توران
توران، نام یک منطقه در آسیای میانه به معنی سرزمین تور به زبان پارسی میانه[۱] است که از آن سوی آمودریا (جیحون) یعنی ماوراءالنهر به خوارزم متصل بودهاست و از مشرق تا دریاچهٔ آرال امتداد دارد.[۲] همانطور که در ادامه، توضیح داده خواهد شد، تورانیان اصلی از نژاد سکاها در عصر اوستا هستند.[۳][۴][۵]
واژهٔ تورا در یشتهای اوستا قبایل چادرنشینی را توصیف میکند که اسبهای تندپا دارند و دشمن ایرانیان یکجانشین هستند. در منابع آشوری ۶۴۱ یا ۶۴۰ پیش از میلاد، این قبایل چادرنشین سکایی شناخته میشدند.[۶] در کعبهٔ زرتشت، توران جزء ایالتهای ایران آمده[۷] کهنترین منبع که به واژهٔ توران اشاره میکند کتاب اوستا است و تمامی تورانیان در این کتاب نامهای ایرانی دارند.[۸] تورانیها و شاخهای از قوم آریایی سکاها با فرهنگ نازلتر بودند. هنگامی که در قرن ششم میلادی سرزمین سکاها به زیر سلطهٔ ترکان درآمد، این دو واژه با هم درآمیختند و نام توران به ترکان گفته شد.[۹] در کتابهای پهلوی نیز نامهای تورانیان همه ایرانی است. در شاهنامه هم نامهایی مانند پشنگ و ارژنگ، افراسیاب، گرسیوز، اغریرث، گُروی، کهرم، سپهرم، اندریمان، سرخه، شیده، فرنگیس، منیژه، ویسه، فرشیدورد، لهاک، هومان، پیران، بارمان، پیلسم، گلباد، نستیهن، شواسپ، ارجاسپ، ویدرفش، نامخواست و…)، کاملاً آشکار میسازد که تورانیان عصر اوستایی، قوم-قبیلهای «ایرانی» بودهاند. ایرانی شاخهای از اقوام آریایی هستند که خود به دو دسته ایرانی شرقی (سکاها) و ایرانی غربی (مادها و پارسها) تقسیم میشوند. در عصر اشکانی و ساسانی، پس از آن که یاد و خاطرهٔ تورانیان کهن دیگر به اسطورهها پیوسته و در دل حماسهها جای گرفته بود، با جایگزین شدن هپتالیان و خیونها در آسیای میانه، و سپس در عصر اسلامی با ساکن شدن ترکان در این ناحیه، نام قوم-قبیلهٔ فراموش شده و از میان رفتهٔ «توران»، به ساکنان جدید و نوآمدهٔ این منطقه، یعنی هپتالیان و خیونها و هونها، و سرانجام «ترکان» گفته شد و با آنان منطبق شد. از این روست که در متون عصر اسلامی، گاه از اصطلاح تور و توران برای اشاره به ترکان ساکن آسیای میانه و ماوراءالنهر استفاده میشود، چنانکه در لغتنامه دهخدا ذیل مدخل توران آمدهاست: «نام ترکستان است و بعضی از خراسان و آن از مشرق است».[۱۰]
مردم ایران و توران به عنوان یک قوم محسوب میشدند که هر دو از نوادگان فریدون بودند اما با دو قلمرو مختلف و اغلب نیز با یکدیگر در جنگ بودند.[۱۱][۱۲] ارتباط توران با ترکها نیز از حساب جغرافیایی شاهنامه گرفته شدهاست که ترک شدن آسیای میانه در طول آن زمان تا اندازهای تکمیل شده بود.[۱۳]
در واقع با توجه به شاهنامه دستکم ۱۵۰۰ سال پس از اوستا، قبایل کوچنشین که ساکنان این سرزمین بودند توسط تورج که پسر دوم فریدون بود رهبری میشدند. از اوستا و کتب دینی پهلوی و داستانهای ملی و اقوال مورخان قدیم برمیآید که ایرانیان و تورانیان از یک نژاد بودهاند. منتها ایرانیان زودتر شهرنشین شدند و تورانیان به همان وضع بیاباننوردی و چادرنشینی باقیماندند. در کتب متأخر، منطقهٔ ترک و خزر و چین و ماچین و تبت و شرق را به تفاوت خاک تور و ممالک روم و روس و آلان و مغرب را خاک سرم (سلم) دانستهاند. برخلاف این پندار، توران و سرمان و دو مملکت دیگر سایینی و داهی، هر چهار مانند خود ایران مرز و بوم آریایی است.[۱۴]
تور یا تورج (در فارسی میانه Tuzh) پسر فریدون در افسانههای باستانی ایران است. در شاهنامه وی به اشتباه ترک شناخته شدهاست.[۱۵] هرچند از نظر فرهنگی هیچ ارتباطی بین تورانیان شاهنامه و فرهنگ باستانی ترکها وجود ندارد.[۱۶] در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم میلادی ارتباط تورانیان با اقوام اورال و آلتائیک زبان مطرح شد ولی هماکنون این نظریه منسوخ و رد شدهاست.
