ازدواج در اسلام
ازدواج در اسلام عملی مستحب شمرده میشود.[۱] بر اساس شریعت اسلامی ازدواج اصولاً با پیشنهاد زن (ایجاب) و پذیرش مرد (قبول) انجام میگیرد اما برعکس آن – یعنی پیشنهاد مرد و پذیرش زن – نیز که در عرف اغلب جوامع متداول است اشکالی ندارد.[۲] اهل سنت حضور دو شاهد را نیز برای صحت ازدواج لازم میدانند اما از دیدگاه شیعه، گواهی گواهان برای صحت عقد نکاح شرط نیست. در امر طلاق نیز شیعه حضور دو شاهد را بایسته میشمارد اما اهل سنت نه.[۳] در ازدواج طرفین میتوانند خود خطبه عقد را – به هر زبانی – جاری سازند[۴] یا به شخص دیگری که واجب هم نیست که روحانی باشد، وکالت دهند تا آنها را به عقد یکدیگر درآورد.[۵] چندزنی تا حداکثر ۴ همسر برای مردان جایز است ولی چندشوهری جایز نیست. در صورت طلاق یا مرگ شوهر، زن برای ازدواج مجدد باید مدتی را صبر کند که به عده معروف است و در این دوران همچنان برخی آثار رابطهٔ زوجیت بین او و همسر پیشینش برقرار است. در هنگام ازدواج مرد، مالی را به صورت حال، عندالمطالبه یا عندالاستطاعه به تملک زن درمیآورد که به مهریه نامدار است. مقدار مهریه بسته به توافق زن و مرد است. شیعیان نوع دیگری از ازدواج (ازدواج موقت، متعه، نکاح منقطع که در تداول عوام به صیغه معروف است) هم دارند که در آن پیوند ازدواج برای مدت معین و محدودی بین دو طرف بسته میشود. در گاهشماری رسمی ایران، روز ازدواج علی بن ابیطالب و فاطمه زهرا را با یکدیگر که در روز ۱ ذیحجه است «روز ازدواج» نام نهادهاند.[۶]
ریشهشناسی[ویرایش]
نکاح در عربی امروزی معادل ازدواج است.[۷] در قرآن از جمله در آیات حجاب واژهٔ نکاح به کار رفته که اغلب فقها با توسل به تفسیر خود از آن، زنان بازنشسته از نکاح (یائسه) را معاف از رعایت حجاب دانستهاند. کلمهٔ نکاح به هر دو مورد آمیزش جنسی و آمیزش عاطفی معنا شدهاست. ناصر مکارم شیرازی در کتاب النکاح مینویسد:
ارباب لغت و فقها در معنی کلمهٔ نکاح شدیداً اختلاف دارند و این اختلاف بر محور چهار قول دور میزند:
- حقیقت در عقد است (نکاح یعنی عقد نکاح).
- حقیقت در آمیزش جنسی و مُواقعه است.
- مشترک بین عقد و مواقعه است.
- در هیچکدام حقیقت نیست و این معنی مَجاز است و بعضی گفتهاند که معنی حقیقی آن اختلاط (مخلوط شدن) است.[۸]
معنای زنا در عرب جاهلی چندان روشن نیست؛ از جمله آوردهاند که در جاهلیت کسی را زناکار میدانستند که با فردی از قبیلهٔ دیگر آمیزش میکرد. اما چندین نوع نکاح نیز در میانشان مرسوم و جایز بود که اسلام فقط یک گونه از آنها را روا شمرده و سایر ازدواجها را مصداق زنا دانست. انواع نکاح به شرح زیر بودهاست:
- یکم، نکاح میان زن و یک مرد که به شیوهٔ کنونی آن نزدیک بودهاست. نکاحهای بُعوله (دائم) و مُتعه (موقت) و اَمه (کنیز) از اشکال آن بودهاست.
