تصنیف: تفاوت میان نسخهها
[نسخهٔ بررسیشده] | [نسخهٔ بررسیشده] |
گسترش |
|||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
امید طبیبزاده لفظ «ترانه» را مترادف با شعر تصنیف (یا کلام تصنیف) میداند و تصنیف را حاصل جمع این ترانه با موسیقی همراهش میداند.<ref>{{پک|طبیبزاده|میرطلایی|۱۳۹۴|ک=ویژگیهای وزنی|ص=۵۵}}</ref> وی همچنین لفظ «تصنیفساز» را مختص کسی میداند که هم شعر و هم آهنگ یک تصنیف را همزمان و در تناسب با هم میسازد، و برای کسی که برای آهنگ از پیش ساخته شده شعر میسراید لفظ «ترانهسرا» را مناسب میداند.<ref>{{پک|طبیبزاده|میرطلایی|۱۳۹۴|ک=ویژگیهای وزنی|ص=۶۴}}</ref> حسن وحید دستگردی هم استفاده از لفظ «ترانه» را برای توصیف این فرم شعری (شعر سرود بر روی آهنگهای دیگران) مناسبتر میداند. به گفتهٔ وی اولین کسی که لفظ ترانه را برای توصیف این فرم برگزید شخصی به نام «وحید اطلاق» بود و از حدود سال ۱۳۳۵ ه.خ به بعد لفظ «ترانه» برای این مفهوم رایج شد.<ref>{{پک|نواب صفا|۱۳۸۱|ک=تصنیف، ترانه و سرود|ص=۲۷}}</ref> اما هاشم سلیمی با بررسی نظریهای که ترانه و تصنیف را معادل یکدیگر میداند، دیدگاه دیگری را طرح میکند که بر اساس آن ترانه موسیقی خاسته از تودهٔ مردم است که معمولاً شفاهی ساخته و نقل میشده و تصنیف یک فرم ادبی الهامگرفته از ترانههای مردمی است که توسط شاعران بزرگ به کار گرفته میشده. وی پایهگذار فرم ادبی تصنیف به این معنا را [[الکساندر پوشکین]] شاعر روس سدهٔ ۱۸ و ۱۹ میلادی میداند.<ref>{{پک|سلیمی|۱۳۷۷|ک=ترانه و تصنیف|ص=۵۷}}</ref> |
امید طبیبزاده لفظ «ترانه» را مترادف با شعر تصنیف (یا کلام تصنیف) میداند و تصنیف را حاصل جمع این ترانه با موسیقی همراهش میداند.<ref>{{پک|طبیبزاده|میرطلایی|۱۳۹۴|ک=ویژگیهای وزنی|ص=۵۵}}</ref> وی همچنین لفظ «تصنیفساز» را مختص کسی میداند که هم شعر و هم آهنگ یک تصنیف را همزمان و در تناسب با هم میسازد، و برای کسی که برای آهنگ از پیش ساخته شده شعر میسراید لفظ «ترانهسرا» را مناسب میداند.<ref>{{پک|طبیبزاده|میرطلایی|۱۳۹۴|ک=ویژگیهای وزنی|ص=۶۴}}</ref> حسن وحید دستگردی هم استفاده از لفظ «ترانه» را برای توصیف این فرم شعری (شعر سرود بر روی آهنگهای دیگران) مناسبتر میداند. به گفتهٔ وی اولین کسی که لفظ ترانه را برای توصیف این فرم برگزید شخصی به نام «وحید اطلاق» بود و از حدود سال ۱۳۳۵ ه.خ به بعد لفظ «ترانه» برای این مفهوم رایج شد.<ref>{{پک|نواب صفا|۱۳۸۱|ک=تصنیف، ترانه و سرود|ص=۲۷}}</ref> اما هاشم سلیمی با بررسی نظریهای که ترانه و تصنیف را معادل یکدیگر میداند، دیدگاه دیگری را طرح میکند که بر اساس آن ترانه موسیقی خاسته از تودهٔ مردم است که معمولاً شفاهی ساخته و نقل میشده و تصنیف یک فرم ادبی الهامگرفته از ترانههای مردمی است که توسط شاعران بزرگ به کار گرفته میشده. وی پایهگذار فرم ادبی تصنیف به این معنا را [[الکساندر پوشکین]] شاعر روس سدهٔ ۱۸ و ۱۹ میلادی میداند.<ref>{{پک|سلیمی|۱۳۷۷|ک=ترانه و تصنیف|ص=۵۷}}</ref> |
||
اما به عقیدهٔ [[ادوارد براون]] تصنیف شامل به آواز خواندن اشعار حافظ و سعدی به همراه ساز نیست، و لفظی است که برای توصیف اشعار سادهتر و عامیانه به کار میرود که همراه ساز (مثلاً [[سهتار]]) خوانده میشوند. به گفتهٔ وی سرایندگان این تصانیف عامیانه معمولاً گمنام هستند و احتمالاً خود نیز میخواهند که ناشناس بمانند. [[والنتین ژوکوفسکی]]، خاورشناس روس، که مقداری از این تصانیف را گردآوری و به روسی ترجمه کرده نیز از آنها با لفظ «نثر سادهٔ ضربی» یاد میکند که مانند اشعار ادبی، از اوزان عروضی تبعیت نمیکنند.<ref>{{پک|بجستانی|۱۳۹۶|ک=بررسی سیر تطور تصنیفسرایی}}</ref> |
اما به عقیدهٔ [[ادوارد براون]] تصنیف شامل به آواز خواندن اشعار حافظ و سعدی به همراه ساز نیست، و لفظی است که برای توصیف اشعار سادهتر و عامیانه به کار میرود که همراه ساز (مثلاً [[سهتار]]) خوانده میشوند. به گفتهٔ وی سرایندگان این تصانیف عامیانه معمولاً گمنام هستند و احتمالاً خود نیز میخواهند که ناشناس بمانند. [[والنتین ژوکوفسکی]]، خاورشناس روس، که مقداری از این تصانیف را گردآوری و به روسی ترجمه کرده نیز از آنها با لفظ «نثر سادهٔ ضربی» یاد میکند که مانند اشعار ادبی، از اوزان عروضی تبعیت نمیکنند.<ref>{{پک|بجستانی|۱۳۹۶|ک=بررسی سیر تطور تصنیفسرایی}}</ref> در مقابل، حسینعلی ملاح تصنیف را اصطلاحی جامع میداند که شامل سه زیرگروه سرود، چامه و ترانه است؛ وی سرود را شکلی از تصنیف میداند که دستهجمعی خوانده میشود (مثل سرودهای مذهبی یا سرودهای رزمی)، چامه را نوعی تصنیف عاشقانه میداند که شعرش معمولاً دوازده هجایی است و ترانه را ادامهٔ فهلویات پیش از اسلام میداند که در دوران پس از اسلام به شکل دوبیتی سروده و اجرا میشدند.<ref>{{پک|ملاح|۱۳۳۶|ک=تصنیف چیست؟|ص={{چر}}۳۱-۴۱}}</ref><ref>{{پک|ملاح|۱۳۳۶|ک=تصنیف چیست؟|ش=ب|ص={{چر}}۳۷-۳۸}}</ref> |
||
== تاریخچه == |
== تاریخچه == |
||
خط ۱۵۹: | خط ۱۵۹: | ||
* {{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = کوثری | نام = مسعود | عنوان = گفتمانهای موسیقی در ایران | ژورنال = پژوهشنامه فرهنگستان هنر | سال = ۱۳۸۶ | شماره = ۲ | صفحه = {{چر}}۱۰۳–۱۲۰ | توسط = [[نورمگز]] | پیوند = https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/540149 | تاریخ بازبینی = ۲۴ ژانویه ۲۰۱۹}} |
* {{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = کوثری | نام = مسعود | عنوان = گفتمانهای موسیقی در ایران | ژورنال = پژوهشنامه فرهنگستان هنر | سال = ۱۳۸۶ | شماره = ۲ | صفحه = {{چر}}۱۰۳–۱۲۰ | توسط = [[نورمگز]] | پیوند = https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/540149 | تاریخ بازبینی = ۲۴ ژانویه ۲۰۱۹}} |
||
* {{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = محمدی | نام = علی | عنوان = پایداری در تصنیفهای عارف | ژورنال = نامه پارسی | سال = ۱۳۸۵ | شماره = ۴۰ | صفحه = {{چر}}۴۳–۵۴ | توسط = [[نورمگز]] | پیوند = https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/567567 | تاریخ بازبینی = ۲۴ ژانویه ۲۰۱۹}} |
* {{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = محمدی | نام = علی | عنوان = پایداری در تصنیفهای عارف | ژورنال = نامه پارسی | سال = ۱۳۸۵ | شماره = ۴۰ | صفحه = {{چر}}۴۳–۵۴ | توسط = [[نورمگز]] | پیوند = https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/567567 | تاریخ بازبینی = ۲۴ ژانویه ۲۰۱۹}} |
||
* {{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = |
* {{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = ملاح | نام = حسینعلی | پیوند نویسنده = حسینعلی ملاح | عنوان = تصنیف چیست؟ | ژورنال = موسیقی مهر | سال = ۱۳۳۶ | شماره = ۱۳ | صفحه = {{چر}}{{چر}}۲۸–۴۱ | توسط = [[پرتال جامع علوم انسانی]] | پیوند = http://ensani.ir/file/download/article/20120504115719-6099-246.pdf | تاریخ بازبینی = ۴ مارس ۲۰۱۹}} |
