جنگهای ارتداد
جنگهای ارتداد | |||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
نقشه ای که مکان وقوع جنگهای ارتداد بین مسلمانان و قبائل عربی مرتد نشان میدهد. | |||||||||
| |||||||||
طرفهای درگیر | |||||||||
خلافت راشدین | قبائل عرب مرتد | ||||||||
فرماندهان و رهبران | |||||||||
ابوبکر |
ذو الخِمار عُبهلة بن کعب العنسی (الأسود العنسی) † |
جنگهای اِرتِداد یا جنگهای رِدّه (به عربی: حُروبُ الرِّدّه) مجموعهٔ جنگهایی است که اندکی پس از درگذشت محمد، پیامبر مسلمانان، میان شماری از قبایل از اسلام برگشته عرب و مسلمانان درگرفت. این قبایل که بعضاً از اسلام برگشته بودند در برابر حکومت اسلامی وقت اعلام استقلال کرده و بر ضد آن قیام کردند. این جنگها در سالهای ۱۱ تا ۱۳ هجری (۶۳۲ تا ۶۳۳ میلادی)، و در زمان خلافت ابوبکر صورت گرفت.[۱]
معنای لغوی
[ویرایش]مقالهٔ اصلی: ارتداد در اسلام
واژهٔ رده اسم است و از مصدر «ردد» مشتق شده. معنای رده و ارتداد در لغت «بازگشت شخص از راهِ رفته» است.[۲] رده در فرهنگ اصلاحات اسلامی به معنای برگشت از دین اسلام و بازگشت به کفر است.[۳]
منبعشناسی
[ویرایش]مقالهٔ اصلی: منبعشناسی دوران آغازین اسلام
جنگهای رده از دیدگاه تاریخی اهمیت زیادی دارد و داشتن تحلیل درست از این جنگها در تحلیل فرایند گسترش اسلام در سده نخست هجری و جایگاه خلافت در آغاز آن مهم است. باید توجه داشت که اهمیت موضوع از نظر اعتقادی باعث شده این مبحث به یکی از پیچیدهترین مباحث تاریخ صدر اسلام تبدیل شود. ابهام موجود در جریانهای فکری این جنگها و سوگیری در ثبت و تفسیر وقایع باعث شدهاست تا در میان منابع تاریخی در مورد فضای اصلی این جنگها هم اتفاق نظر وجود نداشته باشد.[۴]
توصیف گستردگی و نقش قبائل و افراد در شورشها و سرکوب آنها در این وقایع از منظر وجوه قبیله ای و عقیدتی حائز اهمیت شد و به موضوعی برای مفاخره، منازعه و مفاخره بدل شد تا آنجا که بعضی از محققان معاصر کل روایات رده را ساختگی یا همراه با جعل معرفی کردهاند یا آنها را نشان از عدم رضایت قبائل از خلافت ابوبکر و طرد جانشینی بنیهاشم در جانشینی پیامبر دانستهاند.[۳]
منابع دست اول
[ویرایش]منابع دست اول در این موضوع شامل کتب تاریخ اسلامی اولیه و تک نگاریها میشوند که به آنها پرداخته خواهد شد.
تکنگاریهای کهن
[ویرایش]یکی از پرسابقهترین سبکهای تاریخنگاری اسلامی، تکنگاریهای تاریخی هستند که نگارش آنها در سدههای نخست هجری رواج داشته. اگرچه اوج گرایش به این سبک به سدههای دوم و سوم قمری بازمیگردد، ولی نمونههای کمی از گرایش به این سبک در سدههای بعدی مشاهده میشود. این تکنگاریها، آثاری هستند که موضوع آنها به یک واقعه یا جریان تاریخی، محدود میگردد و عموماً از حجمی کوچک برخوردارند. موضوع غالب این تکنگارها، جنگهای مشهور تاریخ اسلام بوده که جنگهای ارتداد نیز یکی از همین نمونههاست.
از نظر محتوایی، تکنگارها اگرچه دارای موضوع تاریخی هستند، اما روش آنها در تنظیم مطالب همواره روش تاریخی نیست و گاه به داستانپردازی کشیده شدهاند. تکنگارهای تاریخی با توجه به قدمتشان، در تحقیقات مربوط به سدهٔ اول و دوم هجری از اهمیت ویژهای برخوردارند. در واقع بخش مهمی از آثار مدون تاریخی مربوط به سدههای سوم و چهارم قمری مانند تاریخ طبری و انساب الاشراف بلاذری، قطعاتی اقتباس شده از همین تکنگاریهای تاریخی هستند و دانستن این امر پژوهشگران را مجبور میکند که برای نقد گزارشهای تاریخی و بررسی تطبیقی آنها در موضوعات پیچیدهٔ تاریخ اسلام مستقیماً این تکنگاریها را به کار بگیرد. متأسفانه تعداد کمی از این منابع باقی مانده و تعداد کمتری از آنان به راحتی در دسترس است. از آنجا که بسیاری از بخشهای کتب تاریخی موجود برگرفته از کتب پیشین است. میتوان با استفاده از محتویات کتب بعدی، تمام یا بخشی از منابع آنها که همان کتب قدیمیتر هستند را پیدا کرد.
موارد شناخته از تکنگاریهای مربوط به رده در سدههای دوم و سوم قمری به ترتیب تاریخ:
- کتاب الردة، اثر ابومخنف لوط بن یحیی ازدی از اخباریان کوفه که به عنوان شخصیتی با گرایش شیعی شناخته شدهاست. برخی از فهرستنویسان کهن، چون ابن ندیم و نجاشی از این اثر ابومخنف یاد کردهاند و طبری در تاریخ خود، در باب اخبار رده بهندرت قطعاتی از آن را اقتباس کردهاست.
