ولاشان: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز ربات: واگردانی خرابکاری محتمل 0.996,37.137.203.169,0.2.1 |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''وَلاشان''' تلفظ |
'''وَلاشان''' تلفظ ,Valashan'یکی از روستاهای استان [[اصفهان]] در مرکز ایران است. |
||
{{جعبه اطلاعات روستای ایران |
{{جعبه اطلاعات روستای ایران |
||
|نامرسمی= ولاشان |
|نامرسمی= ولاشان |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
|بخش= ماربین |
|بخش= ماربین |
||
|دهستان= |
|دهستان= |
||
|ناممحلی= والاشان، |
|ناممحلی= والاشان، ولاشان |
||
|نامهایدیگر= |
|نامهایدیگر= |
||
|نامهایقدیمی=بلاشگرد-بلاشجرد-بلاشان |
|نامهایقدیمی=بلاشگرد-بلاشجرد-بلاشان |
||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
|زبان=فارسی |
|زبان=فارسی |
||
|مساحت= |
|مساحت= |
||
|ارتفاع= |
|ارتفاع= |
||
|میانگیندما= |
|میانگیندما= |
||
|میانگینبارشسالانه= |
|میانگینبارشسالانه= |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
== موقعیت جغرافیایی == |
== موقعیت جغرافیایی == |
||
روستای ولاشان در ۱۵ کیلومتری جنوب غربی |
روستای ولاشان در ۱۵ کیلومتری جنوب غربی اصفهان در دشتی مسطح بنا گردیده که با شیب ملایم یک در صدی به زاینده رود منتهی میشود |
||
. این |
سه عارضه طبیعی کوه سفید (کوه شیری) در جنوب شرقی، کوه قائمیه در شمال غرب وکوه آتشگاه درشمال شرقی آن قرار دارد. این شهر با ارتفاع ۱۶۰۰ متر از سطح دریا وطول جغرافیائی ۵۱درجه و۳۲ دقیقه شرقی وعرض جغرافیائی ۳۲ درجه و۳۷ دقیقه شمالی، با تهران ۴۸ ثانیه اختلاف زمان دارد |
||
روستای ولاشان با۱/۱۲ کیلومتر مربع مساحت از، صحراولاشان، لورک، گارنخود، شکل گرفته که ازاین محله یا روستا در حال حاضر بیش از هفت هزار نفر جمعیت دارد و از غرب و جنوب غرب با دو شهر زازران و قهدریجان از توابع شهرستان فلاورجان همسایه است و به عنوان آخرین نقطه درجنوب شهرستان خمینیشهر محسوب بر اساس تقسیمات کشوری جز شهرستان خمینی شهر است. |
روستای ولاشان با۱/۱۲ کیلومتر مربع مساحت از، صحراولاشان، لورک، گارنخود، شکل گرفته که ازاین محله یا روستا در حال حاضر بیش از هفت هزار نفر جمعیت دارد و از غرب و جنوب غرب با دو شهر زازران و قهدریجان از توابع شهرستان فلاورجان همسایه است و به عنوان آخرین نقطه درجنوب شهرستان خمینیشهر محسوب بر اساس تقسیمات کشوری جز شهرستان خمینی شهر است. |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
== کشاورزی == |
== کشاورزی == |
||
این روستا در مجاورت شهردرچه پیاز در کنار جلگه زاینه رود میباشد و زمینهای حاصلخیزی دارد |
این روستا در مجاورت شهردرچه پیاز در کنار جلگه زاینه رود میباشد و زمینهای حاصلخیزی دارد |
||
عمده محصولات کشاورزی شامل غلات (برنج و گندم)، صیفی جات (سیب زمینی)، سبزیجات می باشد. |
|||
== مشاهیر== |
== مشاهیر== |
نسخهٔ ۲۵ نوامبر ۲۰۱۵، ساعت ۱۱:۰۰
وَلاشان تلفظ ,Valashan'یکی از روستاهای استان اصفهان در مرکز ایران است.
![]() تصویری از ولاشان | |
اطلاعات کلی | |
---|---|
کشور | ![]() |
استان | اصفهان |
شهرستان | اصفهان |
بخش | ماربین |
نام محلی | والاشان، ولاشان |
نامهای قدیمی | بلاشگرد-بلاشجرد-بلاشان |
سال بنیاد | اشکانیان |
مردم | |
جمعیت | ۷۰۰۰ نفر |
اطلاعات روستایی | |
پیششمارهٔ تلفن | ۰۳۱ |
![](http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/c/c0/Valashan.jpg/220px-Valashan.jpg)
جمعیت این روستا ۷۰۰۰ نفر (برآورد ۱۳۸۹خورشیدی) میباشد. ولاشان در ۱۵ کیلومتری جنوب غربی مرکز شهر اصفهان واقع شدهاست. روستای ولاشان یکی از روستاهای نواحی اصفهان است که به سه محله لورک- گار نخود و ولاشان تقسیم میشود.