||
* {{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = ملاح | نام = حسینعلی | پیوند نویسنده = حسینعلی ملاح | عنوان = تصنیف چیست؟ | ژورنال = موسیقی مهر | سال = ۱۳۳۶ | شماره = ۱۴ | صفحه = {{چر}}{{چر}}۳۷–۴۴ | توسط = [[پرتال جامع علوم انسانی]] | پیوند = http://ensani.ir/file/download/article/20120504115729-6099-256.pdf | تاریخ بازبینی = ۴ مارس ۲۰۱۹ | شناسه = {{شناسه یادکرد|ملاح|۱۳۳۶|ب}}}} |
|||
* {{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = منوری | نام = هادی | عنوان = تصنیف معلم | ژورنال = شعر | سال = ۱۳۸۳ | شماره = ۳۶ | صفحه = {{چر}}۱۰۴–۱۰۶ | توسط = [[نورمگز]] | پیوند = https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/201179 | تاریخ بازبینی = ۲۵ ژانویه ۲۰۱۹}} |
* {{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = منوری | نام = هادی | عنوان = تصنیف معلم | ژورنال = شعر | سال = ۱۳۸۳ | شماره = ۳۶ | صفحه = {{چر}}۱۰۴–۱۰۶ | توسط = [[نورمگز]] | پیوند = https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/201179 | تاریخ بازبینی = ۲۵ ژانویه ۲۰۱۹}} |
||
* {{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = مهآبادی | نام = بهمن | عنوان = موسیقی ایران تأمل عاشقانه | ژورنال = هنر | سال = ۱۳۷۴ و ۱۳۷۵ | شماره = ۳۰ | صفحه = {{چر}}۲۶۳–۲۸۴ | توسط = [[نورمگز]] | پیوند = https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/624917 | تاریخ بازبینی = ۲۴ ژانویه ۲۰۱۹}} |
|||
* {{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = مهاجریزاده | نام = غزال | عنوان = ویژگیهای سبکی تصنیف | ژورنال = کتاب ماه ادبیات | سال = ۱۳۸۹ | شماره = ۱۵۹ | صفحه = {{چر}}۵۵–۵۷ | توسط = [[نورمگز]] | پیوند = https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/691627 | تاریخ بازبینی = ۲۴ ژانویه ۲۰۱۹}} |
* {{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = مهاجریزاده | نام = غزال | عنوان = ویژگیهای سبکی تصنیف | ژورنال = کتاب ماه ادبیات | سال = ۱۳۸۹ | شماره = ۱۵۹ | صفحه = {{چر}}۵۵–۵۷ | توسط = [[نورمگز]] | پیوند = https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/691627 | تاریخ بازبینی = ۲۴ ژانویه ۲۰۱۹}} |
||
* {{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = میرزانژاد موحد | نام = هادی | عنوان = … ز عاشقان به سرود و ترانه یاد آرید | ژورنال = ادبستان فرهنگ و هنر | سال = ۱۳۷۲ | شماره = ۴۴ | صفحه = {{چر}}۵۶–۶۰ | توسط = [[نورمگز]] | نشانی = https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/307334 | تاریخ بازدید = ۲۵ دسامبر ۲۰۱۸}} |
* {{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = میرزانژاد موحد | نام = هادی | عنوان = … ز عاشقان به سرود و ترانه یاد آرید | ژورنال = ادبستان فرهنگ و هنر | سال = ۱۳۷۲ | شماره = ۴۴ | صفحه = {{چر}}۵۶–۶۰ | توسط = [[نورمگز]] | نشانی = https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/307334 | تاریخ بازدید = ۲۵ دسامبر ۲۰۱۸}} |
نسخهٔ ۴ مارس ۲۰۱۹، ساعت ۰۳:۰۹
فرمهای موسیقی ردیفی |
---|
فرمهای اصلی |
پیشدرآمد • درآمد • چهارمضراب • تصنیف • آوازی • رنگ |
فرمهای فرعی |
قطعه • کار عمل • مرکبنوازی |
تصنیف معمولترین و رایجترین فرم در موسیقی سنتی ایرانی است که وزن متریک دارد. نام کامل این فرم احتمالاً «تصنیف صوت» بوده که به مرور زمان کوتاه شدهاست. اصطلاح تصنیف از حوالی سدهٔ ۸ تا ۹ قمری به کار رفته و در سدهٔ دهم قمری رواج یافتهاست. با این حال برخی محققان موسیقی واژهٔ «تصنیف» را به معنایی عامتر که شامل هر موسیقیِ موزون آوازی باشد تعبیر میکنند و برای آن ریشههای کهنتری مانند گاتاهای زرتشت میجویند.
قدیمیترین تصنیفهایی که امروز بهجا مانده مربوط به دورهٔ عبدالقادر مراغهای (که در دورهٔ تیموریان میزیست) است. تصنیفهای دورهٔ صفویه اغلب اوزان عروضی داشتند. در دورهٔ زندیه نوع خاصی از تصنیف با نام «کارِ عمل» (یا «کار و عمل») رایج بود که گاه مقصود از آن نمایش دادن مقام و گوشههای هر دستگاه بود. همچنین تصنیفهای عامیانهای نیز در واکنش به مسائل سیاسی و اجتماعی ساخته میشدند. اما رواج تصنیف به شکل امروزی، به اواخر دورهٔ قاجاریه و آغاز جنبش مشروطه ایران نسبت داده میشود. در این دوره، شاعران و آهنگسازان بسیاری به تصنیف روی آوردند و بسیاری از این تصنیفها وضعیت سیاسی و اجتماعی جامعهٔ آن دوران را منعکس میکردند. این مفهوم، با آنچه در موسیقی قدیم ایران (پیش از قرن دوازدهم هجری) تصنیف نامیده میشد متفاوت است، چرا که برخلاف تصنیفهای قدیمی، نقش موسیقی از شعر در این تصانیف بیشتر بود.
در رواج تصنیف، نقش دو تن از آهنگسازان اواخر قاجار، علیاکبر شیدا و عارف قزوینی انکارناپذیر بود. شیدا تصنیف را از مقال گفتگوهای عامیانه به محفل هنرمندان برد، و عارف محتوا، مضامین و فرم تصنیف را تکامل بخشید و کاربردی نو برای آن به وجود آورد. تصنیفهای شیدا و برخی از تصنیفهای عارف عاشقانه بودند، اما عارف از تصنیف بیشتر برای بیان مفاهیم سیاسی و میهنی استفاده میکرد. پس از عارف و شیدا، محمدتقی بهار نیز بابت ورود تصنیف به ادبیات مکتوب ایران مؤثر بود. تصنیفهای بهار نیز مانند تصنیفهای عارف ماهیت ملی-میهنی داشتند، و بهار که شاعر توانمندی بود، توانست ارتباط بین شاعری و تصنیفسازی را مستحکمتر کند. از دهه ۱۳۴۰ خورشیدی تصنیفسازان این دوره که اغلب از شاگردان ابوالحسن صبا بودند از لفظ «ترانه» برای توصیف تصنیفها استفاده کردند؛ از همین رو، از دههٔ ۱۳۲۰ ه.خ به بعد تصنیفسرایی نیز کمکم جای خود را به ترانهسرایی داد. اما رشد این ترانههای دستگاهی، با وقوع انقلاب اسلامی ایران متوقف شد. این دوره که با حذف موسیقی پاپ نیز همراه بود، به ساختن تصنیفهایی با روش قدیم، و نیز احیای لفظ «تصنیف» برای توصیف این فرم موسیقی منجر شد. در این دوره، تصنیفسازان برای آنکه به «ترانه» و «ترانهسرایی» پشت کنند، به استفاده از اشعار شعرای قدیمی در تصنیفها روی آوردند و نقش ترانهسرا در تصنیفسازی حذف شد. تصنیفسازی بین موسیقیدانان معاصر نیز محدود است؛ از جمله تصنیفسازان معاصر میتوان از محمدرضا لطفی، حسین علیزاده، پرویز مشکاتیان و محمدرضا شجریان یاد کرد.
محققان بسیاری در زمینهٔ تصنیفهای ایرانی کتاب و مقاله نوشتهاند. از جمله الکساندر خودزکو و والنتین الکسیویچ ژوکوفسکی در دورهٔ قاجاریه نمونههایی از تصانیف عامیانه را گردآوری و مکتوب کردند، و مرتضی احمدی نیز مجموعهای از تصنیفهای عامیانهٔ معاصر، بهویژه آنهایی که در روحوضی اجرا میشدهاند را مکتوب و منتشر کرد. نمونههای فراوانی از تصنیف، برای مردم شناخته شده و از دید متخصصان سرشناس هستند که از آن جمله میتوان تصنیف عاشقانهٔ امشب شب مهتابه از شیدا و تصنیف از خون جوانان وطن لاله دمیده از عارف را نام برد.
