نابرابری اقتصادی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Sara93592 (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
Sara93592 (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۶۸: خط ۵۶۸:
نابرابری درآمد بزرگتر می تواند منجر به انحصار نیروی کار شود و کارفرمایان کمتری نیاز به کارگران کمتری داشته باشند.<ref name=Pigou>{{cite book|last1=Pigou|first1=Arthur C.|title=The Economics of Welfare|date=1932|publisher=Macmillan and Co.|location=London|edition=4th|url=http://www.econlib.org/library/NPDBooks/Pigou/pgEW8.html|accessdate=August 11, 2014|chapter=Part I, Chapter VIII}}</ref><ref name=Lynn>{{cite journal|last1=Lynn|first1=Barry C.|last2=Longman|first2=Phillip|title=Who Broke America’s Jobs Machine?|journal=Washington Monthly|date=March–April 2010|url=http://www.washingtonmonthly.com/features/2010/1003.lynn-longman.html|accessdate=August 11, 2014}}</ref>کارفرمایان باقیمانده میتوانند از کمبود نسبی رقابت استفاده کنندکه منجر به انتخاب کمتر مصرف کنندگان، سوء استفاده از بازار و قیمت واقعی نسبتا بالاتر میشود.<ref name="Castells-Quintana">{{cite journal|last=Castells-Quintana|first=David|last2=Royuela|first2=Vicente|year=2012|title=Unemployment and long-run economic growth: The role of income inequality and urbanisation|url=http://diposit.ub.edu/dspace/bitstream/2445/33140/1/617293.pdf|journal=Investigaciones Regionales|volume=12|issue=24|pages=153–73|accessdate=17 October 2013}}</ref><ref name=Lynn/>
نابرابری درآمد بزرگتر می تواند منجر به انحصار نیروی کار شود و کارفرمایان کمتری نیاز به کارگران کمتری داشته باشند.<ref name=Pigou>{{cite book|last1=Pigou|first1=Arthur C.|title=The Economics of Welfare|date=1932|publisher=Macmillan and Co.|location=London|edition=4th|url=http://www.econlib.org/library/NPDBooks/Pigou/pgEW8.html|accessdate=August 11, 2014|chapter=Part I, Chapter VIII}}</ref><ref name=Lynn>{{cite journal|last1=Lynn|first1=Barry C.|last2=Longman|first2=Phillip|title=Who Broke America’s Jobs Machine?|journal=Washington Monthly|date=March–April 2010|url=http://www.washingtonmonthly.com/features/2010/1003.lynn-longman.html|accessdate=August 11, 2014}}</ref>کارفرمایان باقیمانده میتوانند از کمبود نسبی رقابت استفاده کنندکه منجر به انتخاب کمتر مصرف کنندگان، سوء استفاده از بازار و قیمت واقعی نسبتا بالاتر میشود.<ref name="Castells-Quintana">{{cite journal|last=Castells-Quintana|first=David|last2=Royuela|first2=Vicente|year=2012|title=Unemployment and long-run economic growth: The role of income inequality and urbanisation|url=http://diposit.ub.edu/dspace/bitstream/2445/33140/1/617293.pdf|journal=Investigaciones Regionales|volume=12|issue=24|pages=153–73|accessdate=17 October 2013}}</ref><ref name=Lynn/>
===انگیزه های اقتصادی===
===انگیزه های اقتصادی===
برخی از اقتصاددانان بر این باورند که یکی از دلایل اصلی نابرابری ممکن است کاهش یافتن انگیزه های اقتصادی باشد به این دلیل است که رفاه مادی و مصرف آشکار با وضعیت مرتبط است. در این دیدگاه، طبقه بندی بالا درآمد (نابرابری بالا) مقدار زیادی از طبقه بندی اجتماعی را ایجاد می کند، که منجر به رقابت بیشتر برای وضعیت می شود.

یکی از اولین نویسندگان که به این رابطه توجه داشت، آدام اسمیت بود،که «توجه» را به عنوان یکی از عوامل اصلی حرکت در فعالیت اقتصادی شناخت.

