صلح حسن و معاویه
از سلسله مباحث در مورد |
![]() |
صلح حسن بن علی و معاویه بن ابوسفیان به واقعه صلح میان حسن بن علی و معاویه بن ابوسفیان اطلاق میشود که از جنگ بین کوفیان و شامیان جلوگیری کرد و طی آن خلافت به شروطی از حسن به معاویه منتقل گردید. این واقعه در سال ۴۱ ه.ق برابر ۶۶۰[۱] یا ۶۶۱ میلادی[۲] رخ داد. معاویه بعدها چندین شرط اصلی این پیمان را نقض کرد.[۳]
پیشینه[ویرایش]
پس از کشتهشدن علی بن ابیطالب به دست ابن ملجم مرادی، حسن در کوفه به عنوان خلیفه اعلام میشود ولی معاویه، فرماندار شام، این انتصاب را تقبیح میکند و لشکری را برای جنگ به کوفه میفرستد که این لشکر در مسکن مستقر میشود. لشکر حسن نیز در مداین مستقر میشود.[۴]
ویلفرد مادلونگ در دانشنامه ایرانیکا مینویسد پس از دو ماه عدم فعالیت، حسن نامهای به معاویه نوشت و او را به بیعت با خود فراخواند و به وی یادآوری نمود که به علت اینکه نوه محمد است، استحقاق بیشتری از معاویه به این عنوان دارد. معاویه که از خلق و خوی صلح جوی حسن آگاه بود، پاسخی مودبانه به وی داد که جایگاه اهل بیت محمد را میشناسد اما به علت تجربه بیشتر در حکومت داری، خود را بیشتر مستحق خلافت میداند. او از حسن خواست که حکومت داری را به وی بسپارد و پس از مرگش، قول میدهد که حکومت را به حسن بسپارد. او به حسن پیشنهاد داد که خزانه عراق و مالیات هر مکانی از عراق را که میخواهد مال حسن باشد و با حسن در امورات حکومتی مشاوره کند.[۵]
وقتی حسن پاسخی به وی نداد، معاویه نامهای تهدید آمیزتری به وی نوشت شروع به تجهیز قشون کرد.[۵] وقتی میل به جنگیدن معاویه (با پیشروی لشکریانش تا موصل و احتمالاً در عین حال مذاکره بر سر صلح با حسن) بر همه آشکار گردید، حسن شروع به تجهیز قشون کرد. در ابتدا یارانش از فراخوانش سرباز زدند که عدی بن حاتم آنان را مجبور به اطاعت نمود تا تجهیز قشون کنند. برای جلوگیری از پیشرویهای معاویه، حسن ۱۲۰۰۰ مرد جنگی را به سرکردگی عبیدالله بن عباس فرستاد و به وی دستور داد که با قیس بن سعد و سعید بن قیس همدانی مشاوره کند. لارا وسیا وگلیری با استناد به طبری بر این باور است احتمالاً حسن میخواسته که قیس بن سعد را در کنار خود باقی نگذارد چرا که قیس از سرسختان درجنگیدن با معاویه بود حال آنکه حسن تمایل به صلح با معاویه داشت.[۶] ویلفرد مادلونگ معتقد است که انتخاب عبیدالله بن عباس که در زمان علی، استان تحت حکومتش یمن را بدون جنگ تسلیم دشمن کرد و علی وی را مؤاخذه کرد، بیانگر این است که حسن میخواسته به نتیجهای صلح آمیز برسد.[۵]
دو یا سه ماه پس از خلافت، پیشرویهای حسن نیز شروع گردید و به ساباط مدائن رسید. در آنجا وی دستور توقف داد و سخنرانی ای که کرد باعث بروز شورش در لشکریانش گردید. وی بیان داشت که هیچ میلی به بروز کینه و دشمنی بین مسلمانان نداشته و صلحی که یارانش آن را رد کردند بهتر از چند دستگیهای فعلی است. سربازانش گمان بردند که وی قصد صلح با معاویه دارد و شک قبلیشان از روی سخنان چند پهلویی که قبلاً حسن بیان داشته بود و سرعت کم پیشرویاش تشدید گردید و گروهی که به شدت حامی سیاستهای علی بودند، طی یک عمل خشونتآمیز به خیمه حسن هجوم برده و آن را غارت کرده و قالی اش را زیر پایش بیرون کشیدند.[۶] ابن جاعل ازدی، ردای حسن را از دوشش کشید و حسن بدون ردا و در حالی که شمشیرش در غلاف به کمرش بسته شده، رها گردید.[۵] بود حسن از طرفدارانش از قبایل همدان و ربیعه استغاثه کرد و از آنجا جان سالم به در برد. در مظلم ساباط، یکی از خوارج به نام جراح بن سنان اسدی در حالی که فریاد میکشید که تو همانند پدرت علی کافر شدهای، با خنجری به حسن حمله برد و رانش را زخمی کرد که از آن خون بسیاری رفت[۶] و جراح بن سنان توسط یکی از یاران حسن کشته شد.[۵] حسن را به مدائن برده و در خانه والی آنجا سعد بن مسعود ثقفی[۵] درمان نمودند. بعد از آن اخبار حمله به حسن بهطور عامدانه از سوی معاویه منتشر شد و لشکریان حسن هزیمت شدند. معاویه تا اخنونیه پیشروی نمود و در آنجا با لشکریان عبیدالله بن عباس که در آنجا خیمه زده بودند روبرو شد و بابهای مذاکره که قبلاً با وجود مخالفتهای حسین باز شده بود به نتیجه نهایی رسید. لشکریان حسن میلی به جنگ نداشتند و روز به روز مردم عراق بیشتر به معاویه میگرویدند.[۶]