تعریف و خصوصیات
ساسان سپنتا تصنیف را چنین تعریف میکند: معمولترین و رایجترین فرم در موسیقی ردیفی که وزن متریک دارد (موزون است).[۱] وی همچنین تصنیف را با فرم بالاد در موسیقی غربی قابل مقایسه میداند.[۲] به عقیدهٔ امید طبیبزاده برای این که قطعهای موسیقی با لفظ تصنیف شناخته بشود، باید سه خصوصیت داشته باشد: ترانه (یا کلام یا متن) داشته باشد، لحن (یا ملودی) داشته باشد، و ضربآهنگ (ریتم) مشخص متریک داشته باشد.[۳]
ریشهٔ نام
در مورد ریشهٔ نام تصنیف و تاریخچهٔ بهکارگیری آن نظرات متفاوتی وجود دارد. لفظ «تصنیف» پیش از آن که برای موسیقی به کار برود، برای ادبیات به کار میرفته و معنای آن «سرودن» یک اثر ادبی بودهاست.[۴] عبدالرحمان جامی در رسالهٔ موسیقی خودش نوشته که «تصنیف نوعی تألیف و جمعآوری آهنگ است»[۵] و به عقیدهٔ جلالالدین همایی، نام کامل این فرم «تصنیف صوت» (به معنای آهنگسازی) بوده و به مرور زمان مضافالیه آن حذف شده و تنها «تصنیف» باقی ماندهاست.[۶] به گفتهٔ یحیی آرینپور اصطلاح تصنیف احتمالاً از حدود سدهٔ هشتم یا نهم قمری به کار رفته و در سدهٔ دهم قمری رایج شدهاست.[۷] ساسان فاطمی هم معتقد است که در سدهٔ هشتم و نهم قمری، اصطلاح «تصنیف» برای توصیف تمام قطعههایی (چه سازی و چه آوازی) که آهنگسازی شده بودند و بداههنوازی نبودند به کار میرفتهاست.[۸] در سدهٔ دهم هجری نیز شاعری به نام «تصنیفی» میزیسته که در شعر و موسیقی دست داشته و تا چند سده بعدتر نیز از لفظ «تصنیفساز» برای توصیف چنین افرادی استفاده شدهاست.[۹] به گفتهٔ فاطمی، امروزه لفظ تصنیف برای قطعههای موزون آوازی به کار میرود که جزئی از ردیف موسیقی ایرانی نیستند. وی همچنین اشاره میکند که برخی محققان موسیقی واژهٔ «تصنیف» را به معنایی عامتر که شامل هر موسیقیِ موزون آوازی باشد تعبیر میکنند و برای آن ریشههای کهنتری میجویند. مثلاً حسینعلی ملاح ریشهٔ آن را در گاتاهای زرتشت دانستهاست؛ به عقیدهٔ او این دیدگاه تصنیف و ترانه را مترادف هم قرار میدهد. همچنین، وی این امر که از واژهٔ تصنیف برای توصیف موسیقیِ سازی استفاده میشده را نیز در تناقض با تعریف عامتر تصنیف (که مترادف ترانه است و فقط شامل موسیقی آوازی است) میداند.[۱۰] حسن وحید دستگردی نیز واژهٔ تصنیف را مترادف با واژهٔ قدیمیتر «ملحون» میداند.[۱۱]
دستهبندی و ساختار
تصنیفها را میتوان از نظر وزن به دو دستهٔ رسمی و عامیانه تقسیم کرد. تصنیفهای رسمی، از وزنهای عروضی برخوردار هستند، ولی تصنیفهای عامیانه وزن عروضی ندارند یا ممکن است وزنشان «لَنگ» باشد (دارای «سکته» باشد) و خواننده با استفاده از تحریر این نواقص را رفع کند.[۱۲] از نظر ساختاری، تصانیف اولیه معمولاً وزن ساده و کوتاهی داشتند (مثل «تا تاب و توانم هست / دیده پر آبم هست / شیشهٔ شرابم هست / نالهٔ ربابم هست / ...») و گاه در آنها از الفظ عامیانه استفاده میشدهاست و حتی گاه الفاظ عامیانه و ادبی کنار هم میآیند (نظیر «خواب است و بیدارش کنید / مست است و هشیارش کنید / … / امشب شب مهتابه حبیبم رو میخوام»). همچنین به کار گرفتن عباراتی نظیر «جانم جانم»، «ای دل»، «ای حبیب» و «ای عزیز» در تصنیفها متداول بودهاست.[۱۳] گاهی این کلمات برای رفع وقفههای شعرهای عروضی، افزوده میشوند (مثلاً «ز من نگارم (حبیبم) خبر ندارد / به حال زارم (عزیزم) نظر ندارد»). همچنین کلمات ساکن در تصنیفها گاه متحرک میشوند (مانند «نوبت جانبازی عشاق [و] شد» یا «عشق [و] را رسوایی اول منزل است»). زبان تصنیف معمولاً سادهتر از زبان شعر است، اگر چه در برخی تصنیفها نظیر امشب شب مهتابه و عقرب زلف کجت از آرایههای ادبی نیز به خوبی استفاده شدهاست.[۱۴] اما با پیشرفت فرم تصنیف، استفاده از الفاظ عامیانه کاهش یافت، چنانکه تصنیفهایی که امیرجاهد ساخت (که بسیاریشان توسط قمرالملوک وزیری اجرا شدند) از این الفاظ عامیانه بری بود و برش لحن و کلام برهم منطبق شدند.[۱۵]
تصنیفها از نظر مفهوم نیز به چند گروه دستهبندی میشوند: تصنیفهای مذهبی و عرفانی (که احتمالاً قدیمیترین نوع تصنیف هستند)، تصنیفهای چوپانی (که به وصف طبیعت میپردازد و در آنها بین چوپان و دامهایش نوعی رابطهٔ عاطفی برقرار است)، تصنیفهای کار (که کارگران را در انجام کارهای سخت یاری میدهند و بیشتر با تحرک اندامهای بدن انسان مربوطند)، تصنیفهای کشاورزی (که در آنها بین کشاورز و زمین و مزرعه و محصولش رابطهٔ عاطفی برقرار است)، تصنیفهای عاشقانه (که بیشتر به مسائل دلدادگان جوان به شکلی شاد یا غمگین میپردازند)، تصنیفهای سیاسی و ملی (که به خصوص از دورهٔ قاجار متداول شدند) و تصنیفهای اجتماعی و اخلاقی (که غالباً محتوای طنزآمیز دارند و مایهٔ استهزای کسی یا چیزی هستند).[۱۶]
وزن تصنیفها معمولاً برپایهٔ چند بحر معروف غزلهای فارسی است، نظیر فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن، یا مستفعلن مستفعلن مستفعلن یا فعولن فعولن فعولن فعول. اما گاهی وزن در بیتهای بعدی تغییر میکند و همچنین استفاده از اوزان نامتقارن نیز در تصنیفها رایج است (برای مثال این تصنیف علیاکبر شیدا در بیات اصفهان که با بیتی از سعدی آغاز میشود: «سلسلهٔ موی دوست حلقهٔ دام بلاست / هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست / تو که بیوفا نبودی، پر جور و جفا نبودی / من از دست غمت، من از دست غمت گله دارم بسیار / مرا صبر و تو را، مرا صبر و تو را حوصله بسیار / ...»)[۱۷] همچنین به عقیدهٔ سیروس شمیسا، جدا شدن تدریجی کار تصنیفسازی به دو جزء (آهنگسازی و ترانهسازی) باعث شد که آهنگسازان به اوزان عروضی توجه نداشته باشند و شعر تصنیفها از قید اوزان متداول آزاد شد.[۱۸] پژوهشگران دیگر هم به استفاده از مصراعهای کوتاه و بلند بنا به ضرورتهای موسیقایی اشاره کردهاند. همچنین استفاده از مصراعهای کوتاهتر در جایی که فرود موسیقی رخ میدهد متداول است، که نمونهٔ آن در تصنیف مرغ سحر دیده میشود.[۱۹] گاهی نیز تغییر وزن شعر در جایی اتفاق میافتد که در موسیقی نیز پردهگردانی رخ میدهد (مثلاً در تصنیف باد صبا یا مرغ سحر).[۲۰] به عقیدهٔ امید طبیبزاده، خواندن اشعار عروضی به شکل تصنیف، ماهیت وزن آنها را از حالت عروضی خارج و به وزن هجایی مبدل میکند.[۲۱]
تصنیفها از نظر ساختار شعری میتوانند یک یا چند بند داشته باشند. برای مثال، یکی از خصوصیات شاخص بیشتر تصنیفهای محمدتقی بهار آن است که چند بند داشتند، و در بند اول با مضامین عاشقانه و تغزلی شروع میشدند اما در بندهای بعد گریزی به مفاهیم سیاسی و اجتماعی روز میزدند. تصنیفهای مرغ سحر، باد خزان، مرغ بینوا، باد صبا بر گل گذر کن، و عروس گل نمونههای از این دست است.[۲۲] استفاده از بندهای کوتاه (فقط با یک یا چند بیت)، و تغییر بندها همزمان با پردهگردانی در آهنگ تصنیف، روشی برای پرهیز از یکنواختی و کسلشدن تصنیفهاست.[۲۳] همچنین استفاده از برگردانها (ترجیعات، شبیه به قالب شعری ترجیعبند) در این تصنیفها رایج است، و در تصنیفهایی که مضمون اجتماعی یا سیاسی دارند پیام اصلی تصنیف معمولاً در این برگردانها تکرار شده و تأیید میشوند.[۲۴]
اجرا
در اجرای ردیف موسیقی ایرانی، تصنیف معمولاً در قسمتهای انتهایی (پیش از رِنگ) و پس از یک بداههنوازی نسبتاً طولانی اجرا میشود.[۲۵] تصنیفهای اولیه معمولاً در یک یا چند گوشه از یک دستگاه اجرا میشدند و به همین جهت گاهی یکنواخت یا کسلکننده بودند، اما محمدعلی امیرجاهد برای رفع این مشکل تصنیفهایی ساخت که در آن همهٔ گوشههای مهم یک دستگاه اجرا میشدند؛ داریوش صفوت از این نوع تصنیفها با عنوان «تصانیف کلاسیک کامل» یاد میکند.[۲۶] تصنیفهایی که در دورهٔ قاجاریه ساخته شدهاند معمولاً نام نداشتند و نامشان از چند کلمهٔ اول شعرشان اقتباس میشدهاست (مثل «ز من نگارم») اما تصنیفهای معاصرتر گاه توسط سازندگانشان نامگذاری هم شدهاند (نظیر سپیده).[۲۷] ضرب معمولاً آهسته است.[۲۸]