- کتاب المبعث و المغازی و الوفاة و السقیفة و الردة، نوشته ابان بن عثمان احمر بجلی، از رجال شیعه امامیه که در میانه سدهٔ دوم هجری در کوفه میزیست. در منابعِ زندگینامه چون فهرست طوسی و رجال نجاشی از این مجموعه به عنوان یک تألیف جامع یاد شده و به راویان و طرق گوناگون روایت آن اشاره شدهاست. طوسی همچنین اشاره کرده که برخی از تحریرهای این کتاب، قدری افتادگی داشتهاست. دربارهٔ اهمیت این کتاب میتوان گفت که از جمله منابع یعقوبی در تألیف کتاب تاریخ بودهاست. برپایهٔ نقلیات گوناگون از مضامین این کتاب، میتوان برداشت کرد که نسخههایی از آن تا سدهٔ ششم قمری هنوز متداول بوده و کسانی چون فضل بن حسن طبرسی و ابن شهرآشوب بخشهایی از آن را نقل کردهاند. اخیراً آقای رسول جعفریان بر اساس موارد منقول در منابع گوناگون، این اثر را تا اندازهای بازسازی کرده و با عنوان المبعث و المغازی و الوفاة والسقیفة و الردة، در قم مورخ ۱۳۷۵ شمسی به چاپ رساندهاست. اما باید توجه داشت که در بخشهای بازیابی شده هنوز در بخش مربوط به اخبار رده کاستی دارند.
- کتاب الردة، اثر سیف بن عمر از اخباریان کوفه که دربارهٔ شخصیت علمی او بسیار بحث شدهاست. گزارشهای او در باب وقایع گوناگون صدر اسلام بیشترین هماهنگی را با گفتمان عثمانیه داشته و از سوی عالمان اهل سنت با برخوردی دوگانه مواجه بودهاست؛ از یک سو گزارشهای او در سطح وسیعی مورد استفاده طبری در بخش صدر اسلامِ تاریخ طبری قرار گرفته و از سوی دیگر اعتبار او در نقل اخبار به شدت مورد تردید و نقد قرار دارد. کتاب او با عنوان الردة از سوی کسانی چون ابن ندیم در الفهرست یاد شده و ابن خیر اشبیلی در فهرست خود آن را کتاب الردة و الفتوح نام نهادهاست. در این کتاب به وقایع مربوط به رده و نیز فتوح خلفای سهگانه پرداخته شده و عمدهترین مأخذ طبری در نقل مباحث رده بوده و احتمالاً تمامی مضامین آن را در تاریخ خود نقل کردهاست. باید افزود که ابن حجر عسقلانی نیز در مواضعی از الاصابة از آن استفاده کردهاست.
- کتاب الردة، نوشته ابومحمد عبدالله بن وهب فهری قرشی، فقیه و محدث مصری و از شاگردان بنام مالک بن انس. وی در کنار مطالعات تاریخی و حدیثی خود، به نقل روایات تاریخی نیز اهتمام داشته و از همین رو اخبار زیادی به نقل از وی در منابع مهم تاریخی، همچون سیرهٔ ابن هشام و انساب الاشراف بلاذری ثبت گردیدهاست. از کتاب الرده ابن وهب که در برخی منابع از آن یاد شده، هنوز اطلاعات بیشتری در دست نیست.
- کتاب الردة، اثر هشام بن محمد کلبی، از مورخان مشهور کوفه که به گرایش شیعی شناخته شدهاست. در مورد این اثر وی بهجز آنکه نجاشی در برشمردن آثار وی این نام را آورده چیزی نمیدانیم.
- کتاب الردة، نوشته ابوحذیفه اسحاق بن بشر بخاری، مورخ خراسانی که مدتی از زندگی خود را به تحصیل در مکه و مدینه گذرانده بود؛ اما روایاتش بیش از همه در همان خراسان با استقبال روبرو شد. عنوانهای آثار وی و دیدگاه عالمان امامیه دربارهٔ اعتبار علمی او، گرایش وی به تشیع را نشان میدهد. برخلاف کتاب وی المبتدأ که رواجی قابل ملاحظه داشته و اکنون نیز نسخی از آن شناخته شدهاست، از کتاب الرده ابوحذیفه تنها نامی در فهرست ابن ندیم به میان آمده و او به صراحت آن را کتابی جدا از المبتدأ نام برده.
- کتاب الردة، اثر محمد بن عمر واقدی، مورخ نامدار مدینه و مؤلف کتاب مشهور المغازی. برخی از فهرستنویسان چون ابن خیر اشبیلی و حاجی خلیفه از این اثر یاد کردهاند. ابن ندیم در الفهرست عنوان آن را به گونهای آوردهاست که گویا واقدی کتابی با عنوان «الردة و الدار» تألیف کردهاست، ولی از برخی منابع به صراحت اشاره میکنند که کتاب الدار مربوط به کشته شدن عثمان در خانه خود، و نوشتهای مستقل از کتاب الردة بودهاست. ابن رستم طبری از عالمان امامی در سدهٔ چهارم قمری، ابن حبیش مورخ اندلسی و ابن حجر عسقلانی از جمله کسانیاند که از این اثر نقل قولهایی آوردهاند. مارسدن جونز در سخن از آثار برجا ماندهٔ واقدی گفتهاست که از مجموع تصانیف واقدی، تنها دو کتاب مغازی و رده است که وی در انتساب آنها به مؤلف تردیدی روا نمیدارد. کتابی با عنوان کتاب الرده واقدی در ۱۴۰۹ قمری/ ۱۹۸۹میلادی به کوشش محمد حمیدالله در پاریس به چاپ رسیدهاست؛ اما این دیدگاه نیز وجود دارد که این اثر بخشی از کتاب الفتوح ابن اعثم کوفی است.
- کتاب الردة، نوشته ابوالحسن علی بن محمد مدائنی، مورخ اهل عراق که بیشتر به عنوان تاریخنگاری اعتدالگرا شناخته شدهاست. کتاب او در باب رده، به تصریح ابن ندیم در الفهرست نوشتهای مستقل بوده و نشانی از استفاده مؤلفان بعدی از آن موجود نیست.
- کتاب الردة، اثر ابواسحاق اسماعیل بن عیسی عطار مورخ کمشناختهٔ بغدادی. او تنها مروج آموزشهای تاریخی ابوحذیفه بخاری در عراق بود. اطلاعات ما از کتاب الرده او در حد نامی است که ابن ندیم در فهرست خود آوردهاست.