- دوم، نکاح اِستِبضاع نام داشت که زن به درخواست شوهر برای بارداری فرزندی نجیب و شریف، با مردی شرافتمند همبستر میشد و شوهر اصلی تا زمان قطعیت بارداری از او دوری میجُست. گاهی نیز زن بیشوهر از مردان شریف چنین درخواستی میکرد.
- سوم، نکاح رَهط که نکاح گروهی کمتر از دَه مرد با یک زن بودهاست که آن زن پس از زادن فرزند خود، او را به هر کدام از شوهران خویش که میخواست ملحق میکرد و کسی یارای مخالفت نداشت.
- چهارم، نکاح مُخادنه که در آن مرد یا زن بهطور پنهانی، دوستی برای خود برمیگزید و با او آمیزش میکرد. هرگاه فرزندی زاده میشد، زن اعلام میکرد که آن فرزند برای فلان مرد است. در قرآن از این زنان به لفظِ جمع تعبیر شدهاست. (غَیْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلَا مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ ۚ فَإِذَا أُحْصِنَّ: در حالی که از بدکاران و دوستیگیرندگانِ پنهان پس از آنکه همسردار شدند، نباشند. / بخشی از آیهٔ ۲۵ سورهٔ نسا)
- پنجم، نکاح صاحب رایه، نکاح با زن دارای پرچم بر سر خانه که روسپیگری را پیشهٔ خود ساخته و از این راه درآمد کسب میکرد. مردان بیشماری میتوانستند با او بیامیزند ولی پس از تولد فرزندش، قیافهشناسی را فرامیخواندند تا بچه را به یکی از مردان ملحق کند.
دربارهٔ گونهٔ پنجم نکاح، آمدهاست که تهیدستانی از مهاجرین، برای رفع تنگدستی خود به فکر نکاح با روسپیها افتادند تا بدینسان از درآمد فاحشگی آنان برای گذران زندگی خود بهره ببرند. وقتی موضوع را با پیامبر در میان گذاشتند آیهای در ممنوعیت نکاح با این زنان زناکار نازل شد. ابوالفتوح رازی (زادهٔ ۴۵۶ه.ش/۱۰۷۷م) چنین آوردهاست:
عکرمه گفت: آیت [۳ نور] در زنانی آمد زناکننده که در مکّه و مدینه بودند، و بسیار بودند، و از مشاهیرِ ایشان نُه زن بود و صواحبِ رایات [پرچمها] [...] تا ایشان را به آن بشناختندی [...] و به خانهٔ ایشان الّا مشرکی یا زانی نرفتی. و در جاهلیت عادت بودی که مردمِ فرومایه، زنِ ناپارسا به زنی کردی به طمعِ کسبِ ایشان، و آن را طعمه بساختندی. جماعتی درویشانِ مسلمانان را اندیشه افتاد که همچنین کنند. از پیغامبر دستوری خواستند. خدای تعالی این آیت فرستاد و نهی کرد ایشان را از مُناکِحَت ایشان و امثالِ ایشان.[۹]
پنج گونهٔ دیگر نکاح عبارت بودند از:
- نکاح بَدَل یا تبدیل زنان: نکاح متقابل همسران یکدیگر که معمولاً موقتی بود.
- نکاح شِغار: نکاح متقابل دختران یکدیگر.
- نکاح ضَیزَن: نکاحِ زنِ پدر پس از مرگ او.
- نکاح جمع بین الاُختَین: نکاح همزمان دو خواهر.
