission. p. 179. Archived from the original on 19 December 2013. Retrieved 20 December 2013.
  200. Myers, Dale K. (2013). With Malice: Lee Harvey Oswald and the Murder of Officer J. D. Tippit. Open Road Media. p. 92. ISBN 978-1-4804-5502-3.
  201. Bisbort, Alan (2001). Famous Last Words: Apt Observations, Pleas, Curses, Benedictions, Sour Notes, Bons Mots, and Insights from People on the Brink of Departure. Pomegranate. p. 4. ISBN 0-7649-1738-2.
  202. Via, Roland (23 January 2016). "Fireball Roberts Home Page". FireballRoberts.com. Archived from the original on 29 April 2012. Retrieved 17 November 2019.
  203. Cloud, Wallace (August 1965). "Vertical-Takeoff Planes: How Soon Will You Fly in One?". Popular Science. 187 (2): 44.
  204. Ward, Laura (2004). Famous Last Words: The Ultimate Collection of Finales and Farewells. Chrysalis Books. p. 14. ISBN 1-85648-708-3.{{cite book}}: نگهداری CS1: پیش‌فرض تکرار ref (link)
  205. "skug | MUSIKKULTUR | In gag we trust". skug (به آلمانی). 2019-07-31. Retrieved 2020-05-27.
  206. (Burgess 2016، ص. 91)
  207. Korkis, Jim (7 September 2011). "Walt's Last Words: NOT Kurt Russell". MousePlanet. Retrieved 9 February 2018.
  208. Carter, Maria (2 June 2017). "Were Walt Disney's Last Words Really 'Kurt Russell'?". Country Living. Retrieved 9 February 2018.
  209. BBC News (10 December 2002). "Last words from Bluebird preserved". Retrieved 15 October 2019.
  210. NASA (January 27, 1967). Apollo One Recording.ogg. Retrieved 15 October 2019.
  211. Houston, Rick; Heflin, Milt (2015). Go, Flight!: The Unsung Heroes of Mission Control, 1965–1992. Outward Odyssey: A People's History of Spaceflight. لینکلن، نبراسکا، لندن: University of Nebraska Press. p. 68. ISBN 978-0-8032-8494-4.
  212. ۲۱۲٫۰ ۲۱۲٫۱ Rosen, Daniel M. (2008). Dope: A History of Performance Enhancement in Sports from the Nineteenth Century to Today. وستپورت، کنتیکت: گروه انتشاراتی گرینوود. p. 33. ISBN 978-0-313-34520-3.
  213. Shayler, David J. (2000). Disasters and Accidents in Manned Spaceflight. Springer-Praxis Books in Astronomy and Space Sciences. Chichester: Springer Science+Business Media. p. 83. ISBN 1-85233-225-5.
  214. (Burgess 2016، ص. 340)
  215. "The Death of Che Guevara: Declassified". National Security Archive. Retrieved 24 January 2016.
  216. "Radio Transcript". Check Six. 10 July 2012. Retrieved 18 October 2019.
  217. Evans, Michelle (2013). The X-15 Rocket Plane: Flying the First Wings Into Space. Outward Odyssey: A People's History of Spaceflight. Lincoln, London: University of Nebraska Press. p. 384. ISBN 978-0-8032-2840-5.
  218. Griffiths, Tom (7 December 2017). "How Harold Holt was lost". Inside Story. ISSN 1837-0497. Retrieved 16 November 2019.
  219. Starkman, Randy (28 May 2011). "Star investigation: What really killed NHL's Bill Masterton". تورنتو استار. Retrieved 26 October 2019.
  220. (Lobenthal 2004, p. 533)
  221. Branch 2007, p. 766.
  222. Heymann, C. David (1998). RFK: a candid biography of Robert F. Kennedy. New York: Dutton. p. 500.
  223. (Clarke 2008، ص. 275)
  224. (Witcover 1969، ص. 273)
  225. "World Leaders to Gather in Paris to Honour General de Gaulle". The Times. 11 November 1970.
  226. "George Sanders dead". The Canberra Times. Vol. 46, no. 13, 109. Australian Capital Territory, Australia. 27 April 1972. p. 5. Retrieved 25 November 2019 – via National Library of Australia.
  227. Tolkien, J. R. R. (2014). Carpenter, Humphrey (ed.). The Letters of J. R. R. Tolkien. هاوتن مفلین هارکورت. p. 673. ISBN 978-0-544-36379-3.