معاویه در اخنونیه توقف کرد و با حسن مذاکره نمود. سپس به عبیدالله بن عباس گفت که حسن تقاضای صلح از وی نمودهاست. اما عبیدالله این را باور نکرد. سپس با عبیدالله در خلوت مذاکره نمود و به عبیدالله گفت که اگر به وی بپیوندد، یک میلیون درهم پاداش خواهد گرفت. عبیدالله این را پذیرفت ولی موضوع را از سربازان سپاه حسن مخفی نمود. این شکست باعث بروز اختلاف در سران سپاه حسن گردید. ۸۰۰۰ تن صلح را پذیرفتند.[۶] به دنبال جدایی ابن عبّاس از سپاه حسن، قیس ابن سعد، فرمان سپاه را بر عهده گرفت و جلوی سپاه شام ایستاد.[۵] چهار هزار تن از قیس بن سعد عباده حمایت کردند که میگفت یا از امام گمراه (معاویه) تبعیت کنید یا حرف من که امام نیستم را اطاعت کنید. (این سخن معانی گوناگون دارد). به نظر میرسد این ۴۰۰۰ تن بر آن بودند که بجنگند اما سرانجام قیس صلح را پذیرفت. معاویه از مسکن به سمت کوفه رفته و حسن نیز به وی پیوست و در مسجد رسماً اعلام کرد که از خلافت کنارهگیری کردهاست.[۶]
علت[ویرایش]
دانشنامه اسلام مینویسد در منابع عوامل پذیرش صلح توسط حسن، صلح دوستی، بیزاری از سیاست و چنددستگیهای متعاقبش و تمایل به جلوگیری از خون ریزیهای گسترده گزارش شدهاست. اما احتمال دارد که وی به علت نبود نهضت حامیش، صلح را پذیرفته باشد. اگر بپذیریم که علی هفته به هفته خزانه را خالی میکرد و محتویاتش را بین مردم تقسیم میکرد، بنابراین دولت حسن با مشکلات مالی روبرو بود. علاوه بر آن، علی در سالهای آخر خلافتش با شکستهای پی در پی مواجه شد و این مهم در زمان خلافت حسن تشدید شد. از این رو حسن نمیتوانست به سربازانی تکیه کند که میل چندانی به جنگیدن نداشتند. تبعات بعدی صلح، بر علویان بسیار گران آمد. در بحث و جدلهایی که با آنها میشد، آنها در مورد این مطلب که حسن از حق خودش به عنوان خلیفه کناره گرفته و بنابراین آنها دلیلی برای مخالفت ندارند، پاسخی نداشتند. حدیثی موجود است که مدعی است حسن، در حق خودش به عنوان خلیفه پافشاری نخواهد کرد. این حدیث میگوید محمد گفتهاست که این پسرم حسن حاکمی است که توسط آن خداوند، روزی دو گروه مخالف مسلمان را در کنار هم میآورد.[۶]
از دلایل اصلی پیشنهاد صلح توسط حسن، خروج سرداران سپاه کوفه (مانند عبیدالله بن عباس یا طبق بعضی منابع عبدالله ابنعباس برادر وی) به علت رشوههای معاویه و عدم تمایل دیگر سپاهیان وی باشد.[۲]
رویداد صلح[ویرایش]
بعد از متارکه جنگ، لشکر معاویه به کوفه آمد و در مراسم تسلیم خلافت به معاویه، معاویه از حسن خواست که برخیزد و از وی عذرخواهی کند. اما حسن نپذیرفت و گفت که وی و حسین تنها نوههای محمد هستند و با وجود اینکه حق خلافت متعلق به وی بوده، اما معاویه در این مورد با وی به جنگ پرداخته و حسن تنها به خاطر علاقه به امت اسلامی و جلوگیری از خون ریزی، خلافت را به وی واگذاردهاست. معاویه نیز در سخنرانی اش تمامی عهدههای نهاده شده را (که تنها به منظور خاموش کردن مقطعی جنگ و راضی کردن مخالفان بود) انکار کرد. مادلونگ مینویسد معاویه به دنبال خون خواهی از عثمان بوده و سه روز به مردم فرصت داد تا با وی بیعت کنند و در غیر این صورت بخشیده نخواهند شد.[۵]
به گفته حسینمحمد جعفری و ولهاوزن وقوع این رویداد از لحاظ تاریخی بسیار مغشوش و متناقض است.[۷]
به گفته زهری از تاریخنویسان، حسن از ابتدا مایل به واگذاری خلافت بوده و به همین رو قیس ابن سعد که از طرفداران سرسخت حسن و از مخالفین بود از فرماندهی سپاه برکنار و عبیدالله ابنعباس را بر سرکار گذاشت. علت سوءِقصد به حسن هم همین دلیل بودهاست و هنگامی که حسن به معاویه پیشنهاد واگذاری خلافت به شرط دریافت مبلغ معینی پول را میکند. معاویه هم نامه را نگاهداشته و نامهای سفید با مهر خودش در انتها را برای وی میفرستد ولی حسن مبلغ بیشتری نسبت به توافق قبلی مینویسد و در انتها هم معاویه به خاطر تغییر مقدار پول از دادن پول شانه خالی میکند.[۸]