- کتاب الردة، نوشته وثیمة بن موسی فارسی، محدث و مورخ کمشناخته ایرانی. نام کتاب الرده وثیمه در برخی منابعِ شرح حال و کتابشناسی، همچون وفیات ابن خلکان و کشف الظنون دیده میشود. همچنین این کتاب موضوع مقالاتی از لوی دلاویدا، گابریلی، شال، روزنتال و جواد علی نیز بودهاست. به هر حال، کتاب الرده وثیمه که اکنون نسخهای از آن موجود نیست، دست کم تا سدهٔ نهم قمری باقی بوده و مورد استفاده وسیع ابن حجر عسقلانی در الاصابة قرار گرفتهاست. هونرباخ منقولات کتاب الرده وثیمه را از الاصابة استخراج کرده و اطلاعات به دست آمده را بر اساس قبایل اهل رده ترتیب دادهاست. این بازسازی در ۱۹۵۱م در فرهنگستان علوم ماینتس در ضمن «مقالات هنری و اجتماعی» به چاپ رسیدهاست. گفتنی است این کتاب در اختیار ابن عبدالبر نیز بوده و اقتباساتی از آن در الاستیعاب نیز دیده میشود.
کتب تاریخی اولیه
[ویرایش]علاوه بر ضبط وقایع مربوط به رده در تکنگاریهای یاد شده، این بخش از تاریخ صدر اسلام، در کتب تاریخی اولیه نیز مورد توجه بود و همواره بخشی را به خود اختصاص میداد. اگرچه برخی از این کتب تاریخی، از تکنگاریهای قبلی به عنوان منابع کار خود بهره بردهاند، اما برخی از کتب تاریخی اولیه خود، از نظر زمانی در عرض تکنگاریها هستند. در ادامه به برخی از مهمترین این کتب تاریخی اشاره میشود:
- کتاب الخلفاء، اثر ابوعبدالله محمد بن اسحاق نویسنده شهیر سیره، اهل مدینه. کتاب الخلفای ابن اسحاق ظاهراً به عنوان کامل کنندهٔ سیره نبوی در تاریخ خلفای راشدین نوشته شده و احتمالاً بخشهایی مربوط به خلفای اموی و خلفای متقدم عباسی را نیز دربرداشته است. از این کتاب نسخهای موجود نیست، اما به نظر میآید که روایات طبری از ابن اسحاق در مبحث رده از تاریخ طبری، برگرفته از همین اثر بودهاست.
- تاریخ المدینة، نوشته ابوزید عمر بن شبه نمری، از مورخان مکتب بصره. این کتاب در چهار جلد به کوشش فهیم محمد شلتوت در ۱۴۰۲ قمری در مدینه به چاپ رسیدهاست، ولی چنین به نظر میآید که نسخ مورد استفاده برای چاپ، در بخش مربوط به خلافت ابوبکر دارای کاستی قابل توجهای هستند. به هر حال اخباری که طبری در تاریخ خود در مبحث مربوط به رده به نقل از ابوزید عمر بن شبه آوردهاست، به احتمال قوی باید برگرفته از بخش یافت شدهٔ تاریخ المدینه بوده باشد؛ باید در نظر داشت که فهرستنویسانی چون ابن ندیم، در شمار آثار ابن شبه به اثری با موضوع مستقل رده اشاره نکردهاند.
- فتوح البلدان، نوشته ابوالحسن احمد بن یحیی بلاذری، نویسندهٔ انساب الاشراف. این کتاب دربارهٔ فتوحِ انجام شده در زمان پیامبر اکرم (ص) و خلفای سهگانه نوشته شده و بخشی از آن نیز به وقایع رده اختصاص یافته. فتوح البلدان که تا کنون بارها به چاپ رسیدهاست، یکی از منابع مهم و اساسی در ضبط اخبار رده بهشمار میآید، اما بهطور کلی بیشتر اخبار آن با حذف اسناد نوشته شده.
- کتاب التاریخ، نوشته احمد بن ابی یعقوب ابن واضح مشهور به یعقوبی که بخش کوچکی از آن به موضوع رده اختصاص یافتهاست. این منبع، علیرغم اختصار بسیار و خالی بودن از اسناد، به سبب دسترسی مؤلفِ آن به منابع دست اول از اهمیت خاصی برخوردار است.
- تاریخ الامم و الملوک، اثر محمد بن جریر طبری. طبری در این کتاب جریان رده را بهطور مفصل و عمدتاً به نقل از سیف بن عمر و به عنوان روایات مکمل به نقل از ابومخنف و ابن اسحاق و دیگران ثبت کردهاست. مندرجات تجارب الامم ابوعلی مسکویه نیز تقریباً اختصاری از مطالب طبری است.
- کتاب الفتوح، نوشتهٔ ابومحمد ابن اعثم کوفی از اخباریان عراق در نیمه نخست سدهٔ چهارم قمری. مبحث رده یکی از بخشهای اصلی کتاب الفتوح را تشکیل داده و با توجه به منابع مؤلف در این اثر شامل آثار ابومخنف، هشام کلبی، واقدی، مدائنی و نصر بن مزاحم، گزارش آن از رده از اهمیت قابل ملاحظهای است.
- کتاب الغزوات، یا کتاب المغازی، اثر ابنحبیش عبدالرحمن بن محمد اندلسی. ابنحبیش در این کتاب به شرح فتوحات نیمه اول سده نخست پرداخته و در اوایل مباحث خود، بخشی را نیز به جریان رده اختصاص دادهاست. وی در ضبط وقایع رده، به برخی از منابع مهم، از جمله کتاب الرده واقدی استناد کرده و همانگونه که کائتانی یادآور شده، بهرهگیری او از این اثر، وسیعتر از طبری بودهاست. غزوات ابنحبیش تا کنون به چاپ نرسیده و چندین نسخه خطی از آن در کتابخانههای جهان، از جمله کتابخانه سلطنتی برلین نشان داده شدهاست. آلوارت در فهرست این کتابخانه، فهرست کاملی از فصلها و بابهای این کتاب در اختیار قرار داده. قابل ذکر است شاگرد ابنحبیش، ابوالربیع کلاعی در اثری با عنوان الاکتفاء به تکمیل کار استاد خود پرداخته که به کوشش مصطفی عبدالواحد در قاهره به چاپ رسیدهاست.[۴]
جغرافیا
[ویرایش]در این جنگها بهطور کلی پنج منطقه درگیر بودند:
- منطقه حجاز، که به رهبری قریش و همراهی شهرهای مکه، مدینه، طائف و قبائل پیرامونی آن بهطور یکپارچه بر موضع خود باقی مانده بودند و از دین اسلام برنگشتند.