  228. Dietz, Jon (16 July 1974). "On-Air Shot Kills TV Personality". Sarasota Herald-Tribune. p. 1. Retrieved 23 October 2019.
  229. Eck, Kevin (10 February 2017). "Long Lost Video of Florida Anchor's On-Air Suicide Posted to YouTube". Retrieved 23 October 2019.
  230. Bisbort, Alan (2001). Famous Last Words: Apt Observations, Pleas, Curses, Benedictions, Sour Notes, Bons Mots, and Insights from People on the Brink of Departure. Pomegranate. p. 20. ISBN 0-7649-1738-2.
  231. "We Are Holding Our Own". Great Lakes Gazette. 7 November 2018. Retrieved 28 October 2019.
  232. Ley, Sean. "Edmund Fitzgerald History, The Fateful Journey". Great Lakes Shipwreck Museum. Retrieved 28 October 2019.
  233. Jinrong, Guo (5 January 2013). "揭秘:毛泽东去世前留下的最后一句话是什么?". Phoenix Television (به چینی). Retrieved 1 May 2019.
  234. "The Francis Gary Powers Helo Crash". Check Six. 22 November 2016. Retrieved 8 December 2019.
  235. ۲۳۵٫۰ ۲۳۵٫۱ ۲۳۵٫۲ Higgins, Chris (7 February 2013). "The surprising last words of 11 entertainers". ویک (مجله). Retrieved 9 February 2018.
  236. Corliss, Richard (17 May 2001). "The Book on Bing Crosby". Time.
  237. Sheridan, Peter (6 May 2016). "Nathaniel Crosby: My dad Bing Crosby was no monster". دیلی اکسپرس. Express Newspapers. Retrieved 5 February 2019.
  238. "Alive Again". Archived from the original on 28 March 2019. Retrieved 2 December 2019.
  239. United Press International (26 October 1978). "Search for pilot who saw UFO, then disappeared discontinued". Lodi News-Sentinel. p. 17. Retrieved 30 October 2019.
  240. Smart, Michael (2011). Into the Lion's Mouth: The Story of the Wildrake Diving Accident. مدفود، اورگن: Lion's Mouth Publishing. pp. 348–355. ISBN 978-0-615-52838-0.
  241. "Family Unhappy With Film Portrayal Of Son". Daytona Beach Morning Journal. Associated Press. 1 December 1980. Retrieved 3 November 2019.
  242. "The John Lennon Assassination". American Justice. 1997. A&E Networks.
  243. "Lennon shot on way to see son". Toronto Star. Toronto. 10 June 2007. Retrieved 20 December 2007.
  244. "The last words of John Lennon". The Phrase Finder. Retrieved 9 February 2018.
  245. ۲۴۵٫۰ ۲۴۵٫۱ Olig, Nick (18 December 2017). "Remembering the life and comedy of Chris Farley, 20 years after his death". Milwaukee Record. Retrieved 24 November 2019.
  246. Japan Airlines Flight 123 Accident (12 Aug 1985) - Cockpit Voice Recorder [English Subbed] (به انگلیسی), retrieved 2020-02-10
  247. National Transportation Safety Board (15 October 2008). "National Transportation Safety Board Aviation Accident Final Report". Retrieved 17 November 2019.
  248. Boffey, Philip M. (29 July 1986). "CHALLENGER CREW KNEW OF PROBLEM, DATA NOW SUGGEST". نیویورک تایمز. Retrieved 10 May 2020.
  249. "PA. Treasurer Kills Self at News Conference". Associated Press. January 23, 1987.
  250. Takayuki Matsutani (date unknown). Viz Media's English language release of the Hi no Tori manga. In an afterword written by Takayuki Matsutani, president of Mushi Productions.
  251. Buchignani, Walter (8 December 1989). "Amid the tragedy, miracles of survival". The Gazette. Montreal. p. A3.
  252. Brigham, Joel (5 March 2018). "NBA AM: Remembering Hank Gathers". Insiders Sports. Retrieved 23 November 2019.
  253. Felsenfeld, Daniel (15 October 2008). "Leonard Bernstein's Mass, or How I Beat Back the Beast: A Personal Essay". New Music USA. Retrieved 27 October 2019.
  254. "Big Sometimes Friendly Giant". New York Books. 5 September 2010.
