اقتصاد کینزی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز الگو: اقتصاد کلان برچسب: ویرایش مبدأ ۲۰۱۷ |
||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
{{مکاتب تفکر اقتصادی}} |
{{مکاتب تفکر اقتصادی}} |
||
{{سوسیال دموکراسی}} |
{{سوسیال دموکراسی}} |
||
{{اقتصاد کلان}} |
|||
[[رده:اقتصاد کینزی]] |
[[رده:اقتصاد کینزی]] |
نسخهٔ ۸ دسامبر ۲۰۱۹، ساعت ۰۱:۰۶
بخشی از یک مجموعه درباره |
علم اقتصاد |
---|
اقتصاد کِینزی (به انگلیسی: Keynesian economics) یا کِینزیگرایی (به انگلیسی: Keynesianism) نظریهای در اقتصاد کلان است که بر مبنای ایدههای اقتصاددان انگلیسی، جان مینارد کینز بنا شدهاست. طبق استدلال اقتصاددانان کینزیگرا، تصمیمات بخش خصوصی گاه ممکن است منجر به نتایج غیرکارا در اقتصاد کلان شود و بنابراین از سیاستگذاری فعال دولت در بخش عمومی حمایت میکنند؛ به عنوان مثال میتوان به سیاستهای پولی اعمال شده توسط بانک مرکزی یا سیاستهای مالی حکومت به منظور پایدارسازی چرخه تجاری، اشاره کرد.
متعاقباً، اصطلاح «اقتصاد کینزی» برای اشاره به این مفهوم به کار میرفت که عملکرد اقتصادی مطلوب بهوسیله تأثیرگذاری بر تقاضای کل از طریق تثبیت فعالیتهای اقتصادی دولت و همینطور اتخاذ سیاستهای مداخلهجویانه دولت در اقتصاد قابل دستیابی بود. اقتصاد کینزی به عنوان نظریه «بخش تقاضا» در نظر گرفته میشود که بر تغییرات کوتاهمدت اقتصاد تمرکز دارد.[۱]
کینزگرایی ملی، نوعی سیاست اقتصادی-سیاسی است که در تلاش است در درون نظام سرمایهداری با ارائه مجموعهای خدمات رفاهی-اجتماعی و کنترل نسبی اقتصاد توسط دولت از بروز بحرانهای ادواری و غیرادواری نظام اقتصادی سرمایهداری جلوگیری کند.
خاستگاه
در ۱۹٣۰ آمریکا دستخوش بحران اقتصادی شد و رکود گسترش یافت. با ترکیدن حباب سوداگری مالی، تولید صنعتی بین سالهای ۱۹۲۹ تا ۱۹۳۲، ۴۸ درصد سقوط کرد. کینزگرایی ملی واکنشی به درد و رنج ناشی از رکود بزرگ و در نتیجه طرد ارتدوکسی اولیهٔ بازارهای آزاد یا اقتصادهای آزاد بود. رکود بزرگ اعتماد به نفس طبقهٔ حاکم را به هم ریخت و مسائل بنیادی را دربارهٔ ثبات سرمایهداری بی ضابطی مطرح کرد. در قارهٔ اروپا، اهل صنعت با فاشیستها همکاری کردند و در همان حال کمونیستها و سوسیالیستها فعالانه به مقاومت در برابر نازیسم پرداختند. در پایان جنگ، کارگران و نیروی چپ از اعتبار زیادی برخوردار شده بودند و برای آنکه به نیروی سیاسی عمدهای در حکومت پس از جنگ تبدیل شوند، دست به سازماندهی زدند. دولت مشارکتی سوسیال دموکرات که بر سیاستهای رفاهی تأکید زیادی داشت، در واقع اقدامی برای مقابله با حمایت کارگران از چپ بود تا با دادن امتیازاتی ناگزیر از قدرتگیری جنبشهای ضدسرمایهداری جلوگیری کند. کینزگرایی ملی پایه و بنیادی را برای ساختاری از حاکمیت پی ریخت که در آن رشد سود و سطح بالاتر زندگی با یکدیگری همزیستی داشتند. قهرمانان ملی مورد حمایت قرار گرفتند و یارانه دریافت کردند، ابزارهای کنترلی سرمایه حفظ شد. در ژاپن، و بعدها در کشورهای آسیای شرقی، نظام مشارکتی بدون حضور کارگران تحت شرایط سیاسی خودکامه تری ظهور کرد. این کشورها توسعه با حمایت دولت را با مجموعهای متفاوت از نیروهای طبقاتی مسلط در این اقتصادها پیش بردند. راهبرد اقتصادی توزیع درآمد و شبکهٔ تأمین اجتماعی نقش اقتصادی دولت را در اروپا و تا حد کمتری در آمریکا در دهههای پس از جنگ جهانی دوم دست کم تا اواخر دههٔ ۱۹۶۰ تعریف میکرد.[۲]
زوال
قدرت در حال رشد بازارهای سرمایهای بینالمللی، راهبرد کینزگرایی ملی توزیع درآمد و شبکهٔ تأمین اجتماعی را تضعیف کرد. پس از مدتی، این راهبرد در همهٔ سطوح ملی، منطقهای و محلی فشارهایی را بر دولت وارد آورد تا اشکال نولیبرالی سازماندهی را در پیش گیرد. از اواخر دههٔ ۱۹۶۰ که اقتصادهای اروپای غربی و ژاپن از ویرانیهای زمان جنگ بهبود یافته و در بازارهای جهانی به رقابت فزاینده پرداخته بودند، فرایند فرسایش راهبرد کینزی بیش از پیش مشهود بود. انباشت سرمایه به تمرکز و تراکم قدرت اقتصادی منجر شد و شرکتها اقتصادهای محلی را پشت سر گذاشتند و به فراسوی مرزهای ملی خود گسترش یافتند.[۲]
شرکتهای فراملیتی آمریکایی، رهبری این جریان را بدست گرفتند و چند کشور عمدهٔ سرمایهداری نیز از آن پیروی کردند و همراه با آن نهادهای مالی بینالمللی هم رشد کرد. از آنجا که سرمایه در جستجوی آزادی حرکت در سطح جهانی بود، بنیاد مادی کینزگرایی ملی با فروپاشی ائتلاف سیاسی حکومت مشارکتی اروپا و اتحاد هژمونیک لیبرالهای حزب دموکرات و کارگران در آمریکا تضعیف شد. سرمایهٔ جهانی در تکاپوی آزادی سرمایهگذاری و بازار آزاد و تولید در گسترهٔ سیارهٔ زمین بود.[۲]
جستارهای وابسته
- جان مینارد کینز
- نوکینزگرایی
- نولیبرالیسم
- سوسیال دموکراسی
- سوسیالیسم
- سرمایهداری
- اقتصاد سیاسی
- جهانی سازی