جامعه شناسان مدرن و اقتصاددانان نظیر ژولیت شوور و رابرت فرانک، میزان فعالیت اقتصادی را که تقویت میشود توسط توانایی مصرف برای نشان دادن وضعیت اجتماعی مطالعه کرده اند. شوور ، آمریکایی غریب، استدلال کرد که افزایش نابرابری در دهه 1980 و 1990 به شدت علتی برای افزایش آرمان های درآمد، مصرف افزایش یافته، پس انداز کاهش يافته و بدهی افزایش یافته است.
در کتاب تب لوکس ، رابرت ح. فرانک استدلال می کند که رضایت از سطوح درآمد، به شدت تحت تاثیر درآمد افراد نسبت به دیگران از نسبت به سطح مطلق آن قرار می گیرد.
===رشد اقتصادی===
====مطالعات پیش از سال 2000====
بررسی 1999 در مجله ادبیات اقتصادی بیان می کند که نابرابری بالا باعث کاهش رشد می شود، شاید به این دلیل که بی ثباتی اجتماعی و سیاسی را افزایش می دهد.<ref name="The New Growth Evidence"/>این مقاله نیز می گوید:
<Blockquote>چیزی که برای ادبیات رشد غیر معمول است، مطالعاتی هستند که تمایل دارند تا بگویند که در یافته ها اثرات منفی نابرابری بالایی بر رشد بعدی هم رای یا موازی هم میباشند. شواهد توسط همه پذیرفته نشده اند:برخی نویسندگان اشاره می کنند که تمرکز کشورهای ثروتمندتر در انتهای پایین تر طیف نابرابری،کیفیت پایین داده های توزیع،و عدم استحکام به مشخصات ثابت اثرات. با این وجود، حداقل، ساختن پرونده ای که نابرابری برای رشد مناسب است، بسیار سخت است. این به خودی خود یک پیشرفت قابل توجه است. با توجه به شاخصهای داده شده که نابرابری برای رشد اقتصادی مضر است، توجه به مکانیزم های احتمالی حرکت کرده است.... ادبیات به نظر می رسد حرکت می کند ... به سمت بررسی اثرات نابرابری بر نرخ باروری، سرمایه گذاری در آموزش و ثبات سیاسی.<ref name="The New Growth Evidence"/></blockquote>
یک گزارش جهانی بانک جهانی 1992 در مجله اقتصاد توسعه گفت که این نابرابری است:<blockquote>منفی است و به شدت با رشد همراه است. این نتیجه به شدت وابسته به فرضیه های مربوط به هر دو نوع رگرسیون رشد یا اندازه گیری نابرابری نیست.اگر چه از لحاظ آماری معنادار است، میزان رابطه بین نابرابری و رشد نسبتا کوچک است.<ref name="Clarke1995">{{cite journal|year=1995|title=More evidence on income distribution and growth|journal=Journal of Development Economics|volume=47|issue=2|pages=403–27|doi=10.1016/0304-3878(94)00069-o|last1=Clarke|first1=George R.G.}}</ref></blockquote>
ویلیام بایومُل، اقتصاددان نیویورک، دریافت که نابرابری معناداری رشد را تحریک نمی کند چرا که فقر تولید نیروی کار را کاهش می دهد.<ref>{{cite journal |doi=10.1016/j.jpolmod.2007.05.004 |title=On income distribution and growth |journal=Journal of Policy Modeling |volume=29 |issue=4 |pages=545–8 |year=2007 |last1=Baumol |first1=William J. }}</ref>اقتصاددانان Dierk Herzer و Sebastian Vollmer دریافتند که نابرابری درآمد افزایش یافته، رشد اقتصادی را کاهش می دهد، اما رشد خود به نابرابری درآمد را افزایش میدهد.<ref>{{cite journal |doi=10.1016/j.jpolmod.2013.02.011 |title=Rising top incomes do not raise the tide |journal=Journal of Policy Modeling |volume=35 |issue=4 |pages=504–19 |year=2013 |last1=Herzer |first1=Dierk |last2=Vollmer |first2=Sebastian }}</ref>
[[File:Berg Ostry 2011 Chart 4.gif|thumb|right|400px|برگ و اُستری از صندوق بین المللی پول دریافتند که عوامل موثر بر مدت زمان رشد (و نه نرخ رشد) در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه،برابری درآمد از بازاریابی تجاری سودمندتر است،یا سرمایه گذاری خارجی.<ref name=BergOstryEE /><ref name=BergOstrySD />]]
در سال 1993، گالور و زیرا نشان دادند که نابرابری در وجود نقایص بازار اعتباری، تأثیرات مخرب طولانی مدتی بر شکل گیری سرمایه انسانی و توسعه اقتصادی دارد.{{sfn|Galor|Zeira|1993}}مطالعه 1996 توسط Perotti کانال هایی را بررسی کرد که از طریق آن نابرابری بر رشد اقتصادی ممکن است که تأثیر بگذارد. وی نشان داد که طبق رویکرد نقص بازار اعتباری،نابرابری با سطح پایین تر از تشکیل سرمایه انسانی همراه است(آموزش، تجربه و کارآموزی)و سطح بالاتری از باروری،و در نتیجه سطوح پایینتری از رشد. و دریافت که نابرابری با سطوح بالاتری از توزیع مجدد مالیات همراه است که با سطوح پایین تر رشد از کاهش در پس انداز خصوصی و سرمایه گذاری همراه است. پروتی نتیجه گرفت که"جوامع برابر تر دارای نرخهای باروری پایینتر و نرخهای بالاتر از سرمایه گذاری در آموزش هستند.هر دو در نرخهای بالاتر رشد منعکس می شوند.همچنین جوامع بسیار نابرابر تمایل دارند به شرایط ناپایدار از لحاظ سیاسی و اجتماعی،که در نرخ های پایینتر سرمایه گذاری و در نتیجه رشد منعکس شده است. " <ref>{{cite journal |doi=10.1007/bf00138861 |title=Growth, income distribution, and democracy: What the data say |journal=Journal of Economic Growth |volume=1 |issue=2 |pages=149 |year=1996 |last1=Perotti |first1=Roberto }}</ref>
تحقیقات اقتصاددان هاروارد رابرت بارو، نشان داد که "رابطه کمی بین نابرابری درآمد و نرخهای رشد و سرمایه گذاری وجود دارد".با توجه به کار Barro در سال های 1999 و 2000، سطح بالای نابرابری رشد را در کشورهای نسبتا فقیر کاهش می دهد، اما رشد را در کشورهای ثروتمند تشویق و تحریک می کند.<ref>{{cite web|url=http://www.nber.org/papers/w7038|title=Inequality, Growth, and Investment|work=NBER}}</ref>{{sfn|Barro|2000}}مطالعه ی سرزمینهای سوئد بین سالهای 1960 تا 2000 نشان داد که تأثیر مثبت نابرابری بر رشد با زمان سربسته پنج سال یا کمتر هست، اما بعد از ده سال رابطه وجود ندارد.<ref>{{cite web|author=Ruth-Aida Nahum|url=https://ideas.repec.org/p/hhs/ifswps/2005_003.html|title=Income Inequality and Growth: a Panel Study of Swedish Counties 1960-2000|date=2 February 2005|publisher=}}</ref>مطالعات مجموعه های بزرگ داده ها نشان داد که هیچ رابطه ای برای هیچ زمان ثابت سربسته ای وجود ندارد<ref name=BanerjeeDuflo/>و تاثیر منفی بر طول مدت رشد دارد.<ref name=BergOstryEE/>
====مطالعات پس از سال 2000====
طبق اظهارات اقتصاددانان صندوق بین المللی پول، نابرابری در ثروت و درآمد با مدت زمان رشد اقتصادی همبستگی منفی دارد(نه نرخ رشد).<ref name="BergOstryEE" />سطوح بالایی از نابرابری نه تنها مانع از رفاه اقتصادی نمیشود، بلکه مانع از کیفیت نهادهای کشور و سطح تحصیلات بالا میشود.<ref name="Easterly2007">{{cite journal|year=2007|title=Inequality does cause underdevelopment: Insights from a new instrument|journal=Journal of Development Economics|volume=84|issue=2|pages=755–76|doi=10.1016/j.jdeveco.2006.11.002|last1=Easterly|first1=William}}</ref>طبق گفته اقتصاددانان کارکنان صندوق بین المللی پول، "اگر سهم درآمد از 20 درصد (ثروتمند) افزایش یابد، رشد تولید ناخالص داخلی عملا در میان مدت کاهش می یابد، و پیشنهاد می کند که مزایای آن نادیده گرفته نشود. در مقابل، افزایش سهم درآمد پایین 20 درصدی (فقرا) با رشد تولید ناخالص داخلی بالاتر همراه است. طبقه فقرا و طبقه متوسط ​​برای رشد بیشتر از طریق تعدادی از کانال های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی وابسته به هم هستند."<ref>{{cite book|date=June 2015|last1=Dabla-Norris|first1=Era|title=Causes and Consequences of Income Inequality: A Global Perspective|url=https://www.imf.org/external/pubs/ft/sdn/2015/sdn1513.pdf|publisher=International Monetary Fund|accessdate=29 June 2015|display-authors=etal}}</ref>
با این حال، کارهای بیشتری انجام شده در سال 2015 توسط Sutirtha Bagchi و Jan Svjnar نشان می دهد که تنها نابرابری ناشی از فساد و جنون است که به رشد اقتصادی آسیب میرساند. .وقتی که آنها برای این واقعیت که بعضی از نابرابریها از طریق بیلیونرها با استفاده از ارتباطات سیاسی آنها ایجاد می شود، کنترل می شود، به نظر می رسد نابرابری ناشی از نیروهای بازار تاثیری بر رشد ندارد.<ref>{{cite journal |doi=10.1016/j.jce.2015.04.002 |title=Does wealth inequality matter for growth? The effect of billionaire wealth, income distribution, and poverty |journal=Journal of Comparative Economics |volume=43 |issue=3 |pages=505–30 |year=2015 |last1=Bagchi |first1=Sutirtha |last2=Svejnar |first2=Jan }}</ref>
مطالعات بر روی نابرابری درآمد و رشد گاهی اوقات شواهدی را تایید کرد که فرضیه منحنی کوزنتس را نشان می دهد که بیان می کند که با توسعه اقتصادی، ابتدا نابرابری افزایش می یابد و سپس کاهش می یابد.<ref name=Clarke1995/>اقتصاددان Thomas Piketty این مفهوم را به چالش می کشد، ادعا می کند که از سال 1914 تا 1945 جنگها و "شوک های سیاسی و اقتصادی خشونت آمیز" نابرابری را کاهش داد. علاوه بر این، Piketty استدلال می کند که فرضیه "جادویی"منحنی کوزنتس، با تاکید بر توازن رشد اقتصادی در بلند مدت، نمی تواند افزایش قابل توجهی در نابرابری اقتصادی در سراسر جهان توسعه یافته از دهه 1970 در نظر بگیرد.<ref>[[Thomas Piketty]]. ''[[Capital in the Twenty-First Century]].'' [[Harvard University Press]], 2014. pp. 15-16. {{ISBN|067443000X}}</ref>
====مکانیسمها====
ه گفته اقتصاددان Branko Milanovic، در حالی که به طور سنتی اقتصاددانان فکر کردند که نابرابری برای رشد خوب بود.<blockquote>"این دیدگاه که نابرابری درآمد به رشد اقتصادی آسیب میزند - یا اینکه برابری بهبود یافته میتواند به پایدار شدن رشد کمک کند - در سالهای اخیر به طور گسترده ای استفاده و نگه داشته شده است.دلیل اصلی این تغییر اهمیت فزاینده سرمایه انسانی در توسعه است.هنگامی که سرمایه فیزیکی مهم بود، پس انداز و سرمایه گذاری کلیدی بود.سپس مهم بود که یک گروه بزرگ از افراد ثروتمند که بتوانند درآمد بیشتری نسبت به فقرا پس انداز کنند و آن را در سرمایه فیزیکی سرمایه گذاری کنند.اما اکنون که سرمایه انسانی کمتر از ماشین آلات است، آموزش گسترده به رشد راز شده است. "<ref name="more"/></blockquote>
زمانی که توزیع درآمد ناهموار است و تمایل به کاهش "شکافهای درآمد بین نیروی کار ماهر و غیر متخصص" دارد، "آموزش جامع در دسترس" در هر دو مورد دشوار است."
به نظر نمی رسد مشکلات اقتصادی مستقل بدهی ، به سیاست های توزیع مجدد در اروپا بستگی داشته باشد. به استثنای ایرلند، کشورهایی که در سال 2011 در معرض خطر پیش بینی قرار دارند(یونان، ایتالیا، اسپانیا، پرتغال)برای جینی بالا بود سطح نابرابری درآمد را در مقایسه با سایر کشورهای اروپایی اندازه گیری کرد. همانطور که توسط شاخص جینی اندازه گیری شده بود، یونان در سال 2008 دارای نابرابری درآمد بیشتری نسبت به آلمان از لحاظ اقتصادی بود.<ref>[http://www.tnr.com/blog/timothy-noah/98781/inequality-necessary "Is Inequality Necessary?"] by Timothy Noah, ''The New Republic'' December 20, 2011</ref>
====رشد عادلانه====
با در نظر گرفتن نقش مرکزی رشد اقتصادی که میتواند به طور بالقوه بازی کند در توسعه انسانی،کاهش فقر و دستیابی به اهداف توسعه هزاره،به طور گسترده درک میشود که در میان جامعه توسعه تلاشهای زیادی باید شود که مشارکت بخشهای فقیتر جامعه را در رشد اقتصادی تضمین کند.<ref name=ODI>Claire Melamed, Kate Higgins and Andy Sumner (2010) [http://www.odi.org.uk/resources/details.asp?id=4892&title=millennium-development-goals-equitable-growth-policy-brief Economic growth and the MDGs] [[Overseas Development Institute]]</ref><ref>{{cite news|last1=Anand|first1=Rahul|title=Inclusive growth revisited: Measurement and evolution|url=http://www.voxeu.org/article/inclusive-growth-revisited-measurement-and-evolution|accessdate=13 January 2015|work=VoxEU.org|publisher=Centre for Economic Policy Research|date=17 August 2013|display-authors=etal}}</ref><ref>{{cite web|last1=Anand|first1=Rahul|title=Inclusive Growth: Measurement and Determinants|url=http://www.imf.org/external/pubs/ft/wp/2013/wp13135.pdf|number=WP/13/135|publisher=International Monetary Fund|location=Asia Pacific Department|accessdate=13 January 2015|series=IMF Working Paper|date=May 2013|display-authors=etal}}</ref><ref>{{Cite book|url=http://routledge-ny.com/books/details/9781138840799/|title=Inclusive Growth, Development and Welfare Policy: A Critical Assessment|last=|first=|date=2015|publisher=Routledge|year=|isbn=9781138840799|editor-last=Hasmath|editor-first=Reza|location=|pages=|language=en|quote=|via=}}</ref>تأثیر رشد اقتصادی بر کاهش فقر - ​​انعطاف پذیری رشد فقر- می تواند به سطح موجود نابرابری بستگی داشته باشد.<ref>{{cite journal|last1=Ranieri|first1=Rafael|last2=Ramos|first2=Raquel Almeida|title=Inclusive Growth: Building up a Concept|date=March 2013|volume=104|url=http://www.ipc-undp.org/pub/IPCWorkingPaper104.pdf|accessdate=13 January 2015|series=Working Paper|publisher=International Policy Centre for Inclusive Growth|location=Brazil|issn=1812-108X}}</ref><ref>Bourguignon, Francois, [https://books.google.com/books?id=9w_lZjWGYNMC&pg=PA27&lpg=PA27&dq=inequality+and+growth+quah&source=bl&ots=2bQ2pnXa5J&sig=nOZ6nczXM7BM21s_OS2Itf1rAsY&hl=en&ei=1fKUSejrE6CYNcbNofEL&sa=X&oi=book_result&resnum=3&ct=result#PPA1,M1 "Growth Elasticity of Poverty Reduction: Explaining Heterogeneity across Countries and Time Periods"] in ''Inequality and Growth'', Ch. 1.</ref>به عنوان مثال، با نابرابری کم، یک کشور با نرخ رشد 2 درصدی در سر و 40 در صد از جمعیت آن در فقر زندگی می کند، در ده سال فقر می تواند به نصف کاهش یابد،اما یک کشور با نابرابری بالا تقریبا 60 سال طول خواهد کشید تا به همان کاهش دست یابد.<ref>Ravallion, M. (2007) Inequality is bad for the poor in S. Jenkins and J. Micklewright, (eds.) Inequality and Poverty Re-examined, Oxford University Press, Oxford.</ref><ref>Elena Ianchovichina and Susanna Lundstrom, 2009. [http://www-wds.worldbank.org/external/default/WDSContentServer/IW3P/IB/2009/03/03/000158349_20090303083943/Rendered/PDF/WPS4851.pdf "Inclusive growth analytics: Framework and application"], Policy Research Working Paper Series 4851, The World Bank.</ref>به گفته دبیر کل سازمان ملل متحد بان کی مون:"در حالی که رشد اقتصادی ضروری است، برای پیشرفت در کاهش فقر کافی نیست."<ref name=ODI/>سیاست رقابت در نظر گرفته شده که با استفاده از جلوگیری کردن از شرکتهایی که از قدرت بازار سوء استفاده میکنند، به رشد فراگیر کمک کند.<ref>{{cite web|last1=Fabienne|first1=Ilzkovitz|last2=Dierx|first2=Adriaan|title=Competition policy and inclusive growth|url=http://voxeu.org/article/competition-policy-and-inclusive-growth|website=VOX EU|publisher=CEPR|accessdate=19 June 2016|date=19 June 2016}}</ref>
===مسکن===
در بسیاری از کشورهای فقیر و در حال توسعه بیشتر زمین و مسکن در خارج از سیستم ثبت نام مالکیت رسمی و قانونی برگزار می شود. خیلی از اموال ثبت نشده در قالب غير رسمی از طريق انجمن های مختلف و ترتيبات ديگر برگزار می شود.دلایل مالکیت بیش از حد قانونی شامل خط قرمز اداری فرعی در خرید ملک و ساخت و ساز است؛ در برخی از کشورها می توان بیش از 200 مرحله و تا 14 سال برای ساخت زمین های دولتی انجام داد. از دیگر عللی که مالکیت بیش از حد قانونی شکست میخورد این است که اسناد معامله را تایید نکنند یا اسناد معامله تایید میکنند ولی در نمایندگی رسمی ثبت نمیکنند.<ref name="Desoto_2000">
{{cite book
|title=The Mystery of Capital: Why Capitalism Triumphs in the West and Fails Everywhere Else
|last=De Soto
|first= Hernando
|year=2000 |publisher =Basic Books
|location=
|isbn= 978-0-465-01614-3}}
{{pn|date=June 2017}}</ref>
کنترل اجاره در برزیل به طور چشمگیری درصد مسکن قانونی را نسبت به مسکن غیر قانونی کاهش داد، که عرضه بسیار بهتری برای تعادل تقاضا داشت.<ref name="Desoto_2000"/>
تعدادی از محققان (دیوید روددا،<ref name="Rodda 1994">
{{Cite thesis|title=Rich Man, Poor Renter: A Study of the Relationship Between the Income Distribution and Low Cost Rental Housing|author=David T Rodda|date=1994|publisher=Harvard University}}</ref>جاکوب ویکدور<ref name="Vigdor 2002">{{cite web|author= Vigdor, Jacob|title= Does Gentrification Harm the Poor?| url =http://muse.jhu.edu/login?auth=0&type=summary&url=/journals/brookings-wharton_papers_on_urban_affairs/v2002/2002.1vigdor.html
| publisher = Brookings-Wharton Papers on Urban Affairs|year= 2002}}</ref>و جاننا ماتلاک) استدلال می کنند که کمبود مسکن ارزان قیمت - حداقل در آمریکا - قسمتی از آن ناشی از نابرابری درآمد است.<ref name="MatlackVigdor2006">{{cite journal |doi=10.1016/j.jhe.2008.06.004 |title=Do rising tides lift all prices? Income inequality and housing affordability |journal=Journal of Housing Economics |volume=17 |issue=3 |pages=212–24 |year=2008 |last1=Matlack |first1=Janna L. |last2=Vigdor |first2=Jacob L. }}</ref>دیوید رودا<ref name="Rodda 1994"/><ref>(cited in Matlack ''Do Rising Tides Lift All Prices? Income Inequality and Housing Affordability'', 2006)</ref>اشاره کرد که از سال 1984 و 1991، تعداد واحدهای اجاره ای با کیفیت به دلیل افزایش تقاضا برای مسکن با کیفیت بالا کاهش یافت.<ref name="Rodda 1994" />رای مثال، در شرق نیویورک، از طریق جابه جایی محله های قدیمی تر، قیمت اجاره به سرعت افزایش یافت، زیرا صاحبخانه ها ساکنان جدیدی را که تمایل به پرداخت نرخ بالای بازار برای مسکن داشتند،پیدا کردند و خانواده های با درآمد پایینتر را بدون واحدهای اجاره ای رفتند (درآوردند).
===فقر===
آکسفام ادعا می کند که بدتر شدن نابرابری مانع مبارزه با فقر جهانی می شود. گزارش سال 2013 از گروه اعلام کرد که 240 میلیارد دلار اضافه شده به ثروت ثروتمندترین میلیاردرها در سال 2012 به اندازه کافی بود تا چهار برابر فقر شدید را به پایان برساند. جرمی هابز، مدیر اجرایی آکسفام، گفت: "ما دیگر نمی توانیم تظاهر کنیم که ایجاد ثروت برای چند نفر به ناچار به نفع بسیاری خواهد بود. اغلب این معکوس درست است."<ref name="OXF-20130119">{{cite web |last=Slater |first=John |title=Annual income of richest 100 people enough to end global poverty four times over |url=http://www.oxfam.org/en/pressroom/pressrelease/2013-01-19/annual-income-richest-100-people-enough-end-global-poverty-four-times |date=January 19, 2013 |work=[[Oxfam]] |accessdate=September 20, 2014 }}</ref><ref name="WP-20130120">{{cite news |last=Khazan |first=Olga |title=Can we fight poverty by ending extreme wealth? |url=http://www.washingtonpost.com/blogs/worldviews/wp/2013/01/20/oxfam-poverty-income-inequality/ |date=January 20, 2013 |work=[[Washington Post]] |accessdate=September 20, 2014 }}</ref><ref name="BBC-20130118">{{cite news |authors=BBC Staff |title=Oxfam seeks 'new deal' on inequality from world leaders |url=http://www.bbc.co.uk/news/uk-21094962 |date=January 18, 2013 |work=[[BBC News]] |accessdate=September 20, 2014 }}</ref>
جاراد برنشتاین و الیس گولد از موسسه سیاست اقتصادی پیشنهاد می کنند که اگر نابرابری در چند دهه گذشته افزایش نیافته باشد، فقر در ایالات متحده می تواند به میزان قابل توجهی کاهش یابد.<ref>Jared Bernstein (January 13, 2014). [https://economix.blogs.nytimes.com/2014/01/13/poverty-and-inequality-in-charts/?_php=true&_type=blogs&_r=0 Poverty and Inequality, in Charts]. ''[[The New York Times]]'' Retrieved September 20, 2014.</ref><ref>Elise Gould (January 15, 2014). [http://www.epi.org/blog/matter-measure-poverty-poverty-rate-economic/ No Matter How We Measure Poverty, the Poverty Rate Would Be Much Lower If Economic Growth Were More Broadly Shared]. [[Economic Policy Institute]]. Retrieved September 20, 2014.</ref>
===محیط زیست===
هرچه نابرابری اقتصادی کوچکتر باشد، زباله و آلودگی بیشتر ایجاد می شود و در بسیاری موارد سبب تخریب بیشتر محیط زیست می شود. ین را می توان با این واقعیت توضیح داد که زمانی که مردم فقیر در جامعه ثروتمند تر شوند، انتشار سالانه کربن خود را افزایش می دهند. ین رابطه توسط منحنی محیط زیست کوزنتس بیان شده است.<ref>{{cite web|url=http://www.shapingtomorrowsworld.org/hauptInequality.html|title=Unexpected connections: Income inequality and environmental degradation|work=shapingtomorrowsworld.org}}</ref>{{failed verification|date=June 2015}}<ref>Shafik, Nemat. 1994. Economic development and environmental quality: an econometric analysis. ''Oxford Economic Papers'' 46 (October): 757–73</ref><ref>Baland, J.-M., Bardan, P., & Bowles, S. (Eds.). (2007). Inequality, cooperation, and environmental sustainability. Princeton: Princeton University Press.{{pn|date=June 2017}}</ref><ref>{{cite journal | last1 = Boyce | first1 = J. K. | year = 1994 | title = Inequality as a cause of environmental degradation | url = | journal = Ecological Economics | volume = 11 | issue = | pages = 169–78 | doi=10.1016/0921-8009(94)90198-8}}</ref>لازم به ذکر است که در اینجا، با این وجود، در موارد خاص، با نابرابری اقتصادی بزرگ، هنوز اتلاف و آلودگی ایجاد نشده است زیرا دفع زباله / آلودگی پس از آن پاکسازی می شود (تصفیه آب، فیلتر کردن، ...)<ref>[http://awsassets.panda.org/downloads/wwf_environmental_sustainability_and_equality.pdf WWF's sustainability and equality paper]</ref>.... همچنین توجه داشته باشید که تمام افزایش در تخریب محیط زیست، نتیجه افزایش انتشار توسط هر فرد است که که در یک ضریب فزاینده ضرب می شود. با این حال، اگر افراد کمتری وجود داشته باشد، این ضریب فزاینده کمتر خواهد بود و بنابراین میزان تخریب محیطی نیز پایین خواهد بود.به همین ترتیب، سطح بالای جمعیت فعلی تاثیر زیادی بر این می گذارد.
===نفوذ سیاسی===
در سال 2015، یک مطالعه از سوی لختین و واس پیشنهاد کرد که تحرک اجتماعی پایین موجب کاهش مشارکت در میان طبقات پایین تر می شود.<ref>{{cite journal |doi=10.1016/j.electstud.2016.11.001 |title=Gradient constraint in voting: The effect of intra-generational social class and income mobility on turnout |journal=Electoral Studies |volume=45 |pages=14–23 |year=2017 |last1=Lahtinen |first1=Hannu |last2=Wass |first2=Hanna |last3=Hiilamo |first3=Heikki }}</ref>
===جنگ، تروریسم و ​​بی ثباتی سیاسی===
یک مطالعه نشان می دهد که نابرابری درآمد، بی ثباتی سیاسی را افزایش می دهد: "جوامع نابرابر بیشتر از لحاظ سیاسی ناپایدار هستند".<ref>{{cite journal |doi=10.1016/0014-2921(95)00030-5 |title=Income distribution, political instability, and investment |journal=European Economic Review |volume=40 |issue=6 |pages=1203–28 |year=1996 |last1=Alesina |first1=Alberto |last2=Perotti |first2=Roberto }}</ref>یک مطالعه 2016 نشان می دهد که نابرابری بین منطقه ای تروریسم را افزایش می دهد.<ref>{{cite journal |doi=10.1016/j.ejpoleco.2016.01.004 |title=Terrorism and spatial disparities: Does interregional inequality matter? |journal=European Journal of Political Economy |volume=42 |pages=60–74 |year=2016 |last1=Ezcurra |first1=Roberto |last2=Palacios |first2=David }}</ref>یکی دیگر از مطالعات 2016 نشان می دهد که نابرابری میان طبقات اجتماعی احتمال وقوع کودتا، اما نه جنگ داخلی را افزایش می دهد.<ref>{{cite journal |doi=10.1177/0022343316652187 |title=Why class inequality breeds coups but not civil wars |journal=Journal of Peace Research |volume=53 |issue=5 |pages=680–95 |year=2016 |last1=Houle |first1=Christian }}</ref>فقدان اطلاعات قابل اطمینان، مطالعه ارتباط بین نابرابری و خشونت سیاسی را دشوار می سازد.<ref>{{Cite web|title = It’s Harder Than It Looks To Link Inequality With Global Turmoil|url = http://fivethirtyeight.com/features/its-harder-than-it-looks-to-link-inequality-with-global-turmoil/|website = FiveThirtyEight|accessdate = 2016-01-08|language = en-US}}</ref>
==پاسخ های سیاستی در نظر گرفته شده برای کاهش آن==
{{quote box
|quote=هیچ کسب و کاری که بستگی به وجود بر پرداخت کمتر از دستمزد زندگی به کارگران آن داشته باشد، حق ندارد در این کشور ادامه دهد.
|source = [[پرزیدنت فرانکلین دلانو روزولت،]], 1933<ref name="NYT-20140307">{{cite news |last=Tritch |first=Teresa |title=F.D.R. Makes the Case for the Minimum Wage |url=http://takingnote.blogs.nytimes.com/2014/03/07/f-d-r-makes-the-case-for-the-minimum-wage/ |date=March 7, 2014 |work=[[New York Times]] |accessdate=March 7, 2014 }}</ref>
| width = 260px
}}
ک مطالعه OECD 2011، یکسری پیشنهاد به کشورهای عضو خود میدهد که شامل می شود:<ref name="oecd-dws"/>
*سیاست های حمایت از درآمد خوب.
*تسهیل و تشویق دسترسی به اشتغال.
*آموزش بهتر در زمینه شغلی برای آموزش کارکنان با مهارت پایین، به افزایش توان بالقوه تولید و درآمد های آینده کمک می کند.دسترسی بهتر به آموزش رسمی.
مالیات تصاعدی، نابرابری درآمد مطلق را کاهش می دهد، هنگامی که نرخ های بالاتر بر افراد پردرآمد پرداخت می شود و هیچگونه فرار مالیاتی صورت نگیرد،و انتقال پرداختهاو شبکه های ایمنی اجتماعی در نتیجه هزینه های تصاعدی دولت می شود.<ref>Moyes, P. [http://www.springerlink.com/content/p564j6805387nql6/ A note on minimally progressive taxation and absolute income inequality] Social Choice and Welfare, Volume 5, Numbers 2–3 (1988), 227–34, {{doi|10.1007/BF00735763}}. Accessed: May 19, 2012.</ref><ref>Pickett and Wilkinson, ''[[The Spirit Level: Why More Equal Societies Almost Always Do Better]]'', 2011</ref><ref>{{cite web|last=Duncan|first=Denvil, Klara Sabirianova Peter|title=Unequal Inequalities: Do Progressive Taxes Reduce Income Inequality?|url=http://ftp.iza.org/dp6910.pdf|publisher=Institute for the Study of Labor|date=October 2012}}</ref>قانون میزان حقوق و دستمزد نیز به عنوان وسیله ای برای کاهش نابرابری درآمد هدف گذاری شده است. OECDادعا می کند که هزینه های عمومی برای کاهش شکاف ثروت در حال افزایش ضرورى است.<ref name="OECD13">[http://www.huffingtonpost.com/2013/05/14/wealth-gap-widens-austerity-inequlity_n_3275538.html Wealth Gap Widens In Rich Countries As Austerity Threatens To Worsen Inequality: OECD]. ''[[The Huffington Post]].'' Retrieved May 14, 2013</ref>
اقتصاددانان امانوئل سعز و توماس Piketty پیشنهاد دادند نرخهای نهایی مالیاتی بالاتری بر ثروت، تا 50 درصد، و یا 70 درصد و یا حتی 90 درصد.<ref>Annie Lowrey (April 16, 2012). [https://www.nytimes.com/2012/04/17/business/for-economists-saez-and-piketty-the-buffett-rule-is-just-a-start.html For Two Economists, the Buffett Rule Is Just a Start]. ''[[The New York Times]].'' Retrieved August 17, 2013.</ref>رالف نادر، جفری ساکس، جبهه متحد علیه ریاضت اقتصادی، از جمله دیگر افراد خواستار مالیات معاملات مالی ( که شناخته میشود به عنوان مالیات رابین هود) برای تقویت شبکه امنیت اجتماعی و بخش عمومی هستند.<ref>[[Nader, Ralph]] (April 18, 2013). [http://www.huffingtonpost.com/ralph-nader/financial-transactions-tax_b_3109421.html Time for a Sales Tax on Wall Street Financial Transactions]. ''[[The Huffington Post]].'' Retrieved June 5, 2013.</ref><ref>[http://againstausterity.org/program/1-wall-street-sales-tax 1% Wall Street Sales Tax]. UFAA.</ref><ref>Erika Eichelberger (October 30, 2013). [http://www.motherjones.com/mojo/2013/10/financial-transaction-tax-robin-hood-jeffrey-sachs Economists to Congress: It's Time for a "Robin Hood Tax" on the Rich]. ''[[Mother Jones (magazine)|Mother Jones]].'' Retrieved November 15, 2013.</ref>
پاسخ های سیاست عمومی در مورد علل و اثرات نابرابری درآمد در ایالات متحده عبارتند از:تعدیلات پیشگیرانه مالیات تصاعدی، تقویت مقررات ایمنی اجتماعی مانند کمک به خانواده ها با کودکان وابسته،رفاه، خدمات اجتماعی، سازماندهی گروه های علاقه مند به جامعه، افزایش و اصلاح یارانه های تحصیلات عالی، افزایش هزینه های زیربنایی و محدود کردن و پرداخت مالیات برای اجاره بها.<ref>{{cite news|last=Grusky|first=David B.|title=What to Do about Inequality|url=http://www.bostonreview.net/BR37.2/ndf_david_b_grusky_inequality.php|accessdate=April 6, 2013|newspaper=Boston Review|date=March–April 2013}}</ref>
==عوامل کاهش دهنده==
کشورهای دارای مجلس قانون گذار چپ دارای سطوح پایین تر نابرابری هستند.<ref>{{cite journal |doi=10.1353/wp.2003.0009 |title=Distribution and Redistribution in Postindustrial Democracies |journal=World Politics |volume=55 |issue=2 |pages=193–228 |year=2011 |last1=Bradley |first1=David |last2=Huber |first2=Evelyne |last3=Moller |first3=Stephanie |last4=Nielsen |first4=François |last5=Stephens |first5=John D. }}</ref><ref>{{cite journal |doi=10.1177/000312240607100604 |jstor=25472438 |title=Politics and Inequality in Latin America and the Caribbean |journal=American Sociological Review |volume=71 |issue=6 |pages=943–63 |year=2006 |last1=Huber |first1=Evelyne |last2=Nielsen |first2=François |last3=Pribble |first3=Jenny |last4=Stephens |first4=John D. }}</ref>
بسیاری از عوامل نابرابری اقتصادی را محدود می کنند - آنها ممکن است به دو دسته تقسیم شوند:دولت حمایت مالی کرد و بازار رانده شده است.شایستگی نسبی و اثربخشی هر رویکرد، موضوع بحث است.
ابتکارات دولت عادی برای کاهش نابرابری اقتصادی عبارتند از:
*آموزش عمومی: افزایش عرضه نیروی کار ماهر و کاهش نابرابری درآمد ناشی از اختلافات آموزشی.<ref>{{cite journal |doi=10.1353/jda.0.0052 |jstor=40376250 |title=How Can Education Policy Improve Income Distribution?: An Empirical Analysis of Education Stages and Measures on Income Inequality |journal=The Journal of Developing Areas |volume=43 |issue=2 |pages=51–77 |year=2010 |last1=Keller |first1=Katarina R.I. }}</ref>
*مالیات بر ثروت: ثروتمندان نسبتاً بیشتر از فقرا مالیات دارند.کاهش میزان نابرابری درآمد در جامعه اگر تغییر در مالیات باعث تغییر در درآمد نشود.<ref>
{{cite journal |ssrn=2566842 |title=The Impact of Economic Growth, Tax Policy and Economic Freedom on Income Inequality |first1=J. R. |last1=Clark |first2=Robert A. |last2=Lawson |journal=The Journal of Private Enterprise |year=2008 }}
</ref>
نیروهای بازار خارج از مداخله دولت که می توانند نابرابری اقتصادی را کاهش دهند عبارتند از:
*مایل به خرج کردن: با افزایش ثروت و درآمد، فرد ممکن است بیشتر خرج کند. در یک مثال فوق العاده، اگر فردی همه چیز را در اختیار داشته باشد، بلافاصله باید مردم را برای حفظ ویژگیهای خود استخدام کنند، در نتیجه باعث کاهش تمرکز ثروت میشود.
==همچنین ببینید==
{{div col|2}}
* [[انباشت سرمایه]]
* [[تضاد طبقه ای]]
* [[چرخه فقر]]
* [[مهاجر اقتصادی]]
* [[فرصت برابر]]
* [[شاخص توسعه انسانی]]
* [[فهرست کشورهای با توزیع ثروت]]
* [[نابرابری اجتماعی]]
* [[تمرکز ثروت]]
* [[توزیع ثروت]]
{{div col end}}
== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
* [[انباشت سرمایه]]
* [[انباشت سرمایه]]