  255. DelhiMay 21, Prabhash K. Dutta New; May 21, 2017UPDATED; Ist, 2018 16:32. "Remembering Rajiv Gandhi: What exactly happened on that fateful night of May 21 in Madras and New Delhi". India Today (به انگلیسی). Retrieved 31 October 2019.{{cite web}}: CS1 maint: numeric names: فهرست نویسندگان (link)
  256. https://au.news.yahoo.com/rahni-sadler-reports-freddie-mercurys-last-words-24244400.html
  257. "The Strange Death of Sam Kinison". Paul Luvera Journal. Retrieved 31 December 2017.[پیوند مرده]
  258. Krakauer, Jon (2015). Into the Wild. New York: وینتیج بوکز. p. 239. ISBN 978-0-307-47686-9.
  259. Berra, Paul (2016). Grave Tidings: An Anthology of Famous Last Words. Biteback Publishing. p. 99. ISBN 978-1-78590-144-7.
  260. "Last Gasp Nabs Killer". The Sydney Morning Herald. 15 October 1995. Retrieved 2 September 2019.
  261. Fiedler, Johanna (2003). Molto Agitato: The Mayhem Behind the Music at the Metropolitan Opera. New York: Anchor Books. p. 331. ISBN 978-1-4000-3231-0.
  262. Krakauer, Jon (2009). Into Thin Air: A Personal Account of the Mount Everest Disaster. New York: Anchor Books. p. 299. ISBN 978-0-307-47525-1.
  263. Bisbort, Alan (2001). Famous Last Words: Apt Observations, Pleas, Curses, Benedictions, Sour Notes, Bons Mots, and Insights from People on the Brink of Departure. Pomegranate. p. 16. ISBN 0-7649-1738-2.
  264. Beaumont, Mark (6 September 2016). "The Scariest Stalkers in Pop History". NME. Retrieved 24 October 2019.[پیوند مرده]
  265. Maloney, Devon (25 May 2014). "Tupac's Last Words: 'F**k You,' Says First Responder Cop (Report)". بیلبورد (مجله). Retrieved 30 March 2019.
  266. Smith, Lydia (31 August 2017). "Princess Diana's last words revealed by fireman who treated her after the Paris crash". Independent. Retrieved 9 February 2018.
  267. Tejada, Chloe (1 September 2017). "Princess Diana's Final Words Have Been Revealed, And They're Heartbreaking". HuffPost. Retrieved 9 February 2018.
  268. Curtius, Mary; Sahagun, Louis (14 October 1997). "Musician John Denver Dies in Experimental Plane Crash". The Tech. Vol. 117, no. 50. Archived from the original on 16 November 2019. Retrieved 16 November 2019.
  269. ۲۶۹٫۰ ۲۶۹٫۱ O'Keeffe, Michael (11 August 2000). "JOE D'S BROTHER TAKES SWING". New York Daily News. Archived from the original on 15 February 2020. Retrieved 19 November 2019.
  270. Anderson, Ken (11 December 2001). "Inside Pulse Video Review: Over The Edge '99". Inside Pulse. Retrieved 18 November 2019.
  271. ۲۷۱٫۰ ۲۷۱٫۱ Cain, Holly (10 February 2011). "Ten Years After: Sharing Final Moments and a Driver's Seat with Dale Earnhardt". ای‌اوال. Archived from the original on 15 May 2013. Retrieved 17 November 2019.
  272. McKinnon, Jim (September 16, 2001). "The phone line from Flight 93 was still open when a GTE operator heard Todd Beamer say: 'Are you guys ready? Let's roll'". Pittsburgh Post-Gazette. Archived from the original on 25 December 2018. Retrieved 2 June 2020.
  273. Butler, Jonathan deBurca (23 October 2017). "Remembering Richard Harris - Bull, bard and boozing silverscreen superstar". Irish Independent. Retrieved 24 November 2019.
  274. "Famous last word". The Guardian. 13 May 2003.
  275. "Dying rock stars' famous last words". The Guardian.
  276. Jones, Lola (16 November 2008). "The Legend's last jump on the last day - whatever happens happens". XtremeSport. Retrieved 25 October 2019.
  277. Higgins, Matt (2014). Bird Dream: Adventures at the Extremes of Human Flight. New York: Penguin Group. p. 120. ISBN 978-1-59420-465-4.