به نوشته یعقوبی هنگامی که لشکر حسن به مداین میرسد سه میانجیانی از سوی معاویه به لشکر حسن میروند در لشکر شایعه میکنند که حسن صلح کردهاست لشکریان هم به حسن حمله کرده و چادرش را غارت میکنند و هنگامی که وی به سمت قصر ابیض میرود تا در آنجا سکنی گزیند شخصی به نام الجراح بن سنان الاسدی به وی حمله کرده و ران وی را مجروح میکند و آن شخص کشته میشود. این شورشها موجب رضایت حسن به صلح بودهاست.[۹]
به نگاشته ابن اعثم در کتاب الفتوح ابتدا حسن شرایطی که در تاریخ طبری آمدهاست را پیشنهاد میکند و عبدالله بن نوفل حارث را به سوی معاویه میفرستد معاویه نیز رقعهای سفید امضا را برای حسن ارسال میدارد. اما حسن عهدنامهای را مینویسد که در زیر ذکر میشود و به همین دلیل معاویه زیربار قبول شرایط صلح حسن نمیرود.[۱۰]
متن عهدنامه[ویرایش]
در منابع، شرایط صلح حسن، به صورت ضد و نقیض بیان شدهاست. بعضی روایات حاکی از آن هستند که معاویه کاغذ سفیدی برای حسن فرستاد که شروط را در آن بنویسد. قرار شد که سالانه ۱ میلیون درهم به حسن پرداخت گردد و ۵ میلیون درهم از خزانه کوفه و مالیات برخی مناطق ایران مانند اهواز، فسا و دارابگرد به وی تعلق گیرد تا با آن هزینه خانوادههای شهدای صفین و جانبازان جنگهای مسلمانان را پرداخت کند[۶] حسن در جواب از سفیر خود خواست برای مردم امان بگیرد.[۵] مردم بصره موضوع آخر (مالیات نواحی ایران) را نمیپذیرفتند و آن را متعلق به خود میدانستند. لارا وسیا وگلییری در دانشنامه اسلام بر این باور است که شرایط دیگری نیز در منابع آمده که ممکن است بعدها به خاطر کاهش سرزنشهای وارده بر حسن و القا این مطلب که حسن با این صلح از موضع قبلی اش کنارهگیری نکرده، ساخته شده باشد. از این شرایط میتوان به انتقال قدرت از معاویه به حسن پس از مرگ معاویه اشاره کرد. اما تعیین کردن پیشاپیش خلیفه آتی در بین مسلمانان آن زمان جا نیفتاده بود و معلوم بود که معاویه بعدها در مورد قبول این مطلب از سوی جامعه مسلمانان با مشکل مواجه خواهد شد. نامهای از معاویه حاکی از آن است که قرار شد این شرط در آینده اجرا گردد. اما ضمانت محکمی از معاویه نگرفته شد.[۶] بهگفتهٔ دانشنامهٔ جهان اسلام، مبنای این مواد خبری به نقل از زُهْری است که میگوید در ماجرای صلح حسن و معاویه، حسن میخواست تا میتواند برای خویش مال و امتیاز بگیرد. زهری با حکومت اموی نزدیکی داشته و از جانشینان معاویه اثر گرفتهاست. دانشنامهٔ جهان اسلام میگوید به نقل زهری دربارهٔ عدم مقاومت حسن در ماجرای پذیرش صلح، نمیتوان اعتماد کرد.[۱۱]
متن صلحنامه حسن مجتبی در منابع مختلفی اعم از علل الشرایع، طبری، شرح نهجالبلاغه ابن ابی الحدید، مناقب ابن شهرآشوب، ترجمه الامام الحسن، عمدة الطالب، تاریخ خلفاء، اخبارالطول، الاحتجاج، مقاتل الطالبین، انساب الاشراف، الفتوح، نصایح الکافیه، فصول المهمه، الامامة و السیاسة، کشف الغمه و صواعق المحرقه، مورد توجه قرار گرفتهاند. منابع در متن صلحنامه اتفاق نظر ندارند و هر کدام، بخشی از آن را گزارش کردهاند.[۱۲] متن تجمیعی آن با شرح اختلافات به قرار ذیل است:
- حکومت به معاویه واگذار میشود به این شرط که به کتاب خدا و سنت پیامبر[تب ۱][۱۳] و به سیره خلفا صالحین[تب ۲] عمل نماید.[۱۴]
- پس از معاویه حکومت به حسن تعلق دارد[۱۵] و اگر برای حسن اتفاقی بیافتد، متعلق به حسین است[۱۶] و معاویه حق ندارد کسی را به جانشینی خود منصوب کند[۱۷] و تعیین حاکم بعد از آن بر عهده شوری است.[تب ۳][۱۸]
- معاویه باید ناسزا به امیرالمومنین علی و لعنت بر او را در نمازها ترک کند[۱۹] و علی را جز به نیکی یاد نکند.[۲۰]
- معاویه از طرف حسن، امیرالمومنین خوانده نشود و حسن نزدش اقامه شهادت نکند.[۲۱]
- بیت المال کوفه که موجودی آن پنج میلیون درهم است، مستثنی است و تسلیم حکومت شامل آن نمیشود.[۲۲] و معاویه ملزم است سالانه پنج میلیون درهم از خراج سرزمین دارالحرب، تسلیم حسن کند[۲۳] و سالانه دو میلیون درهم به حسین بن علی بپردازد[۲۴] و یک میلیون درهم در میان بازماندگان شهدایی که در کنار علی[تب ۴] در جنگ جمل و صفین کشته شدند تقسیم کند[۲۵] و همه اینها باید از محل خراج دارابجرد تامین شود.[۲۶] معاولیه ملزم است بنیهاشم را در بخشش و هدیه بر بنیامیه مقدم دارد.[۲۷]
