فهرست وامواژههای فرانسوی در فارسی: تفاوت میان نسخهها
1992 FARHAAD (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Wetibayibyo (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۶۱۲: | خط ۶۱۲: | ||
[[:fr:Liste de mots persans d'origine française|ویکیپدیای فرانسوی]] |
[[:fr:Liste de mots persans d'origine française|ویکیپدیای فرانسوی]] |
||
{{پانویس|۲}} |
{{پانویس|۲}} |
||
{{واژگان واردشده به زبان فارسی}} |
|||
[[رده:روابط ایران و فرانسه]] |
[[رده:روابط ایران و فرانسه]] |
نسخهٔ ۷ فوریهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۳:۱۸
واژههای دارای ریشه فرانسوی که در زبان فارسی معمول شدهاند و بصورت وام واژه درآمدهاند به فراوان یافت میشوند. دلیل آن شاید به دوران قاجار برگردد که عمدهٔ روابط ایران و غرب، با فرانسویان بودهاست. شمار این وامواژهها در فرهنگ دهخدا نزدیک به ۸۲۰، فرهنگ معین ۱۷۰۰، فرهنگ عمید ۱۶۰۰ و فرهنگ مشیری ۱۲۰۰ واژه است. پژوهشی که در سال ۱۹۸۲ انجام گرفته است تعداد وامواژههای فرانسوی در فارسی را بین سه تا چهار هزار برآورد میکند.[۱] شماری از این وامواژگان به همراه اصل فرانسوی آنها از ویکیپدیای فرانسوی در زیر لیست شدهاند:
الف
- آباژور (abat-jour) معادل فارسی چراغ خانه
- آبستره معادل پارسی نوعی نقاشی
- آبونمان معادل پارسی سهم مشارکت ساکنین یک آپارتمان یا مجتمع
- آبونه معادل پارسی یک سهم مشارکتی ماهانه در مجتمع
- آپاندیس معادل پارسی نوعی بیماری
- آپاندیسیت معادل پارسی نوعی بیماری
- آپارتمان معادل پارسی ساختمان مسکونی
- آبسه (abcès) به معنی چرک و ورم چرکی. به معنی آماس، ورم و التهاب چرکین.
- اپل (épaule) به معنی شانه
- اپوزیسیون معادل پارسی یک گروه سیاسی
- اپیدمی (épidémie) معادل پارسی «همه گیر»
- آتلیه معادل پارسی محل کار هنری
- آتو معادل پارسی نقطه ضعف کسی را پیدا کردن
- اتوبوس معادل پارسی ندارد
- اتوماسیون [Automation] معادل پارسی «خودکارسازی»
- اتومبیل معادل پارسی خودرو
- اتیکت (étiquette) معادل پارسی «بر چسب قیمت»
- آجودان معادل پارسی رتبه ای در ارتش، مأمور پلیس
- آدرس معادل پارسی محل زندگی یا کار، نشانی
- ادکلن (eau de cologne)
- آرتزین معادل پارسی نوعی چاه آب
- آرشه معادل پارسی بخشی از ساز موسیقی ویولون
- آرشیتکت معادل پارسی مهندس معماری یا عمران
- آرشیو (archive) به معنی بایگانی
- ارگان معادل پارسی سازمان
- ارگانیسم معادل پارسی عملکرد یک سازمان
- آرم معادل پارسی نشانهٔ بازرگانی
- آرماتور معادل پارسی اسکلتبندی
- آریستوکرات معادل پارسی فعال سیاسی (در نوعی گروه سیاسی خاص)
- آژان (agent) معادل پارسی پاسبان
- آژانس (agence)
- آس معادل پارسی تک خال
- اسانس معادل پارسی طعم غذایی
- آسانسور (ascenseur) بالابر(فرهنگستان اول)، آسانبَر (فرهنگستان زبان و ادب فارسی)
- اِستِپ (Steppe) علفزار پهناور بی درخت[۲]
- اِستُپ (Stop) ۱- ایست، بازایستادن ۲- [فوتبال] به کنترل درآوردن توپ در حال گردش ۳- نور بالای چراغهای جلو خودرو که معمولاً با دستهٔ راهنما یا کلید زیر پا قطع و وصل میشود.[۳]
- استراتژی معادل پارسی راهبرد
- استودیو معادل پارسی محل کار هنری
- استادیوم معادل پارسی ورزشگاه
- استریل معادل پارسی تمیز
- استریلیزاسیون معادل پارسی ضد عفونی کردن
- آسفالت معادل پارسی ندارد
- آسم معادل پارسی نوعی بیماری
- اسکلت معادل پارسی ساختمان بندی
- آسیستان معادل پارسی دستیار
- اشانتیون (échantillon) به معنی نمونه
- اشل (échelle) به معنی نردبان؛ به معنی مقیاس
- آکادمی معادل پارسی مؤسسهٔ هنری
- آکادمیک معادل پارسی تحصیلات در آکادمی
- اکازیون معادل پارسی ویژه
- اکتبر معادل پارسی ماه میلادی
- اکران (écran) به معنی صفحه تلویزیون، رایانه یا پرده سینماست.
- آکروبات معادل پارسی هنرمند سیرک
- آکروباتیک معادل پارسی حرکات موزون
- اکسپرسیونیسم معادل پارسی سبکی در نقاشی
- اکسسوار معادل پارسی ابزار کار
- اکسیداسیون معادل پارسی ترکیب با اکسیژن
- اکسیدان معادل پارسی ماده ترکیب شونده با رنگ مو
- اکسیژن معادل پارسی یک عنصر شیمیایی
- اکیپ (équipe) به معنی گروه، دسته.
- آگراندیسمان معادل پارسی وسیلهٔ چاپ عکس در عکاسی
- اگزجره معادل پارسی بزرگ نمایی
- اگزوز معادل پارسی بخشی از اتومبیل
- آلامد معادل پارسی مطابق مد روز
- آلبوم معادل پارسی مجموعهٔ عکس
- آلرژی (allergie) به معنی حساسیت
- الکتریسیته معادل پارسی نیروی برق
- المان معادل پارسی سمبل
- آلمان معادل پارسی کشور آلمان
- آلیاژ معادل پارسی ترکیب فلزات
- آمبولانس معادل پارسی ماشین بیمارستانی
- آماتور معادل پارسی غیر حرفه ای
- آمپر معادل پارسی واحد سنجش برق
- امپرسیونیست معادل پارسی نوعی نقاش مدرن
- امپرسیونیسم معادل پارسی نوعی سبک نقاشی مدرن
- امپریالیسم معادل پارسی واژه سیاسی
- آمپول (ampoule) به معنی سوزن (سوزن در بسیاری از روستاهای ایران هنوز متداول است که معادل خوبی برای آمپول است. مثلاً میگویند دکتر به من سوزن زد.