  278. Pugmire, Lance (23 December 2003). "Suicide Victim Had 2 Strikes". Los Angeles Times. Retrieved 29 October 2019.
  279. Krakauer, Jon (2009). Where Men Win Glory: The Odyssey of Pat Tillman. Doubleday. p. 406. ISBN 978-0-385-52840-5.
  280. Bodenner, Chris (18 August 2010). "I'm Pat Fucking Tillman". The Atlantic. Retrieved 26 October 2019.
  281. Singal, Jesse; Lim, Christine; Stephey, M.J. (19 March 2010). "May 2004 Nick Berg's Execution - Seven Years in Iraq: An Iraq War Timeline". Time (magazine). Retrieved 16 November 2019.
  282. Finch, Phillip (2008). 978-0-312-38394-7 Diving into Darkness: A True Story of Death and Survival. St. Martin's Press. p. 978-0-312-38394-7/page/190 190. ISBN 978-0-312-38394-7. {{cite book}}: Check |url= value (help)
  283. https://www.nytimes.com/2005/09/18/international/europe/vatican-details-final-days-of-pope-john-paul-ii.html
  284. Williams, Gary (2010). SEAL of Honor: Operation Red Wings and the Life of Lt. Michael P. Murphy (USN). Annapolis, Maryland: Naval Institute Press. p. 144. ISBN 978-1-59114-957-6.
  285. Selby, Jenn (10 March 2014). "Steve Irwin's final words: Cameraman present at death opens up about deadly stingray attack for the first time". The Independent. Archived from the original on 10 March 2014. Retrieved 19 October 2019.
  286. Bond, Nick (10 March 2014). "Cameraman Justin Lyons reveals Steve Irwin's final words: 'I'm dying'". The Advertiser. Retrieved 19 October 2019.
  287. Langmaid, Aaron (23 August 2016). "Brock's last words". Herald Sun. Retrieved 16 November 2019.
  288. "A 10 años de su muerte: esta fue la última palabra que dijo Augusto Pinochet". El Dínamo (به اسپانیایی). 9 December 2016. Retrieved 24 November 2019.
  289. "La última palabra que pronunció Pinochet antes de morir". The Clinic (به اسپانیایی). 9 December 2016. Retrieved 24 November 2019.
  290. Mitovich, Matt (26 December 2006). "James Brown's Last Words: "I'm Going Away Tonight"". TV Guide. Retrieved 24 November 2019.
  291. "Michael Jackson's last words were for 'milk'". The Telegraph. 9 November 2011. Retrieved 9 February 2018.
  292. "Michael Jackson's Final Words: "Let Me Have Some Milk"". MTV. 9 November 2011. Retrieved 9 February 2018.
  293. Pearson, Jake; Einhorn, Erin (26 September 2009). "Rep. Carolyn Maloney's husband dies mountain climbing in Tibet: aide". New York Daily News. Retrieved 28 October 2019.
  294. "Pilot's communication with tower before crash into office building". فوریه 20, 2010. Archived from the original on February 25, 2010. Retrieved November 13, 2019.
  295. Schillaci, Sophie (29 June 2011). "Ryan Dunn 'Flipped' Bam Margera 8 Times in a Previous Car Wreck". هالیوود ریپورتر. Retrieved 16 November 2019.
  296. Simpson, Mona (30 October 2011). "A Sister's Eulogy for Steve Jobs". The New York Times. Retrieved 30 October 2011.
  297. Burgess, Michael (23 October 2011). "Motorsport: Tragedy at Vegas". The New Zealand Herald. Retrieved 18 November 2019.
  298. Sullivan, Andrew (2012-04-20). "The Hitch Has Landed". The Dish (به انگلیسی). Retrieved 2020-04-19.{{cite web}}: نگهداری CS1: url-status (link)
  299. "In her last days, Whitney Houston talked about seeing Jesus".
  300. Elan, Priya (2 December 2012). "Dying rock stars' famous last words". The Guardian. Retrieved 3 September 2018.
  301. ۳۰۱٫۰ ۳۰۱٫۱ Hutchins, Aaron (20 December 2016). "When last tweets become last words". مکلینز. Retrieved 19 November 2019.
  302. "Las últimas palabras de Hugo Chávez: "No quiero morir, por favor no me dejen morir"". La Vanguardia (به اسپانیایی). 8 March 2013. Retrieved 24 November 2019.
  303. "Paul Walker: Paul Walker's last words: 'Let's go for a drive'". The Times of India. 3 December 2013. Retrieved 17 November 2019.