- مردم در هر گوشه از زمینهای خدا — شام یا عراق و یا یمن[تب ۵] و حجاز — باید در امن و امان باشند[۲۸] و سیاهپوست و سرخپوست از امنیت برخوردار باشد و معاویه باید لغزشهای آنان را نادیده بگیرد و هیچ کس را بر خطای گذشتهاش مواخذه نکند و مردم عراق را به کینههای گذشته نگیرد[تب ۶][۲۹]
- اصحاب علی در هر نقطهای که هستند در امن و امان باشند و کسی از شیعیان علی مورد آزار واقع نشود[۳۰] و یاران علی بر جان و مال و ناموس و فرزندانشان[تب ۷] بیمناک نباشند[تب ۸][۳۱] و کسی از ایشان را تعقیب نکند[۳۲] و صدمهای بر آنان وارد نسازد[۳۳] و حق هر حقداری به وی برسد.[۳۴]
- به قصد جان حسن بن علی و برادرش حسین و هیچ یک از اهل بیت رسول خدا توطئهای در نهان و آشکار چیده نشود و در هیچ یک از آفاق عالم، ارعاب و تهدیدی نسبت به آنان انجام نگردد.[تب ۹][۳۵]
مخفف← | طبر | شهر | تام | نسب | فتح | عمد | خلف | علل | * |
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
معنا← | تاریخ طبری | مناقب ابن شهرآشوب | ترجمه الامام الحسن | انساب الاشراف | الفتوح | عمدة الطالب | تاریخ الخلفاء | علل الشرایع | بیانگر مفهوم (در مقابل منطوق) |
مخفف← | نصح | فصل | سیس | قتل | حجج | کشف | صوع | طول | حدد |
معنا← | نصایح الکافیه | فصول المهمه | الامامة و السیاسه | مقاتل الطالبین | احتجاج | کشف الغمه | صواعق المحرقه | اخبارالطول | شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید |
↓ مفاد عهدنامه | منابع ← | [۳۶] | [۳۷] | [۳۸] | [۳۹] | [۴۰] | [۴۱] | [۴۲] | [۴۳] | [۴۴] | [۴۵] | [۴۶] | [۴۷] | [۴۸] | [۴۹] | [۵۰] | [۵۱] | [۵۲] | |
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
ماده | بند | علل | طبر* | حدد* | شهر* | تام* | نسب | فتح | عمد* | خلف* | طول* | نصح | فصل | حجج | قتل | سیس | کشف | صوع |
۱ | حکومت به معاویه واگذار میشود به این شرط که به کتاب خدا و سنت پیامبر عمل نماید[تب ۱۰] | ![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() | ||||||||
و به سیره خلفا صالحین[تب ۱۱] عمل نماید | ![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() | ||||||||||||
۲ | پس از معاویه حکومت به حسن تعلق دارد | ![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
|||||||||||||
و اگر برای حسن اتفاقی بیافتد متعلق به حسین است | ![]() |
|||||||||||||||||
و معاویه حق ندارد کسی را به جانشینی خود منصوب کند | ![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() | |||||||||
و تعیین حاکم بعد از آن بر عهده شوری است[تب ۱۲] | ![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() | ||||||||||
۳ | معاویه باید ناسزا به امیرالمومنین علی و لعنت بر او را در نمازها ترک کند | ![]() |
![]() |
![]() |
||||||||||||||
و علی را جز به نیکی یاد نکند | ![]() |
![]() |
![]() |
|||||||||||||||
معاویه از طرف حسن، امیرالمومنین خوانده نشود و نزدش اقامه شهادت نکند | ![]() |
![]() |
||||||||||||||||
۴ | بیت المال کوفه که موجودی آن پنج میلیون درم است، مستثنی است و تسلیم حکومت شامل آن نمیشود | ![]() |
||||||||||||||||
سالانه پنج میلیون درهم از خراج سرزمین دارالحرب، تسلیم حسن شود | ![]() |
![]() |
||||||||||||||||
سالانه دو میلیون درهم به حسین بن علی تسلیم شود | ![]() |
|||||||||||||||||
و یک میلیون درهم در میان بازماندگان شهدایی که در کنار علی[تب ۱۳] در جنگ جمل و صفین کشته شدند تقسیم کند | ![]() |
![]() |
||||||||||||||||
و همه اینها باید از محل خراج دارابجرد تامین شود | ![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
|||||||||||||
و بنیهاشم در بخشش و هدیه بر بنیامیه مقدم باشند | ![]() |
![]() |
||||||||||||||||
۵ | مردم در هر گوشه از زمینهای خدا — شام یا عراق و یا یمن[تب ۱۴] و حجاز — باید در امن و امان باشند | ![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() | |||||||||