- آمریکا معادل پارسی کشور آمریکا
- آمفی تئاتر معادل پارسی نوعی تئاتر
- املت (omelette) به معنی نیمرو.
- آناناس (ananas)
- آنارشیست معادل پارسی فعال سیاسی
- آنالیز معادل پارسی تجزیه و تحلیل
- آنتراکت معادل پارسی اجاره کار
- آنتن معادل پارسی ندارد
- آنتیک معادل پارسی قدیمی
- اندیکاتور معادل پارسی شاخص
- انرژی معادل پارسی نیرو
- آنژین معادل پارسی نوعی بیماری
- انستیتو معادل پارسی مؤسسه
- آنفلوآنزا معادل پارسی نوعی بیماری
- آنکادر کردن (encadrer)
- انگلیسی معادل پارسی زبان انگلیسی یا فرد انگلیسی
- آنفارکتوس (Infarctus) به معنی مرگ قسمتی از نسج بدن که جریان خون به آن قطع شده باشد و در فارسی معادل سکته قلبی.
- آوانتاژ (avantage) به معنی فایده و منفعت است. به معنی امتیاز نیز هست.
- آوانس (avance)
- آوانگارد (Avant-garde) پیشرو
- اوت معادل پارسی ماه میلادی
- اُوٍرت (ouvert) به معنی باز (open). به معنی باز، گشوده (در، پنجره، کتاب، و غیره) برای انسان بصورت صفت به معنی خوش مشرب
- اورژانس (urgence) به معنی فوری، اضطراری (فوریتهای پزشکی).
- اوره معادل پارسی نوعی ماده شیمیایی
- آوریل معادل پارسی ماه میلادی
- اوریون (oreillons) بیماری اوریون یا گوشک که از oreille که به معنی گوش است آمده است.
- اولتیماتوم معادل پارسی ضربالعجل
- اونیفورم معادل پارسی لباس یکدست کار یا مدرسه یا مؤسسه
- ایده (idée) به معنی نظر، عقیده. مثلاً mon idée نظر من.
- ایدهآل معادل پارسی کامل
- ایدئولوژی معادل پارسی انگارگان-دیدگاه
- ایزوله معادل پارسی دور افتاده و پرت
- ایگرگ[۴] (I grec)
- آئورت معادل پارسی بخشی از بدن
ب
- باتری معادل پارسی پیل الکتریکی
- باسکول معادل پارسی ترازوی بزرگ
- باسیل معادل پارسی نوعی عامل بیماری
- باک معادل پارسی بخشی از اتومبیل
- باکتری (bactérie)
- بالانس معادل پارسی متوازن
- بالکن (balcon)
- بالماسکه (Bal masqué) = نوعی مهمانی که مهمانان با ماسک صورت خود را میپوشانند
- باله معادل پارسی نوعی رقص
- بالرین معادل پارسی رقصنده باله
- بانداژ (bandage)
- بانک معادل پارسی بانک
- بر معادل پارسی بر زدن ورق پاسور
- برانکارد معادل پارسی وسیلهٔ حمل بیمار
- برس (brosse)
- برلیان معادل پارسی الماس ریز
- برودری معادل پارسی نوعی گلدوزی دستی
- بروشور (brochure)
- بریگاد معادل پارسی دسته ای در ارتش
- بلف معادل پارسی چاخان
- بلوار معادل پارسی خیابان بزرگ
- بلوز (blouse)
- بلوک معادل پارسی واحد
- بلیت (billet) که در زبان فرانسه «بیه» تلفظ میشود
- بمب معادل پارسی بمب
- بن ساله (bon salé) به معنی خوش نمک
- بوآ (Boa) نوعی از مار
- بوتیک معادل پارسی فروشگاه
- بودجه معادل پارسی سرمایه
- بورژوا معادل پارسی از طبقهٔ بالای جامعه
- بورژوازی معادل پارسی نظام اشرافی
- بورسیه معادل پارسی کمک هزینه تحصیلی
- بوروکراسی (bureaucratie) که از ریشه bureau به معنی میز و دفتر کار ایجاد شده است.
- بوفه (buffet)
- بولتن (bulletin)
- بیسکویت (biscuit) به معنی دوبار پخته شده bis به معنی دوباره و cuit به معنی پخته شده است!
- بیگودی (bigoudis)
- بیلان معادل پارسی ترازنامه
پ
- پاپیون (papillon) به معنی پروانه
- پاتلون معادل فارسی شلوار (در گویشهای جنوب غربی ایران-برازجان)
- پاتیناژ (patinage)
- پارازیت معادل پارسی صدای مزاحم
- پاراوان معادل پارسی دیوار متحرک جدا کننده
- پارکینگ معادل پارسی پارکینگ
- پارلمان معادل پارسی مجلس
- پاس معادل پارسی پاس دادن توپ در فوتبال یا کاری به کسی دیگر واگذار گردن
- پاساژ (passage)
- پاسپورت معادل پارسی گذرنامه
- پاستوریزه معادل پارسی ضدعفونی شده
- پاکت معادل پارسی جیب یا پاکت نامه
- پالت معادل پارسی تخته ترکیب رنگ در نقاشی
- پالتو معادل پارسی پالتو
- پانتومیم معادل پارسی نمایش بی صدا
- پاندول (pendule)
- پانسمان (pansement)
- پاویون (pavillon) غرفه یا بلوک
- پتو معادل پارسی پتو
- پدال معادل پارسی پدال اتوموبیل
- پرانتز معادل پارسی پرانتز
- پرتره (Portrait) معادل پارسی نقاشی چهره
- پرس معادل پارسی فشار
- پرس معادل پارسی یک دست غذا برای یک نفر
- پرستیژ معادل پارسی شخصیت
- پرسوناژ معادل پارسی شخصیت فردی
- پرو معادل پارسی امتحان لباس قبل از خرید
- پروژه (projet)
- پروسه (processus)
- پروفسور معادل پارسی پروفسور
- پریز معادل پارسی پریز برق
- پریم علامت «′».
- پز معادل پارسی پز دادن. فخر فروشی
- پکینگ پودر معادل پارسی پکینگ پودر در شیرینی پزی
- پلاژ معادل پارسی خانهٔ کوچک کنار دریا
- پلاستیک معادل پارسی پلاستیک
- پلاک (plaque)
- پلاکارد (placard) به معنی پوستر و نیز به معنی کابینت است plat به معنی بشقاب یا ظرف مسطح است.