ارتباط با ترانه، سرود، و تصنیف در ادبیات
در ادبیات از لفظ تصنیف (یا بالاد) برای توصیف نوعی از شعرهای تغزلی استفاده میشود که به منظور خواندن به صورت آواز سروده میشوند. از همینرو، میتوان گفت که تصنیف بیشتر از آن که به ادبیات تعلق داشته باشد به موسیقی تعلق دارد.[۲۹] با این حال، محمدتقی بهار که بنیانگذار سبکشناسی در ادبیات فارسی و خود تصنیفساز بود، معتقد است که از لحاظ ادبی مرز بین شعر، ترانه و تصنیف مبهم است و هر شعری (به خصوص اشعاری که در بحر هزج و رجز هستند) به جای تصنیف به کار برده میشود.[۳۰] اسماعیل نواب صفا، نیز مرز بین سرود، ترانه و تصنیف را مبهم میداند و مفهوم عام تصنیف و ترانه را دارای پیشینهٔ تاریخی طولانی میداند چنانکه از دید او فهلویات و خسروانیات سروده شده در دورهٔ پیش از ورود اسلام به ایران نیز مصداقی از این فرمهای ادبی هستند. او با استناد به منابعی گزارش میکند که شعر فهلویات بیشتر در بحر هزج بودهاست و فرم رایج آنها نیز دوبیتی بودهاست، در حالی که خسروانیها بیشتر در اوزان هجایی (در مقابل اوزان عروضی) سروده میشدند و خسروانیهای منسوب به باربد (موسیقیدان دورهٔ ساسانی که اختراع خسروانیها به او منتسب است) سه مصراعی بودند.[۳۱] مانند مفهوم امروزی تصنیف، خسروانیها نیز همراه با موسیقی اجرا میشدند.[۳۲] یک نشانهٔ دیگر از ابهام مرز بین تصنیف و سرود آن است که برخی قطعات که اصالتاً به عنوان تصنیف ساخته شدهاند امروزه به عنوان سرود شناخته و به کار گرفته میشوند. نمونهای از این دست، تصنیف ای ایران (ساختهٔ روحالله خالقی با شعری از حسین گلگلاب) است که امروزه توسط بسیاری از ایرانیان به مثابه یک سرود ملی خوانده میشود.[۳۳]
امید طبیبزاده لفظ «ترانه» را مترادف با شعر تصنیف (یا کلام تصنیف) میداند و تصنیف را حاصل جمع این ترانه با موسیقی همراهش میداند.[۳۴] وی همچنین لفظ «تصنیفساز» را مختص کسی میداند که هم شعر و هم آهنگ یک تصنیف را همزمان و در تناسب با هم میسازد، و برای کسی که برای آهنگ از پیش ساخته شده شعر میسراید لفظ «ترانهسرا» را مناسب میداند.[۳۵] حسن وحید دستگردی هم استفاده از لفظ «ترانه» را برای توصیف این فرم شعری (شعر سرود بر روی آهنگهای دیگران) مناسبتر میداند. به گفتهٔ وی اولین کسی که لفظ ترانه را برای توصیف این فرم برگزید شخصی به نام «وحید اطلاق» بود و از حدود سال ۱۳۳۵ ه.خ به بعد لفظ «ترانه» برای این مفهوم رایج شد.[۳۶] اما هاشم سلیمی با بررسی نظریهای که ترانه و تصنیف را معادل یکدیگر میداند، دیدگاه دیگری را طرح میکند که بر اساس آن ترانه موسیقی خاسته از تودهٔ مردم است که معمولاً شفاهی ساخته و نقل میشده و تصنیف یک فرم ادبی الهامگرفته از ترانههای مردمی است که توسط شاعران بزرگ به کار گرفته میشده. وی پایهگذار فرم ادبی تصنیف به این معنا را الکساندر پوشکین شاعر روس سدهٔ ۱۸ و ۱۹ میلادی میداند.[۳۷]
اما به عقیدهٔ ادوارد براون تصنیف شامل به آواز خواندن اشعار حافظ و سعدی به همراه ساز نیست، و لفظی است که برای توصیف اشعار سادهتر و عامیانه به کار میرود که همراه ساز (مثلاً سهتار) خوانده میشوند. به گفتهٔ وی سرایندگان این تصانیف عامیانه معمولاً گمنام هستند و احتمالاً خود نیز میخواهند که ناشناس بمانند. والنتین ژوکوفسکی، خاورشناس روس، که مقداری از این تصانیف را گردآوری و به روسی ترجمه کرده نیز از آنها با لفظ «نثر سادهٔ ضربی» یاد میکند که مانند اشعار ادبی، از اوزان عروضی تبعیت نمیکنند.[۳۸] در مقابل، حسینعلی ملاح تصنیف را اصطلاحی جامع میداند که شامل سه زیرگروه سرود، چامه و ترانه است؛ وی سرود را شکلی از تصنیف میداند که دستهجمعی خوانده میشود (مثل سرودهای مذهبی یا سرودهای رزمی)، چامه را نوعی تصنیف عاشقانه میداند که شعرش معمولاً دوازده هجایی است و ترانه را ادامهٔ فهلویات پیش از اسلام میداند که در دوران پس از اسلام به شکل دوبیتی سروده و اجرا میشدند.[۳۹][۴۰]
تاریخچه
پیش از قاجاریه
تصنیف در موسیقی ایرانی قدمت طولانی دارد؛ چنانکه از زمان عبدالقادر مراغهای (موسیقیدان دورهٔ تیموریان) به بعد تصنیفها و ترانههایی باقی ماندهاست، و در آثار او همچون جامع الالحان، مقاصد الالحان و شرح ادوار فصلی به شرح انواع تصنیفها اختصاص یافتهاست.[۴۱][۴۲] تصنیفهای دورهٔ صفویه اغلب اوزان عروضی داشتند. از جمله تصنیفسازان آن دوره، شاهمراد خوانساری بود که تصنیفی در مدح شاه عباس اول در مقام دوگاه و نوروز و صبا ساخت.[۴۳] در اواخر دورهٔ زندیه نیز تصنیف معروفی بین اهالی فارس و کرمان رایج بود که تیرهبختی لطفعلی خان زند، آخرین یادگار خاندان زند را شرح میدهد («هر دم صدای نی میاد / آواز پی در پی میاد / لطفعلی خانَم کی میاد؟ / روح و روانم کی میاد؟»)[۴۴] تصنیفهای عامیانه از اواخر دورهٔ زندیه رنگ و بوی انتقادی و طنزآمیز گرفتند. این امر حاصل پیدایش جنبشهای فکری اجتماعی، و وقوع انقلابهای سیاسی در کشورهای اروپایی و آسیایی دانسته شدهاست. این تصنیفها به تناسب موضوع با آهنگ مناسب و خاصی خوانده میشدند؛ مثلاً تصنیف «هر دم صدای نی میاد» را در که در ابراز انزجار از شکنجههایی بود که بر لطفعلی خان زند روا داشته شد، در دستگاه شور میخواندند.[۴۵]
در دورهٔ قاجار
در زمان سفر ناصرالدین شاه به اروپا خوانده میشد
شاه کجکلاه / رفته کربلا / گشته بیبلا
نون شده گرون / یه من یه قرون / یه من یه قرون
ما شدیم اسیر / از دست وزیر / از دست وزیر
به نقل از عبدالله مستوفی[۴۶]
رواج تصنیف به شکل امروزی، به اواخر دورهٔ قاجاریه و آغاز جنبش مشروطه ایران نسبت داده میشود. در این دوره، شاعران و آهنگسازان بسیاری به تصنیف روی آوردند و بسیاری از این تصنیفها وضعیت سیاسی و اجتماعی جامعهٔ آن دوران را منعکس میکردند.[۴۷][۴۸] این مفهوم، با آنچه در موسیقی قدیم ایران (پیش از قرن دوازدهم هجری) تصنیف نامیده میشد متفاوت است؛ در قدیم تصنیف صرفاً به نوعی شعر در اوزان عروضی گفته میشد که میتوانست با مقامهای موسیقی هم جور شود و به صورت موزون به آواز خوانده شود. اما در مفهوم جدیدش، نقش موسیقی بیشتر از شعر بود، چنانکه روحالله خالقی تصنیفها را به معنای «آهنگهای کوتاهی که با شعر همراه باشند» تعریف کردهاست.[۴۹] همچنین نوع خاصی از تصنیف در این دوره با نام «کارِ عمل» (یا «کار و عمل») رایج بود که گاه مقصود از آن نمایش دادن مقام و گوشههای هر دستگاه بود. در این دوره تصنیفهای عامیانهای نیز در واکنش به مسائل روزمره ساخته میشدند، مثلاً راجع به گرانی نان هنگام سفر ناصرالدین شاه به اروپا، کسوف، یا عزل مسعود میرزا ظل السلطان از حکومت اصفهان.[۵۰]
از اوایل و اواسط قاجاریهٔ حدود ۱۳۰ تصنیف برجا ماندهاست. این تصنیفها عامیانه هستند و موسیقیدانانی که به اعتبار هنری یا اخلاقی خود توجه داشتند از ساختن این گونه تصنیفها خودداری میکردند یا در صورت آفریدن آن، از ذکر نامشان به عنوان سازندهٔ تصنیف خودداری میکردند. در نتیجه تنها یک چهارم اینها سازنده معلومی دارند. این تصنیفها گاه محتوای هجوآمیز و انتقادی دربارهٔ حکومت و دربار داشتند و گاهی توسط مطربان برای مجالس رقص و شادی ساخته میشدند. والنتین الکسیویچ ژوکوفسکی مجموعهای از این تصانیف را گردآوری و منتشر کردهاست.[۵۱] اما رواج تصنیف عمدتاً در اواخر دورهٔ قاجاریه و پس از آن رخ داد.