موقعیت جغرافیایی
روستای ولاشان در ۱۵ کیلومتری جنوب غربی اصفهان در دشتی مسطح بنا گردیده که با شیب ملایم یک در صدی به زاینده رود منتهی میشود سه عارضه طبیعی کوه سفید (کوه شیری) در جنوب شرقی، کوه قائمیه در شمال غرب وکوه آتشگاه درشمال شرقی آن قرار دارد. این شهر با ارتفاع ۱۶۰۰ متر از سطح دریا وطول جغرافیائی ۵۱درجه و۳۲ دقیقه شرقی وعرض جغرافیائی ۳۲ درجه و۳۷ دقیقه شمالی، با تهران ۴۸ ثانیه اختلاف زمان دارد روستای ولاشان با۱/۱۲ کیلومتر مربع مساحت از، صحراولاشان، لورک، گارنخود، شکل گرفته که ازاین محله یا روستا در حال حاضر بیش از هفت هزار نفر جمعیت دارد و از غرب و جنوب غرب با دو شهر زازران و قهدریجان از توابع شهرستان فلاورجان همسایه است و به عنوان آخرین نقطه درجنوب شهرستان خمینیشهر محسوب بر اساس تقسیمات کشوری جز شهرستان خمینی شهر است.
جمعیت
در سر شماری نفوس ومسکن سال ۱۳۸۹ روستای ولاشان ۷۰۰۰ نفر جمعیت داشته
کشاورزی
این روستا در مجاورت شهردرچه پیاز در کنار جلگه زاینه رود میباشد و زمینهای حاصلخیزی دارد
مشاهیر
- مرحوم میرزا علی آقا ترکیان، معروف به نیم تاج از اساتید آواز و موسیقی
- مرحوم مرتضی امینی ولاشانی، شاعر متخلص به امین
- پروفسور جمشید کرباسی
- محمدتقی سعیدی، از اساتید آواز و موسیقی سنتی ایرانی
کبوتر خانه ولاشان
در دوره صفوی در اصفهان در حدود ۳۰۰۰ برج کبوترخانه وجود داشته است. درتصاویر به جای مانده از کوه آتشگاه هرستان در دوران قاجار برجهای کبوترخانه به فاصله اندک ملاحظه میشود که اکنون اثری از آنها موجود نیست بنابراین در دوران صفوی شاید چیزی حدود ۱۸ میلیون لانه کبوتر با احتساب ظرفیت میانگین ۶۰۰۰ کبوتر برای هر کدام از برجها میتوان محاسبه کرد. برجهایی که متأسفانه امروز پایگاه معتادن وبزه کاران شده است. برجهای کبوترخانه خمینی شهر که فعلاً وجود دارند بیش از ۲۵ عدد نمیباشند که عمدتاً در منطقه ولاشان وجود داشته وظرفیت آنها از هزار تا هزار و پانصد متفاوت است و از نظر مهندسی و معماری به عنوان شاهکار مهندسی ولاشان میتوان در نظر گرفت. در گذشته در ولاشان بوده که هر کس قصد داشت تشکیل زندگی بدهد موظف بود با اهالی روستا به صورت دسته جمعی سالی یکبرج کبوترخانه احداث نماید. فضولات حاوی قادیر قابل توجهی نیتروژن شیمیایی و آلی و دارای اکسیدهای فسفر و پتاسیم کبوتران در مزارع کشاورزی ماربین بین کشاورزان خرید و فروش میشد. این فضولات باعث میشد تا بهترین محصولات کشاورزی از سیفی جات و سبزی جات گرفته تا خربزه و گلابی و به و سیب و حبوبات وگندم تولید شود. امروزه گویادر شهر تلوز فرانسه برجهای کبوتر خانه با طرح و مصالح متنوعی دیده میشود.