و سیاهپوست و سرخپوست از امنیت برخوردار باشد و معاویه باید لغزشهای آنان را نادیده بگیرد و هیچ کس را بر خطای گذشتهاش مواخذه نکند و مردم عراق را به کینههای گذشته نگیرد[تب ۱۵] | ![]() |
![]() |
||||||||||||||||
اصحاب علی در هر نقطهای که هستند در امن و امان باشند و کسی از شیعیان علی مورد آزار واقع نشود | ![]() |
![]() |
||||||||||||||||
و یاران علی بر جان و مال و ناموس و فرزندانشان[تب ۱۶] بیمناک نباشند[تب ۱۷] | ![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() | |||||||||||
و کسی از ایشان را تعقیب نکند | ![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
||||||||||||||
و صدمهای بر آنان وارد نسازد | ![]() |
![]() |
||||||||||||||||
و حق هر حقداری بدو برسد | ![]() |
|||||||||||||||||
به قصد جان حسن بن علی و برادرش حسین و هیچ یک از اهل بیت رسول خدا توطئهای در نهان و آشکار چیده نشود و در هیچ یک از آفاق عالم، ارعاب و تهدیدی نسبت به آنان انجام نگردد[تب ۱۸] | ![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
معترضان[ویرایش]
صلح حسن همانطور که پیشبینی میشد، واکنشهایی را در میان حامیانش برانگیخت. حجر بن عدی گفت که ای کاش میمرد و صلح کردن حسن را نمیدید. همچنین وی یا یکی دیگر از پیروان، حسن را باعث ذلت مسلمانان دانست. بعضی دیگر گفتند که حسن باید در تصمیمش تجدید نظر کند. شیعیان در سالهای بعد، این مطلب که حسن هیچ گونه تعهدی از معاویه نگرفت که بعد از مرگش خلافت را به وی بسپارد را نمیپذیرفتند. معاویه پس از صلح حسن، اقدامات متعددی در جلوگیری از شورشهای شیعیان انجام داد. به عنوان مثال برخی قبایل شیعی را از کوفه خارج کرده و به جای آنها قبایلی از شام و بصره و بینالنهرین را اسکان داد.[۶]
پس از قرارداد صلح، برخی از هواداران سرسخت علی حاضر به بیعت با معاویه و معاهده صلح نبودند که به رهبری حجر بن عدی الکندی در کوفه دست به شورش برداشتند. آنها دستگیر شدند و حجر بن عدی و شش نفر دیگر از رهبران شورش، به اتهام الحاد و شورش گردن زدهشدند. این اتهام از سوی ۴۵ تن از بزرگان کوفه امضا شدهبود. اما بعداً معلوم گشت که چندی از این امضاها جعل شدهاست و حتی قاضی (شریح بن الحارث) به معاویه نوشت: «گواهی میدهم که حجر مسلمان متقی است در نماز ثابتقدم است، صدقه میدهد، روزه را در ماه رمضان به پا میدارد و همیشه حج و عمره را برگزار میکند… و او مقام والایی در اسلام دارد».[۵۳]
پس از صلح[ویرایش]
پس از دست کشیدن از خلافت، حسن راهی مدینه شد. در بین راه در قادسیه، نامهای از معاویه دریافت نمود که از وی خواسته بود تا در جنگ علیه یکی از خوارج بنام ابن الحنصا الطاعی که به تازگی قیام کرده بود به او کمک کند. حسن پاسخ داد که به این علت از جنگ دست کشیدهاست تا صلح را به میان امت برگرداند و به همین دلیل در جنگ شرکت نخواهد کرد.[۶] [۵۴][۵۵]
نقض پیمان[ویرایش]
معاویه تقریبا تمام شروط پیمان را نقض کرد.[۳][۵۶]
- یزید را جانشین خود کرد.
- حسن را مسموم کرد.
- ابن اثیر می گوید از خراج دارابگرد هم جلوگیری کردند.[۵۷]
- شیعیان زیادی را زندانی کرد و کشت.[۵۸]
توضیحات بیشتر[ویرایش]
- ↑ منابع در متن این گزاره دچار اختلافند؛ حدد، شهر و سیس: «تسلیم الامر الی معاویه، علی ان یعمل بکتاب الله و بسنة رسوله» و نسب، نصح، کشف و صوع: «أن يسلم إليه ولاية أمر المسلمين على أن يعمل...» و فتح و فصل: «أن يسلم إليه ولاية المسلمين...» گزارش کردهاند.
- ↑ نصح، کشف و صوع: «الخلفاء الراشدين» و در نسب، فتح و سیس: «الخلفاء الصالحین» گزارش کردهاند.
- ↑ فتح، نصح، سیس، کشف و صوع: «شوری مسلمین» گزارش کردهاند.
- ↑ علل: «ابیه» و حجج: «امیرالمومنین» گزارش کردهاند.
- ↑ فتح: به جای «یمنهم»، «تهامهم» گزارش کردهاست.
- ↑ سیس: «و ان یومن الاسود و الاحمر، و ان یحتمل معاویه ما یکون من هفواتهم، و ان لا یتبع احد بما مضی، و ان لا یاخذ اهل العراق باحته» و خلف: «على ألا يطالب أحدًا من أهل المدينة والحجاز والعراق بشيء مما كان أيام أبيه، وعلى أن يقضي ديونه» را گزارش میکنند.