از کفم رها شد قرار دل نیست دست من اختیار دل هیز و هرزهگرد ضد اهل درد گشته زین در آن در مدار دل بیشرفتر از دل مجو که نیست غیر ننگ و عار کار و بار دل خجلتم کشد پیش چشم از آنک بود بهر من در فشار دل بس که هر کجا رفت و برنگشت دیده شد سفید زانتظار دل عمر شدم حرام باختم تمام آبرو و نام در قمار دل بعد از این ضرر ابلهم اگر خم کنم کمر زیر بار دل هر دو ناکسیم گر دگر رسیم دل به کار من من به کار دل داغدار چون لالهاش کنم تا به کی توان بود خار دل همچو رستم از تیر غم کنم کور چشم اسفندیار دل خون دل بریخت از دو چشم من خوش دلم از این انتحار دل افتخار مرد در درستی است وز شکستگی است اعتبار دل عارف اینقدر لاف تا به کی شیر عاجز است از شکار دل مقتدرترین خسروان شدند محور در کف اقتدار دل — عارف قزوینی[۵۲]
در رواج تصنیف، نقش دو تن از آهنگسازان اواخر قاجار انکارناپذیر بود: علیاکبر شیدا (۱۲۲۲–۱۲۸۵ ه.خ) و عارف قزوینی (۱۲۵۹–۱۳۱۲ ه.خ). شیدا را «مبتکر تصنیفسازی» نیز نامیدهاند.[۵۳] وی از برخی مطربان یهودی که برخیشان استادان موسیقی زمان خود بودند در ساختن موسیقی تصنیفهایش کمک گرفت و از آنجا که خود از پیروان صفیعلیشاه (پیشوای تصوف) بود، تصنیفهای بسیاری را به او تقدیم کرد و از او با القابی همچون «شاه صفی» در تصنیف نام برد.[۵۴] شیدا خود دلباختهٔ رقاصی یهودی به نام «مرضیه» بود و از همینرو تصنیفهای شیدا مضمون عاشقانه داشتند؛[۵۵] برخی از تصنیفهای عارف نیز عاشقانه بودند، اما عارف از تصنیف بیشتر برای بیان مفاهیم سیاسی و میهنی استفاده میکرد. عارف و شیدا، هر دو هم ترانهسرا و هم آهنگساز تصنیفهای خود بودند و عارف همچنین آوازهخان تصنیفهای خودش نیز بود.[۵۶] بیشتر تصانیف شیدا باقی نماندهاند، و آنچه باقی مانده حدود ۱۰ تصنیف است که توسط مرضیه بازخوانی شدهاند.[۵۷] همچنین ابراهیم منصوری تصنیفهای شیدا و عارف را به نت درآورده است.[۵۸]
با ظهور شیدا، تصنیف جایگاه ویژهای پیدا کرد؛ وی تصنیف را از مقال گفتگوهای عامیانه بیرون آورده و به محفل هنرمندان برد.[۵۹] عارف جزو نخستین کسانی بود که ارزش کار شیدا را (حدود ۲۰ سال پس از درگذشت وی) درک کرد[۶۰] ولی او دغدغهٔ سیاسی داشت و از همین رو تصنیفهایش سرشار از سرودههای وطنی (یا آنچه «شعر پایداری» نامیده میشود) هستند.[۶۱] به همین دلیل وی را «مخترع تصنیف ملی» نیز نامیدهاند.[۶۲] عارف محتوا، مضامین و فرم تصنیف را تکامل بخشید و کاربردی نو برای آن به وجود آورد. وی جمعاً ۲۹ تصنیف ساخت که شامل ۹ تصنیف عاشقانه، و ۲۰ تصنیف با مفاهیم سیاسی و اجتماعی است.[۶۳] پیش از عارف تصنیفهای سیاسی مبتذل توسط مردم و مطربها ساخته میشد، و اعتبار تحول تصنیفهای سیاسی به شکلی ارزشمند و دور از ابتذال، به عارف داده میشود.[۶۴] به گفتهٔ روحالله خالقی، تصنیفهای عارف دهانبهدهان میگشتند و به سرعت از شهری به شهر دیگر گسترش مییافتند، و در اعتلای سطح فرهنگ جامعه مؤثر بودند.[۶۵] خالقی خود بعدها با تنظیم تصنیفهای شیدا و عارف برای ارکستر در حفظ این آثار نقشی بسزا ایفا کرد.[۶۶] عارف خود نیز تا سال ۱۳۰۳ ه.خ تصنیفهایش را در کنسرت اجرا میکرد، اما پس از آن تا پایان عمرش، از صحنهٔ موسیقی کناره گرفت؛ اما قمرالملوک وزیری در آن سالها به اجرای تصنیفهای عارف پرداخت و آنها را نزد شنوندگان ایرانی زنده نگاه داشت.[۶۷]
همانگونه که شیدا در تبدیل تصنیف از یک فرم عامیانه به یک فرم اصیل موسیقی ردیفی نقش داشت، و عارف در گسترش تصنیف به مفاهیمی فرای احساسات عاشقانه پیشرو بود، محمدتقی بهار (موسوم به ملکالشعرا، ۱۲۶۵–۱۳۳۰ ه.خ) نیز بابت ورود تصنیف به ادبیات مکتوب ایران مؤثر بود. تصنیفهای بهار نیز مانند تصنیفهای عارف ماهیت ملی-میهنی داشتند، و بهار که شاعر توانمندی بود، توانست ارتباط بین شاعری و تصنیفسازی را مستحکمتر کند.[۶۸] خود بهار نیز در نامهای به مجتبی مینوی از سخیف بودن تصنیفهای کوچهبازاری انتقاد کرده و بر سرودن تصنیفهایی که اصول شعری در آنها رعایت شدهاند تأکید کردهاست.[۶۹] آهنگسازی تصنیفهای بهار را درویشخان انجام دادهاست، و به همین رو از درویشخان (و حسامالسلطنه مراد) به عنوان تصنیفسازان بزرگ این دوره یاد کردهاند.[۷۰] پس از بهار، همدورههای وی همچون حسین گلگلاب و محمدعلی امیرجاهد نیز تحت تأثیر او به تصنیفسازی روی آوردند.[۷۱] امیرجاهد همچنین تصنیفهای خودش را با صدای ساز و آواز هنرمندان زمان خود روی صفحهٔ گرامافون ضبط کرده و نت تصنیفهایش را هم به صورت چاپی منتشر کرد.[۷۲] مجموعهٔ این رویدادها از زمان عارف به این سو، جایگاه تصنیف را چنان بالا برد که سازندگانشان از ذکر نامشان به عنوان سازندهٔ تصنیف ابایی نداشتند.[۷۳]
گذشته از توانایی تصنیف در بیان سادهٔ گفتمان سیاسی، یکی از دلایل گسترش تصنیف در دورهٔ قاجاریه رشد شهرنشینی در ایران و تقاضای اجتماعی برای موسیقی پرشورتری است که مناسب مجالس شبنشینی و تفریحات شهری (در هتلها، رستورانها و کافهها) بود. از همین رو، از دههٔ ۱۳۲۰ ه.خ به بعد که موسیقی پاپ و راک در ایران تدریجاً جای خود را باز کرد، تصنیفسرایی نیز کمکم جای خود را به ترانهسرایی برای این نوع موسیقی داد. این روند همچنین منجر به شکلگیری موسیقی تلفیقی (حاصل ادغام این سبکها) شد.[۷۴] از افراد مؤثر در این دوره، علینقی وزیری بود که پس از تحصیل موسیقی در غرب، به آموزش تئوری موسیقی غربی در ایران پرداخت و تحت تأثیر آموزشهای او بود که آهنگسازانی همچون مرتضی محجوبی، جواد بدیعزاده و حسین یاحقی به استفاده از سازهای غربی برای ساخت تصنیف روی آوردند.[۷۵] از حوالی ۱۳۳۹ ه.خ به بعد، تصنیفسازان این دوره که اغلب از شاگردان ابوالحسن صبا بودند از لفظ «ترانه» برای توصیف تصنیفها استفاده کردند. اما رشد این ترانههای دستگاهی، با وقوع انقلاب اسلامی ایران متوقف شد.
پس از انقلاب اسلامی ایران
پس از انقلاب، «مرکز حفظ و اشاعهٔ موسیقی ایرانی» و گروه موسیقی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران حرکتی را در جهت بازگشت به سنت آغاز کردند. این دوره که با حذف موسیقی پاپ نیز همراه بود، به ساختن تصنیفهایی با روش قدیم، و نیز احیای لفظ «تصنیف» برای توصیف این فرم موسیقی منجر شد. در این دوره، تصنیفسازان برای آنکه به «ترانه» و «ترانهسرایی» پشت کنند، به استفاده از اشعار شعرای قدیمی برای تصنیفها روی آوردند و نقش ترانهسرا در تصنیفسازی حذف شد.[۷۶] شرایط جامعهٔ ایران پس از انقلاب اسلامی نیز بر پرهیز تصنیفخوانان از محتویات تصنیفهای قدیمی، و محدود شدن تصنیفها به «گل و بلبل و بهار طبیعت» مؤثر دانسته شدهاست.[۷۷] تصنیفسازی بین موسیقیدانان معاصر نیز محدود است؛ از جمله تصنیفسازان معاصر میتوان از محمدرضا لطفی، حسین علیزاده، پرویز مشکاتیان و محمدرضا شجریان یاد کرد.[۷۸]
در دورهٔ جنگ ایران و عراق تصنیفهایی با موضوع جنگ یا مضامین حماسی ساخته شدند، از جمله تصنیف کاروان شهید که در اوایل جنگ ساخته شد. اما پس از جنگ شعرهای عرفانی بیشتر مورد توجه قرار گرفتند. در سالهای پس از آن دو جریان عمده در تصنیفخوانی شکل گرفتهاست؛ جریان اول به بازخوانی تصنیفهای قدیمی نظیر تصانیف عارف و شیدا میپردازد (که بیشتر تصنیفهای محمدرضا شجریان در این دستهاند) و جریان دوم به سرودن تصنیفهای عاشقانه و عارفانه گرایش دارد. تصنیف شبانگاهان با شعری از ساعد باقری و آواز عبدالحسین مختاباد نمونهای از این جریان دوم است.[۷۹]
منبعشناسی
آلفرد لومر و کلمان اوار چند تصنیف را گردآوری و به روش غربی نتنویسی کردند.[۸۰] همچنین الکساندر خودزکو (۱۸۰۴–۱۸۹۱ م.) در سال ۱۸۴۲ اثری با عنوان نمونههای اشعار عامیانه ایران[الف] به زبان انگلیسی منتشر کرد و در آن قطعاتی از تصنیفهای محلی و عامیانه ایرانی را آورد. این اثر از جهت این که اشعار را غالباً به صورت ترجمهشده (بدون درج نسخهٔ فارسی) آورده و نیز به دلیل محدودیت تعداد تصنیفهایی که در آن آمده، مورد نقد بودهاست.[۸۱] در سال ۱۳۸۱ ه. خ، ترجمهٔ فارسی چند فصل این کتاب توسط جعفر خمامیزاده با عنوان ترانههای محلی ساکنان کرانههای جنوی دریای خزر توسط انتشارات سروش منتشر شد.[۸۲]