نسخهٔ ‏۲۸ ژوئن ۲۰۱۷، ساعت ۱۰:۵۷

نابرابری اقتصادی تفاوت موجود در معیارهای مختلف از رفاه اقتصادی میان افراد در یک گروه، در میان گروه‌های در یک جمعیت، و یا در میان کشورها است. از نابرابری اقتصادی گاهی اوقات به نام نابرابری درآمد، نابرابری ثروت، و یا شکاف ثروت یاد می‌شود. اقتصاددانان به طور کلی در نابرابری اقتصادی در سه معیار ثروت، درآمد، و مصرف تمرکز می‌کنند.[۱] موضوع نابرابری اقتصادی مربوط به مفاهیم انصاف، برابری نتیجه، و برابری فرصت است.[۲] نابرابری اقتصادی بین جوامع، دوره‌های تاریخی و سیستمها و ساختارهای اقتصادی متفاوت است. این شرایط متوانند اشاره کنند به توزیع مقطعی درآمد یا ثروت در هر دوره خاصی یا به تغییرات درآمد و ثروت در دوره‌های بلند مدتتری.[۳] شاخص‌های عددی مختلفی برای اندازه‌گیری نابرابری اقتصادی وجود دارد. یک شاخصی که به طور گسترده استفاده می‌شود ضریب جینی است اما روشهای بسیار دیگری وجود دارد تحقیقات نشان می‌دهد که نابرابری بیشتر باعث رشد طولانی مدت می‌شود[۴][۵]

اندازه‌گیری تجربی نابرابری

اولین مجموعه ازآمارهای توزیع درآمدایالات متحده دربرگیرنده دوره (۱۹۱۳–۴۸) در ۱۹۵۲ توسط سایمون کوزنتس منتشر شده است، سهمهایی از گروه‌های درآمدی بالا در درآمد وپس انداز. آن بر بازده‌های درآمد مالیاتی و تخمینهای خود کوزنتس از درآمد ملی ایالات متحده، درآمد ملی تکیه کرده است.[۶]دیگرانی که مشارکت کردند در توسعه آمارهای دقیق توزیع درآمد در اوایل قرن 20 جان وهیتفیلد کندریک در ایالات متحده، آرتور بولی و کالین کلارک در انگلستان و L. Dugé de Bernonvilleدر فرانسه بودند.[۷]

اقتصاددانان به طور کلی سه معیار برای پراکندگی اقتصاد در نظر می‌گیرند: ثروت،درآمدو مصرف است.[۱]یک حرفه‌ای ماهر ممکن است ثروت کم و درآمدکم داشته باشد به عنوان دانشجو، ثروت کم و درآمد بالا در آغاز شغل، ثروت بالاودرآمد کم پس از شغل. ترجیحات مردم مشخص می‌کند که آیا آنها بلافاصله درآمد را مصرف می‌کنند یا مصرف راتعویق می‌اندازند به آینده. تمایز همچنین در سطح اقتصاد مهم است:

  • اقتصادهایی با نابرابری درآمد بالا و به طور نسبی نابرابری کم ثروت وجود دارد (مانند ژاپن و ایتالیا)[۱]
  • اقتصادهای دارای نابرابری نسبتاً کم درآمد و نابرابری ثروت بالا (مانند سوئیس و دانمارک)[۱]

راه‌های مختلفی برای اندازه‌گیری نابرابری درآمد و نابرابری ثروت وجود دارد. گزینه‌های مختلف منجر به نتایج متفاوت می‌شود. سازمان همکاری اقتصادی و توسعه (OECD) داده‌ها را در هشت نوع زیر از نابرابری درآمدفراهم می‌کند:[۸]

  • پراکندگی دستمزدهای ساعتی در میان گارگران تمام وقت (یا معادل تمام وقت)
    • پراکندگی دستمزد میان کارگران – به طور مثال دستمزد سالانه از جمله حقوق و دستمزد از کار پاره وقت و یا کار در طول تنها بخشی از سال است.
    • نابرابری درآمدهای فردی در میان همه کارگران – شامل خود اشتغالی.
    • نابرابری درآمدهای فردی در میان کل جمعیت در سن کار – شامل کسانی که غیرفعال هستند، به عنوان مثال، دانش آموزان، بیکار، در اوایل بازنشستگان،
    • نابرابری درآمدهای خانوار -شامل درآمدهای همه اعضای خانوار است.
    • نابرابری درآمد قابل تصرف خانوار– شامل وجه نقد عمومی که انتقال پیدا میکندو مالیاتهایی که به طور مستقیم پرداخت می‌شود.
    • نابرابری درآمد قابل تصرف تعدیل شده خانوار – شامل خدمات اراعه شده به طور عموم است.

چالشهای بسیاری وجود دارد در مقایسه کردن داده‌ها بین اقتصادها و یا در یک اقتصاد واحد در سال‌های مختلف. نمونه‌هایی از چالش‌ها عبارتند از:

  • داده‌ها را می‌توان بر اساس مالیات مشترک زوجها (به عنوان مثال فرانسه، آلمان، ایرلند، هلند، پرتغال و سوئیس) و یا مالیات فردی (به عنوان مثال استرالیا، کانادا، ایتالیا، ژاپن، نیوزیلند و اسپانیا و انگلستان) بناکرد.[۸]
  • مقامات مالیاتی به طور کلی تنها به جمع‌آوری اطلاعات بر درآمد به طور بالقوه مشمول مالیات است می‌پردازند.[۸]
  • تعریف دقیق از درآمد ناخالص از کشور به کشور متفاوت است. تفاوتها وجود دارد وقتی که به گنجاندن حقوق بازنشستگی و پس‌اندازهای دیگر، و منافع حاصل از بیمه سلامت تأمین شده گارگرمنجر می‌شود.[۸]
  • تفاوتها وقتی که می‌آید زیر اعلام درآمد و ثروت دربایگانیهای مالیات.[۸]
  • یک رویداد خاص مانند خروج از کسب و کار ممکن است منجر به درآمد بسیار بالا در یک سال اما درآمد بسیار پایین‌تر در سال‌های دیگر از عمر شخص است.[۸]
  • درآمد و ثروت بالا در کشورهای غیر غربی دریافت شده است یا نگه داشته شده است از طریق بازار سیاه و فعالیت‌های زیرزمینی مانند فعالیتهای ثبت نشده، ترتیبات مالکیت غیررسمی، غیره[۹]

اندازه‌گیری

در یک مطالعه ۲۰۱۱: چرا نابرابری افزایش پیدا می‌کند توسط سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (OECD) نابرابری اقتصادی در کشورهای OECD مورد بررسی قرار گرفته است که شامل عوامل زیر است:[۱۰]

  • تغییرات در ساختار خانوارهاها می‌تواند نقش مهمی بازی کند. خانوارهای تک سرپرست در کشورهای OECD از به طور متوسط ۱۵ درصد در اواخر دهه ۱۹۸۰ به ۲۰ درصد در اواسط هه ۲۰۰۰ افزایش یافته است و نابرابری بالاتر را نتیجه می‌دهد.
  • جفت جویی به این پدیده از ازدواج مردم با افرادی که با یکدیگر که دارای پس زمینه مشابه هستند اشاره میکندبه عنوان مثال پزشکان با پزشکان ازدواج می‌کنند به جای پرستاران. OECD، چهل درصد از زوج‌هایی که در آن هر دو طرف کار متعلق به دهکهای درآمدی همسایه یا یکسان هستند در مقایسه با ۳۳٪ از ۲۰ سال قبل، یافته است.[۸]
  • درصدکهای پایین تعداد ساعت کار کاهش یافته است.[۸]
  • دلیل اصلی برای افزایش نابرابری به تفاوت بین تقاضا و عرضه مهارتها برمیگردد.[۸]
  • نابرابری درآمد در کشورهای OECD در بالاترین سطح خودش برای نیم قرن گذشته است. نسبت ۱۰٪پایین به ۱۰٪ بالا از ۱:۷ تا ۱:۹ در ۲۵ سال افزایش یافته است.[۸]
  • نشانه‌های آزمایشی ازهمگرایی احتمالی سطوح نابرابری به یک سطح مشترک و بالاتر به طور متوسط در سراسر کشورهای OECD وجود دارد.[۸]
  • با استثنائات بسیار کمی (فرانسه و ژاپن و اسپانیا) ۱۰٪ از دستمزدهای بالا پرداخت شده کارگران نسبت به ۱۰٪ دستمزدهای پایین پرداخت شده، افزایش یافته است.[۸]

توزیع ثروت در کشورهای فردی

Share of income of the top 1% for selected developed countries, 1975 to 2015.

علل

دلایل مختلفی برای نابرابری اقتصادی جوامع وجود دارد. رشد اخیر در نابرابری کلی درآمد، کمترین در کشورهای OECD ,عمدتا توسط افزایش نابرابری در دستمزدها و حقوقها استخراج شده است.[۱۰]

اقتصاددان Thomas Piketty استدلال می‌کند که گسترش اختلاف اقتصادی گسترش یافته یک پدیده اجتناب ناپذیر از سرمایه داری بازار آزاد است زمانی که نرخ بازده سرمایه (r) بیشتر از نرخ رشد اقتصاد باشد (g).[۱۲]

عوامل مشترکی که تأثیر بر نابرابری اقتصاد دارند عبارتند از:

  • خروجی‌های بازار کار[۱۰]
  • جهانی شدن[۱۳]توسط:
    • سرکوب دستمزدها درشغلهای کم مهارت با توجه به مازاد نیروی کار کم مهارت در کشورهای در حال توسعه
      • افزایش اندازه بازار و پاداش برای افراد و بنگاه‌های موفق در یک دوره خاص
      • فراهم آوردن فرصت‌های بیشتر سرمایه‌گذاری برای افراد در حال حاضر ثروتمند شده
        • افزایش نفوذ بین‌المللی
          • کاهش نفوذ داخلی
          • سیاست اصلاحات[۱۰]
          • مالکیت فراقانونی اموال (املاک و مستغلات و کسب و کار)[۹]
          • مالیات کاهنده بیشتر[۱۴]
          • حکومت توانگران
          • کامپیوتری شدن. اتوماسیون شدن و فناوری افزایش یافته به این معنی که مهارتهای بیشتری برای بدست آوردن دستمزد متوسط یا بالا مورد نیاز است.
          • تبعیض قومی[۱۵]
          • تبعیض جنسیتی[۱۶]
          • قوم و خویش[۱۷]
          • تنوع در توانایی طبیعی[۱۸]
          • نوولیبرالیسم[۱۹]
          • استقبال روزافزون از حقوقهای خیلی بالا مدیر عامل به عنوان مثال در ایالات متحده از دهه 1960[۲۰]
          • دلالان زمین-پیروان هنری جورج معتقدند که ماکان و دلالان زمین ثروت و درآمد بیش از حدی را از گرایش زمین به افزایش نمایی با توسعه و نرخ بسیار بالاتر از رشد جمعیت استخراج می‌کنند. راه حل آنها مالیات بر ارزش زمین استهرچند ساختارهای ضروری یا بهبودهای دیگری ندارد. این مفهوم به عنوان جورجیسم شناخته شده است.

چارچوبهای نظری

اقتصاد نعوکلاسیک

اقتصاد نعوکلاسیک نابرابری در توزیع درآمد را ناشی از تفاوتها در ارزش افزوده توسط نیرو کار و سرمایه وزمین میبیند. توزیع درآمد نیروی کار با توجه به در ارزش افزوده توسط طبقه بندی های مختلف از کارگران است.در این چشم انداز دستمزدها و سودها توسط ارزش نهایی افزوده شده هر بازیگر اقتصادی(کارگر.سرمایه دار/صاحب کسب و کار.مالک زمین)تعیین شده است.[۲۱] بنابراین در یک اقتصاد بازار نابرابری یک انعکاسی از تولیدو شکاف بین حرفه های پردرآمدو حرفه های کم درآمد است.[۲۲]

اقتصاد مارکسین

اقتصاد مارکسین افزایش نابرابری به خودکار سازی شدن شغل وتعمیق سرمایه در سرمایه داری نسبت میدهد.فرآیند خودکار سازی شدن شغل ناسازگار با شکل مالکیت سرمایه داری و همراه آن سیستم کارمزدی است. در تجزیه و تحلیل مارکسین بنگاه های سرمایه داری به طور فزاینده ای تجهیزات سرمایه را به جای ورود نیروی کار (کارگران) تحت فشار رقابتی به منظور کاهش هزینه ها و حداکثر کردن سود جایگزین میکنند.در بلند مدت این روند ترکیب آلی سرمایه را افزایش میدهد به این معنی که کارگران کمتری مورد نیاز هستند در نسبت به وروردی سرمایه افزایش بیکاری (ارتش ذخیره نیروی کار).این روند فشار رو به پایین بر دستمزدها را اجرا میکند.جایگزینی تجهیزات سرمایه به جای نیروی کار (ماشینی و خودکار سازی شدن)تولید از هر کارگر را افزایش میدهد در نتیجه یک وضعیت دستمزدهای نسبتا راکدطبقه کارگر که در میان افزایش سطح درآمد اموال طبقه سرمایه دار است. [۲۳]

بازار نیروی کار

علت اصلی نابرابری اقتصادی در اقتصاد بازار مدرن تعیین دستمزدها توسط بازار است.جایی که رقابت ناقص است:اطلاعات به طور غیر یکنواخت توزیع شده: فرصتها برای بدست آوردن تحصیلات و مهارتها نابرابر است و شکست بازار را نتیجه میدهد.از آنجایی که در چنین شرایط ناقص بسیاری تقریبا در هر بازاری وجود دارد در واقع یک فرض کوچک هست که بازارها به طور کلی کارآمد هستندواین به این معنی است که نقش بالقوه بسیار بالایی برای دولت برای اصلاح چنین شکستهای بازار وجود دارد.[۲۴] در حالت صرفا سرمایه داری تولید (یعنی جایی که حرفه و سازمانهای نیروی کار نمیتوانند تعداد کارگران را محدود کنند.)دستمزدهای کارگران توسط چنین سازمانهایی کنترل نخواهد شد و یا توسط کارفرما.بلکه توسط بازار کنترل میشود.دستمزدها در یک راه مشابهی به مانند قیمتها برای هر کالای دیگری کار میکنند.در نتیجه دستمزدها میتوانند به عنوان عملکرد قیمت بازار مهارت در نظر گرفته شوند. ود نتیجه نابربری توسط این قیمت استخراج شده است.تحت قانون عرضه و تقاضا, قیمت مهارت توسط گردش بین تقاضا برای کارگران مهارت دیده و عرضه کارگران مهارت دیده تعیین میشود. "از طرف دیگر, بازارها نیز می توانند بر ثروت تمرکز کنند و هزینه های زیست محیطی را به جامعه تحمیل کنند و از کارگران و مصرف کنندگان سوء استفاده کنند." "بازارها, توسط خودشان, را حتی زمانی که پایدار هستند, غالبابه سطوح بالایی از نابرابری,خروجیهایی که به طور گسترده ناعادلانه دیده میشود سوق داده میشود ."[۲۵]کارفرمایانی که زیر دستمزد بازار پیشنهاد میدهند متوجه خواهند شد که کسب و کارشان به طور مداوم نامشخص است. رقبای خود را از وضعیت پیشنهاد دادن دستمزد بالاتر بهترین نیروی کار خودشان سود خواهند برد. برای یک تاجر که انگیزه سود به عنوان منافع اصلی دارد یک پیشنهاد گمشده به پیشنهاد دادن دستمزدی پایین یا بالای دستمزدهای بازار به کارگران است.[۲۶] یک کاری که مقدار زیادی کارگران مشتاق به کار از زمان وجود دارد(عرضه بالا)در رقابت کردن برای یک شغلی که نیاز کمی به کارگر دارد (تقاضا کم) یک دستمزد پایینی را برای آن شغل نتیجه میدهد . به این دلیل که رقابت بین کارگران دستمزد را به پایین میکشد. یک مثال از چنین مشاغلی مانند ظرف شویی و یا خدمات به مشتریان است. رقابت میان کارگران به پایین کشیده شدن دستمزدها با توجه به طبیعت قابل مصرف کارگران در رابطه با شغل مخصوص به خود گرایش دارد. یک شغلی که کارگران توانا یا مشتاق کمی دارد (عرضه کم) اما احتیاج زیادی به کارگر برای آن شغل هست (تقاضا بالا ) دستمزدهای بالاتر برای آن شغل نتیجه خواهد شد. به این دلیل که رقابت بین کارفرماها برای کارگران دستمزدها را به بالا خواهد کشید. نمونه هایی از این چنین شغلها عبارتند از مشاغلی که نیاز به مهارتهای بسیار پیشرفته ,توانایی های نادر و یا سطح بالایی از خطردارند. رقابت میان کارفرمایان به بالا کشیده شدن دستمزدها مطابق با طبیعت شغل,از زمانی که کمبود نسبی کارگران برای شغل مخصوص هست, گرایش دارد.سازمانهای حرفه ای و کارگری میتوانند عرضه کارگران را محدود کنند که منجر به تقاضای بیشتر و درآمد بیشتر برای اعضا میشود. اعضا همچنین ممکن است دستمزدهای بالاتری از طریق چانه زنی جمعی, نفوذ سیاسی یا فساد دریافت کنند.[۲۷] این تعاملات عرضه و تقاضا یک درجه بندی از سطوح دستمزد جامعه که به طور قابل ملاحظه ای بر نابرابری اقتصادتاثیر میگذارد نتیجه میدهد. قطبی شدن دستمزدها تجمع ثروت و درآمد بسیار زیاد را در میان 1% توضیح نمیدهد. جوزف استیگلیتز معتقد است که "واضح است که بازارها باید تمیز و مرتب شوند تا اطمینان حاصل شود که آنها به اکثر شهروندان کار میکنند."[۲۸] از طرف دیگر بالاتر نابرابری اقتصادی بالاتر منجر به افزایش نرخ کارآفرینی در سطح فردی میشود (خود اشتغالی). با این حال,اغلب اوقات بیشتر بر ضرورت و نه فرصت تاکید میشود. کارآفرینی مبتنی بر نیازمندی مبتنی بر نیازهای بقاء مانند درآمد برای غذا و پناهگاه (انگیزه های "فشار") است، در حالی که کارآفرینی مبتنی بر فرصت های مبتنی بر دستآورد گرا به اهداف (اشتیاق) مانند مشاغل و احتمال بیشتری برای پیگیری از محصولات جدید، خدمات و یا نیازهای بازارنامناسب. تاثیر اقتصادی نوع سابق کارآفرینی به توزیع مجدد گرایش پیدا میکند در حالی که دومی انتظار می رود به ترویج دادن پیشرفت فن آوری و بنابراین یک تاثیر مثبت تری بر رشد اقتصادی دارد.[۲۹]