- ناحیهٔ نجد، به رهبری طلیحه شامل قبائل غطفان، فزاره، بنی اسد، عبس و ذبیان میشدند.
- یمامه و جنوب غربی بحرین و حاشیهٔ خلیج فارس، شامل یمامه به رهبری مسیلمه، بنی تمیم (جنوب غربی بحرین) به رهبری سجاح و شورش قبائل عمان و بحرین در حاشیهٔ خلیج فارس.
- حضرموت (از خلیج عدن تا خلیج فارس) شامل شورش قبائل کنده به رهبری اشعث بن قیس
- یمن، شامل شورش یمن به رهبری اسود عنسی
به این ترتیب فقط حجاز پس از مرگ پیامبر دچار شورش و بازگشت از اسلام نشد.[۵]
زمان
[ویرایش]بنابر روایت ابن اسحاق سرکوب مرتدان در یمامه و یمن و بحرین در سال ۱۲ هجری رخ داده در حالی که مدائنی و ابو معشر سندی میگویند سال ۱۱ رخ دادهاند و فقط شورش ربیعة بن بجیر در سال ۱۳ رخ داده.[۲][۳]
پیش زمینهها
[ویرایش]بسیاری از اعراب زکات را نوعی باج به مدینه تلقی میکردند و از نماز خواندن و خاکساری کردن و ستایش کردن الله و رسول ابا داشتند و ظاهراً هر دوی این کارها را نوعی ذلت و خلاف اقتضای عربی خود میدانستند. ظهور و قدرتگیری مدعیان نبوت مخصوصاً در اواخر حیات محمد، عربستان را آشفته کرده بود و تکیهگاهی برای این ازدینبرگشتگان شد. بعضی از آنان نزد خلیفه پیام فرستادند که نماز میخوانند اما زکات نمیدهند. بعضی دیگر هم نزد مدعیان نبوت گرد آمدند و از آیین محمد خارج شدند. به این ترتیب اهل رده هم دیدگاه دینی داشتند و هم مقاصد سیاسی ولی در مدینه از آن جا که حکومت دینی بود هر گونه مخالفتی با آن جنبه دینی به خود میگرفت. سرکشی در برابر قدرت مدینه تقریباً از اواخر دوران زندگی محمد شروع شد و پس از وفات پیامبر جلوه یافت.[۶]
حقیقت این هست که به خاطر عدم وجود وسائل منظم برای نشر دعوت اسلام و بدی راهها و مدت کمی که از نشر اسلام میگذشت؛ عملاً در طول حیات محمد میسر نبود که بیش از یک سوم مردم جزیره به اسلام بگروند یا این که تسلیم شمشیر اسلام شوند. حتی حجاز که میدان فعالیت اسلام بود فقط یک یا دو سال پیش از فوت محمد رنگ اسلام به خود گرفت. نمایندگانی که از قبائل مختلف نزد محمد میآمدند و اظهار اسلام میکردند، فقط به این معنا بود که رؤسای این قبائل زیر فشار مسلمانان به ظاهر مسلمان شده بودند. از امتیازات زندگی عرب این بود که از پیوند به یک مرکز اجتناب داشتند که از نو زنده شد و با قدرت به کار افتاد.[۷]
اقسام اهل رده
[ویرایش]مدعیان نبوت
[ویرایش]از آن جمله کسانی که در راس مرتدان بودند، کسانی بودند که خود ادعای نبوت داشتند:
- اسود عنسی در یمن
- مسیلمة بن حبیب در یمامه
- سجاح بنت حارث در بین بنی تمیم
- طلیحة بن خویلد در بین اسد و غطفان[۶]
مانعین زکات
[ویرایش]بسیاری از قبائل چون اقوام یمن و یمامه و عمان از دادن زکات به مدینه خودداری کردند که بهانه شان وفات پیامبر بود. البته به افزایش قدرت حجاز نیز حسد میورزیدند.[۷]
اسود عنسی
[ویرایش]مقالهٔ اصلی: اسود عنسی
اسود اواخر سال دهم هجری یا قبل تر از آن ادعای پیامبری کرده بود. او شهر بن باذان، عامل محمد در صنعا را کشت و با همسر وی ازدواج کرد. برای همین ایرانیان یمن از وی دل خوشی نداشتند.[۸] قبیله عنس و عده ای از دیگر قبائل یمن پیرو او شدند. او از نجران و سراسر یمن تا سواحل جنوبی جزیرة العرب را به تصرف درآورد و صنعا را مرکز فعالیت خود قرار داد. و کارگزاران محمد را از شهرها و نواحی یمن بیرون کرد.[۲] محمد برای ایرانیان و سایر مسلمانان آن جا نامههایی نوشت و دستور داد اسود را با جنگ یا غافلگیری بکشند. آنها جمع شدند و با کمک آزاد زن اسود شبی بر سر او ریختند و او را کشتند. خبر کشته شدن وی بعد از فوت محمد به مدینه رسید.[۸]
لشکر اسامه
[ویرایش]در اواخر ماه صفر سال یازدهم محمد دستور آماده شدن سریه ای جهت برای جنگ با روم را داد و اسامة بن زید را امیر آن لشکر کرد و به دست خود پرچمی برای او بست. او در یک فرسخی مدینه اردوگاه زد ولی چون محمد بیمار بود، مسلمانان از پیوستن به لشکر او خودداری میکردند. بعد از مرگ محمد اولین کاری که ابوبکر کرد فرستادن سپاه اسامه بود. عمر و ابوعبیده مخالف فرستادن لشکر اسامه بودند.[۸] اما با وجود دشواریهایی که وجود داشت ابوبکر خود را نباخت و با آن که مدینه در معرض تجاوز و غارت بود بی تردید اسامة بن زید را روانه شام کرد. در روزهایی که عمده لشکریان اسلام همراه اسامه برای اجرای آخرین دستور محمد به سوی شام رفته بودند، مدینه مورد تهدید قبائل غطفان و اسد شد.[۶]
حمله به مدینه
[ویرایش]اگر قبائل مرتد حمله ای متحد و همهجانبه به مدینه میکردند احتمالاً اسلام نابود میشد اما اتحاد در خط مشی اعراب نبود.[۹] یک یا دو هفته بعد از خروج نیروهای اسامه، قبائل شورشی مدینه را محاصره کردند و میدانستند تعداد کمی از جنگجویان اسلام در مدینه باقی ماندهاند. طلیحه شورشیان را در ذی القصه تجهیز کرد. ابوبکر از تحرکات آنها آگاه شد و فهمید که میخواهند به مدینه حمله کنند و سریعاً دستور آمادهسازی مدینه را داد. علی بن ابی طالب و طلحه و زبیر به عنوان رؤسای واحد نظامی جدیدی که ابن کثیر گزارش تشکیلش را داده منصوب شدند. آنان نیروهایشان را به راههای کوهستانی بردند و جلوی پیشروی نیروهای مقابل را گرفتند؛ تا جایی که آن نیروها به ذی القصه عقبنشینی کردند.