والنتین الکسیویچ ژوکوفسکی (۱۸۵۸–۱۹۱۸ م) در اثری به نام اشعار عامیانهٔ ایران (در عصر قاجار) اشعار تصنیفهایی که بین سالهای ۱۸۸۳ تا ۱۸۹۹ م. در اصفهان، شیراز و تهران و روستاهای بین راه گردآوری کرده بود را منتشر کردهاست. این اثر یکی از قدیمیترین منابع موجود در مورد تصنیفهای عامیانهٔ فارسی است.[۸۳] فصلهای مختلف کتاب به ترانههای خوانندگان و نوازندگان، ترانههای عروسی، لالاییها و سایر انواع ترانههای محلی اختصاص یافتهاند.[۸۴] در سال ۱۳۸۲ ه. خ، ترجمهای از این اثر توسط میرباقر مظفرزاده و با تصحیح و توضیح عبدالحسین نوایی توسط انتشارات اساطیر منتشر شد.[۸۵]
مرتضی احمدی در سال ۱۳۸۱ در کتابی با عنوان کهنههای همیشه نو، ترانههای تخت حوضی (انتشارات ققنوس، تهران)، مجموعهای از تصنیفهای عامیانهٔ معاصر را گردآوردی و منتشر کرد. مقایسهٔ این کتاب با اثر ژوکوفسکی نشان میدهد که از تصنیفهایی که ژوکوفسکی در دوران ناصرالدین شاه گردآوری کرده بود، فقط عدهای اندک تا دورهٔ معاصر باقی ماندهاند.[۸۶] کتاب احمدی به موضوع تصنیفهایی که در ضمن نمایش روحوضی خوانده میشوند تمرکز دارد؛ این نوع نمایش نیز از زمان ناصرالدین شاه رواج یافته بود. در این کتاب همچنین نمونههایی از تصنیفهایی که در عروسیها، یا در قالب ترانههای شادیبخش، سرگرمکننده یا طنزآمیز خوانده میشوند، آمدهاست.[۸۷]
نمونهها
گزیدهای از نمونههای مشهور تصنیف عبارتند از:
- از خون جوانان وطن لاله دمیده ساختهٔ عارف قزوینی. وی این تصنیف را که در آواز دشتی است، پس از رخداد بهتوپبستن مجلس سرود و در آن وکیلان (نمایندگان مجلس) را دزد و سارق نامید و راجع به خطر دوبارهٔ حضور استبداد به مردم هشدار داد.[۸۹]
- «تصنیف شوستِر» که وی در گیرودار رویدادهای منجر به اخراج مورگان شوستر از ایران، در آواز دشتی سرود (این تصنیف با مصراع «ننگ آن خانه که مهمان ز سر خوان برود» آغاز میشود).[۹۰][۹۱]
- «تصنیف کلنل» ساختهٔ عارف قزوینی که راجع به کلنل محمدتقی پسیان است و آن را در ۱۲۹۸ ه.خ سرود. پسیان فرماندهٔ ژاندارمری خراسان بود و با کمک قوای محلی یک کمیتهٔ انقلابی و حکومت ایالتی در خراسان تأسیس کرد اما بعداً در درگیری با طوایف کرد کشته شد. عارف که پسیان را ناجی ایران میدانست از مرگ او بسیار آشفته شد و تصنیفی با مطلع «مگو چه سان نکنم گریه، گریه کار من است» سرود.[۹۲]
- از کفم رها ساختهٔ عارف قزوینی، که در آواز افشاری است، از معدود تصنیفهای عاشقانهٔ عارف است. او این تصنیف را در ۱۳۲۹ ه.ق ساخت. در همان سال عبدالله دوامی به همراه درویشخان عازم تفلیس بودند تا قطعاتی از موسیقی سنتی ایرانی را اجرا و روی صفحه گرامافون ضبط کنند. دوامی ابتدا تلاش کرد درویشخان را مجاب کند که تصنیف شوستر را ضبط کنند اما درویشخان از ضبط این قطعهٔ سیاسی پرهیز کرد؛ در نهایت وی درویشخان را راضی کرد تا تصنیف از کفم رها را به جای آن ضبط کنند.[۹۳][۹۴] این تصنیف یکی از معروفترین آثار عارف دانسته میشود.[۹۵]
- ز من نگارم خبر ندارد با شعری از ملک الشعرای بهار و آهنگی از درویش خان در دستگاه ماهور، که اگرچه با لحنی شاعرانه آغاز میشود، اما محتوای سیاسی و اجتماعی نیز دارد (بهویژه در بیت «جز انتظام و جز استقامت / وطن علاجی دگر ندارد»)[۹۶]
- مرغ سحر با شعری از ملک الشعرای بهار آهنگی از مرتضی نیداوود، که در ۱۳۰۴ ه.خ ساخته شدهاست.[۹۷] این تصنیف بیانگر فضای سیاسی ایران عصر رضاشاه بود و وقتی توسط قمرالملوک وزیری اجرا شد، تداعیگر آرزوهای آزادیخواهان ایرانی شد.[۹۸] اجراهای محمدرضا شجریان از این تصنیف، بهطور ویژهای مشهور هستند. شجریان در سال ۱۳۶۸ ه.خ در سن خوزه کنسرتی داشت؛ این شهر با محل سکونت نیداوود (سان فرانسیسکو) فاصلهٔ زیادی نداشت و شجریان قصد داشت که از او برای اجرا در کنسرتش دعوت کند اما نیداوود دو روز پیش از این کنسرت درگذشت. شجریان نیز پس از یک دقیقه سکوت، تصنیف مرغ سحر را در انتهای کنسرت اجرا کرد. از آن زمان معمولاً شجریان به اصرار مردم این قطعه را در پایان کنسرتهای خود اجرا کرد.[۹۹]
- بهار دلنشین با شعری از بیژن ترقی و آهنگی از روحالله خالقی در آواز اصفهان.[۱۰۰] این تصنیف اولین بار با آواز غلامحسین بنان در آلبوم گلهای رنگارنگ شمارهٔ ۲۲۴ منتشر شد.[۱۰۱]
- تو ای پری کجایی (یا «گمگشته») با شعری از هوشنگ ابتهاج (سایه) و آهنگی از همایون خرم؛ خرم این تصنیف را ظرف یک هفته و به درخواست ابتهاج (که در آن زمان مدیر برنامهٔ رادیویی گلها بود) ساخت. این تصنیف اولین بار توسط حسین قوامی در آلبوم گلهای تازه شمارهٔ ۵۲ اجرا شد.[۱۰۲]
- خزان عشق با شعری از رهی معیری با آهنگسازی و صدای جواد بدیعزاده. این اثر، اولین تصنیف رهی معیری بود.[۱۰۳] این تصنیف در دستگاه همایون است و بدیعزاده آن را در سال ۱۳۱۵ ه.خ در آلمان و در حین سفر ضبط کرد. وی به دلیل نداشتن دسترسی به نوازندگان ایرانی، از یک پیانیست آلمانی استفاده کرد و به همین دلیل به سلسله صفحاتی که در این سفر ضبط کرد نام «کنسرت آلمانی» نیز دادهاند.[۱۰۴][۱۰۵]
- رسوای زمانه شعر از بهادر یگانه با آهنگسازی همایون خرم در دستگاه سهگاه. خرم آهنگسازی این تصنیف در گوشهٔ مخالف سهگاه را متأثر از آموزشهایی که از ابوالحسن صبا دربارهٔ این گوشه گرفته بود دانستهاست.[۱۰۶] مقدمهٔ این تصنیف دارای ارکستراسیون است و با ارکستر بزرگی اجرا شدهاست.[۱۰۷]
- تصنیف سپیده ساختهٔ محمدرضا لطفی با شعری از هوشنگ ابتهاج و صدای محمدرضا شجریان. این تصنیف در زمان انقلاب اسلامی ایران ساخته شد و در شب انقلاب از رادیوی ایران پخش شد و به همین جهت با موضوع انقلاب و حس وطندوستی گره خوردهاست.[۱۰۸][۱۰۹]
جستارهای وابسته
یادداشت
- ↑ Specimens of the popular poetry of Persia
پانویس
- ↑ سپنتا، چشمانداز موسیقی ایران، ۳۹۱.
- ↑ سپنتا، دستگاههای موسیقی ایران، ۳۳.
- ↑ طبیبزاده و میرطلایی، ویژگیهای وزنی، ۵۴.
- ↑ Caton, Encylopedia Iranica, TAṢNIF.
- ↑ نواب صفا، تصنیف، ترانه و سرود، ۲۵.
- ↑ مهاجریزاده، ویژگیهای سبکی تصنیف، ۵۵.
- ↑ مهاجریزاده، ویژگیهای سبکی تصنیف، ۵۶.
- ↑ فاطمی، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۳۸۴–۳۸۵.
- ↑ نواب صفا، تصنیف، ترانه و سرود، ۲۷.
- ↑ فاطمی، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۳۸۴–۳۸۵.
- ↑ نواب صفا، تصنیف، ترانه و سرود، ۲۷.
- ↑ طبیبزاده، اشعار عامیانه در عصر قاجار، ۱۳۱–۱۳۲.
- ↑ مهاجریزاده، ویژگیهای سبکی تصنیف، ۵۶.
- ↑ مهاجریزاده، ویژگیهای سبکی تصنیف، ۵۷.
- ↑ فاطمی، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۳۹۰.
- ↑ سلیمی، ترانه و تصنیف، ۶۰–۶۴.
- ↑ حسنزاده میرعلی و محمدپور، بررسی ترانهسرایی در ادبیات فارسی، ۱۰۳.
- ↑ حسنزاده میرعلی و محمدپور، بررسی ترانهسرایی در ادبیات فارسی، ۱۰۰.
- ↑ جوزی، میرزایی و گرجی، سبک و شگرد بهار در تصنیفسرایی، ۱۲۵.
- ↑ جوزی، میرزایی و گرجی، سبک و شگرد بهار در تصنیفسرایی، ۱۴۲.
- ↑ طبیبزاده و میرطلایی، ویژگیهای وزنی، ۵۷–۵۸.
- ↑ جوزی، میرزایی و گرجی، سبک و شگرد بهار در تصنیفسرایی، ۱۲۳.
- ↑ جوزی، میرزایی و گرجی، سبک و شگرد بهار در تصنیفسرایی، ۱۲۴.
- ↑ جوزی، میرزایی و گرجی، سبک و شگرد بهار در تصنیفسرایی، ۱۲۵.
- ↑ فاطمی، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۳۸۵.
- ↑ فاطمی، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۳۹۰.
- ↑ سرایی، هستیشناسی بیان و بیانگری در موسیقی، ۵۲.
- ↑ Caton, Encylopedia Iranica, TAṢNIF.
- ↑ طبیبزاده، اشعار عامیانه در عصر قاجار، ۱۳۱–۱۳۲.
- ↑ مهاجریزاده، ویژگیهای سبکی تصنیف، ۵۵.
- ↑ نواب صفا، تصنیف، ترانه و سرود، ۲۳–۲۴.
- ↑ نواب صفا، تصنیف، ترانه و سرود، ۲۵.
- ↑ طبیبزاده و میرطلایی، ویژگیهای وزنی، ۶۱.
- ↑ طبیبزاده و میرطلایی، ویژگیهای وزنی، ۵۵.
- ↑ طبیبزاده و میرطلایی، ویژگیهای وزنی، ۶۴.
- ↑ نواب صفا، تصنیف، ترانه و سرود، ۲۷.
- ↑ سلیمی، ترانه و تصنیف، ۵۷.
- ↑ بجستانی، بررسی سیر تطور تصنیفسرایی.
- ↑ ملاح، تصنیف چیست؟، ۳۱-۴۱.
- ↑ ملاح، تصنیف چیست؟، ۳۷-۳۸.
- ↑ سهیلی خوانساری، نقد و بحث، ۱۵۹.
- ↑ فاطمی، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۳۸۵.