مالیات

یکی علت دیگر این است که نرخ درآمد با مالیات همراه است با سیستم مالیاتی تصاعدی. مالیات تصاعدی مالیاتی است که نرخ مالیات را افزایش میابد زمانی که مقدار پایه مالیاتی افزایش پیدا کند.[۳۰][۳۱][۳۲][۳۳][۳۴]در یک سیستم مالیات تصاعدی سطح بالاترین نرخ مالیات بر سطح نابرابری جامعه تاثیر مستقیم خواهد داشت،یا افزایش آن یا کاهش آن،به شرطی که درآمد تغییر پیدا نکند در نتیجه تغییر نظام مالیاتی. علاوه بر این مالیات تصاعدی تندتر که به هزینه های اجتماعی اعمال میشود میتواند به برابری بیشتر توزیع درآمد در سطح هییت مدیره نتیجه شود.[۳۵]تفاوت بین شاخص جينی برای توزیع درآمد قبل از مالیات و شاخص جينی پس از مالیات به عنوان یک شاخص برای اثرات چنین مالیاتی است.[۳۶] بحث بین سیاستمداران و اقتصاددانان در مورد نقش سیاست مالیاتی در کاهش دادن یا افزایش دادن نابرابری ثروت هست . اقتصاددانانی مانند پل کروگمن, پیتر اورزاگو امانوئل سائز استدلال کرده اند که سیاست های مالیاتی در دوران بعد از جنگ جهانی دوم در واقع با فعال کردن دسترسی هر چه بیشتر ثورتمندترین آمریکایی ها به سرمایه از افراد کم درآمد نابرابری درآمد را افزایش داده است .[۱۴] مقاله ای که توسط اقتصاددانان Annette Alstadsæter، Niels Johannesen و Gabriel Zucman از داده های HSBC سوئیس ("نشت سوئیس") و موساک فونسکا ("مقاله های پاناما") استفاده کرده است، دریافت که "به طور متوسط در حدود 3 درصد از مالیات های شخصی در اسکاندیناوی فرار می شود (فرار مالیاتی)، اما این رقم در٪ 0.01 از توزیع ثروت در حدود٪ 30 افزایش می یابد... با توجه به فرار از پرداخت مالیات، افزایش نابرابری در داده های مالیاتی از دهه 1970 به شدت افزایش می یابد، و این نشان دهنده نیاز به فراتر رفتن از اطلاعات مالیاتی است تا درآمد و ثروت را در بالا ضبط و جمع آوری کند، حتی در کشورهایی که میزان برابری مالیات ها به طور کلی بالا است. همچنین ما متوجه می شویم که پس از کاهش فرار از پرداخت مالیات، با استفاده از امدادگران مالیاتی ، فرارکنندگان مالیاتی به طور قانونی از پرداخت مالیات بیشتراجتناب نمیکنند. این نتیجه نشان می دهد که مبارزه با فرار از مالیات می تواند راهی موثر برای جمع آوری درآمد مالیاتی بیشتر از ثروتمندان باشد."[۳۷]

آموزش و پرورش

Illustration from a 1916 advertisement for a vocational school in the back of a US magazine. Education has been seen as a key to higher income, and this advertisement appealed to Americans' belief in the possibility of self-betterment, as well as threatening the consequences of downward mobility in the great income inequality existing during the Industrial Revolution.

یک عامل مهم در ایجاد نابرابری تنوع در دسترسی افراد به آموزش و پرورش است.[۳۸]آموزش و پرورش، به ویژه در یک منطقه ای که تقاضای زیادی برای کارگران وجود دارد، برای افرادی که دارای این آموزش هستند، دستمزدهای بالایی را به وجود می آورد،[۳۹]هرچند افزایش در آموزش ابتدا افزایش و سپس کاهش میدهد رشد و همچنین نابرابری درآمد را . در نتیجه، کسانی که قادر به پرداختن به تحصیلات نیستند یا نمی خواهند تحصیلات اختیاری را دنبال کنند، معمولا حقوق بسیار کمتری دریافت می کنند. توجیه این امر این است که فقدان آموزش مستقیما منجر به کاهش درآمد می شود و بنابراین پس انداز و سرمایه گذاری کل را کاهش می دهد. برعکس، آموزش و پرورش درآمد را افزایش می دهد و رشد را ترویج می کند، زیرا این امر به آزادسازی پتانسیل تولیدی فقرا کمک می کند. در سال 2014، اقتصاددانان با ارزیابی آژانس Standard & Poor's نتیجه گرفتند که گسترش اختلاف بین ثروتمندترین شهروندان ایالات متحده و بقیه ملت، بهبود خود را از رکود 2008-09 کاهش داده است و آن را بیشتر مستعد به چرخه ها رونق و رکو کرده است. S & P برای بهبود بخشیدن به شکاف ثروت و رشد آهسته ناشی از آن، افزایش دسترسی به آموزش را پیشنهاد داد.برآورد شده است که اگر متوسط کارگران ایالات متحده تنها یک سال بیشتر از مدرسه کامل شده بود، در طول پنج سال، 105 بیلیون دلار اضافی در رشد به اقتصاد کشور اضافه میشد.[۴۰] در دوره جنبش دبیرستان از 1910 تا 1940 افزایش در کارگران ماهر وجود دارد که به کاهش قیمت نیروی کار ماهر منجر شد. آموزش دبیرستان در طول دوره به منظور تجهیز دانش آموزان به مجموعه های مهارتهای لازم برای انجام کار در محل کار طراحی شده بود. از تحصیلات دبیرستان فعلی متفاوت است که به عنوان یک قدم برای رسیدن به کالج و مدارک پیشرفته در نظر گرفته شده است. این کاهش در دستمزدها سبب دوره ای از فشرده سازی و نابرابری کاهش یافته بین کارگران ماهر و غیر متخصص شده است. آموزش و پرورش برای رشد اقتصاد بسیار مهم است اما نابرابری تحصیلی در جنسیت نیز بر اقتصاد تاثیر میگذارد. لگرلوف و گالور اظهار داشتند که نابرابری جنسیتی در آموزش و پرورش می تواند به رشد اقتصادی پایین و ادامه نابرابری جنسیتی در آموزش و پرورش و در نتیجه ایجاد تله فقر منجر شود. پیشنهاد می شود که شکاف بزرگی در آموزش و پرورش مردان و زنان ممکن است عقب ماندگی را نشان دهد و بنابراین ممکن است با رشد اقتصادی پایین تر مرتبط باشد که می تواند ناشی از نابرابری اقتصادی بین کشورها باشد. بیشتر مطالعات بارو همچنین می بینیم که آموزش متوسطه زن با رشد مثبت همراه است. یافته های او نشان می دهد که کشورهای دارای تحصیلات کم زنان؛ افزایش آن تأثیر کمی بر رشد اقتصادی دارد، اما در کشورهای دارای آموزش عالی زنان، افزایش آن به طور قابل توجهی باعث افزایش رشد اقتصادی می شود. آموزش و پرورش بیشتر و بهتر شرط لازم برای توسعه سریع اقتصادی در سراسر جهان است. آموزش و پرورش رشد اقتصادی را تحریک میکند و زندگی مردم را از طریق بسیاری از کانال ها بهبود می بخشد. با افزایش کارآیی نیروی کار، شرایط بهتر برای حکومتداری خوب، بهبود سلامت و افزایش برابری ایجاد می شود. موفقیت بازار کار با پیشرفت تحصیلی ارتباط دارد، پیامدهای گسترش نابرابری در آموزش و پرورش به طور محتمل به افزایش هر چه بیشتر در نابرابری درآمد است. ایالات متحده از طریق مالیات بر دارایی ها آموزش می دهد، که می تواند منجر به اختلاف زیادی در میزان بودجه ای که مدارس دولتی می توانند دریافت کنند شود.اغلب، اما نه همیشه، این امر منجر به تأمین مالی بیشتر برای مدارس مورد استفاده کودکان از والدین ثروتمند می شود.[۴۱]از سال 2015، ایالات متحده، اسرائیل و ترکیه تنها سه کشور عضو OECD هستند که دولت بیشتر در مدارس در محله های ثروتمند از محله های فقیر خرج می کند.[۴۲][۴۳]

لیبرالیسم اقتصادی، مقررات زدایی و کاهش اتحادیه ها

جان اشمیت و بن زیپرر (2006) از CEPR به لیبرالیسم اقتصادی و کاهش مقررات کسب و کار در کنار کاهش عضویت اتحادیه به عنوان یکی از علل نابرابری اقتصادی اشاره دارند. در تجزیه و تحلیل اثر سیاست های لیبرال شدید انگلیس-آمریكایی نسبت به لیبرالیسم قاره اروپا، كه در آن متحدان قوی باقی مانده اند، آنها نتیجه گرفتند: "مدل اقتصادی و اجتماعی ایالات متحده با سطح قابل ملاحظه ای از انزوای اجتماعی همراه است كه شامل نابرابری درآمد بالا ، میزان نسبی و مطلق فقر مطلق، نتایج فقیر و نابرابر آموزش، پیامدهای نامطلوب سلامت و میزان بالای جرم و زندان میشود. در عین حال، شواهد موجود پشتیبانی کمی برای این دیدگاه دارد که انعطاف پذیری بازار کار به سبک U.S. به طور چشمگیری نتایج بازار کار را بهبود می بخشد. علیرغم تعصبات متعصبانه برعکس، اقتصاد ایالات متحده به طور مداوم سطح پایین تری از تحرک اقتصادی را نسبت به کشورهای اروپایی قاره ای که داده ها در دسترس هستند، فراهم می کند. "[۴۴] جامعه شناسی جیک روسنفیلد از دانشگاه واشنگتن ادعا می کند که کاهش کار سازمان یافته در ایالات متحده نقش مهمی در گسترش شکاف درآمد نسبت به تغییرات تکنولوژیک و جهانی شدن ایفا کرده است، که همچنین توسط کشورهای صنعتی دیگر که تجربه تنگ افزایش نابرابری را داشته اند . او اشاره می کند که کشورهای دارای نرخ بالای اتحادیه، به ویژه در اسکاندیناوی، سطح نابرابری بسیار پایین دارند و نتیجه می گیرد که "الگوی تاریخی واضح است؛ الگوی متقابل ملی روشن است: نابرابری بالا با جنبش ضعیف نیروی کار همراه است و برعکس. "[۴۵] مطالعه 2015 توسط صندوق بین المللی پول نشان داد که کاهش اتحادیه در بسیاری از اقتصادهای پیشرفته در دهه 1980 باعث افزایش نابرابری درآمد شده است.[۴۶][۴۷] در سال 2016، محققان صندوق بین المللی پول، نتیجه گرفتند که سیاست های نولیبرالی تحمیل شده توسط نخبگان اقتصادی نابرابری را تا حد زیادی تشدید کرده است که رشد اقتصادی را کاهش می دهد و "به خطر انداختن توسعه پایدار" می پردازد. گزارش آنها نشان می دهد "سه نتیجه گیری ناخوشایند" را:

  • مزایای استفاده از افزایش رشد به نظر می رسد زمانی که به یک گروه گسترده ای از کشورها نگاه کنید، بسیار دشوار است.
  • هزینه های نابرابری افزایش یافته برجسته هستند. چنین هزینهایی باعث می شود که تجارت بین اثرات رشد و عدالت بعضی از جنبه های دستور کار نئولیبرال صورت گیرد.
  • افزایش نابرابری به نوبه خود باعث کاهش سطح و پایداری رشد می شود. حتي اگر رشد تنها هدف يا هدف اصلي برنامه نئوليبرال باشد، طرفداران اين دستورالعمل همچنان نياز به توجه به اثرات توزيعي دارند.[۴۸]
===جهانی شدن===
Change in real income between 1988 and 2008 at various income percentiles of global income distribution.[۴۹]

آزاد سازی تجارت ممکن است نابرابری اقتصادی را از جهانی به مقیاس داخلی انتقال دهد.[۵۰]هنگامی که کشورهای ثروتمند با کشورهای فقیر تجارت می کنند، کارگران کم مهارت در کشورهای ثروتمند ممکن است به دلیل رقابت، دستمزد کمتری را ببینند، در حالی که کارگران کم مهارت در کشورهای فقیر ممکن است افزایش دستمزدها را ببینند. پل کروگمن، اقتصاددان تجاری، تخمین می زند که آزاد سازی تجارت تاثیر قابل اندازه گیری شده ای بر افزایش نابرابری در ایالات متحده دارد. او این روند را به افزایش تجارت با کشورهای فقیر و تکه تکه کردن وسایل تولید، منجر می شود و موجب می شود که شغل های کم مهارت قابل تجارت بیشتری باشند.با این حال، او تصدیق کرد که اثر تجارت در زمینه نابرابری در آمریکا در مقایسه با سایر علل، مانند نوآوری های تکنولوژیک، و دیدگاه مشترک دیگر کارشناسان، جزئی است. اقتصاددانان تجربی، مکس روسر و عیسی Crespo-Cuaresma در داده ها دریافتند که تجارت بین المللی افزایش دهنده نابرابری درآمد است.آنها تجربی پیش بینی های قضیه Stolper-Samuelson را در مورد اثرات تجارت بین المللی بر توزیع درآمد تایید می کنند.[۵۱]لورنس کتز برآورد می کند که تجارت تنها 5-15 درصد از افزایش نابرابری درآمد را به خود اختصاص داده است. رابرت لارنس استدلال می کند که نوآوری و اتوماسیون تکنولوژیک به این معناست که شغل های با مهارت کم کار در کشورهای ثروتمند جایگزین کار ماشین می شوند و کشورهای ثروتمند دیگر تعداد قابل توجهی از کارگران تولیدی کم مهارت را که می توانند تحت تاثیر رقابت کشورهای فقیر قرار بگیرند، ندارند.[۵۰] اقتصاددان برانکو میلولوویچ نابرابری درآمد جهانی را با مقایسه سالهای 1988 و 2008 تحلیل کرد. تحلیل آن نشان داد که طبقۀ جهانی 1٪ و طبقه متوسط ​​اقتصادهای در حال ظهور (مثلا چین، هند، اندونزی، برزیل و مصر) برنده اصلی جهانی شدن در طول آن زمان شدند. درآمد واقعي (تورم) درآمد 1٪ در سطح جهاني تقريبا 60٪ افزايش يافت، در حالي كه طبقات متوسط ​​اقتصادهاي در حال ظهور (حدود 50 درصد از توزيع درآمد جهان در سال 1988) 70-80 درصد افزايش يافت. از سوی دیگر، کسانی که در طبقه متوسط ​​دنیای توسعه یافته (کسانی که در 75 درصد به 90 درصد در سال 1988، مانند طبقه متوسط ​​آمریکا) منافع کمی از درآمد واقعی را تجربه کردند. ثروتمندترین 1٪ شامل 60 میلیون نفر در سراسر جهان، از جمله 30 میلیون آمریکایی ( به عنوان مثال 12%.، از آمریکایی ها با درآمد بالا در سال 2008 در سطح جهانی 1٪ بود).[۴۹][۵۲]

جنسیت

The gender gap in median earnings of full-time employees according to the OECD 2015[۵۳]

در بسیاری از کشورها، در بازار کار، شکاف جنسیتی به نفع مردان وجود دارد. چندین عامل غیر از تبعیض ممکن است به این شکاف کمک کند.به طور متوسط ​​زنان در مقایسه با مردان بیشتر محتمل هستند به عاملهای دیگری از پرداخت زمانی که در جستجوی شغل هستند به و ممکن است کمتر مایل به مسافرت یا جایگزینی باشند.[۵۴][۵۵]توماس سول در کتاب "دانش و تصمیم گیری" ادعا می کند که این تفاوت به این دلیل است که زنان به علت ازدواج یا حاملگی مشاغل خود را دریافت نمی کنند، اما مطالعات درآمد نشان می دهد که این تفاوت کل را توضیح نمی دهد. یک گزارش سرشماری ایالات متحده اظهار داشت که در ایالات متحده بار دیگر فاکتورهای دیگر محاسبه شده است، برای لینکه هنوز تفاوت بین درآمد زنان و مردان وجود دارد.[۵۶]شکاف درآمد در کشورهای دیگر از 53 درصد در بوتسوانا تا 40 درصد در بحرین تغییر میکند.[۵۷] نابرابری جنسیتی و تبعیض مطرح است که باعث ایجاد و همیشگی شدن فقر و آسیب پذیری در جامعه می شود.شاخص های حقوق برابر جنسی به دنبال ابزارهایی برای نشان دادن این ویژگی عدالت هستند.[۵۸] سوسیالیست های قرن نوزدهم مانند رابرت اوون، ویلیام تامپسون، آنا ویلر و اوت ببل ادعا می کنند که نابرابری اقتصادی بین جنسیت، علت اصلی نابرابری اقتصادی است؛ با این حال کارل مارکس و فردریک انگلس معتقد بودند که نابرابری میان طبقات اجتماعی علت بزرگتر نابرابری است.[۵۹]

توسعه اقتصادی

A Kuznets curve

اقتصاددان سیمون کوزنتس استدلال کرد که سطح نابرابری اقتصادی به طور عمده در نتیجه مراحل توسعه است. با توجه به Kuznets، کشورهایی با سطوح پایین توسعه دارای توزیع ثروت نسبتا مساوی هستند.زمانی که یک کشور توسعه می یابد، سرمایه بیشتری به دست می آورد، که منجر به داشتن درآمد و ثروت بیشتر توسط صاحبان سرمایه و معرفی نابرابری می شود. در نهایت، از طریق مکانیزم های مختلف توزیع مجدد ممکن مانند برنامه های رفاه اجتماعی، کشورهای توسعه یافته تر به سطوح پایین تر نابرابری حرکت می کنند. کوزنتس، در رابطه با سطح درآمد و نابرابری، از سطح نابرابری اقتصادهای در حال توسعه با درآمد متوسط ​​برخوردار بود که به شکل منحنی کوزنتس شناخته می شد. کوزنتس این رابطه را با استفاده از داده های مقطعی نشان داد. با این حال اخیرا تست این تئوری با داده های پانل برتر نشان داده است که آن بسیار ضعیف است.منحنی کوزنتس پیش بینی می کند که نابرابری درآمد در نهایت با توجه به زمان کاهش خواهد یافت.به عنوان مثال، در طول جنبش دبیرستان از 1910 تا 1940، و بعد از آن، نابرابری درآمدی در ایالات متحده کاهش یافت.[نیازمند منبع] با این حال، داده های اخیر نشان می دهد که سطح نابرابری درآمد پس از دهه 1970 شروع به افزایش پیدا کرده است. این لزوما نظریه کوزنتس را رد نمیکند."Jobs – Staffing – Workforce Solutions – Randstad USA". vedior.com. May 2015. ممکن است که چرخه دیگر کوزنتس رخ دهد، به ویژه حرکت از بخش تولیدی به بخش خدمات.