- پلان معادل پارسی صحنه کار یا نقشه
- پلیسه معادل پارسی چروک
- پلیور معادل پارسی پلیور
- پماد (pommade)
- پمپ معادل پارسی مکنده یا تلمبه
- پمپاژ معادل پارسی با فشار تلمبه فرستادن
- پنس (pinces)
- پودر معادل پارسی پودر
- پورتفوی (portefeuille) به معنی کیف اسناد وکیف پول است.
- پوره معادل پارسی غذای نرم
- پوستیژ معادل پارسی کلاه گیس
- پولیکا معادل پارسی نوعی لولهٔ آب
- پولیپ معادل پارسی گرفتگی
- پونز (punaise)
- پوئن (point) به معنای امتیاز
- پیپ معادل پارسی پیپ کشیدن
- پیژامه (pyjama) خود در اصل از فارسی پای جامه لباس خواب
- پیست (piste)
- پیستوله معادل پارسی وسیله ای برای پاشیدن سیمان یا رنگ-تفنگ
- پیک معادل پارسی یک جرعه یا استکان مشروب
- پست (Post)
ت
- تابلو (tableau)
- تاکتیک معادل پارسی شیوهٔ کار
- تاکسی معادل پارسی تاکسی
- ترانشه معادل پارسی در حفاری بازکردن یک چاله
- تریلی معادل پارسی تریلی
- تلویزیون معادل پارسی تلویزیون
- تلگراف معادل پارسی تلگراف
- تن (ماهی) (thon)
- تنسپلاس معادل پارسی چسب زخم
- توالت (toilette)
- تومور (tumeur)
- تئاتر
- تیتر معادل پارسی عنوان
- تیراژ (tirage) معادل پارسی شمارگان
- تیره یا خط تیره (tiret)
ث
ج
چ
- چین معادل پارسی کشور چین
ح
د
- دال (Dalle) سقف بتنی
- دانس (Danse) = رقص
- دانسینگ معادل پارسی دیسکو یا مهمانی
- دپارتمان معادل پارسی دپارتمان دانشکده
- دسامبر معادل پارسی ماه میلادی
- دسر معادل پارسی دسر پس از غذا
- دکتر معادل پارسی دکتر
- دکلته معادل پارسی لباس بدون آستین و یقه
- دکلره معادل پارسی بیرنگ کردن
- دکوراسیون معادل پارسی چیدمان منزل یا محل کار
- دفرمه معادل پارسی تغییر شکل داده
- دلار معادل پارسی دلار
- دلیجان (diligence) نوعی کالسکه
- دموده معادل پارسی از مد افتاده
- دوبلاژ معادل پارسی واحد ترجمهٔ فیلم
- دوبله معادل پارسی هنر ترجمهٔ فیلم
- دوبلور معادل پارسی هنرمند دوبلور
- دوجین (fr:dozaine) معادل پارسی ۱۲ عدد. ۲ تا ۶ تایی
- دز (dose) مقدار
- دوش (douche) فعل se doucher و prendre une douche به معنای دوش گرفتن است
- دون ژوان معادل پارسی مرد زن باره
- دیالوگ معادل پارسی گفتگو
- دیپلم (diplome)
- دیسک (disque)
- دیسکت (disquette)
- دیکته معادل پارسی املا یا دیکته
ذ
ر
- رادیاتور (radiateur)
- رادیو معادل پارسی رادیو
- رادیواکتیویته معادل پارسی عناصری که اشعه رادیواکتیوتولید میکنند
- راندو
- راپورت (rapport)
- رب دو شامبر (robe de chambre) به معنی لباس خانه.
- رزومه معادل پارسی سابقه کار
- رژ لب (rouge à lèvres) معادل پارسی رژ لب
- رژه معادل پارسی نمایش نظامی
- رژیم (régime)
- رستوران
- رگلاژ معادل پارسی تنظیم کردن
- رفراندوم (référendum) معادل پارسی همهپرسی
- رفله معادل پارسی بازتاب
- رفوزه (refusé)
- رله معادل پارسی فرستادن امواج رادیو روی خط
- روبان (ruban)
- رُتوش (retouche) معادل پارسی اصلاح نگاتیو عکس - پرداخت (فرهنگستان)
- روسیه معادل پارسی کشور روسیه
- رومانتیک معادل پارسی احساساتی
- رئال معادل پارسی واقعی
- رئالیسم معادل پارسی واقع گرا
- ریمل معادل پارسی ریمل چشم لوازم آرایش
ز
ژ
- ژامبون (jambon) از واژه jambe به معنی ساق پا گرفته شده است.
- ژاندارمری (gendarmerie)
- ژانر (genre)
- ژست (geste)
- ژله (gelée)
- ژنتیک (génétique)
- ژوپ (jupe) به معنی دامن و minijupe به معنی دامن کوتاه است.
- ژورنال (journal) به معنی روزنامه. jour به معنی روز است.
- ژیله (gilet)
س
- ساتن (satin)
- سالن (salon)
- سانتیمانتال (sentimental)[۵]
- سس (sauce)
- سنتز (Synthèse)
- سنکوپ (Syncope)
- سوتین (soutien gorge)
- سوژه (sujet)
- سشوار (séchoir)
ش
- شال
- شاپو (chapeau) کلاه
- شارژ
- شارلاتان (charlatan)
- شاسی (châssis)
- شانس (chance)
- شانتاژ (chantage) ریشه آن فعل chanter به معنی آواز خواندن است
- شامپانزه
- شامپو
- شما (Schéma) به معنی نمودار
- شوالیه (chevalier) به معنی اسب سوار و Cheval به معنی اسب است
- شوک
- شوسه (chaussée) به معنی جاده و سواره رو است و chaussure به معنی کفش است.
- شوفاژ (chauffage)
- شوفر (Chauffeur) راننده
- شومینه (cheminée)
- شیک(chic)
ص
ض
ط
طلل
ظ
ع
غ
ف
- فابریک (fabrique) به معنی کارخانه و در فارسی معادل اصل (original).
- فلش (flèche)
- فَراز (Phrase) عبارت، جمله[۶](مثال: فرازهایی از سخنان … )
- فراکسیون (fraction) گروه همفکری در داخل یک حزب یا مجمع.[۷]
- فُرم (Forme) ۱- دیس، شکل، صورت ۲- برگه (برگهای دربردارندهٔ پرسشها یا جاهای خالی برای دریافت اطلاعات از فرد درخواست کننده، شرکت کننده و مانند آن)[۸]
- فُرمول (formule) ۱- به معنای شکل (فُرم) کوچک شدهٔ چیزی مورد استفاده در ریاضی، شیمی و فیزیک ۲- قاعده و روش انجام (مثال: فرمولش اینه که اول یا الله میگی بعد سرتو میندازی پایین …)[۹]
- فویل (feuille) به معنی ورقه یا برگه.