  304. Eversley, Melanie; James, Mike (4 December 2014). "No charges in NYC chokehold death; federal inquiry launched". USA Today. Retrieved 2 November 2019.
  305. Bolaños, Roberto G. (2014-11-26). "@ChavesRGB Aquí estoy. Un abrazo, con cariño de tu amigo: Chespirito". @ChespiritoRGB (به اسپانیایی). Retrieved 2020-05-24.
  306. https://www.buzzfuse.net/6-1/famous-celebrities-and-their-shocking-last-words/
  307. Young, Alex (24 February 2016). "Gary Oldman shares David Bowie's final words: "[Music] has been my doorway of perception and the house that I live in"". Consequence of Sound. Retrieved 24 November 2019.
  308. Chan, Melissa (29 December 2016). "Did Debbie Reynolds Die of a Broken Heart?". Time. Retrieved 19 November 2019.
  309. "Former Bosnian Croat Official On Trial For War Crimes Dies After Drinking Poison In Court". Huffington Post. 29 November 2017. Retrieved 27 March 2020.
  310. "Stan Lee Shared Last Words With Protégé... 2 Days Before Death". TMZ.com. 13 November 2018. Retrieved 17 August 2019.
  311. Helsel, Phil (1 December 2018). "President George H.W. Bush's last words to his son were: 'I love you, too'". NBC News. Retrieved 12 March 2019.
  312. https://twitter.com/AlanGarciaPeru/status/1118128949920436224
  313. "Etika - I'm Sorry (Reupload) *Deleted Video*". 19 June 2019. Retrieved 13 May 2020.
  314. "Kobe Bryant's last tweet before he died was to congratulate LeBron James on surpassing him for the NBA all-time scoring list". 26 January 2020. Retrieved 26 January 2020.
  315. "Fred Willard Last Tweet".
  316. "木村花(HANA)". Instagram. May 22, 2020. Retrieved May 26, 2020.
  317. Haring, Bruce (May 23, 2020). "Hana Kimura Dies: Star Of Netflix's Reality Show 'Terrace House' And Wrestler Was 22". Deadline. Retrieved May 26, 2020.
  318. Ockerman, Emma (May 27, 2020). "A Cop Kneeled on a Black Man's Neck Until He Said He Couldn't Breathe. He Died at the Hospital". Vice. Archived from the original on May 26, 2020. Retrieved May 27, 2020.
  319. Thacher, James (1862). Military Journal of the American Revolution: From the Commencement to the Disbanding of the American Army; Comprising a Detailed Account of the Principal Events and Battles of the Revolution, with Their Exact Dates, and a Biographical Sketch of the Most Prominent Generals. Hartford, Connecticut: Hurlbut, Kellogg & Co. p. 228.
  320. Jacotey, Marie-Louise (1995). Le Tribunal révolutionnaire au service de la Terreur (به فرانسوی). D. Guéniot. p. 89.
  321. Baumgartner, Frank R; De Boef, Suzanna L; Buydstun, Amber E (14 January 2008). The Decline of the Death Penalty and the Discovery of Innocence. Cambridge University Press. p. 85. ISBN 978-1-139-46920-3. Retrieved 15 September 2013.
  322. Shuster, William Morgan (1912). The Strangling of Persia (PDF) (به انگلیسی). p. 129.
  323. "Last words on Death Row". CNN. 31 December 2007. Retrieved 15 September 2013.
  324. Hughes, Robert (1986). The Fatal Shore. New York: وینتیج بوکز. p. 196.
  325. Loney, Randolph (2001). A Dream of the Tattered Man: Stories from Georgia's Death Row (به انگلیسی). William B. Eerdmans Pub. p. 188. ISBN 978-0-8028-4280-0.
  326. ۳۲۶٫۰۰ ۳۲۶٫۰۱ ۳۲۶٫۰۲ ۳۲۶٫۰۳ ۳۲۶٫۰۴ ۳۲۶٫۰۵ ۳۲۶٫۰۶ ۳۲۶٫۰۷ ۳۲۶٫۰۸ ۳۲۶٫۰۹ McShane, Larry (24 April 1992). "Last Words of Those Executed Express Variety of Emotions". Daily News. Retrieved 29 July 2012.