ویژگی برج کبوترخانه در ولاشان شکل سازهای آن است که محیطی خنک در تابستان و گرم در زمستان را برای کبوترها ایجاد میکرد. ضخامت دیوارها به صورت مخروطی طراحی شده که در هنگام زلزله تا حد امکان مرکزش ثقل برج در تزار پایینتری قرار داشته و از حساسیت آن تا اندازهای کاسته شود وطراحی سازهای ان به گونهای است که حداکثر تعداد لانه و ظرفیت را برای کبوتروان به برج میدهد. وجود یک دیافراگم در میانه برج باعث میشود تا ایستایی برج نیز افزایش یابد. به علاوه همین امر و شکل مقاوم خارجی برج در مقابل نیروی باد باعث میشود تا در هنگام پرواز ناگهانی دستهای از کبوتران از فراز برج همزمان با مشاهده نزدیک شدن پرندگان شکاری به ان و ایجاد رزونانس (امواج تشدیدگر) ناشی از پرواز دسته جمعی تخریب نشده و مقاومت کافی در مقابل این امواج مخرب را داشته باشد. در گذشته کشاورزان ظرفی حاوی شیر در کنار برج قرار میدادند که در میان حاقههایی از آهک بود. هنگامی که مار به قصد خوردن شیر، پوست بدنش به آهک آغشته میشده که همین باعث مسمومیت و مرگ مار میگردید. برخی از برجهای کبوترخانه مثل برج دستگرد دارای نوار گچی به ساختمان برج یود نا مار نتواند از دیوار برج به داخل لانه کبوتران نفوذ کند. در ولاشان رسم بود که چون میدانستند مار عاشق خوردن ماست است، سفالهایی با دهانه باریک را از ماست پر میکردند و در کف برج دفن میکردند. پس از ورور مار به داخل برج، مار به داخل کوزه رفته و از ماست میخورد ولی در مراجعت دیگر قادر به خروج از کوزه نبود جون پس از حوردن ماست، بدن او افزایش حجم پیدا کرده و با این ترفند مار به تله افتاده و هلاک میشد.[۱][۲][۳]
تاریخ ولاشان
بررسی معنی کلمه ولاشان و مشتقات آن: متن زیر متنی است که محقق گرامی آقای پرویز اذکایی در بررسی کلمه ولاشگرد و مشتقات آن بطور کاملی تحقیق و تتبع کردهاست. این متن نشان میدهد که کلمه «بلاش» و «ولاش» دارای ریشه بسیار تاریخی بوده و کلمات فوق همراه با پسوندها و پیشوندهای مختلف در نقاط مختلف سرزمین ایران روی دیهها و شهرها و... گذاشته شدهاست. مثلاً پسوند «گرد» یا «جرد» را شما بارها شنیدهاید علی الخصوص شهر «دستگرد» که اطراف اصفهان چند تای آن وجود دارد. یا پسوند «ان» که میتواند به اسامی اضافه شود. متن زیر تحقیق نام جاهایی به نام «ولاشگرد» است. با مطالعه آن متوجه میشوید که ولاشان که اتفاقاً در این متن نیز نامی از آن برده شدهاست از مشتقات همین کلمه ولاش=بلاش است. اگر فرصتی شد معانی کلمات خاص «بلاش» یا «ولاش» را از دهخدا در یک پست جداگانه خواهم آورد. بَلاشْگِرد (یا بَلاشْجِرد)، ? نام مکانهای مختلف منتسب به بلاش. بلاش نام پارتی است که معنای آن چندان روشن نیست، شاید وجهی از مفهوم «بالا، بَرز و والا» در آن نهفته باشد؛ اما وجوه لفظی آن بسیار است، از آن جمله، در پهلوی: «ولخش» • Valaxs؛ لاتین: «ولوگس» Vologes؛ Vala؛ دَری: «گولاش» • s¦یونانی: «بولوگس» Bologes؛ ارمنی: «ولارش» • rs Vala؛ و صورت قدیمیتر: ولگش • Valgas که بر روی سکه¦ Gula؛ فارسی: «ولاش» s ¦های پارتی (اشکانی) دیده شدهاست (> اساس فقه اللغة ایرانی <، ج ۲، ص ۶۴، ۶۶).