- فُکُل (faux col) یقه کاذب.
- فلاسک
ق
ک
- کاپوت (capot)
- کادر (cadre) به معنی قاب و همچنین به معنی تیم اجرایی (مثل کادر پزشکی)
- کادو(cadeau)
- کارتابل (cartable) به معنی کیف مدرسه
- کارت پستال (به فرانسوی: Carte postale)
- کاسکت (Casquette)
- کافه (café)
- کافه گلاسه (café glacé)
- کامیون (camion)
- کامیونت (camionnette)
- کاناپه (canapé)
- کاندید یا کاندیدا (Candidat)
- کائوچو (caoutchouc)
- کتلت (côtelette) از واژه côte به معنی دنده بوجود آمده است.
- کراوات (cravate)
- کرست (corset)
- کریدور (corridor) راهرو گذر گاه
- کلکسیون (collection)
- کلیه (Collier) به معنی گردنبند و cou به معنی گردن است.
- کمدی (comédie) معادل فارسی خنده دار
- کنسانتره (concentré)
- کنسرو (conserve)
- کنسرواتور (conservateur) به معنی نگهبان و محافظ است
- کنکور (concours)
- کودتا (Coup d'État)
- کوران (courant) به معنی جریان بیشتر برای جریان هوا به کار میرود.
- کورس (course)
- کوسن (coussin) به معنی نازبالش
- کنگره
گ
- گاراژ (garage) از فعل garer به معنی نگهداشتن یا پارک کردن گرفته شده است
- گارسون (garçon) گارسون در فرانسوی به معنای پسر است. معادل فارسی خدمتکار
- گیشه (guichet) معادل فارسی باجه
- گیومه (Guillemot)
ل
م
- مامان
- ماتیک (Cosmétique) (هجای اول این وامواژه عامداً زدوده شده[۱۰])
- مانتو (manteau)
- مانکن (mannequin)
- مایو (maillot)معادل فارسی شورت
- مبل (meuble) معمولاً در فرانسه به کمد کشو دار اطلاق میشود
- مرسی (merci)معدال فارسی ممنون/سپاس
- مزون (maison) محل طراحی و دوخت لباسهای شیک و گران[۱۱]
- مغازه (magasin) ترکی شده فرانسهای Magazin، از عربی مخزن.
- موزه (musée) معادل فارسی دیرینکده
- موکت (moquette) معادل فارسی موفَرش
- میزانسن (mise en scene)
- میلیارد (milliard)
- مکانیسم (fr:mecanism)
ن
و
- واژن (vagin) به معنی آلت تناسلی زن، فرج زن.
- وانیل (vanille)
- ویتامین (vitamine)
- ویراژ (virage)
- ویروس (virus)
- ویزیت (visite)[۱۲] معادل فارسی ملاقات
- ویزیتور (visiteur)[۱۳]
- ویلا (villa)
- وگانیسم (Véganisme) گیاهخواری
- وگان (Végan) گیاهخوار
- ویرگول (virgule)
ه
- هاشور (Hachure)
- هال (Hall)
- هتل (Hotel) معادل فارسی مهمانسرا / میهمانسرا
- هلی کوپتر (Helicoptere) معادل فارسی بالگرد
ی
ماههای میلادی
ماههای میلادی با تلفظهای فرانسوی در زبان فارسی مصطلح هستند:
- ژانویه (Janvier)
- فوریه (Février)
- مارس (Mars)
- آوریل (Avril)
- مه (Mai)
- ژوئن (Juin)
- ژوئیه (Juillet)
- اوت (Août)
- سپتامبر (Septembre)
- اکتبر (Octobre)
- نوامبر (Novembre)
- دسامبر (Décembre)
- دوجین (douzaine) به معنی دوازده تا و douze به معنی دوازده است.
بدون طبقهبندی
این بخش به هیچ منبع و مرجعی استناد نمیکند. |
این مقاله نیازمند تمیزکاری است. لطفاً تا جای امکان آنرا از نظر املا، انشا، چیدمان و درستی بهتر کنید، سپس این برچسب را بردارید. محتویات این مقاله ممکن است غیر قابل اعتماد و نادرست یا جانبدارانه باشد یا قوانین حقوق پدیدآورندگان را نقض کرده باشد. |
جآئروپلان-آئورت-آباژور-آبونمان-آبونه-آپارتمان-آپاندیس-آپاندیست-آتاشه، اتاشه-آتروپین-آتمسفر-آتو-آجودان-آدرس-آر-آرابسک-آرتزین-آرتیست-آرشه-آرگون-آرم-آریا-آریستوکرات-آریستوکراسی-آژان-آژانس-آس-آسانسور-
آستات-آسِتن-استن-آستیگماتیسم-آستیلن، استیلن-آسفالت-آسم-آفتومات-آکادمی-آکاژور-آکاسیا (اقاقیا)-آکتور-آکروبات-آکروباسی-آکلاد-آکوردئون-آکومولاتور-آگارآگار-آگراندیسمان-آگرمان-آلبوم-آلبومن-آلبومین-آلبومینوری-
آلفا-آلکالوئید-آلگ-آلگرو-آلومین-آلومینیوم-آلیاژ-آلیداد-آلیگاتور (تمساح)-آماتور-آلو-آماریلیس-آمبولانس-آمپر-آمپول- آمفیبول-آمفی تئاتر-آمفیوس-آمونیاک -آمونیوم-آمیب-آمیرال-آناناس-آنتراکت-آنتن-آنتی پیرین-آنتیک-آندانت-آندیو-آنژین-آلگلوفیل-آنوریسم-آنیلین-ابژکتیف-اپرا-اپرت-اتاماژور (ایتماژور)-اُتُپسی-اتراق-اتم-اتوبوس-