ترجیحات فردی

در رابطه با مسائل فرهنگی، تنوع ترجیحات در یک جامعه ممکن است به نابرابری اقتصادی کمک کند. هنگامی که با انتخاب کار سخت تر برای کسب پول بیشتر یا لذت بردن بیشتر از اوقات فراغت مواجه می شوید، افرادی با توان بالقوه درآمد به همان اندازه ممکن است راهبردهای مختلفی را انتخاب کنند.[نیازمند منبع] تجارت بین کار و اوقات فراغت به ویژه در بخش عرضه بازار کار در اقتصاد نیروی کار بسیار مهم است. به همین ترتیب، افراد در جامعه اغلب سطوح مختلف از ریسک پذیری را دارند. هنگامی که افراد به طور یکسان قادر به انجام کارهای خطرناک با پتانسیل پرداختهای بزرگ، از قبیل راه اندازی کسب و کار جدید، برخی از سرمایه گذاری ها موفق و برخی از شکست هستند.حضور هر دو شرکت موفق و ناموفق در یک جامعه ناشی از نابرابری اقتصادی است، حتی زمانی که همه افراد یکسان هستند.[نیازمند منبع]

تمرکز ثروت

تمرکز ثروت یک فرایند نظری است که طبق شرایط خاص، ثروت جدید ایجاد شده در اختیار افراد یا نهادهای ثروتمند متمرکز است. با توجه به این نظریه، کسانی که ثروتمند هستند ثروت خود را دارند، بدین معنی است که در منابع جدید ایجاد ثروت سرمایه گذاری کنند و یا در جهت انباشت ثروت استفاده کنند؛ بدین ترتیب ذینفع ثروت جدید هستند. با گذشت زمان، جمع شدگی ثروت می تواند به طور قابل توجهی به تداوم نابرابری در جامعه کمک کند. توماس Piketty در کتاب خود، سرمایه در قرن بیست و یکم استدلال می کند که نیروی اساسی برای واگرایی، معمولا بازده سرمایه (r)بیشتر از رشد اقتصادی (g) است و ثروت های بزرگتر بازده بیشتری را تولید می کند.

اجاره یابی

اقتصاددان جوزف استیگلیتز استدلال می کند که به جای تبیین غلظت ثروت و درآمد، نیروهای بازار باید به عنوان یک ترمز برای چنین تمرکز ایفا کنند، که ممکن است به واسطه نیروی غیر بازاری که بهتر توضیح داده میشود به عنوان اجاره یابی شناخته میشود. در حالی که بازار تقاضا برای جبران مهارت های نادر و مورد نظر را برای پاداش ایجاد ثروت، بهره وری بیشتر و غیره پیشنهاد می دهد.این امر همچنین کارآفرینان موفق را از طریق افزایش رقابت برای کاهش هزینه ها، سود و پاداش زیاد، از سود حاصل از کسب درآمد جلوگیری میکند.[۶۰]توضیح بیشتری درباره نابرابری رو به رشد، بر طبق استیگلیتز استفاده از توسعه قدرت سیاسی توسط ثروت توسط گروه های خاص است که به سیاست های دولتی شکل میدهند را از لحاظ مالی به آنها سودمند میرساند. این روند، شناخته شده به اقتصاددانان به عنوان اجاره یابی، درآمد را نه از ایجاد ثروت بلکه از "جذب سهم بزرگتر از ثروت که در غیر این صورت بدون تلاش آنها تولید شد"[۶۱] به دنبال جستجوی اجاره به نظر می رسد که استان های جوامع با نهادهای ضعیف و حاکمیت ضعیف قانون، اما استیگلیتز معتقد است که در جوامع توسعه یافته مانند ایالات متحده کمبود آن وجود ندارد. نمونه هایی از اجاره یابی که به دنبال نابرابری هستند هست شامل:

  • به دست آوردن منابع عمومی توسط "اجاره کننده ها" در قیمت های پایین تر از بازار (مانند اعطای زمین های عمومی به راه آهن،[۶۲]یا فروش منابع معدنی برای قیمت اسمی[۶۳][۶۴] در ایالات متحده
  • فروش خدمات و محصولات به عموم مردم در قیمت های بالاتر از بازار[۶۵](مزایای استفاده از دارو در آمریکا که دولت را از مذاکره قیمت داروها با شرکت های مواد مخدر منع می کند و هزینه دولت ایالات متحده را حدود 50 بیلیون دلار یا بیشتر در سال هزینه می کند)
  • تضمین اعتماد دولت از قدرت انحصاری(ثروتمندترین فرد در جهان در سال 2011، کارلوس اسلیم، صنعت ارتباطات مخابراتی تازه تاسیس شده مکزیک را کنترل کرد[۶۶]).

صنعت مالی

جیمی گلبریت استدلال می کند که کشورهای دارای بخش های مالی بزرگ دارای نابرابری بیشتری هستند و این پیوند تصادفی نیست.</ref>[۶۷]

اثرات

Buildings in Rio de Janeiro, demonstrating economic inequality

تأثیر محققان نابرابری در دریافتند نرخ های بالاتر از مشکلات بهداشتی و اجتماعی و نرخ های پایین تری از کالاهای اجتماعی ،[۶۸]یک سطح پایین تری از مطلوبیت اقتصادی در جامعه از منابع تقسیم شده به مصرف بالا،[۶۹]و حتی یک سطح پایین تر از رشد اقتصادی زمانی که سرمایه انسانی برای مصرف نهایی مورد توجه قرار نگرفت.[۷۰]برای 21 کشور برتر صنعتی، شمارش هر فرد به طور مساوی، امید به زندگی در کشورهای نابرابر پایین تر است.[۷۱]یک رابطه مشابه بین ایالات متحده وجود دارد.[۷۲] رابرت جی شیلر، برنده جایزه نوبل اقتصاد 2013، گفت که افزایش نابرابری در ایالات متحده و مکان دیگری مهم ترین مشکل است.[۷۳] افزایش نابرابری به رشد اقتصادی آسیب می رساند.[۷۴] طبقه بندی اقتصادی جامعه به "نخبگان" و "توده ها" نقش مهمی در فروپاشی تمدن های پیشرفته ای مانند امپراتوری های روم، هان و گپتا ایفا کرد.[۷۵]

دموکراسی

بر اساس یک مطالعه بررسی 2017 در بررسی سالانه علوم سیاسی توسط دانشمند علوم سیاسی دانشگاه استنفورد کنستشوو و دانشمند سیاسی دیوید استاسوج، دانشمند دانشگاه نیویورک، "حدس و گمانهای ساده ای که دموکراسی برابری ثروت را تولید می کند و نابرابری ثروت منجر به شکست دموکراتیک است، توسط شواهد حمایت نمیشود."[۷۶]

سلامت

محققان بریتانیا، ریچارد ویلکینسون و کیت پیکت، نرخهای بالاتری از مشکلات بهداشتی و اجتماعی را در بر داشتند (چاقی، بیماری روحی، قتل، تولد نوجوان، زندان، اختلاف با کودک، مصرف مواد مخدر) و نرخ های پایین تر کالاهای اجتماعی (امید به زندگی کشور، عملکرد آموزشی، اعتماد میان غریبه ها، وضعیت زنان، تحرک اجتماعی، حتی تعداد اختراعات صادر شده)کشورها و ایالاتهای دارای نابرابری بالاتر. با استفاده از آمار 23 کشور توسعه یافته و 50 ایالت ایالات متحده، مشکلات اجتماعی و بهداشتی در کشورهایی مانند ژاپن و فنلاند و کشورهای نظیر یوتا و نیوهمپشایر با برابری بالایی وجود دارد، نسبت به کشورهای (ایالات متحده و بریتانیا) و ایالات متحده (می سی سی پی و نیویورک) با تفاوت های زیادی در درآمد خانوار.[۷۷][۷۸] برای اکثر تاریخ بشر، استانداردهای زندگی بالاتر مواد -، دسترسی به آب تمیز و گرما از سوخت - منجر به سلامت بهتر و زندگی طولانی تر می شود.[۶۸]این الگو از درآمد بالاتر - طولانی تر زندگی می کند هنوز هم در میان کشورهای فقیر، که در آن امید به زندگی به سرعت افزایش می یابد همانطور که درآمد سرمایه هر فرد افزایش مییابد، اما در دهه های اخیر امید به زندگی در میان کشورهای درآمد متوسط ​​کاهش یافته است.[۷۹]آمریکایی ها دیگر به طور متوسط ​​(حدود 77 سال در سال 2004) نسبت به یونانی ها (78 ساله) یا نیوزلندی ها (78) دیگر زندگی نمی کنند، اگرچه ایالات متحده آمریکا GDP بیشتری را در سرتاسر خود دارد. مید به زندگی در سوئد (80 سال) و ژاپن (82) - که در آن درآمد بیشتر به طور مساوی توزیع شد - طولانی تر بود.[۸۰][۸۱] در سال های اخیر مشخصه ای است که با سلامت در کشورهای توسعه یافته رابطه قوی دارد نابرابری درآمد است. ایجاد یک شاخص "مشکلات بهداشتی و اجتماعی" از 9 عامل،نویسندگان ریچارد ویلکینسون و کیت پیکت مشکلات بهداشتی و اجتماعی را یافتند"رایج ترین در کشورهای دارای نابرابری درآمد بیشتر",[۸۲][۸۳] بیشتر در میان ایالات ایالات متحده با نابرابری های درآمد بالا رایج است.[۸۴]سایر مطالعات این روابط را تایید کرده اند.شاخص یونیسف از "رفاه کودکان در کشورهای ثروتمند" که 40 شاخص در 22 کشور را مطالعه می کند، با برابری بیشتر، و نه درآمد سرانه مرتبط است.[۸۵] پیکت و ویلکینسون معتقدند که نابرابری و طبقه بندی اجتماعی منجر به سطوح بالاتر اضطراب روحی و وضعیت اضطرابی می شود که می تواند به افسردگی وابستگی شیمیایی، زندگی مشترک کم، مشکلات والدین و بیماری های مرتبط با استرس سوق داده شود.[۸۶] در کتاب خود، اپیدمیولوژی اجتماعی، ایچیرو کاوچی و S.V. Subramanian متوجه شدند که افراد فقیر به سادگی نمی توانند زندگی سالم را به آسانی به مانند یک زندگی ثروتمندانه هدایت کنند. آنها قادر به تأمین غذای کافی برای خانواده هایشان نیستند، نمیتوانند صورتحسابهای برق برای گرم نگه داشتن خودشان در طول زمستان و سرد کردن در طول امواج گرما بپردازند و مسکن کافی ندارند.[۸۷] نابرابری درآمد ملی با نرخ اسکیزوفرنی کشور رابطه مثبت دارد.[۸۸]

انسجام اجتماعی

تحقیقات نشان می دهد که یک رابطه معکوس بین نابرابری درآمد و انسجام اجتماعی وجود دارد. در جوامع مساوی تر، مردم بیشتر محتمل هستند به یکدیگر اعتماد کنند، اندازه گیری سرمایه اجتماعی (مزایای حسن نیت، همبستگی، همدردی متقابل و همبستگی اجتماعی میان گروه هایی که یک واحد اجتماعی را تشکیل می دهند)نشان می دهد مشارکت جامعه بیشتر است و میزان قتل همواره پایین تر است. مقایسه نتایج از سوال "آیا دیگران می توانند از شما سود ببرند اگر آنها فرصت وشانسی بگیرند؟" در بررسی اجتماعی ایالات متحده آمریکا و آمارهایی بر نابرابری درآمد، اریک Uslaner و میچل براون دریافتند که همبستگی بالا بین میزان اعتماد به جامعه و مقدار برابری درآمد وجود دارد.[۸۹]یک مقاله سال 2008 از جانب اندرسن و فتنر، ارتباطی قوی میان نابرابری اقتصادی در داخل و بین کشورها و تحمل به 35 دموکراسی پیدا کرد. در دو تحقیق، رابرت پاتنم ارتباط میان سرمایه اجتماعی و نابرابری اقتصادی منتشر میکند.مهمترین مطالعاتش[۹۰][۹۱]این ارتباطات را در ایالات متحده و ایتالیا منتشر کرد.توضیحش برای این رابطه این است که

جامعه و برابری به طور متقابل تقویت می کنند ... سرمایه اجتماعی و نابرابری اقتصادی در طول قرن بیستم از هم پاشیده اند. از لحاظ توزیع ثروت و درآمد، آمریکا در دهه های 1950 و 1960 نسبت به آنچه بیش از یک قرن داشت، برابر تر است... رکورد بالا برابری و سرمایه اجتماعی همخوانی دارد. برعکس، سومین قرن بیستم، زمان افزایش نابرابری و نابودی سرمایه اجتماعی بود ... زمانبندی دو روند قابل توجه است: جایی در حدود سالهای 1965-70 آمریکا، البته تغییر کرد و همزمان شروع شد از لحاظ اقتصادی کمتری به همان خوبی با لحاظ اجتماعی و سیاسی کمتری که با هم ارتباط دارند.[۹۲]

آلبرت لارسن این توضیح را با بررسی مقایسه ای از افزایش اعتماد در دانمارک و سوئد در بخش دوم قرن بیستم در حالی که در ایالات متحده و انگلستان کاهش یافته است، پیشرفت داده است. استدلال می شود که سطح نابرابری بر نحوه اطمینان شهروندی از شهروندان دیگر تأثیر می گذارد. در این مدل، اعتماد اجتماعی در مورد روابط با افرادی که شما ملاقات می کنید (مانند مدل پاتنام) نیست، بلکه درباره افرادی است که تصور می کنید.[۹۳] اقتصاددان جوزف استیگلیتز استدلال کرده است که نابرابری اقتصادی منجر به عدم اعتماد به کسب و کار و دولت شده است.[۹۴]

جرم

نرخ جرم و جنایت نیز نشان داده شده است که با نابرابری در جامعه همبستگی دارد. اکثر مطالعاتی که به دنبال رابطه هستند، بر قتل ها متمرکز شده اند؛ زیرا قتل ها تقریبا در همه کشورها و حوزه های قضایی تقریبا یکسان است. بیش از پنجاه مطالعه انجام شده نشان داده است که تمایلات خشونت در جوامع مختلف که تفاوت درآمد بیشتر است، شایع تر است. دالی و همکاران در سال 2001[۹۵]دریافت که در میان ایالات متحده و استان های کانادا ده برابر تفاوت ها در نرخهای قتل مرتبط با نابرابری است. آنها تخمین زده اند که تقریبا نیمی از همه تغییرات در میزان قتل ها را می توان با تفاوت ها در میزان نابرابری در هر استان یا ایالت تعریف کرد. فاجنزیلبر و همکاران. ( در سال 2002) یک رابطه مشابه در سراسرجهان پیدا کرد. در میان نظرات در ادبیات علمی مربوط به رابطه بین قتل و نابرابری، عبارتند از :

  • سازگاری مؤثر در تحقیقات بین المللی در مورد قتل ها این است که ارتباط مثبتی بین نابرابری درآمد و قتل ها ایجاد شده است.[۹۶]
  • نابرابری اقتصادی با وجود فهرست گسترده ای از کنترل های مفهومی مرتبط، با میزان قتل رابطه مثبت و معنی داری دارد. این واقعیت است که این رابطه پیدا شده است با داده های اخیر و با استفاده از های مختلف اندازه گیری نابرابری اقتصادی از پژوهش های قبلی نشان می دهد که این یافته بسیار قوی است.[۹۷]

یک سال 2016 مطالعه کنترل عوامل مختلف از مطالعات قبلی چالش های مذکور یافته است. مطالعه می یابد "شواهد کمی قابل توجهی تجربی ارتباط بین کلی نابرابری و جرم" و "گزارش همبستگی مثبت بین جرم و جنایت خشونت آمیز و نابرابری اقتصادی است که تا حد زیادی رانده اقتصادی تبعیض نژادی در سراسر محله به جای درون محله نابرابری".[۹۸]

مشارکت اجتماعی، فرهنگی و مدنی

نابرابری درآمد بیشتر منجر به کم شدن تمام انواع مشارکت اجتماعی، فرهنگی و مدنی در میان ثروتمندان کمتر شد.[۹۹]هنگامی که نابرابری بالاتر است، فقرا به اشکال کمتری از مشارکت تغییر نمی کنند.[۱۰۰]

سودآوری، رفاه اقتصادی و بازده توزیع

به دنبال اصل مطلوبیتگرانه برای جستجوی بیشترین سود برای بیشترین تعداد - نابرابری اقتصادی مشکل ساز است. خانه ای که کمترین امکانات را برای یک میلیونر به مانند یک خانه تابستانی فراهم می کند، نسبت به خانواده بی خانمان پنج نفره، نمونه ای از کاهش بهره وری بازتولیدی در جامعه است که باعث می شود که مطلوبیت نهایی ثروت کاهش یابد و بنابراین مجموع مطلوبیت شخصی. یک دلار اضافی که توسط یک فرد فقیر خرج می شود، به چیزهایی می رساند که برای آن فرد بسیار مفید می باشد مانند نیازهای اساسی مانند غذا، آب و مراقبت های بهداشتی.در حالی که یک دلار اضافی که توسط شخص خیلی ثروتمندتر خرج می شود به احتمال زیاد به کالاهای لوکسی منتهی می شود که به آن فردمطلوبیت نسبتاً کمتری می دهد. بنابراین، مطلوبیت نهایی ثروت هر فرد ("دلار اضافی") کاهش مییابد زمانی که شخص ثروتمندتر می شود. از این منظر، برای هر مقدار داده شده ای از ثروت در جامعه، جامعه ای با برابری بیشتر، مطلوبیت کل بالاتری خواهد داشت. برخی از مطالعات[۶۹][۱۰۱]شواهدی را برای این نظریه پیدا کرده اند و اشاره دارد که در جوامعی که نابرابری کمتر است، رضایت و خوشبختی همه جمعیت در به بالاتر رفتن گرایش دارد. فیلسوف دیوید اشمیتز استدلال می کند که به حداکثر رساندن مجموع مطلوبیتهای فردی به انگیزه های تولید آسیب خواهد رساند.