نبرد ذی القصه
[ویرایش]روز بعد ابوبکر به سمت ذی القصه راهی شد و از آن جا که شترهای جنگی با اسامه بودند تنها توانستند شترهای باری با خود ببرند، و زمانی که قبائل حمله غیرمنتظره از روی تپهها انجام دادند، مسلمانان نمیتوانستند شترهای تربیت نشده را کنترل کنند و تصمیم به عقبنشینی گرفتند. به این ترتیب قبائل مناطق از دست داده را دوباره به دست آوردند. در مدینه ابوبکر ارتش را برای حملهای شبانه ساماندهی کرد و این بار توانستند ازاسلامبرگشتگان را تا ابرق عقب برانند.
نبرد ابرق
[ویرایش]در هشتم جمادیالاول ۱۱ هجری لشکر اسامه به مدینه بازگشت. ابوبکر به اسامه دستور داد که به لشکرش استراحت دهد و برای عملیات بعدی آماده شود. سپس لشکرش را به ذی القصه برد و آنجا با لشکر اسامه ترکیب کرد و به ابرق رفت و ازاسلامبرگشتگان را شکست داد.[۱۰]
استراتژی ابوبکر
[ویرایش]وقتی لشکر اسامه بعد از چهل روز برگشت همراه او غنائم و عده ای از مأموران جمعآوری صدقه اطراف هم رسیدند که مال بسیاری برای مسلمانان جمع شد و کار جنگ با مرتدان را جدی ادامه دادند. ابوبکر در یک روز یازده لشکر به مناطق مختلف فرستاد و به آنان دستور داد تا با قبائل مسلمانی که در راه میابند ادغام شوند. هر چند در فرماندهان خبری از صحابهٔ انصاری نبود و حضور حداکثری سران قریش این تفکر را به وجود میآورد که حکومت مدینه نماد قریش برای سپس بخشنامه ای نوشت و قبل از حرکت لشکرها به وسیله پیک آن بخشنامه را به اعراب رساند. در آن بخشنامه ابتدا شرحی از ستایش اسلام و پیامبر و ماجرای فوت پیامبر را نوشته بود و به آیاتی از قرآن استشهاد کرده بود. سپس نوشته بود که این لشکر را مأمور کرده که هر که از دین برگشته را بکشند یا بسوزانند و زن و فرزندش را اسیر کنند مگر این که توبه کند و اذان (علامت قبول اسلام) بگوید و زکات بدهد. ضمناً دستوری کتبی به سرداران لشکرها در مورد آداب لشکر کشی و دوری از شتاب و مدارا با اسیر داده بود.[۸]
لشکرهایی که ابوبکر تجهیز کرد به شرح زیر بودند:
- خالد بن ولید علیه طلیحه.
- عکرمة بن ابی جهل با مسیلمه روبهرو شد ولی تا زمانی که نیروهای بیشتر نرسیدند درگیر نشد.
- عمرو بن العاص علیه قبائل مرتد قضاعه و وادیه در منطقه تبوک و دومة النجدل.
- شرحبیل بن حسنة، عکرمه را دنبال کرد.
- خالد بن سعید علیه قبائل مرتد مرز سوریه.
- طریفة بن حاجز علیه قبائل مرتد هوازن و بنی سلیم در منطقه شرق مدینه و مکه.
- العلاء بن الحضرمی علیه مرتدین بحرین.
- حُذیفة بن مُحصن علیه مرتدین عمان.
- حُذیفة بن مُحصن علیه مرتدین مهره.
- مهاجر بن ابی امیه علیه مرتدین یمن و قبیله کنده در حضرموت.