اتوکار (انگلیسی، فرانسوی)-اتوماتیک-اتومبیل-اتیکت-اتیلن-اختاپوت (یونانی، فر)-ادکلن-ارانگوتان-ارسنال-ارسنیک-ارکستر-ارگان (یونانی)-ارگانیسم-ارگ-ارمینین-اروه-اریستوکرات-اریستوکراسی-اریگاتور-ازت-ازتات-
ازن-اسانس-اسانسر، آسانسور-اسپر، اسپرت-اسپُر-اسپرماتوزوئید-اسپکترسکپ-اسپیروزیر-اسپیرومتر-استات-اِستاد (فر، یو)-استاژ-استاژیر-استالاکتیت-استالاگمیت-استامپ-استاندار (استاندارد. انگلیسی) استپ (از روسی)-استراژی-
استراتوسفر-استرتوسکپ-استرکنین، استریکنین-استرونسیوم-استریلیزه-اَسِتُن-استیلن-اسکربوت (از رس (روسی))-اسکلت-اسکولاستیک-اسکی-اسید-اِشِل-اکزما-اکسپرسیونیست –اکسپوزان-اکسید-اکسیداسیون-اکسیژن-
اکواریوم (لاتین)-الاستیک-الکترومان-الکتروتراپی-الکترود-الکترونیک-الکتریزه-الکتریسیته-الکتریک-الکل-المپیاد-المپیک-امپراتریس-امپریال-امپریالیست-امپریالیسم-امتِیک-امتِین-املت-انارشی -انارشیست-انارشیسم-
انترن-انتریگ-انتیمون، آنتیمون-اَنُد-اندکس-اندیکاتور-انرژی-انژکسیون-انستیتو-آنفلوآنزا (ایتالیایی)-انیدرید-انیلین-اورانگ اوتان-اورانیوم-اوره-اولئین-اولتیماتوم-اونس-اونوسما-اوورتو-اونیفرم-اُهم-اهم متر-ایپکائین-ایدآل-
ایداکیست-هیدروژن، هیدروژن-ئیدرات-ایدئولوژی-ایریغارون-ایگنام-ایون-بااباب=بائوباب-بابیروسا-باتری-باتون-بارفیکس-بارومتر-بارون-باریوم-باز (فرانسوی، یونانی)-بازالت-باس-باستیان، باستیون-باسکول-باسیل-باک-باکارا-باکتری-
بال-بال-بالانس -بالت، باله-بالکن (فر، ایتا)-بال کوستومه-بال ماسکه-بالن=بالون-بامبو-باندرل-بانک-بانکروت-بِتون-بُر-برانشی-بِرانکار-براوو-برس-برلیان-بُرم-بُرمور-برنز (فر، ایتا) برنشیت-برودری-بروسین-بِرِه-بریگاد-
بلانکت-بلف (انگ، فر)-بلفاریت-بلنتاین-بلوز-بلوک (از ژرمانی)-بلیارد-بلیت-بمب=بومب-بمباردمان-بِمُل-بمول-بنبو-بنزین، بنزن-بنزوئیک-بنزوات-بنژوان-بوآ-بوبین (پارسی=پیچک)-بودجه-بورژا-بورژوازی-بورس-بوفه-
بوکس-بوکسور-بولوار، بلوار-بیسکویت-بیسموت-بیسیکلت-بیفتک (از انگلیسی)-بیلان-پاپ (یوPappas)-پاپیون-پاتولوژی-پارابلوم-پاراتیروئید-پارازیت-پاراشوت-پارافین-پاراگراف-پارالل-پارانتز-پارانشیم-پاراوان-پارتی-
پارشمن-پارک-پارکه-پارلمان-پاس-پاساژ-پاسپورت-پاستوریزه-پاک-پاکت-پالئوزوئیک-پالئوزون-پالئوگرافی-پالئولیتیک-پالئونتولوژی-پالت-پان (ازPantosیونانی)-پان اسلاویست-پان ایرانیست-پانتوگراف، پانتگراف-پان
تورکیست-پانتومیم-پانته کت-پاندول-پان ژرمانیست-پانسمان-پتیالین-پدال-پرانتز-پرتره-پرتوپلاسم-پرتوزوئر-پرتون-پرژه-پِرس-پُرس-پرسپکتیو-پرستات-پرسناژ-پرسنل-پرگرام-پرمنگنات-پرو-پروانش-پرولتاریا-پری-پریز-
پریمور-پُز-پسیکانالیز-پسیکرومتر-پسیکوترامی-پلاتین-پلاژ-پلاستیک-پلاسما-پلاک-پلئیستوسن-پلتیک، بلیتیک-پلکا-پلیس-پلیسه-پلی کلینیک-پماد-پمپ-پوینت-پنس-بوتین-پودر-پورپورا-پوره-پوُلکا-پوم-پولیپ-
پونز-پی (فرانسوی. کوتاه شده یPeripheriaیونانی) پیاستر-پیانو (فر. ایتا)-پیپ-پیست-پیستوله-پیستون-پیشتو=بیستوله-پیک-پیکادور-پیل-پیوره-تابلو-تاتو-تاکتیک-تاکسی-تاکسی-تالان (یو. فر)-تانژانت-تانن-تآتر، تئاتر-تئودولیت-تئوری-
تئوکراسی-تئین-تراخم-تراژدی-تراس-تراکتور-تِرام-ترانزیت-ترانزیستور-ترانسفورماتور-تراورس-تربانتین-ترمی-ترمومتر-ترن- ترومبون-ترومپت-تریسموس-تریشین-تریشینوز-تریلیون-تریو-تز-تزار-تِک-تکنیک-تکومه-
تلسکوپ –تلفن-تلگراف-تلگرام-تلمبه-تلویزیون-تله پاتی-تِم-تَمات-تماته-تمبر-تُن (فرTonneانگTon)-تُن(Ton)-تنتور-تورب-توربین-تورپیل-تورنسل-توکسین-تونل-ته-تیپ-تیراژ-تیروئید-
تیفوئید-تیفوس-تیموس-تین (انگ. فر) جِبس (لا. فر)-جلیقه (در فرانسه ت آخر تلفظ نمیشودGillet)-درام-دراماتیک-دسر-دسیگرم-دسی لیتر-دسیمتر-دفیل-دکاگرم-دکالیتر-دکامتر-دکتر-دکترا-دکترس-دکترین-دکلاماسیون-دکلامه-دکور-دکوراسیون-
دگماتیسم-دلیجان-دِمُده-دموکرات-دموکراتیک-دموکراسی-دو (عدد۲)-دوئل-دوبل-دوبلاژ-دوبله-دوجین-دوشس-دوک-دیابت-دیاپازن-دیافراگم-دیالکتیک-دیپلم-دیپلمات-دیپلماتیک-دیپلماسی-دیپلمه-دیریژابل-دیز-دیژیتالین-دیسک-
دیسپلین-دیفتری-دیفتونگ-دیفرانسیل، دیفنسیال-دیکتاتور-دیکتاتوری-دیکته-دینام، دینامو-دینامومتر-دینامیت-دینامیک-دیوزیون-راپسودی-رادیان-رادیان (ت)-رادیاتور، رادیات-رادیکال-رادیو-رادیوآکتیو-