باید به این نکته اشاره کرد که در نوشتهها صفویان، عثمانیان را رومی و دولت روم میخواندند. در حالی که عثمانیان، یونانی-رومی نبودند، ولی چون زیستبوم آنان از دیرباز روم نامیده میشد، این نامگذاری بر سرزمین عثمانیان، در میان مسلمانان رواج داشت. همچنین در این دوران، آسیای میانه و دولت شیبانیانِ ازبک را توران میخواندند. سراسر نامهای تورانیان دارای ریشهٔ ایرانی است. در شاهنامهٔ فردوسی که برگرفتهشده از خداینامه است تورانیان با ایرانیان دارای یک ریشه هستند آنگاه که از پادشاهی و تقسیم سرزمینها به دست فریدون سخن میرود. تور و سلم و ایرج هر سه فرزندان فریدون هستند یکی از این سرزمینها سرزمین تور در همسایگی و مرز به مرز ترکان-مغولان در شمال چین است که به تور برادر ایرج (نماد ایرانیان) میرسد. سرزمین توران و تورانیان با سرزمین سکاها و قوم سکا برابر است.[۱۷]
نام توران در اشعار ادیبان پارسیگو
[ویرایش]شمارش واژههای مهم هویت زبانی و فرهنگی بار بار در ادبیات شاعران ایرانزمین:[۱۸][۱۹]
نام شاعر | قرن میلادی | ایران | توران | پارسی | فارسی معرب | دری | خراسان بزرگ | پهلوی یا پارسی میانه |
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
رودکی | نهم و دهم | ۱ | ۶ | |||||
فرخی سیستانی | نهم دهم | ۱۶ | ۱ | ۱۵ | ۱۰ | ۱ | ||
ابوسعید ابوالخیر | دهم | ۱ | ۲ | |||||
فردوسی | دهم و یازدهم | ۸۰۰ + | ۱۵۰ + | ۱۰۰+ | ۲ | ۲۵ | ۲۹ | |
اسدی توسی | یازدهم | ۵۱ | ۵ | ۱ | ۱ لغت فُرس | |||
مسعود سعد سلمان | یازدهم | ۲۳ | ۲ | ۱۹ | نظم و نثر دری | ۱۳ | ||
منوچهری دامغانی | یازدهم | ۵ | ۳ | ۴ | ||||
فخرالدین اسعد گرگانی | یازدهم | ۱۵ | ۱۰ | ۱۲ پارسایی | ۲ | ۱ | ۲۸ | ۳ |
ناصرخسرو | یازدهم | ۱ | ۱ | ۱۹ | ۲ | ۷۹ | ۲ | |
سنایی | یازدهم و دوازدهم | ۱۱ | ۱ | ۱۴ | ۱۳ | |||
مهستی گنجوی | یازدهم و دوازدهم | ۱ | ۱ | |||||
انوری | دوازدهم | ۱۳ | ۳ | ۲ | ۱ | ۲۰ | ||
خاقانی | دوازدهم | ۲ | ۱ | ۴ | ۱ | ۱+ ۱دری نظم | ۴۰ | ۱۸۰ |
نظامی گنجوی | دوازدهم | ۳۷ | ۲ | ۱۲ | ۲+ ۱ نظم و نثر دری | ۲۵ | ۶ | |
امیرخسرو دهلوی | سیزدهم چهاردهم | ۲ | ۷ | ۶ | ۱۳ | |||
سعدی | سیزدهم | ۱ | ۱ | ۶+ | ۷ | |||
مولوی | سیزدهم چهاردهم | ۱ | ۱ | ۲۹ | ۶ | |||
حافظ | چهاردهم | ۶ | ۹ | ۱+ ۱ نظم دری | ||||
عبید زاکانی | چهاردهم | ۱ | ۱ | ۴ | ۱ | |||
محتشم کاشانی | شانزدهم | ۱۲ | ۹ | ۳ | ۴ | |||
صائب تبریزی | هفدهم | ۱۰ | ۷ | ۳ | ۵ | |||
اقبال لاهوری | نوزدهم/درگذشت ۱۹۳۸ | ۱۹ | ۴ | ۳ | ۱ طرز دری۱ | |||
پروین اعتصامی | نوزدهم/درگذشت ۱۹۴۱ | ۲ | پارسا و پارسایی |
شجرهنامه تورانیان
[ویرایش][۲۰]فریدون | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سلم | تور | ایرج | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
زادشم | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پشنگ | ویسه | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
گرسیوز | اغریرث | گروی زره | زنگوله | افراسیاب | کهرم | سپهرم | اخاست | اندریمان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سرخه | جهن | شیده | گردگیر | قراخان | فرنگیس | منیژه | نامبردهنشده | کهیلا | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ارجاسب | کهرم | اندریمان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فرشیدورد | لهاک | هومان | پیران | بارمان | پیلسم | گلباد | نستیهن | کروخان | سیامک | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
رویین | جریره | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فرود | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
منابع
[ویرایش]جستارهای وابسته
[ویرایش]منابع
[ویرایش]- فرهنگ فارسی دکتر معین
- ↑ Emeri "van" Donzel, Islamic Reference Desk, Brill Academic Publishers, 1994. pg 461. Actual Quote: Iranian term applied to region lying to the northeast of Iran and ultimately indicating very vaguely the country of the Turkic peoples.