- سُوید بن مقرِّن علیه مرتدان سواحل شمالی یمن.[۱۰]
طلیحه
[ویرایش]مقالهٔ اصلی: طلیحه
او در نجد زندگی میکرد و از طایفه بنی اسد بن خزیمه بود و طایفههای همپیمان اسد از جمله قبیله طی نیز به او گرویده بودند.[۸] سال ۹ هجری همراه هیئتی از بنی اسد به مدینه رفت و نزد پیامبر مسلمان شد ولی هنگام بیماری پیامبر ادعای نبوت کرد.[۲] نام اصلی او طلحه بود و مسلمانان به تحقیر نام او را به صیغه تصغیر، طلیحه یعنی طلحه کوچک مینامیدند. او پیامبر دو قبیله اسد و غطفان بود.[۸]
سیاست خالد بن ولید که به دستور ابوبکر و به همراه عدی از طایفه ذوالقصه راهی طلیحه شده بود این بود که بین طوائف مختلف قبیله طی که قبیله بزرگی بود و شامل طوائف مختلف میشد تفرقه بیندازد. در این امر با کمک عدی موفق بود و توانست گروهی را به اسلام برگرداند ولی اکثر آنها در تصمیم خود جسورتر شده بودند و برای جنگ آماده بودند.[۱۱]
نبرد بزاخه
[ویرایش]طلیحه در محل بزاخه لشکر کشیده بود. در ابتدا خالد دو نفر از انصار را به عنوان طلیعه فرستاد که توسط او و برادرش کشته شدند. ابتدا مسلمانان شکست خورندند اما با پافشاری خالد و انصار فراریان دوباره جمع شدند. عیینه به سمت خالد رفت و از او وحی خواست که او عبارتی دو پهلو گفت که نتیجه جنگ هر چه میشد تفاوت در صدق آن نمیکرد.[۱۱] عیینه که رئیس قبیله فزاره بود گریخت و با این اتفاق شکست طلیحه در میدان جنگ آشکار شد. طلیحه و همسرش به شام گریختند.[۸][۱۱] او بعدها در زمان عمر به مدینه آمد و اسلام آورد.[۱۱]
پیروزی بر طلیحه باعث شد که سایر قبائل نیز اگر قصد طغیان داشتند رنگ عوض کردند و با مسلمانان همراه شدند. آنها به سوی خالد آمدند و اظهار اسلام کردند. خالد اسلام آنها را تنها در صورتی قبول کرد که کسانی که مسلمانان را کشته بودند قصاص کنند، یا آنها را سنگسار کنند، یا زندهزنده در آتش سوزانند، یا از کوه به پایین پرت کنند و یا وارونه در چاه آویزان و تیربارانشان کنند.[۲][۱۱] هر چند این مجازاتها با نص قرآن در مورد کیفر محاربان و سیرهٔ معروف پیامبر در تضاد بود و مورد اعتراض صحابهای مانند عمر بن خطاب قرار گرفت اما ابوبکر از این حرکت استقبال کرد.[۳]
ام زمل
[ویرایش]سلمی دختر مالک بن خذیفه و ام قرفه بود. ام قرفه در زمان پیامبر با مسلمانان دشمنی کرد و کشته شد. حالا ام زمل از فرصت استفاده کرد تا انتقام بگیرد.[۱۱] پس از جنگ بزاخه افرادی که از خالد فراری بودند به او پیوستند. ام زمل آنان را به جنگ تشویق کرد و عده زیادی به او پیوستند. ام زمل و صد مرد اطراف شترش در جنگ با خالد کشته شدند.[۲]
فجاءه
[ویرایش]ایاس بن عبدالله ملقب به فجاءه از قبیله بنی سلیم بود که ابتدا نزد ابوبکر رفت و برای جنگ با مرتدان از او کمک خواست و شمشیر و مرکب گرفت و با آن به راهزنی (مسلمان و مرتد) پرداخت. ابوبکر طریفة بن حاجز را برای دستگیری وی فرستاد و بعد از دستگیری در محل بقیع کشته شد.[۸][۲]
مسیلمه
[ویرایش]مقالهٔ اصلی: مسیلمه
او از قبیله بنی حنیفه بود که از شعبههای بکر بن وائل بودند و در یمامه سکونت داشتند. آنها مسیحی بودند و بیشتر کشاورزی میکردند. مسیلمه بعضی افکار خود را از مسیحیت گرفته بود، و خدا را الرحمان مینامید.[۸] نام او مسلمه بود که مانند طلیحه با صیغه تصغیر مسیلمه مینامیدند.[۷] او با این که نزد محمد رفته بود و اسلام آورده بود، در بازگشت ادعای شراکت در نبوت کرد و قدرت را میان قریش و سایر اعراب تقسیم کرد.[۳] همچنین ادعا کرد جبرئیل بر وی نازل میشود. محمد در نامهای مسیلمه را دروغگو خواند. پس از فوت محمد، مسیلمه یاران بسیاری از بنی حنیفه جمع کرد. (به روایتی چهل هزار تن) جمع کرد. او که همزمان با سجاح ادعای پیامبری کرده بود حتی توانست با او نیز همکاری کند.[۳]تا به کمک هم بر همه عرب مسلط شوند.[۲] او قصد حمله به مدینه را داشت.[۳]
در یمامه قلعههای قدیمی وجود داشتند که مسیلمه و یارانش در قلعه حجر مستقر شده بودند. خالد بعد از طلیحه به سمت او روانه شد.[۸] که از همه سختتر مقاومت کرد. بنابر روایات، چهل هزار مرد به فرمان وی بود و با کمک آنها دو سپاه مسلمانان را قبل از این که سپاه سوم به فرماندهی خالد برسد شکست داده بود. و حتی در جنگ با سپاه سوم به قدری حافظ قرآن کشته شد که دانش قرآن که بیشتر در خاطرهها محفوظ بود به خطر افتاد.[۷] بعد از جنگ، خالد در ازای هدایا و غنائمی با بنی حنیفه صلح کرد و با دختر یکی از رؤسای قبیله ازدواج کرد. گفته میشود علت صلح آن بود که زنان بنی حنیفه زره پوشیدند و آماده مقابله شدند. از آنجا که در قلعه بودند بیم آن میرفت جنگ طولانی شود آن هم در حالی که مسلمانان خسته بودند.[۷]
سجاح
[ویرایش]مقالهٔ اصلی: سجاح
پس از مسیلمه، خالد به سمت سجاح راهی شد.[۳] او از بنی تمیم بود و عده ای از بنی تغلب نیز به او ملحق شدند. (که با او از طرف مادری خویشاوندی داشتند)[۸] او که در محیطی مسیحی قرار داشت مطالبی سجع گونه به اسم وحی ارائه میداد.[۳] او ابتدا دستور حمله به رباب را داد که از ربابیها شکست خوردند.[۸] او حتی به قصد حمله به مدینه تا نباج (بین بصره و یمامه) پیش رفت.[۲] اما آن جا هم شکست خورد و سپس نزد مسیلمه رفت و با او ازدواج کرد و پیامبری او را پذیرفت اما بعد از شکست وی، به دیار خود بازگشت و احتمالاً در ۵۳ هجری در بصره درگذشت.[۳]
مالک بن نویره
[ویرایش]مقالهٔ اصلی: مالک بن نویره
او مسئول جمعآوری زکات قبیلهاش (بنی حنظله) در دوره محمد بود و بعد از وفات وی از پرداخت زکات به ابوبکر خودداری کرد و اموال جمع شده را بین بنی حنظله تقسیم کرد.[۳]