- ↑ حسنزاده میرعلی و محمدپور، بررسی ترانهسرایی در ادبیات فارسی، ۹۸–۹۹.
- ↑ حسنزاده میرعلی و محمدپور، بررسی ترانهسرایی در ادبیات فارسی، ۹۹.
- ↑ سلیمی، ترانه و تصنیف، ۵۹.
- ↑ سلیمی، ترانه و تصنیف، ۶۲.
- ↑ یوسفزاده، نگاهی به وضع موسیقی، ۴۶۱–۴۶۲.
- ↑ حسنزاده میرعلی و محمدپور، بررسی ترانهسرایی در ادبیات فارسی، ۹۹.
- ↑ یوسفزاده، نگاهی به وضع موسیقی، ۴۶۲.
- ↑ حسنزاده میرعلی و محمدپور، بررسی ترانهسرایی در ادبیات فارسی، ۹۹.
- ↑ فاطمی، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۳۸۸.
- ↑ تهماسبی، تصنیفهای عارف، ۷۷.
- ↑ صفایی ملایری، شیدا، ۲۳۳.
- ↑ صفایی ملایری، شیدا، ۲۳۴–۲۳۵.
- ↑ بیات، خرمشاهی و فرهادی رشتی، روزنه، ۱۳۴.
- ↑ یوسفزاده، نگاهی به وضع موسیقی، ۴۶۲–۴۶۳.
- ↑ صفایی ملایری، شیدا، ۲۳۷.
- ↑ احمدی و دیگران، گفتوگو با مهدی خالدی، ۲۷۳.
- ↑ محمدی، پایداری در تصنیفهای عارف، ۴۸.
- ↑ بیات، خرمشاهی و فرهادی رشتی، روزنه، ۱۳۳.
- ↑ محمدی، پایداری در تصنیفهای عارف، ۴۷.
- ↑ موسیقی و موسیقیدانان معاصر ایران، ۷۰.
- ↑ محمدی، پایداری در تصنیفهای عارف، ۴۸.
- ↑ جعفرزاده، تجدد و تجددطلبی در موسیقی ایران، ۳۲۶.
- ↑ جعفرزاده، تجدد و تجددطلبی در موسیقی ایران، ۳۲۷.
- ↑ مهآبادی، موسیقی ایران تأمل عاشقانه، ۲۸۴.
- ↑ دولتی فرد، اسلامی و مصطفوی، تحلیل گفتمان تصانیف عارف قزوینی، ۴۳–۴۴.
- ↑ الهی، از خاطرات ادبی، ۴۱۴.
- ↑ بهار، مکاتیب ادبی (۲)، ۱۳۷–۱۳۹.
- ↑ فاطمی، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۳۸۸.
- ↑ الهی، از خاطرات ادبی، ۴۱۴.
- ↑ موسیقی و موسیقیدانان معاصر ایران، ۷۰.
- ↑ فاطمی، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۳۹۰.
- ↑ کوثری، گفتمانهای موسیقی ایران، ۱۱۴–۱۱۵.
- ↑ فاطمی، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۳۹۰.
- ↑ فاطمی، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۳۹۰–۳۹۱.
- ↑ منوری، تصنیف معلم، ۱۰۵.
- ↑ فاطمی، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۳۹۱.
- ↑ بجستانی، بررسی سیر تطور تصنیفسرایی.
- ↑ Caton, Encylopedia Iranica, TAṢNIF.
- ↑ طبیبزاده، اشعار عامیانه در عصر قاجار، ۱۳۱.
- ↑ احمدپناهی سمنانی، شمیم آواهای شمالی، ۲۶.
- ↑ طبیبزاده، اشعار عامیانه در عصر قاجار، ۱۳۳.
- ↑ طبیبزاده، اشعار عامیانه در عصر قاجار، ۱۳۴.
- ↑ طبیبزاده، اشعار عامیانه در عصر قاجار، ۱۳۱.
- ↑ طبیبزاده، اشعار عامیانه در عصر قاجار، ۱۳۵.
- ↑ کهنههای همیشه نو، ۵۵.
- ↑ تهماسبی، تصنیفهای عارف، ۷۹.
- ↑ محمدی، پایداری در تصنیفهای عارف، ۴۹.
- ↑ محمدی، پایداری در تصنیفهای عارف، ۵۰.
- ↑ دولتی فرد، اسلامی و مصطفوی، تحلیل گفتمان تصانیف عارف قزوینی، ۵۳.
- ↑ محمدی، پایداری در تصنیفهای عارف، ۵۱–۵۲.
- ↑ آقاییپور، عارف، حنجره انقلاب مشروطه، ۲۴۹–۲۵۰.
- ↑ سپنتا، آزادیخواهی و ظلمستیزی در موسیقی ایران، ۴۸.
- ↑ میرزانژاد موحد، ... ز عاشقان به سرود و ترانه یاد آرید، ۵۸.
- ↑ حامد، ملک الشعرا بهار، ۳۹.
- ↑ فهیمی، تصنیفها و ترانههای ملی-میهنی ایران.
- ↑ پارههای ایرانشناسی، ۷.
- ↑ نامجو، وقتی با شجریان رسیدیم.
- ↑ آقاییپور، به یاد آن نغمهخوان، ۳۵.
- ↑ واعظ، (بشنوید) بهار دلنشین.
- ↑ دهباشی و یکرنگیان، جشننامه همایون خرم، ۴۱۶.
- ↑ میرزانژاد موحد، ... ز عاشقان به سرود و ترانه یاد آرید، ۵۹.
- ↑ ادیب، یادداشتهایی دربارهٔ سابقه تاریخی ارکستر، ۱۰۱.
- ↑ میرعلینقی، صدایی که خاطرهها را نو میکند، ۵۷.
- ↑ دهباشی و یکرنگیان، جشننامه همایون خرم، ۳۸۵.
- ↑ دهباشی و یکرنگیان، جشننامه همایون خرم، ۴۰۷.
- ↑ رستاق، ۱۰ اثر ماندگار از محمدرضا لطفی که باید شنید.
- ↑ بجستانی، بررسی سیر تطور تصنیفسرایی.
منابع
- آقاییپور، شهرام (۱۳۷۲). «به یاد آن نغمهخوان فراموش نشدنی (به مناسبت هشتادمین سالروز درگذشت بنان)». ادبستان فرهنگ و هنر (۵۱): &#۸۲۰۶;۳۴–۳۵. دریافتشده در ۲۹ ژانویه ۲۰۱۹ – به واسطهٔ نورمگز.
- آقاییپور، شهرام (۱۳۸۵). «عارف، حنجره انقلاب مشروطه (نگاهی به تأثیر انقلاب مشروطه بر موسیقی ایران)». گنجینه اسناد (۶۲): &#۸۲۰۶;۲۴۶–۲۵۲. دریافتشده در ۲۵ دسامبر ۲۰۱۸ – به واسطهٔ نورمگز.
- احمدپناهی سمنانی، محمد (۱۳۸۳). «شمیم آواهای شمالی». کتاب ماه هنر (۶۷ و ۶۸): &#۸۲۰۶;۲۶–۳۲. دریافتشده در ۲۱ ژانویه ۲۰۱۹ – به واسطهٔ نورمگز.
- احمدی، احمدرضا؛ تهرانی، اسماعیل؛ خسروی، عباس؛ ناصری، فریدون؛ ممیز، مرتضی؛ معصومی، مسعود (۱۳۷۱). «گفتوگو با مهدی خالدی». کلک (۳۱): &#۸۲۰۶;۲۳۸–۲۹۴. دریافتشده در ۲۴ ژانویه ۲۰۱۹ – به واسطهٔ نورمگز.
- ادیب، علیرضا (۱۳۷۸). «یادداشتهایی دربارهٔ سابقه تاریخی ارکستر (بخش دوم)». مقام موسیقایی (۴): &#۸۲۰۶;۹۶–۱۰۱. دریافتشده در ۲۹ ژانویه ۲۰۱۹ – به واسطهٔ نورمگز.
- الهی، صدرالدین (۱۳۷۰). «از خاطرات ادبی دکتر پرویز ناتل خانلری دربارهٔ ملک الشعراء بهار». ایرانشناسی (۱۰): &#۸۲۰۶;۳۹۴–۴۱۵. دریافتشده در ۲۴ ژانویه ۲۰۱۹ – به واسطهٔ نورمگز.
- بجستانی، آرش (۱۹ تیر ۱۳۹۶). «بررسی سیر تطور تصنیفسرایی از پیش از انقلاب اسلامی تا کنون». دریافتشده در ۲ مارس ۲۰۱۹.
- بهار، محمدتقی (۱۳۴۹). «مکاتیب ادبی (۲)». یغما (۲۶۱): &#۸۲۰۶;۱۳۷–۱۴۲. دریافتشده در ۲۵ ژانویه ۲۰۱۹ – به واسطهٔ نورمگز.
- بیات، سعید رضا؛ خرمشاهی، عباسعلی؛ فرهادی رشتی، آتوسا (۱۳۸۴). «روزنه». چیستا (۲۲۱): &#۸۲۰۶;۱۳۳–۱۳۹. دریافتشده در ۲۴ ژانویه ۲۰۱۹ – به واسطهٔ نورمگز.
- تهماسبی، ارشد (۱۳۸۲). تصنیفهای عارف. تهران: ماهور. شابک ۹۷۹۸۰۲۶۰۴۵۹۹ مقدار
|شابک=
را بررسی کنید: length (کمک). - حامد، حامد خان (۱۳۴۷). «ملک الشعرا بهار». هلال (۷۹): &#۸۲۰۶;۳۷–۳۹. دریافتشده در ۲۸ ژانویه ۲۰۱۹ – به واسطهٔ نورمگز.
- حسنزاده میرعلی، عبدالله؛ محمدپور، محمدامین (۱۳۹۳). «بررسی ترانهسرایی در ادبیات فارسی». شعرپژوهی (۱۹): &#۸۲۰۶;۹۳–۱۱۴. دریافتشده در ۲۵ ژانویه ۲۰۱۹ – به واسطهٔ نورمگز.
- جعفرزاده، خسرو (۱۳۷۳). «تجدد و تجددطلبی در موسیقی ایرانی». ایراننامه (۴۶): &#۸۲۰۶;۳۱۹–۳۴۲. دریافتشده در ۱ ژانویه ۲۰۱۹ – به واسطهٔ نورمگز.