تقاضای کل، مصرف و بدهی

محققان محافظه کار استدلال کرده اند که نابرابری درآمدی معنی دار نیست زیرا مصرف به جای درآمد باید معیاری برای اندازه گیری نابرابری باشد و نابرابری مصرف کمتر از نابرابری درآمد در ایالات متحده است. با توجه به جانسون، اسمیدینگ، و تُری، نابرابری مصرف در سال 2001 در مقایسه با سال 1986، در واقع پایین تر بود.[۱۰۲][۱۰۳]این بحث در "رفاه مخفی فقیران" توسط توماس ب.دلسول، روزنامه نگار، خلاصه شده است.[۱۰۴]سایر مطالعات نابرابری مصرف را به طور چشمگیری کمتر از نابرابری درآمد خانوار پیدا نکرده اند[۱۰۵][۱۰۶]و مطالعه CBO در بر داشت اطلاعات مصرف "به اندازه کافی" برای خانوارهای پر درآمد در نظر گرفته نشده است در حالیکه چنین کاری برای درآمد انجام گرفته است .هرچند که موافق بود که تعداد مصرف خانوارها توزیع برابرتری را از درآمد خانوار نشان می دهد.[۱۰۷] دیگران اهمیت مصرف بیش از درآمد را متذکر می شوند، اشاره می کنند که درآمد متوسط ​​و پایین ،بیشتر از آنکه به دست آورده باشد مصرف میشود، به این دلیل است که آنها یا پس انداز کمتری دارند یا بیشتر به پرداخت بدهی های خود میپردازند.[۱۰۸]نابرابری درآمد عامل اصلی در افزایش بدهی های خانوار است.[۱۰۵][۱۰۹]زمانی که به دست آورندگان درآمد های بالا قیمت املاک و مستغلات را به مزایده میگذارند افرادی که درآمد متوسط به دست میآورند در پرداختن بدهی های خود بیشتر تعمیق میکنند و سعی که که چیزی که به عنوان شیوه زندگی طبقه متوسط شناخته میشود حفظ کنند.[۱۱۰] راجارام راجان اقتصاددان بانک مرکزی، معتقد است که "نابرابری های سیستماتیک اقتصادی در داخل ایالات متحده و در سراسر جهان خطوط خطای عمیق مالی ایجاد کرده اند که بحران های مالی را بیشتر از گذشته پیش بینی کرده اند" - بحران مالی 2007-08 آخرین نمونه است.[۱۱۱]برای جبران رکود و کاهش قدرت خرید، فشار سیاسی برای ایجاد اعتبار ساده تر برای افراد دارای درآمد پایین و متوسط ​​- به ویژه برای خرید خانه ها - و اعتبار ساده تر به طور کلی برای حفظ نرخهای پایین بیکاری توسعه یافته است.[۱۱۲]

انحصار نیروی کار، تحکیم ،و ویرایش رقابت

نابرابری درآمد بزرگتر می تواند منجر به انحصار نیروی کار شود و کارفرمایان کمتری نیاز به کارگران کمتری داشته باشند.[۱۱۳][۱۱۴]کارفرمایان باقیمانده میتوانند از کمبود نسبی رقابت استفاده کنندکه منجر به انتخاب کمتر مصرف کنندگان، سوء استفاده از بازار و قیمت واقعی نسبتا بالاتر میشود.[۱۱۵][۱۱۴]

انگیزه های اقتصادی

برخی از اقتصاددانان بر این باورند که یکی از دلایل اصلی نابرابری ممکن است کاهش یافتن انگیزه های اقتصادی باشد به این دلیل است که رفاه مادی و مصرف آشکار با وضعیت مرتبط است. در این دیدگاه، طبقه بندی بالا درآمد (نابرابری بالا) مقدار زیادی از طبقه بندی اجتماعی را ایجاد می کند، که منجر به رقابت بیشتر برای وضعیت می شود. یکی از اولین نویسندگان که به این رابطه توجه داشت، آدام اسمیت بود،که «توجه» را به عنوان یکی از عوامل اصلی حرکت در فعالیت اقتصادی شناخت. جامعه شناسان مدرن و اقتصاددانان نظیر ژولیت شوور و رابرت فرانک، میزان فعالیت اقتصادی را که تقویت میشود توسط توانایی مصرف برای نشان دادن وضعیت اجتماعی مطالعه کرده اند. شوور ، آمریکایی غریب، استدلال کرد که افزایش نابرابری در دهه 1980 و 1990 به شدت علتی برای افزایش آرمان های درآمد، مصرف افزایش یافته، پس انداز کاهش يافته و بدهی افزایش یافته است. در کتاب تب لوکس ، رابرت ح. فرانک استدلال می کند که رضایت از سطوح درآمد، به شدت تحت تاثیر درآمد افراد نسبت به دیگران از نسبت به سطح مطلق آن قرار می گیرد.

رشد اقتصادی

مطالعات پیش از سال 2000

بررسی 1999 در مجله ادبیات اقتصادی بیان می کند که نابرابری بالا باعث کاهش رشد می شود، شاید به این دلیل که بی ثباتی اجتماعی و سیاسی را افزایش می دهد.[۴]این مقاله نیز می گوید:

چیزی که برای ادبیات رشد غیر معمول است، مطالعاتی هستند که تمایل دارند تا بگویند که در یافته ها اثرات منفی نابرابری بالایی بر رشد بعدی هم رای یا موازی هم میباشند. شواهد توسط همه پذیرفته نشده اند:برخی نویسندگان اشاره می کنند که تمرکز کشورهای ثروتمندتر در انتهای پایین تر طیف نابرابری،کیفیت پایین داده های توزیع،و عدم استحکام به مشخصات ثابت اثرات. با این وجود، حداقل، ساختن پرونده ای که نابرابری برای رشد مناسب است، بسیار سخت است. این به خودی خود یک پیشرفت قابل توجه است. با توجه به شاخصهای داده شده که نابرابری برای رشد اقتصادی مضر است، توجه به مکانیزم های احتمالی حرکت کرده است.... ادبیات به نظر می رسد حرکت می کند ... به سمت بررسی اثرات نابرابری بر نرخ باروری، سرمایه گذاری در آموزش و ثبات سیاسی.[۴]

یک گزارش جهانی بانک جهانی 1992 در مجله اقتصاد توسعه گفت که این نابرابری است:

منفی است و به شدت با رشد همراه است. این نتیجه به شدت وابسته به فرضیه های مربوط به هر دو نوع رگرسیون رشد یا اندازه گیری نابرابری نیست.اگر چه از لحاظ آماری معنادار است، میزان رابطه بین نابرابری و رشد نسبتا کوچک است.[۱۱۶]

ویلیام بایومُل، اقتصاددان نیویورک، دریافت که نابرابری معناداری رشد را تحریک نمی کند چرا که فقر تولید نیروی کار را کاهش می دهد.[۱۱۷]اقتصاددانان Dierk Herzer و Sebastian Vollmer دریافتند که نابرابری درآمد افزایش یافته، رشد اقتصادی را کاهش می دهد، اما رشد خود به نابرابری درآمد را افزایش میدهد.[۱۱۸]

برگ و اُستری از صندوق بین المللی پول دریافتند که عوامل موثر بر مدت زمان رشد (و نه نرخ رشد) در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه،برابری درآمد از بازاریابی تجاری سودمندتر است،یا سرمایه گذاری خارجی.[۱۱۹][۱۲۰]

در سال 1993، گالور و زیرا نشان دادند که نابرابری در وجود نقایص بازار اعتباری، تأثیرات مخرب طولانی مدتی بر شکل گیری سرمایه انسانی و توسعه اقتصادی دارد.[۱۲۱]مطالعه 1996 توسط Perotti کانال هایی را بررسی کرد که از طریق آن نابرابری بر رشد اقتصادی ممکن است که تأثیر بگذارد. وی نشان داد که طبق رویکرد نقص بازار اعتباری،نابرابری با سطح پایین تر از تشکیل سرمایه انسانی همراه است(آموزش، تجربه و کارآموزی)و سطح بالاتری از باروری،و در نتیجه سطوح پایینتری از رشد. و دریافت که نابرابری با سطوح بالاتری از توزیع مجدد مالیات همراه است که با سطوح پایین تر رشد از کاهش در پس انداز خصوصی و سرمایه گذاری همراه است. پروتی نتیجه گرفت که"جوامع برابر تر دارای نرخهای باروری پایینتر و نرخهای بالاتر از سرمایه گذاری در آموزش هستند.هر دو در نرخهای بالاتر رشد منعکس می شوند.همچنین جوامع بسیار نابرابر تمایل دارند به شرایط ناپایدار از لحاظ سیاسی و اجتماعی،که در نرخ های پایینتر سرمایه گذاری و در نتیجه رشد منعکس شده است. " [۱۲۲] تحقیقات اقتصاددان هاروارد رابرت بارو، نشان داد که "رابطه کمی بین نابرابری درآمد و نرخهای رشد و سرمایه گذاری وجود دارد".با توجه به کار Barro در سال های 1999 و 2000، سطح بالای نابرابری رشد را در کشورهای نسبتا فقیر کاهش می دهد، اما رشد را در کشورهای ثروتمند تشویق و تحریک می کند.[۱۲۳][۱۲۴]مطالعه ی سرزمینهای سوئد بین سالهای 1960 تا 2000 نشان داد که تأثیر مثبت نابرابری بر رشد با زمان سربسته پنج سال یا کمتر هست، اما بعد از ده سال رابطه وجود ندارد.[۱۲۵]مطالعات مجموعه های بزرگ داده ها نشان داد که هیچ رابطه ای برای هیچ زمان ثابت سربسته ای وجود ندارد[۱۲۶]و تاثیر منفی بر طول مدت رشد دارد.[۱۱۹]

مطالعات پس از سال 2000

طبق اظهارات اقتصاددانان صندوق بین المللی پول، نابرابری در ثروت و درآمد با مدت زمان رشد اقتصادی همبستگی منفی دارد(نه نرخ رشد).[۱۱۹]سطوح بالایی از نابرابری نه تنها مانع از رفاه اقتصادی نمیشود، بلکه مانع از کیفیت نهادهای کشور و سطح تحصیلات بالا میشود.[۱۲۷]طبق گفته اقتصاددانان کارکنان صندوق بین المللی پول، "اگر سهم درآمد از 20 درصد (ثروتمند) افزایش یابد، رشد تولید ناخالص داخلی عملا در میان مدت کاهش می یابد، و پیشنهاد می کند که مزایای آن نادیده گرفته نشود. در مقابل، افزایش سهم درآمد پایین 20 درصدی (فقرا) با رشد تولید ناخالص داخلی بالاتر همراه است. طبقه فقرا و طبقه متوسط ​​برای رشد بیشتر از طریق تعدادی از کانال های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی وابسته به هم هستند."[۱۲۸] با این حال، کارهای بیشتری انجام شده در سال 2015 توسط Sutirtha Bagchi و Jan Svjnar نشان می دهد که تنها نابرابری ناشی از فساد و جنون است که به رشد اقتصادی آسیب میرساند. .وقتی که آنها برای این واقعیت که بعضی از نابرابریها از طریق بیلیونرها با استفاده از ارتباطات سیاسی آنها ایجاد می شود، کنترل می شود، به نظر می رسد نابرابری ناشی از نیروهای بازار تاثیری بر رشد ندارد.[۱۲۹] مطالعات بر روی نابرابری درآمد و رشد گاهی اوقات شواهدی را تایید کرد که فرضیه منحنی کوزنتس را نشان می دهد که بیان می کند که با توسعه اقتصادی، ابتدا نابرابری افزایش می یابد و سپس کاهش می یابد.[۱۱۶]اقتصاددان Thomas Piketty این مفهوم را به چالش می کشد، ادعا می کند که از سال 1914 تا 1945 جنگها و "شوک های سیاسی و اقتصادی خشونت آمیز" نابرابری را کاهش داد. علاوه بر این، Piketty استدلال می کند که فرضیه "جادویی"منحنی کوزنتس، با تاکید بر توازن رشد اقتصادی در بلند مدت، نمی تواند افزایش قابل توجهی در نابرابری اقتصادی در سراسر جهان توسعه یافته از دهه 1970 در نظر بگیرد.[۱۳۰]

مکانیسمها

ه گفته اقتصاددان Branko Milanovic، در حالی که به طور سنتی اقتصاددانان فکر کردند که نابرابری برای رشد خوب بود.

"این دیدگاه که نابرابری درآمد به رشد اقتصادی آسیب میزند - یا اینکه برابری بهبود یافته میتواند به پایدار شدن رشد کمک کند - در سالهای اخیر به طور گسترده ای استفاده و نگه داشته شده است.دلیل اصلی این تغییر اهمیت فزاینده سرمایه انسانی در توسعه است.هنگامی که سرمایه فیزیکی مهم بود، پس انداز و سرمایه گذاری کلیدی بود.سپس مهم بود که یک گروه بزرگ از افراد ثروتمند که بتوانند درآمد بیشتری نسبت به فقرا پس انداز کنند و آن را در سرمایه فیزیکی سرمایه گذاری کنند.اما اکنون که سرمایه انسانی کمتر از ماشین آلات است، آموزش گسترده به رشد راز شده است. "[۷۰]

زمانی که توزیع درآمد ناهموار است و تمایل به کاهش "شکافهای درآمد بین نیروی کار ماهر و غیر متخصص" دارد، "آموزش جامع در دسترس" در هر دو مورد دشوار است." به نظر نمی رسد مشکلات اقتصادی مستقل بدهی ، به سیاست های توزیع مجدد در اروپا بستگی داشته باشد. به استثنای ایرلند، کشورهایی که در سال 2011 در معرض خطر پیش بینی قرار دارند(یونان، ایتالیا، اسپانیا، پرتغال)برای جینی بالا بود سطح نابرابری درآمد را در مقایسه با سایر کشورهای اروپایی اندازه گیری کرد. همانطور که توسط شاخص جینی اندازه گیری شده بود، یونان در سال 2008 دارای نابرابری درآمد بیشتری نسبت به آلمان از لحاظ اقتصادی بود.[۱۳۱]

رشد عادلانه

با در نظر گرفتن نقش مرکزی رشد اقتصادی که میتواند به طور بالقوه بازی کند در توسعه انسانی،کاهش فقر و دستیابی به اهداف توسعه هزاره،به طور گسترده درک میشود که در میان جامعه توسعه تلاشهای زیادی باید شود که مشارکت بخشهای فقیتر جامعه را در رشد اقتصادی تضمین کند.[۱۳۲][۱۳۳][۱۳۴][۱۳۵]تأثیر رشد اقتصادی بر کاهش فقر - ​​انعطاف پذیری رشد فقر- می تواند به سطح موجود نابرابری بستگی داشته باشد.[۱۳۶][۱۳۷]به عنوان مثال، با نابرابری کم، یک کشور با نرخ رشد 2 درصدی در سر و 40 در صد از جمعیت آن در فقر زندگی می کند، در ده سال فقر می تواند به نصف کاهش یابد،اما یک کشور با نابرابری بالا تقریبا 60 سال طول خواهد کشید تا به همان کاهش دست یابد.[۱۳۸][۱۳۹]به گفته دبیر کل سازمان ملل متحد بان کی مون:"در حالی که رشد اقتصادی ضروری است، برای پیشرفت در کاهش فقر کافی نیست."[۱۳۲]سیاست رقابت در نظر گرفته شده که با استفاده از جلوگیری کردن از شرکتهایی که از قدرت بازار سوء استفاده میکنند، به رشد فراگیر کمک کند.[۱۴۰]

مسکن

در بسیاری از کشورهای فقیر و در حال توسعه بیشتر زمین و مسکن در خارج از سیستم ثبت نام مالکیت رسمی و قانونی برگزار می شود. خیلی از اموال ثبت نشده در قالب غير رسمی از طريق انجمن های مختلف و ترتيبات ديگر برگزار می شود.دلایل مالکیت بیش از حد قانونی شامل خط قرمز اداری فرعی در خرید ملک و ساخت و ساز است؛ در برخی از کشورها می توان بیش از 200 مرحله و تا 14 سال برای ساخت زمین های دولتی انجام داد. از دیگر عللی که مالکیت بیش از حد قانونی شکست میخورد این است که اسناد معامله را تایید نکنند یا اسناد معامله تایید میکنند ولی در نمایندگی رسمی ثبت نمیکنند.[۹] کنترل اجاره در برزیل به طور چشمگیری درصد مسکن قانونی را نسبت به مسکن غیر قانونی کاهش داد، که عرضه بسیار بهتری برای تعادل تقاضا داشت.[۹] تعدادی از محققان (دیوید روددا،[۱۴۱]جاکوب ویکدور[۱۴۲]و جاننا ماتلاک) استدلال می کنند که کمبود مسکن ارزان قیمت - حداقل در آمریکا - قسمتی از آن ناشی از نابرابری درآمد است.[۱۴۳]دیوید رودا[۱۴۱][۱۴۴]اشاره کرد که از سال 1984 و 1991، تعداد واحدهای اجاره ای با کیفیت به دلیل افزایش تقاضا برای مسکن با کیفیت بالا کاهش یافت.[۱۴۱]رای مثال، در شرق نیویورک، از طریق جابه جایی محله های قدیمی تر، قیمت اجاره به سرعت افزایش یافت، زیرا صاحبخانه ها ساکنان جدیدی را که تمایل به پرداخت نرخ بالای بازار برای مسکن داشتند،پیدا کردند و خانواده های با درآمد پایینتر را بدون واحدهای اجاره ای رفتند (درآوردند).