رادیوآکتیویته-رادیوتراپی-رادیوگرافی-رادیوگرام-رادیولوژی-رادیولوژیست-رادیولُگ-رادیوم-رادیومتر-راشیتیسم-راکت-رال-رامی-راندمان-رآلیست، رئالیست-رپرتوار-رتاتیو-رتوش-ردنگت-رُز-رزرو-رزنانس-
رزیستانس-رزین-رژلیسور-رژیم-رژیمان-رستوران-رفراندوم-رفرم، رفورم-رفوزه-رکتوم-رکلام-رکورد-رگل-رگلاتور-رگلاژ-رگلمان-رُم (فرRhum انگRum)-رمان-رمانتیک-رمانس-روتول-روژ (سرخ)-روس فیل-
رولت-رولور (از انگRevolver برگردنده)-روماتیسم-رومبا-ریتم-ریسک-رینگ-رینیت-زئولوژی-زیگزاگ (فرZigzagازآلمانیZickzack)-ژتون-ژاکت-ژالاب-ژامبون-ژاندارم-ژئوفیزیک-ژئولوژی-
ژتون-ژرسه-ژست-ژلاتین-ژله-ژنرال-ژنرالیسم-ژنژیویت-ژنکوGinkgo-ژنی-ژوت (فرJuteازانگJute ازبنگالیJhuto سنسZuTa)-ژورنال-ژورنالیست-ژورنالیسم-ژوری-ژیپس-ژیگولت-ژیگولو-ژیمناستیک-
سابوتاژ-ساتن-ساجو-ساخارین-سادیست-سادیسم-ساک-ساکارات-ساکارز-ساکسفن-ساگو، ساجو-سال-سالاد-سالن-سالیسیلات-سالیسیلیک-
سامبا-ساناتوریم-سانتیم-سانسور-سئنانس-سدیم-سرامیک-سِرُم-سرناد-سرنگ-سرویس-سِری-سریال-سزار-سزارین-سُس-سسالی-سطاریون-سقلاطونSiglaton-سکس (فرSexeانگSex)- سُل-سلو-سِلّورعصالور-سلول-
سلولز-سمبول-سمبولیست-سمپاتیک-سمفونی-سمنامبولیسم-سن-سنا-سناتور-سناریست-سناریو (ازایتا)-سندیکا-سوارهSoirée-سوبلمه، سوبلیمه-سوپ-سوپاپ-سوپرانو (ایتا. فر)-سود-سودیوم-سِوِر-سوررآلیست-سوژه-
سوسیالیست-سوسیس، سیسSaucisse-سوسیسون (فرSaucissonایتاSalsiccione)-سوش-سوفلور (دمنده)-سولفات-سولفور-سولفیت-سولو، سلو-سونات-سویت-سُویِت (فر Sovietروس Savyet)-سی (کوتاه شده
Sancte Iohannes) سیاتیک-سیبل-سیرک-سیستم-سیفلیتیک-سیفلیس-سیفون-سیکل-سیکلامن-سیکلمه-سیکلوپس-سیگار (فرCigreاسپاCigarro)-سیگارت-سیلندر-سیلو-سیلیس-سیلیسیم (تکه شده از Silexشن)-سیلیکات-
سیمان، سمنتCiment-سینرر، سینره-سینما-سینوزیت-سینوس-سیویل-شاپو-شاتون (فرChatonآلمانی کهن)-شامپانی-شامپیون-شانکر-شکلا، شکلات-شماتیک-شِورو-
شیفر-شیمی-شیمیست-صافِن-فا-فارPhare-فاراد-فاز-فاشیست-فاکتور-(فرFacteurانگFactor)-فاکتورFacture-فاکولته-فامیلFamille-فانتزی-فانتزیست-فئودال-فئودالیته-فئودالیسم-
فتوتروپیسم-فتی شیست-فتی شیسم-فدراسیون-فدرال-فِر-فراز-فراکFrac-فراکسیون-فراماسون Framc-mascon(ازانگFreemason)-فرانسیسکن-فِرانک-فَرانک-فِرِسک-فرکانس-فرم-فرمالیته-فرمالیسم-فرمول-
فرمولر-فِرّوFerreuxآهنین-فرونت-فِرریک-فریکاسه-فستیوال-فسفات-فسفر-فسیل-فُکُل-فلاسک (فرFlasqueانگFlask ایتاFlasca)-فلاشری-فلانل (فرFlanelle ازانگFlannel)-فلدسپات-فلوئور-فلوت-فلوتFlotte-فلورن(FlorinازایتاFlorino)=فلوری-فلوکس-فمینیسم -فتاتیسم-فتاتیک-فِنُل-فنومن-فنومنیست-
فنومنولوژی-فنومنولگ-فورمالیته-فورمالیسم-فوکوسFucus-فولکلور-فونتیک-فوئوگراف-فونیکولر-فیبر-فیبرین-فیبرینوژن-فیزیسین-فیزیک (از یوPhusisسرشت)-فیزیوکراست-فیزیوکراسی-فیزیولوژی-فیزیولوژیست-
فیزیولوژیک-فیش-فیشیه-فیلتر-فیلم-فیله-فینال-قاره بین، قره بینا، قره بینه ترکی شدهCarabineقرابین، قرابینه-قرمیلGremil –قرنطین، قرنطینه (فر، انگQuarantaine)-قرنیزCorniche?-قنسول-
کائولن (فرKaolinچینیKauling)-کاباره-کابل-کابین-کابینه-کاپ-کاپوت-کاپوسی-کاپیتالیست-کاپینالیسم-کاپیتان، کپیتان، کبیتان،
(انگCaptainفر Capitaine)، قاپوتان، قپودان ترکی شده، کاپیتن، کاپتان-کاپیتولاسیون-کاتابولیسم، کاتابولیک-کاتالپسی-کاتالگ، کاتالوگ-کاتالیز-کاتُد، کاتود-کاتولیک (فرCatholiqueیوKaθolikos)-کادو-کارابین-کارامل-
کاربن، کربن-کاربنات، کربنات، کاربنیت-کاربراتور-کارت-کارتل (فر. انگ Cartel)-کارتن-کاردینال (فرCardinalلاCardinalis)-کارناوال-کاریکاتور-کازینو-کاس-کاسگ-کاسکت-کاسوله-کاسیک-
کاشالو، کاشالوتCachalot-کاشو-کاشهCachet-کافئین-کافه رستوران-کاکائو، کاکااو- کاکِلKakile-کالج (انگCollègeفرکولژCollége)-کالری-کالوز-کالومِل (فرCalomelیو
Kalos,Mélas)-کالیبر-
کالیکول-کامبرین-کامفر (کافور)-کامِلین-کامیون -کامیونت-کاناپه-کانال- کانتور، گنطور، گنتور-کاندیدا، کاندید-کانگورو-کانوا-کاو-کاوالیه-کُبالت (فرCobaltآلمانیKobalt)-کُبرا (فر. پرتغالیCobra)-کپسول-کپیه-