خالد در راه حمله به یمامه در بطاح که مرکز بنیتمیم بود توقف کرد و سریههایی به اطراف فرستاد و گفت هر که اذان نگفت و نماز نخواند را بکشند، و هر که نماز خواند ولی زکات نداد مالش را تاراج کنند. یکی از این سریهها مالک ابن نویره و جمعی را دستگیر کردند. عده ای از مسلمانان شهادت دادند که آنها نماز خواندند یعنی مسلمانند اما خالد آنها را حبس کرد و شبانگاه دستور قتل آنان را داد و همان شب با زن مالک ازدواج کرد که اعتراضات فراوانی را برانگیخت تا حدی که به مدینه هم رسید، و عمر خواستار قصاص او شد. ولی ابوبکر گفت شمشیری که خدا به روی ازدینبرگشتگان کشیده، را غلاف نمیکند.[۸]
بحرین
[ویرایش]فتح یمامه راه را برای حمله به بحرین باز کرد. به گفته مورخان حاکم بحرین منذر بن ساوی عبدی بود که در زمان محمد، اسلام آورده بود. او نیز در ماه درگذشت محمد فوت کرد و مردم از اسلام برگشتند. مسلمانان باقیمانده در قلعه ای به نام جواثا متحصن شدند و اوضاعشان سخت شد. ابوبکر علاء بن حضرمی را به آن جا فرستاد. وقتی که او رسید مسلمانان جرئت کردند از قلعه خارج شوند و به سپاه وی پیوستند و جنگ سختی درگرفت که با پیروزی اعراب مسلمان به پایان رسید. کارگزاران ساسانی بحرین در جنگ با مسلمانان، ازاسلامبرگشتگان را یاری کرده بودند.[۸]
عمان
[ویرایش]در عمان طایفه ازد از اسلام برگشتند و عکرمة بن ابی جهل به سمتشان فرستاده شد. رئیس آنان لقیط بن مالک بود که گفته میشود داعیه پیامبری نیز داشته است. او در جنگ شکست خورد و به قلعه دبا پناهنده شد که آن هم بعد از یک ماه با غنائم بسیار به دست دست مسلمانان افتاد.[۸] سیصد مرد و چهارصد زن و کودک اسیر شدند. ابوبکر ابتدا میخواست آنان را بکشد اما با توصیه عمر مبنی بر این که مسلمان اند و از اسلام برنگشتند آنها را زندانی کرد.[۲]
مهره
[ویرایش]بعد از عمان، عکرمه به سمت مهره حرکت کرد. اهالی آن جا تا آن زمان مسلمان نشده بودند. دو رئیس قبیله در آن جا با هم اختلاف داشتند. عکرمه از این وضع استفاده کرد و رئیس قبیله ضعیف تر را به اسلام دعوت کرد که او پذیرفت و فتح مهره به آسانی انجام شد.[۸]
یمن
[ویرایش]بعد از کشته شدن اسود عنسی، سردار وی (قیس بن عبد یغوث) میخواست ایرانینژادها را از یمن خارج، و حکومتی حمیری به وجود بیاورد. در این راستا خواست رؤسای حمیری را گرد خود آورد اما آنان اجتناب کردند. او پیروان سابق اسود را جمع کرد و با آنها دسته تشکیل داد و مشغول راهزنی شدند و دادویه که یکی از رؤسای ایرانی مسلمان بود را کشتند، دو رئیس ایرانی دیگر فیروز و جشنش که در قتل اسود کمک کرده بودند به کوهها گریختند. قیس صنعاء را تصرف کرد ولی دیری نپایید که فیروز با کمک قبیلهٔ عک بازگشت و صنعاء را پس گرفت. قیس به نجران گریخت و ابوبکر سرداری به نام مهاجر بن امیه را برای دستگیری وی فرستاد که به آسانی این امر انجام شد و وی را به مدینه بردند. ولی ابوبکر وی را به این دلیل که معلوم نیست او دادویه را کشته یا دادویه مسلمان بوده آزاد کرد.[۸]
حضرموت
[ویرایش]زید بن لبید که از طرف پیامبر عامل جمعآوری صدقه در این منطقه بود وقتی دید بعضی از بیعت و پرداخت زکات خودداری میکنند شبانه از آنجا گریخت و سپس با سپاهی چهارهزار نفری که از ابوبکر گرفته بود به آنجا برگشت. به همین دلیل بعضی از تیرههای کنده به ریاست اشعث بن قیس ابراز پشیمانی کردند و حاضر به پرداخت زکات شدند چون از هجوم قبیله دشمن نیز میترسیدند و نمیتوانستند همزمان در دو جبهه بجنگند. اما سرکوب بعضی از تیرههای کنده باعث خشم اشعث شد و وی همراه بعضی از تیرههای کنده در نزدیک شهر تریم با زید مقابله کرد و سپس زید و مهاجر که به کمک زیاد آمده بود را در تریم محاصره کرد. ابوبکر که چاره ای نداشت نامه ای به اشعث فرستاد تا از او دلجویی کند و حتی قول داد زید را برکنار کند. اما فرستادهٔ وی کشته شد و تریم در محاصره ماند. ابوبکر عکرمه را بعد از سرکوب دبا در عمان (که آنان نیز خواهان حمایت از کنده بودند) به آن جا فرستاد. عکرمه اشعث را اسیر کرد و به مدینه فرستاد. اشعث در مدینه اقدامات خود را نه به سبب ارتداد بلکه به خاطر ستم و قتلی که زید روا داشته بود دانست. و درخواست آزادی خود و دیگر اسرای یمنی در ازای سربها کرد. ابوبکر درخواستهای وی را پذیرفت و حتی خواهرش را به همسری وی درآورد.[۲]
نتایج جنگ
[ویرایش]سرکوب مدعیان نبوت و شورشیان باعث شد بعضی دیگر از قبائل با پذیرش سلطهٔ مدینه زکات بپردازند.[۳] درست است که تمام قبائل شکست خورده بودند و به اسلام بازگشته بودند اما هر لحظه ممکن بود اعراب دوباره به روح سابق خود برگردند و شورشی در جایی پدید بیاید بنابراین برای ارضای روح مشتاق به جنگ اعراب و ایجاد ارتباط بین نو مسلمانان و اسلام بر پایهٔ منافع دائمیای که برای آنان به ارمغان میآورد،[۹] به همین دلیل ابوبکر آن لشکر پرجوشوخروش متحد را از تاب نینداخت و آنان را برای گسترش اسلام، روانه عراق و شام کرد که نتوانست آن کار را تمام کند و عمر بن خطاب آن را ادامه داد.[۶]
مسئله برخورد با اهل رده تبدیل به یک موضوع کلامی و بحثبرانگیز در صدر اسلام گردید. به خصوص ماجرای برخورد خالد با مالک بن نویره، بارها در وقایعنگاریها و منابع کلامی و فقهی فریقین تحت عنوان مسئلهٔ خالد بن ولید بحث شد و ردیهها و دفاعیههای مختلفی در این باره نوشته شد. این اقدام خالد و دفاع ابوبکر از وی الگوی عملی مسلمانان برای سرکوب شورشیان بعدی در قلمرو اسلامی، شناخته شد.[۳]
اشعار پیامبران دروغین
[ویرایش]مفسران و متکلمان اسلامی دربارهٔ ماهیت وحی و تحدی آیات اسلامی و تفاوت اعجازی آن با سجع شاعرانه به عنوان کلامی انسانی، سخن گفتهاند. به این ترتیب مواریث شاعرانه پیامبران دروغین (متنبئان) در متون تفسیری اسلامی باقی مانده است.[۳]
جستارهای وابسته
[ویرایش]پانویس
[ویرایش]- ↑ «حروب الرده». ویکیبدیا (به عربی).