فقر

آکسفام ادعا می کند که بدتر شدن نابرابری مانع مبارزه با فقر جهانی می شود. گزارش سال 2013 از گروه اعلام کرد که 240 میلیارد دلار اضافه شده به ثروت ثروتمندترین میلیاردرها در سال 2012 به اندازه کافی بود تا چهار برابر فقر شدید را به پایان برساند. جرمی هابز، مدیر اجرایی آکسفام، گفت: "ما دیگر نمی توانیم تظاهر کنیم که ایجاد ثروت برای چند نفر به ناچار به نفع بسیاری خواهد بود. اغلب این معکوس درست است."[۱۴۵][۱۴۶][۱۴۷] جاراد برنشتاین و الیس گولد از موسسه سیاست اقتصادی پیشنهاد می کنند که اگر نابرابری در چند دهه گذشته افزایش نیافته باشد، فقر در ایالات متحده می تواند به میزان قابل توجهی کاهش یابد.[۱۴۸][۱۴۹]

محیط زیست

هرچه نابرابری اقتصادی کوچکتر باشد، زباله و آلودگی بیشتر ایجاد می شود و در بسیاری موارد سبب تخریب بیشتر محیط زیست می شود. ین را می توان با این واقعیت توضیح داد که زمانی که مردم فقیر در جامعه ثروتمند تر شوند، انتشار سالانه کربن خود را افزایش می دهند. ین رابطه توسط منحنی محیط زیست کوزنتس بیان شده است.[۱۵۰][عدم مطابقت با منبع][۱۵۱][۱۵۲][۱۵۳]لازم به ذکر است که در اینجا، با این وجود، در موارد خاص، با نابرابری اقتصادی بزرگ، هنوز اتلاف و آلودگی ایجاد نشده است زیرا دفع زباله / آلودگی پس از آن پاکسازی می شود (تصفیه آب، فیلتر کردن، ...)[۱۵۴].... همچنین توجه داشته باشید که تمام افزایش در تخریب محیط زیست، نتیجه افزایش انتشار توسط هر فرد است که که در یک ضریب فزاینده ضرب می شود. با این حال، اگر افراد کمتری وجود داشته باشد، این ضریب فزاینده کمتر خواهد بود و بنابراین میزان تخریب محیطی نیز پایین خواهد بود.به همین ترتیب، سطح بالای جمعیت فعلی تاثیر زیادی بر این می گذارد.

نفوذ سیاسی

در سال 2015، یک مطالعه از سوی لختین و واس پیشنهاد کرد که تحرک اجتماعی پایین موجب کاهش مشارکت در میان طبقات پایین تر می شود.[۱۵۵]

جنگ، تروریسم و ​​بی ثباتی سیاسی

یک مطالعه نشان می دهد که نابرابری درآمد، بی ثباتی سیاسی را افزایش می دهد: "جوامع نابرابر بیشتر از لحاظ سیاسی ناپایدار هستند".[۱۵۶]یک مطالعه 2016 نشان می دهد که نابرابری بین منطقه ای تروریسم را افزایش می دهد.[۱۵۷]یکی دیگر از مطالعات 2016 نشان می دهد که نابرابری میان طبقات اجتماعی احتمال وقوع کودتا، اما نه جنگ داخلی را افزایش می دهد.[۱۵۸]فقدان اطلاعات قابل اطمینان، مطالعه ارتباط بین نابرابری و خشونت سیاسی را دشوار می سازد.[۱۵۹]

پاسخ های سیاستی در نظر گرفته شده برای کاهش آن

هیچ کسب و کاری که بستگی به وجود بر پرداخت کمتر از دستمزد زندگی به کارگران آن داشته باشد، حق ندارد در این کشور ادامه دهد.

پرزیدنت فرانکلین دلانو روزولت،, 1933[۱۶۰]

ک مطالعه OECD 2011، یکسری پیشنهاد به کشورهای عضو خود میدهد که شامل می شود:[۸]

  • سیاست های حمایت از درآمد خوب.
  • تسهیل و تشویق دسترسی به اشتغال.
  • آموزش بهتر در زمینه شغلی برای آموزش کارکنان با مهارت پایین، به افزایش توان بالقوه تولید و درآمد های آینده کمک می کند.دسترسی بهتر به آموزش رسمی.

مالیات تصاعدی، نابرابری درآمد مطلق را کاهش می دهد، هنگامی که نرخ های بالاتر بر افراد پردرآمد پرداخت می شود و هیچگونه فرار مالیاتی صورت نگیرد،و انتقال پرداختهاو شبکه های ایمنی اجتماعی در نتیجه هزینه های تصاعدی دولت می شود.[۱۶۱][۱۶۲][۱۶۳]قانون میزان حقوق و دستمزد نیز به عنوان وسیله ای برای کاهش نابرابری درآمد هدف گذاری شده است. OECDادعا می کند که هزینه های عمومی برای کاهش شکاف ثروت در حال افزایش ضرورى است.[۱۶۴] اقتصاددانان امانوئل سعز و توماس Piketty پیشنهاد دادند نرخهای نهایی مالیاتی بالاتری بر ثروت، تا 50 درصد، و یا 70 درصد و یا حتی 90 درصد.[۱۶۵]رالف نادر، جفری ساکس، جبهه متحد علیه ریاضت اقتصادی، از جمله دیگر افراد خواستار مالیات معاملات مالی ( که شناخته میشود به عنوان مالیات رابین هود) برای تقویت شبکه امنیت اجتماعی و بخش عمومی هستند.[۱۶۶][۱۶۷][۱۶۸] پاسخ های سیاست عمومی در مورد علل و اثرات نابرابری درآمد در ایالات متحده عبارتند از:تعدیلات پیشگیرانه مالیات تصاعدی، تقویت مقررات ایمنی اجتماعی مانند کمک به خانواده ها با کودکان وابسته،رفاه، خدمات اجتماعی، سازماندهی گروه های علاقه مند به جامعه، افزایش و اصلاح یارانه های تحصیلات عالی، افزایش هزینه های زیربنایی و محدود کردن و پرداخت مالیات برای اجاره بها.[۱۶۹]

عوامل کاهش دهنده

کشورهای دارای مجلس قانون گذار چپ دارای سطوح پایین تر نابرابری هستند.[۱۷۰][۱۷۱] بسیاری از عوامل نابرابری اقتصادی را محدود می کنند - آنها ممکن است به دو دسته تقسیم شوند:دولت حمایت مالی کرد و بازار رانده شده است.شایستگی نسبی و اثربخشی هر رویکرد، موضوع بحث است. ابتکارات دولت عادی برای کاهش نابرابری اقتصادی عبارتند از:

  • آموزش عمومی: افزایش عرضه نیروی کار ماهر و کاهش نابرابری درآمد ناشی از اختلافات آموزشی.[۱۷۲]
  • مالیات بر ثروت: ثروتمندان نسبتاً بیشتر از فقرا مالیات دارند.کاهش میزان نابرابری درآمد در جامعه اگر تغییر در مالیات باعث تغییر در درآمد نشود.[۱۷۳]

نیروهای بازار خارج از مداخله دولت که می توانند نابرابری اقتصادی را کاهش دهند عبارتند از:

  • مایل به خرج کردن: با افزایش ثروت و درآمد، فرد ممکن است بیشتر خرج کند. در یک مثال فوق العاده، اگر فردی همه چیز را در اختیار داشته باشد، بلافاصله باید مردم را برای حفظ ویژگیهای خود استخدام کنند، در نتیجه باعث کاهش تمرکز ثروت میشود.