- نکاح مُضامده: نکاح همسر خود به مرد ثروتمند در هنگام تنگدستی.[الف][۱۱][۱۲][۱۳][۱۴]
خواستگاری[ویرایش]
در اسلام خواستگاری از اشخاصی که امکان ازدواج را به لحاظ شرعی ندارند، ممنوع است. برای مثال زن شوهردار، زنی که به دلیل رابطهٔ خویشاوندی نزدیک ازدواج با او حرام است و زنی را که در عدهٔ رجعیه است، یعنی شوهرش او را طلاق قابل رجوع گفته و او در عدهٔ پس از طلاق است، نمیتوان خواستگاری کرد. در مورد امکان خواستگاری زن در عدهٔ طلاق بائن (غیرقابل رجوع) و وفات، نظرات مختلف است. بعضی گفتهاند خواستگاری به کنایه (و نه با صراحت) جایز است. کودکان را هم میتوان از ولی آنها (پدر و جد پدری) خواستگاری کرد، چون حق به ازدواج درآوردنشان با ایشان است.[۱۵] با اینکه در عرف مسلمانان خواستگاری از سوی مردان انجام میگیرد. منعی برای خواستگاری زن از مرد وجود ندارد. همچنین در مرحلهٔ خواستگاری و برای تصمیمگیری ازدواج میتوان برخی مقررات حجاب اسلامی را رعایت نکرد. برای مثال به صورت، دستان و موهای او نگریست.
ازدواج با کودکان[ویرایش]
شماری از فقیهان از جمله، سید روحالله خمینی لذت جنسی از کودک شیرخوار را هم (بعد از ازدواج) جایز میدانند:
«نزدیکی با زوجه قبل از تمام شدن نُه سال جایز نیست ـ نکاحش دائمی باشد یا منقطع ـ و اما سایر لذتها مانند لمس نمودن با شهوت و بغل گرفتن و تفخیذ (لاپایی با) او حتی در شیرخوار، اشکالی ندارد».[۱۶][۱۷][۱۸][۱۹][۲۰][۲۱][۲۲]
ازدواج با مردم ادیان دیگر[ویرایش]
ازدواج زن مسلمان: ازدواج زن مسلمان با مرد غیر مسلمان جایز نیست.
ازدواج مرد مسلمان: ازدواج مرد مسلمان با غیر اهل کتاب مطلقاً جایز نیست و در مورد ازدواج با اهل کتاب اختلاف هست. نظر مشهور تنها متعه را با اهل کتاب جایز میداند.
ازدواج باطل[ویرایش]
- ازدواج بین دو همجنس: مزدوجین باید یکی مرد و یکی زن باشند. ازدواج همجنسگرایانه در اسلام پذیرفته نیست.
- ازدواج بدون اراده: ازدواج شخصی که ارادهٔ ازدواج نداشته مثل شخصی که مجبور به آن شده، یا ازدواج در حالت مستی، یا شوخی یا ازدواج شخص دیوانه باطل است.
- اشتباه در هویت جسمی: اگر شخصی در هویت جسمی شخصی که با او ازدواج کرده اشتباه کند؛ مثلاً دختری را خواستگاری کند ولی پدرِ دختر، دختر دیگرش را هنگام عقد به او بیندازد و او بدون اینکه متوجه این فریب شود سند ازدواج را امضا کند، این ازدواج باطل است. اما اگر اشتباه در اوصاف طرف مقابل باشد، ازدواج باطل نمیشود ولی در بعضی شرایط حق فسخ ازدواج را به اشتباهکننده میدهد؛ مثلاً مردی خود را صاحب شغل مهم و ثروت کلانی معرفی کرده و زن فقط به دلیل مال و مقام با او ازدواج کرده. در این شرایط ازدواج باطل نیست ولی برای زن حق فسخ وجود دارد. اینگونه اشتباهات زمانی حق فسخ ایجاد میکنند که در هنگام عقد، بهطور صریح یا بهطور ضمنی، شرط شده و مورد توافق قرار گرفته باشند.
- اکراه:اگر یکی از دو طرف عقد به ازدواج اکراه شود؛ مثلاً برای وادار کردن شخصی به ازدواج او را تهدید به اخراج از خانه یا شغل خود کنند، این ازدواج غیرنافذ است و پس از رفع اکراه شخص میتواند آن را تأیید یا رد کند. اگر تأیید کرد از روز اول ازدواج صحیح میشود و اگر رد کرد ازدواج از ابتدا باطل میشود. اما اگر اکراه به قدری شدید باشد که شخص ارادهٔ خود را از دست بدهد مثلاً زیر شکنجهٔ شدید به ازدواج رضایت دهد، ازدواج باطل است و بعداً قابل تأیید نیست.