کتCotte(نیمتنه)-کتانژانت –کتلتCotelette-کدئین-کُرChoeur-کراتیت-کراواتCravate-کرئوزوت-کربن-کربنات-کِرِپ-کرتاسه-کرست-کِرِم-کرمایر-کروشه-کرومانیون-کریدور (فرCorridorایتاCorridore)-کُک-
کلارینت-کلاس-کلاویسن، کلاوسن-کلاویه-کُلُر-کلرور-کلروفرم-کلروفیل-کلرومیسین (فر KoloromaysetinانگChloromycetin)-کُلُفَن-کلکسیون-کلنل، کلونل-کُلُنی-کلوب-کُلودیون-کُلی-کُلیر-کلیشه-
کلینیک-کُلیه-کماندو (ازپرتغالی)-کمپانی (انگCompany فر Compagnie)-کمپرس-کمپرسور-کمپرسی-کمپوت-کمد-کمدی-کمدین-کُمون-کمیساریا-کمیسیون-کمیسیونر (دلال)-کمیک-کنترات (قرارداد)-کنتراست-
کنترالتو (فر. ایتا)-کنترباس (فر ContrebasseایتاContrabbasso)-کنترل (وارسی)-کنترلور-کنتور-کُندیلوم-کنسرت-کنسرو، کونسرو-کنسرواتوآر-کنسرواتور-کنسول-کنسولتاسیون-کنفدراسیون-کنفرانس-کنکور-کنگره-
کُنیاک Cognac-کواتور (فر. لا)-کوارتت-کوارتز-کوبیست-کوپن-کورار-کوران-کورس-کوکا (فر. اسپا Coca)-کوکائین-کولشی سین-کولیت-کیست-کیلو-کیلوسیکل-کیلوگرام، کیلوگرم-کیلومتر-کیلو وات (انگ. فر)-
کیلوولت-کینین-کیوسک (ازپارسی کوشک)-گاباردین (فرGabardineاسپا Gabardina-گار-گاراژ-گارد-گاردان-گاردنال-گاردنیا-گارس (گرفته شده ازغزه Gaze)-گارسن، گارسون-گاز-گازوئیل (انگ. فر)-گازولین-گاسترولا-
گاسترولاسیون-گال-گالاکتز، گالاکتوز-گالری، گالاری-گالش (فرGalocheیوKalopous)-گالِن-گالُن-گالوانومتر-گام (فر Gammeازیو Gamma)-گامت-گاموسِپال-گاموسِتمون-گانیدان-گاویال-گِتر-گتیک، گتی، گوتیک-گراد-
گرافومتر-گرافیت-گرافیک-گرامافون، گرامافن-گراندوک-گرانول-گرانیت (خارا)-گراور-گِرم-گِریپGrippe-گریفن، گریفون-گریم(GrimeایتاGrimoچین وچروک)-گریمور-گلادیاتور-گَلایول-گلبول-گلبولن-
گلبولین-گلوسید-گلوش-گلوکز-گلوکزید-گلیپتودُن، گلیپتودنت-گلیسرل-گلیسرله-گلیسره-گلیسرین-گلیسین-گلیکژن، گلیکوژن-گلیکل، گلیکول-گلیکوکُل-گنوستیکGnostique-گواتر-گوبلن –گوریل-گیGui-گیتار-
گیدGuide-گیشهGuichet-گیوتینGuillotine-گیومهGuillemet-لابراتوار-لابیرت-لاتاری-لاتکس (شیرآبه)-لارنژیت-لاستیکElastique-لاک (گیاه)Laque-لاکتز، لاکتوز-لاکونLacune-لاما (فراز زبان
پروLama)-لامانتن-لامپ-لامینر-لبLobe-لُتو-لژیون(Légionاز لاLegio)-لژیون دنور-لژیونر-لِسLoess-لگاریتم-لُکانی-لِمLehm-لمف (تازی شده لَنفLympha,Lympheآب)-لمفاتیکی-لوپولین-
لوتLuth-لوتو (فرLoto)-لوژLuge-لوستر (چراغ آویز، چلچلراغ)-لوکسLuxe-لوکوموتیو-لومینال-لیبرال-لیبرالیسم-لیتر-لیرLyreازیو-لیسانس-لیساسیه-لیست-لیسهLycée-لیکتورLicteur-لیکورLiqueur-لیمفاتیک-
لیمون-لیموناد، لیمونات-لینییتLighnite-ماتادور (فراز اسپا)-ماتریالیست-ماتیک (کوتاه شدهCosmétique)-مادام –مادلِن-مادموازل-مارش-مارشال (سپهبد)Maréchal-مارک-مارکسیست-مارکی-مارکیز-
مارمالادMarmeladeپرتغالیMarmelada-مازوت (روس، فرMazout)-مازوخیسم Masochismeمنسوب به ساشه دو مازوخ، مازوشیسم-ماژور (سرگرد، یاور)-ماساژ-ماسک-ماشین- ماشینیست-ماشینیسم-
ماکارنی، ماکارونی (فر. ایتا)-ماکت-ماکرُفاژ-ماکزیموم (فر. ایتا)-ماکل-ماگازین-ماگدالینین-مالاکیتMalachite-مالتMalte(بیماری)-مالت (گیاه)Malt(فر. انگ)-مامان-ماموت Mammouth
مانا (فراز پولینزیMana بچم نیرو)-مانتوManteau-مانتیس-ماندُلین-مانِژ Manège-مانکنMannequin-مانورManoeuvre-مانی (دیوانگی)-
مانیتیتMagnétite-مانیتیزورMagnétiseur-مانیتیسمMagnétisme-مانیکور (لاک ناخن)-مانیوک-مایوMaillot-متازوئر-متافیزیک-متامورفوز-متانMéthane-متدMéthode-متدلوژی-مترMètre-
متراژ (گز پیمایی)-مترسMaitresse-مترولوژی، مترلوژی-مترو کوتاه شدهMétropolitain-متروپل-متروپلیتن-متریک-مُد-مدالMédaille-مدرن-مدرنیست-مدرنیسم-مدلModèle-مِدوز-مدولاسیون –مِدیاتور-مدیست-مدیوم-
مُرسMorse(پیل دریایی)-مُرس (دستگاه)-مرسی-مُرفولوژی-مرفین-مرکور (جیوه)-مرکور روژ-مرکورژُن- مرکورکُرم-مُرMorue(گونهای ماهی)-مسکالین (فر. انگ)- مسمریسم-مُسیو، موسیوMonsieur-