- ↑ معین، محمد (۱۳۸۲). فرهنگ فارسیب معین (اعلام). امیرکبیر.
- ↑ Edward A Allworth,Central Asia: A Historical Overview, Duke University Press, 1994. pp 86
- ↑ I. M. Diakonoff, The Paths of History, Cambridge University Press, 1999, p. 100: Turan was one of the nomadic Iranian tribes mentioned in the Avesta. However, in Firdousi’s poem, and in the later Iranian tradition generally, the term Turan is perceived as denoting ‘lands inhabited by Turkic speaking tribes.
- ↑ According to Prof. Gherardo Gnoli:’’Iranian tribes that also keep on recurring in the Yasht, Airyas, Tuiryas, Sairimas, Sainus and Dahis’’. G. Gnoli, Zoroaster's time and homeland, Naples 1980
- ↑ History of civilizations of Central Asia,V II,p23
- ↑ History of civilizations of Central Asia, V III,p104
- ↑ M. Mayrhofer, Die avestischen Namen,IPNB I/1(Vienna 1977).
- ↑ جایگاه مناطق اطراف دریای خزر در تاریخ جهان اسلام، واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد، ص ۱۱
- ↑ لغت فرس اسدی چ اقبال ص 367
- ↑ Ehsan Yarshater, “IRAN iii. TRADITIONAL HISTORY,” Encyclopædia Iranica, XIII/3, pp. 299-307, available online at http://www.iranicaonline.org/articles/iran-iii-traditional-history (accessed on 30 December 2012).
- ↑ K. H. Menges, in Encyclopaedia Iranica Excerpt: "In a series of relatively minor movements, Turkic groups began to occupy territories in western Central Asia and eastern Europe which had previously been held by Iranians (i.e. , Turan). The Volga Bulgars, following the Avars, proceeded to the Volga and Ukraine in the 6th-7th centuries."
- ↑ http://etext.library.adelaide.edu.au/f/firdausi/f52ek/part8.html بایگانیشده در ۱۳ ژوئن ۲۰۰۷ توسط Wayback Machine Firdawsi, "The Epic of Kings", translated by Helen Zimmern, eBooks@Adelaide 2004]
- ↑ این مقاله شامل بخشهایی به قلم محمد معین (درگذشته در ۲۱ تیر ۱۳۵۰) است. حقوق معنوی آن بخشها برای محمد معین محفوظ است.
- ↑ Edgar Burke Inlow. Shahanshah: A Study of the Monarchy of Iran, Motilal Banarsidass Pub, 1979. pg 17: "Faridun divided his vast empire between his three sons, Iraj, the youngest receiving Iran. After his murder by his brothers and the avenging Manuchihr, one would have thought the matter was ended. But, the fraternal strife went on between the descendants of Tur and Selim (Salm) and those of Iraj. The former - the Turanians - were the Turks or Tatars of Central Asia, seeking access to Iran. The descendants of Iraj were the resisting Iranians.
- ↑ http://www.medievalists.net/2009/01/04/barbarian-incursions-the-coming-of-the-turks-into-the-islamic-world/ Bosworth, C. E. "Barbarian Incursions: The Coming of the Turks into the Islamic World." In Islamic Civilization, Edited by D. S. Richards. Oxford, 1973. pg 2: "Hence as Kowalski has pointed out, a Turkologist seeking for information in the Shahnama on the primitive culture of the Turks would definitely be disappointed."
- ↑ محسنی، محمدرضا 1392: پانترکیسم، ایران و آذربایجان، نشر سمرقند، چاپ دوم، ص 198-200
- ↑ http://www.ganjnama.com/search/
- ↑ http://ganjoor.net/
- ↑ Yarshater, Ehsan. "AFRĀSĪĀB". ENCYCLOPÆDIA IRANICA. Retrieved 24 April 2016.