- ازدواج معلق: ازدواجی که به وقوع امر دیگری معلق شده باشد، باطل است؛ مثلاً زنی با مردی ازدواج کند به شرط اینکه او رئیسجمهور شود یا خانه بخرد.
- نکاح معاطاتی: به نظر اکثر قریب به اتفاق فقها عقد نکاح بدون بیان صیغه ایجاب و قبول باطل است.
صاحب اختیاران ازدواج[ویرایش]
بهطور کلی افرادی که ازدواج میکنند یا زن هستند یا مرد، یا کبیر هستند یا صغیر و در صورت زن بودن یا باکره هستند یا ثَیِبه.[۲۳] این سه مسئله برای تعیین این که چه کسی اختیار ازدواج را دارد مطرح است. در مورد ازدواج مردان رشید (بالغ و عاقل) اختلافی وجود ندارد و همه فقیهان تمام مذاهب معتقدند که فقط خود آنها اختیار ازدواج خود را دارند. در مورد ازدواج مردان سفیه، دیوانه و پسران صغیر با توجه به احکام حجر در هر مذهب و مکتب فقهی تفاوتهایی وجود دارد اما بهطور کلی میتوان گفت که ازدواج مجنون اطباقی (دیوانه دائمی) و پسران خردسال تنها با اجازه ولی انجام میشود.
اما اختلافات اصلی در مورد گستره ولایت در ازدواج دختران و زنان است. این که آیا فقط خود آنها به تنهایی حق ازدواج دارند یا باید از ولی خود اجازه بگیرند یا ولی آنها میتواند بدون اجازه آنها را به عقد دیگری در بیاورد. عامل اصلی در تعیین حکم این افراد صغیره یا کبیره، باکره یا ثیّب، و عاقل یا دیوانه بودن آنهاست.
اهل سنت[ویرایش]
از نظر فقهای پیرو مذهب حنفی اذن ولی شرط صحت ازدواج پسر و دختر صغیر و اشخاص بزرگ غیر مکلف (مجنون و مجنونه) است اما شرط صحت ازدواج مرد و زن آزاد عاقل بالغ نیست؛ یعنی ازدواج ایشان بدون اجازه ولی نافذ میباشد. به این ترتیب دختر کبیرهٔ بالغه چه باکره و چه ثیّب نیازی به اجازه ولی ندارد به شرطیکه با مرد کفو (همشان) خود و با مهر به اندازه یا بالاتر از مهرالمثل ازدواج نماید؛ ولی اگر زن به کمتر از مهر المثل ازدواج کرده باشد، عقد صحیح و غیرلازم است؛ یعنی میتواند اعتراض کند تا مهر را بالا ببرد اما اگر مرد غیر همشان خود ازدواج نموده باشد، عقد از اصل باطل است.[۲۴]
در فقه شافعی آمده که زنان به هیچ وجه بدون اجازه ولی حق ازدواج یا حتی اجازه مباشرت در عقد را با اجازه ولی نیز ندارند. در واقع ولی آنهاست که باید صیغه عقد را اجرا کند.
نظر فقهای مالکی هم شبیه فقهای شافعی است. آنها اجازه ولی را چه در مورد دختر باکره و چه ثیب، از ارکان ازدواج میدانند و بدون آن اصلاً نکاحی منعقد نشدهاست.
در فقه شیعه[ویرایش]
پدر و جد پدری (هر قدر بالا رود) بر فرزند صغیر و فرزند بالغ دیوانه یا سفیه (کمعقل) خود ولایت در ازدواج دارند و میتوانند او را به ازدواج دیگری درآورند.[۲۵] و بنا به نظر مشهور در فقه آن پسر یا دختر پس از بلوغ نمیتواند ازدواج را برهم بزند.[۲۶] مگر آنکه پدر بدون رعایت مصلحت و مفسده ایشان را مزدوج کرده باشد. اما پسر بالغ و رشید، و دختر بالغ و رشید و ثَیِبه در امر ازدواج استقلال دارند و هیچکس بر آنها ولایتی ندارد.