بلاش یا غالباً ولاش، نام چندتن از شاهان اشکانی (ایران و ارمنستان) و ساسانی بوده که به صورتهای مختلف (گولاش / گلوش، وَلارش، اَولاش، بالوش، وَلوش /اُلوس، ولیس / اُلَّیس، الاش /لاش، جولاش، جالوس، فولگی، وَلَجَه، فلوجه) در متون کهن آمدهاست (یوستی، ص ۳۴۴–۳۴۶). اما نامدارترین ایشان بلاش (ولگشی) یکم اشکانی (۵۱–۷۷ میلادی) است که به روایت دینکرد (چاپ مَدَن، ص ۴۰۵–۴۰۶)، متون اوستا و «زند» های دینی و یادمانهای پادشاهی ایران را، که براثر تازش اسکندر مقدونی نابود و پراکنده شده بود، گردآورد، و ظاهراً «دژنبشت» هایی (= قلعة کتاباتی) هم برای حفاظت آنها بنا نهاد (اذکائی، ۱۳۷۵ش ب، ص ۶۱–۶۲، ۱۳۸). هموست که شهر بلاشگرد را نیز برای رقابت با سلوکیه در جایی مناسب (حوالی حیرة بعدی) بنا کرد (گوتشمید، ص ?۱۸۸)؛ و گویا این همان الوَلجه، در سرزمین کَسْکَر یکی از پادگانهای ایران بوده باشد که گویند تازیان در آنجا بر ایرانیان چیره شدند (یاقوت حموی، ج ۴، ص ۹۳۹). از بلاشاباد] = بلاشگرد/ ولاشجرد [ در نزدیکی بغداد (یوستی، ص ۳۴۶) نیز یاد کردهاند که از ساختههای بلاش بن فیروز ساسانی (۴۸۴ـ۴۸۸ میلادی) بودهاست (حمزة اصفهانی، ص ۵۰؛ مجمل التواریخ و القصص، ص ۷۲، ۷۴)، و گویند همان «ساباط» مدائن است (طبری، سلسلة اول، ص ۸۸۳)، لیکن درست نیست؛ زیرا ساباط نزدیک تیسفون (غرب سلوکیه) در ۳۶۳ میلادی به همین نام وجود داشتهاست (نولدکه، ص ۲۳۷). همچنین گفتهاند که وی بلاشفرّ را در نزدیکی حُلوان بنا کرد که در ۵۲۰ ویران بودهاست (مجمل التواریخ و القصص، ص ۷۲؛ حمزه اصفهانی، ص ۵۰: بلاشغر)؛ و این همان Bologessiphara است که استفان بیزانسی از آن یاد میکند (> اساس فقه اللغة ایرانی <، ج ۲، ص ۶۶؛ مارکوارت، ۱۹۰۱، ص ۱۸) و در متون سریانی به صورت farr • Balas یاد شدهاست؛ همان روستاقِ بلاشفر، پس از سرپل زهاب (بین حلوان و ماهیدشت) که احتمالاًبنای «ولاش» آن در ناحیة «ریجاب» کنونی بودهاست (توماشک، ص ۶). این بنا از عمارات ساسانیان نیست، بلکه از آبادیهای بلاش پارتی است؛ بعلاوه، ممکن است که بلاشگردهای دیگر نیز همه از بناهای دورة اشکانی باشند (نولدکه، همانجا). از ولاشگرد دیگری در ارمنستان ایران، پای کوه آرارات (با نام کهن Valarsekopolis: مأخوذ از نام پارتی ak • Walars، پادشاه ارمنی؛ امروزه: اَلَشکِرد) یاد شدهاست (مارکوارت، ۱۹۰۱، ص ۱۶۲؛ همو، ۱۹۳۰، ص ۱۰۸، ۲۱۱) که در استان باگراوند، نزدیک شهر خلاط واقع است و، پس از ۳۸۰، در آنجا جنگی میان شاهان روّادی آذربایجان با مسیحیان ارمنستان رخ داد (کسروی، ص ۱۷۲ـ۱۷۴). این الشکرد (اَلاشگِرْد/ الاشکرد)، در زبان ارمنی به صورت «آلژگُر» Alaj-guer، در سرودهای عاشقانه «سرور همة شهرها» خوانده شدهاست (نیکیتین، ص ۸۰، ۵۴۴).