مغنیسیا-مکانیزه-مکانیزم، مکانیسم-مکانیسین-مکانیک-مِلاسMélasse-مِلانکولیMelancolie (مالیخولیا)-ملودرام-ملودی (همان نغمه است)-ملودیک-منگنات-منگنز-
منگنیت-مننژیت-منوئه (یکجورآهنگ)Menuet-منوپل، منوپول-مَنیتMannite-منیزیMagnésie-منیزیوم-موتاسیون-موتور (فرMoteurانگMotor)-موتوسیکلت-موزائیک-موزهMusée-موزیسین-موزیک-موزیکال-
موگهMuguet-مولکول، ملکولMolécule-مونتاژ-موندMonde-مونِل-مونولوگ-میMi(نت آهنگ)-میترالیوز-میتولوژی-میدریاز-میسیون-میسیونر-میکاMica-میکادو(Micadoاز ژاپنی) (سرنام هریک از شاهنشاهان ژاپن)-
میکرب-میکروبیولوژی-میکروبیولوژیست-میکرسکپ-میکرسکپیک-میکروفن، میکرفن-میکروفیلم-میکروگرافی-میکرولیتیک-میکرمتر-میکرن-میکزدُم-میکسدُم-میکروسکوپ-میگرنMigrène-میلیارد، میلیارد-میلیتاریسم-
میلیون، میلیون-میلیونر Millionaire-میلیگرم-میلی متر-میمMime-میمیکMimique-مین (اژدر)Mine-مینرالوژی (کانشناسی)-مینوت (پیش نویس)-مینیاتور-مینیاتوریست-مینیموم-میوپ (نزدیک بین)-میوزیس-میوگراف-میوگرافی-میولوژی-ناپلتون (سکه)-ناتورالیست-
نارسئین-نارسیسم، نارسیسیم-نارکوتیک-نارکوتین-ناروال (نیزه ماهی)-نازیست-ناسیونال-ناسیونالیست-نایلون (انگNylonفرنیلونNylon)-نئون-نُپال-نپانتس-نرمال –نفتالین-نِگوس-
(فرNégousوNégusاز حبشی=نجاشی)-نمرهNuméro-نوئلNoël-نوت، نت ---Note-نوترون-نوراستِنیNeurasthénie-نِورُز، نوروزNévrose-نورماتیف-نورولوژی-نِوروم Névrom-نوکلئول-نوکلئوپلاسم-
نولNul(صفر)-نومولیت-نوولNouvelle-نیترات-نیتروژن-نیکل-نیکوتین-نیهیلیست-وات (انگ. فرWatt)-واریاسیون-واریته-واریس-وازلین-وافور (از لا)-واکسنVaccin-واکسیناسیون-
واگون، واگن(Wagonفر. انگ)-واگون لی-والرین، والریان-والس-وامپیر-وانیلVanille-وانیلین-وُخرOcre-وُدویلVaudeville-وِرموتVermouth-ورمیش Vermicelle(ازایتا)-
وِرنیرVernis-ورنیهVernier-وزیکول-وستالیسVestale-ولت (انگ. فر Volt)-ولتامتر-ولتمتر-ویتامین-ویترین-ویرگول-ویروس-ویزا (لا. فرVisaشیهای دیده شده)-ویزیت-ویزیتور-ویستاویزیون-ویس کنسول-
ویلاVilla-ویولا-ویولون-ویولون سل Violon-celle –ویولونیست-هادُرم-هادرمال-هارپHarpe(سازیست)-هارپو (فنلاندی، فرHarpu)-هارمونیکا-هارمونیوم(Harmonium)-هاشور، حاشورHachure-هال-
هالترHaltere-هالوژن-هپاتیک Hépatique-هپارلوHaut-parleur-هتروزید-هتروژن-هتلHôtel-هُتُل (تحریف شده اتول= اتومبیل)-هِربِذانHerbezan-هرسی نین-هروئین-هکتار-هکتولیتر-هکتومتر-هِلیسHélice- هلیکوپتر- هلیوتراپی-هلیوم-هلیون-هماتوری-هماتیت-هماتین-هموژن-هموسکسوآلیسم-هموفیلی-هموگلوبین-همولیز-هوراHovrra-هورمون-هورونین-هولویسن-هیپرپلازی-هیپرتروفی-هیپوفیز-هیدرژن-هیدروالکتریک-
هیستری-هیستریک-هیستولوژی-هیوئید (استخوان)-یاک (از ریشهٔ تبتی Yackغژگاو)-یدفرمIodoforme-یوهَمبهِYohimbé-یوهَمبینYohimbine-
بنمایهها
- ↑ «FRANCE LOANWORDS IN PERSIAN». [[ایرانیکا|Encyclopædia Iranica]]. دریافتشده در ۷ اردیبهشت ۱۳۹۴. تداخل پیوند خارجی و ویکیپیوند (کمک)
- ↑ «فرهنگ لغت عمید - درآیهٔ استپ». دریافتشده در ۳۰ آذر ۱۳۹۴.
- ↑ «فرهنگ لغت عمید - درآیهٔ استپ». دریافتشده در ۳۰ آذر ۱۳۹۴.
- ↑ «فرهنگ معین - درآیهٔ ایگرگ». دریافتشده در ۴ شهریور ۱۳۹۴.
- ↑ «فرهنگ لغت عمید - درآیهٔ سانتیمانتال». دریافتشده در ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۶.
- ↑ «فرهنگ لغت عمید - درآیهٔ فراز». دریافتشده در ۲۸ مرداد ۱۳۹۴.
- ↑ «فرهنگ لغت معین - درآیهٔ فراکسیون». دریافتشده در ۴ تیر ۱۳۹۶.
- ↑ «فرهنگ لغت عمید - درآیهٔ فرم». دریافتشده در ۴ اسفند ۱۳۹۳.
- ↑ «فرهنگ لغت عمید - درآیه فرمول». دریافتشده در ۴ اسفند ۱۳۹۳.
- ↑ منصوری، رضا (۱۳۹۰). واژهگزینی در ایران و جهان. فرهنگستان زبان و ادب فارسی. ص. ۱۹. شابک ۹۷۸۹۶۴۷۵۳۱۹۸۶.
- ↑ سپیده نوابزاده شفیعی (پاییز ۱۳۹۳). فصلنامه علم زبان (۳): ۱۲۲ http://ls.atu.ac.ir/article_3109_247.html. پارامتر
|عنوان= یا |title=
ناموجود یا خالی (کمک); از|مقاله=
صرفنظر شد (کمک) - ↑ «فرهنگ لغت عمید - درآیهٔ ویزیت». دریافتشده در ۳۰ آذر ۱۳۹۴.
- ↑ «فرهنگ لغت عمید - درآیهٔ ویزیتور». دریافتشده در ۳۰ آذر ۱۳۹۴.