اما در مورد ولایت پدر (و جد پدری) بر نکاح دختر بالغ (بنا به نظر مشهور نه سالهٔ قمری) باکرهٔ رشیده (غیر سفیه) اختلاف نظر وجود دارد. بهطور کلی پنج نظر در این مورد مطرح شدهاست:[۲۷]
- دختر هم چنان تحت ولایت پدر و جد پدری است و ولی میتواند مستقلاً دختر باکره رشیده خود را به عقد ازدواج دیگری درآورد.
- پدر و جد پدری، ولایتی بر باکره رشیده، ندارند و او خود میتواند مستقلاً اقدام به نکاح نماید.
- تشریک در ولایت یعنی لزوم اذن ولی و دختر در عقد نکاح، به تعبیر دیگر، دختر اگر بخواهد ازدواج کند، باید اجازه ولی را بگیرد.
- در عقد منقطع دختر مستقل است و نیازی به اجازه ولی دارد ولی در عقد نکاج دائم اجازه ولی لازم است.
- بر عکس نظر فوق، یعنی در عقد دائم، دختر مستقل است ولی در نکاح منقطع، اجازه ولی لازم است.
نظر اول را شیخ طوسی در کتاب النهایه و شیخ یوسف بحرانی صاحب حدایق و ابن براج در المهذب ترجیح دادهاند. ایشان امر را مثل مورد ازدواج صغیر بهطور کامل بر عهدهٔ پدر دانسته و حقی برای دختر قائل نیستند. هرچند شیخ طوسی در تبیان از نظر دوم حمایت کردهاست.
نظر دوم قول مشهور در فقه شیعه است. شیخ طوسی در کتاب تبیان، سید مرتضی، ابن جنید، سلاز، ابن ادریس، علامه حلی در کتاب تذکره و قواعد، شهید اول، شهید ثانی، محقق کرکی و صاحب جواهر بر این نظرند. به نوشته فاضل لنکرانی؛ «آنچه بین قدما و متاخرین مشهور است این است که دختر در نکاح مستقل است و اجازه ولی لازم نیست، کما اینکه سید مرتضی در این باره ادعای اجماع کردهاست».[۲۸] محمدجواد مغنیه نیز مینویسد که اکثریت فقهای امامیه در مورد بالغه رشیده اذن ولی را در نکاح لازم نمیدانند.[۲۹]
صاحب جواهر در این مورد مینویسد: «بارزترین روایاتی که در مورد ولایت پدر موجود است بر سقوط آن تصریح دارد و اینکه دختر باکره در ازدواج دائم و موقت بر خودش ولایت دارد و روایت مثبت ولایت دارای ضعف سند میباشند». محقق کرکی در جامع المقاصد نوشته که «مستحب است دختر بدون اجازه پدر و مادر اقدام به نکاح نکند»[۳۰] محقق حلی در کتاب شرائعالاسلام (قرن هفتم) هم نظر مشهور و دیدگاه خود را عدم ولایت پدر بر دختر رشیده باکره ذکر میکند.[۳۱] شمسالدین عاملی (شهید اول) در لمعه (قرن هشتم) و زینالدین عاملی (شهید ثانی) در شرح لمعه (قرن دهم) هم نظر صحیحتر را عدم ولایت پدر بر دوشیزهٔ بالغ و رشیده و عدم لزوم حضور ولی در هنگام ازدواج نوشتهاند.[۳۲]