  327. Boyle, Andrew (1977). The Riddle of Erskine Childers. London: Hutchinson. p. 25. ISBN 0-09-128490-2.
  328. Law & Disorder. John Douglas and Mark Olshaker. شابک ‎۹۷۸−۰−۷۵۸۲−۷۳۱۲−۳. (2013)
  329. "Infamous last words: "Go Raiders"". The Denver Post. 22 May 2007. Retrieved 29 January 2019.
  330. MacCulloch, Diarmaid (1996). Thomas Cranmer: A Life. نیوهیون، کنتیکت: انتشارات دانشگاه ییل. p. 603. ISBN 0-300-07448-4.
  331. ۳۳۱٫۰ ۳۳۱٫۱ MacDonald, Carlos F. (January 1902). "The Trial, Execution, Autopsy and Mental Status of Leon F. Czolgosz, Alias Fred Nieman, the Assassin of President McKinley". The American Journal of Insanity. 58 (3): 375. Retrieved 2019-11-10.
  332. "FRIDAY THE 13TH: THE UNLEASHED MASONIC SECRETS FROM '33 & BEYOND: THE ROYAL ART OF FREEMASONRY' – WORLD PREMIERE AT THE GRAND LODGE OF FREEMASONRY IN SAN FRANCISCO". Digital Journal. Los Angeles. 6 October 2017. Retrieved 23 April 2019.
  333. ""I Am Going Now." A Cingalese Executed". The Register. May 6, 1913. Retrieved 22 November 2019.
  334. Ward, Laura (2004). Famous Last Words: The Ultimate Collection of Finales and Farewells. p. 58. ISBN 978-1-85648-708-5.
  335. ۳۳۵٫۰ ۳۳۵٫۱ ۳۳۵٫۲ Avrich, Paul (1984). The Haymarket Tragedy. پرینستون، نیوجرسی: انتشارات دانشگاه پرینستون. p. 393. ISBN 978-0-691-00600-0.
  336. Mona Fandey. A modern witchcraft murder., Capital Punishment U.K. Accessed 14 August 2007. بایگانی‌شده در ۴ مه ۲۰۰۷ توسط Wayback Machine
  337. ۳۳۷٫۰ ۳۳۷٫۱ Gregory, Bob (1 March 2015). "They Died For Their Sins". This Land. 6 (5). Retrieved 25 November 2019.
  338. "Movie, Documentary Could Be Adapted From Book By Gacy's Lawyer". سی‌بی‌اس. 21 December 2011. Retrieved 21 December 2011.
  339. "Offender Information (Gentry, Kenneth)". Death Row Information. Texas State Department of Criminal Justice. Archived from the original on 4 March 2014. Retrieved 14 September 2013.
  340. ۳۴۰٫۰ ۳۴۰٫۱ Spangler, Jerry (28 August 1987). "Selby Pays for 1974 Hi-Fi Murders: Injections painlessly end life of killer by 1:12 a.m." دزرت نیوز. Retrieved 29 July 2012.
  341. Pierrepoint, Albert (1974). Executioner. Harrap. ISBN 0-245-52070-8.
  342. "AUSCHWITZ: Inside The Nazi State Corruption: Episode 4". PBS.org. Retrieved 26 September 2012.
  343. "Nazi She-Devils". Mirror. 21 November 2005. Retrieved 26 September 2012.
  344. Cesarani, David (2005) [2004]. Eichmann: His Life and Crimes. London: Vintage. ISBN 978-0-09-944844-0.
  345. Woods, Grant (14 January 2008). "Reflections on death in the gas chamber". Arizona Republic.
  346. https://www.imdb.com/title/tt0101452/trivia?tab=qt
  347. Hickerson, Joe (1 December 2010). "Joe's Last Will". Labor Notes. Archived from the original on 16 October 2012. Retrieved 22 November 2019.
  348. "h2g2 - Joe Hill - Murderer or Martyr?". 13 March 2009. Retrieved 22 November 2019.
  349. Zinn, Howard. A People's History of the United States. p. 335.
  350. Barry, Dan (16 September 2007). "Death in the Chair, Step by Remorseless Step". نیویورک تایمز. Retrieved 15 September 2013.
  351. Carol Lin (30 دسامبر 2006). Camera phone in Hussein's execution chamber (Windows Media). CNN. Archived from the original on 7 January 2007. Retrieved 30 December 2006.
  352. Unidentified videographer (2006). Video (MMS). Anwarweb. Archived from the original on 11 August 2011. Retrieved 30 December 2006.