همچنین ببینید

جستارهای وابسته

منابع

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ "A three-headed hydra". The Economist. 16 July 2014.
  2. Fletcher, Michael A. (March 10, 2013). "Research ties economic inequality to gap in life expectancy". Washington Post. Retrieved March 23, 2013.
  3. Wojciech Kopczuk, Emmanuel Saez, and Jae Song find that "most of the increase in the variance of … annual earnings is due to increases in the variance of … permanent earnings with modest increases in the variance of transitory … earnings." Thus, in fact, the increase in earnings inequality is in lifetime income. Furthermore, they find that it remains difficult for someone to move up the earnings distribution (though they do find upward mobility for women in their lifetime). See their "Earnings Inequality and Mobility in the United States: Evidence from Social Security Data since 1937," Quarterly Journal of Economics. 125, no. 1 (2010): 91–128.
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ Temple, Jonathan (1999). "The New Growth Evidence". Journal of Economic Literature. 37 (1): 112–56. doi:10.1257/jel.37.1.112.
  5. Neves, Pedro Cunha; Afonso, Óscar; Silva, Sandra Tavares (February 2016). "A Meta-Analytic Reassessment of the Effects of Inequality on Growth". World Development. 78: 386–400. doi:10.1016/j.worlddev.2015.10.038.
  6. "the first historical series of income distribution statistics became available with the publication in 1953 of Kuznets’s monumental Shares of Upper Income Groups in Income and Savings. Kuznets’s series dealt with only one country (the United States) over a period of thirty-five years (1913–1948). It was nevertheless a major contribution, which drew on two sources of data totally unavailable to nineteenth-century authors: US federal income tax returns (which did not exist before the creation of the income tax in 1913) and Kuznets’s own estimates of US national income from a few years earlier." Piketty, Thomas. Capital in the Twenty-First Century (Kindle Locations 276–80). Harvard University Press. Kindle Edition.
  7. Piketty, Thomas. Capital in the Twenty-First Century (Kindle Locations 286–87). Harvard University Press. Kindle Edition.
  8. ۸٫۰۰ ۸٫۰۱ ۸٫۰۲ ۸٫۰۳ ۸٫۰۴ ۸٫۰۵ ۸٫۰۶ ۸٫۰۷ ۸٫۰۸ ۸٫۰۹ ۸٫۱۰ ۸٫۱۱ ۸٫۱۲ Divided We Stand: Why Inequality Keeps Rising. OECD. 2011. doi:10.1787/9789264119536-en. ISBN 978-92-64-11953-6.
  9. ۹٫۰ ۹٫۱ ۹٫۲ ۹٫۳ De Soto, Hernando (2000). The Mystery of Capital: Why Capitalism Triumphs in the West and Fails Everywhere Else. Basic Books. ISBN 978-0-465-01614-3. [کدام صفحه؟]
  10. ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ ۱۰٫۲ ۱۰٫۳ Gurría, Angel (December 5, 2011). Press Release for Divided We Stand: Why Inequality Keeps Rising (Report). OECD. doi:10.1787/9789264119536-en. Retrieved December 16, 2011.
  11. [۱] Credit Suisse, Research Institute – Global Wealth Databook 2013
  12. Piketty, Thomas (2014). Capital in the Twenty-First Century. Belknap Press. شابک ‎۰۶۷۴۴۳۰۰۰X p. 571
  13. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام Meszaros1995 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  14. ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ Piketty, Thomas, and Emmanuel Saez. "Income Inequality in the United States, 1913–1998". Tech. 1st ed. Vol. CXVIII. Quarterly Journal of Economics, 2003. Print.
  15. "Tackling Ethnic and Regional Inequalities" (PDF). Combating Poverty and Inequality: Structural Change, Social Polics, and Politi. United Nations Research Institute for Social Development. Retrieved October 18, 2011.
  16. U.S. Bureau of Labor Statistics. Highlights of Women’s Earnings in 2009. Report 1025, June 2010.
  17. Charlton, B. G. (1996). "What is the ultimate cause of socio-economic inequalities in health? An explanation in terms of evolutionary psychology" (PDF). Journal of the Royal Society of Medicine. 89 (1): 3–8. PMC 1295633. PMID 8709080.
  18. Rawls, John (2005). A Theory of Justice. Belknap Press of Harvard University Press. ISBN 978-0-674-01772-6.
  19. Neoliberalism: Oversold? – IMF Finance & Development June 2016 • Volume 53 • Number 2
  20. Branko Milanovic (2012). The Haves and the Have-Nots: A Brief and Idiosyncratic History of Global Inequality. ISBN 978-0-465-03141-2.
  21. Hunt, E. K.; Lautzenheiser, Mark (2014). History of Economic Thought: A Critical Perspective. PHI Learning. ISBN 978-0765625991.
  22. Keen, Steve (2011). Debunking Economics – Revised and Expanded Edition: The Naked Emperor Dethroned?. Zed Books. p. 110. ISBN 978-1848139923. The basis for this advice is the proposition that a person's income is determined by her contribution to production – or more precisely, by the marginal productivity of the 'factor of production' to which she contributes...The argument that highly paid workers – managers of major corporations, stock and money market traders, financial commentators, etc – deserve the high wages they receive compared to the less highly paid – nuclear physicists, rocket scientists, university professors, school teachers, etc. – is simply an extension of this argument to cover subgroups of workers. Members of the former group, we are told, are simply more productive than members of the latter, hence their higher salaries.
  23. Wood, John Cunningham (1996). Karl Marx's Economics: Critical Assessments I and II. Routledge. ISBN 978-0415087148.
  24. Stiglitz, Joseph E. (June 4, 2012). The Price of Inequality: How Today's Divided Society Endangers Our Future (p. 34). Norton. Kindle Edition.
  25. Stiglitz, Joseph E. (June 4, 2012). The Price of Inequality: How Today's Divided Society Endangers Our Future . Norton. Kindle Edition. p. 9.
  26. Hazlitt, Henry (December 1988). "Chapter 20: Part 2". Economics in One Lesson. Three Rivers Press. ISBN 978-0-517-54823-3.
  27. Hazlitt, Henry (December 1988). "Chapter 20: Part 1". Economics in One Lesson. Three Rivers Press. ISBN 978-0-517-54823-3.
  28. Stiglitz, Joseph E. (June 4, 2012). The Price of Inequality: How Today's Divided Society Endangers Our Future . Norton. Kindle Edition. p. 8.
  29. Xavier-Oliveira, Emanuel; Laplume, André O; Pathak, Saurav (2015). "What motivates entrepreneurial entry under economic inequality? The role of human and financial capital". Human Relations. 68 (7): 1183–207. doi:10.1177/0018726715578200. SSRN 2585021.
  30. Webster (4b): increasing in rate as the base increases (a progressive tax)
  31. American Heritage بایگانی‌شده در فوریه ۹, ۲۰۰۹ توسط Wayback Machine (6). Increasing in rate as the taxable amount increases.
  32. Britannica Concise Encyclopedia: Tax levied at a rate that increases as the quantity subject to taxation increases.
  33. Princeton University WordNet: (n) progressive tax (any tax in which the rate increases as the amount subject to taxation increases)
  34. Sommerfeld, Ray M., Silvia A. Madeo, Kenneth E. Anderson, Betty R. Jackson (1992), Concepts of Taxation, Dryden Press: Fort Worth, TX
  35. Alesina, Alberto; Dani Rodrick (May 1994). "Distributive Politics and Economic Growth" (PDF). Quarterly Journal of Economics. 109 (2): 465–90. doi:10.2307/2118470. Retrieved October 17, 2013.
  36. Shlomo Yitzhaki (1998). "More than a Dozen Alternative Ways of Spelling Gini" (PDF). Economic Inequality. 8: 13–30.
  37. "Tax Evasion and Inequality" (PDF).
  38. Becker, Gary S.; Murphy, Kevin M. (May 2007). "The Upside of Income Inequality". The America. Retrieved January 8, 2014.
  39. Bosworth, Barry; Burtless, Gary; Steuerle, C. Eugene (December 1999). Lifetime Earnings Patterns, the Distribution of Future Social Security Benefits, and the Impact of Pension Reform (PDF) (report no. CRR WP 1999-06). Chestnut Hill, Massachusetts: Center for Retirement Research at Boston College. p. 43. Retrieved October 1, 2012.
  40. Boak, Josh (August 6, 2014). "S&P: Widening wealth gap slows economic recovery". Associated Press, as published in the Salt Lake Tribune. p. A10. Retrieved August 10, 2014.
  41. "America's Elite: An Hereditary meritocracy". The Economist. January 24, 2015. Retrieved 2015-09-15.
  42. "Education and class. America's new aristocracy". The Economist. January 24, 2015. Retrieved 2015-01-29.
  43. "Education and class. America's new aristocracy". The Economist. January 24, 2015. Retrieved 2015-01-29. The result is that America is one of only three advanced countries that spends more on richer pupils than poor ones, according to the OECD (the other two are Turkey and Israel)
  44. Schmitt, John and Ben Zipperer. 2006. "Is the U.S. a Good Model for Reducing Social Exclusion in Europe?" CEPR
  45. Doree Armstrong (February 12, 2014). Jake Rosenfeld explores the sharp decline of union membership, influence. UW Today. Retrieved December 20, 2014. See also: Jake Rosenfeld, What Unions No Longer Do, (Harvard University Press, 2014), شابک ‎۰۶۷۴۷۲۵۱۱۵
  46. Michael Hiltzik (March 25, 2015). IMF agrees: Decline of union power has increased income inequality. Los Angeles Times. Retrieved March 26, 2015.
  47. Florence Jaumotte and Carolina Osorio Buitron (March 2015). Power from the People. International Monetary Fund. Retrieved March 18, 2015.
  48. IMF: The last generation of economic policies may have been a complete failure. Business Insider. May 2016.
  49. ۴۹٫۰ ۴۹٫۱ Branko Milanovic-Global Income Inequality by the Numbers-In History and Now-February 2013
  50. ۵۰٫۰ ۵۰٫۱ "Economic Focus:". The Economist. London: The Economist Group. April 19, 2008. p. 81.
  51. Roser, Max; Cuaresma, Jesus Crespo (2016). "Why is Income Inequality Increasing in the Developed World?". Review of Income and Wealth. 62 (1): 1–27. doi:10.1111/roiw.12153.
  52. Smith, Noah (June 27, 2016). "The Left and Right Stumble on Globalization" – via www.bloomberg.com.
  53. OECD. OECD Employment Outlook 2008 – Statistical Annex بایگانی‌شده در دسامبر ۶, ۲۰۰۸ توسط Wayback Machine. OECD, Paris, 2008, p. 358.
  54. "Are Women Earning More Than Men?". Forbes. May 12, 2006.
  55. Lukas, Carrie (April 3, 2007). "A Bargain At 77 Cents To a Dollar". The Washington Post. Retrieved May 3, 2010.
  56. Weinberg, Daniel H (May 2004). "Evidence From Census 2000 About Earnings by Detailed Occupation for Men and Women" (PDF). Retrieved 21 February 2017.
  57. "Jobs – Staffing – Workforce Solutions – Randstad USA". vedior.com.
  58. Nicola Jones, Rebecca Holmes, Jessica Espey 2008. Gender and the MDGs: A gender lens is vital for pro-poor results بایگانی‌شده در مارس ۱۰, ۲۰۱۱ توسط Wayback Machine. London: Overseas Development Institute
  59. Riane Eisler (2007). The Real Wealth of Nations: Creating a Caring Economics. p. 73.
  60. Stiglitz, Joseph E. (June 4, 2012). The Price of Inequality: How Today's Divided Society Endangers Our Future (pp. 30–1, 35–6). Norton. Kindle Edition.
  61. Stiglitz, Joseph E. (June 4, 2012). The Price of Inequality: How Today's Divided Society Endangers Our Future (p. 32). Norton. Kindle Edition.
  62. Railroad land grants بایگانی‌شده در دسامبر ۱۸, ۲۰۰۶ توسط Wayback Machine
  63. "Earthworks – General Mining Law of 1872". earthworksaction.org.
  64. General Mining Act of 1872#The Mining Law of 1872
  65. Stiglitz, Joseph E. (June 4, 2012). The Price of Inequality, p. 48.
  66. Stiglitz, Joseph E. (June 4, 2012). The Price of Inequality, p. 42.
  67. Stiglitz, Joseph E. (June 4, 2012). The Price of Inequality: How Today's Divided Society Endangers Our Future, p. 334. Norton. Kindle Edition.
  68. ۶۸٫۰ ۶۸٫۱ Pickett and Wilkinson, The Spirit Level, 2011, p. 5.
  69. ۶۹٫۰ ۶۹٫۱ "Happiness: Has Social Science A Clue?" Richard Layard 2003
  70. ۷۰٫۰ ۷۰٫۱ خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام more وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  71. De Vogli, R. (2005). "Has the relation between income inequality and life expectancy disappeared? Evidence from Italy and top industrialised countries". Journal of Epidemiology & Community Health. 59 (2): 158–62. doi:10.1136/jech.2004.020651.
  72. Kaplan, G. A; Pamuk, E. R; Lynch, J. W; Cohen, R. D; Balfour, J. L (1996). "Inequality in income and mortality in the United States: Analysis of mortality and potential pathways". BMJ. 312 (7037): 999–1003. doi:10.1136/bmj.312.7037.999. PMC 2350835. PMID 8616393.
  73. Christoffersen, John (October 14, 2013). "Rising inequality 'most important problem,' says Nobel-winning economist". St. Louis Post-Dispatch. Retrieved October 19, 2013.
  74. Staff (December 9, 2014). "Inequality hurts economic growth, finds OECD research". Organisation for Economic Co-operation and Development. Retrieved February 8, 2015.
  75. Safa Motesharrei, Jorge Rivas and Eugenia Kalnay (November 13, 2012). A Minimal Model for Human and Nature Interaction. University of Maryland. Retrieved March 19, 2014.
  76. Scheve, Kenneth; Stasavage, David (2017). "Wealth Inequality and Democracy". Annual Review of Political Science. 20 (1): 451–68. doi:10.1146/annurev-polisci-061014-101840.
  77. "The Spirit Level". equalitytrust.org.uk.
  78. Pickett, KE; Wilkinson, RG (March 2015). "Income inequality and health: a causal review". Social Science & Medicine. 128: 316–26. doi:10.1016/j.socscimed.2014.12.031. PMID 25577953.
  79. Sapolsky, Robert (2005). "Sick of Poverty". Scientific American. 293 (6): 92–9. doi:10.1038/scientificamerican1205-92. PMID 16323696.
  80. Pickett and Wilkinson, The Spirit Level, 2011, p. 82.
  81. (At the same time however, there is a strong connection between average income and health within countries. Example: Comparing average death rates in United States zip code areas organized by average income finds the highest income zip codes average a little over 90 deaths per 10,000, the poorest zip codes a little over 50 deaths and a "strikingly" regular gradient of death rates for income in between. source: Figure 1.4, Pickett and Wilkinson, The Spirit Level, 2011, p. 13, Authors: "What is so striking about Figure 1.4 is how regular the health gradient is right across society". Data from: Smith, G D; Neaton, J D; Wentworth, D; Stamler, R; Stamler, J (1996). "Socioeconomic differentials in mortality risk among men screened for the Multiple Risk Factor Intervention Trial: I. White men". American Journal of Public Health. 86 (4): 486–96. doi:10.2105/AJPH.86.4.486. PMC 1380548. PMID 8604778.)
  82. Pickett and Wilkinson, The Spirit Level, 2011, pp. 306–9. Figure 2.2 found on p. 20 and this page
  83. the authors found a Pearson Correlation Coefficient of 0.87 for the index and inequality among 20 developed countries for which data was available. Pickett and Wilkinson, The Spirit Level, 2011, p. 310.
  84. a coefficient of 0.59 for 40 US states for which data was available (the index for US states did not include a component for mobility in its index). For both populations the statistical significance p-value was >0.01. Pickett and Wilkinson, The Spirit Level, 2011, p. 310.
  85. compare figures 2.6 and 2.7 in Pickett and Wilkinson, The Spirit Level, 2011, pp. 23–4. Data from An overview of child well-being in rich countries The United Nations Children’s Fund, 2007
  86. The Spirit Level: how 'ideas wreckers' turned book into political punchbag| Robert Booth| The Guardian| August 13, 2010
  87. Kawachi, Ichiro. S.V. Subramanian. Social Epidemiology. p. 126.[full citation needed]
  88. Burns, Jonathan K; Tomita, Andrew; Kapadia, Amy S (2014). "Income inequality and schizophrenia: Increased schizophrenia incidence in countries with high levels of income inequality". International Journal of Social Psychiatry. 60 (2): 185–96. doi:10.1177/0020764013481426. PMC 4105302. PMID 23594564.
  89. Inequality Trust and Political Engagement Eric Uslaner and Mitchell Brown, 2002
  90. Making Democracy Work: Civic Traditions in Modern Italy (Putnam, Leonardi, and Nanetti, 1993)
  91. Robert Putnam, Bowling Alone: The Collapse and Revival of American Community 2000
  92. Robert Putnam, Bowling Alone: The Collapse and Revival of American Community, 2000, p. 359.
  93. Albrekt Larsen, Christian (2013). The Rise and Fall of Social Cohesion: The Construction and De-construction of Social Trust in the US, UK, Sweden and Denmark. Oxford: Oxford University Press[کدام صفحه؟]
  94. The Price of Inequality: How Today's Divided Society Endangers Our Future, Stiglitz, J.E., (2012) W.W. Norton & Company, شابک ‎۹۷۸−۰۳۹۳۰۸۸۶۹۴[کدام صفحه؟]
  95. Income inequality and homicide rates in Canada and The United بایگانی‌شده در اکتبر ۲, ۲۰۰۸ توسط Wayback Machine
  96. Neapolitan, Jerome L (1999). "A comparative analysis of nations with low and high levels of violent crime". Journal of Criminal Justice. 27 (3): 259–74. doi:10.1016/S0047-2352(98)00064-6.
  97. Lee, Matthew R.; Bankston, William B. (1999). "Political structure, economic inequality,and homicide: A cross-national analysis". Deviant Behavior. 20 (1): 27–55. doi:10.1080/016396299266588.
  98. Kang, Songman (2015). "Inequality and crime revisited: Effects of local inequality and economic segregation on crime". Journal of Population Economics. 29 (2): 593. doi:10.1007/s00148-015-0579-3.
  99. Bram Lancee and Hermanvande Werfhorst (2011) "Income Inequality and Participation: A Comparison of 24 European Countries" GINI Discussion Paper No. 6 (Amsterdam Centre for Inequality Studies)
  100. The Equality Trust (2012) "Income Inequality and Participation" Research Update No. 4
  101. Blanchard and Oswald 2000, 2003
  102. Johnson, Smeeding, Tory, "Economic Inequality" in Monthly Labor review of April 2005, table 3.
  103. see also "Consumption and the Myths of Inequality", by Kevin Hassett and Aparna Mathur, Wall Street Journal, October 24, 2012
  104. Edsall, Thomas B. (January 30, 2013). "The Hidden Prosperity of the Poor". New York Times. Retrieved January 2, 2013.
  105. ۱۰۵٫۰ ۱۰۵٫۱ "Conservative Inequality Denialism," by Timothy Noah The New Republic (October 25, 2012)
  106. Attanasio, Orazio; Hurst, Erik; Pistaferri, Luigi (2012). "The Evolution of Income, Consumption, and Leisure Inequality in The US, 1980–2010". NBER Working Papers #17982. SSRN 2035781.
  107. Congressional Budget Office: Trends in the Distribution of Household Income Between 1979 and 2007. October 2011. p. 5
  108. "The United States of Inequality, Entry 10: Why We Can't Ignore Growing Income Inequality," by Timothy Noah, Slate (September 16, 2010)
  109. The Way Forward By Daniel Alpert, Westwood Capital; Robert Hockett, Professor of Law, Cornell University; and Nouriel Roubini, Professor of Economics, New York University, New America Foundation, October 10, 2011
  110. Plumer, Brad. "'Trickle-down consumption': How rising inequality can leave everyone worse off". 27 March 2013. Washington Post. Retrieved March 27, 2013.
  111. Lo, Andrew W. "Reading About the Financial Crisis: A 21-Book Review" (PDF). 2012. Journal of Economic Literature . Archived from the original (PDF) on January 13, 2013. Retrieved November 27, 2013.
  112. Koehn, Nancy F. (July 31, 2010). "A Call to Fix the Fundamentals (Review of Fault Lines: How Hidden Fractures Still Threaten the World Economy by Raghuram G. Rajan)". New York Times. Retrieved November 20, 2013.
  113. Pigou, Arthur C. (1932). "Part I, Chapter VIII". The Economics of Welfare (4th ed.). London: Macmillan and Co. Retrieved August 11, 2014.
  114. ۱۱۴٫۰ ۱۱۴٫۱ Lynn, Barry C.; Longman, Phillip (March–April 2010). "Who Broke America's Jobs Machine?". Washington Monthly. Retrieved August 11, 2014.
  115. Castells-Quintana, David; Royuela, Vicente (2012). "Unemployment and long-run economic growth: The role of income inequality and urbanisation" (PDF). Investigaciones Regionales. 12 (24): 153–73. Retrieved 17 October 2013.
  116. ۱۱۶٫۰ ۱۱۶٫۱ Clarke, George R.G. (1995). "More evidence on income distribution and growth". Journal of Development Economics. 47 (2): 403–27. doi:10.1016/0304-3878(94)00069-o.
  117. Baumol, William J. (2007). "On income distribution and growth". Journal of Policy Modeling. 29 (4): 545–8. doi:10.1016/j.jpolmod.2007.05.004.
  118. Herzer, Dierk; Vollmer, Sebastian (2013). "Rising top incomes do not raise the tide". Journal of Policy Modeling. 35 (4): 504–19. doi:10.1016/j.jpolmod.2013.02.011.
  119. ۱۱۹٫۰ ۱۱۹٫۱ ۱۱۹٫۲ خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام BergOstryEE وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  120. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام BergOstrySD وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  121. Galor & Zeira 1993.
  122. Perotti, Roberto (1996). "Growth, income distribution, and democracy: What the data say". Journal of Economic Growth. 1 (2): 149. doi:10.1007/bf00138861.
  123. "Inequality, Growth, and Investment". NBER.
  124. Barro 2000.
  125. Ruth-Aida Nahum (2 February 2005). "Income Inequality and Growth: a Panel Study of Swedish Counties 1960-2000".
  126. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام BanerjeeDuflo وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  127. Easterly, William (2007). "Inequality does cause underdevelopment: Insights from a new instrument". Journal of Development Economics. 84 (2): 755–76. doi:10.1016/j.jdeveco.2006.11.002.
  128. Dabla-Norris, Era; et al. (June 2015). Causes and Consequences of Income Inequality: A Global Perspective (PDF). International Monetary Fund. Retrieved 29 June 2015.
  129. Bagchi, Sutirtha; Svejnar, Jan (2015). "Does wealth inequality matter for growth? The effect of billionaire wealth, income distribution, and poverty". Journal of Comparative Economics. 43 (3): 505–30. doi:10.1016/j.jce.2015.04.002.
  130. Thomas Piketty. Capital in the Twenty-First Century. Harvard University Press, 2014. pp. 15-16. شابک ‎۰۶۷۴۴۳۰۰۰X
  131. "Is Inequality Necessary?" by Timothy Noah, The New Republic December 20, 2011
  132. ۱۳۲٫۰ ۱۳۲٫۱ Claire Melamed, Kate Higgins and Andy Sumner (2010) Economic growth and the MDGs Overseas Development Institute
  133. Anand, Rahul; et al. (17 August 2013). "Inclusive growth revisited: Measurement and evolution". VoxEU.org. Centre for Economic Policy Research. Retrieved 13 January 2015.
  134. Anand, Rahul; et al. (May 2013). "Inclusive Growth: Measurement and Determinants" (PDF). IMF Working Paper. Asia Pacific Department: International Monetary Fund. Retrieved 13 January 2015.
  135. Hasmath, Reza, ed. (2015). Inclusive Growth, Development and Welfare Policy: A Critical Assessment (به انگلیسی). Routledge. ISBN 9781138840799.
  136. Ranieri, Rafael; Ramos, Raquel Almeida (March 2013). "Inclusive Growth: Building up a Concept" (PDF). Working Paper. 104. Brazil: International Policy Centre for Inclusive Growth. ISSN 1812-108X. Retrieved 13 January 2015. {{cite journal}}: Cite journal requires |journal= (help)
  137. Bourguignon, Francois, "Growth Elasticity of Poverty Reduction: Explaining Heterogeneity across Countries and Time Periods" in Inequality and Growth, Ch. 1.
  138. Ravallion, M. (2007) Inequality is bad for the poor in S. Jenkins and J. Micklewright, (eds.) Inequality and Poverty Re-examined, Oxford University Press, Oxford.
  139. Elena Ianchovichina and Susanna Lundstrom, 2009. "Inclusive growth analytics: Framework and application", Policy Research Working Paper Series 4851, The World Bank.
  140. Fabienne, Ilzkovitz; Dierx, Adriaan (19 June 2016). "Competition policy and inclusive growth". VOX EU. CEPR. Retrieved 19 June 2016.
  141. ۱۴۱٫۰ ۱۴۱٫۱ ۱۴۱٫۲ David T Rodda (1994). Rich Man, Poor Renter: A Study of the Relationship Between the Income Distribution and Low Cost Rental Housing (Thesis). Harvard University.
  142. Vigdor, Jacob (2002). "Does Gentrification Harm the Poor?". Brookings-Wharton Papers on Urban Affairs.
  143. Matlack, Janna L.; Vigdor, Jacob L. (2008). "Do rising tides lift all prices? Income inequality and housing affordability". Journal of Housing Economics. 17 (3): 212–24. doi:10.1016/j.jhe.2008.06.004.
  144. (cited in Matlack Do Rising Tides Lift All Prices? Income Inequality and Housing Affordability, 2006)
  145. Slater, John (January 19, 2013). "Annual income of richest 100 people enough to end global poverty four times over". Oxfam. Retrieved September 20, 2014.
  146. Khazan, Olga (January 20, 2013). "Can we fight poverty by ending extreme wealth?". Washington Post. Retrieved September 20, 2014.
  147. BBC Staff (January 18, 2013). "Oxfam seeks 'new deal' on inequality from world leaders". BBC News. Retrieved September 20, 2014.{{cite news}}: نگهداری یادکرد:استفاده از پارامتر نویسندگان (link)
  148. Jared Bernstein (January 13, 2014). Poverty and Inequality, in Charts. The New York Times Retrieved September 20, 2014.
  149. Elise Gould (January 15, 2014). No Matter How We Measure Poverty, the Poverty Rate Would Be Much Lower If Economic Growth Were More Broadly Shared. Economic Policy Institute. Retrieved September 20, 2014.
  150. "Unexpected connections: Income inequality and environmental degradation". shapingtomorrowsworld.org.
  151. Shafik, Nemat. 1994. Economic development and environmental quality: an econometric analysis. Oxford Economic Papers 46 (October): 757–73
  152. Baland, J.-M., Bardan, P., & Bowles, S. (Eds.). (2007). Inequality, cooperation, and environmental sustainability. Princeton: Princeton University Press.[کدام صفحه؟]
  153. Boyce, J. K. (1994). "Inequality as a cause of environmental degradation". Ecological Economics. 11: 169–78. doi:10.1016/0921-8009(94)90198-8.
  154. WWF's sustainability and equality paper
  155. Lahtinen, Hannu; Wass, Hanna; Hiilamo, Heikki (2017). "Gradient constraint in voting: The effect of intra-generational social class and income mobility on turnout". Electoral Studies. 45: 14–23. doi:10.1016/j.electstud.2016.11.001.
  156. Alesina, Alberto; Perotti, Roberto (1996). "Income distribution, political instability, and investment". European Economic Review. 40 (6): 1203–28. doi:10.1016/0014-2921(95)00030-5.
  157. Ezcurra, Roberto; Palacios, David (2016). "Terrorism and spatial disparities: Does interregional inequality matter?". European Journal of Political Economy. 42: 60–74. doi:10.1016/j.ejpoleco.2016.01.004.
  158. Houle, Christian (2016). "Why class inequality breeds coups but not civil wars". Journal of Peace Research. 53 (5): 680–95. doi:10.1177/0022343316652187.
  159. "It's Harder Than It Looks To Link Inequality With Global Turmoil". FiveThirtyEight (به انگلیسی). Retrieved 2016-01-08.
  160. Tritch, Teresa (March 7, 2014). "F.D.R. Makes the Case for the Minimum Wage". New York Times. Retrieved March 7, 2014.
  161. Moyes, P. A note on minimally progressive taxation and absolute income inequality Social Choice and Welfare, Volume 5, Numbers 2–3 (1988), 227–34, doi:10.1007/BF00735763. Accessed: May 19, 2012.
  162. Pickett and Wilkinson, The Spirit Level: Why More Equal Societies Almost Always Do Better, 2011
  163. Duncan, Denvil, Klara Sabirianova Peter (October 2012). "Unequal Inequalities: Do Progressive Taxes Reduce Income Inequality?" (PDF). Institute for the Study of Labor.
  164. Wealth Gap Widens In Rich Countries As Austerity Threatens To Worsen Inequality: OECD. The Huffington Post. Retrieved May 14, 2013
  165. Annie Lowrey (April 16, 2012). For Two Economists, the Buffett Rule Is Just a Start. The New York Times. Retrieved August 17, 2013.
  166. Nader, Ralph (April 18, 2013). Time for a Sales Tax on Wall Street Financial Transactions. The Huffington Post. Retrieved June 5, 2013.
  167. 1% Wall Street Sales Tax. UFAA.
  168. Erika Eichelberger (October 30, 2013). Economists to Congress: It's Time for a "Robin Hood Tax" on the Rich. Mother Jones. Retrieved November 15, 2013.
  169. Grusky, David B. (March–April 2013). "What to Do about Inequality". Boston Review. Retrieved April 6, 2013.
  170. Bradley, David; Huber, Evelyne; Moller, Stephanie; Nielsen, François; Stephens, John D. (2011). "Distribution and Redistribution in Postindustrial Democracies". World Politics. 55 (2): 193–228. doi:10.1353/wp.2003.0009.
  171. Huber, Evelyne; Nielsen, François; Pribble, Jenny; Stephens, John D. (2006). "Politics and Inequality in Latin America and the Caribbean". American Sociological Review. 71 (6): 943–63. doi:10.1177/000312240607100604. JSTOR 25472438.
  172. Keller, Katarina R.I. (2010). "How Can Education Policy Improve Income Distribution?: An Empirical Analysis of Education Stages and Measures on Income Inequality". The Journal of Developing Areas. 43 (2): 51–77. doi:10.1353/jda.0.0052. JSTOR 40376250.
  173. Clark, J. R.; Lawson, Robert A. (2008). "The Impact of Economic Growth, Tax Policy and Economic Freedom on Income Inequality". The Journal of Private Enterprise. SSRN 2566842.

پیوند به بیرون