در بین فقهای معاصر محمدصادق روحانی،[۳۳] سید محمد حسینی شاهرودی،[۳۴] محمد صادقی تهرانی و عبدالکریم موسوی اردبیلی[۳۵] معتقدند که اجازهٔ پدر برای دختر بالغ (بر اساس نظر مشهور نه سالهٔ قمری) که خیر و صلاح خود را تشخیص میدهد، لازم نیست. محسن کدیور هم معتقد است در ازدواج دختر بالغه رشیده (در زمان ما ۱۸ ساله)، اذن پدر شرط نیست، اما اطلاع دادن به یکی از والدین را به ویژه در نخستین ازدواج بر دختر و پسر هر دو واجب میداند. این اطلاع شرط صحت ازدواج نیست. حکمی مستقل و احتیاطی است.[۳۶] همچنین در ازدواج موقت مادونِ روابط جنسی دختر و پسر رشید اطلاع والدین لازم نیست.[۳۷]
قول سوم یعنی تشریک در ولایت بین ولی و دختر را فقهایی چون شیخ مفید در مقنعه و ابوالصلاح حلبی در کتاب الکافی اختیار کرده و بسیاری از فقها و مراجع معاصر نیز غالباً به صورت احتیاط و برخی به عنوان فتوا بیان کردهاند. برای مثال روحالله خمینی در تحریرالوسیله احتیاط را در کسب اجازه هم از پدر و هم از جد پدری دانستهاست.[۳۸] و در بین فقهای معاصر ابوالقاسم خویی[۳۹] ناصر مکارم شیرازی، آیتالله فاضل لنکرانی،[۴۰] سید صادق شیرازی،[۴۱] جواد تبریزی[۴۲] و سید علی خامنهای[۴۳] فتوا به «احتیاط واجب» کسب اجازه از پدر دادهاند. حکم احتیاطی به این معناست که فقیه به قطعیت در موضوع نرسیده و از باب احتیاط آن را ممنوع کرده پس مقلد او میتواند به فقیه اعلم بعدی مراجعه کند. اما سید علی سیستانی[۴۴] فتوا داده که باید اجازهٔ پدر اخذ شود.
قول چهارم را شیخ طوسی در کتاب تهذیب احتمال دادهاست و قول پنجم را هم محقق حلی در شرایع به آن اشاره کرده ولی مشخص نکرده که چه فقیهی بر این نظر است.
اما حتی فقهایی که ولایت پدر بر دختر را میپذیرند اتفاق نظر دارند که اگر پدر با وجود تمایل دختر وی را از ازدواج با همتای[۴۵] خود منع کند ولایت او بدون تردید ساقط میشود که در اصطلاح آن را «عضل» مینامند.[۴۶]
انواع[ویرایش]
یادداشتها[ویرایش]
- ↑ صحیح بخاری، محمد بخاری (زادهٔ ۱۸۹ه.ش/810م)، بیروت: دار طوق النجاه، ۹ جلد، جلد ۷، ص۱۵[۱۰]
پانویس[ویرایش]
- ↑ مشکینی، علی، «ازدواج در اسلام»، احمد جنتی، الهادی، ۱۳۶۶ ص۱۰
- ↑ «ترجمه تحرير الوسيلة (جامعه مدرسین) - خمینی، سید روح الله - کتابخانه مدرسه فقاهت». lib.eshia.ir. دریافتشده در ۲۰۲۲-۱۱-۱۰.
- ↑ «وجود شاهد در نکاح از منظر فقه مذاهب اسلامی». پرتال جامع علوم انسانی. دریافتشده در ۲۰۲۲-۱۱-۱۰.
- ↑ "نحوه ی خواندن عقد به صورت فارسی". پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (به انگلیسی). 2017-11-12. Retrieved 2022-11-10.
- ↑ خمینی، روحالله، «رساله توضیحالمسائل»، حوزه علمیه قم، ص ۳۸۰و۳۸۱
- ↑ «علت نامگذاری روز اول ذیحجه به نام روز ازدواج چیست؟». خبرگزاری برنا. دریافتشده در ۲۰۲۱-۰۵-۱۹.
- ↑ "Nikāḥ". Encyclopaedia of Islam, Second Edition (به انگلیسی). E. J. Brill.