- ↑ ۲٫۰۰ ۲٫۰۱ ۲٫۰۲ ۲٫۰۳ ۲٫۰۴ ۲٫۰۵ ۲٫۰۶ ۲٫۰۷ ۲٫۰۸ ۲٫۰۹ ۲٫۱۰ محمد رضا ناجی و محترم وکیلی سحر. «رده». دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ ۳٫۰۰ ۳٫۰۱ ۳٫۰۲ ۳٫۰۳ ۳٫۰۴ ۳٫۰۵ ۳٫۰۶ ۳٫۰۷ ۳٫۰۸ ۳٫۰۹ ۳٫۱۰ ۳٫۱۱ ۳٫۱۲ ۳٫۱۳ زهیر صیامیان گرجی (۴ دی ۱۳۹۸). «رده، جنگها». مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ . پاکتچی، احمد. «پژوهشی در کتابشناسی جنگهای رده». مقالات و بررسیها، دفتر 66، زمستان 78، ص 261-275
- ↑ جعفری، کوروش، زمینهها و چگونگی جنگهای رده، بهراهنمایی: اللهیار خلعتبری؛ استاد مشاور: علی اصغر مصدق رشتی؛ پایاننامهٔ کارشناسی ارشد در دانشگاه شهید بهشتی، دانشکدهٔ علوم انسانی، ۱۳۸۴.
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ ۶٫۳ زرین کوب، عبد الحسین. بامداد اسلام. انتشارات امیرکبیر.
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ ۷٫۳ ۷٫۴ خوری حتی، فیلیپ. تاریخ عرب. ترجمه: ابوالقاسم پاینده. انتشارات علمی فرهنگی، تهران، 1366.
- ↑ ۸٫۰۰ ۸٫۰۱ ۸٫۰۲ ۸٫۰۳ ۸٫۰۴ ۸٫۰۵ ۸٫۰۶ ۸٫۰۷ ۸٫۰۸ ۸٫۰۹ ۸٫۱۰ ۸٫۱۱ ۸٫۱۲ ۸٫۱۳ ۸٫۱۴ ۸٫۱۵ ۸٫۱۶ فیاض، علی اکبر. تاریخ اسلام. انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1327.
- ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ Saunders, j. j. a history of medival islam. Routledge and kegan paul Ltd, London, 1965
- ↑ ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ "Ridda Wars". Wikipedia (به انگلیسی). 2022-01-17.
- ↑ ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ ۱۱٫۲ ۱۱٫۳ ۱۱٫۴ ۱۱٫۵ شیردل، تقی. «نقد و بررسی نخبگان نظامی با تکیه بر خالد ابن ولید» تاریخنامه خوارزمی، شماره 1، صفحه 75 تا 98، پائیز 1392.
منابع
[ویرایش]- پاکتچی، احمد. «پژوهشی در کتابشناسی جنگهای رده». مقالات و بررسیها، دفتر ۶۶، زمستان ۷۸، ص ۲۶۱–۲۷۵
- جعفری، کوروش، زمینهها و چگونگی جنگهای رده، بهراهنمایی: اللهیار خلعتبری؛ استاد مشاور: علی اصغر مصدق رشتی؛ پایاننامهٔ کارشناسی ارشد در دانشگاه شهید بهشتی، دانشکدهٔ علوم انسانی، ۱۳۸۴.
- خوری حتی، فیلیپ. تاریخ عرب. ترجمه: ابوالقاسم پاینده. انتشارات علمی فرهنگی، تهران، ۱۳۶۶.
- زرین کوب، عبد الحسین. بامداد اسلام. انتشارات امیرکبیر.
- سید امیر علی. تاریخ عرب و اسلام. ترجمه: سید محمد تقی فخر داعی گیلانی. نشر کمیسیون معارف، تهران، مهر ۱۳۲۰.
- شیردل، تقی. «نقد و بررسی نخبگان نظامی با تکیه بر خالد ابن ولید» تاریخنامه خوارزمی، شماره ۱، صفحه ۷۵ تا ۹۸، پائیز ۱۳۹۲.
- صیامیان، زهیر. «رده، جنگها». دائرة المعارف بزرگ اسلامی، دی ۱۳۹۸.
- فیاض، علی اکبر. تاریخ اسلام. انتشارات دانشگاه تهران، تهران، ۱۳۲۷.
- .Saunders, j. j. a history of medival islam. Routledge and kegan paul Ltd, London, 1965