- جوزی، مصطفی؛ میرزایی، علی پدرام؛ گرجی، مصطفی (۱۳۹۶). «سبک و سیاق بهار در تصنیفسرایی». پژوهش زبان و ادبیات فارسی (۴۵): &#۸۲۰۶;۱۱۷–۱۵۵. دریافتشده در ۲۸ ژانویه ۲۰۱۹ – به واسطهٔ نورمگز.
- دولتی فرد، مریم؛ اسلامی، شهلا؛ مصطفوی، شمسالملوک (۱۳۹۶). «تحلیل گفتمان تصانیف عارف قزوینی در دوران مشروطیت، بر اساس روششناسی فوکو». جامعهپژوهی فرهنگی (۴): &#۸۲۰۶;۳۳–۶۱. دریافتشده در ۲۴ ژانویه ۲۰۱۹ – به واسطهٔ نورمگز.
- دهباشی، علی؛ یکرنگیان، رضا (۱۳۸۸). «جشننامه همایون خرم: ای آشنا! راز دل بشنو». بخارا (۷۰): &#۸۲۰۶;۳۷۳–۴۱۹. دریافتشده در ۲۹ ژانویه ۲۰۱۹ – به واسطهٔ نورمگز.
- رستاق، امیر (۱۳۹۳). «۱۰ اثر ماندگار از محمدرضا لطفی که باید شنید». بیبیسی فارسی. دریافتشده در ۳۱ دسامبر ۲۰۱۸.
- سپنتا، ساسان (۱۳۶۹). «آزادیخواهی و ظلمستیزی در موسیقی ایران (بررسی تأثیر زمینههای اجتماعی در موسیقی ایران از عهد باستان تا کودتای ۲۸ مرداد)». ادبستان فرهنگ و هنر (۶): &#۸۲۰۶;۴۶–۴۸. دریافتشده در ۲۵ دسامبر ۲۰۱۸ – به واسطهٔ نورمگز.
- سپنتا، ساسان (۱۳۷۰). «دستگاههای موسیقی ایران». ادبستان فرهنگ و هنر (۲۱): &#۸۲۰۶;۳۰–۳۵. دریافتشده در ۲۱ ژانویه ۲۰۱۹ – به واسطهٔ نورمگز.
- سپنتا، ساسان (۱۳۸۲). چشمانداز موسیقی ایران. تهران: ماهور. شابک ۹۶۴-۶۴۰۹-۸۸-۱.
- سرایی، پویا (۱۳۹۰). «هستیشناسی «بیان» و «بیانگری» در موسیقی با رویکرد به موسیقی ایرانی-اسلامی». کیمیای هنر (۱): &#۸۲۰۶;۴۹–۶۲. دریافتشده در ۲۸ ژانویه ۲۰۱۹ – به واسطهٔ نورمگز.
- سلیمی، هاشم (۱۳۷۷). «ترانه و تصنیف». پژوهشهای ارتباطی (۱۳ و ۱۴): &#۸۲۰۶;۵۷–۷۱. دریافتشده در ۲۸ ژانویه ۲۰۱۹ – به واسطهٔ نورمگز.
- سهیلی خوانساری، احمد (۱۳۵۴). «نقد و بحث: حافظ عبدالقادر غیبی مراغی (۲)». گوهر (۲۶): &#۸۲۰۶;۱۵۸–۱۵۹. دریافتشده در ۱۸ فوریه ۲۰۱۹ – به واسطهٔ نورمگز.
- صفایی ملایری، ابراهیم (۱۳۸۴). «شیدا». نامه فرهنگستان (۲۵): &#۸۲۰۶;۱۳۱–۱۳۵. دریافتشده در ۲۱ ژانویه ۲۰۱۹ – به واسطهٔ نورمگز.
- طبیبزاده، امید (۱۳۳۶). «اشعار عامیانه در عصر قاجار». ارمغان (۵): &#۸۲۰۶;۲۳۳–۲۳۸. دریافتشده در ۲۴ ژانویه ۲۰۱۹ – به واسطهٔ نورمگز.
- طبیبزاده، امید؛ میرطلایی، مائده (۱۳۹۴). «ویژگیهای وزنی در ترانهها و تصنیفهای فارسی». نامه فرهنگستان (۵۵): &#۸۲۰۶;۵۲–۷۰. دریافتشده در ۱۸ فوریه ۲۰۱۹ – به واسطهٔ نورمگز.
- فاطمی، ساسان (۱۳۸۷). «تصنیف». [[دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]]. ج. ۱۵. زیر نظر کاظم موسوی بروجردی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. ص. &#۸۲۰۶;۳۸۵–۳۹۱. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۷۰۲۵-۶۲-۱. دریافتشده در ۲۵ ژانویه ۲۰۱۹. تداخل پیوند خارجی و ویکیپیوند (کمک)
- فهیمی، حسین (۱۳۸۶). «تصنیفها و ترانههای ملی-میهنی ایران». حافظ (۴۶): &#۸۲۰۶;۵–۹. دریافتشده در ۲۹ ژانویه ۲۰۱۹.
- کوثری، مسعود (۱۳۸۶). «گفتمانهای موسیقی در ایران». پژوهشنامه فرهنگستان هنر (۲): &#۸۲۰۶;۱۰۳–۱۲۰. دریافتشده در ۲۴ ژانویه ۲۰۱۹ – به واسطهٔ نورمگز.
- محمدی، علی (۱۳۸۵). «پایداری در تصنیفهای عارف». نامه پارسی (۴۰): &#۸۲۰۶;۴۳–۵۴. دریافتشده در ۲۴ ژانویه ۲۰۱۹ – به واسطهٔ نورمگز.
- ملاح، حسینعلی (۱۳۳۶). «تصنیف چیست؟» (PDF). موسیقی مهر (۱۳): &#۸۲۰۶;&#۸۲۰۶;۲۸–۴۱. دریافتشده در ۴ مارس ۲۰۱۹ – به واسطهٔ پرتال جامع علوم انسانی.
- ملاح، حسینعلی (۱۳۳۶). «تصنیف چیست؟» (PDF). موسیقی مهر (۱۴): &#۸۲۰۶;&#۸۲۰۶;۳۷–۴۴. دریافتشده در ۴ مارس ۲۰۱۹ – به واسطهٔ پرتال جامع علوم انسانی.
- منوری، هادی (۱۳۸۳). «تصنیف معلم». شعر (۳۶): &#۸۲۰۶;۱۰۴–۱۰۶. دریافتشده در ۲۵ ژانویه ۲۰۱۹ – به واسطهٔ نورمگز.
- مهآبادی، بهمن (۱۳۷۴ و ۱۳۷۵). «موسیقی ایران تأمل عاشقانه». هنر (۳۰): &#۸۲۰۶;۲۶۳–۲۸۴. دریافتشده در ۲۴ ژانویه ۲۰۱۹ – به واسطهٔ نورمگز. تاریخ وارد شده در
|سال=
را بررسی کنید (کمک) - مهاجریزاده، غزال (۱۳۸۹). «ویژگیهای سبکی تصنیف». کتاب ماه ادبیات (۱۵۹): &#۸۲۰۶;۵۵–۵۷. دریافتشده در ۲۴ ژانویه ۲۰۱۹ – به واسطهٔ نورمگز.
- میرزانژاد موحد، هادی (۱۳۷۲). «… ز عاشقان به سرود و ترانه یاد آرید». ادبستان فرهنگ و هنر (۴۴): &#۸۲۰۶;۵۶–۶۰. دریافتشده در ۲۵ دسامبر ۲۰۱۸ – به واسطهٔ نورمگز.
- میرعلینقی، سید علیرضا (۱۳۸۴). «صدایی که خاطرهها را نو میکند» (۴۳). مقام موسیقایی: &#۸۲۰۶;۵۷–۵۹. دریافتشده در ۲۹ ژانویه ۲۰۱۹.
- نامجو، علی (۱۳۹۶). «وقتی با شجریان رسیدیم خالق «مرغ سحر» رفته بود». خبرگزاری آریا. دریافتشده در ۲۹ ژانویه ۲۰۱۹.
- نواب صفا، اسماعیل (۱۳۸۱). «تصنیف، ترانه و سرود». فرهنگ اصفهان (۲۵ و ۲۶): &#۸۲۰۶;۲۲–۲۷. دریافتشده در ۱۸ فوریه ۲۰۱۹ – به واسطهٔ نورمگز.
- واعظ، مرتضی (۲۹ اسفند ۱۳۹۲). «(بشنوید) بهار دلنشین». فرارو. دریافتشده در ۲۹ ژانویه ۲۰۱۹.
- یوسفزاده، آمنه (۱۳۷۸). «نگاهی به وضع موسیقی در دوره قاجار». ایران نامه (۶۷): &#۸۲۰۶;۴۵۳–۴۶۸. دریافتشده در ۲۱ ژانویه ۲۰۱۹ – به واسطهٔ نورمگز.
- «کهنههای همیشه نو (ترانههای تخت حوضی، مرتضی احمدی)». کتاب ماه هنر (۳۹ و ۴۰): ۵۵. ۱۳۸۰. دریافتشده در ۲۱ ژانویه ۲۰۱۹ – به واسطهٔ نورمگز.
- «موسیقی و موسیقیدانان معاصر ایران». مقام موسیقایی (۴): &#۸۲۰۶;۶۶–۷۷. ۱۳۷۸. دریافتشده در ۲۴ ژانویه ۲۰۱۹ – به واسطهٔ نورمگز.
- «پارههای ایرانشناسی». ایرانشناسی (۷۲): &#۸۲۰۶;۶–۱۱. ۱۳۸۹. دریافتشده در ۲۹ ژانویه ۲۰۱۹ – به واسطهٔ نورمگز.
- Caton, Margaret (9 Mar 2016). "TAṢNIF". Encyclopedia Iranica. Retrieved 2019-03-02.
برای مطالعهٔ بیشتر
- مشکینقلم، سعید (۱۳۷۷). تصنیفها، ترانهها و سرودهای ایرانزمین. تهران: خانه سبز. شابک ۹۶۴-۹۱۱۳۱-۵-۰.
- طبیبزاده، امید (۱۳۸۲). تحلیل وزن شعر عامیانه فارسی (همراه سیصد قطعه شعر عامیانه و تقطیع آنها). تهران: نیلوفر. شابک ۹۶۴-۴۴۸-۲۰۰-X.