- ↑ سیس: به جای اولاد، «دمائهم» آوردهاست. نسب: ب جای زنان و فرزندان، «ذراریهم» آورده است.
- ↑ در نصح: «حيث كانوا لا يطلب احد منهم بشئ كان في ايام علي» اضافه شدهاست.
- ↑ نسب: «و علی ان لایبغی للحسن بن علی غائله سرا و لا علانیه و علی ان لا یخیف احدا من اصحابه» گزارش کردهاست.
- ↑ منابع در متن این گزاره دچار اختلافند؛ حدد، شهر و سیس: «تسلیم الامر الی معاویه، علی ان یعمل بکتاب الله و بسنة رسوله» و نسب، نصح، کشف و صوع: «أن يسلم إليه ولاية أمر المسلمين على أن يعمل...» و فتح و فصل: «أن يسلم إليه ولاية المسلمين...» گزارش کردهاند.
- ↑ نصح، کشف و صوع: «الخلفاء الراشدين» و در نسب، فتح و سیس: «الخلفاء الصالحین» گزارش کردهاند.
- ↑ فتح، نصح، سیس، کشف و صوع: «شوری مسلمین» گزارش کردهاند.
- ↑ علل: «ابیه» و حجج: «امیرالمومنین» گزارش کردهاند.
- ↑ فتح: به جای «یمنهم»، «تهامهم» گزارش کردهاست.
- ↑ سیس: «و ان یومن الاسود و الاحمر، و ان یحتمل معاویه ما یکون من هفواتهم، و ان لا یتبع احد بما مضی، و ان لا یاخذ اهل العراق باحته» و خلف: «على ألا يطالب أحدًا من أهل المدينة والحجاز والعراق بشيء مما كان أيام أبيه، وعلى أن يقضي ديونه» را گزارش میکنند.
- ↑ سیس: به جای اولاد، «دمائهم» آوردهاست. نسب: ب جای زنان و فرزندان، «ذراریهم» آورده است.
- ↑ در نصح: «حيث كانوا لا يطلب احد منهم بشئ كان في ايام علي» اضافه شدهاست.
- ↑ نسب: «و علی ان لایبغی للحسن بن علی غائله سرا و لا علانیه و علی ان لا یخیف احدا من اصحابه» گزارش کردهاست.
پانویس[ویرایش]
- ↑ تشیع در مسیر تاریخ ۱۸۶
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ Britanicca Encyclopedia of World Religions
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ امتاع الاسماع. به کوشش مقریزی.
- ↑ تشیع در مسیر تاریخ ۱۵۸–۱۶۱
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ ۵٫۳ ۵٫۴ ۵٫۵ ۵٫۶ ۵٫۷ ۵٫۸ Madelung, “ḤASAN B. ʿALI B. ABI ṬĀLEB”, 12: 26–27.
- ↑ ۶٫۰۰ ۶٫۰۱ ۶٫۰۲ ۶٫۰۳ ۶٫۰۴ ۶٫۰۵ ۶٫۰۶ ۶٫۰۷ ۶٫۰۸ ۶٫۰۹ ۶٫۱۰ Veccia Vaglieri ۱۹۸۶
- ↑ تشیع در مسیر تاریخ ص ۱۶۶
- ↑ تشیع در مسیر تاریخ ص ۱۶۸–۱۶۹
- ↑ تشیع در مسیر تاریخ ص ۱۷۲
- ↑ تشیع در مسیر تاریخ ص ۱۷۳–۱۷۴
- ↑ مهدوی دامغانی و باغستانی، «حسن بن علی امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام، ۱۳.
- ↑ آل یاسین، صلح الحسن علیه السلام، ۲۵۹-۲۶۱.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۶: ۲۲.
ابن شهر آشوب، مناقب ابن شهرآشوب، ۹: ۲۰۲.
بلاذری، انساب الاشراف، ۳: ۴۲.
الفتوح به گزارش: جعفریان، حیات فکری امامان شیعه، ۱۵۹.
علوی، النصایح الکافیه، ۱۹۱-۱۹۲.
فصول المهمه به گزارش: امین، اعیان الشیعه، ۱: ۵۶۵.
دینوری، الامامة و السیاسه، ۱: ۱۸۴-۱۸۶.
اربلی، کشف الغمه فی معرفة الائمه، ۱: ۵۳۳-۵۳۴.
صواعق المحرقه به گزارش: قندوزی، ینابیع الموده، ۲: ۴۲۵-۴۲۶. - ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۳: ۴۲.
الفتوح به گزارش: جعفریان، حیات فکری امامان شیعه، ۱۵۹.
علوی، النصایح الکافیه، ۱۹۱-۱۹۲.
دینوری، الامامة و السیاسه، ۱: ۱۸۴-۱۸۶.
اربلی، کشف الغمه فی معرفة الائمه، ۱: ۵۳۳-۵۳۴.
صواعق المحرقه به گزارش: قندوزی، ینابیع الموده، ۲: ۴۲۵-۴۲۶. - ↑ ابن عساکر، ترجمه الامام الحسن، ۱: ۱۷۲-۱۷۳.
ابن عنبه، عمده الطالب، ۶۷.
سیوطی، تاریخ الخلفا، ۱۴۱.
دینوری، الامامة و السیاسه، ۱: ۱۸۴-۱۸۶. - ↑ ابن عنبه، عمده الطالب، ۶۷.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۶: ۲۲.