  353. Haddad, Fanar (2012). "Political Awakenings in an Artificial State: Iraq, 1914-20". academia.edu.{{cite web}}: نگهداری CS1: url-status (link)
  354. "ExecutedToday.com» 1929: Habibullah Kalakani, Tajik bandit-king" (به انگلیسی). Retrieved 16 November 2019.
  355. Jr, Samuel W. Mitcham; Mueller, Gene (2012). Hitler's Commanders: Officers of the Wehrmacht, the Luftwaffe, the Kriegsmarine, and the Waffen-SS (به انگلیسی). Rowman & Littlefield Publishers. p. 8. ISBN 978-1-4422-1154-4.
  356. Munro, Peter (5 February 2012). "Famous last words: a story of remorse and gallows humour". The Age. Fairfax Media. Retrieved 15 September 2013.
  357. Quayle, Catherine (11 June 2001). "Execution of an American Terrorist". Court TV.
  358. Cosby, Rita (12 June 2001). "Timothy McVeigh Put to Death for Oklahoma City Bombings". فاکس نیوز. Archived from the original on 13 April 2008. Retrieved 2008-04-15.
  359. Shapiro, Fred R., ed. (2006). 978-0-300-10798-2 The Yale Book of Quotations. Yale University Press. p. 978-0-300-10798-2/page/536 536. ISBN 978-0-300-10798-2. Retrieved 16 November 2009. {{cite book}}: Check |url= value (help)
  360. "Offender Information (O'Bryan, Ronald Clark)". Death Row Information. Texas State Department of Criminal Justice. Archived from the original on 4 March 2014. Retrieved 15 September 2013.
  361. "10. mars: Den hellige John Ogilvie (~1580–1615)". 13 مارس 2010. Archived from the original on 13 March 2010. Retrieved 14 May 2017.{{cite web}}: نگهداری یادکرد:ربات:وضعیت نامعلوم پیوند اصلی (link)
  362. "Witticisms Of 9 Condemned Criminals". Canongate Books. Archived from the original on 14 March 2008. Retrieved 22 November 2019.
  363. "National Affairs". نیوزویک. Vol. 61, no. 1. 7 January 1963. p. 34. Retrieved 19 December 2010. Usually, by choice, the doomed man is strapped into a scarred old chair facing the firing-squad enclosure 23 feet away. His head is hooded, and a white cloth heart, trimmed in red, is pinned to his chest. Precisely at sunup, five .30-30 rifles-one loaded with a blank—do the job. Utah's unique tradition has its own gallows humor. Just before he was shot in 1960 for killing a uranium miner, James W. Rodgers made a last request: a bulletproof vest
  364. McShane, Larry (24 April 1992). "Last Words of Those Executed Express Variety of Emotions". Daily News. Retrieved 29 July 2012. [همچنین گفته شده] «ای آزادی! جطور تو را گول‌زده‌اند.»
  365. ۳۶۵٫۰ ۳۶۵٫۱ "Sacco and Vanzetti Put to Death Early This Morning". New York Times. 23 August 1927. Retrieved 13 November 2019.
  366. Plato, Phaedo (به یونانی), retrieved 26 February 2018
  367. "Von Thadden". Bürgerverein Oberreut e. V. Archived from the original on 17 December 2005. Retrieved 3 November 2019.
  368. Small, Glenn (17 May 1994). "Unrepentant Thanos put to death". The Baltimore Sun. Archived from the original on 4 March 2016. Retrieved 15 September 2013.
  369. "Last Statement – Karla Faye Tucker." Texas Department of Criminal Justice. Retrieved on September 29, 2010. بایگانی‌شده در سپتامبر ۲۵, ۲۰۱۱ توسط Wayback Machine
  370. "The day the Pickax killer Karla Faye Tucker was executed in 1998". Daily News. New York, New York. February 3, 2016. Archived from the original on April 13, 2016. Retrieved April 8, 2016.
  371. Foxe, John (1570). Actes and Monuments, VIII.1229. Foxe's Book of Martyrs Variorum Edition Online.[پیوند مرده]
  372. "Aileen Carol Wuornos". The Clark County Prosecuting Attorney. Archived from the original on September 27, 2008. Retrieved September 26, 2008.

مطالعه فراتر[ویرایش]

پیوند به بیرون[ویرایش]

  • گفتاوردهای مربوط به Last words در ویکی‌گفتاورد