- ↑ کتاب النکاح، ناصر مکارم شیرازی، قم: نشر مدرسهٔ علیبنابیطالب، ۱۴۲۴ه.ق/۱۳۸۲ه.ش، ۷ جلد، جلد ۱، ص۱۴
- ↑ روضالجنان و روحالجنان فی تفسیر القرآن، ابوالفتوح رازی (زادهٔ ۴۵۶ه.ش/1077م)، تصحیح محمدجعفر یاحقی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی وابسته به آستان قدس رضوی، ۱۳۷۶، ۲۰ جلد، جلد ۱۴، ص۸۲
- ↑ صحیح بخاری، محمد بخاری (زادهٔ ۱۸۹ه.ش/810م)، بیروت: دار طوق النجاه، ۹ جلد، جلد ۷، ص۱۵
- ↑ احکام القرآن، جَصّاص (زادهٔ ۲۹۶ه.ش/917م)، بیروت: دار الکتب العلمیه، ۳ جلد، جلد ۳، ص۳۹۵
- ↑ نظام حقوق زن در اسلام، مرتضی مطهری، ص۳۶۶
- ↑ فقهالحدیث بایگانیشده در ۲۰۲۱-۱۰-۳۰ توسط Wayback Machine، عباس پسندیده و عبدالهادی مسعودی، دانشگاه قرآن و حدیث قم، ۱۳۸۶، ص۲۱. کتابخانهٔ دیجیتال مرکز آموزش الکترونیکی دانشگاه قرآن و حدیث
- ↑ گونههای ازدواج در عصر جاهلی، حامد منتظری مقدم، نشریهٔ تاریخ در آیینهٔ پژوهش، ۱۳۸۴، ش۸. پرتال جامع علوم انسانی
- ↑ صفایی، ۳۳–۳۲
- ↑ http://www.imam-khomeini.ir/fa/c78_129444/کتاب تحریر_الوسیلة_فتاوی_الامام_الخمینی_س_ج_۲_/کتاب_النکاح
- ↑ ترجمه تحریرالوسیله امام خمینی جلد چهارم - 1 - «مسئله 12 کتاب نکاح» مرکز تعلیمات اسلامی واشینگتن
- ↑ «کتاب نکاح». www.imam-khomeini.ir. دریافتشده در ۲۰۱۸-۱۱-۰۴.
- ↑ «قوانین جمهوری اسلامی کودکهمسری را تشویق میکند». independentpersian.
- ↑ «ازدواج دختر ۹ ساله و تأملی بر چند رای فقهی». ensafnews.
- ↑ ««کودک همسری» و شبهه امکان ازدواج با نوزاد». nasimonline.
- ↑ «مراجع نامدار شیعه و سکس لاپائی با دختر شیرخواره». نقد اسلام. بایگانیشده از اصلی در ۳ اكتبر ۲۰۲۰. تاریخ وارد شده در
|archive-date=
را بررسی کنید (کمک) - ↑ ثَیِبه یا ثیب به معنی غیر باکره است و بنا به نظر مشهور دختری است که بکارت او با آمیزش جنسی از دست رفته
- ↑ «بررسی مبانی اختلافات فقهی مذاهب اسلامی در ازدواج». بایگانیشده از اصلی در ۲۷ آوریل ۲۰۱۴. دریافتشده در ۵ مه ۲۰۱۴.
- ↑ شرح لمعه ص ۳۲۳
- ↑ شرائعالاسلام ص ۵۰۲؛ تحریرالوسیله، اولیای عقد مسئلهٔ ۵
- ↑ اجازه ولی در عقد نکاح بایگانیشده در ۵ آوریل ۲۰۱۴ توسط Wayback Machine حسین مهرپور
- ↑ وضعیت احوال شخصیه…، ص ۸۰ به نقل از فاضل لنکرانی، تفصیل الشریعه فی شرح التحریر الوسیله، مرکز فقه ائمه اطهار، ۱۴۲۱ ق، ص ۹۴۰
- ↑ وضعیت احوال شخصیه…، ص ۸۰ به نقل از محمدجواد مغنیه، الفقه علی المذاهب الخمسه، دارالکتاب اسلامی، ۱۴۲۲ ق، ج۲، ص ۸–۵۷
- ↑ وضعیت احوال شخصیه…، ص ۸۰
- ↑ شرائعالاسلام ص ۵۰۲؛ المختصر النافع، ص ۲۷۶–۲۷۷
- ↑ شرح لمعه ص ۳۲۲–۳۲۳
- ↑ «پاسخ به استفتاءات». بایگانیشده از اصلی در ۸ سپتامبر ۲۰۱۰. دریافتشده در ۳۱ مارس ۲۰۱۱.