در ولایات «پهله» (پارتی) یا ماد باستان ایران، پس ازظهور اشکانیان و استقرار تیرههای پارتی، بویژه خاندان گودرزو هریک از فرزندان وی یک یا چند قریه ساختهاند، یا روستاهایی را آباد کردهاند که بعضاً به نام خودشان موسوم و معروف شدهاست (اذکائی، ۱۳۷۵ش الف، ص ۱۷۸ـ۱۸۰)؛ چنانکه ولاشجرد/ ولیسجردِ ناحیة فراهانِ همدان را ولیس بن گودرز به نام خود بنا کرده (قمی، ص ۵۶، ۷۸٬۸۴، ۱۱۹، ۱۴۱)، و ولاشاباد ساوه یا ولیسجرد خوزان هم درآن منطقه احتمالاً از بناهای همین سلالهاست (همان، ص ۱۱۵، ۱۱۸، ۱۴۰). گذشته از بلاشفرّ ماهیدشت (رجوع کنید به سطور پیشین)، از ولاشجرد مشهور دیگری نیز از دوران اشکانی به صورت ولاستجرد یاد شدهاست که با بلاش بن فیروز ساسانی ارتباطی ندارد و در نزدیکی کنگاور در جنوب غربی همدان بین اسدآباد و تویسرکان قرار داشتهاست؛ دهی که از آنجا تا ماذران (مندرآباد/ وندرآباد) که کاخ خسرو در آنجا قرار داشت، یک منزل راه بود و هزار چشمه در آن جاری بود و از به هم پیوستن آنها رودی روان میشد و از آنجا به قصر اللُّصُوص (کنگاور) میرفت (ابودلف خزرجی، ص ۶۵؛ یاقوت حموی، ج ۴، ص ۹۳۸ـ۹۳۹؛ شوارتز، ص ۴۹۷؛ مارکوارت، ۱۹۰۱، ص ۱۸؛ توماشک، ص ۸). این همان ولاشجرد است که در مجمل التواریخ و القصص (ص ۷۲ـ ۷۳) دربارة آن چنین آمدهاست: «بدین حدودِ ما اندر صورت او ] بلاش [ بر سنگی نگاشتست و پیرامون آن مانند حرف، نقش، که آن را ندانند خواند و بر تلّی کوچک نهادست؛ و از آن جنس سنگ کبود بدان نزدیک نیست؛ و اکنون ] ح۵۲۱ [ آن تلّ و پیرامونش دهی است که بدان صورت بازخوانند: دون ولاش؛ و هم بدین حدود ولاشجرد شکارگاه وی بودست؛ و اثر دیوار شکارگاه از سنگ بر دامن کوه بزرگ آن را خورهند خوانندـ هنوز پیداست». دون ولاش را نزدیک دینَوَر، و این ولاشجرد اشکانی را، همان سراب بیدسرخ کنگاور دانستهاند که از آنجا یک جادة فرعی از راه فرسفج تویسرکان به اصفهان میرود (نولدکه، همانجا؛ ابودلف خزرجی، تعلیقات مینورسکی، ص ۱۲۷). در مادستان نیز میتوان از والاشجرد، دهستان درجزین (علیا) همدان؛ گلوشجرد، دهستانی در حومة ملایر؛ اُلوسجرد ساوه (رجوع کنید به سطور پیشین)؛ الوسه جرد/جالوسگرد قدیم همدان (که همان «درّة مرادبیگ» کنونی باشد)؛ جلاشاباد قدیم اصفهان و باغ فلاسان (بلاشان) یا ولاشان آن و جز اینها یاد کرد (پاپلی یزدی، ص ۶۶، ۵۷۷؛ مافرّوخی، ص ۲۶، ۴۱).
ولاشجرد کرمان که گولاسکِرد هم گفتهاند از ولایت جیرفت، شهری کهن به گونة لاشکِرد، بر سر راه هُرمز است که گویند بلاش پنجم اشکانی (حک:۱۹۱ـ۲۰۷ میلادی) بنا کردهاست (> اساس فقه اللغة ایرانی <، ج ۲، ص ۶۴٬۶۶؛ مارکوارت، همان، ص ۱۸۳؛ یوستی، ص ۳۴۵؛ شوارتز، ص ۲۴۰، ۲۴۲، ۲۴۷ـ۲۴۸، ۲۷۱، ۲۸۴). البته هنگام ظهور اردشیر بابکان (حک:۲۲۴ـ۲۴۰ میلادی)، پادشاه کرمان بلاش نام داشت که اردشیر با او جنگید و بر او چیره گشت (نولدکه، ص ۴۴). یاقوت حموی (ج ۴، ص ۹۳۹) از ولاشجردِ نواحی بلخ در مرزگاهان نام میبرد که باید همان جولاشجرد یا گولاشگِردِ نزدیک مرو باشد (> اساس فقه اللغة ایرانی <، ج ۲، ص ۶۴؛ یوستی، ص ۳۴۶)، و احتمالاً به همان بلاش که سکههای او تا ۳۲۸ میلادی در دست است، منسوب باشد. از قرار معلوم، این امیر یا شاه حکومت خود را حتی پس ازسقوط اشکانیان تا مدتها در مشرق ایران نگاه داشته بود (نولدکه، ص ۶۱)[۴][۵]
منابع
- اطلس گیتاشناسی استانهای ایران، تهران: ۱۳۸۳خ.
- خبر گذاری ایسنا
- خبر گذاری خبر فارسی
- آثار باستانی خمینی شهر