ابن شهر آشوب، مناقب ابن شهرآشوب، ۹: ۲۰۲.
بلاذری، انساب الاشراف، ۳: ۴۲.
الفتوح به گزارش: جعفریان، حیات فکری امامان شیعه، ۱۵۹.
علوی، النصایح الکافیه، ۱۹۱-۱۹۲.
فصول المهمه به گزارش: امین، اعیان الشیعه، ۱: ۵۶۵.
دینوری، الامامة و السیاسه، ۱: ۱۸۴-۱۸۶.
اربلی، کشف الغمه فی معرفة الائمه، ۱: ۵۳۳-۵۳۴.
صواعق المحرقه به گزارش: قندوزی، ینابیع الموده، ۲: ۴۲۵-۴۲۶. - ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۶: ۲۲.
ابن شهر آشوب، مناقب ابن شهرآشوب، ۹: ۲۰۲.
بلاذری، انساب الاشراف، ۳: ۴۲.
الفتوح به گزارش: جعفریان، حیات فکری امامان شیعه، ۱۵۹.
علوی، النصایح الکافیه، ۱۹۱-۱۹۲.
دینوری، الامامة و السیاسه، ۱: ۱۸۴-۱۸۶.
اربلی، کشف الغمه فی معرفة الائمه، ۱: ۵۳۳-۵۳۴.
صواعق المحرقه به گزارش: قندوزی، ینابیع الموده، ۲: ۴۲۵-۴۲۶. - ↑ طبری، تاریخ طبری، ۴: ۱۲۲-۱۲۳.
ابن شهر آشوب، مناقب ابن شهرآشوب، ۹: ۲۰۲.
الاحتجاج به گزارش: امین، اعیان الشیعه، ۱: ۵۶۵. - ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۶: ۲۲.
ابن عنبه، عمده الطالب، ۶۷.
اصفهانی، مقاتل الطالبین، ۷۵. - ↑ صدوق، علل الشرایع، ۱: ۵۶۷-۵۶۹.
الاحتجاج به گزارش: امین، اعیان الشیعه، ۱: ۵۶۵. - ↑ طبری، تاریخ طبری، ۴: ۱۲۲-۱۲۳.
- ↑ ابن شهر آشوب، مناقب ابن شهرآشوب، ۹: ۲۰۲.
ابن عنبه، عمده الطالب، ۶۷. - ↑ دینوری، اخبارالطول، ۲۶۵.
- ↑ صدوق، علل الشرایع، ۱: ۵۶۷-۵۶۹.
الاحتجاج به گزارش: امین، اعیان الشیعه، ۱: ۵۶۵. - ↑ صدوق، علل الشرایع، ۱: ۵۶۷-۵۶۹.
طبری، تاریخ طبری، ۴: ۱۲۲-۱۲۳.
دینوری، اخبارالطول، ۲۶۵.
الاحتجاج به گزارش: امین، اعیان الشیعه، ۱: ۵۶۵.
دینوری، الامامة و السیاسه، ۱: ۱۸۴-۱۸۶. - ↑ دینوری، اخبارالطول، ۲۶۵.
دینوری، الامامة و السیاسه، ۱: ۱۸۴-۱۸۶. - ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۶: ۲۲.
الفتوح به گزارش: جعفریان، حیات فکری امامان شیعه، ۱۵۹.
دینوری، اخبارالطول، ۲۶۵.
علوی، النصایح الکافیه، ۱۹۱-۱۹۲.
فصول المهمه به گزارش: امین، اعیان الشیعه، ۱: ۵۶۵.
دینوری، الامامة و السیاسه، ۱: ۱۸۴-۱۸۶.
اربلی، کشف الغمه فی معرفة الائمه، ۱: ۵۳۳-۵۳۴.
صواعق المحرقه به گزارش: قندوزی، ینابیع الموده، ۲: ۴۲۵-۴۲۶. - ↑ سیوطی، تاریخ الخلفا، ۱۴۱.
دینوری، الامامة و السیاسه، ۱: ۱۸۴-۱۸۶. - ↑ ابن شهر آشوب، مناقب ابن شهرآشوب، ۹: ۲۰۲.
اصفهانی، مقاتل الطالبین، ۷۵. - ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۳: ۴۲.
الفتوح به گزارش: جعفریان، حیات فکری امامان شیعه، ۱۵۹.
علوی، النصایح الکافیه، ۱۹۱-۱۹۲.
فصول المهمه به گزارش: امین، اعیان الشیعه، ۱: ۵۶۵.
دینوری، الامامة و السیاسه، ۱: ۱۸۴-۱۸۶.
اربلی، کشف الغمه فی معرفة الائمه، ۱: ۵۳۳-۵۳۴.
صواعق المحرقه به گزارش: قندوزی، ینابیع الموده، ۲: ۴۲۵-۴۲۶. - ↑ صدوق، علل الشرایع، ۱: ۵۶۷-۵۶۹.
ابن عنبه، عمده الطالب، ۶۷.
دینوری، اخبارالطول، ۲۶۵.
الاحتجاج به گزارش: امین، اعیان الشیعه، ۱: ۵۶۵. - ↑ ابن عنبه، عمده الطالب، ۶۷.
الاحتجاج به گزارش: امین، اعیان الشیعه، ۱: ۵۶۵. - ↑ ابن شهر آشوب، مناقب ابن شهرآشوب، ۹: ۲۰۲.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۳: ۴۲.