- ↑ «نسخه آرشیو شده». بایگانیشده از اصلی در ۱۳ ژوئن ۲۰۰۷. دریافتشده در ۳۱ مارس ۲۰۱۱.
- ↑ «احکام و مسائل - رساله توضیح المسائل». بایگانیشده از اصلی در ۳ ژانویه ۲۰۱۰. دریافتشده در ۳۱ مارس ۲۰۱۱.
- ↑ «ازدواج موقت بدون اطلاع والدین». بایگانیشده از اصلی در ۴ آوریل ۲۰۱۴. دریافتشده در ۱۹ آوریل ۲۰۱۳.
- ↑ «حکم رابطه جنسی با دوست دختر». بایگانیشده از اصلی در ۴ آوریل ۲۰۱۴. دریافتشده در ۱۹ آوریل ۲۰۱۳.
- ↑ تحریرالوسیله، اولیای عقد مسئلهٔ ۲
- ↑ حاج سید ابوالقاسم موسوی خوئی، رسالهٔ توضیحالمسائل، کتابفروشی لطفی، چاپ یازدهم، ۱۳۹۵ ه. ق، ص ۴۴۷، مسئلهٔ ۲۳۸۵
- ↑ رساله توضیح المسائل
- ↑ مؤسسه فرهنگی رسول اکرم صلی الله علیه وآله
- ↑ «Www.Farsi.Tabrizi.Org». بایگانیشده از اصلی در ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۰. دریافتشده در ۱۲ اکتبر ۲۰۱۹.
- ↑ «نسخه آرشیو شده». بایگانیشده از اصلی در ۷ مارس ۲۰۰۸. دریافتشده در ۳۱ مارس ۲۰۱۱.
- ↑ http://www.sistani.org/local.php?modules=nav&nid=3&bid=23&pid=1738
- ↑ همتا یا کفو بنا به نظر مشهور فقهای شیعه به معنی مسلمان بودن و شیعهٔ دوازدهامامی بودن برای مرد است. گروهی گفتهاند که فقط اسلام کافیست و گروهی توانایی پرداخت نفقه (در مورد ازدواج دائم) را هم به آن اضافه کردهاند:
- ↑ شرح لمعه ص ۳۲۳؛ شرائعالاسلام ص ۵۰۲؛ تحریرالوسیله، اولیای عقد مسئلهٔ ۲
منابع[ویرایش]
- صفائی، حسین و امامی، اسدالله. مختصر حقوق خانواده، تهران: نشر میزان، چاپ هشتم، بهار ۸۴. شابک ۹۶۴-۷۸۹۶-۲۷-۱
- شهید ثانی. تحریر الروضة فی شرح اللمعة. تهران: سمت، هفتم، ۱۳۸۳، شابک ۹۶۴-۴۵۹-۶۹۵-۱
- المحقق الحلی. المختصر النافع. قم: مؤسسه البعثه، الثانی، ۱۴۱۶، شابک ۹۶۴-۳۰۹-۰۱۴-۰
- المحقق الحلی، ابوالقاسم نجمالدین جعفر بن الحسن الهذلی. شرائع الإسلام فی مسائل الحلال والحرام
- خمینی، روحالله. تحریرالوسیله، جلد دوم، نکاح -طلاق
- احمدی، هاشم. «وضعیت احوال شخصیه مهاجرین افغانی با تأکید بر ازدواج و طلاق»، مطالعات حقوقی، بهار ۱۳۸۵، شماره یکم، صص ۸۷–۷۳