الفتوح به گزارش: جعفریان، حیات فکری امامان شیعه، ۱۵۹.
علوی، النصایح الکافیه، ۱۹۱-۱۹۲.
فصول المهمه به گزارش: امین، اعیان الشیعه، ۱: ۵۶۵.
اربلی، کشف الغمه فی معرفة الائمه، ۱: ۵۳۳-۵۳۴. - ↑ صدوق، علل الشرایع، ۱: ۵۶۷-۵۶۹.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، ۴: ۱۲۲-۱۲۳.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۶: ۲۲.
- ↑ ابن شهر آشوب، مناقب ابن شهرآشوب، ۹: ۲۰۲.
- ↑ ابن عساکر، ترجمه الامام الحسن، ۱: ۱۷۲-۱۷۳.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۳: ۴۲.
- ↑ جعفریان، حیات فکری امامان شیعه، ۱۵۹.
- ↑ ابن عنبه، عمده الطالب، ۶۷.
- ↑ سیوطی، تاریخ الخلفا، ۱۴۱.
- ↑ دینوری، اخبارالطول، ۲۶۵.
- ↑ علوی، النصایح الکافیه، ۱۹۱-۱۹۲.
- ↑ امین، اعیان الشیعه، ۱: ۵۶۵.
- ↑ امین، اعیان الشیعه، ۱: ۵۶۵.
- ↑ اصفهانی، مقاتل الطالبین، ۷۵.
- ↑ دینوری، الامامة و السیاسه، ۱: ۱۸۴-۱۸۶.
- ↑ اربلی، کشف الغمه فی معرفة الائمه، ۱: ۵۳۳-۵۳۴.
- ↑ قندوزی، ینابیع الموده، ۲: ۴۲۵-۴۲۶.
- ↑ تشیع در مسیر تاریخ ۱۹۶–۱۹۷
- ↑ تشیع در مسیر تاریخ ص ۱۸۸
- ↑ "Ḥasan." Encyclopædia Britannica." 2010. Encyclopædia Britannica Online. 09 Jul. 2010
- ↑ کشف الغمه.
- ↑ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵ق، ج۳، ص۴۰۵
- ↑ تهذیب التهذیب.
منابع[ویرایش]
- جعفری، حسینمحمد (۱۳۷۳)، «فصل ششم: صلح امام حسن»، تشیع در مسیر تاریخ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی
- ابن ابی الحدید (۱۳۷۰). شرح نهج البلاغه. قم: مکتبه آیت الله مرعشی نجفی.
- ابن شهر آشوب، محمد بن علی (۱۴۳۲). مناقب آل ابي طالب. قم: مکتبة الحیدریه.
- ابن عنبه، احمد بن علی (۱۳۷۰). عمده الطالب فی انساب آل ابی طالب. قم: شریف الرضی.
- اصفهانی، ابوالفرج (۱۳۸۱). مقاتل الطالبین. قم: مکتبة الحیدریه.
- اربلی، علی بن عیسی (۱۳۷۹). کشف الغمه فی معرفة الائمه. قم: شریف الرضی. شابک ۹۶۴۶۰۴۶۷۴۶.
- آل یاسین، راضی (۱۴۱۲). صلح الحسن علیه السلام. بیروت: موسسه اعلمی للمطبوعات.
- امین، محسن (۱۳۷۱). اعیان الشیعه. به کوشش حسن امین.
- بلاذری، احمد بن یحیی (۱۳۱۷). جمل من انساب الاشراف. به کوشش سهیل زکار و ریاض الزرکلی. بیروت: دارالفکر.
- سیوطی، جلالالدین (۱۳۷۰). تاریخ الخلفاء.
- صدوق، محمد بن علی (۱۳۸۹). علل الشرایع. ترجمهٔ حسین قاسمی. قم: وانک. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۹۰۹۴۷-۷-۶.
- طبری، محمد بن جریر (۱۸۷۹). تاریخ طبری. بیروت: الاعلمی للمطبوعات.
- قندوزی، سلیمان بن ابراهیم (۱۳۱۶). ینابیع الموده لذوی القربی. قم: دارالاسوه.
- دینوری، ابن قتیبه (۱۴۱۰). الامامة و السیاسة. بیروت: دارالاضواء.
- دینوری، احمد بن داود (۱۳۷۰). اخبارالطول. ترجمهٔ محمود مهدوی دامغانی. تهران: نشرنی.
- علوی، محمد بن عقیل (۱۳۷۰). نصایح الکافیه لمن یتولی معاویه. بیروت: داراثقافة للطباعة و النشر.
- Veccia Vaglieri, Laura (1986). "Hasan b. Ali". Encyclopaedia of Islam. Vol. ۳ (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill. pp. ۲۴۰. ISBN 90 04 08118 6.
- Madelung, Wilfred (2004). "ḤASAN B. ʿALI B. ABI ṬĀLEB". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Vol. ۱۲ (first ed.). Bibliotheca Persica Press. p. ۲۶–۲۷. Retrieved 5 July 2012.
{{cite encyclopedia}}
: Unknown parameter|عنوان جلد=
ignored (help) - "HASAN", Britanicca Encyclopedia of World Religions (به انگلیسی), Encyclopædia Britannica, 2006, p. p ۴۱۴
{{citation}}
:|صفحه=
has extra text (help)